شکر: تفاوت بین نسخهها
سطر ۳۱۸: | سطر ۳۱۸: | ||
محمد غزالی، منهاج العابدین،ص۱۹۵، ترجمۀ عمرابن عبدالجبارسعدی ساوی، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش | محمد غزالی، منهاج العابدین،ص۱۹۵، ترجمۀ عمرابن عبدالجبارسعدی ساوی، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش | ||
</ref> | </ref> | ||
− | [[حمد]] را از امثال [[تسبیح و تحلیل]] ، و [[ثنا وستایش ]] و شکر را از امثال صبر و [[تفویض ]]دانسته است. | + | [[حمد]] را از امثال [[تسبیح]] و تحلیل]] ، و [[ثنا وستایش ]] و شکر را از امثال صبر و [[تفویض ]]دانسته است. |
نیز در تفاوت [[حمد]] و شکر، حمد را بر دفع [[بلا]] ها وشکر را بر وصول [[نعمت]] ها از جانب خدا دانستهاند. | نیز در تفاوت [[حمد]] و شکر، حمد را بر دفع [[بلا]] ها وشکر را بر وصول [[نعمت]] ها از جانب خدا دانستهاند. | ||
<ref> | <ref> |
نسخهٔ ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۴۶
شُکر، اصطلاحی دینی و اخلاقی ، به معنای قدردانی کردن از خدا میباشد و منظور از آن سپاسگزاری در حوزه نیت ، گفتار و رفتار است. از عنوان ياد شده در باب صلات و نذر سخن گفتهاند.
محتویات
معنا
شکر در لغت به معنای شناخت نعمت و سپاسگزاری از منعم است. [۱] [۲] جوهری [۳] شکر و ثنای الهی را انجام دادن اعمال نیک در برابر منعِم دانسته است. نیز آن را با استناد به آیۀ۹سوره انسان ، [۴] شُکور نامیدهاند. [۵] [۶] [۷] برخی عرفا ، [۸] [۹] در کنار شکرلغوی، از شکر عرفی نیز نام بردهاند. شکر لغوی اعم از شکر عرفی است، چرا که هم شکر و سپاس خدا و هم غیر او را در بر میگیرد، اما شکر عرفی فقط به معنای تشکر از نعمت های الهی است. یعنی، بین این دو نوع شکر نسبت عموم و خصوص مطلق برقرار است. خواجه عبدالله انصاری [۱۰] شبه معانی سهگانۀ معرفت نعمت و قبول نعمت و ثنای آن، و غزالی [۱۱] به علم ،حال (شادمانی قلبی از نعمت ) و عمل، که در واقع هر دو نوع معنا بر هم منطبقاند، اشاره کردهاند.
ارکان
یکی از ارکان اساسی در معنای شکر، شناخت و معرفت نعمت است، زیرا راهی است برای معرفت منعِم [۱۲] [۱۳] شکر سه رکن دارد: رکن نخست آن عبارت است از شناخت صاحب نعمت با همه اوصافِ درخور او و نيز شناخت اصل نعمت از جهت نعمت بودن. تمامیت وکمال اين شناخت به اين است که بنده تمامى نعمتها را از جانب خدا بداند و اينکه منعم حقيقى او است و همه واسطهها مطیع حکم او و مسخر امر اويند. رکن دوم شکر عبارت است از حالتى که از اين شناخت حاصل مىشود؛ يعنى خضوع وفروتنی و خشنود شدن از نعمتهاى الهى از اين جهت که هدیهای از جانب منعم و بيانگرلطف و عنایت او نسبت به بندهاش مىباشد. رکن سوم، نتيجه آن حالت؛ يعنى عمل است که به قلب، زبان و ديگر اعضای بدن (جوارح ) تعلق مىگيرد. عمل قلب، قصد تعظیم و ستایش منعم و تفکر در مخلوقات و کار ها و آثار لطف او است. عمل زبان اظهار تعظیم و ستایش خداى متعال و دعوت به معروف و بازداشتن از منکر و مانند آن است. عمل جوارح ، استفاده از نعمتهاى ظاهری و باطنى او در طاعت و عبادت و خوددارى از به کارگيرى آنها در معصیت و نافرمانی او است. البته توفیق شکر، خود نعمتى است که موجب شکر ديگرى مىگردد؛ از اين رو، نهايت شکر، اعتراف به ناتوانی از آن است. [۱۴] [۱۵]
دیدگاه عرفا
برخی عرفا [۱۶] [۱۷] شکر نعمت را مشاهدۀ بخشش همراه با نگهداشت حرمت، و برخی دیگر [۱۸] [۱۹] آن را اعتراف به نعمتِ منعِم و اقرار بهربوبیت او همراه با خضوع و فروتنی معنا کردهاند. عرفا عموماً شکر را به سه بخش زبانی ، قلبی (علمی) و عملی تقسیم میکنند [۲۰] [۲۱] شکر زبانی اعتراف به نعمت، شکر قلبی دانستنِ نعمت از خدا، و شکر عملی اطاعت از منعم است. [۲۲] [۲۳] [۲۴] قشیری و جیلانی [۲۵] [۲۶] شکر قلبی را با عبارت ِملازمت بر بساط شهود با نگاهداشت حرمت، تعریف کردهاند. عزالدین کاشانی [۲۷] اعتراف قلبی وزبانی را کمال شکر و ابن عربی [۲۸] شکر علمی یا قلبی را «حق الشکر» دانستهاند. عرفا [۲۹] [۳۰] [۳۱] [۳۲] شکر عملی را با اعضا و جوارح میسردانستهاند که به معنای بهکار بردن نعمت های الهی در جهت اطاعت خدا و عصیان نکردن بهوسیلۀ آنهاست، به-طوری که شکر هر عضو باید متناسب با آن هدفی باشد که شکر هر عضو باید متناسب با آن هدفی باشد که برای آن آفریده شده است. نیز از جنید نقل کردهاند: «شکر، نافرمانی نکردن خداست به وسیلۀ نعمتهایش». [۳۳]
شرط
غزالی [۳۴] صرف کردن نعمت در جهت طاعت را شرط شکر دانسته و نیز از نظر او [۳۵] شکر تعظیم و بزرگداشت منعم است، اما این تعظیم باید همچون حائل و مانعی او را از معصیت و نافرمانی منعِم بازدارد. ابن عربی [۳۶] آیۀ ۱۳ سوره سبا (اِعملوا آل داود شکراً و قلیلٌ من عبادی الشَکور:ای آل داود شکرِ (این نعمتها) را به جای آورید ولی عدۀ کمی از بندگان من شکرگزارند) را دلیلی بر شکر عملی دانسته است. برخی از عرفا [۳۷] [۳۸] [۳۹] شکر (عملی) را بر دو نوع تقسیم کردهاند: شکر عوام «بر خوردنیها و پوشیدنیها»، وشکر خواص «بر واردات قلبی و معنوی بر قلوب ». عبدالرزاق کاشانی [۴۰] ، شناخت نعمت، قبول و عمل به آن را شکر عامه و اشتغال به شهود را به جای شکر، شکر خاصه دانسته است. [۴۱] [۴۲]
شاکران
بر اساس تقسیمات سهگانۀ شکر، شاکران نیز بر سه قسم هستند: عالِمان ، عابدان و عارفان . عالمان با گفتارشان، عابدان با افعالشان و عارفان با ایستادگی بر اعتقادشان نسبت به پروردگار ، او را شکرمیگویند، چرا که آنان همه چیز را از خدا میدانند و هر آنچه انجام میدهندطاعت و عبودیت است. [۴۳] [۴۴] [۴۵] اموی [۴۶] از قول برخی اهل تحقیق، علم به ناتوانی در شکر را شکر عارفان نامیده است. تقسیمات دیگری نیز برای شاکر ذکر شده است، از جمله: [[[مبطِلان و محِقّان]] [۴۷] و شاکران به قهر و شاکران به لطف. [۴۸]
ناتوانی در ادای شکر
عرفا شکر را نعمت و توفیقی از جانب خدا میدانند که مانند هرنعمت دیگری باید شکر آن به جا آورده شود. بر این اساس، شکرِ حق ممکن نیست، زیرا بنده برای هر نعمتی که از جانب خدا به او میرسد باید تا بینهایت شکر کند و این خارج از طاقت بشر است. در نتیجه، عرفا معتقدند که آگاهی به عجز و ناتوانی در ادای شکر الهی، خود شکری دیگر است [۴۹] [۵۰] [۵۱] در تأیید این مطلب اغلب عرفا [۵۲] [۵۳] به گفتگوی حضرت داود علیهالسلام با خدا اشاره کردهاند، کهداود علیهالسلام گفت: «خدایا چگونه شکر تو را به جای آورم در حالی که هر شکر، نعمتی است از جانب تو بر من و خود محتاج شکری دیگر (شکرِ شکر) ؟» خداوند فرمود: «الآن، مرا شکر کردی.» از نظر روزبهان بقلی شیرازی [۵۴] شکر خدا هرگز امکان پذیر نیست، چرا که شکر به معنایمعرفت پیدا کردن است و معرفت یافتن یعنی محیط شدن، و محیط شدن بر خدا غیر ممکن است، چون او قدیم است و ما حادث و شکر حادث بر قدیم ممکن نیست.
حقیقت شکر
بروسوی [۵۵] رؤیت عجز از شکر را حقیقت شکر بهشمار آورده است. برخی دیگر از عرفا [۵۶] [۵۷] [۵۸] حقیقت شکر را «ثنای محسن با ذکر احسانش» دانستهاند. به این معنا که بنده با به یاد آوردن احسان (نعمت ) خدا به او، پروردگارش را میستاید و لذا نقشبندی [۵۹] بنده را شَکور نامیده است. از نظر سهروردی [۶۰] حقیقت شکر آن است که بنده هر آنچه را که خدا برایش اقتضا کرده است نعمت بشمارد، حتی اگر به حکمت آن آگاه نباشد. وجه دیگری که در تأویل عبارت «ثنای محسن با ذکر احسانش» وجود دارد، شکری است که خداوند در مقابل شکر بنده بهجا میآورد و آن با قبول اطاعت بنده و نعمت دادن به اوست، [۶۱] [۶۲] [۶۳] لذا خداوند را نیز شَکور نامیدهاند [۶۴] [۶۵] [۶۶] و برخی شکر خدا از بنده را، دادن پاداش زیاد در برابر عمل اندک دانستهاند [۶۷] [۶۸] [۶۹] تعبیر عین القضاه [۷۰] از شَکور این است که هر گاه بنده خود را درشکر پروردگار عاجز ببیند، خداوند به نیابت از او، خود را شکر میگوید و در این باره گفته-اند: «شکرتُ الرب بالرب »، یعنی پروردگار را بهوسیلۀ پروردگار شکر کردم. از نظر فخر رازی ، [۷۱] شکرو سپاس بنده برای نعمتهای متناهی دنیوی ، شکری غیر متناهی است که با لفظ «الحمدلله » ادا میشود و این حمد مستحق پاداشی غیر متناهی ( ثواب ابدی و خیر سرمدی) از سوی خداست.
اصطلاحات مرادف
از اصطلاحات نزدیک به شکر ، حمد و ذکر و صبر است. اگر چه شکر و حمد از نظر لغوی مترادفاند، ولی عرفا تفاوتهایی بین آنها قائل شدهاند.
نسبت با حمد
از نظر تهانوی [۷۲] رابطۀ بین شکر وحمد، عموم و خصوص من وجه است، زیرا از جهتی (از نظر متعلّق) حمد اعم از شکر و از جهتی (از نظرمورد) شکراعم ازحمد است. برخی دیگر [۷۳] [۷۴] [۷۵] فقط به جهتِ عمومیت حمد نسبت به شکر توجه کردهاند، زیرا شکر و سپاس فقط در برابر نعمتهاست، اما حمد به نعمت وغیر نعمت تعلق مییابد. برای نمونه، مولوی [۷۶] زیبایی و شجاعت را مثال زده است که این امور، مورد حمد و ستایش واقع میشوند و نه مورد شکر. استدلال فخر رازی [۷۷] این است کهحمد به معنای ثنای منعِم بر تمام نعمت هایی است که از وی صادر شده و به غیر رسیده است، اما شکر فقط به آن دسته ازنعمتهایی تعلق میگیرد که شاکر از آن بهرهمند شده است. غزالی [۷۸] حمد را از امثال تسبیح و تحلیل]] ، و ثنا وستایش و شکر را از امثال صبر و تفویض دانسته است. نیز در تفاوت حمد و شکر، حمد را بر دفع بلا ها وشکر را بر وصول نعمت ها از جانب خدا دانستهاند. [۷۹] البته به سبب نزدیکی معنای حمد وشکر گاه به یک معنا نیز بهکار میروند که حدیثی از پیامبراکرم گواه این مطلب است. آن حضرت اولین کسانی را که وارد بهشت میشوند، حمد کنندگان (حمادون ) دانسته و در معرفی این افراد، به شاکر بودن آنان در هر حال (سختی و آسایش) اشاره فرمودهاند. [۸۰] [۸۱] [۸۲] [۸۳]
نسبت با صبر
بیشتر عرفا در نسبت بین شکر وصبر ، به فضیلت شکر بر صبر رأی دادهاند [۸۴] [۸۵] [۸۶] ،ولی عزالدین کاشانی [۸۷] صبر را مقدّم بر شکر دانسته و گفته است: «از آن جهت که ثمرۀ صبر جمیل ، ثواب جزیل است و ادای شکر بر حصول این نعمت ، لازم و واجب ، مقام شکر تالی مقام صبر آمد.» غزالی ، [۸۸] ضمن بررسی رابطۀ این دو از جهات گوناگون، گاه به تساوی مقام صبر و شکر و گاه به برتری هر کدام بر دیگری رأی داده است. برای مثال، وی با استناد به حدیث «الصبر حال الفقیر و الشکر حال الغنی»، فضیلت صبر را بر شکر اثبات کرده و بر این مطلب تصریح نموده که این مقام (برتری صبر بر شکر) برای اقناع عوام است، اما برای اهل علم و تحقیق کافی نیست و با اشاره به معانی سهگانۀ شکر ( علم ، حال و عمل ) تساوی مقام شکر و صبر یا برتری شکر بر صبر را ثابت کرده است. وی در منهاج العابدین ، [۸۹] با استناد به آیۀ ۱۳ سوره سبا [۹۰] وآیۀ ۱۰ سوره زمر (انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب: صابران اجر و پاداش خود را بیحساب دریافت میدارند)، به بیان دیدگاههای دیگران در فضیلت شکر یا صبر پرداخته و سپس استدلال خود را دربارۀ تساوی مقام صبر و شکر چنین بیان کرده است که وقتی محنت و بلایی به بنده میرسد، اگر بنده بر آن صبر کند در واقع شاکر است، زیرا در جهت تعظیم خداوند تعالی و فرمانبرداری او ازجزع خودداری کرده، و این عین شکر است. از سوی دیگر، اگر شاکر، نفس خود را به شکر وادارد و بر طاعت، صبرکند، در حقیقت صابر است. در نتیجه، صابر شاکر وشاکر صابر است. [۹۱] [۹۲] [۹۳] [۹۴] [۹۵]
مراتب
عرفا برای شکر، وجوه و مراتبی نیز ذکر کردهاند. خواجه عبدالله انصاری [۹۶] سه درجه برای شکر قائل است: شکر بر مَحاب (امور دوست داشتنی)، شکر بر مکروه ات (بدیها و زشتیها) و سومین مرتبۀ شکر که در مراتب بالای آن روی میدهد، استغراق در مشاهدۀ منعِم است، به گونهای که شاکر را از مشاهدۀ نعمت بازدارد. بالاترین مرتبۀ این نوع شهود، شهود منعِم از سر تفرید است و در این حالت،سالک به مقامی میرسد که نه نعمت و نه شدت، هیچکدام، را غیر از خدا مشاهده نمیکند. اگر چه عرفا [۹۷] [۹۸] [۹۹] ازجهات گوناگون به بحث از درجات و مراتب شکر پرداختهاند، اکثر آنان [۱۰۰] [۱۰۱] [۱۰۲] دربارۀ کاملترین نوع شکر- که شکر بر شکر است -اتفاق نظر دارند. [۱۰۳] [۱۰۴] [۱۰۵] [۱۰۶] [۱۰۷] بر بنده واجب است خداوند را بر نعمت هاى بى پايانش شکر بگزارد و هرگاه به او نعمتى عطا کند، حقوق واجب آن؛ اعم از زکات ، خمس و غير آن را ادا نمايد؛ [۱۰۸] [۱۰۹] چنان که کفران نعمت و ناسپاسى آن حرام است [۱۱۰] و خداوند در قرآن کريم بنده ناسپاس را تهدید به عذاب شديد کرده است. [۱۱۱]
در فقه
سجده شکر هنگام رو آوردن نعمتى جديد يا تجديد نعمت ، مستحب است . از نمازهاى مستحب ، دو رکعت نماز شکر است که با کيفيتى خاص خوانده مىشود. از اقسام نذر ، نذر شکر است. از شرایط نذر شکر آن است که متعلق آن امرى باشد که شکر بر آن، سزاوار و شایسته باشد، مانند انجام دادن عملىواجب يا مستحب يا ترک عملى حرام يا مکروه ، که در اين صورت با توفيق يافتن بر آن بايد به نذر خود وفا کند. اما اگر متعلق نذر چنين نباشد ، مانند ترک واجب يا ارتکاب حرام ، نذر منعقد نمىشود. [۱۱۲]
فهرست منابع
(۱)قرآن کریم .
(۲) محییالدین ابن عربی ، الفتوحات المکیه، بیروت (بیتا ).
(۳) ابن منظور ، لسان العرب .
(۴) عمادالدین الاموی ، حیاة القلوب، در حاشیة ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت،) بیتا).
(۵) اسماعیل حقی البروسوی، تفسیر روح البیان، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۶) روزبهان بقلی شیرازی ، شرح شطحیات، چاپ هانری کربن، تهران ۱۳۴۴/۱۹۶۶.
(۷) محمد علی تهانوی ، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، چاپ رفیق العجم، لبنان، ۱۹۹.
(۸)علی ابن محمد الشریف الجرجانی ، التعریفات، بیروت، ۱۹۷۸.
(۹) عبدالقادر الجیلانی الحسنی ، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
(۱۰)اسماعیل ابن حمّاد الجوهری ، الصحاحالّغه، چاپ خلیل مأمون شیحا، بیروت ۱۴۲۸/۲۰۰۷.
(۱۱) فخرالدین رازی ، تفسیر کبیر ، چاپ عماد زکی البارودی، قاهره ۱۳۸۲/۲۰۰۳.
(۱۲) ابوحفص عمر بن محمد سهروردی ، عوارف المعارف، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۳)قطبالدین منصور بن اردشیر عبّادی ، التصفیه فی احوال المتصوفه «صوفی نامه»، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران۱۳۶۸ش.
(۱۴) محمد غزالی ، احیاء علوم الدین ، چاپ شیخ العیدروس، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۱۵) محمد غزالی ، منهاج العابدین ، ترجمۀ عمرابن عبدالجبارسعدی ساوی، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش.
(۱۶) محمد غزالی ، کیمیای سعادت ، چاپ حسین خدیو جم، تهران ۱۳۶۴ش.
(۱۷)خلیل بن احمد فراهید ی، العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۱۰.
(۱۸) عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری ، الرساله القشیریه، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹]۹۰/۱۳۶۹.
(۱۹) کمالالدین عبدالرزاق کاشانی ، لطایف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، چاپ مجید هادیزاده، تهران ۱۳۷۹ش.
(۲۰)کمالالدین عبدالرزاق کاشانی ، شرح منازل السائرین، چاپ بیدارفر، قم۱۳۷۲/۱۴۱۳.
(۲۱) عزالدین محمود کاشانی ،مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه ، چاپ عفت کرباسی و محمدرضا برزگر خالقی، تهران ۱۳۸۱.
(۲۲) ابوبکر محمد کلابادی ، التعرف ، چاپ محمد جواد شریعت، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۲۳) اسماعیل ابن محمد عبدالله مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، چاپ محمد روشن، بیجا، ۱۳۶۳.
(۲۴) جلالالدین محمد مولوی بلخی ، مثنوی معنوی ، چاپ رینولد نیکلسون، تهران۱۳۸۶ش.
(۲۵) جلالالدین محمد مولوی بلخی ، فیه مافیه ، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران۱۳۶۲ ش.
(۲۶) احمد ابن عبدالرحمن ابن قدامه المقدسی، مختصر منهاج القاصدین، چاپ عبدالله اللیثی الانصاری، بیروت ۱۴۱۹ /۱۹۹۸.
(۲۷) مرآت العشاق، چاپ مرضیه سلیمانی، تهران۱۳۸۰ ش.
(۲۸) احمد الکمشخانوی النقشبندی، جامع الاصول فیالاولیاء الطرق الصوفیه، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
(۲۹) عین القضاه همدانی، نامههای عینالقضاه، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۸۰.
(۳۰) عین القضاه همدانی، تمهیدات، چاپ عفیف عسیران، تهران، (بی تا).
منابع
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «شکر»، شماره۶۸۴۸.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۴، ص۷۰۶-۷۰۷.
پانویس
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۵، ص۲۹۲، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۱۰.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۱۷۰.
- ↑ اسماعیل ابن حمّاد الجوهری، الصحاحالّغه، ج۱، ص۵۵۷، چاپ خلیل مأمون شیحا، بیروت ۱۴۲۸/۲۰۰۷.
- ↑ انسان/سوره۷۶آیه۹
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۵، ص۲۹۲، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۱۰.
- ↑ اسماعیل ابن حمّاد الجوهری، الصحاحالّغه، ج۱، ص۵۵۷، چاپ خلیل مأمون شیحا، بیروت ۱۴۲۸/۲۰۰۷.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۱۷۰.
- ↑ علی ابن محمد الشریف الجرجانی، التعریفات، ج۱، ص۱۳۳-۱۳۴، بیروت، ۱۹۷۸.
- ↑ محمد علی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۱، ص۱۰۳۸-۱۰۳۹، چاپ رفیق العجم، لبنان، ۱۹۹.
- ↑ کمالالدین عبدالرزاق کاشانی،ص۲۱۲، لطایف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، چاپ مجید هادیزاده، تهران ۱۳۷۹
- ↑ محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۳۳۵، چاپ شیخ العیدروس، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ↑ کمالالدین عبدالرزاق کاشانی،ص۲۱۰، شرح منازل السائرین، چاپ بیدارفر، قم۱۳۷۲/۱۴۱۳
- ↑ کمالالدین عبدالرزاق کاشانی،ص۳۴۲، لطایف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، چاپ مجید هادیزاده، تهران ۱۳۷۹ش.
- ↑ مرآة العقول ج۸، ص۱۴۵-۱۴۶.
- ↑ عدّة الداعی، ص۳۱۳.
- ↑ عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
- ↑ عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
- ↑ ابوبکر محمد کلابادی، التعرف، ج۱، ص۱۰۰، چاپ محمد جواد شریعت، تهران، ۱۳۷۱ش.
- ↑ احمد الکمشخانوی النقشبندی، جامع الاصول فیالاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۷، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷
- ↑ ابن قدامه مقدسی، ص۲۶۳، ج۲، ص۲۰۲، محییالدین ابن عربی، الفتوحات المکیه، بیروت (بیتا (.
- ↑ کمالالدین عبدالرزاق کاشانی،ص۲۱۱، لطایف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، چاپ مجید هادیزاده، تهران ۱۳۷۹ش
- ↑ عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
- ↑ محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۳۳۵، چاپ شیخ العیدروس، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ↑ عین القضاه همدانی، نامههای عینالقضاه، ج۱، ص۲۶۱، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۸۰.
- ↑ عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۵، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
- ↑ عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
- ↑ عزالدین محمود کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ج۱، ص۲۶۷، چاپ عفت کرباسی و محمدرضا برزگر خالقی، تهران ۱۳۸۱.
- ↑ محییالدین ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۲، ص۲۰۲، بیروت (بیتا (.
- ↑ اسماعیل ابن محمد عبدالله مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۳، ص۱۲۹۰، چاپ محمد روشن، بیجا، ۱۳۶۳.
- ↑ عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
- ↑ احمد ابن عبدالرحمن ابن قدامه المقدسی، ص۲۶۳،مختصر منهاج القاصدین، چاپ عبدالله اللیثی الانصاری، بیروت ۱۴۱۹ /۱۹۹۸
- ↑ مرآت العشاق، چاپ مرضیه سلیمانی، ج۱، ص۳۳۲، تهران۱۳۸۰ ش.
- ↑ عمادالدین الاموی، حیاة القلوب، ج۱، ص۲۲۴، در حاشیة ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت،) بیتا).
- ↑ محمد غزالی، منهاج العابدین،ص۳۶۳، ترجمۀ عمرابن عبدالجبارسعدی ساوی، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش
- ↑ محمد غزالی، منهاج العابدین، ص۱۹،ترجمۀ عمرابن عبدالجبارسعدی ساوی، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش
- ↑ محییالدین ابن عربی،ج۲،ص۲۰۲، الفتوحات المکیه، بیروت (بیتا )
- ↑ عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۵، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
- ↑ عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
- ↑ عمادالدین الاموی، حیاة القلوب، ج۱، ص۲۲۵، در حاشیة ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت،) بیتا).
- ↑ کمالالدین عبدالرزاق کاشانی،ص۲۱۲-۲۱۳، شرح منازل السائرین، چاپ بیدارفر، قم۱۳۷۲/۱۴۱۳.
- ↑ عمادالدین الاموی، حیاة القلوب، ج۱، ص۲۲۵-۲۲۶، در حاشیة ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت،) بیتا).
- ↑ عین القضاه همدانی، نامههای عینالقضاه، ج۱، ص۲۶۱، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۸۰.
- ↑ عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
- ↑ عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۱، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
- ↑ احمد الکمشخانوی النقشبندی، جامع الاصول فیالاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۸، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
- ↑ عمادالدین الاموی، حیاة القلوب، ج۱، ص۲۲۵، در حاشیة ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت،) بیتا).
- ↑ عزالدین محمود کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ج۱، ص۲۶۸، چاپ عفت کرباسی و محمدرضا برزگر خالقی، تهران ۱۳۸۱.
- ↑ جلالالدین محمد مولوی بلخی،ص۱۸۱، فیه مافیه، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران۱۳۶۲ ش
- ↑ عمادالدین الاموی، حیاة القلوب، ج۱، ص۲۲۵، در حاشیة ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت،) بیتا).
- ↑ عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
- ↑ فخرالدین رازی، تفسیر کبیر،ص۲۲۲-۲۲۳، چاپ عماد زکی البارودی، قاهره ۱۳۸۲/۲۰۰۳
- ↑ عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
- ↑ عزالدین محمود کاشانی، ص۲۶۸، ج۱، ص۶۰۲، عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
- ↑ روزبهان بقلی شیرازی، شرح شطحیات، ج۱، ص۲۸۷-۲۸۸، چاپ هانری کربن، تهران ۱۳۴۴/۱۹۶۶.
- ↑ اسماعیل حقی البروسوی،ج۷،ص۱۴۷، تفسیر روح البیان، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵
- ↑ عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
- ↑ عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۱، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
- ↑ احمد الکمشخانوی النقشبندی، جامع الاصول فیالاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۷، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
- ↑ احمد الکمشخانوی النقشبندی، جامع الاصول فیالاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۷، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
- ↑ ابوحفص عمر بن محمد سهروردی، عوارف المعارف، ج۱، ص۴۹۷، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- ↑ عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۱، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
- ↑ محمد علی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۱، ص۱۰۳۸، چاپ رفیق العجم، لبنان، ۱۹۹.
- ↑ احمد الکمشخانوی النقشبندی، جامع الاصول فیالاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۷، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
- ↑ عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
- ↑ عین القضاه همدانی، نامههای عینالقضاه، ج۱، ص۲۴۶، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۸۰.
- ↑ عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۱، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
- ↑ عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
- ↑ عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۱، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
- ↑ اسماعیل حقی البروسوی،ج۷،ص۳۴۵، تفسیر روح البیان، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵
- ↑ عین القضاه همدانی، نامههای عینالقضاه، ج۱، ص۲۶۱، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۸۰.
- ↑ فخرالدین رازی، تفسیر کبیر، ج۱، ص۲۲۳، چاپ عماد زکی البارودی، قاهره ۱۳۸۲/۲۰۰۳.
- ↑ محمد علی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۱، ص۱۰۳۸-۱۰۳۹، چاپ رفیق العجم، لبنان، ۱۹۹.
- ↑ محمد غزالی، منهاج العابدین،ص۱۹۵، ترجمۀ عمرابن عبدالجبارسعدی ساوی، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش
- ↑ فخرالدین رازی، تفسیر کبیر، ج۱، ص۲۱۹، چاپ عماد زکی البارودی، قاهره ۱۳۸۲/۲۰۰۳.
- ↑ جلالالدین محمد مولوی بلخی،ص۱۸۲، فیه مافیه، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران۱۳۶۲ ش
- ↑ جلالالدین محمد مولوی بلخی،ص۱۸۲، فیه مافیه، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران۱۳۶۲ ش
- ↑ فخرالدین رازی، تفسیر کبیر، ج۱، ص۲۲۰، چاپ عماد زکی البارودی، قاهره ۱۳۸۲/۲۰۰۳.
- ↑ محمد غزالی، منهاج العابدین،ص۱۹۵، ترجمۀ عمرابن عبدالجبارسعدی ساوی، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش
- ↑ فخر رازی، ص۲۲۰، ج۱، ص۱۷۸، عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
- ↑ محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۴، ص۳۳۵، چاپ شیخ العیدروس، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ↑ ابوحفص عمر بن محمد سهروردی، عوارف المعارف، ج۱، ص۴۹۷، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- ↑ بقره/سوره۲،آیه۱۵۲
- ↑ محمد غزالی، کیمیای سعادت، ص۳۵۶،چاپ حسین خدیو جم، تهران ۱۳۶۴ش.
- ↑ محمد غزالی، منهاج العابدین، ص۱۹۷،ترجمۀ عمرابن عبدالجبارسعدی ساوی، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش
- ↑ جلالالدین محمد مولوی بلخی،ص۱۸۱، فیه مافیه، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران۱۳۶۲ ش
- ↑ اسماعیل حقی البروسوی،ج۷،ص۹۹، تفسیر روح البیان، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵
- ↑ عزالدین محمود کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ج۱، ص۲۶۷-۲۶۶، چاپ عفت کرباسی و محمدرضا برزگر خالقی، تهران ۱۳۸۱.
- ↑ محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۴، ص۴۰۲-۴۱۰، چاپ شیخ العیدروس، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ↑ محمد غزالی، منهاج العابدین، ج۱، ص۱۹۷، ترجمۀ عمرابن عبدالجبارسعدی ساوی، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش.
- ↑ التصفیه فی احوال المتصوفه «صوفی نامه»، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران۱۳۶۸ش.
- ↑ احمد ابن عبدالرحمن ابن قدامه المقدسی، مختصر منهاج القاصدین، ج۱، ص۲۷۶ـ ۲۷۷، چاپ عبدالله اللیثی الانصاری، بیروت ۱۴۱۹ /۱۹۹۸.
- ↑ اسماعیل حقی البروسوی،ج۷،ص۹۹، تفسیر روح البیان، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵
- ↑ عمادالدین الاموی، ج۱، ص۲۱۷،۲۲۵ حیاة القلوب، در حاشیة ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت،) بیتا).
- ↑ عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۷، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
- ↑ ابوحفص عمر بن محمد سهروردی، عوارف المعارف، ج۱، ص۴۹۷، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- ↑ کمالالدین عبدالرزاق کاشانی، ص۲۱۳-۲۱۶،شرح منازل السائرین، چاپ بیدارفر، قم۱۳۷۲/۱۴۱۳
- ↑ قطبالدین منصور بن اردشیر عبّادی، التصفیه فی احوال المتصوفه «صوفی نامه»، ج۱، ص۸۸، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران۱۳۶۸ش.
- ↑ احمد ابن عبدالرحمن ابن قدامه المقدسی، مختصر منهاج القاصدین، ج۱، ص۲۸۰، چاپ عبدالله اللیثی الانصاری، بیروت ۱۴۱۹ /۱۹۹۸.
- ↑ اسماعیل حقی البروسوی، تفسیر روح البیان، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵ ج۷، ص ۳۴۵)
- ↑ عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
- ↑ عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
- ↑ احمد الکمشخانوی النقشبندی، جامع الاصول فیالاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۸، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
- ↑ محمد غزالی، منهاج العابدین، ص۱۹۵-۱۹۶،ترجمۀ عمرابن عبدالجبارسعدی ساوی، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش
- ↑ جلالالدین محمد مولوی بلخی، مثنوی معنوی،دفتر ششم، بیت ۲۷۸۵، دفتر پنجم، بیت۲۳۵۷، چاپ رینولد نیکلسون، تهران۱۳۸۶ش .
- ↑ عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۱۷۵، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
- ↑ عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
- ↑ احمد الکمشخانوی النقشبندی، جامع الاصول فیالاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۸، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
- ↑ کلمة التقوى ج۲، ص۳۲۴..
- ↑ کلمة التقوى ج۲، ص۳۲۶.
- ↑ منتهى المطلب، ج۸، ص۵۱۰.
- ↑ ابراهیم/سوره۱۴، آیه۷.
- ↑ وسيلة النجاة، ص۵۸۰.