استقامت

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

استقامت به معنی پایداری است که از آن به سداد نیز تعبیر می شود.

معنای استقامت

این واژه از ریشه «ق‌ـ‌و‌ـ‌م» است و برای آن معانی مختلفی مانند اعتدال ، [۱] [۲] [۳] ،ثبات و مداومت ، [۴] استمرار [۵] [۶] ،پایداری ، ایستادن ، درست شدن و قیمت‌نهادن [۷] [۸] را بازگو کرده‌اند و معنای اعتدال شهرت بیشتری دارد. [۹] [۱۰] [۱۱] برخی گفته‌اند: استقامت همان اقامه است؛ ولی اضافه شدن دو حرف «س» و «ت» معنای آن را تأکید می‌کند. [۱۲] [۱۳] در معنایی جامع می‌توان گفت نظر به اینکه اصل واحد در این ماده، مفهومی است در برابر قعود و معنای اصلی آن به پاداشتن و فعلیت عمل است، استقامت با توجه به معنای‌طلبی باب استفعال، به‌معنای طلب قیام است و استمرار و استدامت و مانند آن از لوازم معنای اصلی به‌شمار می‌آید. [۱۴] [۱۵]

معنای اصطلاحی استقامت

استقامت در مفهوم قرآنی آن اصطلاحی برای پایداری در دین و مسیر حق در برابر کژی‌هاست. [۱۶] اهل معرفت تعابیری چون «اهل استقامت » و«منزل‌استقامت» را که مرحله‌ای از مراحل سلوک الی اللّه است به‌کار می‌برند. [۱۷] [۱۸] [۱۹] در نظر عارفان ، استقامت برزخی است بین پرتگاههای مخوف عالم تفرق و سدرة‌المنتهای عالم جمع و روحی است که احوال سالکان بدان زنده و باقی‌است. [۲۰]

واژگان استقامت در قرآن

واژه استقامت به‌صورت مصدری در قرآن نیامده است؛ اما صورتهای فعلی و اسم فاعلی آن ۴۷‌بار به‌کار رفته است: در ۹ آیه ، مشتقات فعلی استقامت ۱۰ بار به صورتهای «استقم» [۲۱] [۲۲] ،«استقیما» [۲۳] ،«استقیموا» [۲۴] برای امر به استقامت، و به گونه «یستقیم» [۲۵] و «استقاموا» [۲۶] [۲۷] [۲۸] [۲۹] برای بیان آثار استقامت، استعمال شده است. در ۳۷ آیه دیگر نیز واژه «مستقیم» که‌اسم فاعل مصدر استقامت است کاربرد دارد؛ از جمله در آیات ۵۱سوره آل عمران [۳۰] ۴ سوره یس [۳۱] ۶۱ سوره زخرف [۳۲] بیشتر مباحث قرآنی استقامت مربوط به ۹ آیه‌ای است که متضمن مشتقات فعلی استقامت است. در این آیات جز آیه‌۷ سوره توبه [۳۳] که به موضوع استقامت در عهد و پیمان پرداخته سایر آیات ، استقامت را در مورد توحید و سیر به سوی خدا مطرح کرده است.

معنای استقامت در اصطلاح مفسران

همان‌گونه که واژه‌پژوهان برای استقامت چندین معنا برشمرده‌اند مفسران نیز در معنا و تفسیر آن معانی اعتدال ، و دوری از افراط و تفریط [۳۴] [۳۵] ، ثبات و دوام [۳۶] [۳۷] [۳۸] ، و طلب قیام

[۳۹] را بازگو کرده‌اند.

وجه تفسیر استقامت به طلب قیام

تفسیر استقامت به طلب قیام به این صورت است که انسان در حال قیام و ایستادن در متعادل‌ترین حالت و مسلط بر تواناییها و کارهای خود است و این تسلط انسان را به شخصیت و شأن انسانی خود می‌رساند تا بتواند کارهای مناسب با استعداد انسانی خود را انجام دهد. به این جهت، از متعادل‌ترین حالت هر چیز به‌گونه‌ای که امکان نمایان شدن همه آثار و تواناییهای آن وجود داشته باشد، به‌صورت استعاره با واژه «قیام» یاد می‌شود، بنابراین، قیام عمود، این است که به‌صورت طولی برافراشته گردد و قیام عدل به گسترش عدالت در زمین است. استقامت نیز چون مصدر باب استفعال است و معنای طلب دارد به معنای طلب قیام و استدعای ظهور همه آثار و منافع است. نمایان شدن همه ویژگیها و آثار هر پدیده‌ای نیز به حسب توانایی و شخصیت ذاتی آن گوناگون است؛ به‌طور مثال، استقامت طریق عبارت است از برخورداری آن از هر چیزی که برای «راه» لازم است؛ مانند: همواری، وضوح و به گمراهی نینداختن رهرو ، و استقامت انسان در امری آن است که شخص قیام به آن امر و اصلاح آن را از خود طلب کند، به‌گونه‌ای که کامل شود و فساد و نقص در آن راه نیابد. بنابراین، معنای استقامت در هر آیه‌ای با توجه به زمینه‌ای که استقامت در آن مطرح شده، متفاوت است؛ مانند قیام به حق توحید در عبودیت  :«قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُکُم یوحی اِلَیَّ اَنَّما اِلـهُکُم اِلـهٌ واحِدٌ فَاستَقیموا اِلَیهِ» [۴۰] ، و ثبات بر ربوبیت حق در همه شئون زندگی و محافظت بر توحید در همه امور باطنی و ظاهری: «اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقـموا» [۴۱] و قیام به وظایف دینی  : «فَاَقِم وَجهَکَ لِلدّینِ حَنیفـًا» [۴۲] [۴۳] و شاید به همین جهت مفسران ، تفسیرهای گوناگونی از استقامت در آیات مربوط ارائه‌کرده‌اند. [۴۴] [۴۵] [۴۶]

جامع بودن مفهوم استقامت

براساس این تفسیر ، استقامت مفهومی جامع‌تر از آنچه دیگر مفسران در معنای آن گفته‌اند دارد، زیرا چیزی را برپا داشتن به‌گونه‌ای که همه آثار آن ظاهر گردد مستلزم اعتدال ، صبر و ثبات در آن است، ازاین‌رو هر یک از این تعریفها را می‌توان تعریف به لازم استقامت و آنها را به لحاظ مفهومی، مستقل از استقامت دانست، زیرا صبر در لغت به معنای حبس نفس و بردباری در ناملایمات است و جنبه سلبی در آن لحاظ شده است، برخلاف استقامت که ویژگی اثباتی و ایجابی دارد و همچنین الزاماً در ناملایمات به‌کار گرفته نمی‌شود.

ارتباط صبر با استقامت

شاید بتوان گفت با توجه به موارد کاربرد استقامت و صبر در قرآن ، استقامت به معنای پافشاری و پایداری در اصل دین و ارزشهای دینی و عدم انحراف از راه حق به بیراهه‌های کفر و شرک و نفاق است که بیشتر بعد فکری و عقیدتی در آن لحاظ شده است و صبر به معنای شکیبایی در برابر سختیهای اطاعت و دشواریهای مصائب و عدم تمکین در برابر طغیان‌شهوات است که بیشتر در مقام عمل متصور است. [۴۷] [۴۸] افزون بر این، کاربرد استقامت و صبر در روایات [۴۹] به‌صورت قسیم یکدیگر و به‌صورت دو مفهوم جدا از هم، بر استقلال مفهومی هریک دلالت دارد.

معنای اعتدال و ثبات

اعتدال هم در لغت به معنای مراعات تساوی و حد وسط بین دو چیز [۵۰] [۵۱] [۵۲] و ثبات به معنای دوام شئ است. [۵۳] برخی گفته‌اند: ثبات ویژه امور مادی و استقامت مربوط به امور معنوی است. [۵۴]

پیوستگی واژه استقامت با مفاهیم قرآنی

ویژگیهای معنایی واژه استقامت به همراه مفهوم قرآنی آن‌که از زمینه طرح استقامت در آیات شکل می‌گیرد، پیوستگی این مفهوم را با مجموعه‌ای گسترده از آیات و مفاهیم قرآن نشان می‌دهد، زیرا تحقق استقامت در هر زمینه‌ای، افزون برهمراهی بااعتدال و صبر و ثبات ، پرهیزاز هرگونه زیغ ، ضلل ، عوج ، الحاد ، فسق و فساد را می‌طلبد، ازاین‌رو مفسران «عدل  » [۵۵] و «حنف  » [۵۶] را به استقامت معنا کرده‌اند [۵۷] [۵۸] [۵۹] [۶۰] [۶۱] و برخی، صبر و ثبات را در آیات، مرادف استقامت دانسته‌اند. [۶۲] [۶۳] و زیغ [۶۴] ، فساد [۶۵] ، فسق [۶۶] ، عوج‌و‌الحاد [۶۷] را به خروج از استقامت تعریف کرده‌اند. مفهوم قرآنی استقامت نیز بدان سبب که همه آیات (جز یک آیه) در یک نگاه کلی استقامت را در زمینه «توحید و باور به ربوبیت خداوند و سیر به سوی او بر اساس این باور»، مطرح کرده و می‌توان از آن به «استقامت در دین  » تعبیر کرد، با مفاهیمی چون صراط مستقیم ، هدایت ، عبودیت ، ایمان ، عمل صالح ، تقوا و هرآنچه لازمه دینداری است، پیوند دارد، زیرا استقامت در این مفهوم پس از پذیرش دین مطرح می‌شود: «اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقـموا» [۶۸] [۶۹] ، «فاستَقِم کَما اُمِرت» [۷۰] و استقامت به کمال رساندن مؤلفه‌های لازم دینداری چون هدایت ،ایمان ، عبودیت ، تقوا و عمل صالح است.

علت پیوند مفهومی استقامت با صراط مستقیم

اما برای روشن شدن پیوند این مفهوم با موضوع «صراط مستقیم» باید توجه داشت که انسانها همگی در مسیری به سوی خداوند در تکاپو و حرکت‌اند: «یـاَیُّهَا الاِنسـنُ اِنَّکَ کادِحٌ اِلی رَبِّکَ کَدحـًا فَمُلـقیه» [۷۱] ، «و اِلَیهِ المَصیر». [۷۲] و این سیر و حرکت نیز در یکی از سه راه نعمت یافتگان: «انعمت علیهم»، غضب شدگان: «مغضوب‌علیهم» و گمراهان  : «الضّالّین» واقع می‌گردد. [۷۳] چون راه بندگان نعمت یافته خدا همان «صراط مستقیم» است که به سبب هدایت الهی حاصل می‌شود: «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم صِراطَ الَّذینَ اَنعَمتَ عَلَیهِم غَیرِ المَغضوبِ عَلَیهِم ولاَ الضّالّین» [۷۴]

منظور از صراط مستقیم

و صراط مستقیم نیز چیزی جز بندگی خدا و دین نیست: «اعبُدونی هـذا صِراطٌ مُستَقیم» [۷۵] ، «هَدنی رَبّی اِلی صِرط مُستَقیم دینـًا قِیَمـًا». [۷۶] و استقامت کنندگان نیز بخشی از جامعه انسانی‌اند که بر مدار باور و راه توحیدی که همان عبودیت و دین حق است در حرکت‌اند، می‌توان گفت صراط مستقیم راه اهل استقامت است که خداوند آنان را بندگان نعمت یافته شناسانده است: «الصِراطَ المُستَقیم صِراطَ‌الَّذینَ اَنعَمتَ عَلَیهِم». [۷۷] [۷۸] . بنابراین، شناخت ویژگیهای صراط مستقیم و رهروان آن [۷۹] [۸۰] [۸۱] ما را به شناخت اهل استقامت می‌رساند، ازاین‌رو پیامبران ، صدّیقان ، شهیدان و صالحان که بندگان نعمت یافته خدایند اهل استقامت‌اند و هرکس پیرو خدا و رسول او باشد با آنان همراه می‌گردد و از استقامت کنندگان به‌شمار می‌آید [۸۲]

«مَن یُطِعِ اللّهَ والرَّسولَ فَاُولـئِکَ مَعَ الَّذینَ اَنعَمَ اللّهُ عَلَیهِم مِنَ النَّبِیّینَ والصِّدّیقِینَ والشُّهَداءِ والصّــلِحین».

[۸۳]

جایگاه استقامت در تعالیم قرآنی

این ویژگیهای مفهومی و گستردگی ارتباط با مفاهیمی بنیادین چون هدایت و عبودیت ، استقامت را در تعالیم قرآن و روایات دینی در جایگاه ویژه‌ای نشانده است، چنان‌که در قرآن دو‌بار به پیامبر اسلام فرمان به استقامت داده شده‌است: «فاستَقِم کَما اُمِرت» [۸۴] و در ادامه یکی از این دو خطاب [۸۵] پیروان پیامبر نیز به استقامت مکلف شده‌اند: «فاستَقِم کَما اُمِرتَ ومَن تابَ مَعَک». از موسی و هارون (علیهما السلام) نیز استقامت خواسته شده است. [۸۶] افزون بر این موارد در قرآن آثاری چند برای استقامت بازگو شده که نشان اهمیت آن است. در روایات دینی هم دعوت به استقامت جایگاه گسترده‌ای دارد. [۸۷] [۸۸] در بزرگی و دشواری استقامت از پیامبر‌اسلام روایت شده است که خطاب «فاستَقِم کَما اُمِرتَ و مَن تابَ مَعَک» [۸۹] آن‌حضرت را پیر کرده است. [۹۰] [۹۱] این سخن پیامبر را می‌توان بر اثر دشواری امر استقامت برای پیروان آن حضرت دانست، زیرا در آیه‌ای دیگر [۹۲] پیامبر به تنهایی دعوت به استقامت شده است و چنین سخنی از آن حضرت روایت نشده است.

موارد استقامت

یک آیه از ۹ آیه‌ای که مشخصاً به موضوع استقامت پرداخته استقامت را در زمینه عهد وپیمان مطرح کرده است: «فَمَا‌استَقـموا لَکُم فَاستَقیموا لَهُم» [۹۳] و سایر آیات مربوط به استقامت در زمینه توحید و ایمان به ربوبیت و الوهیت خدا و سیر به سوی او (استقامت در دین ) است. در یک آیه از این آیات ذکر بودن قرآن برای کسانی مفید دانسته شده که می‌خواهند اهل‌استقامت در حق [۹۴] باشند: «اِن هُوَ اِلاّ ذِکرٌ لِلعــلَمین لِمَن‌شاءَ مِنکُم اَن‌یَستَقیم» [۹۵] سایر آیات در یک تقسیم کلی یا فرمان استقامت داده [۹۶] [۹۷] [۹۸] یا از آثار استقامت سخن گفته است. [۹۹] [۱۰۰]

انسان

مخاطب یک آیه از ۴ آیه‌ای که فرمان استقامت داده همه انسانها هستند. این آیه با بیان وحدانیت خدای سبحان خواهان استقامت بندگان در مسیر حرکت به سوی خداست:«اَنَّما اِلـهُکُم اِلـهٌ واحِدٌ فَاستَقیموا‌اِلَیهِ» [۱۰۱] ؛ اما سه آیه دیگر مشخصاً بعضی از پیامبران را مخاطب قرار داده است.

پیامبر اکرم

در دو آیه ازپیامبر اسلام خواسته شده است همان‌گونه که به او فرمان داده شده، استقامت ورزد. [۱۰۲] [۱۰۳] ظاهر این آیات به روشنی خواهان استقامت بر مدار فرمانهای خداوند است؛ اما مفسران مراد از فرمانها را در این آیات متفاوت بیان کرده‌اند؛ بعضی این فرمانها را چیزی غیر از قرآن می‌دانند که در این آیات خداوند پیامبر را مأمور اجرای آن کرده‌است [۱۰۴] ؛ اما مفسرانی دیگر استقامت را ناظر به دستورهای قرآن می‌دانند که پیش از نزول این آیات بر پیامبر فرود آمده است. [۱۰۵]

حضرت موسی و هارون

موسی و هارون (علیهما السلام)دیگر پیامبران الهی‌اند که در قرآن مأمور به استقامت شده‌اند: «قالَ قَد اُجیبَت دَعوَتُکُما فاستَقیما ولا تَتَّبِعانِّ سَبیلَ الَّذینَ لا یَعلَمون». [۱۰۶] با توجه به عبارت «لاتَتَّبِعانِّ» که در ادامه آیه ، موسی و هارون را از پیروی راه نادانان بر حذر می‌دارد می‌توان گفت که مراد، استقامت بر پیروی از راه خداست. برخی مقصود از آن را استقامت در دعا دانسته‌اند. [۱۰۷] بعضی از مفسران با توجه به اینکه مخاطب سه آیه‌اخیر پیامبران الهی هستند و یکی از مهم‌ترین دستورهای خداوند برای آنان به انجام رساندن رسالت و ابلاغ پیام خداست، استقامت را، استقامت در تبلیغ دین و پیامبری هم می‌دانند. [۱۰۸] [۱۰۹] [۱۱۰] [۱۱۱]

آیات مشهور استقامت

در میان دسته‌ای دیگر از آیات که آثار استقامت را در اندیشه و حرکت توحیدی بیان می‌کند دو آیه‌ای که استقامت در اعتقاد به ربوبیت الهی را مطرح می‌کند از شهرت بیشتری برخوردار است: «الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقـموا» [۱۱۲] [۱۱۳] برخی، از کلمه «ثمّ» که برای تراخی است استفاده کرده‌اند که باید در حال و آینده استقامت داشت و با استقامت از دنیا رفت. [۱۱۴] آیه دیگر نیز استقامت در راه حق ، [۱۱۵] [۱۱۶] ایمان [۱۱۷] و اسلام [۱۱۸] [۱۱۹] [۱۲۰] را مطرح کرده است: «و‌اَلَّوِ استَقـموا عَلَی الطَّریقَةِ». [۱۲۱] در روایاتی مقصود از آیات فوق، استقامت بر ولایت اهل بیت (علیهم السلام)دانسته شده [۱۲۲] [۱۲۳] ، چنان‌که صراط مستقیم نیز اهل بیت (علیهم السلام)هستند. [۱۲۴] آیات دیگری نیز به‌صورت غیر مستقیم به استقامت در اموری مانند جهاد پرداخته است. [۱۲۵]

آثار استقامت

در قرآن آثاری چند برای استقامت بازگو شده که بخشی از آن،پاداش اهل استقامت در دنیا و پاره‌ای دیگر پاداش استقامت در آخرت است؛ اما ویژگی بهره‌مندی از ولایت الهی، در دنیا و آخرت شامل بندگان با استقامت می‌گردد: «الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقـموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلـئِکَةُ... نَحنُ اَولِیاؤُکُم فِی الحَیوةِ الدُّنیا وفِی الأخِرَةِ» [۱۲۶] می‌توان عبارت «نَحنُ اَولِیاؤُکُم» را از جانب ملائکه دانست؛ اما چون فرشتگان واسطه رحمت خداوند بوده، از خود ولایتی ندارند، این عبارت به ولایت الهی تفسیر می‌شود. [۱۲۷]

پاداش دنیوی و اخروی اهل استقامت

اهل استقامت، از رهگذر بهره‌ای که از ولایت الهی و نزول فرشتگان بشارت دهنده دارند، از چنبره ترس و اندوه آزادند: «الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقـموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلـئِکَةُ اَلاّ تَخافوا‌و لا تَحزَنوا... نَحنُ اَولِیاؤُکُم فِی‌الحَیوةِ الدُّنیا و فِی الأخِرَةِ». [۱۲۸] [۱۲۹] اهل استقامت در دنیا از برکات خداوند بهره‌مند می‌شوند: «واَلَّوِ استَقـموا عَلَی الطَّریقَةِ لاََسقَینـهُم ماءً غَدَقـا». [۱۳۰] عبارت «ماءً غَدَقـا» دراین آیه که به آب فراوان [۱۳۱] [۱۳۲] معنا شده کنایه از وسعت و فراوانی روزی است. [۱۳۳] [۱۳۴] [۱۳۵] مشابه این تعبیر کنایی درباره اهل کتاب نیز آمده است [۱۳۶]

«ولَو اَنَّهُم اَقاموا التَّورةَ والاِنجیلَ و ما اُنزِلَ اِلَیهِم مِن رَبِّهِم لاََکَلوا مِن فَوقِهِم و مِن تَحتِ اَرجُلِهِم».

[۱۳۷] برخی نیز «ماءً‌غَدَقـا» را به هدایت [۱۳۸] و علم کثیر [۱۳۹] تفسیر کرده‌اند. در آخرت هم زندگی جاودانه در بهشت موعودی که همه چیز در آن فراهم است، فرجام نیکوی بندگانی است که بر ربوبیت خداوند استقامت میورزند [۱۴۰]

«واَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتی کُنتُم توعَدون... لَکُم فیها ما تَشتَهی اَنفُسُکُم ولَکُم فیها ما تَدَّعون»

[۱۴۱] ، «اُولـئِکَ اَصحـبُ الجَنَّةِ». [۱۴۲]

موانع استقامت

استقامت ورزی برای مؤمنان ، به سبب عوامل بازدارنده‌ای در بیرون و درون وجود آدمی، همواره با موانع و دشواریهایی همراه است که با توجه به مفهوم استقامت، هر کوتاهی و نقصی در عبودیت خدا را، می‌توان مانع استقامت تلقی کرد، ازاین‌رو در‌بعضی از آیات‌ مرتبط با استقامت به چند عامل کلی اشاره شده است. این موانع عبارت است از: فراموشی یاد خدا [۱۴۳] [۱۴۴] ، پیروی از هوا و هوس [۱۴۵] [۱۴۶] ، پیروی از راه نادانان [۱۴۷] [۱۴۸] ، ممانعت شیطان از حرکت انسان در صراط مستقیم [۱۴۹]

منبع

دانشنامه موضوعی قرآن lt;refp

پانویس

  1. تاج العروس، ج‌۱۷، ص‌۵۹۲.
  2. الصحاح، ج‌۵، ص‌۲۰۱۷.
  3. مجمع البحرین، ج‌۳، ص‌۵۶۶.
  4. النهایه، ج‌۴، ص‌۱۲۵.
  5. الفروق اللغویه، ص‌۵۱.
  6. ترتیب العین، ص‌۶۹۴.
  7. لغت نامه، ج‌۶، ص‌۲۱۸۱.
  8. فرهنگ فارسی، ج‌۱، ص‌۲۵۵.
  9. الصحاح، ج‌۵، ص‌۲۰۱۷.
  10. القاموس‌المحیط، ج‌۲، ص‌۱۵۱۷.
  11. المعجم‌الوسیط، ص‌۷۶۸.
  12. غرائب‌التفسیر، ج‌۱، ص‌۴۳۵.
  13. رحمة من‌الرحمن، ج‌۱، ص‌۲۶۵.
  14. التحقیق، ج۹، ص۳۴۱.
  15. المیزان، ج۱۱، ص۴۷‌‌۴۸
  16. التحریر والتنویر، ج‌۱۱، ص‌۲۸۲.
  17. الفتوحات المکیه، ج‌۲، ص‌۲۱۷.
  18. منازل‌السائرین، ص‌۴۲.
  19. مدارج‌السالکین، ج‌۲، ص‌۱۰۸.
  20. منازل السائرین، ۴۲.
  21. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۲.
  22. شوری/سوره۴۲، آیه۱۵.
  23. یونس/سوره۱۰، آیه۸۹.
  24. فصّلت/سوره۴۱، آیه۶.
  25. تکویر/سوره۸۱، آیه۲۸.
  26. توبه/سوره۹، آیه۷.
  27. فصّلت/سوره۴۱، آیه۳۰.
  28. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۴-۱۳.
  29. جنّ/سوره۷۲، آیه۱۶.
  30. آل‌عمران/سوره۳، آیه۵۱.
  31. یس/سوره۳۶، آیه۴.
  32. زخرف/سوره۴۳، آیه۶۱.
  33. توبه/سوره۹، آیه۷.
  34. روح‌المعانی، مج‌۷، ج‌۱۲، ص۲۲۷.
  35. التحریروالتنویر، ج‌۶، ص‌۲۳۷.
  36. جامع البیان، مج‌۷، ج‌۱۱، ص‌۲۰۹.
  37. مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۸.
  38. المیزان، ج‌۱۰، ص‌۱۱۶.
  39. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۴۷.
  40. فصّلت/سوره۴۱، آیه۶.
  41. فصّلت/سوره۴۱، آیه۳۰.
  42. روم/سوره۳۰، آیه۳۰.
  43. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۴۷‌‌۴۸.
  44. المیزان، ج‌۱۰، ص‌۱۱۶.
  45. المیزان، ج‌۱۷، ص‌۳۸۹.
  46. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۴۶.
  47. بصائر ذوی التمییز، ج‌۳، ص‌۳۷۱.
  48. مجمع البحرین، ج‌۲، ص‌۵۷۷.
  49. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.
  50. تاج العروس، ج‌۱۵، ص‌۱۴۷، «عدل».
  51. لسان العرب، ج‌۹، ص‌۸۳.
  52. القاموس المحیط، ج‌۲، ص‌۱۳۶۱.
  53. التحقیق، ج‌۲، ص‌۵.
  54. تفسیر قرطبی، مج‌۴، ج‌۸، ص‌۲۴۰.
  55. مائده/سوره۵، آیه۱۰۶.
  56. انعام/سوره۶، آیه۷۹.
  57. غریب‌القرآن، ص‌۳۸۸.
  58. راهنما، ج‌۶، ص‌۱۹۲.
  59. راهنما، ج‌۶، ص‌۱۹۶.
  60. المیزان، ج۶، ص۱۹۶.
  61. المیزان، ج۷، ص۱۹۱.
  62. نمونه، ج۳، ص۱۲۲.
  63. نمونه، ج‌۴، ص‌۲۳۴.
  64. المیزان، ج‌۳، ص‌۲۳.
  65. مفردات، ص‌۶۳۶، «فسد».
  66. تاج العروس، ج‌۱۳، ص‌۴۰۱‌ـ‌۴۰۲، «فسق».
  67. مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۶۹۳.
  68. فصّلت/سوره۴۱، آیه۳۰.
  69. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۴-۱۳.
  70. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۲.
  71. انشقاق/سوره۸۴، آیه۶.
  72. تغابن/سوره۶۴، آیه۳.
  73. المیزان، ج‌۱، ص‌۲۸‌‌۲۹.
  74. فاتحه/سوره۱، آیه۷-۶.
  75. یس/سوره۳۶، آیه۶۱.
  76. انعام/سوره۶، آیه۱۶۱.
  77. فاتحه/سوره۱، آیه۷-۶.
  78. فاتحه/سوره۱، آیه۷.
  79. انعام/سوره۶، آیه۸۷.
  80. یس/سوره۳۶، آیه۴.
  81. صافّات/سوره۳۷، آیه۱۱۸.
  82. المیزان، ج‌۱، ص‌۳۱‌‌۳۲.
  83. نساء/سوره۴، آیه۶۸.
  84. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۲.
  85. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۲.
  86. یونس/سوره۱۰، آیه۸۹.
  87. معجم الفاظ غررالحکم، ص‌۹۵۱.
  88. الخصال، ج‌۲، ص‌۴۰۴.
  89. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۲.
  90. مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۳۰۴.
  91. تفسیر قرطبی، مج‌۵، ج‌۹، ص‌۲.
  92. شوری/سوره۴۲، آیه۱۵.
  93. توبه/سوره۹، آیه۷.
  94. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۲۰.
  95. تکویر/سوره۸۱، آیه۲۸-۲۷.
  96. یونس/سوره۱۰، آیه۸۹.
  97. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۲.
  98. شوری/سوره۴۲، آیه۱۵.
  99. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۴-۱۳.
  100. جنّ/سوره۷۲، آیه۱۶.
  101. فصّلت/سوره۴۱، آیه۶.
  102. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۲.
  103. شوری/سوره۴۲، آیه۱۵.
  104. روح المعانی، مج‌۷، ج‌۱۲، ص‌۲۲۷.
  105. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۴۸.
  106. یونس/سوره۱۰، آیه۸۹.
  107. تفسیر قرطبی، مج‌۴، ج‌۸، ص‌۲۴۰.
  108. کشف‌الاسرار، ج‌۴، ص‌۲۰۹.
  109. کشف‌الاسرار، ج‌۴، ۴۵۲.
  110. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۳۰۴.
  111. تفسیر قرطبی، مج‌۴، ج‌۸، ص‌۲۴۰.
  112. فصّلت/سوره۴۱، آیه۳۰.
  113. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۴-۱۳.
  114. لطائف الاشارات، ج‌۲، ص‌۳۲۷.
  115. جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۱۴۱.
  116. روض الجنان، ج‌۱۹، ص‌۴۵۰.
  117. مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۵۹.
  118. روح المعانی، مج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۱۵۵.
  119. فتح القدیر، ج‌۵، ص‌۳۰۸.
  120. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۴۶.
  121. جنّ/سوره۷۲، آیه۱۶.
  122. بحارالانوار، ج‌۶، ص‌۱۴۸.
  123. بحارالانوار، ج‌۲۴، ص‌۲۴‌‌۲۹.
  124. نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۲۰‌‌۲۱.
  125. انفال/سوره۸، آیه۴۵.
  126. فصّلت/سوره۴۱، آیه۳۰.
  127. المیزان، ج‌۱۷، ص‌۳۹۰.
  128. فصّلت/سوره۴۱، آیه۳۰.
  129. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۴-۱۳.
  130. جنّ/سوره۷۲، آیه۱۶.
  131. مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۵۹.
  132. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۴۶.
  133. تفسیر ماوردی، ج‌۶، ص‌۱۱۶.
  134. الدرالمنثور، ج‌۸، ص‌۳۰۵.
  135. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۴۶.
  136. مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۵۹.
  137. مائده/سوره۵، آیه۶۶.
  138. تفسیر ماوردی، ج‌۶، ص‌۱۱۷.
  139. بحارالانوار، ج‌۲۴، ص‌۲۹.
  140. المیزان، ج‌۱۸، ص‌۱۹۶.
  141. فصّلت/سوره۴۱، آیه۳۰.
  142. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۴.
  143. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۴۶.
  144. جنّ/سوره۷۲، آیه۱۷.
  145. الکشاف، ج‌۴، ص‌۲۱۶.
  146. شوری/سوره۴۲، آیه۱۵.
  147. الکشاف، ج‌۲، ص‌۳۶۶.
  148. یونس/سوره۱۰، آیه۸۹.
  149. الکشاف، ج‌۲، ص‌۹۱.