مراکز رشد با رویکرد امور خیر
موضوع سخنرانی بنده مراکز رشد خیریه، مراکز رشد و کارآفرینی است که برای این امر با توجه به تجربهای که در مراکز رشد بهعنوان ریاست مرکز رشد دانشگاه اصفهان، عضویت در شورای پذیرش مرکز رشد، عضویت در شورای راهبردی شهرک فناوری اصفهان و داوری جشنواره شیخ بهایی دارم مطالبی را ارائه میکنم. در ابتدا مقوله کارآفرین، تقسیمبندی و راههای آن ارائه میشود، سپس مرکز رشد و مأموریتهای آن را تعریف میکنم، پس از آن بررسی میکنم که این مأموریتها در خیریه چه شکلی به خودش میگیرد و این موضوع چه چالشها و فرصتهایی بوجود می آورد.. مفهوم کارآفرینی مفهوم کارآفرینی فلسفه وجود مرکز رشد است که از آن تعاریف متعددی وجود دارد. تعریف ساده آن تبدیل ایده به کسبوکار جدید و یا استفاده از فرصتهای جدید برای توسعه کسبوکار است. کارآفرینی در تعریف عملیاتی باید سه ویژگی داشته باشد، 1. خلاقیت، یعنی ایجاد یک ایده جدید 2. نوآوری، یعنی تبدیل ایده جدید به محصول، خدمت و یا فرآیند جدید 3. پایداری کسبوکار ایجادشده حداقل تا 50 ماه، یعنی کسبوکار دوران طفولیت خود را گذرانده باشد. در ذهنیت عموم، کارآفرینی باید شغل ایجاد کند درحالیکه شغل یک کارکرد کارآفرینی است، کارآفرینی ایجاد ظرفیت میکند در بعضی موارد هیچ شغلی ایجاد نمیشود اما کارآفرینی است. یکی از مهمترین مزایای کارآفرینی ایجاد شغل است، از دیگر مزایای آن رشد متوازن و افزایش صادرات است.
تعریف کارآفرین بر اساس تعریف جهانی کارآفرین کسی است که ایده جدید دارد، آن را تبدیل میکند به محصول و کسبوکاری ایجاد کند بهطوریکه حداقل 50 ماه پایدار بماند. پس کارآفرینی با خلاق بودن تفاوت دارد، در ایران خیلیها خلاق هستند، تعداد ثبت اختراع در ایران بهشدت زیاد است اما کارآفرین نیستند. اختراع بهخودیخود ارزشآفرینی نمیکند. پس کارآفرینی یک فرایند است و هرکسی این فرآیند را طی کند کارآفرین است.
کارآفرینی مستقل و سازمانی کارآفرینی 2 نوع اصلی دارد، کارآفرینی مستقل و کارآفرینی سازمانی. کارآفرینی مستقل یعنی ایجاد کسبوکار خصوصی. ایده با هدف سودآوری و انتفاع تبدیل به کسبوکار میشود و حداقل یک شغل برای خود کارآفرین ایجاد میشود، گاهی هم تعداد بیشتری، که همان یک شغل هم بهشدت ارزشمند است. نوع دیگر کارآفرینی در بستر سازمان اتفاق میافتد، یعنی من نوعی، کارمند دانشگاه اصفهان هستم، ایدهای برای بهبود سیستم کاری دانشگاه دارم؛ در سازمان باید سیستمی وجود داشته باشد که ایده را بگیرد، پالایش کند و در صورت تأیید روی آن سرمایهگذاری کند تا ایده اجرا شود، در این نوع کارآفرینی شغل ایجاد نمیشود بلکه بهبود و توسعه اتفاق میافتد یا مثال دیگر تولید یک محصول جدید در یک کارخانه است.
کارآفرینی اجتماعی، دولتی و خصوصی در تقسیمبندی دیگر، بعد دیگری ایجاد شده است به نام کارآفرینی اجتماعی. کارآفرینی اجتماعی خودش به کارآفرینی اجتماعی دولتی و خصوصی تقسیمبندی میشود. در کارآفرینی مستقل هدف ایجاد کسبوکار و به دست آوردن سود است که ایرادی هم ندارد، در کارآفرینی سازمانی هدف رشد سازمان است، اما در کارآفرینی اجتماعی هدف بهبود اجتماعی است بهعبارتدیگر کمک به رشد و توسعه جامعه یا کمک به بهبود آن. در هر جامعهای که دولت متولی کارآفرینی شود بیشترین ضربه را مردم میخورند. در ایران دولت کارآفرین است درحالیکه دولت باید بسترساز باشد، یکی از بزرگترین عوارض این موضوع رشد نامتقارن و نامتوازن در کشور است یعنی هرجا سیاسیون برد بیشتری داشته باشند آنجا رشد بهتری پیدا میکند. برای مثال طرح اصلی فولاد مبارکه اصفهان باید در هرمزگان شکل میگرفت، این پروژه در هرمزگان 20 درصد هم پیشرفت میکند، اما در آن دوره سیاسیون، فولاد مبارکه را میآورند به فلات مرکزی، یعنی آن 20 درصد را تعطیل میکنند. حال برای انتقال تجهیزات از هرمزگان به اصفهان میبینند پلهای مسیر در برابر وزن این تجهیزات مقاومت ندارد، شروع میکنند به مقاومسازی پلهای مسیر تا انتقال را انجام دهند. خوب نتیجه چه شد؟ در فلات مرکز باعث رشد بیشتر یک کلانشهر شدیم و بحران محیطزیست و آب و رشد نامتوازن ایجاد کردیم. مثالهایی ازایندست در ایران بهشدت زیاد است چون دولت کارآفرین است. اگر دولت بسترساز شود ملت روستای مصر را در کویر ایران به یک روستای جهانی تبدیل میکنند، بهطورکلی با توجه به تاریخ زیست ایرانیان اگر دولت بسترساز شود ملت تحولات بزرگی را ایجاد میکند پس کارآفرینی اجتماعی دولتی مطلوب نیست و باید به سمت کارآفرینی اجتماعی خصوصی و غیرانتفاعی برود. ما در یک تحقیق مدل کارآفرینی اجتماعی را از نهجالبلاغه استخراج کرده و این مدل را در بین کارآفرینان اجتماعی شهر اصفهان مطالعه کردیم. تمام مسائلی که حضرت علی -علیهالسلام- درباره شخصیت و اعتقادات کارآفرین میگویند و نتایجی که میگیرند، همه فردی است، هیچکدام به دولت و حکومت بازنمیگردد، اصلاً دولت نباید متولی شود.
رویکردهای ویژهیاب و رفتاری در کارآفرینی 2 رویکرد داریم ، در رویکرد اول که باز حدود 20 سال در ایران حاکم بوده است رویکرد ویژهیاب است، در این رویکرد میگویند کارآفرین، کارآفرین به دنیا میآید، از همان اول فرد، خلاق و ریسکپذیر است و در نهایت کارآفرین میشود، اگر اینطور باشد کشور به نسل و پیشینه خودش وابسته است. در این مدت روانشناسان روی ویژگیهای ابعاد روانشناختی کارآفرینان مطالعه کردند و به این نتیجه رسیدند که ویژگیهای کارآفرینان را همه دارند و این ژنتیکی نیست. از این جهت رویکردی ایجاد شد به نام رویکرد رفتاری که چند دهه در جهان و یک دهه در ایران حاکم است، یعنی میتوان کارآفرینی را آموزش داد، تمام تحقیقات نشان میدهد آموزش کارآفرینی باعث ایجاد نیت و رویکرد کارآفرینی در افراد میشود. پس کارآفرین استثناء نیست و همه یک جمعیت میتوانند کارآفرین شوند. اگر کارآفرینی را بشود تدریس کرد پس میتوان بستری به اسم مرکز رشد ایجاد کرد، یعنی در پارادایم رفتاری ایجاد مرکز رشد توضیح منطقی دارد.
کارآفرینی دانشبنیان در ایران سندی داریم بهعنوان سند چشمانداز 1404 که باید به جایگاه اول علمی، اقتصادی و فناوری منطقه دستیابیم، ازاینرو باید به سمت اقتصادی دانشبنیان، متنوع و مقاومتی حرکت کنیم. اساس اقتصاد مقاومتی بر پایه کارآفرینی خصوصاً کارآفرینی دانشبنیان است. کارآفرینی اگر بر اساس ماده باشد کارآفرینی غیر دانشبنیان است اما اگر بر پایه دانش باشد، دانشبنیان است. برای مثال دارویی که تنها 5 قطره دارد، اما قیمت آن صد هزار تومان است، این 5 قطره و بستهبندی آن شاید بیست هزار تومان هم نباشد اما مابقی قیمت آن به خاطر دانش پشت این دارو یعنی همان فرمولاسیون آن است. این دانش نه تمام میشود و نه قابل تحریم است، اما کارآفرینی غیر دانشبنیان را میتوانند مواد اولیهاش را تحریم کنند و شرکت تعطیل شود. سهم کارآفرینی دانشبنیان در اقتصاد ما حدود 0.5 درصد است، ما در سال 1404 باید 20000 شرکت دانشبنیان داشته باشیم اما الآن 2700 شرکت داریم که بسیار کمتر از چشمانداز است. مشخصههای توسعه مبتنی بر تولید، داشتن سرمایه و پول، نیروی کار، واحد صنعتی، شهرکهای صنعتی، مناطق ویژه اقتصادی و آموزشگاههای فنی و حرفهای است که تا 5 سال پیش خیلی بر آن تأکید میکردیم اما در حال حاضر بنای توسعه مبتنی بر کارآفرینی است که مشخصههای آن مراکز رشد و پارکهای علم و فناوری است، که متأسفانه در حال حاضر ما حتی جای دانش، محصول را هم نمیفروشیم بلکه مواد خام را میفروشیم و محصولات وابسته به همان مواد خام را وارد میکنیم.
اقتصاد مبتنی بر دانایی و دانشگاه نسل سوم اقتصاد مبتنی بر دانایی اقتصادی است که در آن دانش فروخته میشود، عناصر مبتنی بر دانایی سه دسته است، آموزش، پژوهش و فناوری، این سه دسته یعنی سه نسل دانشگاه، یک روز دانشگاه آموزش محور بود یعنی دبیرستانی بزرگتر با درسهایی سختتر، سپس پژوهش و کارهای پژوهشی به دانشگاه وارد شد و نسل دوم دانشگاهها شکل گرفت. تقریباً همه دانشگاهها در ایران نسل دوماند یعنی آموزشی و پژوهشی و نسل سوم نداریم، به یک دلیل خیلی ساده که در چارت سازمانی، دانشگاهها معاونت آموزشی و معاونت پژوهشی دارند اما معاونت فناوری ندارند و اگر دارند در حد یک مدیریت است نه به اهمیت معاونتهای آموزش و پژوهش.
یکی از لازمههای اقتصاد مبتنی بر دانایی دانشگاه نسل سوم است. در دانشگاه نسل اول ما از لیسانس تا دکتری میگیریم سپس بهعنوان یک نیروی بیکار وارد بازار کار میشویم تنها کارکرد آن عقب انداختن زمان بیکاری است. اما در دانشگاه نسل سوم رویکرد این است که دانشجو آموزش کارآفرینی ببیند، تحریک کارآفرینانه شود و در دانشگاه بستری وجود داشته باشد مثل مرکز رشد که بتواند ایده را اجرا کند و نهایتاً بهعنوان یک کارآفرین از دانشگاه خارج شود.
مرکز رشد پس مرکز رشد جایی است که کارآفرین دانشبنیان را تربیت میکند، جای آن در دانشگاه است و دانشگاه را به دانشگاه نسل سوم تبدیل میکند. همواره بین فناوری و بازار درهای وجود دارد به نام دره مرگ، که حدود 85 درصد از افراد در این دره میافتند و به بازار نمیرسند. این دره مرگ را مرکز رشد و پارک علم و فناوری میتوانند جبران کنند. به عبارتی میتوان گفت مرکز رشد در اصل محل پرورش و رشد نوزادان نارس کسبوکار است، نوزاد کیست؟ دانشجویی که وارد بازار کار شده است و اگر بیتجربه وارد شود طعمه بازار میشود. در ترکیه پارک علم و فناوری ازمیر و یا پارکهای چین را ببینید تعجب میکنید، متوجه میشوید که پیشرفتهای ایجادشده اتفاقی نیست، پارک ازمیر در حال جذب کارآفرینان منطقه است، یک روز فرار مغزها بود الآن فرار کارآفرینان است. فرایند مرکز رشد این است که افراد حقیقی یا حقوقی دارای ایده، وارد میشوند و کارآفرین خارج میشوند، مرکز رشد خیریهای هم همینطور است یک بخش آدمهایی که مشکلات اجتماعی دارند یا فقیرند درنهایت بهعنوان یک کارآفرین خارج میشوند همان مثال معروف یاد دادن ماهیگیری بهجای دادن ماهی.
انواع مرکز رشد ما انواع مرکز رشد داریم، مراکز رشد صنعتی که در خوشههای صنعتی شکل میگیرند مثل مرکز رشد سنگ اصفهان در خوشه صنعتی سنگ راهاندازی شده است برای ایجاد سنگهای مصنوعی جدید. نوع دیگر، مرکز رشد دانشگاهی است که توضیح آن داده شد. نوع دیگر مرکز رشد تجاری است، یعنی ما یک شرکت باشیم مثل شرکت گز سکه، این شرکت یک مرکز رشد زده بهعنوان مرکز رشد گز و شیرینی، چند استارتآپ هم برگزار کرده است. یعنی من کارم شیرینی است هرکسی ایده دارد بیاید، من مکان و امکانات میدهم، اما شریک میشوم. بعضی اعتقاد دارند که تئوری بخش توسعه و تحقیقات در کارخانه از بین رفته است، بلکه ما باید مرکز رشد راه بیندازیم و با آنها شریک شویم اینگونه تعلقخاطر افراد هم خیلی بیشتر است. نوع دیگر مرکز رشد بینالمللی است، ما در قشم یک نمونه داریم اما کشورهای که پیشرفت کردهاند تعداد بیشتری دارند یعنی جذب کارآفرینان دیگر کشورها که لزوماً افراد باهوشی هم نیستند. در نهایت مرکز رشد خیریه.
تفاوت پارک علم و فناوری با مرکز رشد به تفاوت پارکهای علم و فناوری با مراکز رشد نیز اشاره کنم، فرض کنید من ایدهای دارم میروم در مرکز رشد، دوره رشد را میگذرانم و موفق میشوم یعنی شرکت من سه سال پایدار میماند، حال 2 راه دارد که بروم در بستر جامعه و شروع به کسبوکار کنم و یا بروم در یک فضای حمایتی به اسم پارک علم و فناوری، البته با شرایط سختتر و حمایتهای کمتر نسبت به مرکز رشد، اما بازهم میزان حمایتی وجود دارد. در واقع مرکز رشد میتواند به پارک علم و فناوری متصل شود.
مرکز رشد خیریه پس تا اینجا گفتیم کارآفرینی چیست؟ کارآفرین کیست؟ کارآفرینی دانشبنیان چیست؟ کارآفرینی دانشبنیان در چه بستری شکل میگیرد؟ مرکز رشد بهعنوان بستر کارآفرینی چیست، چه کارکردها و چه فرآیندی دارد. مرکز رشد خیریه نیز جدای از مرکز رشد فعلی نیست که ما کمی دیر به آن پرداختهایم.
مرکز رشد خیریه کمی با دیگر مراکز رشد متفاوت است از این لحاظ که دو نوع ورودی دارد، یک ورودی ایدههای نو است، منِ نوعی، ضعف مالی دارم مشمول حمایت مرکز رشد خیریهای میشوم، اما پول نمیخواهم، من ایده دارم، مرکزی میخواهم که به من آموزش دهد تا در نهایت کسبوکاری راه بیندازم، مثل مراکز رشد مرسوم. اما ورودی دیگر ایدههای خیریه است، یعنی من ایدهای داشته باشم برای ایجاد خیریههای متنوع. در اولی هدف کارآفرینی است اما در دومی هدف کارآفرینی اجتماعی است. یعنی در مرکز رشد خیریه، خروجی هم کارآفرین مستقل است و هم کارآفرین اجتماعی.
اما مراکز رشد خیریه چه فرصتهایی ایجاد میکنند. 1. توسعه اقتصادی مثل دیگر مراکز رشد 2. الگوی کاهش فقر 3. نهادینهسازی کارآفرینی برای همگان 4. توسعه خیریهها و چه چالشهایی دارند. 1. کمبود ایده، یعنی مرکز رشد دانشگاه ابزار تبلیغ، هیئتعلمی و امتیازدهی دارد تا هیئتهای علمی و دانشجویان درگیر موضوع شوند اما مراکز رشد خیریهای این ابزار را ندارند که میتوان با آموزش آن را حل نمود. 2. عدم حمایتهای اجتماعی 3. چالشهای قانونی، برای مثال قانون میگوید شرکت دانشبنیان از مالیات و حق بیمه معاف است اما هنوز در اداره کار و بیمه این موضوع را نمیدانند. 4. گرفتن مجوز مرکز رشد 5. توسعه کسبوکار این سخن از حضرت علی -علیهالسلام- پایانبخش بحث بنده است که «آرام باش، به خدا توکل کن و تفکر کن آنگاه دستان خدا را میبینی که زودتر از تو دستبهکار شدهاند» این جمله سه اصل آرامش، توکل بر خدا در عین ریسکپذیری و تفکر را که سه عامل مهم یک کارآفرین است بیان میکند، که کارآفرین با داشتن این سه عامل راه بر او هموار میشود.