یخچال وسقاخانه خوانسار وموقوفات آن: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «مؤلف:حمیدرضا میر محمدی ==چکيده== قبل از رواج و استفاده از يخچال‌هاي برقي فع...» ایجاد کرد)
 
جز یخچال وسقاخانه خوانسار وموقوفات آن» را محافظت کرد ([ویرایش=تنها مدیران] (بی‌پایان) [انتقال=تنها مدیران] (بی‌پایان)))
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۶:۲۵

مؤلف:حمیدرضا میر محمدی

چکيده

قبل از رواج و استفاده از يخچال‌هاي برقي فعلي جهت تهيه‌ي يخ، ساختماني با معماري خاص با گنبدي خشتي مي‌ساختند به نام يخچال و چون انبار يخ جهت جلوگيري از ذوب شدن يخ در داخل گودال قرار داشت، به آن يخچال مي‌گفتند. مجاور اين يخچال‌ها اغلب مکان‌هايي به عنوان سقاخانه بنا مي‌گرديد و عمدتا يخ سقاخانه به صورت رايگان از يخچال دريافت مي‌شد. برخي از يخچال‌ها و سقاخانه‌ها را با نيان و خيرين جهت استفاده‌ي عموم وقف مي‌نمودند که اين امر ماندگاري اين بناها را بيشتر نموده است. در اين مقاله، به ساختمان يخچال و سقاخانه‌ي وقفي خوانسار پرداخته شده است. اين بنا تا دهه‌ي1350 داير بوده و اکنون تخريب گرديده است. کليد واژه‌ها يخچال، سقاخانه، پلگوش.

مقدمه

قبل از رواج يافتن يخچال‌هاي موتوري درشهرها و روستاها جهت تهيه‌ي يخ و مصرف آن درفصل گرما، ساختماني را با ويژگي‌هاي خاص مي‌ساختند به نام يخچال که درفصل زمستان در داخل انباري عميق و گود، يخ را درآن چال مي‌نمودند و درفصل گرما از آن استفاده مي‌کردند. [۱] بناي يخچال‌هاي سنتي از عناصر بسيار جالب در شهرهاي ايران است که با استفاده از يخچال‌هاي برقي به نابودي کشيده شدند. در ساختمان آن‌ها از تمام مصالح موجود درنزديک‌ترين محل ساخت و ساز به ويژه خشت و گل، ساروج [۲] و سنگ استفاده شده است. يخچال‌هاي سنتي درحقيقت جزيي از بناهاي خدمات عمومي رايج در شهرها و روستاهاي ايران به ويژه در فاصله‌ي بين تهران، قم، کاشان، اصفهان، يزد، کرمان و بم بوده است. در مطالعه‌ي يخچال‌هاي سنتي به شيوه‌ي معماري در ساختمان آن‌ها به خصوص از نظر عايق کاري و حفظ برودت مي‌بايست توجه نمود. آخرين يخچال‌هاي سنتي تا سال 1349 شمسي(1970م) درتهران، اصفهان و سايرشهرها مورد استفاده قرار مي‌گرفت اما اکنون در نتيجه‌ي عدم نياز جامع، اغلب آن‌ها يا نابود شده و يا درحال نابودي هستند. [۳] ساختمان يخچال از دو قسمت يخ چال و يخ گير يا يخ چائون تشکيل مي‌شده است.

يخ چائون (يخ گير)

يخ چائون يا يخ گير محلي بوده با ابعاد حدود 6 ×100 متر با ديواري بلند و قطور، با جهتي شرقي- غربي که در فصل زمستان از تابش مستقيم نورخورشيد از سمت جنوب جلوگيري نموده و پشت ديوارهاي بلند هميشه سايه باشد. تعداد ديوارهاي شرقي- غربي به تناسب اندازه‌ي يخچال مختلف و به صورت موازي بود. فاصله‌ي بين دو ديوار حدود 10 الي 15 متر ذکرشده. درواقع فاصله‌ي بين دو ديواره‌ي محل يخ گرفتن و يخ بستن آب بود. اين محل نسبت به زمين‌هاي اطراف نيم (5 / 0 متر) الي 1 متر پايين‌‎تر بود. و به علت وجود سايه، محل مناسبي جهت يخ گرفتن آب در شب بوده است. در شب‌هاي زمستان آب مورد استفاده جهت يخ گيري را معمولاً از محل دوردست به يخچال مي‌آوردند تا در طول مسيرسرد شده و آن گاه آن را وارد يخ چال مي‌کردند. شب آب در چائون يخ مي‌بست و جهت افزايش قطر يخ، کارگران مرتب آب را به صورت باريک‌هاي کوچک بر روي قشر يخ جاري مي‌ساختند و بدين ترتيب برقطر يخ افزوده مي‌شد. افزايش قطر يخ بستگي به سردي هوا و فعاليت کارگران و عمق يخ چائون داشت. در ديوار يخچال دريچه‌اي قرار داشت به نام «دروازه» که سُرسُره‌اي با شيب از آن عبور مي‌کرد و يک طرف آن متصل به يخ چائون و طرف ديگر آن متصل به گود يخ چال بود. هنگامي که قطر يخ به حد متناسب مي‌رسيد کارگران با تبر يخ ها را شکسته و توسط چنگالک‌هاي دسته بلند قطعات شکسته شده يخ را به جلو دريچه آورده و آن‌ها را از طريق دريچه در روي سُرسُره قرار داده، يخ سرخورده و به گود يخ چال مي‌افتاد.

يخ چال

گود يخ‌چال و يا انبار يخ محل وسيعي بوده به ابعاد تقريبي10 متر عرض، حدود30 متر طول و 10متر عمق که داخل گودال توسط آجر ساخته مي‌شد و تنها گنبد آجري و ضربي آن از سطح زمين بالاتربود. در وسط گود يخ چال چاهي حفر مي‌کردند که هنگام شستشوي کف يخ چال و هنگام آب شدن يخ‌ها آب به داخل چاه مي‌رفت. هنگامي که قطعات يخ از محل يخ گير(يخ چائون) به داخل يخ چال انتقال مي‌يافت، کارگران داخل گود يخ چال شده و قطعات يخ را جابه جا مي‌کردند تا تمام کف گود پر از قطعات يخ و يک پارچه گردد. در يکي از اضلاع گودال يخ چال پله‌هاي آجري تا سطح زمين ساخته مي‌شد که محل گود را به اطاق يخ فروشي متصل مي‌کرد. در انبار يخ چال حدود2500 مترمکعب يخ انباشته مي‌گرديد. معمولاً درهر يخ‌چال دو نفر به کار اشتغال داشتند. فروش قطعات يخ در داخل اطاق فروش وتوسط ترازويي که به سقف آويزان بود وزن و تحويل مي‌گردد. دريچه‌ي انتقال يخ از گود يخ چال به اطاقک فروش يخ، داراي يک در بوده که از ورود هواي گرم به داخل يخ چال جلوگيري به عمل مي‌آمد [۴]

يخچال وقفي خوانسار

ساختمان يخچال خوانسار مجاور خيابان فعلي سيزده محرم [۵] در فاصله‌ي اندکي از بازار واقع گرديده بود. اين بنا در سال1310هجري قمري توسط مرحوم حاج غلامعلي ابن زين العابدين خوانساري در محله‌ي موسوم به محله‌ي «پُل گوش» [۶] بنا گرديده و آب مورد نياز آن از نهر موسوم به «لا» [۷] تأمين مي‌شد. معمولاً در يخچال از اواسط خردادماه باز و يخ‌ها مورد بهره‌برداري و فروش قرار مي‌گرفت. متن وقفنامه‌ي يخچال فوق بر روي سنگ حک و بر ديوار سقاخانه عليا نصب گرديده بود. متن وقفنامه چنين است:

>هوالواقف علي السرائر >نسختان

هوالواقف علي السرائر

وقف مؤيد نمود جناب حاجي غلامعلي ابن زين العابدين يک باب يخچال جديد البناي خود واقع در محله پلگوش را مع دو سقا خوانه [سقاخانه] بر عموم خلايق که بر وجه استمرار روزي يک بار يخ در سقاخانه عليا و سفلي برند وجه يخ را بعد از مخارج سقاخانه و يخچال صرف مرثيه و روضه خواني حضرت اباعبدلله الحسين عليه‌السلام به هر نحو که متولي صلاح داند کنند مشروط برآن که يخ را بدون قيمت نبرند که حرام است. 1310ق. يخچال فوق در دهه‌ي پنجاه تخريب و درمحل آن ساختمان شخصي بنا گرديده و از حالت وقفيت خارج گرديده است. از عبارت «يخچال جديد البنا» مذکور در وقفنامه چنين مي‌نمايد که قبل از يخچال فوق يخچال ديگري بنا گرديده بود. چون مسيرعبور آب نهر«لا» تا محل يخ گيري از بين زمين‌هايي که متعلق به واقف نبوده عبور مي‌کرد. لذا مرحوم واقف زمين‌هاي محل عبور آب و يخ گيري را اجاره نموده به قيمت هفتادوپنج من يخ در هر سال تا زماني که يخچال برقراراست. متن اجاره نامه بدين شرح است:

نسختان

بسم الله [الرحمن الرحيم] چون يک باب يخچالي که مرحوم مغفور حاج غلامعلي درباغ مرحوم آقا زين‌العابدين بنا نموده بود مجراي آب جهت گرفتن يخ نداشت لهذا حاضرشد عاليشأن عزت نشان آقا محمدحسن خباز خلف مرحوم آقاحسن بن آقا صالح و مصالحه صحيحه شرعيه نمودند درحق عاليشأن عزت نشان خيرالزائرين کربلايي غلامرضا فرزند ارجمند مرحوم حاجي مرقوم اخوي ايشان راه عبور آب را از ميان باغ مشجر خود که جنب يخچال واقع است و حق العبور اشخاصي که مواظب گرفتن يخ هستند که از درب که در ميان خانه جديدالبناء که متصل به باغ و يخچال است عبور بنمايند جهت باز نمودن آب و بستن آن از ابتداي اول تحويل شمسي برج [۸] عقرب [۹] الي اول تحويل شمسي برج حمل [۱۰] که انشاء الله الرحمن الي زماني که يخچال برقرار است و آب از باغ آقامحمدحسن عبور مي‌نمايد ولو انشاءالله برسد به دويست سال شمسي مال الصلح موازي هفتادوپنج من يخ که از ابتداي فروش يخ از دو ماه گذشته از نوروز باشد تحويل ايشان بنمايند و شرط ديگر آن که دريچه که درميان خانه يخچال است از اول عيدنوروز الي اول عقرب حق بازکردن نداشته باشند و کلاني [۱۱] از پشت که ميان باغ باشد آقاغلامرضا ببندد و کليد آن را آقا محمدحسن داشته باشد الي اول عقرب و شرط ديگر آن که هرگاه از بابت آب يا عبور در باغ در زماني که مي‌خواهند يخ بگيرند که عبور در باغ مي‌نمايند خرابي به باغ وارد آمد چه از بابت اشجار و چه از بابت محصول زمين که [۱۲] نبود که آب ضرر برساند يا خرابي ديوار از عهده برآيند به تصديق اهل خبره و ديواري که ميان باغ است که درب نصب است الي زماني که يخچال برقرار است ملک طلق [۱۳] کربلا غلامرضا مي‌باشد و هرگاه خدا نخواسته يخچال از ميان رفته ديوار مال خود آقا محمدحسن است وحق العبور هم طلبکار نيست و صيغه شرعيه بينهما جاري و واقع گرديد في يوم سه شنبه بيست وهشتم شهر ذيحجه الحرام مطابق سنه 1311(يکهزاروسيصدويازده) توضيح آن که درهر سال هفتادوپنج من يخ را بايد بدهد الي زماني که آب از ميان باغ آقا محمدحسن مي‌برند جهت گرفتن يخ في التاريخ المرقوم 1311 توضيح ديگر آن که محل ديواري که آخر کتاب قلمي شده محل ديوار ملک آقامحمدحسن است و اصل ديوار مال کربلايي غلامرضا است و آقا محمدحسن حق خراب کردن ندارد في التاريخ. هو اعترف آقامحمدحسن و آقا غلامرضا به ما رقم لدي الحقير في جمادي الاخري 1311 مهر: محمودبن محمدباقر مهر: مهدي بن ابوالفضل الموسوي وقع ذالک ما رقم فيه في المتن والهامش ولدي حقيراقل مهر: لااله اله الله الملک الحق المبين- عبده محمدهاشم وقع ما رقم لدي الحقير وحرره في 28 ذيحجه الحرام 1311 مهر: محمدمسيح ابن احمدالموسوي اعتراف نمودند عالي‌شأن آقامحمدحسن و آقاغلامرضا به مضمون ورقه نزد حقير مهر: مهدي بن جمال‌الدين الموسوي مهر: عبده محمدصادق الموسوي

سقاخانه

فلسفه‌ي آب دادن و آب نوشاندن از ظريف‌ ترين دقايق بينش اسلامي به شمار مي‌آيد. در غزوات و جنگ‌هاي صدراسلام آب دادن حتي به اسراي جنگي مستحب و مباح شمرده مي‌شد. اين شيوه‌ي تفکر در شهرهاي اسلامي به صورت سقاخانه‌هاي گوناگون معمول گرديد. سقاخانه به اشکال مختلف و گاه به صورت سنگابي از سنگ يک‌پارچه به شکل دايره، بيضي و يا چهارگوش ساخته مي‌شد. وروي آن کتيبه و نقش و نگارهاي زيبا کنده کاري مي‌کردند. در ميان شيعيان سقاخانه فراتر از بزرگداشت فلسفه‌ي آب دادن، يادآور واقعه‌ي غم انگيز کربلا وتشنگي حضرت امام حسين(عليه‌السلام) و فرزندان و صحابه‌ي اوست و نشانه‌اي از مبارزه عليه بيداد و ستمگري است [۱۴]

سقاخانه خوانسار

در نماي بيروني اغلب مساجد خوانسار مکاني جهت سقاخانه و مجراي آبي بدين منظور ايجاد گرديده که هنوز برخي از آن‌ها دايراست. ولي در دو مکان مختلف، دو سقاخانه‌ي مستقل در بافت قديم شهر داير بوده که امروزه تخريب گشته‌اند. سقاخانه‌اي مجاور بازار قديم موسوم به بازار بالا واقع در خيابان سيزده محرم که داراي سنگابي از سنگ يک‌پارچه به صورت دايره بود و سقاخانه‌اي در بازار موسوم به پُلگوش که آن هم متأسفانه تخريب گشته و به سقاخانه‌ي سفلي مشهور بوده است. اين دو سقاخانه در فصل گرم سال از يخچال محله‌ي پلگوش يخ دريافت مي‌کردند. متأسفانه محل يخچال امروزه به تصاحب اشخاص درآمده و از حالت وقف خارج گرديده و محل سقاخانه‌ي عليا و سفلي در برنامه‌ي توسعه‌ي شهري در محدوده خيابان قرار گرفته و نه تنها بنايي به نام يخچال و سقاخانه در شهر وجود ندارد بلکه موقوفه‌اي نيز بدين نام موجود نيست. اميد است انتشار اين مقاله بتواند کوششي در جهت احياء موقوفه‌ي فوق باشد.

پانویس

  1. جغرافیای خوانسار ، ج2، ص192.
  2. ساروج-مخلوطی از آهک وخاکستر باریگ که در آب به مرور جذب ایندرید کربنیک کند وآهکشی به صورت سنگ آهک که محکم وپایدار است در می آید و آن را در ساختن حوض ، آب انبار ، گرمابه وخانه به کار است.(فرهنگ فارسی معین، ج2ص1791).
  3. فصلنامه ی فرهنگ اصفهان ، شماره 35 ، ص42.
  4. جغرافیای خوانسار، ج2، صص193-190.
  5. علت نام گذاری خیابان فوق به سیزده محرم آن است که در 13محرم سنه 1399مطابق 23آذر 1357تعداد 4تن از شهدای انقلاب خوانسار به درجه ی شهادت نایل آمدند واین خیابان به نام سیزده محرم نام گذاری گردیده است.
  6. پُل گوش-اصل آن پُل گوشه گفته اند واین بدان سبب است که انتهای بازار موسوم به دوراه خوانسار وابتدای بازار موسوم به پُلگوش در محل رودخانه جهت ارتباط این دو بازار با یکدیگر در ضلع غربی میدان امام فعلی پُلی بر روی رودخانه احداث وارتباط بازار دوراه وبازار بالا (پلگوش) به وسیله ی این پل که در گوشه یا کنج رودخانه ساخته شده بود. برقرار گردید لذا از گذشته تا کنون محله ی فوق وبازار مجاور آن را به پُل گوش موسوم گردیده است.
  7. نهر لا ، یکی از نهر های یازده گانه جاری در شهر خوانسار است. محل عبور آن از بخش جنوبی شهر است . نام دیگر آن نهر جیراست . جیرا به معنای یهودی است وچون محل جریان آن سابقاًاز محله ی یهودی نشین بوده است به ایننام مرسوم گردیده است. این نهر به سمت محله ی جوز چه جریان می یابد.(جغرافیای خوانسار، ج2ص308).
  8. گردش ظاهری خورشید به دور زمین به دوازده قسمت برابر (هر کدام به عرض 30درجه)تقسیم گردیده است وهر یک از قسمت های دوازده گانه به نام یکی از صوت های فلکی که غالباًمأخذ یونانی دارند نامیده شده ودر واقع هر کدام یکی از برج های 12گانه یسال خورشیدی را تشکیل می دهند لازم به ذکر است که تا قبل از سال 1304ماه های شمسی با همان عنوان عربی نامیده می شدند واز سال مزبور نام های فارسی جایگزین آن ها گردیده است .( فرهنگ بزرگ گیتا شناسی، ص66). برج مسیر سالیانه ی
  9. عقرب –به معنای کژدم برابر با آبان فارسی است.
  10. حمل به معنای بر، برابر با فروردین ماه است.
  11. کلانی –کلونی، کلان، قید چوبی که پشت در نصب کنند ودر را به وسیله ی آن ببندند.(فرهنگ فارسی معین، ج3ص3041).
  12. مواضع نقطه چین از بین رفته است.
  13. ملک طلق –طلق، چیزی که خاص شخص باشد، بی شریک، ملک طلق، ملک شخصی ( فرهنگ فارسی معین، ج3، ص2233).
  14. بینش اسلامی وپدیده های جغرافیایی، صص125-124.