نقش حکومت صفوی در فراز وفرود نهاد وقف
مؤلف:دکتر محمد شورمیج
محتویات
چکيده
عمل وقف شامل حالات متنوعي از اهداي زمين تا ساخت اماکن مختلف و بهرهبرداري از امکانات آن ميشود که طبق وصيت واقف، عموم مردم از سود آن بهرهمند ميگردند. با گسترش املاک وقفي و ضرورت تأسيس نهاد وقف در عصر صفويه، اداره آن بر عهده مقام صدر گذاشته شد. در اين دوره با توجه به سياست حکومت، نهاد وقف و مقام صدر سير صعودي و نزولي را طي کرد. لذا مسأله اصلي پژوهش، بررسي نقش حکومت صفوي در تحول نهاد وقف و مقام صدر است که با روش توصيفي و تحليلي به آن پرداخته شده است. اهميت و ضرورت پژوهش در اين است که نهاد وقف در کسب مشروعيت سياسي و مذهبي سلاطين صفوي تأثيرگذار و تأمين کننده عوايد سادات، علماي دين و مستمندان بود، لذا شناسايي و تبيين آن از اهميت و ضرورت برخوردار است. يافتههاي تحقيق نشان ميدهد، سلاطين صفوي براي کسب مشروعيت، تقويت تشيع و اهداف اقتصادي و اجتماعي خود به وقف روي آوردند. روش پژوهش در اين تحقيق از نوع کتابخانهاي و بهصورت تبيين و تحليل منطقي دادههاي تاريخي است. کليد واژهها نهاد وقف، مقام صدر، حکومت صفوي، شاهان صفوي.
مقدمه
عمل وقف که در جوامع مسلمين بهشکل منسجم و سازمان يافته وجود دارد، سنتي است که مسلمانان به عللي ازجمله رضايت الهي، مقداري از اموال خود را به عموم مردم اختصاص ميدادند تا از آمرزش و بخشش الهي در روز قيامت برخوردار شوند. اين عمل زمينههاي متعددي از اهداي زمين تا ساخت اماکن مختلف و بهرهبرداري از امکانات آن را شامل ميشود و طبق سفارش و وصيت واقف، مردم هر عصر از سود حاصله آنها بهرهمند ميگردند. عمل وقف با احتساب اينکه اصل مال دست نخورده باقي ميماند، نسبت به ساير موارد ارث مزيت بارزي دارد. چون کوچک يا محو نميشود، لذا زمين يا بنا در آن وجود دائمي پيدا ميکند. موقوفات گستره وسيعي از اموال منقول و غيرمنقول از جمله اراضي مزروع، آسيابها، نهرها، مؤسسات و کارگاههاي صنعتگري و دکانها را شامل ميشود که به سود تأسيسات مذهبي از قبيل مساجد، مدارس، خانقاه، مراقد اوليا و سلاطين و حتي بنگاههاي خيريه و غيره اختصاص داده شده باشد. همچنين يکي از وظايف تاريخي اوقاف، تأمين درآمد سادات و علماي ديني بود. لذا تمامي اين مسائل باعث ايجاد ديوان موقوفات براي نظارت براموال وقفي شد. هدف پژوهش در اين مقاله، بررسي و تحليل نقش حکومت صفويه در تحول نهاد وقف و مقام صدر است. از آن جاي که اراضي وقفي در تقويت منابع اقتصادي دولت صفوي و همچنين در تأمين درآمد سادات، علماي دين و مستمندان و توسعه اماکن اجتماعي و فرهنگي عصر صفوي مؤثر بوده، لذا تشريح و تحليل آن داراي ضرورت و اهميت ويژهاي است. مسأله اصلي پژوهش مذکور عبارت است از: 1- تحول نهاد وقف و مقام صدر در عصر صفويه چگونه صورت گرفته است؟ 2- نقش حکومت صفويه در تحول نهاد وقف و مقام صدر چگونه بوده است؟ فرضيه اصلي که در راستاي مسائل تحقيق مطرح ميشود اين است که در عصر صفويه، نهاد وقف دچار تحول عمدهاي شده و سلاطين صفوي به دلايلي از جمله مشروعيت مذهبي، گسترش تشيع و مسائل اقتصادي و اجتماعي آن را توسعه داده و در کنترل خود گرفتند. روش تحقيق به شيوه کتابخانهاي و انجام آن با گردآوري اطلاعات و بر مبناي منابع اصلي، تحقيقات جديد و تطبيق دادهها با يکديگر از طريق روش تحقيق علم تاريخ ميباشد.
پيشينه تحقيق
در زمينه وقف مقالات متعددي به نگارش درآمده است. در بررسي روند تاريخي وقف در عصر صفويه، خانم نزهت احمدي در رساله دکتراي خود به نام «نهاد وقف، دگرگوني و کارکردهاي فرهنگي و مذهبي آن در عصر صفوي» مطالب ارزشمندي ارائه داده است. وي مقالات متعددي ازجمله «درباره ساختار نهاد وقف در عصر صفوي» و «تشيع و وقف در عصر صفوي» دارد که مجموعه مقالات خود را در کتابي به نام در باب اوقاف عصر صفوي به چاپ رسانده است. همچنين منصور صفت گل در کتاب «ساختار نهاد و انديشه ديني در ايران عصر صفوي» و مک چسني در مقاله «وقف و سياست ملي در دوره صفوي» تحقيقاتي خوبي در زمينه وقف انجام دادهاند. در اين پژوهش سعي شده است با استفاده از پيشينه تحقيق مذکور، نقش حکومت صفوي در تحول نهاد وقف و مقام صدر بررسي و تبيين شود.
پيشينه وقف در ايران
وقف سنت حسنهاي است که از ديرباز به اشکال گوناگون در تاريخ بشريت وجود داشته و اسلام آن را در مسيري روشن، منطقي و هدفدار قرار داده است. در ايران باستان انجام کارهاي عامالمنفعه رايج بوده و انواعي از تخصيص اموال و املاک به معابد و امورخيريه و افراد وجود داشته که از جهاتي شباهتهايي با وقف داشت. در ايران باستان پرستشگاهها، معابد و آتشکدههاي سراسرکشور داراي موقوفات وسيعي بودند، اجاره املاک موقوفه آنها، هزينههاي آتشکده و حقوق موبدان و هيربدان را تأمين ميکرد [۱] با فتح ايران توسط اعراب و سلطه آنها براراضي مفتوحه ايران، نوع جديدي از اراضي که وقف عام يا امور خاصي ميشد، شکل تازهاي پيدا کرد. به طور کلي در تاريخ ايران بعد از اسلام، روند تبديل اراضي به زمينهاي وقفي در دوره سلجوقيان بيش از بقيه سلسلهها بود. آنها تشکيلات مذهبي را در دايره تشکيلات حکومتي خود محدودکردند، لذا متوليان اوقاف تابع قدرت حاکم سلجوقي بوده و حاکم بر عوايد اوقاف و طرز اداره آنها نظارت داشته است [۲] در عهد ايلخانان مغول تا دوره غازان خان که عموماً بت پرست يا غيرمسلمان بودند، املاک وقفي مصادره شد ولي با مسلمان شدن غازان خان، املاک وقفي افزايش چشمگيري يافت. غازان خان در راستاي اقدامات اصلاحي خود، سپاهيان مغولي را از تصرف زمينها و املاک وقفي برحذر داشت. [۳] اين اقدام غازان خان، گوياي ضبط و تصرف املاک و اوقاف توسط اشراف مغولي قبل از اصلاحات غازاني در اين عصر ميباشد. در زمان آخرين ايلخان (ابوسعيد) اين روند افزايش يافته و بسياري از اراضي به موقوفه تبديل شدند. [۴] با اين همه بخشي از املاک وقفي کماکان در تصرف بزرگان مغول باقي ماند. در همين دوره وقف املاک به نفع کليساي مسيحيان يا يهوديان رايج شد، درحالي که اين کارخلاف قانون وقف در فقه اسلام بود. در ادامه اين روند، املاک وقفي کليسا در دوره جهانشاه قراقوينلو با معافيتهاي مالياتي همراه بود و در دوره صفويه نيز اين روند تداوم يافت [۵] سياست شاهان صفوي در تحول وقف از شاه اسماعيل اول تا شاه عباس اول با تأسيس حکومت صفوي در آغاز قرن دهم هجري به وسيله شاه اسماعيل (907-930 ه.ق)، تلاش بيش از دو قرن نهضت صفويان به نتيجه رسيد و هرج و مرجهاي سياسي و حکومتهاي ملوک الطوايفي دوره تيموري به پايان رسيد. ضمن آنکه با رسمي کردن مذهب تشيع، دوباره وحدت مذهبي و سياسي ايران بعد از سقوط دولت ساساني، رقم خورد. اين نظريه قديمي که سلطان مالک مطلق همه زمينهاست، از سوي حکومت صفوي نيز دنبال شد. حکومت فردي و استبدادي بر طبق نظريه حق اللهي سلطنت شاه مانند گذشته استمراريافت. نظريه حق مطلق مالکيت شاه، اين انگيزه را در بين شاهان صفوي يا حداقل مؤسس آن به وجود آورد که هر منطقه از کشور را ملک خاص خود تلقي کرده و بسته به نظر خود آن را در بين زيردستان تقسيم کند. از جمله اينکه، شاه براي حل مشکل پرداخت حقوق سپاهيان، به فرماندهان سپاه قبايل چادرنشين زمين اعطا کرد. آنها تحت امر پادشاه در ولايات خود فرمان ميراندند و بسته به مقامشان بيگلر بيگي، خان، سلطان و بيگ ناميده ميشدند. [۶] همچنين از شيوههاي ديگر عطاياي شاهانه، سيورغال بود که اعطاي زمين به سادات، علما و فضلا اطلاق ميشد. [۷] سيورغال از سده يازدهم هجري به بعد معافيتي بود که بيشتر به زمينهاي موقوفه داده ميشد، هرچند به زمينهاي باير يا خالصه نيز سيورغال [۸] در دوره صفوي براي تشويق مهاجرت علماي درجه اول شيعه به ايران و تقويت مباني ايدئولوژيک دولت صفوي، اعطاي زمين به علماي ديني با شدت بيشتري ادامه يافت. دولت صفوي ميکوشيد با اين شيوه، زمينه را براي فعاليت علما و تقويت ساختار ديني آماده کند. فرمانهايي که طهماسب اول براي عزالدين حسين بهايي و محقق کرکي در زمينه واگذاري زمين و معافيت مالياتي داده بود، از جمله اين اقدامات ميباشد [۹] نکته قابل توجه اينکه وقفيات موجب گسترش تشيع در اين عصر شد و همچنين جنبههاي تبليغاتي براي اين مذهب داشت. زيرا موقوفاتي وجود داشتند که براي انجام مراسم مذهبي، تعليم و تربيت وقف شده بودند. کارکرد اين موقوفات با سياست ديني حکومت صفوي هماهنگ بود [۱۰] لذا در طي حکومت صفوي به خاطر سياست مذهبي پادشاهان اين سلسله و ايجاد يک حکومت دين سالارانه، وقف گسترش بسياري يافت. نهاد وقف پيش از صفويان بود امّا تنها تفاوت آن با اين دوره، تغيير کارکرد آن است. با رسميت يافتن مذهب تشيع در دوره صفوي، کارکرد نهاد وقف در خدمت آن درآمد و خود را با نيازها و احتياجات آن منطبق کرد [۱۱] بنابراين، دردوره صفوي با موقوفاتي گستردهاي نسبت به زمان قبل روبه رو هستيم که جهت اعياد، مراسم مذهبي و زيارت اماکن متبرکه وقف شدهاند. بيشترهزينههاي ساخت بناهاي مذهبي و تجهيزات آن غالباً از موقوفات تأمين ميگرديد. لذا در سايه حمايت موقوفات، مراسم مختلف مذهبي رونق گرفت و بناهاي مذهبي توسعه يافت و شاهان صفوي علاوه بر مشارکت در امر موقوفات، مبالغ هنگفتي را صرف مرمت و بازسازي اماکن مذهبي نمودند [۱۲] شاهان صفوي در ادامه روندعمل وقف، املاک بسياري را وقف بقاع متبرکه شيعه به خصوص امام رضا (عليهالسلام) وخواهرشان حضرت معصومه (عليهاالسلام) در قم کردند. منابع از وقف شاه اسماعيل اول در قريه ارجان فارس به سلطان احمد [۱۳] و تأييد فرمان موقوفات سلاطين قبلي مانند فرمان ماه جمادي الاول سال 918 ه.ق در تأييد اوقاف قم و فرمان معافي املاک مدرسه منصوريه شيراز مطابق فرمان سلطان يعقوب آق قوينلوگزارش ميدهند [۱۴] امّا در مجموع، شاه اسماعيل اول به خاطر مشکلات تثبيت حکومت و درگيرهاي داخلي و خارجي، نتوانست به ايجاد بناهاي بزرگ وقفي بپردازد. طي دوران طولاني فرمانروايي شاه طهماسب اول (930-984 ه.ق) نهاد وقف شکل گرفت و شاه خود واقف بزرگ بود. او مقدار زيادي موقوفه براي آستانه حضرت عبدالعظيم (عليهالسلام) در ري معين کرد. همچنين به دلايل مذهبي و سياسي به عراق عرب توجه ويژه داشت و اراضي وقفي بسياري در عراق عرب به خاندان کرکي وقف کرد [۱۵] در دوره شاه طهماسب اول، وقف در قزوين که پايتخت بود رونق يافت و موقوفاتي بر آستانه شاهزاده حسين قزوين وقف کردند [۱۶] همچنين شهر قم نيز مورد توجه شاه قرار گرفت و موقوفاتي برحرم حضرت معصومه (عليهاالسلام) وقف کردند [۱۷] علاوه بر شاه، از فرزندان و نزديکان شاه نيز در زمينه واگذاري اراضي وقفي در منابع گزارشهايي ذکر شده است. مهين بانو دختر شاه اسماعيل، املاکي را در شيروان، تبريز، ري و اصفهان وقف چهارده معصوم کرده است [۱۸]
شرف نساء بيگم دختر ديگر شاه طهماسب اول، قريههايي را در دزفول [۱۹] و شاه بيگي بيگم (معروف به شاه تاجلو بيگم) همسر شاه اسماعيل اول نيز در ورامين و قم، زمينهايي را وقف اماکن مقدسه کردند [۲۰] درنتيجه شاه اسماعيل و شاه طهماسب اول صفوي، براي مشروعيت سياسي و مذهبي خود مبادرت به وقف کردند. تقويت مباني تشيع که ايدئولوژي رسمي دولت صفوي بود، از طُرق مختلف امکان پذير بود؛ يکي از راههاي آن، وقف املاک براي سرمايهگذاري در بازسازي اماکن مقدس مذهبي وحمايت مالي براي اجراي مراسم مذهبي و حمايت از خادمان اماکن مقدسه و علماي ديني بود. شاه اسماعيل و شاه طهماسب اول صفوي بهعنوان سلاطين شيعه وحتي نماينده نائبين امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، اين گونه حمايتها را وظيفه خود دانسته و عدم اجراي آن را لطمه به مشروعيت حکومت خود تلقي ميکردند. براي نمونه شاه طهماسب اول در تذکره خود کار وقف خود را مأموريتي ازسوي امام علي (عليهالسلام) جلوه ميدهد و ادعا ميکند که هنگام جنگ با ازبکان، حضرت علي (عليهالسلام) را درخواب ديده و به او سفارش کرد که بعد از فتح سمرقند، گنبدش را همانند گنبد امام هشتم (عليهالسلام) بسازند [۲۱] لذا شاهان صفوي از زمان تأسيس حکومت، در فکر تقويت و گسترش اراضي وقفي براي تحقق اهداف سياسي و مذهبي خود بودند. در زمان سلطنت کوتاه مدت سومين شاه صفوي يعني شاه اسماعيل دوم (984-985 ه.ق) که حدود 16 ماه طول کشيد و از لحاظ روحي به دلايل زنداني طولاني وضعيت مناسبي نداشت، يک سري اقدامات مذهبي شتاب آلودي صورت گرفت [۲۲] تمايلات ضد شيعي شاه و حمايت از علماي تسنن [۲۳] وي را بر آن داشت که علماي شيعه را از مسندهاي حکومتي برداشته و به بهانه خيانت متوليان اوقاف، دست آنها را از اراضي وقفي کوتاه کند و توليت کليه زمينهاي وقفي را خود به عهده گيرد [۲۴] اين عوامل به همراه تصفيه خونين اطرافيانش، زمينهساز نارضايتيهاي گستردهاي عليه شاه اسماعيل دوم شد که ضد شيعي ناميدن وي يکي از آنها بود. به همين دليل شاه اسماعيل دوم براي جلب قلوب مردم و نشان دادن ارادت خود به امامان شيعه دستور داد بر روي سکههايش اين بيت شعر نقش بسته شود:
ز مشرق تا به مغرب گر امام است علي و آل او ما را تمام است [۲۵] بعد از شاه اسماعيل دوم، برادرش محمد خدابنده (985-996 ه.ق) به قدرت رسيد. مهمترين ويژگي حکومت او ضعف مفرط جسماني و هرج و مرج سياسي بود. نتيجه مستقيم اين اوضاع، خودسري امراي قزلباش و ايجاد حکومتهاي محلي و هجوم عثماني به مرزهاي ايران و حتي تصرف تبريز پايتخت سابق ايران بود. درنتيجه، بين فواصل زماني شاه اسماعيل دوم و محمد خدابنده، پيشرفتي در امور وقفي صورت نگرفت و حتي به خاطر حوادث سياسي پيش آمده، مشروعيت صفوي دچار چالش شد.
توسعه وقف در زمان شاه عباس اول و نگرش شاه صفوي نسبت به آن
با هرج و مرجهاي زمان سلطان محمد خدابنده، طرفداران شاهزاده عباس فرزند شاه با کودتايي آرام قدرت را در دست گرفتند و شاه عباس اول را به تخت شاهي نشاندند (996 ه.ق). شاه عباس اول با درايت خود حکومتهاي محلي سراسر ايران را يکي بعد از ديگري به سلطه خود درآورد و بعد از يک دهه توانست دولتهاي متجاوز را از قلمروش عقب براند. اصلاحات ساختاري شاه عباس اول در طي حکومت طولانياش که چهار دهه به درازا کشيد، باعث ايجاد ثبات و امنيت اجتماعي کشور شد. ضمن آنکه با رشد و شکوفايي اقتصادي و تقويت مرکزيت سياسي و توسعه تشکيلات مذهبي، زمينه احياي اراضي بهخصوص اراضي وقفي در کشور دوباره فراهم شد. شاه مانند اسلافش، وقفيات خود را به اماکن مذهبي و متبرکه امام هشتم (عليهالسلام) و خواهرشان حضرت معصومه (عليهالسلام) اختصاص داد. انگيزهاش از اين کار، کسب مشروعيت سياسي و تملک قانوني و شرعي بر اراضي بود. شاه عباس اول، طي فتوحات داخلي مرغوبترين زمينهاي ايالات کشور را با عنوان خاصه به خود اختصاص داد. اين کار شاه در نگاه مردم نوعي غصب زمين محسوب ميشد و در نتيجه مشروعيت سياسي سلطنتش زير سؤال ميرفت. شاه براي رفع اين مشکل، دست به وقف زمين زد و با اين کار توانست عوايد زمين را به طور شرعي و قانوني به خود اختصاص دهد. زيرا با اين کار، شاه متولي زمينهايش ميشد وعايدات آن را به صوابديد خود خرج ميکرد. البته اين سياست مختص شاه نبود، زيردستان لشگري و کشوري نيز وقتي چنين زمينهاي نامشروعي را متملک ميشدند، عوايد آن را با توليت حلال کرده و با اين کار فکر ميکردند از مکافات عمل جلوگيري ميکنند. شاردن با نگاه خوشبينانهتر، اين نوع وقف را جبران لغزش و خطاي زمينهايي را که از راه نادرست به دست آوردهاند، ميداند و عنوان ميکند شاه عباس به همين نيت، هرچه داشت وقف کرد [۲۶] با آغاز پادشاهي عباس اول، اراضي وقفي تحولي شگرف به خود گرفت و اوج آن توجه به بارگاه امام رضا (عليهالسلام) بود. بر اثر تهاجم ازبکان به خراسان و تصرف مشهد، خسارات زيادي به مزارع و اوقاف آنجا وارد شد. شاه بعد از دفع آنها، به ساماندهي اوقاف مشهد پرداخت و با ساخت بناها و اهداي موقوفات براي رفاه زائرين امام رضا (عليهالسلام)، بافت شهري مشهد را توسعه داد [۲۷] شاه عباس اول در سال 1011ق/1602م تمام اراضي عمارت آستانه مقدس امام رضا (عليهالسلام) را وقف کرد. هدف از وقف، ايجاد فضاهاي بيشتر براي افرادي بود که آرزو داشتند در جوار امام هشتم (عليهالسلام) در صحن حرم دفن شوند. پول مطالبه شده از مردم براي دفن، بر اساس فاصله محل دفن ايشان از مزار امام رضا (عليهالسلام) بود [۲۸] مرکز مذهبي ديگري که مورد توجه شاه قرار گرفت، مقبره شيخ صفيالدين اردبيلي بود که از دوره تيمور موقوفات خود را در تملک داشتند [۲۹] شاه عباس اول علاقه وافري به سرزمين اجدادي خود داشت، لذا به عمران آن توجه ويژه کرد. افرادي مانند شيخ ابدال زاهدي و برادرش که توليت بقعه شيخ صفي را در دست داشتند، اراضي زيادي را وقف بقعه نمودند و با آباد کردن مزارع و احداث قنات بر ثروت بقعه افزودند [۳۰] شاه عباس اول به اماکن متبرکه عراق اهتمام خاص داشت. او دهکده نجف آباد اصفهان را وقف نجف اشرف کرد [۳۱] مهمترين اقدام وقفي شاه، وقف تمام اموال و املاک خاصه خود به چهارده معصوم (عليهمالسلام) بود. اسکندربيک منشي در سال 1015 ه.ق قوي ئيل مينويسد: «...جميع املاک و رقبات مکتسبه خاصه خود را که در زمان دولت روزافزون در حيطه تملک و تصرف شرعي آن حضرت قرار گرفته بود و قيمت عادله آن زياده از يکصد هزارتومان شاهي عراقي و حاصل آنها بعد از وضع مؤونات زراعت به تسعير وسط قريب هفت هزار تومان ميشد، مع خانات عاليه و قيصريه و چهار بازار دور ميدان نقش جهان اصفهان و حمامات آن در بلده جنت نشان ترتيب يافته وقف حضرات عاليات مقدسات چهارده معصوم (عليهمالسلام) فرمودند...» [۳۲] ظاهراً منظور اسکندربيک از تمام داراييها، داراييهاي شخصي و کل مستقلات خصوصي شاه ميباشد و شامل داراييهايي مثل درآمدهاي مالياتي، تجاري و کشاورزي که شاه در مورد آنها حق واگذاري داشته، نميشد. به گزارش اسکندربيک اين وقف به نيت چهارده معصوم (عليهمالسلام) صورت گرفته بود و موقوفات مشتمل بر سه گروه بودند:
1-خانات، قيصريه، چهار بازار اطراف ميدان و حمامها در اصفهان،
2-وقف قرآن و کتابهاي عربي شامل فقه، حديث و تفسير و
3- کتابهاي فارسي شامل داستانها، تواريخ و دوانين و مصنفات اهل عجم و ظروف چيني، جواهرات، ظروف طلا، نقره و گونههاي متنوع از اسبها و ديگر چهارپايان اهلي [۳۳] به استناد عالم آراي عباسي، قرار بود که درآمد خالص اولين گروه موقوفات بر اساس نيازهاي زمان مصرف شود و در آن، خادمان، مجاوران، زائران، صاحبان تقوي و کمال، پرهيزگاران، نقيبان و طالبان علم بهعنوان دريافت کنندگان احتمالي درآمد وقف اشاره شده است، مشروط بر آنکه متولي صلاح بداند. دومين گروه موقوفات احتمالي يعني کتابهاي عربي و قرآنها به حرم مطهر امام رضا (عليهالسلام) در مشهد [۳۴] و سومين گروه به زيارتگاه اردبيل منتقل شدند [۳۵]
شيخ بهاءالدين عاملي براي تمامي آنها وقفنامه نوشت و توليت آن با شاه و پس از او، به شاهان بعدي سپرده شد [۳۶]
در بهار سال 1020ق/1611م، شاه عباس اول دستوري مبني برساخت مسجد جامع بزرگ در جانب شرقي و شمالي ميدان نقش جهان صادر نمود [۳۷] شاه داراييهاي تجاري و کشاورزي داخل و حومه شهر اصفهان را به مسجد شاه هبه کرد و وقفنامه توسط بهاءالدين عاملي در شعبان 1023ق/1614م تنظيم شد [۳۸] درسال 1021ق/1612م، شاه عباس اول در يک سفر زيارتي به مشهد مقدس، پس از زيارت حرم امام رضا (عليهالسلام)، عمليات احياي بناي حرم را آغاز کرد [۳۹] همچنين در زمستان 1021ه.ق بر عمليات يک کانال آبرساني در مشهد نظارت داشت و در سال 1023 ه.ق آن را وقف کرد [۴۰] اموال وقف شده شامل کل مسير آب از «چشمه گل شب» در حومه شهر مشهد ميشد و در آمد حاصله از فروش آب براي آبياري، بايد صرف نگهداري کاروانسراي زوار ميشد [۴۱] وقفيات شاه عباس اول از بُعد عقيدتي داراي دو جنبه بود: اول، وقفيات مذهبي شيعه دوازده امامي، دوم، مشروعيت سياسي صفويه که هر دو براي اقتدار حکومت شاه حساس و خطير بود. لذا اقدامات وقفي که از جمله فعاليتهاي ملي شاه است، بايد در چارچوب کلي نياز مشروعيت صفوي در نظر گرفته شود. شاه عباس اول در شرايطي به سلطنت رسيد که مشروعيت صفوي تحت شعاع بود. زيرا برخلاف دوره 52 ساله سلطنت شاه طهماسب اول، مشروعيت آنها در زمان شاه اسماعيل دوم و محمد خدابنده تضعيف شده بود. علاوه برآن، مسأله ديگري که در آغاز سلطنتش پيش آمد و ميزان تعهد آنها را به اهل بيت (عليهمالسلام) زير سؤال ميبرد، مسأله حمايت و نگهداري از حرم مقدس و زيارتگاههاي عتبات عاليات عراق عرب و مشهد مقدس بود. عتبات عاليات عراق عرب از دهه 938ق/1530م در کنترل عثماني سني مذهب و شهر مقدس مشهد نيز از سال 997ق/1589م در دست ازبکهاي سني مذهب بود. لذا بازپسگيري شهر مشهد براي شاه مهمترين موضوع سياسي بود. حتي زماني که در سال 1007ق/1598م به اين هدف نائل آمد، باز هم مشروعيت آنها کامل نشد. زيارت غيرعادي شاه عباس اول با پاي پياده از اصفهان به مشهد، اقامت شاه در سه ماه رجب، شعبان و رمضان سال 1010ق/1601 و 1602م در حرم و انجام بخششهاي شاه و همچنين اجراي اعمال متواضعانه در حرم [۴۲] را ميتوان بهعنوان تلاشي براي نشان دادن وفاداري حکومت صفوي به شيعه دوازده امامي و درنتيجه، تقويت پايههاي مشروعيت صفوي در نظر گرفت. همچنين از دست رفتن مشهد در سال 997ق/1589م، نه تنها آبروي صفوي را به واسطه عدم حمايت از شيعه دوازده امامي به خطر انداخت، بلکه توانايي آنها براي حمايت از آثار مقدس نياکانشان را زير سؤال برد. زيرا تعدادي از اعضاي خاندان صفويه از جمله شاه طهماسب اول در مشهد دفن بودند. لذا به احتمال فراوان، وقف اراضي عمارت آستانه مقدس مشهد توسط شاه عباس اول در سال 1011 ه.ق و مسأله تدفين در حرم مقدس، مدرکي ديگر در رابطه با مشروعيت سياسي آنها بود. از سوي ديگر با نگاهي به کشور عثماني در همين دوره، درمييابيم که بازسازي استانبول در قرن پانزدهم ميلادي و احياي مجدد ديگر نواحي تجاري عثماني در قرون بعد از آن، عمدتاً به سرمايهگذاريهاي وقف بستگي داشته است. ظاهراً شاه عباس اول نيز از روش مشابه عثماني براي شکوفايي شهر اصفهان بهعنوان پايتخت صفوي و نوسازي و تعميرحرم امام رضا (عليهالسلام) براي توسعه شهري مشهد استفاده کرده است [۴۳] شاه عباس اول در اصفهان ميدان شاه را براي برگزاري جشنهاي ملي و مراسم ورزشي، در مرحله اول برنامه توسعه خود پيشبيني و طراحي کرده بود. اما در مرحله بعد، ميدان شاه را براي اهداف تجاري توسعه داد و مغازههايي در اطراف ميدان ساخت و به محض تکميل اين طرح، آن را وقف نمود تا افراد در مکان جديد تجاري جذب شوند. مورد مهم ديگر در سياست اقتصادي شاه عباس اول، وقف براي مسجد شاه (جامع کبيرعباسي) بود. برحسب موقعيت مکاني و زماني، ساخت مسجد شاه و وقف آن بهعنوان بخشي از استراتژي تجاري شاه عباس اول بود. قبل از ساخت مسجد شاه، محورهاي اصلي شهر اصفهان از ميدان عباسي ميگذشت. تصميم براي ساخت مسجد شاه، در منتهي اليه جنوب ميدان، اگر با ديد تجاري بررسي شود، ميتوان دريافت که مسجد را به اميد جهتدهي دوباره به جريان مبادله تجاري ساخته است. شاه عباس اول انتظار داشت مسجد شاه، مشتريان را به بازار ميدان شاه بکشاند. [۴۴] لذا اعطاي وقف جهت مسجد شاه که مشترکاً توسط شاه عباس اول و محب علي بيگ انجام شد، عامل ديگري در برنامهريزي تجاري بود. اعطاي اين وقف عاملي براي جلب مردم به مسجد و درنتيجه به محدوده بازار جديد بود که اين عمل به طور غيرمستقيم به بازار جديد کمک مالي ميکرد. نتيجه اينکه، وقفيات شاه عباس اول بخشي از سياستگذاري کلي وي در حيطه سياسي و اقتصادي بود. لذا در پس عملکرد صوري شاه براي وقف، انگيزهها و اهدافي وجود داشت که کاملاً با انگيزه تقرب به خدا و طلب و خشنودي وي متفاوت بود، بهخصوص پس از اينکه موفق شد ثبات سياسي لازم را به دست آورد. در زمان شاه عباس اول، گذشته از خاندان سلطنتي که بر وسعت زمينهاي وقفي ميافزودند، در بين صاحبان املاک خصوصي نيز اين تمايل پيدا شده بود که املاک خود را وقف کنند. علت اين امر را بايد در اين حقيقت جستوجو کرد که زمينهاي وقفي به اندازه ساير زمينها غصب نميشد و مالکان با وقف کردن زمينهاي خود تا حدي موفق به حفظ آنها ميشدند [۴۵] زيرا از اين راه خود و خانوادهشان متولي اوقاف ميشدند و درضمن ميتوانستند قسمت اعظم عوايد آن را به خود اختصاص داده و جايگاه اجتماعي قابل احترامي کسب کنند.
سياست حکومت صفويه در تحول مقام صدر
در دوره صفوي به علت تشويق پادشاهان به ترويج فقه شيعه، قدرت علماي شيعه افزايش يافت. اين نياز متقابل دولت و علماي ديني، زعامت معنوي و سياسي را به وجود آورد. يکي از نتايج آن، اداره برخي از تشکيلات دولتي مانند امور قضايي و اوقاف توسط روحانيون بود که از سنن قديمي نشأت ميگرفت و نهاد صدر در همين راستا قدرت گرفت. صدر مقامي روحاني بود که از دوره تيموري در ايران به وجود آمد اما صدر در دوره صفويه رييس نهاد مذهبي بود و قدرت خود را از تشکيلات سياسي ميگرفت [۴۶] شاه اسماعيل اول صفوي براي نظارت بر اشاعه تشيع و رياست بر افراد طبقات روحاني، مقامي به نام صدر تعيين کرد. ويژگي مهم مقام صدر در دوره صفوي اين بود که يک برگزيده سياسي محسوب ميشد و سلاطين صفوي از اين مقام براي نظارت بر طبقات روحاني استفاده ميکردند [۴۷] بعد از شاه اسماعيل اول، وظايف صدر به طور عمده معطوف به اداره کلي نهاد مذهب و نظارت بر اوقاف شد، در نتيجه نفوذ سياسي آن تنزل يافت [۴۸] اسکندربيک منشي نويسنده عالم آراي عباسي در مورد وظايف صدر مينويسد: «منصب صدارت عبارت است از «تقدم سادات و ارباب عمايم و تکفل مهمات ايشان و ضبط اوقاف و رسانيدن وجوه بر معارف شرعيه است، به جز سادات عظيمالقدر فاضل پرهيزگار به ديگري تفويض نميبايد...» [۴۹] در عهد شاه طهماسب يکم دو مقام صدر وجود داشت که همزمان مسئوليت داشته و بر اساس تفکيک جغرافيايي انجام وظيفه ميکردند، هرچند وظيفه آنها تفکيک نشده بود [۵۰] تاورنيه در مورد صدر مينويسد: «...اداره موقوفات مساجد و غيره با اوست که عايدات آنها را جمعآوري نموده، به مصارف معين وقف و مخارجي که خود او لازم بداند برساند، اما او قبل از ساير مصارف حق خود را برميدارد» [۵۱]
کمپفر سياح ديگر عصر صفوي و هم زمان با تاورنيه، وظيفه اداري اصلي صدر را مصرف صحيح درآمد حاصل از موقوفات ميداند [۵۲] آنچه از نوشتههاي اين دو سياح برميآيد، گوياي تسلط کامل مقام صدر بر درآمد موقوفات است و نيز نشانه ثروت بسياري است که نظارت برموقوفات براي وي به ارمغان ميآورد. از اين رو لزوم وجود صدر و حساسيتي که شاهان صفوي بر اين منصب داشتهاند، مشخص ميگردد. البته از نظر قانوني صدر در صورتي ميتوانست براي موقوفات مباشر انتخاب کند که وقفنامه محدوديتي براي اين کار قائل نشده باشد [۵۳] برطبق گزارش دستورالملوک منبع، در اواخر دوره صفوي، تعيين حکام شرع و مباشرين اوقاف و قضاوت درباره جميع سادات، علما، شيخ الاسلام، وزرا و مستوفيان از وظايف صدر بود [۵۴] همچنين نويسنده تذکرة الملوک در زمان سقوط حکومت صفوي در مورد منصب صدارت مينويسد: «تعيين حکام شرع، مباشران اوقاف تفويضي و ريشسفيد جميع سادات و علما و مدرسان و شيخالاسلامان، پيشنمازان و قضاة و متوليان و حفاظ و ساير خدمه مزارات و مدارس و مساجد و بقاع الخير و وزراي اوقاف و نظار و مستوفيان و ساير عمله سرکار موقوفات و محرران و غسالان و حفاران با اوست» [۵۵] همچنين، عزل و نصب مباشرين موقوفات را از وظايف صدر عامه و خاصه ذکر کرده و تعيين وزراي اوقاف و ساير عمله سرکار موقوفات را با صدارت ميداند [۵۶] در زمان شاه سليمان، وظايف صدر تفکيک و به صدر عامه و صدر خاصه تقسيم شد [۵۷] وظايف صدر خاصه، پرداختن به امور خالصه سلطنتي و وظايف صدر عامه، رسيدگي به املاک عامه مردم بود [۵۸] لذا سياستهاي دولت صفوي در افزايش و تنزل مقام صدر نقش مستقيمي داشت.
نگرش حاکميت صفوي نسبت به وقف از زمان شاه صفي تا سقوط حکومت صفويه
طي دوران فرمانروايي شاه صفي، موقوفات پراهميت سلطنتي ايجاد نشد اما عمل وقف در خاندان سلطنتي به صورت توليت موقوفات به شاه رسيد، مخصوصاً موقوفات چهارده معصوم (عليهمالسلام) همچنان اهميت خود را حفظ کرد. در ماه صفر سال 1038ق/1629م به روايت خلاصة السير: «شاه صفي مبلغي را در وجه وظيفه طلبه علم و ارباب استحقاق مقرر فرمود...» [۵۹] لذا اولين اقدام شاه صفي، اعطاي حاصل املاک وقفي تحت عنوان «وظيفه» که نوعي کمکهاي مالي و جنسي محسوب ميشد، به روحانيون بود [۶۰] درعهد شاه صفي، بقعه شيخ صفيالدين اردبيلي در اوج رونق و ثروت بود. آدام اولئاريوس سياح اروپايي از آن مکان بازديد کرد و با شگفتي از دارايي انبوه آن ياد ميکند که از راه موقوفات سلطنتي، مالياتها، صدقات و نذورات تأمين ميشد [۶۱] در زمان شاه عباس دوم نيز اقداماتي در زمينه وقف صورت گرفت. بخشي از وقفنامههاي اين دوره از سوي خاندان سلطنتي وقف شده و بيشتر آن مربوط به وقف کتاب به ويژه قرآن کريم است که عمدتاً برآستانه مقدس قم وقف شدهاند. در اين دوره وقف براولاد رواج يافت؛ براي نمونه در سال 1052 ه.ق آقا مير روحالله حسيني استرآبادي، يک خانه به همراه باغچه و زمين بر اولاد ذکور خود وقف کرده است [۶۲] در اين دوره بهخاطر گسترش تبديل اراضي ممالک به خاصه، تعداد موقوفات افزايش يافت. درنتيجه اداره آن بهخاطر احتمال طمعورزي افراد براي دستيابي به درآمد موقوفات دشوار و حتي پارهاي آشفتگي در امور موقوفات ديده ميشد، لذا انجام برخي اصلاحات ضروري به نظر ميرسيد. به همين دليل، شاه عباس دوم در پي شکايتهاي که از «نظرعلي خان» حاکم و متولي اردبيل شد، او را برکنار کرد. وحيد قزويني در اين زمينه مينويسد: «به علت سلوک ناهنجار و شکايات رعايا و تصرف موقوفات سرکار آستانه مقدسه معزول و محبوس گشته اموال و اسباب او در عوض تغلبات و تصرفات مزبورضبط شد...» [۶۳] در ادامه شاه عباس دوم، اقدامات عمليتري براي سروسامان بخشيدن به موقوفات انجام داد. به نوشته وحيد قزويني در موقوفات چهارده معصوم (عليهمالسلام) که توليت آن با پادشاه بود، نابساماني در سال 1066ق/1656م رخ داد، «...امر فرمودند که وظايف جماعت مستوفي که دادوستد آن با صدور بود اشرف به ديگري داده نشود و عوض وجه وظيفه غلامان موظف نواب گيتي ستان را از وجوهات سرکار خاصه داده به اندک توجهي که در اين باب فرمودند مبلغهاي کلي در مستغلات و ساير وجوهات آن زياده بر وجوهات سنوات به هم رسيده...» [۶۴] درنتيجه شاه عباس دوم «وظيفه» را که به علت فزوني مستمري بگيران آن دچار کسري بودجه شده بود، اصلاح کرد. در همين راستا، اسامي کساني که فوت کرده بودند اما کماکان وارث آنها از آن بهره ميبردند را حذف و به غلامان نيز از وجوهات خاصه خود اعطا کرد، بدين ترتيب مشکل فوق، حل و فصل گرديد [۶۵] دومين اقدام شاه عباس دوم، مهار قدرت صدر بود. شاردن سياح و جواهرشناس معروف فرانسوي، ارزش املاک موقوفات و عايدات آنها را به درستي اشاره ميکند و در مورد موقوفات مشهد معتقد است که بيش از دوسوم درآمد واقعي را به شاه نشان نميدادند [۶۶] اين عوامل زمينههاي قدرت و ثروت هنگفت را براي مقام صدر فراهم ميکرد. به همين دليل شاه عباس دوم مراقبت و نظارت خود را در امور کشور، خصوصاً املاک وقفي بيشتر و متوليان مختلف را عزل و مقام صدر را در کنترل قدرت خود درآورد. در اين زمان، ازطرف درباريان نيزموقوفاتي صورت گرفت. يک نمونه آن محمد شفيع اصفهاني است که در سال 1067ق/ 1657م مدرسه شفيعيه اصفهان را ساخت وآن را وقف طلبه علوم ديني تشيع کرد [۶۷] در دوره شاه سليمان، اوقاف سلطنتي رونقي نداشت. شماري از وقفنامههاي اين دوره در قم موجود و بيشتر شامل وقف نسخههايي از قرآن يا ديگر کتب برآستانه مقدس حضرت معصومه (عليهاالسلام) است. درباريان نيز در اين زمان وقفهايي داشتهاند، يکي از مهمترين آن موقوفاتي بود که شيخ علي خان زنگنه اعتمادالدوله در سال 1100ق/1689م براي مدرسهاي در همدان که خود باني آن بود، وقف کرد. نکته مهم اين وقفنامه، ممانعت واقف از پرداختن مدرسان و طلاب به حکمت، فلسفه و تصوف است و درصورت انجام آن، وظيفه آنها قطع ميشد [۶۸] اين اقدام بيانگر وجود تفکر مخالف صوفيگري، فلسفه و همچنين تسلط علماي اخباري و اهل حديث بر دربار صفوي در زمان شاه سليمان است. گزارش سياحان اروپايي درباره اوقاف در زمان شاه سليمان نيز قابل تعمق است. کمپفر که در اين زمان در ايران بود، مينويسد: «شاه فعلي موقوفات خود و اجدادش را شخصاً اداره ميکند» [۶۹] ، وي در جاي ديگر آورده «از زماني که صدر خاصه شغل خود را از دست داد، شاه سليمان شخصاً به امور موقوفات سلطنتي رسيدگي ميکرد...» [۷۰] سانسون سياح ديگر اروپايي، به نکته ظريفي اشاره دارد و آورده است هرکسي که در مشهد به خاک سپرده ميشود، نفيسترين اشياء و املاک خود را وقف امام هشتم (عليهالسلام) ميکرد، بدين گونه گنجينه گرانبهايي در مشهد فراهم ميشد [۷۱] جملي کارري، سياح ديگري که در اواخرپادشاهي شاه سليمان و آغاز سلطنت سلطان حسين از بقعه شيخ صفي ديدن کرد، معتقد است اکثر درآمد نواحي بقعه که به هشتاد هزار ليره طلا ميرسد، نه از آن بقعه است و نه به اشخاص بي بضاعت ميرسد، بلکه به اشخاص خاص ميرسد [۷۲] اين روايت کارري، بيانگر اين نکته است که درآمد وقف بقعه شيخ صفي و اراضي موقوفه اطراف آن تحت کنترل کامل دربار شاه و خارج از نهاد صدر بود. در اين دوره مسجد جامع کبير يزد از مکانهايي بود که اراضي وقفي زيادي در شهر و حومه يزد داشت [۷۳] در دوره سلطنت سي ساله شاه سلطان حسين، موقوفات سلطنتي دوباره رونق گرفت و شماري از وقفنامههاي اين دوره درباره وقف کتاب بر آستانههاي متعدد از جمله قم ميباشد. از بزرگترين مجموعه وقفي اين دوره، اوقافي بود که شاه براي مدرسه سلطاني اصفهان برقرار کرد. شاه سلطان حسين براي تأسيس مدرسه و مسجد آن، زميني را در کنارخيابان چهارباغ اصفهان وقف کرد [۷۴] ازموقوفات مهم ديگر سلطان حسين، موقوفهاي بود که در سال 1124ق/ 1712م در فارس وقف بر اولاد کرد. علاوه برشاه، مريم بيگم از خاندان سلطنتي در سال 1115ق/1703م موقوفهاي براي ساخت مدرسه و آقاکمال خواجه با نفوذ دربار سلطان حسين، موقوفهاي براي بناي مدرسه حسينيه داشت [۷۵] نکته قابل توجه در وقفنامه مريم بيگم اين است که در وقفنامه خود تصريح کرد، بايد در ايام ماه رمضان و محرم در مدرسه روضه سيدالشهدا (عليهالسلام) خوانده شود [۷۶] اين سند نشان ميدهد خاندان صفوي براي گسترش آيين تشيع و احياي آداب و مراسم مذهبي شيعه در ميان اقشار مختلف مردم به موقوفات توجه خاصي داشتند. لذا از نکات مهم اين دوره، وقف براي انجام مراسم مذهبي بود. براي نمونه حاج مهدي خان سرکار خاصه شريفه در وقفنامهاي که در سال 1129 ه.ق تنظيم کرد، دستور داد که نُه عشر درآمد حاصله از موقوفات وي را سالانه در ايام و ليالي دهه اول محرم، روز و شب اربعين، بيست و هشتم ماه صفر و روز بيست و يکم ماه رمضان صرف تعزيه سيدالشهدا (عليهالسلام) و ساير شهداي کربلا نمايند [۷۷] همچنين سلطان حسين در وقفنامه مربوط به فرحآباد خواست تا در دهه عاشورا و 21 رمضان و روز اربعين تعزيه سيدالشهدا (عليهالسلام) برگزار شود [۷۸] در ميان اسناد مورد بررسي، بيشترين ميزان وقف جهت عزاداري در اين دوره، متعلق به اسناد اصفهان است که 8 مورد از 58 مورد از وقفنامه نگهداري شده در اداره کل اوقاف اين شهر براي برگزاري مراسم عزاداري وقف شدهاند [۷۹] اين به خاطر آن بود که اصفهان مرکز صفوي بود و شاه و دربار در آنجا مراسم مذهبي برگزار ميکردند. از سوي ديگر وقفنامههاي بسياري موجود است که در آن قسمتي از درآمد موقوفه براي مصارف گوناگون زائران اماکن مقدس مذهبي در نظر گرفته شده است [۸۰] لذا با اختصاص اموال وقفي جهت سفر به اماکن مقدسه و ساخت بناهايي براي کاروانسراها، آب انبارها، اسکان مسافران و ايجاد دارالشفا و دارالضيافه باعث رونق سفرهاي مذهبي و شهرهاي مذهبي شد. نکته ديگر اينکه انجام برخي از موقوفات در ادامه رقابت و چشم و همچشمي بزرگان درباري و شاهان اواخر صفوي، براي کسب مشروعيت جايگاهشان و تظاهر نمودن به اينکه حامي بناهاي مذهبي و فرهنگياند، ميباشد. لذا در کنار بحث تقرب به خدا بهعنوان انگيزه اصلي واقف، مسأله تثبيت جايگاه، موقعيت و حفظ اموال و داراييهايشان از طريق وقف نيز از انگيزههاي آنها بود. با سقوط دولت صفويه ساختار سياسي، اقتصادي و ديني نهاد وقف دچار آشفتگي شد و با تسلط افاغنه و اقدامات آنها، اين آشفتگيها دو چندان گرديد.
سياست حکومت صفوي در تنزل مقام صدر
مقام صدر بهعلت نظارت و مسئوليت بر اراضي وقفي عايدات زيادي داشت، لذا ثروت و دارايي فراواني براي صاحب منصب خود فراهم ميکرد. علاوه برآن، اين مقام بهخاطر وجهه اجتماعي عالي و درآمد بالا، رشک برانگيز بود. لذا اين موضوع به مرور باعث تضعيف و تنزل مقام صدر شد. در زمان شاه عباس اول براي کنترل مقام صدر، براي مدتي خود شاه مقام صدر را اداره ميکرد تا اينکه در زمان شاه عباس دوم نظارت برمقام صدر بيشتر شد [۸۱] شاه عباس دوم بهمنظور کاهش قدرت صدر اقداماتي انجام داد. در ابتدا با عزل وزيراعظم، صدر خود (محمدمهدي صدر) را جانشين وزير ساخت و منصب صدر را به فردي عادي داد [۸۲] هدفش از اين کار تبديل مقام صدر به يک صاحب منصب اداري تحت نظر مستقيم شاه بود. ضمن آنکه صدر هيچ اختياري نسبت به اراضي موقوفات نداشت. اين عمل شاه عباس دوم چند نتيجه به همراه داشت:
1-با اين کار نظارت دستگاه سلطنتي را بر درآمدهاي اوقاف بيشتراز گذشته ميکرد.
2-جلوي افزايش دارايي مقام صدر و زيردستانش گرفته ميشد.
3- با کنترل شديد بر درآمد اوقاف، پول بيشتري وارد خزانه سلطنتي ميشد، درنتيجه بر درآمد شاه افزوده ميشد. کمپفر سياح اين دوره در اين زمينه مينويسد: «معمولاً پادشاهان صفوي ايران پس از مرگ صدر، وزير موقوفات را به کفايت آن کار ميگمارند که بدين ترتيب بتوانند تا ميشود عوايد اين شغل بلامتصدي را شخصاً تملک کنند...» [۸۳] اقدام بعدي شاه عباس دوم، کاهش ميزان درآمد و عايدات صدر بود. شاه بعد از محاسبات خود، دقيقاً آن را به نصف کاهش داد. [۸۴] سومين اقدام وي، بلاتصدي گذاشتن مقام صدارت بود [۸۵] همچنين در عهد شاه سليمان تقسيم مقام صدر به دو قسمت خاصه و عامه [۸۶] به معناي تضعيف قدرت صدر بود. پيامدهاي عمده اقدامات سلاطين متأخر صفوي در زمينه مقام صدر، باعث تنزل شديد اين مقام و تبديل آن از يک مقام سياسي و مذهبي به يک مقام اداري ساده شد. همچنين باعث ايجاد نارضايتي در بين صاحبمنصبان صدر و چالشهاي جدي آنها با دولت صفوي شد که در زمان سلطان حسين صفوي نمود عيني يافت. در دوره پاياني صفوي به دنبال تحول در ساختار اداري و مذهبي دولت صفوي و با اهميت يافتن مقام شيخالاسلام و توسعه روزافزون قدرت و موقعيتش، از اقتدار صدر کاسته شد. اين سياست در دوره شاه سلطان حسين با روند بيشتري ادامه يافت و سرانجام با ايجاد منصب ملاباشي که فعال مايشاء در همه امور و به قول تذکرة الملوک «سرکرده تمام ملاها» بود [۸۷] ، مقام صدر جنبه صوري و تشريفاتي پيدا کرد و در مقام ملاباشي تحليل رفت. ملاباشي در اواخر دوره صفوي به عاليترين مقام روحاني تشکيلات دولت صفوي تبديل شد.
نتيجه
وقف پيشينهاي طولاني دارد و در قرون نخستين ايران اسلامي و در عصر سلاطين آل بويه، سلجوقي و حتي ايلخانان مغول در ايران رشد کرد و در عهد سلاطين صفوي به تعالي رسيد. در عصر صفوي سنت وقف به صورت يک روش فراگير در بين خاندان شاهي، بزرگان و صاحبان املاک رشد بسيار زيادي کرد. منصب صدر که نظارت بر زمينهاي اوقاف را برعهده داشت، بهخاطر اهميت اوقاف و گسترش آن، به صورت يک نهاد بزرگ اقتصادي درآمد و رياست آن از جايگاه والاي برخوردارگرديد. به همين دليل از دوره شاه عباس اول به بعد نظارت خاصي بر اين نهاد شد و تا حدي کنترل آن در حوزه اختيار نهاد سلطنت قرارگرفت. نهاد وقف، سياست مذهبي شاهان صفوي را تقويت کرد و برآن مهر تأييد زد و دولتمردان صفوي نيز نهاد وقف را استحکام بخشيدند. در واقع نهاد وقف جزء جدايي ناپذير سياست مذهبي اين خاندان به حساب ميآمد. علل رشد وقف و تبديل آن به يک نهاد سازماني در زمان اقتدار و اوج قدرت صفوي بهخصوص شاه عباس اول متعدد است و مهمترين آن عبارتند از: امنيت سياسي و رشد اقتصادي و فرهنگي در دوره صفوي، انگيزههاي شاهان براي کسب مشروعيت سياسي، مذهبي و توسعه اهداف تجاري، اقتصادي؛ انگيزه اقتصادي مالکان براي حفظ ثروت و فرار از ماليات؛ انگيزه ديني عموم براي تقرب به خدا و جبران خطاها و در نهايت رقابت و چشم و همچشمي بين بزرگان و اشراف بود. در زمان سلاطين متأخر صفوي نيز با همين انگيزهها، توسعه وقف ادامه يافت، علاوه بر آن کنترل بيشتري براملاک وقفي و مقام صدر شد. سرانجام با سقوط صفوي و تسلط افاغنه بر ايران، نهاد وقف و اداره املاک وقفي دچار هرج و مرج و چالش شديد شد و دوره فترتي در اداره اراضي وقفي به وجود آمد.
منابع
کتاب
1- سفرنامه اولئاريوس، آدام اولئاريوس، ترجمه: احمد بهپور، تهران: ابتکار، 1363.
2- سفرنامه تاورنيه، ژان باتيست تاورنيه، ترجمه: ابوتراب نوري، تجديد نظر: حميد شيراني، تهران: سنايي و تأييد، 1369.
3- جهانگشاي خاقان، به کوشش: الله دتا مضطر، اسلام آباد: مرکز تحقيقات فارسي پاکستان، 1364.
4- تذکره شوشتري، سيد عبدالله جزايري شوشتري، تصحيح: خان بهادر مولي بخش، تهران: کتابخانه صدر، بي تا.
5- خلاصة التواريخ، قاضي احمد الحسيني قمي، ج 1، تصحيح: احسان اشرافي، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1359.
6- فارسنامه ناصري، حسن حسيني فسايي، ج 1، تصحيح: منصور رستگار فسايي، تهران: اميرکبير، 1367.
7- خلاصة السير، محمدمعصوم خواجگي اصفهاني، تصحيح: ايرج افشار، تهران: انتشارات علمي، 1368.
8- احسن التواريخ، ج 1، حسن بيگ روملو، تصحيح: عبدالحسين نوايي، تهران: انتشارات بابک، 1357.
9- سلسلة النسب صفوي، شيخ حسين بن شيخ ابدال زاهدي، برلين: چاپ ايرانشهر، 1343.
10- ايران عصر صفوي، راجرر سيوري، ترجمه: کامبيز عزيزي، تهران: سحر، 1366.
11- در باب صفويان، راجرر سيوري، ترجمه: رمضانعلي روحاللهي، تهران: نشر مرکز، 1380.
12- سفرنامه سانسون، مارتين سانسون، ترجمه: تقي تفضلي، تهران: ابن سينا، 1346.
13- سفرنامه شاردن، ج 4، ژان شاردن، ترجمه: اقبال يغمايي، تهران: انتشارات توس، 1372.
14- تذکره شاه طهماسب، شاه طهماسب، کلکته: انجمن آسيايي بنگال، 1343.
15- اوقاف، علياکبر شهابي، تهران: ايرانشهر، 1343.
16- ساختار نهاد و انديشه ديني در ايران عصر صفوي، منصور صفت گل، تهران: خدمات فرهنگي رسا، 1381.
17- زندگاني شاه اسماعيل اول، ج 1، نصرالله فلسفي، تهران: دانشگاه تهران، 1368.
18- لب التواريخ، يحيي بن عبد الطيف قزويني، تهران: انتشارات بنياد گويا، 1363.
19- سفرنامه کمپفر در دربار شاهنشاهي ايران، انگلبرت کمپفر، ترجمه: کيکاوس جهانداري، تهران: خوارزمي، 1363.
20- سفرنامه کارري، جملي کارري، ترجمه: عباس نخجوان و عبدالعلي کاررنگ، تبريز: اداره کل فرهنگ و هنر، 1348.
21- مالک و زارع در ايران، آن.لمبتون آن، ترجمه: منوچهر اميري، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1362.
22- عالم آراي عباسي، ج 2، اسکندربيک منشي ترکمان، تصحيح: ايرج افشار، تهران: امير کبير، 1382.
23- تاريخ عباسي يا روزنامه ملا جلال، ملا جلال منجم يزدي، تصحيح: سيفالله وحيد نيا، تهران: انتشارات وحيد، 1366.
24- فرامين قراقوينلوها وآق قوينلو، حسين مدرسي طباطبايي، قم: حکمت، 1352.
25- جامع مفيدي، محمد مفيد مستوفي بافقي، تصحيح: ايرج افشار، تهران: کتابفروشي اسدي، 1340.
26- تذکرة الملوک، ميرزا سميعا، به کوشش: محمد دبير سياقي، تهران: اميرکبير، 1368.
27- سازمان اداري حکومت صفوي، مينو رسکي، ترجمه: مسعود رجب نيا، تهران: اميرکبير، 1368.
28- تاريخ تحولات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي ايران دوره صفوي، عبدالحسين نوايي و عباسقلي غفاري فرد، تهران: سمت، 1381.
29- تذکره نصرآبادي، ميرزا محمدطاهر نصرآبادي، تصحيح: وحيد دستگردي، تهران: ارمغان، 1317.
30- خلد برين، محمديوسف واله اصفهاني، به کوشش: ميرهاشم محدث، تهران: بنياد موقوفات افشار، 1372.
31- عباس نامه، محمدطاهر وحيد قزويني، تصحيح: ابراهيم دهگان، اراک: کتابفروشي داوودي، 1329.
32- شاه اسماعيل دوم صفوي، والتر هينتس، ترجمه: کيکاووس جهانداري، تهران: علمي و فرهنگي، 1371.
33- جامع التواريخ، ج 2، رشيدالدين فضلالله همداني، به اهتمام: بهمن کريمي، تهران: اقبال، 1338.
مقاله
1- مقاله «دستورالملوک ميرزا رفيعا»، به کوشش: محمدتقي دانش پژوه، مجله دانشکده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران، شماره 15، 1347.
2- مقاله «کارکرد موقوفات در گسترش مراسم مذهبي در دوره صفوي»، نويسنده: نزهت احمدي، مجله پژوهشهاي تاريخي، دانشگاه اصفهان، شماره 1، پاييز و زمستان 1385، صص 7- 26.
3- مقاله «تشيع و وقف در عصر صفوي»، نويسنده: نزهت احمدي، مجله دانشکده ادبيات دانشگاه اصفهان، شماره 40، بهار1384، صص 41- 62.
4- مقاله «سنت وقف در ايران باستان»، نويسنده: سيد حسين اميدياني، مجله گنجينه اسناد، شماره 17و18، بهار و تابستان 1374، صص 98-103.
5- مقاله «وقف و سياست ملي در دوره صفويه»، نويسنده: رابرت مک چسني، ترجمه: گيتي عمادزاده، مجله وقف ميراث جاويدان، شماره 57، بهار 1386، صص 102-122.
6- مقاله «ساختار نهاد وقف در عصر صفوي»، نويسندگان: عبدالحسين نوايي و نزهت احمدي، مجله علوم انساني دانشگاه الزهراء (عليهاالسلام)، شماره 43، پاييز 1381، صص 21-42.
پانویس
- ↑ مجله گنجینه اسناد، شماره 17و18، ص99.
- ↑ مالک وزارع در ایران،ص145.
- ↑ جامع التواریخ، ج2،ص997.
- ↑ همان.
- ↑ فرامین قراقونیلوها وآق قونیلو،ص53.
- ↑ زندگانی شاه اسماعیل اول، ج1،ص169.
- ↑ لپ التواریخ، ص422.
- ↑ ساختار نهاد واندیشه دینی در ایران عصر صفوی، ص312.
- ↑ همان، صص313-314 .
- ↑ مجله دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان، شماره 40، ص43.
- ↑ مجله علوم انسانی دانشگاه الزهراء(علیها السلام)، شماره43، ص 23.
- ↑ مجله پژوهش های تاریخی، شماره 10، ص16و20 .
- ↑ جهانگشای خاقان، ص509.
- ↑ فارسنامه ناصری، ج1، ص37.
- ↑ ساختارنهادو اندیشه دینی در ایران عصر صفوی، ص320وصص313-314.
- ↑ همان، ص230.
- ↑ خلاصة التواریخ، ج1، ص299.
- ↑ همان، ص430.
- ↑ تذکره شوشتری، ص19.
- ↑ خلاصة التواریخ، ج1،صص289 .
- ↑ تذکره شاه طهماسب، صص23-24.
- ↑ شاه اسماعیل دوم صفوی، صص126-128و154-155.
- ↑ عالم آرای عباسی ، ج1، ص213و214.
- ↑ احسن التواریخ، ج1، ص647.
- ↑ شاه اسماعیل دوم صفوی، ص125.
- ↑ سفرنامه شاردن، ج4، ص1340 .
- ↑ تاریخ عباسی یا روزنامه ملا جلال، ص328 .
- ↑ مجله وقف میراث جاویدان، شماره57، ص104 .
- ↑ مالک و زارع در ایران، ص223.
- ↑ سلسلة النسب صفوی، صص5-113 .
- ↑ تذکره نصر آبادی،ص135 .
- ↑ عالم آرای عباسی، ج2،ص760.
- ↑ همان، صص760-761 .
- ↑ همان.
- ↑ همان، صص760-761.
- ↑ اوقاف، صص9-126 .
- ↑ عالم آرای عباسی، ج2، ص831.
- ↑ مجله وقف میراث جاویدان، شماره57، ص111 .
- ↑ عالم آرای عباسی، ج2، ص854.
- ↑ همان.
- ↑ مجله وقف میراث جاویدان، شماره 57، ص111.
- ↑ عالم آرای عباسی، ج2، صص12-611.
- ↑ مجله وقف میراث جاویدان، شماره 57، ص114و116.
- ↑ همان، ص117.
- ↑ مالک وزارع در ایران، ص224.
- ↑ تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی ایران دوره صفوی، ص312؛ در باب صفویان، ص79 .
- ↑ ایران عصر صفوی، ص27.
- ↑ در باب صفویان، ص81.
- ↑ عالم آرای عباسی، ج1، ص144 .
- ↑ خلد برین، ص415 .
- ↑ سفرنامه تاورنیه، ص588.
- ↑ سفرنامه کمپفر، ص121و122 .
- ↑ مجله علوم انسانی دانشگاه الزهراء(علیها السلام)، شماره 43، ص29 .
- ↑ دستور الملوک، ص2.
- ↑ تذکرهُ الملوک، ص2.
- ↑ همان، صص2-3 .
- ↑ سازمان اداری حکومت صفوی، ص74؛ سفرنامه کمپفر، ص122و123.
- ↑ سفرنامه کمپفر، ص123.
- ↑ خلاصةالسیر،ص613.
- ↑ همان.
- ↑ سفرنامه اولئاریوس، ص132 .
- ↑ ساختار نهاد واندیشه دینی در ایران عصر صفوی، ص325.
- ↑ عباس نامه، ص316 .
- ↑ همان، صص223-224.
- ↑ همان، ص 223 .
- ↑ سفرنامه شاردن، ج4، ص1340.
- ↑ ساختار نهاد واندیشه دینی در ایران عصر صفوی، ص327 .
- ↑ همان، صص330-331.
- ↑ سفرنامه کمپفر، ص129.
- ↑ همان، ص124.
- ↑ سفرنامه سانسون، ص201.
- ↑ سفرنامه کارری، ص42.
- ↑ جامع مفیدی، ص647 .
- ↑ ساختار نهاد واندیشه دینی در ایران عصر صفوی، ص332.
- ↑ همان، صص337-339.
- ↑ مجله پژوهش های تاریخی، شماره 1، ص12.
- ↑ همان، ص10.
- ↑ همان، ص11.
- ↑ همان.
- ↑ مجله پژوهش های تاریخی، شماره 1، صص12-13.
- ↑ سازمان اداری حکومت صفوی، ص73.
- ↑ عباس نامه، ص300.
- ↑ سفرنامه کمپفر، ص122 .
- ↑ سفرنامه شاردن، ج4، ص1343.
- ↑ ایران عصر صفوی، ص210.
- ↑ سفرنامه کمپفر، ص123.
- ↑ تذکرهُ الملوک، ص1.