https://wikikhair.org/fa/api.php?action=feedcontributions&user=31.22.4.121&feedformat=atomویکی خیر - مشارکتهای کاربر [fa]2024-03-29T13:32:34Zمشارکتهای کاربرMediaWiki 1.30.0https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%A8%D8%AD%D8%AB:%D8%A7%D9%90%D8%B7%D8%B9%D8%A7%D9%85&diff=922بحث:اِطعام2015-07-07T09:58:45Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی «اطعام ساده هم بیاورید.» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>اطعام ساده هم بیاورید.</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1:Wikikhair&diff=921کاربر:Wikikhair2015-07-07T08:35:33Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div>www.wikikhair.org</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1:Wikikhair&diff=919کاربر:Wikikhair2015-07-07T08:34:50Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی «jgjgjggjgjgjgjgj» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>jgjgjggjgjgjgjgj</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D9%85%D9%88%D8%B3%D8%B3%D9%87_%D8%AE%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D8%AF%D8%B3%D8%AA_%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86&diff=877موسسه خیریه دست های مهربان2015-07-04T07:29:43Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی « به نام خدا گفتوگو با زهرا یوسفی، قائم مقام بنیاد د...» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div> به نام خدا<br />
گفتوگو با زهرا یوسفی، قائم مقام بنیاد دست های مهربان<br />
<br />
مصاحبه کننده ماهرخ ابراهیمپور <br />
<br />
[[موسسه خیریه دستهای مهربان]] یکی از مؤسسههای خیریه است که نخست بانی آن با تهیه و تدارک جهیزیه وارد مشارکت در امر خیر شد و پس از مدتی این کار خیر توسعه پیدا کرد و در چارچوب یک مؤسسه به فعالیت خود با نظم و سامان بیشتری اقدام کرد. [[شعار]] این خیریه؛ حفظ [[کرامت]] انسانی مددجویان است. با قائممقام این مؤسسه، خانم [[زهرا یوسفی]] درباره فعالیتهای آن به گفتوگو نشستیم.<br />
<br />
==خانم یوسفی لطفاً در آغاز گفتوگو خیریه دستهای مهربان را در چند جمله معرفی کنید؟==<br />
[[بنیاد خیریه دستهای مهربان]] با اخذ مجوزهای رسمی و شماره ثبت 21674 در سال 1386 تأسیس و فعالیت خود را با تمرکز بر حمایت و توانمندسازی زنان و کودکان بیسرپرست و بدسرپرست آغاز نموده است. این مؤسسه، سازمانی [[غیردولتی]]، [[غیرسیاسی]]، مستقل و مردم نهاد است که برای رفع محرومیت و کمک به اقشار نیازمند به ویژه زنان و کودکان نیازمند کمک و حمایت، با انگیزه والای [[انسان دوستی]] و کمک به همنوع در سطح کشور فعالیت میکند.<br />
<br />
==به نظر شما دستهای مهربان در دستیابی به اهداف خود تا چه اندازه موفق بوده است؟==<br />
تا حدودی موفق بوده و توانسته از شروع فعالیت تاکنون (با اینکه هنوز کمتر از یک دهه از فعالیتهای این مؤسسه میگذرد) به یاری خدا و با تکیه بر حمایتهای خیرین و حامیان بنیاد اقدامات موثری در زمینه کمک به قشر بیبضاعت و آبرومند جامعه به ویژه زنان و کودکان بیسرپرست و بدسرپرست انجام دهد. حفظ کرامت انسانی مددجویان همواره شعار اصلی و سرلوحه انجام وظیفه کارمندان بنیاد بوده است. این خیریه تاکنون سرپرستی بیش از 2000 خانواده از ایتام و زنان سرپرست خانواده را بر عهده داشته که به یاری خدا در نتیجه کوششها و توانمندسازیهای انجام شده، تاکنون حدود 200 خانواده از این عزیزان از وضعیت مددجویی خارج شدهاند. در حال حاضر نیز بنیاد در حال جذب و حمایت از خانوادههای نیازمند و برقراری شرایط مناسب برای آنهاست. دریافت نشان [[استاندارد بینالمللی NGO Benchmarking]] از [[شرکت SGS]] به عنوان معتبرترین نشان کیفیت سازمانهای غیردولتی و گواهینامههای ISO 9001 ,ISO10004 ,ISO26000 نشانی از عملکرد شفاف و فعالیتهای موثر این بنیاد خیریه در سطح بین المللی ست. <br />
<br />
==سیاستها و رویکردهای خیریه شما به چه صورت بوده است؟==<br />
بنیاد خیریه دستهای مهربان علاوه بر سرپرستی خانوادههای نیازمندان، میتوان به احداث [[درمانگاه «مهربان سفیر طب»]] جهت ارائه خدمات پزشکی به مددجویان، اعطای [[جهیزیه]] و تسهیلات ازدواج، اعطای کمک هزینههای تحصیلی و آموزشی، پرداخت وامهای خوداشتغالی و فراهم سازی زمینههای اشتغال مددجویان و حمایت خاص از بیماران خاص و یا دارای معلولیت نیز اشاره کرد.<br />
<br />
==خیریه دستهای مهربان دارای مجوز تأسیس از کدام نهاد است؟==<br />
خیریه ما دارای مجوز از [[نیروی انتظامی]] است و با کمکهای مالی و مشارکتی هموطنان نیکوکار اداره میشود و با یاری خداوند و اتکا به حمایتهای حامیان گرامی توانسته در زمینه حمایت و توانمندسازی از زنان و کودکان بیسرپرست و بدسرپرست اقدامات موثری صورت دهد. این بنیاد به صورت هیأت امنایی و با انتخاب مدیرعامل اداره میشود.<br />
<br />
==محدوده فعالیتهای بنیاد دستهای مهربان شامل چه حوزههای است؟==<br />
با توجه به گستردگی نیازهای خانوادههای تحت حمایت، بنیاد خیریه دستهای مهربان علاوه بر ارائه کمکهای مالی سعی در گسترش خدمات ارائه شده داشته و تلاش کرده به موازات کمکهای مالی (اعم از نقدی و غیر نقدی)، فعالیتهای خود را در حوزههای دیگر نظیر خدمات بهداشتی، پزشکی، فرهنگی و آموزشی نیز گسترش دهد.<br />
<br />
==مؤسسه شما در حوزه فرهنگ چه برنامهها و فعالیتهای فرهنگی داشته است؟== <br />
در حوزه فرهنگ تا کنون نمایشگاه نقاشی کودکان، مشارکت در برگزاری برخی جشنهای مذهبی از جمله [[جشن نیمه شعبان]]، ساخت فیلم با همراهی کودکان تحت پوشش خیریه و برگزاری برنامه درختکاری از جمله فعالیتهایی بوده که انجام شده است. همچنین اعزام كليه مددجويان بنياد به زيارت [[عتبات عاليات]]، همكاري با مراكز فرهنگي تفريحي مختلف جهت ايجاد فضاي مناسب و مفرح براي خانواده هايي كه به دليل فقر مالي از اين موقعيت ها بي بهرهاند، برپايي مستمر اردوهاي تفريحي جهت تقويت حس نشاط و سرزندگي براي كودكان و ايتام تحت پوشش بنياد، برگزاري سفرهاي زيارتي به [[عتبات عاليات]]، [[مشهد]] مقدس و ساير اماكن متبركه براي مددجويان به منظور تحكيم ارتباط با حضرت حق و كسب آرامش معنوي، انجام امور مشاورهاي تخصصي جهت مددجويان از جمله کارهایی است که در همین راستا صورت پذیرفته است. <br />
<br />
==در حوزه فرهنگ با توجه به رویکردی که دارید چه تولیدات فرهنگی تا کنون داشتید؟== <br />
بنیاد خیریه دستهای مهربان، هدف خود را صرفاً ارائه کمکهای مالی مقطعی به مددجویان نمیداند و همواره در تلاش است شادی واقعی را میهمان دل های مددجویان سازد. از این رو در تلاشیم به یاری دستان مهربانی که به سوی [[عشق]] بی نهایت شما دراز شده است، خود را به شما نزدیکتر کرده و با بودن در کنار خنده هایتان، شادی های نهفته در دلهایمان را بازیابیم. بنابراین در واحد فرهنگی و هنری، تلاش شده با برپایی محیطهایی سرشار از نشاط و شادمانی به وجود بیاوریم و حاصل این تلاش برنامههایی بوده نظیر: اجرای برنامههای طنز برای نوگلان دبستانی و دانش آموزان [[راهنمایی]] و [[دبیرستان]]ی، اجرای [[جنگهای شادی]]، اجرای جشنهای تکلیف در مدارس، اجرای برنامههای شاد برای خردسالان در مهدهای کودک، همکاری با ارگانهای مختلف جهت برپایی مراسمهای جشن. همچنین انتشار فصلنامه داخلی با عنوان مهراوه یکی از این تولیدات فرهنگی است که تا کنون یازده شماره از آن منتشر شده است.<br />
<br />
==به غیر از ساختن مدارس در سطح کشور چه فعالیتهای دیگری را در همین محدوده دنبال کردید؟==<br />
اهدای اقلام مورد نیاز به مدارس مناطق محروم و زلزله زده استان [[آذربایجان شرقی]]، رسیدگی و تجهیز گسترده مدارس مناطق محروم و زلزلهزده استان آذربایجان طي اعلام نياز [[آموزش و پرورش]] اين استان، انجام اقدامات لازم و كمك به ايتام جهت ادامه تحصيل، ارائه وسايل آموزشي، ملزومات تحصيلي و هزينه كلاسهاي تقويتي در شهرستانهاي محروم از جمله [[روستاي كرك]]، [[چيچكلو]] از توابع [[اسلامشهر]] و [[روستاي آب و آتش ]]از توابع استان [[خراسان رضوي]]، حمايتهاي مادي و آموزشي و معرفي به موسسات آموزشي ذي ربط جهت اخذ بورسيههاي علمي و تحصيلي، پرداخت شهريه دانشجويان با استعداد روشندل، تشويق براي ادامه تحصيل و تلاش جهت رفع مشكلات خاص اين گروه از مددجويان، پرداخت كمك هزينه تحصيلي به 30 نفر از دانشجويان نيازمند حمايت در آستانه آغاز سال تحصيلي 92-93، پرداخت كمك هزينه تحصيلي به كليه دانش آموزان تحت پوشش بنياد همراه با [[مستمري]] شهريور ماه، برپايي جشن بزرگ ماه مهر به مناسبت آغاز سال تحصيلي جديد و اهداي هداياي ويژه به دانش آموزان تحت پوشش از جمله اقدامهایی است که درباره کمک به تحصیل در این خیریه انجام شده است.<br />
<br />
==در حوزه آموزش به غیر از حوزه تحصیل چه فعالیت دیگری را در کارنامه بنیاد دارید؟==<br />
آموزشگاهی با هدف آموزش و توانمندسازی زنان تحت حمایت بنیاد ایجاد شده است که تلاش میکند دریچهای تازه به روی مددجویان آماده برای ورود به بازار کار بگشاید. از این رو مددجویان در رشتههای [[خیاطی با الگو]]، [[خیاطی بدون الگو]]، [[نازک دوزی]] و [[قالی بافی]] آموزش داده شده اند که با اتمام دوره های آموزشی در این رشتهها، مددجویان آماده آزمون دریافت گواهینامه از [[سازمان فنی و حرفهای]] میشوند. <br />
<br />
==بنیاد خیریه دستهای مهربان چه طرحهایی در دست اجرا دارد؟ ==<br />
بنیاد خیریه دستهای مهربان با اتکا به خداوند و با تحکیم اصول اخلاقی و عملکردی شفاف، بیش از پیش به جایگاه سازمانی مردمی، معتبر، فعال، شناخته شده، مرجع، مقبول و اثرگذار در مقام یک سازمان طرف اعتماد اقشار مختلف جامعه در سطح ملی و بین المللی خواهد رسید و با تاکید بر استانداردهای فعالیت به عنوان یک مؤسسه NGO ، به یکی از 10 مؤسسه خیریه معتبر بین المللی و معتمد جامعه و خیرین چه در داخل و چه خارج از کشور تبدیل خواهد شد. در همین راستا پروژه هنرستان کشاورزی 18 کلاسه در استان [[آذربایجان شرقی]] که در مساحتی بالغ بر 5000 متر مربع و با برآورد هزینه تقریبی 5 میلیارد تومان کلنگ زنی شده که از اواسط بهمن ماه 93 وارد مرحله گودبرداری و اجرای [[فونداسیون]] شده است. این [[هنرستان]] با توجه به بافت کشاورزی منطقه در کشور و خاورمیانه منحصر به فرد خواهد بود و سالانه در مقطع متوسطه 1500نفر هنرآموز وارد این هنرستان خواهند شد که با آخرین علوم کشاورزی و بهترین امکانات آموزشی (علمی و عملی) آشنا شده، به امید این که پس از فارغالتحصیل شدن نقش موثری در رونق کشاورزی منطقه داشته باشند.<br />
<br />
==در ساخت مدرسه در مراغه چه اهدافی را دنبال میکردید و چرا این شهر را برای ساختن مدرسه انتخاب کردید؟==<br />
یکی از اهداف بنیاد ما، ارتقای سطح دانش و کمک به تحصیل دانش آموزان و دانشجویان مستعد مناطق محروم کشور است؛ لذا برآن شدیم که برای ساخت مراکز آموزشی و درمانی در این مناطق اقدام کنیم. پس از تصویب هیأت مدیره بنیاد با توجه به فعالیتهایمان در استانهای [[تهران]]،[[ آذربایجان شرقی]]، [[اصفهان]]، [[البرز]] و [[فارس]] اقدام به مکاتبه با ادارات آموزش وپرورش این شهرها کردیم که با توجه به زلزله اخیر [[آذربایجان شرقی]] درخواستی از اداره آموزش و پرورش این استان دریافت کردیم. پس از تحویل زمین از سوی اداره آموزش و پرورش مراغه کار اجرایی پروژه ساخت مدرسه تماماً در اختیار بنیاد دست های مهربان قرار گرفت و سرانجام بعد از بررسی تیم کارشناسی بنیاد و اولویت بندی نیاز آموزشی منطقه اولین گام برای ساخت مدرسه راهنمایی درمراغه برداشته شد. شهرستان مراغه با توجه به قرار گرفتن در [[بن بست ترانزیتی]]، یکی از مناطق محروم کشور است که اکثر جمعیت آن کشاورز و از قشر ضعیف جامعه هستند. محل احداث مدرسه با توجه به محروم بودن و در حاشیه قرار گرفتن منطقه [[میکائیل آباد]] از طرف اداره آموزش و پرورش منطقه معرفی شد. <br />
<br />
==آیا خودکفایی و توانمندسازی در برنامه های شما سهمی دارد؟ ==<br />
بله، یکی از اهداف بنیاد همان طور که در پرسشهای قبلی نیز گفتم در زمینه حمایت و توانمندسازی از زنان و کودکان بیسرپرست و بدسرپرست است به همین منظور تلاش شده که با گسترده کردن فعالیتهای آموزشی به ویژه در حوزه آموزشهایی که منجر به ایجاد شغل و تولید خواهد شد در بنیاد دنبال شود. همین طور پرداخت وامهای خوداشتغالی و فراهم سازی زمینههای اشتغال مددجویان مدنظر ماست و تا کنون نیز عملی شده و تعدادی از مدجویان نیز به خوداشتغالی رسیدند.<br />
<br />
<br />
==با توجه به فعالیتهای قابل توجهی که داشتید منابع مالی(درآمد)خیریه شماچگونه تأمین میشود؟ ==<br />
مقداری از سوی هیأت امنا و بخشی از آن از سوی افراد نیکوکار تأمین و تمام این مبالغ به حساب خیریه واریز میشود. به عبارتی بنیاد طوری برنامه ریزی کرده که کمک ها تنها با پرداخت بانکی ممکن باشد.<br />
<br />
==به نظر شما شفافیت مالی در چگونگی هزینه کردن کمک ها چه تأثیری در میان افراد نیکوکار و مردم دارد؟== <br />
همانطور که اشاره کردم کمک به خیریه ما از طریق شماره حسابهای بانکی امکان پذیر است. این شیوه کمک کردن باعث میشود تمام ورودی حسابها مشخص باشد و گزارش عملکردی که بنیاد ارائه میدهد نیز حاکی از چگونگی خرج کردن مبالغی است که وارد خیریه دستهای مهربان شده است. با این شیوه کمتر امکان تخلف وجود دارد.<br />
<br />
==بنیاد خیریه دستهای مهربان==<br />
[[تهران]]، خ كارگر شمالی، نرسیده به تقاطع خیابان فاطمی، كوچه ستاره، پلاك 27، ساختمان مركزی بنیاد دست های مهربان واقع شده است و شماره تماس این بنیاد '''66431102 '''است. <br />
http://www.dmngo.ir<br />
<br />
[[رده : خیریه ها]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B1%D8%B6%D8%A7_(%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)&diff=851امام رضا (علیه السلام)2015-06-30T08:35:36Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div>[[امام رضا (علیه السلام)]] هشتمین امام [[شیعیان]] و دهمین تن از چهارده معصوم (علیهم السلام) است.<br />
<br />
==مشخصات امام رضا==<br />
نام مبارکش علی می باشد و به سال ۱۴۸ه.ق در [[مدینه]] به دنیا آمد. پدر ارجمندش [[موسی بن جعفر]] (علیه السلام) امام هفتم است و مادرش، [[نجمه]]- ام البنین.<br />
مشهورترین لقبش [[رضا]] است و کنیهاش [[ابوالحسن]].<br />
<ref><br />
مصنفات، شيخ مفيد، ج۱۱، ص۲۴۷، تحقيق حسين استاد ولى و على اكبر غفارى، قم، مؤسسة نشر اسلامى، چاپ اول، ۱۴۱۳ ه. ق.<br />
</ref><br />
==امام رضا یکی از مصادیق آیه تطهیر==<br />
<br />
[[امام رضا]] (علیه السلام) در شمار کسانی است که خداوند در آیه تطهیر فرموده است آنان را از هر عیب و نقصی پیراستهام.<br />
از این رو، او نیز همانند دیگر امامان (علیه السلام) سرشتی قدسی و منزّه داشت و از [[رذیلتهای اخلاقی]] دور بود.<br />
<br />
==اخلاقیات امام رضا==<br />
<br />
مشهور است که برجستگیهای اخلاقی آن امام همام (علیه السلام) عبارت بودهاند از:<br />
<br />
===زهد و بندگی===<br />
حضرت علی بن موسی (علیه السلام) در بیرغبتی به دنیا و بندگی خدا، جهد فراوان داشت. در پیش چشم مردم، آراسته بود و در خلوت، [[ساده زیست]] و [[زاهد]]. زبان مبارکش همواره به تلاوت [[قرآن]] بود و روزه بسیار میگرفت و عبادتی فراوان داشت. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/14032/1/198/%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%8A%D8%A7%D9%85 عیون اخبار الرّضا، صدوق، ج۱، ص۱۹۸.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/14032/1/192/%D8%AA%D8%B2%D9%8A%D9%86 عیون اخبار الرّضا، صدوق، ج۱، ص۱۹۲.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://wikifeqh.ir/%D8%A7http://lib.eshia.ir/14032/1/192/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82 عیون اخبار الرّضا، صدوق، ج۱، ص۱۹۲.]<br />
</ref><br />
===فروتنی===<br />
در برابر مردم بسیار [[فروتن]] بود. هیچگاه با کسی تندی نکرد و کلام کسی را نبُرید و پایش را هنگام نشستن پیش کسی دراز نکرد یا به دیوار تکیه نداد. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/14032/1/197/%D8%B1%D8%AC%D9%84%D9%87 عیون اخبار الرّضا، صدوق، ج۱، ص۱۹۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/14032/1/197/%D8%A3%D8%AA%D9%83%D8%A6 عیون اخبار الرّضا، صدوق، ج۱، ص۱۹۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/14032/1/197/%D9%82%D8%B7%D8%B9 عیون اخبار الرّضا، صدوق، ج۱، ص۱۹۷.]<br />
</ref><br />
===علم===<br />
دانش [[امام رضا (علیه السلام)]] را نمیتوان با کسی از مردمان زمانهاش به قیاس نهاد. [[فضل]] و برتری علمیاش همواره در مناظراتی که با علما و بزرگان دیگر ادیان و فِرَق برگزار میشد، آشکار بود و هیچ کس نتوانست نکتهای بدو آموزد یا خردهای علمی از او گیرد.<br />
<br />
===سخاوت===<br />
[[امام رضا (علیه السلام)]] همچون پدران پاک خویش در این صفت [[شهره]] دوست و دشمن بود. یک بار در [[روز عرفه]] همه دارایی خویش را بخشید.<br />
اصحاب با شگفتی تمام پرسیدند، آیا چنین بخششی روا است؟ فرمود: «نه تنها روا است که [[غنیمت]] است؛ غنیمتی برای کسب اجر و [[ثواب]] و [[کرامت]].» <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/16066/3/470/%D9%85%D8%A7%D9%84%D9%87 مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۳، ص۴۷۰.]<br />
</ref><br />
===فصاحت و بلاغت===<br />
چون [[امام رضا (علیه السلام)]] در تشریح و بیان موضوعی لب به سخن میگشود، هر شنوندهای را به سکوت وا میداشت و بر هر کسی اثر مینهاد. او نیز همچون پدران پاکش بسیار [[فصیح]] و [[بلیغ]] بود.<br />
<br />
==امامت امام رضا==<br />
<br />
مقام امامت تنها با نصب الهی ثابت میشود و دست بندگان از تعیین کسی به عنوان [[امام]] کوتاه است. [[امام رضا (علیه السلام)]] به نصب الهی به امامت رسیده است و بر این حقیقت احادیثی که از [[پیامبر اسلام]] (صلی الله علیه وآله) و دیگر بزرگان معصوم رسیدهاند، گواهی میدهند.<br />
<br />
===مستندات امامت امام رضا===<br />
از این احادیث است حدیث مشهور [[جابر]] که بنابر آن، [[پیامبر]] (صلی الله علیه وآله) فرموده است، هشتمین خلیفه من و امام مسلمانان، [[علی بن موسی]] است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/27045/1/253/%D8%AE%D9%84%D9%81%D8%A7%D8%A6%D9%8A کمال الدّین و تمام النّعمة، صدوق، ج۱، ص۲۵۳.]<br />
</ref><br />
همچنین روایاتی فراوان از [[امام هفتم]] (علیه السلام) نقل کردهاند که امام پس از ایشان، فرزند گرامیاش، علی (علیه السلام) است. <br />
<ref><br />
اعلام الورى باعلام الهدى، طبرسی، ص۳۰۳-۳۰۹، تصحيح و تعليق على اكبر غفارى، بيروت، دار المعرفة، ۱۳۹۹ ه. ق. <br />
</ref><br />
<ref><br />
حضرت رضا (ع)، ص۵۰-۴۷، تهران، انتشارات مفيد، ۱۳۵۵ ه. ش..<br />
</ref><br />
افزون بر این، فضیلتها و منقبتهای بیهمتای آن امام همام (علیه السلام) بر امامت او گواهی میدهند. <br />
<ref><br />
الاتحاف بحب الاشراف، ص۱۵۵و۱۵۶.<br />
</ref><br />
=== مدت امامت امام رضا===<br />
امام رضا (علیه السلام) حدود بیست سال <br />
<ref><br />
الاتحاف بحب الاشراف، ص۲۰۳- ۱۸۳.<br />
</ref><br />
امامت مسلمانان را بر عهده داشت که هفده سال آن را در [[مدینه]] و سه سال را در [[خراسان]] به سر برد.<br />
<br />
==خلفای معاصر امام رضا==<br />
<br />
خلفای عبّاسی معاصر آن امام معصوم (علیه السلام) سه تن بودند:<br />
۱. [[هارون]]؛<br />
<br />
۲. [[محمد امین]]؛<br />
<br />
۳. [[عبداللَّه مأمون]].<br />
<br />
==دوران امام رضا==<br />
<br />
از عهد امام رضا (علیه السلام)، عصر جدیدی از شکوفایی و بالندگی فرا روی شیعه پدیدار گشت و این به سبب کوششها و رنجهای امامان پیشین بود. پدید آمدن پایگاههای عظیم مردمیِ شیعهگرا از پیامدهای این کوششها بود. شیعیان به نیرویی رسیده بودند که میتوانستند حکومت را در دست گیرند. امّا این وضعیت، حاکمان عباسی را به هراس انداخت و به چارهجویی واداشت. واگذاری منصب [[ولایت عهدی]] به [[امام رضا (علیه السلام)]] از چارههایی بود که برای گریز از خطر [[شیعه]] یافتند.<br />
بدین سان، میتوان دوران امامت [[امام رضا (علیه السلام)]] را به دو دوره پیش و پس از [[ولایتعهدی]] تقسیم کرد.<br />
مدت امامت ایشان پیش از پذیرش ولایت عهدی، هفده سال بود که ده سال از این سالها را در عصر [[هارون]]، پنج سال را در عصر [[امین]] و دو سال را در عهد [[مأمون]] و در مدینه سپری کرد.<br />
چون پدر گرامیاش به شهادت رسید، در مدینه بود و رسیدگی به امور شیعیان را آغاز کرد. شاگردان پدر را پیرامون خویش گرد آورد و به تعلیم معارف ناب دینی پرداخت. در این سالها شیعیان بهرهها از او برگرفتند و هدایتها یافتند و معارف دینی نشو و قوام و دوام پیدا کردند.<br />
شخصیت ممتاز و برجسته امام در [[مدینه]] چنان جلوه مینمود که سراسر [[حجاز]] آن روزگار در همه مسائل مادی و معنوی خویش از او مدد میگرفت.<br />
<br />
=== فعالیت امام رضا در زمان ولایتعهدی===<br />
یکی از فعّالیتهای امام (علیه السلام) در این دوران آن بود که به شهرهای متعدّدی سفر کرد و مردم را به دیدار خویش برخوردار ساخت. آن امام همام (علیه السلام)، پیش از سفر، کسانی را به مقصد میفرستاد تا مردم را آگاه کنند و مقدمات سفر را آماده سازند. این تدبیر امام موجب میگشت که کسان بیشتری از وجود امام بهرهمند شوند و از آن سو نیز حکومت به هراسی بیشتر افتد. <br />
<ref><br />
پیشوایان، ص۲۲۸.<br />
</ref><br />
[[ولایتعهدی]] [[امام رضا (علیه السلام)]] سه سال <br />
<ref><br />
پیشوایان، ص۲۰۳-۲۰۱. <br />
</ref><br />
طول کشید که همه آن در عصر مأمون بود.<br />
<br />
===انگیزه مأمون از ولایتعهدی امام رضا===<br />
[[مأمون]] برای فریب مردم و در حقیقت نظارت بیشتر بر امام (علیه السلام)، ایشان را به پایتخت خویش آورد و واداشت تا منصب ولایتعهدی را بپذیرد. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/40132/1/455/%D9%88%D9%84%D9%91%D8%A7%D9%87 مقاتل الطّالبیین، اصفهانی، ابوالفرج، ص۴۵۵.] <br />
</ref><br />
مأمون از این کار چند هدف را پی میجست:<br />
الف. راضی ساختن شیعیان؛<br />
<br />
ب. فروکش ساختن قیامهای [[علویان]]؛<br />
<br />
ج. استوار کردن پایههای حکومت خویش از گذر ربط آن به [[امام رضا (علیه السلام)]]؛<br />
<br />
د. ترساندن و تنبیه عبّاسیان [[متمرّد]]؛<br />
<br />
ه. لکهدار ساختن شخصیت معنوی امام (علیه السلام) به آلودگیهای حکومت.<br />
<br />
<ref><br />
شیعه در اسلام، ص۲۱۲، قم، دفتر انتشارات اسلامى، ۱۳۶۲ ه. ش. <br />
</ref><br />
<ref><br />
تحلیلی از زندگانی امام رضا، ص۹۸-۱۰۰.<br />
</ref><br />
===شروط امام رضا برای پذیرفتن ولایت عهدی===<br />
هر چند [[امام رضا (علیه السلام)]] چارهای جز پذیرفتن [[ولایتعهدی]] در پیش نداشت، امّا شرطهایی برای آن نهاد که مأمون را در رسیدن به اهداف خویش ناکام ساختند. شرطهای امام (علیه السلام) این بود که:<br />
۱. در امر و نهی حکومت دخالت نکند؛<br />
<br />
۲. [[فتوا]] ندهد؛<br />
<br />
۳. [[قضاوت]] نکند؛<br />
<br />
۴. در [[عزل]] و [[نصب]] شرکت نجوید؛<br />
<br />
۵. امور و سنن دینی را جابه جا نکند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/16052/3/69/%D8%A7%D9%86%D9%86%D9%8A کشف الغمّه، اربلی، ابن ابی الفتح، ج۳، ص۶۹.]<br />
</ref><br />
در نظر تاریخ نگاران، بر نهادن چنین شرطهایی برای حکومت از نپذیرفتن ولایتعهدی، ناگوارتر بود؛ زیرا از نامشروع بودن حکومت حکایت میکردند و اینکه [[امام رضا (علیه السلام)]] به دخالت در چنین حکومتی رغبت نشان نمیدهد.<br />
از سوی دیگر امام (علیه السلام) فرصتی یافت تا به وظایف آسمانی خویش با فراغ بال بیشتری بپردازد و از جمله، با علما و بزرگان به مناظره بنشیند و حتی شخص [[مأمون]] را در مناظره شکست دهد و او را مجبور به اظهار عجز کند. برگزاردن نماز پرشکوه [[عید فطر]] به امامت [[امام رضا (علیه السلام)]] که مأمون چارهای ندید جز آنکه اقامه نماز را در همان آغاز ممنوع سازد و نماز باران امام (علیه السلام) که به بارش باران انجامید و آتش محبّت ایشان را بیش از پیش در دل مشتاقان شعلهور ساخت، از فعّالیتهای این دوره است.<br />
<br />
==زمان شهادت امام رضا==<br />
<br />
[[مأمون]] که به دست خود، کار را بر خویش سخت کرده و به اهداف خویش نیز نرسیده بود، تصمیم بر قتل [[امام رضا (علیه السلام)]] گرفت و به سال ۲۰۳ه. آن امام همام را در پنجاه و پنج سالگی به شهادت رساند.<br />
مرقد مطهّر [[امام رضا (علیه السلام)]] در [[مشهد]] مقدس جای دارد. <br />
<ref><br />
تاریخ التمدن الاسلامی، ج۴، ص۱۶۹. <br />
</ref><br />
<ref><br />
امام رضا، ص۴۰۲.<br />
</ref><br />
<br />
==منبع==<br />
<br />
[http://lib.eshia.ir/26356/1/115/%D9%87%D8%B4%D8%AA%D9%85%D9%8A%D9%86 پژوهشکده تحقیقات اسلامی، کتاب فرهنگ شیعه، ص۱۱۵-۱۱۸.] <br />
==پانویس==<br />
[[رده:واژه شناسی]]<br />
[[رده:معصومین]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B1%D8%B6%D8%A7_(%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)&diff=850امام رضا (علیه السلام)2015-06-30T07:41:49Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی «امام رضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان و دهمین تن از چهارده معصوم (علیهم...» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>امام رضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان و دهمین تن از چهارده معصوم (علیهم السلام) است.<br />
<br />
==مشخصات امام رضا==<br />
<br />
نام مبارکش علی می باشد و به سال ۱۴۸ه.ق در مدینه به دنیا آمد. پدر ارجمندش موسی بن جعفر (علیه السلام) امام هفتم است و مادرش، نجمه- ام البنین.<br />
مشهورترین لقبش رضا است و کنیهاش ابوالحسن.<br />
<ref><br />
مصنفات، شيخ مفيد، ج۱۱، ص۲۴۷، تحقيق حسين استاد ولى و على اكبر غفارى، قم، مؤسسة نشر اسلامى، چاپ اول، ۱۴۱۳ ه. ق.<br />
</ref><br />
==امام رضا یکی از مصادیق آیه تطهیر==<br />
<br />
امام رضا (علیه السلام) در شمار کسانی است که خداوند در آیه تطهیر فرموده است آنان را از هر عیب و نقصی پیراستهام.<br />
از این رو، او نیز همانند دیگر امامان (علیه السلام) سرشتی قدسی و منزّه داشت و از رذیلتهای اخلاقی دور بود.<br />
<br />
==اخلاقیات امام رضا==<br />
<br />
مشهور است که برجستگیهای اخلاقی آن امام همام (علیه السلام) عبارت بودهاند از:<br />
<br />
===زهد و بندگی===<br />
حضرت علی بن موسی (علیه السلام) در بیرغبتی به دنیا و بندگی خدا، جهد فراوان داشت. در پیش چشم مردم، آراسته بود و در خلوت، ساده زیست و زاهد. زبان مبارکش همواره به تلاوت قرآن بود و روزه بسیار میگرفت و عبادتی فراوان داشت. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/14032/1/198/%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%8A%D8%A7%D9%85 عیون اخبار الرّضا، صدوق، ج۱، ص۱۹۸.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/14032/1/192/%D8%AA%D8%B2%D9%8A%D9%86 عیون اخبار الرّضا، صدوق، ج۱، ص۱۹۲.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://wikifeqh.ir/%D8%A7http://lib.eshia.ir/14032/1/192/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82 عیون اخبار الرّضا، صدوق، ج۱، ص۱۹۲.]<br />
</ref><br />
===فروتنی===<br />
در برابر مردم بسیار فروتن بود. هیچگاه با کسی تندی نکرد و کلام کسی را نبُرید و پایش را هنگام نشستن پیش کسی دراز نکرد یا به دیوار تکیه نداد. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/14032/1/197/%D8%B1%D8%AC%D9%84%D9%87 عیون اخبار الرّضا، صدوق، ج۱، ص۱۹۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/14032/1/197/%D8%A3%D8%AA%D9%83%D8%A6 عیون اخبار الرّضا، صدوق، ج۱، ص۱۹۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/14032/1/197/%D9%82%D8%B7%D8%B9 عیون اخبار الرّضا، صدوق، ج۱، ص۱۹۷.]<br />
</ref><br />
===علم===<br />
دانش امام رضا (علیه السلام) را نمیتوان با کسی از مردمان زمانهاش به قیاس نهاد. فضل و برتری علمیاش همواره در مناظراتی که با علما و بزرگان دیگر ادیان و فِرَق برگزار میشد، آشکار بود و هیچ کس نتوانست نکتهای بدو آموزد یا خردهای علمی از او گیرد.<br />
<br />
===سخاوت===<br />
امام رضا (علیه السلام) همچون پدران پاک خویش در این صفت شهره دوست و دشمن بود. یک بار در روز عرفه همه دارایی خویش را بخشید.<br />
اصحاب با شگفتی تمام پرسیدند، آیا چنین بخششی روا است؟ فرمود: «نه تنها روا است که غنیمت است؛ غنیمتی برای کسب اجر و ثواب و کرامت.» <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/16066/3/470/%D9%85%D8%A7%D9%84%D9%87 مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۳، ص۴۷۰.]<br />
</ref><br />
===فصاحت و بلاغت===<br />
چون امام رضا (علیه السلام) در تشریح و بیان موضوعی لب به سخن میگشود، هر شنوندهای را به سکوت وا میداشت و بر هر کسی اثر مینهاد. او نیز همچون پدران پاکش بسیار فصیح و بلیغ بود.<br />
<br />
==امامت امام رضا==<br />
<br />
مقام امامت تنها با نصب الهی ثابت میشود و دست بندگان از تعیین کسی به عنوان امام کوتاه است. امام رضا (علیه السلام) به نصب الهی به امامت رسیده است و بر این حقیقت احادیثی که از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و دیگر بزرگان معصوم رسیدهاند، گواهی میدهند.<br />
<br />
===مستندات امامت امام رضا===<br />
از این احادیث است حدیث مشهور جابر که بنابر آن، پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرموده است، هشتمین خلیفه من و امام مسلمانان، علی بن موسی است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/27045/1/253/%D8%AE%D9%84%D9%81%D8%A7%D8%A6%D9%8A کمال الدّین و تمام النّعمة، صدوق، ج۱، ص۲۵۳.]<br />
</ref><br />
همچنین روایاتی فراوان از امام هفتم (علیه السلام) نقل کردهاند که امام پس از ایشان، فرزند گرامیاش، علی (علیه السلام) است. <br />
<ref><br />
اعلام الورى باعلام الهدى، طبرسی، ص۳۰۳-۳۰۹، تصحيح و تعليق على اكبر غفارى، بيروت، دار المعرفة، ۱۳۹۹ ه. ق. <br />
</ref><br />
<ref><br />
حضرت رضا (ع)، ص۵۰-۴۷، تهران، انتشارات مفيد، ۱۳۵۵ ه. ش..<br />
</ref><br />
افزون بر این، فضیلتها و منقبتهای بیهمتای آن امام همام (علیه السلام) بر امامت او گواهی میدهند. <br />
<ref><br />
الاتحاف بحب الاشراف، ص۱۵۵و۱۵۶.<br />
</ref><br />
=== مدت امامت امام رضا===<br />
امام رضا (علیه السلام) حدود بیست سال <br />
<ref><br />
الاتحاف بحب الاشراف، ص۲۰۳- ۱۸۳.<br />
</ref><br />
امامت مسلمانان را بر عهده داشت که هفده سال آن را در مدینه و سه سال را در خراسان به سر برد.<br />
<br />
==خلفای معاصر امام رضا==<br />
<br />
خلفای عبّاسی معاصر آن امام معصوم (علیه السلام) سه تن بودند:<br />
۱. هارون؛<br />
۲. محمد امین؛<br />
۳. عبداللَّه مأمون.<br />
<br />
==دوران امام رضا==<br />
<br />
از عهد امام رضا (علیه السلام)، عصر جدیدی از شکوفایی و بالندگی فرا روی شیعه پدیدار گشت و این به سبب کوششها و رنجهای امامان پیشین بود. پدید آمدن پایگاههای عظیم مردمیِ شیعهگرا از پیامدهای این کوششها بود. شیعیان به نیرویی رسیده بودند که میتوانستند حکومت را در دست گیرند. امّا این وضعیت، حاکمان عباسی را به هراس انداخت و به چارهجویی واداشت. واگذاری منصب ولایت عهدی به امام رضا (علیه السلام) از چارههایی بود که برای گریز از خطر شیعه یافتند.<br />
بدین سان، میتوان دوران امامت امام رضا (علیه السلام) را به دو دوره پیش و پس از ولایتعهدی تقسیم کرد.<br />
مدت امامت ایشان پیش از پذیرش ولایت عهدی، هفده سال بود که ده سال از این سالها را در عصر هارون، پنج سال را در عصر امین و دو سال را در عهد مأمون و در مدینه سپری کرد.<br />
چون پدر گرامیاش به شهادت رسید، در مدینه بود و رسیدگی به امور شیعیان را آغاز کرد. شاگردان پدر را پیرامون خویش گرد آورد و به تعلیم معارف ناب دینی پرداخت. در این سالها شیعیان بهرهها از او برگرفتند و هدایتها یافتند و معارف دینی نشو و قوام و دوام پیدا کردند.<br />
شخصیت ممتاز و برجسته امام در مدینه چنان جلوه مینمود که سراسر حجاز آن روزگار در همه مسائل مادی و معنوی خویش از او مدد میگرفت.<br />
<br />
=== فعالیت امام رضا در زمان ولایتعهدی===<br />
یکی از فعّالیتهای امام (علیه السلام) در این دوران آن بود که به شهرهای متعدّدی سفر کرد و مردم را به دیدار خویش برخوردار ساخت. آن امام همام (علیه السلام)، پیش از سفر، کسانی را به مقصد میفرستاد تا مردم را آگاه کنند و مقدمات سفر را آماده سازند. این تدبیر امام موجب میگشت که کسان بیشتری از وجود امام بهرهمند شوند و از آن سو نیز حکومت به هراسی بیشتر افتد. <br />
<ref><br />
پیشوایان، ص۲۲۸.<br />
</ref><br />
ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) سه سال <br />
<ref><br />
پیشوایان، ص۲۰۳-۲۰۱. <br />
</ref><br />
طول کشید که همه آن در عصر مأمون بود.<br />
<br />
===انگیزه مأمون از ولایتعهدی امام رضا===<br />
مأمون برای فریب مردم و در حقیقت نظارت بیشتر بر امام (علیه السلام)، ایشان را به پایتخت خویش آورد و واداشت تا منصب ولایتعهدی را بپذیرد. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/40132/1/455/%D9%88%D9%84%D9%91%D8%A7%D9%87 مقاتل الطّالبیین، اصفهانی، ابوالفرج، ص۴۵۵.] <br />
</ref><br />
مأمون از این کار چند هدف را پی میجست:<br />
الف. راضی ساختن شیعیان؛<br />
ب. فروکش ساختن قیامهای علویان؛<br />
ج. استوار کردن پایههای حکومت خویش از گذر ربط آن به امام رضا (علیه السلام)؛<br />
د. ترساندن و تنبیه عبّاسیان متمرّد؛<br />
ه. لکهدار ساختن شخصیت معنوی امام (علیه السلام) به آلودگیهای حکومت. <br />
<ref><br />
شیعه در اسلام، ص۲۱۲، قم، دفتر انتشارات اسلامى، ۱۳۶۲ ه. ش. <br />
</ref><br />
<ref><br />
تحلیلی از زندگانی امام رضا، ص۹۸-۱۰۰.<br />
</ref><br />
===شروط امام رضا برای پذیرفتن ولایت عهدی===<br />
هر چند امام رضا (علیه السلام) چارهای جز پذیرفتن ولایتعهدی در پیش نداشت، امّا شرطهایی برای آن نهاد که مأمون را در رسیدن به اهداف خویش ناکام ساختند. شرطهای امام (علیه السلام) این بود که:<br />
۱. در امر و نهی حکومت دخالت نکند؛<br />
۲. فتوا ندهد؛<br />
۳. قضاوت نکند؛<br />
۴. در عزل و نصب شرکت نجوید؛<br />
۵. امور و سنن دینی را جابه جا نکند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/16052/3/69/%D8%A7%D9%86%D9%86%D9%8A کشف الغمّه، اربلی، ابن ابی الفتح، ج۳، ص۶۹.]<br />
</ref><br />
در نظر تاریخ نگاران، بر نهادن چنین شرطهایی برای حکومت از نپذیرفتن ولایتعهدی، ناگوارتر بود؛ زیرا از نامشروع بودن حکومت حکایت میکردند و اینکه امام رضا (علیه السلام) به دخالت در چنین حکومتی رغبت نشان نمیدهد.<br />
از سوی دیگر امام (علیه السلام) فرصتی یافت تا به وظایف آسمانی خویش با فراغ بال بیشتری بپردازد و از جمله، با علما و بزرگان به مناظره بنشیند و حتی شخص مأمون را در مناظره شکست دهد و او را مجبور به اظهار عجز کند. برگزاردن نماز پرشکوه عید فطر به امامت امام رضا (علیه السلام) که مأمون چارهای ندید جز آنکه اقامه نماز را در همان آغاز ممنوع سازد و نماز باران امام (علیه السلام) که به بارش باران انجامید و آتش محبّت ایشان را بیش از پیش در دل مشتاقان شعلهور ساخت، از فعّالیتهای این دوره است.<br />
<br />
==زمان شهادت امام رضا==<br />
<br />
مأمون که به دست خود، کار را بر خویش سخت کرده و به اهداف خویش نیز نرسیده بود، تصمیم بر قتل امام رضا (علیه السلام) گرفت و به سال ۲۰۳ه. آن امام همام را در پنجاه و پنج سالگی به شهادت رساند.<br />
مرقد مطهّر امام رضا (علیه السلام) در مشهد مقدس جای دارد. <br />
<ref><br />
تاریخ التمدن الاسلامی، ج۴، ص۱۶۹. <br />
</ref><br />
<ref><br />
امام رضا، ص۴۰۲.<br />
</ref><br />
<br />
==منبع==<br />
<br />
[http://lib.eshia.ir/26356/1/115/%D9%87%D8%B4%D8%AA%D9%85%D9%8A%D9%86 پژوهشکده تحقیقات اسلامی، کتاب فرهنگ شیعه، ص۱۱۵-۱۱۸.] <br />
==پانویس==</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D9%86%D8%AC%D9%81_%D8%A7%D8%B4%D8%B1%D9%81&diff=839نجف اشرف2015-06-29T07:45:37Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی «نَجَف نام شهری است در کشور عراق. شهر نجف مدفن حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیط...» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>نَجَف نام شهری است در کشور عراق. شهر نجف مدفن حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب نخستین امام شیعیان میباشد.<br />
<br />
این شهر مرکز استان [[نجف]] است و از مقدسترین شهرهای شیعیان و مرکز قدرت سیاسی شیعیان در [[عراق]] بشمار میرود. نجف همواره محل تردد و اقامت زائران و نیز مشتاقان [[علوم دینی]] است که این عامل در رونق تجارت آن تأثیری بسزا دارد. این شهر مدت زیادی در مسیر کاروانهایی قرارداشته که برای انجام مناسک [[حج]] از راه خشکی عازم مکه ومدینه بودند. این ویژگی نیز در ارتباط [[نجف]] با شهرها و مراکز تأثیر زیادی داشته است.<br />
<br />
در نجف صنعتهای مختلفی رونق داشته، منسوجات نجف مشهور و عبای نجفی، مرغوب و مطلوب بسیاری از خریداران است که به دلیل تولید فراوان به شهرهای دیگر عراق نیز صادر میشود. بازرگانی [[نجف]] رونق فراوان داشته و تاجران [[حجاز]]، [[نجد]]، [[عمان]]، [[یمن]] و [[کویت]] با آن شهر در ارتباطاند.<br />
<br />
[[جغرافیا]]<br />
[[نجف]] در ۱۶۰ کیلومتری جنوب [[بغداد]] در مختصات °۳۱٫۹۹ شمالی و °۴۴٫۳۳ غربی قرار گرفته و جمعیت آن ۵۸۵٬۶۰۰ نفر برآورد شدهاست. شهر [[نجف]] از لحاظ جغرافیایی در نزدیکی شهر [[کوفه]] قرار گرفتهاست. نزدیکی شهر [[[نجف]] و [[کوفه]] به نحوی است که نمیتوان این دو شهر را از همدیگر مجزا دانست.<br />
<br />
در متون تاریخی، اسامی گوناگونی برای [[نجف]] ذکر شده است از جمله [[غری]] یا [[غریان]]، [[مشهد]]، [[نجف اشرف]]، [[الطور]]، [[الطهر]]، [[الجودی]]، [[الربوه]]، [[بانقیا و اللسان]]. [[نجف]] مشهورترین نام شهر میباشد که پس از آن صفت اشرف نیز اضافه میگردد و مجموعاً [[نجف اشرف]] گفته میشود. نجف واژهای عربی است که به معنای منجوف میباشد. [[منجوف]] مکانی است مستطیل شکل و مرتفع که آب دراطراف آن جمع میگردد ولی بر سطح آن جاری نمیشود. وضعیت جغرافیایی شهر نجف که مستطیل شکل بوده و از زمینهای پیرامون بلندتر است موجب شده این نام بر آن نهاده شود.[۲]<br />
<br />
نجف از پنج محله تشکیل میشود که عبارتند از:<br />
<br />
۱ - العمارة،<br />
۲ - الحویش،<br />
۳ - البراق،<br />
۴ - المشراق،<br />
۵ - الغازیة.<br />
<br />
==تاریخ==<br />
شهر نجف از لحاظ تاریخی سابقه طولانی ندارد.<br />
<br />
پس از سوقصد و کشته شدن علی بن ابی طالب توسط ابن ملجم طبق وصیت وی، او به طور ناشناس در منطقهای نزدیک به شهر کوفه دفن شد.<br />
<br />
چنین روایت شده که بیش از صد سال بعد، خلیفه عباسی، هارون الرشید، به شکار گوزن در خارج کوفه رفت و گوزن به محلی پناه برد که در آن محل سگهای شکاری او را دنبال نکردند. در پرس و جو که راز این مکان چیست، به هارون الرشید گفته شد که آن محل دفن علی است. هارون الرشید بعد از اینکه این امر توسط جعفر بن محمد تأیید شد، دستور داد که مقبرهای در همان محل ساخته شود و در زمان کوتاهی شهر نجف در اطراف مقبره رشد کرد. مکان دیکری که ادّعا میشود مدفن علی بن ابی طالب است، شهر مزارشریف در افغانستان میباشد.<br />
<br />
==اماکن مقدس==<br />
به غیر از قبر [[علی]] بن ابیطالب، در شهر نجف اماکن مقدسه دیگری نیز وجود دارد که به شرح زیر میباشد:<br />
<br />
قبر [[آدم]] پیامبر<br />
قبر [[نوح]] پیامبر<br />
قبر [[هود]] پیامبر<br />
قبر [[صالح]] پیامبر<br />
[[مسجد حنانه]]<br />
[[مسجد سهله]]<br />
[[قبر کمیل بن زیاد نخعی]]<br />
[[قبرستان وادی السلام]]<br />
==علمایی که در نجف به خاک سپرده شدهاند(در صحن [[امام علی]]) ==<br />
[[سید بحرالعلوم]]<br />
<br />
[[میرزای شیرازی]]<br />
<br />
[[میرزا حسین محدث نوری]] آرامگاه او در صحن امام، در سومین ایوان شرقی بابالقبله، واقع است.<br />
<br />
[[شیخ انصاری]]<br />
<br />
[[شیخ عباس قمی]]<br />
<br />
[[میرزای نائینی]]<br />
<br />
[[مرتضی طالقانی]]<br />
<br />
[[سید مصطفی خمینی]]<br />
<br />
[[ابوالحسن اصفهانی]]<br />
<br />
[[آخوند خراسانی]]<br />
<br />
[[سید محمدتقی شهرستانی]]<br />
<br />
[[سید ابوالقاسم خوئی]]<br />
<br />
[[سید اسدالله شفتی]]<br />
<br />
[[سید محمدکاظم یزدی]]<br />
<br />
[[شیخ جعفر شوشتری]]<br />
<br />
[[شیخ طوسی]]<br />
<br />
[[علامه حلی]]<br />
<br />
[[محمدحسین اصفهانی]] (کمپانی)<br />
<br />
[[مقدس اردبیلی]]<br />
<br />
[[ملا احمد نراقی]]<br />
<br />
[[میرزا حبیبالله رشتی]]<br />
<br />
==علمایی که در نجف به خاک سپرده شدهاند(خارج از صحن [[امام علی]]) ==<br />
[[سید قاضی علامه طباطبائی]]<br />
<br />
[[سید محسن حکیم]]<br />
<br />
[[شیخ جعفر کاشف الغطا]]<br />
<br />
[[شیخ محمد حسن اصفانی نجفی]]<br />
<br />
[[علامه امینی]]<br />
<br />
[[آقابزرگ تهرانی]]<br />
<br />
[[سید محمدباقر صدر]]<br />
<br />
==ايرانيان به خاک سپرده شده در نجف==<br />
رئیسعلی دلواری<br />
==کتابخانهها==<br />
کتابخانه آستان قدس علوی (العتبة العلویة)<br />
کتابخانه حسینیه شوشتریها<br />
کتابخانه عمومی امیرالمؤمنین (کتابخانه علامه امینی)<br />
کتابخانه مدرسه سید</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%DA%A9%D9%85%DB%8C%D8%AA%D9%87_%D8%A7%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%AF_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C_(%D8%B1%D9%87)&diff=820کمیته امداد امام خمینی (ره)2015-06-24T06:36:31Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی «سابقه شكل گيري و پي ريزي تشكيلات اين نهاد به سالهاي قبل از پيروزي انقلاب و...» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>سابقه شكل گيري و پي ريزي تشكيلات اين نهاد به سالهاي قبل از پيروزي [[انقلاب]] و حدوداً سال 1342 برميگردد كه تعدادي از انقلابيون اول نهضت اسلامي كه در زمره همراهان و همرزمان [[حـضرت امام خميني]] (ره) قرار داشتند و بعضاً مـسئولين فعلي اين نهـاد ميباشند، از طرف مـعظم له مـأموريت رسيدگي بهخـانواده [[زندانيـان سياسي]]، نيازمندان مبارزين را بعهده داشتند.<br />
اقدامات حمايتي و امدادي اين بزرگان خصوصاً در زمان اوجگيري انقلاب اسلامي يعني سالهاي 56 و 57 كه مبارزات امت مسلمان به اوج خود رسيد و اعتصاب و تحصن همه جا را فرا گرفت، با حمايت گسترده و فراگير از اعتصابيون و خانواده زندانيان سياسي و نيازمندان جامعه سير صعودي يافت.<br />
با پيروزي انقـلاب شكوهمند اسلامي و آغـاز فعاليت مجـدد بخشهاي اداري، اقتصادي و فرهنگي كشور، لـزوم حـمايت از نيازمندان در صـدر برنامههاي نظام قرار گرفت و دقيقاً 22 روز پس از پيروزي انقلاب اسلامي و بعنوان دومين نهاد انقلابي در تاريخ 14 اسفند ماه 1357، كميته امداد امام، با صدور حكم پرخير و بركت و تاريخي [[حضرت امام خميني]](ره) براي مدت نامحدود، بمنظور تحقق بخشيدن به اهداف عاليه نظام [[جمهوري اسلامي ايران]] و [[ولايت فقيه]] در حمايت و امداد محرومان و مستضعفان و خودكفا كردن آنان، تأسيس گرديد.<br />
'''تاريخ تأسيس كميته امداد امام خميني (ره):'''<br />
<br />
14 اسفند سال 1357 هجري شمسي<br />
<br />
6 ربيع الثاني سال 1399 هجري قمري<br />
<br />
5 مارچ سال 1979 ميلادي<br />
[[رده :خیریه ها]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D9%85%D9%88%D8%B3%D8%B3%D9%87_%D8%AE%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D8%B9%D8%B7%D8%B1_%DB%8C%D8%A7%D8%B3_%D9%86%D8%A8%D9%88%DB%8C&diff=765موسسه خیریه عطر یاس نبوی2015-06-02T11:06:34Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div>این صفحه در حال ویکی سازی است.<br />
----<br />
<br />
گزارشگر: مرجان رزمی<br />
<br />
با اینکه سن و سالی ندارد، اما به خوبی توانسته پربار باشد و امید دوباره ای بر قلب نیازمندان و یتیمان بدمد. مؤسسه خیریّه عطر یاس نبوی، تنها سه سال است که آغاز به کار کرده است، اما در همین مدت زمان کم توانسته مؤثر بودنش را ثابت کند. و جزء محدود خیریّه هایی است که در کلّ استان فعّالیّت می کند.<br />
مدّت زمان کمی است که از آخرین همایش مخصوص خیریّه های [[فارس]] سربلند بیرون آمده است که ما مهمان خانه کوچک امّا صمیمیشان شدیم و لحظاتی را با جناب آقای عسکری، مدیر داخلی مؤسسه به گفتگو نشستیم.<br />
<br />
==چه شد که شما به فکر تأسیس یک مؤسسه خیریّه افتادید؟==<br />
بسم الله الرحمن الرحیم. خیریّه عطر یاس نبوی الان نزدیک به سه سال است، از سال 1391 که شروع به کار کرده است. با هدف حمایت از همنوعان نیازمند اکرام.<br />
ما قبلا در خانواده به بقیه مؤسسات خیریّه کمک می کردیم. یک نفر را به عنوان نماینده می گذاشتیم که هر ماه پول ها را به تناسب توانایی فرد جمع آوری می کرد و اهداء می کرد به خیریّه ای که کمک می کردیم و بعد خودمان به فکر تأسیس مؤسسه افتادیم و درسال 91 بود که مؤسسه عطریاس نبوی را ثبت کردیم و فعالیتمان را شروع کردیم.<br />
==مجوزتأسیس خیریّه را از کجا گرفتید؟==<br />
مؤسسه را زیرنظر بهزیستی ثبت کردیم.<br />
==رویکرد ها و سیاست های اصلی خیریّه در چه زمینه ای است؟==<br />
بر اساس همان هدفی که عرض کردم یعنی کمک به همنوعان نیازمندمان می باشد. تعداد زیادی هستند که از لحاظ مالی مشکلات بسیاری دارند و نیازمند کمک هستند.<br />
ما در خیریّه عطریاس نبوی2000 یتیم تحت پوشش داریم، البته استانی کار می کنیم و این تعداد را در کل استان فارس تحت پوشش داریم و هشتصد خانم بیوه و مطلّقه و مبتلا به سرطان تحت پوشش داریم و مؤسسه به این افراد به شکل های مختلفی خدمات رسانی می کند.<br />
با توجه به شاخصههایی که داریم و همچنین گروهی که برای تحقیق می فرستیم برایمان اولویت بندی می کنند. اولویت اول، دوم ، سوم و بعد با توجه به این اولویت ها به آنها کمک می شود.<br />
خیریّه یک مرکز نگهداری کودک به صورت شبانه روزی ویژه کودکان بی سرپرست هم دارد که باز هم زیر نظر بهزیستی اداره می شود و در سال 92مجوّز تأسیس گرفته شده است.<br />
ما عضو خانه خیّرین هستیم و در تمام این سه سال بین 56 خیریّه استان، اول شده ایم و مرکز نگهداری (خانه کودک) هم به لطف خداوند در زمینه إرائه خدمات از طرف وزارت کشور رتبه اول را کسب کرده است.<br />
==فعّالیّت ها و خدمات خیریّه به چه شکل است؟==<br />
ما محدودیت کمک رسانی نداریم در هر بخشی که بتوانیم کار میکنیم. هر نیازمندی یک درجه نیازی دارد و ما با توجّه به آن به آنها کمک می کنیم.<br />
مثلا خیریّه با توجه به شرایط و نیازهای فرزندان خانواده های تحت پوشش ماهانه مبلغی را به حساب آنها واریز می کند که اصلی ترین کار خیریّه این است و در کنار این مورد کارهای دیگری مثل توزیع سبد کالا و کارهایی از این دست انجام می شود.<br />
وامهای قرض الحسنه میدهیم. در دو ماه اول سال 93 نزدیک 260 میلیون ریال وام به مددجویان دادهایم.<br />
با درمانگاهها وبیمارستانهای دولتی وخصوصی قرارداد داریم و مددجویانی را که نیازبه درمان دارند، معرّفی میکنیم.<br />
<br />
==آیا شما برای مددجویان تحت پوشش خود کارآفرینی هم میکنید؟==<br />
خیریّه تازگیها برای خانمهایی که میتوانند کار کنند حالا یا در خانه یا در کارگاره در بخش اشتغالزایی کارگاه تولیدی راه اندازی کرده که در حال حاضر 50 نفر مستقیم سرکار هستند که این 50 نفر خودشان سرپرست خانواده هستند. خانواده های دو نفره سه نفره وپنج نفره. <br />
همچنین آموزش رایگان میدهیم در زمینههای مختلف خیاطی، گل سازی، چرمدوزی، پرورش قارچ، پرورش گل وگیاه و سبزی مارکت هم هست.<br />
==برنامه و فعالیت فرهنگی هم دارید؟==<br />
همین برنامههای آموزشی خودش یک برنامه فرهنگی است. علاوه بر آن کلاسهای قرآن و احکام داریم و در این کلاسها مسابقاتی برگزار میشود با اهدای جوایزی که بیشتر سفرهای زیارتی است.سفرهای دو هفتهای راهیان نور می بریم.<br />
برگزاری برنامه زیارت عاشورا هست و در مناسبتهای مختلف برنامه داریم و همین طور در ایام هفته مثل صبح جمعهها که دعای ندبه برگزار میکنیم.<br />
در ایام ماه محرم پخت نذری داریم که در سال 92 بین 5000 خانواده توزیع کردیم.<br />
==تولیدات فرهنگی هم دارید؟==<br />
تولیدات فرهنگی معرق و چوب داریم و یکی از مددجویانمان در مدت یک سال و نیم یک معرّق زیارت عاشورا ساخته است که شامل یک جعبه و یک کتاب هفت صفحهای است.<br />
==خیریّه در برنامه های ترویجی امر خیر فعالیت هم دارد ؟==<br />
ما مددجویان پسر را تا 15 سالگی و دختران را تا هنگامی که ازدواج کنند تحت پوشش داریم و وقتی که ازدواج کنند به آنها کمک جهیزیه میدهیم اگر مسکن بخواهند یا نیاز به تعمیرات و ساخت و ساز داشته باشند کمک میکنیم. امسال 300میلیون ریال کمک جهیزیه دادیم.<br />
==منابع مالی مؤسسه چطور تامین می شود؟==<br />
الحمدالله همت مردم بلند است، ما خیّرینی داریم که به هر طریقی که بتوانند کمک می کنند، چون بعضی از خیرین هستند که کمک مالی نمیکنند، ولی اینجا میآیند و در زمینههای دیگر به ما کمک میکنند. کمک فکری میکنند، ایده میدهند در کارهای روزانه کمک میکنند. <br />
==مددجوها چطور عضو میشوند؟==<br />
به چند طریق عضو میشوند، ازطرف افراد یا ارگانهای مختلف معرفی میشوند یا اینکه خودشان مراجعه میکنند به خیریّه یا اینکه خودمان آنها را شناسایی میکنیم که البته یک فیلتر داریم به نام تیم محققین و بازپرسین مان که تحقیق میکنند و ما با توجه با شاخصههایی که داریم عضو میگیریم. <br />
==برای حفظ عزت نفس مددجویان چه تدابیری دارید؟==<br />
ما کاملا ناشناخته کار می کنیم حتی اعضای خانواده هم نمیدانند که عضو هستند و هر ماه وجهی را به حسابشان واریز میکنیم بدون اینکه اعلام علنی کنیم و پروندهها هم کاملا محرمانه است و جز مددکارمان هیچ کس دیگر از اسم و آدرس آنها اطلاعی ندارد و اگر بخواهیم به خیّرین یا فرد دیگری گزارش بدهیم فقط مشکلات را میگوییم. <br />
==برای آینده چه برنامهای را دردست دارید؟==<br />
قصد داریم یک مجموعه تفریحی فرهنگی و آموزشی برای بچه های ایتام درست کنیم که برای بچههایی 6 تا 12 سال همه امکانات فراهم باشد مثل مهدکودک، زمین بازی، مدرسه، خوابگاه و همینطور کارگاه اشتغال زایی.<br />
<br />
==آدرس:==<br />
شیراز معالی آباد، کوی خلبانان<br />
==شماره تماس:==<br />
09170262673<br />
07136352631<br />
07136352632<br />
[[رده :خیریه ها]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D9%85%D9%88%D8%B3%D8%B3%D9%87_%D8%AE%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D8%B9%D8%B7%D8%B1_%DB%8C%D8%A7%D8%B3_%D9%86%D8%A8%D9%88%DB%8C&diff=764موسسه خیریه عطر یاس نبوی2015-06-02T11:01:17Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی «گزارشگر: مرجان رزمی با اینکه سن و سالی ندارد، اما به خوبی توانسته پربار باشد...» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>گزارشگر: مرجان رزمی<br />
<br />
با اینکه سن و سالی ندارد، اما به خوبی توانسته پربار باشد و امید دوباره ای بر قلب نیازمندان و یتیمان بدمد. مؤسسه خیریّه عطر یاس نبوی، تنها سه سال است که آغاز به کار کرده است، اما در همین مدت زمان کم توانسته مؤثر بودنش را ثابت کند. و جزء محدود خیریّه هایی است که در کلّ استان فعّالیّت می کند.<br />
مدّت زمان کمی است که از آخرین همایش مخصوص خیریّه های فارس سربلند بیرون آمده است که ما مهمان خانه کوچک امّا صمیمیشان شدیم و لحظاتی را با جناب آقای عسکری، مدیر داخلی مؤسسه به گفتگو نشستیم.<br />
<br />
==چه شد که شما به فکر تأسیس یک مؤسسه خیریّه افتادید؟==<br />
بسم الله الرحمن الرحیم. خیریّه عطر یاس نبوی الان نزدیک به سه سال است، از سال 1391 که شروع به کار کرده است. با هدف حمایت از همنوعان نیازمند اکرام.<br />
ما قبلا در خانواده به بقیه مؤسسات خیریّه کمک می کردیم. یک نفر را به عنوان نماینده می گذاشتیم که هر ماه پول ها را به تناسب توانایی فرد جمع آوری می کرد و اهداء می کرد به خیریّه ای که کمک می کردیم و بعد خودمان به فکر تأسیس مؤسسه افتادیم و درسال 91 بود که مؤسسه عطریاس نبوی را ثبت کردیم و فعالیتمان را شروع کردیم.<br />
==مجوزتأسیس خیریّه را از کجا گرفتید؟==<br />
مؤسسه را زیرنظر بهزیستی ثبت کردیم.<br />
==رویکرد ها و سیاست های اصلی خیریّه در چه زمینه ای است؟==<br />
بر اساس همان هدفی که عرض کردم یعنی کمک به همنوعان نیازمندمان می باشد. تعداد زیادی هستند که از لحاظ مالی مشکلات بسیاری دارند و نیازمند کمک هستند.<br />
ما در خیریّه عطریاس نبوی2000 یتیم تحت پوشش داریم، البته استانی کار می کنیم و این تعداد را در کل استان فارس تحت پوشش داریم و هشتصد خانم بیوه و مطلّقه و مبتلا به سرطان تحت پوشش داریم و مؤسسه به این افراد به شکل های مختلفی خدمات رسانی می کند.<br />
با توجه به شاخصههایی که داریم و همچنین گروهی که برای تحقیق می فرستیم برایمان اولویت بندی می کنند. اولویت اول، دوم ، سوم و بعد با توجه به این اولویت ها به آنها کمک می شود.<br />
خیریّه یک مرکز نگهداری کودک به صورت شبانه روزی ویژه کودکان بی سرپرست هم دارد که باز هم زیر نظر بهزیستی اداره می شود و در سال 92مجوّز تأسیس گرفته شده است.<br />
ما عضو خانه خیّرین هستیم و در تمام این سه سال بین 56 خیریّه استان، اول شده ایم و مرکز نگهداری (خانه کودک) هم به لطف خداوند در زمینه إرائه خدمات از طرف وزارت کشور رتبه اول را کسب کرده است.<br />
==فعّالیّت ها و خدمات خیریّه به چه شکل است؟==<br />
ما محدودیت کمک رسانی نداریم در هر بخشی که بتوانیم کار میکنیم. هر نیازمندی یک درجه نیازی دارد و ما با توجّه به آن به آنها کمک می کنیم.<br />
مثلا خیریّه با توجه به شرایط و نیازهای فرزندان خانواده های تحت پوشش ماهانه مبلغی را به حساب آنها واریز می کند که اصلی ترین کار خیریّه این است و در کنار این مورد کارهای دیگری مثل توزیع سبد کالا و کارهایی از این دست انجام می شود.<br />
وامهای قرض الحسنه میدهیم. در دو ماه اول سال 93 نزدیک 260 میلیون ریال وام به مددجویان دادهایم.<br />
با درمانگاهها وبیمارستانهای دولتی وخصوصی قرارداد داریم و مددجویانی را که نیازبه درمان دارند، معرّفی میکنیم.<br />
<br />
==آیا شما برای مددجویان تحت پوشش خود کارآفرینی هم میکنید؟==<br />
خیریّه تازگیها برای خانمهایی که میتوانند کار کنند حالا یا در خانه یا در کارگاره در بخش اشتغالزایی کارگاه تولیدی راه اندازی کرده که در حال حاضر 50 نفر مستقیم سرکار هستند که این 50 نفر خودشان سرپرست خانواده هستند. خانواده های دو نفره سه نفره وپنج نفره. <br />
همچنین آموزش رایگان میدهیم در زمینههای مختلف خیاطی، گل سازی، چرمدوزی، پرورش قارچ، پرورش گل وگیاه و سبزی مارکت هم هست.<br />
==برنامه و فعالیت فرهنگی هم دارید؟==<br />
همین برنامههای آموزشی خودش یک برنامه فرهنگی است. علاوه بر آن کلاسهای قرآن و احکام داریم و در این کلاسها مسابقاتی برگزار میشود با اهدای جوایزی که بیشتر سفرهای زیارتی است.سفرهای دو هفتهای راهیان نور می بریم.<br />
برگزاری برنامه زیارت عاشورا هست و در مناسبتهای مختلف برنامه داریم و همین طور در ایام هفته مثل صبح جمعهها که دعای ندبه برگزار میکنیم.<br />
در ایام ماه محرم پخت نذری داریم که در سال 92 بین 5000 خانواده توزیع کردیم.<br />
==تولیدات فرهنگی هم دارید؟==<br />
تولیدات فرهنگی معرق و چوب داریم و یکی از مددجویانمان در مدت یک سال و نیم یک معرّق زیارت عاشورا ساخته است که شامل یک جعبه و یک کتاب هفت صفحهای است.<br />
==خیریّه در برنامه های ترویجی امر خیر فعالیت هم دارد ؟==<br />
ما مددجویان پسر را تا 15 سالگی و دختران را تا هنگامی که ازدواج کنند تحت پوشش داریم و وقتی که ازدواج کنند به آنها کمک جهیزیه میدهیم اگر مسکن بخواهند یا نیاز به تعمیرات و ساخت و ساز داشته باشند کمک میکنیم. امسال 300میلیون ریال کمک جهیزیه دادیم.<br />
==منابع مالی مؤسسه چطور تامین می شود؟==<br />
الحمدالله همت مردم بلند است، ما خیّرینی داریم که به هر طریقی که بتوانند کمک می کنند، چون بعضی از خیرین هستند که کمک مالی نمیکنند، ولی اینجا میآیند و در زمینههای دیگر به ما کمک میکنند. کمک فکری میکنند، ایده میدهند در کارهای روزانه کمک میکنند. <br />
==مددجوها چطور عضو میشوند؟==<br />
به چند طریق عضو میشوند، ازطرف افراد یا ارگانهای مختلف معرفی میشوند یا اینکه خودشان مراجعه میکنند به خیریّه یا اینکه خودمان آنها را شناسایی میکنیم که البته یک فیلتر داریم به نام تیم محققین و بازپرسین مان که تحقیق میکنند و ما با توجه با شاخصههایی که داریم عضو میگیریم. <br />
==برای حفظ عزت نفس مددجویان چه تدابیری دارید؟==<br />
ما کاملا ناشناخته کار می کنیم حتی اعضای خانواده هم نمیدانند که عضو هستند و هر ماه وجهی را به حسابشان واریز میکنیم بدون اینکه اعلام علنی کنیم و پروندهها هم کاملا محرمانه است و جز مددکارمان هیچ کس دیگر از اسم و آدرس آنها اطلاعی ندارد و اگر بخواهیم به خیّرین یا فرد دیگری گزارش بدهیم فقط مشکلات را میگوییم. <br />
==برای آینده چه برنامهای را دردست دارید؟==<br />
قصد داریم یک مجموعه تفریحی فرهنگی و آموزشی برای بچه های ایتام درست کنیم که برای بچههایی 6 تا 12 سال همه امکانات فراهم باشد مثل مهدکودک، زمین بازی، مدرسه، خوابگاه و همینطور کارگاه اشتغال زایی.<br />
<br />
==آدرس:==<br />
شیراز معالی آباد، کوی خلبانان<br />
==شماره تماس:==<br />
09170262673<br />
07136352631<br />
07136352632<br />
[[رده :خیریه ها]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%A7%D9%82%D8%AF%D8%A7%D9%85_%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86_%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D9%87&diff=763اقدام های انسان دوستانه2015-05-30T11:24:23Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی «این صفحه در حال ویکی سازیست ---- اگر اقدام شخص محسن ، برای خدمت به شخص خاصی ن...» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>این صفحه در حال ویکی سازیست<br />
----<br />
<br />
اگر اقدام شخص [[محسن]] ، برای خدمت به شخص خاصی نباشد، بلکه منظور محسن مصلحت عامه باشد، به عقیده فقها این مورد هم مشمول قاعده احسان است.<br />
<br />
==بررسی اقوال فقها==<br />
نمونهای از بیان فقها در این مورد چنین است:<br />
«هرگاه کسی سنگی را در ملک غیر قرار دهد و به سبب آن جنایتی ایجاد شود، ضامن است. همچنین هرگاه شخصی بدون هیچ منظوری و یا فقط به منظور منافع شخصی خویش، و یا برای اضرار به عابران سنگی در راه عمومی قرار داده باشد، ضامن است؛ ولی اگر برای مصلحت عموم، سنگی در جادهای گذاشته شود، مثل آنکه برای عبور عابران سنگی در گل قرار دهند و یا بر روی نهری برای عبور تخته سنگی بنهند، ضمان ایجاد نخواهد شد؛ زیرا فاعل محسن است. علامه در تحریر الاحکام به طور قاطع به این موضوع فتوا داده است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10071/5/540/%D8%B7%D9%8A%D9%86 علامه حلی، تحریر الاحکام ط جدید،ج۵، ص۵۴۰]<br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10102/10/151/%D9%84%D9%8A%D8%B7%D8%A3 الروضة البهیة (شرح لمعه)، ج۱۰، ص۱۵۱.]<br />
</ref><br />
همان طور که ملاحظه میشود در متن فتوای علامه حلی و شهید ثانی به قاعدۀ احسان استناد شده است. فقهای متاخر نیز در این مساله از قدما تبعیت کردهاند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10085/6/206/%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84 خوانساری، احمد، جامع المدارک، ج۶، ص۲۰۶.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/21001/2/242/%D8%B7%D8%B1%D9%8A%D9%82 آیت الله خویی، ابو القاسم، مبانی تکملة المنهاج، ج۲، ص۲۴۲، مساله ۲۴۹.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/21010/2/564/%D9%88%D8%B6%D8%B9 تحریر الوسیلة، ج۲، ص۵۶۴.]<br />
</ref><br />
مرحوم محقق در شرایع الاسلام مساله را به نحوی وسیعتر مطرح کرده است.<br />
<br />
===نظر مرحوم محقق===<br />
ایشان عدم ضمان را به شرح زیر به جواز شرعی مستند کرده است:<br />
«هرگاه کسی به منظور استفاده عموم و به مصلحت آنان چاهی در مسیر عبور عامه حفر کند(و موجب خسارتی شود)گفته شده است که ضمان ندارد؛ زیرا عمل او امری جایز بوده است و این نظریه خوب است». <br />
<ref><br />
شرایع الاسلام، ج۴، ص۲۵۴.<br />
</ref><br />
از کلام محقق حلی چنین برمی آید که معیار، جواز شرعی عمل است و چون اقدام عامل دارای مجوز شرعی است، ضمان نخواهد داشت. به همین سبب بسیاری از فقیهان، مطلق اقدامات مصلحت اندیشانه را نپذیرفتهاند، بلکه آن را مقید به عدم رد حاکم <br />
<ref><br />
فاضل هندی، محمد بن تاج الدین، کشف اللثام، ج۲، ص۳۰۷.<br />
</ref><br />
و یا وجود اذن او <br />
<ref><br />
[۸] <br />
</ref><br />
دانستهاند و به سخن دیگر، هنگامی آنها را ضمان آور ندانستهاند که با مجوز حاکم انجام شده باشد، نه به طور مطلق.<br />
نظریه فوق بسیار قوی به نظر میرسد؛ زیرا مطابق آن، معیار سقوط ضمان آن است که عمل با مجوز شرعی و قانونی صادر شده باشد. بنابراین، میتوان گفت در کلیۀ این موارد، چنانچه دسترسی به حاکم ممکن است، اقدام کننده باید از حاکم اذن گرفته باشد و در فرض عدم وجود حاکم و یا عدم دسترسی به او، چون عدول مؤمنان و پس از آن عموم مؤمنان موظف به انجام دادن امور حسبی هستند، عمل شخص جواز شرعی خواهد داشت و موجب سقوط ضمان خواهد شد.<br />
<br />
==رابطه قاعده احسان با اداره مال غیر==<br />
<br />
بعضی حقوقدانان معاصر، مفاد ذیل ماده ۳۰۶ قانون مدنی ایران را از مصادیق قاعدۀ احسان دانستهاند. <br />
<ref><br />
[۹] <br />
</ref><br />
طبق این ماده: «اگر کسی اموال غایب یا محجور و امثال آنها را بدون اجازۀ مالک یا کسی که حق اجازه دارد، اداره کند، باید حساب زمان تصدی خود را بدهد. در صورتی که تحصیل اجازه در موقع مقدور نبوده یا تاخیر در دخالت موجب ضرر نبوده است، حق مطالبه مخارج را نخواهد داشت؛ ولی اگر عدم دخالت یا تاخیر در دخالت، موجب ضرر صاحب مال باشد، دخالت کننده مستحق اخذ مخارجی خواهد بود که برای اداره کردن لازم بوده است».<br />
با دقت در این ماده و مباحثی که در قاعده احسان بیان شد، روشن میشود که فرض ذیل ماده از مصادیق قاعده احسان نیست؛ زیرا در فرض مزبور، چنانچه در موردی عدم دخالت یا تاخیر در دخالت موجب ضرر به صاحب مال باشد و شخص با این فرض دخالتی کند و به واسطه آن متحمل مخارجی شود، صاحب مال ضامن پرداخت این مخارج خواهد بود؛ ولی همان طور که گفته شد، احسان از مسقطات ضمان است و فقها نیز به این امر تصریح کردهاند و بنابر نظریه آنان، نسبت به عملی که از روی احسان انجام شده، و منجر به خسارت میشود، شخص عامل ضامن خسارات نیست، نه اینکه مخارجی که متحمل شده است، طلبکار است. به سخن دیگر، قاعده احسان مسقط ضمان است نه موجب آن.<br />
<br />
==توجیه فقهی ضمان صاحب مال==<br />
<br />
در پاسخ به این پرسش که توجیه فقهی ضمان صاحب مال در قبال دخالت کننده به چه صورت است، میتوان گفت که ادارۀ اموال غیر و جلوگیری از وارد آمدن خسارت به اموال او- در صورت عدم امکان دسترسی به صاحب مال یا نمایندهاش- به عهدۀ حاکم است و چنانچه امکان دسترسی به حاکم وجود نداشته باشد و یا آنکه تاخیر در دخالت موجب ضرر شود، به استناد « قواعد حسبه » این امر به عهدۀ عدول مؤمنان است و در صورت حاضر نبودن آنان، عامۀ مردم عهده دار این وظیفه خواهند بود و مورد ذیل ماده ۳۰۶ قانون مدنی ایران بیانگر فرض اخیر است؛ بنابراین، چون عمل اداره کننده با دستور شرع انجام یافته است، چنین فرض میشود که او به نمایندگی از صاحب مال اقدام کرده و مالک مال نسبت به مخارجی که مدیر متحمل شده است، مسئول محسوب میشود.<br />
<br />
<br />
<br />
==منبع==<br />
<br />
قواعد فقه، ج۲، ص۳۰۶.<br />
==پانویس==<br />
[[رده : مقالات]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%B7%D9%87%D8%A7%D8%B1%D8%AA&diff=706طهارت2015-05-17T10:52:34Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی «از آن جهت كه دین اسلام يك برنامه كامل براى زندگی بشر بوده و تمام جنبههاى ح...» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>از آن جهت كه دین [[اسلام]] يك برنامه كامل براى زندگی بشر بوده و تمام جنبههاى حيات مادی و معنوى او را در نظر دارد و از جهتى [[بهداشت]] يكى از ابعاد مهم زندگى بشر است، [[اسلام]] عزيز نسبت به مسأله [[طهارت]] و [[بهداشت]] عنايت شايانى دارد.<br />
<br />
==طهارت در قرآن==<br />
[[قرآن مجید]] در اين باره مىفرمايد: «رِجالٌ يُحِبُّونَ انْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ المُطَّهِّرين مردانى كه دوست دارند، پاكيزه باشند و خداوند پاكيزگان را دوست دارد. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/204/%D8%B1%D9%90%D8%AC%D9%8E%D8%A7%D9%84%D9%8C توبه/سوره۹، آیه ۱۰۸.]<br />
</ref><br />
از [[پيامبر اكرم]] صلى اللّه عليه و آله و سلّم: «[[طهارت]] نيمى از [[ايمان]] است». (الطهور نصف الايمان).<br />
<br />
از [[پيامبر اكرم]] صلى اللّه عليه و آله و سلّم: «طهارت كليد [[نماز]] است».(مفتاح الصّلاة الطّهور.)<br />
<br />
از [[پيامبر اكرم]] صلى اللّه عليه و آله و سلّم: «دين بر پايه [[نظافت]] بنا شده است».(بنى الدّين على النّظافة.)<br />
<br />
از [[پيامبر اكرم]] صلى اللّه عليه و آله و سلّم: «چه بد بندهاى است بنده [[كثيف]]». (بئس العبد القاذورة.)<br />
<br />
يكى از [[عرفا]] فرموده: لازم است كه صاحبان بصیرت هوشيار بوده از اين ظواهر بفهمند كه اصل [[ایمان]] آبادى و عمران [[قلب]] و [[اندرون]] است و بدانند كه منظور حضرت رسول از جمله [[طهارت]] نصف [[ایمان]] است اين است كه اصلاح ظاهر با [[نظافت]] و [[طهارت]] آن بوسيله ريختن آب نصف [[ايمان]] است و نصف ديگر آن اصلاح باطن بوسيله اعمال صالح و اخلاق پسنديده است.<br />
<br />
==طهارت در فقه==<br />
<br />
پاك شدن، حالتى معنوى كه در نتیجه [[وضو]] ، [[غسل]] یا [[تیمم]] ،براى انسان حاصل مىشود.<br />
<br />
==مراتب طهارت==<br />
<br />
طهارت چهار مرتبه دارد:<br />
<br />
۱. پاك نمودن و نظافت ظاهر از چرك و نجاست و كثافات.<br />
<br />
۲. پاك نمودن اعضاء و جوارح بدن از جرائم و گناهان.<br />
<br />
۳. تطهير قلب از رذايل اخلاقى.<br />
<br />
۴. تطهیر اندرون از غير خدا «يعنى عدم توجه به مخلوق در تمام شئون زندگى».<br />
<br />
البته اين مرتبه آخر مخصوص انبیاء و صدّیقین است.<br />
<br />
و بايد توجه داشت كه در هر مرتبهاى [[طهارت]] نيمى از عملى است كه با آن [[طهارت]] انجام مىشود. اين مراتب كه براى [[طهارت]] ذكر شد در واقع مراتب و درجات [[ايمان ]]هستند و هر مرتبهاى در حدى مخصوص به خود قرار دارد و هيچ بندهاى به طبقه بالا نمىرسد مگر طبقات پايينتر از آن را طى كرده باشد.<br />
بنابر اين هيچ كسى به [[طهارت]] اندرون از غير خدا و اصلاح آن به وسيله شناخت و كشف جلال و عظمت او نمىرسد مگر خود را از [[اخلاق]] ناپسند خالى كرده و با [[اخلاق پسنديده]] اصلاح نمايد و هيچ كسى به اين مرتبه نمىرسد مگر از [[طهارت]] [[جوارح و اعضاء]] از [[گناهان]] و اصلاح آنان با اطاعت و عبادات فارغ شده باشد.<br />
<br />
==منبع==<br />
كتاب اخلاق، آيت الله عبدالله شبر (ره)، صفحه۴۷.<br />
<br />
==پانویس==<br />
<br />
[[رده:مقالات]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%B7%D8%B1%D9%82_%D8%B1%D9%81%D8%B9_%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2_%D9%85%D8%AA%DA%A9%D8%AF%DB%8C&diff=688طرق رفع نیاز متکدی2015-05-10T07:28:20Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div><br />
برای رفع نیاز فقیر در[[ قرآن]] راههای بیان شده است. <br />
==راههای رفع نیاز==<br />
چون متکدی ممکن است در واقع مصداق یکی از عناوین فقیر، مسکین، ابن السبیل و مانند اینها باشد، برای برطرف کردن نیازهای او میتوان از احکامی که مورد مصرف آنها یکی از این موارد است، بهره جست؛ مانند مصارف زکات که در آیه ۶۰ توبه <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/196/60 توبه/سوره۹، آیه۶۰.] <br />
</ref><br />
ذکر شده است <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12023/5/74/%D8%B3%D8%A8%D8%AD%D8%A7%D9%86%D9%87 مجمع البیان، ج۵، ص۷۴.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
تفسیر جلالین، ص۲۵۰. <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12016/9/310/%D8%A5%D9%86%D9%85%D8%A7 المیزان، ج۹، ص۳۱۰.]<br />
</ref><br />
:«اِنَّمَا الصَّدَقتُ لِلفُقَراءِ والمَسکین... وابنِ السَّبیل». برخی مفسران «مساکین» را در این آیه فقرایی دانستهاند که حاجت خود را اظهار میکنند<br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/41797/3/157/%D9%88%D9%8E%D9%85%D9%90%D9%86%D9%92%D9%87%D9%8F%D9%85%D9%92 احکام القرآن، ج۳، ص۱۵۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12011/5/243/%D9%82%D9%88%D9%84%D9%87 التبیان، ج۵، ص۲۴۳.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15367/3/220/%D9%88%D9%82%D9%88%D9%84%D9%87 معانی القرآن، ج۳، ص۲۲۰.]<br />
</ref><br />
، چنان که شخص در راه مانده (ابن السبیل) در آیه نیز میتواند یکی از مصادیق سائل باشد.<br />
==حق فقیر در اموال مردم==<br />
بر پایه آیاتی نیز قرآن در اموال انسانها حقی برای متکدیان و افراد محروم نهاده است:«وفی اَمولِهِم حَقٌّ لِلسّائِلِ والمَحروم» <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/521/19 ذاریات/سوره۵۱، آیه۱۹.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/569/24 معارج/سوره۷۰، آیه۲۴.] <br />
</ref><br />
که به نظر بسیاری از مفسران «حق» در این آیات، زکاتی است که خداوند برای این افراد در اموال انسانها گذاشته است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12023/9/259/%D8%A3%D9%85%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%87%D9%85 مجمع البیان، ج۹، ص۲۵۹.] <br />
</ref><br />
<ref> <br />
[http://lib.eshia.ir/15390/17/38/%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B9%D8%A9 تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۳۸.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15394/4/251/%D8%A3%D8%AE%D8%B1%D9%87%D9%85 تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۲۵۱.] <br />
</ref><br />
بر اساس برخی روایات مراد از «حق» در این آیات، اموالی است که مؤمنان نذر میکنند که روزانه یا هفتگی یا ماهیانه به سائلان بپردازند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11005/3/499/%D8%B3%D8%A8%D8%AD%D8%A7%D9%86 الکافی، ج۳، ص۴۹۹.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11025/9/47/%D9%81%D8%B6%D8%A7%D9%84%D8%A9 وسائل الشیعه، ج۹، ص۴۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11015/7/35/%D9%8A%D8%AA%D8%A3%D9%83%D8%AF مستدرک الوسائل، ج۷، ص۳۵.]<br />
</ref><br />
==موارد مصرف انفال==<br />
و به همین ترتیب، اعطای کمک مالی به متکدیان میتواند از موارد مصرف انفال مذکور در آیه ۷ حشر <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/546/7 حشر/سوره۵۹، آیه۷.] <br />
</ref><br />
و خمس یاد شده در آیه ۴۱ انفال <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/182/41 انفال/سوره۸، آیه۴۱.] <br />
</ref><br />
باشد، چنان که در آیات متعدد دیگر منع کنندگان از زکات و دیگر حقوق واجب مساکین، شایسته عذاب الهی دانسته شدهاند <br />
<ref><br />
مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۱۰.<br />
</ref><br />
<ref><br />
سبل السلام، ج۴، ص۱۹۷.<br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11008/7/84/%D9%8A%D9%85%D9%86%D8%B9 بحارالانوار، ج۷، ص۸۴]<br />
</ref><br />
:«و لایحُضُّ عَلی طَعامِ المِسکین». <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/568/69 حاقه/سوره۶۹، آیه۶۹.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/567/24 حاقه/سوره۶۹، آیه۲۴.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/577/74 مدثر/سوره۷۴، آیه۷۴.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/576/42 مدثر/سوره۷۴، آیه۴۲.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/576/44 مدثر/سوره۷۴، آیه۴۴.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/594/89 فجر/سوره۸۹، آیه۸۹.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/593/18 فجر/سوره۸۹، آیه۱۸.] <br />
</ref><br />
برخی مفسران مراد را کسانی دانستهاند که وقتی سائلی نزد آنان میآید، دیگران را به اطعام وی وا نمیدارند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15390/20/52/%D9%84%D9%8A%D8%B3 تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۵۲.]<br />
</ref><br />
===گوشت قربانی===<br />
از جمله منابع تأمین نیاز سائلان، گوشت قربانی در مناسک حج است:«والبُدنَ جَعَلنها لَکم مِن شَعئِرِ اللّهِ... فَاِذا وجَبَت جُنوبُها فَکلوا مِنها واَطعِموا القانِعَ والمُعتَر» <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/336/36 حجّ/سوره۲۲، آیه۳۶.] <br />
</ref><br />
؛ «فَکلوا مِنها و اَطعِموا البائِسَ الفَقیر». <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/334/22 حج/سوره۲۲، آیه۲۲.] <br />
</ref><br />
در احادیث شیعه <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11021/2/493/%D9%88%D8%B3%D8%A6%D9%84 من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۴۹۳.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15257/1/208/%D8%A7%D9%84%D9%88%D9%84%D9%8A%D8%AF معانی الاخبار، ص۲۰۸.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10083/5/223/%D9%85%D9%88%D8%B3%D9%89 تهذیب الاحکام، ج۵، ص۲۲۳.] <br />
</ref><br />
و اهل سنت <br />
<ref><br />
جامع البیان، ج۱۷، ص۱۹۵.<br />
</ref><br />
<ref><br />
السنن الکبری، ج۹، ص۲۹۳. <br />
</ref><br />
نیز این موضوع هست و بر پایه آن، بسیاری از فقها اطعام فقرا اعم از سائل و غیر سائل را از گوشت قربانی واجب <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10023/1/598/%D9%8A%D8%AC%D9%88%D8%B2 السرائر، ج۱، ص۵۹۸.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10147/7/286/%D9%88%D8%AF%D9%84%D8%A7%D9%84%D8%AA%D9%87%D8%A7 مجمع الفائده، ج۷، ص۲۸۶.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
مختلف الشیعه، ج۴، ص۲۸۵.<br />
</ref><br />
و شماری مستحب شمردهاند <br />
<ref><br />
النهایه، ص۲۶۱.<br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15128/1/184/%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%85%D8%B3 الوسیله، ص۱۸۴.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10095/3/670/%D8%A7%D9%84%D9%88%D8%B3%D9%8A%D9%84%D8%A9 ذخیرة المعاد، ج۳، ص۶۷۰.] <br />
</ref><br />
و بیشتر آنها بر آناند که باید ثُلث گوشت قربانی را صدقه دهد <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10015/2/347/%D9%8A%D8%AC%D9%88%D8%B2 الخلاف، ج۲، ص۳۴۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
بدایة المجتهد، ج۱، ص۳۵۲. <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10182/1/385/%D8%B0%D8%A8%D8%AD%D8%AA تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۳۸۵.] <br />
</ref><br />
و برخی به دادن نیمی از قربانی فتوا دادهاند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10015/2/347/%D8%A7%D9%84%D9%86%D8%B5%D9%81 الخلاف، ج۲، ص۳۴۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15390/12/47/%D9%81%D9%83%D9%84%D9%88%D8%A7 تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۴۷.]<br />
</ref><br />
==حق فقیر در ارث==<br />
اموال دیگری که میتوان از آن نیاز برخی متکدیان را برآورد، اموال مانده از میت است، از این رو قرآن کریم در آیه ۸ نساء به مؤمنان فرمان داده است که اگر هنگام تقسیم ارث ، مساکین در مجلس حضور یافتند، مقداری از اموال میت را به آنها بدهید:«و اِذا حَضَرَ القِسمَةَ اُولوا القُربی والیتمی والمَسکینُ فَارزُقوهُم مِنه». عدهای دادن بخشی از ارث به این افراد از جمله سائلان را واجب دانستهاند <br />
<ref><br />
جامع البیان، ج۴، ص۳۵۰<br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10147/11/377/%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1%D8%AB مجمع الفائده، ج۱۱، ص۳۷۷.] <br />
<ref><br />
<ref><br />
المحلی، ج۸، ص۱۲۸. <br />
</ref><br />
؛ اما برخی گفتهاند که این آیه با آیات ارث نسخ شده است و این حکم را مربوط به صدر اسلام دانستهاند <br />
<ref> <br />
جامع البیان، ج۴، ص۳۵۲.<br />
</ref><br />
<ref><br />
تفسیر قرطبی، ج۵، ص۴۸ - ۴۹. <br />
</ref><br />
<ref><br />
نورالثقلین، ج۱، ص۴۴۶. <br />
</ref><br />
و عدهای ضمن رد نسخ، آن را حکمی استحبابی شمردهاند که ورثه میت بهتر است به آن عمل کنند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12025/1/657/%D8%AA%D8%B0%D9%86%D9%8A%D8%A8 زبدة البیان، ص۶۵۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/41797/2/91/%D8%B9%D9%90%D8%AF%D9%91%D9%8E%D8%A9%D9%8C احکام القرآن، ج۲، ص۹۱.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
نمونه، ج۳، ص۲۷۶ - ۲۷۷.<br />
</ref><br />
==انفاقهای مستحب==<br />
راه دیگر کمک به متکدیان نیازمند، انفاقهای مستحب است که آیات متعددی مؤمنان را بدان ترغیب کردهاند ؛ در آیه ۱۷۷ بقره <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/27/177 بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.] <br />
</ref><br />
کمک کردن به سائلان از جمله وجوه نیکی به شمار رفته و کمک کنندگان، صادق و بات قوا خوانده شدهاند:«ولکنَّ البِرَّ مَن ءامَنَ بِاللّه... و ءاتَی المالَ عَلی حُبِّه... السّائِلین... اُولئِک الَّذینَ صَدَقوا واُولئِک هُمُ المُتَّقون». برخی مراد از «المالَ» را در این آیه زکات و دیگر انفاقهای واجب <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12011/2/94/%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%88%D8%A7 التبیان، ج۲، ص۹۴.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12023/1/487/%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%83%D9%8A%D9%86 مجمع البیان، ج۱، ص۴۸۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15390/2/241/%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%85%D8%B3%D8%A9 تفسیر قرطبی، ج۲، ص۲۴۱.] <br />
</ref><br />
و عدهای اعم از انفاقهای واجب و مستحب <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12011/2/94/%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%88%D8%A7 التبیان، ج۲، ص۹۴.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12023/1/487/%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%83%D9%8A%D9%86 مجمع البیان، ج۱، ص۴۸۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
فقه القرآن، ج۲، ص۲۹۷.<br />
</ref> <br />
و شماری دیگر صرفاً انفاقهای مستحب دانستهاند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12025/1/179/%D8%A3%D9%88%D9%84%D8%A6%D9%83 زبدة البیان، ص۱۷۹.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/41797/1/160/%D8%B1%D9%8F%D9%88%D9%90%D9%8A%D9%8E احکام القرآن، ج۱، ص۱۶۰.]<br />
</ref><br />
آیات ۵ - ۲۲ انسان <br />
<ref><br />
http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5[ انسان/سوره۷۶، آیه۵-۲۲.] <br />
</ref><br />
و آیه ۵۵ مائده <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/117/55 مائده /سوره۵، آیه۵۵.] <br />
</ref><br />
نیز به انفاقهای مستحب اشاره دارد که قرآن در این آیات با مدح انفاقگران، مسلمانان را به کمک کردن به سائلان نیازمند ترغیب کرده است ؛ همچنین برخی مفسران یکی از مصادیق حق در آیه ۱۴۱ انعام <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/146/141 انعام/سوره۶، آیه۱۴۱.] <br />
</ref><br />
را که قرآن به پرداخت آن فرمان داده است:«وءاتوا حَقَّهُ یومَ حَصادِه» صدقات مستحب دانستهاند که به متکدیان و مساکین میدهند. <br />
<ref><br />
جامع البیان، ج۸، ص۷۶.<br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12013/1/379/%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85 تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۷۹.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15342/1/216/%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%A7%D8%B7%D8%B9 فقه القرآن، ج۱، ص۲۱۶.]<br />
<ref><br />
==فهرست منابع==<br />
(۱) احکام القرآن، الجصاص (م ۳۷۰ ق)، به کوشش عبدالسلام محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق.<br />
(۲) اسباب النزول، الواحدی (م ۴۶۸ ق)، قاهرة، الحلبی و شرکاه، ۱۳۸۸ ق.<br />
(۳) اقرب الموارد، الشرتونی اللبنانی، تهران، دارالاسوة، ۱۴۱۶ ق.<br />
(۴) بحارالانوار، المجلسی (م ۱۱۱۰ ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.<br />
(۵) بدایة المجتهد، ابن رشد القرطبی (م ۵۹۵ ق)، به کوشش خالد العطار، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.<br />
(۶) تاج العروس، الزبیدی (م ۱۲۰۵ ق)، بیروت، مکتبة الحیات.<br />
(۷) التبیان، الطوسی (م ۴۶۰ ق)، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.<br />
(۸) تحف العقول، حسن بن شعبة الحرانی (م قرن۴ ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ ق.<br />
(۹) تذکرة الفقهاء، العلامة الحلی (م ۷۲۶ ق)، المکتبة المرتضویه.<br />
(۱۰) ترتیب العین، خلیل (م ۱۷۵ ق)، به کوشش المخزومی و دیگران، دارالهجرة، ۱۴۰۹ ق.<br />
(۱۱) تفسیر التحریر والتنویر، ابن عاشور (م ۱۳۹۳ ق)، تونس، الدار التونسیة، ۱۹۹۷ م.<br />
(۱۲) تفسیر الجلالین، جلال الدین المحلی (م ۸۶۴ ق)، جلال الدین السیوطی (م ۹۱۱ ق)، بیروت، دارالمعرفه.<br />
(۱۳) تفسیر الصافی، الفیض کاشانی (م ۱۰۹۱ ق)، بیروت، نشر اعلمی، ۱۴۰۲ ق.<br />
(۱۴) تفسیر العیاشی، العیاشی (م ۳۲۰ ق)، به کوشش رسولی محلاّتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه.<br />
(۱۵) تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر (م ۷۷۴ ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۹ ق.<br />
(۱۶) تفسیر القمی، القمی (م ۳۰۷ ق)، به کوشش الجزائری، قم، دارالکتاب، ۱۴۰۴ ق.<br />
(۱۷) التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق.<br />
(۱۸) تفسیر کنزالدقایق، المشهدی، به کوشش العراقی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۷ ق.<br />
(۱۹) تفسیر المنار، رشید رضا (م ۱۳۵۴ ق)، قاهرة، دارالمنار، ۱۳۷۳ ق.<br />
(۲۰) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.<br />
(۲۱) تهذیب الاحکام، الطوسی (م ۴۶۰ ق)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵ ش.<br />
(۲۲) تهذیب الکمال، المزی (م ۷۴۲ ق)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۵ ق.<br />
(۲۳) جامع البیان، الطبری (م ۳۱۰ ق)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.<br />
(۲۴) الجامع لأحکام القرآن، القرطبی (م ۶۷۱ ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق.<br />
(۲۵) جواهر الکلام، النجفی (م ۱۲۶۶ ق)، به کوشش قوچانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.<br />
(۲۶) الخصال، الصدوق (م ۳۸۱ ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ ق.<br />
(۲۷) الخلاف، الطوسی (م ۴۶۰ ق)، به کوشش سید علی خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۸ ق.<br />
(۲۸) الدرالمنثور، السیوطی (م ۹۱۱ ق)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۳۶۵ ق.<br />
(۲۹) الدروس الشرعیه، الشهید الاول (م ۷۸۶ ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۲ ق.<br />
(۳۰) ذخیرة المعاد، محمد باقر السبزواری (م ۱۰۹۰ ق)، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاءالتراث.<br />
(۳۱) روح المعانی، الآلوسی (م ۱۲۷۰ ق)، به کوشش محمد حسین، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ ق.<br />
(۳۲) روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م ۵۵۴ ق)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ ش.<br />
(۳۳) زادالمسیر، جمال الدین الجوزی (م ۵۹۷ ق)، به کوشش محمد عبدالله، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ ق.<br />
(۳۴) زبدة البیان، المقدس الاردبیلی (م ۹۹۳ ق)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویة.<br />
(۳۵) السرائر، ابن ادریس (م ۵۹۸ ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ ق.<br />
(۳۶) السنن الکبری، البیهقی (م ۴۵۸ ق)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۶ ق.<br />
(۳۷) شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار (علیهمالسلام)، النعمان المغربی (م ۳۶۳ ق)، به کوشش جلالی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۴ ق.<br />
(۳۸) الصحاح، الجوهری (م ۳۹۳ ق)، به کوشش عبدالغفور العطاری، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ ق.<br />
(۳۹) عدة الداعی، ابن فهد الحلی (م ۸۴۱ ق)، به کوشش موحد قمی، دارالکتب الاسلامی.<br />
(۴۰) العروة الوثقی، سید محمد کاظم (م ۱۳۳۷ ق)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ ق.<br />
(۴۱) علل الشرایع، الصدوق (م ۳۸۱ ق)، به کوشش بحرالعلوم، نجف، مکتبة الحیدری، ۱۳۸۵ ق.<br />
(۴۲) عیون اخبار الرضا (علیهالسلام)، الصدوق (م ۳۸۱ ق)، بیروت، نشر اعلمی، ۱۴۰۴ ق.<br />
(۴۳) عیون الحکم والمواعظ، علی بن محمد اللیثی (م قرن۶)، به کوشش حسنی، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۶ ش.<br />
(۴۴) فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م ۸۵۲ ق)، بیروت، دارالمعرفة.<br />
(۴۵) فتح القدیر، الشوکانی (م ۱۲۵۰ ق)، بیروت، دارالمعرفة.<br />
(۴۶) الفصول المهمة فی اصول الائمه (علیهمالسلام)، الحر العاملی (م ۱۱۰۴ ق)، به کوشش قائینی، قم، معارف اسلامی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۴۱۸ ق.<br />
(۴۷) فقه القرآن، الراوندی (م ۵۷۳ ق)، به کوشش حسینی، قم، کتابخانه نجفی، ۱۴۰۵ ق.<br />
(۴۸) فیض القدیر، المناوی (م ۱۰۳۱ ق)، به کوشش احمد عبدالسلام، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق.<br />
(۴۹) القاموس الفقهی لغةً و اصطلاحاً، سعدی ابوجیب، دمشق، دارالفکر، ۱۴۱۹ ق.<br />
(۵۰) القاموس المحیط، الفیروزآبادی (م ۸۱۷ ق)، بیروت، دارالعلم.<br />
(۵۱) الکافی، الکلینی (م ۳۲۹ ق)، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.<br />
(۵۲) کتاب الشهادات، تقریر بحث آیة الله گلپایگانی (م ۱۴۱۴ ق)، سید علی حسینی، قم، دارالقرآن الکریم، ۱۴۰۵ ق.<br />
(۵۳) الکشاف، الزمخشری (م ۵۳۸ ق)، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ ق.<br />
(۵۴) کشاف القناع، منصور بن یونس البهوتی (م ۱۰۵۱ ق)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ ق.<br />
(۵۵) کشف الغطاء، کاشف الغطاء (م ۱۲۲۷ ق)، اصفهان، مهدوی.<br />
(۵۶) کفایة الاحکام (کفایة الفقه)، محمد باقر السبزواری (م ۱۰۹۰ ق)، اصفهان، مدرسة صدر مهدوی.<br />
(۵۷) کنزالعمال، المتقی الهندی (م ۹۷۵ ق)، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ ق.<br />
(۵۸) لسان العرب، ابن منظور (م ۷۱۱ ق)، قم، ادب الحوزة، ۱۴۰۵ ق.<br />
(۵۹) لغت نامه، دهخدا (م ۱۳۳۴ ش) و دیگران، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ ش.<br />
(۶۰) المبسوط فی فقه الامامیه، الطوسی (م ۴۶۰ ق)، به کوشش بهبودی، تهران، مکتبة المرتضویة.<br />
(۶۱) مجمع البحرین، الطریحی (م ۱۰۸۵ ق)، به کوشش محمود عادل و احمد حسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ ق.<br />
(۶۲) مجمع البیان، الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.<br />
(۶۳) مجمع البیان، الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ ق.<br />
(۶۴) مجمع الفائدة والبرهان، المحقق الاردبیلی (م ۹۹۳ ق)، به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۶ ق.<br />
(۶۵) المحلی بالآثار، ابن حزم الاندلسی (م ۴۵۶ ق)، به کوشش احمد شاکر، بیروت، دارالفکر.<br />
(۶۶) مختلف الشیعه، العلامة الحلی (م ۷۲۶ ق)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ ق.<br />
(۶۷) المدونة الکبری، مالک بن انس (م ۱۷۹ق)، مصر، مطبعة السعادة.<br />
(۶۸) مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، الشهید الثانی (م ۹۶۵ ق)، قم، معارف اسلامی، ۱۴۱۶ ق.<br />
(۶۹) مستدرک الوسائل، النوری (م ۱۳۲۰ ق)، بیروت، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ ق.<br />
(۷۰) مستند الشیعه، احمد النراقی (م ۱۲۴۵ ق)، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاء التراث، ۱۴۱۵ ق.<br />
(۷۱) مسند احمد، احمدبن حنبل (م ۲۴۱ ق)، بیروت، دار صادر.<br />
(۷۲) المصنّف، عبدالرزاق الصنعانی (م ۲۱۱ ق)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی.<br />
(۷۳) معانی الاخبار، الصدوق (م ۳۸۱ ق)، به کوشش غفاری، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱ ش.<br />
(۷۴) معانی القرآن، النحاس (م ۳۳۸ ق)، به کوشش الصابونی، عربستان، جامعة ام القری، ۱۴۰۹ ق.<br />
(۷۵) معجم الفاظ الفقه الجعفری، احمد فتح الله، ۱۴۱۵ ق.<br />
(۷۶) معجم الفروق اللغویه، ابوهلال العسکری (م ۳۹۵ ق)، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۲ ق.<br />
(۷۷) المعجم القانونی، حارث سلیمان الفاروقی، بیروت، مکتبة لبنان، ۱۹۹۱ م.<br />
(۷۸) المعجم الکبیر، الطبرانی (م ۳۶۰ ق)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق.<br />
(۷۹) معراج السعاده، احمد نراقی (م ۱۲۴۵ ق)، قم، هجرت، ۱۳۷۸ ش.<br />
(۸۰) المغنی والشرح الکبیر، عبدالله بن قدامة (م ۶۲۰ ق) و عبدالرحمن بن قدامة (م ۶۸۲ ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه.<br />
(۸۱) المقنع، الصدوق (م ۳۸۱ ق)، قم، مؤسسة الامام الهادی (علیهالسلام)، ۱۴۱۵ ق.<br />
(۸۲) من لا یحضره الفقیه، الصدوق (م ۳۸۱ ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ ق.<br />
(۸۳) منهاج الصالحین (فتوی، معاملات)، سید علی السیستانی، قم، ستاره، ۱۴۱۶ ق.<br />
(۸۴) موسوعة نضرة النعیم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، صالح بن عبدالله، جدة، دارالوسیلة، ۱۴۲۰ ق.<br />
(۸۵) میزان الحکمه، ری شهری، قم، دارالحدیث، ۱۴۱۶ ق.<br />
(۸۶) المیزان، الطباطبایی (م ۱۴۰۲ ق)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.<br />
(۸۷) النهایه، الطوسی (م ۴۶۰ ق)، به کوشش آغا بزرگ تهرانی، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۰ ق.<br />
(۸۸) نهج البلاغه، الرضی، (م ۴۰۶ ق)، به کوشش عبده، بیروت، دارالمعرفة، ۱۳۸۷ ق.<br />
(۸۹) نهج السعاده، محمد باقر المحمودی، بیروت، التضامن الفکری، ۱۳۸۵ ق.<br />
(۹۰) وسائل الشیعه، الحر العاملی (م ۱۱۰۴ ق)، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۱۲ ق.<br />
(۹۱) الوسیلة الی نیل الفضیله، محمد بن علی الطوسی ابن حمزه (م ۵۶۰ ق)، به کوشش محمد الحسون، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۸ ق.<br />
(۹۲) هدایة العباد، سید محمد رضا گلپایگانی (م ۱۴۱۴ ق)، قم، دارالقرآن الکریم، ۱۴۰۵ ق.<br />
(۹۳) زمینه (ماهنامه)، تهران، سازمان اقتصادی کوثر.<br />
(۹۴) سبل السلام، الکحلانی (م ۱۱۸۲ ق)، مصر، مصطفی البابی، ۱۳۷۹ ق.<br />
(۹۵) قرب الاسناد، الحمیری (م قرن ۳ ق)، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۱۳ ق. <br />
==منبع==<br />
[ http://maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/8/47.htm مرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله « راههای رفع نیاز متکدی».]<br />
==پانویس== <br />
[[رده:مقالات]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%B7%D8%B1%D9%82_%D8%B1%D9%81%D8%B9_%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2_%D9%85%D8%AA%DA%A9%D8%AF%DB%8C&diff=687طرق رفع نیاز متکدی2015-05-09T16:58:59Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div><br />
برای رفع نیاز فقیر در قرآن راههای بیان شده است. <br />
==راههای رفع نیاز==<br />
چون متکدی ممکن است در واقع مصداق یکی از عناوین فقیر، مسکین، ابن السبیل و مانند اینها باشد، برای برطرف کردن نیازهای او میتوان از احکامی که مورد مصرف آنها یکی از این موارد است، بهره جست؛ مانند مصارف زکات که در آیه ۶۰ توبه <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/196/60 توبه/سوره۹، آیه۶۰.] <br />
</ref><br />
ذکر شده است <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12023/5/74/%D8%B3%D8%A8%D8%AD%D8%A7%D9%86%D9%87 مجمع البیان، ج۵، ص۷۴.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
تفسیر جلالین، ص۲۵۰. <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12016/9/310/%D8%A5%D9%86%D9%85%D8%A7 المیزان، ج۹، ص۳۱۰.]<br />
</ref><br />
:«اِنَّمَا الصَّدَقتُ لِلفُقَراءِ والمَسکین... وابنِ السَّبیل». برخی مفسران «مساکین» را در این آیه فقرایی دانستهاند که حاجت خود را اظهار میکنند<br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/41797/3/157/%D9%88%D9%8E%D9%85%D9%90%D9%86%D9%92%D9%87%D9%8F%D9%85%D9%92 احکام القرآن، ج۳، ص۱۵۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12011/5/243/%D9%82%D9%88%D9%84%D9%87 التبیان، ج۵، ص۲۴۳.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15367/3/220/%D9%88%D9%82%D9%88%D9%84%D9%87 معانی القرآن، ج۳، ص۲۲۰.]<br />
</ref><br />
، چنان که شخص در راه مانده (ابن السبیل) در آیه نیز میتواند یکی از مصادیق سائل باشد.<br />
==حق فقیر در اموال مردم==<br />
بر پایه آیاتی نیز قرآن در اموال انسانها حقی برای متکدیان و افراد محروم نهاده است:«وفی اَمولِهِم حَقٌّ لِلسّائِلِ والمَحروم» <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/521/19 ذاریات/سوره۵۱، آیه۱۹.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/569/24 معارج/سوره۷۰، آیه۲۴.] <br />
</ref><br />
که به نظر بسیاری از مفسران «حق» در این آیات، زکاتی است که خداوند برای این افراد در اموال انسانها گذاشته است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12023/9/259/%D8%A3%D9%85%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%87%D9%85 مجمع البیان، ج۹، ص۲۵۹.] <br />
</ref><br />
<ref> <br />
[http://lib.eshia.ir/15390/17/38/%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B9%D8%A9 تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۳۸.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15394/4/251/%D8%A3%D8%AE%D8%B1%D9%87%D9%85 تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۲۵۱.] <br />
</ref><br />
بر اساس برخی روایات مراد از «حق» در این آیات، اموالی است که مؤمنان نذر میکنند که روزانه یا هفتگی یا ماهیانه به سائلان بپردازند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11005/3/499/%D8%B3%D8%A8%D8%AD%D8%A7%D9%86 الکافی، ج۳، ص۴۹۹.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11025/9/47/%D9%81%D8%B6%D8%A7%D9%84%D8%A9 وسائل الشیعه، ج۹، ص۴۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11015/7/35/%D9%8A%D8%AA%D8%A3%D9%83%D8%AF مستدرک الوسائل، ج۷، ص۳۵.]<br />
</ref><br />
==موارد مصرف انفال==<br />
و به همین ترتیب، اعطای کمک مالی به متکدیان میتواند از موارد مصرف انفال مذکور در آیه ۷ حشر <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/546/7 حشر/سوره۵۹، آیه۷.] <br />
</ref><br />
و خمس یاد شده در آیه ۴۱ انفال <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/182/41 انفال/سوره۸، آیه۴۱.] <br />
</ref><br />
باشد، چنان که در آیات متعدد دیگر منع کنندگان از زکات و دیگر حقوق واجب مساکین، شایسته عذاب الهی دانسته شدهاند <br />
<ref><br />
مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۱۰.<br />
</ref><br />
<ref><br />
سبل السلام، ج۴، ص۱۹۷.<br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11008/7/84/%D9%8A%D9%85%D9%86%D8%B9 بحارالانوار، ج۷، ص۸۴]<br />
</ref><br />
:«و لایحُضُّ عَلی طَعامِ المِسکین». <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/568/69 حاقه/سوره۶۹، آیه۶۹.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/567/24 حاقه/سوره۶۹، آیه۲۴.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/577/74 مدثر/سوره۷۴، آیه۷۴.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/576/42 مدثر/سوره۷۴، آیه۴۲.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/576/44 مدثر/سوره۷۴، آیه۴۴.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/594/89 فجر/سوره۸۹، آیه۸۹.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/593/18 فجر/سوره۸۹، آیه۱۸.] <br />
</ref><br />
برخی مفسران مراد را کسانی دانستهاند که وقتی سائلی نزد آنان میآید، دیگران را به اطعام وی وا نمیدارند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15390/20/52/%D9%84%D9%8A%D8%B3 تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۵۲.]<br />
</ref><br />
===گوشت قربانی===<br />
از جمله منابع تأمین نیاز سائلان، گوشت قربانی در مناسک حج است:«والبُدنَ جَعَلنها لَکم مِن شَعئِرِ اللّهِ... فَاِذا وجَبَت جُنوبُها فَکلوا مِنها واَطعِموا القانِعَ والمُعتَر» <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/336/36 حجّ/سوره۲۲، آیه۳۶.] <br />
</ref><br />
؛ «فَکلوا مِنها و اَطعِموا البائِسَ الفَقیر». <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/334/22 حج/سوره۲۲، آیه۲۲.] <br />
</ref><br />
در احادیث شیعه <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11021/2/493/%D9%88%D8%B3%D8%A6%D9%84 من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۴۹۳.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15257/1/208/%D8%A7%D9%84%D9%88%D9%84%D9%8A%D8%AF معانی الاخبار، ص۲۰۸.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10083/5/223/%D9%85%D9%88%D8%B3%D9%89 تهذیب الاحکام، ج۵، ص۲۲۳.] <br />
</ref><br />
و اهل سنت <br />
<ref><br />
جامع البیان، ج۱۷، ص۱۹۵.<br />
</ref><br />
<ref><br />
السنن الکبری، ج۹، ص۲۹۳. <br />
</ref><br />
نیز این موضوع هست و بر پایه آن، بسیاری از فقها اطعام فقرا اعم از سائل و غیر سائل را از گوشت قربانی واجب <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10023/1/598/%D9%8A%D8%AC%D9%88%D8%B2 السرائر، ج۱، ص۵۹۸.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10147/7/286/%D9%88%D8%AF%D9%84%D8%A7%D9%84%D8%AA%D9%87%D8%A7 مجمع الفائده، ج۷، ص۲۸۶.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
مختلف الشیعه، ج۴، ص۲۸۵.<br />
</ref><br />
و شماری مستحب شمردهاند <br />
<ref><br />
النهایه، ص۲۶۱.<br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15128/1/184/%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%85%D8%B3 الوسیله، ص۱۸۴.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10095/3/670/%D8%A7%D9%84%D9%88%D8%B3%D9%8A%D9%84%D8%A9 ذخیرة المعاد، ج۳، ص۶۷۰.] <br />
</ref><br />
و بیشتر آنها بر آناند که باید ثُلث گوشت قربانی را صدقه دهد <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10015/2/347/%D9%8A%D8%AC%D9%88%D8%B2 الخلاف، ج۲، ص۳۴۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
بدایة المجتهد، ج۱، ص۳۵۲. <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10182/1/385/%D8%B0%D8%A8%D8%AD%D8%AA تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۳۸۵.] <br />
</ref><br />
و برخی به دادن نیمی از قربانی فتوا دادهاند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10015/2/347/%D8%A7%D9%84%D9%86%D8%B5%D9%81 الخلاف، ج۲، ص۳۴۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15390/12/47/%D9%81%D9%83%D9%84%D9%88%D8%A7 تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۴۷.]<br />
</ref><br />
==حق فقیر در ارث==<br />
اموال دیگری که میتوان از آن نیاز برخی متکدیان را برآورد، اموال مانده از میت است، از این رو قرآن کریم در آیه ۸ نساء به مؤمنان فرمان داده است که اگر هنگام تقسیم ارث ، مساکین در مجلس حضور یافتند، مقداری از اموال میت را به آنها بدهید:«و اِذا حَضَرَ القِسمَةَ اُولوا القُربی والیتمی والمَسکینُ فَارزُقوهُم مِنه». عدهای دادن بخشی از ارث به این افراد از جمله سائلان را واجب دانستهاند <br />
<ref><br />
جامع البیان، ج۴، ص۳۵۰<br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10147/11/377/%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1%D8%AB مجمع الفائده، ج۱۱، ص۳۷۷.] <br />
<ref><br />
<ref><br />
المحلی، ج۸، ص۱۲۸. <br />
</ref><br />
؛ اما برخی گفتهاند که این آیه با آیات ارث نسخ شده است و این حکم را مربوط به صدر اسلام دانستهاند <br />
<ref> <br />
جامع البیان، ج۴، ص۳۵۲.<br />
</ref><br />
<ref><br />
تفسیر قرطبی، ج۵، ص۴۸ - ۴۹. <br />
</ref><br />
<ref><br />
نورالثقلین، ج۱، ص۴۴۶. <br />
</ref><br />
و عدهای ضمن رد نسخ، آن را حکمی استحبابی شمردهاند که ورثه میت بهتر است به آن عمل کنند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12025/1/657/%D8%AA%D8%B0%D9%86%D9%8A%D8%A8 زبدة البیان، ص۶۵۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/41797/2/91/%D8%B9%D9%90%D8%AF%D9%91%D9%8E%D8%A9%D9%8C احکام القرآن، ج۲، ص۹۱.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
نمونه، ج۳، ص۲۷۶ - ۲۷۷.<br />
</ref><br />
==انفاقهای مستحب==<br />
راه دیگر کمک به متکدیان نیازمند، انفاقهای مستحب است که آیات متعددی مؤمنان را بدان ترغیب کردهاند ؛ در آیه ۱۷۷ بقره <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/27/177 بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.] <br />
</ref><br />
کمک کردن به سائلان از جمله وجوه نیکی به شمار رفته و کمک کنندگان، صادق و بات قوا خوانده شدهاند:«ولکنَّ البِرَّ مَن ءامَنَ بِاللّه... و ءاتَی المالَ عَلی حُبِّه... السّائِلین... اُولئِک الَّذینَ صَدَقوا واُولئِک هُمُ المُتَّقون». برخی مراد از «المالَ» را در این آیه زکات و دیگر انفاقهای واجب <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12011/2/94/%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%88%D8%A7 التبیان، ج۲، ص۹۴.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12023/1/487/%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%83%D9%8A%D9%86 مجمع البیان، ج۱، ص۴۸۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15390/2/241/%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%85%D8%B3%D8%A9 تفسیر قرطبی، ج۲، ص۲۴۱.] <br />
</ref><br />
و عدهای اعم از انفاقهای واجب و مستحب <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12011/2/94/%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%88%D8%A7 التبیان، ج۲، ص۹۴.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12023/1/487/%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%83%D9%8A%D9%86 مجمع البیان، ج۱، ص۴۸۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
فقه القرآن، ج۲، ص۲۹۷.<br />
</ref> <br />
و شماری دیگر صرفاً انفاقهای مستحب دانستهاند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12025/1/179/%D8%A3%D9%88%D9%84%D8%A6%D9%83 زبدة البیان، ص۱۷۹.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/41797/1/160/%D8%B1%D9%8F%D9%88%D9%90%D9%8A%D9%8E احکام القرآن، ج۱، ص۱۶۰.]<br />
</ref><br />
آیات ۵ - ۲۲ انسان <br />
<ref><br />
http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5[ انسان/سوره۷۶، آیه۵-۲۲.] <br />
</ref><br />
و آیه ۵۵ مائده <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/117/55 مائده /سوره۵، آیه۵۵.] <br />
</ref><br />
نیز به انفاقهای مستحب اشاره دارد که قرآن در این آیات با مدح انفاقگران، مسلمانان را به کمک کردن به سائلان نیازمند ترغیب کرده است ؛ همچنین برخی مفسران یکی از مصادیق حق در آیه ۱۴۱ انعام <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/146/141 انعام/سوره۶، آیه۱۴۱.] <br />
</ref><br />
را که قرآن به پرداخت آن فرمان داده است:«وءاتوا حَقَّهُ یومَ حَصادِه» صدقات مستحب دانستهاند که به متکدیان و مساکین میدهند. <br />
<ref><br />
جامع البیان، ج۸، ص۷۶.<br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12013/1/379/%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85 تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۷۹.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15342/1/216/%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%A7%D8%B7%D8%B9 فقه القرآن، ج۱، ص۲۱۶.]<br />
<ref><br />
==فهرست منابع==<br />
(۱) احکام القرآن، الجصاص (م ۳۷۰ ق)، به کوشش عبدالسلام محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق.<br />
(۲) اسباب النزول، الواحدی (م ۴۶۸ ق)، قاهرة، الحلبی و شرکاه، ۱۳۸۸ ق.<br />
(۳) اقرب الموارد، الشرتونی اللبنانی، تهران، دارالاسوة، ۱۴۱۶ ق.<br />
(۴) بحارالانوار، المجلسی (م ۱۱۱۰ ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.<br />
(۵) بدایة المجتهد، ابن رشد القرطبی (م ۵۹۵ ق)، به کوشش خالد العطار، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.<br />
(۶) تاج العروس، الزبیدی (م ۱۲۰۵ ق)، بیروت، مکتبة الحیات.<br />
(۷) التبیان، الطوسی (م ۴۶۰ ق)، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.<br />
(۸) تحف العقول، حسن بن شعبة الحرانی (م قرن۴ ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ ق.<br />
(۹) تذکرة الفقهاء، العلامة الحلی (م ۷۲۶ ق)، المکتبة المرتضویه.<br />
(۱۰) ترتیب العین، خلیل (م ۱۷۵ ق)، به کوشش المخزومی و دیگران، دارالهجرة، ۱۴۰۹ ق.<br />
(۱۱) تفسیر التحریر والتنویر، ابن عاشور (م ۱۳۹۳ ق)، تونس، الدار التونسیة، ۱۹۹۷ م.<br />
(۱۲) تفسیر الجلالین، جلال الدین المحلی (م ۸۶۴ ق)، جلال الدین السیوطی (م ۹۱۱ ق)، بیروت، دارالمعرفه.<br />
(۱۳) تفسیر الصافی، الفیض کاشانی (م ۱۰۹۱ ق)، بیروت، نشر اعلمی، ۱۴۰۲ ق.<br />
(۱۴) تفسیر العیاشی، العیاشی (م ۳۲۰ ق)، به کوشش رسولی محلاّتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه.<br />
(۱۵) تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر (م ۷۷۴ ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۹ ق.<br />
(۱۶) تفسیر القمی، القمی (م ۳۰۷ ق)، به کوشش الجزائری، قم، دارالکتاب، ۱۴۰۴ ق.<br />
(۱۷) التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق.<br />
(۱۸) تفسیر کنزالدقایق، المشهدی، به کوشش العراقی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۷ ق.<br />
(۱۹) تفسیر المنار، رشید رضا (م ۱۳۵۴ ق)، قاهرة، دارالمنار، ۱۳۷۳ ق.<br />
(۲۰) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.<br />
(۲۱) تهذیب الاحکام، الطوسی (م ۴۶۰ ق)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵ ش.<br />
(۲۲) تهذیب الکمال، المزی (م ۷۴۲ ق)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۵ ق.<br />
(۲۳) جامع البیان، الطبری (م ۳۱۰ ق)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.<br />
(۲۴) الجامع لأحکام القرآن، القرطبی (م ۶۷۱ ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق.<br />
(۲۵) جواهر الکلام، النجفی (م ۱۲۶۶ ق)، به کوشش قوچانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.<br />
(۲۶) الخصال، الصدوق (م ۳۸۱ ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ ق.<br />
(۲۷) الخلاف، الطوسی (م ۴۶۰ ق)، به کوشش سید علی خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۸ ق.<br />
(۲۸) الدرالمنثور، السیوطی (م ۹۱۱ ق)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۳۶۵ ق.<br />
(۲۹) الدروس الشرعیه، الشهید الاول (م ۷۸۶ ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۲ ق.<br />
(۳۰) ذخیرة المعاد، محمد باقر السبزواری (م ۱۰۹۰ ق)، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاءالتراث.<br />
(۳۱) روح المعانی، الآلوسی (م ۱۲۷۰ ق)، به کوشش محمد حسین، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ ق.<br />
(۳۲) روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م ۵۵۴ ق)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ ش.<br />
(۳۳) زادالمسیر، جمال الدین الجوزی (م ۵۹۷ ق)، به کوشش محمد عبدالله، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ ق.<br />
(۳۴) زبدة البیان، المقدس الاردبیلی (م ۹۹۳ ق)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویة.<br />
(۳۵) السرائر، ابن ادریس (م ۵۹۸ ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ ق.<br />
(۳۶) السنن الکبری، البیهقی (م ۴۵۸ ق)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۶ ق.<br />
(۳۷) شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار (علیهمالسلام)، النعمان المغربی (م ۳۶۳ ق)، به کوشش جلالی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۴ ق.<br />
(۳۸) الصحاح، الجوهری (م ۳۹۳ ق)، به کوشش عبدالغفور العطاری، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ ق.<br />
(۳۹) عدة الداعی، ابن فهد الحلی (م ۸۴۱ ق)، به کوشش موحد قمی، دارالکتب الاسلامی.<br />
(۴۰) العروة الوثقی، سید محمد کاظم (م ۱۳۳۷ ق)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ ق.<br />
(۴۱) علل الشرایع، الصدوق (م ۳۸۱ ق)، به کوشش بحرالعلوم، نجف، مکتبة الحیدری، ۱۳۸۵ ق.<br />
(۴۲) عیون اخبار الرضا (علیهالسلام)، الصدوق (م ۳۸۱ ق)، بیروت، نشر اعلمی، ۱۴۰۴ ق.<br />
(۴۳) عیون الحکم والمواعظ، علی بن محمد اللیثی (م قرن۶)، به کوشش حسنی، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۶ ش.<br />
(۴۴) فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م ۸۵۲ ق)، بیروت، دارالمعرفة.<br />
(۴۵) فتح القدیر، الشوکانی (م ۱۲۵۰ ق)، بیروت، دارالمعرفة.<br />
(۴۶) الفصول المهمة فی اصول الائمه (علیهمالسلام)، الحر العاملی (م ۱۱۰۴ ق)، به کوشش قائینی، قم، معارف اسلامی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۴۱۸ ق.<br />
(۴۷) فقه القرآن، الراوندی (م ۵۷۳ ق)، به کوشش حسینی، قم، کتابخانه نجفی، ۱۴۰۵ ق.<br />
(۴۸) فیض القدیر، المناوی (م ۱۰۳۱ ق)، به کوشش احمد عبدالسلام، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق.<br />
(۴۹) القاموس الفقهی لغةً و اصطلاحاً، سعدی ابوجیب، دمشق، دارالفکر، ۱۴۱۹ ق.<br />
(۵۰) القاموس المحیط، الفیروزآبادی (م ۸۱۷ ق)، بیروت، دارالعلم.<br />
(۵۱) الکافی، الکلینی (م ۳۲۹ ق)، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.<br />
(۵۲) کتاب الشهادات، تقریر بحث آیة الله گلپایگانی (م ۱۴۱۴ ق)، سید علی حسینی، قم، دارالقرآن الکریم، ۱۴۰۵ ق.<br />
(۵۳) الکشاف، الزمخشری (م ۵۳۸ ق)، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ ق.<br />
(۵۴) کشاف القناع، منصور بن یونس البهوتی (م ۱۰۵۱ ق)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ ق.<br />
(۵۵) کشف الغطاء، کاشف الغطاء (م ۱۲۲۷ ق)، اصفهان، مهدوی.<br />
(۵۶) کفایة الاحکام (کفایة الفقه)، محمد باقر السبزواری (م ۱۰۹۰ ق)، اصفهان، مدرسة صدر مهدوی.<br />
(۵۷) کنزالعمال، المتقی الهندی (م ۹۷۵ ق)، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ ق.<br />
(۵۸) لسان العرب، ابن منظور (م ۷۱۱ ق)، قم، ادب الحوزة، ۱۴۰۵ ق.<br />
(۵۹) لغت نامه، دهخدا (م ۱۳۳۴ ش) و دیگران، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ ش.<br />
(۶۰) المبسوط فی فقه الامامیه، الطوسی (م ۴۶۰ ق)، به کوشش بهبودی، تهران، مکتبة المرتضویة.<br />
(۶۱) مجمع البحرین، الطریحی (م ۱۰۸۵ ق)، به کوشش محمود عادل و احمد حسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ ق.<br />
(۶۲) مجمع البیان، الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.<br />
(۶۳) مجمع البیان، الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ ق.<br />
(۶۴) مجمع الفائدة والبرهان، المحقق الاردبیلی (م ۹۹۳ ق)، به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۶ ق.<br />
(۶۵) المحلی بالآثار، ابن حزم الاندلسی (م ۴۵۶ ق)، به کوشش احمد شاکر، بیروت، دارالفکر.<br />
(۶۶) مختلف الشیعه، العلامة الحلی (م ۷۲۶ ق)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ ق.<br />
(۶۷) المدونة الکبری، مالک بن انس (م ۱۷۹ق)، مصر، مطبعة السعادة.<br />
(۶۸) مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، الشهید الثانی (م ۹۶۵ ق)، قم، معارف اسلامی، ۱۴۱۶ ق.<br />
(۶۹) مستدرک الوسائل، النوری (م ۱۳۲۰ ق)، بیروت، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ ق.<br />
(۷۰) مستند الشیعه، احمد النراقی (م ۱۲۴۵ ق)، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاء التراث، ۱۴۱۵ ق.<br />
(۷۱) مسند احمد، احمدبن حنبل (م ۲۴۱ ق)، بیروت، دار صادر.<br />
(۷۲) المصنّف، عبدالرزاق الصنعانی (م ۲۱۱ ق)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی.<br />
(۷۳) معانی الاخبار، الصدوق (م ۳۸۱ ق)، به کوشش غفاری، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱ ش.<br />
(۷۴) معانی القرآن، النحاس (م ۳۳۸ ق)، به کوشش الصابونی، عربستان، جامعة ام القری، ۱۴۰۹ ق.<br />
(۷۵) معجم الفاظ الفقه الجعفری، احمد فتح الله، ۱۴۱۵ ق.<br />
(۷۶) معجم الفروق اللغویه، ابوهلال العسکری (م ۳۹۵ ق)، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۲ ق.<br />
(۷۷) المعجم القانونی، حارث سلیمان الفاروقی، بیروت، مکتبة لبنان، ۱۹۹۱ م.<br />
(۷۸) المعجم الکبیر، الطبرانی (م ۳۶۰ ق)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق.<br />
(۷۹) معراج السعاده، احمد نراقی (م ۱۲۴۵ ق)، قم، هجرت، ۱۳۷۸ ش.<br />
(۸۰) المغنی والشرح الکبیر، عبدالله بن قدامة (م ۶۲۰ ق) و عبدالرحمن بن قدامة (م ۶۸۲ ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه.<br />
(۸۱) المقنع، الصدوق (م ۳۸۱ ق)، قم، مؤسسة الامام الهادی (علیهالسلام)، ۱۴۱۵ ق.<br />
(۸۲) من لا یحضره الفقیه، الصدوق (م ۳۸۱ ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ ق.<br />
(۸۳) منهاج الصالحین (فتوی، معاملات)، سید علی السیستانی، قم، ستاره، ۱۴۱۶ ق.<br />
(۸۴) موسوعة نضرة النعیم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، صالح بن عبدالله، جدة، دارالوسیلة، ۱۴۲۰ ق.<br />
(۸۵) میزان الحکمه، ری شهری، قم، دارالحدیث، ۱۴۱۶ ق.<br />
(۸۶) المیزان، الطباطبایی (م ۱۴۰۲ ق)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.<br />
(۸۷) النهایه، الطوسی (م ۴۶۰ ق)، به کوشش آغا بزرگ تهرانی، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۰ ق.<br />
(۸۸) نهج البلاغه، الرضی، (م ۴۰۶ ق)، به کوشش عبده، بیروت، دارالمعرفة، ۱۳۸۷ ق.<br />
(۸۹) نهج السعاده، محمد باقر المحمودی، بیروت، التضامن الفکری، ۱۳۸۵ ق.<br />
(۹۰) وسائل الشیعه، الحر العاملی (م ۱۱۰۴ ق)، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۱۲ ق.<br />
(۹۱) الوسیلة الی نیل الفضیله، محمد بن علی الطوسی ابن حمزه (م ۵۶۰ ق)، به کوشش محمد الحسون، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۸ ق.<br />
(۹۲) هدایة العباد، سید محمد رضا گلپایگانی (م ۱۴۱۴ ق)، قم، دارالقرآن الکریم، ۱۴۰۵ ق.<br />
(۹۳) زمینه (ماهنامه)، تهران، سازمان اقتصادی کوثر.<br />
(۹۴) سبل السلام، الکحلانی (م ۱۱۸۲ ق)، مصر، مصطفی البابی، ۱۳۷۹ ق.<br />
(۹۵) قرب الاسناد، الحمیری (م قرن ۳ ق)، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۱۳ ق. <br />
==منبع==<br />
[ http://maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/8/47.htm مرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله « راههای رفع نیاز متکدی».]<br />
==پانویس== <br />
[[رده:مقالات]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B1%DB%8C&diff=657کارگری2015-04-21T11:20:43Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div>در هر حوزهای، عملی ارزشی كار به معنای [[تلاش ]] و [[کوشش]] برای تولید است که در [[قرآن]] دارای جایگاه خاصی است. <br />
==کار و كارگری در قرآن==<br />
===اشاره به كارگری در قرآن=== <br />
بی گمان [[كار]] به معنای تلاش و کوشش برای تولید در هر حوزهای، عملی ارزشی است. [[كار]] به اشكال مختلف ظهور و بروز میكند؛ از این رو میتوان از [[كار فكری]] ، [[كار هنری]] ، [[كار معنوی]] و [[كار جسمی]] و[[کار بدنی]] سخن گفت. در همه این موارد آنچه اصالت مییابد تلاش تولیدی [[بشر]] است. <br />
بشر برای دست یابی به کمال و سعادت و آسایش و آرامش نیازمند تهیه امكانات و وسایل و بر طرف كردن مشكلات و چالشهای پیش روست. بنا بر این اقدام به تلاش و كوشش میكند تا به این هدف نایل شود. برای دست یابی به هدف ، تلاش در شكلهای پیش گفته خودنمایی میكند. تفکر و طرح و برنامه ریزی بخشی از تولید است. بدون تفكر و تدبر و تامل ممكن نیست انسان بتواند در حوزه عمل و تلاش جسمی موفق شود. از این روست كه تولید فكری به عنوان تولید پایه مطرح میشود. <br />
در آیات بسیاری سخن از عمل و ارزش عمل به میان آمده است و این همان معنای عام کار و فعل است كه از سوی انسان انجام می شود. سعی و تلاش انسانی است كه ارزش دارد و خداوند در آیه ۳۹ سوره نجم می فرماید: «لیس للانسان الا ما سعی؛ <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/527/39 نجم/سوره۵۳، آیه۳۹.]<br />
</ref><br />
برای انسان چیزی جز تلاش و كوشش او نیست.» به این معنا كه آنچه در نگرش و بینش قرآنی از ارزش و اهمیت برخوردار میباشد، سعی و تلاش است كه نوعی از مفهوم كار را با خود حمل میكند <br />
اما آنچه در اینجا مهم است، سخن از كار به مفهوم خاص آن است؛ زیرا مراد از كار و كارگر مفهومی است كه در آن شخصی نیروی جسمی و حتی فكری خود را به دیگری وا میگذارد و در ازای آن مالی دریافت میكند. <br />
===مفهوم شناسی اجاره در فقه و قرآن=== <br />
در گذشته کار و کارگری در شكل اجاره و اجیر و نوعی از عقود خودنمایی میكرد و در آیات قرآن و نیز فقه اسلامی كتابی به عنوان اجاره را به خود اختصاص داده است. در کتب فقهی اجاره به معنای عقد تملیک عمل و یا منفعتی معین در برابر عوض معلوم به كار رفته است.<br />
<ref> <br />
[http://lib.eshia.ir/10013/21/532/%D8%A8%D8%AA%D8%B9%D9%8A%D9%8A%D9%86 الحدائق الناضره ج ۲۱ ص ۵۳۲.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
موسوعة الفقه ج ۲ ص ۱۱۹ .<br />
</ref><br />
<ref><br />
العروة الوثقی ج ۲ ص ۳۹۷.<br />
</ref> <br />
مورد اجاره اگر منفعت عین یا حیوانی باشد، به آن اجاره اعیان یا اجاره منافع میگویند. در این اجاره، تسلیم كننده عین را موجر و پرداخت كننده عوض را مستاجر میگویند؛ و اگر مورد اجاره، كار انسانی باشد، به آن اجاره اعمال و یا اجاره ذمه گویند. <br />
<ref><br />
موسوعه الفقه ج ۲ ص ۲۰۰ .<br />
</ref><br />
====انواع کارگر==== <br />
اجیر یا همان كارگر بر دو نوع است: <br />
۱. اجیرخاص و مقید كه متعهد میشود تا عملی را شخصا در مدت معینی انجام دهد و حق ندارد در این مدت بدون اجازه مستاجر برای فرد دیگری كاری انجام دهد . <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/27/263/%D8%A3%D9%88%D9%85%D9%89 جواهر الکلام، ج ۲۷ ص ۲۶۳.]<br />
</ref> <br />
۲. اجیر مشترک و مطلق كه عملی را بدون تعهد مباشرت و تعیین مدت متعهد میشود یا در یك زمان اجیر اشخاص متعدد میشود. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/27/268/%D9%85%D8%B4%D8%AA%D8%B1%D9%83%D8%A7 جواهر الکلام، ج ۲۷ ص ۲۶۸.]<br />
</ref> <br />
در قرآن از مشتقات ماده اجر واژه "تاجرنی" به معنای کار با مزد و اجرت، یك بار در آیه ۲۷ سوره قصص <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/388/27 قصص/سوره۲۸، آیه۲۷.]<br />
</ref><br />
"و استاجر و استاجرت " به معنای اجاره گرفتن دوبار در آیه ۲۶ همان سوره <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/388/26 قصص/سوره۲۸، آیه۲۶.] <br />
</ref><br />
و اجر به معنای مزد مادی و یا معنوی و پاداش دنیایی و اخروی فراوان آمده است كه برخی از آنها به بحث كار و كارگری و اجاره ارتباط دارند. <br />
در داستان موسی علیه السلام و شعیب علیه السلام مسأله كار و كارگری و حقوق كارگر مطرح شده است. از این رو از مهمترین آیات مورد توجه در این حوزه است. موسی علیه السلام به عنوان فردی نیرومند حاضر میشود تا در برابر مزد و عوض مالی نیروی كار خویش را در اختیار شعیبعلیه السلام به عنوان كارفرما بگذارد. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/388/25 قصص/سوره۲۸، آیات ۲۵-۲۹.]<br />
</ref> <br />
همچنین حضرت موسی علیه السلام در داستان همراهی خود با عالم ربانی ( خضر پیامبر) نیز به وی پیشنهاد میدهد كه در برابر گرفتن مزد به كارگری بپردازند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/302/77 کهف/سوره۱۸، آیه۷۷.]<br />
</ref><br />
این مساله كارگری و مزد خواستن در برابر نیروی انسانی و بدنی در دو جای دیگر قرآن مطرح شده است: نخست در مسأله تقاضای ساحران برای دریافت اجرت از فرعون در آیات ۱۱۳ و ۱۱۴ سوره اعراف <br />
<ref><br />
[ http://lib.eshia.ir/17001/1/164/113 اعراف/سوره۷، آیه۱۱۳.]<br />
</ref><br />
است كه در آنجا ساحران پیشنهاد میكنند تا فرعون در برابر هنر جادوگری و سحر ایشان، مزدی را بپردازد و فرعون نیز با پذیرش پیشنهاد برای تشویق ساحران آنان را به قرب منزلت و مقام نیز وعده میدهد. در مورد دیگر، مردمانی به ذوالقرنین پیشنهاد میكنند تا برای ساختن سد، اجرت و مزدی را دریافت كند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/303/94 کهف/سوره۱۸، آیه۹۴.]<br />
</ref> <br />
==فلسفه كارگری==<br />
انسان به عنوان خلیفه الهی بر روی زمین مأمور و موظف است تا به عنوان یكی از اهداف ابتدایی و یا میانی اقدام به استعمار و آبادانی زمین كند. قرآن در این باره میفرماید: «هو انشاكم من الارض و استعمركم فیها؛ <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/228/61 هود/سوره۱۱، آیه۶۱.]<br />
</ref> <br />
او شما را از زمین ایجاد كرد و خواست تا آن را آبادان و عمران كنید.» <br />
آبادی و آبادانی زمین به عنوان مأموریت انسان در زمین بدون تلاش و کوشش و كار امكان پذیر نیست. انسانها با تلاش و كار و كوشش است كه زمین را به شكل كنونی آباد كرده و از امكانات و فرصتهای پیش روی بشر بهرهمند میشوند. <br />
از آنجایی كه انسان به جهت ذات استخدامگر خویش گرایش به اجتماع و جامعه دارد، در شكل اجتماعی زندگی خود را سامان میدهد تا از فرصتها و امكانات دیگری بهرهمند گردد و از آن برای رفع نیازهای خود و دفع مشكلاتش استفاده كند. <br />
حركت چرخ زندگی بشر در گرو تعاون، خدمت و استفاده متقابل از خدمات یكدیگر است كه یكی از راههای آن اجاره و كارگری است. خداوند در این باره می فرماید: «نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیاة الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا؛ <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/491/32 زخرف/سوره۴۳، آیه۳۲.]<br />
</ref> <br />
ما وسایل معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم كرده و برخی را برتر از برخی دیگر قرار دادهایم تا بعضی از آنان بعض دیگر را به خدمت گیرند.» <br />
به نظر طبرسی، علت تفاوت روزی بندگان ، این است كه انسانها از كار یك دیگر بهره مند گردند. <br />
<ref><br />
مجمع البیان ، ج ۹ ص ۷۱.<br />
</ref><br />
و اگر انسانها در تمام درجات از قوت و ضعف، علم و جهل، زیرکی و بلاهت و دیگر مراتب، مساوی بودند، هیچ انسانی حاضر به كاركردن برای دیگری نبود و این امر موجب اختلال نظام عالم و فساد زندگی بشر میشد. <br />
در روایتی علی علیه السلام علت تفاوت آفرینش انسانها را بهرهمند شدن آنان از خدمات یكدیگر دانسته و فرموده است: «هیچ انسانی توانایی این امر را ندارد كه بنا، نجار و یا صنعتگر خویش باشد. تمام كارهایش را به تنهایی و بدون استخدام و به كارگیری دیگری انجام دهد.» <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11025/19/103/%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B1%D8%AA%D8%B6%D9%89 وسایل الشیعه ج ۱۹ ص ۱۰۳.]<br />
</ref><br />
===حقوق كارگر و آداب كارگری=== <br />
قرآن برای كارگری قوانین، حقوق، شرایط و آدابی بیان داشته تا حق كارفرمایان و كارگران به عنوان جامعه انسانی به طور دقیق مراعات گردد و حق گروهی در برابر گروه دیگر ضایع و تباه نگردد. در آیات قرآن برای كارگری شرایطی بیان شده است كه بدون تحقق آن كاركردن و كارگری نادرست است. از جمله این شرایط آن است كه كارگر بالغ باشد. از این رو كارگری کودکان غیر بالغ نادرست و باطل است؛ زیرا کودک تا پیش از بلوغ و رشد جسمانی و عقلانی اختیاری ندارد تا بتواند نیروی كار و یا اندیشه خود را در برابر مزد و اجرتی واگذار كند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/77/5 نساء/سوره۴، آیه۵-۶.] <br />
</ref><br />
====دیگر شرایط كارگری====<br />
از دیگر شرایط كارگری رشد است. فقیهان با استناد به آیات ۵ و ۶ سو ره نساء <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/77/5 نساء/سوره۴، آیه۵.]<br />
</ref><br />
و نیز آیه ۲۸۲ سوره بقره <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/48/282 بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.] <br />
</ref><br />
گفتهاند كه تصرفات مالی سفیه ممنوع است و از این رو حق اجاره دادن اموال خود را ندارد. اما در اجیر شدن و كارگری او دو نظر است و آنان كه كارگری وی را نیز ممنوع دانستهاند، بر این باورند كه وی نفع و ضرر خویش را نمیشناسد و به همین دلیل نمیتواند خود را به كارگری واگذار كند. <br />
<ref><br />
مستند العروة الوثقی بحث اجاره.<br />
</ref> <br />
عقل <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/77/5 نساء/سوره۴، آیه۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/48/282 بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.]<br />
</ref><br />
، اختیار و رضایت <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/83/29 نساء/سوره۴، آیه۲۹.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/47/275 بقره/سوره۲، آیه۲۷۵.]<br />
</ref><br />
، مباح بودن منفعت <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/83/29 نساء/سوره۴، آیه۲۹.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[ http://lib.eshia.ir/17001/1/106/2 مائده /سوره۵، آیه۲.]<br />
</ref><br />
، مملوک بودن عوضین <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/83/29 نساء/سوره۴، آیه۲۹.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/106/2 مائده /سوره۵، آیه۲.] <br />
</ref><br />
مشخص بودن عمل و مدت آن <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/388/27 قصص/سوره۲۸، آیه۲۷.]<br />
</ref><br />
از دیگر شرایط كارگری از دیدگاه قرآن است. <br />
همچنین قرآن احکامی را برای کارگری و اجیر شدن بیان میكند كه مهمترین آن مسأله لزوم و وجوب عقد اجاره <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/106/1 مائده /سوره۵، آیه۱.] <br />
</ref><br />
است. به این معنا كه وفای به آن برای هر دو طرف كارگر و كارفرما لازم و ضروری است و می بایست پای بند عقد اجاره باشند. <br />
====آسان گیری بر كارگر==== <br />
در آداب اجاره و كار و كارگری نیز مطالب مهمی را قرآن مطرح می سازد كه می توان به آسان گیری بر کارگر <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/388/27 قصص/سوره۲۸، آیه۲۷.] <br />
</ref><br />
رفتار شایسته <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/388/27 قصص/سوره۲۸، آیه۲۷.] <br />
</ref><br />
قدرت و امانتداری <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/388/26[ قصص/سوره۲۸، آیه۲۶.] <br />
</ref><br />
اشاره كرد. <br />
این دسته از احكام متوجه كارفرمایان و كارگران است؛ اما بخشی از حقوق كارگری هست كه دولت متکفل به انجام آن است. مهمترین امری كه بر عهده دولت اسلامی است توجه به مساله معیشتی كارگران، بازنشستگان و از کار افتادگان است كه در شكل تکافل اجتماعی و تامین اجتماعی خود نمایی میكند. بر دولت است تا از بیت مال مسلمین زندگی كارگران بازنشسته و از كار افتاده را تأمین كند و وسایل آسایش ایشان را در حد معقول و مقبول فراهم آورد. <br />
==منبع==<br />
[ http://www.maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,9469 دانشنامه موضوعی قرآن.]<br />
==پانویس== <br />
[[رده:مقالات]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D9%88%DB%8C%DA%A9%DB%8C_%D8%AE%DB%8C%D8%B1&diff=656ویکی خیر2015-04-21T09:53:01Z<p>31.22.4.121: صفحه را خالی کرد</p>
<hr />
<div></div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%86&diff=651ساختن2015-04-15T13:44:52Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div>نا کردن ساختمان را ساختن گویند. از این عنوان به مناسبت در بابهاى طهارت، صلات، زکات، حج، جهاد و غصب سخن گفتهاند. <br />
==احکام ساختن==<br />
==مستحبات و مکروهات ساختن==<br />
ساخت و ساز بنا جز در صورت نیاز مکروه است؛ <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11025/5/315/%D9%83%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%A9 وسائل الشیعة ج۵، ص۳۱۵.]<br />
</ref> <br />
چنان که مستحب است در ساخت و ساز به مقدار نیاز بسنده کنند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11025/5/337/%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%B1 وسائل الشیعة ج۵، ص۳۳۷.]<br />
</ref> <br />
در حدیثى از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله آمده است: «کسى که افزون بر نیاز و به قصد فخر فروشی بر همسایگان و مباهات کردن بر برادران دینی بنایى بسازد، خداوند آن بنا را در روز قیامت به صورت آتشى شعله ور بر او بار مىکند و بر گردنش مىاندازد و او را به آتش مىافکند، مگر آنکه توبه کند». <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11025/5/338/%D9%88%D9%85%D9%86 وسائل الشیعة ج۵، ص۳۳۸.]<br />
</ref> <br />
ساختن بنا بر روى قبر مکروه است، مگر قبور پیامبران، امامان و عالمان دینی که ساختن بنا روى قبر آنان مصداق تعظیم شعائر الهی است. <br />
<ref> <br />
[http://lib.eshia.ir/10013/4/130/%D8%A8%D9%83%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%A9 الحدائق الناضرة ج۴، ص۱۳۰-۱۳۲.] <br />
</ref> <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/4/340/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AB%D9%86%D9%89 جواهر الکلام ج۴، ص۳۴۰-۳۴۱.]<br />
</ref> <br />
ساختن مسجد هر چند کوچک مستحب و داراى ثواب فراوان است. به حسب آنچه در روایات آمده هرکس مسجدى- هرچند کوچک- بسازد، خداوند براى او خانهای در بهشت مىسازد. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11025/5/203/%D8%A8%D9%86%D8%A7%D8%A1 وسائل الشیعة ج۵، ص۲۰۳.] <br />
</ref> <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/14/73/%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B9%D9%85%D8%A7%D9%84 جواهر الکلام ج۱۴، ص۷۳-۷۴.]<br />
</ref> <br />
بنابر قول مشهور، بلندتر ساختن بنابر کعبه براى اهالی مکه مکروه است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/20/50/%D8%A7%D9%84%D8%AB%D8%A7%D9%84%D8%AB%D8%A9 جواهر الکلام ج۲۰، ص۵۰-۵۱.]<br />
</ref> <br />
ظاهر کلام برخى قدما حرمت آن است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10052/1/273/%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%AF المهذب ج۱، ص۲۷۳.] <br />
</ref> <br />
==از مصارف زکات، ساختن بناهای دارای مصلحت عمومی==<br />
ازجمله مصارف زکات، ساختن بناهاى داراى مصلحت عمومى همچون مسجد، مدرسه، بیمارستان و پل است. <br />
<ref><br />
توضیح المسائل مراجع ج۲، ص۱۴۰-۱۴۱ م۱۹۲۵.<br />
</ref> <br />
==ساخت و ساز ذمیان در قلمرو حکومت اسلامی==<br />
ذمّیان نمىتوانند در قلمرو حکومت اسلامی، معبد، همچون کنیسه احداث کنند؛ چنان که حق ندارند خانههاى خود را بلندتر از خانههاى همسایگان مسلمان خود بسازند؛ هرچند ابقاى پرستشگاه و خانههاى موجود قبل از عقد ذمه و نیز مرمت و تعمیر آنها جایز است؛ چنان که خریدن خانه بلندتر، از مسلمان براى ایشان جایز مىباشد. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/21/280/%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B9 جواهر الکلام ج۲۱، ص۲۸۰-۲۸۵.] <br />
</ref> <br />
==ساختن بنا در زمین غصبی==<br />
چنانچه کسى در زمین غصبی بنایى احداث کند، مالکیت او بر مصالح ساختمانی ای که از خود او مىباشد، محفوظ است و مالک زمین تنها مىتواند او را ملزم به تخریب ساختمان نماید و در صورت آسیب دیدن زمین بر اثر تخریب بنا، غاصب ضامن ارش آن خواهد بود. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/21010/2/186/%D8%A8%D9%86%D9%89 تحریر الوسیلة ج۲، ص۱۸۶-۱۸۷.] <br />
</ref> <br />
==منبع==<br />
[http://lib.eshia.ir/23017/4/346/%D9%83%D8%B1%D8%AF%D9%86 فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۴، ص۳۴۶-۳۴۸.] <br />
==پانویس==<br />
[[رده:مقالات]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%86&diff=650ساختن2015-04-15T13:42:21Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی «نا کردن ساختمان را ساختن گویند. از این عنوان به مناسبت در بابهاى طهارت، صلات،...» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>نا کردن ساختمان را ساختن گویند. از این عنوان به مناسبت در بابهاى طهارت، صلات، زکات، حج، جهاد و غصب سخن گفتهاند. <br />
==احکام ساختن==<br />
==مستحبات و مکروهات ساختن==<br />
ساخت و ساز بنا جز در صورت نیاز مکروه است؛ <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11025/5/315/%D9%83%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%A9 وسائل الشیعة ج۵، ص۳۱۵.]<br />
</ref> <br />
چنان که مستحب است در ساخت و ساز به مقدار نیاز بسنده کنند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11025/5/337/%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%B1 وسائل الشیعة ج۵، ص۳۳۷.]<br />
</ref> <br />
در حدیثى از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله آمده است: «کسى که افزون بر نیاز و به قصد فخر فروشی بر همسایگان و مباهات کردن بر برادران دینی بنایى بسازد، خداوند آن بنا را در روز قیامت به صورت آتشى شعله ور بر او بار مىکند و بر گردنش مىاندازد و او را به آتش مىافکند، مگر آنکه توبه کند». <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11025/5/338/%D9%88%D9%85%D9%86 وسائل الشیعة ج۵، ص۳۳۸.]<br />
</ref> <br />
ساختن بنا بر روى قبر مکروه است، مگر قبور پیامبران، امامان و عالمان دینی که ساختن بنا روى قبر آنان مصداق تعظیم شعائر الهی است. <br />
<ref> <br />
[http://lib.eshia.ir/10013/4/130/%D8%A8%D9%83%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%A9 الحدائق الناضرة ج۴، ص۱۳۰-۱۳۲.] <br />
</ref> <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/4/340/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AB%D9%86%D9%89 جواهر الکلام ج۴، ص۳۴۰-۳۴۱.]<br />
</ref> <br />
ساختن مسجد هر چند کوچک مستحب و داراى ثواب فراوان است. به حسب آنچه در روایات آمده هرکس مسجدى- هرچند کوچک- بسازد، خداوند براى او خانهای در بهشت مىسازد. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11025/5/203/%D8%A8%D9%86%D8%A7%D8%A1 وسائل الشیعة ج۵، ص۲۰۳.] <br />
</ref> <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/14/73/%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B9%D9%85%D8%A7%D9%84 جواهر الکلام ج۱۴، ص۷۳-۷۴.]<br />
</ref> <br />
بنابر قول مشهور، بلندتر ساختن بنابر کعبه براى اهالی مکه مکروه است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/20/50/%D8%A7%D9%84%D8%AB%D8%A7%D9%84%D8%AB%D8%A9 جواهر الکلام ج۲۰، ص۵۰-۵۱.]<br />
</ref> <br />
ظاهر کلام برخى قدما حرمت آن است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10052/1/273/%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%AF المهذب ج۱، ص۲۷۳.] <br />
</ref> <br />
==از مصارف زکات، ساختن بناهای دارای مصلحت عمومی==<br />
ازجمله مصارف زکات، ساختن بناهاى داراى مصلحت عمومى همچون مسجد، مدرسه، بیمارستان و پل است. <br />
<ref><br />
توضیح المسائل مراجع ج۲، ص۱۴۰-۱۴۱ م۱۹۲۵.<br />
</ref> <br />
==ساخت و ساز ذمیان در قلمرو حکومت اسلامی==<br />
ذمّیان نمىتوانند در قلمرو حکومت اسلامی، معبد، همچون کنیسه احداث کنند؛ چنان که حق ندارند خانههاى خود را بلندتر از خانههاى همسایگان مسلمان خود بسازند؛ هرچند ابقاى پرستشگاه و خانههاى موجود قبل از عقد ذمه و نیز مرمت و تعمیر آنها جایز است؛ چنان که خریدن خانه بلندتر، از مسلمان براى ایشان جایز مىباشد. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/21/280/%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B9 جواهر الکلام ج۲۱، ص۲۸۰-۲۸۵.] <br />
</ref> <br />
==ساختن بنا در زمین غصبی==<br />
چنانچه کسى در زمین غصبی بنایى احداث کند، مالکیت او بر مصالح ساختمانی ای که از خود او مىباشد، محفوظ است و مالک زمین تنها مىتواند او را ملزم به تخریب ساختمان نماید و در صورت آسیب دیدن زمین بر اثر تخریب بنا، غاصب ضامن ارش آن خواهد بود. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/21010/2/186/%D8%A8%D9%86%D9%89 تحریر الوسیلة ج۲، ص۱۸۶-۱۸۷.] <br />
</ref> <br />
==منبع==<br />
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۴، ص۳۴۶-۳۴۸. <br />
==پانویس==<br />
[[رده:مقالات]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%B4_%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%B1&diff=636پاداش ابرار2015-04-14T14:41:33Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی «در قرآن کریم برخی از پاداش هایی که خداوند در آخرت به ابرار عنایت می کند، بیان...» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>در قرآن کریم برخی از پاداش هایی که خداوند در آخرت به ابرار عنایت می کند، بیان شده است. <br />
==آسایش==<br />
ابرار در بهشت بر تختها تکیه می زنند و تکیه زدن از هوای معتدل و مطبوع برخوردار می شوند.<br />
ان الابرار... متکـین فیها علی الارائک لایرون فیها شمسا و لا زمهریرا. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5 انسان/سوره۷۶، آیه۵.] <br />
</ref> <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/579/13 انسان/سوره۷۶، آیه۱۳.]<br />
</ref><br />
==برخورداری از خدمتکار==<br />
ابرار از خدمتکارانی پرطراوت و شاداب در گرداگرد خویش برخوردار می شوند.<br />
ان الابرار... ؛ ویطوف علیهم ولدن مخلدون اذا رایتهم حسبتهم لؤلؤا منثورا. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5 انسان/سوره۷۶، آیه۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/579/19 انسان/سوره۷۶، آیه۱۹.]<br />
</ref><br />
==بهشت==<br />
برخورداری از بهشت و پوشاک ابریشم از پاداشهای الهی به ابرار در ازای شکیبایی آنان است.<br />
ان الابرار... ؛ وجزیهم بما صبروا جنة وحریرا. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5 انسان/سوره۷۶، آیه۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/579/12 انسان/سوره۷۶، آیه۱۲.]<br />
</ref><br />
==پاداشی برتر==<br />
پاداشی برتر از بهشت و مواهب آن برای ابرار در نظر گرفته شده است.<br />
... وما عند الله خیر للابرار (منظور از «ما عندالله» میتواند اشاره به پاداشی برتر از بهشت و مواهب آن باشد، و بیان آن به صورت مبهم، میتواند اشاره به عظمت وصف ناپذیر آن باشد.) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/76/198 آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۸.]<br />
</ref><br />
==تختهای عالی==<br />
ابرار بر تختهای زیبا و فاخر بهشتی تکیه می زنند.<br />
ان الابرار... ؛ متکـین فیها علی الارائک.. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5 انسان/سوره۷۶، آیه۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/579/13 انسان/سوره۷۶، آیه۱۳.]<br />
</ref><br />
ان الابرار لفی نعیم؛ علی الارائک ینظرون. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/588/22 مطففین/سوره۸۳، آیه۲۲.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/588/23 مطففین/سوره۸۳، آیه۲۳.]<br />
</ref><br />
==تشکر خدا==<br />
خدا از کوشش مرضی و اعمال پذیرفته شده ابرار تشکر می کند.<br />
ان الابرار یشربون من کاس کان مزاجها کافورا؛ ان هـذا کان لکم جزاء وکان سعیکم مشکورا. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5 انسان/سوره۷۶، آیه۵.] <br />
</ref><br />
<ref> <br />
[ http://lib.eshia.ir/17001/1/579/22 انسان/سوره۷۶، آیه۲۲.] <br />
==تماشای مناظر== <br />
</ref> <br />
ابرار مناظر بهجت انگیز و نعمتهای فراوان و پایدار بهشتی را تماشا می کنند.<br />
ان الابرار لفی نعیم؛ علی الارائک ینظرون (برداشت فوق بر این اساس است که مراد از «علی الارائک ینظرون» تماشای انواع نعمتهای بهشتی از قبیل «حورالعین» و «ولدان» و انواع خوردنیها و نوشیدنیها و پوشیدنیها و مرکبها و... باشد.) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/588/23 مطففین/سوره۸۳، آیه۲۳.]<br />
</ref><br />
==چشمه کافور==<br />
ابرار از چشمه کافور در بهشت برخوردارند.<br />
ان الابرار یشربون من کاس کان مزاجها کافورا؛ عینا یشرب بها عباد الله یفجرونها تفجیرا. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5 انسان/سوره۷۶، آیه۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/579/6 انسان/سوره۷۶، آیه۶.]<br />
</ref><br />
==زینتهای بهشتی==<br />
مزین شدن ابرار به زینتها و زیورهای بهشتی یکی از پاداش هایی است که خدا به آنان عنایت می کند.<br />
ان الابرار یشربون من کاس کان مزاجها کافورا؛ عــلیهم ثیاب سندس خضر واستبرق وحلوا اساور من فضة... <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5 انسان/سوره۷۶، آیه۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/579/21 انسان/سوره۷۶، آیه۲۱.]<br />
</ref><br />
==سلطنت جاویدان==<br />
ابرار از ملک پهناور و بی زوال در بهشت برخوردار می گردند.<br />
ان الابرار... ؛ واذا رایت ثم رایت نعیما و ملکا کبیرا (در روایتی از امام صادق علیهالسّلام نقل شده است که مراد از «ملک کبیر» ملک بی زوال و فناناپذیر است. <br />
<ref><br />
[ http://lib.eshia.ir/12023/10/222/%D9%8A%D8%B2%D9%88%D9%84 مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۲۲.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[ http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5 انسان/سوره۷۶، آیه۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/579/20 انسان/سوره۷۶، آیه۲۰.]<br />
</ref><br />
==شادابی==<br />
شادابی و نشاط از پاداشهای الهی به ابرار است.<br />
ان الابرار... ؛ فوقـیهم الله شر ذلک الیوم و لقیهم نضرة و سرورا (از امام باقر علیهالسّلام روایت شده است که «نضرة» شادابی در چهره و «سرور» در دل آنان است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12012/5/262/%D8%A7%D9%84%D9%88%D8%AC%D9%88%D9%87 الصافی، ج۵، ص۲۶۲.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5 انسان/سوره۷۶، آیه۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/579/11 انسان/سوره۷۶، آیه۱۱.]<br />
</ref><br />
ان الابرار... ؛ تعرف فی وجوههم نضرة النعیم. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/588/22 مطففین/سوره۸۳، آیه۲۲.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/588/24 مطففین/سوره۸۳، آیه۲۴.]<br />
</ref><br />
==شراب بهشتی==<br />
ابرار از شراب مهر شده با بوی مشک، در بهشت می نوشند.<br />
ان الابرار... ؛ یسقون من رحیق مختوم؛ ختـمه مسک... <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/588/22 مطففین/سوره۸۳، آیه۲۲.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/588/25 مطففین/سوره۸۳، آیه۲۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/588/26 مطففین/سوره۸۳، آیه۲۶.]<br />
</ref><br />
===نوشیدن تسنیم===<br />
ابرار از چشمه سار تسنیم بهره مند می شوند.<br />
ان الابرار... ؛ یسقون من رحیق مختوم؛ ختـمه مسک و فی ذلک فلیتنافس المتنـفسون؛ و مزاجه من تسنیم؛ عینا یشرب بها المقربون. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/588/22 مطففین/سوره۸۳، آیه۲۲.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/588/25 مطففین/سوره۸۳، آیه۲۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/588/27 مطففین/سوره۸۳، آیه۲۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/588/28 مطففین/سوره۸۳، آیه۲۸.]<br />
</ref><br />
ابرار از باده خوشبو آمیخته با کافور می نوشند.<br />
ان الابرار یشربون من کاس کان مزاجها کافورا؛ عینا یشرب بها عباد الله یفجرونها تفجیرا. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5 انسان/سوره۷۶، آیه۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/579/6 انسان/سوره۷۶، آیه۶.]<br />
</ref><br />
=== جام زنجبیل===<br />
ابرار از جام زنجبیل با مزه و بوی زنجبیل بهره مند می گردند.<br />
ان الابرار یشربون من کاس کان مزاجها کافورا؛ و یسقون فیها کاسا کان مزاجها زنجبیلا. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5 انسان/سوره۷۶، آیه۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/579/17 انسان/سوره۷۶، آیه۱۷.]<br />
</ref><br />
===چشمه سلسبیل===<br />
ابرار از چشمه سلسبیل می نوشند.<br />
ان الابرار یشربون من کاس کان مزاجها کافورا؛ عینا فیها تسمی سلسبیلا. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5 انسان/سوره۷۶، آیه۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/579/18 انسان/سوره۷۶، آیه۱۸.]<br />
</ref><br />
پروردگار شرابی پاکیزه به ابرار می نوشاند.<br />
ان الابرار... ؛ و سقـیهم ربهم شرابا طهورا. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5 انسان/سوره۷۶، آیه۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/579/21 انسان/سوره۷۶، آیه۲۱.]<br />
</ref><br />
===شراب طهور===<br />
شراب طهور و پاک کننده ابرار از هر چیزی، پاداش آنان در بهشت است.<br />
ان الابرار... ؛ و سقـیهم ربهم شرابا طهورا. (برداشت فوق براساس حدیثی است که در مجمع البیان از امام صادق علیهالسّلام نقل شده است: «پاک میکند آنان را از هر چیزی جز خدا، زیرا هیچ پاکیزه از هر نوع آلودگی جز خداوند وجود ندارد. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12023/10/223/%D9%8A%D8%B7%D9%87%D8%B1%D9%87%D9%85 مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۲۳.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5 انسان/سوره۷۶، آیه۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/579/21 انسان/سوره۷۶، آیه۲۱.]<br />
</ref><br />
==ظروف بلورین==<br />
جامهای نقرهای و کوزهها و قدحهای بلورین، جهت پذیرایی از ابرار در بهشت دور آنان گردانده می شوند.<br />
ان الابرار... ؛ و یطاف علیهم بـانیة من فضة واکواب کانت قواریرا؛ قواریرا من فضة قدروها تقدیرا. («آنیة» مفرد «اناء» به معنای ظرف و «اکواب» به معنای کوزه و قدح بی دسته است. «قواریر» نیز به معنای ظرف شیشهای و بلورین است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15362/1/29/%D9%83%D8%B3%D8%A7%D8%A1 مفردات راغب، ج۱، ص۲۹.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15362/1/443/%D9%82%D8%AF%D8%AD مفردات راغب، ج۱، ص۴۴۳.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15362/1/398/%D9%85%D9%85%D8%B1%D8%AF مفردات راغب، ج۱، ص۳۹۸.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5 انسان/سوره۷۶، آیه۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/579/15 انسان/سوره۷۶، آیه۱۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/579/16 انسان/سوره۷۶، آیه۱۶.]<br />
</ref><br />
==لباس فاخر==<br />
جامههای ابریشمی سبز و دیبای ستبر پاداش ابرار در بهشت است.<br />
عــلیهم ثیاب سندس خضر واستبرق وحلوا اساور من فضة... («سندس» به معنای پارچه ابریشمی نازک است و «استبرق» دیبای ضخیم میباشد. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/20007/10/343/%D8%A7%D9%84%D9%92%D8%AD%D9%8E%D8%B1%D9%90%D9%8A%D8%B1%D9%90 لسان العرب، ج۱۰، ص۳۴۳.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/20007/10/5/%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%91%D9%8E%D8%AC%D9%91%D9%8E%D8%A7%D8%AC%D9%8F لسان العرب، ج۱۰، ص۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/579/21 انسان/سوره۷۶، آیه۲۱.]<br />
</ref><br />
==لقای الهی==<br />
دیدار خدا از ابرار از پاداشهای بهشتی به آنان به شمار می آید.<br />
ان الابرار... ؛ لقیهم نضرة و سرورا. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5 انسان/سوره۷۶، آیه۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/579/11 انسان/سوره۷۶، آیه۱۱.]<br />
</ref><br />
==مصونیت==<br />
ابرار از عذاب قیامت مصون هستند.<br />
ان الابرار... ؛ فوقـیهم الله شر ذلک الیوم... <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5 انسان/سوره۷۶، آیه۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/579/11 انسان/سوره۷۶، آیه۱۱.]<br />
</ref><br />
==میوهها==<br />
ابرار از میوههای دسترس برخوردار می شوند.<br />
ان الابرار... ؛ وذللت قطوفها تذلیلا. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5 انسان/سوره۷۶، آیه۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/579/14 انسان/سوره۷۶، آیه۱۴.]<br />
</ref><br />
==نعمت فراوان==<br />
ابرار از نعمت فراوان و چشمگیر در بهشت برخوردار می شوند.<br />
ان الابرار... ؛ واذا رایت ثم رایت نعیما... (نکره بودن «نعیما» بر تعظیم و تفخیم دلالت دارد.) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5 انسان/سوره۷۶، آیه۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/579/20 انسان/سوره۷۶، آیه۲۰.]<br />
</ref><br />
هوار از هوای معتدل در بهشت بهره مند می شوند.<br />
ان الابرار... ؛ لا یرون فیها شمسا ولا زمهریرا. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/578/5 انسان/سوره۷۶، آیه۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/579/13 انسان/سوره۷۶، آیه۱۳.]<br />
</ref><br />
==منبع==<br />
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله« ابرار» <br />
==پانویس== <br />
[[رده:مقالات]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%B4_%D8%A2%D8%AE%D8%B1%D8%AA_%D8%B7%D9%84%D8%A8%DB%8C&diff=635پاداش آخرت طلبی2015-04-14T12:43:11Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی «در آیات قرآن کریم آثار مختلفی برای آخرت طلبی ذکر شده است. ==آخرت طلبان موجب پا...» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>در آیات قرآن کریم آثار مختلفی برای آخرت طلبی ذکر شده است. <br />
==آخرت طلبان موجب پاداش==<br />
آخرت طلبی، درپی دارنده پاداش است.<br />
... و من یرد ثواب الاخرة نؤته منها و سنجزی الشکرین. <br />
هیچ کس، جز به فرمان خدا ، نمیمیرد سرنوشتی است تعیین شده (بنا بر این، مرگ پیامبر یا دیگران، یک سنت الهی است.) هر کس پاداش دنیا را بخواهد (و در زندگی خود، در این راه گام بردارد،) چیزی از آن به او خواهیم داد و هر کس پاداش آخرت را بخواهد، از آن به او میدهیم و بزودی سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/68/145 آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۵.]<br />
</ref><br />
==آخرت طلبان موجب پاداش بزرگ==<br />
همچنین آخرت طلبان، از پاداش بزرگ برخوردار می شوند. <br />
... الذین یشرون الحیوة الدنیا بالاخرة... فسوف نؤتیه اجرا عظیما. <br />
کسانی که زندگی دنیا را به آخرت فروختهاند، باید در راه خدا پیکار کنند! و آن کس که در راه خدا پیکار کند، و کشته شود یا پیروز گردد، پاداش بزرگی به او خواهیم داد. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/89/74 نساء/سوره۴، آیه۷۴.]<br />
</ref><br />
==آخرت طلبی موجب سپاس خدا==<br />
آخرت طلبی و کوشش برای آن، مورد سپاس خداوند است.<br />
و من اراد الاخرة و سعی لها سعیها وهو مؤمن فاولئک کان سعیهم مشکورا <br />
و آن کس که سرای آخرت را بطلبد، و برای آن سعی و کوشش کند- در حالی که ایمان داشته باشد- سعی و تلاش او، (از سوی خدا) پاداش داده خواهد شد. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/284/19 اسراء/سوره۱۷، آیه۱۹.] <br />
</ref><br />
(مشکور بودن در نزد خداوند به معنای قبولی و ثواب و ستایش است.) <br />
<ref><br />
.المیزان، ذیل آیه۱۹، سوره اسراء.<br />
</ref><br />
==پاداش بزرگ خداخواهی و آخرت طلبی==<br />
و بنا بر آیه ۲۹ سوره احزاب خداخواهی و آخرت طلبی، دارای پاداش بزرگ خواهد بود. <br />
و ان کنتن تردن الله و رسوله و الدار الاخرة فان الله اعد للمحسنت منکن اجرا عظیما. <br />
و اگر شما خدا و پیامبرش و سرای آخرت را میخواهید، خداوند برای نیکوکاران شما پاداش عظیمی آماده ساخته است.» <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/421/29 احزاب/سوره۳۳، آیه۲۹.]<br />
</ref><br />
==آخرت طلبی موجب پاداش افزون==<br />
آخرت طلبی، دارای پاداش افزون می شود. <br />
من کان یرید حرث الاخرة نزد له فی حرثه.... <br />
کسی که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش میدهیم و بر محصولش میافزاییم و کسی که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمی از آن به او میدهیم اما در آخرت هیچ بهرهای ندارد <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/485/20 شوری/سوره۴۲، آیه۲۰.]<br />
</ref> <br />
==منبع==<br />
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «آخرت».<br />
==پانویس== <br />
[[رده:مقالات]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%B4_%D8%A2%D8%B4%D8%AA%DB%8C&diff=634پاداش آشتی2015-04-14T12:30:00Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div>ا توجه به اینکه در مقابل هر کار خیری مزد و پاداشی هست برای آشتی کردن و آشتی دادن دیگران هم پاداشی وجود دارد. <br />
==پاداش اخروی آشتی==<br />
=== سبب آمرزش الهی===<br />
آشتی با همسر ، سبب برخورداری از آمرزش الهی میگردد.<br />
وان امراة خافت من بعلها نشوزا او اعراضا فلا جناح علیهمآ ان یصلحا بینهما صلحا... • ... وان تصلحوا وتتقوا فان الله کان غفورا رحیما. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/99/128 نساء/سوره۴، آیه۱۲۸.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/99/129 نساء/سوره۴، آیه۱۲۹.]<br />
</ref><br />
===اخلاص و پاداش اخروی===<br />
اخلاص در اصلاح و آشتی، باعث بهره مندی از پاداشهای آخرتی میشود که بسیار مهم است.<br />
لا خیر فی کثیر من نجویهم الا من امر... او اصلـح بین الناس ومن یفعل ذلک ابتغآء مرضات الله فسوف نؤتیه اجرا عظیما. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/97/114 نساء/سوره۴، آیه۱۱۴.]<br />
</ref><br />
=== عفو و پاداش الهی===<br />
عفو و اغماض از بدی دیگران و آشتی با آنان، سبب برخورداری از پاداش الهی است که کاری بس پسندیده است.<br />
وجزؤا سیئة سیئة مثلها فمن عفا و اصلح فاجره علی الله.... (ذکر «اصلاح» پس از عفو، نشان میدهد که برای دستیابی به پاداش الهی، افزون بر عفو باید در راه رفع اختلافات نیز گام برداشت و طرح صمیمیت و آشتی افکند.) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/487/40 شوری/سوره۴۲، آیه۴۰.]<br />
</ref> <br />
==منبع==<br />
فرهنگ قرآن،مرکز فرهنگ و معارف قرآن،برگرفته از مقاله«پاداش آشتی »<br />
==پانویس== <br />
[[رده:مقالات]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%B4_%D8%A2%D8%B4%D8%AA%DB%8C&diff=633پاداش آشتی2015-04-14T12:28:10Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی «ا توجه به اینکه در مقابل هر کار خیری مزد و پاداشی هست برای آشتی کردن و آشتی دا...» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>ا توجه به اینکه در مقابل هر کار خیری مزد و پاداشی هست برای آشتی کردن و آشتی دادن دیگران هم پاداشی وجود دارد.<br />
فهرست مندرجات<br />
۱ - پاداش اخروی آشتی<br />
۱.۱ - سبب آمرزش الهی<br />
۱.۲ - اخلاص و پاداش اخروی<br />
۱.۳ - عفو و پاداش الهی<br />
۲ - پانویس<br />
۳ - منبع<br />
==پاداش اخروی آشتی==<br />
=== سبب آمرزش الهی===<br />
آشتی با همسر ، سبب برخورداری از آمرزش الهی میگردد.<br />
وان امراة خافت من بعلها نشوزا او اعراضا فلا جناح علیهمآ ان یصلحا بینهما صلحا... • ... وان تصلحوا وتتقوا فان الله کان غفورا رحیما. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/99/128 نساء/سوره۴، آیه۱۲۸.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/99/129 نساء/سوره۴، آیه۱۲۹.]<br />
</ref><br />
===اخلاص و پاداش اخروی===<br />
اخلاص در اصلاح و آشتی، باعث بهره مندی از پاداشهای آخرتی میشود که بسیار مهم است.<br />
لا خیر فی کثیر من نجویهم الا من امر... او اصلـح بین الناس ومن یفعل ذلک ابتغآء مرضات الله فسوف نؤتیه اجرا عظیما. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/97/114 نساء/سوره۴، آیه۱۱۴.]<br />
</ref><br />
=== عفو و پاداش الهی===<br />
عفو و اغماض از بدی دیگران و آشتی با آنان، سبب برخورداری از پاداش الهی است که کاری بس پسندیده است.<br />
وجزؤا سیئة سیئة مثلها فمن عفا و اصلح فاجره علی الله.... (ذکر «اصلاح» پس از عفو، نشان میدهد که برای دستیابی به پاداش الهی، افزون بر عفو باید در راه رفع اختلافات نیز گام برداشت و طرح صمیمیت و آشتی افکند.) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/487/40 شوری/سوره۴۲، آیه۴۰.]<br />
</ref><br />
==پانویس== <br />
۱. ↑ نساء/سوره۴، آیه۱۲۸. <br />
۲. ↑ نساء/سوره۴، آیه۱۲۹. <br />
۳. ↑ نساء/سوره۴، آیه۱۱۴. <br />
۴. ↑ شوری/سوره۴۲، آیه۴۰. <br />
==منبع==<br />
فرهنگ قرآن،مرکز فرهنگ و معارف قرآن،برگرفته از مقاله«پاداش آشتی »<br />
[[رده:مقالات]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%A2%DB%8C%D9%87&diff=632آیه2015-04-13T15:57:43Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div><br />
آیه در دو معنا به کار رفته است:<br />
۱. فرازهاى قرآن كه با نشانههاى خاصى از هم تفكيك شده است. از آیه به این معنا در بابهای طهارت و صلات سخن گفته شده است.<br />
۲. رخداد طبیعی غیر عادی اعم از آسمانی و زمینی (نشان). از آیه به این معنا در باب صلات سخن رفته است. <br />
==ریشه==<br />
آیه از واژههای بسیار کهن سامی است. در فنیقی، AT در آرامی کتاب مقدس AT (سفر دانیال، ۳:۳۳)، آرامی، ATA عبری، OT سریانی ATA و جمع آن، OTOT و حتی در مندایی OTA آمده است.<br />
==ورود به زبان عربی==<br />
تحول معنایی کلمه، همان است که در عربی ملاحظه میشود: نخست بر نشانههای مادی و ملموس اطلاق شد و سپس بر پدیدههای طبیعی و آثاری که بر قدرت الهی دلالت دارد. همه این معانی بارها در عهد عتیق به کار رفته است.<br />
===واژه کهن سامی===<br />
جفری میکوشد ثابت کند که این کلمه از طریق مسیحیان سریانی به عربی راه یافته است: بلاشر میپندارد که اعراب، واژه را از عبری وام گرفتهاند نه از سریانی.<br />
احتمالاً شباهت معانی گوناگون کلمه در عربی و آن دو زبان دیگر، محققان را به چنین نتیجهای کشانده است، اما بعید نیست که این لفظ، از واژگان مشترک و کهن سامی برخاسته و بدون رابطهای مستقیم با عبری و سریانی، در لهجههای کهن جزیرة العرب به کار رفته باشد.<br />
علت این گمان آن است که اولاً تحول حرف ث (در لفظ عبری) به یاء (در لفظ عربی) - اگر چه عموماً بعید نیست - نمیتواند ناگهانی و بدون مقدمه صورت گرفته باشد، و ما را از چنین تحولی آگاهی نیست.<br />
===سنتهای ادبی عرب===<br />
از سوی دیگر معنای اصلی کلمات عربی، به کهنترین جوانب زندگی بدوی و اصیلترین سنتهای ادبی عرب تعلق دارد:<br />
====نشانههای منزلگه====<br />
نشانههایی را که از منزلگاه قبیله در بیابان به جای مانده، آیه میخوانند، و میدانیم که وصف منزلگه قبیله معشوق، مشهورترین مضمون در «نسیب» قصاید جاهلی است، و میان این معنی و معانی دینی هم که پژوهشگران ذکر کردهاند تشابهی نیست.<br />
در این مورد، تنها چنین میتوان پنداشت که در زمانهای متأخرتر، به تقلید از مسیحیان و یهودیان جزیرة العرب، معانی ثانوی تازهای بر دوش کلمه بار شده است، متأسفانه لغت نویسان، همه به شواهدی که تا قرن ۴ق/۱۰م در معجم ابن فارس گرد آمده است بسنده کردهاند و طی هزار سال بعد، شاهد جدیدی بر آنها نیفرودهاند (مجموعاً ۴ بیت برای لفظ آیه و ۷ بیت برای مشتقات فعلی آن. برخی از این ابیات نیز متعلق به بعد از اسلام است).<br />
اما پیداست که استعمال کلمه در عصر جاهلی رایجتر از آن بوده که کتابهای لغت نشان میدهند؛ شواهد تازهای که میشناسیم عبارتند از عدی بن زید. <br />
<ref><br />
لویس شیخو، شعراء النصرانیة قبل الاسلام، ج۱، ص۴۴۴، بیروت، دارالمشرق.<br />
</ref><br />
عبید، <br />
<ref><br />
لویس شیخو، شعراء النصرانیة قبل الاسلام، ج۱، ص۶۱۲، بیروت، دارالمشرق.<br />
</ref><br />
امرؤالقیس، <br />
<ref><br />
لویس شیخو، شعراء النصرانیة قبل الاسلام، ج۱، ص۶۶، بیروت، دارالمشرق.<br />
</ref><br />
حارث بن حلزة، <br />
<ref><br />
دوبار، لویس شیخو، ج۱، ص۴۱۹، شعراء النصرانیة قبل الاسلام، بیروت، دارالمشرق. <br />
</ref><br />
نابغه، <br />
<ref><br />
النابغة الذبیانی، دیوان، ج۱، ص ۷۹، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.<br />
</ref> <br />
<ref><br />
النابغة الذبیانی، دیوان، ج۱، ص۱۲۷، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م. <br />
</ref><br />
عروة بن الورد. <br />
<ref><br />
عروة بن الورد، دیوان، ج۱، ص ۱۷، بیروت، ۱۹۸۰م.<br />
</ref><br />
معنای کلمه آیه در شعر همه این شاعران به جز عروه، همان «نشان منزلگه یار» یعنی معنای اصیل کلمه است.<br />
شواهد، به ترتیب نامهای فوق، عبارتند از ماتَبِیْنُ الَعْینُ مِنْ آیاتِها غَیْرَ؛ یُعْفّیِ آیَةُ مَرُّالسنین؛ عَفَتْ آیاتُهْ؛ آیاتهُ کَمَهارِق الفُرْسِ؛ آیةِ الدَعْسِ؛ تَوَهَّمْتُ آیات؛ نیز شاهد جوهری و ابن منظور؛ لم یُبْق هذا الدَّهْرُ من آیائه.<br />
در همه این شواهد آیه، آیات، آیاء به معنی آثار منزلگاهی است که زمان اندک اندک آن را نابود میکند.<br />
متأسفانه هیچ شاهدی برای این کلمه، در معنای نشان سر راه که در عبری موجود است، یافت نشد و کتابهای لغت نیز تنها به ذکر این معنی بسنده کرده و شاهدی نیاوردهاند. از این رو بعید نیست که لغت نویسان این معنی را به قرینه دریافته باشند، نه در استعمال عرب.<br />
در این زمان آیه احتمالاً به معنی عَلَم و رایت نیز به کار میرفته است، شاهد ابن منظور: خرجنا من النَقْبین... بآیاتنا و همین ترکیب در شعر بُرج بن مُسْهِر <br />
<ref><br />
احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل ای.<br />
</ref> <br />
<ref><br />
اسماعیل جوهری، صحاح اللغة، ذیل ای.<br />
</ref><br />
شاید به عَلَمها و رایتهایی اشاره دارد که مردان قبیله با خود به جنگ میبردهاند، اما همه لغت شناسان به تقلید از خلیل بن احمد، آیات را در شعر ابن مسهر، به «جماعت» مردم تفسیر کردهاند.<br />
شاید در پرتو همین تفسیر، بعدها این کلمه به مجموعهای از کلمات و حروف نیز اطلاق شده است.<br />
====نشانه امر غیرعادی====<br />
دومین معنای آیه که «نشان یک امر غیر مادی» است نیز در شعر جاهلی به کار رفته است.<br />
عبید: آیةُ الاعراضِ، و یا به صورت اضافه به فعل: بآیة تقدِمونَ، و یا در شعر عمرو بن صعق: بآیةِ ماتُحِبُون (رجوع کنید به شاهدهای ابن منظور)<br />
<ref> <br />
ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
====نشان خشم====<br />
گویی این معنای اخیر است که پس از تحول، در معنی تازهتری که همانا نشان خشم و تهدید و انذار است، به کار گرفته شده: نابغة: مَنْ مُبْلِغٌ عَمرو بن هند½ آیه، <br />
<ref><br />
النابغة الذبیانی، دیوان، ج۱، ص ۱۲۷، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م. <br />
</ref><br />
عروه: أبلِغْ بِآیِة ما. <br />
<ref><br />
عروة بن الورد، دیوان، ج۱، ص ۱۷، بیروت، ۱۹۸۰م.<br />
</ref><br />
لفظ آیه که معنای جاهلی آن تقریباً به همین ۳ مفهوم منحصر است، همین که وارد قرآن میشود، دهها معنی تازه مییابد که مفسران به آنها اشاره کردهاند.<br />
==لغت شناسی==<br />
===اشتقاق===<br />
چنانکه ملاحظه میشود، آیه از یک همزه آغازی (حمله صوتی)، یک مصوت طویل و یک نیم مصوت ترکیب یافته است که در زبان عربی بسیار نادر است.<br />
همین امر لغت شناسان را که پیوسته در صدد یافتن اشتقاق کلمه از یک فعل ثلاثیند، به راههای گوناگون و بی سرانجام کشانده است: ایشان نخست میبایست ۳ حرف اصلی کلمه را مییافتند و برای این کار، اجباراً ۲ راه موجود است: ۱. همزه + نیم مصوت + نیم مصوت؛ ۲. همزه + همزه+ نیم مصوت. حال بر حسب اینکه نیم مصوتها واو باشند یا یاء)، Y) چند شکل تازه به وجود میآید: أی ی، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/20006/8/441/%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%84%D9%81 خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۸، ص۴۴۱، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، ۱۴۰۵ق.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
<ref><br />
حسین راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
<ref><br />
ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
أوی (نظر سیبویه که مورد تأیید ابن فارس، <br />
<ref><br />
احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل ای ی. <br />
</ref><br />
جوهری، <br />
<ref><br />
اسماعیل جوهری، صحاح اللغة، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
راغب، <br />
<ref><br />
حسین راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
فیروزآبادی <br />
<ref><br />
محمد فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل ای ا.<br />
</ref><br />
و ابن منظور <br />
<ref><br />
ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
است)، أ اُ ی، (مورد توجه ابن فارس) <br />
<ref><br />
احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
و أی (ابن دُرید <br />
<ref><br />
ابن درید، جمهرة اللغة، ج۱، ص۱۹۲.<br />
</ref><br />
آیه را ذیل این ریشه آورده و به اصل دیگری اشاره نکرده است).<br />
==ریشه==<br />
سپس، چون درباره ریشه کلمه اظهار نظر شد، به یافتن وزن آن میپردازند: آیا هم وزن فَعْلَة (أیَیَة یا أویَة) است که پس از ادغام نیم مصوت اول در همزه آغازی، آیه شده، <br />
<ref><br />
خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۸، ص۴۴۱، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، ۱۴۰۵ق. <br />
</ref><br />
<ref><br />
زبیدی، تاج العروس، ذیل ای ی ة.<br />
</ref><br />
یا به قول فراء <br />
<ref><br />
اسماعیل جوهری، صحاح اللغة، ذیل ای ی. <br />
</ref><br />
و کسایی، <br />
<ref><br />
ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی. <br />
</ref><br />
فاعِلَة (ءاییة) است که یای دوم آن از باب تخفیف حذف شده، و یا فَعْلَه (أَیَیة = أَیَة). <br />
<ref><br />
ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی. <br />
</ref><br />
پس از آن هر یک از دانشمندان، برای تأیید نظر خود، شکلهای مُصَغَر و جمع و صفت نسبی کلمه را ذکر میکنند.<br />
در این میان حتی به شکل غریب اُوَویَ اشاره شده که گویا وجود خارجی هم نداشته است، اما جوهری <br />
<ref><br />
اسماعیل جوهری، صحاح اللغة، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
آن را به سیبویه نسبت داده، و سپس ابن بَرّی بر او خرده میگیرد و میگوید: سیبویه چنین چیزی ندارد و این وجه از ساختههای جوهری است. <br />
<ref><br />
ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
===ریشه فعلی===<br />
علاوه بر این لازم است ریشه فعلی کلمه نیز بررسی شود، از این رو چندین فعل و چندین شاهد شعری در کتابهای لغت آمده است که معنای آنها از معنای آیه = علامت، به دور نیست: تَأیَّا (با حرف اضافه ب): در جایی ماندن، آهنگ چیزی کردن؛ تَأَیَّافی: در کاری نگریستن. <br />
<ref><br />
ابن درید، جمهرة اللغة، ج۱، ص۱۹۲.<br />
</ref><br />
همین باب و همین معنی را ابن فارس <br />
<ref><br />
احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
نیز آورده است، اما معنی «انتظار چیزی داشتن» را بر آن افزوده و شاهدی از لبید در تأیید آن آورده است.<br />
علاوه بر این، وی باب تفاعل را از همین فعل ذکر کرده میگوید: تآیَیْتُ، یعنی آهنگ کسی یا چیزی کردن. وی شاهدی بی نام نیز در تأیید کلام خود آورده است.<br />
فعل ثلاثی مجرد آن، یعنی أَیَّا به معنی نشان گذاردن که ابن منظور <br />
<ref><br />
ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی. <br />
</ref><br />
(بدون شاهد) آورده، ظاهراً در آثار کهنتر و از جمله در شعر جاهلی موجود نیست.<br />
اگر آیه - چنانکه گذشت - به معنای نشان سر راه نیامده باشد، دیگر دلیلی ندارد که فعلی به معنای نشان گذاردن از آن اخذ شده باشد.<br />
===جمع===<br />
در جمع کلمه، علاوه بر آی و آیات، شکل آیاء نیز یک بار در شعر آمده <br />
<ref><br />
ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
<ref><br />
اسماعیل جوهری، صحاح اللغة، ، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
که برخی جمع الجمع پنداشته به شاذ بودن آن اشاره کردهاند.<br />
مجموعه مباحث دانشمندان لغت شناس، نخست در ابن منظور <br />
<ref><br />
ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
و سپس در زبیدی <br />
<ref><br />
زبیدی، تاج العروس، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
و از آن پس در همه قاموسهای بزرگ جمع آوری شده است. لِیْن نیز همه این اقوال را جمع و ترجمه کرده ذیل آیه آورده است.<br />
==معانی قرآنی==<br />
واژه آیه به صورت مفرد و تثنیه (آیتین) و جمع (آیات) روی هم ۳۸۲ بار در قرآن به کار رفته است. <br />
<ref><br />
محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس، ج۱، ص۱۰۳ـ۱۰۸، قاهره، ۱۳۶۴ق.<br />
</ref><br />
معنی اصلی آن در اینجا نیز نشان و علامت است.<br />
=== پدیدههای عالم===<br />
در اصطلاح قرآن، پدیدههای عالم «آیه» خوانده شدهاند، زیرا همگی نشان و دلیل بر عظمت و قدرت و علم خدایند.<br />
===معجزات===<br />
معجزات پیامبران قبلی و پیامبر اسلام (ص) نیز آیه خوانده شده است، از آن رو که نشان راستگویی و صدق رسالت آنان است؛ برای مثال: رستاخیز نزدیک شد و ماه بشکافت. و اگر آیتی ببینند، روی برگردانند و گویند جادویی پیوسته است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/528/1 قمر/سوره۵۴، آیه۱-۲.]<br />
</ref><br />
چنانكه در مورد معجزه معروف موسی (عليهالسلام ) ید بیضاء مىخوانيم: «و اضمم يدك الى جناحك تخرج بيضاء من غير سوء آية اخرى»؛ دستت را در گریبان تا زير بغل فرو بر، به هنگامى كه خارج مى شود سفيدى و درخشندگى بىعيب و نقصى دارد و اين معجزه ديگر است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/313/%D9%88%D9%8E%D8%A7%D8%B6%D9%92%D9%85%D9%8F%D9%85%D9%92 طه/سوره۲۰، آیه۲۲.]<br />
</ref><br />
===دلیل خداشناسی و معاد===<br />
به معنى دليل و نشانه خداشناسی و يا معاد نيز آمده است ، چنانكه مىخوانيم: «و جعلنا الليل و النهار آيتين»؛ ما شب و روز را دو دليل (براى شناسایى خدا) قرار داديم. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/283/%D8%A2%D9%8A%D9%8E%D8%AA%D9%8E%D9%8A%D9%92%D9%86%D9%90 اسراء/سوره۱۷، آیه۱۲.]<br />
</ref><br />
و در مورد استدلال براى معاد مىفرمايد: «و من آياته انك ترى الارض خاشعة فاذا انزلنا عليها الماء اهتزت و ربت ان الذى احياها لمحيى الموتى انه على كل شى ء قدير»؛ از نشانههاى او اين است كه زمین را پژمرده و خاموش میبينى؛ اما هنگامى كه آب (باران) بر آن فرو مى ريزيم به جنبش مىآيد و گیاهان آن مىرويد، همان كسى كه زمين را زنده كرد مردگان را نيز زنده مىكند، او بر همه چيز قادر است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/481/%D8%A3%D9%8E%D9%86%D9%8E%D9%91%D9%83%D9%8E فصلت/سوره۴۱، آیه۳۹.]<br />
</ref><br />
===اشیا چشمگیر===<br />
به معنى اشياء چشمگير مانند بناهاى مرتفع و عالى، نيز آمده است، چنانكه مىخوانيم: «اتبنون بكل ريع آية تعبثون»؛ آيا در هر مكان مرتفعى بنائی مىسازيد و در آن سرگرم مىشويد؟ <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/372/%D8%A3%D9%8E%D8%AA%D9%8E%D8%A8%D9%92%D9%86%D9%8F%D9%88%D9%86%D9%8E شعراء/سوره۲۶، آیه۱۲۸.]<br />
</ref><br />
=== معانی تبعی===<br />
معانی تبعی و فرعی که در لابهلای تفاسیر به آنها اشاره شده است، عبارت است از حکمی از احکام <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/29/187 بقره/سوره۲، آیه۱۸۷.] <br />
</ref><br />
و نیز: قصه، رسالت، شخص، کالبد، جماعت، سخن سودمند. <br />
<ref><br />
ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی. <br />
</ref><br />
<ref><br />
حسین راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
<ref><br />
حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن المجید، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۴، تهران، ۱۳۶۰ش.<br />
</ref><br />
==اسامی آیات خاص==<br />
برخی آیات با نام خاصّی خوانده میشوند مانند آیة الکرسی، آیۀ سخره و آیۀ نبأ. گاه نیز بر مجموع آیات مرتبط با یکدیگر نام خاصّی اطلاق شده است مانند آیات سجده و آیات الاحکام.<br />
بسمله: بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ در آغاز هر سوره نزد فقهای امامیّه، آیهای مستقل است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/3/43/%D8%AD%D8%AA%D9%89 جواهر الکلام ج۳، ص۴۳.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/9/296/%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%B3%D9%85%D9%84%D8%A9 جواهر الکلام ج۹، ص۲۹۶.]<br />
</ref><br />
==آیات قرآن==<br />
یکی از معانی اصطلاحی «آیه» (که آن هم ناشی از معنای نشان و علامت است) کلمات، عبارات و یا جملاتی از قرآن است که سوره از آنها تشکیل مییابد و تعداد آنها در هر سورهای معین و توقیفی است.<br />
هر کدام از این بخشها یک علامت است که همانند علائم طبیعی به خدای سبحان و یا بخشی از معارف اعتقادی، احکام عملی، و یا اصول اخلاقی که منظور خداوند است دلالت میکند. <br />
<ref><br />
محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج۱۸، ص۱۵۹، بیروت، ۱۳۹۳ق.<br />
</ref><br />
===تعریف===<br />
فرازهاى قرآن كه با نشانههاى خاصى از هم تفكيك شده، آيه نام دارد؛ چنانكه در خود قرآن مىخوانيم: «تلك آيات الله نتلوها عليك بالحق». <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/41/%D8%A2%D9%8A%D9%8E%D8%A7%D8%AA%D9%8F بقره/سوره۲، آیه۲۵۲.]<br />
</ref><br />
===تعداد===<br />
تعداد آیات قرآن از مسائل مورد اختلاف میان قراء صدر اسلام بوده است. قراءِ مدینه دو رقم ۶ هزار و ۲۱۴، ۶ را به دست دادهاند، قراء مکه شمار آیات را ۲۱۹، ۶، قراء شام ۲۲۵، ۶ و قراء بصره ۲۰۴، ۶ و قراء کوفه ۲۳۶، ۶ گفتهاند. <br />
<ref><br />
سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۲۳۲، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۷م.<br />
</ref><br />
<ref><br />
فضل طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۱۱، صیدا، ۱۳۳۳ق، جم.<br />
</ref><br />
===اقسام===<br />
در اینجا چند مطلب دیگر درباره آیات قرآن مجید مطرح است که ذیلاً بررسی میشود:<br />
۱. بلندترین و کوتاهترین آیه: بلندترین آیه قرآن کریم «آیه دَین» است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/48/282 بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.]<br />
</ref><br />
کوتاهترین آیه را میتوان «مدهامَتان» <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/533/64 رحمن/سوره۵۵، آیه۶۴.] <br />
</ref><br />
شمرد یا آیاتی مانند «والضحی»، و «والفجر» یا فواتح سورهها بدانگونه که یاد شد.<br />
۲. اولین و آخرین آیات: صحیحترین و رایجترین اقوال این است که اولین آیات فرود آمده بر پیامبر گرامی (ص) ۵ آیه نخست سوره ۹۶ (علق) است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15387/32/13/%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%81%D8%B3%D8%B1%D9%88%D9%86 محمد فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ذیل آیات علق، بیروت، داراحیاء التراث العربی، جم.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12023/10/398/%D9%88%D8%A3%D9%83%D8%AB%D8%B1 فضل طبرسی، مجمع البیان، ذیل آیات علق، صیدا، ۱۳۳۳ق، جم.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12016/20/322/%D9%86%D8%B2%D9%84%D8%AA محمدحسین طباطبائی، المیزان، ذیل آیات علق، بیروت، ۱۳۹۳ق.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
محمود آلوسی، روح المعانی، ذیل آیات علق، قاهره، ادارةالطباعة المنیریة، جم.<br />
</ref><br />
ولی درباره آخرین آیه یا آیات، اختلاف نظر بسیار است.<br />
۳. آیات صاحب عنوان: شمار بسیاری از آیات قرآن در سورههای گوناگون دارای نامهای ویژه گشتهاند که درباره خواندن یا حفظ کردن یا نوشتن و با خود همراه داشتن برخی از آنها احادیث یا اقوالی در میان مردم رایج است، برخی مستند و برخی غیر مستند.<br />
بعضی از آیات که نام ویژه دارند، بدین قرارند: آیة الکرسی، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/42/255 بقره/سوره۲، آیه۲۵۵-۲۵۷.] <br />
</ref><br />
آیة النور، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/354/35 نور/سوره۲۴، آیه۳۵.] <br />
</ref><br />
آیة الشهادة، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/52/18 آل عمران/سوره۳، آیه۱۸.] <br />
</ref><br />
آیة الافْک، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/351/12 نور/سوره۲۴، آیه۱۲.] <br />
</ref><br />
آیة الامانة، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/427/72 احزاب/سوره۳۳، آیه۷۲.] <br />
</ref><br />
آیة الملک، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/53/26 آل عمران/سوره۳، آیه۲۶.] <br />
</ref><br />
آیة المباهلة، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/57/61 آل عمران/سوره۳، آیه۶۱.] <br />
</ref><br />
آیة التطهیر، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/422/33 احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.] <br />
</ref><br />
آیة السیف <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/187/5 توبه/سوره۹، آیه۵.] <br />
</ref><br />
و جز اینها.<br />
==روابط آیات قرآن با یکدیگر==<br />
مفسران و آگاهان از علوم قرآنی از دیرباز در پی کشف مناسبات و روابط آیات با یکدیگر برآمدهاند، زیرا اکثریت نزدیک به همه آنان ترتیب آیات را در سورهها توقیفی میدانند و میگویند این ترتیب عیناً به فرمان پیامبر گرامی (ص) صورت گرفته است، پس باید حکمتی در این ترتیب در کار باشد و سزاست که این حکمت کشف شود.<br />
از این رو، میبینیم مفسران اکثراً درباره آیاتی که به ظاهر تناسب یا رابطهای معنوی با هم ندارند، به بررسی میپردازند.<br />
مفسران فریقین در این زمینه کوششهای فراوانی مبذول داشتهاند. حتی پارهای از دانشمندان، در این زمینه کتابهای جداگانهای نوشتهاند.<br />
===سیوطی===<br />
سیوطی میگوید: دانستن مناسبت، علم شریفی است که مفسران توجه اندکی بدان مبذول داشتهاند.<br />
===فخرالدین رازی===<br />
یکی از اینان که به این مطلب توجه کافی کرده، فخرالدین رازی (۵۴۴ -۶۰۶ق/۱۱۴۹- ۱۲۰۹م) است که بیشتر لطایف قرآن مجید را نهفته در ترتیبات و روابط میداند.<br />
وی سپس از قول ابن عربی میافزاید: پیوند آیات قرآنی به یکدیگر چنان است که گویی همگی کلمه واحدی است با معانی هماهنگ و مبانی همسنگ.<br />
===محمد بن ابراهیم===<br />
در این زمینه از ابوبکر محمد بن ابراهیم نیشابوری (۲۴۲- ۳۱۹ق/ ۸۵۶ -۹۳۱م) به عنوان نخستین کس نام برده میشود که دارای دانش فراوان در شریعت و ادب بود و چون بر کرسی درس مینشست، شرح میداد که چرا این آیه در کنار آن آیه گذاشته شده است و چرا آن سوره در پهلوی این سوره آمده است.<br />
او دانشوران بغداد را از این رو خوار میشمرد که از این مناسبتها آگاهی نداشتند.<br />
===عزالدین بن عبدالسلام===<br />
عزالدین بن عبدالسلام (۵۷۷ -۶۶۰ق/۱۱۸۱-۱۲۶۲م) در برابر قائلان به ربط و مناسبت ایستاده میگوید: مناسبت، علمی نیکوست، ولی شرط ارتباط پسندیده سخن این است که در امری متحد که آغاز و انجام آن با یکدیگر مرتبط باشد، واقع گردد و اگر در امری که اجزاء آن با یکدیگر مرتبط نباشد، رخ دهد، تکلفآمیز خواهد بود و جز ربطی رکیک حاصل نخواهد شد که شایان احسن الحدیث (قرآن مجید) نیست.<br />
قرآن در طی ۲۰ و چند سال نازل گشته است و درباره احکام گوناگونی است که به دلایل مختلف صدور یافته است و سخنی که چنین باشد، بخشهای مختلف آن را نتوان باهم پیوند داد.<br />
===ولیالدین ملّوی===<br />
ولیالدین ملّوی (۷۱۳-۷۷۴ق/ ۱۳۱۳-۱۳۷۲م) بر خلاف این سخن میراند و اظهار میدارد: آنکه گفته است که نباید برای توالی آیات مناسبتی جست، گرفتار وهم گشته است.<br />
===تحلیل===<br />
سخن درست آن است که آیات قرآن بر حسب وقایع است تنزیلاً و بر پایه حکمت است ترتیباً و تأصیلاً. مصحف مطابق لوح محفوظ است که سورهها و آیات آن به طور توقیفی مرتب گشته است به همان گونهای که بر بیت العزة فرود آمده است و اسلوب و نظم درخشان آن از معجزات آشکار است.<br />
آنچه در هر آیهای باید پیش از هر چیز جست و جو شود، این است که تکمیل کننده ماقبل خود است یا مستقل. آنگاه در مورد آیه مستقل باید پژوهش گردد که با قبل خود چه مناسبتی دارد.<br />
==روابط سور قرآن با یکدیگر==<br />
وضع سورهها نسبت به یکدیگر نیز چنین است (ارتباط و مناسبت بین سورهها). <br />
<ref><br />
سیوطی، الاتقان، ج۳، ص۳۶۹-۳۷۲، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۷م.<br />
</ref><br />
===مفسران===<br />
از میان همه مفسران مسلمان، آنکه بیشترین توجه را به ربط و مناسبت آیات و سورهها داشته است، طبرسی (د ۵۴۸ق/۱۱۵۳م) است که در آغاز هر سوره، <br />
<ref><br />
فضل طبرسی، مجمع البیان، تفسیر سورهها، صیدا، ۱۳۳۳ق، جم.<br />
</ref><br />
ربط و مناسبت آن را با سوره قبلی بیان داشته است و در طی تفسیر هر آیه ذیل عنوان «النظم» به شرح پیوند معنوی آن با آیات قبل و بعد پرداخته است.<br />
از دیگر مفسرانی که بیش و کم به این امر توجهی کردهاند، محمود بن عبدالله آلوسی (۱۲۱۷-۱۲۷۰ق/ ۱۸۰۲-۱۸۵۴م) در روح المعانی، سید محمدرشید رضا (۱۲۸۱-۱۳۵۳ق/ ۱۸۶۴-۱۹۳۴م) در المنار، را میتوان نام برد.<br />
===کتب تألیف شده===<br />
مهمترین کتابی که تاکنون مستقلاً در زمینه کشف مناسبات آیات و سورههای قرآن مجید نوشته شده، نظم الدرر فی مناسبات الآیات و السور از ابوالحسن برهانالدین عمر بقاعی (۸۰۹ - ۸۸۵ق/۱۴۰۶- ۱۴۸۰م) است که چاپ آن در ۲۰ و اندی مجلد در حیدرآباد دکن از ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م تا فراتر از ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م ادامه یافته است. <br />
<ref><br />
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۲، ص۱۹۶۱-۱۹۶۲، استانبول، ۱۹۳۱م.<br />
</ref><br />
==احکام آیات قرآن==<br />
===اقسام===<br />
احکام آیات سه گونه است:<br />
۱. احکام مترتّب بر آیات نه به عنوان آیه، بلکه به عنوان جزئی از قرآن مانند حرمت مسّ آن بدون طهارت، گرفتن مزد بر تلاوت یا تعلیم آن و قرار دادن آن به عنوان مهر در نکاح.<br />
۲. احکام مترتّب بر پارهای عنوانهای خاص از آیات مانند آیات سجده، آیات الاحکام و آیة الکرسی که در مدخلهای مربوط از آنها یاد میشود.<br />
۳. احکام مترتّب بر عنوان آیه که در این جا به آن اشاره میشود.<br />
کسی که نمیتواند سورۀ حمد را بخواند و وقت برای آموختن تنگ است، واجب است در نماز هفت آیه از سورۀ دیگر که میداند، بخواند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/9/303/%D9%88%D8%B9%D9%84%D9%89 جواهر الکلام ج۹، ص۳۰۴.]<br />
</ref><br />
===تکرار آیه در نماز===<br />
تکرار آیه در نماز اعم از واجب و مستحب جایز است. <br />
<ref><br />
العروة الوثقی ج۱، ص۶۶۲.<br />
</ref><br />
===ترتیب و موالات در قرائت===<br />
رعایت ترتیب بین آیات حمد و نیز سوره <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/9/300/%D9%88%D9%8A%D8%AC%D8%A8 جواهر الکلام ج۹، ص۳۰۰.] <br />
</ref><br />
و موالات بین آنها هنگام قرائت در نماز واجب است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/10/11/%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B3%D8%A3%D9%84%D8%A9 جواهر الکلام ج۱۰، ص۱۱.]<br />
</ref><br />
===نماز جمعه===<br />
اکتفا به قرائت یک آیه به جای سورۀ کوتاه در خطبه نماز جمعه، جایز است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/11/214/%D9%88%D9%83%D8%A3%D9%86%D9%87 جواهر الکلام ج۱۱، ص۲۱۴.]<br />
</ref><br />
===جنب و حائض و نفساء===<br />
قرائت بیش از هفت آیه از غیر عزائم بر جنب، حائض و نفساء، مکروه است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/3/67/%D9%8A%D9%83%D8%B1%D9%87 جواهر الکلام ج۳، ص۶۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/3/222/%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B9 جواهر الکلام ج۳، ص۲۲۲.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/3/398/%D9%88%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%A1%D8%A9 جواهر الکلام ج۳، ص۳۹۸.]<br />
</ref><br />
===مستحبات هنگام قرائت===<br />
مستحب است قاری قرآن هنگام تلاوت آیاتی که با «یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» یا «أَیُّهَا النّٰاسُ» آغاز میشود، «لبیّک ربّنا» بگوید. همچنین مستحب است اگر آیه متضمّن رحمت الهی است، آن را از خدا بخواهد و چنانچه متذکّر غضب و عذاب الهی است، از آن به خدا پناه ببرد. <br />
<ref><br />
کشف الغطاء ج۳، ص۱۸۹.<br />
</ref><br />
<ref><br />
العروة الوثقی ج۱، ص۶۶۱.<br />
</ref><br />
===نمازهای مستحبی===<br />
در برخی نمازهای مستحبی مانند غفیله آیاتی خاص خوانده میشود. همچنین قرائت بعضی آیات در برخی نمازها مستحب است مانند قرائت پنج آیه (۱۹۰-۱۹۴) از سورۀ آلعمران در رکعت پنجم از نافلههای ظهر، آیات ۲۱ تا پایان سورۀ حشر در رکعت دوم نوافل ظهر <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10013/6/82/%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%8A%D8%AE الحدائق الناضرة ج۶، ص۸۲-۸۳.] <br />
</ref><br />
و رکعت چهارم از نوافل مغرب، <br />
<ref><br />
کشف الغطاء ج۳، ص۴۷۹.<br />
</ref><br />
ده آیۀ اول سورۀ بقره در رکعت نخست از دو رکعت نافلۀ بین مغرب و عشا، و آیات ۲۸۴ تا پایان سورۀ یاد شده در رکعت دوم آن. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/7/43/%D9%88%D9%83%D8%B1%D9%83%D8%B9%D8%AA%D9%8A%D9%86 جواهر الکلام ج۷، ص۴۳.]<br />
</ref><br />
===موارد استحباب قرائت===<br />
قرائت بعضی آیات در برخی حالتها، زمانها یا مکانها مستحب است مانند قرائت آخرین آیۀ سورۀ کهف هنگام خوابیدن، <br />
<ref><br />
کشف الغطاء ج۳، ص۴۶۸.<br />
</ref><br />
پنجاه آیه بعد از تعقیب نماز صبح، <br />
<ref><br />
کشف الغطاء ج۳، ص۲۳۴.<br />
</ref><br />
ده آیۀ نخست سورۀ بقره و سه آیۀ پایانی آن، همراه آیة الکرسی، آیۀ سخره ، سورۀ توحید و سه آیۀ آخر سورۀ حشر برای حاجی هنگام وقوف در عرفات. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/19/54/%D8%A2%D9%8A%D8%A7%D8%AA جواهر الکلام ج۱۹، ص۵۴.]<br />
</ref><br />
==نماز آیات==<br />
رخدادهای طبیعی مهم و غیر عادی مانند خورشید گرفتگی، ماهگرفتگی، زلزله و هر حادثۀ آسمانی یا زمینی که بروز آن موجب ترس مردم میشود، سبب وجوب نماز آیات است. <br />
<ref><br />
العروة الوثقی ج۱، ص۷۲۵.<br />
</ref><br />
==فهرست منابع==<br />
(۱) محمود آلوسی، روح المعانی، قاهره، ادارةالطباعة المنیریة، جم.<br />
<br />
(۲) ابن درید، جمهرة اللغة.<br />
<br />
(۳) احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة.<br />
<br />
(۴) امرؤالقیس، دیوان، بیروت، ۱۹۵۸م.<br />
(۵) بستانی ف.<br />
(۶) عدنان جوهرجی، «رأی فی تحدید عصرالراغب الاصفهانی»، مجلة المجمع اللغة العربیة، دمشق، ۱۹۸۶م، ۶۱ (۱)، ص۱۹۱-۲۰۰.<br />
(۷) اسماعیل جوهری، صحاح اللغة.<br />
(۸) حاجی خلیفه، کشف الظنون، استانبول، ۱۹۳۱م.<br />
(۹) خلیل بن احمد، کتاب العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، ۱۴۰۵ق.<br />
(۱۰) حسین راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن.<br />
(۱۱) محمدرشید رضا، المنار، بیروت، دارالمعرفة، جم.<br />
(۱۲) زبیدی، تاج العروس.<br />
(۱۳) محمد زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۱۹۷۲م، ج۱، ص۳۵-۵۲.<br />
(۱۴) سیوطی، الاتقان، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۷م.<br />
(۱۵) لویس شیخو، شعراء النصرانیة قبل الاسلام، بیروت، دارالمشرق.<br />
(۱۶) محمدحسین طباطبائی، المیزان، بیروت، ۱۳۹۳ق.<br />
(۱۷) فضل طبرسی، مجمع البیان، صیدا، ۱۳۳۳ق، جم.<br />
(۱۸) محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس، قاهره، ۱۳۶۴ق.<br />
(۱۹) عروة بن الورد، دیوان، بیروت، ۱۹۸۰م.<br />
(۲۰) عهد جدید، لوقا، باب ۱۱، آیة ۱۶، ۲۹-۳۰، یوحنا، باب ۱۱، آیة ۴۷.<br />
(۲۱) محمد فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، داراحیاء التراث العربی، جم.<br />
(۲۲) محمد فیروزآبادی، القاموس المحیط.<br />
(۲۳) حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن المجید، تهران، ۱۳۶۰ش.<br />
(۲۴) النابغة الذبیانی، دیوان، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.<br />
(۲۵) ابن منظور، لسان العرب.<br />
==منبع==<br />
[http://lib.eshia.ir/23022/2/561 دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آیه»، ج۲، ص۵۶۱. ] <br />
[http://lib.eshia.ir/23017/1/174/%D8%A8%D8%AE%D8%B4%D9%89 فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۶. ] <br />
[http://lib2.eshia.ir/50082/1/392/%D9%85%D9%86%D8%B8%D9%88%D8%B1 تفسیر نمونه،ج۱،ص۳۹۲-۳۹۳.]<br />
==پانویس== <br />
[[رده:مقالات]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%A2%DB%8C%D9%87&diff=631آیه2015-04-13T15:49:42Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div><br />
آیه در دو معنا به کار رفته است:<br />
۱. فرازهاى قرآن كه با نشانههاى خاصى از هم تفكيك شده است. از آیه به این معنا در بابهای طهارت و صلات سخن گفته شده است.<br />
۲. رخداد طبیعی غیر عادی اعم از آسمانی و زمینی (نشان). از آیه به این معنا در باب صلات سخن رفته است. <br />
==ریشه==<br />
آیه از واژههای بسیار کهن سامی است. در فنیقی، AT در آرامی کتاب مقدس AT (سفر دانیال، ۳:۳۳)، آرامی، ATA عبری، OT سریانی ATA و جمع آن، OTOT و حتی در مندایی OTA آمده است.<br />
==ورود به زبان عربی==<br />
تحول معنایی کلمه، همان است که در عربی ملاحظه میشود: نخست بر نشانههای مادی و ملموس اطلاق شد و سپس بر پدیدههای طبیعی و آثاری که بر قدرت الهی دلالت دارد. همه این معانی بارها در عهد عتیق به کار رفته است.<br />
===واژه کهن سامی===<br />
جفری میکوشد ثابت کند که این کلمه از طریق مسیحیان سریانی به عربی راه یافته است: بلاشر میپندارد که اعراب، واژه را از عبری وام گرفتهاند نه از سریانی.<br />
احتمالاً شباهت معانی گوناگون کلمه در عربی و آن دو زبان دیگر، محققان را به چنین نتیجهای کشانده است، اما بعید نیست که این لفظ، از واژگان مشترک و کهن سامی برخاسته و بدون رابطهای مستقیم با عبری و سریانی، در لهجههای کهن جزیرة العرب به کار رفته باشد.<br />
علت این گمان آن است که اولاً تحول حرف ث (در لفظ عبری) به یاء (در لفظ عربی) - اگر چه عموماً بعید نیست - نمیتواند ناگهانی و بدون مقدمه صورت گرفته باشد، و ما را از چنین تحولی آگاهی نیست.<br />
===سنتهای ادبی عرب===<br />
از سوی دیگر معنای اصلی کلمات عربی، به کهنترین جوانب زندگی بدوی و اصیلترین سنتهای ادبی عرب تعلق دارد:<br />
====نشانههای منزلگه====<br />
نشانههایی را که از منزلگاه قبیله در بیابان به جای مانده، آیه میخوانند، و میدانیم که وصف منزلگه قبیله معشوق، مشهورترین مضمون در «نسیب» قصاید جاهلی است، و میان این معنی و معانی دینی هم که پژوهشگران ذکر کردهاند تشابهی نیست.<br />
در این مورد، تنها چنین میتوان پنداشت که در زمانهای متأخرتر، به تقلید از مسیحیان و یهودیان جزیرة العرب، معانی ثانوی تازهای بر دوش کلمه بار شده است، متأسفانه لغت نویسان، همه به شواهدی که تا قرن ۴ق/۱۰م در معجم ابن فارس گرد آمده است بسنده کردهاند و طی هزار سال بعد، شاهد جدیدی بر آنها نیفرودهاند (مجموعاً ۴ بیت برای لفظ آیه و ۷ بیت برای مشتقات فعلی آن. برخی از این ابیات نیز متعلق به بعد از اسلام است).<br />
اما پیداست که استعمال کلمه در عصر جاهلی رایجتر از آن بوده که کتابهای لغت نشان میدهند؛ شواهد تازهای که میشناسیم عبارتند از عدی بن زید. <br />
<ref><br />
لویس شیخو، شعراء النصرانیة قبل الاسلام، ج۱، ص۴۴۴، بیروت، دارالمشرق.<br />
</ref><br />
عبید، <br />
<ref><br />
لویس شیخو، شعراء النصرانیة قبل الاسلام، ج۱، ص۶۱۲، بیروت، دارالمشرق.<br />
</ref><br />
امرؤالقیس، <br />
<ref><br />
لویس شیخو، شعراء النصرانیة قبل الاسلام، ج۱، ص۶۶، بیروت، دارالمشرق.<br />
</ref><br />
حارث بن حلزة، <br />
<ref><br />
دوبار، لویس شیخو، ج۱، ص۴۱۹، شعراء النصرانیة قبل الاسلام، بیروت، دارالمشرق. <br />
</ref><br />
نابغه، <br />
<ref><br />
النابغة الذبیانی، دیوان، ج۱، ص ۷۹، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.<br />
</ref> <br />
<ref><br />
النابغة الذبیانی، دیوان، ج۱، ص۱۲۷، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م. <br />
</ref><br />
عروة بن الورد. <br />
<ref><br />
عروة بن الورد، دیوان، ج۱، ص ۱۷، بیروت، ۱۹۸۰م.<br />
</ref><br />
معنای کلمه آیه در شعر همه این شاعران به جز عروه، همان «نشان منزلگه یار» یعنی معنای اصیل کلمه است.<br />
شواهد، به ترتیب نامهای فوق، عبارتند از ماتَبِیْنُ الَعْینُ مِنْ آیاتِها غَیْرَ؛ یُعْفّیِ آیَةُ مَرُّالسنین؛ عَفَتْ آیاتُهْ؛ آیاتهُ کَمَهارِق الفُرْسِ؛ آیةِ الدَعْسِ؛ تَوَهَّمْتُ آیات؛ نیز شاهد جوهری و ابن منظور؛ لم یُبْق هذا الدَّهْرُ من آیائه.<br />
در همه این شواهد آیه، آیات، آیاء به معنی آثار منزلگاهی است که زمان اندک اندک آن را نابود میکند.<br />
متأسفانه هیچ شاهدی برای این کلمه، در معنای نشان سر راه که در عبری موجود است، یافت نشد و کتابهای لغت نیز تنها به ذکر این معنی بسنده کرده و شاهدی نیاوردهاند. از این رو بعید نیست که لغت نویسان این معنی را به قرینه دریافته باشند، نه در استعمال عرب.<br />
در این زمان آیه احتمالاً به معنی عَلَم و رایت نیز به کار میرفته است، شاهد ابن منظور: خرجنا من النَقْبین... بآیاتنا و همین ترکیب در شعر بُرج بن مُسْهِر <br />
<ref><br />
احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل ای.<br />
</ref> <br />
<ref><br />
اسماعیل جوهری، صحاح اللغة، ذیل ای.<br />
</ref><br />
شاید به عَلَمها و رایتهایی اشاره دارد که مردان قبیله با خود به جنگ میبردهاند، اما همه لغت شناسان به تقلید از خلیل بن احمد، آیات را در شعر ابن مسهر، به «جماعت» مردم تفسیر کردهاند.<br />
شاید در پرتو همین تفسیر، بعدها این کلمه به مجموعهای از کلمات و حروف نیز اطلاق شده است.<br />
====نشانه امر غیرعادی====<br />
دومین معنای آیه که «نشان یک امر غیر مادی» است نیز در شعر جاهلی به کار رفته است.<br />
عبید: آیةُ الاعراضِ، و یا به صورت اضافه به فعل: بآیة تقدِمونَ، و یا در شعر عمرو بن صعق: بآیةِ ماتُحِبُون (رجوع کنید به شاهدهای ابن منظور)<br />
<ref> <br />
ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
====نشان خشم====<br />
گویی این معنای اخیر است که پس از تحول، در معنی تازهتری که همانا نشان خشم و تهدید و انذار است، به کار گرفته شده: نابغة: مَنْ مُبْلِغٌ عَمرو بن هند½ آیه، <br />
<ref><br />
النابغة الذبیانی، دیوان، ج۱، ص ۱۲۷، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م. <br />
</ref><br />
عروه: أبلِغْ بِآیِة ما. <br />
<ref><br />
عروة بن الورد، دیوان، ج۱، ص ۱۷، بیروت، ۱۹۸۰م.<br />
</ref><br />
لفظ آیه که معنای جاهلی آن تقریباً به همین ۳ مفهوم منحصر است، همین که وارد قرآن میشود، دهها معنی تازه مییابد که مفسران به آنها اشاره کردهاند.<br />
==لغت شناسی==<br />
===اشتقاق===<br />
چنانکه ملاحظه میشود، آیه از یک همزه آغازی (حمله صوتی)، یک مصوت طویل و یک نیم مصوت ترکیب یافته است که در زبان عربی بسیار نادر است.<br />
همین امر لغت شناسان را که پیوسته در صدد یافتن اشتقاق کلمه از یک فعل ثلاثیند، به راههای گوناگون و بی سرانجام کشانده است: ایشان نخست میبایست ۳ حرف اصلی کلمه را مییافتند و برای این کار، اجباراً ۲ راه موجود است: ۱. همزه + نیم مصوت + نیم مصوت؛ ۲. همزه + همزه+ نیم مصوت. حال بر حسب اینکه نیم مصوتها واو باشند یا یاء)، Y) چند شکل تازه به وجود میآید: أی ی، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/20006/8/441/%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%84%D9%81 خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۸، ص۴۴۱، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، ۱۴۰۵ق.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
<ref><br />
حسین راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
<ref><br />
ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
أوی (نظر سیبویه که مورد تأیید ابن فارس، <br />
<ref><br />
احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل ای ی. <br />
</ref><br />
جوهری، <br />
<ref><br />
اسماعیل جوهری، صحاح اللغة، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
راغب، <br />
<ref><br />
حسین راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
فیروزآبادی <br />
<ref><br />
محمد فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل ای ا.<br />
</ref><br />
و ابن منظور <br />
<ref><br />
ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
است)، أ اُ ی، (مورد توجه ابن فارس) <br />
<ref><br />
احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
و أی (ابن دُرید <br />
<ref><br />
ابن درید، جمهرة اللغة، ج۱، ص۱۹۲.<br />
</ref><br />
آیه را ذیل این ریشه آورده و به اصل دیگری اشاره نکرده است).<br />
==ریشه==<br />
سپس، چون درباره ریشه کلمه اظهار نظر شد، به یافتن وزن آن میپردازند: آیا هم وزن فَعْلَة (أیَیَة یا أویَة) است که پس از ادغام نیم مصوت اول در همزه آغازی، آیه شده، <br />
<ref><br />
خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۸، ص۴۴۱، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، ۱۴۰۵ق. <br />
</ref><br />
<ref><br />
زبیدی، تاج العروس، ذیل ای ی ة.<br />
</ref><br />
یا به قول فراء <br />
<ref><br />
اسماعیل جوهری، صحاح اللغة، ذیل ای ی. <br />
</ref><br />
و کسایی، <br />
<ref><br />
ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی. <br />
</ref><br />
فاعِلَة (ءاییة) است که یای دوم آن از باب تخفیف حذف شده، و یا فَعْلَه (أَیَیة = أَیَة). <br />
<ref><br />
ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی. <br />
</ref><br />
پس از آن هر یک از دانشمندان، برای تأیید نظر خود، شکلهای مُصَغَر و جمع و صفت نسبی کلمه را ذکر میکنند.<br />
در این میان حتی به شکل غریب اُوَویَ اشاره شده که گویا وجود خارجی هم نداشته است، اما جوهری <br />
<ref><br />
اسماعیل جوهری، صحاح اللغة، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
آن را به سیبویه نسبت داده، و سپس ابن بَرّی بر او خرده میگیرد و میگوید: سیبویه چنین چیزی ندارد و این وجه از ساختههای جوهری است. <br />
<ref><br />
ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
===ریشه فعلی===<br />
علاوه بر این لازم است ریشه فعلی کلمه نیز بررسی شود، از این رو چندین فعل و چندین شاهد شعری در کتابهای لغت آمده است که معنای آنها از معنای آیه = علامت، به دور نیست: تَأیَّا (با حرف اضافه ب): در جایی ماندن، آهنگ چیزی کردن؛ تَأَیَّافی: در کاری نگریستن. <br />
<ref><br />
ابن درید، جمهرة اللغة، ج۱، ص۱۹۲.<br />
</ref><br />
همین باب و همین معنی را ابن فارس <br />
<ref><br />
احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
نیز آورده است، اما معنی «انتظار چیزی داشتن» را بر آن افزوده و شاهدی از لبید در تأیید آن آورده است.<br />
علاوه بر این، وی باب تفاعل را از همین فعل ذکر کرده میگوید: تآیَیْتُ، یعنی آهنگ کسی یا چیزی کردن. وی شاهدی بی نام نیز در تأیید کلام خود آورده است.<br />
فعل ثلاثی مجرد آن، یعنی أَیَّا به معنی نشان گذاردن که ابن منظور <br />
<ref><br />
ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی. <br />
</ref><br />
(بدون شاهد) آورده، ظاهراً در آثار کهنتر و از جمله در شعر جاهلی موجود نیست.<br />
اگر آیه - چنانکه گذشت - به معنای نشان سر راه نیامده باشد، دیگر دلیلی ندارد که فعلی به معنای نشان گذاردن از آن اخذ شده باشد.<br />
===جمع===<br />
در جمع کلمه، علاوه بر آی و آیات، شکل آیاء نیز یک بار در شعر آمده <br />
<ref><br />
ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
<ref><br />
اسماعیل جوهری، صحاح اللغة، ، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
که برخی جمع الجمع پنداشته به شاذ بودن آن اشاره کردهاند.<br />
مجموعه مباحث دانشمندان لغت شناس، نخست در ابن منظور <br />
<ref><br />
ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
و سپس در زبیدی <br />
<ref><br />
زبیدی، تاج العروس، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
و از آن پس در همه قاموسهای بزرگ جمع آوری شده است. لِیْن نیز همه این اقوال را جمع و ترجمه کرده ذیل آیه آورده است.<br />
==معانی قرآنی==<br />
واژه آیه به صورت مفرد و تثنیه (آیتین) و جمع (آیات) روی هم ۳۸۲ بار در قرآن به کار رفته است. <br />
<ref><br />
محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس، ج۱، ص۱۰۳ـ۱۰۸، قاهره، ۱۳۶۴ق.<br />
</ref><br />
معنی اصلی آن در اینجا نیز نشان و علامت است.<br />
=== پدیدههای عالم===<br />
در اصطلاح قرآن، پدیدههای عالم «آیه» خوانده شدهاند، زیرا همگی نشان و دلیل بر عظمت و قدرت و علم خدایند.<br />
===معجزات===<br />
معجزات پیامبران قبلی و پیامبر اسلام (ص) نیز آیه خوانده شده است، از آن رو که نشان راستگویی و صدق رسالت آنان است؛ برای مثال: رستاخیز نزدیک شد و ماه بشکافت. و اگر آیتی ببینند، روی برگردانند و گویند جادویی پیوسته است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/528/1 قمر/سوره۵۴، آیه۱-۲.]<br />
</ref><br />
چنانكه در مورد معجزه معروف موسی (عليهالسلام ) ید بیضاء مىخوانيم: «و اضمم يدك الى جناحك تخرج بيضاء من غير سوء آية اخرى»؛ دستت را در گریبان تا زير بغل فرو بر، به هنگامى كه خارج مى شود سفيدى و درخشندگى بىعيب و نقصى دارد و اين معجزه ديگر است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/313/%D9%88%D9%8E%D8%A7%D8%B6%D9%92%D9%85%D9%8F%D9%85%D9%92 طه/سوره۲۰، آیه۲۲.]<br />
</ref><br />
===دلیل خداشناسی و معاد===<br />
به معنى دليل و نشانه خداشناسی و يا معاد نيز آمده است ، چنانكه مىخوانيم: «و جعلنا الليل و النهار آيتين»؛ ما شب و روز را دو دليل (براى شناسایى خدا) قرار داديم. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/283/%D8%A2%D9%8A%D9%8E%D8%AA%D9%8E%D9%8A%D9%92%D9%86%D9%90 اسراء/سوره۱۷، آیه۱۲.]<br />
</ref><br />
و در مورد استدلال براى معاد مىفرمايد: «و من آياته انك ترى الارض خاشعة فاذا انزلنا عليها الماء اهتزت و ربت ان الذى احياها لمحيى الموتى انه على كل شى ء قدير»؛ از نشانههاى او اين است كه زمین را پژمرده و خاموش میبينى؛ اما هنگامى كه آب (باران) بر آن فرو مى ريزيم به جنبش مىآيد و گیاهان آن مىرويد، همان كسى كه زمين را زنده كرد مردگان را نيز زنده مىكند، او بر همه چيز قادر است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/481/%D8%A3%D9%8E%D9%86%D9%8E%D9%91%D9%83%D9%8E فصلت/سوره۴۱، آیه۳۹.]<br />
</ref><br />
===اشیا چشمگیر===<br />
به معنى اشياء چشمگير مانند بناهاى مرتفع و عالى، نيز آمده است، چنانكه مىخوانيم: «اتبنون بكل ريع آية تعبثون»؛ آيا در هر مكان مرتفعى بنائی مىسازيد و در آن سرگرم مىشويد؟ <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/372/%D8%A3%D9%8E%D8%AA%D9%8E%D8%A8%D9%92%D9%86%D9%8F%D9%88%D9%86%D9%8E شعراء/سوره۲۶، آیه۱۲۸.]<br />
</ref><br />
=== معانی تبعی===<br />
معانی تبعی و فرعی که در لابهلای تفاسیر به آنها اشاره شده است، عبارت است از حکمی از احکام <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/29/187 بقره/سوره۲، آیه۱۸۷.] <br />
</ref><br />
و نیز: قصه، رسالت، شخص، کالبد، جماعت، سخن سودمند. <br />
<ref><br />
ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی. <br />
</ref><br />
<ref><br />
حسین راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ذیل ای ی.<br />
</ref><br />
<ref><br />
حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن المجید، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۴، تهران، ۱۳۶۰ش.<br />
</ref><br />
==اسامی آیات خاص==<br />
برخی آیات با نام خاصّی خوانده میشوند مانند آیة الکرسی، آیۀ سخره و آیۀ نبأ. گاه نیز بر مجموع آیات مرتبط با یکدیگر نام خاصّی اطلاق شده است مانند آیات سجده و آیات الاحکام.<br />
بسمله: بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ در آغاز هر سوره نزد فقهای امامیّه، آیهای مستقل است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/3/43/%D8%AD%D8%AA%D9%89 جواهر الکلام ج۳، ص۴۳.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/9/296/%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%B3%D9%85%D9%84%D8%A9 جواهر الکلام ج۹، ص۲۹۶.]<br />
</ref><br />
==آیات قرآن==<br />
یکی از معانی اصطلاحی «آیه» (که آن هم ناشی از معنای نشان و علامت است) کلمات، عبارات و یا جملاتی از قرآن است که سوره از آنها تشکیل مییابد و تعداد آنها در هر سورهای معین و توقیفی است.<br />
هر کدام از این بخشها یک علامت است که همانند علائم طبیعی به خدای سبحان و یا بخشی از معارف اعتقادی، احکام عملی، و یا اصول اخلاقی که منظور خداوند است دلالت میکند. <br />
<ref><br />
محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج۱۸، ص۱۵۹، بیروت، ۱۳۹۳ق.<br />
</ref><br />
===تعریف===<br />
فرازهاى قرآن كه با نشانههاى خاصى از هم تفكيك شده، آيه نام دارد؛ چنانكه در خود قرآن مىخوانيم: «تلك آيات الله نتلوها عليك بالحق». <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/41/%D8%A2%D9%8A%D9%8E%D8%A7%D8%AA%D9%8F بقره/سوره۲، آیه۲۵۲.]<br />
</ref><br />
===تعداد===<br />
تعداد آیات قرآن از مسائل مورد اختلاف میان قراء صدر اسلام بوده است. قراءِ مدینه دو رقم ۶ هزار و ۲۱۴، ۶ را به دست دادهاند، قراء مکه شمار آیات را ۲۱۹، ۶، قراء شام ۲۲۵، ۶ و قراء بصره ۲۰۴، ۶ و قراء کوفه ۲۳۶، ۶ گفتهاند. <br />
<ref><br />
سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۲۳۲، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۷م.<br />
</ref><br />
<ref><br />
فضل طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۱۱، صیدا، ۱۳۳۳ق، جم.<br />
</ref><br />
===اقسام===<br />
در اینجا چند مطلب دیگر درباره آیات قرآن مجید مطرح است که ذیلاً بررسی میشود:<br />
۱. بلندترین و کوتاهترین آیه: بلندترین آیه قرآن کریم «آیه دَین» است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/48/282 بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.]<br />
</ref><br />
کوتاهترین آیه را میتوان «مدهامَتان» <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/533/64 رحمن/سوره۵۵، آیه۶۴.] <br />
</ref><br />
شمرد یا آیاتی مانند «والضحی»، و «والفجر» یا فواتح سورهها بدانگونه که یاد شد.<br />
۲. اولین و آخرین آیات: صحیحترین و رایجترین اقوال این است که اولین آیات فرود آمده بر پیامبر گرامی (ص) ۵ آیه نخست سوره ۹۶ (علق) است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15387/32/13/%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%81%D8%B3%D8%B1%D9%88%D9%86 محمد فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ذیل آیات علق، بیروت، داراحیاء التراث العربی، جم.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12023/10/398/%D9%88%D8%A3%D9%83%D8%AB%D8%B1 فضل طبرسی، مجمع البیان، ذیل آیات علق، صیدا، ۱۳۳۳ق، جم.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12016/20/322/%D9%86%D8%B2%D9%84%D8%AA محمدحسین طباطبائی، المیزان، ذیل آیات علق، بیروت، ۱۳۹۳ق.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
محمود آلوسی، روح المعانی، ذیل آیات علق، قاهره، ادارةالطباعة المنیریة، جم.<br />
</ref><br />
ولی درباره آخرین آیه یا آیات، اختلاف نظر بسیار است.<br />
۳. آیات صاحب عنوان: شمار بسیاری از آیات قرآن در سورههای گوناگون دارای نامهای ویژه گشتهاند که درباره خواندن یا حفظ کردن یا نوشتن و با خود همراه داشتن برخی از آنها احادیث یا اقوالی در میان مردم رایج است، برخی مستند و برخی غیر مستند.<br />
بعضی از آیات که نام ویژه دارند، بدین قرارند: آیة الکرسی، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/42/255 بقره/سوره۲، آیه۲۵۵-۲۵۷.] <br />
</ref><br />
آیة النور، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/354/35 نور/سوره۲۴، آیه۳۵.] <br />
</ref><br />
آیة الشهادة، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/52/18 آل عمران/سوره۳، آیه۱۸.] <br />
</ref><br />
آیة الافْک، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/351/12 نور/سوره۲۴، آیه۱۲.] <br />
</ref><br />
آیة الامانة، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/427/72 احزاب/سوره۳۳، آیه۷۲.] <br />
</ref><br />
آیة الملک، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/53/26 آل عمران/سوره۳، آیه۲۶.] <br />
</ref><br />
آیة المباهلة، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/57/61 آل عمران/سوره۳، آیه۶۱.] <br />
</ref><br />
آیة التطهیر، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/422/33 احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.] <br />
</ref><br />
آیة السیف <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/187/5 توبه/سوره۹، آیه۵.] <br />
</ref><br />
و جز اینها.<br />
==روابط آیات قرآن با یکدیگر==<br />
مفسران و آگاهان از علوم قرآنی از دیرباز در پی کشف مناسبات و روابط آیات با یکدیگر برآمدهاند، زیرا اکثریت نزدیک به همه آنان ترتیب آیات را در سورهها توقیفی میدانند و میگویند این ترتیب عیناً به فرمان پیامبر گرامی (ص) صورت گرفته است، پس باید حکمتی در این ترتیب در کار باشد و سزاست که این حکمت کشف شود.<br />
از این رو، میبینیم مفسران اکثراً درباره آیاتی که به ظاهر تناسب یا رابطهای معنوی با هم ندارند، به بررسی میپردازند.<br />
مفسران فریقین در این زمینه کوششهای فراوانی مبذول داشتهاند. حتی پارهای از دانشمندان، در این زمینه کتابهای جداگانهای نوشتهاند.<br />
===سیوطی===<br />
سیوطی میگوید: دانستن مناسبت، علم شریفی است که مفسران توجه اندکی بدان مبذول داشتهاند.<br />
===فخرالدین رازی===<br />
یکی از اینان که به این مطلب توجه کافی کرده، فخرالدین رازی (۵۴۴ -۶۰۶ق/۱۱۴۹- ۱۲۰۹م) است که بیشتر لطایف قرآن مجید را نهفته در ترتیبات و روابط میداند.<br />
وی سپس از قول ابن عربی میافزاید: پیوند آیات قرآنی به یکدیگر چنان است که گویی همگی کلمه واحدی است با معانی هماهنگ و مبانی همسنگ.<br />
===محمد بن ابراهیم===<br />
در این زمینه از ابوبکر محمد بن ابراهیم نیشابوری (۲۴۲- ۳۱۹ق/ ۸۵۶ -۹۳۱م) به عنوان نخستین کس نام برده میشود که دارای دانش فراوان در شریعت و ادب بود و چون بر کرسی درس مینشست، شرح میداد که چرا این آیه در کنار آن آیه گذاشته شده است و چرا آن سوره در پهلوی این سوره آمده است.<br />
او دانشوران بغداد را از این رو خوار میشمرد که از این مناسبتها آگاهی نداشتند.<br />
===عزالدین بن عبدالسلام===<br />
عزالدین بن عبدالسلام (۵۷۷ -۶۶۰ق/۱۱۸۱-۱۲۶۲م) در برابر قائلان به ربط و مناسبت ایستاده میگوید: مناسبت، علمی نیکوست، ولی شرط ارتباط پسندیده سخن این است که در امری متحد که آغاز و انجام آن با یکدیگر مرتبط باشد، واقع گردد و اگر در امری که اجزاء آن با یکدیگر مرتبط نباشد، رخ دهد، تکلفآمیز خواهد بود و جز ربطی رکیک حاصل نخواهد شد که شایان احسن الحدیث (قرآن مجید) نیست.<br />
قرآن در طی ۲۰ و چند سال نازل گشته است و درباره احکام گوناگونی است که به دلایل مختلف صدور یافته است و سخنی که چنین باشد، بخشهای مختلف آن را نتوان باهم پیوند داد.<br />
===ولیالدین ملّوی===<br />
ولیالدین ملّوی (۷۱۳-۷۷۴ق/ ۱۳۱۳-۱۳۷۲م) بر خلاف این سخن میراند و اظهار میدارد: آنکه گفته است که نباید برای توالی آیات مناسبتی جست، گرفتار وهم گشته است.<br />
===تحلیل===<br />
سخن درست آن است که آیات قرآن بر حسب وقایع است تنزیلاً و بر پایه حکمت است ترتیباً و تأصیلاً. مصحف مطابق لوح محفوظ است که سورهها و آیات آن به طور توقیفی مرتب گشته است به همان گونهای که بر بیت العزة فرود آمده است و اسلوب و نظم درخشان آن از معجزات آشکار است.<br />
آنچه در هر آیهای باید پیش از هر چیز جست و جو شود، این است که تکمیل کننده ماقبل خود است یا مستقل. آنگاه در مورد آیه مستقل باید پژوهش گردد که با قبل خود چه مناسبتی دارد.<br />
==روابط سور قرآن با یکدیگر==<br />
وضع سورهها نسبت به یکدیگر نیز چنین است (ارتباط و مناسبت بین سورهها). <br />
<ref><br />
سیوطی، الاتقان، ج۳، ص۳۶۹-۳۷۲، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۷م.<br />
</ref><br />
===مفسران===<br />
از میان همه مفسران مسلمان، آنکه بیشترین توجه را به ربط و مناسبت آیات و سورهها داشته است، طبرسی (د ۵۴۸ق/۱۱۵۳م) است که در آغاز هر سوره، <br />
<ref><br />
فضل طبرسی، مجمع البیان، تفسیر سورهها، صیدا، ۱۳۳۳ق، جم.<br />
</ref><br />
ربط و مناسبت آن را با سوره قبلی بیان داشته است و در طی تفسیر هر آیه ذیل عنوان «النظم» به شرح پیوند معنوی آن با آیات قبل و بعد پرداخته است.<br />
از دیگر مفسرانی که بیش و کم به این امر توجهی کردهاند، محمود بن عبدالله آلوسی (۱۲۱۷-۱۲۷۰ق/ ۱۸۰۲-۱۸۵۴م) در روح المعانی، سید محمدرشید رضا (۱۲۸۱-۱۳۵۳ق/ ۱۸۶۴-۱۹۳۴م) در المنار، را میتوان نام برد.<br />
===کتب تألیف شده===<br />
مهمترین کتابی که تاکنون مستقلاً در زمینه کشف مناسبات آیات و سورههای قرآن مجید نوشته شده، نظم الدرر فی مناسبات الآیات و السور از ابوالحسن برهانالدین عمر بقاعی (۸۰۹ - ۸۸۵ق/۱۴۰۶- ۱۴۸۰م) است که چاپ آن در ۲۰ و اندی مجلد در حیدرآباد دکن از ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م تا فراتر از ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م ادامه یافته است. <br />
<ref><br />
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۲، ص۱۹۶۱-۱۹۶۲، استانبول، ۱۹۳۱م.<br />
</ref><br />
==احکام آیات قرآن==<br />
===اقسام===<br />
احکام آیات سه گونه است:<br />
۱. احکام مترتّب بر آیات نه به عنوان آیه، بلکه به عنوان جزئی از قرآن مانند حرمت مسّ آن بدون طهارت، گرفتن مزد بر تلاوت یا تعلیم آن و قرار دادن آن به عنوان مهر در نکاح.<br />
۲. احکام مترتّب بر پارهای عنوانهای خاص از آیات مانند آیات سجده، آیات الاحکام و آیة الکرسی که در مدخلهای مربوط از آنها یاد میشود.<br />
۳. احکام مترتّب بر عنوان آیه که در این جا به آن اشاره میشود.<br />
کسی که نمیتواند سورۀ حمد را بخواند و وقت برای آموختن تنگ است، واجب است در نماز هفت آیه از سورۀ دیگر که میداند، بخواند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/9/303/%D9%88%D8%B9%D9%84%D9%89 جواهر الکلام ج۹، ص۳۰۴.]<br />
</ref><br />
===تکرار آیه در نماز===<br />
تکرار آیه در نماز اعم از واجب و مستحب جایز است. <br />
<ref><br />
العروة الوثقی ج۱، ص۶۶۲.<br />
</ref><br />
===ترتیب و موالات در قرائت===<br />
رعایت ترتیب بین آیات حمد و نیز سوره <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/9/300/%D9%88%D9%8A%D8%AC%D8%A8 جواهر الکلام ج۹، ص۳۰۰.] <br />
</ref><br />
و موالات بین آنها هنگام قرائت در نماز واجب است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/10/11/%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B3%D8%A3%D9%84%D8%A9 جواهر الکلام ج۱۰، ص۱۱.]<br />
</ref><br />
===نماز جمعه===<br />
اکتفا به قرائت یک آیه به جای سورۀ کوتاه در خطبه نماز جمعه، جایز است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/11/214/%D9%88%D9%83%D8%A3%D9%86%D9%87 جواهر الکلام ج۱۱، ص۲۱۴.]<br />
</ref><br />
===جنب و حائض و نفساء===<br />
قرائت بیش از هفت آیه از غیر عزائم بر جنب، حائض و نفساء، مکروه است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/3/67/%D9%8A%D9%83%D8%B1%D9%87 جواهر الکلام ج۳، ص۶۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/3/222/%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B9 جواهر الکلام ج۳، ص۲۲۲.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/3/398/%D9%88%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%A1%D8%A9 جواهر الکلام ج۳، ص۳۹۸.]<br />
</ref><br />
===مستحبات هنگام قرائت===<br />
مستحب است قاری قرآن هنگام تلاوت آیاتی که با «یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» یا «أَیُّهَا النّٰاسُ» آغاز میشود، «لبیّک ربّنا» بگوید. همچنین مستحب است اگر آیه متضمّن رحمت الهی است، آن را از خدا بخواهد و چنانچه متذکّر غضب و عذاب الهی است، از آن به خدا پناه ببرد. <br />
<ref><br />
کشف الغطاء ج۳، ص۱۸۹.<br />
</ref><br />
<ref><br />
العروة الوثقی ج۱، ص۶۶۱.<br />
</ref><br />
===نمازهای مستحبی===<br />
در برخی نمازهای مستحبی مانند غفیله آیاتی خاص خوانده میشود. همچنین قرائت بعضی آیات در برخی نمازها مستحب است مانند قرائت پنج آیه (۱۹۰-۱۹۴) از سورۀ آلعمران در رکعت پنجم از نافلههای ظهر، آیات ۲۱ تا پایان سورۀ حشر در رکعت دوم نوافل ظهر <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10013/6/82/%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%8A%D8%AE الحدائق الناضرة ج۶، ص۸۲-۸۳.] <br />
</ref><br />
و رکعت چهارم از نوافل مغرب، <br />
<ref><br />
کشف الغطاء ج۳، ص۴۷۹.<br />
</ref><br />
ده آیۀ اول سورۀ بقره در رکعت نخست از دو رکعت نافلۀ بین مغرب و عشا، و آیات ۲۸۴ تا پایان سورۀ یاد شده در رکعت دوم آن. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/7/43/%D9%88%D9%83%D8%B1%D9%83%D8%B9%D8%AA%D9%8A%D9%86 جواهر الکلام ج۷، ص۴۳.]<br />
</ref><br />
===موارد استحباب قرائت===<br />
قرائت بعضی آیات در برخی حالتها، زمانها یا مکانها مستحب است مانند قرائت آخرین آیۀ سورۀ کهف هنگام خوابیدن، <br />
<ref><br />
کشف الغطاء ج۳، ص۴۶۸.<br />
</ref><br />
پنجاه آیه بعد از تعقیب نماز صبح، <br />
<ref><br />
کشف الغطاء ج۳، ص۲۳۴.<br />
</ref><br />
ده آیۀ نخست سورۀ بقره و سه آیۀ پایانی آن، همراه آیة الکرسی، آیۀ سخره ، سورۀ توحید و سه آیۀ آخر سورۀ حشر برای حاجی هنگام وقوف در عرفات. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/19/54/%D8%A2%D9%8A%D8%A7%D8%AA جواهر الکلام ج۱۹، ص۵۴.]<br />
</ref><br />
==نماز آیات==<br />
رخدادهای طبیعی مهم و غیر عادی مانند خورشید گرفتگی، ماهگرفتگی، زلزله و هر حادثۀ آسمانی یا زمینی که بروز آن موجب ترس مردم میشود، سبب وجوب نماز آیات است. <br />
<ref><br />
العروة الوثقی ج۱، ص۷۲۵.<br />
</ref><br />
==فهرست منابع==<br />
(۱) محمود آلوسی، روح المعانی، قاهره، ادارةالطباعة المنیریة، جم.<br />
<br />
(۲) ابن درید، جمهرة اللغة.<br />
<br />
(۳) احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة.<br />
<br />
(۴) امرؤالقیس، دیوان، بیروت، ۱۹۵۸م.<br />
(۵) بستانی ف.<br />
(۶) عدنان جوهرجی، «رأی فی تحدید عصرالراغب الاصفهانی»، مجلة المجمع اللغة العربیة، دمشق، ۱۹۸۶م، ۶۱ (۱)، ص۱۹۱-۲۰۰.<br />
(۷) اسماعیل جوهری، صحاح اللغة.<br />
(۸) حاجی خلیفه، کشف الظنون، استانبول، ۱۹۳۱م.<br />
(۹) خلیل بن احمد، کتاب العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، ۱۴۰۵ق.<br />
(۱۰) حسین راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن.<br />
(۱۱) محمدرشید رضا، المنار، بیروت، دارالمعرفة، جم.<br />
(۱۲) زبیدی، تاج العروس.<br />
(۱۳) محمد زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۱۹۷۲م، ج۱، ص۳۵-۵۲.<br />
(۱۴) سیوطی، الاتقان، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۷م.<br />
(۱۵) لویس شیخو، شعراء النصرانیة قبل الاسلام، بیروت، دارالمشرق.<br />
(۱۶) محمدحسین طباطبائی، المیزان، بیروت، ۱۳۹۳ق.<br />
(۱۷) فضل طبرسی، مجمع البیان، صیدا، ۱۳۳۳ق، جم.<br />
(۱۸) محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس، قاهره، ۱۳۶۴ق.<br />
(۱۹) عروة بن الورد، دیوان، بیروت، ۱۹۸۰م.<br />
(۲۰) عهد جدید، لوقا، باب ۱۱، آیة ۱۶، ۲۹-۳۰، یوحنا، باب ۱۱، آیة ۴۷.<br />
(۲۱) محمد فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، داراحیاء التراث العربی، جم.<br />
(۲۲) محمد فیروزآبادی، القاموس المحیط.<br />
(۲۳) حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن المجید، تهران، ۱۳۶۰ش.<br />
(۲۴) النابغة الذبیانی، دیوان، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.<br />
(۲۵) ابن منظور، لسان العرب.<br />
==منبع==<br />
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آیه»، ج۲، ص۵۶۱. <br />
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۶. <br />
تفسیر نمونه،ج۱،ص۳۹۲-۳۹۳.<br />
==پانویس== <br />
[[رده:مقالات]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%A2%DB%8C%D9%87&diff=630آیه2015-04-13T14:36:03Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی « آیه در دو معنا به کار رفته است: ۱. فرازهاى قرآن كه با نشانههاى خاصى از هم تفك...» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div><br />
آیه در دو معنا به کار رفته است:<br />
۱. فرازهاى قرآن كه با نشانههاى خاصى از هم تفكيك شده است. از آیه به این معنا در بابهای طهارت و صلات سخن گفته شده است.<br />
۲. رخداد طبیعی غیر عادی اعم از آسمانی و زمینی (نشان). از آیه به این معنا در باب صلات سخن رفته است.<br />
فهرست مندرجات<br />
۱ - ریشه<br />
۲ - ورود به زبان عربی<br />
۲.۱ - واژه کهن سامی<br />
۲.۲ - سنتهای ادبی عرب<br />
۲.۲.۱ - نشانههای منزلگه<br />
۲.۲.۲ - نشانه امر غیرعادی<br />
۲.۲.۳ - نشان خشم<br />
۳ - لغت شناسی<br />
۳.۱ - اشتقاق<br />
۳.۲ - ریشه<br />
۳.۳ - ریشه فعلی<br />
۳.۴ - جمع<br />
۴ - معانی قرآنی<br />
۴.۱ - پدیدههای عالم<br />
۴.۲ - معجزات<br />
۴.۳ - دلیل خداشناسی و معاد<br />
۴.۴ - اشیا چشمگیر<br />
۴.۵ - معانی تبعی<br />
۵ - اسامی آیات خاص<br />
۶ - آیات قرآن<br />
۶.۱ - تعریف<br />
۶.۲ - تعداد<br />
۶.۳ - اقسام<br />
۷ - روابط آیات قرآن با یکدیگر<br />
۷.۱ - سیوطی<br />
۷.۲ - فخرالدین رازی<br />
۷.۳ - محمد بن ابراهیم<br />
۷.۴ - عزالدین بن عبدالسلام<br />
۷.۵ - ولیالدین ملّوی<br />
۷.۶ - تحلیل<br />
۸ - روابط سور قرآن با یکدیگر<br />
۸.۱ - مفسران<br />
۸.۲ - کتب تألیف شده<br />
۹ - احکام آیات قرآن<br />
۹.۱ - اقسام<br />
۹.۲ - تکرار آیه در نماز<br />
۹.۳ - ترتیب و موالات در قرائت<br />
۹.۴ - نماز جمعه<br />
۹.۵ - جنب و حائض و نفساء<br />
۹.۶ - مستحبات هنگام قرائت<br />
۹.۷ - نمازهای مستحبی<br />
۹.۸ - موارد استحباب قرائت<br />
۱۰ - نماز آیات<br />
۱۱ - فهرست منابع<br />
۱۲ - پانویس<br />
۱۳ - منبع<br />
ریشه[ویرایش]<br />
آیه از واژههای بسیار کهن سامی است. در فنیقی، AT در آرامی کتاب مقدس AT (سفر دانیال، ۳:۳۳)، آرامی، ATA عبری، OT سریانی ATA و جمع آن، OTOT و حتی در مندایی OTA آمده است.<br />
==ورود به زبان عربی==<br />
تحول معنایی کلمه، همان است که در عربی ملاحظه میشود: نخست بر نشانههای مادی و ملموس اطلاق شد و سپس بر پدیدههای طبیعی و آثاری که بر قدرت الهی دلالت دارد. همه این معانی بارها در عهد عتیق به کار رفته است.<br />
===واژه کهن سامی===<br />
جفری میکوشد ثابت کند که این کلمه از طریق مسیحیان سریانی به عربی راه یافته است: بلاشر میپندارد که اعراب، واژه را از عبری وام گرفتهاند نه از سریانی.<br />
احتمالاً شباهت معانی گوناگون کلمه در عربی و آن دو زبان دیگر، محققان را به چنین نتیجهای کشانده است، اما بعید نیست که این لفظ، از واژگان مشترک و کهن سامی برخاسته و بدون رابطهای مستقیم با عبری و سریانی، در لهجههای کهن جزیرة العرب به کار رفته باشد.<br />
علت این گمان آن است که اولاً تحول حرف ث (در لفظ عبری) به یاء (در لفظ عربی) - اگر چه عموماً بعید نیست - نمیتواند ناگهانی و بدون مقدمه صورت گرفته باشد، و ما را از چنین تحولی آگاهی نیست.<br />
===سنتهای ادبی عرب===<br />
از سوی دیگر معنای اصلی کلمات عربی، به کهنترین جوانب زندگی بدوی و اصیلترین سنتهای ادبی عرب تعلق دارد:<br />
====نشانههای منزلگه====<br />
نشانههایی را که از منزلگاه قبیله در بیابان به جای مانده، آیه میخوانند، و میدانیم که وصف منزلگه قبیله معشوق، مشهورترین مضمون در «نسیب» قصاید جاهلی است، و میان این معنی و معانی دینی هم که پژوهشگران ذکر کردهاند تشابهی نیست.<br />
در این مورد، تنها چنین میتوان پنداشت که در زمانهای متأخرتر، به تقلید از مسیحیان و یهودیان جزیرة العرب، معانی ثانوی تازهای بر دوش کلمه بار شده است، متأسفانه لغت نویسان، همه به شواهدی که تا قرن ۴ق/۱۰م در معجم ابن فارس گرد آمده است بسنده کردهاند و طی هزار سال بعد، شاهد جدیدی بر آنها نیفرودهاند (مجموعاً ۴ بیت برای لفظ آیه و ۷ بیت برای مشتقات فعلی آن. برخی از این ابیات نیز متعلق به بعد از اسلام است).<br />
اما پیداست که استعمال کلمه در عصر جاهلی رایجتر از آن بوده که کتابهای لغت نشان میدهند؛ شواهد تازهای که میشناسیم عبارتند از عدی بن زید. <br />
<ref><br />
[۱]<br />
</ref><br />
عبید، <br />
<ref><br />
[۲]<br />
</ref><br />
امرؤالقیس، <br />
<ref><br />
[۳]<br />
</ref><br />
حارث بن حلزة، <br />
<ref><br />
[۴] <br />
</ref><br />
نابغه، <br />
<ref><br />
[۵]<br />
</ref> <br />
<ref><br />
[۶] <br />
</ref><br />
عروة بن الورد. <br />
<ref><br />
[۷]<br />
</ref><br />
معنای کلمه آیه در شعر همه این شاعران به جز عروه، همان «نشان منزلگه یار» یعنی معنای اصیل کلمه است.<br />
شواهد، به ترتیب نامهای فوق، عبارتند از ماتَبِیْنُ الَعْینُ مِنْ آیاتِها غَیْرَ؛ یُعْفّیِ آیَةُ مَرُّالسنین؛ عَفَتْ آیاتُهْ؛ آیاتهُ کَمَهارِق الفُرْسِ؛ آیةِ الدَعْسِ؛ تَوَهَّمْتُ آیات؛ نیز شاهد جوهری و ابن منظور؛ لم یُبْق هذا الدَّهْرُ من آیائه.<br />
در همه این شواهد آیه، آیات، آیاء به معنی آثار منزلگاهی است که زمان اندک اندک آن را نابود میکند.<br />
متأسفانه هیچ شاهدی برای این کلمه، در معنای نشان سر راه که در عبری موجود است، یافت نشد و کتابهای لغت نیز تنها به ذکر این معنی بسنده کرده و شاهدی نیاوردهاند. از این رو بعید نیست که لغت نویسان این معنی را به قرینه دریافته باشند، نه در استعمال عرب.<br />
در این زمان آیه احتمالاً به معنی عَلَم و رایت نیز به کار میرفته است، شاهد ابن منظور: خرجنا من النَقْبین... بآیاتنا و همین ترکیب در شعر بُرج بن مُسْهِر <br />
<ref><br />
[۸]<br />
</ref> <br />
<ref><br />
[۹] <br />
</ref><br />
شاید به عَلَمها و رایتهایی اشاره دارد که مردان قبیله با خود به جنگ میبردهاند، اما همه لغت شناسان به تقلید از خلیل بن احمد، آیات را در شعر ابن مسهر، به «جماعت» مردم تفسیر کردهاند.<br />
شاید در پرتو همین تفسیر، بعدها این کلمه به مجموعهای از کلمات و حروف نیز اطلاق شده است.<br />
====نشانه امر غیرعادی====<br />
دومین معنای آیه که «نشان یک امر غیر مادی» است نیز در شعر جاهلی به کار رفته است.<br />
عبید: آیةُ الاعراضِ، و یا به صورت اضافه به فعل: بآیة تقدِمونَ، و یا در شعر عمرو بن صعق: بآیةِ ماتُحِبُون (رجوع کنید به شاهدهای ابن منظور <br />
<ref> <br />
[۱۰])<br />
</ref><br />
====نشان خشم====<br />
گویی این معنای اخیر است که پس از تحول، در معنی تازهتری که همانا نشان خشم و تهدید و انذار است، به کار گرفته شده: نابغة: مَنْ مُبْلِغٌ عَمرو بن هند½ آیه، <br />
<ref><br />
[۱۱] <br />
</ref><br />
عروه: أبلِغْ بِآیِة ما. <br />
<ref><br />
[۱۲]<br />
</ref><br />
لفظ آیه که معنای جاهلی آن تقریباً به همین ۳ مفهوم منحصر است، همین که وارد قرآن میشود، دهها معنی تازه مییابد که مفسران به آنها اشاره کردهاند.<br />
==لغت شناسی==<br />
===اشتقاق===<br />
چنانکه ملاحظه میشود، آیه از یک همزه آغازی (حمله صوتی)، یک مصوت طویل و یک نیم مصوت ترکیب یافته است که در زبان عربی بسیار نادر است.<br />
همین امر لغت شناسان را که پیوسته در صدد یافتن اشتقاق کلمه از یک فعل ثلاثیند، به راههای گوناگون و بی سرانجام کشانده است: ایشان نخست میبایست ۳ حرف اصلی کلمه را مییافتند و برای این کار، اجباراً ۲ راه موجود است: ۱. همزه + نیم مصوت + نیم مصوت؛ ۲. همزه + همزه+ نیم مصوت. حال بر حسب اینکه نیم مصوتها واو باشند یا یاء)، Y) چند شکل تازه به وجود میآید: أی ی، <br />
<ref><br />
[۱۳] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۱۴] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۱۵] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۱۶] <br />
</ref><br />
أوی (نظر سیبویه که مورد تأیید ابن فارس، <br />
<ref><br />
[۱۷] <br />
</ref><br />
جوهری، <br />
<ref><br />
[۱۸] <br />
</ref><br />
راغب، <br />
<ref><br />
[۱۹] <br />
</ref><br />
فیروزآبادی <br />
<ref><br />
[۲۰] <br />
</ref><br />
و ابن منظور <br />
<ref><br />
[۲۱] <br />
</ref><br />
است)، أ اُ ی، (مورد توجه ابن فارس) <br />
<ref><br />
[۲۲] <br />
</ref><br />
و أی (ابن دُرید <br />
<ref><br />
[۲۳] <br />
</ref><br />
آیه را ذیل این ریشه آورده و به اصل دیگری اشاره نکرده است).<br />
==ریشه==<br />
سپس، چون درباره ریشه کلمه اظهار نظر شد، به یافتن وزن آن میپردازند: آیا هم وزن فَعْلَة (أیَیَة یا أویَة) است که پس از ادغام نیم مصوت اول در همزه آغازی، آیه شده، <br />
<ref><br />
[۲۴] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۲۵] <br />
</ref><br />
یا به قول فراء <br />
<ref><br />
[۲۶] <br />
</ref><br />
و کسایی، <br />
<ref><br />
[۲۷] <br />
</ref><br />
فاعِلَة (ءاییة) است که یای دوم آن از باب تخفیف حذف شده، و یا فَعْلَه (أَیَیة = أَیَة). <br />
<ref><br />
[۲۸] <br />
</ref><br />
پس از آن هر یک از دانشمندان، برای تأیید نظر خود، شکلهای مُصَغَر و جمع و صفت نسبی کلمه را ذکر میکنند.<br />
در این میان حتی به شکل غریب اُوَویَ اشاره شده که گویا وجود خارجی هم نداشته است، اما جوهری <br />
<ref><br />
[۲۹] <br />
</ref><br />
آن را به سیبویه نسبت داده، و سپس ابن بَرّی بر او خرده میگیرد و میگوید: سیبویه چنین چیزی ندارد و این وجه از ساختههای جوهری است. <br />
<ref><br />
[۳۰]<br />
</ref><br />
===ریشه فعلی===<br />
علاوه بر این لازم است ریشه فعلی کلمه نیز بررسی شود، از این رو چندین فعل و چندین شاهد شعری در کتابهای لغت آمده است که معنای آنها از معنای آیه = علامت، به دور نیست: تَأیَّا (با حرف اضافه ب): در جایی ماندن، آهنگ چیزی کردن؛ تَأَیَّافی: در کاری نگریستن. <br />
<ref><br />
[۳۱]<br />
</ref><br />
همین باب و همین معنی را ابن فارس <br />
<ref><br />
[۳۲] <br />
</ref><br />
نیز آورده است، اما معنی «انتظار چیزی داشتن» را بر آن افزوده و شاهدی از لبید در تأیید آن آورده است.<br />
علاوه بر این، وی باب تفاعل را از همین فعل ذکر کرده میگوید: تآیَیْتُ، یعنی آهنگ کسی یا چیزی کردن. وی شاهدی بی نام نیز در تأیید کلام خود آورده است.<br />
فعل ثلاثی مجرد آن، یعنی أَیَّا به معنی نشان گذاردن که ابن منظور <br />
<ref><br />
[۳۳] <br />
</ref><br />
(بدون شاهد) آورده، ظاهراً در آثار کهنتر و از جمله در شعر جاهلی موجود نیست.<br />
اگر آیه - چنانکه گذشت - به معنای نشان سر راه نیامده باشد، دیگر دلیلی ندارد که فعلی به معنای نشان گذاردن از آن اخذ شده باشد.<br />
===جمع===<br />
در جمع کلمه، علاوه بر آی و آیات، شکل آیاء نیز یک بار در شعر آمده <br />
<ref><br />
[۳۴] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۳۵] <br />
</ref><br />
که برخی جمع الجمع پنداشته به شاذ بودن آن اشاره کردهاند.<br />
مجموعه مباحث دانشمندان لغت شناس، نخست در ابن منظور <br />
<ref><br />
[۳۶] <br />
</ref><br />
و سپس در زبیدی <br />
<ref><br />
[۳۷] <br />
</ref><br />
و از آن پس در همه قاموسهای بزرگ جمع آوری شده است. لِیْن نیز همه این اقوال را جمع و ترجمه کرده ذیل آیه آورده است.<br />
==معانی قرآنی==<br />
واژه آیه به صورت مفرد و تثنیه (آیتین) و جمع (آیات) روی هم ۳۸۲ بار در قرآن به کار رفته است. <br />
<ref><br />
[۳۸]<br />
</ref><br />
معنی اصلی آن در اینجا نیز نشان و علامت است.<br />
=== پدیدههای عالم===<br />
در اصطلاح قرآن، پدیدههای عالم «آیه» خوانده شدهاند، زیرا همگی نشان و دلیل بر عظمت و قدرت و علم خدایند.<br />
===معجزات===<br />
معجزات پیامبران قبلی و پیامبر اسلام (ص) نیز آیه خوانده شده است، از آن رو که نشان راستگویی و صدق رسالت آنان است؛ برای مثال: رستاخیز نزدیک شد و ماه بشکافت. و اگر آیتی ببینند، روی برگردانند و گویند جادویی پیوسته است. <br />
<ref><br />
[۳۹]<br />
</ref><br />
چنانكه در مورد معجزه معروف موسی (عليهالسلام ) ید بیضاء مىخوانيم: «و اضمم يدك الى جناحك تخرج بيضاء من غير سوء آية اخرى»؛ دستت را در گریبان تا زير بغل فرو بر، به هنگامى كه خارج مى شود سفيدى و درخشندگى بىعيب و نقصى دارد و اين معجزه ديگر است. <br />
<ref><br />
[۴۰]<br />
</ref><br />
===دلیل خداشناسی و معاد===<br />
به معنى دليل و نشانه خداشناسی و يا معاد نيز آمده است ، چنانكه مىخوانيم: «و جعلنا الليل و النهار آيتين»؛ ما شب و روز را دو دليل (براى شناسایى خدا) قرار داديم. <br />
<ref><br />
[۴۱]<br />
</ref><br />
و در مورد استدلال براى معاد مىفرمايد: «و من آياته انك ترى الارض خاشعة فاذا انزلنا عليها الماء اهتزت و ربت ان الذى احياها لمحيى الموتى انه على كل شى ء قدير»؛ از نشانههاى او اين است كه زمین را پژمرده و خاموش میبينى؛ اما هنگامى كه آب (باران) بر آن فرو مى ريزيم به جنبش مىآيد و گیاهان آن مىرويد، همان كسى كه زمين را زنده كرد مردگان را نيز زنده مىكند، او بر همه چيز قادر است. <br />
<ref><br />
[۴۲]<br />
</ref><br />
===اشیا چشمگیر===<br />
به معنى اشياء چشمگير مانند بناهاى مرتفع و عالى، نيز آمده است، چنانكه مىخوانيم: «اتبنون بكل ريع آية تعبثون»؛ آيا در هر مكان مرتفعى بنائی مىسازيد و در آن سرگرم مىشويد؟ <br />
<ref><br />
[۴۳]<br />
</ref><br />
=== معانی تبعی===<br />
معانی تبعی و فرعی که در لابهلای تفاسیر به آنها اشاره شده است، عبارت است از حکمی از احکام <br />
<ref><br />
[۴۴] <br />
</ref><br />
و نیز: قصه، رسالت، شخص، کالبد، جماعت، سخن سودمند. <br />
<ref><br />
[۴۵] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۴۶] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۴۷]<br />
</ref><br />
==اسامی آیات خاص==<br />
برخی آیات با نام خاصّی خوانده میشوند مانند آیة الکرسی، آیۀ سخره و آیۀ نبأ. گاه نیز بر مجموع آیات مرتبط با یکدیگر نام خاصّی اطلاق شده است مانند آیات سجده و آیات الاحکام.<br />
بسمله: بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ در آغاز هر سوره نزد فقهای امامیّه، آیهای مستقل است. <br />
<ref><br />
[۴۸] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۴۹]<br />
</ref><br />
==آیات قرآن==<br />
یکی از معانی اصطلاحی «آیه» (که آن هم ناشی از معنای نشان و علامت است) کلمات، عبارات و یا جملاتی از قرآن است که سوره از آنها تشکیل مییابد و تعداد آنها در هر سورهای معین و توقیفی است.<br />
هر کدام از این بخشها یک علامت است که همانند علائم طبیعی به خدای سبحان و یا بخشی از معارف اعتقادی، احکام عملی، و یا اصول اخلاقی که منظور خداوند است دلالت میکند. <br />
<ref><br />
[۵۰]<br />
</ref><br />
===تعریف===<br />
فرازهاى قرآن كه با نشانههاى خاصى از هم تفكيك شده، آيه نام دارد؛ چنانكه در خود قرآن مىخوانيم: «تلك آيات الله نتلوها عليك بالحق». <br />
<ref><br />
[۵۱]<br />
</ref><br />
===تعداد===<br />
تعداد آیات قرآن از مسائل مورد اختلاف میان قراء صدر اسلام بوده است. قراءِ مدینه دو رقم ۶ هزار و ۲۱۴، ۶ را به دست دادهاند، قراء مکه شمار آیات را ۲۱۹، ۶، قراء شام ۲۲۵، ۶ و قراء بصره ۲۰۴، ۶ و قراء کوفه ۲۳۶، ۶ گفتهاند. <br />
<ref><br />
[۵۲] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۵۳]<br />
</ref><br />
===اقسام===<br />
در اینجا چند مطلب دیگر درباره آیات قرآن مجید مطرح است که ذیلاً بررسی میشود:<br />
۱. بلندترین و کوتاهترین آیه: بلندترین آیه قرآن کریم «آیه دَین» است. <br />
<ref><br />
[۵۴]<br />
</ref><br />
کوتاهترین آیه را میتوان «مدهامَتان» <br />
<ref><br />
[۵۵] <br />
</ref><br />
شمرد یا آیاتی مانند «والضحی»، و «والفجر» یا فواتح سورهها بدانگونه که یاد شد.<br />
۲. اولین و آخرین آیات: صحیحترین و رایجترین اقوال این است که اولین آیات فرود آمده بر پیامبر گرامی (ص) ۵ آیه نخست سوره ۹۶ (علق) است. <br />
<ref><br />
[۵۶] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۵۷] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۵۸] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۵۹] <br />
</ref><br />
ولی درباره آخرین آیه یا آیات، اختلاف نظر بسیار است.<br />
۳. آیات صاحب عنوان: شمار بسیاری از آیات قرآن در سورههای گوناگون دارای نامهای ویژه گشتهاند که درباره خواندن یا حفظ کردن یا نوشتن و با خود همراه داشتن برخی از آنها احادیث یا اقوالی در میان مردم رایج است، برخی مستند و برخی غیر مستند.<br />
بعضی از آیات که نام ویژه دارند، بدین قرارند: آیة الکرسی، <br />
<ref><br />
[۶۰] <br />
</ref><br />
آیة النور، <br />
<ref><br />
[۶۱] <br />
</ref><br />
آیة الشهادة، <br />
<ref><br />
[۶۲] <br />
</ref><br />
آیة الافْک، <br />
<ref><br />
[۶۳] <br />
</ref><br />
آیة الامانة، <br />
<ref><br />
[۶۴] <br />
</ref><br />
آیة الملک، <br />
<ref><br />
[۶۵] <br />
</ref><br />
آیة المباهلة، <br />
<ref><br />
[۶۶] <br />
</ref><br />
آیة التطهیر، <br />
<ref><br />
[۶۷] <br />
</ref><br />
آیة السیف <br />
<ref><br />
[۶۸] <br />
</ref><br />
و جز اینها.<br />
==روابط آیات قرآن با یکدیگر==<br />
مفسران و آگاهان از علوم قرآنی از دیرباز در پی کشف مناسبات و روابط آیات با یکدیگر برآمدهاند، زیرا اکثریت نزدیک به همه آنان ترتیب آیات را در سورهها توقیفی میدانند و میگویند این ترتیب عیناً به فرمان پیامبر گرامی (ص) صورت گرفته است، پس باید حکمتی در این ترتیب در کار باشد و سزاست که این حکمت کشف شود.<br />
از این رو، میبینیم مفسران اکثراً درباره آیاتی که به ظاهر تناسب یا رابطهای معنوی با هم ندارند، به بررسی میپردازند.<br />
مفسران فریقین در این زمینه کوششهای فراوانی مبذول داشتهاند. حتی پارهای از دانشمندان، در این زمینه کتابهای جداگانهای نوشتهاند.<br />
===سیوطی===<br />
سیوطی میگوید: دانستن مناسبت، علم شریفی است که مفسران توجه اندکی بدان مبذول داشتهاند.<br />
===فخرالدین رازی===<br />
یکی از اینان که به این مطلب توجه کافی کرده، فخرالدین رازی (۵۴۴ -۶۰۶ق/۱۱۴۹- ۱۲۰۹م) است که بیشتر لطایف قرآن مجید را نهفته در ترتیبات و روابط میداند.<br />
وی سپس از قول ابن عربی میافزاید: پیوند آیات قرآنی به یکدیگر چنان است که گویی همگی کلمه واحدی است با معانی هماهنگ و مبانی همسنگ.<br />
===محمد بن ابراهیم===<br />
در این زمینه از ابوبکر محمد بن ابراهیم نیشابوری (۲۴۲- ۳۱۹ق/ ۸۵۶ -۹۳۱م) به عنوان نخستین کس نام برده میشود که دارای دانش فراوان در شریعت و ادب بود و چون بر کرسی درس مینشست، شرح میداد که چرا این آیه در کنار آن آیه گذاشته شده است و چرا آن سوره در پهلوی این سوره آمده است.<br />
او دانشوران بغداد را از این رو خوار میشمرد که از این مناسبتها آگاهی نداشتند.<br />
===عزالدین بن عبدالسلام===<br />
عزالدین بن عبدالسلام (۵۷۷ -۶۶۰ق/۱۱۸۱-۱۲۶۲م) در برابر قائلان به ربط و مناسبت ایستاده میگوید: مناسبت، علمی نیکوست، ولی شرط ارتباط پسندیده سخن این است که در امری متحد که آغاز و انجام آن با یکدیگر مرتبط باشد، واقع گردد و اگر در امری که اجزاء آن با یکدیگر مرتبط نباشد، رخ دهد، تکلفآمیز خواهد بود و جز ربطی رکیک حاصل نخواهد شد که شایان احسن الحدیث (قرآن مجید) نیست.<br />
قرآن در طی ۲۰ و چند سال نازل گشته است و درباره احکام گوناگونی است که به دلایل مختلف صدور یافته است و سخنی که چنین باشد، بخشهای مختلف آن را نتوان باهم پیوند داد.<br />
===ولیالدین ملّوی===<br />
ولیالدین ملّوی (۷۱۳-۷۷۴ق/ ۱۳۱۳-۱۳۷۲م) بر خلاف این سخن میراند و اظهار میدارد: آنکه گفته است که نباید برای توالی آیات مناسبتی جست، گرفتار وهم گشته است.<br />
===تحلیل===<br />
سخن درست آن است که آیات قرآن بر حسب وقایع است تنزیلاً و بر پایه حکمت است ترتیباً و تأصیلاً. مصحف مطابق لوح محفوظ است که سورهها و آیات آن به طور توقیفی مرتب گشته است به همان گونهای که بر بیت العزة فرود آمده است و اسلوب و نظم درخشان آن از معجزات آشکار است.<br />
آنچه در هر آیهای باید پیش از هر چیز جست و جو شود، این است که تکمیل کننده ماقبل خود است یا مستقل. آنگاه در مورد آیه مستقل باید پژوهش گردد که با قبل خود چه مناسبتی دارد.<br />
==روابط سور قرآن با یکدیگر==<br />
وضع سورهها نسبت به یکدیگر نیز چنین است (ارتباط و مناسبت بین سورهها). <br />
<ref><br />
[۶۹]<br />
</ref><br />
===مفسران===<br />
از میان همه مفسران مسلمان، آنکه بیشترین توجه را به ربط و مناسبت آیات و سورهها داشته است، طبرسی (د ۵۴۸ق/۱۱۵۳م) است که در آغاز هر سوره، <br />
<ref><br />
[۷۰] <br />
</ref><br />
ربط و مناسبت آن را با سوره قبلی بیان داشته است و در طی تفسیر هر آیه ذیل عنوان «النظم» به شرح پیوند معنوی آن با آیات قبل و بعد پرداخته است.<br />
از دیگر مفسرانی که بیش و کم به این امر توجهی کردهاند، محمود بن عبدالله آلوسی (۱۲۱۷-۱۲۷۰ق/ ۱۸۰۲-۱۸۵۴م) در روح المعانی، سید محمدرشید رضا (۱۲۸۱-۱۳۵۳ق/ ۱۸۶۴-۱۹۳۴م) در المنار، را میتوان نام برد.<br />
===کتب تألیف شده===<br />
مهمترین کتابی که تاکنون مستقلاً در زمینه کشف مناسبات آیات و سورههای قرآن مجید نوشته شده، نظم الدرر فی مناسبات الآیات و السور از ابوالحسن برهانالدین عمر بقاعی (۸۰۹ - ۸۸۵ق/۱۴۰۶- ۱۴۸۰م) است که چاپ آن در ۲۰ و اندی مجلد در حیدرآباد دکن از ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م تا فراتر از ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م ادامه یافته است. <br />
<ref><br />
[۷۱]<br />
</ref><br />
==احکام آیات قرآن==<br />
===اقسام===<br />
احکام آیات سه گونه است:<br />
۱. احکام مترتّب بر آیات نه به عنوان آیه، بلکه به عنوان جزئی از قرآن مانند حرمت مسّ آن بدون طهارت، گرفتن مزد بر تلاوت یا تعلیم آن و قرار دادن آن به عنوان مهر در نکاح.<br />
۲. احکام مترتّب بر پارهای عنوانهای خاص از آیات مانند آیات سجده، آیات الاحکام و آیة الکرسی که در مدخلهای مربوط از آنها یاد میشود.<br />
۳. احکام مترتّب بر عنوان آیه که در این جا به آن اشاره میشود.<br />
کسی که نمیتواند سورۀ حمد را بخواند و وقت برای آموختن تنگ است، واجب است در نماز هفت آیه از سورۀ دیگر که میداند، بخواند. <br />
<ref><br />
[۷۲]<br />
</ref><br />
===تکرار آیه در نماز===<br />
تکرار آیه در نماز اعم از واجب و مستحب جایز است. <br />
<ref><br />
[۷۳]<br />
</ref><br />
===ترتیب و موالات در قرائت===<br />
رعایت ترتیب بین آیات حمد و نیز سوره <br />
<ref><br />
[۷۴] <br />
</ref><br />
و موالات بین آنها هنگام قرائت در نماز واجب است. <br />
<ref><br />
[۷۵]<br />
</ref><br />
===نماز جمعه===<br />
اکتفا به قرائت یک آیه به جای سورۀ کوتاه در خطبه نماز جمعه، جایز است. <br />
<ref><br />
[۷۶]<br />
</ref><br />
===جنب و حائض و نفساء===<br />
قرائت بیش از هفت آیه از غیر عزائم بر جنب، حائض و نفساء، مکروه است. <br />
<ref><br />
[۷۷] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۷۸] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۷۹]<br />
</ref><br />
===مستحبات هنگام قرائت===<br />
مستحب است قاری قرآن هنگام تلاوت آیاتی که با «یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» یا «أَیُّهَا النّٰاسُ» آغاز میشود، «لبیّک ربّنا» بگوید. همچنین مستحب است اگر آیه متضمّن رحمت الهی است، آن را از خدا بخواهد و چنانچه متذکّر غضب و عذاب الهی است، از آن به خدا پناه ببرد. <br />
<ref><br />
[۸۰] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۸۱]<br />
</ref><br />
===نمازهای مستحبی===<br />
در برخی نمازهای مستحبی مانند غفیله آیاتی خاص خوانده میشود. همچنین قرائت بعضی آیات در برخی نمازها مستحب است مانند قرائت پنج آیه (۱۹۰-۱۹۴) از سورۀ آلعمران در رکعت پنجم از نافلههای ظهر، آیات ۲۱ تا پایان سورۀ حشر در رکعت دوم نوافل ظهر <br />
<ref><br />
[۸۲] <br />
</ref><br />
و رکعت چهارم از نوافل مغرب، <br />
<ref><br />
[۸۳] <br />
</ref><br />
ده آیۀ اول سورۀ بقره در رکعت نخست از دو رکعت نافلۀ بین مغرب و عشا، و آیات ۲۸۴ تا پایان سورۀ یاد شده در رکعت دوم آن. <br />
<ref><br />
[۸۴]<br />
</ref><br />
===موارد استحباب قرائت===<br />
قرائت بعضی آیات در برخی حالتها، زمانها یا مکانها مستحب است مانند قرائت آخرین آیۀ سورۀ کهف هنگام خوابیدن، <br />
<ref><br />
[۸۵] <br />
</ref><br />
پنجاه آیه بعد از تعقیب نماز صبح، <br />
<ref><br />
[۸۶] <br />
</ref><br />
ده آیۀ نخست سورۀ بقره و سه آیۀ پایانی آن، همراه آیة الکرسی، آیۀ سخره ، سورۀ توحید و سه آیۀ آخر سورۀ حشر برای حاجی هنگام وقوف در عرفات. <br />
<ref><br />
[۸۷]<br />
</ref><br />
==نماز آیات==<br />
رخدادهای طبیعی مهم و غیر عادی مانند خورشید گرفتگی، ماهگرفتگی، زلزله و هر حادثۀ آسمانی یا زمینی که بروز آن موجب ترس مردم میشود، سبب وجوب نماز آیات است. <br />
<ref><br />
[۸۸]<br />
</ref><br />
==فهرست منابع==<br />
(۱) محمود آلوسی، روح المعانی، قاهره، ادارةالطباعة المنیریة، جم.<br />
(۲) ابن درید، جمهرة اللغة.<br />
(۳) احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة.<br />
(۴) امرؤالقیس، دیوان، بیروت، ۱۹۵۸م.<br />
(۵) بستانی ف.<br />
(۶) عدنان جوهرجی، «رأی فی تحدید عصرالراغب الاصفهانی»، مجلة المجمع اللغة العربیة، دمشق، ۱۹۸۶م، ۶۱ (۱)، ص۱۹۱-۲۰۰.<br />
(۷) اسماعیل جوهری، صحاح اللغة.<br />
(۸) حاجی خلیفه، کشف الظنون، استانبول، ۱۹۳۱م.<br />
(۹) خلیل بن احمد، کتاب العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، ۱۴۰۵ق.<br />
(۱۰) حسین راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن.<br />
(۱۱) محمدرشید رضا، المنار، بیروت، دارالمعرفة، جم.<br />
(۱۲) زبیدی، تاج العروس.<br />
(۱۳) محمد زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۱۹۷۲م، ج۱، ص۳۵-۵۲.<br />
(۱۴) سیوطی، الاتقان، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۷م.<br />
(۱۵) لویس شیخو، شعراء النصرانیة قبل الاسلام، بیروت، دارالمشرق.<br />
(۱۶) محمدحسین طباطبائی، المیزان، بیروت، ۱۳۹۳ق.<br />
(۱۷) فضل طبرسی، مجمع البیان، صیدا، ۱۳۳۳ق، جم.<br />
(۱۸) محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس، قاهره، ۱۳۶۴ق.<br />
(۱۹) عروة بن الورد، دیوان، بیروت، ۱۹۸۰م.<br />
(۲۰) عهد جدید، لوقا، باب ۱۱، آیة ۱۶، ۲۹-۳۰، یوحنا، باب ۱۱، آیة ۴۷.<br />
(۲۱) محمد فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، داراحیاء التراث العربی، جم.<br />
(۲۲) محمد فیروزآبادی، القاموس المحیط.<br />
(۲۳) حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن المجید، تهران، ۱۳۶۰ش.<br />
(۲۴) النابغة الذبیانی، دیوان، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.<br />
(۲۵) ابن منظور، لسان العرب.<br />
==پانویس== <br />
۱. ↑ لویس شیخو، شعراء النصرانیة قبل الاسلام، ج۱، ص۴۴۴، بیروت، دارالمشرق.<br />
۲. ↑ لویس شیخو، شعراء النصرانیة قبل الاسلام، ج۱، ص۶۱۲، بیروت، دارالمشرق.<br />
۳. ↑ لویس شیخو، شعراء النصرانیة قبل الاسلام، ج۱، ص۶۶، بیروت، دارالمشرق.<br />
۴. ↑ دوبار، لویس شیخو، ج۱، ص۴۱۹، شعراء النصرانیة قبل الاسلام، بیروت، دارالمشرق.<br />
۵. ↑ النابغة الذبیانی، دیوان، ج۱، ص ۷۹، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.<br />
۶. ↑ النابغة الذبیانی، دیوان، ج۱، ص۱۲۷، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.<br />
۷. ↑ عروة بن الورد، دیوان، ج۱، ص ۱۷، بیروت، ۱۹۸۰م.<br />
۸. ↑ احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل ای.<br />
۹. ↑ اسماعیل جوهری، صحاح اللغة، ذیل ای.<br />
۱۰. ↑ ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
۱۱. ↑ النابغة الذبیانی، دیوان، ج۱، ص ۱۲۷، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.<br />
۱۲. ↑ عروة بن الورد، دیوان، ج۱، ص ۱۷، بیروت، ۱۹۸۰م.<br />
۱۳. ↑ خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۸، ص۴۴۱، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، ۱۴۰۵ق. <br />
۱۴. ↑ احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل ای ی.<br />
۱۵. ↑ حسین راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ذیل ای ی.<br />
۱۶. ↑ ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
۱۷. ↑ احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل ای ی.<br />
۱۸. ↑ اسماعیل جوهری، صحاح اللغة، ذیل ای ی.<br />
۱۹. ↑ حسین راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ذیل ای ی.<br />
۲۰. ↑ محمد فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل ای ا.<br />
۲۱. ↑ ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
۲۲. ↑ احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل ای ی.<br />
۲۳. ↑ ابن درید، جمهرة اللغة، ج۱، ص۱۹۲.<br />
۲۴. ↑ خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۸، ص۴۴۱، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، ۱۴۰۵ق.<br />
۲۵. ↑ زبیدی، تاج العروس، ذیل ای ی ة.<br />
۲۶. ↑ اسماعیل جوهری، صحاح اللغة، ذیل ای ی.<br />
۲۷. ↑ ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
۲۸. ↑ ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
۲۹. ↑ اسماعیل جوهری، صحاح اللغة، ذیل ای ی.<br />
۳۰. ↑ ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
۳۱. ↑ ابن درید، جمهرة اللغة، ج۱، ص۱۹۲.<br />
۳۲. ↑ احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل ای ی.<br />
۳۳. ↑ ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
۳۴. ↑ ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
۳۵. ↑ اسماعیل جوهری، صحاح اللغة، ، ذیل ای ی.<br />
۳۶. ↑ ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
۳۷. ↑ زبیدی، تاج العروس، ذیل ای ی.<br />
۳۸. ↑ محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس، ج۱، ص۱۰۳ـ۱۰۸، قاهره، ۱۳۶۴ق.<br />
۳۹. ↑ قمر/سوره۵۴، آیه۱-۲. <br />
۴۰. ↑ طه/سوره۲۰، آیه۲۲. <br />
۴۱. ↑ اسراء/سوره۱۷، آیه۱۲. <br />
۴۲. ↑ فصلت/سوره۴۱، آیه۳۹. <br />
۴۳. ↑ شعراء/سوره۲۶، آیه۱۲۸. <br />
۴۴. ↑ بقره/سوره۲، آیه۱۸۷. <br />
۴۵. ↑ ابن منظور، لسان العرب، ذیل ای ی.<br />
۴۶. ↑ حسین راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ذیل ای ی.<br />
۴۷. ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن المجید، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۴، تهران، ۱۳۶۰ش.<br />
۴۸. ↑ جواهر الکلام ج۳، ص۴۳. <br />
۴۹. ↑ جواهر الکلام ج۹، ص۲۹۶. <br />
۵۰. ↑ محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج۱۸، ص۱۵۹، بیروت، ۱۳۹۳ق.<br />
۵۱. ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۵۲. <br />
۵۲. ↑ سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۲۳۲، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۷م.<br />
۵۳. ↑ فضل طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۱۱، صیدا، ۱۳۳۳ق، جم.<br />
۵۴. ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۸۲. <br />
۵۵. ↑ رحمن/سوره۵۵، آیه۶۴. <br />
۵۶. ↑ محمد فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ذیل آیات علق، بیروت، داراحیاء التراث العربی، جم. <br />
۵۷. ↑ فضل طبرسی، مجمع البیان، ذیل آیات علق، صیدا، ۱۳۳۳ق، جم. <br />
۵۸. ↑ محمدحسین طباطبائی، المیزان، ذیل آیات علق، بیروت، ۱۳۹۳ق. <br />
۵۹. ↑ محمود آلوسی، روح المعانی، ذیل آیات علق، قاهره، ادارةالطباعة المنیریة، جم.<br />
۶۰. ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۵۵-۲۵۷. <br />
۶۱. ↑ نور/سوره۲۴، آیه۳۵. <br />
۶۲. ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۱۸. <br />
۶۳. ↑ نور/سوره۲۴، آیه۱۲. <br />
۶۴. ↑ احزاب/سوره۳۳، آیه۷۲. <br />
۶۵. ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۲۶. <br />
۶۶. ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۶۱. <br />
۶۷. ↑ احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳. <br />
۶۸. ↑ توبه/سوره۹، آیه۵. <br />
۶۹. ↑ سیوطی، الاتقان، ج۳، ص۳۶۹-۳۷۲، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۷م.<br />
۷۰. ↑ فضل طبرسی، مجمع البیان، تفسیر سورهها، صیدا، ۱۳۳۳ق، جم.<br />
۷۱. ↑ حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۲، ص۱۹۶۱-۱۹۶۲، استانبول، ۱۹۳۱م.<br />
۷۲. ↑ جواهر الکلام ج۹، ص۳۰۴. <br />
۷۳. ↑ العروة الوثقی ج۱، ص۶۶۲.<br />
۷۴. ↑ جواهر الکلام ج۹، ص۳۰۰. <br />
۷۵. ↑ جواهر الکلام ج۱۰، ص۱۱. <br />
۷۶. ↑ جواهر الکلام ج۱۱، ص۲۱۴. <br />
۷۷. ↑ جواهر الکلام ج۳، ص۶۷. <br />
۷۸. ↑ جواهر الکلام ج۳، ص۲۲۲. <br />
۷۹. ↑ جواهر الکلام ج۳، ص۳۹۸. <br />
۸۰. ↑ کشف الغطاء ج۳، ص۱۸۹.<br />
۸۱. ↑ العروة الوثقی ج۱، ص۶۶۱.<br />
۸۲. ↑ الحدائق الناضرة ج۶، ص۸۲-۸۳. <br />
۸۳. ↑ کشف الغطاء ج۳، ص۴۷۹.<br />
۸۴. ↑ جواهر الکلام ج۷، ص۴۳. <br />
۸۵. ↑ کشف الغطاء ج۳، ص۴۶۸.<br />
۸۶. ↑ کشف الغطاء ج۳، ص۲۳۴.<br />
۸۷. ↑ جواهر الکلام ج۱۹، ص۵۴. <br />
۸۸. ↑ العروة الوثقی ج۱، ص۷۲۵.<br />
==منبع==<br />
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آیه»، ج۲، ص۵۶۱. <br />
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۶. <br />
تفسیر نمونه،ج۱،ص۳۹۲-۳۹۳.</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%A7%D8%B8%D9%87%D8%A7%D8%B1_%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA%DB%8C&diff=629اظهار دوستی2015-04-13T13:44:11Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div><br />
انسان به گونهای آفریده شده است که مجبور است در جمع زندگی کند. زیرا او نیازهای بسیاری دارد. نیازهای جسمانی، نیازهای شناختی، نیازهای عاطفی، نیازهای اجتماعی از مهمترین نیازها میباشند که تنها در زندگی جمعی و داشتن تعامل و روابط اجتماعی میسر است. بنابراین، یکی از ضروریات زندگی داشتن روابط دوستانه و صمیمانه است. <br />
==ارزش روابط دوستانه در اسلام==<br />
در اسلام روابط انسانها اعم از رابطه دوستی یا فامیلی باید بر اصول روابط ایمانی باشد. زیرا در روابط ایمانی ضمن اینکه روابط انسانی رعایت میگردد، تعامل انسانی بر اساس آموزههای دینی شکل میگیرد و خوشبختی هر دو جهان را به دنبال دارد.<br />
==اصول اسلامی در روابط اجتماعی==<br />
۱) ولایت و محبت؛ قرآن همه انسانها را سفارش به محبت کرده است و بیان کرده است که مردان و زنان مؤمن بعضی از آها، اولیاء بعضی دیگر هستند. «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ...» <br />
<ref> <br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/198/71 توبه/سوره۹، آیه۷۱.]<br />
</ref> <br />
۲) ایمان؛ چنانچه در قرآن میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ...» <br />
<ref> <br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/516/10 حجرات/سوره۴۹، آیه۱۰.]<br />
</ref> <br />
۳) همیاری در صبر؛ در آیهای شریفه چنین آمده است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَ...؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! (در برابر مشکلات و هوسها،) استقامت کنید! و یکدیگر را به صبر وادارید و.... » <br />
<ref> <br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/76/200 آل عمران/سوره۳، آیه۲۰۰.]<br />
</ref> <br />
۴) مشورت؛ خداوند میفرماید: «وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَینَهُمْ؛ و کسانی که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را برپا میدارند و کارهایشان به صورت مشورت در میان آنهاست. » <br />
<ref> <br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/487/38 شوری/سوره۴۲، آیه۳۸.] <br />
</ref> <br />
همچنین میفرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان ( مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! ) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد. » <br />
<ref> <br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/71/159 آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.]<br />
</ref> <br />
۵) اخلاص و ایثار؛ رابطههایی که در میان انسانها بر پایه و انگیزه دوستداشتن و محبت به وجود میآید عمر بیشتری داشته و استوارتر از روابط دیگر است. اهرم نیرومند عشق و محبت نیز در بسیاری از زمینههای اجتماعی و ارتباطات انسانی، کارسازتر از عوامل دیگر است. از اینرو ریشهیابی عوامل تقویتکننده دوستی، ریشهکنی عوامل سستکننده علاقهها و استفاده از عوامل محبتآفرین، در بهبود مسایل معاشرت مهم است.<br />
==معنای لغوی ابراز==<br />
کلمه ابراز در لغت نامه دهخدا به معنای آشکار کردن،اظهار و ظاهر کردن آمده است. <br />
<ref> <br />
لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، ج۲، ص۲۵۴.<br />
</ref> <br />
==تأثیر ابراز محبت==<br />
آنچه که در این میان مهم است آشکار کردن محبت و علاقه به دیگران است. اگر کسی را دوست دارید چه از دوستان و برادران ایمانی، یا نسبت به فرزندان و همسر و... این محبت را بر زبان آورید و آن را ابراز کنید تا محبتها افزوده شود و دوستیها تداوم و استمرار یابد. در روایت است که مردی از مسجد گذر کرد در حالیکه امام باقر و امام صادق علیهما السلام نیز در مسجد نشسته بودند. یکی از اصحاب امام باقر علیه السلام گفت: به خدا قسم من این شخص را دوست میدارم. امام فرمود: پس به او خبر بده. چرا که این خبردادن، هم مودّت و دوستی را پایدارتر میکند و هم در ایجاد الفت، خوب است. <br />
<ref> <br />
[http://lib.eshia.ir/11008/71/181/%D9%85%D8%B1 بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ج۷۱، ص۱۸۱.]<br />
</ref> <br />
==ابراز علاقه در لسان آیات==<br />
انسان علاقه دارد که مورد توجه و محبت دیگران باشد. اگر آن دوستداران، محبت خود را آشکار کنند محبوب هم به محبان علاقهمند میشود و این محبت دو جانبه، زندگیها را از صفا و صمیمیت بیشتری برخوردار میسازد. ما اگر بدانیم که خدا دوستمان دارد ما هم خدا را بیشتر دوست خواهیم داشت. اگر بدانیم و بفهمیم که رسول خدا صلوات الله علیه و اهل بیت علیهم السلام به ما شیعیان، عنایت و محبت دارند و این علاقه را بارها نشان داده و اظهار کردهاند محبت آنها نیز در دل ما بیشتر خواهد شد. خداوند بارها در قرآن کریم، محبت خویش را در آیاتی نظیر «اِنَّ اللّهَ یحبَّ الذّین...» و «یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ» ابراز کرده است.<br />
==ابراز علاقه در روایات==<br />
آنچه روابط دوستانه را نیرومندتر میسازد، ابراز علاقه است. ممکن است شما به کسی علاقه و ارادت داشته باشید ولی به دلیل تنبلی و بیحالی، یا خجالت و شرم یا به هر علت دیگر هرگز بر زبان نیاورید و به او نگویید که دوستش دارید. او از کجا پی به علاقهمندی شما ببرد و به شما علاقه پیدا کند؟ کلید جلب محبت او، ابراز علاقه خودتان است. این نکته در دستورالعملهای اخلاقی آمده و حتی بابی جداگانه برای آن گشوده شده است. <br />
<ref> <br />
[http://lib.eshia.ir/11008/71/181/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AD%D8%A8%D8%A7%D8%A8 بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ج۷۱، ص۱۸۱.]<br />
</ref> <br />
۱)امام صادق علیه السلام فرمود: «اذا اَحْبَبْتَ رَجُلاً فَأَخْبِرْهُ؛ <br />
<ref> <br />
[http://lib.eshia.ir/11008/71/181/%D8%A3%D8%AD%D8%A8%D8%A8%D8%AA بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ج۷۱، ص۱۸۱.]<br />
</ref> <br />
اگر به کسی علاقه و محبت داشتی او را آگاه کن.<br />
۲)از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز روایت است که فرمود: «اِذا اَحَبَّ اَحدُکم صاحِبَهُ اَوْ اَخاهُ فَلْیعْلِمْهُ؛ <br />
<ref> <br />
[http://lib.eshia.ir/11008/71/182/%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87 بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ج۷۱، ص۱۸۲.]<br />
</ref> <br />
هر یک از شما دوست یا برادر دینیاش را دوست بدارد، پس به او اعلام کند.<br />
ابراز عشق و علاقه در محیط خانواده، میان دو همسر، یا میان پدر و مادر نسبت به فرزندانشان کانون خانه را به بهشت تبدیل میکند. چه دوزخهای سوزانی که معلول کمبود محبت و عاطفه فرزندان از جانب والدین است و حسرت شنیدنِ «عزیزم، دلبندم، تو را دوست دارم و...» سالها بر دل کودکان میماند و گرفتار عقده کمبود محبت میشوند.<br />
===انواع ابراز علاقه===<br />
ابراز دوستی و محبت، تنها به گفتن و لفظ نیست. گاهی احترام کردن، بوسیدن، نوازش کردن، هدیه و سوغات خریدن و این گونه حرکات، نشانه عشق و دوستی است. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اَحِبُّوا الصبیانَ وَ ارْحَمُوهمُ؛ <br />
<ref> <br />
[http://lib.eshia.ir/11021/3/483/%D8%A3%D8%AD%D8%A8%D9%88%D8%A7 من لا یحضره الفقیه ابن بابویه قمی، ج۳، ص۳۴۸.] <br />
</ref> <br />
کودکان را دوست بدارید و به آنان ترحم و شفقت نمایید. لطف و مهربانی به خردسالان، گواه عشق و محبت نسبت به آنهاست. و ترّحم، خود نشانه محبت داشتن به فرزندان است.<br />
===ارزش بوسیدن فرزندان===<br />
در روایات بسیاری به بوسیدن فرزند توصیه شده و برای هر بوسیدن اولاد، درجهای در بهشت منظور گشته است «مَنْ قَبَّلَ وَلَدَهُ کَتَبَ اللّه لَهُ حَسَنَةً...» <br />
<ref> <br />
[http://lib.eshia.ir/11023/4/3669/%D9%88%D9%84%D8%AF%D9%87 میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، ج۴، ص۳۶۶۹.]<br />
</ref> <br />
==منبع==<br />
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=35040 سایت پژوهه]<br />
==پانویس== <br />
[[رده:مقالات]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%A7%D8%B8%D9%87%D8%A7%D8%B1_%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA%DB%8C&diff=628اظهار دوستی2015-04-13T13:15:17Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی « انسان به گونهای آفریده شده است که مجبور است در جمع زندگی کند. زیرا او نیازه...» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div><br />
انسان به گونهای آفریده شده است که مجبور است در جمع زندگی کند. زیرا او نیازهای بسیاری دارد. نیازهای جسمانی، نیازهای شناختی، نیازهای عاطفی، نیازهای اجتماعی از مهمترین نیازها میباشند که تنها در زندگی جمعی و داشتن تعامل و روابط اجتماعی میسر است. بنابراین، یکی از ضروریات زندگی داشتن روابط دوستانه و صمیمانه است.<br />
فهرست مندرجات<br />
۱ - ارزش روابط دوستانه در اسلام<br />
۲ - اصول اسلامی در روابط اجتماعی<br />
۳ - معنای لغوی ابراز<br />
۴ - تأثیر ابراز محبت<br />
۵ - ابراز علاقه در لسان آیات<br />
۶ - ابراز علاقه در روایات<br />
۶.۱ - انواع ابراز علاقه<br />
۶.۲ - ارزش بوسیدن فرزندان<br />
۷ - پانویس<br />
۸ - منبع<br />
ارزش روابط دوستانه در اسلام[ویرایش]<br />
در اسلام روابط انسانها اعم از رابطه دوستی یا فامیلی باید بر اصول روابط ایمانی باشد. زیرا در روابط ایمانی ضمن اینکه روابط انسانی رعایت میگردد، تعامل انسانی بر اساس آموزههای دینی شکل میگیرد و خوشبختی هر دو جهان را به دنبال دارد.<br />
اصول اسلامی در روابط اجتماعی[ویرایش]<br />
۱) ولایت و محبت؛ قرآن همه انسانها را سفارش به محبت کرده است و بیان کرده است که مردان و زنان مؤمن بعضی از آها، اولیاء بعضی دیگر هستند. «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ...» <br />
<ref> <br />
[۱]<br />
</ref> <br />
۲) ایمان؛ چنانچه در قرآن میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ...» <br />
<ref> <br />
[۲]<br />
</ref> <br />
۳) همیاری در صبر؛ در آیهای شریفه چنین آمده است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَ...؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! (در برابر مشکلات و هوسها،) استقامت کنید! و یکدیگر را به صبر وادارید و.... » <br />
<ref> <br />
[۳]<br />
</ref> <br />
۴) مشورت؛ خداوند میفرماید: «وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَینَهُمْ؛ و کسانی که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را برپا میدارند و کارهایشان به صورت مشورت در میان آنهاست. » <br />
<ref> <br />
[۴]<br />
</ref> <br />
همچنین میفرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان ( مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! ) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد. » <br />
<ref> <br />
[۵]<br />
</ref> <br />
۵) اخلاص و ایثار؛ رابطههایی که در میان انسانها بر پایه و انگیزه دوستداشتن و محبت به وجود میآید عمر بیشتری داشته و استوارتر از روابط دیگر است. اهرم نیرومند عشق و محبت نیز در بسیاری از زمینههای اجتماعی و ارتباطات انسانی، کارسازتر از عوامل دیگر است. از اینرو ریشهیابی عوامل تقویتکننده دوستی، ریشهکنی عوامل سستکننده علاقهها و استفاده از عوامل محبتآفرین، در بهبود مسایل معاشرت مهم است.<br />
معنای لغوی ابراز[ویرایش]<br />
کلمه ابراز در لغت نامه دهخدا به معنای آشکار کردن،اظهار و ظاهر کردن آمده است. <br />
<ref> <br />
[۶]<br />
</ref> <br />
تأثیر ابراز محبت[ویرایش]<br />
آنچه که در این میان مهم است آشکار کردن محبت و علاقه به دیگران است. اگر کسی را دوست دارید چه از دوستان و برادران ایمانی، یا نسبت به فرزندان و همسر و... این محبت را بر زبان آورید و آن را ابراز کنید تا محبتها افزوده شود و دوستیها تداوم و استمرار یابد. در روایت است که مردی از مسجد گذر کرد در حالیکه امام باقر و امام صادق علیهما السلام نیز در مسجد نشسته بودند. یکی از اصحاب امام باقر علیه السلام گفت: به خدا قسم من این شخص را دوست میدارم. امام فرمود: پس به او خبر بده. چرا که این خبردادن، هم مودّت و دوستی را پایدارتر میکند و هم در ایجاد الفت، خوب است. <br />
<ref> <br />
[۷]<br />
</ref> <br />
ابراز علاقه در لسان آیات[ویرایش]<br />
انسان علاقه دارد که مورد توجه و محبت دیگران باشد. اگر آن دوستداران، محبت خود را آشکار کنند محبوب هم به محبان علاقهمند میشود و این محبت دو جانبه، زندگیها را از صفا و صمیمیت بیشتری برخوردار میسازد. ما اگر بدانیم که خدا دوستمان دارد ما هم خدا را بیشتر دوست خواهیم داشت. اگر بدانیم و بفهمیم که رسول خدا صلوات الله علیه و اهل بیت علیهم السلام به ما شیعیان، عنایت و محبت دارند و این علاقه را بارها نشان داده و اظهار کردهاند محبت آنها نیز در دل ما بیشتر خواهد شد. خداوند بارها در قرآن کریم، محبت خویش را در آیاتی نظیر «اِنَّ اللّهَ یحبَّ الذّین...» و «یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ» ابراز کرده است.<br />
ابراز علاقه در روایات[ویرایش]<br />
آنچه روابط دوستانه را نیرومندتر میسازد، ابراز علاقه است. ممکن است شما به کسی علاقه و ارادت داشته باشید ولی به دلیل تنبلی و بیحالی، یا خجالت و شرم یا به هر علت دیگر هرگز بر زبان نیاورید و به او نگویید که دوستش دارید. او از کجا پی به علاقهمندی شما ببرد و به شما علاقه پیدا کند؟ کلید جلب محبت او، ابراز علاقه خودتان است. این نکته در دستورالعملهای اخلاقی آمده و حتی بابی جداگانه برای آن گشوده شده است. <br />
<ref> <br />
[۸]<br />
</ref> <br />
۱)امام صادق علیه السلام فرمود: «اذا اَحْبَبْتَ رَجُلاً فَأَخْبِرْهُ؛ <br />
<ref> <br />
[۹]<br />
</ref> <br />
اگر به کسی علاقه و محبت داشتی او را آگاه کن.<br />
۲)از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز روایت است که فرمود: «اِذا اَحَبَّ اَحدُکم صاحِبَهُ اَوْ اَخاهُ فَلْیعْلِمْهُ؛ <br />
<ref> <br />
[۱۰]<br />
</ref> <br />
هر یک از شما دوست یا برادر دینیاش را دوست بدارد، پس به او اعلام کند.<br />
ابراز عشق و علاقه در محیط خانواده، میان دو همسر، یا میان پدر و مادر نسبت به فرزندانشان کانون خانه را به بهشت تبدیل میکند. چه دوزخهای سوزانی که معلول کمبود محبت و عاطفه فرزندان از جانب والدین است و حسرت شنیدنِ «عزیزم، دلبندم، تو را دوست دارم و...» سالها بر دل کودکان میماند و گرفتار عقده کمبود محبت میشوند.<br />
← انواع ابراز علاقه<br />
ابراز دوستی و محبت، تنها به گفتن و لفظ نیست. گاهی احترام کردن، بوسیدن، نوازش کردن، هدیه و سوغات خریدن و این گونه حرکات، نشانه عشق و دوستی است. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اَحِبُّوا الصبیانَ وَ ارْحَمُوهمُ؛ <br />
<ref> <br />
[۱۱] <br />
</ref> <br />
کودکان را دوست بدارید و به آنان ترحم و شفقت نمایید. لطف و مهربانی به خردسالان، گواه عشق و محبت نسبت به آنهاست. و ترّحم، خود نشانه محبت داشتن به فرزندان است.<br />
← ارزش بوسیدن فرزندان<br />
در روایات بسیاری به بوسیدن فرزند توصیه شده و برای هر بوسیدن اولاد، درجهای در بهشت منظور گشته است «مَنْ قَبَّلَ وَلَدَهُ کَتَبَ اللّه لَهُ حَسَنَةً...» <br />
<ref> <br />
[۱۲]<br />
</ref> <br />
پانویس[ویرایش] <br />
۱. ↑ توبه/سوره۹، آیه۷۱. <br />
۲. ↑ حجرات/سوره۴۹، آیه۱۰. <br />
۳. ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۲۰۰. <br />
۴. ↑ شوری/سوره۴۲، آیه۳۸. <br />
۵. ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹. <br />
۶. ↑ لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، ج۲، ص۲۵۴.<br />
۷. ↑ بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ج۷۱، ص۱۸۱. <br />
۸. ↑ بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ج۷۱، ص۱۸۱. <br />
۹. ↑ بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ج۷۱، ص۱۸۱. <br />
۱۰. ↑ بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ج۷۱، ص۱۸۲. <br />
۱۱. ↑ من لا یحضره الفقیه ابن بابویه قمی، ج۳، ص۳۴۸. <br />
۱۲. ↑ میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، ج۴، ص۳۶۶۹. <br />
منبع[ویرایش]<br />
سایت پژوهه</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%81&diff=616اسراف2015-04-11T17:50:18Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div>زیادهروی و تجاوز از حدّ اعتدال را اسراف گویند. مباحث مربوط به آن در فقه در ضمن دیگر مباحث فقهی در بابهای گوناگون عبادات، عقود، ایقاعات و احکام، به مناسبت مطرح شده است. <br />
==معنای حد وسط در اسراف==<br />
مفهوم «حدّ وسط» که دو طرف آن، افراط و تفریط است، مفهومی نسبی است که به اختلاف اشخاص، زمان و مکان فرق میکند. <br />
از کلمات فقها برمیآید هر کاری که غرض عقلایی به آن تعلّق گرفته باشد اسراف نیست؛ به این معنا که خروج از حدّ اعتدال در آن جا مصداق پیدا نمیکند؛ <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10047/3/215/%D9%84%D8%AA%D9%82%D9%88%D9%91%D9%85 مستند العروة (الصلاة) ج۲، ص۲۳۹.] <br />
</ref><br />
آن چنان که از نظر عقلا، با صرف مال در موارد ناشایست، اسراف مصداق پیدا میکند. <br />
<ref><br />
عوائد الایام، ص۶۳۵.<br />
</ref><br />
==تعداد واژه اسراف در قرآن==<br />
واژه اسراف و مشتقات آنکه جمعاً ۲۳ بار در قرآن بهکار رفته <br />
<ref><br />
المعجمالاحصائی، ج۱، ص۴۵۴، «سرف».<br />
</ref><br />
، مفهومی گسترده دارد. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/20007/9/149/%D8%AA%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2 لسانالعرب، ج۹، ۱۴۹، «سرف».] <br />
</ref><br />
==توضیح واژه اسراف==<br />
اسراف هرگونه تجاوز از حدّ اعتدال و گرایش به افراط یا تفریط را در برمیگیرد. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12023/4/176/%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%A5%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%81 مجمعالبیان، ج۴، ص۱۷۶.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
روحالمعانی، مج۴، ج۶، ص۱۷۴.<br />
</ref><br />
<ref><br />
التحقیق، ج۵، ص۱۱۰، «سرف».<br />
</ref> <br />
ازاینرو برخی با تقسیم این معنای عام، «اسراف» را درخصوص زیادهروی و «سرف» را تنها در مفهوم «کوتاهی» بهکار بردهاند. <br />
<ref><br />
جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۳۳۷.<br />
</ref> <br />
البته این واژه در همه موارد، شامل کوتاهی از حدّ اعتدال نمیشود و بیشتر در زیاده روی ظهور دارد، بدین جهت بسیاری آن را مرادفِ افراط، و متضادّ تقصیر و «تقتیر» <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/365/%D8%A3%D9%8E%D9%86%D9%81%D9%8E%D9%82%D9%8F%D9%88%D8%A7 فرقان/سوره۲۵، آیه۶۷.]<br />
</ref><br />
که به معنای تضییق و بخل است دانستهاند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12011/3/12/%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B7 التبیان، ج۳، ص۱۲.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12023/2/482 مجمعالبیان، ج۲، ص۸۵۴.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
التفسیرالکبیر، ج۲۴، ص۱۰۹. <br />
</ref><br />
===قوام مقابل اسراف=== <br />
افزون بر موارد پیشین، از واژه «قوام» (حد وسط و اعتدال) نیز در قرآن یاد شده است، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/365/%D8%A3%D9%8E%D9%86%D9%81%D9%8E%D9%82%D9%8F%D9%88%D8%A7 فرقان/سوره۲۵، آیه۶۷.]<br />
</ref><br />
که مرز تعیین اسراف به شمار میرود و تشخیص آن برعهده عقل، شرع یا عرف است. <br />
<ref><br />
تفسیرالمنار، ج۶، ص۳۵۱. <br />
</ref><br />
<ref><br />
التحقیق، ج۵، ص۱۱۰، «سرف».<br />
</ref> <br />
چون اسراف همواره با نوعی زیادهروی و گاه کوتاهی ملازم و در همه مصادیق آن به نحوی سرپیچی از فرمانهای الهی نمایان است. <br />
<ref><br />
[http://lib2.eshia.ir/50082/15/307/%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85 تفسیرنمونه، ج۱۵، ص۳۰۷۳۰۸.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
الدرالمنثور، ج۳، ص۳۶۹.<br />
</ref><br />
، با فساد ارتباط مستقیم دارد <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/372/%D8%B0%D9%8E%D9%84%D9%90%D9%83%D9%8E شعراء/سوره۲۶، آیه۱۵۲-۱۲۱.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib2.eshia.ir/50082/15/307/%D8%AA%D8%B9%D8%A8%DB%8C%D8%B1 تفسیرنمونه، ج۱۵، ص۳۰۷۳۰۹.]<br />
</ref><br />
، زیرا بر هم زدن حالت تعادل در هر امری، موجب فساد در آن میشود. <br />
<ref><br />
تفسیر المنار، ج۶، ص۳۵۲. <br />
</ref><br />
<ref><br />
الفرقان، ج۱۵، ص۱۶۹.<br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12016/15/306/%D9%81%D8%B3%D8%B1 المیزان، ج۱۵، ص۳۰۶.]<br />
</ref> <br />
بر همین اساس، اسراف را که نابود کننده امکانات و داراییهای گوناگون انسان است، با سُرفه (کرمی که درختان را میخورد و از درون میپوساند) همریشه دانستهاند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/20007/9/150/%D8%A7%D9%84%D9%86%D8%B3%D8%AC لسانالعرب، ج۶، ص۲۴۴۲۴۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15362/1/231/%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%B3%D8%B1%D9%81%D8%A9 المفردات فی غریبالقرآن، ص۲۳۱، «سرف».] <br />
</ref><br />
<ref><br />
تفسیر المنار، ج۶، ص۳۵۱. <br />
</ref><br />
==ارتباط بین اسراف و رذائل دیگر==<br />
افزون بر این، بررسی موارد کاربرد اسراف در قرآن نشان میدهد که بین آن و دیگر مفاهیم فراگیر و کلیدی، در محدوده ضد ارزشها چون کفر، ظلم، فسق و... ارتباط عمیق مفهومی و پیوند گسترده مصداقی برقرار است.<br />
<ref> <br />
مفاهیم اخلاقی، ص۳۱۴ـ۳۱۳.<br />
</ref><br />
<ref><br />
مفاهیم اخلاقی، ص۳۵۹-۳۵۳.<br />
</ref><br />
==اسراف و تبذیر==<br />
بین اسراف و تبذیر ارتباط و تفاوتی هست. <br />
===ارتباط بین اسراف و تبذیر=== <br />
مفهوم تبذیر و مشتقاتش در ارتباط نزدیک معنایی با اسراف است. <br />
این واژه و مشتقاتش که سه بار و در دو آیه متوالی آمده <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/284/%D9%88%D9%8E%D8%A2%D8%AA%D9%90 اسراء/سوره۱۷، آیه۲۷-۲۶.]<br />
</ref><br />
درلغت به معنای تباه ساختن اموال است. <br />
<ref><br />
التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۱۹۳.<br />
</ref> <br />
کهاز دور ریختن یا پاشیدن بذر در مکانی نامساعد و به روشی نادرست به استعاره گرفته شده <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15362/1/40/%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A8%D8%B0%D9%8A%D8%B1 مفردات، ص۴۰، «بذر».] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12023/6/242/%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A8%D8%B0%D9%8A%D8%B1 مجمعالبیان، ج۶، ص۶۳۳.]<br />
</ref><br />
و همیشه با نوعی پاشیدگی، بینظمی و بیبرنامگی همراه است. <br />
<ref><br />
التحقیق، ج۱، ص۲۳۸، «بذر».<br />
</ref><br />
===فرق بین اسراف و تبذیر=== <br />
اسراف و تبذیر بهرغم ارتباط نزدیک، تفاوتهایی نیز با همدارند: <br />
===اسراف فراگیر از تبذیر=== <br />
۱. اسراف، مفهومی فراگیر بوده، شامل هرگونه انحراف (اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و...) میشود <br />
<ref><br />
التفسیر الکبیر، ج۹، ص۲۸. <br />
</ref><br />
<ref><br />
تفسیر المنار، ج۸، ص۳۸۵.<br />
</ref> <br />
امّا تبذیر، بیشتر در امور مالی و اقتصادی <br />
<ref><br />
[مفردات، ص۴۰، «سرف».]<br />
</ref><br />
، و به ندرت در موارد دیگر بهکار میرود <br />
<ref><br />
الفرقان، ج۱۵، ص۱۶۵.<br />
</ref><br />
؛ مثلا روایتی در مقام توصیه به پذیرش ولایت علی(علیه السلام) از تبذیر در این امر، نهیمیکند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12013/2/288/%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%8A%D8%A9 تفسیرعیاشی، ج۲، ص۲۸۸.]<br />
</ref> <br />
به بیان دیگر تبذیر در خصوص مال کاربرد دارد، امّا اسراف هم در مال و هم در افعالی که از انسان صادر میشود. اسراف در فعل مانند این که ولیّ مقتول علاوه بر قاتل، دیگری را بکشد. <br />
علاوه بر آن، اسراف در مال، هزینه کردن آن بیش از حدّ سزاوار است، ولی تبذیر، صرف مال در مسیری است که سزاوار نیست مانند هزینه کردن آن در راه معصیت؛ <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/20008/1/170/%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87 مجمع البحرین، واژه «بذر» ج۳، ص۲۱۷.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10152/7/339/%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%81 مستمسک العروة ج۷، ص۳۳۹.]<br />
</ref> <br />
هر چند واژۀ تبذیر در مورد اسراف مالی نیز به کار رفته است؛ زیرا تجاوز از حدّ مطلوب و معقول که معنای اسراف است، هزینه کردن مال در جایگاهی است که سزاوار نیست. از این رو، برخی به تفاوت نخست بسنده کردهاند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10193/3/184/%D8%A3%D9%87%D9%85 الموسوعة الفقهیة المیسّرة ج۳، ص۱۸۴.] <br />
</ref><br />
===اسراف عام از تبذیر=== <br />
۲. اسراف، گاه بر زیادهروی در انجام دادن عملی مباح، اطلاق میشود؛ مانند زیادهروی در خوردن که اصل آن تا حدّ نیاز جایز، بلکه مطلوب است و گاه بر خصوص مصارف نابجا و ناشایست، اگرچه اندک باشد؛ مانند دور ریختن مواد غذایی که ارتکاب آن به مقدار کم نیز جایز نیست. <br />
<ref><br />
احکامالقرآن، ج۳، ص۵۱.<br />
</ref><br />
<ref><br />
تفسیر قرطبی، ج۷، ص۱۲۳ـ۱۲۵.<br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/20009/1/115/%D9%88%D9%84%D9%8A%D8%B3 الفروقاللغویه، ص۱۱۵.]<br />
</ref> <br />
بنابراین، مصادیق آن را میتوان از دو نوعِ کمّی و کیفی دانست؛ امّا تبذیر غالباً بهصورت کیفی و در خصوص مصارف ناشایست تحقق مییابد؛ مثلا به شخصی انفاق کند تا با آن، حرامی را مرتکب شود. <br />
<ref><br />
مجمعالبحرین، ج۱، ص۱۷۰.<br />
</ref><br />
<ref><br />
الفرقان، ج۱۵، ص۱۶۵. <br />
</ref><br />
<ref><br />
روحالمعانی، مج۹، ج۱۵، ص۹۰.<br />
</ref> <br />
پس تبذیر بر خلاف اسراف، هیچ گاه برای بیان زیادهروی در امور خیر، چون انفاق بهکار نرفته است. <br />
<ref><br />
التحریر والتنویر، ج۱۵، ص۷۹.<br />
</ref> <br />
بر همین اساس، امام صادق(علیه السلام)تبذیر را جزئی از اسراف دانسته <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11025/9/46/%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A8%D8%B0%D9%8A%D8%B1 وسائلالشیعه، ج۹، ص۴۶.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11008/72/302/%D8%B3%D9%85%D8%B9%D8%AA بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۰۲.]<br />
</ref><br />
واسراف بر وجه تبذیر از اسرافهای دیگر زشتتر شمرده شده است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/20009/1/115/%D8%A3%D8%B9%D8%B8%D9%85 الفروق اللغویه، ص۱۱۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
روحالمعانی، مج۹، ج۱۵، ص۹۰.<br />
</ref><br />
==عوامل و ريشههای اسراف==<br />
هر يک از انواع گوناگون اسراف، ريشههای روانی مخصوص به خود و کنش و واکنش متقابل با آنها را دارد. <br />
===شهوت پرستی=== <br />
<ref><br />
راهنما، ج ۶، ص ۱۰۸.<br />
</ref><br />
قرآن از زبان حضرت لوط عليه السلام <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/160/81 اعراف(سوره۷)،آیه۸۱] <br />
</ref><br />
<ref><br />
نمل(سوره۲۷)،آیه۵<br />
</ref><br />
شهوت رانی را عامل گرايش قوم لوط به اسراف اخلاقی میشمارد؛ همچنين در آيه ۲۸ کهف در مقام نهی پیامبر صلی الله عليه و آله از اطاعت افراطگرايان، آنان را پيرو هواهای نفسانی خويش میشناساند. <br />
===غفلت از ياد خدا=== <br />
<ref><br />
التحقيق، ج ۵، ص ۱۱۰.<br />
</ref><br />
آيه ۲۸ کهف افراطگرايان را کسانی میشمارد که قلبشان از ياد خدا غافل شده است. <br />
===روحيه ناسپاسی و کفران نعمت===<br />
<ref><br />
التحرير و التنوير، ج ۱۵، ص ۸۱.<br />
</ref><br />
خداوند در آيات ۲۶-۲۷ اسراء پس از نهی از تبذیر و بيان اخوت مبذّران با شياطين، میفرمايد: شيطان در برابر پروردگارش بسيار ناسپاس بود. <br />
← تکبر، خودکامگی، استعمار و سيطرهجويی <br />
<ref><br />
التحقيق، ج ۱، ص ۲۳۸. <br />
</ref><br />
<ref><br />
راهنما، ج ۷، ص ۵۲۳.<br />
</ref><br />
خداوند در آيات ۸۳ یونس و ۳۱ دخان فرعون را مردی اسرافگر و برتریجو میخواند؛ همچنين از زبان بلقیس، ملکه قوم سبأ، در آيه ۳۴ نمل درباره پادشاهان میگويد: آنان هنگامی که به منطقه آبادی وارد شوند، آن را به فساد و تباهی میکشند.مقايسه اين آيه با آيات مربوط به فرعون نوعی رابطه جانشينی بين فساد اجتماعی و اسراف برقرار میسازد. <br />
===عجب و خودبينی===<br />
<ref><br />
راهنما، ج ۷، ص ۳۹۱.<br />
</ref><br />
در آيه ۱۲ یونس از انسانهايی ياد شده که هنگام سختی، از خدا ياری طلبيده و در آسايش، او را از ياد میبرند. خداوند درباره اين افراد میفرمايد: اين چنين برای اسرافکاران اعمالشان زينت داده شده که زشتی عمل خود را ادراک نمی کنند.افزون بر عوامل پيشگفته، میتوان تقلید، چشم و همچشمی، وسواس، تربيت خانوادگی، احساس حقارت و خودکمبينی و داشتن ثروت فراوان، بدون برخورداری از اخلاق دينی را جزو عوامل اسراف دانست. <br />
<ref><br />
پژوهشی در اسراف، ص ۸۷- ۱۰۳.<br />
</ref> <br />
مفهوم اسراف در قرآن مصادیق متعددی دارد که در معنای همه، نوعی تجاوز از حدّ اعتدال وجود دارد، در ذیل بعضی از انواع اسراف ذکر میشود. <br />
==اسراف در فقه==<br />
در غالب کتابهای فقهی دربارۀ اسراف، بحث مستقلی مطرح نشده است، بلکه مباحث مربوط به آن، در ضمن دیگر مباحث فقهی در بابهای گوناگون عبادات، عقود، ایقاعات و احکام، به مناسبت مطرح شده است. <br />
البته برخی در این خصوص، رسالۀ مستقلّی نگاشته و از جهات گوناگون آن را مورد بحث قرار دادهاند. <br />
<ref><br />
عوائد الایام، ص۶۳۵. <br />
</ref><br />
==حکم تکلیفی اسراف==<br />
اسراف، حرام است، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10023/1/440/%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%A5%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%81 السرائر ج۱، ص۴۴۰.]<br />
</ref><br />
بلکه برخی حرمت آن را از ضروریات دین دانسته <br />
<ref><br />
عوائد الایام، ص۶۱۵.<br />
</ref><br />
و برخی دیگر در ردیف گناهان کبیره شمردهاند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/13/313/%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%81 جواهر الکلام ج۱۳، ص۳۱۳.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/13/320/%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%81 جواهر الکلام ج۱۳، ص۳۲۰.] <br />
</ref><br />
==حکم وضعی اسراف==<br />
مهمترین حکم وضعی مترتّب بر اسراف، ضمان است که به تناسب موارد و مصادیق اسراف، در بابهای گوناگون فقهی بدان اشاره شده است. <br />
===مثالهایی برای حکم وضعی=== <br />
مانند ضمان ولیّ یتیم در صورت اسراف در هزینه کردن مال وی، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10086/11/288/%D8%A8%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%88%D9%81 جامع المقاصد ج۱۱، ص۲۸۸.]<br />
</ref><br />
ضمان حاکم یا اجرا کنندۀ حدّ در صورت تجاوز از اندازۀ تعیین شده، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/41/473/%D9%88%D9%84%D9%88 جواهر الکلام ج۴۱، ص۴۷۳.]<br />
</ref><br />
ضمن قصاص کننده در صورت اسراف در قصاص، <br />
<ref><br />
جواهر الکلام ج۴۲، ص۳۰.<br />
</ref><br />
ضمان اسراف کننده در تأدیب کودک، همسر یا بردۀ خویش، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10182/2/318/%D9%87%D8%A4%D9%84%D8%A7%D8%A1 تذکرة الفقهاء (ق) ج۲، ص۳۱۸.]<br />
</ref><br />
ضمان پرداخت کنندۀ خمس نسبت به خمس مقداری از مؤنه که اسراف کرده <br />
<ref><br />
العروة الوثقی ج۲، ص۳۹۴.<br />
</ref><br />
و ضمان امین مانند مستأجر، وکیل، مستعیر و ودعی در صورت اسراف در مورد امانت. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/27/183/%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B9 جواهر الکلام ج۲۷، ص۱۸۳.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/27/215/%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%8A%D9%86 جواهر الکلام ج۲۷، ص۲۱۵.] <br />
</ref><br />
==تحقق سفاهت با اسراف==<br />
سفاهت از اسباب حجر و تحقّق بخش آن، اسراف و تبذیر در اموال است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/26/52/%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%8A%D9%87 جواهر الکلام ج۲۶، ص۵۲.] <br />
</ref><br />
==منبع==<br />
[http://lib.eshia.ir/23017/1/507/%D8%AA%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2 فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۵۰۷-۵۰۹.] <br />
[http://www.maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,4920 دانشنامه موضوعی قرآن]<br />
==پانویس==<br />
[[رده:مقالات]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%81&diff=615اسراف2015-04-11T16:37:56Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div>زیادهروی و تجاوز از حدّ اعتدال را اسراف گویند. مباحث مربوط به آن در فقه در ضمن دیگر مباحث فقهی در بابهای گوناگون عبادات، عقود، ایقاعات و احکام، به مناسبت مطرح شده است. <br />
فهرست مندرجات<br />
۱ - معنای حد وسط در اسراف<br />
۲ - تعداد واژه اسراف در قرآن<br />
۳ - توضیح واژه اسراف<br />
۳.۱ - قوام مقابل اسراف<br />
۴ - ارتباط بین اسراف و رذائل دیگر<br />
۵ - اسراف و تبذیر<br />
۵.۱ - ارتباط بین اسراف و تبذیر<br />
۵.۲ - فرق بین اسراف و تبذیر<br />
۵.۳ - اسراف فراگیر از تبذیر<br />
۵.۴ - اسراف عام از تبذیر<br />
۶ - عوامل و ریشههای اسراف<br />
۶.۱ - شهوت پرستی<br />
۶.۲ - غفلت از یاد خدا<br />
۶.۳ - روحیه ناسپاسی و کفران نعمت<br />
۶.۴ - تکبر، خودکامگی، استعمار و سیطرهجویی<br />
۶.۵ - عجب و خودبینی<br />
۷ - اسراف در فقه<br />
۸ - حکم تکلیفی اسراف<br />
۹ - حکم وضعی اسراف<br />
۹.۱ - مثالهایی برای حکم وضعی<br />
۱۰ - تحقق سفاهت با اسراف<br />
۱۱ - پانویس<br />
۱۲ - منبع<br />
معنای حد وسط در اسراف[ویرایش]<br />
مفهوم «حدّ وسط» که دو طرف آن، افراط و تفریط است، مفهومی نسبی است که به اختلاف اشخاص، زمان و مکان فرق میکند. <br />
از کلمات فقها برمیآید هر کاری که غرض عقلایی به آن تعلّق گرفته باشد اسراف نیست؛ به این معنا که خروج از حدّ اعتدال در آن جا مصداق پیدا نمیکند؛ <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10047/3/215/%D9%84%D8%AA%D9%82%D9%88%D9%91%D9%85 مستند العروة (الصلاة) ج۲، ص۲۳۹.] <br />
</ref><br />
آن چنان که از نظر عقلا، با صرف مال در موارد ناشایست، اسراف مصداق پیدا میکند. <br />
<ref><br />
عوائد الایام، ص۶۳۵.<br />
</ref><br />
تعداد واژه اسراف در قرآن[ویرایش]<br />
واژه اسراف و مشتقات آنکه جمعاً ۲۳ بار در قرآن بهکار رفته <br />
<ref><br />
المعجمالاحصائی، ج۱، ص۴۵۴، «سرف».<br />
</ref><br />
، مفهومی گسترده دارد. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/20007/9/149/%D8%AA%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2 لسانالعرب، ج۹، ۱۴۹، «سرف».] <br />
</ref><br />
توضیح واژه اسراف[ویرایش]<br />
اسراف هرگونه تجاوز از حدّ اعتدال و گرایش به افراط یا تفریط را در برمیگیرد. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12023/4/176/%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%A5%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%81 مجمعالبیان، ج۴، ص۱۷۶.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
روحالمعانی، مج۴، ج۶، ص۱۷۴.<br />
</ref><br />
<ref><br />
التحقیق، ج۵، ص۱۱۰، «سرف».<br />
</ref> <br />
ازاینرو برخی با تقسیم این معنای عام، «اسراف» را درخصوص زیادهروی و «سرف» را تنها در مفهوم «کوتاهی» بهکار بردهاند. <br />
<ref><br />
جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۳۳۷.<br />
</ref> <br />
البته این واژه در همه موارد، شامل کوتاهی از حدّ اعتدال نمیشود و بیشتر در زیاده روی ظهور دارد، بدین جهت بسیاری آن را مرادفِ افراط، و متضادّ تقصیر و «تقتیر» <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/365/%D8%A3%D9%8E%D9%86%D9%81%D9%8E%D9%82%D9%8F%D9%88%D8%A7 فرقان/سوره۲۵، آیه۶۷.]<br />
</ref><br />
که به معنای تضییق و بخل است دانستهاند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12011/3/12/%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B7 التبیان، ج۳، ص۱۲.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12023/2/482 مجمعالبیان، ج۲، ص۸۵۴.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
التفسیرالکبیر، ج۲۴، ص۱۰۹. <br />
</ref><br />
← قوام مقابل اسراف <br />
افزون بر موارد پیشین، از واژه «قوام» (حد وسط و اعتدال) نیز در قرآن یاد شده است، <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/365/%D8%A3%D9%8E%D9%86%D9%81%D9%8E%D9%82%D9%8F%D9%88%D8%A7 فرقان/سوره۲۵، آیه۶۷.]<br />
</ref><br />
که مرز تعیین اسراف به شمار میرود و تشخیص آن برعهده عقل، شرع یا عرف است. <br />
<ref><br />
تفسیرالمنار، ج۶، ص۳۵۱. <br />
</ref><br />
<ref><br />
التحقیق، ج۵، ص۱۱۰، «سرف».<br />
</ref> <br />
چون اسراف همواره با نوعی زیادهروی و گاه کوتاهی ملازم و در همه مصادیق آن به نحوی سرپیچی از فرمانهای الهی نمایان است. <br />
<ref><br />
[http://lib2.eshia.ir/50082/15/307/%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85 تفسیرنمونه، ج۱۵، ص۳۰۷۳۰۸.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
الدرالمنثور، ج۳، ص۳۶۹.<br />
</ref><br />
، با فساد ارتباط مستقیم دارد <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/372/%D8%B0%D9%8E%D9%84%D9%90%D9%83%D9%8E شعراء/سوره۲۶، آیه۱۵۲-۱۲۱.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib2.eshia.ir/50082/15/307/%D8%AA%D8%B9%D8%A8%DB%8C%D8%B1 تفسیرنمونه، ج۱۵، ص۳۰۷۳۰۹.]<br />
</ref><br />
، زیرا بر هم زدن حالت تعادل در هر امری، موجب فساد در آن میشود. <br />
<ref><br />
تفسیر المنار، ج۶، ص۳۵۲. <br />
</ref><br />
<ref><br />
الفرقان، ج۱۵، ص۱۶۹.<br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12016/15/306/%D9%81%D8%B3%D8%B1 المیزان، ج۱۵، ص۳۰۶.]<br />
</ref> <br />
بر همین اساس، اسراف را که نابود کننده امکانات و داراییهای گوناگون انسان است، با سُرفه (کرمی که درختان را میخورد و از درون میپوساند) همریشه دانستهاند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/20007/9/150/%D8%A7%D9%84%D9%86%D8%B3%D8%AC لسانالعرب، ج۶، ص۲۴۴۲۴۵.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15362/1/231/%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%B3%D8%B1%D9%81%D8%A9 المفردات فی غریبالقرآن، ص۲۳۱، «سرف».] <br />
</ref><br />
<ref><br />
تفسیر المنار، ج۶، ص۳۵۱. <br />
</ref><br />
ارتباط بین اسراف و رذائل دیگر[ویرایش]<br />
افزون بر این، بررسی موارد کاربرد اسراف در قرآن نشان میدهد که بین آن و دیگر مفاهیم فراگیر و کلیدی، در محدوده ضد ارزشها چون کفر، ظلم، فسق و... ارتباط عمیق مفهومی و پیوند گسترده مصداقی برقرار است.<br />
<ref> <br />
مفاهیم اخلاقی، ص۳۱۴ـ۳۱۳.<br />
</ref><br />
<ref><br />
مفاهیم اخلاقی، ص۳۵۹-۳۵۳.<br />
</ref><br />
اسراف و تبذیر[ویرایش]<br />
بین اسراف و تبذیر ارتباط و تفاوتی هست. <br />
← ارتباط بین اسراف و تبذیر <br />
مفهوم تبذیر و مشتقاتش در ارتباط نزدیک معنایی با اسراف است. <br />
این واژه و مشتقاتش که سه بار و در دو آیه متوالی آمده <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/284/%D9%88%D9%8E%D8%A2%D8%AA%D9%90 اسراء/سوره۱۷، آیه۲۷-۲۶.]<br />
</ref><br />
درلغت به معنای تباه ساختن اموال است. <br />
<ref><br />
التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۱۹۳.<br />
</ref> <br />
کهاز دور ریختن یا پاشیدن بذر در مکانی نامساعد و به روشی نادرست به استعاره گرفته شده <br />
<ref><br />
[۳۰] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۳۱]<br />
</ref><br />
و همیشه با نوعی پاشیدگی، بینظمی و بیبرنامگی همراه است. <br />
<ref><br />
[۳۲] <br />
</ref><br />
← فرق بین اسراف و تبذیر <br />
اسراف و تبذیر بهرغم ارتباط نزدیک، تفاوتهایی نیز با همدارند: <br />
← اسراف فراگیر از تبذیر <br />
۱. اسراف، مفهومی فراگیر بوده، شامل هرگونه انحراف (اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و...) میشود <br />
<ref><br />
[۳۳] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۳۴]<br />
</ref> <br />
امّا تبذیر، بیشتر در امور مالی و اقتصادی <br />
<ref><br />
[۳۵]<br />
</ref><br />
، و به ندرت در موارد دیگر بهکار میرود <br />
<ref><br />
[۳۶]<br />
</ref><br />
؛ مثلا روایتی در مقام توصیه به پذیرش ولایت علی(علیه السلام) از تبذیر در این امر، نهیمیکند. <br />
<ref><br />
[۳۷]<br />
</ref> <br />
به بیان دیگر تبذیر در خصوص مال کاربرد دارد، امّا اسراف هم در مال و هم در افعالی که از انسان صادر میشود. اسراف در فعل مانند این که ولیّ مقتول علاوه بر قاتل، دیگری را بکشد. <br />
علاوه بر آن، اسراف در مال، هزینه کردن آن بیش از حدّ سزاوار است، ولی تبذیر، صرف مال در مسیری است که سزاوار نیست مانند هزینه کردن آن در راه معصیت؛ <br />
<ref><br />
[۳۸] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۳۹]<br />
</ref> <br />
هر چند واژۀ تبذیر در مورد اسراف مالی نیز به کار رفته است؛ زیرا تجاوز از حدّ مطلوب و معقول که معنای اسراف است، هزینه کردن مال در جایگاهی است که سزاوار نیست. از این رو، برخی به تفاوت نخست بسنده کردهاند. <br />
<ref><br />
[۴۰] <br />
</ref><br />
← اسراف عام از تبذیر <br />
۲. اسراف، گاه بر زیادهروی در انجام دادن عملی مباح، اطلاق میشود؛ مانند زیادهروی در خوردن که اصل آن تا حدّ نیاز جایز، بلکه مطلوب است و گاه بر خصوص مصارف نابجا و ناشایست، اگرچه اندک باشد؛ مانند دور ریختن مواد غذایی که ارتکاب آن به مقدار کم نیز جایز نیست. <br />
<ref><br />
[۴۱] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۴۲] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۴۳]<br />
</ref> <br />
بنابراین، مصادیق آن را میتوان از دو نوعِ کمّی و کیفی دانست؛ امّا تبذیر غالباً بهصورت کیفی و در خصوص مصارف ناشایست تحقق مییابد؛ مثلا به شخصی انفاق کند تا با آن، حرامی را مرتکب شود. <br />
<ref><br />
[۴۴] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۴۵] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۴۶]<br />
</ref> <br />
پس تبذیر بر خلاف اسراف، هیچ گاه برای بیان زیادهروی در امور خیر، چون انفاق بهکار نرفته است. <br />
<ref><br />
[۴۷]<br />
</ref> <br />
بر همین اساس، امام صادق(علیه السلام)تبذیر را جزئی از اسراف دانسته <br />
<ref><br />
[۴۸] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۴۹]<br />
</ref><br />
واسراف بر وجه تبذیر از اسرافهای دیگر زشتتر شمرده شده است. <br />
<ref><br />
[۵۰] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۵۱] <br />
</ref><br />
عوامل و ريشههای اسراف[ویرایش]<br />
هر يک از انواع گوناگون اسراف، ريشههای روانی مخصوص به خود و کنش و واکنش متقابل با آنها را دارد. <br />
← شهوت پرستی <br />
<ref><br />
[۵۲]<br />
</ref><br />
قرآن از زبان حضرت لوط عليه السلام <br />
<ref><br />
[۵۳] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۵۴] <br />
</ref><br />
شهوت رانی را عامل گرايش قوم لوط به اسراف اخلاقی میشمارد؛ همچنين در آيه ۲۸ کهف در مقام نهی پیامبر صلی الله عليه و آله از اطاعت افراطگرايان، آنان را پيرو هواهای نفسانی خويش میشناساند. <br />
← غفلت از ياد خدا <br />
<ref><br />
[۵۵]<br />
</ref><br />
آيه ۲۸ کهف افراطگرايان را کسانی میشمارد که قلبشان از ياد خدا غافل شده است. <br />
← روحيه ناسپاسی و کفران نعمت <br />
<ref><br />
[۵۶]<br />
</ref><br />
خداوند در آيات ۲۶-۲۷ اسراء پس از نهی از تبذیر و بيان اخوت مبذّران با شياطين، میفرمايد: شيطان در برابر پروردگارش بسيار ناسپاس بود. <br />
← تکبر، خودکامگی، استعمار و سيطرهجويی <br />
<ref><br />
[۵۷] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۵۸]<br />
</ref><br />
خداوند در آيات ۸۳ یونس و ۳۱ دخان فرعون را مردی اسرافگر و برتریجو میخواند؛ همچنين از زبان بلقیس، ملکه قوم سبأ، در آيه ۳۴ نمل درباره پادشاهان میگويد: آنان هنگامی که به منطقه آبادی وارد شوند، آن را به فساد و تباهی میکشند.مقايسه اين آيه با آيات مربوط به فرعون نوعی رابطه جانشينی بين فساد اجتماعی و اسراف برقرار میسازد. <br />
← عجب و خودبينی <br />
<ref><br />
[۵۹]<br />
</ref><br />
در آيه ۱۲ یونس از انسانهايی ياد شده که هنگام سختی، از خدا ياری طلبيده و در آسايش، او را از ياد میبرند. خداوند درباره اين افراد میفرمايد: اين چنين برای اسرافکاران اعمالشان زينت داده شده که زشتی عمل خود را ادراک نمی کنند.افزون بر عوامل پيشگفته، میتوان تقلید، چشم و همچشمی، وسواس، تربيت خانوادگی، احساس حقارت و خودکمبينی و داشتن ثروت فراوان، بدون برخورداری از اخلاق دينی را جزو عوامل اسراف دانست. <br />
<ref><br />
[۶۰]<br />
</ref> <br />
مفهوم اسراف در قرآن مصادیق متعددی دارد که در معنای همه، نوعی تجاوز از حدّ اعتدال وجود دارد، در ذیل بعضی از انواع اسراف ذکر میشود. <br />
اسراف در فقه[ویرایش]<br />
در غالب کتابهای فقهی دربارۀ اسراف، بحث مستقلی مطرح نشده است، بلکه مباحث مربوط به آن، در ضمن دیگر مباحث فقهی در بابهای گوناگون عبادات، عقود، ایقاعات و احکام، به مناسبت مطرح شده است. <br />
البته برخی در این خصوص، رسالۀ مستقلّی نگاشته و از جهات گوناگون آن را مورد بحث قرار دادهاند. <br />
<ref><br />
[۶۱] <br />
</ref><br />
حکم تکلیفی اسراف[ویرایش]<br />
اسراف، حرام است، <br />
<ref><br />
[۶۲]<br />
</ref><br />
بلکه برخی حرمت آن را از ضروریات دین دانسته <br />
<ref><br />
[۶۳]<br />
</ref><br />
و برخی دیگر در ردیف گناهان کبیره شمردهاند. <br />
<ref><br />
[۶۴] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۶۵] <br />
</ref><br />
حکم وضعی اسراف[ویرایش]<br />
مهمترین حکم وضعی مترتّب بر اسراف، ضمان است که به تناسب موارد و مصادیق اسراف، در بابهای گوناگون فقهی بدان اشاره شده است. <br />
← مثالهایی برای حکم وضعی <br />
مانند ضمان ولیّ یتیم در صورت اسراف در هزینه کردن مال وی، <br />
<ref><br />
[۶۶]<br />
</ref><br />
ضمان حاکم یا اجرا کنندۀ حدّ در صورت تجاوز از اندازۀ تعیین شده، <br />
<ref><br />
[۶۷]<br />
</ref><br />
ضمان قصاص کننده در صورت اسراف در قصاص، <br />
<ref><br />
[۶۸]<br />
</ref><br />
ضمان اسراف کننده در تأدیب کودک، همسر یا بردۀ خویش، <br />
<ref><br />
[۶۹]<br />
</ref><br />
ضمان پرداخت کنندۀ خمس نسبت به خمس مقداری از مؤنه که اسراف کرده <br />
<ref><br />
[۷۰]<br />
</ref><br />
و ضمان امین مانند مستأجر، وکیل، مستعیر و ودعی در صورت اسراف در مورد امانت. <br />
<ref><br />
[۷۱] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۷۲] <br />
</ref><br />
تحقق سفاهت با اسراف[ویرایش]<br />
سفاهت از اسباب حجر و تحقّق بخش آن، اسراف و تبذیر در اموال است. <br />
<ref><br />
[۷۳] <br />
</ref><br />
پانویس[ویرایش]<br />
<br />
۱. ↑ مستند العروة (الصلاة) ج۲، ص۲۳۹. <br />
۲. ↑ عوائد الایام، ص۶۳۵.<br />
۳. ↑ المعجمالاحصائی، ج۱، ص۴۵۴، «سرف».<br />
۴. ↑ لسانالعرب، ج۹، ۱۴۹، «سرف». <br />
۵. ↑ مجمعالبیان، ج۴، ص۱۷۶. <br />
۶. ↑ روحالمعانی، مج۴، ج۶، ص۱۷۴.<br />
۷. ↑ التحقیق، ج۵، ص۱۱۰، «سرف».<br />
۸. ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۳۳۷.<br />
۹. ↑ فرقان/سوره۲۵، آیه۶۷. <br />
۱۰. ↑ التبیان، ج۳، ص۱۲. <br />
۱۱. ↑ مجمعالبیان، ج۲، ص۸۵۴. <br />
۱۲. ↑ التفسیرالکبیر، ج۲۴، ص۱۰۹.<br />
۱۳. ↑ فرقان/سوره۲۵، آیه۶۷. <br />
۱۴. ↑ تفسیرالمنار، ج۶، ص۳۵۱.<br />
۱۵. ↑ التحقیق، ج۵، ص۱۱۰، «سرف».<br />
۱۶. ↑ تفسیرنمونه، ج۱۵، ص۳۰۷۳۰۸. <br />
۱۷. ↑ الدرالمنثور، ج۳، ص۳۶۹.<br />
۱۸. ↑ شعراء/سوره۲۶، آیه۱۵۲-۱۲۱. <br />
۱۹. ↑ تفسیرنمونه، ج۱۵، ص۳۰۷۳۰۹. <br />
۲۰. ↑ تفسیر المنار، ج۶، ص۳۵۲.<br />
۲۱. ↑ الفرقان، ج۱۵، ص۱۶۹.<br />
۲۲. ↑ المیزان، ج۱۵، ص۳۰۶. <br />
۲۳. ↑ لسانالعرب، ج۶، ص۲۴۴۲۴۵. <br />
۲۴. ↑ المفردات فی غریبالقرآن، ص۲۳۱، «سرف». <br />
۲۵. ↑ تفسیر المنار، ج۶، ص۳۵۱.<br />
۲۶. ↑ مفاهیم اخلاقی، ص۳۱۴ـ۳۱۳.<br />
۲۷. ↑ مفاهیم اخلاقی، ص۳۵۹-۳۵۳.<br />
۲۸. ↑ اسراء/سوره۱۷، آیه۲۷-۲۶. <br />
۲۹. ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۱۹۳.<br />
۳۰. ↑ مفردات، ص۴۰، «بذر». <br />
۳۱. ↑ مجمعالبیان، ج۶، ص۶۳۳. <br />
۳۲. ↑ التحقیق، ج۱، ص۲۳۸، «بذر».<br />
۳۳. ↑ التفسیر الکبیر، ج۹، ص۲۸.<br />
۳۴. ↑ تفسیر المنار، ج۸، ص۳۸۵.<br />
۳۵. ↑ مفردات، ص۴۰، «سرف». <br />
۳۶. ↑ الفرقان، ج۱۵، ص۱۶۵.<br />
۳۷. ↑ تفسیرعیاشی، ج۲، ص۲۸۸. <br />
۳۸. ↑ مجمع البحرین، واژه «بذر» ج۳، ص۲۱۷. <br />
۳۹. ↑ مستمسک العروة ج۷، ص۳۳۹. <br />
۴۰. ↑ الموسوعة الفقهیة المیسّرة ج۳، ص۱۸۴. <br />
۴۱. ↑ احکامالقرآن، ج۳، ص۵۱.<br />
۴۲. ↑ تفسیر قرطبی، ج۷، ص۱۲۳ـ۱۲۵.<br />
۴۳. ↑ الفروقاللغویه، ص۱۱۵. <br />
۴۴. ↑ مجمعالبحرین، ج۱، ص۱۷۰.<br />
۴۵. ↑ الفرقان، ج۱۵، ص۱۶۵.<br />
۴۶. ↑ روحالمعانی، مج۹، ج۱۵، ص۹۰.<br />
۴۷. ↑ التحریر والتنویر، ج۱۵، ص۷۹.<br />
۴۸. ↑ وسائلالشیعه، ج۹، ص۴۶. <br />
۴۹. ↑ بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۰۲. <br />
۵۰. ↑ الفروق اللغویه، ص۱۱۵. <br />
۵۱. ↑ روحالمعانی، مج۹، ج۱۵، ص۹۰.<br />
۵۲. ↑ راهنما، ج ۶، ص ۱۰۸.<br />
۵۳. ↑ اعراف(سوره۷)،آیه۸۱ <br />
۵۴. ↑ نمل(سوره۲۷)،آیه۵<br />
۵۵. ↑ التحقيق، ج ۵، ص ۱۱۰.<br />
۵۶. ↑ التحرير و التنوير، ج ۱۵، ص ۸۱.<br />
۵۷. ↑ التحقيق، ج ۱، ص ۲۳۸.<br />
۵۸. ↑ راهنما، ج ۷، ص ۵۲۳.<br />
۵۹. ↑ راهنما، ج ۷، ص ۳۹۱.<br />
۶۰. ↑ پژوهشی در اسراف، ص ۸۷- ۱۰۳.<br />
۶۱. ↑ عوائد الایام، ص۶۳۵.<br />
۶۲. ↑ السرائر ج۱، ص۴۴۰. <br />
۶۳. ↑ عوائد الایام، ص۶۱۵.<br />
۶۴. ↑ جواهر الکلام ج۱۳، ص۳۱۳. <br />
۶۵. ↑ جواهر الکلام ج۱۳، ص۳۲۰. <br />
۶۶. ↑ جامع المقاصد ج۱۱، ص۲۸۸. <br />
۶۷. ↑ جواهر الکلام ج۴۱، ص۴۷۳. <br />
۶۸. ↑ جواهر الکلام ج۴۲، ص۳۰.<br />
۶۹. ↑ تذکرة الفقهاء (ق) ج۲، ص۳۱۸. <br />
۷۰. ↑ العروة الوثقی ج۲، ص۳۹۴.<br />
۷۱. ↑ جواهر الکلام ج۲۷، ص۱۸۳. <br />
۷۲. ↑ جواهر الکلام ج۲۷، ص۲۱۵. <br />
۷۳. ↑ جواهر الکلام ج۲۶، ص۵۲. <br />
<br />
<br />
منبع[ویرایش]<br />
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۵۰۷-۵۰۹. <br />
دانشنامه موضوعی قرآن</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%81&diff=614اسراف2015-04-11T16:02:52Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی «زیادهروی و تجاوز از حدّ اعتدال را اسراف گویند. مباحث مربوط به آن در فقه در ض...» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>زیادهروی و تجاوز از حدّ اعتدال را اسراف گویند. مباحث مربوط به آن در فقه در ضمن دیگر مباحث فقهی در بابهای گوناگون عبادات، عقود، ایقاعات و احکام، به مناسبت مطرح شده است. <br />
فهرست مندرجات<br />
۱ - معنای حد وسط در اسراف<br />
۲ - تعداد واژه اسراف در قرآن<br />
۳ - توضیح واژه اسراف<br />
۳.۱ - قوام مقابل اسراف<br />
۴ - ارتباط بین اسراف و رذائل دیگر<br />
۵ - اسراف و تبذیر<br />
۵.۱ - ارتباط بین اسراف و تبذیر<br />
۵.۲ - فرق بین اسراف و تبذیر<br />
۵.۳ - اسراف فراگیر از تبذیر<br />
۵.۴ - اسراف عام از تبذیر<br />
۶ - عوامل و ریشههای اسراف<br />
۶.۱ - شهوت پرستی<br />
۶.۲ - غفلت از یاد خدا<br />
۶.۳ - روحیه ناسپاسی و کفران نعمت<br />
۶.۴ - تکبر، خودکامگی، استعمار و سیطرهجویی<br />
۶.۵ - عجب و خودبینی<br />
۷ - اسراف در فقه<br />
۸ - حکم تکلیفی اسراف<br />
۹ - حکم وضعی اسراف<br />
۹.۱ - مثالهایی برای حکم وضعی<br />
۱۰ - تحقق سفاهت با اسراف<br />
۱۱ - پانویس<br />
۱۲ - منبع<br />
معنای حد وسط در اسراف[ویرایش]<br />
مفهوم «حدّ وسط» که دو طرف آن، افراط و تفریط است، مفهومی نسبی است که به اختلاف اشخاص، زمان و مکان فرق میکند. <br />
از کلمات فقها برمیآید هر کاری که غرض عقلایی به آن تعلّق گرفته باشد اسراف نیست؛ به این معنا که خروج از حدّ اعتدال در آن جا مصداق پیدا نمیکند؛ <br />
<ref><br />
[۱] <br />
</ref><br />
آن چنان که از نظر عقلا، با صرف مال در موارد ناشایست، اسراف مصداق پیدا میکند. <br />
<ref><br />
[۲] <br />
</ref><br />
تعداد واژه اسراف در قرآن[ویرایش]<br />
واژه اسراف و مشتقات آنکه جمعاً ۲۳ بار در قرآن بهکار رفته <br />
<ref><br />
[۳]<br />
</ref><br />
، مفهومی گسترده دارد. <br />
<ref><br />
[۴] <br />
</ref><br />
توضیح واژه اسراف[ویرایش]<br />
اسراف هرگونه تجاوز از حدّ اعتدال و گرایش به افراط یا تفریط را در برمیگیرد. <br />
<ref><br />
[۵] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۶] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۷]<br />
</ref> <br />
ازاینرو برخی با تقسیم این معنای عام، «اسراف» را درخصوص زیادهروی و «سرف» را تنها در مفهوم «کوتاهی» بهکار بردهاند. <br />
<ref><br />
[۸]<br />
</ref> <br />
البته این واژه در همه موارد، شامل کوتاهی از حدّ اعتدال نمیشود و بیشتر در زیاده روی ظهور دارد، بدین جهت بسیاری آن را مرادفِ افراط، و متضادّ تقصیر و «تقتیر» <br />
<ref><br />
[۹]<br />
</ref><br />
که به معنای تضییق و بخل است دانستهاند. <br />
<ref><br />
[۱۰] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۱۱] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۱۲] <br />
</ref><br />
← قوام مقابل اسراف <br />
افزون بر موارد پیشین، از واژه «قوام» (حد وسط و اعتدال) نیز در قرآن یاد شده است، <br />
<ref><br />
[۱۳]<br />
</ref><br />
که مرز تعیین اسراف به شمار میرود و تشخیص آن برعهده عقل، شرع یا عرف است. <br />
<ref><br />
[۱۴] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۱۵]<br />
</ref> <br />
چون اسراف همواره با نوعی زیادهروی و گاه کوتاهی ملازم و در همه مصادیق آن به نحوی سرپیچی از فرمانهای الهی نمایان است. <br />
<ref><br />
[۱۶] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۱۷]<br />
</ref><br />
، با فساد ارتباط مستقیم دارد <br />
<ref><br />
[۱۸] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۱۹]<br />
</ref><br />
، زیرا بر هم زدن حالت تعادل در هر امری، موجب فساد در آن میشود. <br />
<ref><br />
[۲۰] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۲۱] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۲۲]<br />
</ref> <br />
بر همین اساس، اسراف را که نابود کننده امکانات و داراییهای گوناگون انسان است، با سُرفه (کرمی که درختان را میخورد و از درون میپوساند) همریشه دانستهاند. <br />
<ref><br />
[۲۳] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۲۴] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۲۵] <br />
</ref><br />
ارتباط بین اسراف و رذائل دیگر[ویرایش]<br />
افزون بر این، بررسی موارد کاربرد اسراف در قرآن نشان میدهد که بین آن و دیگر مفاهیم فراگیر و کلیدی، در محدوده ضد ارزشها چون کفر، ظلم، فسق و... ارتباط عمیق مفهومی و پیوند گسترده مصداقی برقرار است.<br />
<ref> <br />
[۲۶] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۲۷] <br />
</ref><br />
اسراف و تبذیر[ویرایش]<br />
بین اسراف و تبذیر ارتباط و تفاوتی هست. <br />
← ارتباط بین اسراف و تبذیر <br />
مفهوم تبذیر و مشتقاتش در ارتباط نزدیک معنایی با اسراف است. <br />
این واژه و مشتقاتش که سه بار و در دو آیه متوالی آمده <br />
<ref><br />
[۲۸]<br />
</ref><br />
درلغت به معنای تباه ساختن اموال است. <br />
<ref><br />
[۲۹]<br />
</ref> <br />
کهاز دور ریختن یا پاشیدن بذر در مکانی نامساعد و به روشی نادرست به استعاره گرفته شده <br />
<ref><br />
[۳۰] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۳۱]<br />
</ref><br />
و همیشه با نوعی پاشیدگی، بینظمی و بیبرنامگی همراه است. <br />
<ref><br />
[۳۲] <br />
</ref><br />
← فرق بین اسراف و تبذیر <br />
اسراف و تبذیر بهرغم ارتباط نزدیک، تفاوتهایی نیز با همدارند: <br />
← اسراف فراگیر از تبذیر <br />
۱. اسراف، مفهومی فراگیر بوده، شامل هرگونه انحراف (اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و...) میشود <br />
<ref><br />
[۳۳] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۳۴]<br />
</ref> <br />
امّا تبذیر، بیشتر در امور مالی و اقتصادی <br />
<ref><br />
[۳۵]<br />
</ref><br />
، و به ندرت در موارد دیگر بهکار میرود <br />
<ref><br />
[۳۶]<br />
</ref><br />
؛ مثلا روایتی در مقام توصیه به پذیرش ولایت علی(علیه السلام) از تبذیر در این امر، نهیمیکند. <br />
<ref><br />
[۳۷]<br />
</ref> <br />
به بیان دیگر تبذیر در خصوص مال کاربرد دارد، امّا اسراف هم در مال و هم در افعالی که از انسان صادر میشود. اسراف در فعل مانند این که ولیّ مقتول علاوه بر قاتل، دیگری را بکشد. <br />
علاوه بر آن، اسراف در مال، هزینه کردن آن بیش از حدّ سزاوار است، ولی تبذیر، صرف مال در مسیری است که سزاوار نیست مانند هزینه کردن آن در راه معصیت؛ <br />
<ref><br />
[۳۸] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۳۹]<br />
</ref> <br />
هر چند واژۀ تبذیر در مورد اسراف مالی نیز به کار رفته است؛ زیرا تجاوز از حدّ مطلوب و معقول که معنای اسراف است، هزینه کردن مال در جایگاهی است که سزاوار نیست. از این رو، برخی به تفاوت نخست بسنده کردهاند. <br />
<ref><br />
[۴۰] <br />
</ref><br />
← اسراف عام از تبذیر <br />
۲. اسراف، گاه بر زیادهروی در انجام دادن عملی مباح، اطلاق میشود؛ مانند زیادهروی در خوردن که اصل آن تا حدّ نیاز جایز، بلکه مطلوب است و گاه بر خصوص مصارف نابجا و ناشایست، اگرچه اندک باشد؛ مانند دور ریختن مواد غذایی که ارتکاب آن به مقدار کم نیز جایز نیست. <br />
<ref><br />
[۴۱] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۴۲] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۴۳]<br />
</ref> <br />
بنابراین، مصادیق آن را میتوان از دو نوعِ کمّی و کیفی دانست؛ امّا تبذیر غالباً بهصورت کیفی و در خصوص مصارف ناشایست تحقق مییابد؛ مثلا به شخصی انفاق کند تا با آن، حرامی را مرتکب شود. <br />
<ref><br />
[۴۴] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۴۵] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۴۶]<br />
</ref> <br />
پس تبذیر بر خلاف اسراف، هیچ گاه برای بیان زیادهروی در امور خیر، چون انفاق بهکار نرفته است. <br />
<ref><br />
[۴۷]<br />
</ref> <br />
بر همین اساس، امام صادق(علیه السلام)تبذیر را جزئی از اسراف دانسته <br />
<ref><br />
[۴۸] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۴۹]<br />
</ref><br />
واسراف بر وجه تبذیر از اسرافهای دیگر زشتتر شمرده شده است. <br />
<ref><br />
[۵۰] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۵۱] <br />
</ref><br />
عوامل و ريشههای اسراف[ویرایش]<br />
هر يک از انواع گوناگون اسراف، ريشههای روانی مخصوص به خود و کنش و واکنش متقابل با آنها را دارد. <br />
← شهوت پرستی <br />
<ref><br />
[۵۲]<br />
</ref><br />
قرآن از زبان حضرت لوط عليه السلام <br />
<ref><br />
[۵۳] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۵۴] <br />
</ref><br />
شهوت رانی را عامل گرايش قوم لوط به اسراف اخلاقی میشمارد؛ همچنين در آيه ۲۸ کهف در مقام نهی پیامبر صلی الله عليه و آله از اطاعت افراطگرايان، آنان را پيرو هواهای نفسانی خويش میشناساند. <br />
← غفلت از ياد خدا <br />
<ref><br />
[۵۵]<br />
</ref><br />
آيه ۲۸ کهف افراطگرايان را کسانی میشمارد که قلبشان از ياد خدا غافل شده است. <br />
← روحيه ناسپاسی و کفران نعمت <br />
<ref><br />
[۵۶]<br />
</ref><br />
خداوند در آيات ۲۶-۲۷ اسراء پس از نهی از تبذیر و بيان اخوت مبذّران با شياطين، میفرمايد: شيطان در برابر پروردگارش بسيار ناسپاس بود. <br />
← تکبر، خودکامگی، استعمار و سيطرهجويی <br />
<ref><br />
[۵۷] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۵۸]<br />
</ref><br />
خداوند در آيات ۸۳ یونس و ۳۱ دخان فرعون را مردی اسرافگر و برتریجو میخواند؛ همچنين از زبان بلقیس، ملکه قوم سبأ، در آيه ۳۴ نمل درباره پادشاهان میگويد: آنان هنگامی که به منطقه آبادی وارد شوند، آن را به فساد و تباهی میکشند.مقايسه اين آيه با آيات مربوط به فرعون نوعی رابطه جانشينی بين فساد اجتماعی و اسراف برقرار میسازد. <br />
← عجب و خودبينی <br />
<ref><br />
[۵۹]<br />
</ref><br />
در آيه ۱۲ یونس از انسانهايی ياد شده که هنگام سختی، از خدا ياری طلبيده و در آسايش، او را از ياد میبرند. خداوند درباره اين افراد میفرمايد: اين چنين برای اسرافکاران اعمالشان زينت داده شده که زشتی عمل خود را ادراک نمی کنند.افزون بر عوامل پيشگفته، میتوان تقلید، چشم و همچشمی، وسواس، تربيت خانوادگی، احساس حقارت و خودکمبينی و داشتن ثروت فراوان، بدون برخورداری از اخلاق دينی را جزو عوامل اسراف دانست. <br />
<ref><br />
[۶۰]<br />
</ref> <br />
مفهوم اسراف در قرآن مصادیق متعددی دارد که در معنای همه، نوعی تجاوز از حدّ اعتدال وجود دارد، در ذیل بعضی از انواع اسراف ذکر میشود. <br />
اسراف در فقه[ویرایش]<br />
در غالب کتابهای فقهی دربارۀ اسراف، بحث مستقلی مطرح نشده است، بلکه مباحث مربوط به آن، در ضمن دیگر مباحث فقهی در بابهای گوناگون عبادات، عقود، ایقاعات و احکام، به مناسبت مطرح شده است. <br />
البته برخی در این خصوص، رسالۀ مستقلّی نگاشته و از جهات گوناگون آن را مورد بحث قرار دادهاند. <br />
<ref><br />
[۶۱] <br />
</ref><br />
حکم تکلیفی اسراف[ویرایش]<br />
اسراف، حرام است، <br />
<ref><br />
[۶۲]<br />
</ref><br />
بلکه برخی حرمت آن را از ضروریات دین دانسته <br />
<ref><br />
[۶۳]<br />
</ref><br />
و برخی دیگر در ردیف گناهان کبیره شمردهاند. <br />
<ref><br />
[۶۴] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۶۵] <br />
</ref><br />
حکم وضعی اسراف[ویرایش]<br />
مهمترین حکم وضعی مترتّب بر اسراف، ضمان است که به تناسب موارد و مصادیق اسراف، در بابهای گوناگون فقهی بدان اشاره شده است. <br />
← مثالهایی برای حکم وضعی <br />
مانند ضمان ولیّ یتیم در صورت اسراف در هزینه کردن مال وی، <br />
<ref><br />
[۶۶]<br />
</ref><br />
ضمان حاکم یا اجرا کنندۀ حدّ در صورت تجاوز از اندازۀ تعیین شده، <br />
<ref><br />
[۶۷]<br />
</ref><br />
ضمان قصاص کننده در صورت اسراف در قصاص، <br />
<ref><br />
[۶۸]<br />
</ref><br />
ضمان اسراف کننده در تأدیب کودک، همسر یا بردۀ خویش، <br />
<ref><br />
[۶۹]<br />
</ref><br />
ضمان پرداخت کنندۀ خمس نسبت به خمس مقداری از مؤنه که اسراف کرده <br />
<ref><br />
[۷۰]<br />
</ref><br />
و ضمان امین مانند مستأجر، وکیل، مستعیر و ودعی در صورت اسراف در مورد امانت. <br />
<ref><br />
[۷۱] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[۷۲] <br />
</ref><br />
تحقق سفاهت با اسراف[ویرایش]<br />
سفاهت از اسباب حجر و تحقّق بخش آن، اسراف و تبذیر در اموال است. <br />
<ref><br />
[۷۳] <br />
</ref><br />
پانویس[ویرایش]<br />
<br />
۱. ↑ مستند العروة (الصلاة) ج۲، ص۲۳۹. <br />
۲. ↑ عوائد الایام، ص۶۳۵.<br />
۳. ↑ المعجمالاحصائی، ج۱، ص۴۵۴، «سرف».<br />
۴. ↑ لسانالعرب، ج۹، ۱۴۹، «سرف». <br />
۵. ↑ مجمعالبیان، ج۴، ص۱۷۶. <br />
۶. ↑ روحالمعانی، مج۴، ج۶، ص۱۷۴.<br />
۷. ↑ التحقیق، ج۵، ص۱۱۰، «سرف».<br />
۸. ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۴، ص۳۳۷.<br />
۹. ↑ فرقان/سوره۲۵، آیه۶۷. <br />
۱۰. ↑ التبیان، ج۳، ص۱۲. <br />
۱۱. ↑ مجمعالبیان، ج۲، ص۸۵۴. <br />
۱۲. ↑ التفسیرالکبیر، ج۲۴، ص۱۰۹.<br />
۱۳. ↑ فرقان/سوره۲۵، آیه۶۷. <br />
۱۴. ↑ تفسیرالمنار، ج۶، ص۳۵۱.<br />
۱۵. ↑ التحقیق، ج۵، ص۱۱۰، «سرف».<br />
۱۶. ↑ تفسیرنمونه، ج۱۵، ص۳۰۷۳۰۸. <br />
۱۷. ↑ الدرالمنثور، ج۳، ص۳۶۹.<br />
۱۸. ↑ شعراء/سوره۲۶، آیه۱۵۲-۱۲۱. <br />
۱۹. ↑ تفسیرنمونه، ج۱۵، ص۳۰۷۳۰۹. <br />
۲۰. ↑ تفسیر المنار، ج۶، ص۳۵۲.<br />
۲۱. ↑ الفرقان، ج۱۵، ص۱۶۹.<br />
۲۲. ↑ المیزان، ج۱۵، ص۳۰۶. <br />
۲۳. ↑ لسانالعرب، ج۶، ص۲۴۴۲۴۵. <br />
۲۴. ↑ المفردات فی غریبالقرآن، ص۲۳۱، «سرف». <br />
۲۵. ↑ تفسیر المنار، ج۶، ص۳۵۱.<br />
۲۶. ↑ مفاهیم اخلاقی، ص۳۱۴ـ۳۱۳.<br />
۲۷. ↑ مفاهیم اخلاقی، ص۳۵۹-۳۵۳.<br />
۲۸. ↑ اسراء/سوره۱۷، آیه۲۷-۲۶. <br />
۲۹. ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۱۹۳.<br />
۳۰. ↑ مفردات، ص۴۰، «بذر». <br />
۳۱. ↑ مجمعالبیان، ج۶، ص۶۳۳. <br />
۳۲. ↑ التحقیق، ج۱، ص۲۳۸، «بذر».<br />
۳۳. ↑ التفسیر الکبیر، ج۹، ص۲۸.<br />
۳۴. ↑ تفسیر المنار، ج۸، ص۳۸۵.<br />
۳۵. ↑ مفردات، ص۴۰، «سرف». <br />
۳۶. ↑ الفرقان، ج۱۵، ص۱۶۵.<br />
۳۷. ↑ تفسیرعیاشی، ج۲، ص۲۸۸. <br />
۳۸. ↑ مجمع البحرین، واژه «بذر» ج۳، ص۲۱۷. <br />
۳۹. ↑ مستمسک العروة ج۷، ص۳۳۹. <br />
۴۰. ↑ الموسوعة الفقهیة المیسّرة ج۳، ص۱۸۴. <br />
۴۱. ↑ احکامالقرآن، ج۳، ص۵۱.<br />
۴۲. ↑ تفسیر قرطبی، ج۷، ص۱۲۳ـ۱۲۵.<br />
۴۳. ↑ الفروقاللغویه، ص۱۱۵. <br />
۴۴. ↑ مجمعالبحرین، ج۱، ص۱۷۰.<br />
۴۵. ↑ الفرقان، ج۱۵، ص۱۶۵.<br />
۴۶. ↑ روحالمعانی، مج۹، ج۱۵، ص۹۰.<br />
۴۷. ↑ التحریر والتنویر، ج۱۵، ص۷۹.<br />
۴۸. ↑ وسائلالشیعه، ج۹، ص۴۶. <br />
۴۹. ↑ بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۰۲. <br />
۵۰. ↑ الفروق اللغویه، ص۱۱۵. <br />
۵۱. ↑ روحالمعانی، مج۹، ج۱۵، ص۹۰.<br />
۵۲. ↑ راهنما، ج ۶، ص ۱۰۸.<br />
۵۳. ↑ اعراف(سوره۷)،آیه۸۱ <br />
۵۴. ↑ نمل(سوره۲۷)،آیه۵<br />
۵۵. ↑ التحقيق، ج ۵، ص ۱۱۰.<br />
۵۶. ↑ التحرير و التنوير، ج ۱۵، ص ۸۱.<br />
۵۷. ↑ التحقيق، ج ۱، ص ۲۳۸.<br />
۵۸. ↑ راهنما، ج ۷، ص ۵۲۳.<br />
۵۹. ↑ راهنما، ج ۷، ص ۳۹۱.<br />
۶۰. ↑ پژوهشی در اسراف، ص ۸۷- ۱۰۳.<br />
۶۱. ↑ عوائد الایام، ص۶۳۵.<br />
۶۲. ↑ السرائر ج۱، ص۴۴۰. <br />
۶۳. ↑ عوائد الایام، ص۶۱۵.<br />
۶۴. ↑ جواهر الکلام ج۱۳، ص۳۱۳. <br />
۶۵. ↑ جواهر الکلام ج۱۳، ص۳۲۰. <br />
۶۶. ↑ جامع المقاصد ج۱۱، ص۲۸۸. <br />
۶۷. ↑ جواهر الکلام ج۴۱، ص۴۷۳. <br />
۶۸. ↑ جواهر الکلام ج۴۲، ص۳۰.<br />
۶۹. ↑ تذکرة الفقهاء (ق) ج۲، ص۳۱۸. <br />
۷۰. ↑ العروة الوثقی ج۲، ص۳۹۴.<br />
۷۱. ↑ جواهر الکلام ج۲۷، ص۱۸۳. <br />
۷۲. ↑ جواهر الکلام ج۲۷، ص۲۱۵. <br />
۷۳. ↑ جواهر الکلام ج۲۶، ص۵۲. <br />
<br />
<br />
منبع[ویرایش]<br />
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۵۰۷-۵۰۹. <br />
دانشنامه موضوعی قرآن</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%B4%DA%AF%D8%B1%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86&diff=608گردشگری در قرآن2015-04-06T18:09:00Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div> <br />
[[قرآن]] ، کتابی است جامع و فراگیر که به عنوان منبع بنیادی و اساسی در فهم و دست یابی به احکام شرعی ، سخن نخستین را می زند. هر پژوهشگری از هر زاویه و افقی به این گنجینه خداوند بنگرد به مقصود و مطلوب مورد نظر خویش دست می یابد.<br />
فقه پژوهان، مفسران، تاریخ نگاران، و… از دیرباز گمشده خود را در قرآن می جسته اند و از آن مدد می گرفته اند.<br />
موضوع این نوشتار نیز، از پدیده هایی است که هر چند به این شکل و شیوه نوپیدا و نو ظهور است، لکن می توان برای دستیابی به قواعد و اصول کلی آن، سراغ قرآن رفت و از کتاب الهی برای آن ره توشه گرفت.<br />
البته، این نکته را نباید نادیده انگاشت که موضوعاتی از قبیل (صنعت توریسم) کم تر در کلمات فقهای پیشین مورد بحث و بررسی قرار گرفته است؛ زیرا این موضوع با این گستردگی یا در زمان آنان مطرح نبوده و یا اگر هم مطرح بوده در حدّی نبوده است که نیاز به بحث استدلالی فقهی داشته باشد. افزون بر این، درگذشته حکومت و نظام به نام اسلام و با قوانین اسلامی روی کار نبوده است که بخواهد در زمینه ارتباط و عضویت با خانواده بین المللی، احکام و روابط و مسائل مربوط به آن را مورد بحث و بررسی همه جانبه قرار دهد؛ از این روی روش استدلال و دستیابی به دلیل شرعی در این مسأله نیز ابتکاری و ویژه خواهد بود که جای نقد و بررسی گسترده خواهد داشت.<br />
به هرحال، از دید یک فقه پژوی آشنا به مقتضیات زمان و مکان برگرفتن اصول و قواعد کلی در زمینه گردشگری و جهانگردی، از قرآن کریم، امری ضروری و ممکن است و می توان از صراحتها و اشارتهای قرآن بر آن استدلال کرد و به رهنمودهای عملی و عینی نیز دست یافت.<br />
==روش بررسی==<br />
روش بررسی و بهره وری ما از قرآن کریم در این زمینه بر دو محور استوار است:<br />
۱. دستورها و فرمانها.<br />
۲. نمونه ها و الگوها.<br />
==دستورها و فرمانها==<br />
=== واژه سیر در قرآن===<br />
در تکاپوی زندگی به ویژه در ابعاد اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، و تاریخی، سفر و گردشگری و سیر و جهانگردی دارای نقشی تعیین کننده و سرنوشت ساز است. از دیر زمان مردمان خردمند برای سیر و سفر جایگاه ویژه ای قائل بوده اند و آن را بخشی از زندگی اجتماعی و انسانی خویش می شمرده اند.<br />
قرآن مجید، با به کارگیری واژه (سیر) در شکلها و هیأتهای گوناگون، دستور به گردشگری و جهان گردی می دهد:<br />
=== دعوت قرآن به گردشگری===<br />
(قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض….) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/67/137 آل عمران/ سوره ۳، آیه۱۳۷.]<br />
</ref><br />
پیش از شما سنتهایی بوده است، پس بر روی زمین بگردید و بنگرید….<br />
(فسیروا فی الأرض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین.) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/271/36 نحل/ سوره ۱۶، آیه ۳۶.]<br />
</ref><br />
پس در زمین بگردید و بنگرید که عاقبت کار آنان که پیامبر را به دروغ نسبت می دادند، چگونه بوده است.<br />
(قل سیروا فی الأرض فانظروا کیف کان عاقبة المجرمین.) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/383/69 نمل/ سوره ۲۷، آیه ۶۹.]<br />
</ref><br />
بگو در زمین سیر کنید و بنگرید که پایان کار مجرمان چگونه بوده است.<br />
از مجموع این آیات و مانند آن می توان دریافت که:اصل مسأله گردشگری و سیر و جهانگردی و نیز برداشت و دریافت ژرف و عمیق از این سیر و سفر، مورد عنایت و توجه خداوند متعال در قرآن مجید است.<br />
در زمانی که هنوز نوشته و کتابی در زمینه شناخت تاریخ و سنن اجتماعی تدوین نشده بود و مدرسه و دانشگاهی در این رابطه وجود نداشت و یا در دسترس عرب و مسلمانان جزیرة العرب نبود، خداوند، مسلمانان را به سیر و نظر در این مقوله ها فرا می خواند و از آنان می خواهند که در این باره به تفکر و تدبّر بپردازند.<br />
روشن است که فراخوانی خودبه خود نوعی دستور به جهانگردی و سیر و سفر به مکانهای تاریخی و جغرافیایی را به دنبال دارد.<br />
از این جا می توان به این نکته نیز دست یافت که مسأله مهم و فراگیری که در زمان ما از آن به عنوان (باستان شناسی) یاد می شود و رشته های ویژه ای را در دانشگاههای دنیا به خود اختصاص داده، مورد دعوت و توجه قرآن بوده است.<br />
===ضرورت مسأله باستان شناسی===<br />
در آیات قرآن کریم، به بسیاری از نقاط جغرافیایی و تاریخی اشاره شده که همواره مورد توجه باستان شناسان قرار گرفته است: مصر ، اصحاب حجر (سنگستان) سدّ ذوالقرنین ، غار اصحاب کهف ، ارم ذات العماد، سدّ مآرب، احقاف ، رودی که بنی اسرائیل از آن گذشتند و فرعونیان در آن غرق شدند، و… فهم دقیق و روشن این مفاهیم در گرو آن است که یک مورخ و یا مفسّر و یا فقیه نسبت به آنها شناخت همه جانبه پیدا کند و این شناخت بدون کمک گرفتن از دانش باستان شناسی ممکن نیست، گرچه بسیاری از این آثار تاریخی به تدریج بر اثر زمین لرزه ها ، افت وخیز دریاها، ریزشهای آسمانی، سایش خاک و مانند آن دگرگون شده است، لکن این دعوت قرآن و فرمان به سیر در زمین روحیه کاوشگری و جست وجو را در پیروان خود بر می انگیزد و ضرورت مسأله باستان شناسی را برای درک و شناخت مکانهای مورد اشاره قرآن روشن می سازد.<br />
باستان شناسی، که لازمه آن جهانگردی و گردشگری است، در حقیقت علم بازسازی تاریخ از گذشته تا حال است. به سخن دیگر، باستان شناسی نوعی جراحی تاریخ و پی بردن به علل صعود و سقوط ملتها و امتهای پیشین است. سوکمندانه این بخش از علوم قرآنی مانند بسیاری از رشته های دیگر، کم تر مورد توجه قرار گرفته و هنوز بر این بنیاد چیزی ساخته نشده تا به عنوان فنّی درخور و شایسته، با روشهای نو و پیشرفته به بازسازی قصص قرآنی بپردازد و فهم و درایتی نوین از آیات قرآنی ارائه دهد.<br />
=== آیات امر به گردشگری===<br />
آیاتی که بدان اشارت رفت، نه تنها اصل مسأله گردشگری را مورد تشویق و ترغیب قرار داده، بلکه آن را در قالب فرمان و امر به پیروان خود تکلیف کرده است.<br />
امر (سیروا) و (انظروا) هر چه باشد (مولوی، ارشادی، وجوبی، استحبابی) چون دیگر اوامر قرآن است که مخاطبان مسلمان باید آن را جدّی بگیرند و پی بگیرند، تا به دستاوردهای آن دست یازند. این امرها از دیدگاه فقهی باید مورد توجه فقیهان قرار گیرد:آیا این گونه اوامر قرآن و سنّت ، تکلیف آور نیست و نمی بایست گروههایی از مسلمانان برای راهنمایی مسلمانان در این زمینه تحقیق و کنجکاوی کنند؟ و مانند دیگر علوم شرعی اصول و قواعد و فروع آن را روشن سازند؟<br />
این نکته درخور دقّت است که چگونه فقیه از کنار این امرهای قرآنی به آسانی می گذرد و نسبت به عینیّت و اجرای این اوامر رهنمود و راهکارهای عملی ارائه نمی دهد! آیا می بایست دیگران با جدیّت و تلاش همه جانبه این دستورهای قرآنی را عملی سازند و ما تماشاگر باشیم. در زمانی که حکومت قدرت مند دینی از آن ماست و ابزارهای پیام رسانی فراهم است، نباید این امرهای قرآنی را در قالب نهاد و سازمانی سامان مند پیاده کرد و الگویی از آن به جهانیان ارائه داد؟<br />
=== آیات تحریک و ایجاد انگیزه در مسلمانان===<br />
دسته دیگر از آیات قرآن، به صورت استفهام سرزنشی و تحریکی به مسأله گردشگری پرداخته و آنانی را که از این مهم سر بر می تابند مورد نکوهش و پرسش قرار داده است:<br />
(افلم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبة الذین من قبلهم….) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/248/109 یوسف/ سوره ۱۲، آیه ۱۰۹.]<br />
</ref><br />
آیا در روی زمین نمی گردند، تا بنگرند که پایان کار پیشینیانشان چه بوده است؟<br />
(افلم یسیروا فی الأرض فتکون لهم قلوب یعقلون بها…) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/337/46 حج/ سوره ۲۲، آیه ۴۶.]<br />
</ref><br />
آیا در زمین سیر نمی کنند تا صاحب دلهایی گردند که بدان تعقل کنند…<br />
این پرسشها، ضمن تحریک و ایجاد انگیزه در مسلمانان برای حرکت و گردش در اطراف و اکناف زمین و گشتن در جهان و سیروسفر در طبیعت و کوه و دشت و هامون این نکته را مطرح می کند که برای دریافت سنتهای تاریخی و نگرش به عاقبت و پایان کار تمدنهای عظیم و بناهای تاریخی و جغرافیایی، نباید تنها به مطالعه آثار پرداخت، بلکه باید همت کرد و رنج سفر برخود هموار ساخت و کوی به کوی و جای به جای جهان را در نوردید و به سیر آفاقی در کنار سیر انفسی دست زد <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/482/53 فصلت/ سوره ۴۱، آیه ۵۳.]<br />
</ref><br />
، تا به راز و رمز پیشرفتها و تمدنها دست یافت و از فروپاشی و سقوط آنها درس عبرت و تجربه آموخت (فتکون لهم قلوب یعقلون بها).<br />
علامه طباطبایی مفسر نامی قرآن در رابطه با این گونه آیات می نویسد:<br />
(وربما استفید الندب من قوله تعالی:(أفلم یسیروا فی الأرض…) <br />
<ref><br />
المیزان، علامه طباطبایی، ج۹، ص۴۰۴. بیروت.<br />
</ref><br />
از این آیات چنین به دست می آید که سیروسفر در زمین، امری پسندیده و مستحب در شریعت است.<br />
اضافه می کنیم که مستحب بودن گردشگری و جهانگردی در صورتی است که اسلام و نظام اسلامی و جامعه مسلمانان از ترک آن زیان و ضرر نبینند وگرنه این مسأله رنگ وجوب و لزوم کفایی، به خود می گیرد که چه بسا ترک آن موجب نکوهش و سرزنش دین داران است. این نکته را می توان از باب وجود حفظ نظام و نیز حرام بودن، سلطه کافران بر مؤمنان <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/101/141 نساء/ سوره ۴، آیه ۱۴۱.] <br />
</ref><br />
و نیز برخورداری عزت و عظمت جامعه اسلامی <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/117/54 مائده/ سوره ۵، آیه ۵۴.] <br />
</ref><br />
استفاده کرد.<br />
===دسته دیگر آیات مربوط به گردشگری===<br />
گذشته از آیاتی که با روشنی و آشکار به مسأله سیر و گردشگری فرمان می دهد، آیات دیگری نیز در قرآن وجود دارد که نتیجه و پیام آن دعوت به گردش و سیروسفر در ارض برای دریافت درسهای عبرت آمیز و سرنوشت ساز از آثار بسیارداران و استعمارگران است، از جمله:<br />
(کم ترکوا من جنات وعیون وزروع و مقام کریم و نعمة کانوا فیها فاکهین کذلک و اورثناها قوما آخرین….)<br />
<ref> <br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/497/26 دخان/ سوره ۴۴، آیه های ۲۶-۲۸.]<br />
</ref><br />
بعد از خود چه باغها و چشمه سارها بر جای گذاشتند و کشتزارها و خانه های نیکو و نعمتی که در آن غرق شادمانی بودند، بدین سان بودند و ما آن نعمتها را به مردمی دیگر واگذاشتیم….<br />
نوشته اند هنگامی که امیرالمؤمنین علی علیهالسلام از شهر مدائن گذشت و به آثار کسری رسید، یکی از همراهان سخنی بدین مضمون گفت که:<br />
(بادها بر این دیار وزیده است و عمارتها را در آستانه تخریب قرار داده است.)<br />
امام علیهالسلام با اشاره به آیات فوق فرمودند:<br />
(این آیات را بخوان از آن پندگیر که چگونه مردمی در نعمت و رفاه می زیستند و بر اثر ناسپاسی و گناه آن نعمتها از آنان گرفته شد و گرفتار نقمت و عذاب شدند. <br />
<ref><br />
سفینة البحار، محدث قمی، ج۸، ص۴۴، چاپ هشت جلدی.<br />
</ref><br />
هان ای دیده عبرت بین از دیده نظر کن هان ایوان مدائن را آئینه عبرت دان پرویز که بنهادی بر خوان تره زرینزرین تره کو بر خوان، رو کم ترکوا برخوان <br />
<ref><br />
سفینة البحار، محدث قمی، ج۸، ص۴۴.<br />
</ref><br />
در جای دیگر قرآن به سنتهای تاریخی و نوامیس طبیعی مانند عزتها و ذلتها، پیروزیها و شکستها، خوشبختیها و بدبختیها اشاره می کند و می فرماید:<br />
(قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض…) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/67/137 آل عمران/ سوره ۳، آیه ۱۳۷.]<br />
</ref><br />
پیش از شما سنتها و قانونهایی عملاً به وقوع پیوسته است. پس در زمین و آثار تاریخی گذشتگان گردش و کاوش کنید.<br />
یکی از مفسران، ضرورت تدوین رشته ای در علوم دینی به نام (علم سنن اجتماع) را از این آیه استفاده کرده و می نویسد:<br />
(رهنمود خداوند به بندگانش بر این که در جامعه و تاریخ سنتهایی وجود دارد. نشانه آن است که ما مسلمانان این دانش را جزء علوم و فنون قرآنی بدانیم و آن را از مهم ترین و اساسی ترین دانشها بشماریم. افزون بر آن، به ریشه و مأخذ آن علم نیز، که عبارت از سرگذشت و تاریخ گذشتگان است، ما را متوجه ساخته است، تا با سیر در زمین و شناخت سنتهای حاکم بر آن، به علتهای فراز و فرود ملتها و تمدنها دست یازیم.) <br />
<ref><br />
تفسیر المنار، رشید رضا، ج۴، ص۱۳۹، المعرفة، بیروت.<br />
</ref><br />
=== واژه سیاحت===<br />
یکی از واژه هایی که در رابطه با گردشگری و جهان گردی در قرآن مطرح شده است، واژه (سیاحت) است. این کلمه با سایر هیأتهای آن در چند جای قرآن به چشم می خورد. لغت شناسان در توضیح آن چنین نوشته اند:<br />
(سائح:من ساح فی الأرض، یسیح یسیحا، اذ استمر فی الذهاب ومنه السیح، الماء الجاری و من ذلک یسمی الصائم سائحا لإستمراره علی الطاعة فی ترک المشتهی.) <br />
<ref><br />
مجمع البیان، طبرسی، ج۳، ص۱۴۶. مکتبة الحیاة بیروت.<br />
</ref><br />
سائح، به کسی گفته می شود که در زمین می چرخد و گردشگری می کند، اصل این کلمه، به معنای حرکت و رفتن مدام است، به همین جهت به آب روان (سیح) گویند، و از این رو به انسان روزه دار (سائح) گفته شده زیرا درفرمانبری و اطاعت از خداوند و دوری گزیدن از خواسته های نفسانی در طول روز پی گیر و استوار است.<br />
ییکی از واژه شناسان معاصر، در پی ریشه اصلی و معنای مشترک آن بر آمده و نوشته است:<br />
(اصل یگانه در معنای این واژه حرکت و جریانی است که همراه با تدبر و تفکر باشد. بنابراین، اگر به آب روان (سیح) گفته می شود به این اعتبار است که آب جاری نرم و آرام راه می گشاید و به پیش می رود. از همین مقوله است، حرکت انسانها آن گاه که براساس اندیشه و توجه و وظیفه شناسی بین آنها و خداوند باشد. با این نگرش در خطاب آیه شریفه که می گوید:(فسیحوا فی الأرض) نکته ای لطیف و ظریف نهفته است.) <br />
<ref><br />
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوی، ج۵، ص۲۸۴.<br />
</ref><br />
گزیده سخن آن که این واژه به معنای:گردشگر، حرکت همراه با آرامش و اندیشه، مسافر، جهانگرد و توریست، آمده است.<br />
===ویژگی سائح بودن مؤمن در آیات===<br />
قرآن مجید، به هنگام ترسیم سیمای مؤمنان و تصویر چهره فرزانگان به تکلیفهای فردی و اجتماعی و ویژگیهای ارزشی آنان اشاره می کند و یکی از آن ویژگیها را (سائح) بودن آنان می شمرد:<br />
(التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الآمرون بالمعروف والناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله…) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/205/112 توبه/ سوره ۹، آیه ۱۱۲.]<br />
</ref><br />
آنان که با خدا روی آشتی دارند و خدا را عبادت می کنند، با سپاس و ستایش خداوند نرم و آرام در راه زندگی قدم می زنند، تکلیف انفرادی خود نماز را با دو رکن اصلی آن رکوع و سجده بپا می دارند و تکلیف اجتماعی خود را با دو رکن اساسی آن امر به معروف و نهی از منکر ، به فرجام می برند و مرزهای الهی را نگهبانند.<br />
در این آیه (سیاحت) در کنار دیگر ارزشها قرار گرفته و معنای آن هم نمی تواند منحصر و محدود به یک مصداق مانند روزه باشد. گروهی از مفسران به قرینه سیاق و روند آیه آن را به معنای سیر وحرکت به سوی مراکز عبادی معنی کرده اند، ولی هم ایشان باز در توضیح معنای سیاحت گفته است که:<br />
(یسیحون ویجولون من معهد من المعاهد الدینیّه و مسجد من مساجد الله الی غیره) <br />
<ref><br />
المیزان، ج۹، ص۳۹۶.<br />
</ref><br />
از ویژگیهای مؤمنان راستین یکی آن است که گردش و حرکت می کنند از پایگاهی از پایگاههای دینی و عبادی بسوی پایگاهی دیگر.<br />
این معنا سازگار با همان معنای لغوی است که سیاحت را به معنای حرکت و جابه جایی و گردشگری دانسته است.<br />
در آغاز سوره توبه نیز این آیه به چشم می خورد که:<br />
(فسیحوا فی الأرض اربعة اشهر.) <br />
<ref><br />
[ http://lib.eshia.ir/17001/1/187/%D9%81%D9%8E%D8%B3%D9%90%D9%8A%D8%AD%D9%8F%D9%88%D8%A7%D9%92 توبه/ سوره، آیه ۲.]<br />
</ref><br />
پس بچرخید در زمین چهار ماه.<br />
علامه طباطبایی در تفسیر آیه می نویسد:<br />
(السیاحة، السیر فی الأرض والجری ولذلک یقال للماء الدائم الجریة فی الساحة:السائح، و امرهم بالسیاحة اربعة اشهر کنایة عن جعلهم فی مأمن فی هذه البرهة من الزمان و ترکهم بحیث لایتعرض لهم بشر حتی یختاروا مایرونه انفع بحالهم من البقاء او الفناء.) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12016/9/147/%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%8A%D8%B1 المیزان، ج۹، ص۱۴۷.]<br />
</ref><br />
سیاحت، گردش در زمین است به همین جهت به آبی که دائم درجریان است (سائح) گویند. خداوند که به مشرکان دستور سیاحت می دهد کنایه از آن است که چهار ماه در امنیت باشند { و به هر چیز بیاندیشند و به هر جا بروند} تا آنچه به سودشان هست برگزینند؛ ماندن یا رفتن و نابود شدن.<br />
در سوره ( تحریم ) نیز، اوصاف زنان شایسته را شمارش می کند که از جمله (سائحات) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/560/%D8%B3%D9%8E%D8%A7%D8%A6%D9%90%D8%AD%D9%8E%D8%A7%D8%AA%D9%8D تحریم/ سوره ۶۶، آیه ۵.] <br />
</ref><br />
بودن آنان است.<br />
از مجموع این آیات چنین به دست می آید که ایستایی و ماندن در یک مکان مانند زادگاه و یا محل زندگی به خودی خود ارزش نیست، بلکه از آن سوی سیروسفر و سیاحت و حرکت و گردش کردن و آگاهی یافتن از محیط پیرامون و جهان پهناور، نوعی ارزش بشمار می رود که مؤمنان از آن برخوردارند.<br />
===سیاحت و مسیح===<br />
از اشارات آیات قرآنی و نیز از صراحت روایات بر می آید که: حضرت عیسی علیهالسلام مصداق کامل و روشنی از گردشگران و جهانگردان دنیا به شمار می رود.<br />
لغت شناسان پیرامون واژه (مسیح) چنین اظهار داشته اند:<br />
(ساح فی الأرض أی ذهب… وقد ساح، ومنه المسیح بن مریم علیهما السلام، فی بعض الأقاویل:کان یذهب فی الأرض فأینما أدرکه اللیل صفّ قدمیه و صلی حتی الصباح، فاذا کان کذلک فهو مفعول بمعنی فاعل.) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/560/%D8%B3%D9%8E%D8%A7%D8%A6%D9%90%D8%AD%D9%8E%D8%A7%D8%AA%D9%8D لسان العرب، ابن منظور، ج۲، ص۴۹۳، نشر ادب حوزه.]<br />
</ref><br />
این واژه (ساح) به معنای (رفت) آمده و کلمه (مسیح) هم از این اصل گرفته شده و در پاره ای از گفته ها آمده است:آن حضرت در زمین راه می رفت و می گشت، آن گاه که شب فرا می رسید تا به صبح به عبادت می ایستاد. بنابراین (مسیح) در این جا به معنای (سائح) و گردشگر است.<br />
امام صادق علیهالسلام درباره این ویژگی حضرت عیسی علیهالسلام می فرماید:<br />
(ان عیسی بن مریم کان من شرایعه السّیح فی البلاد….) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11008/70/244/%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%8A%D8%B9%D9%87 بحارالانوار، ج۷۰، ص۲۴۴، مؤسسه الوفاء.]<br />
</ref><br />
گردش کردن و مسافرت در بین شهرها و آبادیها جزء شریعت حضرت عیسی علیهالسلام به شمار می رفته است.<br />
او، همواره در زمین سیر می کرد و به سیاحت مشغول بود، تا هم با شگفتیهای آفرینش آشنایی بیش تری پیدا کند و هم در راه هدایت بندگان خداوند گام بنهد و هم از بدخواهان گریخته و به دیدار نیکان توفیق یابد.<br />
==== ویژگی حضرت مسیح در روایات====<br />
در کتابهای روایی و تاریخی این ویژگی آن حضرت به گونه ای روشن تر بیان شده است:<br />
۱. (قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله مرّ اخی عیسی علیهالسلام بمدینة وفیها رجل وامرأه یتصالحان.) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11008/14/320/26 بحارالانوار، ج۱۴، ص۳۲۰ -۳۲۱.]<br />
</ref><br />
۲. (وعنه صلیاللهعلیهوآله مرّاخی عیسی علیهالسلام بمدینة واذا فی ثمارها الدود.) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11008/14/321/27 بحارالانوار، ج۱۴، ص۳۲۰ -۳۲۱.]<br />
</ref><br />
۳. (وعنه صلیاللهعلیهوآله مرّاخی عیسی علیهالسلام بمدینة واذا وجوههم صفر.) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11008/14/321/28 بحارالانوار، ج۱۴، ص۳۲۰ -۳۲۱]<br />
</ref><br />
تعبیر پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله به این که حضرت عیسی علیهالسلام از آبادی و یا شهری می گذشت نشانگر آن است که آن حضرت، همواره در حال سفر و سیاحت و گردش هدفدار بوده و در راستای هدایت مردم و آشنایی آنان به ارزشهای الهی، از این سوی به آن سوی و از این شهر به آن شهر در حرکت و رفت وآمد بوده است.<br />
در پاره ای از روایات از امام صادق علیهالسلام چنین رسیده است که:<br />
(بینا عیسی بن مریم فی سیاحته اذ مرّ بقریة فوجد اهلها موتی فی الطریق والدور….) <br />
<ref><br />
http://lib.eshia.ir/11008/14/322/33[ بحارالانوار، ج۱۴، ص ۳۲۲.]<br />
</ref><br />
در لابه لای گردش و سیاحت، حضرت عیسی علیهالسلام به آبادی رسید که تمام مردمان آن در راه و منزلها مرده بودند….<br />
باز همین تعبیر (سیاحت) به عنوان الگوگیری و نمونه یابی بر زبان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله جاری شده است. ابی ذرغفاری می گوید:روزی در خدمت پیامبر بودیم، آن حضرت نماز خواند و سپاس خدای گفت سپس فرمود:<br />
(یابن جندب من اراد ان ینظر… الی عیسی فی سیاحته… فلینظر الی هذا الرجل المقابل… فالتفت الناس ینظرون من هذا المقبل فاذا هو علی بن ابی طالب علیه الصلاة والسلام.) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11008/39/38/%D8%AC%D9%86%D8%AF%D8%A8 بحارالانوار، ج۳۹، ص۳۸.]<br />
</ref><br />
پسرجندب! هر کس بخواهد به سیاحت عیسی بنگرد… به آن مردی که از روبه روی آید بنگرد. مردم به آن سو نگریستند، چهره علی بن ابی طالب علیهالسلام را مشاهده کردند.<br />
مقصود آن است که عیسی علیهالسلام به عنوان الگوی سیاحان و گردشگران در فرهنگ دین مطرح شده است. جالب این است که در پاره ای از تعبیرها و گویش های امامان معصوم علیهمالسلام از حضرت عیسی به عنوان (سیّاح) و جهانگرد یاد شده است.<br />
مرحوم مجلسی ، روایت مفصّلی را می آورد بدین شرح:<br />
مردی یهودی که دانا و آگاه به شرایع آسمانی بود، از شام به مدینه آمد و در جمع یاران رسول خدا صلیاللهعلیهوآله که علی علیهالسلام هم در میان آنان بود حاضر شد. پرسشهای فراوانی داشت که یکی یکی مطرح کرد و پاسخ آنها را می طلبید. علی علیهالسلام آمادگی خود را برای پاسخ گویی اعلام کرد، و او پرسشهای خود را آغاز کرد از جمله:<br />
طرفداران عیسی چنین می پندارند که او (سیاح) و جهانگرد بوده است؟<br />
امام علیهالسلام فرمود:آری چنین است و پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله نیز سیاحتش در صحنه های جهاد و پیکار بود. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11008/10/48/%D8%B3%D9%8A%D8%A7%D8%AD%D8%AA%D9%87 بحارالانوار، ج۱۰، ص۴۸.]<br />
</ref><br />
===جهانگردی در روایات===<br />
روایتها و رهنمودهای رسیده از پیشوایان معصوم نیز گویای آن است که:پختگی و کمال و حقیقت یابی و رسیدن به عینیّت و واقعیت در پرتو سیروسفر و جهانگردی ممکن و میسور است و مسلمانان باید برای این بخش از زندگی نیز، برنامه ریزی کنند.<br />
امام علی علیهالسلام در این زمینه می فرماید:<br />
(لیس للعاقل ان یکون شاخصا الا فی ثلاث، مرمة لمعاش اوخطوة فی معاد، او لذة فی غیر محرم.) <br />
<ref><br />
نهج البلاغه، حکمت ۳۹۰.<br />
</ref><br />
خردمند از شهری به شهری {و از کشوری به کشور دیگر} نمی رود، مگر برای یکی از این سه چیز:سامان دهی امور معیشتی، گام نهادن در اصلاح آخرت ، برخورداری از لذت و تفریح سالم.<br />
(شاخص) به معنای جابه جایی و انتقال از مکانی به مکان دیگر و از شهری به شهر دیگر است. در این فراز، امام علی علیهالسلام بهره مندی و برخورداری از لذتهای مباح و حلال را در گرو سیر و سفر دانسته و آن را بخشی از زندگی مسلمانان شمرده است.<br />
در جای دیگر از آن حضرت رسیده است که فرمود:<br />
(لیس الخبر کا المعاینة.) <br />
<ref><br />
فهرست غرر الحکم، محدث ارموی، ج۷، ص۸۸.<br />
</ref><br />
شنیدن کی بود مانند دیدن.<br />
ونیز فرمود:<br />
واسکن الأمصار العظام فانها جماع المسلمین.) <br />
<ref><br />
نهج البلاغه، نامه ۶۹.<br />
</ref><br />
در شهرهای بزرگ، که مرکز اجتماع انبوه مسلمانان است، سکنی گزین.<br />
دانشمند فرزانه محمد جواد مغنیه در توضیح این فرازاز کلام امام می نویسد:<br />
(سکنی گزیدن و سفر کردن به شهرهای متمدن و بزرگ، آدمی را به ره آوردهای تمدن و ابتکارات و اختراعات بشری، آشنا می سازد و فاصله تمدنها و پیشرفتها را به مردم نشان می دهد. و افقی ژرف تر وگسترده تر از آنچه در آن می زیند به روی آنان می گشاید.) <br />
<ref><br />
فی ظلال نهج البلاغه، مغنیه، ج۴، ص۱۸۲.<br />
</ref><br />
در ضرب المثل ها آمده است:(جهان دیدن به از جهان خوردن) است.<br />
از حدیثهایی مانند (اطلبوا العلم ولوبالصین) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11008/1/180/65 بحارالانوار، ج۱، ص۱۸۰.]<br />
</ref><br />
نیز می توان آموخت که اسلام برای فراگیری علم و دانش مرز نمی شناسد و گردشگری و جهانگردی را در رابطه با اندوخته های علمی و فراگیری تجربه از دیگر ملتها و کشورها لازم و ضروری شمرده و به مسلمانان دستور و فرمان اکید داده است.<br />
=== گردشگری در ادبیات فارسی===<br />
ادبیات فارسی و عربی ما نیز، از همین فرهنگ قرآن و سنّت اثر پذیرفته و در آثار باقی مانده و موجود ملی و مذهبی، به مسأله گردشگری و جهانگردی اهمیت و توجه فراوانی شده است:<br />
تغرب عن الأوطان فی طلب العلیو سافر ففی الاسفار خمس فوائدتفرّج همّ واکتساب معیشةو علم و آداب و صحبه ماجد<br />
در این شعر که منسوب به حضرت علی علیهالسلام است، به مسأله سیر و سفر و جدا شدن از وطن و زادگاه اشاره شده و گذشته از این که سفر و گردشگری را تعالی بخش شمرده به فایده های پنجگانه آن نیز پرداخته است.<br />
۱. غم زدایی و پیدایش نشاط و شادابی<br />
۲. فقرزدایی و رسیدن به زیستی شایسته<br />
۳. دانش آموزی و فراگیری تجربه.<br />
۴. آشنایی با فرهنگها و آداب و رسوم<br />
۵. دوست یابی و شناخت یاران نیک و بزرگوار.<br />
شاعران فارسی زبان نیز در این زمینه به نکته های ارزشمندی اشارت کرده اند. سعدی شیرین سخن، که خود جهانگردی را به مدت سی سال آزموده است، می سراید:<br />
در اقصای عالم به گشتم بسی به سر برم ایام با هر کسی ز هر گوشه ای توشه ای یافتم ز هر خرمنی خوشه ای یافتم<br />
همو در ره آوردهای سفر و گردشگری می سراید:<br />
جهان گشته و دانش اندوخته سفر کرده و صحبت آموخته<br />
بر همین اساس انسانهایی را که مسافرت نمی کنند و بسته به خاک و وطن خویشند، پخته و کامل نمی شناسد:<br />
اگر پارسایی سیاحت نکرد سفر کردگانش نخوانند مرد<br />
سعدی، هشیاری، حکمت اندوزی و حکمت آموزی خود را مرهون جهانگردی ها می داند.<br />
اوحدی نیز، گردش و جهان دیدن را مقدمه گشایش روزنه های نوین در زندگی می شمرد:<br />
آن که شش ماه در سفر باشدروی دیگر به راه در باشد<br />
نظامی ، پویایی و بالندگی اندیشه و پختگی و ناب شدن خرد را درگرو سفر می داند:<br />
سرعت عقل در جهانگردی جنبش روح در جوانمردی فردوسی، فرزانگی و آزمودگی آدمی را در پرتو گردشگری و جهانگردی میسّر می شمرد:<br />
درست است گفتار فرزانگانجهاندیده و پاک دانندگانجهان آزموده دلاور سرانگشادنند یک یک به پاسخ زبان<br />
عطار گوید سیاحت و سفر زمینه بروز استعدادها، خلاقیّت ها و ابتکارهاست:<br />
زین بحر همچو باران بیرون شو و سفر کن زیرا که بی سفر تو هرگز گهر نگردی<br />
و شاعری دیگر اندر فواید سفر و جهانگردی گفته است:<br />
ای دل ارچند در سفر خطر است کس گهر بی سفر کجا یابدآن که چون سایه گشت خانه نشین تابش ماه و خور کجا یابدزاغ کزآشیان نپردبر شکاری ظفر کجا یابد<br />
==نمونه ها و الگوها==<br />
بخش گسترده ای از بحثهای قرآن در قالب سرگذشت اقوام پیشین و داستانهای گذشتگان بیان شده است. توجه به این نکته که تاریخ بستر حوادث گوناگون است و آنچه را به صورت ذهنی و فلسفی جست وجو می کند، گاه در صفحه های تاریخ به صورت عینی قابل بازیابی است، نقش محوری و زیربنایی تاریخ را نشان می دهد. مطالعه و نگرش به تاریخ و دیدن و گشتن در مکانهای تاریخی که ظرف وقوع رخدادها بوده اند، عمر آدمی را به بلندای عمر بشر دراز می سازد و آموزه های نظری و عملی و کاربردی فراوانی را فرا راه جوامع بشری می نهد.<br />
قرآن، با نقل فصل ها و فرازهای از داستان گذشتگان، روایتی تصویری و هنری از اندیشه و فرهنگ آنان را به نمایش می گذارد و حسّ کنجکاوی آدمی را برای ردیابی و شناسایی مکانها و سرزمینهای وقوع این داستانها بر می انگیزاند و همین به نوبه خود گونه ای گردشگری و جهانگردی را می طلبد که قرآن در ضمن بیان قصه ها داستانهای گذشتگان مردمان را به آن سو فرا می خواند:<br />
(نحن نقص علیک احسن القصص بما اوحینا الیک هذا القرآن و ان کنت من قبله لمن الغافلین.) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/235/%D9%86%D9%8E%D8%AD%D9%92%D9%86%D9%8F یوسف/ سوره ۱۲، آیه ۳.]<br />
</ref><br />
ما نیکوترین سرگذشت را با این قرآن که به تو وحی کردیم، برتو حکایت کنیم و تو پیش از آن از بی خبران بودی.<br />
توجه به واژه (قصص) در بحث مورد نظر می تواند راهگشا و درس آموز باشد:<br />
(کلمه (قصص) در قرآن بر وزن (عَسس) آمده نه (فِرَق جمع فرقه) واژه یادشده صورت جمع ندارد و در اصل به معنای (پی گیری) و (ردیابی) است… قصص به معنای رمان یا حوادث خیالی نیست، بلکه به معنی سرگذشت و ماجرای واقعی است.) <br />
<ref><br />
آفرینش هنری در قرآن، فولادوند، ص۱۳۴.<br />
</ref><br />
بنابراین، بهره وری از قصص قرآنی آن گاه به شایستگی انجام می گیرد که انسانها در راستای پی گیری و ردیابی رخدادها قرار گیرند و با گردش ونگرش در ظرف و بستر داستانها از آن پند و عبرت آموزند و تنها به شنیدن و مطالعه بسنده نکنند.<br />
امام علی علیهالسلام می فرماید:<br />
(لن یصدق الخبر حتی یتحقق العیان.) <br />
<ref><br />
فهرست غرر، ج۷، ص۸۸.<br />
</ref><br />
گزارش آن گاه مورد تصدیق و تأیید است که عینی و خارجی باشد.<br />
در این جا می پردازیم به ارائه سیمانگاری قرآن درباره شماری از شخصیتهای الهی که زندگی آنان همراه بوده است با سفرها و مهاجرتهای گوناگون:<br />
===ابراهیم مهاجر===<br />
تاریخ نویسان، برای حضرت ابراهیم سه هجرت و مسافرت نقل کرده اند:<br />
۱. از زادگاهش بابل به سوی شام<br />
۲. از شام به مصر<br />
۳. برگشت از مصر به شام.<br />
البته این ها افزون از سفرهای پی درپی آن حضرت از فلسطین به مکه در جریان بردن هاجر و اسماعیل است.<br />
قرآن در آیه های زیر به سفرها و هجرتهای ابراهیم اشارت می کند:<br />
(فآمن له لوط؛ و قال انی مهاجر الی ربّی، انه هو العزیز الحکیم.) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/399/26 عنکبوت/ سوره ۲۹، آیه ۲۶.]<br />
</ref><br />
لوط به او ایمان آورد و گفت:من به سوی پروردگارم مهاجرت می کند؛ زیرا او پیروزمند و حکیم است.<br />
(ونجّیناه ولوطاً الی الأرض الی بارکنا فیها للعالمین.) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/327/71 انبیاء/ سوره ۲۱، آیه ۷۱.]<br />
</ref><br />
او و لوط را رهانیدیم و به سرزمینی که آن را برکت جهانیان قرار داده ایم، بردیم.<br />
===سفرهای فرزندان یعقوب===<br />
ییکی از قصه ها و داستانهای درس آموز و پرنکته قرآن، داستان حضرت یوسف است که خداوند آن را (احسن القصص) نامیده و به گونه گسترده و ریز به پی گیری این قصه پرداخته است:<br />
(این قصه ذکر پیامبران و ذکر فرشتگان و پریان و آدمیان و چهارپایان و مرغان و سیر پادشاهان و آداب بندگان و احوال زندانیان و فضل عالمان و نقص جاهلان و مکر و حیلت زنان و شیفتگی عاشقان و عفت جوانمردان و ناله محنت زدگان و تلوّن احوال دوستان، و عداوت و شماتت خویشان در فرقت و وصلت و عزّ و ذلّ و غنا و فقر و اندوه و شادی و تهمت و بیزاری و امیری و اسیری، این همه نکته ها در این قصه بجامانده و در این قصه علم سرّ و علم فقه و علم تعبیر خواب و علم فراست و علم معاشرت و سیاست و تدبیر معیشت، در می آید و….)<br />
<ref><br />
قصص قرآن، بلاغی، ص۴.<br />
</ref><br />
در مجموع به سه سفر در آیات قرآن برای فرزندان یعقوب اشارت شده است:<br />
۱. نخستین سفر از کنعان به مصر به اتفاق همه فرزندان به جز بنیامین. (ده نفر).<br />
۲. دومین سفر به اتفاق و همراهی برادر یازدهمی به نام بنیامین.<br />
۳. و سومین سفر، فرزندان یعقوب به همراهی پدر برای دیدن یوسف و پایان قصه پرغصه. <br />
<ref><br />
[ یوسف/ سوره ۱۲، آیه ۵۸ -۱۰۰.]<br />
</ref><br />
قرآن، با اشاره به نکته های ریز این رفت وآمدها و سفرها، مسائل و مباحث تربیتی، اخلاقی، عاطفی و انسانی ظریفی را نیز در لابه لای آن گنجانده است.<br />
یکی از پیامهای این سیر و سفرهای فرزندان یعقوب علیهالسلام آن است که:<br />
درشرایط ناسالم اقتصادی و در تنگناهای معیشتی نباید به بهانه این که در این جا زادم، ماندگار شد و تن به ذلّت و حقارت داد. بلکه باید رنج سفر و مسافرت را بر خود هموار ساخت و با برنامه ریزی و حفظ شؤون و ارزشهای انسانی و دینی با سایر شهرها و کشورها ارتباط و پیوند برقرار کرد و این مهم شدنی نیست، مگر با رفت وآمد و سیروسفر و شناسایی امکانات کشورهای مورد نظر.<br />
===موسی و خضر (دو گردشگر ناهمگون)===<br />
موسی در مصر به دنیا آمد و در آن جا مدتی بزیست. در وی، از همان دوران نوجوانی و جوانی روحیه ستم ستیزی و مددرسانی به ستمدیدگان دیده می شد. بر اثر درگیری که بین دو نفر سبطی و قبطی به وجود آمد و موسی به کمک سبطی شتافت و مرد قبطی را نقش بر زمین ساخت و روز دیگر نیز شبیه همین ماجرا تکرار شد <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/387/15 قصص/ سوره ۲۸، آیه ۱۵ -۲۰.]<br />
</ref><br />
، فرعونیان فهمیدند موسایی که به دنبال آن می گشتند هموست؛ از این روی به جست وجو پرداختند تا دستگیرش کنند، موسی پس از آگاه شدن از این امر ترسان و نگران از شهر بیرون رفت:<br />
(فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجّنی من القوم الظالمین.) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/387/21 قصص/ سوره ۲۸، آیه ۲۱.]<br />
</ref><br />
ترسان و نگران از شهر بیرون شد. گفت:ای پروردگار من، مرا از ستمکاران رهایی بخش.<br />
این نخستین سفر موسی بود که از مصر به سوی مدائن انجام گرفت و پیش از نبوت بود.<br />
دومین سفر وی پس از ازدواج با دختر شعیب از مدائن به سوی مصر بود که در طی همین سفر به مقام پیامبری رسید و خداوند برادرش هارون را به کمک موسی فرستاد تا همراه و همگام با یکدیگر مردم را از ستم فرعونی برهانند و آنان را به عبودیت حق رهنمون گردند. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/312/9 طه/ سوره ۲۰، آیه ۹ -۳۵.]<br />
</ref><br />
سومین سفر موسی همراه با بنی اسرائیل به سوی بیت المقدس بود که به قدرت خداونی دریا شکافته شد و موسی و همراهیان از آن گذشتند و فرعونیان در کام امواج دریا فرو رفتند و این خود آیت و نشانه ای شد برای عبرت و پندگیری آیندگان.<br />
چهارمین سفر سرنوشت ساز موسی، که به گردشگری و جهانگردی شباهت کامل دارد، آن بود که:موسی برای دیدار و ملاقات با بنده شایسته خداوند حضرت خضر علیهالسلام به سوی (مجمع البحرین) حرکت کرد. وسایل سفر را فراهم ساخت و همراه یوشع بن نون ، که خدمتگزار او بود، به سوی این سرزمین به راه افتادند. هنگامی که پس از چندی راه پیمایی به نقطه موعود رسیدند، موسی مردی را دید که آثار نبوت درچهره اش پیدا و سیمایش از سماحت و تقوا حکایت می کرد. پس از صلح و سلام و آشنایی با خضر، موسی آمادگی خود را جهت فراگیری علم و دانش از خضر اعلام کرد. و خضر نیز با شرایطی آن را پذیرفت و سفر این دو پیامبر، که نوعی جهانگردی نیز به شمار می رفت، آغاز شد <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/300/60 کهف/ سوره ۱۸، آیه۶۰ -۸۳.]<br />
</ref><br />
. در لابه لای این سفر و گردش نکته های فراوانی است که این نوشتار را گنجایش آن نیست. آنچه به عنوان ره توشه این سفر و گردشگری می تواند آموخت آن است که برای ایجاد تبادل فرهنگی و آموختن علم و تجربه باید عزم را جزم کرد و رنج و سختی آن را نیز به جان خرید؛ زیرا (نابرده رنج گنج میسّر نمی شود.)<br />
===ذوالقرنین (یا الگوی جهانگردان)===<br />
قرآن در آیات شانزده گانه سوره کهف از شخصی سخن می گوید که سفرهای گوناگون به اطراف و اکناف جهان داشته و با جهان پیمایی به سوی شرق و غرب شتافته و آثاری از خود به یادگار گذاشته است. در این که این جهانگرد با کدامین مرد معروف تاریخ برابر می شود، میان مفسران و مورخان گفت وگو بسیار است.<br />
۱. مراد از ذوالقرنین اسکندر مقدونی است؟ <br />
<ref><br />
التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج۲۱ -۲۲، ص۱۶۳.<br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/22036/1/282/%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%B1%D9%86%D9%8A%D9%86 کامل ابن اثیر، ج۱، ص۲۸۲ -۲۹۶.]<br />
</ref><br />
۲. یکی از پادشاهان یمن به نام (تبع) بوده است؟ <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/12016/13/385/%D8%AC%D9%85%D8%B9 المیزان، ج۱۳، ص۳۸۵.]<br />
</ref><br />
۳. بزرگ ترین امپراطور چین است که در تاریخ آمده است. <br />
<ref><br />
ذوالقرنین یا تسن چی هوانک تی، بزرگ ترین پادشاه چین، استاد کامبوزیا، شرکت سهامی انتشار.<br />
</ref><br />
۴. کورش پادشاه هخامنشی است؟ <br />
<ref><br />
المیزان، ج۱۳، ص۳۹۶، نظریه منسوب به ابوالکلام آزاد هندی است که در این باره کتابی نگاشته و به فارسی نیز ترجمه شده است.<br />
</ref><br />
و نیز در این که پیامبر بوده یا پادشاه و یا فردی شایسته و صالح و نیز چرا به او (ذوالقرنین) گفته اند، سخن بسیار است که به بیان یک روایت از امام علی علیهالسلام در این باره بسنده می کنیم:<br />
(قام ابن الکواء الی علی علیهالسلام وهو علی المنبر فقال:یا امیرالمؤمنین اخبرنی عن ذی القرنین نبیّا کان ام ملکا؟ واخبرنی عن قرنه من ذهب من فضّة؟ فقال له:لم یکن نبیّا ولا ملکا ولم یکن قرناه من ذهب ولافضّة، ولکنه عبداً احب اللّه فأحبه الله ونصح لله ونصحه الله، وانما سمی ذالقرنین لأنه دعا قومه الی اله عزوجل فضربوه علی قرنه فخاب عنهم حیناً ثم عاد الیهم فضرب علی قرنه الآخر، وفیکم مثله.) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/11008/39/39/12 بحارالانوار، ج۳۹، ۳۹-۴۰.]<br />
</ref><br />
ابن کواء از امام علی علیهالسلام که بر فراز منبر نشسته بود پرسید:ای امیرمؤمنان به من گزارش ده که ذوالقرنین پیامبر بود یا پادشاه؟ و شاخ او از طلا بود یا نقره ؟<br />
امام علی علیهالسلام فرمود:نه پیامبر بود و نه پادشاه و شاخهای او هم از طلا و نقره نبود. او بنده ای از بندگان خدا بود که محبت خدای در دل داشت و خدا هم او را دوست می داشت. خالصانه در راه خدا گام برداشت خداوند هم به او اخلاص و پاکی داد. علت نامیدن او به ذوالقرنین، آن بود که قوم خویش به سوی خدا فراخواند، بر سر او ضربت زدند از میان آنان مدتی پنهان شد. دوباره پس از مدتی برگشت باز هم بر او ضربه زدند. و در میان شما مردم هم چنین فردی وجود دارد {اشاره به خود ایشان}.<br />
==== نکاتی در مورد شخصیت ذوالقرنین====<br />
به هر حال، آنچه درباره این شخصیت می توان گفت، چند نکته است:<br />
۱. از آیات قرآنی بر می آید که ذوالقرنین جهانگردی صاحب هنر و دیندار و هدفدار بوده و با عنایت و مدد خداوندی از وسیله سریع السیر و شتابنده ای نیز برخوردار بوده است که دشت و هامون و کوه و کویر را درمی نوردیده و با این وسیله زمین پیما به شرق و غرب جهان آن روز گام نهاده است و زندگی پر تحرک و پرکاری داشته که گردشگری و سیر و سفر جزء اساسی و بنیادی آن را تشکیل می داده است.<br />
۲. وی با استفاده از ابزار مهندسی مدرن و پیشرفته زمان خودش، دست به ابتکارهای جالب و سازنده ای زده است که ایجاد و احداث سدّآهنین همراه با مسّ گداخته و با شیوه مهندس دقیق از آن جمله است.<br />
۳. سرداری بزرگ و بزرگوار بوده که در ایجاد سدّ بزرگ و سرنوشت ساز در منطقه کوهستانی هیچ گونه امکانات مالی و ابزاری از مردم نگرفته و فقط از بازوان پر توان مردم آن مرز و بوم سود جسته است.<br />
۴. از ویژگیهای سدّسازی او، استحکام و استواری و کیفیت ساخت آن بوده است که راه نفوذ مفسدان منطقه به نام ( یأجوج و مأجوج) را بسته و جلو جنایتها و غارتگریهای آنان را به کلی گرفته است.<br />
۵. از مجموع آیات می توان فهمید که او سه سفر به سه سو داشته و از هر کدام خاطره ای نظر او را جلب کرده است:<br />
====سفرهای ذوالقرنین====<br />
الف. در سفر به غرب، منظره غروب خورشید در میان دریا او را به یادکارگاه ذوب فلزات انداخته و همین نکته می رساند که او از هنرمندان و مهندسان زمان خویش بوده است.<br />
این منظره در هنگام غروب خورشید که تابش چند ساعته افق، دریا را کاملاً از بخار آب انباشته می کند و شعاع خورشید در فضای آب گونه بخار به رنگهای مشعشع جلوه می کند، بسیار دلربا و فریبنده است که ذوالقرنین را نیز به سوی خود کشانده است.<br />
ب. ذوالقرنین سفر خود به غرب را پایان داد، سپس عزم شرق کرد و در این مسیر راه پیمود تا به خاستگاه خورشید رسید. در این بخش از سفر به مردمی برخورد کرد که در سطحی پایین از لحاظ فرهنگی می زیستند، با پوشش اندکی که بدن آنها را در برابر آفتاب نمی پوشانید زندگی می کردند، خانه و مسکن نداشتند و از امکانات نخستین زندگی محروم بودند و به این منوال زندگی می گذراندند.<br />
ج. سومین مرحله سفر و جهانگردی ذوالقرنین را قرآن این گونه ترسیم می کند:<br />
(ثم اتبع سببا، حتی اذا بلغ بین السدّین وجد من دونهما قوما لایکادون یفقهون قولاً، قالوا یا ذالقرنین ان یأجوج ومأجوج مفسدون فی الأرض فهل نجعل لک خرجا علی أن تجعل بیننا وبینهم سدّاً….) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/303/93 کهف/ سوره ۱۸، آیه ۹۳ -۹۴.]<br />
</ref><br />
باز هم راه را پی گرفت تا به میان دو کوه رسید، در پس آن دو کوه مردمی را دید که گویی هیچ سخنی را نمی فهمند. گفتند:ای ذوالقرنین، یأجوج و مأجوج در زمین فساد می کنند، می خواهی خراجی برخود مقرر کنیم تا تو میان ما و آنها سدّی برآوری؟…<br />
بدین سان درمی یابیم که ذوالقرنین از شخصیتهایی بوده که با عقل و درایت و مدیریت شایسته و بهره گیری از امکانات مادی و معنوی، بهترین و پیشرفته ترین استفاده ها را کرده و با سیر و سیاحت و گردشگری و جهانگردی گامهای سودمند و سازنده ای در رفع محرومیتها و دفع جنایتها و تباهیهای جامعه خویش برداشته است.<br />
==== پیام زندگی ذوالقرنین====<br />
پیام زندگی او به روایت قرآن مجید آن است که:با تکیه بر قدرت لایزال پروردگاری و استفاده بهینه از نیروهای مردمی می توان در برابر بزرگ ترین باندهای تباهی و فسادآفرین ایستاد و با اقدامهای نوین و مبتکرانه جلو نفوذ و سلطه آنان را گرفت و تاخت و تاز آنان را محدود و مهار ساخت.<br />
نیز از این داستان می توان آموخت که در سیروسفر و گردش و جهان دیدن، با صحنه ها و نیازهایی روبه رو می شود که او را وادار به تصمیم گیری و برنامه ریزی و طراحی می کند و چه بسا در این گونه سیروسفرها به ره آوردهای ابتکاری و دستاوردهای دست اول و نوپیدا نیز بتوان دست یافت که با سالها مطالعه و آموزش ذهنی و علمی برابری کند.<br />
از جریان ذوالقرنین در قرآن به خوبی می توان آموخت که گام نخست در زمینه گردشگری و جهان گردی برخورداری از امکانات و ابزار مناسب است:(انا مکنا له فی الارض).<br />
==اهمیت صنعت گردشگری در ایران==<br />
در جهان امروز که جهان ارتباطات نام گرفته، صنعت توریسم جایگاه ویژه خود را داراست. بهره برداری صحیح و سالم از این صنعت در کشور اسلامی ایران باید با الهام از قرآن و ارزشهای اسلامی همراه باشد و نخستین شرط موفقیت آن این است که:زمینه های جذب توریست را فراهم آوریم و در چارچوب قوانین مذهبی و آداب و رسوم ملی، این صنعت مهم و سودآور را فعّال و پویا سازیم.<br />
تهیه امکانات رفت و آمد، اسکان، نقل و انتقال و استفاده بهینه از فرصتهای به دست آمده، ایران اسلامی را در جهان امروز بهتر و بیش تر مطرح خواهد کرد و داوریهای بوقهای تبلیغاتی جهان استکبار را به کلی دگرگون خواهد ساخت. سرمایه گذاری در این صنعت و فراهم سازی اسباب و مقدمات مناسب با شأن و شکوه جمهوری اسلامی نیاز زمان و نظام ماست و این درسی است که از قرآن می توان به خوبی آموخت:<br />
(انا مکنا له فی الأرض وآتیناه من کل شئ سببا فأتبع سببا.) <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/301/74 کهف/ سوره، آیه ۷۴ -۸۵.]<br />
</ref> <br />
==منبع==<br />
برگرفته از مقاله گردشگری در قرآن مجله فقه- دفتر تبلیغات اسلامی، شماره۱۴.<br />
==پانویس==<br />
[[رده:مقالات]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%A7%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%AF_%D9%85%D9%88%D9%85%D9%86%DB%8C%D9%86&diff=541امداد مومنین2015-03-16T07:53:44Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی «امداد مؤمنین سنتی از جانب پروردگار است که به طور بر مؤمنین میرسد و هیچگاه...» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>امداد مؤمنین سنتی از جانب پروردگار است که به طور بر مؤمنین میرسد و هیچگاه قطع نمیگردد مگر اینکه صفت ایمان از آنان زایل شود. <br />
<br />
فهرست مندرجات<br />
۱ - معنای امداد در لغت و اصطلاح<br />
۲ - امداد دائمی مؤمنین از جانب خدا<br />
۳ - امداد مؤمنین در قرآن<br />
۴ - انواع امداد مؤمنین از دیدگاه قرآن<br />
۴.۱ - امداد بیرونی مؤمنین<br />
۴.۱.۱ - امداد غیر طبیعی<br />
۴.۱.۲ - امداد طبیعی<br />
۴.۲ - امداد درونی مؤمنین<br />
۴.۲.۱ - ایجاد آرامش روحی<br />
۴.۲.۲ - ایجاد ترس در دل کفار<br />
۵ - شرائط امداد مؤمنین<br />
۵.۱ - کسب نیروی دفاع<br />
۵.۲ - اطاعت از خدا و رسول<br />
۵.۳ - صبر و تقوا<br />
۶ - پانویس<br />
۷ - منبع<br />
<br />
معنای امداد در لغت و اصطلاح[ویرایش]<br />
<br />
کلمه "امداد" مصدر باب "افعال"، به معنی یاری رساندن و به فریاد رسیدن است، یاری رساندن ممکن است در راه خیر باشد یا در راه شر [۱] و در اصطلاح به معنای یاری رساندن بصورت متصل، مداوم و پی در پی میباشد. [۲] <br />
بنابراین امداد به یاری کردنی اطلاق می شود که جنبه دائمی داشته باشد و به صورت مستمر ادامه یابد. [۳] <br />
<br />
امداد دائمی مؤمنین از جانب خدا[ویرایش]<br />
<br />
امداد خداوند به مؤمنین و یاری رساندن به آنان در شرایط و حالات مختلف به طور دائمی میباشد که چنین امدادی از طرف خداوند قطع نمیگردد، مگر این که صفت ایمان از افراد جامعه سلب شود که در چنین حالتی امدادی در کار نخواهد بود. <br />
<br />
امداد مؤمنین در قرآن[ویرایش]<br />
<br />
قرآن کریم در آیات متعدد به تحقق تاریخی سنت امداد مؤمنین اشاره نموده است: «وَ لَقَدْ أَوْحَیْنا إِلی مُوسی أَنْ أَسْرِ بِعِبادی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَریقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً لا تَخافُ دَرَکاً وَ لا تَخْشی»، [۴] «ما به موسی وحی فرستادیم که شبانه بندگانم را (از مصر) با خود ببر و برای آنها راهی خشک در دریا بگشا که نه از تعقیب ( فرعونیان ) خواهی ترسید، و نه از غرق شدن در دریا!» <br />
«فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ ما غَشِیَهُمْ»، [۵] «فرعون با سپاهیانش بدنبال ایشان حرکت کردند، آب دریا فرعون و سپاهیانش را پوشاند و غرق کرد». <br />
<br />
انواع امداد مؤمنین از دیدگاه قرآن[ویرایش]<br />
<br />
<br />
← امداد بیرونی مؤمنین <br />
یک نوع امداد مؤمنین در قرآن ، امداد بیرونی مؤمنین است که به دو بخش امداد غیر طبیعی و امداد طبیعی تقسیم میشود. <br />
<br />
←← امداد غیر طبیعی <br />
یکی از جنگهایی که در صدر اسلام میان مسلمانان و کفار اتفاق افتاد جنگ بدر بود که خداوند در این باره میفرماید: <br />
«إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَلَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلِینَ» [۶] «در آن هنگامی که تو به مؤمنان میگفتی: آیا کافی نیست که پروردگارتان، شما را به سه هزار نفر از فرشتگان ، که (از آسمان) فرود می آیند یاری کند؟» <br />
صاحب تفسیر تبیان از ابن عباس ، حسن ، قتاده ، مالک بن ربیعه و... نقل کرده که امداد به واسطه ملائکه در روز بدر بود. [۷] <br />
<br />
←← امداد طبیعی <br />
خداوند در مورد امداد غیبی به واسطه فرستادن باد و طوفان ، میفرماید: «..إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها...» [۸] «در آن هنگام که لشکرهایی (عظیم) به سراغ شما آمدند؛ ولی ما باد و طوفان سختی بر آنان فرستادیم و لشکریانی که آنها را نمیدیدید». <br />
<br />
← امداد درونی مؤمنین <br />
امداد دیگر مؤمنین که در قرآن به آن اشاره شده است، امداد درونی مؤمنین است که به دو بخش ایجاد آرامش روحی و ایجاد ترس و وحشت در دل کفار تقسیم میشود. <br />
<br />
←← ایجاد آرامش روحی <br />
در مورد جنگ حنین خداوند به مؤمنین متذکر میشود که شما را در مراحل مختـلف یـاری رسانـدیم با ایـن که دارای نیـروی زیـادی بودیـد ولی در عیـن حـال نتوانستید بر دشمن غلبه کنید، اما خداوند برای شما آرامش روحی ایجاد نمود:<br />
« ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها..» [۹] «سپس خداوند آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد و لشکرهایی فرستاد که شما نمیدیدید». <br />
<br />
←← ایجاد ترس در دل کفار <br />
«سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَکُوا بِاللَّهِ...» [۱۰] «بزودی در دلهای کافران ، بخاطر این که بدون دلیل، چیزهایی را برای خدا همتا قرار دادند، رعب و ترس میافکنیم». <br />
<br />
شرائط امداد مؤمنین[ویرایش]<br />
<br />
<br />
← کسب نیروی دفاع <br />
کسب آمادگی لازم برای دفاع یکی از شروط امداد مؤمنین توسط خدا میباشد. <br />
«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ...» [۱۱] «هر نیرویی که در توان دارید، برای مقابله با آنها (دشمنان) آماده سازید و (همچنین) اسبهای ورزیده (برای میدان نبرد)، تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید». <br />
کلمه "قوة" به معنای هر چیزی است که با وجودش کار معینی از کارها ممکن میگردد، قوه در جنگ به معنای هر چیزی است که جنگ و دفاع با آن امکانپذیر است، از قبیل انواع اسلحه و مردان جنگی با تجربه و دارای سوابق جنگی و تشکیلات نظامی. [۱۲] <br />
<br />
← اطاعت از خدا و رسول <br />
اطاعت از خدا و رسول و پرهیز از اختلاف ، شرط دیگر امداد مؤمنین توسط خدا میباشد. <br />
«وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ..» [۱۳] «و ( فرمان ) خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت شما از میان نرود». <br />
<br />
← صبر و تقوا <br />
صبر و تقوا شرط دیگر امداد مؤمنین از جانب خداوند است. <br />
«بَلی إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمینَ» [۱۴] «آری، اگر استقامت و تقوا پیشه کنید، و دشمن به همین زودی به سراغ شما بیاید، خداوند شما را به پنج هزار نفر از فرشتگان، که نشانههایی با خود دارند، مدد خواهد داد!» <br />
<br />
پانویس[ویرایش] <br />
<br />
<br />
منبع[ویرایش]<br />
سایت پژوهه.</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D9%85%D9%88%D8%B3%D8%B3%D9%87_%D8%AE%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C_%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4%DB%8C_%D8%B9%D9%84%DB%8C%E2%80%8C_%D8%A8%D9%86_%D8%AD%D9%85%D8%B2%D9%87&diff=440موسسه خیریه فرهنگی آموزشی علی بن حمزه2015-03-06T16:43:24Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div>موسسه خیریه فرهنگی آموزشی علی بن حمزه علیهالسلام، امسال سیزدهساله میشود. آنها مدت کمی است که به خانه جدیدشان نقل مکان کردهاند؛ مدرسهای قدیمی با دیوارهایی کوتاه! در و دیوار مدرسه اگرچه هیچ نشانی از زیباییهای روزهای اولش ندارد، اما باز هم ذهن و یاد بیننده را به روزهای پر شور و شر کودکی پرواز میدهد....<br />
وقتی به سردر سادهاش ـ که از دور آدمهای دور و بر را میپاید ـ نگاه میکنی به مخیلهات هم خطور نمیکند که در داخل این ساختمان قدیمی و فرتوت چه کارهای بزرگی که انجام نمیشود؛ کارهایی به بزرگی ابدیت.<br />
با همه اینها دستاندکاران خیریه خیلی خوشحالند. میگویند شاید زیبا نباشد، اما اینجا جای بیشتری داریم و کارهای بیشتر و بهتری میتوانیم انجام بدهیم.<br />
میگویند: درستش میکنیم بهزودی ...!<br />
<br />
آقای'''شاه علی''' معلم بازنشستهای که بعد از سالها تدریس، مدیر عاملی''' موسسه خیریه علی بن حمزه علیهالسلام''' را برعهده گرفته است، دعوت ما را برای گفتگو پذیرفت و با کلام شیرین خود، فعالیتهای این مؤسسه خیریه را برایمان تشریح کرد. <br />
<br />
به عنوان اولین سؤال بفرمایید که کار اصلی این مؤسسه چیست؟<br />
<br />
این مؤسسه بر اساس همان دستورالعمل معروف که میگوید به جای ماهی دادن به یک گرسنه، بهتر است ماهیگیری را به او یاد بدهی عمل میکند! به این صورت که بچههای مستعدی را که به دلیل بیسرپرستی و یا بدسرپرستی ممکن است از مسیر رشد و ترقی باز بمانند شناسایی میکند و بعد از اطمینان از واجد شرایط بودنشان بر اساس ظرفیت موجود، آنها را از سال دوم دوره دوم متوسطه تا مقطع دکترا بورسیه میکند.<br />
اگرچه حمایت از این افراد محدود به مسایل تحصیلی نیست و مؤسسه در این مدت در واقع نقش والدین را برای آنها ایفا میکند. یعنی مانند یک پدر یا مادر خوب سعی میکند بچههایش را نمازخوان و متدین بار آورد؛ آموزشهای مورد نیازشان را مورد توجه قرار دهد؛ وسایل و شرایط تفریح و آرامش آنها را فراهم کند و حتی در زمان مناسب برای ازدواجشان اقدام کند.<br />
چه اتفاقی باعث شد که به فکر راهاندازی این مؤسسه بیفتید؟<br />
<br />
همانطور که اشاره کردم فکر راهاندازی این مؤسسه از اینجا شروع شد که ما دیدیم روشهای معمول و همیشگی مؤسسات خیریه چندان کارآمد نیست و افراد نیازمند را همچنان نیازمند نگاه میدارد. بر این اساس تعدادی از افراد صاحبنام شیراز دور هم جمع شدند تا برای رفع این ایراد کاری بکنند که نهایتاً به تأسیس مجموعه خیریه فرهنگی-آموزشی علی بن حمزه علیهالسلام در سال 1380 منجر شد. <br />
هیأت مؤسس این خیریه عبارتند از: مهندس ذوالانوار نماینده شیراز که عضو هیئت مدیره هم هستند. آقای دکتر شاه ولی از دانشگاهیان، آقای عباس ابوقداره از تجار بزرگ شیراز، آقای تصور و موسوی از صنعتگران، آقای موحد از آموزش و پرورش، حجتالاسلام ذوالانوار امام جماعت حرم علی بن حمزه (ع) و رئیس اداره جهاد و آقای هاشمی از خیرین شیراز و خود بنده که من هم آموزش و پرورشی هستم.<br />
<br />
این مؤسسه ثبت هم شده است؟<br />
بله، تمام فعالیتها بر اساس مجوزهای رسمی انجام میشود. در حال حاضر یک مرکز مشاوره در خیابان ملاصدرا داریم که دانشآموزان خودمان آنجا را اداره میکنند و با مجوز استانداری فعالیت میکند و یک مرکز فنی و حرفهای هم داریم که مجوزش از اداره فنی و حرفهای گرفته شده و برای آموزشهای و فعالیتهای غیرتحصیلی مورد استفاده قرار میگیرد.<br />
<br />
در حال حاضر چند نفر را تحت پوشش قرار دادهاید؟ <br />
تا کنون 270 نفر بورسیه شدهاند که از این تعداد 70 درصد را دانشجویان و مابقی را دانشآموزان دبیرستانی تشکیل میدهند. البته همانطور که قبلاً هم گفتم پذیرش این افراد بر اساس صلاحیتهای تحصیلی و فرهنگی انجام میگیرد. <br />
<br />
کمی در باره برنامههای فرهنگی و تربیتی مؤسسه توضیح دهید. <br />
ما معتقدیم تمام فعالیتها و اصل کار موسسه، فرهنگی است. زیرا نتیجه همه این کارها این است که دانشآموزان درسخوان و مستعد که در عین حال از اقشار کمدرآمد و بعضاً بیبضاعت جامعه هستند به مدارج علمی بالا دست یابند و انشاءالله در آینده در زمره سکانداران و مسؤولان کشور قرار گیرند و بدین ترتیب سهمی از اداره جامعه نیز به این گروه اختصاص پیدا کند.<br />
البته صرفنظر از نکتهای که عرض کردم فصلنامهای تحت عنوان پویا هم داریم که توسط خود افراد مؤسسه تهیه میشود و به موضوعات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و علمی میپردازد و تاکنون شش شماره از آن منتشر شده است. ضمناً یک انجمن فرهنگی به نام انجمن تلاشگران هم راه انداختهایم که به فعالیتهای تابستانی اختصاص دارد.<br />
همچنین بخشی از فعالیتهای فرهنگی مؤسسه، سرپرستان و خانوادههای اعضا را پوشش میدهد. به عنوان مثال در تابستانها دورههای آموزشی ویژه خانوادهها را سازماندهی کردهایم که گاهی با فعالیتهای اردویی هم تلفیق میشود و نکته مهم آن این است که تقریباً تمام این اقدامات با کمک خود اعضا انجام میگیرد.<br />
<br />
آیا برنامههای دیگری هم برای خانوادهها دارید؟<br />
بله، با برخی از مراکز درمانی توافقنامههایی به امضا رساندهایم تا خانوادهها فقط مقدار کمی از هزینه درمانشان را بپردازند و بقیه مخارج را از موسسه دریافت کنند. همچنین ترتیبی اتخاذ شده که تعدادی از بانکها با ضمانت مالی مؤسسان خیریه، وامهایی را در اختیار خانوادهها قرار دهند. حتی زمینه خرید قسطی برخی از کالاهای ضروری را نیز برای خانوادهها فراهم کردهایم.<br />
<br />
از موسسه فنی و حرفهای که دارید بگویید.<br />
این مؤسسه برای آموزش مهارتهای لازم به اعضا راهاندازی شده و البته حرکت به سوی خودکفایی مالی را هم در نظر داریم. زیرا با توجه به گستردگی فعالیتها و افزایش روزافزون اعضا باید به فکر منابع مالی جدید هم باشیم. در همین چارچوب یک مرکز مشاوره و یک شرکت تولیدی محصولات برقی تأسیس کردهایم و حتی 50 درصد سهام آن را به دانشجویان اختصاص دادهایم. <br />
<br />
آیا برای آینده هم برنامه خاصی دارید؟<br />
<br />
بله، در نظر داریم یک مجتمع آموزشی دانشگاهی تاسیس کنیم که تحصیلات تکمیلی اعضا را در همانجا سازماندهی کنیم و حتی بخشی از نیازهای مالی مؤسسه را از این راه تأمین نماییم.<br />
<br />
در حال حاضر منابع مالی موسسه از کجا و به چه شکل تامین میشود؟<br />
منبع اصلی ما خیرین داوطلب هستند که هم به صورت نقدی و هم به صورت ارایه خدمات رایگان به ما کمک میکنند. <br />
<br />
<br />
فکر میکنید که با توجه به اهدافی که در ابتدا اشاره کردید چقدر موفق بودهاید؟<br />
از این جنبه که هنوز کارهای زیادی باید انجام بدهیم، هیچگاه از خودمان راضی نیستیم، ولی وقتی حاصل تلاشمان را در شخصیت و موفقیتهای اعضا میبینیم بسیار شاد و خرسند میشویم.<br />
<br />
آدرس موسسه <br />
<br />
شیراز بلوار شهید چمران، ابیوردی1، بالاتر از دانشکده توانبخشی نبش کوچه 7، <br />
<br />
شماره تماس <br />
36462158، 36463530، 36463531، <br />
فکس<br />
<br />
36462158. <br />
<br />
پایگاه اطلاعرسانی<br />
<br />
http://www.mfhamzeh.org</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D9%85%D9%88%D8%B3%D8%B3%D9%87_%D8%AE%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C_%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4%DB%8C_%D8%B9%D9%84%DB%8C%E2%80%8C_%D8%A8%D9%86_%D8%AD%D9%85%D8%B2%D9%87&diff=439موسسه خیریه فرهنگی آموزشی علی بن حمزه2015-03-06T16:41:26Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div>موسسه خیریه فرهنگی آموزشی علی بن حمزه علیهالسلام، امسال سیزدهساله میشود. آنها مدت کمی است که به خانه جدیدشان نقل مکان کردهاند؛ مدرسهای قدیمی با دیوارهایی کوتاه! در و دیوار مدرسه اگرچه هیچ نشانی از زیباییهای روزهای اولش ندارد، اما باز هم ذهن و یاد بیننده را به روزهای پر شور و شر کودکی پرواز میدهد....<br />
وقتی به سردر سادهاش ـ که از دور آدمهای دور و بر را میپاید ـ نگاه میکنی به مخیلهات هم خطور نمیکند که در داخل این ساختمان قدیمی و فرتوت چه کارهای بزرگی که انجام نمیشود؛ کارهایی به بزرگی ابدیت.<br />
با همه اینها دستاندکاران خیریه خیلی خوشحالند. میگویند شاید زیبا نباشد، اما اینجا جای بیشتری داریم و کارهای بیشتر و بهتری میتوانیم انجام بدهیم.<br />
میگویند: درستش میکنیم بهزودی ...!<br />
<br />
آقای'''شاه علی''' معلم بازنشستهای که بعد از سالها تدریس، مدیر عاملی''' موسسه خیریه علی بن حمزه علیهالسلام''' را برعهده گرفته است، دعوت ما را برای گفتگو پذیرفت و با کلام شیرین خود، فعالیتهای این مؤسسه خیریه را برایمان تشریح کرد. <br />
<br />
به عنوان اولین سؤال بفرمایید که کار اصلی این مؤسسه چیست؟<br />
<br />
این مؤسسه بر اساس همان دستورالعمل معروف که میگوید به جای ماهی دادن به یک گرسنه، بهتر است ماهیگیری را به او یاد بدهی عمل میکند! به این صورت که بچههای مستعدی را که به دلیل بیسرپرستی و یا بدسرپرستی ممکن است از مسیر رشد و ترقی باز بمانند شناسایی میکند و بعد از اطمینان از واجد شرایط بودنشان بر اساس ظرفیت موجود، آنها را از سال دوم دوره دوم متوسطه تا مقطع دکترا بورسیه میکند.<br />
اگرچه حمایت از این افراد محدود به مسایل تحصیلی نیست و مؤسسه در این مدت در واقع نقش والدین را برای آنها ایفا میکند. یعنی مانند یک پدر یا مادر خوب سعی میکند بچههایش را نمازخوان و متدین بار آورد؛ آموزشهای مورد نیازشان را مورد توجه قرار دهد؛ وسایل و شرایط تفریح و آرامش آنها را فراهم کند و حتی در زمان مناسب برای ازدواجشان اقدام کند.<br />
چه اتفاقی باعث شد که به فکر راهاندازی این مؤسسه بیفتید؟<br />
<br />
همانطور که اشاره کردم فکر راهاندازی این مؤسسه از اینجا شروع شد که ما دیدیم روشهای معمول و همیشگی مؤسسات خیریه چندان کارآمد نیست و افراد نیازمند را همچنان نیازمند نگاه میدارد. بر این اساس تعدادی از افراد صاحبنام شیراز دور هم جمع شدند تا برای رفع این ایراد کاری بکنند که نهایتاً به تأسیس مجموعه خیریه فرهنگی-آموزشی علی بن حمزه علیهالسلام در سال 1380 منجر شد. <br />
هیأت مؤسس این خیریه عبارتند از: مهندس ذوالانوار نماینده شیراز که عضو هیئت مدیره هم هستند. آقای دکتر شاه ولی از دانشگاهیان، آقای عباس ابوقداره از تجار بزرگ شیراز، آقای تصور و موسوی از صنعتگران، آقای موحد از آموزش و پرورش، حجتالاسلام ذوالانوار امام جماعت حرم علی بن حمزه (ع) و رئیس اداره جهاد و آقای هاشمی از خیرین شیراز و خود بنده که من هم آموزش و پرورشی هستم.<br />
<br />
این مؤسسه ثبت هم شده است؟<br />
بله، تمام فعالیتها بر اساس مجوزهای رسمی انجام میشود. در حال حاضر یک مرکز مشاوره در خیابان ملاصدرا داریم که دانشآموزان خودمان آنجا را اداره میکنند و با مجوز استانداری فعالیت میکند و یک مرکز فنی و حرفهای هم داریم که مجوزش از اداره فنی و حرفهای گرفته شده و برای آموزشهای و فعالیتهای غیرتحصیلی مورد استفاده قرار میگیرد.<br />
<br />
در حال حاضر چند نفر را تحت پوشش قرار دادهاید؟ <br />
تا کنون 270 نفر بورسیه شدهاند که از این تعداد 70 درصد را دانشجویان و مابقی را دانشآموزان دبیرستانی تشکیل میدهند. البته همانطور که قبلاً هم گفتم پذیرش این افراد بر اساس صلاحیتهای تحصیلی و فرهنگی انجام میگیرد. <br />
<br />
کمی در باره برنامههای فرهنگی و تربیتی مؤسسه توضیح دهید. <br />
ما معتقدیم تمام فعالیتها و اصل کار موسسه، فرهنگی است. زیرا نتیجه همه این کارها این است که دانشآموزان درسخوان و مستعد که در عین حال از اقشار کمدرآمد و بعضاً بیبضاعت جامعه هستند به مدارج علمی بالا دست یابند و انشاءالله در آینده در زمره سکانداران و مسؤولان کشور قرار گیرند و بدین ترتیب سهمی از اداره جامعه نیز به این گروه اختصاص پیدا کند.<br />
البته صرفنظر از نکتهای که عرض کردم فصلنامهای تحت عنوان پویا هم داریم که توسط خود افراد مؤسسه تهیه میشود و به موضوعات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و علمی میپردازد و تاکنون شش شماره از آن منتشر شده است. ضمناً یک انجمن فرهنگی به نام انجمن تلاشگران هم راه انداختهایم که به فعالیتهای تابستانی اختصاص دارد.<br />
همچنین بخشی از فعالیتهای فرهنگی مؤسسه، سرپرستان و خانوادههای اعضا را پوشش میدهد. به عنوان مثال در تابستانها دورههای آموزشی ویژه خانوادهها را سازماندهی کردهایم که گاهی با فعالیتهای اردویی هم تلفیق میشود و نکته مهم آن این است که تقریباً تمام این اقدامات با کمک خود اعضا انجام میگیرد.<br />
<br />
آیا برنامههای دیگری هم برای خانوادهها دارید؟<br />
بله، با برخی از مراکز درمانی توافقنامههایی به امضا رساندهایم تا خانوادهها فقط مقدار کمی از هزینه درمانشان را بپردازند و بقیه مخارج را از موسسه دریافت کنند. همچنین ترتیبی اتخاذ شده که تعدادی از بانکها با ضمانت مالی مؤسسان خیریه، وامهایی را در اختیار خانوادهها قرار دهند. حتی زمینه خرید قسطی برخی از کالاهای ضروری را نیز برای خانوادهها فراهم کردهایم.<br />
<br />
از موسسه فنی و حرفهای که دارید بگویید.<br />
این مؤسسه برای آموزش مهارتهای لازم به اعضا راهاندازی شده و البته حرکت به سوی خودکفایی مالی را هم در نظر داریم. زیرا با توجه به گستردگی فعالیتها و افزایش روزافزون اعضا باید به فکر منابع مالی جدید هم باشیم. در همین چارچوب یک مرکز مشاوره و یک شرکت تولیدی محصولات برقی تأسیس کردهایم و حتی 50 درصد سهام آن را به دانشجویان اختصاص دادهایم. <br />
<br />
آیا برای آینده هم برنامه خاصی دارید؟<br />
<br />
بله، در نظر داریم یک مجتمع آموزشی دانشگاهی تاسیس کنیم که تحصیلات تکمیلی اعضا را در همانجا سازماندهی کنیم و حتی بخشی از نیازهای مالی مؤسسه را از این راه تأمین نماییم.<br />
<br />
در حال حاضر منابع مالی موسسه از کجا و به چه شکل تامین میشود؟<br />
منبع اصلی ما خیرین داوطلب هستند که هم به صورت نقدی و هم به صورت ارایه خدمات رایگان به ما کمک میکنند. <br />
<br />
<br />
فکر میکنید که با توجه به اهدافی که در ابتدا اشاره کردید چقدر موفق بودهاید؟<br />
از این جنبه که هنوز کارهای زیادی باید انجام بدهیم، هیچگاه از خودمان راضی نیستیم، ولی وقتی حاصل تلاشمان را در شخصیت و موفقیتهای اعضا میبینیم بسیار شاد و خرسند میشویم.<br />
<br />
آدرس موسسه <br />
<br />
شیراز بلوار شهید چمران، ابیوردی1، بالاتر از دانشکده توانبخشی نبش کوچه 7، <br />
<br />
شماره تماس <br />
36462158، 36463530، 36463531، <br />
فکس<br />
<br />
36462158. <br />
<br />
پایگاه اطلاعرسانی<br />
<br />
www.mfhamzeh.org</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D9%85%D9%88%D8%B3%D8%B3%D9%87_%D8%AE%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C_%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4%DB%8C_%D8%B9%D9%84%DB%8C%E2%80%8C_%D8%A8%D9%86_%D8%AD%D9%85%D8%B2%D9%87&diff=438موسسه خیریه فرهنگی آموزشی علی بن حمزه2015-03-06T16:39:52Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی «موسسه خیریه فرهنگی آموزشی علی بن حمزه علیهالسلام، امسال سیزدهساله می...» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>موسسه خیریه فرهنگی آموزشی علی بن حمزه علیهالسلام، امسال سیزدهساله میشود. آنها مدت کمی است که به خانه جدیدشان نقل مکان کردهاند؛ مدرسهای قدیمی با دیوارهایی کوتاه! در و دیوار مدرسه اگرچه هیچ نشانی از زیباییهای روزهای اولش ندارد، اما باز هم ذهن و یاد بیننده را به روزهای پر شور و شر کودکی پرواز میدهد....<br />
وقتی به سردر سادهاش ـ که از دور آدمهای دور و بر را میپاید ـ نگاه میکنی به مخیلهات هم خطور نمیکند که در داخل این ساختمان قدیمی و فرتوت چه کارهای بزرگی که انجام نمیشود؛ کارهایی به بزرگی ابدیت.<br />
با همه اینها دستاندکاران خیریه خیلی خوشحالند. میگویند شاید زیبا نباشد، اما اینجا جای بیشتری داریم و کارهای بیشتر و بهتری میتوانیم انجام بدهیم.<br />
میگویند: درستش میکنیم بهزودی ...!<br />
<br />
آقای'''شاه علی''' معلم بازنشستهای که بعد از سالها تدریس، مدیر عاملی''' موسسه خیریه علی بن حمزه علیهالسلام''' را برعهده گرفته است، دعوت ما را برای گفتگو پذیرفت و با کلام شیرین خود، فعالیتهای این مؤسسه خیریه را برایمان تشریح کرد. <br />
<br />
به عنوان اولین سؤال بفرمایید که کار اصلی این مؤسسه چیست؟<br />
<br />
این مؤسسه بر اساس همان دستورالعمل معروف که میگوید به جای ماهی دادن به یک گرسنه، بهتر است ماهیگیری را به او یاد بدهی عمل میکند! به این صورت که بچههای مستعدی را که به دلیل بیسرپرستی و یا بدسرپرستی ممکن است از مسیر رشد و ترقی باز بمانند شناسایی میکند و بعد از اطمینان از واجد شرایط بودنشان بر اساس ظرفیت موجود، آنها را از سال دوم دوره دوم متوسطه تا مقطع دکترا بورسیه میکند.<br />
اگرچه حمایت از این افراد محدود به مسایل تحصیلی نیست و مؤسسه در این مدت در واقع نقش والدین را برای آنها ایفا میکند. یعنی مانند یک پدر یا مادر خوب سعی میکند بچههایش را نمازخوان و متدین بار آورد؛ آموزشهای مورد نیازشان را مورد توجه قرار دهد؛ وسایل و شرایط تفریح و آرامش آنها را فراهم کند و حتی در زمان مناسب برای ازدواجشان اقدام کند.<br />
چه اتفاقی باعث شد که به فکر راهاندازی این مؤسسه بیفتید؟<br />
<br />
همانطور که اشاره کردم فکر راهاندازی این مؤسسه از اینجا شروع شد که ما دیدیم روشهای معمول و همیشگی مؤسسات خیریه چندان کارآمد نیست و افراد نیازمند را همچنان نیازمند نگاه میدارد. بر این اساس تعدادی از افراد صاحبنام شیراز دور هم جمع شدند تا برای رفع این ایراد کاری بکنند که نهایتاً به تأسیس مجموعه خیریه فرهنگی-آموزشی علی بن حمزه علیهالسلام در سال 1380 منجر شد. <br />
هیأت مؤسس این خیریه عبارتند از: مهندس ذوالانوار نماینده شیراز که عضو هیئت مدیره هم هستند. آقای دکتر شاه ولی از دانشگاهیان، آقای عباس ابوقداره از تجار بزرگ شیراز، آقای تصور و موسوی از صنعتگران، آقای موحد از آموزش و پرورش، حجتالاسلام ذوالانوار امام جماعت حرم علی بن حمزه (ع) و رئیس اداره جهاد و آقای هاشمی از خیرین شیراز و خود بنده که من هم آموزش و پرورشی هستم.<br />
<br />
این مؤسسه ثبت هم شده است؟<br />
بله، تمام فعالیتها بر اساس مجوزهای رسمی انجام میشود. در حال حاضر یک مرکز مشاوره در خیابان ملاصدرا داریم که دانشآموزان خودمان آنجا را اداره میکنند و با مجوز استانداری فعالیت میکند و یک مرکز فنی و حرفهای هم داریم که مجوزش از اداره فنی و حرفهای گرفته شده و برای آموزشهای و فعالیتهای غیرتحصیلی مورد استفاده قرار میگیرد.<br />
<br />
در حال حاضر چند نفر را تحت پوشش قرار دادهاید؟ <br />
تا کنون 270 نفر بورسیه شدهاند که از این تعداد 70 درصد را دانشجویان و مابقی را دانشآموزان دبیرستانی تشکیل میدهند. البته همانطور که قبلاً هم گفتم پذیرش این افراد بر اساس صلاحیتهای تحصیلی و فرهنگی انجام میگیرد. <br />
<br />
کمی در باره برنامههای فرهنگی و تربیتی مؤسسه توضیح دهید. <br />
ما معتقدیم تمام فعالیتها و اصل کار موسسه، فرهنگی است. زیرا نتیجه همه این کارها این است که دانشآموزان درسخوان و مستعد که در عین حال از اقشار کمدرآمد و بعضاً بیبضاعت جامعه هستند به مدارج علمی بالا دست یابند و انشاءالله در آینده در زمره سکانداران و مسؤولان کشور قرار گیرند و بدین ترتیب سهمی از اداره جامعه نیز به این گروه اختصاص پیدا کند.<br />
البته صرفنظر از نکتهای که عرض کردم فصلنامهای تحت عنوان پویا هم داریم که توسط خود افراد مؤسسه تهیه میشود و به موضوعات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و علمی میپردازد و تاکنون شش شماره از آن منتشر شده است. ضمناً یک انجمن فرهنگی به نام انجمن تلاشگران هم راه انداختهایم که به فعالیتهای تابستانی اختصاص دارد.<br />
همچنین بخشی از فعالیتهای فرهنگی مؤسسه، سرپرستان و خانوادههای اعضا را پوشش میدهد. به عنوان مثال در تابستانها دورههای آموزشی ویژه خانوادهها را سازماندهی کردهایم که گاهی با فعالیتهای اردویی هم تلفیق میشود و نکته مهم آن این است که تقریباً تمام این اقدامات با کمک خود اعضا انجام میگیرد.<br />
<br />
آیا برنامههای دیگری هم برای خانوادهها دارید؟<br />
بله، با برخی از مراکز درمانی توافقنامههایی به امضا رساندهایم تا خانوادهها فقط مقدار کمی از هزینه درمانشان را بپردازند و بقیه مخارج را از موسسه دریافت کنند. همچنین ترتیبی اتخاذ شده که تعدادی از بانکها با ضمانت مالی مؤسسان خیریه، وامهایی را در اختیار خانوادهها قرار دهند. حتی زمینه خرید قسطی برخی از کالاهای ضروری را نیز برای خانوادهها فراهم کردهایم.<br />
<br />
از موسسه فنی و حرفهای که دارید بگویید.<br />
این مؤسسه برای آموزش مهارتهای لازم به اعضا راهاندازی شده و البته حرکت به سوی خودکفایی مالی را هم در نظر داریم. زیرا با توجه به گستردگی فعالیتها و افزایش روزافزون اعضا باید به فکر منابع مالی جدید هم باشیم. در همین چارچوب یک مرکز مشاوره و یک شرکت تولیدی محصولات برقی تأسیس کردهایم و حتی 50 درصد سهام آن را به دانشجویان اختصاص دادهایم. <br />
<br />
آیا برای آینده هم برنامه خاصی دارید؟<br />
بله، در نظر داریم یک مجتمع آموزشی دانشگاهی تاسیس کنیم که تحصیلات تکمیلی اعضا را در همانجا سازماندهی کنیم و حتی بخشی از نیازهای مالی مؤسسه را از این راه تأمین نماییم.<br />
<br />
در حال حاضر منابع مالی موسسه از کجا و به چه شکل تامین میشود؟<br />
منبع اصلی ما خیرین داوطلب هستند که هم به صورت نقدی و هم به صورت ارایه خدمات رایگان به ما کمک میکنند. <br />
<br />
<br />
فکر میکنید که با توجه به اهدافی که در ابتدا اشاره کردید چقدر موفق بودهاید؟<br />
از این جنبه که هنوز کارهای زیادی باید انجام بدهیم، هیچگاه از خودمان راضی نیستیم، ولی وقتی حاصل تلاشمان را در شخصیت و موفقیتهای اعضا میبینیم بسیار شاد و خرسند میشویم.<br />
<br />
آدرس موسسه <br />
<br />
شیراز بلوار شهید چمران، ابیوردی1، بالاتر از دانشکده توانبخشی نبش کوچه 7، <br />
<br />
شماره تماس <br />
36462158، 36463530، 36463531، <br />
فکس<br />
36462158. <br />
<br />
پایگاه اطلاعرسانی<br />
<br />
www.mfhamzeh.org</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=Portal:%D8%AE%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D9%87%D8%A7&diff=437Portal:خیریه ها2015-03-06T16:34:13Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div>==[[بنیاد خیریه راهبری آلاء]]==<br />
==[[مرکز کنترل سرطان انتخاب]]==<br />
==[[مرکز فرهنگی تربیتی سلاله]]==<br />
==[[مرکز مددکاری کوثر]]==<br />
==[[موسسه خیریه فاطمه زهرا]](س)==<br />
==[[موسسه خیریه حضرت زینب]](س)==<br />
==[[موسسه خیریه فرهنگی آموزشی علی بن حمزه]] علیهالسلام==</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%B1%D8%AF_%D9%85%D8%B8%D8%A7%D9%84%D9%85&diff=394رد مظالم2015-03-02T13:05:20Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی «رَدّ مظالم بازگرداندن مالی هست که به ناحق گرفته شده است. ==معنای لغوی مظالم...» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>رَدّ مظالم بازگرداندن مالی هست که به ناحق گرفته شده است. <br />
<br />
==معنای لغوی مظالم==<br />
<br />
[[مظالم]] جمع [[مَظلِمَه]] در لغت [[مالى]] را گویند که به [[ناحق]] از کسى گرفته شده است، مانند مال [[غصب شده]] یا سرقت شده. بنابر این، [[ردّ مظالم]] به معناى بازگرداندن چنین مالى به صاحبش خواهد بود. <br />
<br />
==تعریف مظالم در لسان فقها==<br />
<br />
بسیارى از [[فقها]] متعرض تعریف اصطلاح [[رد مظالم]] نشده اند و به حسب ظاهر، مرادشان از این عنوان همان معناى [[لغوی]] و [[عرفی]] آن است؛ لیکن تعدادى از آنان در صدد تعریف آن برآمده و تعریفهاى گوناگونى از مظالم به شرح ذیل کرده اند: <br />
<br />
===تعرف اول فقها=== <br />
[[مظالم]] عبارت است از اموال دیگران که انسان به عمد یا از روى جهل بدان دست یازیده است. [[ردّ مظالم]]، بازگرداندن آن اموال به صاحبش مىباشد. <br />
<ref><br />
صراط النجاة ج۵، ص۱۳۳.<br />
</ref><br />
<ref><br />
فقه الإمام جعفر الصادق ج۴، ص۳۰۶.<br />
</ref><br />
===تعریف دوم فقها=== <br />
[[مظالم]] عبارت است از [[اموال]] و [[حقو ق]] دیگران که در مال یا [[ذمّه]] انسان باقى است؛ هرچند درابتدا آن را به ناحق نگرفته باشد. این تعریف شامل [[زکات]] و [[خمس]] نیزمىشود. <br />
<ref><br />
مقابس الأنوار، ص۲۶۴<br />
</ref><br />
===تعریف سوم فقها=== <br />
[[مظالم]] عبارت است ازمال دیگرى که تلف شده و در [[ذمّه]] تلف کننده قرار گرفته است و صاحب مال نیز ناشناخته است. <br />
<ref><br />
مهذب الأحکام ج۲۱، ص۶۷ <br />
</ref><br />
===تعرف چهارم فقها=== <br />
[[مظالم]] عبارت است از مال معیّن در خارج که صاحبش ناشناخته است.<br />
<ref><br />
مستمسک العروة ج۹، ص ۵۰۵ <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10147/10/460/%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B8%D8%A7%D9%84%D9%85 مجمع الفائدة ج۱۰، ص۴۶۰ و۴۶۷.] <br />
</ref><br />
===تعریف پنجم فقها=== <br />
مال [[حرام]] آمیخته به [[حلال]] که علاوه بر ناشناخته بودن صاحبش، مقدار مال [[حرام]] نیز نامعلوم است، چنان که از بعضى نقل کردهاند. <br />
<ref><br />
غنائم الأیام ج۴، ص۳۴۵ <br />
</ref><br />
===برسی تعریف های فقها از مظالم=== <br />
از میان تعاریف یاد شده، تعریفهاى اول و دوم عام است؛ اما تعاریف دیگر هر کدام از جهتى خاص مىباشد. تعریف سوم به مالى که در [[ذمّه]] مى باشد و صاحبش ناشناخته است و تعریف چهارم به مال موجود در خارج که صاحبش ناشناخته است اختصاص دارد. بنابر این، نسبت میان این دو تعریف تباین است؛ زیرا هیچ کدام با دیگرى در یک مصداق [[عینیّت]] نمىیابد. نسبت میان این دو تعریف، با دو تعریف اول و دوم عموم و خصوص مطلق است. <br />
تعریف پنجم نیز به مال حرام آمیخته به حلالى که صاحبش ناشناخته است اختصاص دارد و در نتیجه، مال [[حرام]] آمیخته نشده به [[حلال]] و نیز مال دیگرى که مالکش شناخته شده است را دربر نمىگیرد. <br />
<br />
==تفاوت مظالم با مال مجهول المالک==<br />
<br />
برخى، [[مجهول المالک]] را به مال معیّن و موجود در خارج- غیر [[لقطه]] - که صاحبش ناشناخته است تعریف کردهاند<br />
<ref><br />
العروة الوثقى تکملة ج۲، ص۱۳.<br />
</ref><br />
<ref><br />
مهذب الأحکام ج۲۱، ص۶۷ <br />
</ref><br />
بنابر این، تفاوت آن با [[مظالم]] به دو معناى نخست، روشن است؛ زیرا مظالم هم مال موجود در خارج را دربرمىگیرد و هم مال تلف شده بر ذمّه آمده را؛ صاحبش شناخته شده باشد یا ناشناخته. بنابر این، مظالم اعم از مجهول المالک خواهد بود و نسبت بین آن دو عموم و خصوص مطلق است؛ لیکن مظالم بنابر تعریف سوم شامل مال معیّن و موجود در خارج نمىشود و نسبت میان آن دوتباین است؛ اما بنابر تعریف چهارم، مظالم و مجهول المالک یکى خواهند بود. بنابر تعریف پنجم، مظالم اخص از مجهول المالک مىباشد؛ <br />
زیرامجهول المالک هر مال معین و موجود در خارج که صاحبش ناشناخته است را دربر مىگیرد؛ خواه آن مال حرام باشد یا غیر حرام، مانند لباسى که باد آن را به منزل انسانى آورده است . <br />
<br />
==ابوابی که مظالم در آن بحث می شود==<br />
<br />
از احکام عنوان یاد شده به مناسبت در بابهاى طهارت، صلات، خمس و غصب سخن گفته اند. <br />
<br />
==احکام رد مظالم==<br />
<br />
===وجوب فورى رد مظالم=== <br />
ردّ مظالم، واجب <br />
<ref><br />
ایضاح الفوائد ج۲، ص ۱۷۶<br />
</ref><br />
و وجوب آن فوری <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/37/98/%D8%A5%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82 جواهر الکلام ج۳۷،ص۹۸.]<br />
</ref><br />
است؛ <br />
===وصیت به رد مظالم=== <br />
وصیّت به آن در آستانه مرگ بر فردى که مظالم بر عهده دارد واجب است <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10027/3/80/%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B8%D8%A7%D9%84%D9%85 العروة الوثقی ج۳، ص۸۰.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
مستند العروة؛الصلاة ج۵ قسم۱، ص۲۵۵<br />
</ref><br />
و مالى که از سوى میّت به عنوان مظالم برگردانده مى شود از اصل ترکه برداشت مىگردد.<br />
<ref><br />
جامع الشتات ج۴، ص۲۳۷<br />
</ref><br />
<ref><br />
رسائل ومسائل ج۲، ص۱۹۸ <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10027/3/80/%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B8%D8%A7%D9%84%D9%85 العروة الوثقی ج۳، ص۸۰] <br />
</ref><br />
===چگونگى بازگرداندن مظالم=== <br />
چنانچه مالکِ مال معلوم باشد، عین مال در صورت موجود بودن آن و مثل یا قیمت آن در صورت تلف شدن به وى باز گردانده مىشود؛ اما اگر مالک ناشناخته باشد، باید درپى شناسایى او برآیند و پس از یأس از دستیابى به وى مال را از جانب صاحبش صدقه مى دهند. <br />
<ref><br />
جامع الشتات ج۱، ص۱۹۵.<br />
</ref><br />
<ref><br />
غنائم الأیام ج۴، ص۳۴۴- ۳۴۵.<br />
</ref><br />
<ref><br />
فقه الامام جعفر الصادق ج۴، ص۳۰۶.<br />
</ref><br />
===مظالم آمیخته با مال حلال=== <br />
چنانچه مظالم با مال حلال آمیخته شود، بدون آنکه مقدار آن معلوم باشد، در صورتى که مالک مال شناخته شده باشد باید با وى مصالحه کنند و در صورت ناشناخته بودن مالک، بنابر قول مشهور باید خمس آن پرداخت گردد و آنچه باقى مىماند حلال است؛ <br />
<ref><br />
غنائم الأیام ج۴، ص۳۳۷<br />
</ref><br />
===مراد از پرداخت خمس در مظالم=== <br />
دراینکه مراد از خمس - یک پنجم- خمس اصطلاحی است که از ابواب فقهى و داراى احکام و مصارفى خاص مىباشد یا مراد خمس لغوی و پرداخت آن به عنوان صدقه به فقرا است، اختلاف مىباشد. مشهور قول نخست است. <br />
<ref><br />
غنائم الأیام ج۴، ص ۳۳۹- ۳۴۳ <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10120/1/257/%D8%B5%D8%B1%DB%8C%D8%AD%D9%87%D8%A7 کتاب الخمس شیخ انصاری ص۲۵۷- ۲۵۸.]<br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10027/4/256/%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%85 العروة الوثقیج۴، ص۲۵۶- ۲۵۷.]<br />
</ref><br />
بنابر این قول، پرداخت خمس به عنوان ردّ مظالم نخواهد بود. <br />
<ref><br />
جامع الشتات ج۱،ص۱۹۵ <br />
</ref><br />
===اذن حاکم در مصرف مظالم=== <br />
اگر مال عین خارجی و مالک آن ناشناخته باشد، صدقه دادن آن از جانب مالک، مشروط به کسب اجازه از حاکم شرع نیست؛ هرچند به تصریح برخى، مراعات احتیاط به گرفتن اذن از حاکم اولی است. <br />
<ref><br />
جامع الشتات ج۱،ص ۳۵۱<br />
</ref><br />
<ref><br />
مجمع الرسائل عبادات ص ۵۲۴<br />
</ref><br />
<ref><br />
صراط النجاة شیخ انصارى ص۲۰۱<br />
</ref><br />
برخى، احتیاط واجب را در گرفتن اذن از حاکم دانسته اند. <br />
<ref><br />
[http://wikifeqh.ir/%D8%B3%D8%A4%D8%A7%D9%84 و جواب یزدیص ۳۲۸ و ۳۵۹] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10103/1/203/531 صراط النجاة ج۱،ص۲۰۳.] <br />
</ref><br />
اما اگر حق دیگرى درگردن انسان باشد به تصریح گروهى صدقه دادن منوط به اذن حاکم شرع است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/22/178/%D9%84%D9%84%D8%AD%D8%A7%DA%A9%D9%85 جواهر الکلام ج۲۲، ص۱۷۸.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10141/2/193/%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%AC%D8%B9%D8%A9 کتاب المکاسب ج۲، ص ۱۹۳.] <br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10027/4/261/%D8%A8%D8%A5%D8%B0%D9%86 العروة الوثقی ج۴، ص۲۶۱] <br />
</ref><br />
===حکم پیدا شدن مالک پس از صدقه دادن مظالم=== <br />
چنانچه پس از صدقه دادن مال از طرف مالک به عنوان ردّ مظالم یا پرداخت خمس در مال حرام آمیخته به حلال، صاحب آن پیدا شود آیا صدقه یا خمس دهنده ضامن است و در نتیجه باید مثل یا قیمت آن را به مالک بپردازد یا ضامن نیست؟ مسئله اختلافی است. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10102/2/68/%D8%A7%D9%84%D8%B6%D9%85%D8%A7%D9%86 الروضة البهیة ج۲، ۶۸.]<br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10149/5/389/%DB%8C%D8%B6%D9%85%D9%86 مدارک الأحکام ج۵، ص۳۸۹.]<br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10088/16/75/%D9%88%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86 جواهر الکلام ج ۱۶، ص۷۵]<br />
</ref><br />
<ref><br />
العروة الوثقی ج۴، ص۲۶۴.<br />
</ref><br />
<ref><br />
مستمسک العروة ج۹، ص۵۰۱.<br />
</ref><br />
<ref><br />
مستند العروة؛الخمس ص ۱۶۱.<br />
</ref><br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10177/1/330/%DB%8C%D8%B6%D9%85%D9%86 هدایة العبادگلپایگانی ج۱،ص۳۳۰.] <br />
</ref><br />
===استحباب ردّ مظالم قبل از نماز باران=== <br />
مستحب است افراد پیش از رفتن براى نماز باران از گناهان توبه و مظالمى را که بر عهده دارند رد کنند تا زمینه استجابت دعا فراهم گردد. <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/10102/1/691/%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B8%D8%A7%D9%84%D9%85 الروضة البهیة ج۱،ص۶۹۱.] <br />
</ref><br />
<br />
==پانویس==</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B9%D9%84%DB%8C&diff=294امام علی2015-02-24T09:46:44Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div>==امام علی علیه السلام==<br />
امام علی بن ابی طالب امیر المؤمنین علیه السلام اولین امام شیعیان هستند.<br />
سب امام علی[ویرایش]<br />
ابو الحسن، علی بن ابی طالب بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب، نخستین امام از ائمه اثنی عشر دومین معصوم از چهارده معصوم (ع) و در نظر اهل سنت خلیفه چهارم از خلفای راشدین است.<br />
امام علی دومین شخصیت اسلام[ویرایش]<br />
<br />
آن حضرت دومین شخص عالم اسلام(پس از رسول اکرم (ص) و وصی و ولی مطلق هستند و اعتقاد به امامت و وصایت و ولایت آن حضرت و یازده فرزند بزرگوارش یکی از اصول مذهب امامیه است.<br />
<br />
عقائد غلات[ویرایش]<br />
<br />
عدهای از پیروان و معتقدان آن حضرت به ملاحظه کثرت فضایل و کرامات ایشان از جاده اعتدال منحرف شده و اعتقاداتی فوق اعتقادات شیعه امامیه درباره ایشان پیدا کردهاند.<br />
این عده به غلات یعنی غلو کنندگان معروف شدهاند و هم در نظر اهل سنت و هم در نظر شیعه از جاده هدایت به دور افتادهاند و از اهل بدعت و ضلال محسوب میگردند.<br />
<br />
نام پدر امام علی[ویرایش]<br />
<br />
ابو طالب نام پدر ایشان بود و این کنیهای بود به جهت پسر بزرگترش که طالب نام داشت و این کنیه بر نام واقعی او که عبد مناف بود غالب آمد و در تاریخ اسلام هیچگاه او را عبد مناف نخواندهاند و فقط با ابو طالب از او یاد کردهاند.<br />
<br />
کنیه امام علی[ویرایش]<br />
<br />
حضرت علی (ع) به جز کنیه ابو الحسن به ابو تراب نیز معروف بود و این کنیه را حضرت رسول (ص) به او داده بود و آن هنگامی بود که او را بر روی خاک خوابیده دیده بود و او را بیدار کرده و گرد و خاک از پشت او برافشانده و فرموده بود تو ابو تراب هستی.<br />
آن حضرت این کنیه را چون از جانب رسول اکرم (ص) به او داده شده بود بسیار دوست میداشت و آن را بر کنیهها و القاب دیگر ترجیح میداد.<br />
اما بنی امیه و دشمنان حضرت در این کنیه نوعی تحقیر و توهین میدیدند و به کسان خود دستور داده بودند که آن را همچون دشنام و ناسزایی درباره او بکار برند. زیاد بن ابیه و پسرش عبید اللّه بن زیاد و حجاج بن یوسف ثقفی این کنیه را درباره او بسیار بکار میبردند.<br />
میگویند مادرش او را حیدره نام نهاده بود، اما پدرش ابو طالب نام او را به علی تغییر داد. در رجزی که به آن حضرت منسوب است و آن را در غزوه خیبر در برابر مرحب خیبری خوانده است تصریح به این معنی است، زیرا حضرت در این رجز فرموده است: أنا الذی سمتنی أمی حیدرة (من کسی هستم که مادرم مرا حیدره نامید).<br />
<br />
مادر امام علی[ویرایش]<br />
<br />
مادر آن حضرت فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف بن قصی است و بنا به گفته علمای انساب نخستین زن هاشمی است که به ازدواج یک مرد هاشمی (ابو طالب) درآمده است و صاحب فرزند شده است.<br />
این بانو را یازدهمین کسی گفتهاند که اسلام آورده و حضرت رسول (ص) بر جنازه او نماز خواند و فرمود که پس از ابو طالب هیچکس درباره من بیشتر از او نیکی نکرده است.<br />
<br />
تولد امام علی[ویرایش]<br />
<br />
تولد امام علی (ع) روز سیزدهم ماه رجب سال سیام عام الفیل، در خانه کعبه اتفاق افتاده است. میگویند کسی پیش از آن حضرت و پس از ایشان در خانه کعبه متولد نشده است.<br />
اگر تولد حضرت رسول (ص) در عام الفیل اتفاق افتاده باشد و عام الفیل بنا بر بعضی محاسبات با سال ۵۷۰ م. منطبق باشد، باید تولد حضرت امام علی (ع) در حدود سال ۶۰۰ م. اتفاق افتاده باشد، یعنی ۲۱ سال قبل از هجرت (با در نظر گرفتن اختلاف سالهای قمری و میلادی این تاریخها تقریبی است).<br />
<br />
رشد امام علی در خانه پیامبر[ویرایش]<br />
<br />
از جمله نعمتهای الهی در حق علی ابن ابیطالب (ع) یکی آن بود که وقتی قریش در قحطی بزرگی افتادند و ابو طالب را فرزند و عیال زیاد و توانایی مالی کم بود، حضرت رسول (ص) به عموی خود عباس که مردی توانگر بود گفت برویم و از بار زندگی ابو طالب بکاهیم و هر کدام یکی از پسران او را برگیریم و پیش خود نگاهداریم. عباس این پیشنهاد را پذیرفت و هر دو پیش ابو طالب رفتند و گفتند ما میخواهیم هر کدام یکی از پسران ترا نزد خود نگاهداریم تا این مصیبت قحطی از میان ما برداشته شود.<br />
ابو طالب که از میان فرزندان خود عقیل را از همه بیشتر دوست داشت گفت اگر عقیل را نزد من بگذارید هر یک از پسران دیگر مرا که میخواهید میتوانید ببرید. پس عباس جعفر را همراه خود به خانه برد و حضرت رسول (ص) امام علی (ع) را.<br />
<br />
امام علی نخستین اسلامآورنده[ویرایش]<br />
<br />
امام علی (ع) نزد رسول خدا (ص) بزرگ شد تا آنکه آن حضرت به نبوت مبعوث شد و امام علی (ع) به او ایمان آورد.<br />
بسیاری از سیره نویسان و محدثان اهل سنت امام علی (ع) را نخستین کسی میدانند که اسلام آورد و آنها که خدیجه را نخستین اسلام آورنده میدانند امام علی (ع) را نخستین اسلام آورنده از مردان میشمارند.<br />
اینکه حضرت امیر (ع) اسلام آورنده نخستین، دست کم از میان مردان، باشد امری طبیعی به نظر میرسد، زیرا بنا بر روایت سیرهنویسان، حضرت رسول (ص) بعثت خود را نخست به خدیجه اعلام فرمود و خدیجه قول او را تصدیق و تأیید کرد.<br />
دومین شخصی که از اسلام و بعثت حضرت رسول (ص) میبایست آگاه میشد علی بن ابیطالب (ع) بود که در خانه آن حضرت زندگی میکرد و در آن هنگام به اختلاف روایات میان ده تا پانزده سال داشت.<br />
پس از او زید بن حارثه بود که پسر خوانده و آزاد کرده پیامبر (ص) بود و در همان خانه زندگی میکرده است.<br />
روایاتی هست که در آغاز فقط حضرت رسول (ص) و خدیجه و امام علی (ع) را در حال نماز گزاردن دیدهاند و روایات دیگری هست که به موجب آن حضرت رسول (ص) در آغاز بعثت به هنگام نماز، با امام علی (ع) و پنهان از نظر دیگران به شکاف کوهها و درههای مکه میرفتند و در آنجا نماز میخواندند.<br />
<br />
← خردهگیری متعصبان بر این فضیلت<br />
بعضی از متعصبان و محدثان اهل سنت خرده گرفتهاند که بر فرض آنکه امام علی (ع) نخستین مسلم باشد چندان فضیلتی را برای او ثابت نخواهد کرد، زیرا آن حضرت در آن زمان در سالهای کودکی بوده است و ایمان و اسلام از سالهای بلوغ معتبر است.<br />
در پاسخ باید گفت که این فضیلت مهمتری بر فضایل امام علی (ع) میافزاید و آن اینکه آن حضرت در میان مهاجرانِ نخستین و در میان جنگجویان بدر که سمت فضیلت و برتری بر اصحاب دیگر حضرت رسول (ص) را دارند، تنها کسی است که هرگز بت پرستی نکرده است و از آن هنگام که خود را شناخته است خدای واحد را پرستیده و با رسول خدا (ص) نماز گزارده است.<br />
<br />
امام علی اولین بیعت کننده با پیامبر[ویرایش]<br />
<br />
بنا بر روایتی دیگر چون آیه: و أنذر عشیرتک الأقربین (به خویشاوندان نزدیک خود هشدار ده) نازل شد، حضرت رسول (ص) بنا براین دستور الهی فرزندان و نبیرگان عبد المطلب را که نزدیکترین خویشان او بودند دعوت کرد و فرمود هر کس از شما پیشتر از دیگران با من بیعت کند برادر و دوست و وارث من خواهد بود و این سخن را سه بار تکرار فرمود و در هر بار فقط امام علی (ع) برخاست و آن حضرت را تأیید و تصدیق کرد و حضرت رسول (ص) فرمود: «این مرد، برادر من و وصی من و خلیفه من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید».<br />
<br />
امام علی در فراش پیامبر[ویرایش]<br />
<br />
بنابر روایات سیرهنویسان، در شبی که قریش قصد داشتند به خانه حضرت رسول (ص) بریزند و او را به قتل برسانند، پیامبر (ص) آن شب به تعلیم جبرئیل در بستر خود نخوابید و به علی(ع) گفت در بستر من بخواب و این پارچه سبز حضرمی را بر خود بپوشان که آنها نخواهند توانست آزاری به تو برسانند.<br />
آن شب حضرت رسول (ص) با ابوبکر از مکه بیرون رفت و امام علی (ع) در رختخواب او خوابید. کفار قریش بر در خانه آن حضرت گرد آمده بودند و مراقب او بودند و میپنداشتند که آنکه خوابیده است خود حضرت رسول (ص) است.<br />
نزدیک بامداد امام علی آن پارچه را به یکسو افکند و قریش به اشتباه خود پیبردند. اما دیر شده بود زیرا حضرت رسول (ص) از مکه بیرون رفته بود. علی سه شبانه روز در مکه ماند تا اماناتی را که مردم پیش رسول اکرم (ص) داشتند مسترد کند و پس از به پایان رساندن این مأموریت از مکه بیرون رفت و به حضرت رسول (ص) پیوست.<br />
<br />
ازدواج امام علی با حضرت فاطمه[ویرایش]<br />
<br />
در سال اول یا دوم یا سوم هجری، حضرت رسول (ص) فاطمه (ع) را به امام علی (ع) تزویج کرد.<br />
بنا بر بعضی روایات مَهر آن حضرت پانصد درهم بود که مطابق با وزن دوازده اوقیه و نیم نقره است (هر اوقیه چهل درهم است) و گفتهاند که مهر دختران دیگر حضرت رسول (ص) نیز به همین مقدار بوده است. اما درباره مهر حضرت فاطمه (ع) اقوال دیگری هم ذکر شده است که باید به کتب مفصل رجوع کرد.<br />
بنا بر بعضی از روایات ابتدا ابوبکر و عمر از حضرت فاطمه (ع) خواستگاری کرده بودند، ولی حضرت رسول (ص) پاسخ رد به ایشان داده بود.<br />
در نیمه ماه رمضان سال سوم هجری حسن بن علی (ع) از این ازدواج بوجود آمد و در سوم شعبان سال چهارم هجرت تولد حسین بن علی (ع) اتفاق افتاد.<br />
<br />
<br />
حضور امام علی در غزوات[ویرایش]<br />
<br />
بنا به روایات، حضرت امیر (ع) در همه غزوات بجز غزوه تبوک حضور داشته است و عَلَم حضرت رسول (ص) همواره به دست امام علی (ع) بوده است.<br />
در غزوه تبوک خود حضرت رسول (ص) امام علی (ع) را به جای خویش در مدینه گذاشت و این امر موجب بروز این شایعه شد که حضرت رسول (ص) از مصاحبت امام علی (ع) خوشدل نیست.<br />
امام علی (ع) این شایعه را با آن حضرت در میان نهاد و آن حضرت سخن بسیار معروف خود را«أ ما ترضی أن تکون منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی» (آیا نمیخواهی که پایگاه تو نزد من مانند پایگاه هارون در برابر موسی باشد، جز آنکه پیامبری پس از من نخواهد بود) ادا فرمود.<br />
اگر در احوال موسی (ع) و هارون (ع) مطالعه شود معلوم خواهد شد که هارون (ع) برادر و نزدیکترین شخص به موسی (ع) بوده است، پس با این مقایسه که حضرت رسول (ص) فرمودند، شکی نمیماند که او امام علی (ع) را نزدیکترین شخص به خود و حتی مقام او را با خود برابر دانسته و فقط نبوت را که اختصاص به خودش داشته است استثنا فرموده است.<br />
شجاعت و رشادت آن حضرت در همه غزوات معروف است و کتب سیره و حدیث اهل سنت مشحون از شرح دلاوریهای آن حضرت است.<br />
اگر به فهرست کشته شدگان مشرکان در جنگ بدر مراجعه شود، معلوم میگردد که در این جنگ هشت تن از هفتاد تن مشرک مقتول بطور مسلم به دست حضرت علی (ع) کشته شدهاند و این عده بجز کسانی هستند که در قتلشان اختلاف است که آیا به دست امام علی (ع) کشته شدهاند یا کسان دیگر و بجز کسانی هستند که امام علی (ع) در قتل ایشان، با دیگران مشارکت داشتهاند.<br />
<br />
← در جنگ احد<br />
در جنگ احد هنگامی که عده زیادی از اصحاب حضرت رسول (ص) از دور ایشان گریختند، امام علی (ع) از جمله اشخاص معدودی بود که پای فشرد و خود را سپر آن حضرت کرد. در این جنگ نیز عدهای از سران قریش به دست آن حضرت به قتل رسیدند.<br />
از آنجمله عبد اللّه بن عبد العزی بن عثمان بن عبد الدار معروف به طلحة بن ابی طلحة از طایفه بنی عبد الدار بود که لوای قریش به دست او بود.<br />
عبد اللّه بن حمید بن زهیر از طایفه بنی اسد و ابو امیة بن ابی حذیفة بن المغیرة از طایفه بنی مخزوم نیز از جمله کسانی بودند که در احد به دست حضرت امیر (ع) کشته شدند.<br />
<br />
← در غزوه خندق<br />
قتل عمرو بن عبدود، در غزوه خندق، به دست آن حضرت سخت مشهور است.<br />
<br />
← در جنگ خیبر<br />
در جنگ خیبر حضرت رسول (ص) علم سفید خود را به ابوبکر داد و او را برای گرفتن یکی از قلاع خیبر فرستاد.<br />
ابو بکر بیآنکه کاری انجام دهد بازگشت. حضرت فردای آن روز عمر بن خطاب را مأمور آن مهم کرد و او نیز نتوانست کاری انجام دهد.<br />
آنگاه حضرت فرمود که من فردا علم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و گریز پا نیست و خداوند این قلعه را به دست او خواهد گشود. آنگاه امام علی (ع) را فرا خواند و علم را به دست او داد و فرمود این علم را پیش ببر تا خداوند فتح این قلعه را به دست تو ممکن گرداند.<br />
امام علی (ع) علم را بگرفت و به نزدیک قلعه رفت و با مدافعین قلعه به جنگ پرداخت. یکی از ایشان ضربهای بر او زد که سپر را از دست مبارک او بینداخت و آن حضرت لنگه در قلعه را از جای برکند و بجای سپر بکار برد و چندان جنگید که خداوند فتح را نصیب او کرد.<br />
<br />
← در غزوه حنین<br />
در غزوه حنین که افراد قبایل هوازن از شکافها و گردنههای کوه بناگاه بر مسلمانان حمله کردند و مسلمانان روی به گریز نهادند از جمله کسانی که پای فشرد و حضرت رسول (ص) را ترک نکرد امام علی (ع) بود.<br />
<br />
امام علی مامور اعلان برائت[ویرایش]<br />
<br />
حضرت رسول (ص) در سال نهم هجرت ابو بکر را مأمور فرمودند که آیات برائت را بر مشرکان مکه اعلام کند.<br />
در این سال مشرکان نیز بنا به معاهداتی که با حضرت رسول (ص) داشتند، بطور جداگانه به حج رفته بودند. پس از حرکت ابو بکر جبرئیل به دستور خداوند از پیغمبر خواست تا امام علی (ع) را مأمور ابلاغ کند.<br />
بنابر آن سوره، مشرکانی که بنا به عهد عام میتوانستند به حج بروند پس از انقضای ماههای حرام دیگر حق نزدیک شدن به کعبه و ادای حج نداشتند و به ایشان اعلام جنگ شده بود و نیز کسانی از مشرکین که معاهده خاص با مسلمانان داشتند فقط تا پایان مدت مذکور در معاهده میتوانستند به حج بروند. در سوره مذکور به منافقان و تخلف کنندگان از جنگ تبوک نیز اشاره شده بود.<br />
چون این سوره نازل شد، کسانی به آن حضرت گفتند که این سوره را توسط ابو بکر بفرست تا آن را در روز حج به همه اعلام کند و حضرت در پاسخ ایشان فرمود که به من امر شده که این سوره را یا خود یا به توسط یکی از اهل بیتم اعلام کنم، بعد امام علی (ع) را مأمور کرد که این سوره را در ایام حج برای مردم بخواند.<br />
<br />
جریان غدیر خم[ویرایش]<br />
<br />
حضرت رسول (ص) در سال دهم هجری پس از بازگشت از حجة الوداع، در ناحیه رابغ در نزدیکی جحفه در موضعی به نام غدیر خم، مردم را پیش از آنکه پراکنده شوند و به دیار خود روند جمع فرمود و خطبهای خواند و در آن خطبه این کلمات بسیار مشهور را درباره حضرت امیر (ع) بر زبان راند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله» (هر که من مولایش بودهام علی مولای اوست، خداوندا دوست بدار آنکه او را دوست بدارد و دشمن بدار آنکه او را دشمن بدارد و یاری ده آنکه او را یاری دهد و خوار کن آنرا که او را خوار دارد).<br />
<br />
شهادت امام علی[ویرایش]<br />
<br />
بنا بر روایات موجود چند ماه پس از واقعه نهروان سه تن از بزرگان خوارج با هم قرار گذاشتند که امام علی (ع) و معاویه و عبد اللّه بن عاص را یک شب بکشند.<br />
آنکه قتل امام علی (ع) را به عهده گرفته بود عبد الرحمن بن ملجم مرادی بود. او به کوفه آمد و در آنجا زنی را به نام قطام از قبیله تیم الرباب که پدر و برادرش در واقعه نهروان کشته شده بودند ملاقات کرد.<br />
چون زنی زیبا بود ابن ملجم از او خواستگاری کرد و او مهر خود را یک بنده و یک کنیز و سه هزار درهم و کشتن امام علی (ع) تعیین کرد.<br />
ابن ملجم که خود برای این کار آمده بود پذیرفت و دو تن دیگر به نام وردان و شبیب بن بجره با او همدست شدند و در شب نوزدهم رمضان سال ۴۰ ه.ق هنگام نماز بر آن حضرت حمله کردند و ابن ملجم با شمشیر بر فرق ایشان زد.<br />
این شمشیر که آلوده به سم بود کار خود را کرد و آن حضرت پس از دو روز بر اثر زخم آن به شهادت رسید.<br />
<br />
← زمان شهادت امام علی<br />
شهادت ایشان روز بیست و یکم ماه رمضان بود. آن حضرت وصیت فرموده بود که قاتل او را بیش از یک ضربت نزنند و او را مثله نکنند و در مدتی که زنده است از همان غذایی که خودشان میخورند، به او بدهند. قبر آن حضرت را در ابتدا از ترس مخالفان مخفی داشتند و جز خواص ایشان از آن محل کسی آگاه نبود و این قبر همان است که در نجف در محلی به نام غری است و اکنون زیارتگاه مسلمانان و مطاف شیعیان جهان است.<br />
<br />
فهرست منابع[ویرایش]<br />
<br />
صحیح بخاری.<br />
صحیح مسلم.<br />
خصائص امیر المؤمنین، امام نسائی.<br />
تاریخ طبری.<br />
الجامع الکبیر، ترمذی.<br />
صحیح، ابن ماجه (سنن).<br />
روضات الجنات.<br />
السیرة النبویة، ابن هشام.<br />
مسند، ابو حنیفه.<br />
مسند، ابن حنبل.<br />
الریاض النضرة، محب طبری، مصر، ۱۳۷۲ه.ق.<br />
کنز العمال، متقی هندی.<br />
تاریخ بغداد.<br />
مناقب، ابن حنبل (نسخه عکس از کتابخانه مجلس).<br />
المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری.<br />
استیعاب.<br />
اسدالغابة فی معرفة الصحابة.<br />
حلیة الاولیاء.<br />
فضائل الخمسة، فیروز آبادی.<br />
الغدیر، علامه امینی.<br />
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید.<br />
<br />
منبع[ویرایش]<br />
نرمافزار جامعالاحادیث، قسمت اهلبیت، حضرت علی.<br />
'''</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%A8%D8%AD%D8%AB:%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D9%86&diff=292بحث:احسان2015-02-23T12:26:33Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی «احسان خوب است.» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>احسان خوب است.</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C_%D9%85%D9%88%D8%B3%D8%B3%D9%87_%D8%AE%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D9%87_%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7&diff=285معرفی موسسه خیریه فاطمه زهرا2015-02-23T11:54:44Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی «وب سایت رسمی موسسه خیریه حضرت زهرا(س) http://www.fatemehzahra.org/» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>وب سایت رسمی موسسه خیریه حضرت زهرا(س)<br />
http://www.fatemehzahra.org/</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B9%D9%84%DB%8C&diff=282امام علی2015-02-23T11:52:13Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div>ا'''مام علی بن ابی طالب امیر المؤمنین علیه السلام اولین امام شیعیان هستند.<br />
سب امام علی[ویرایش]<br />
ابو الحسن، علی بن ابی طالب بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب، نخستین امام از ائمه اثنی عشر دومین معصوم از چهارده معصوم (ع) و در نظر اهل سنت خلیفه چهارم از خلفای راشدین است.<br />
امام علی دومین شخصیت اسلام[ویرایش]<br />
<br />
آن حضرت دومین شخص عالم اسلام(پس از رسول اکرم (ص) و وصی و ولی مطلق هستند و اعتقاد به امامت و وصایت و ولایت آن حضرت و یازده فرزند بزرگوارش یکی از اصول مذهب امامیه است.<br />
<br />
عقائد غلات[ویرایش]<br />
<br />
عدهای از پیروان و معتقدان آن حضرت به ملاحظه کثرت فضایل و کرامات ایشان از جاده اعتدال منحرف شده و اعتقاداتی فوق اعتقادات شیعه امامیه درباره ایشان پیدا کردهاند.<br />
این عده به غلات یعنی غلو کنندگان معروف شدهاند و هم در نظر اهل سنت و هم در نظر شیعه از جاده هدایت به دور افتادهاند و از اهل بدعت و ضلال محسوب میگردند.<br />
<br />
نام پدر امام علی[ویرایش]<br />
<br />
ابو طالب نام پدر ایشان بود و این کنیهای بود به جهت پسر بزرگترش که طالب نام داشت و این کنیه بر نام واقعی او که عبد مناف بود غالب آمد و در تاریخ اسلام هیچگاه او را عبد مناف نخواندهاند و فقط با ابو طالب از او یاد کردهاند.<br />
<br />
کنیه امام علی[ویرایش]<br />
<br />
حضرت علی (ع) به جز کنیه ابو الحسن به ابو تراب نیز معروف بود و این کنیه را حضرت رسول (ص) به او داده بود و آن هنگامی بود که او را بر روی خاک خوابیده دیده بود و او را بیدار کرده و گرد و خاک از پشت او برافشانده و فرموده بود تو ابو تراب هستی.<br />
آن حضرت این کنیه را چون از جانب رسول اکرم (ص) به او داده شده بود بسیار دوست میداشت و آن را بر کنیهها و القاب دیگر ترجیح میداد.<br />
اما بنی امیه و دشمنان حضرت در این کنیه نوعی تحقیر و توهین میدیدند و به کسان خود دستور داده بودند که آن را همچون دشنام و ناسزایی درباره او بکار برند. زیاد بن ابیه و پسرش عبید اللّه بن زیاد و حجاج بن یوسف ثقفی این کنیه را درباره او بسیار بکار میبردند.<br />
میگویند مادرش او را حیدره نام نهاده بود، اما پدرش ابو طالب نام او را به علی تغییر داد. در رجزی که به آن حضرت منسوب است و آن را در غزوه خیبر در برابر مرحب خیبری خوانده است تصریح به این معنی است، زیرا حضرت در این رجز فرموده است: أنا الذی سمتنی أمی حیدرة (من کسی هستم که مادرم مرا حیدره نامید).<br />
<br />
مادر امام علی[ویرایش]<br />
<br />
مادر آن حضرت فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف بن قصی است و بنا به گفته علمای انساب نخستین زن هاشمی است که به ازدواج یک مرد هاشمی (ابو طالب) درآمده است و صاحب فرزند شده است.<br />
این بانو را یازدهمین کسی گفتهاند که اسلام آورده و حضرت رسول (ص) بر جنازه او نماز خواند و فرمود که پس از ابو طالب هیچکس درباره من بیشتر از او نیکی نکرده است.<br />
<br />
تولد امام علی[ویرایش]<br />
<br />
تولد امام علی (ع) روز سیزدهم ماه رجب سال سیام عام الفیل، در خانه کعبه اتفاق افتاده است. میگویند کسی پیش از آن حضرت و پس از ایشان در خانه کعبه متولد نشده است.<br />
اگر تولد حضرت رسول (ص) در عام الفیل اتفاق افتاده باشد و عام الفیل بنا بر بعضی محاسبات با سال ۵۷۰ م. منطبق باشد، باید تولد حضرت امام علی (ع) در حدود سال ۶۰۰ م. اتفاق افتاده باشد، یعنی ۲۱ سال قبل از هجرت (با در نظر گرفتن اختلاف سالهای قمری و میلادی این تاریخها تقریبی است).<br />
<br />
رشد امام علی در خانه پیامبر[ویرایش]<br />
<br />
از جمله نعمتهای الهی در حق علی ابن ابیطالب (ع) یکی آن بود که وقتی قریش در قحطی بزرگی افتادند و ابو طالب را فرزند و عیال زیاد و توانایی مالی کم بود، حضرت رسول (ص) به عموی خود عباس که مردی توانگر بود گفت برویم و از بار زندگی ابو طالب بکاهیم و هر کدام یکی از پسران او را برگیریم و پیش خود نگاهداریم. عباس این پیشنهاد را پذیرفت و هر دو پیش ابو طالب رفتند و گفتند ما میخواهیم هر کدام یکی از پسران ترا نزد خود نگاهداریم تا این مصیبت قحطی از میان ما برداشته شود.<br />
ابو طالب که از میان فرزندان خود عقیل را از همه بیشتر دوست داشت گفت اگر عقیل را نزد من بگذارید هر یک از پسران دیگر مرا که میخواهید میتوانید ببرید. پس عباس جعفر را همراه خود به خانه برد و حضرت رسول (ص) امام علی (ع) را.<br />
<br />
امام علی نخستین اسلامآورنده[ویرایش]<br />
<br />
امام علی (ع) نزد رسول خدا (ص) بزرگ شد تا آنکه آن حضرت به نبوت مبعوث شد و امام علی (ع) به او ایمان آورد.<br />
بسیاری از سیره نویسان و محدثان اهل سنت امام علی (ع) را نخستین کسی میدانند که اسلام آورد و آنها که خدیجه را نخستین اسلام آورنده میدانند امام علی (ع) را نخستین اسلام آورنده از مردان میشمارند.<br />
اینکه حضرت امیر (ع) اسلام آورنده نخستین، دست کم از میان مردان، باشد امری طبیعی به نظر میرسد، زیرا بنا بر روایت سیرهنویسان، حضرت رسول (ص) بعثت خود را نخست به خدیجه اعلام فرمود و خدیجه قول او را تصدیق و تأیید کرد.<br />
دومین شخصی که از اسلام و بعثت حضرت رسول (ص) میبایست آگاه میشد علی بن ابیطالب (ع) بود که در خانه آن حضرت زندگی میکرد و در آن هنگام به اختلاف روایات میان ده تا پانزده سال داشت.<br />
پس از او زید بن حارثه بود که پسر خوانده و آزاد کرده پیامبر (ص) بود و در همان خانه زندگی میکرده است.<br />
روایاتی هست که در آغاز فقط حضرت رسول (ص) و خدیجه و امام علی (ع) را در حال نماز گزاردن دیدهاند و روایات دیگری هست که به موجب آن حضرت رسول (ص) در آغاز بعثت به هنگام نماز، با امام علی (ع) و پنهان از نظر دیگران به شکاف کوهها و درههای مکه میرفتند و در آنجا نماز میخواندند.<br />
<br />
← خردهگیری متعصبان بر این فضیلت<br />
بعضی از متعصبان و محدثان اهل سنت خرده گرفتهاند که بر فرض آنکه امام علی (ع) نخستین مسلم باشد چندان فضیلتی را برای او ثابت نخواهد کرد، زیرا آن حضرت در آن زمان در سالهای کودکی بوده است و ایمان و اسلام از سالهای بلوغ معتبر است.<br />
در پاسخ باید گفت که این فضیلت مهمتری بر فضایل امام علی (ع) میافزاید و آن اینکه آن حضرت در میان مهاجرانِ نخستین و در میان جنگجویان بدر که سمت فضیلت و برتری بر اصحاب دیگر حضرت رسول (ص) را دارند، تنها کسی است که هرگز بت پرستی نکرده است و از آن هنگام که خود را شناخته است خدای واحد را پرستیده و با رسول خدا (ص) نماز گزارده است.<br />
<br />
امام علی اولین بیعت کننده با پیامبر[ویرایش]<br />
<br />
بنا بر روایتی دیگر چون آیه: و أنذر عشیرتک الأقربین (به خویشاوندان نزدیک خود هشدار ده) نازل شد، حضرت رسول (ص) بنا براین دستور الهی فرزندان و نبیرگان عبد المطلب را که نزدیکترین خویشان او بودند دعوت کرد و فرمود هر کس از شما پیشتر از دیگران با من بیعت کند برادر و دوست و وارث من خواهد بود و این سخن را سه بار تکرار فرمود و در هر بار فقط امام علی (ع) برخاست و آن حضرت را تأیید و تصدیق کرد و حضرت رسول (ص) فرمود: «این مرد، برادر من و وصی من و خلیفه من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید».<br />
<br />
امام علی در فراش پیامبر[ویرایش]<br />
<br />
بنابر روایات سیرهنویسان، در شبی که قریش قصد داشتند به خانه حضرت رسول (ص) بریزند و او را به قتل برسانند، پیامبر (ص) آن شب به تعلیم جبرئیل در بستر خود نخوابید و به علی(ع) گفت در بستر من بخواب و این پارچه سبز حضرمی را بر خود بپوشان که آنها نخواهند توانست آزاری به تو برسانند.<br />
آن شب حضرت رسول (ص) با ابوبکر از مکه بیرون رفت و امام علی (ع) در رختخواب او خوابید. کفار قریش بر در خانه آن حضرت گرد آمده بودند و مراقب او بودند و میپنداشتند که آنکه خوابیده است خود حضرت رسول (ص) است.<br />
نزدیک بامداد امام علی آن پارچه را به یکسو افکند و قریش به اشتباه خود پیبردند. اما دیر شده بود زیرا حضرت رسول (ص) از مکه بیرون رفته بود. علی سه شبانه روز در مکه ماند تا اماناتی را که مردم پیش رسول اکرم (ص) داشتند مسترد کند و پس از به پایان رساندن این مأموریت از مکه بیرون رفت و به حضرت رسول (ص) پیوست.<br />
<br />
ازدواج امام علی با حضرت فاطمه[ویرایش]<br />
<br />
در سال اول یا دوم یا سوم هجری، حضرت رسول (ص) فاطمه (ع) را به امام علی (ع) تزویج کرد.<br />
بنا بر بعضی روایات مَهر آن حضرت پانصد درهم بود که مطابق با وزن دوازده اوقیه و نیم نقره است (هر اوقیه چهل درهم است) و گفتهاند که مهر دختران دیگر حضرت رسول (ص) نیز به همین مقدار بوده است. اما درباره مهر حضرت فاطمه (ع) اقوال دیگری هم ذکر شده است که باید به کتب مفصل رجوع کرد.<br />
بنا بر بعضی از روایات ابتدا ابوبکر و عمر از حضرت فاطمه (ع) خواستگاری کرده بودند، ولی حضرت رسول (ص) پاسخ رد به ایشان داده بود.<br />
در نیمه ماه رمضان سال سوم هجری حسن بن علی (ع) از این ازدواج بوجود آمد و در سوم شعبان سال چهارم هجرت تولد حسین بن علی (ع) اتفاق افتاد.<br />
<br />
<br />
حضور امام علی در غزوات[ویرایش]<br />
<br />
بنا به روایات، حضرت امیر (ع) در همه غزوات بجز غزوه تبوک حضور داشته است و عَلَم حضرت رسول (ص) همواره به دست امام علی (ع) بوده است.<br />
در غزوه تبوک خود حضرت رسول (ص) امام علی (ع) را به جای خویش در مدینه گذاشت و این امر موجب بروز این شایعه شد که حضرت رسول (ص) از مصاحبت امام علی (ع) خوشدل نیست.<br />
امام علی (ع) این شایعه را با آن حضرت در میان نهاد و آن حضرت سخن بسیار معروف خود را«أ ما ترضی أن تکون منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی» (آیا نمیخواهی که پایگاه تو نزد من مانند پایگاه هارون در برابر موسی باشد، جز آنکه پیامبری پس از من نخواهد بود) ادا فرمود.<br />
اگر در احوال موسی (ع) و هارون (ع) مطالعه شود معلوم خواهد شد که هارون (ع) برادر و نزدیکترین شخص به موسی (ع) بوده است، پس با این مقایسه که حضرت رسول (ص) فرمودند، شکی نمیماند که او امام علی (ع) را نزدیکترین شخص به خود و حتی مقام او را با خود برابر دانسته و فقط نبوت را که اختصاص به خودش داشته است استثنا فرموده است.<br />
شجاعت و رشادت آن حضرت در همه غزوات معروف است و کتب سیره و حدیث اهل سنت مشحون از شرح دلاوریهای آن حضرت است.<br />
اگر به فهرست کشته شدگان مشرکان در جنگ بدر مراجعه شود، معلوم میگردد که در این جنگ هشت تن از هفتاد تن مشرک مقتول بطور مسلم به دست حضرت علی (ع) کشته شدهاند و این عده بجز کسانی هستند که در قتلشان اختلاف است که آیا به دست امام علی (ع) کشته شدهاند یا کسان دیگر و بجز کسانی هستند که امام علی (ع) در قتل ایشان، با دیگران مشارکت داشتهاند.<br />
<br />
← در جنگ احد<br />
در جنگ احد هنگامی که عده زیادی از اصحاب حضرت رسول (ص) از دور ایشان گریختند، امام علی (ع) از جمله اشخاص معدودی بود که پای فشرد و خود را سپر آن حضرت کرد. در این جنگ نیز عدهای از سران قریش به دست آن حضرت به قتل رسیدند.<br />
از آنجمله عبد اللّه بن عبد العزی بن عثمان بن عبد الدار معروف به طلحة بن ابی طلحة از طایفه بنی عبد الدار بود که لوای قریش به دست او بود.<br />
عبد اللّه بن حمید بن زهیر از طایفه بنی اسد و ابو امیة بن ابی حذیفة بن المغیرة از طایفه بنی مخزوم نیز از جمله کسانی بودند که در احد به دست حضرت امیر (ع) کشته شدند.<br />
<br />
← در غزوه خندق<br />
قتل عمرو بن عبدود، در غزوه خندق، به دست آن حضرت سخت مشهور است.<br />
<br />
← در جنگ خیبر<br />
در جنگ خیبر حضرت رسول (ص) علم سفید خود را به ابوبکر داد و او را برای گرفتن یکی از قلاع خیبر فرستاد.<br />
ابو بکر بیآنکه کاری انجام دهد بازگشت. حضرت فردای آن روز عمر بن خطاب را مأمور آن مهم کرد و او نیز نتوانست کاری انجام دهد.<br />
آنگاه حضرت فرمود که من فردا علم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و گریز پا نیست و خداوند این قلعه را به دست او خواهد گشود. آنگاه امام علی (ع) را فرا خواند و علم را به دست او داد و فرمود این علم را پیش ببر تا خداوند فتح این قلعه را به دست تو ممکن گرداند.<br />
امام علی (ع) علم را بگرفت و به نزدیک قلعه رفت و با مدافعین قلعه به جنگ پرداخت. یکی از ایشان ضربهای بر او زد که سپر را از دست مبارک او بینداخت و آن حضرت لنگه در قلعه را از جای برکند و بجای سپر بکار برد و چندان جنگید که خداوند فتح را نصیب او کرد.<br />
<br />
← در غزوه حنین<br />
در غزوه حنین که افراد قبایل هوازن از شکافها و گردنههای کوه بناگاه بر مسلمانان حمله کردند و مسلمانان روی به گریز نهادند از جمله کسانی که پای فشرد و حضرت رسول (ص) را ترک نکرد امام علی (ع) بود.<br />
<br />
امام علی مامور اعلان برائت[ویرایش]<br />
<br />
حضرت رسول (ص) در سال نهم هجرت ابو بکر را مأمور فرمودند که آیات برائت را بر مشرکان مکه اعلام کند.<br />
در این سال مشرکان نیز بنا به معاهداتی که با حضرت رسول (ص) داشتند، بطور جداگانه به حج رفته بودند. پس از حرکت ابو بکر جبرئیل به دستور خداوند از پیغمبر خواست تا امام علی (ع) را مأمور ابلاغ کند.<br />
بنابر آن سوره، مشرکانی که بنا به عهد عام میتوانستند به حج بروند پس از انقضای ماههای حرام دیگر حق نزدیک شدن به کعبه و ادای حج نداشتند و به ایشان اعلام جنگ شده بود و نیز کسانی از مشرکین که معاهده خاص با مسلمانان داشتند فقط تا پایان مدت مذکور در معاهده میتوانستند به حج بروند. در سوره مذکور به منافقان و تخلف کنندگان از جنگ تبوک نیز اشاره شده بود.<br />
چون این سوره نازل شد، کسانی به آن حضرت گفتند که این سوره را توسط ابو بکر بفرست تا آن را در روز حج به همه اعلام کند و حضرت در پاسخ ایشان فرمود که به من امر شده که این سوره را یا خود یا به توسط یکی از اهل بیتم اعلام کنم، بعد امام علی (ع) را مأمور کرد که این سوره را در ایام حج برای مردم بخواند.<br />
<br />
جریان غدیر خم[ویرایش]<br />
<br />
حضرت رسول (ص) در سال دهم هجری پس از بازگشت از حجة الوداع، در ناحیه رابغ در نزدیکی جحفه در موضعی به نام غدیر خم، مردم را پیش از آنکه پراکنده شوند و به دیار خود روند جمع فرمود و خطبهای خواند و در آن خطبه این کلمات بسیار مشهور را درباره حضرت امیر (ع) بر زبان راند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله» (هر که من مولایش بودهام علی مولای اوست، خداوندا دوست بدار آنکه او را دوست بدارد و دشمن بدار آنکه او را دشمن بدارد و یاری ده آنکه او را یاری دهد و خوار کن آنرا که او را خوار دارد).<br />
<br />
شهادت امام علی[ویرایش]<br />
<br />
بنا بر روایات موجود چند ماه پس از واقعه نهروان سه تن از بزرگان خوارج با هم قرار گذاشتند که امام علی (ع) و معاویه و عبد اللّه بن عاص را یک شب بکشند.<br />
آنکه قتل امام علی (ع) را به عهده گرفته بود عبد الرحمن بن ملجم مرادی بود. او به کوفه آمد و در آنجا زنی را به نام قطام از قبیله تیم الرباب که پدر و برادرش در واقعه نهروان کشته شده بودند ملاقات کرد.<br />
چون زنی زیبا بود ابن ملجم از او خواستگاری کرد و او مهر خود را یک بنده و یک کنیز و سه هزار درهم و کشتن امام علی (ع) تعیین کرد.<br />
ابن ملجم که خود برای این کار آمده بود پذیرفت و دو تن دیگر به نام وردان و شبیب بن بجره با او همدست شدند و در شب نوزدهم رمضان سال ۴۰ ه.ق هنگام نماز بر آن حضرت حمله کردند و ابن ملجم با شمشیر بر فرق ایشان زد.<br />
این شمشیر که آلوده به سم بود کار خود را کرد و آن حضرت پس از دو روز بر اثر زخم آن به شهادت رسید.<br />
<br />
← زمان شهادت امام علی<br />
شهادت ایشان روز بیست و یکم ماه رمضان بود. آن حضرت وصیت فرموده بود که قاتل او را بیش از یک ضربت نزنند و او را مثله نکنند و در مدتی که زنده است از همان غذایی که خودشان میخورند، به او بدهند. قبر آن حضرت را در ابتدا از ترس مخالفان مخفی داشتند و جز خواص ایشان از آن محل کسی آگاه نبود و این قبر همان است که در نجف در محلی به نام غری است و اکنون زیارتگاه مسلمانان و مطاف شیعیان جهان است.<br />
<br />
فهرست منابع[ویرایش]<br />
<br />
صحیح بخاری.<br />
صحیح مسلم.<br />
خصائص امیر المؤمنین، امام نسائی.<br />
تاریخ طبری.<br />
الجامع الکبیر، ترمذی.<br />
صحیح، ابن ماجه (سنن).<br />
روضات الجنات.<br />
السیرة النبویة، ابن هشام.<br />
مسند، ابو حنیفه.<br />
مسند، ابن حنبل.<br />
الریاض النضرة، محب طبری، مصر، ۱۳۷۲ه.ق.<br />
کنز العمال، متقی هندی.<br />
تاریخ بغداد.<br />
مناقب، ابن حنبل (نسخه عکس از کتابخانه مجلس).<br />
المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری.<br />
استیعاب.<br />
اسدالغابة فی معرفة الصحابة.<br />
حلیة الاولیاء.<br />
فضائل الخمسة، فیروز آبادی.<br />
الغدیر، علامه امینی.<br />
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید.<br />
<br />
منبع[ویرایش]<br />
نرمافزار جامعالاحادیث، قسمت اهلبیت، حضرت علی.<br />
'''</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B9%D9%84%DB%8C&diff=280امام علی2015-02-23T11:49:50Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی «امام علی بن ابی طالب امیر المؤمنین علیه السلام اولین امام شیعیان هستند. سب ام...» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>امام علی بن ابی طالب امیر المؤمنین علیه السلام اولین امام شیعیان هستند.<br />
سب امام علی[ویرایش]<br />
ابو الحسن، علی بن ابی طالب بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب، نخستین امام از ائمه اثنی عشر دومین معصوم از چهارده معصوم (ع) و در نظر اهل سنت خلیفه چهارم از خلفای راشدین است.<br />
امام علی دومین شخصیت اسلام[ویرایش]<br />
<br />
آن حضرت دومین شخص عالم اسلام(پس از رسول اکرم (ص) و وصی و ولی مطلق هستند و اعتقاد به امامت و وصایت و ولایت آن حضرت و یازده فرزند بزرگوارش یکی از اصول مذهب امامیه است.<br />
<br />
عقائد غلات[ویرایش]<br />
<br />
عدهای از پیروان و معتقدان آن حضرت به ملاحظه کثرت فضایل و کرامات ایشان از جاده اعتدال منحرف شده و اعتقاداتی فوق اعتقادات شیعه امامیه درباره ایشان پیدا کردهاند.<br />
این عده به غلات یعنی غلو کنندگان معروف شدهاند و هم در نظر اهل سنت و هم در نظر شیعه از جاده هدایت به دور افتادهاند و از اهل بدعت و ضلال محسوب میگردند.<br />
<br />
نام پدر امام علی[ویرایش]<br />
<br />
ابو طالب نام پدر ایشان بود و این کنیهای بود به جهت پسر بزرگترش که طالب نام داشت و این کنیه بر نام واقعی او که عبد مناف بود غالب آمد و در تاریخ اسلام هیچگاه او را عبد مناف نخواندهاند و فقط با ابو طالب از او یاد کردهاند.<br />
<br />
کنیه امام علی[ویرایش]<br />
<br />
حضرت علی (ع) به جز کنیه ابو الحسن به ابو تراب نیز معروف بود و این کنیه را حضرت رسول (ص) به او داده بود و آن هنگامی بود که او را بر روی خاک خوابیده دیده بود و او را بیدار کرده و گرد و خاک از پشت او برافشانده و فرموده بود تو ابو تراب هستی.<br />
آن حضرت این کنیه را چون از جانب رسول اکرم (ص) به او داده شده بود بسیار دوست میداشت و آن را بر کنیهها و القاب دیگر ترجیح میداد.<br />
اما بنی امیه و دشمنان حضرت در این کنیه نوعی تحقیر و توهین میدیدند و به کسان خود دستور داده بودند که آن را همچون دشنام و ناسزایی درباره او بکار برند. زیاد بن ابیه و پسرش عبید اللّه بن زیاد و حجاج بن یوسف ثقفی این کنیه را درباره او بسیار بکار میبردند.<br />
میگویند مادرش او را حیدره نام نهاده بود، اما پدرش ابو طالب نام او را به علی تغییر داد. در رجزی که به آن حضرت منسوب است و آن را در غزوه خیبر در برابر مرحب خیبری خوانده است تصریح به این معنی است، زیرا حضرت در این رجز فرموده است: أنا الذی سمتنی أمی حیدرة (من کسی هستم که مادرم مرا حیدره نامید).<br />
<br />
مادر امام علی[ویرایش]<br />
<br />
مادر آن حضرت فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف بن قصی است و بنا به گفته علمای انساب نخستین زن هاشمی است که به ازدواج یک مرد هاشمی (ابو طالب) درآمده است و صاحب فرزند شده است.<br />
این بانو را یازدهمین کسی گفتهاند که اسلام آورده و حضرت رسول (ص) بر جنازه او نماز خواند و فرمود که پس از ابو طالب هیچکس درباره من بیشتر از او نیکی نکرده است.<br />
<br />
تولد امام علی[ویرایش]<br />
<br />
تولد امام علی (ع) روز سیزدهم ماه رجب سال سیام عام الفیل، در خانه کعبه اتفاق افتاده است. میگویند کسی پیش از آن حضرت و پس از ایشان در خانه کعبه متولد نشده است.<br />
اگر تولد حضرت رسول (ص) در عام الفیل اتفاق افتاده باشد و عام الفیل بنا بر بعضی محاسبات با سال ۵۷۰ م. منطبق باشد، باید تولد حضرت امام علی (ع) در حدود سال ۶۰۰ م. اتفاق افتاده باشد، یعنی ۲۱ سال قبل از هجرت (با در نظر گرفتن اختلاف سالهای قمری و میلادی این تاریخها تقریبی است).<br />
<br />
رشد امام علی در خانه پیامبر[ویرایش]<br />
<br />
از جمله نعمتهای الهی در حق علی ابن ابیطالب (ع) یکی آن بود که وقتی قریش در قحطی بزرگی افتادند و ابو طالب را فرزند و عیال زیاد و توانایی مالی کم بود، حضرت رسول (ص) به عموی خود عباس که مردی توانگر بود گفت برویم و از بار زندگی ابو طالب بکاهیم و هر کدام یکی از پسران او را برگیریم و پیش خود نگاهداریم. عباس این پیشنهاد را پذیرفت و هر دو پیش ابو طالب رفتند و گفتند ما میخواهیم هر کدام یکی از پسران ترا نزد خود نگاهداریم تا این مصیبت قحطی از میان ما برداشته شود.<br />
ابو طالب که از میان فرزندان خود عقیل را از همه بیشتر دوست داشت گفت اگر عقیل را نزد من بگذارید هر یک از پسران دیگر مرا که میخواهید میتوانید ببرید. پس عباس جعفر را همراه خود به خانه برد و حضرت رسول (ص) امام علی (ع) را.<br />
<br />
امام علی نخستین اسلامآورنده[ویرایش]<br />
<br />
امام علی (ع) نزد رسول خدا (ص) بزرگ شد تا آنکه آن حضرت به نبوت مبعوث شد و امام علی (ع) به او ایمان آورد.<br />
بسیاری از سیره نویسان و محدثان اهل سنت امام علی (ع) را نخستین کسی میدانند که اسلام آورد و آنها که خدیجه را نخستین اسلام آورنده میدانند امام علی (ع) را نخستین اسلام آورنده از مردان میشمارند.<br />
اینکه حضرت امیر (ع) اسلام آورنده نخستین، دست کم از میان مردان، باشد امری طبیعی به نظر میرسد، زیرا بنا بر روایت سیرهنویسان، حضرت رسول (ص) بعثت خود را نخست به خدیجه اعلام فرمود و خدیجه قول او را تصدیق و تأیید کرد.<br />
دومین شخصی که از اسلام و بعثت حضرت رسول (ص) میبایست آگاه میشد علی بن ابیطالب (ع) بود که در خانه آن حضرت زندگی میکرد و در آن هنگام به اختلاف روایات میان ده تا پانزده سال داشت.<br />
پس از او زید بن حارثه بود که پسر خوانده و آزاد کرده پیامبر (ص) بود و در همان خانه زندگی میکرده است.<br />
روایاتی هست که در آغاز فقط حضرت رسول (ص) و خدیجه و امام علی (ع) را در حال نماز گزاردن دیدهاند و روایات دیگری هست که به موجب آن حضرت رسول (ص) در آغاز بعثت به هنگام نماز، با امام علی (ع) و پنهان از نظر دیگران به شکاف کوهها و درههای مکه میرفتند و در آنجا نماز میخواندند.<br />
<br />
← خردهگیری متعصبان بر این فضیلت<br />
بعضی از متعصبان و محدثان اهل سنت خرده گرفتهاند که بر فرض آنکه امام علی (ع) نخستین مسلم باشد چندان فضیلتی را برای او ثابت نخواهد کرد، زیرا آن حضرت در آن زمان در سالهای کودکی بوده است و ایمان و اسلام از سالهای بلوغ معتبر است.<br />
در پاسخ باید گفت که این فضیلت مهمتری بر فضایل امام علی (ع) میافزاید و آن اینکه آن حضرت در میان مهاجرانِ نخستین و در میان جنگجویان بدر که سمت فضیلت و برتری بر اصحاب دیگر حضرت رسول (ص) را دارند، تنها کسی است که هرگز بت پرستی نکرده است و از آن هنگام که خود را شناخته است خدای واحد را پرستیده و با رسول خدا (ص) نماز گزارده است.<br />
<br />
امام علی اولین بیعت کننده با پیامبر[ویرایش]<br />
<br />
بنا بر روایتی دیگر چون آیه: و أنذر عشیرتک الأقربین (به خویشاوندان نزدیک خود هشدار ده) نازل شد، حضرت رسول (ص) بنا براین دستور الهی فرزندان و نبیرگان عبد المطلب را که نزدیکترین خویشان او بودند دعوت کرد و فرمود هر کس از شما پیشتر از دیگران با من بیعت کند برادر و دوست و وارث من خواهد بود و این سخن را سه بار تکرار فرمود و در هر بار فقط امام علی (ع) برخاست و آن حضرت را تأیید و تصدیق کرد و حضرت رسول (ص) فرمود: «این مرد، برادر من و وصی من و خلیفه من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید».<br />
<br />
امام علی در فراش پیامبر[ویرایش]<br />
<br />
بنابر روایات سیرهنویسان، در شبی که قریش قصد داشتند به خانه حضرت رسول (ص) بریزند و او را به قتل برسانند، پیامبر (ص) آن شب به تعلیم جبرئیل در بستر خود نخوابید و به علی(ع) گفت در بستر من بخواب و این پارچه سبز حضرمی را بر خود بپوشان که آنها نخواهند توانست آزاری به تو برسانند.<br />
آن شب حضرت رسول (ص) با ابوبکر از مکه بیرون رفت و امام علی (ع) در رختخواب او خوابید. کفار قریش بر در خانه آن حضرت گرد آمده بودند و مراقب او بودند و میپنداشتند که آنکه خوابیده است خود حضرت رسول (ص) است.<br />
نزدیک بامداد امام علی آن پارچه را به یکسو افکند و قریش به اشتباه خود پیبردند. اما دیر شده بود زیرا حضرت رسول (ص) از مکه بیرون رفته بود. علی سه شبانه روز در مکه ماند تا اماناتی را که مردم پیش رسول اکرم (ص) داشتند مسترد کند و پس از به پایان رساندن این مأموریت از مکه بیرون رفت و به حضرت رسول (ص) پیوست.<br />
<br />
ازدواج امام علی با حضرت فاطمه[ویرایش]<br />
<br />
در سال اول یا دوم یا سوم هجری، حضرت رسول (ص) فاطمه (ع) را به امام علی (ع) تزویج کرد.<br />
بنا بر بعضی روایات مَهر آن حضرت پانصد درهم بود که مطابق با وزن دوازده اوقیه و نیم نقره است (هر اوقیه چهل درهم است) و گفتهاند که مهر دختران دیگر حضرت رسول (ص) نیز به همین مقدار بوده است. اما درباره مهر حضرت فاطمه (ع) اقوال دیگری هم ذکر شده است که باید به کتب مفصل رجوع کرد.<br />
بنا بر بعضی از روایات ابتدا ابوبکر و عمر از حضرت فاطمه (ع) خواستگاری کرده بودند، ولی حضرت رسول (ص) پاسخ رد به ایشان داده بود.<br />
در نیمه ماه رمضان سال سوم هجری حسن بن علی (ع) از این ازدواج بوجود آمد و در سوم شعبان سال چهارم هجرت تولد حسین بن علی (ع) اتفاق افتاد.<br />
<br />
<br />
حضور امام علی در غزوات[ویرایش]<br />
<br />
بنا به روایات، حضرت امیر (ع) در همه غزوات بجز غزوه تبوک حضور داشته است و عَلَم حضرت رسول (ص) همواره به دست امام علی (ع) بوده است.<br />
در غزوه تبوک خود حضرت رسول (ص) امام علی (ع) را به جای خویش در مدینه گذاشت و این امر موجب بروز این شایعه شد که حضرت رسول (ص) از مصاحبت امام علی (ع) خوشدل نیست.<br />
امام علی (ع) این شایعه را با آن حضرت در میان نهاد و آن حضرت سخن بسیار معروف خود را«أ ما ترضی أن تکون منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی» (آیا نمیخواهی که پایگاه تو نزد من مانند پایگاه هارون در برابر موسی باشد، جز آنکه پیامبری پس از من نخواهد بود) ادا فرمود.<br />
اگر در احوال موسی (ع) و هارون (ع) مطالعه شود معلوم خواهد شد که هارون (ع) برادر و نزدیکترین شخص به موسی (ع) بوده است، پس با این مقایسه که حضرت رسول (ص) فرمودند، شکی نمیماند که او امام علی (ع) را نزدیکترین شخص به خود و حتی مقام او را با خود برابر دانسته و فقط نبوت را که اختصاص به خودش داشته است استثنا فرموده است.<br />
شجاعت و رشادت آن حضرت در همه غزوات معروف است و کتب سیره و حدیث اهل سنت مشحون از شرح دلاوریهای آن حضرت است.<br />
اگر به فهرست کشته شدگان مشرکان در جنگ بدر مراجعه شود، معلوم میگردد که در این جنگ هشت تن از هفتاد تن مشرک مقتول بطور مسلم به دست حضرت علی (ع) کشته شدهاند و این عده بجز کسانی هستند که در قتلشان اختلاف است که آیا به دست امام علی (ع) کشته شدهاند یا کسان دیگر و بجز کسانی هستند که امام علی (ع) در قتل ایشان، با دیگران مشارکت داشتهاند.<br />
<br />
← در جنگ احد<br />
در جنگ احد هنگامی که عده زیادی از اصحاب حضرت رسول (ص) از دور ایشان گریختند، امام علی (ع) از جمله اشخاص معدودی بود که پای فشرد و خود را سپر آن حضرت کرد. در این جنگ نیز عدهای از سران قریش به دست آن حضرت به قتل رسیدند.<br />
از آنجمله عبد اللّه بن عبد العزی بن عثمان بن عبد الدار معروف به طلحة بن ابی طلحة از طایفه بنی عبد الدار بود که لوای قریش به دست او بود.<br />
عبد اللّه بن حمید بن زهیر از طایفه بنی اسد و ابو امیة بن ابی حذیفة بن المغیرة از طایفه بنی مخزوم نیز از جمله کسانی بودند که در احد به دست حضرت امیر (ع) کشته شدند.<br />
<br />
← در غزوه خندق<br />
قتل عمرو بن عبدود، در غزوه خندق، به دست آن حضرت سخت مشهور است.<br />
<br />
← در جنگ خیبر<br />
در جنگ خیبر حضرت رسول (ص) علم سفید خود را به ابوبکر داد و او را برای گرفتن یکی از قلاع خیبر فرستاد.<br />
ابو بکر بیآنکه کاری انجام دهد بازگشت. حضرت فردای آن روز عمر بن خطاب را مأمور آن مهم کرد و او نیز نتوانست کاری انجام دهد.<br />
آنگاه حضرت فرمود که من فردا علم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و گریز پا نیست و خداوند این قلعه را به دست او خواهد گشود. آنگاه امام علی (ع) را فرا خواند و علم را به دست او داد و فرمود این علم را پیش ببر تا خداوند فتح این قلعه را به دست تو ممکن گرداند.<br />
امام علی (ع) علم را بگرفت و به نزدیک قلعه رفت و با مدافعین قلعه به جنگ پرداخت. یکی از ایشان ضربهای بر او زد که سپر را از دست مبارک او بینداخت و آن حضرت لنگه در قلعه را از جای برکند و بجای سپر بکار برد و چندان جنگید که خداوند فتح را نصیب او کرد.<br />
<br />
← در غزوه حنین<br />
در غزوه حنین که افراد قبایل هوازن از شکافها و گردنههای کوه بناگاه بر مسلمانان حمله کردند و مسلمانان روی به گریز نهادند از جمله کسانی که پای فشرد و حضرت رسول (ص) را ترک نکرد امام علی (ع) بود.<br />
<br />
امام علی مامور اعلان برائت[ویرایش]<br />
<br />
حضرت رسول (ص) در سال نهم هجرت ابو بکر را مأمور فرمودند که آیات برائت را بر مشرکان مکه اعلام کند.<br />
در این سال مشرکان نیز بنا به معاهداتی که با حضرت رسول (ص) داشتند، بطور جداگانه به حج رفته بودند. پس از حرکت ابو بکر جبرئیل به دستور خداوند از پیغمبر خواست تا امام علی (ع) را مأمور ابلاغ کند.<br />
بنابر آن سوره، مشرکانی که بنا به عهد عام میتوانستند به حج بروند پس از انقضای ماههای حرام دیگر حق نزدیک شدن به کعبه و ادای حج نداشتند و به ایشان اعلام جنگ شده بود و نیز کسانی از مشرکین که معاهده خاص با مسلمانان داشتند فقط تا پایان مدت مذکور در معاهده میتوانستند به حج بروند. در سوره مذکور به منافقان و تخلف کنندگان از جنگ تبوک نیز اشاره شده بود.<br />
چون این سوره نازل شد، کسانی به آن حضرت گفتند که این سوره را توسط ابو بکر بفرست تا آن را در روز حج به همه اعلام کند و حضرت در پاسخ ایشان فرمود که به من امر شده که این سوره را یا خود یا به توسط یکی از اهل بیتم اعلام کنم، بعد امام علی (ع) را مأمور کرد که این سوره را در ایام حج برای مردم بخواند.<br />
<br />
جریان غدیر خم[ویرایش]<br />
<br />
حضرت رسول (ص) در سال دهم هجری پس از بازگشت از حجة الوداع، در ناحیه رابغ در نزدیکی جحفه در موضعی به نام غدیر خم، مردم را پیش از آنکه پراکنده شوند و به دیار خود روند جمع فرمود و خطبهای خواند و در آن خطبه این کلمات بسیار مشهور را درباره حضرت امیر (ع) بر زبان راند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله» (هر که من مولایش بودهام علی مولای اوست، خداوندا دوست بدار آنکه او را دوست بدارد و دشمن بدار آنکه او را دشمن بدارد و یاری ده آنکه او را یاری دهد و خوار کن آنرا که او را خوار دارد).<br />
<br />
شهادت امام علی[ویرایش]<br />
<br />
بنا بر روایات موجود چند ماه پس از واقعه نهروان سه تن از بزرگان خوارج با هم قرار گذاشتند که امام علی (ع) و معاویه و عبد اللّه بن عاص را یک شب بکشند.<br />
آنکه قتل امام علی (ع) را به عهده گرفته بود عبد الرحمن بن ملجم مرادی بود. او به کوفه آمد و در آنجا زنی را به نام قطام از قبیله تیم الرباب که پدر و برادرش در واقعه نهروان کشته شده بودند ملاقات کرد.<br />
چون زنی زیبا بود ابن ملجم از او خواستگاری کرد و او مهر خود را یک بنده و یک کنیز و سه هزار درهم و کشتن امام علی (ع) تعیین کرد.<br />
ابن ملجم که خود برای این کار آمده بود پذیرفت و دو تن دیگر به نام وردان و شبیب بن بجره با او همدست شدند و در شب نوزدهم رمضان سال ۴۰ ه.ق هنگام نماز بر آن حضرت حمله کردند و ابن ملجم با شمشیر بر فرق ایشان زد.<br />
این شمشیر که آلوده به سم بود کار خود را کرد و آن حضرت پس از دو روز بر اثر زخم آن به شهادت رسید.<br />
<br />
← زمان شهادت امام علی<br />
شهادت ایشان روز بیست و یکم ماه رمضان بود. آن حضرت وصیت فرموده بود که قاتل او را بیش از یک ضربت نزنند و او را مثله نکنند و در مدتی که زنده است از همان غذایی که خودشان میخورند، به او بدهند. قبر آن حضرت را در ابتدا از ترس مخالفان مخفی داشتند و جز خواص ایشان از آن محل کسی آگاه نبود و این قبر همان است که در نجف در محلی به نام غری است و اکنون زیارتگاه مسلمانان و مطاف شیعیان جهان است.<br />
<br />
فهرست منابع[ویرایش]<br />
<br />
صحیح بخاری.<br />
صحیح مسلم.<br />
خصائص امیر المؤمنین، امام نسائی.<br />
تاریخ طبری.<br />
الجامع الکبیر، ترمذی.<br />
صحیح، ابن ماجه (سنن).<br />
روضات الجنات.<br />
السیرة النبویة، ابن هشام.<br />
مسند، ابو حنیفه.<br />
مسند، ابن حنبل.<br />
الریاض النضرة، محب طبری، مصر، ۱۳۷۲ه.ق.<br />
کنز العمال، متقی هندی.<br />
تاریخ بغداد.<br />
مناقب، ابن حنبل (نسخه عکس از کتابخانه مجلس).<br />
المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری.<br />
استیعاب.<br />
اسدالغابة فی معرفة الصحابة.<br />
حلیة الاولیاء.<br />
فضائل الخمسة، فیروز آبادی.<br />
الغدیر، علامه امینی.<br />
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید.<br />
<br />
منبع[ویرایش]<br />
نرمافزار جامعالاحادیث، قسمت اهلبیت، حضرت علی.</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D9%82%D8%B1%D8%B6_%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%B3%D9%86%D9%87&diff=237قرض الحسنه2015-02-17T09:55:35Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div>==قرض الحسنه==<br />
قرض الحسنه یکی از اصطلاحات فقهی رایج در جامعه امروز است که در قرآن نیز از آن یاد شده است. در اینجا به بررسی قرض الحسنه از دیدگاه قرآن پرداخته میشود. <br />
==معنای لغوی==<br />
لغت قرض الحسنه از دو کلمه ترکیب شده است: <br />
۱- قرض: گونهای از بریدن و قطع کردن است و مالی را که به دیگری داده میشود به شرط باز گرداندن (عین یا بدل آن) قرض میخوانند <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/15362/1/400/%D8%B6%D8%B1%D8%A8 المفردات فی غریب القرآن، ص۴۰۰، ماده «قرض».] <br />
</ref>؛ <br />
گویا قرضدهنده آن مال را از بقیه اموالش بریده است <br />
<ref><br />
جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر تسنیم، نشر اسراء، قم، ۱۳۸۵ ش، چاپ اول، ج۱۱، ص۵۸۳.<br />
</ref>. <br />
۲- الحسنه: در قرآن کریم، واژه «حسن» صفت قرض قرار گرفته، نه واژه «حسنه». حسن یعنی زیبا و نیکو <br />
<ref><br />
قرشی، علی اکبر؛ قاموس قرآن، ماده «حسن»، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ ش، ج۲، ص۱۳۵.<br />
</ref><br />
و قرض نیکو آن است که از مال حلال باشد و آن را با منت گذاردن و اذیت، ضایع نکند <br />
<ref><br />
طبرسی، مجمع البیان، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ ش، ج۲، ص۶۰۸.<br />
</ref>.<br />
<br />
==قرض الحسنه در اصطلاح==<br />
قرض الحسنه در اصطلاح فقهی با انفاق و قرض الحسنه قرآنی فرق دارد: قرض الحسنه فقهی به مالی گفته میشود که قرضدهنده آن را با قصد استرداد نه رایگان، به کسی میدهد، خواه عین آن یا مالیت آن در ضمن مالی دیگر برگردد؛ ولی قرض الحسنه در فرهنگ و اصطلاح قرآنی، معنایی جامع دارد که شامل قرض الحسنه فقهی نیز میشود<ref> <br />
تفسیر تسنیم، ج۱۱، ص۵۸۷.<br />
</ref>.<br />
زیرا از منظر قرآن کریم هر کار خیری که انسان برای خدا انجام میدهد، قرض الحسنه به اوست، خواه عبادت اصطلاحی باشد؛ مانند نماز و روزه، یا انفاق مالی یا کارهای خدماتی و عامالمنفعه باشد؛ مانند مسجد و مدرسهسازی، یا جبهه رفتن و جهاد در راه خدا. <br />
==دلیل تعبیر کار خیرخواهانه به قرض الحسنه==<br />
سرّش، محفوظ بودن عین و اصلِ مال، نزد خداست، یعنی همان گونه که در قرض و وام، مال از بین نمیرود و باز میگردد، در این گونه امور نیز هرچه در راه خدا هزینه شود، باز میگردد<br />
<ref><br />
تفسیر تسنیم، ج۱۱، ص۵۸۸.<br />
</ref><br />
: «وَ مَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِکُم مِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِندَاللّهِ» <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/17/110 بقره/سوره ۲، آیه ۱۱۰.] <br />
</ref><br />
«و هر کار خیری برای خود از پیش میفرستید، آن را نزد خدا (در سرای دیگر) خواهید یافت». <br />
بلکه چندین برابر آن را به عنوان پاداش دریافت میکنید: «فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً» <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/39/245 بقره/سوره ۲، آیه ۲۴۵.]<br />
</ref><br />
«تا آن را برای او چندین برابر کند.» <br />
خدای تعالی انفاق و هزینهای را که مومنین در راه او خرج میکنند، قرض گرفتن خودش نامیده و این به خاطر سه چیز است: <br />
<ref><br />
ترجمه تفسیر المیزان، ج۲، ص۴۳۱. <br />
</ref><br />
۱- میخواهد مؤمنان را بر این کار تشویق کند. <br />
۲- چنین انفاقی برای کسب رضایت خداست. <br />
۳- خدای سبحان به زودی عوض آن را چند برابر به صاحبانش بر میگرداند، علاوه بر آن اجر کریم میدهد؛ اجر کریم اجری است که در نوع خودش پسندیدهترین باشد و اجر اخروی همین طور است چون فوق تصور انسان است <br />
<ref><br />
ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۷۲. <br />
</ref><br />
==آثار قرض الحسنه==<br />
=== پاداش چند برابر ===<br />
«مَنْ ذَالّذی یُقْرِضُ اللهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفَهُ لَهُ اَضعافاً کثیرةً» <br />
<ref> <br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/538/11 حدید/سوره ۵۷، آیه ۱۱.] <br />
</ref><br />
«کیست که به خدا وام نیکو دهد (و از اموالی که خدا به او بخشیده، انفاق کند) تا خداوند آن را برای او چندین برابر کند.» <br />
واژه «کثیره» صفت کلمه «اضعافاً= چند برابر» است و نشان میدهد که پاداش انفاق مضاعف و چندین برابر است<br />
<ref><br />
تفسیر تسنیم، ج۱۱، ص۵۹۳.<br />
</ref>. <br />
<br />
=== از بین رفتن گناهان===<br />
«لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاَةَ وَآتَیْتُمُ الزَّکَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِی وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا لَّأُکَفِّرَنَّ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ» <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/109/12 مائده/سوره ۵، آیه ۱۲.]<br />
</ref><br />
«اگر نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید و به رسولان من ایمان بیاورید و آنها را یاری کنید و به خدا قرض الحسن بدهید ( در راه او، به نیازمندان کمک کنید) گناهان شما را میپوشانم (میبخشم).» <br />
<br />
=== آمرزش و تشکر خداوند ===<br />
«إِن تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعِفْهُ لَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ» <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/557/17 تغابن/سوره ۶۴، آیه ۱۷.]<br />
</ref><br />
«اگر به خدا قرض الحسن دهید، آن را برای شما مضاعف میسازد و شما را میبخشد و خداوند شکرکننده و بردبار است.»<br />
<br />
=== پاداش پرارزش ===<br />
«إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ» <br />
<ref><br />
[http://lib.eshia.ir/17001/1/539/18 حدید/سوره ۵۷، آیه ۱۸.]<br />
</ref><br />
«مردان و زنان انفاقکننده، و آنها که (از این راه) به خدا «قرض الحسنه» دهند (این قرض الحسنه) برای آنان مضاعف میشود و پاداش پرارزشی دارند.» <br />
<br />
==سخنی از امام علی (ع) درباره قرض الحسن به خدا==<br />
<br />
امام علی(ع) میفرماید: «فقّدموا بَعْضاً یَکُنْ لَکُمْ قَرضاً ولاتُخلِفُوا کلاًّ فیکونَ فَرضاً علیکم» «مقداری از اموالتان را در راه دین بدهید و پیشاپیش بفرستید تا به خدا قرض داده باشید و برایتان بماند و اگر اصلاً ندهید، فریضهای بر عهده شما مانده است که آن را ترک کردهاید.» <br />
<ref><br />
نهجالبلاغه (صبحی صالح)، خطبه ۲۰۳.<br />
</ref><br />
== منبع==<br />
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=32396 سایت پژوهه]<br />
<br />
==پانویس==<br />
<br />
<br />
[[رده:مقالات]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%A7%D9%90%D8%B7%D8%B9%D8%A7%D9%85&diff=222اِطعام2015-02-13T07:37:20Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div>==پيامبر صلى الله عليه و آله :==<br />
===فضیلت اطعام===<br />
مَنْ اَطْعَمَ مُسْلِما جائِعا اَطْعَمَهُ اللّهُ مِنْ ثِمارِ الْجَنَّةِ؛<br />
هر كس مسلمان گرسنه اى را غذا بدهد، خداوند از ميوه هاى بهشت به او بخوراند.<br />
نهج الفصاحه ص757 ، ح 22951<br />
==امام على عليه السلام :==<br />
===اصعام و غذای روح===<br />
قوتُ الجسادِ الطَّعامُ وَ قوتُ الرواحِ الطعامُ؛<br />
غذاى جسم، خوردن و غذاى روح، خوراندن است.<br />
دعوات(راوندی) ص142 - مشكاة الأنوار ص 325<br />
==امام باقر عليه السلام :==<br />
===خداوند دوست دار اطعام دهنده است===<br />
إنَّ اللّه يُحِبُّ إطعامَ الطَّعامِ وَ إفشاءَ السَّلامِ؛<br />
خداوند غذا دادن و (به همه) سلام كردن را دوست دارد.<br />
محاسن ج2، ص388، ح7<br />
== امام صادق عليه السلام :==<br />
===اطعام و طول عمر===<br />
ثَلَاثَةٌ إِنْ يَعْلَمْهُنَّ الْمُؤْمِنُ كَانَتْ زِيَادَةً فِي عُمُرِهِ وَ بَقَاءَ النِّعْمَةِ عَلَيْهِ...تَطْوِيلُهُ فِي رُكُوعِهِ وَ سُجُودِهِ فِي صَلَاتِهِ وتَطْوِيلُهُ لِجُلُوسِهِ عَلَى طَعَامِهِ إِذَا أَطْعَمَ عَلَى مَائِدَتِهِ وَ اصْطِنَاعُهُ الْمَعْرُوفَ إِلَى أَهْلِهِ.<br />
سه چيز است كه اگر مؤمن از آنها مطلع شود، باعث طول عمر و دوام بهره مندى او از نعمتها مى شود...طول دادن ركوع و سجده، زياد نشستن بر سر سفرهاى كه در آن ديگران را اطعام مى كند و خوش رفتارى اش با خانواده.<br />
كافى(ط-الاسلامیه) ج 4، ص 49، ح 15<br />
===مکارم ده گانه===<br />
الْمَكَارِمُ عَشْرٌ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَكُونَ فِيكَ فَلْتَكُنْ ..... صِدْقُ الْبَأْسِ وَ صِدْقُ اللِّسَانِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ إِقْرَاءُ الضَّيْفِ وَ إِطْعَامُ السَّائِلِ وَ الْمُكَافَأَةُ عَلَى الصَّنَائِعِ وَ التَّذَمُّمُ لِلْجَارِ وَ التَّذَمُّمُ لِلصَّاحِبِ وَ رَأْسُهُنَّ الْحَيَاء<br />
مكارم ده تاست : اگر مى توانى آنها را داشته باش ... : استقامت در سختى ها، راستگويى، امانتدارى، صله رحم، ميهمان نوازى، اطعام نيازمند، جبران كردن نيكى ها، رعايت حق و حرمت همسايه، مراعات حق و حرمت رفيق و در رأس همه، حيا.<br />
كافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 55، ح 1<br />
<br />
[[رده:روایات]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%AE%D9%90%DB%8C%D8%B1_%D9%88_%D8%B4%D8%B1&diff=214خِیر و شر2015-02-11T14:02:10Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی «== پيامبر صلى الله عليه و آله:== ===خیر و علم=== اَلعِلمُ رَأسُ الخَيرِ كُلِّهِ،...» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>== پيامبر صلى الله عليه و آله:==<br />
===خیر و علم===<br />
<br />
اَلعِلمُ رَأسُ الخَيرِ كُلِّهِ، وَ الجَهلُ رَأسُ الشَّرِّ كُلِّهِ؛<br />
<br />
دانايى سرآمد همه خوبىها و نادانى سرآمد همه بدىهاست.<br />
<br />
(بحارالأنوار، ج77، ص 175، ح 9)<br />
<br />
===خیر و هوای نفس===<br />
<br />
تَكَلَّفُوا فِعلَ الخَيرِ وَ جاهِدوا نُفوسَكُم عَلَيهِ، فَاِنَّ الشَّرَّ مَطبوعٌ عَلَيهِ الاِنسانُ؛<br />
<br />
در كار خير، خود را به زحمت اندازيد و در اين راه با هوا و هوس خود مبارزه كنيد، زيرا طبيعت انسان به بدى تمايل دارد.<br />
<br />
(تنبيه الخواطر، ج 2، ص 120)<br />
<br />
===اسلام و ذات خیرش===<br />
<br />
لا ضَرَرَ وَ لا اِضرارَ فِى السلامِ، فَالاِسلامُ يَزيدُ المُسلِمَ خَيرا وَ لا يَزيدُهُ شَرّا؛<br />
<br />
در اسلام هيچ ضررى نيست و ضرر زدن به ديگران نيز ممنوع است، پس اسلام به مسلمان خير مىرساند و شر نمىرساند.<br />
<br />
(الفقيه، ج 4، ص 334، ح 5718)<br />
<br />
===خیر و رستگاری=== <br />
<br />
اِذا بَلَغَ الرَّجُلُ اَربَعينَ سَنَةً وَ لَم يَغلِب خَيرُهُ شَرَّهُ قَبَّلَ الشَّيطانُ بَينَ عَينَيهِ وَ قالَ: هذا وَجهٌ لا يُفلِحُ؛<br />
<br />
هرگاه انسان چهل ساله شود و خوبيش بيشتر از بديش نشود، شيطان بر پيشانى او بوسه مىزند و مىگويد: اين چهرهاى است كه روى رستگارى را نمىبيند.<br />
<br />
(مشكاة الأنوار، ص 295)<br />
<br />
===خیر و لجاجت===<br />
اَلخَيرُ عادَةٌ وَ الشَّرُّ لَجاجَةٌ؛<br />
<br />
خوبى عادت است و بدى لجاجت.<br />
<br />
(سنن ابن ماجه، ج 1، ص 80 ، ح 221)<br />
===خوبی ها و بدی ها و دیدن آنها===<br />
اِذا ماتَ اَحَدُكُم فَقَد قامَت قيامَتُهُ، يَرى ما لَهُ مِن خَيرٍ وَ شَرٍّ؛<br />
<br />
هرگاه يكى از شما بميرد، قيامتش برپا مىشود و خوبىها و بدىهاى خود را مىبيند.<br />
<br />
(كنزالعمّال، ح 42123)<br />
===بهترین قلب ها و خوبی ها===<br />
خَيرُ القُلوبِ اَوعاها لِلخَيرِ وَ شَرُّ القُلوبِ اَوعاها لِلشَّرِّ، فَاَعلَى القَلبِ الَّذى يَعِى الخَيرَ مَملُوٌّ مِنَ الخَيرِ اِن نَطَقَ نَطَقَ مَأجورا و اِن اَنصَتَ اَنصَتَ مَأجورا؛<br />
<br />
بهترين قلبها، قلبى است كه ظرفيت بيشترى براى خوبى دارد و بدترين قلبها، قلبى است كه ظرفيت بيشترى براى بدى دارد، پس عالىترين قلب، قلبى است كه خوبى را در خود دارد و لبريز از خوبى است. اگر سخن بگويد، سخنش در خور پاداش است و اگر سكوت كند، سكوتش درخور پاداش است.<br />
<br />
(جعفريات، ص 168)<br />
===خیر و گمنامی=== <br />
اَلا اِنَّ خَيرَ عِبادِ اللّهِ التَّقىُّ النَّقىُّ الخَفىُّ وَ اِنَّ شَرَّ عِبادِ اللّهِ المُشارُ اِلَيهِ بِالاَصابِعِ؛<br />
<br />
آگاه باشيد، بدرستى كه بهترين بندگان خدا كسى است كه با تقوا، پاك و گمنام باشد و بدترين بندگان خدا كسى است كه انگشت نما باشد.<br />
<br />
(بحارالأنوار، ج 70، ص 111، ح 12)<br />
<br />
===کار خیر و نیت=== <br />
<br />
ما اَسَرَّ عَبدٌ سَريرَةً اِلاّ اَلبَسَهُ اللّهُ رِداءَها اِن خَيرا فَخَيرٌ وَ اِن شَرّا فَشَرٌّ؛<br />
<br />
هيچ كس نيتى را در دل پنهان نمىكند، مگر اينكه خداوند آن نيت را (در رفتار و كردار او) همانند لباس ظاهر مىكند، با نيت خوب ظاهر خوب و با نيت بد ظاهر بد خواهد داشت.<br />
<br />
(كنزالعمّال، ح 5275)<br />
<br />
===خوبی و مایه آرامش=== <br />
<br />
دَع ما يُريبُكَ اِلى ما لا يُريبُكَ، فَاِنَّ الخَيرَ طُمَنينَةٌ وَ الشَّرَّ ريبَةٌ؛<br />
<br />
آنچه تو را به شك و ترديد مىاندازد رها كن و به سراغ آنچه تو را به شك و ترديد نمىاندازد برو؛ زيرا خوبى مايه آرامش و بدى مايه تشويش و دودلى است.<br />
<br />
(كنزالعمّال، ح 7308)<br />
===پاداش کار خیر===<br />
اِنَّ اَسرَعَ الخَيرِ ثَوابا البِرُّ وَ اِنَّ اَسرَعَ الشَّرِّ عِقابا البَغىُ؛<br />
<br />
پاداش نيكوكارى زودتر از هر كار خوب ديگرى مىرسد و كيفر ستم و تجاوز زودتر از هر كار بد ديگرى گريبان مىگيرد.<br />
<br />
(خصال، ص 110، ح 81)<br />
==امام علی علیه السلام==<br />
ما خَيرٌ بِخَيرٍ بَعدَهُ النّارُ و ما شَرٌّ بِشَرٍّ بَعدَهُ الجَنَّةُ وَ كُلُّ نَعيمٍ دونَ الجَنَّةِ فَهُوَ مَحقورٌ وَ كُلُّ بَلا ءٍ دونَ النّارِ عافيَةٌ؛<br />
<br />
خيرى كه به دنبال آن آتش باشد، خير نيست و شرى كه به دنبال آن بهشت باشد، شر نيست. هر نعمتى جز بهشت ناچيز است و هر بلايى جز آتش، سلامتى.<br />
<br />
(نهج البلاغه، حكمت 387)<br />
===جامعه ای از خوبی===<br />
مَن لَبِسَ الخَيرَ تَعَرّى مِنَ الشَّرِّ؛<br />
<br />
هر كس جامه «خوبى» به تن كند از «بدى» برهنه مىگردد.<br />
<br />
(غررالحكم، ح 8085)<br />
<br />
===آسان بودن کار خوب=== <br />
<br />
اَلخَيرُ اَسهَلُ مِن فِعلِ الشَّرِّ؛<br />
<br />
كار خوب آسانتر از كار بد است.<br />
<br />
(غررالحكم، ح 1199)<br />
<br />
<br />
===خیر و شراهل آن=== <br />
<br />
اِنَّ الخَيرَ وَ الشَّرَّ لا يُعرَفانِ اِلاّ بِالنّاسِ، فَاِذا اَرَدتَ اَن تَعرِفَ الخَيرَ فَاعمَلِ الخَيرَ تَعرِف اَهلَهُ وَ اِذا اَرَدتَ اَن تَعرِفَ الشَّرَّ فَاعمَلِ الشَّرَّ تَعرِف اَهلَهُ؛<br />
<br />
خوبى و بدى جز با مردم شناخته نمىشوند. پس اگر مىخواهى خوبى را بشناسى، خوبى كن تا اهل آن را بشناسى و اگر مىخواهى بدى را بشناسى، بدى كن، تا اهلش را بشناسى.<br />
<br />
(بحارالأنوار، ج 78، ص 41، ح 26)<br />
===خَیِّر شرور===<br />
فاعِلُ الخَيرِ خَيرٌ مِنهُ وَ فاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنهُ؛<br />
<br />
خوبى كننده بهتر از خودِ خوبى و بدى كننده بدتر از خودِ بدى است.<br />
<br />
(نهج البلاغه، حكمت 32)<br />
===هوبی و بدی و راه آن=== <br />
<br />
اِنَّ اللّهَ تعالى اَنزَلَ كِتابا هاديا بَيَّنَ فيهِ الخَيرَ وَ الشَّرَّ، فَخُذوا نَهجَ الخَيرِ تَهتَدوا وَ اَصدِفوا عَن سَمتِ الشَّرِّ تَقصِدوا؛<br />
<br />
خداى تعالى كتابى راهنما فرستاد و در آن خوب و بد را روشن ساخت. پس راه خوبى را پيش گيريد تا هدايت شويد و از راه بدى دورى جوييد تا به مقصد برسيد.<br />
<br />
(نهج البلاغه، خطبه 167)<br />
<br />
===معاشرت با خوبان و بدان===<br />
<br />
قارِن اَهلَ الخَيرِ تَكُن مِنهُم وَ بايِن اَهلَ الشَّرِّ تَبِن عَنهُم؛<br />
<br />
با خوبان معاشرت كن تا از آنان باشى و از بدان دورى كن تا از آنان نباشى.<br />
<br />
(نهج البلاغه، نامه 31)<br />
<br />
===علم و رابطه با خوبی و بدی=== <br />
<br />
اَلعِلمُ اَصلُ كُلِّ خَيرٍ، اَلجَهلُ اَصلُ كُلِّ شَرٍّ؛<br />
<br />
دانايى، ريشه همه خوبىها و نادانى ريشه همه بدىهاست.<br />
<br />
(غررالحكم، ح 818 و 819)<br />
<br />
<br />
== امام باقر عليه السلام:==<br />
===خوبی و بدی در روز جمعه===<br />
<br />
اَلخَيرُ وَ الشَّرُّ يُضاعَفُ يَومَ الجُمُعَةِ؛<br />
<br />
خوبى و بدى در روز جمعه چند برابر (حساب) مىشود.<br />
<br />
(ثواب الاعمال، ص 143)<br />
===رابطه خوبی و بدی با زبان===<br />
اِنَّ هذَا اللِّسانَ مِفتاحُ كُلِّ خَيرٍ وَ شَرٍّ، فَيَنبَغى لِلمُؤمِنِ اَن يَختِمَ عَلى لِسانِهِ كَما يَختِمُ عَلى ذَهَبِهِ وَ فِضَّتِهِ؛<br />
<br />
به راستى كه اين زبان كليد همه خوبىها و بدىهاست پس شايسته است كه مؤمن زبان خود را مُهر و موم كند، همان گونه كه (صندوق) طلا و نقره خود را مُهر و موم مىكند.<br />
<br />
(تحف العقول، ص 298)<br />
<br />
== امام صادق عليه السلام:==<br />
===کار خیر و پنهات کردن آن===<br />
ما مِن عَبدٍ اَسَرَّ خَيرا فَذَهَبَتِ الاَيّامُ اَبَدا حَتّى يُظهِرَ اللّهُ لَهُ خَيرا وَ ما مِن عَبدٍ يُسِرُّ شَرّا فَذَهَبَتِ الاَيّامُ حَتّى يُظهِرَ اللّهُ لَهُ شَرّا؛<br />
<br />
هر بندهاى كه خيرى را پنهان كند، با گذشت زمان خداوند خيرى را از او آشكار مىسازد و هر بندهاى شرى را پنهان كند، با گذشت زمان خداوند شرى را از او آشكار مىگرداند.<br />
<br />
(بحارالأنوار، ج 72، ص 282، ح 4)<br />
===خوبی و برداشت آن===<br />
مَن يَزرَع خَيرا يَحصِد غِبطَةً وَ مَن يَزرَع شَرّا يَحصِد نَدامَةً وَ لِكُلِّ زارِعٍ ما زَرَعَ؛<br />
<br />
هر كس خوبى بكارد، خشنودى درو مىكند و هر كس بدى بكارد، پشيمانى درو مىكند، هر كس هر چه بكارد، همان را برداشت مىكند.<br />
<br />
(كافى، ج 2، ص 458، ح 19)<br />
<br />
==امام كاظم عليه السلام:==<br />
===کار خیر و محاسبه عمل===<br />
لَيسَ مِنّا مَن لَم يُحاسِب نَفسَهُ فى كُلِّ يَومٍ فَاِن عَمِلَ خَيرا استَزادَ اللّهَ مِنهُ وَ حَمِدَ اللّهَ عَلَيهِ وَ اِن عَمِلَ شَيئا شَرّا استَغفَرَ اللّهَ وَ تابَ اِلَيهِ؛<br />
<br />
از ما نيست كسى كه هر روز اعمال خود را محاسبه نكند تا اگر نيكى كرده از خدا بخواهد بيشتر نيكى كند و خدا را بر آن سپاس گويد و اگر بدى كرده از خدا آمرزش بخواهد و توبه نمايد.<br />
<br />
(الاختصاص، ص 26)<br />
<br />
<br />
39- امام حسين عليه السلام:<br />
<br />
اَيُّهَا النّاسُ نافِسوا فِى المَكارِمِ وَ سارِعوا فِى المَغانِمِ وَ لا تَحتَسِبوا بِمَعروفٍ لَم تَجعَلوا؛<br />
<br />
اى مردم در خوبىها با يكديگر رقابت كنيد و در كسب غنائم (بهره گرفتن از فرصتها) شتاب نماييد و كار نيكى را كه در انجامش شتاب نكردهايد، به حساب نياوريد.<br />
<br />
(كافى، ج 2، ص 95، ح 9)<br />
<br />
40- امام صادق عليه السلام:<br />
<br />
إذا اَرادَ اللهُ بِعَبدٍ شَراً فَاذنَبَ ذَنباً تَبَعَهُ بِنَعمَهٍ لیُنسِیهِ الاستِغفارَ و یَتَمادی بِه؛<br />
<br />
هرگاه خداوند برای بنده ای شر بخواهد (یعنی او خودش مستحق این شر شود) وقتی گناهی از او سر زد، در پی آن نعمتی به او بخشد تا استغفار را از یاد برده و به گناهش ادامه دهد.<br />
<br />
(بحارالانوار، ج64، ص229)<br />
<br />
41- امام حسن علیه السلام:<br />
<br />
اَلخَیرُ الَّذِی لا شَرَّ فِیهِ، اَلشُّکرُ مَعَ النِّعمَة وَ الصَّبرُ عَلَی النّازِلَة؛<br />
<br />
خیری که هیچ شری در آن نیست، شکر بر نعمت و صبر بر مصیبت ناگوار است .<br />
<br />
(تحف العقول، ص 237)<br />
<br />
42- امام سجاد علیه السلام:<br />
<br />
الخیرَ کُلُّهُ قَد اجتَمَعَ فی قَطعِ الطّمعِ عمّا فی أَیدِی النّاس؛<br />
<br />
تمامیِ خیر و خوبی در بریدن طمع و چشم نداشتن به آنچه که در دستان مردم جمع شده، است.<br />
<br />
(جهادالنفس، ص276)<br />
<br />
43-امام على عليه السلام:<br />
<br />
خَیرُ الخَلائق الرِّفقُ؛<br />
<br />
بهترین خوبی ها رفق است (مهربانی و لطف با مردم).<br />
<br />
(غررالحکم)<br />
<br />
44- امام باقر عليه السلام:<br />
<br />
الوُقُوف عِندَ الشُّبهَةِ خَیرٌ مِن الاِقتِحامِ فی الهَلَکَة<br />
<br />
توقف هنگام مواجهه با کار شبهه ناک بهتر از فرو رفتن در گرداب هلاکت است<br />
<br />
(کافی ج1 ص5)</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%A8%D8%A7%D9%82%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%A7%D9%84%D8%B5%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%A7%D8%AA&diff=194باقیات الصالحات2015-02-08T10:17:21Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div>==باقیات صالحات==<br />
باقیاتِصالِحات، تعبیری قرآنی که در فرهنگ اسلامی جایگاهی ویژه یافته، و با وجود تفاسیر گوناگونی که از آن ارائه شده، در مجموع به معنی هر امر صالحی است که ثواب آن تا ابد باقی باشد.<br />
<br />
==معنای باقیات صالحات==<br />
<br />
این تعبیر از دو واژه «باقیات» از مصدر «بقاء» به معنای جاودانگی و «صالحات» از مصدر «صلاح» به معنای نیکی، ضدّ تباهی <ref>لسان العرب، ج۱۴، ص۸۰. </ref> <ref>مقاییس اللغه، ج۳، ص۳۰۳.</ref><ref> المصباح، ص۳۴۵، «صلح».</ref> ترکیب یافته و اصطلاحی است قرآنی که به ماندگاری پاداش کارهای نیک برای انسان اشاره دارد. <ref>مفردات، ص۱۳۹، «بقی». </ref><br />
<br />
==آیات مربوط به باقیات صالحات==<br />
<br />
در قرآن دو بار به این اصطلاح تصریح شده است: یکی در آیه ۴۶ سوره کهف <ref>کهف/سوره۱۸، آیه۴۶. </ref>و یک بار در آیه ۷۹ سوره مریم. <ref> مریم/سوره۱۹، آیه۷۶. </ref>افزون بر آن آیاتی که انسان را به پیش فرستادن کارهای نیک فرمان میدهد، <ref>بقره/سوره۲، آیه۲۲۳. </ref> <ref>کهف/سوره۱۸، آیه۱۱۰. </ref>آیاتی که از رسیدن انسان به پاداش کارهای نیکش خبر میدهد،<ref>بقره/سوره۲، آیه۱۱۰. </ref> <ref>آلعمران/سوره۳، آیه۳۰ </ref> <ref> زلزال /سوره۹۹، آیه۸-۷. </ref> <ref>مزمّل/سوره۷۳، آیه۲۰. </ref>آیاتی که از حسرت گنهکاران بعد از مرگ به سبب انجام ندادن کارهای نیک حکایت دارد، <ref>مریم/سوره۱۹، آیه۳۹.</ref><ref>فجر/سوره۸۹، آیه۲۴. </ref>و آیاتی که از درخواست گنهکاران برای بازگشت به دنیا جهت انجام کارهای نیک سخن میگوید، <ref> مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۰۰-۹۹. </ref>همگی با مفهوم باقیات الصالحات ارتباط دارد؛ همچنین آیه «بَقِیَّتُ اللّهِ خَیرٌ لَکُم» <ref> هود/سوره۱۱، آیه۸۶. </ref> بنا به نظر برخی مفسران <ref>مجمعالبیان، ج۵، ص۳۲۱. </ref><ref>التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۴۲.</ref>و آیه «مَن کانَ یُریدُ حَرثَ الأخِرَةِ نَزِد لَهُ فی حَرثِهِ» <ref> شوری/سوره۴۲، آیه۲۰. </ref> بنا به روایتی از امیر مؤمنان(علیه السلام) <ref>تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۲۶۹.</ref><br />
<ref>فتح القدیر، ج۴، ص۵۳۶.</ref><br />
<ref>الدرالمنثور، ج۷، ص۳۴۴.</ref> <br />
به باقیات الصالحات تفسیر شده است. پس مفسران از آن تفسیرهای گوناگونی کردهاند که همه را میتوان به یک معنای جامع بازگرداند و آن «هر عمل صالحی از قول یا فعل است که برای آخرت بماند». <ref>محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۴۱۴، بیروت، ۱۹۶۵م.</ref><br />
به عقیده برخی مراد از باقیات صالحات آثار نیک است که در دنیا باقی است <ref>محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۱۰۹-۱۱۰، تهران، ۱۳۸۳ق. </ref> و به نص قرآن، تمام اعمال اعم از نیک و بد در جهان و نزد خداوند محفوظند.<br />
<br />
==فروع باقیات صالحات==<br />
<br />
در سخن از فروع باقیات صالحات، نخست باید یادآور شد که بر اساس روایاتی از شیعه و اهل سنت، اذکاری همچون حمد و تکبیر و تسبیح از مصادیق شاخص آن دانسته شده، و بر تأثیر این اذکار در محو آثار گناهان تأکید شده است. <ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۱۲، ص۳۶۱-۳۶۲، به کوشش محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، ۱۳۶۵ش</ref><br />
<ref>محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۴۱۵، بیروت، ۱۹۶۵م.</ref>مجلسی <ref> محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸۳، ص۹۰،بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م. </ref> <br />
<ref>محمد باقر مجلسی، ج۸۳، ص۳۰-۳۳، بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م. </ref> <br />
<ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸۳، ص۱۶۷- ۱۷۵، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م. </ref> <br />
و غزالی <ref>محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۳۵۷- ۳۶۰، بیروت، ۱۴۰۶ق.</ref> نیز در علت سفارش به این اذکار و شناختن آنها به عنوان باقیات صالحات، با توجه به محتوای عمیق معرفتی و آثار روحی آنها نکاتی بیان کردهاند. <ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۷۵، قاهره، ۱۳۱۳ق.</ref><br />
<ref>محمد ابنبابویه، ثواب الاعمال، ج۱، ص۸، به کوشش محمدمهدی حسن خرسان، قم، ۱۳۶۴ق. </ref> <br />
<ref>محمد کلینی، الکافی، ج۲، ص۵۰۶، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۸ق. </ref> <br />
<ref>محمد حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۵۱۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۴ق.</ref><br />
==ترغیب قرآن برای باقیات صالحات==<br />
<br />
آیه ۴۶ سوره کهف <ref>کهف/سوره۱۸، آیه۴۶. </ref> بعد از اشاره به ناپایداری نعمتهای جهان مادی، مال و فرزندان را زینت زندگی دنیا شناسانده و انسانها را به تلاش برای دستیابی به توشه آخرت فرا میخواند: «اَلمالُ والبَنونَ زینَةُ الحَیوةِ الدُّنیا والبـقِیـتُ الصّــلِحـتُ خَیرٌعِندَ رَبِّکَ ثَوابـًا وخَیرٌ اَمَلا». در این آیه توشه آخرت همان کارهای نیک وصفشده که پاداششان ماندگار و نزد خداوند نیکوتر بوده، امید داشتن به آنها سزاوار است. درجای دیگر پس از بیان سرنوشت شوم گمراهان و ستمگران، گام نهادن در مسیر هدایت الهی سبب افزایش هدایت حق شمرده شده و افزون بر اشاره به نیکوتر بودن پاداش باقیات الصالحات نزد خداوند از سرانجام نیکوی آنها یاد میشود: «ویَزیدُ اللّهُ الَّذینَ اهتَدَوا هُدًی والبـقیـتُ الصّــلِحـتُ خَیرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوابـًا وخَیرٌمَرَدّا». <ref>مریم/سوره۱۹، آیه۷۶. </ref><br />
<br />
==وجه تسمیه باقیات صالحات==<br />
<br />
مفسران عموماً وجه تسمیه باقیات الصالحات را ماندن پاداش آن برای جهان ابدی میدانند. <ref>التبیان، ج۷، ص۵۲. </ref> <br />
<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۲۶۹.</ref><br />
<ref>التفسیرالکبیر، ج۲۱، ص۲۴۸.</ref><br />
<ref>مفتاحالفلاح، ص۱۱.</ref><br />
بعضی با نگاه عرفانی در اینباره گفتهاند: هر عمل و سخنی که انسان را به معرفت، محبّت و اطاعت پروردگار باقی و فنا ناپذیر وا دارد باقیات الصالحات است. <ref>التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۳۱.</ref> به بیان دیگر چون حقیقت روحانی انسان فناناپذیر است پس هر کمال و عمل نیک ناشی از آن نیز فناناپذیر بوده، نزد پروردگار باقی است. <ref>مخزن العرفان، ج۸، ص۳۹.</ref><br />
<br />
==ارتباط اعمال نیک با باقیات صالحات==<br />
<br />
بههر حال آیات قرآن صریحاً بر محفوظ ماندن همه اعمال انسان از نیک و بد نزد خداوند دلالت دارد <ref>زلزال /سوره۹۹، آیه۸-۶. </ref> <br />
<ref>کهف/سوره۱۸، آیه۴۹. </ref><br />
<ref>آلعمران/سوره۳، آیه۱۸۰. </ref><br />
<ref>بقره/سوره۲، آیه۲۸۱. </ref><br />
<ref>بقره/سوره۲، آیه۲۷۲. </ref><br />
و به خصوصِ اعمال نیک او باقیات الصالحات گفته میشود. <ref> المیزان، ج۱۳، ص۳۱۹.</ref> <br />
<ref>پیام قرآن، ج۶، ص۱۱۶.</ref><br />
<ref>الفرقان، ج۴ـ۵، ص۱۰۵.</ref><br />
ظاهر بسیاری از آیات قرآن نیز دلالت دارد که روز قیامت اعمال انسان اعمّ از نیک و بد در برابر وی حاضر میگردد و پاداش و کیفر هرکس با خود عملش داده میشود <ref>المیزان، ج۱، ص۹۳۹۲.</ref> <br />
<ref>المیزان، ج۲، ص۱۸۰.</ref> <br />
<ref>پیام قرآن، ج۶، ص۱۱۵.</ref><br />
، بنابراین، اعمال نیک انسان باقیات الصالحات است.<br />
<br />
==نتایج عمل به باقیات صالحات==<br />
<br />
<br />
===ویژگیها و پیامدها===<br />
روی آوردن به باقیاتالصالحات نشان برخورداری از توفیق و هدایت ویژه الهی بوده: [۵۴]«و یَزیدُ اللّهُ الَّذین اهتَدَوا هُدًی و البـقِیـتُ الصّـلِحـتُ...» [۵۵]<br />
آنها بهترین توشه انسان برای جهان آخرت (خیرٌ... ثوابًا) و خداوند خزانهدار آنها وصف شده است (عند ربّک) و ازاینرو انسان بدون هیچ کاستی پاداش آنها را در جهان دیگر مییابد. [۵۶] ارزشهای معنوی ماندگار از دیدگاه قرآن شایسته دلبستگی و امید (خَیرٌ أَملاً)، و فرجام نیکو (بهشت) [۵۷] [۵۸] [۵۹]است (خیرٌ مَرَدًّا)، زیرا انسان بدون شک به پیامدهای مثبت آنها که رحمت و کرامت و ثواب الهی است در جهان دیگر خواهد رسید. [۶۰]<br />
<br />
=== عدم مصداق مال و فرزندان از باقیات صالحات===<br />
واز سوی دیگر برخی تقابل «المال و البنون» و «الباقیات الصالحات» را بدین معنا دانستهاند که تنها کارهای نیک اخروی از ویژگی خیر و فایده برخوردار است. آنها در حالی جاودان و همیشگی و در نتیجه شایسته امید است که نعمتهای دنیا همواره رو به زوال و نابودی است [۶۱]، زیرا هر چند واژه «خیر» اسم تفضیل است؛ ولی در این آیه برای تفضیل به کار برده نشده است؛ نظیر آیه ۵۴ سوره اسراء [۶۲]: «رَبُّکُم أَعلَمُ بِکُم» و ۲۷ سوره روم [۶۳]: «هُوَأَهوَنُ عَلَیه» [۶۴] [۶۵]و طرف مقابل (مال و فرزندان با دید مادّی) در مقایسه با باقیات الصالحات فاقد خیر و خیر بودن ویژه باقیات الصالحات است [۶۶] [۶۷] یا آنکه با توجّه به پندار مشرکان که مال و فرزندان را خیر میپنداشتند در آیه اسم تفضیل به کار رفته است، بنابراین معنای آیه چنین خواهد شد که باقیات الصالحات نسبت به آنچه شما آن را خیر میپندارید خیر بیشتری در پی دارد. [۶۸] [۶۹] نقش و جایگاه ویژه این مفهوم قرآنی در ادعیه و مناجاتها نیز انعکاس گستردهای داشته است. در برخی دعاها از خداوند به عنوان سرپرست و نگهدارنده باقیات الصالحات (ولیّ الباقیات الصالحات) یاد شده [۷۰] [۷۱] [۷۲]و توفیق انجام دادن آنها از خداوند خواسته شده است. [۷۳] [۷۴] [۷۵] [۷۶]<br />
<br />
==در مجموع از بیان مفسران==<br />
<br />
در مجموع از بیان بیشتر مفسران به دست میآید که همه باورها، سخنان و اعمال نیک را میتوان از باقیات صالحات دانست و موارد خاصی که در روایات بر آن تأکید شده، در واقع مصداقهایی از این تعبیر کلی است. [۷۷] [۷۸] [۷۹] [۸۰] [۸۱] [۸۲]<br />
[۸۳] گفتنی است که برداشتهای گوناگون از باقیات صالحات موجب شده است تا در طی سدههای پیاپی، شماری از آثار در زمینه های گوناگون اذکار و ادعیه، اصول عقاید یا فضایل اهل بیت (علیهالسلام) با عنوان الباقیات الصالحات نوشته شود.<br />
<br />
==کتب نوشته شده==<br />
<br />
شهید اول رسالهای کوتاه با عنوان الباقیاتالصالحات در تفسیر تسبیحات اربعه نگاشته و این کلمات نورانی را دربردارنده اصول پنجگانه توحید، عدل، نبوّت، امامت و معاد میداند و معتقد است هرکس به (حقیقت) این کلمات برسد به ایمان کامل که همان باقیاتالصالحات است دست یافته است. [۸۴]بیاضی این رساله را با عنوان الکلمات النافعات فی شرح الباقیاتالصالحات شرح کرده است. [۸۵] [۸۶] [۸۷] [۸۸] افزون بر آن، میتوان به این آثار اشاره کرد: نوشته سید حسن بن دلدار لکهنوی در باب اصول عقاید به اردو (چ لکهنو، ۱۲۹۵ق)؛ نوشته شیخ عباس قمی در باب ادعیه و اذکار که در ۱۳۴۶ق، و پس از آن در حاشیه مفاتیح الجنان بارها به چاپ رسیده است؛ دیوانی از عبدالباقی فاروقی (نظم ۱۲۷۰ق) در فضایل اهل بیت (علیهالسلام) که مکرر از جمله در ۱۲۷۶ق به چاپ رسیده است. [۸۹] [۹۰]<br />
<br />
==فهرست منابع==<br />
<br />
(۱) آقابزرگ طهرانی، الذریعة.<br />
(۲) محمد ابنبابویه، ثواب الاعمال، به کوشش محمدمهدی حسن خرسان، قم، ۱۳۶۴ق.<br />
(۳) ابوالفتوح رازی، روض الجنان، به کوشش محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، ۱۳۶۵ش.<br />
(۴) احمد بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق.<br />
(۵) شرفالدین علی استرابادی، تأویل الایات الظاهرة، قم، ۱۴۰۹ق.<br />
(۶) حاجیخلیفه، کشف.<br />
(۷) محمد حاکم نیشابوری، المستدرک، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۴ق.<br />
(۸) محمود زمخشری، الکشاف، قاهره، ۱۳۷۳ق.<br />
(۹) سیوطی، الدر المنثور، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.<br />
(۱۰) محمد شیخ طوسی، التبیان، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی.<br />
(۱۱) محمدحسین طباطبایی، المیزان، تهران، ۱۳۸۳ق.<br />
(۱۲) محمد غزالی، احیاء علوم الدین، بیروت، ۱۴۰۶ق.<br />
(۱۳) محسن فیض کاشانی، الصافی، تهران، ۱۳۸۷ق.<br />
(۱۴) قرآن کریم.<br />
(۱۵) محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، ۱۹۶۵م.<br />
(۱۶) محمد کلینی، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۸ق.<br />
(۱۷) محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.<br />
(۱۸) احمد میبدی، کشف الاسرار، تهران، ۱۳۶۱ش.<br />
<br />
[[پانویس]]<br />
<br />
۱. ↑ لسان العرب، ج۱۴، ص۸۰. <br />
۲. ↑ مقاییس اللغه، ج۳، ص۳۰۳.<br />
۳. ↑ المصباح، ص۳۴۵، «صلح».<br />
۴. ↑ مفردات، ص۱۳۹، «بقی». <br />
۵. ↑ کهف/سوره۱۸، آیه۴۶. <br />
۶. ↑ مریم/سوره۱۹، آیه۷۶. <br />
۷. ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۲۳. <br />
۸. ↑ کهف/سوره۱۸، آیه۱۱۰. <br />
۹. ↑ بقره/سوره۲، آیه۱۱۰. <br />
۱۰. ↑ آلعمران/سوره۳، آیه۳۰ <br />
۱۱. ↑ زلزال /سوره۹۹، آیه۸-۷. <br />
۱۲. ↑ مزمّل/سوره۷۳، آیه۲۰. <br />
۱۳. ↑ مریم/سوره۱۹، آیه۳۹. <br />
۱۴. ↑ فجر/سوره۸۹، آیه۲۴. <br />
۱۵. ↑ مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۰۰-۹۹. <br />
۱۶. ↑ هود/سوره۱۱، آیه۸۶. <br />
۱۷. ↑ مجمعالبیان، ج۵، ص۳۲۱. <br />
۱۸. ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۴۲.<br />
۱۹. ↑ شوری/سوره۴۲، آیه۲۰. <br />
۲۰. ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۲۶۹.<br />
۲۱. ↑ الدرالمنثور، ج۷، ص۳۴۴. <br />
۲۲. ↑ فتح القدیر، ج۴، ص۵۳۶.<br />
۲۳. ↑ محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۴۱۴، بیروت، ۱۹۶۵م.<br />
۲۴. ↑ محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۱۰۹-۱۱۰، تهران، ۱۳۸۳ق. <br />
۲۵. ↑ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۱۲، ص۳۶۱-۳۶۲، به کوشش محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، ۱۳۶۵ش.<br />
۲۶. ↑ محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۴۱۵، بیروت، ۱۹۶۵م.<br />
۲۷. ↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸۳، ص۹۰،بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م. <br />
۲۸. ↑ محمد باقر مجلسی، ج۸۳، ص۳۰-۳۳، بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م. <br />
۲۹. ↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸۳، ص۱۶۷- ۱۷۵، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م. <br />
۳۰. ↑ محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۳۵۷- ۳۶۰، بیروت، ۱۴۰۶ق.<br />
۳۱. ↑ احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۷۵، قاهره، ۱۳۱۳ق.<br />
۳۲. ↑ محمد کلینی، الکافی، ج۲، ص۵۰۶، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۸ق. <br />
۳۳. ↑ محمد ابنبابویه، ثواب الاعمال، ج۱، ص۸، به کوشش محمدمهدی حسن خرسان، قم، ۱۳۶۴ق. <br />
۳۴. ↑ محمد حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۵۱۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۴ق.<br />
۳۵. ↑ کهف/سوره۱۸، آیه۴۶. <br />
۳۶. ↑ مریم/سوره۱۹، آیه۷۶. <br />
۳۷. ↑ التبیان، ج۷، ص۵۲. <br />
۳۸. ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۲۶۹.<br />
۳۹. ↑ التفسیرالکبیر، ج۲۱، ص۲۴۸.<br />
۴۰. ↑ مفتاحالفلاح، ص۱۱.<br />
۴۱. ↑ . التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۳۱.<br />
۴۲. ↑ مخزن العرفان، ج۸، ص۳۹.<br />
۴۳. ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۷۲. <br />
۴۴. ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۸۱. <br />
۴۵. ↑ آلعمران/سوره۳، آیه۱۸۰. <br />
۴۶. ↑ کهف/سوره۱۸، آیه۴۹. <br />
۴۷. ↑ زلزال /سوره۹۹، آیه۸-۶. <br />
۴۸. ↑ المیزان، ج۱۳، ص۳۱۹. <br />
۴۹. ↑ پیام قرآن، ج۶، ص۱۱۶.<br />
۵۰. ↑ الفرقان، ج۴ـ۵، ص۱۰۵.<br />
۵۱. ↑ المیزان، ج۱، ص۹۳۹۲. <br />
۵۲. ↑ المیزان، ج۲، ص۱۸۰. <br />
۵۳. ↑ پیام قرآن، ج۶، ص۱۱۵.<br />
۵۴. ↑ المیزان، ج۱۴، ص۱۰۲. <br />
۵۵. ↑ مریم/سوره۱۹، آیه۷۶. <br />
۵۶. ↑ المیزان، ج۱۴، ص۱۰۲. <br />
۵۷. ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۳۱.<br />
۵۸. ↑ تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۵۰۱.<br />
۵۹. ↑ المیزان، ج۱۳، ص۳۱۹. <br />
۶۰. ↑ المیزان، ج۱۴، ص۱۰۲. <br />
۶۱. ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۳۱.<br />
۶۲. ↑ اسراء/سوره۱۷، آیه۵۴. <br />
۶۳. ↑ روم/سوره۳۰، آیه۲۷. <br />
۶۴. ↑ الباقیات الصالحات، ص۲۸.<br />
۶۵. ↑ شرح ابنعقیل، ج۱، ص۱۸۲.<br />
۶۶. ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۲۶۹.<br />
۶۷. ↑ الباقیات الصالحات، ص۲۸.<br />
۶۸. ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۳۱.<br />
۶۹. ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۲۶۹.<br />
۷۰. ↑ المزار، ص۹۲.<br />
۷۱. ↑ بحارالانوار، ج۹۷، ص۲۱۸. <br />
۷۲. ↑ بحارالانوار، ج۹۱، ص۱۲۴. <br />
۷۳. ↑ اقبال الاعمال، ج۲، ص۲۲۵.<br />
۷۴. ↑ بحار الانوار، ج۹۷، ص۲۱۸. <br />
۷۵. ↑ بحار الانوار، ج۸۸، ص۸۰. <br />
۷۶. ↑ بحار الانوار، ج۸۸، ص۹۲.<br />
۷۷. ↑ محمد شیخ طوسی، التبیان، ج۷، ص۵۲، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی. <br />
۷۸. ↑ محمد شیخ طوسی، التبیان، ج۷، ص۱۴۶، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی. <br />
۷۹. ↑ محمود زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۷۲۵، قاهره، ۱۳۷۳ق. <br />
۸۰. ↑ احمد میبدی، ج۵، ص۶۸۸، کشف الاسرار، تهران، ۱۳۶۱ش.<br />
۸۱. ↑ سیوطی، الدر المنثور، ج۵، ص۳۹۶، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م. <br />
۸۲. ↑ محسن فیض کاشانی، الصافی، ج۲، ص۱۵، تهران، ۱۳۸۷ق.<br />
۸۳. ↑ احمد میبدی، ج۵، ص۶۹۵، کشف الاسرار، تهران، ۱۳۶۱ش.<br />
۸۴. ↑ المصباح فی الادعیه، ج۱، ص۲۷۷.<br />
۸۵. ↑ الذریعه، ج۱۸، ص۱۲۰.<br />
۸۶. ↑ الصراط المستقیم، ج۲، ص۲۷. <br />
۸۷. ↑ آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج۳، ص۱۲.<br />
۸۸. ↑ آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج۱۸، ص۱۲۰.<br />
۸۹. ↑ حاجیخلیفه، کشف، ج۱، ص۲۱۸.<br />
۹۰. ↑ آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج۳، ص۱۱-۱۲.<br />
[[رده:مقالات]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D8%A8%D8%A7%D9%82%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%A7%D9%84%D8%B5%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%A7%D8%AA&diff=193باقیات الصالحات2015-02-07T10:34:33Z<p>31.22.4.121: صفحهای تازه حاوی «==باقیات صالحات== باقیاتِصالِحات، تعبیری قرآنی که در فرهنگ اسلامی...» ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>==باقیات صالحات==<br />
باقیاتِصالِحات، تعبیری قرآنی که در فرهنگ اسلامی جایگاهی ویژه یافته، و با وجود تفاسیر گوناگونی که از آن ارائه شده، در مجموع به معنی هر امر صالحی است که ثواب آن تا ابد باقی باشد.<br />
<br />
==معنای باقیات صالحات==<br />
<br />
این تعبیر از دو واژه «باقیات» از مصدر «بقاء» به معنای جاودانگی و «صالحات» از مصدر «صلاح» به معنای نیکی، ضدّ تباهی <ref>لسان العرب، ج۱۴، ص۸۰. </ref> <ref>مقاییس اللغه، ج۳، ص۳۰۳.</ref><ref> المصباح، ص۳۴۵، «صلح».</ref> ترکیب یافته و اصطلاحی است قرآنی که به ماندگاری پاداش کارهای نیک برای انسان اشاره دارد. <ref>مفردات، ص۱۳۹، «بقی». </ref><br />
<br />
==آیات مربوط به باقیات صالحات==<br />
<br />
در قرآن دو بار به این اصطلاح تصریح شده است: یکی در آیه ۴۶ سوره کهف <ref>کهف/سوره۱۸، آیه۴۶. </ref>و یک بار در آیه ۷۹ سوره مریم. <ref> مریم/سوره۱۹، آیه۷۶. </ref>افزون بر آن آیاتی که انسان را به پیش فرستادن کارهای نیک فرمان میدهد، <ref>بقره/سوره۲، آیه۲۲۳. </ref> <ref>کهف/سوره۱۸، آیه۱۱۰. </ref>آیاتی که از رسیدن انسان به پاداش کارهای نیکش خبر میدهد،<ref>بقره/سوره۲، آیه۱۱۰. </ref> <ref>آلعمران/سوره۳، آیه۳۰ </ref> <ref> زلزال /سوره۹۹، آیه۸-۷. </ref> <ref>مزمّل/سوره۷۳، آیه۲۰. </ref>آیاتی که از حسرت گنهکاران بعد از مرگ به سبب انجام ندادن کارهای نیک حکایت دارد، [۱۳] [۱۴] و آیاتی که از درخواست گنهکاران برای بازگشت به دنیا جهت انجام کارهای نیک سخن میگوید، [۱۵] همگی با مفهوم باقیات الصالحات ارتباط دارد؛ همچنین آیه «بَقِیَّتُ اللّهِ خَیرٌ لَکُم» [۱۶]بنا به نظر برخی مفسران [۱۷] [۱۸]و آیه «مَن کانَ یُریدُ حَرثَ الأخِرَةِ نَزِد لَهُ فی حَرثِهِ» [۱۹]بنا به روایتی از امیر مؤمنان(علیه السلام) [۲۰] [۲۱] [۲۲]به باقیات الصالحات تفسیر شده است. پس مفسران از آن تفسیرهای گوناگونی کردهاند که همه را میتوان به یک معنای جامع بازگرداند و آن «هر عمل صالحی از قول یا فعل است که برای آخرت بماند». [۲۳] به عقیده برخی مراد از باقیات صالحات آثار نیک است که در دنیا باقی است [۲۴] و به نص قرآن، تمام اعمال اعم از نیک و بد در جهان و نزد خداوند محفوظند.<br />
<br />
==فروع باقیات صالحات==<br />
<br />
در سخن از فروع باقیات صالحات، نخست باید یادآور شد که بر اساس روایاتی از شیعه و اهل سنت، اذکاری همچون حمد و تکبیر و تسبیح از مصادیق شاخص آن دانسته شده، و بر تأثیر این اذکار در محو آثار گناهان تأکید شده است. [۲۵] [۲۶] مجلسی [۲۷] [۲۸] [۲۹] و غزالی [۳۰] نیز در علت سفارش به این اذکار و شناختن آنها به عنوان باقیات صالحات، با توجه به محتوای عمیق معرفتی و آثار روحی آنها نکاتی بیان کردهاند. [۳۱] [۳۲] [۳۳] [۳۴]<br />
<br />
==ترغیب قرآن برای باقیات صالحات==<br />
<br />
آیه ۴۶ سوره کهف [۳۵]بعد از اشاره به ناپایداری نعمتهای جهان مادی، مال و فرزندان را زینت زندگی دنیا شناسانده و انسانها را به تلاش برای دستیابی به توشه آخرت فرا میخواند: «اَلمالُ والبَنونَ زینَةُ الحَیوةِ الدُّنیا والبـقِیـتُ الصّــلِحـتُ خَیرٌعِندَ رَبِّکَ ثَوابـًا وخَیرٌ اَمَلا». در این آیه توشه آخرت همان کارهای نیک وصفشده که پاداششان ماندگار و نزد خداوند نیکوتر بوده، امید داشتن به آنها سزاوار است. درجای دیگر پس از بیان سرنوشت شوم گمراهان و ستمگران، گام نهادن در مسیر هدایت الهی سبب افزایش هدایت حق شمرده شده و افزون بر اشاره به نیکوتر بودن پاداش باقیات الصالحات نزد خداوند از سرانجام نیکوی آنها یاد میشود: «ویَزیدُ اللّهُ الَّذینَ اهتَدَوا هُدًی والبـقیـتُ الصّــلِحـتُ خَیرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوابـًا وخَیرٌمَرَدّا». [۳۶]<br />
<br />
==وجه تسمیه باقیات صالحات==<br />
<br />
مفسران عموماً وجه تسمیه باقیات الصالحات را ماندن پاداش آن برای جهان ابدی میدانند. [۳۷] [۳۸] [۳۹] [۴۰] بعضی با نگاه عرفانی در اینباره گفتهاند: هر عمل و سخنی که انسان را به معرفت، محبّت و اطاعت پروردگار باقی و فنا ناپذیر وا دارد باقیات الصالحات است. [۴۱] به بیان دیگر چون حقیقت روحانی انسان فناناپذیر است پس هر کمال و عمل نیک ناشی از آن نیز فناناپذیر بوده، نزد پروردگار باقی است. [۴۲]<br />
<br />
==ارتباط اعمال نیک با باقیات صالحات==<br />
<br />
بههر حال آیات قرآن صریحاً بر محفوظ ماندن همه اعمال انسان از نیک و بد نزد خداوند دلالت دارد [۴۳] [۴۴] [۴۵] [۴۶] [۴۷]و به خصوصِ اعمال نیک او باقیات الصالحات گفته میشود. [۴۸] [۴۹] [۵۰] ظاهر بسیاری از آیات قرآن نیز دلالت دارد که روز قیامت اعمال انسان اعمّ از نیک و بد در برابر وی حاضر میگردد و پاداش و کیفر هرکس با خود عملش داده میشود [۵۱] [۵۲] [۵۳]، بنابراین، اعمال نیک انسان باقیات الصالحات است.<br />
<br />
==نتایج عمل به باقیات صالحات==<br />
<br />
<br />
===ویژگیها و پیامدها===<br />
روی آوردن به باقیاتالصالحات نشان برخورداری از توفیق و هدایت ویژه الهی بوده: [۵۴]«و یَزیدُ اللّهُ الَّذین اهتَدَوا هُدًی و البـقِیـتُ الصّـلِحـتُ...» [۵۵]<br />
آنها بهترین توشه انسان برای جهان آخرت (خیرٌ... ثوابًا) و خداوند خزانهدار آنها وصف شده است (عند ربّک) و ازاینرو انسان بدون هیچ کاستی پاداش آنها را در جهان دیگر مییابد. [۵۶] ارزشهای معنوی ماندگار از دیدگاه قرآن شایسته دلبستگی و امید (خَیرٌ أَملاً)، و فرجام نیکو (بهشت) [۵۷] [۵۸] [۵۹]است (خیرٌ مَرَدًّا)، زیرا انسان بدون شک به پیامدهای مثبت آنها که رحمت و کرامت و ثواب الهی است در جهان دیگر خواهد رسید. [۶۰]<br />
<br />
=== عدم مصداق مال و فرزندان از باقیات صالحات===<br />
واز سوی دیگر برخی تقابل «المال و البنون» و «الباقیات الصالحات» را بدین معنا دانستهاند که تنها کارهای نیک اخروی از ویژگی خیر و فایده برخوردار است. آنها در حالی جاودان و همیشگی و در نتیجه شایسته امید است که نعمتهای دنیا همواره رو به زوال و نابودی است [۶۱]، زیرا هر چند واژه «خیر» اسم تفضیل است؛ ولی در این آیه برای تفضیل به کار برده نشده است؛ نظیر آیه ۵۴ سوره اسراء [۶۲]: «رَبُّکُم أَعلَمُ بِکُم» و ۲۷ سوره روم [۶۳]: «هُوَأَهوَنُ عَلَیه» [۶۴] [۶۵]و طرف مقابل (مال و فرزندان با دید مادّی) در مقایسه با باقیات الصالحات فاقد خیر و خیر بودن ویژه باقیات الصالحات است [۶۶] [۶۷] یا آنکه با توجّه به پندار مشرکان که مال و فرزندان را خیر میپنداشتند در آیه اسم تفضیل به کار رفته است، بنابراین معنای آیه چنین خواهد شد که باقیات الصالحات نسبت به آنچه شما آن را خیر میپندارید خیر بیشتری در پی دارد. [۶۸] [۶۹] نقش و جایگاه ویژه این مفهوم قرآنی در ادعیه و مناجاتها نیز انعکاس گستردهای داشته است. در برخی دعاها از خداوند به عنوان سرپرست و نگهدارنده باقیات الصالحات (ولیّ الباقیات الصالحات) یاد شده [۷۰] [۷۱] [۷۲]و توفیق انجام دادن آنها از خداوند خواسته شده است. [۷۳] [۷۴] [۷۵] [۷۶]<br />
<br />
==در مجموع از بیان مفسران==<br />
<br />
در مجموع از بیان بیشتر مفسران به دست میآید که همه باورها، سخنان و اعمال نیک را میتوان از باقیات صالحات دانست و موارد خاصی که در روایات بر آن تأکید شده، در واقع مصداقهایی از این تعبیر کلی است. [۷۷] [۷۸] [۷۹] [۸۰] [۸۱] [۸۲]<br />
[۸۳] گفتنی است که برداشتهای گوناگون از باقیات صالحات موجب شده است تا در طی سدههای پیاپی، شماری از آثار در زمینه های گوناگون اذکار و ادعیه، اصول عقاید یا فضایل اهل بیت (علیهالسلام) با عنوان الباقیات الصالحات نوشته شود.<br />
<br />
==کتب نوشته شده==<br />
<br />
شهید اول رسالهای کوتاه با عنوان الباقیاتالصالحات در تفسیر تسبیحات اربعه نگاشته و این کلمات نورانی را دربردارنده اصول پنجگانه توحید، عدل، نبوّت، امامت و معاد میداند و معتقد است هرکس به (حقیقت) این کلمات برسد به ایمان کامل که همان باقیاتالصالحات است دست یافته است. [۸۴]بیاضی این رساله را با عنوان الکلمات النافعات فی شرح الباقیاتالصالحات شرح کرده است. [۸۵] [۸۶] [۸۷] [۸۸] افزون بر آن، میتوان به این آثار اشاره کرد: نوشته سید حسن بن دلدار لکهنوی در باب اصول عقاید به اردو (چ لکهنو، ۱۲۹۵ق)؛ نوشته شیخ عباس قمی در باب ادعیه و اذکار که در ۱۳۴۶ق، و پس از آن در حاشیه مفاتیح الجنان بارها به چاپ رسیده است؛ دیوانی از عبدالباقی فاروقی (نظم ۱۲۷۰ق) در فضایل اهل بیت (علیهالسلام) که مکرر از جمله در ۱۲۷۶ق به چاپ رسیده است. [۸۹] [۹۰]<br />
<br />
==فهرست منابع==<br />
<br />
(۱) آقابزرگ طهرانی، الذریعة.<br />
(۲) محمد ابنبابویه، ثواب الاعمال، به کوشش محمدمهدی حسن خرسان، قم، ۱۳۶۴ق.<br />
(۳) ابوالفتوح رازی، روض الجنان، به کوشش محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، ۱۳۶۵ش.<br />
(۴) احمد بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق.<br />
(۵) شرفالدین علی استرابادی، تأویل الایات الظاهرة، قم، ۱۴۰۹ق.<br />
(۶) حاجیخلیفه، کشف.<br />
(۷) محمد حاکم نیشابوری، المستدرک، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۴ق.<br />
(۸) محمود زمخشری، الکشاف، قاهره، ۱۳۷۳ق.<br />
(۹) سیوطی، الدر المنثور، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.<br />
(۱۰) محمد شیخ طوسی، التبیان، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی.<br />
(۱۱) محمدحسین طباطبایی، المیزان، تهران، ۱۳۸۳ق.<br />
(۱۲) محمد غزالی، احیاء علوم الدین، بیروت، ۱۴۰۶ق.<br />
(۱۳) محسن فیض کاشانی، الصافی، تهران، ۱۳۸۷ق.<br />
(۱۴) قرآن کریم.<br />
(۱۵) محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، ۱۹۶۵م.<br />
(۱۶) محمد کلینی، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۸ق.<br />
(۱۷) محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.<br />
(۱۸) احمد میبدی، کشف الاسرار، تهران، ۱۳۶۱ش.<br />
<br />
[[پانویس]]<br />
<br />
۱. ↑ لسان العرب، ج۱۴، ص۸۰. <br />
۲. ↑ مقاییس اللغه، ج۳، ص۳۰۳.<br />
۳. ↑ المصباح، ص۳۴۵، «صلح».<br />
۴. ↑ مفردات، ص۱۳۹، «بقی». <br />
۵. ↑ کهف/سوره۱۸، آیه۴۶. <br />
۶. ↑ مریم/سوره۱۹، آیه۷۶. <br />
۷. ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۲۳. <br />
۸. ↑ کهف/سوره۱۸، آیه۱۱۰. <br />
۹. ↑ بقره/سوره۲، آیه۱۱۰. <br />
۱۰. ↑ آلعمران/سوره۳، آیه۳۰ <br />
۱۱. ↑ زلزال /سوره۹۹، آیه۸-۷. <br />
۱۲. ↑ مزمّل/سوره۷۳، آیه۲۰. <br />
۱۳. ↑ مریم/سوره۱۹، آیه۳۹. <br />
۱۴. ↑ فجر/سوره۸۹، آیه۲۴. <br />
۱۵. ↑ مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۰۰-۹۹. <br />
۱۶. ↑ هود/سوره۱۱، آیه۸۶. <br />
۱۷. ↑ مجمعالبیان، ج۵، ص۳۲۱. <br />
۱۸. ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۴۲.<br />
۱۹. ↑ شوری/سوره۴۲، آیه۲۰. <br />
۲۰. ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۲۶۹.<br />
۲۱. ↑ الدرالمنثور، ج۷، ص۳۴۴. <br />
۲۲. ↑ فتح القدیر، ج۴، ص۵۳۶.<br />
۲۳. ↑ محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۴۱۴، بیروت، ۱۹۶۵م.<br />
۲۴. ↑ محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۱۰۹-۱۱۰، تهران، ۱۳۸۳ق. <br />
۲۵. ↑ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۱۲، ص۳۶۱-۳۶۲، به کوشش محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، ۱۳۶۵ش.<br />
۲۶. ↑ محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۴۱۵، بیروت، ۱۹۶۵م.<br />
۲۷. ↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸۳، ص۹۰،بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م. <br />
۲۸. ↑ محمد باقر مجلسی، ج۸۳، ص۳۰-۳۳، بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م. <br />
۲۹. ↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸۳، ص۱۶۷- ۱۷۵، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م. <br />
۳۰. ↑ محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۳۵۷- ۳۶۰، بیروت، ۱۴۰۶ق.<br />
۳۱. ↑ احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۷۵، قاهره، ۱۳۱۳ق.<br />
۳۲. ↑ محمد کلینی، الکافی، ج۲، ص۵۰۶، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۸ق. <br />
۳۳. ↑ محمد ابنبابویه، ثواب الاعمال، ج۱، ص۸، به کوشش محمدمهدی حسن خرسان، قم، ۱۳۶۴ق. <br />
۳۴. ↑ محمد حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۵۱۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۴ق.<br />
۳۵. ↑ کهف/سوره۱۸، آیه۴۶. <br />
۳۶. ↑ مریم/سوره۱۹، آیه۷۶. <br />
۳۷. ↑ التبیان، ج۷، ص۵۲. <br />
۳۸. ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۲۶۹.<br />
۳۹. ↑ التفسیرالکبیر، ج۲۱، ص۲۴۸.<br />
۴۰. ↑ مفتاحالفلاح، ص۱۱.<br />
۴۱. ↑ . التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۳۱.<br />
۴۲. ↑ مخزن العرفان، ج۸، ص۳۹.<br />
۴۳. ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۷۲. <br />
۴۴. ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۸۱. <br />
۴۵. ↑ آلعمران/سوره۳، آیه۱۸۰. <br />
۴۶. ↑ کهف/سوره۱۸، آیه۴۹. <br />
۴۷. ↑ زلزال /سوره۹۹، آیه۸-۶. <br />
۴۸. ↑ المیزان، ج۱۳، ص۳۱۹. <br />
۴۹. ↑ پیام قرآن، ج۶، ص۱۱۶.<br />
۵۰. ↑ الفرقان، ج۴ـ۵، ص۱۰۵.<br />
۵۱. ↑ المیزان، ج۱، ص۹۳۹۲. <br />
۵۲. ↑ المیزان، ج۲، ص۱۸۰. <br />
۵۳. ↑ پیام قرآن، ج۶، ص۱۱۵.<br />
۵۴. ↑ المیزان، ج۱۴، ص۱۰۲. <br />
۵۵. ↑ مریم/سوره۱۹، آیه۷۶. <br />
۵۶. ↑ المیزان، ج۱۴، ص۱۰۲. <br />
۵۷. ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۳۱.<br />
۵۸. ↑ تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۵۰۱.<br />
۵۹. ↑ المیزان، ج۱۳، ص۳۱۹. <br />
۶۰. ↑ المیزان، ج۱۴، ص۱۰۲. <br />
۶۱. ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۳۱.<br />
۶۲. ↑ اسراء/سوره۱۷، آیه۵۴. <br />
۶۳. ↑ روم/سوره۳۰، آیه۲۷. <br />
۶۴. ↑ الباقیات الصالحات، ص۲۸.<br />
۶۵. ↑ شرح ابنعقیل، ج۱، ص۱۸۲.<br />
۶۶. ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۲۶۹.<br />
۶۷. ↑ الباقیات الصالحات، ص۲۸.<br />
۶۸. ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۳۱.<br />
۶۹. ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۲۶۹.<br />
۷۰. ↑ المزار، ص۹۲.<br />
۷۱. ↑ بحارالانوار، ج۹۷، ص۲۱۸. <br />
۷۲. ↑ بحارالانوار، ج۹۱، ص۱۲۴. <br />
۷۳. ↑ اقبال الاعمال، ج۲، ص۲۲۵.<br />
۷۴. ↑ بحار الانوار، ج۹۷، ص۲۱۸. <br />
۷۵. ↑ بحار الانوار، ج۸۸، ص۸۰. <br />
۷۶. ↑ بحار الانوار، ج۸۸، ص۹۲.<br />
۷۷. ↑ محمد شیخ طوسی، التبیان، ج۷، ص۵۲، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی. <br />
۷۸. ↑ محمد شیخ طوسی، التبیان، ج۷، ص۱۴۶، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی. <br />
۷۹. ↑ محمود زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۷۲۵، قاهره، ۱۳۷۳ق. <br />
۸۰. ↑ احمد میبدی، ج۵، ص۶۸۸، کشف الاسرار، تهران، ۱۳۶۱ش.<br />
۸۱. ↑ سیوطی، الدر المنثور، ج۵، ص۳۹۶، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م. <br />
۸۲. ↑ محسن فیض کاشانی، الصافی، ج۲، ص۱۵، تهران، ۱۳۸۷ق.<br />
۸۳. ↑ احمد میبدی، ج۵، ص۶۹۵، کشف الاسرار، تهران، ۱۳۶۱ش.<br />
۸۴. ↑ المصباح فی الادعیه، ج۱، ص۲۷۷.<br />
۸۵. ↑ الذریعه، ج۱۸، ص۱۲۰.<br />
۸۶. ↑ الصراط المستقیم، ج۲، ص۲۷. <br />
۸۷. ↑ آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج۳، ص۱۲.<br />
۸۸. ↑ آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج۱۸، ص۱۲۰.<br />
۸۹. ↑ حاجیخلیفه، کشف، ج۱، ص۲۱۸.<br />
۹۰. ↑ آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج۳، ص۱۱-۱۲.<br />
[[رده:مقالات]]</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=Portal:%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA&diff=172Portal:مقالات2015-01-27T11:17:31Z<p>31.22.4.121: </p>
<hr />
<div>==[[سبقت دركار خير]]==<br />
==[[وقف]]==<br />
==[[انفاق]]==</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D9%88%D9%82%D9%81&diff=171وقف2015-01-22T06:37:04Z<p>31.22.4.121: /* اقسام وقف */</p>
<hr />
<div><br />
==معنای لغوی==<br />
<br />
وقف در لغت به معنای [[ایستادن]] یا به حالت ایستاده ماندن و آرام گرفتن است <ref>ابن منظور مصری، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دارصادر، چاپ اول ۳۰۰ اق حرف فاء، ص ۳۹۵</ref>. و در اصطلاح فقهی، عقدی است که ثمرۀ آن حبس کردن اصل، و رها کردن منفعت آن است. <ref>نوری میرزا حسین مستدرک الوسائل؛ قم مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، چاپ اول ۱۴۰۸، ج ۱۴، ص ۴۷</ref><br />
به عبارت دیگر؛ « حبس کردن چیزی از طرف مالکش به وجهی از وجوه، به نحوی که فروش آن ممنوع باشد، به ارث منتقل نگردد قابل هبه نباشد، فروخته نشود و به رهن و اجاره و عاریت و از این قبیل داده نشود. و صرف کردن آن مال در جهتی که واقف تعیین کرده است» <ref>مغنیه، محمد جواد؛ الفقه علی المذاهب الخمسه، بیروت، ۱۴۰۲ قمری، ص ۵۸۵.</ref><br />
<br />
==اقسام وقف==<br />
<br />
وقف به اعتبار[[ موقوف علیه]] به عام و خاص تقسیم می شود.<br />
[[وقف عام]] ، وقفی است که مقصود از آن امور خیریه است و مخصوص دسته و طبقه معینی نیست مانند وقف بر فقرا، وقف بر طلّاب و مدارس و مساجد، و مقابل آن [[وقف خاص]] است و آن وقفی است که مخصوص دسته معین و خاصی است، مانند وقف بر اولاد یا افراد و یا طبقه ای خاص از مردم <ref>مغنیه، محمد جواد؛ الفقه علی المذاهب الخمسه، بیروت، ۱۴۰۲ قمری ،ص ۵۸۶</ref>.<br />
<br />
الف ـ نگاهی به وقف در قبل از اسلام<br />
<br />
هر چند قبل از [[اسلام]] وقف به معنای دقیق کلمه وجود نداشت ولی انواعی از تخصیص اموال و املاک به[[ معابد]] و امور خیریه و افراد وجود داشته که از جهاتی شباهت هایی با وقف داشته اند. از جمله در بخشی از کتاب [[دانیال نبی]] که به زبان [[آرامی]] است چنین آمده است: «گناهان خود را به (صیدقا) و خطایای خود را بر احسان نمودن بر فقیران فدیه بده» <ref>عباسی علی کمر، یعسوب ؛ احکام وقف و اثرات آن در اجتماع، مشهد، پایان نامه کارشناسی ارشد، ص ۲۲</ref>، اما [[شافعی]] در [[رساله الإمام]] ، <ref>شافعی، رساله الامام، جلد ۳، ص ۲۷۵.</ref>، می گوید: تا آنجا که دانسته ام مردم جاهلیت خانه و زمینی را برای خدا حبس نکرده اند و حبس تنها از طرف مسلمین صورت گرفته است.<br />
دکتر [[الکبیسی]] در فقد بیان امام شافعی می گوید: ظاهر کلام وی چنین می رساد که مفهوم انواع حبس در میان امت های پیش از اسلام به طور کلی ناشناخته بوده، ولی این معنی حقیقت ندارد زیرا حبس پیش از اسلام نیز معروف بوده گرچه به نام حبس یا وقف نامیده نمی شده است <ref>الکبیسی، محمد؛ احکام وقف در شریعت اسلام، ترجمه صادقی گلدر، تهران سازمان حج و اوقاف، چاپ اول بی تا ص ۳۷ ـ ۳۸ .</ref>. امت ها با اختلاف ادیان و معتقداتشان با انواعی از تصرفات مالی آشنا بودند که از حیث مفهوم دور از حدود معنای وقف اسلامی نبود...اوقاف [[ابراهیم]] [[خلیل]] (ع) که تا امروز نیز باقی است خود بهترین دلیل است بر وجود وقف قبل از اسلام<ref> انفع الوسائل فی تجرید المسائل (الطرسوسیه)، تألیف نجم الدین الطرسوسی، متوفای ۷۵۸ هـ. ص ۱۶۸ </ref> <ref>الکبیسی، محمد؛ احکام وقف در شریعت اسلام، ترجمه صادقی گلدر، تهران سازمان حج و اوقاف، چاپ اول بی تا ص ۳۷ ـ ۳۸ </ref>.و نیز هنگام فتح [[شوش]] در بقعه دانیال نبی سندی به دست آمد که به موجب آن گنجی برای پرداخت وام های بدون[[ ربح ]]اختصاص یا فقه بود و[[ خلیفه ]]دستور داد که گنج به دست آمده به[[ بیت المال ]]منتقل شده، طبق دستور مندرج در سند عمل شود. <ref>ابو سعید، احمد بن سلمان؛ مقدمه ای بر فرهنگ وقف، اداره کل حج و اوقاف، تهران، ص ۱۱</ref><br />
<br />
ب ـ وقف در[[ قرآن ]]<br />
<br />
در قرآن مجید آیه ای که بر وقف و احکام فقهی آن صراحت داشته باشد وجود ندارد، ولی می توان از باب اولویت با آیات مربوط به «[[احسان]] و [[انفاق]]»، « [[قرض الحسنه]] »، «[[تعاون]]» و «[[صدقه]]» به جواز و بلکه جهان و [[استحباب]] وقف استدلال کرد؛ از جمله آیاتی که به طور عموم بر انجام خیرات و تشویق و تحریض آنها دلالت دارد، آیه ۹۲ از سوره آل عمران است که می فرماید:«لن تنالُوا البرَّ حتّی تُنفقوا من شیءٍ فإنّ الله به علیم» <ref>آل عمران/ سوره۳، آیه ۹۲.</ref><br />
شما هرگز به مقام نیکوکاران و خاصان خدا نخواهید رسید، مگر آن که از آنچه دوست می دارید و بسیار محبوب است در راه خدا انفاق کنید «هرچه انفاق کنید خدا بر آن آگاه است». و نیز آیه ۴۶ از سوره کهف که می فرماید:<br />
«المالُ و البَنونَ زینةُ الحیاةِ الدنیا و والباقیات الصالحات خیرٌ عند ربک ثواباً خیرٌ اَملاً» <ref>کهف / سوره۱۸، آیه ۴۶</ref>؛<br />
<br />
مال و فرزندان زینت حیات دنیاست و (لیکن) اعمال صالح که تا[[ قیامت ]] باقی است ( مانند نماز و تهجد و ذکر خدا و صدقات جاری چون بنای مسجد و مدرسته و موقوفات و خیرات در راه خدا) نزد پروردگار بسی بهتر (عاقبت) آن نیکوتر است.<br />
برای نگرش به مقام«وقف» در قرآن کریم بایستی آیات شریفه ای که بر « انفاق ، احسان ، عمل صالح ، خیرات ، مبرات ،... [[باقیات صالحات]] ، [[ایثار]] ،...صراحت دارد در نظر گرفت و از طرفی مبارزه بی امان وحی الهی را با « [[کنز مال]] ، [[تکاثر]] ، [[تفاخر]] ، [[استکبار سرقت]] ، [[طغیان]] ، [[کسب حرام]] ، [[حب مال]] ، راندن قهر آمیز یتیم ، پرخاش برسائل و ...را با تعمیقی وسیع از سه علم و ایمان بنگریم.<br />
<br />
ج ـ وقف در [[سنت]]<br />
<br />
دومین منبع از معارف اسلامی سنت است که شامل قول ، فعل و [[تقریر]] پیامبر اسلام (ص) و نیز [[ائمه اطهار]] علیهم السلام می شود. در حدیث مشهوری از رسول اکرم (ص) آمده است که می فرماید:<br />
«هرگاه فرزند آدم بمیرد عمل او قطع می شود مگر از سه چیز، صدقه جاریه (وقف) عملی که از آن سود برده شود و فرزند صالحی که برای او دعا کند» <ref>شعیری، تاج الدین؛ جامع الأخیار، قم، انتشارات رضی، ۱۳۶۳ ش ، ص ۱۰۵.</ref>.<br />
<br />
از نظر عملی نیز، پیامبر (ص) در این امر خیر، مانند سایر کارهای نیک، معلم بشریت بودند، چنانکه در تاریخ آمده است: پیغمبر اکرم (ص) زمینی را وقف کرد و منافع آن را برای [[ابن السبیل]] صدقه قرار داد. <ref>حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۹، چاپ اول، ج ۱۱، ص ۵۶۲</ref> همچنین مردی[[ یهودی]] به نام «مخیرق» که در [[جنگ اُحد]] مسلمان شده بود، همراه لشکر اسلام در جنگ با مشرکین شرکت کرد، هنگامی که به سوی اُحد حرکت می کرد وصیت کرد که اگر من مُُردم هفت قطعه باغهای من مال رسول الله (ص) باشد. (مخیرق در آن جنگ کشته شد) و آن هفت باغ از همان تاریخ یعنی از سال سوم هجرت به ملک رسول خدا (ص) در آمد و آن حضرت نیز در آن تصرف کردند و کارگران پیامبر اکرم (ص) باغ ها را اداره می کردند، تا سال هفتم هجرت کار بدین قرار گذشت و در همان سال آن حضرت باغها را وقف کردند، این باغ ها وقف خاص یعنی وقف بر [[فاطمه]] (س) دختر پیغمبر (ص) بود. امام سجاد (ع) فرموده: پس از درگذشت رسول خدا (ص) عباس با فاطمه (س) در تصرف [[حوائط سبعه]] مخاصمه کرده [[امیر المؤمنین]] و دیگر کسان گواهی دادند که حوائط بر فاطمه (س) وقف است. <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۰ ق، چاپ اول، ج ۱، ص۳۸۹. </ref>حضرت فاطمه (س) هنگام شهادت وصیت نامه ای در مورد این باغها تنظیم و تولیت این وقف را که شرعاً در دست او بود به امیر المؤمنین و [[حسنین]] (ع) واگذار کرد، متن این وصیت نامه به نقل از امام[[ باقر]] (ع) در کتاب وسائل الشیعه آمده است <ref>حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۹ ـ چاپ اول، ج ۱۳ کتاب الوقف و الصدقات باب ۱۰، ح ۱، ص ۳۱۱</ref> .<br />
موقوفه های رسول اکرم(ص) تنها منحصر در این هفت باغ مذکور نبود بلکه در کتب تاریخ زمین های دیگری را به نام صدقات رسول الله (ص) ذکر کرده اند. <ref>ابن سعد؛ الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ ق، چاپ اول، ج ۱، ص ۳۸۹.</ref><br />
<br />
د ـ وقف در زندگی اهل بیت (ع)<br />
<br />
ائمه (ع) با تأسی از پیغمبر اسلام و حضرت زهرا (س) و به عنوان امام و رهبر و معلم جامعه مسلمین اهتمام زیادی در گسترش فرهنگ وقف در جامعه داشته اند، با قول وصل و تقریر خود این اقدام خدا پسندانه را مورد ترغیب و حمایت قرار می دادند. در مقام عمل نیز ائمه (ع) به فراخور توانایی مالی که دانسته اند و مصلحتی که تشخیص می دادند اقدام به وقف اموال خود می نمودند. در میان ائمه (ع) حضرت امیر (ع) بیشترین موقوفه ها را داشته اند.<br />
در [[مناقب]] [[ابن شهر آشوب]] آمده است که « علی (ع) در[["ینبع"]] صد چشمه در آورد و برای حاجیان خانه خدا وقف فرمود و چاه هایی در راه کوفه و مکه حفر کرد و مسجد فتح را در مدینه و مسجدی را در مقابل قبر [[حمزه]] و در [[میقات]] و [[کوفه]] و [[بصره]] و [[آبادان]] بنا کرد» <ref>ابن شهر آشوب ؛ المناقب، قم، انتشارات علّامه، ۱۳۷۹ ق، ج ۲، ص ۱۲۳</ref><br />
وقف نامه های متعددی از حضرت امیر (ع) به یاگار مانده که به جهت اختصار از ذکر آنها صرف نظر می کنیم.<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۳، کتاب الوقوف و الصدقات، ص ۳۱۲ تا ۳۱۴</ref>.<br />
با توجه به اهتمام زیاد شخص رسول خدا (ص) و جانشینان آن حضرت به مسأله وقف می توان به جایگاه و نقش وقف در پویایی اسلام پی برد که پویای دین اسلام به زنده ماندن [[شعائر]] و [[احکام]] اسلامی و برخورداری پیروان آن از امنیت روحی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... است.<br />
<br />
==نقش وقف در تأمین اجتماعی==<br />
<br />
فقر یکی از موانع عمده پیشرفت و سعادت انسان و به فعلیت رسیدن قوه ها و استعدادهایی است که خداوند متعال برای نیل انسان به کمال مورد نظر: (که غرض آفرینش انسان بوده است) به او داده است. یکی از جاهایی که «وقف» می تواند به طور فعّال وارد عمل شود و موانع سعادت و به فعلیت رسیدن استعدادهای انسان را برطرف کند، در بیان محو فقر و در نتیجه تأمین اجتماعی می باشد. مطالعه اجمالی تاریخ وقف این حقیقت را روشن می کند که نخستین انگیزه های واقفان برای مبادرت به وقف، نابودی فقر و محرومیت از جامعه مسلمین بوده است چنان که در تاریخ آمده است. قطعه زمینی از اراضی خیبر به عُمر رسید، عمر به حضور پیامبر (ص) شرفیاب شد و کسب تکلیف کرد. پیامبر (ص) فرمودند: می توانید اصل آن را صدقه بدهید که فروخته نشود، بخشیده نشود و به ارث منتقل نگردد. و عمر چنین کرد و عواید آن را برای فقرا، خویشاوندان، بردگان، در راه خدا مهمان و ابن سبیل قرار داد. <ref>البلاذری احمد بن یحیی؛ انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، چاپ اول ۱۴۱۷، ج ۱۰، ص ۳۸۴</ref> و نیز در وقفنامه حضرت امیر (ع) بعد از حمد و ستایش خداوند متعال آمده است:<br />
«علی ، عبدالله و امیرمؤمنان، دو مزرعه ابن نیزر و بغیبغه را برای فقرای مدینه و ابن سبیل صدقه قرار داد، تا خداوند روز قیامت چهره او را از حرارت آتش مصون دارد. فروخته نمی شود، بخشیده نمی شود، تا به دست وارث هستی (خدا ) برسد» <ref>حموی، یاقوت؛ معجم البلدان، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵م، ج ۴، ص ۱۷۶.</ref>.<br />
به همان میزان که وضع مالی مسلمین بهبود پیدا می کرد در موقوفات هم از جهت کمّی و کیفی گسترش و تغییراتی حاصل می شد، به طوری که از تاریخ بدست می آید، در صدر اسلام، علاوه بر این که تعداد موقوفات معدود بوده، بیشتر برای رهایی فقرا از وضع سخت معیشتی آن زمان اختصاص داده شده است و به تدریج با فتوحات مسلمین و گسترش سرزمین های اسلامی و با سرازیر شدن ثروت کشورهایی مانند ایران، یمن و عراق و ... به بیت المال وضع زندگی مسلمانان بهبود پیدا کرد و همراه با آن فرصت بیشتری برای پرداختن به مستحباتی همچون «وقف» حاصل شد. و اکنون پس از چهارده قرن همچنان بهترین سیستم تأمین اجتماعی است که با استفاده از حسن نیکوکاری و وعده ثروت در آخرت در بین مردم رواج دارد بدون اینکه هزینه ای برای بیت المال مسلمین داشته باشد.<br />
<br />
==نقش وقف در تأمین بهداشت و درمان==<br />
<br />
از آن جا که طب و درمان یکی از نیازهای همیشگی به شمار می رود، واقفان به این امر همت گماشته، بیمارستانهایی را برای مسلمین وقف کردند. در حدود قرن چهاردهم هجری در بغداد ، خوزستان، موصل، بصره و نیشابور بیمارستانهایی وجود داشت که این بیمارستان ها مرکز تعلیم و تعلّم طب بود. مخارج این بیمارستان ها معمولاً از درآمد موقوفاتی بود که برای آنها قرار داده بودند، و افرادی هم نیروی فکری و بدنی خود را وقف بیماران می کردند. <ref>شهابی؛ مقدمه ای بر فرهنگ وقف در اسلام، دانشگاه تهران ۱۳۴۹، ص ۳۱، ۳۲</ref> ناصر خسرو قبادیانی، اندیشمند قرن چهارم هجری بیمارستان بیت المقدس را چنین توصیف می کند: «وبیت المقدس را بیمارستانی نیک است و وقف بسیار دارد، و خلق بسیار دارد، و شربت دهند و طبیبات باشند که از وقف مرسوم بسیار دارد» <ref>قبادیانی، ناصر خسرو، سفرنامه.</ref><br />
شیخ فضل الله همدانی، از مشاهیر اسلام، نیز املاک و درآمدهای فراوانی را وقف مردم کرد، از آن جمله موقوفات ربع رشیدی <ref> ربع رشیدی؛ موقوفاتی در همدان، یزد، موصل، مراغه، شیراز، اصفهان و تبریز داشته است که تنها رقبات موقوفه یزد ۵۶۵ فقره بوده است. (نقل از کتاب مقدمه ای بر فرهنگ وقف، تألیف دکتر شهابی)</ref>(در تبریز) بودکه در آنجا و مراحل و شرایطی برای تحصیل علم طب در این موقوفه حکمفرما بود: «شرط می رود که طبیبی حاذق ملازم آن باشد و رعایا را مداوا کند...و باشد که آن طبیب قادر باشد که درس طب دهد و متعلّم را همواره درس گوید...» <ref>سازمان حج و اوقاف و امور خیریه؛ سنت نبوی وقف، سازمان حج و اوقاف، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.</ref><br />
<br />
==نقش وقف در گسترش علوم و فنون==<br />
<br />
از قرن دوم هجری مسلمین یکه تازان و طلایه داران علوم و فرهنگ جهان بوده اند. نوابغی که در طول سده دوم تا نهم هجری در قلمرو اسلامی ظهور کرده اند، بی شمارند. لذا قسمت عمده ای از موقوفات در آن دوره از تاریخ تمدن اسلامی به رشد شاخه های مختلف علوم اختصاص یافت؛ املاک و ثروتها یکی پس از دیگری وقف احداث مدارس، دانشگاه ها و بیمارستان ها می شد<ref>المزمینی، ابراهیم بن محمد، الوقف و اثره فی تشیید بنیته الحضاره الاسلامیه، ریاض، جامعه محمد بن سعود الاسلامیه ـ بی تا ص ۱۳ـ</ref> .<br />
جرجی زیدان می گوید: «نظام الملک اولین کسی بود که در اواسط قرن پنجم هجری به واسطه تأسیس مدارس در ممالک اسلامی شهرت یافت و در بغداد و اصفهان و نیشابور و هرات و غیره مدارس ساخت، و همه این مدارس، به خصوص مدرسه بغداد به نام وی «مدرسه نظامیه» خوانده می شد. نظامیه بغداد در سال ۴۵۷ هجری به امر نظام الملک و به دست ابو سعید صدفی در کنار دجله بنا شد و بازارها و کاروان سراها و ده ها در اطراف دور و نزدیک مدرسه خریداری و وقف مدرسه گردید، به طوری که هزینه آن به شصت هزار دینار رسید. این مدرسه از مراکز مهم علمای اسلام گشت و رجال بزرگی از آن مدرسه بیرون آورند» <ref>جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی؛ ترجمه علی جواهر کلام، امیر کبیر، تهران ۱۳۴۴ ، ص ۶۲۷</ref><br />
کتابخانه های مهمی نیز در این تأسیس گردید و در اختیار عموم گذارده شد که نخستین کتابخانه عمومی را خلفای عباسی در بغداد دایر کردند و آن را بیت الحکمة نامیدند و کتابهای مختلف علمی را در آن جمع کردند. پس از تأسیس بیت الحکمة دیگران هم در بغداد کتابخانه دایر کردند. از آن جمله کتابخانه شابور ابن اردشیر، وزیر بهاءالدوله در سال ۳۸۱، است که آن را وقف کرد و بیش از ده هزار جلد کتاب داشت و بیشتر کتاب های آن به خط دانشمندان مهم بود و غالباً مؤلفین یک نسخه از تألیفات خود را وقف آن کتابخانه می کردند. <ref>جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی؛ ترجمه علی جواهد کلام، امیرکبیر، تهران ۱۳۴۴، ص ۶۳۰</ref><br />
<br />
==نقش وقف در تألیف قلوب مردم==<br />
<br />
به طور کلی اسلام مکتبی است اخلاقی که با هدف پایه گذاری و رشد ارزش های اخلاقی در میان مردم به بشریت ارزانی شده است. این مطلب را می توان به راحتی از اوامر و نواهی قرآن کریم و دستورات رهبران دینی دریافت، اگر نماز و روزه و حج و جهاد و ...واجب شده است در ورای آنها به ارزش های اخلاقی است که نتیجه و اثر به جا آوردن آن اعمال می باشد و اگر زنا و قمار و دزدی و شراب و ...حرام شده است به لحاظ در پی داشتن مفاسد اخلاقی ـ اجتماعی است. به این معنا در بسیاری از آیات قرآن و روایات معصومین اشاره شده است، از جمله خداوند در آیه ۹ سوره نحل می فرماید:<br />
«انّ الله یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی یعظُکم تذکّرون» <ref>نحل/سوره۱۶، آِه ۹۰.</ref><br />
«خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد، و از فحشاء و منکر و ظلم و ستم نهی می کند، خداوند به شما اندرز می دهد شاید متذکر شوید.»<br />
هدف از خلقت انسان نیز یک هدف اخلاقی می باشد آن گونه که قران می فرماید:<br />
«و ما خلقتُ الجنّ و الإنس الّا لیعبدون» <ref>ذاریات/ سوره۵۱، آیه ۵۶.</ref><br />
و جن و انس را خلق نکرده ام، جز برای اینکه مرا عبادت کنند<br />
پیغمبر اکرم (ص) نیز هدف از بعثت خود را اتمام و کامل کردن ارزش های اخلاقی اعلام می فرماید، حتی دستورات و قوانین اقتصادی اسلام در نهایت یک هدف اخلاقی را تعقیب می کند، پرداخت مالیات هایی مانند خمس و زکات و ... هر چند از یک طرف اثرات اقتصادی مانند رفع فقر و محرومیت از جامعه و تعدیل ثروت و امثال اینها را دارا می باشد، ولی از طرف دیگر از ابعاد مختلف باعث رشد و کمال انسانها و جامعه مسلمین شده ، اُلفت مسلمانان و حتی غیر مسلمانان را در بر دارد. انفاقات هم در همین راستا می باشند که بارها در قرآن و سخنان رهبران دین مورد تاکید قرار گرفته است. وقف نیز به عنوان شکلی خاص از انفاقاتن و صدقات و به عنوان صدقه ای که جاریه است و همیشه استمرار دارد، به نوبه خود سهمی بزرگ در فقر زدایی و محرومیت زدایی و نیز در تألیف قلوب به عهده دارد. با بررسی اجمالی در احکام وقف می توان دریافت که وقف به معنی واقعی کلمه «جهان شمول» است و نه تنها از چار چوب ملیت فراتر رفته بلکه مرزهای عقیده را نیز پشت سر گذاشته است؛ شارع مقدس به افراد خیّر و نیکوکار اجازه داده که با یک دید وسیع جهانی همه انسانهای محروم و محتاج از هر رنگ و نژاد و ملیت و حتی از هر عقیده و مرام و مسلک را در نظر داشته باشند و برای رفع نیازمندی های آنان اقدام کنند. به عنوان مثال جرجی زیدان مسیحی در کتاب تاریخ تمدن اسلامی می نویسد:<br />
«...بیمارستانهای اسلامی در کمال نظم و ترتیب اداره می شد و بدون توجه به مذهب و ملیت و شغل همه بیماران با نهایت دقت معالجه می شدند <ref>جرجی زیدان؛ تاریخ تمدن اسلامی ، ترجمه علی جواهر کلام، امیر کبیر، تهران ، ۱۳۴۴، ص ۵۱۲.</ref>.»<br />
اسلام وقف بر یهودیان و مسیحیانی را هم که در پناه اسلام به سر می برند، و حتی برای کسانی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولد شده و اسلام آورده اند و سپس اسلام را کنار گذاشته اند (مرتد ملی)، بخصوص اگر وقف برای ارحام باشد، جایز دانسته است. امام خمینی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ می فرماید:<br />
«وقف بر ذمی و مرتد غیر فطری، به خصوص اگر خویشاوند باشد، ظاهراً صحیح است و اما صحت وقف بر کافر حربی و مرتد فطری محل تأمل است» <ref>امام خمینی ره؛ تحریر الوسیله، نجف، مطبعة الآداب، ۱۳۹۰ ق، چاپ دوم، کتاب الوقف، ج ۲، ص ۷۱، مسأله ۳۸.</ref><br />
از طرف دیگر در واقف نیز مسلمان بودن شرط نیست، بلکه وقف کردن کافر نیز صحیح است. <ref>امام خمینی ره؛ تحریر الوسیله، نجف، مطبعة الآداب، ۱۳۹۰ ق، چاپ دوم، کتاب الوقف، ج ۲، ص ۶۹.</ref><br />
بنابراین، اسلام از یک طرف با اعلام صحت وقف بر کافر حتی کافر حربی او را تشویق می کند که دست از دشمنی برداشته، نوید رحمت را در گوشش زمزمه می کند و از اسلام چهره مهربانی تصویر می کند که حتی دشمنان خود را در آغوش محبتش جای می دهد. و از سوی دیگر به کافر این امکان را می دهد. که با وقف اموال خود نیاز فطری و انسانی خود به احسان و نیکوکاری را ارضاء کند و خود را جدا از همنوعان خود احساس نکند، و تصور نکند که از جامعه طرد شده و امکان بازگشتش نیست. به نظر می رسد وقف با داشتن این احکام و این میدان وسیع می تواند یکی از مؤثرترین طرف تألیف قلوب مردم جهان باشد. و این نیست مگر در سایه زنده بودن احکام اسلامی و به برکت پویایی دین اسلام.<br />
==نقش و تأثیر وقف در فرهنگ سازی==<br />
<br />
وقتی به تاریخ موقوفات نظر می کنیم، بین وقف و شکوفایی تمدن اسلامی رابطه ای جدی و اساسی می یابیم؛ در تاریخ اسلامی، اولین واقف رسول خدا بود و اولین موقوفات به دست ایشان، مسجد قبا و مسجد النبی و حوائط سبعه (بُستان های هفتگانه) بود ماهیت این موقوفات نشانگر فرهنگی بودن وقف در نگرش اسلامی است. پس از پیامبر نیز هزاران مورد برای وقف اختصاص داده شده است (چه در کشورهای مختلف اسلامی و چه در کشورهای غیر اسلامی که مسلمانان در آنجا زندگی می کنند) نقش این موقوفات در فرهنگ و تمدن اسلامی، آنچنان گسترده است که برخی پژوهشگران با مطالعه تاریخ اسلام و فرهنگ و تمدن اسلامی دریافته اند که وقف در پنج زمینه کارکرد مثبت داشته و سبب رونق و پویایی دین مبین اسلام گردیده است. که عبارتند از ؛<br />
الف ـ عبادت و معنویت: از عهد رسالت و توسط پیامبر اکرم (ص) اموالی به ساخت مسجد اختصاص یافت، موقوفاتی برای خدمات بر زائران حج وجود داشته و افرادی در راه مکه حتی چاه های آب حفر می کردند و آنها را وقف می نمودند و این مساجد که بخشی از تمدن اسلامی را تشکیل می دهند بر پایه وقف اداره می شده اند. <ref>المزینی ـ ابراهیم بن محمد؛ الوقف و اثره فی تشیید بنیه الحضاره الاسلامیه، ریاض، جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، بی تا ـ ص ۱۲ ـ ۱۷</ref><br />
ب ـ آموزش و پرورش: بعد از موقوفات عبادی، وقف زیادترین حجم موقوفات را تشکیل داده است، مدرسه ها ، کتابخانه ها، مکتب خانه ها، قرآن خانه ها و حدیث خانه های متعددی با اموال موقوفه ساخته یا اداره شده است. در میان موقوفات تعلیمی وقف کتاب و کتابخانه از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است ـ در جهان اسلام همواره چهار نوع کتاب خانه وقفی و چهارگونه کتاب وقفی وجود داشته است:<br />
۱. کتابخانه های مساجد مانند جامع میافارقین، ابوحنیفه بغداد، جامع الازهر قاهره، جامعِ نیشابور، مسجد نبوی که کتابخانه های وقفی بزرگی داشته اند <ref>عبدالرحمن الفیحان؛ الاوقاف و دورها فی تشیید بنیه الحضاره، مدینه الامام، ۱۴۲۰ ق، ص ۲۶ ـ ۳۴</ref><br />
۲. مدارس و دانشگاه ها مانند مدرسه نظامیه، مدرسه مستنصریه و مدرسه ابو حنیفه؛<br />
۳. کتابخانه های مستقل مانند دارالعلم موصل، دارالعلم بغداد، دارالحکمة قاهره؛<br />
۴. کتابخانه های خصوصی عالمان و سیاستمداران مانند کتابخانه خطیب بغدادی (۴۶۳ ق) ,<ref>ناصر بن ابراهیم التقویم؛ الوقف فی فدقه البحث العلمی، ریاض، جامعه الامام محمد بن مسعود الاسلامیه، بی تا ص ۱۵و۱۶</ref><br />
ج ـ جهاد و تبلیغ: نقش وقف در ساخت پادگان های نظامی، برج ها قلعه ها، خرید و ساخت اسلحه برای دفاع از امت اسلامی به گونه ای بوده که اساساً بدون این موقوفات، حفاظت از کیان مسلمانان امکان پذیر نبوده است.<br />
د ـ عدالت و تأمین اجتماعی؛ اقشار کم در آمد یا فاقد در آمد و امکانات ضروری زندگی که به نام مستمند و فقیر شناخته شده اند، همواره وجود داشته است. در کنار اینان قشر مرفهی هم وجود داشته است. تدبیر شریعت اسلام برای ایجاد توازن اجتماعی وقف است.<br />
عناوینی که در تاریخ اسلام گزارش شده عبارتند از: وقف خانه ایتام ، وقف نان و طعام ، وقف لباس و پوشاک، وقف محل مسکونی برای فقیران بدون مسکن، وقف غسل و کفن و دفن فقیران ـ وقف آب انبار ، وقف آب آشامیدنی و ...<br />
<br />
هـ ـ پزشکی و درمان عمومی: بخشی از وقف صرف بیمارستان سازی، اداره بیمارستان ها و درمانگاه ها، تأمین هزینه های پزشکی و طبابت شده است. بیمارستان عضدالدوله بویهی در بغداد.بسیار بزرگ بود و امکانات فراوانی داشت که در سده چهارم به طریق وقفی ساخته شد. تأثیرات گسترده وقف در حوزه های پنجگانه، نشانگر این است که باید با اطلاع رسانی گسترده تر مردم را با این نهادام و زیر بنایی آشنا تر کرد و نقش مؤثر وقف در این حوزه ها را نشان داد.<br />
<br />
و- پویایی فرهنگ: ساز و کار فرهنگ تا حد زیادی منوط به کارکرد وقف است. عدم معصیت در موقوف یکی از شرایط پذیرفته شدن وقف است مثلاً برای کارهای خلاف شرع نمی توان وقف کرد. وقتی شرایط و دیگر مباحث مرتبط با وقف را در فرهنگ اسلامی مطالعه می کنیم در می یابیم که شریعت برای وقف اهداف عالی و رسالتی زیر بنایی و اساسی و گسترده، در نظر گرفته است. به همین دلیل بود که نهادهای فرهنگی بزرگی در سرزمین های اسلامی مثل بیت الحکمه در دوره مأمون عباسی تاسیس و دایر شد.<br />
خواجه نظام الملک با استفاده از اوقاف، مدارس نظامیه را در سراسر جهان اسلام گسترش داد. قابل توجه است در دوره های قدیم که سرمایه هایی مانند نفت در اختیار اداره کنندگان جامعه نبود، همه نهادهای فرهنگی با اوقاف و وجوهات به خوبی اداره می شد.<br />
به نظر می رسد در دوره ی معاصر کارکرد وقف در این زمینه کمتر شده است. یکی از دلایل این کاهش انباشت ثروت در برخی جاها در دست بعضی افراد است مرتفع شدن مشکلات فرهنگی جامعه های اسلامی تا حد زیادی منوط به گسترش اوقاف و استفاده در دست از وقف است.<br />
به هر حال باید وقف را زمینه ساز و بستر ساز تحقق اهداف دین و مقاصد شریعت بدانیم و در راه گسترش فرهنگ دینی از آن استفاده کنیم.<br />
<br />
وابستگی اوقاف و فرهنگ دینی از چند جهت قابل ملاحظه است:<br />
۱. با وقف مکان هایی همچون مساجد، فرهنگ دینی نهادینه می شود.<br />
۲. به دلیل فساد زایی تکاثر ثروت، وقف از تکاثر پیشگیری می کند و توازن اجتماعی به وجود خواهد آورد.<br />
۳. با گسترش عدالت اجتماعی از طریق وقف، کارآمدی و موفقیت دین در جامعه تضمین می شود و از این طریق فرهنگ دینی بسط می یابد.<br />
۴. آرامش روانی که برای واقفان پدید می آید، به نوعی به سلامت روحی و اجتناب از گناه منجر می شود از این رو، فرهنگ دینی توسعه پیدا می کند.<br />
<br />
[[رده:مقالات]]<br />
==منابع==<br />
{{پانویس}}</div>31.22.4.121https://wikikhair.org/fa/index.php?title=%D9%88%D9%82%D9%81&diff=170وقف2015-01-22T06:19:00Z<p>31.22.4.121: /* معنای لغوی */</p>
<hr />
<div><br />
==معنای لغوی==<br />
<br />
وقف در لغت به معنای [[ایستادن]] یا به حالت ایستاده ماندن و آرام گرفتن است <ref>ابن منظور مصری، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دارصادر، چاپ اول ۳۰۰ اق حرف فاء، ص ۳۹۵</ref>. و در اصطلاح فقهی، عقدی است که ثمرۀ آن حبس کردن اصل، و رها کردن منفعت آن است. <ref>نوری میرزا حسین مستدرک الوسائل؛ قم مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، چاپ اول ۱۴۰۸، ج ۱۴، ص ۴۷</ref><br />
به عبارت دیگر؛ « حبس کردن چیزی از طرف مالکش به وجهی از وجوه، به نحوی که فروش آن ممنوع باشد، به ارث منتقل نگردد قابل هبه نباشد، فروخته نشود و به رهن و اجاره و عاریت و از این قبیل داده نشود. و صرف کردن آن مال در جهتی که واقف تعیین کرده است» <ref>مغنیه، محمد جواد؛ الفقه علی المذاهب الخمسه، بیروت، ۱۴۰۲ قمری، ص ۵۸۵.</ref><br />
<br />
==اقسام وقف==<br />
<br />
وقف به اعتبار موقوف علیه به عام و خاص تقسیم می شود.<br />
وقف عام ، وقفی است که مقصود از آن امور خیریه است و مخصوص دسته و طبقه معینی نیست مانند وقف بر فقرا، وقف بر طلّاب و مدارس و مساجد، و مقابل آن وقف خاص است و آن وقفی است که مخصوص دسته معین و خاصی است، مانند وقف بر اولاد یا افراد و یا طبقه ای خاص از مردم <ref>مغنیه، محمد جواد؛ الفقه علی المذاهب الخمسه، بیروت، ۱۴۰۲ قمری ،ص ۵۸۶</ref>.<br />
<br />
الف ـ نگاهی به وقف در قبل از اسلام<br />
<br />
هر چند قبل از اسلام وقف به معنای دقیق کلمه وجود نداشت ولی انواعی از تخصیص اموال و املاک به معابد و امور خیریه و افراد وجود داشته که از جهاتی شباهت هایی با وقف داشته اند. از جمله در بخشی از کتاب دانیال نبی که به زبان آرامی است چنین آمده است: «گناهان خود را به (صیدقا) و خطایای خود را بر احسان نمودن بر فقیران فدیه بده» <ref>عباسی علی کمر، یعسوب ؛ احکام وقف و اثرات آن در اجتماع، مشهد، پایان نامه کارشناسی ارشد، ص ۲۲</ref>، اما شافعی در رساله الإمام ، <ref>شافعی، رساله الامام، جلد ۳، ص ۲۷۵.</ref>، می گوید: تا آنجا که دانسته ام مردم جاهلیت خانه و زمینی را برای خدا حبس نکرده اند و حبس تنها از طرف مسلمین صورت گرفته است.<br />
دکتر الکبیسی در فقد بیان امام شافعی می گوید: ظاهر کلام وی چنین می رساد که مفهوم انواع حبس در میان امت های پیش از اسلام به طور کلی ناشناخته بوده، ولی این معنی حقیقت ندارد زیرا حبس پیش از اسلام نیز معروف بوده گرچه به نام حبس یا وقف نامیده نمی شده است <ref>الکبیسی، محمد؛ احکام وقف در شریعت اسلام، ترجمه صادقی گلدر، تهران سازمان حج و اوقاف، چاپ اول بی تا ص ۳۷ ـ ۳۸ .</ref>. امت ها با اختلاف ادیان و معتقداتشان با انواعی از تصرفات مالی آشنا بودند که از حیث مفهوم دور از حدود معنای وقف اسلامی نبود...اوقاف ابراهیم خلیل (ع) که تا امروز نیز باقی است خود بهترین دلیل است بر وجود وقف قبل از اسلام<ref> انفع الوسائل فی تجرید المسائل (الطرسوسیه)، تألیف نجم الدین الطرسوسی، متوفای ۷۵۸ هـ. ص ۱۶۸ </ref> <ref>الکبیسی، محمد؛ احکام وقف در شریعت اسلام، ترجمه صادقی گلدر، تهران سازمان حج و اوقاف، چاپ اول بی تا ص ۳۷ ـ ۳۸ </ref>.و نیز هنگام فتح شوش در بقعه دانیال نبی سندی به دست آمد که به موجب آن گنجی برای پرداخت وام های بدون ربح اختصاص یا فقه بود و خلیفه دستور داد که گنج به دست آمده به بیت المال منتقل شده، طبق دستور مندرج در سند عمل شود. <ref>ابو سعید، احمد بن سلمان؛ مقدمه ای بر فرهنگ وقف، اداره کل حج و اوقاف، تهران، ص ۱۱</ref><br />
<br />
ب ـ وقف در قرآن<br />
<br />
در قرآن مجید آیه ای که بر وقف و احکام فقهی آن صراحت داشته باشد وجود ندارد، ولی می توان از باب اولویت با آیات مربوط به «احسان و انفاق»، « قرض الحسنه »، «تعاون» و «صدقه» به جواز و بلکه جهان و استحباب وقف استدلال کرد؛ از جمله آیاتی که به طور عموم بر انجام خیرات و تشویق و تحریض آنها دلالت دارد، آیه ۹۲ از سوره آل عمران است که می فرماید:«لن تنالُوا البرَّ حتّی تُنفقوا من شیءٍ فإنّ الله به علیم» <ref>آل عمران/ سوره۳، آیه ۹۲.</ref><br />
شما هرگز به مقام نیکوکاران و خاصان خدا نخواهید رسید، مگر آن که از آنچه دوست می دارید و بسیار محبوب است در راه خدا انفاق کنید «هرچه انفاق کنید خدا بر آن آگاه است». و نیز آیه ۴۶ از سوره کهف که می فرماید:<br />
«المالُ و البَنونَ زینةُ الحیاةِ الدنیا و والباقیات الصالحات خیرٌ عند ربک ثواباً خیرٌ اَملاً» <ref>کهف / سوره۱۸، آیه ۴۶</ref>؛<br />
<br />
مال و فرزندان زینت حیات دنیاست و (لیکن) اعمال صالح که تا قیامت باقی است ( مانند نماز و تهجد و ذکر خدا و صدقات جاری چون بنای مسجد و مدرسته و موقوفات و خیرات در راه خدا) نزد پروردگار بسی بهتر (عاقبت) آن نیکوتر است.<br />
برای نگرش به مقام«وقف» در قرآن کریم بایستی آیات شریفه ای که بر « انفاق ، احسان ، عمل صالح ، خیرات ، مبرات ،... باقیات صالحات ، ایثار ،...صراحت دارد در نظر گرفت و از طرفی مبارزه بی امان وحی الهی را با « کنز مال ، تکاثر ، تفاخر ، استکبار سرقت ، طغیان ، کسب حرام ، حب مال ، راندن قهر آمیز یتیم ، پرخاش برسائل و ...را با تعمیقی وسیع از سه علم و ایمان بنگریم.<br />
<br />
ج ـ وقف در سنت<br />
<br />
دومین منبع از معارف اسلامی سنت است که شامل قول ، فعل و تقریر پیامبر اسلام (ص) و نیز ائمه اطهار علیهم السلام می شود. در حدیث مشهوری از رسول اکرم (ص) آمده است که می فرماید:<br />
«هرگاه فرزند آدم بمیرد عمل او قطع می شود مگر از سه چیز، صدقه جاریه (وقف) عملی که از آن سود برده شود و فرزند صالحی که برای او دعا کند» <ref>شعیری، تاج الدین؛ جامع الأخیار، قم، انتشارات رضی، ۱۳۶۳ ش ، ص ۱۰۵.</ref>.<br />
<br />
از نظر عملی نیز، پیامبر (ص) در این امر خیر، مانند سایر کارهای نیک، معلم بشریت بودند، چنانکه در تاریخ آمده است: پیغمبر اکرم (ص) زمینی را وقف کرد و منافع آن را برای ابن السبیل صدقه قرار داد. <ref>حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۹، چاپ اول، ج ۱۱، ص ۵۶۲</ref> همچنین مردی یهودی به نام «مخیرق» که در جنگ اُحد مسلمان شده بود، همراه لشکر اسلام در جنگ با مشرکین شرکت کرد، هنگامی که به سوی اُحد حرکت می کرد وصیت کرد که اگر من مُُردم هفت قطعه باغهای من مال رسول الله (ص) باشد. (مخیرق در آن جنگ کشته شد) و آن هفت باغ از همان تاریخ یعنی از سال سوم هجرت به ملک رسول خدا (ص) در آمد و آن حضرت نیز در آن تصرف کردند و کارگران پیامبر اکرم (ص) باغ ها را اداره می کردند، تا سال هفتم هجرت کار بدین قرار گذشت و در همان سال آن حضرت باغها را وقف کردند، این باغ ها وقف خاص یعنی وقف بر فاطمه (س) دختر پیغمبر (ص) بود. امام سجاد (ع) فرموده: پس از درگذشت رسول خدا (ص) عباس با فاطمه (س) در تصرف حوائط سبعه مخاصمه کرده امیر المؤمنین و دیگر کسان گواهی دادند که حوائط بر فاطمه (س) وقف است. <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۰ ق، چاپ اول، ج ۱، ص۳۸۹. </ref>حضرت فاطمه (س) هنگام شهادت وصیت نامه ای در مورد این باغها تنظیم و تولیت این وقف را که شرعاً در دست او بود به امیر المؤمنین و حسنین (ع) واگذار کرد، متن این وصیت نامه به نقل از امام باقر (ع) در کتاب وسائل الشیعه آمده است <ref>حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۹ ـ چاپ اول، ج ۱۳ کتاب الوقف و الصدقات باب ۱۰، ح ۱، ص ۳۱۱</ref> .<br />
موقوفه های رسول اکرم تنها منحصر در این هفت باغ مذکور نبود بلکه در کتب تاریخ زمین های دیگری را به نام صدقات رسول الله (ص) ذکر کرده اند. <ref>ابن سعد؛ الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ ق، چاپ اول، ج ۱، ص ۳۸۹.</ref><br />
<br />
د ـ وقف در زندگی اهل بیت (ع)<br />
<br />
ائمه (ع) با تأسی از پیغمبر اسلام و حضرت زهرا (س) و به عنوان امام و رهبر و معلم جامعه مسلمین اهتمام زیادی در گسترش فرهنگ وقف در جامعه داشته اند، با قول وصل و تقریر خود این اقدام خدا پسندانه را مورد ترغیب و حمایت قرار می دادند. در مقام عمل نیز ائمه (ع) به فراخور توانایی مالی که دانسته اند و مصلحتی که تشخیص می دادند اقدام به وقف اموال خود می نمودند. در میان ائمه (ع) حضرت امیر (ع) بیشترین موقوفه ها را داشته اند.<br />
در مناقب ابن شهر آشوب آمده است که « علی (ع) در"ینبع" صد چشمه در آورد و برای حاجیان خانه خدا وقف فرمود و چاه هایی در راه کوفه و مکه حفر کرد و مسجد فتح را در مدینه و مسجدی را در مقابل قبر حمزه و در میقات و کوفه و بصره و آبادان بنا کرد» <ref>ابن شهر آشوب ؛ المناقب، قم، انتشارات علّامه، ۱۳۷۹ ق، ج ۲، ص ۱۲۳</ref><br />
وقف نامه های متعددی از حضرت امیر (ع) به یاگار مانده که به جهت اختصار از ذکر آنها صرف نظر می کنیم.<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۳، کتاب الوقوف و الصدقات، ص ۳۱۲ تا ۳۱۴</ref>.<br />
با توجه به اهتمام زیاد شخص رسول خدا (ص) و جانشینان آن حضرت به مسأله وقف می توان به جایگاه و نقش وقف در پویایی اسلام پی برد که پویای دین اسلام به زنده ماندن شعائر و احکام اسلامی و برخورداری پیروان آن از امنیت روحی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... است.<br />
<br />
==نقش وقف در تأمین اجتماعی==<br />
<br />
فقر یکی از موانع عمده پیشرفت و سعادت انسان و به فعلیت رسیدن قوه ها و استعدادهایی است که خداوند متعال برای نیل انسان به کمال مورد نظر: (که غرض آفرینش انسان بوده است) به او داده است. یکی از جاهایی که «وقف» می تواند به طور فعّال وارد عمل شود و موانع سعادت و به فعلیت رسیدن استعدادهای انسان را برطرف کند، در بیان محو فقر و در نتیجه تأمین اجتماعی می باشد. مطالعه اجمالی تاریخ وقف این حقیقت را روشن می کند که نخستین انگیزه های واقفان برای مبادرت به وقف، نابودی فقر و محرومیت از جامعه مسلمین بوده است چنان که در تاریخ آمده است. قطعه زمینی از اراضی خیبر به عُمر رسید، عمر به حضور پیامبر (ص) شرفیاب شد و کسب تکلیف کرد. پیامبر (ص) فرمودند: می توانید اصل آن را صدقه بدهید که فروخته نشود، بخشیده نشود و به ارث منتقل نگردد. و عمر چنین کرد و عواید آن را برای فقرا، خویشاوندان، بردگان، در راه خدا مهمان و ابن سبیل قرار داد. <ref>البلاذری احمد بن یحیی؛ انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، چاپ اول ۱۴۱۷، ج ۱۰، ص ۳۸۴</ref> و نیز در وقفنامه حضرت امیر (ع) بعد از حمد و ستایش خداوند متعال آمده است:<br />
«علی ، عبدالله و امیرمؤمنان، دو مزرعه ابن نیزر و بغیبغه را برای فقرای مدینه و ابن سبیل صدقه قرار داد، تا خداوند روز قیامت چهره او را از حرارت آتش مصون دارد. فروخته نمی شود، بخشیده نمی شود، تا به دست وارث هستی (خدا ) برسد» <ref>حموی، یاقوت؛ معجم البلدان، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵م، ج ۴، ص ۱۷۶.</ref>.<br />
به همان میزان که وضع مالی مسلمین بهبود پیدا می کرد در موقوفات هم از جهت کمّی و کیفی گسترش و تغییراتی حاصل می شد، به طوری که از تاریخ بدست می آید، در صدر اسلام، علاوه بر این که تعداد موقوفات معدود بوده، بیشتر برای رهایی فقرا از وضع سخت معیشتی آن زمان اختصاص داده شده است و به تدریج با فتوحات مسلمین و گسترش سرزمین های اسلامی و با سرازیر شدن ثروت کشورهایی مانند ایران، یمن و عراق و ... به بیت المال وضع زندگی مسلمانان بهبود پیدا کرد و همراه با آن فرصت بیشتری برای پرداختن به مستحباتی همچون «وقف» حاصل شد. و اکنون پس از چهارده قرن همچنان بهترین سیستم تأمین اجتماعی است که با استفاده از حسن نیکوکاری و وعده ثروت در آخرت در بین مردم رواج دارد بدون اینکه هزینه ای برای بیت المال مسلمین داشته باشد.<br />
<br />
==نقش وقف در تأمین بهداشت و درمان==<br />
<br />
از آن جا که طب و درمان یکی از نیازهای همیشگی به شمار می رود، واقفان به این امر همت گماشته، بیمارستانهایی را برای مسلمین وقف کردند. در حدود قرن چهاردهم هجری در بغداد ، خوزستان، موصل، بصره و نیشابور بیمارستانهایی وجود داشت که این بیمارستان ها مرکز تعلیم و تعلّم طب بود. مخارج این بیمارستان ها معمولاً از درآمد موقوفاتی بود که برای آنها قرار داده بودند، و افرادی هم نیروی فکری و بدنی خود را وقف بیماران می کردند. <ref>شهابی؛ مقدمه ای بر فرهنگ وقف در اسلام، دانشگاه تهران ۱۳۴۹، ص ۳۱، ۳۲</ref> ناصر خسرو قبادیانی، اندیشمند قرن چهارم هجری بیمارستان بیت المقدس را چنین توصیف می کند: «وبیت المقدس را بیمارستانی نیک است و وقف بسیار دارد، و خلق بسیار دارد، و شربت دهند و طبیبات باشند که از وقف مرسوم بسیار دارد» <ref>قبادیانی، ناصر خسرو، سفرنامه.</ref><br />
شیخ فضل الله همدانی، از مشاهیر اسلام، نیز املاک و درآمدهای فراوانی را وقف مردم کرد، از آن جمله موقوفات ربع رشیدی <ref> ربع رشیدی؛ موقوفاتی در همدان، یزد، موصل، مراغه، شیراز، اصفهان و تبریز داشته است که تنها رقبات موقوفه یزد ۵۶۵ فقره بوده است. (نقل از کتاب مقدمه ای بر فرهنگ وقف، تألیف دکتر شهابی)</ref>(در تبریز) بودکه در آنجا و مراحل و شرایطی برای تحصیل علم طب در این موقوفه حکمفرما بود: «شرط می رود که طبیبی حاذق ملازم آن باشد و رعایا را مداوا کند...و باشد که آن طبیب قادر باشد که درس طب دهد و متعلّم را همواره درس گوید...» <ref>سازمان حج و اوقاف و امور خیریه؛ سنت نبوی وقف، سازمان حج و اوقاف، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.</ref><br />
<br />
==نقش وقف در گسترش علوم و فنون==<br />
<br />
از قرن دوم هجری مسلمین یکه تازان و طلایه داران علوم و فرهنگ جهان بوده اند. نوابغی که در طول سده دوم تا نهم هجری در قلمرو اسلامی ظهور کرده اند، بی شمارند. لذا قسمت عمده ای از موقوفات در آن دوره از تاریخ تمدن اسلامی به رشد شاخه های مختلف علوم اختصاص یافت؛ املاک و ثروتها یکی پس از دیگری وقف احداث مدارس، دانشگاه ها و بیمارستان ها می شد<ref>المزمینی، ابراهیم بن محمد، الوقف و اثره فی تشیید بنیته الحضاره الاسلامیه، ریاض، جامعه محمد بن سعود الاسلامیه ـ بی تا ص ۱۳ـ</ref> .<br />
جرجی زیدان می گوید: «نظام الملک اولین کسی بود که در اواسط قرن پنجم هجری به واسطه تأسیس مدارس در ممالک اسلامی شهرت یافت و در بغداد و اصفهان و نیشابور و هرات و غیره مدارس ساخت، و همه این مدارس، به خصوص مدرسه بغداد به نام وی «مدرسه نظامیه» خوانده می شد. نظامیه بغداد در سال ۴۵۷ هجری به امر نظام الملک و به دست ابو سعید صدفی در کنار دجله بنا شد و بازارها و کاروان سراها و ده ها در اطراف دور و نزدیک مدرسه خریداری و وقف مدرسه گردید، به طوری که هزینه آن به شصت هزار دینار رسید. این مدرسه از مراکز مهم علمای اسلام گشت و رجال بزرگی از آن مدرسه بیرون آورند» <ref>جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی؛ ترجمه علی جواهر کلام، امیر کبیر، تهران ۱۳۴۴ ، ص ۶۲۷</ref><br />
کتابخانه های مهمی نیز در این تأسیس گردید و در اختیار عموم گذارده شد که نخستین کتابخانه عمومی را خلفای عباسی در بغداد دایر کردند و آن را بیت الحکمة نامیدند و کتابهای مختلف علمی را در آن جمع کردند. پس از تأسیس بیت الحکمة دیگران هم در بغداد کتابخانه دایر کردند. از آن جمله کتابخانه شابور ابن اردشیر، وزیر بهاءالدوله در سال ۳۸۱، است که آن را وقف کرد و بیش از ده هزار جلد کتاب داشت و بیشتر کتاب های آن به خط دانشمندان مهم بود و غالباً مؤلفین یک نسخه از تألیفات خود را وقف آن کتابخانه می کردند. <ref>جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی؛ ترجمه علی جواهد کلام، امیرکبیر، تهران ۱۳۴۴، ص ۶۳۰</ref><br />
<br />
==نقش وقف در تألیف قلوب مردم==<br />
<br />
به طور کلی اسلام مکتبی است اخلاقی که با هدف پایه گذاری و رشد ارزش های اخلاقی در میان مردم به بشریت ارزانی شده است. این مطلب را می توان به راحتی از اوامر و نواهی قرآن کریم و دستورات رهبران دینی دریافت، اگر نماز و روزه و حج و جهاد و ...واجب شده است در ورای آنها به ارزش های اخلاقی است که نتیجه و اثر به جا آوردن آن اعمال می باشد و اگر زنا و قمار و دزدی و شراب و ...حرام شده است به لحاظ در پی داشتن مفاسد اخلاقی ـ اجتماعی است. به این معنا در بسیاری از آیات قرآن و روایات معصومین اشاره شده است، از جمله خداوند در آیه ۹ سوره نحل می فرماید:<br />
«انّ الله یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی یعظُکم تذکّرون» <ref>نحل/سوره۱۶، آِه ۹۰.</ref><br />
«خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد، و از فحشاء و منکر و ظلم و ستم نهی می کند، خداوند به شما اندرز می دهد شاید متذکر شوید.»<br />
هدف از خلقت انسان نیز یک هدف اخلاقی می باشد آن گونه که قران می فرماید:<br />
«و ما خلقتُ الجنّ و الإنس الّا لیعبدون» <ref>ذاریات/ سوره۵۱، آیه ۵۶.</ref><br />
و جن و انس را خلق نکرده ام، جز برای اینکه مرا عبادت کنند<br />
پیغمبر اکرم (ص) نیز هدف از بعثت خود را اتمام و کامل کردن ارزش های اخلاقی اعلام می فرماید، حتی دستورات و قوانین اقتصادی اسلام در نهایت یک هدف اخلاقی را تعقیب می کند، پرداخت مالیات هایی مانند خمس و زکات و ... هر چند از یک طرف اثرات اقتصادی مانند رفع فقر و محرومیت از جامعه و تعدیل ثروت و امثال اینها را دارا می باشد، ولی از طرف دیگر از ابعاد مختلف باعث رشد و کمال انسانها و جامعه مسلمین شده ، اُلفت مسلمانان و حتی غیر مسلمانان را در بر دارد. انفاقات هم در همین راستا می باشند که بارها در قرآن و سخنان رهبران دین مورد تاکید قرار گرفته است. وقف نیز به عنوان شکلی خاص از انفاقاتن و صدقات و به عنوان صدقه ای که جاریه است و همیشه استمرار دارد، به نوبه خود سهمی بزرگ در فقر زدایی و محرومیت زدایی و نیز در تألیف قلوب به عهده دارد. با بررسی اجمالی در احکام وقف می توان دریافت که وقف به معنی واقعی کلمه «جهان شمول» است و نه تنها از چار چوب ملیت فراتر رفته بلکه مرزهای عقیده را نیز پشت سر گذاشته است؛ شارع مقدس به افراد خیّر و نیکوکار اجازه داده که با یک دید وسیع جهانی همه انسانهای محروم و محتاج از هر رنگ و نژاد و ملیت و حتی از هر عقیده و مرام و مسلک را در نظر داشته باشند و برای رفع نیازمندی های آنان اقدام کنند. به عنوان مثال جرجی زیدان مسیحی در کتاب تاریخ تمدن اسلامی می نویسد:<br />
«...بیمارستانهای اسلامی در کمال نظم و ترتیب اداره می شد و بدون توجه به مذهب و ملیت و شغل همه بیماران با نهایت دقت معالجه می شدند <ref>جرجی زیدان؛ تاریخ تمدن اسلامی ، ترجمه علی جواهر کلام، امیر کبیر، تهران ، ۱۳۴۴، ص ۵۱۲.</ref>.»<br />
اسلام وقف بر یهودیان و مسیحیانی را هم که در پناه اسلام به سر می برند، و حتی برای کسانی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولد شده و اسلام آورده اند و سپس اسلام را کنار گذاشته اند (مرتد ملی)، بخصوص اگر وقف برای ارحام باشد، جایز دانسته است. امام خمینی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ می فرماید:<br />
«وقف بر ذمی و مرتد غیر فطری، به خصوص اگر خویشاوند باشد، ظاهراً صحیح است و اما صحت وقف بر کافر حربی و مرتد فطری محل تأمل است» <ref>امام خمینی ره؛ تحریر الوسیله، نجف، مطبعة الآداب، ۱۳۹۰ ق، چاپ دوم، کتاب الوقف، ج ۲، ص ۷۱، مسأله ۳۸.</ref><br />
از طرف دیگر در واقف نیز مسلمان بودن شرط نیست، بلکه وقف کردن کافر نیز صحیح است. <ref>امام خمینی ره؛ تحریر الوسیله، نجف، مطبعة الآداب، ۱۳۹۰ ق، چاپ دوم، کتاب الوقف، ج ۲، ص ۶۹.</ref><br />
بنابراین، اسلام از یک طرف با اعلام صحت وقف بر کافر حتی کافر حربی او را تشویق می کند که دست از دشمنی برداشته، نوید رحمت را در گوشش زمزمه می کند و از اسلام چهره مهربانی تصویر می کند که حتی دشمنان خود را در آغوش محبتش جای می دهد. و از سوی دیگر به کافر این امکان را می دهد. که با وقف اموال خود نیاز فطری و انسانی خود به احسان و نیکوکاری را ارضاء کند و خود را جدا از همنوعان خود احساس نکند، و تصور نکند که از جامعه طرد شده و امکان بازگشتش نیست. به نظر می رسد وقف با داشتن این احکام و این میدان وسیع می تواند یکی از مؤثرترین طرف تألیف قلوب مردم جهان باشد. و این نیست مگر در سایه زنده بودن احکام اسلامی و به برکت پویایی دین اسلام.<br />
==نقش و تأثیر وقف در فرهنگ سازی==<br />
<br />
وقتی به تاریخ موقوفات نظر می کنیم، بین وقف و شکوفایی تمدن اسلامی رابطه ای جدی و اساسی می یابیم؛ در تاریخ اسلامی، اولین واقف رسول خدا بود و اولین موقوفات به دست ایشان، مسجد قبا و مسجد النبی و حوائط سبعه (بُستان های هفتگانه) بود ماهیت این موقوفات نشانگر فرهنگی بودن وقف در نگرش اسلامی است. پس از پیامبر نیز هزاران مورد برای وقف اختصاص داده شده است (چه در کشورهای مختلف اسلامی و چه در کشورهای غیر اسلامی که مسلمانان در آنجا زندگی می کنند) نقش این موقوفات در فرهنگ و تمدن اسلامی، آنچنان گسترده است که برخی پژوهشگران با مطالعه تاریخ اسلام و فرهنگ و تمدن اسلامی دریافته اند که وقف در پنج زمینه کارکرد مثبت داشته و سبب رونق و پویایی دین مبین اسلام گردیده است. که عبارتند از ؛<br />
الف ـ عبادت و معنویت: از عهد رسالت و توسط پیامبر اکرم (ص) اموالی به ساخت مسجد اختصاص یافت، موقوفاتی برای خدمات بر زائران حج وجود داشته و افرادی در راه مکه حتی چاه های آب حفر می کردند و آنها را وقف می نمودند و این مساجد که بخشی از تمدن اسلامی را تشکیل می دهند بر پایه وقف اداره می شده اند. <ref>المزینی ـ ابراهیم بن محمد؛ الوقف و اثره فی تشیید بنیه الحضاره الاسلامیه، ریاض، جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، بی تا ـ ص ۱۲ ـ ۱۷</ref><br />
ب ـ آموزش و پرورش: بعد از موقوفات عبادی، وقف زیادترین حجم موقوفات را تشکیل داده است، مدرسه ها ، کتابخانه ها، مکتب خانه ها، قرآن خانه ها و حدیث خانه های متعددی با اموال موقوفه ساخته یا اداره شده است. در میان موقوفات تعلیمی وقف کتاب و کتابخانه از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است ـ در جهان اسلام همواره چهار نوع کتاب خانه وقفی و چهارگونه کتاب وقفی وجود داشته است:<br />
۱. کتابخانه های مساجد مانند جامع میافارقین، ابوحنیفه بغداد، جامع الازهر قاهره، جامعِ نیشابور، مسجد نبوی که کتابخانه های وقفی بزرگی داشته اند <ref>عبدالرحمن الفیحان؛ الاوقاف و دورها فی تشیید بنیه الحضاره، مدینه الامام، ۱۴۲۰ ق، ص ۲۶ ـ ۳۴</ref><br />
۲. مدارس و دانشگاه ها مانند مدرسه نظامیه، مدرسه مستنصریه و مدرسه ابو حنیفه؛<br />
۳. کتابخانه های مستقل مانند دارالعلم موصل، دارالعلم بغداد، دارالحکمة قاهره؛<br />
۴. کتابخانه های خصوصی عالمان و سیاستمداران مانند کتابخانه خطیب بغدادی (۴۶۳ ق) ,<ref>ناصر بن ابراهیم التقویم؛ الوقف فی فدقه البحث العلمی، ریاض، جامعه الامام محمد بن مسعود الاسلامیه، بی تا ص ۱۵و۱۶</ref><br />
ج ـ جهاد و تبلیغ: نقش وقف در ساخت پادگان های نظامی، برج ها قلعه ها، خرید و ساخت اسلحه برای دفاع از امت اسلامی به گونه ای بوده که اساساً بدون این موقوفات، حفاظت از کیان مسلمانان امکان پذیر نبوده است.<br />
د ـ عدالت و تأمین اجتماعی؛ اقشار کم در آمد یا فاقد در آمد و امکانات ضروری زندگی که به نام مستمند و فقیر شناخته شده اند، همواره وجود داشته است. در کنار اینان قشر مرفهی هم وجود داشته است. تدبیر شریعت اسلام برای ایجاد توازن اجتماعی وقف است.<br />
عناوینی که در تاریخ اسلام گزارش شده عبارتند از: وقف خانه ایتام ، وقف نان و طعام ، وقف لباس و پوشاک، وقف محل مسکونی برای فقیران بدون مسکن، وقف غسل و کفن و دفن فقیران ـ وقف آب انبار ، وقف آب آشامیدنی و ...<br />
<br />
هـ ـ پزشکی و درمان عمومی: بخشی از وقف صرف بیمارستان سازی، اداره بیمارستان ها و درمانگاه ها، تأمین هزینه های پزشکی و طبابت شده است. بیمارستان عضدالدوله بویهی در بغداد.بسیار بزرگ بود و امکانات فراوانی داشت که در سده چهارم به طریق وقفی ساخته شد. تأثیرات گسترده وقف در حوزه های پنجگانه، نشانگر این است که باید با اطلاع رسانی گسترده تر مردم را با این نهادام و زیر بنایی آشنا تر کرد و نقش مؤثر وقف در این حوزه ها را نشان داد.<br />
<br />
و- پویایی فرهنگ: ساز و کار فرهنگ تا حد زیادی منوط به کارکرد وقف است. عدم معصیت در موقوف یکی از شرایط پذیرفته شدن وقف است مثلاً برای کارهای خلاف شرع نمی توان وقف کرد. وقتی شرایط و دیگر مباحث مرتبط با وقف را در فرهنگ اسلامی مطالعه می کنیم در می یابیم که شریعت برای وقف اهداف عالی و رسالتی زیر بنایی و اساسی و گسترده، در نظر گرفته است. به همین دلیل بود که نهادهای فرهنگی بزرگی در سرزمین های اسلامی مثل بیت الحکمه در دوره مأمون عباسی تاسیس و دایر شد.<br />
خواجه نظام الملک با استفاده از اوقاف، مدارس نظامیه را در سراسر جهان اسلام گسترش داد. قابل توجه است در دوره های قدیم که سرمایه هایی مانند نفت در اختیار اداره کنندگان جامعه نبود، همه نهادهای فرهنگی با اوقاف و وجوهات به خوبی اداره می شد.<br />
به نظر می رسد در دوره ی معاصر کارکرد وقف در این زمینه کمتر شده است. یکی از دلایل این کاهش انباشت ثروت در برخی جاها در دست بعضی افراد است مرتفع شدن مشکلات فرهنگی جامعه های اسلامی تا حد زیادی منوط به گسترش اوقاف و استفاده در دست از وقف است.<br />
به هر حال باید وقف را زمینه ساز و بستر ساز تحقق اهداف دین و مقاصد شریعت بدانیم و در راه گسترش فرهنگ دینی از آن استفاده کنیم.<br />
<br />
وابستگی اوقاف و فرهنگ دینی از چند جهت قابل ملاحظه است:<br />
۱. با وقف مکان هایی همچون مساجد، فرهنگ دینی نهادینه می شود.<br />
۲. به دلیل فساد زایی تکاثر ثروت، وقف از تکاثر پیشگیری می کند و توازن اجتماعی به وجود خواهد آورد.<br />
۳. با گسترش عدالت اجتماعی از طریق وقف، کارآمدی و موفقیت دین در جامعه تضمین می شود و از این طریق فرهنگ دینی بسط می یابد.<br />
۴. آرامش روانی که برای واقفان پدید می آید، به نوعی به سلامت روحی و اجتناب از گناه منجر می شود از این رو، فرهنگ دینی توسعه پیدا می کند.<br />
<br />
[[رده:مقالات]]<br />
==منابع==<br />
{{پانویس}}</div>31.22.4.121