اخلاق تربیتی

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

مسأله تربیت اخلاقی درقرآن کریم مورد توجّه و عنایت خاصّی است و اصولاً نگرشقرآن به مقوله اخلاق چنان است که عناصر لازم برای تربیت اخلاقی را در متن خود‌دارد.

کافی نبودن معرفت اخلاقی برای تربیت

ایده سقراطی ، کافی بودن علم ومعرفت اخلاقی برای انگیزش آدمی، مورد قبول قرآن کریم نیست؛ زیرا این امکان که انسان به رغم آگاهی خود، گرفتار سوء اخلاق ، و به جای عمل به دانسته‌هایش بر مرکب هوا و هوس سوار شود، پذیرفته شده است: «پس آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را با‌وجود علمی که به الوهیت خدا داشت و از آن پیروی نمی‌کرد [۱] گمراه گردانیده و بر گوش‌و‌دلش مهر زده و بر دیده‌اش پرده نهاده است». [۲]

بعضی از علل انحراف انسان

از‌دیدگاهقرآن ، انحراف انسان از جاده صواب به‌رغم آگاهی از آن، تابع میزان اثرپذیری نفس از اغوای شیطان است. این واقعیّت اساسی در قرآن است که موجودی به نام شیطان بر سر راه هدایت انسان‌ها کمین کرده، قصد گمراه ساختن آنان را دارد. [۳] همین نقش اغواگری شیطان در آغاز زندگی انسان، سبب سقوط آدمی شد: «فَاَزلَّهُمَا الشَّیطـنُ عَنها فَاَخرَجَهُما مِمّا کانا فِیهِ و قُلنَا اهْبِطوا بَعضُکُم لِبَعض عَدُوّ». [۴] این‌که برای وجود شیطان در نظام احسن جهان چه توجیه فلسفی می‌توان داشت، به‌صورت مسأله‌ای فلسفی باید در جای خود مورد بررسی قرار گیرد؛ امّا از جهت دینی هرگز نمی‌توان در واقعیّت شیطان و نقش اغواگرانه او در زندگی انسان تردیدی داشت.

موانع عدم اثر پذیری وسوسه شیطانی

وسوسه‌های شیطان در دل‌هایی که ایمان و توکّل بر خدا [[]] وند در آن جای گرفته است، کارساز نیست: «اِنَّه لَیسَ لَه سُلطـنٌ عَلَی الَّذینَ ءَامَنوا و عَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلون» [۵] ، و فقط در نفس و روحی که از پیش، زمینه‌های اغوا را دارد و برده و بنده شیطان است و در دام شرک افتاده، کارساز است: «اِنَّما سُلطـنُهُ عَلَی الَّذینَ یَتَوَلَّونَهُ والَّذین هُم بِهِ مُشرِکون». [۶] [۷]

طرق تربیت اخلاقی قرآن

یکی از اصول راه‌بردی قرآن کریم در تربیت اخلاقی، استفاده از روحیّه الگوپذیری انسان است. آیات بسیاری به تصویرپردازی انسان‌های خوب مانند حضرت یوسف (علیه السلام) و انسان‌های بد مانند قارون پرداخته‌اند تا از این طریق، حیات اخلاقی مثبت و منفی رابه‌صورت محسوس در اختیار مخاطب قرار دهند. گاهی تصویرپردازی از شخصیّت مورد نظر چنان با جزئیّات صورت می‌گیرد که آدمی را از ظرافت‌های تصمیم‌گیری اخلاقی آگاه می‌سازد؛ برای مثال، درباره حالات و اعمال یوسف(علیه السلام) در مواجهه با دعوت زلیخا برای کام‌گیری جنسی ، آیات قرآن به تفصیل مسأله را توضیح می‌دهند تا مخاطب جوان قرآن هم بتواند آموخته‌های تجریدی اخلاقی را در متن زندگی تحقّق بخشد. یکی از شیوه‌های تربیتیقرآن ، ربط دادن ارزش‌های اخلاقی با تمایلات اساسی انسان است؛ به‌طور مثال، با بیان این‌که انجام عمل صالح سبب خوشی ابدی انسان می‌شود، می‌کوشد تا عواطف انسان را در خدمت تشخیص عقلی قرار‌دهد. قرآن با بیان این‌که بی‌تردید شکیبایان ، پاداش بی‌شمار آخرتی خواهند گرفت [۸] و آیات بسیاری با این مضمون که انجام عملی خاصّ، مایه پاداش آخرتی است، یا برعکس سبب کیفر سخت و ورود به جهنّم می‌شود این هدف را تعقیب می‌کند. علاّمه طباطبایی ، این شیوه را مشترک در همه ادیان ابراهیمی می‌داند؛ ولی معتقد است: در قرآن کریم ، شیوه دیگری برای تربیت اخلاقی وجود دارد که از امتیازات آن است و آن این‌که تمایلات آدمی نیز در سایه شناخت جمال و جلال خداوند، چنان رنگ خدایی بگیرد که اصولاً به استفاده از عناصر تشویق و تنبیه حتّی آخرتی نیازی نباشد. [۹]

پانویس

منبع

دانشنامه موضوعی قرآن

اخلاق