معرفی کتاب «در باب اوقاف صفوی » ونگرشی بر موضوعات ومحتوای آن (بخش دوم )

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

مؤ لف : محمد حسین ریاحی

چکيده

محمد حسين رياحي [۱]

بي شک يکي از ادوار مهم و مؤثر در تمدن ايراني اسلامي، به ويژه رشد و توسعه ي تشيع اماميه در ايران، عصر صفويه است. اهتمام و اعتنا به موقوفات در اين زمان بسيار قابل توجه است و اين موضوع در ابعاد مختلف، به ويژه امور مذهبي، فرهنگي و اجتماعي محسوس و چشمگير است. کتاب در باب اوقاف صفوي با ارائه ي مقالات متعدد بر آن بوده که گستردگي وقف را در اين دوران متذکر شود؛ از اين رو در مقالات دوازده گانه ي خود به توضيح موضوع پرداخته، در اين زمينه، با استناد به منابع و متون تاريخي و اسناد به نتايجي دست يافته است. مقاله ي حاضر به تبيين و توضيح مطالب و محتواي اثر مذکور پرداخته است. در شماره ي پيشين، پس از مقدمه‌اي در توضيح اثر، به معرفي سه مقاله از آن پرداختيم و هم‌اکنون ادامه ي مباحث ارائه مي‌گردد. کليدواژه‌ها وقف، موقوفات، آثار وقف، جايگاه وقف، عصر صفوي

معرفي کتاب در باب اوقاف صفوي

مقاله ي چهارم تحت عنوان: «شيوه ي اداره ي مدارس بر اساس وقف نامه ها در دوره ي صفوي» تأليف شده است. [۲]

در اين باره در ابتداي مقاله آمده است: در خصوص شيوه ي اداره ي مدارس در منابع دوره ي صفوي کمتر ذکري به ميان آمده است و حتّي کتاب فرائد الفوائد در احوال مدارس و مساجد، که از عنوان انتظار مي رود حاوي اطلاعات مفيدي در اين مورد باشد، هيچ گونه اطلاع ارزشمندي در اختيار قرار نمي دهد. اگر اسناد وقف نامه ها نبودند، تنها منبع قابل اعتنا در اين مورد، سفرنامه ها بود که مختصر اطلاعاتي در اين باره ارائه کرده اند. به هرحال وقف نامه هاي مدارس اگر چه به منظور ديگري تنظيم شده اند، امّا تنها منبع معتبري هستند که در حين بيان شيوه ي مصرف درآمد موقوفه و بيان شرايط وقف، گاه مواردي از نحوه ي اداره ي مدارس، شيوه ي جذب طلّاب، شرايط تحصيل و غيره نيز بيان کرده اند که اين موارد مي تواند ما را در شناسايي شيوه ي اداره ي مدارس رهنمون سازد. از ميان 136 وقف نامه ي موجود از دوره ي صفويه که در بايگاني هاي اداره ي کل اوقاف اصفهان، اداره ي کل اوقاف کرمان، اداره ي کل اوقاف مشهد و بايگاني اداره ي اوقاف آستان قدس رضوي نگهداري مي شود، آنچه به مدارس تعلّق داشته در اين پژوهش مورد استناد قرار گرفته است. همچنين از تعدادي از وقف نامه هاي مدارس که پيش از اين توسط محقّقان به زيور طبع آراسته شده، با ذکر محل چاپ آنها، بهره گرفته شده است. به طور کلّي، دو رکن اصلي هر مدرسه، آموزش-دهنده و آموزش گيرنده است. در اينجا سعي شده است تا براساس اطلاعات به دست آمده از وقف نامه ها، شرايط و جايگاه هر يک از آنان در مدرسه روشن شود؛ و از آنجا که اين دو گروه براي انجام فعاليت هاي خود نيازمند به کتاب و کتابخانه هستند، اطلاعاتي را که وقف نامه ها در باب کتابخانه هاي مدارس در اختيار گذاشته اند، بيان شده است. همچنين در مورد شيوه ي اداره ي مدرسه و نيز تنظيم درآمدها و مخارج آن سخن گفته شده است. [۳] از ديگر مقالات کتاب در باب اوقاف صفوي، نوشته اي است با عنوان «چهار وقف نامه از مدارس دوره ي صفوي» که اين چهار مدرسه عبارتند از: مدرسه ي جده ي کوچک، مدرسه ي جده ي بزرگ، مدرسه کاسه گران (حکيميه) و مدرسه ي نيم آورد. مؤلف علاوه بر ذکر ويژگي هاي وقف نامه ي هر کدام از مدارس مذکور، به متن وقف نامه ي آنان نيز اشاره داشته است و از جمله در برخي موارد دقيقاً رقبات و املاک وقف شده براي اين نهادهاي آموزشي را ذکر کرده است. از جمله مي-توان مدرسه ي جده ي کوچک را مثال زد که دقيقاً دکاکين و اشتغالات آن زمان مغازه ها را نيز بيان کرده است. ضمن اينکه نوع مصارف عوايد اين موقوفات هم در برخي از متون وقف نامه ها ذکر شده است، بسياري از اين اسناد وقفي به ويژه اسناد مربوط به نهادهاي آموزشي مهر بزرگان، علما و دانشمندان زمان خود را دارد. چنان‌که امور وقفي مدارس نيز تحت نظارت آنان قرار داشته است. [۴] تعامل نهاد روحانيت و نهاد وقف نيز از جمله مطالب مندرج در کتاب در باب اوقاف صفوي است. نويسنده پس از اظهار مطالبي در اين موضوع نتيجه گيري کرده و چنين آورده است: مي توان چنين استدلال کرد که نهاد وقف و رشد موقوفات در دوره ي صفويه باعث تکوين و تحکيم جايگاه سياسي و اجتماعي روحانيت شيعه در اين دوره شد؛ چرا که هم استقلال مالي آنان را تقويت کرد و در واقع آنان را از نفوذ حاکميت رهانيد؛ و هم آنان با به دست گرفتن مشاغل سياسي مهم مانند صدارت ـ که نظارت وسيعي بر اقشار مختلف روحاني و بالطبع بر مردم داشت ـ توانستند در جامعه جايگاه اجتماعي والايي کسب کنند و از اين طريق نفوذ بيشتري را بر اداره ي موقوفات اعمال نمايند. همچنين کثرت موقوفات به ويژه موقوفات مدارس، رفاهي براي مدرسان و طالبان علم فراهم کرد و آنان را تا حدّي از دغدغه هاي طلب معاش رهانيد؛ و اين امر علاوه بر آنکه باعث جذب بيشتر جوانان با استعداد به تحصيل علوم ديني شد، اين امکان را فراهم کرد تا آنان با فراغ بال به مطالعه و علم آموزي بپردازند که در نهايت پيشرفت علوم مذهب شيعه و نيز گسترش طبقه ي روحاني را به دنبال داشت. يکي از مسائل قابل توجهي که در اين اثر بدان پرداخته شده و در حقيقت هفتمين مقاله ي مجموعه را تشکيل مي دهد، موضوع «تشيع و وقف در عصر صفوي» است که نمايانگر کارآيي وقف در گسترش مذهب تشيع و نيز آموزش هاي شيعي و نهادهاي آموزشي آن در عهد صفويان است. نويسنده نيز با توجه به اهميت وقف در تعميم فرهنگ شيعي و کمبود تحقيقات در اين زمينه مطالبي را آورده و در مقدمه مطالبي را ذکر کرده، مي نويسد: به طور کلي نهاد وقف و کارکردهاي آن در جامعه از موضوعات مهمي است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. اين نهاد با در دست داشتن امکانات مالي بسيار و نيز دارا بودن صبغه ي مذهبي جايگاه ويژه اي در جامعه داشته و مي-توانسته تأثيرات ديرپا بر جامعه بگذارد. از اين روي بررسي و پژوهش در مورد اين نهاد و کارکردهاي آن مي تواند پژوهشگران را به شناخت دقيق و جامع تر تاريخي فرهنگي و اجتماعي رهنمون سازد. [۵] بنا بر شواهد و قراين تاريخي، از يک سو عصر صفويان از دوره هايي است که نهاد وقف در آن گسترش بسيار يافت و اين گسترش خود بر ساير جنبه هاي اجتماع تأثيري مستقيم يا غيرمستقيم گذاشت؛ و از ديگر سوي در اين عصر شاهد رسميت يافتن تشيع و سپس گسترش و رواج چشمگير آن هستيم. از اين روي اين سؤال مطرح مي شود که نهاد وقف بر گسترش تشيع در ايران چه تأثيري داشته است؟ و به دنبال اين پرسش، فرضيه ي ارائه شده آن است که گسترش موقوفات خاص شيعه، بر روند گسترش تشيع در ايران تأثير داشته است. به هرحال پس از اينکه تشيع در ايران آيين رسمي شناخته شد، طبيعي بود که مي بايست کوششي براي اشاعه ي آن صورت گيرد و البته اين کار به انحاء مختلف انجام شد و در نهايت اکثريت جمعيت ايران به تشيع گرويدند. اگر بپذيريم که شاه اسماعيل دوم تلاشي براي بازگرداندن ايران به آيين تسنّن کرد، بايد نقش تشيع غالب را در سقوط او در نظر بگيريم. [۶] شواهد نشان مي دهد که کليه ي پادشاهان صفوي در اشاعه ي آيين اثني عشري کوشا بوده اند و يکي از راه هاي اشاعه، وقفياتي بود که جنبه هاي تبليغاتي براي اين آيين را داشت. يعني موقوفاتي که براي انجام مراسم مذهبي، تعليم و تربيت داعيه داران مذهب و ساير مؤسسات مذهبي وقف شده بودند. کارکرد اين موقوفات با سياست ديني حکّام صفوي هماهنگ بود و خود آنان و عمّالشان احتمالاً با توجه به اين سياست ها مبادرت به اين گونه موقوفات مي کردند، امّا مي توان تصوّر کرد که برخي از واقفان که تنها براي کسب ثواب اقدام به وقف مي کردند، از تأثيرات جانبي آن بي اطلاع بودند. [۷]

البته همه ي آنها مايل به اشاعه ي آيين تشيع بودند، ولي شايد از راهکارهاي آن چندان اطلاع نداشتند و خود نمي دانستند که در روند گسترش تشيع در ايران چه گام هاي اساسي و مهمي برداشته اند. اگرچه تلويحاً و به عنوان يک آرزوي قلبي موقوفه خود را عاملي براي اشاعه ي اسلام مي خواندند. [۸]

البته مسأله ي ثبات سياسي را نيز که در دوران صفويه پديد آمد نبايد فراموش کرد. اين ثبات طولاني‌مدّت زمينه اي مناسب براي توسعه و گسترش بسياري از نهادهاي اجتماعي و فرهنگي در جامعه ايجاد کرد که بدون آن تصور گسترش وقف محال به نظر مي رسد. در سايه ي امنيت و آسايش اين دوره بود که اقتصاد رونق گرفت، تجارت فعّال شد و هنر و معماري شکوفا گشت و در نهايت در سايه ي همين آرامش بود که فرصتي براي امور فرهنگي و از جمله وقف اموال براي اشاعه ي آيين تشيع حاصل آمد که خود تقويتي عظيم از دولت صفوي بود.. اين مدّعا با نگاهي به وقف نامه ها و تاريخ تراکم موقوفات به آساني ثابت مي شود. از لحاظ زماني هر چه از دوره يه ي اوليه ي صفوي، که زمان کشورگشايي ها و معارضه با همسايگان خارجي و ياغيان داخلي است، فاصله مي گيريم، بر تعداد موقوفات افزوده مي شود؛ و در نهايت تراکم عمده ي وقف را در سال هاي پس از 1000 ق که دوران تحکيم و تثبيت است شاهد هستيم. همچنين در تبيين اين مطلب در مقاله ي مذکور دو جدول تنظيم شده که تقريباً از اوائل دوره ي صفوي تا پايان آن، تعداد وقف نامه هاي هر دهه را نشان مي دهد؛ و در جدول ديگر نيز جدول مصارف کلي وقف را عرضه مي-کند. [۹]

از جمله موارد قابل ذکر اين مقاله تأثير موقوفات بر گسترش تشيع در ايران است که در آن به شيوه هاي شاهان و حاکمان آن دوره در اين مسئله اشاره رفته است. مؤلف معتقد است صفويان سعي داشتند از راه هاي ديگري به جز زور حاکميت خود را پابرجا بدارند. وي در اين باره آورده است: [۱۰]

شايد شاهان صفوي با آگاهي و درايت از اين مسأله، خود از پيشگامان جايگزيني شيوه هاي فرهنگي به جاي اِعمال زور بودند. حدّاقل مي دانيم که آنان در وقف اموال خود براي امور فرهنگي ـ مذهبي نقش اوّل ايفا کردند. شاه عبّاس اوّل با سياست بسيار هوشيارانه ي خود، که حتّي انگشتريِ در دست خود را وقفي اعلام داشته بود، [۱۱] خطوط فرهنگي ـ مذهبي کشور خود را به گونه اي روشن ترسيم کرد که نه تنها تا پايان اين خاندان، که هنوز هم تأثيرات آن در جامعه به خوبي آشکار است. از وقف نامه هاي به دست آمده و گزارش هايي که در برخي کتب وجود دارد مي توان چنين استنباط کرد که خاندان شاهي تلاشي معني دار در وقف اموال جهت امور مذهب وجود داشته است. قاضي احمد قمي ضمن بيان حوادث سال 969 ق که سال درگذشت شاهزاده مهين بانو ملقّب به شاهزاده سلطانم، دختر کوچک شاه اسماعيل است، به ستايش رفتار پسنديده ي وي پرداخته و به موقوفات او براي «چهارده معصوم» نيز اشاره کرده است. [۱۲] عبارتي که گاه در ميان موقوفات ديده مي شود و شاه عبّاس به چنين وقفي معروف است. همچنين سيدحسين استرآبادي در کتاب از شيخ صفي تا شاه صفي از موقوفات مادر شاه اسماعيل دوم گزارش داده است. [۱۳] ادامه ي تحصيل، رسيدن به مقامات عالي اداري و مذهبي، وصلت با خاندان هاي برجسته، کسب اعتبار در جامعه، همه و همه در گرو پيروي از اعتقادات و باورهاي مورد قبول جامعه بود که خط و خطوط آن نيز به روشني از سوي حاکمان ترسيم شده بود. اين بدان معنا نيست که جامعه در درون خود هيچ تنشي را شاهد نيست و با سياستي که درصدد يک-سويه کردن آن است به مسير دلخواه در حال حرکت است، بلکه در همين دوره تنش هاي بسياري را ميان گرايش هاي فکري تشيع شاهديم. [۱۴] تنش هايي که گاه در پي آن افرادي از سوي مخالفان خود به کفر و الحاد متهم شده اند، امّا آنچه هست تنش ها، ديگر مانند دوره ي آغاز اين حکومت ميان اهل تسنّن و تشيع نيست، بلکه بيشتر در درون جامعه ي يکسان شده ي شيعي‌مذهب است. از اين مسأله شايد بتوان چنين نتيجه گرفت که تشيع به عنوان مذهب غالب توانسته است در تمامي سطوح جامعه نفوذ کند. اينجا اين سؤال مطرح است که چگونه اين نفوذ ميسّر شده است؟ احتمالاً اگر عوامل تبليغات فرهنگي را ناديده بگيريم يا بخواهيم از کنار آن به سادگي گذر کنيم دچار اشتباه شويم. به نظر مي رسد کارسازترين عامل، که حتّي بر کارآيي شمشير قزلباشان شاه اسماعيل هم برتري داشت، همين عوامل فرهنگي است. اين عوامل فرهنگي در طي حکومت صفويان بطور مرتّب و مستمر با حمايت هاي خاندان شاهي و بزرگان دين و دولت در جامعه ي ايراني تأثيرات خود را بر جاي گذاشتند. [۱۵] موقوفات با کارکردهاي فرهنگي ـ مذهبي خود يکي از کارسازترين راه هاي نفوذ فرهنگي را در جامعه فراهم ساختند. اگر به تنوّع موقوفات توجه کنيم تقريباً در همه جنبه هاي گوناگون اثري از وقف را شاهد هستيم. مساجد، مدارس، حمام ها، آب‌انبارها، کاروانسراها، شفاخانه ها، سقاخانه ها، مزارات، دارالايتام ها، نوانخانه ها و غيره، همه و همه از يک سو جنبه هايي از وقف را در خود جاي داده اند و از ديگر سو با زندگي روزمره ي مردم سر و کار دارند. هر کسي به هر کجا که مي رود و به هر سو که مي نگرد نه تنها جنبه هايي از وقف و موقوفات را مي بيند، بلکه آن را کاملاً احساس مي کند، با آن خو مي گيرد و سپس به آساني جنبه هاي تبليغي آن را بر خود مي پذيرد. جدولي نيز که بر اساس اسناد وقفي سه شهر اصفهان، کرمان و مشهد تنظيم شده است ميزان موقوفات براي هر يک از موارد فوق را نشان مي دهد. [۱۶] موارد متفرقه اي که در اينجا مورد نظر است عبارتند از: مورد وقف بر تعمير حمّام، يکي در اصفهان و ديگري در اسناد آستان قدس. ساخت و نگهداري سقاخانه، دو مورد در اسناد اصفهان و يک مورد در اسناد آستان قدس. سه مورد وقف بر خانقاه، دو مورد وقف بر فقرا، يک مورد وقف براي آزاد کردن برده، که در زمره ي اسناد اصفهان است. سه مورد وقف بر دارالشفاء و بيماران که دو سند در آستان قدس و يک سند در اصفهان موجود است؛ و مواردي مانند: وقف براي استنساخ کتب احاديث و تفاسير، وقف براي کوک کردن ساعت حرم امام رضا (ع)، وقف براي ساخت رباط، کاروانسرا، بقعه، پل و همچنين وقف جهت شربت خانه ي حرم امام رضا(ع)، از موارد نادري است که در اين وقف نامه ها ديده شده است. [۱۷]

امّا به طور کلّي با توجه به آمار نوع مصرف موقوفات اين نتيجه به دست مي آيد که بيشترين موقوفات در جهت تبليغات مذهبي قرار داشت. در مرحله ي اوّل وقف بر مزار امامان و امامزادگان (شصت مورد) بيشترين موقوفات را به-خود اختصاص داده است. وقف جهت روشنايي، فرش و مرمت بناهاي مذهبي با 36 مورد پس از آن قرار دارد. وقف جهت مدارس (24 مورد) پس از آن مهم‌ترين نوع مصرف موقوفات است. سپس وقف بر تعزيه داري و زوّار هر يک با 14 مورد و وقف بر مساجد با 12 مورد، همگي در زمينه ي اهداف مذهبي ـ تبليغي قرار دارند، به طوري که با ديگر موقوفات نه ازنظر تعداد و نه ازنظر ارزش موقوفه قابل قياس نيستند. [۱۸]

از ديگر مسائل مطرح شده در اين مقاله يکي تأثير نهاد آموزش ديني بر گسترش تشيع در ايران است و ديگري نقش تشيع در گسترش و جهت دهي به موقوفات، که در اين مورد اخير نويسنده بر اين اعتقاد است که: رسميت يافتن آيين تشيع در ايران دوره ي صفويه، در اندک‌ مدتي توانست موقوفات را جهت دهد. در واقع در اين دوره موقوفاتي که به مذهب شيعه اختصاص داشت رشد چشمگيري کرد. [۱۹] همچنين اعتقاد مؤلف بر آن است که: نهاد وقف سياست شاهان صفوي را تقويت کرد و بر آن مهر تأييد زد و شاهان و دولت مردان صفوي نهاد وقف را استحکام بخشيدند و به آن عظمت دادند. در واقع نهاد وقف جزء جداناشدني سياست مذهبي اين خاندان به حساب مي آمد. سياستي که دگرگوني هاي فرهنگي ـ مذهبي بسياري را براي جامعه به-ارمغان آورد. تأثيرات فرهنگي ـ مذهبي نهاد وقف در دوره ي صفوي به حدّي عميق و استوار بود که هنوز پس از چند قرن آثار آن به روشني هويداست. [۲۰] هشتمين مقاله ي اين مجموعه مقالات (در باب اوقاف صفوي) تحت عنوان «کارکرد موقوفات در گسترش مراسم مذهبي دوره ي صفوي» است. مؤلف در تبيين موضوع در مقدمه مقاله مطالبي را بيان داشته و در خصوص محتواي عنوان آورده است: شناخت آداب و مراسم مذهبي هر دوره ي تاريخي کمک بسياري به شناخت تاريخ اجتماعي آن عصر مي کند. از آنجايي که مراسم مذهبي يکي از تجليات فرهنگ جامعه و بازتاب علايق و انديشه هاي مذهبي مردم آن جامعه است، بررسي و پژوهش در اين خصوص ما را به درک بهتر تاريخ اجتماعي رهنمون مي سازد. با توجه به آنکه جزئيات مراسم مذهبي و نحوه ي اجراي آن براي مورّخان هر دوره امري بديهي و شايد روزمره تلقي مي شده است، کمتر مي توان در منابع تاريخي نشاني از آن به دست آورد. بيشترين حجم اطلاعات ما از زماني است که سيّاحان خارجي ديده ها و شنيده هاي خود را براي گزارش به مردم کشور خويش به رشته ي تحرير درآورده اند، امّا اطلاعات آنان نيز تنها حول محور چگونگي برگزاري اين مراسم و در واقع نماد بيروني آن است و کمتر مي توان اطلاعاتي از ميزان هزينه ي تخصيص‌يافته به اين مراسم و نيز دلايل توسعه و گسترش آن به دست آورد. يکي از معدود منابع که اطلاعات ذي قيمتي در اين خصوص به دست مي دهد اسناد وقفي است که مستقيماً جهت وقف امور مذهبي از جمله برگزاري مراسم مذهبي يا زيارت اماکن متبرکه تنظيم شده اند. از دوره ي صفويه که دوره ي پررونق وقف است اسناد وقفي بسياري جهت امور مذهبي باقي مانده است که مي توان با بررسي آنها اطلاعاتي در مورد مراسم مذهبي در اين دوره و نيز جايگاه اين مراسم در فرهنگ جامعه ايران آن روز به-دست آورد. در اينجا مراد ما از مراسم مذهبي کليه ي مراسم مربوط به اعياد مذهبي، مراسم عزاداري و سفرهاي زيارتي است؛ و از آنجايي که توسعه ي بناهاي مذهبي و به ويژه توجه به ساخت و مرمّت مزار امامان و امامزادگان با توسعه سفرهاي زيارتي بي ارتباط نيست، به طور مختصر به اين مورد نيز پرداخته شده است. پژوهش مقاله ي مذکور براساس اسناد وقفي شهرهاي اصفهان، کرمان و مشهد تنظيم گرديده است. [۲۱]

مطالب مندرج در اين نوشتار در باب مراسم و اعياد مذهبي، حمايت موقوفات از مراسم عزاداري، افزايش سفرهاي زيارتي با حمايت موقوفات، توسعه ي بناهاي مذهبي تحت حمايت موقوفات، وقف بر تعمير و مرمت بنا، وقف بر روشنايي، وقف براي خوش بو کردن اماکن، وقف بر خدّام، وقف بر فرش، وقف بر تأسيسات جانبي، وقف بر سقاخانه ي حرم، وقف بر دارالشفاء، وقف بر اطعام زائران و وقف بر موارد استثنايي است. به هرحال هرچه بر تعداد موقوفات افزوده شد، به طور مستقيم و غيرمستقيم سهم اماکن مذهبي نيز افزايش يافت. مبالغ بسياري هم که وضيع و شريف بر اماکن مقدّسه به ويژه عتبات عاليات و مشهد امام ثامن(ع) وقف کرده اند، هم گوياي ميزان علاقه و توجه اقشار مختلف جامعه به اين اماکن است و هم گوياي ارزش هاي رايج زمان خود مي باشد. گسترش آداب و مراسم مذهبي خاص شيعه در جامعه ي دوره ي صفويه به گسترش آيين تشيع کمک بسيار نمود و در واقع يکي از راه هاي فرهنگي تبليغ و ترويج فرهنگ تشيع در ميان اقشار مختلف مردم همان اشاعه ي آداب و مراسم مذهبي بود که آن نيز به کمک موقوفات ميسّر شده بود. روضه خواني که شايد زماني نه چندان دور از اين دوره نمي-توانست به طور علني برگزار شود، اينک جزو جدايي‌ناپذير برنامه هاي تمام مراکز آموزشي شده و در واقع با زندگي روزمره ي مردم عجين شده بود. مراسم مذهبي با حرارت تمام در شهرهاي مختلف کشور برگزار مي شد که در نهايت تثبيت تشيع را به عنوان مذهب رسمي کشور به دنبال داشت. [۲۲] تأثيرگذاري بانوان و نقش و اهميت آنان در فرهنگ اسلامي به ويژه تشيع، با رسميت يافتن اين مذهب در ايران و شهرهاي آن در عهد صفوي محسوس و قابل توجه است که يک نمونه ي آن آثار موقوفه بسياري است که از زنان آن دوره در شهرهايي چون اصفهان هنوز هم پابرجاست. [۲۳]

مقاله ي نهم، مقاله ي خانم دکتر نزهت احمدي در مجموعه ي مقالات در باب اوقاف صفوي تحت عنوان «زنان واقف در پايتخت صفوي» است. وي علاوه بر تنظيم جداولي که وقف نامه هاي بانوان اصفهان آن دوره را نشان مي دهد، به زمان وقف، نام واقف و مصرف وقف نيز در آن اشاره داشته است. مؤلف در تبيين نقش زنان آن دوره در مسئله وقف و در اسناد آن آورده است: مسأله ي زنان و نقش آنان در جامعه از موضوعاتي است که منابع متقدّم غالباً از ذکر آن خودداري کرده اند و کمتر مي-توان در خصوص وضعيت زنان در جامعه سخني در منابع يافت. حال اگر بخواهيم نقش زنان را در امر وقف در دوره ي صفويه بررسي کنيم، با مشکلي مضاعف روبرو خواهيم بود. از اين روي، اين مقاله با محور قرار دادن اسناد وقفي سعي کرده تا به اطلاعات جديدي درخصوص نقش و جايگاه زنان در گسترش وقف در دوره ي صفويه، دسترسي پيدا کند. در مقاله ي حاضر، وقف نامه هاي موجود از بانوان دوره ي صفوي در شهر اصفهان را از ميان ساير وقف نامه هاي اين دوره جدا کرده‌ايم و بر آن بوده‌ايم که با جمع بندي آنها، اطلاعاتي در خصوص زنان واقف در اصفهان دوره ي صفوي به دست آوريم. در اينکه اصفهانِ دوره صفوي شهري سرشار از موقوفات است، هيچ گونه شکي وجود ندارد، امّا اينکه واقفان اين موقوفات چه کساني بودند و از وقف خود چه هدفي را دنبال مي کردند، جاي سخن بسيار دارد. در واقع هدف از اين پژوهش مشخص کردن ميزان مشارکت زنان در کارهاي عام المنفعه در دوره ي صفويه با تکيه بر اسناد وقفي است. مي خواهيم روشن کنيم تا چه اندازه اين زنان به مسائل اجتماعي علاقه مند بودند و تا چه ميزان براي شرکت در امور اجتماعي آزادي عمل داشته اند. [۲۴]

در اينجا با چند پرسش روبرو هستيم، ابتدا آنکه انگيزه هاي زنان از وقف اموال خود چه بوده است؟ آيا ميان نوع مصرف موقوفات آنان با موقوفات مردان تفاوتي وجود دارد يا خير؟ شمار زنان واقف در چه سال هايي بيشتر است؟ و در نهايت، پايگاه اجتماعي اين زنان چه بوده است؟ ازنظر ما ميان پايگاه اجتماعي و بالطبع توان مالي اين زنان و توجه به وقف اموال رابطه اي معني دار وجود دارد. همچنين آنان در نوع وقف و توجه به امر وقف همان سياست حاکم بر کل جامعه را دنبال کرده اند. به ديگر سخن، زنان علي رغم دور بودن از فعاليت هاي اجتماعي، خود را از جامعه جدا ندانسته و در امور عام المنفعه مشارکت فعال داشتند؛ و اين مسأله خود گوياي آشنايي آنان با سياست هاي روز جامعه و احساس مسؤوليت براي پيشبرد اين سياست ها بوده است. ناگفته نماند که زنان در پي کسب مقبوليت در جامعه بوده اند و سعي داشته اند با وقف اموال، دعاگويان خود را افزايش داده، نامي نيک از خود به يادگار گذارند. [۲۵]

از ميان 59 وقف نامه ي موجود در اداره ي کلّ اوقاف اصفهان که به دوره ي صفوي تعلّق دارد، تعداد 17 وقف نامه از بانوان اين شهر باقي مانده است، يعني در واقع واقف 29% موقوفات اصفهان در دوره ي صفويه بانوان هستند. اين رقم، بسيار قابل توجه است؛ چرا که نزديک به يک‌ سوم کل موقوفات را شامل مي شود. مواردي که از سوي اين بانوان مورد توجه قرار گرفته عبارت است از وقف بر مدرسه (6 مورد)، وقف بر اولاد (3 مورد)، وقف بر حرم امامان و امامزادگان (5 مورد) و وقف بر اشخاص و نيازمندان (3 مورد)، البته متأسفانه منابع تاريخي کمتر سخني در باب زنان و ميزان فعاليت هاي اجتماعي آنان به ميان آورده اند، از اين رو به درستي نمي دانيم که در آن دوره تا چه حد زنان در امور اجتماعي فعاليت داشته اند. [۲۶] البتّه با اطمينان مي توانيم اظهار کنيم که زنان و به ويژه زنان شهري ـ البته طبقه ي مرفه و متوسط [۲۷] ـ داراي فعاليت اجتماعي نبودند. برخي از مشاغل مربوط به زنان هم که به نوعي همکاري زنان را طلب مي کرد، يا به دست زنان اقليت بود و يا زنان رده هاي پايين جامعه به آن مي پرداختند؛ مانند مشاغلي چون پرستاري [۲۸] مشاطگي. امّا با همه ي اين حرف ها، زنان در امور جامعه ـ خواه پنهان و خواه آشکار ـ دستي داشتند و اعمال نفوذ مي کردند. در اسلام حقوق اقتصادي زنان و مالکيت آنان محترم شمرده شده است. يعني زنان صاحب و مالک دارايي خود هستند؛ خواه آن را به صورت مهريه به دست آورده باشند و خواه از پدر يا همسر به ارث برده باشند. حقّ خريد و فروش دارند و مي توانند به ميل خويش دارايي خود را خرج کنند، بدون آنکه لازم باشد براي خرج اموال خود جوابگوي کسي باشند. از اين روي مي بينيم زنان اين دوره به ويژه زنان طبقه اشراف که از ثروت زيادي بهره مند هستند به وقف اموال جهت امور مختلف پرداخته اند. به درستي از انگيزه هاي واقعي آنان نمي توانيم بحث کنيم؛ همان گونه که از انگيزه ي واقعي مردان واقف نيز نمي توانيم سخني به ميان آوريم. در مورد هر دو گروه نيت هاي متفاوتي حدّ فاصل کسب ثواب اخروي تا کسب اعتبار دنيوي مي تواند وجود داشته باشد، امّا آنچه مسلّم است آنان براي موارد مختلفي وقف کرده اند. دهمين مقاله اختصاص به «دو بناي ماندگار از دو بانوي دربار» دارد که امروزه اين دو بنا در بازار بزرگ اصفهان و موسوم به مدرسه ي جده ي بزرگ و مدرسه ي جده ي کوچک است. اين دو بنا هر دو مربوط به ايام سلطنت شاه عباس دوم صفوي است. [۲۹]

واقع شدن اين دو مدرسه ي مهم عصر صفوي در بازار اصفهان علي رغم جنب و جوش اقتصادي درون بازار، از رونق علمي آن در عصر حاضر نيز نکاسته است. مؤلف مقاله نيز در نتيجه گيري به اين مطلب اشاره کرده و آورده است: از آنچه گفته شد مي توان چنين نتيجه گرفت که عامل مکان مي تواند در حفظ بنا مؤثر باشد؛ چنان‌که مدارس و حتي ساير بناهايي که در بازار قرار داشته اند بهتر از همتايان خود در خارج از محدوده ي بازار از گزند حوادث مصون مانده اند. همچنين شخصيت واقف و اينکه در جامعه مورد بغض و کينه واقع نشده باشد مي تواند تا حد زيادي بر تداوم بناي احداث‌شده بيفزايد. مي توان استدلال کرد که هرچه قيود و شروط درس گفتن و درس آموختن در مدارس دشوارتر بوده، امکان رها شدن مدرسه و نابودي آن نيز افزايش يافته است. کثرت اراضي، رقبات و مستغلاتي که بر بنايي وقف شده است، همچنين مصون ماندن خود اين موقوفات و کاردهي و درآمدزايي آنها در بقاي بنا نقش مهمي داشته اند و در واقع حيات بنا به آباداني آنها وابسته بوده است. گرايش‌هاي فکري هر دوره ي تاريخي هم در نوع و کارکرد بناهاي وقفي و نيز شروط واقفان تأثيرگذار بوده است. [۳۰]

يازدهمين مقاله ي مندرج در کتاب در باب اوقاف صفوي ارائه ي متن دو وقف نامه و تکمله و حواشي آن است که تحت عنوان «دو وقف نامه از دو بانوي عصر صفوي» آمده است. اين بانوان هر دو از خاندان هاي سلطنتي و بزرگان آن دوره بوده و زبيده بيگم و گوهرشاه خانم نام داشته اند. نويسنده ي مقاله در ابتداي مقاله به ذکر اين مسأله پرداخته که: بازخواني و چاپ اسناد مي تواند تا حدّي زمينه را براي پژوهش هاي تحليلي فراهم نمايد و محققان را حتي المقدور از مراجعه به اصل اسناد که غالباً چندان هم دسترسي به آنها آسان نيست و لازمه ي صرف وقت بسيار است بي نياز سازد. همچنين از آنجايي که غالباً محل نگهداري بيشتر اين گونه اسناد چندان مناسب نيستند، بازخواني و انتشار اسناد مي تواند مانع نابودي کامل آنها شود. آنچه در اين قسمت از اثر آمده، بازخواني وقف نامه ي اين دو بانوي ايراني است که نشان دهنده ي مطالب متعدد تاريخي، اجتماعي، فرهنگي و مذهبي است. نکته ي جالب توجهي که وقف نامه ي گوهرشاد بيگم را از بيشتر وقف نامه ها جدا مي سازد آن است که وي، توليت موقوفه را در صورت انقراض اولاد ذکور اين خاندان به اولادِ اِناث سپرده است. همچنين در پايان وقف نامه، واقفه با خط خود اين جمله را نوشته است: «به قصد قربت وقف کردم و به تصرف وقف دادم، تغييردهنده به لعنت خدا گرفتار گردد». اين نمونه ي نادري از دستخط يک بانوي ايراني در دوران صفوي است. [۳۱] اما آخرين يا دوازدهمين مقاله از مجموعه مقالات در باب اوقاف صفوي مقاله ي مختصري است تحت عنوان «نجات فرزند انگيزه اي براي وقف»، که تحليلي است بر وقف نامه ي مادر شاه سليمان صفوي. از مضمون اين وقف نامه و از وقف نامه-هايي از اين قبيل که جهت نذر تنظيم شده مي توان چنين نتيجه گرفت و گفت که: ميان موقوفاتي که با انگيزه ي نذر صورت مي پذيرد با آنچه تنها جنبه ي وقف دارد، دست کم يک تفاوت کلي وجود دارد و آن اينکه در نوع موقوفاتِ نذري، ديگر به باقي گذاشتن نام نيک و احياناً درخواست ثواب اخروي توجهي نبوده، و عمل وقف تنها تضميني بوده براي آنچه که در طي نذر درخواست شده است. [۳۲]

مي توان چنين استدلال کرد که واقفان از تأثير کار خود بي اطلاع نبوده اند، اما گويا ادبيات وقف توضيح در مورد جزئيات انگيزه ي واقفان را برنمي تافته و تنها با ذکر کلياتي بدان پرداخته شده است. حذف نام اين بانو احتمالاً به دليل آن است که هدفش از وقف انجام نذر بوده نه باقي گذاشتن نام خود. [۳۳]

نتيجه گيري، نقد و ارزيابي

با توجه به ارائه ي موضوعات و نگرشي مختصر بر محتواي کتاب مي توان دريافت که موقوفات در عصر صفوي به دليل اهتمام سياست مداران، بزرگان و علما و حتي عامّه ي مردم انسجام و شکل بسيار خوبي يافت و نظامات خاصي براي آن تعريف شد. اعتقادات و تفکر عمومي چون بر اساس مذهب، به ويژه تشيع اثني عشري بنيان يافته بود، باعث رونق وقف و امکانات عام المنفعه ي بسيار گرديد. مدارس کوچک و بزرگ بر همين اساس بنيان يافت و آثار و تأليفات فراوان به وجود آمد و حاصل آن پرورش و رشد عالمان و انديشمندان به ويژه در عرصه ي دانش هاي مذهبي گرديد. علاوه بر بزرگان و پادشاهان و يا صاحب منصبان، ساير اقشار و اصناف نيز در عرصه ي وقف حضور قابل توجه و محسوسي داشتند و در حقيقت در بسياري از موارد نقش وقف در کمک و ياري و تعاون محسوس بود. در اين صحنه کوچک و بزرگ و زن و مرد نقش داشتند که قطعاً با استناد به مضامين ديني آيات و روايات اين مسأله توسعه ي بيشتري داشت. اميد است با توجه به وسعت موضوعات مربوط به وقف در عرصه ي پژوهش بتوانيم از تحقيقات بيشتري بهره مند شويم، هرچند که دوران صفوي دوره اي بسيار مبرز خصوصاً در مورد اموري مانند وقف است، ليکن پژوهش هايي از اين دست، چه در مورد اين سلسله و يا دوران هاي قبل و بعد از آن مي‌تواند زمينه اي را براي تأليف کتاب هايي درباره ي تاريخ وقف در ايران فراهم کند. برخي نکات که به عنوان نقد و پيشنهاد در باب کتاب به نظر رسيد عبارتند از: 1ـ علي‌رغم اينکه در مقالات، ابعاد مختلف موضوعات وقف درنظر گرفته شده است، اما اگر برخي شهرهاي مهم و مؤثر در سلسله ي صفوي به ويژه دوران اول عصر صفوي در قرن دهم هجري هم مورد توجه بيشتر قرار مي گرفت بهتر بود؛ شهرهايي مانند: اردبيل، تبريز و قزوين.

2ـ وقفيات مربوط به عصر صفوي به ويژه بانوان ايران و شهرهايي مانند اصفهان در اين دوره کم نبوده، و علاوه بر مدارس در مکان هاي ديگر و مؤسسات متعدد آن و يا مکان هايي مانند عتبات، آستان قدس و امامزاده هاي شهرهايي مانند اصفهان مثل امامزاده اسماعيل مورد توجه بوده است، که از اين قبيل مطالب در اثر کم رنگ ديده مي شود.

3ـ ميزان وقفيات برخي نهادهاي آموزشي عصر صفوي بسيار جالب و قابل توجه بوده و وقف نامه هاي آن داراي نکاتي ويژه و قابل اعتنا بوده است؛ مانند مدرسه ي چهارباغ اصفهان، که نويسنده محترم مي توانست با استناد به اسناد موجود در باب اين گونه نهادهاي آموزشي، به طور گسترده به آن بپردازد.

4ـ درج تصاويري از اسناد وقف و مرتبط با موضوعات مندرج در کتاب و يا عکس هايي از برخي از مکان ها از جمله مساجد، مدارس و يا ساير مؤسسات عام المنفعه و يا مرتبط با موضوع مي توانست به کتاب تنوعي بيشتر ببخشد که در اثر مذکور بدان توجه نشده است.

پانویس

  1. مدرس دانشگاه ، مسؤول پژوهشی مرکز «اصفهان شناسی وخانه ی ملل» ودانشجوی دکتری تاریخ اسلام در دانشگاه اصفهان .
  2. این مقاله در صفحات 65 تا 127 کتاب در باب اوقاف صفوی درج شده است .
  3. در باب اوقاف صفوی (مجموعه ی مقالات ) ، ص65 و66.
  4. ر.ک :همان ، ص85 -127.
  5. همان ، ص138.
  6. حسن بیک روملو در این باره می نویسد : «حکم نمود که هیچ کس املاک نخرد وقضاة قباله ننویسندو سیور غال سادات وعلما را قطع نمود واراده داشت که مردم را به مذهب شافعی در آورد .بنابر آن لشکر قزلباش از وی متنفر شد » (احسن التواریخ ، ص 647).
  7. برای انجام عمل وقف انگیزه های متفاوتی وجود دارد. کسب ثواب اخروی ، مقبولیت نزد عاامه ویافتن اعتبار دنیوی ، مصون نگه داشتن واموال از مصادره نجات اموال از تکه تکه شدن وغیره ، همه می تواند از انگیزه های واقفان برای انجام عمل وقف باشد.
  8. برای اطلاع بیشتر به اسناد وقفی این دوره که در مقاله ی حاضر مورد استفاده قرار گرفته است ، رجوع شود .
  9. ر.ک: در باب اوقاف صفوی ، ص142و 143.
  10. ر.ک: همان ، ص143-146.
  11. عالم آرای عباسی،ج2،ص250.
  12. تأکید بر وقف جهت چهارده معصوم گاه در میان موقوفات دیده می شود . شاه عباس به چنین وقفی معروف است .همچنین نویسنده کتاب القاب ومواجب به منصب وزیر چهارده معصوم دارد ، خلاصة التواریخ ، ص430-431.
  13. از شیخ صفی تا شاه صفی ،ص160.
  14. ر.ک: مقاله ی«رویارویی فقیهان وصوفیان در دوره ی صفوی»در کتاب صفویه در عرصهی دین ،فرهنگ وسیاست ،ج2،ص515-604.
  15. در باب اوقاف صفوی (مجموعه مقالات ) ، ص145و146.
  16. همان ، ص 147.
  17. همان ، ص147و148.
  18. همان، ص148.
  19. همان، ص150.
  20. همان، ص153.
  21. همان، ص155و156.
  22. همان، ص171.
  23. ر.ک: کتاب المشاهیر زنان اصفهان از محمد حسین ریاحی ، ونیز مقاله ی « موقوفات ماندگار بانوان از اصفهان عصر صفوی » از نامبرده، مندرج در میراث جاویدان ، شماره هفتادویکم.
  24. در باب اوقاف (مجموعه مقالات ) ، ص173.
  25. همان ، ص173و174.
  26. ر.ک:همان، ص174-182.
  27. زنان ظبقات کم در آمد غالباً کارهای درآمد زایی مانند کارهای دستی را در خانه انجام می دادند وزنان روستایی نیز علاوه بر کارهای دستی ، در کارهای مختلف از جمله کشاورزی ودامداری نیز مشارکت داشتند .
  28. بنا به موقوفه ای که به تاریخ 1065 ق بر دارالشفای امام رضا (ع) وقف شده است ، واقف ضمن موقوفاتی که برای دارالشفاء تعیین کرده است ، مقرر داشته تا محل درآمد موقوفه ، « مواجب یک جراح وچهار خادم ، یکی مؤنث وسه مذکر »، پرداخته شود .البته اطلاعاتی بیشتری نداده است، یعنی مشخص نکرده که وظیفه این زن پرستار تنها رسیدگی به بیماران زن است یا برای همه ی بیماران ، ر.ک: وقف نامه ی شماره ی 12- براساس دفتر بازخوانی شده ی اسناد وقفی –بایگانی اداره ی اوقاف آستان قدس رضوی.
  29. ر.ک: مشاهیر زنان اصفهان ، ص166و167(این اثر تألیف نگارنده یاین سطور است که اداره ی کل فرهنگ (ارشاد اسلامی استان اصفهان در سال 1375به چاپ رساند).
  30. در یای اوقاف صفوی (مجموعه مقالات) ، ص198.
  31. در باب اوقاف صفوی (مجموعه مقالات )، ص 202و203.
  32. همان ، ص231.
  33. همان.