امامزاده سید موسی مبرقع ، فرزندان، خاندان واحفاداو: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو
جز امامزاده سید موسی مبرقع ، فرزندان، خاندان واحفاداو» را محافظت کرد ([ویرایش=تنها مدیران] (بی‌پایان) [انتقال=تنها مدیران] (بی‌پایان)))
 
(۲ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
<div style="text-align:justify;font-family:B Nazanin;font-size:20px">
 
مؤلف: [[غلامرضا گلی زواره]]
 
مؤلف: [[غلامرضا گلی زواره]]
==چکيده==  
+
==چکیده==  
[[موسي مبرقع]] دومين فرزند [[امام جواد]] از مادري به نام سمانه است که در 214 هجري در مدينه متولد گرديد و در بيت امامت به شکوفايي رسيد. در 220 هجري که [[امام محمدتقي عليه‌السلام]] به بغداد فراخوانده شد و سپس به شهادت رسيد موسي مبرقع که در [[مدينه]] به سر مي‌برد، 6ساله بود. وي پس از شهادت پدر، تحت نظارت برادرش، [[امام هادي عليه‌السلام]] به رشد فکري و معنوي رسيد. [[موسي مبرقع]] با ارادتي خالصانه مطيع برادرش بود. محدثان شيعه وثاقت او را مورد تأييد قرار داده‌اند و از وي رواياتي نقل نموده‌اند.  
+
[[موسی مبرقع]] دومین فرزند [[امام جواد]] از مادری به نام سمانه است که در 214 هجری در مدینه متولد گردید و در بیت امامت به شکوفایی رسید. در 220 هجری که [[امام محمدتقی علیه‌السلام]] به بغداد فراخوانده شد و سپس به شهادت رسید موسی مبرقع که در [[مدینه]] به سر می‌برد، 6ساله بود. وی پس از شهادت پدر، تحت نظارت برادرش، [[امام هادی علیه‌السلام]] به رشد فکری و معنوی رسید. [[موسی مبرقع]] با ارادتی خالصانه مطیع برادرش بود. محدثان شیعه وثاقت او را مورد تأیید قرار داده‌اند و از وی روایاتی نقل نموده‌اند.  
با کاهش اختناق عباسيان [[موسي مبرقع]] موفق گرديد در سال 256 هجري به [[قم]] بيايد و مورد توجه [[اصحاب ائمه عليهم‌السلام]]، رؤساي شيعه و مومنين اين شهر قرار بگيرد. او در 296 هجري رحلت نمود و پيکرش در خانه خودش دفن گرديد. آرامگاه او و عده‌اي از افراد خاندانش از جمله خواهران، فرزندان، نوادگان و ساير بستگان در مجموعه چهل اختران [[قم]] واقع شده است.  
+
با کاهش اختناق عباسیان [[موسی مبرقع]] موفق گردید در سال 256 هجری به [[قم]] بیاید و مورد توجه [[اصحاب ائمه علیهم‌السلام]]، رؤسای شیعه و مومنین این شهر قرار بگیرد. او در 296 هجری رحلت نمود و پیکرش در خانه خودش دفن گردید. آرامگاه او و عده‌ای از افراد خاندانش از جمله خواهران، فرزندان، نوادگان و سایر بستگان در مجموعه چهل اختران [[قم]] واقع شده است.  
کارواني از دانشمندان، فقها، نقيبان، متوليان موقوفات [[مساجد]] و اماکن زيارتي [[قم]] و توابع در اعصار گوناگون از اين خاندان برخاسته‌اند. سادات رضوي، تقوي، برقعي و مبرقعي به امامزاده موسي مبرقع نسب مي‌برند که در [[قم]]، همدان، [[مشهد]]، کشمير و نقاط ديگر پراکنده‌اند.  
+
کاروانی از دانشمندان، فقها، نقیبان، متولیان موقوفات [[مساجد]] و اماکن زیارتی [[قم]] و توابع در اعصار گوناگون از این خاندان برخاسته‌اند. سادات رضوی، تقوی، برقعی و مبرقعی به امامزاده موسی مبرقع نسب می‌برند که در [[قم]]، همدان، [[مشهد]]، کشمیر و نقاط دیگر پراکنده‌اند.  
فرمان‌هايي از فرمانروايان صفويه و قاجاريه در دسترس مي‌باشد که براساس آن‌ها افرادي از اين سادات به مقام نقابت و توليت آستان مقدسه [[حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام]] و [[مسجد امام حسن عسکري عليه‌السلام]] و متولي موقوفات امامزادگان استان [[قم]] منصوب گرديده‌اند.   
+
فرمان‌هایی از فرمانروایان صفویه و قاجاریه در دسترس می‌باشد که براساس آن‌ها افرادی از این سادات به مقام نقابت و تولیت آستان مقدسه [[حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام]] و [[مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام]] و متولی موقوفات امامزادگان استان [[قم]] منصوب گردیده‌اند.   
''کليدواژه‌ها''   
+
''کلیدواژه‌ها''   
[[امام جواد عليه‌السلام]]، [[امام هادي عليه‌السلام]]، [[موسي مبرقع]]، [[مدينه]]، [[بغداد]]، [[کوفه]]، [[قم]].
+
[[امام جواد علیه‌السلام]]، [[امام هادی علیه‌السلام]]، [[موسی مبرقع]]، [[مدینه]]، [[بغداد]]، [[کوفه]]، [[قم]].
هجرتي با برکت  
+
هجرتی با برکت  
سياست سرکوب شديد طالبيان و علويان در دوران [[بني اميه]] و [[بني عباس]] و پناه بردن امامزادگان و سادات به نقاط دور از مرکز خلافت، و شناسايي نيروهاي مؤمن و وفادار براي سازماندهي بر عليه غاصبان و حاکمان وقت از سوي آنان زمينه‌هايي را فراهم ساخت تا اين عزيزان به مناطقي بروند که از اوضاع نسبتاً مطلوب‌تر برخوردار باشند.  
+
سیاست سرکوب شدید طالبیان و علویان در دوران [[بنی امیه]] و [[بنی عباس]] و پناه بردن امامزادگان و سادات به نقاط دور از مرکز خلافت، و شناسایی نیروهای مؤمن و وفادار برای سازماندهی بر علیه غاصبان و حاکمان وقت از سوی آنان زمینه‌هایی را فراهم ساخت تا این عزیزان به مناطقی بروند که از اوضاع نسبتاً مطلوب‌تر برخوردار باشند.  
در اين ميان مردم شهر [[قم]] نسبت به مهاجران مذکور، از تکريم و ارادت و پذيرايي توأم با تجليل و تعظيم فروگذاري ننموده‌اند، و به حمايت از ايشان برخاسته، وسايل رفاه، آسايش و امنيت آنان را تأمين کرده‌اند. و اين روند چنان گسترش يافت که اين ديار به عنوان [[حرم اهل بيت عصمت]] و [[طهارت عليهم‌السلام]] و آشيانه آل محمد، مأواي فاطميان، و محل اقامت علويان معرفي گرديد. به علاوه [[قم]] از نظر ويژگي‌هاي اقليمي و جغرافيايي براي ساکنان حجاز و عراق عرب محيط مناسبي به شمار مي‌رفت، و با روحيه آنان سازگاري داشت. هم چنين اين منطقه از مهم‌ترين نواحي [[ايران]] به شمار مي‌آيد که به همّت شيعيان مهاجري چون بني اسد، آل مذحج و آل اشعر و نيز بوميان شيعه، در برابر واليان اموي و عباسي، مقاومت مي‌نمودند و احکام آنان را برنمي‌تابيدند.  
+
در این میان مردم شهر [[قم]] نسبت به مهاجران مذکور، از تکریم و ارادت و پذیرایی توأم با تجلیل و تعظیم فروگذاری ننموده‌اند، و به حمایت از ایشان برخاسته، وسایل رفاه، آسایش و امنیت آنان را تأمین کرده‌اند. و این روند چنان گسترش یافت که این دیار به عنوان [[حرم اهل بیت عصمت]] و [[طهارت علیهم‌السلام]] و آشیانه آل محمد، مأوای فاطمیان، و محل اقامت علویان معرفی گردید. به علاوه [[قم]] از نظر ویژگی‌های اقلیمی و جغرافیایی برای ساکنان حجاز و عراق عرب محیط مناسبی به شمار می‌رفت، و با روحیه آنان سازگاری داشت. هم چنین این منطقه از مهم‌ترین نواحی [[ایران]] به شمار می‌آید که به همّت شیعیان مهاجری چون بنی اسد، آل مذحج و آل اشعر و نیز بومیان شیعه، در برابر والیان اموی و عباسی، مقاومت می‌نمودند و احکام آنان را برنمی‌تابیدند.  
قمي‌ها که به لحاظ اعتقادي و رفتار و کردار خويش پيوند بسيار خوبي با ائمه هدي عليهم‌السلام داشتند، اولاد و احفاد اين خاندان را پيرو تأکيدات [[رسول اکرم صلّي الله عليه وآله وسلم]] گرامي مي‌داشتند، و اين خوش‌رفتاري‌ها و برخوردهاي شايسته آنان با مهاجران از امامزادگان و سادات موجب گرديد به همت اين عزيزان و ديگر صحابي ائمه، جويبارهايي از معارف [[اهل بيت عليهم‌السلام]] و صفاي معنوي تشيع در اين قلمرو جاري گردد، و مردمان نواحي ديگر نيز از طراوت و صفاي آن برخوردار گردند.
+
قمی‌ها که به لحاظ اعتقادی و رفتار و کردار خویش پیوند بسیار خوبی با ائمه هدی علیهم‌السلام داشتند، اولاد و احفاد این خاندان را پیرو تأکیدات [[رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم]] گرامی می‌داشتند، و این خوش‌رفتاری‌ها و برخوردهای شایسته آنان با مهاجران از امامزادگان و سادات موجب گردید به همت این عزیزان و دیگر صحابی ائمه، جویبارهایی از معارف [[اهل بیت علیهم‌السلام]] و صفای معنوی تشیع در این قلمرو جاری گردد، و مردمان نواحی دیگر نیز از طراوت و صفای آن برخوردار گردند.
 
<ref>
 
<ref>
 
مهاجران آل ابوطالب ،صص8-10،التزاع والتخاصم ،ص74؛دائرةالمعارف تشیّع، ج9، صص3-4؛ انوار المشعشعین، ج1،ص96؛ سفینةالبحار ، ج4؛ صص129-130؛مجالس المؤمنین ، ج1، ص83؛ بحار الانوار ، ج6،صص215-216؛ تاریخ قم ، ص364؛ البلدان ، ص40.
 
مهاجران آل ابوطالب ،صص8-10،التزاع والتخاصم ،ص74؛دائرةالمعارف تشیّع، ج9، صص3-4؛ انوار المشعشعین، ج1،ص96؛ سفینةالبحار ، ج4؛ صص129-130؛مجالس المؤمنین ، ج1، ص83؛ بحار الانوار ، ج6،صص215-216؛ تاریخ قم ، ص364؛ البلدان ، ص40.
 
</ref>
 
</ref>
==چشمه‌اي که در قم جاري شد==  
+
==چشمه‌ای که در قم جاری شد==  
[[ابواحمد سيد موسي مبرقع]] فرزند با کفايت [[حضرت امام جواد عليه‌السلام]] امامزاده‌اي است که [[قم]] را به عنوان محلّ اقامت خود برگزيد و در اين ديار به فعاليت‌هاي فرهنگي و  
+
[[ابواحمد سید موسی مبرقع]] فرزند با کفایت [[حضرت امام جواد علیه‌السلام]] امامزاده‌ای است که [[قم]] را به عنوان محلّ اقامت خود برگزید و در این دیار به فعالیت‌های فرهنگی و  
تبليغي روي آورد و به همراه فرزندان و نوادگان براي ترويج مکارم و نشر فرهنگ [[اهل بيت عليهم‌السلام]] در [[قم]] و توابع آن اهتمام ورزيد، و در شبکه روابط اجتماعي، مناسبات طوايف و اقوام تأثيرگذار گرديد.  
+
تبلیغی روی آورد و به همراه فرزندان و نوادگان برای ترویج مکارم و نشر فرهنگ [[اهل بیت علیهم‌السلام]] در [[قم]] و توابع آن اهتمام ورزید، و در شبکه روابط اجتماعی، مناسبات طوایف و اقوام تأثیرگذار گردید.  
برخي از افراد اين خاندان، توليت آستانه مقدسه [[حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام]] و برخي آستانه‌هاي ديگر، [[مساجد]] و اوقاف را عهده‌دار بوده‌اند، و فرمان‌ها و اسناد معتبري که در دسترس مي‌باشند بر اين ادعا گواه‌اند. بزرگاني از اين خاندان در قرون سوم و چهارم هجري نقابت سادات [[قم]]، [[کاشان]] و آبه و توابع [[قم]] را در اختيار گرفته بودند، و نيز منصب اميرالحاج نيز به آنان محوّل بوده است، و اهالي [[قم]] رياست ديني، ترويجي و اجتماعي آنان را پذيرفته بودند. فرمان‌هاي توليت آستانه‌هاي قم و نيز [[مساجد]] اين ديار و مناطقي چون [[مشهد]] اردهال ـ حتي در اعصار بعد مثل ايام فرمانروايي تيموريان، صفويه و قاجاريه ـ به نام اين سادات صادر گرديده که اکنون مدارک آن موجود است. ايشان موقعيت‌هاي ديگر مذهبي را نيز به عهده داشته‌اند، از جمله امامت جماعت و خطابت.
+
برخی از افراد این خاندان، تولیت آستانه مقدسه [[حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام]] و برخی آستانه‌های دیگر، [[مساجد]] و اوقاف را عهده‌دار بوده‌اند، و فرمان‌ها و اسناد معتبری که در دسترس می‌باشند بر این ادعا گواه‌اند. بزرگانی از این خاندان در قرون سوم و چهارم هجری نقابت سادات [[قم]]، [[کاشان]] و آبه و توابع [[قم]] را در اختیار گرفته بودند، و نیز منصب امیرالحاج نیز به آنان محوّل بوده است، و اهالی [[قم]] ریاست دینی، ترویجی و اجتماعی آنان را پذیرفته بودند. فرمان‌های تولیت آستانه‌های قم و نیز [[مساجد]] این دیار و مناطقی چون [[مشهد]] اردهال ـ حتی در اعصار بعد مثل ایام فرمانروایی تیموریان، صفویه و قاجاریه ـ به نام این سادات صادر گردیده که اکنون مدارک آن موجود است. ایشان موقعیت‌های دیگر مذهبی را نیز به عهده داشته‌اند، از جمله امامت جماعت و خطابت.
 
<ref>
 
<ref>
 
حبیب السیر ،ج4،ص333؛ تذکره نصر آبادی ، ص78؛ مجله بررسی های تاریخی ، سال چهارم ، شماره 4، صص225-230؛ فقیه فرزانه ، صص40- 42.
 
حبیب السیر ،ج4،ص333؛ تذکره نصر آبادی ، ص78؛ مجله بررسی های تاریخی ، سال چهارم ، شماره 4، صص225-230؛ فقیه فرزانه ، صص40- 42.
 
</ref>
 
</ref>
==مادري نيکو خصال==  
+
==مادری نیکو خصال==  
[[امام جواد عليه‌السلام]] با کنيزي نيکوسرشت به نام سمانه از اهالي مغرب (مراکش کنوني) واقع در شمال آفريقا پيوندي پاک را آغاز کرد. سمانه اگرچه کنيزي بيش نبود، ولي اين لياقت را به دست آورد که در بيت امامت زندگي کند، و داراي فرزنداني شايسته گردد که يکي از آنان به مقام مقدس [[امامت]] و ولايت برسد. اين بانوي گران‌قدر به سمانيه مغربيه و سيده ام‌الفضل معروف گشت. سمانه از خصال و کرامت‌هاي ويژه‌اي برخوردار بود و با زناني پاکدامن، از خاندان طهارت که نمونه‌هاي برجسته‌اي از عفاف و [[تقوا]] و حيا به شمار مي‌رفتند، مأنوس، مألوف و مصاحب گرديد. و در اين منظومه نوراني و تحت تأثير انوار عترت، در اطاعت از اوامر الهي، عبادت و تزکيه درون و تهذيب نفس اهتمام ورزيد. چنان که روزها را پيوسته روزه دار بود و شب‌ها مدام به تهجّد، ذکر، دعا، برگزاري نوافل و نيايش‌هاي عارفانه مشغول بود، شيوه‌اي پسنديده که لباس [[تقوا]] و جامه زهد و وارستگي را براي او به ارمغان آورد، و در صدق و اخلاص، مثال‌زدني گرديد، و به چنان درجه‌اي نايل گشت که وي را مادر فضيلت خطاب مي‌کردند و چنان سعادتي را به خود اختصاص داد که به سعيده مشهور گرديد.
+
[[امام جواد علیه‌السلام]] با کنیزی نیکوسرشت به نام سمانه از اهالی مغرب (مراکش کنونی) واقع در شمال آفریقا پیوندی پاک را آغاز کرد. سمانه اگرچه کنیزی بیش نبود، ولی این لیاقت را به دست آورد که در بیت امامت زندگی کند، و دارای فرزندانی شایسته گردد که یکی از آنان به مقام مقدس [[امامت]] و ولایت برسد. این بانوی گران‌قدر به سمانیه مغربیه و سیده ام‌الفضل معروف گشت. سمانه از خصال و کرامت‌های ویژه‌ای برخوردار بود و با زنانی پاکدامن، از خاندان طهارت که نمونه‌های برجسته‌ای از عفاف و [[تقوا]] و حیا به شمار می‌رفتند، مأنوس، مألوف و مصاحب گردید. و در این منظومه نورانی و تحت تأثیر انوار عترت، در اطاعت از اوامر الهی، عبادت و تزکیه درون و تهذیب نفس اهتمام ورزید. چنان که روزها را پیوسته روزه دار بود و شب‌ها مدام به تهجّد، ذکر، دعا، برگزاری نوافل و نیایش‌های عارفانه مشغول بود، شیوه‌ای پسندیده که لباس [[تقوا]] و جامه زهد و وارستگی را برای او به ارمغان آورد، و در صدق و اخلاص، مثال‌زدنی گردید، و به چنان درجه‌ای نایل گشت که وی را مادر فضیلت خطاب می‌کردند و چنان سعادتی را به خود اختصاص داد که به سعیده مشهور گردید.
 
<ref>
 
<ref>
 
بحار الانوار،ج50،ص115و116؛ الارشاد ،ج2،ص295؛ مناقب آل ابی طالب ، ج1، ص280.  
 
بحار الانوار،ج50،ص115و116؛ الارشاد ،ج2،ص295؛ مناقب آل ابی طالب ، ج1، ص280.  
 
</ref>
 
</ref>
[[امام جواد عليه‌السلام]] درباره سمانه فرموده است: «او بانويي است که حق مرا به درستي مي‌شناسد، از بانوان بهشتي است، شيطان سرکش به وي نزديک نگردد، نيرنگ طاغوت اهل عناد به او دست نمي‌يابد، همواره مورد عنايت و لطف [[پروردگار]] است، هرگز [در کسب کمالات] قرار و آرام ندارد و به لحاظ مقام والاي معنوي در زمره مادران صديقان و صالحان است». [[امام جواد عليه‌السلام]] در فرمايش ديگر اين گونه گوهرافشاني کرده‌اند: «ابوالحسن علي‌الهادي به من شباهت دارد، ولي موسي مبرقع شبيه مادرش سمانه است».
+
[[امام جواد علیه‌السلام]] درباره سمانه فرموده است: «او بانویی است که حق مرا به درستی می‌شناسد، از بانوان بهشتی است، شیطان سرکش به وی نزدیک نگردد، نیرنگ طاغوت اهل عناد به او دست نمی‌یابد، همواره مورد عنایت و لطف [[پروردگار]] است، هرگز [در کسب کمالات] قرار و آرام ندارد و به لحاظ مقام والای معنوی در زمره مادران صدیقان و صالحان است». [[امام جواد علیه‌السلام]] در فرمایش دیگر این گونه گوهرافشانی کرده‌اند: «ابوالحسن علی‌الهادی به من شباهت دارد، ولی موسی مبرقع شبیه مادرش سمانه است».
 
<ref>
 
<ref>
 
بحا الانوار ، ج50، ص114؛ ریاحین الشریعة،ج3،ص23.
 
بحا الانوار ، ج50، ص114؛ ریاحین الشریعة،ج3،ص23.
 
</ref>  
 
</ref>  
برخي منابع نيز از ستايش اين بانو در وصف [[امام هادي عليه‌السلام]] گزارش‌هايي ارائه داده‌اند و افزوده‌اند که فروغ دهم امامت فرموده‌اند: «مادرم درباره مقام امامت من آگاهي دارد و چنين بصيرت و معرفتي به او رسيده است».
+
برخی منابع نیز از ستایش این بانو در وصف [[امام هادی علیه‌السلام]] گزارش‌هایی ارائه داده‌اند و افزوده‌اند که فروغ دهم امامت فرموده‌اند: «مادرم درباره مقام امامت من آگاهی دارد و چنین بصیرت و معرفتی به او رسیده است».
 
<ref>
 
<ref>
 
دلائل الامامة،ص216 ؛ اثباةالوصیة،ص194.
 
دلائل الامامة،ص216 ؛ اثباةالوصیة،ص194.
سطر ۳۶: سطر ۳۷:
  
 
==شکوفه با شکوه==  
 
==شکوفه با شکوه==  
[[امام محمدتقي عليه‌السلام]] به سال 214 هجري از سمانه داراي فرزندي گرديد که به نام جدّش [[حضرت امام کاظم عليه‌السلام موسي]] ناميده شد که طبق قانون وراثت، فصاحت و بلاغت و شيوايي سخن را از نياکان خود به ارث برده و در پارسايي و بندگي [[خداوند]]، اعمال و رفتار، به هم نام خود [[حضرت موسي بن جعفر عليه‌السلام]] شباهت زيادي داشت. محل ولادتش روستايي است به نام صريا که در چند کيلومتري [[مدينةالنبي]] قرار داشت، همان جايي که با تلاش امام هفتم به وجود آمد و به عمران و رونقش افزوده شد. موسي را با کنيه ابواحمد صدا مي‌زدند و چون بعدها نقابي به صورت مي‌افکند به موسي مبرقع شهرت يافت.  
+
[[امام محمدتقی علیه‌السلام]] به سال 214 هجری از سمانه دارای فرزندی گردید که به نام جدّش [[حضرت امام کاظم علیه‌السلام موسی]] نامیده شد که طبق قانون وراثت، فصاحت و بلاغت و شیوایی سخن را از نیاکان خود به ارث برده و در پارسایی و بندگی [[خداوند]]، اعمال و رفتار، به هم نام خود [[حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام]] شباهت زیادی داشت. محل ولادتش روستایی است به نام صریا که در چند کیلومتری [[مدینةالنبی]] قرار داشت، همان جایی که با تلاش امام هفتم به وجود آمد و به عمران و رونقش افزوده شد. موسی را با کنیه ابواحمد صدا می‌زدند و چون بعدها نقابی به صورت می‌افکند به موسی مبرقع شهرت یافت.  
در محرم الحرام سال 220، موسي مبرقع ششمين بهار زندگي را تجربه مي‌کرد که بنا به فراخواني اجباري خليفه وقت، [[امام جواد عليه‌السلام]] ناگزير از [[مدينه]] به بغداد آمد؛ زيرا معتصم عباسي در مورد امام به شدت خوفناک بود و تصور مي‌کرد معنويت آن حضرت و اقتدار اجتماعي و سياسي او، قيامي را عليه حکومت مرکزي شکل دهد و بساط فرمانروايي او را تهديد کند. اين توهم‌ها همراه انبوهي از سعايت و حرکت‌هاي رشکورزانه و نيز نيرنگ‌هاي کارگزاران عباسيان در سرزمين حجاز سبب گرديد، خليفه وقت امام را زير نظر مستقيم خود قرار دهد. موسي مبرقع مدت يازده ماه دور از پدر در [[مدينه]] بود، سرانجام اواخر ذي‌القعده سال 220 فاجعه‌اي بزرگ رخ داد که براي کودکي چون موسي فرساينده و غم افزا بود. در اين زمان امام با توطئه معتصم عباسي به وسيله سم به شهادت رسيد.
+
در محرم الحرام سال 220، موسی مبرقع ششمین بهار زندگی را تجربه می‌کرد که بنا به فراخوانی اجباری خلیفه وقت، [[امام جواد علیه‌السلام]] ناگزیر از [[مدینه]] به بغداد آمد؛ زیرا معتصم عباسی در مورد امام به شدت خوفناک بود و تصور می‌کرد معنویت آن حضرت و اقتدار اجتماعی و سیاسی او، قیامی را علیه حکومت مرکزی شکل دهد و بساط فرمانروایی او را تهدید کند. این توهم‌ها همراه انبوهی از سعایت و حرکت‌های رشکورزانه و نیز نیرنگ‌های کارگزاران عباسیان در سرزمین حجاز سبب گردید، خلیفه وقت امام را زیر نظر مستقیم خود قرار دهد. موسی مبرقع مدت یازده ماه دور از پدر در [[مدینه]] بود، سرانجام اواخر ذی‌القعده سال 220 فاجعه‌ای بزرگ رخ داد که برای کودکی چون موسی فرساینده و غم افزا بود. در این زمان امام با توطئه معتصم عباسی به وسیله سم به شهادت رسید.
 
<ref>
 
<ref>
 
اصول کافی ، ج3، صص459-460؛ بحار الانوار ، ج50، صص146-147؛ اثباةالوصیة، ص186.
 
اصول کافی ، ج3، صص459-460؛ بحار الانوار ، ج50، صص146-147؛ اثباةالوصیة، ص186.
 
</ref>
 
</ref>
==دوران نوجواني و جواني==  
+
==دوران نوجوانی و جوانی==  
شهادت مظلومانه آن حضرت، موسي نوجوان را در موجي از نگراني فرو برد اما وي با وجود اين رنج‌ها رشد و بالندگي خود را زير نظر برادر بزرگ‌تر خويش ([[امام هادي عليه‌السلام]]) ادامه داد. او همواره مرجع سؤالات عده‌اي از مشتاقان علوم بود که معارف ديني و شرعي را از وي مي‌پرسيدند؛ ولي موسي مبرقع به دليل منزلت فوق‌العاده‌اي که براي برادر خود [[حضرت امام علي النقي عليه‌السلام]] قائل بود، تلاش داشت مردم را درباره مسائل اساسي و زيربنايي اقتصادي، کلامي و شرعي به آن بزرگوار ارجاع دهد، و خود نيز به پاسخ دادن در امور جزيي اکتفا مي‌کرد و ـ تازه در همين مسائل هم ـ با برادر خويش مشورت مي‌کرد و از ديدگاه‌ها و نظرات آن امام همام در اين باره فيض مي‌برد.  
+
شهادت مظلومانه آن حضرت، موسی نوجوان را در موجی از نگرانی فرو برد اما وی با وجود این رنج‌ها رشد و بالندگی خود را زیر نظر برادر بزرگ‌تر خویش ([[امام هادی علیه‌السلام]]) ادامه داد. او همواره مرجع سؤالات عده‌ای از مشتاقان علوم بود که معارف دینی و شرعی را از وی می‌پرسیدند؛ ولی موسی مبرقع به دلیل منزلت فوق‌العاده‌ای که برای برادر خود [[حضرت امام علی النقی علیه‌السلام]] قائل بود، تلاش داشت مردم را درباره مسائل اساسی و زیربنایی اقتصادی، کلامی و شرعی به آن بزرگوار ارجاع دهد، و خود نیز به پاسخ دادن در امور جزیی اکتفا می‌کرد و ـ تازه در همین مسائل هم ـ با برادر خویش مشورت می‌کرد و از دیدگاه‌ها و نظرات آن امام همام در این باره فیض می‌برد.  
موسي مبرقع خاطر نشان ساخته است: در ديوان عمومي با يحيي بن اکثم (قاضي القضاة عباسيان) رو به رو شدم، او در اعتقادات و مباحث ديني، مسائلي را از من پرسيد، سپس به محضر برادرم [[امام هادي عليه‌السلام]] رسيدم، ميان من و آن بزرگوار، گفت‌وگوهايي آموزنده ردّوبدل گرديد که مرا در پيروي از او بصير و آگاه ساخت. عرض کردم: قربانت گردم، يحيي بن اکثم مسائلي را از من پرسيده است و خواسته جواب آن‌ها را به وي ارائه دهم. [[امام علي النقي عليه‌السلام]]. تبسّمي نموده و فرمود: پاسخش را داري؟ عرض کردم: خير. برادرم پرسيد: آن سؤال‌ها کدامند؟ يکي يکي بيان کردم، و ايشان براي هرکدام از آن‌ها، جواب‌هاي مناسب و قانع کننده‌اي ارائه فرمود.
+
موسی مبرقع خاطر نشان ساخته است: در دیوان عمومی با یحیی بن اکثم (قاضی القضاة عباسیان) رو به رو شدم، او در اعتقادات و مباحث دینی، مسائلی را از من پرسید، سپس به محضر برادرم [[امام هادی علیه‌السلام]] رسیدم، میان من و آن بزرگوار، گفت‌وگوهایی آموزنده ردّوبدل گردید که مرا در پیروی از او بصیر و آگاه ساخت. عرض کردم: قربانت گردم، یحیی بن اکثم مسائلی را از من پرسیده است و خواسته جواب آن‌ها را به وی ارائه دهم. [[امام علی النقی علیه‌السلام]]. تبسّمی نموده و فرمود: پاسخش را داری؟ عرض کردم: خیر. برادرم پرسید: آن سؤال‌ها کدامند؟ یکی یکی بیان کردم، و ایشان برای هرکدام از آن‌ها، جواب‌های مناسب و قانع کننده‌ای ارائه فرمود.
 
<ref>
 
<ref>
 
اصواء علی حیاةموسی المبرقع وذریّته ، ص128؛ تحف العقول ، ص503.
 
اصواء علی حیاةموسی المبرقع وذریّته ، ص128؛ تحف العقول ، ص503.
 
</ref>  
 
</ref>  
از اين ماجرا دو نکته به دست مي‌آيد: يکي اين که موسي مبرقع مطيع و تسليم برادر خود [[حضرت امام هادي]] بوده و منزلت آن وجود بزرگوار را مورد توجّه قرار مي‌داده است، و ديگر اين که خود به عنوان امامزاده‌اي اهل فضل نزد شخصيت‌هاي برجسته عصر، از شأن ويژه‌اي برخوردار بوده است.  
+
از این ماجرا دو نکته به دست می‌آید: یکی این که موسی مبرقع مطیع و تسلیم برادر خود [[حضرت امام هادی]] بوده و منزلت آن وجود بزرگوار را مورد توجّه قرار می‌داده است، و دیگر این که خود به عنوان امامزاده‌ای اهل فضل نزد شخصیت‌های برجسته عصر، از شأن ویژه‌ای برخوردار بوده است.  
از مفاد وصيت نامه [[حضرت امام محمدتقي عليه‌السلام]] که شيخ جليل کليني در کتاب خود با ذکر سند نقل نموده نيز، حقايقي به دست مي‌آيد. به گفته وي واسطي نقل کرده است: از احمد بن خالد ـ خادم ابوجعفر ـ شنيدم که آن [[حضرت (امام جواد عليه‌السلام)]] او را بر اين وصيت گواه گرفت و چنين نوشته است: ابوجعفر محمد بن علي بن موسي او را گواه گرفت که وي به فرزندش علي [[(حضرت هادي عليه‌السلام)]] وصيت کرد درباره خود و خواهرانش. و عبدالله فرزند مساور را سرپرست املاک، اموال و مخارج خدمه و ساير ترکه خود نمود، تا زماني که فرزندش علي بالغ گردد، و بعد از بلوغ وي فرزند مساور آن‌ها را به وي تحويل دهد تا او به کار خود و خواهرانش قيام کند. کار موسي را نيز به خودش واگذار نمايد تا او هم بعد از گواهي [[امام علي النقي عليه‌السلام]] و ابن مساور در کار خود استقلال لازم را به دست آورد و طبق شرط والدشان درباره صدقاتي که مي‌دهد قيام کند، يک شنبه سوم ذيحجه سال 220.
+
از مفاد وصیت نامه [[حضرت امام محمدتقی علیه‌السلام]] که شیخ جلیل کلینی در کتاب خود با ذکر سند نقل نموده نیز، حقایقی به دست می‌آید. به گفته وی واسطی نقل کرده است: از احمد بن خالد ـ خادم ابوجعفر ـ شنیدم که آن [[حضرت (امام جواد علیه‌السلام)]] او را بر این وصیت گواه گرفت و چنین نوشته است: ابوجعفر محمد بن علی بن موسی او را گواه گرفت که وی به فرزندش علی [[(حضرت هادی علیه‌السلام)]] وصیت کرد درباره خود و خواهرانش. و عبدالله فرزند مساور را سرپرست املاک، اموال و مخارج خدمه و سایر ترکه خود نمود، تا زمانی که فرزندش علی بالغ گردد، و بعد از بلوغ وی فرزند مساور آن‌ها را به وی تحویل دهد تا او به کار خود و خواهرانش قیام کند. کار موسی را نیز به خودش واگذار نماید تا او هم بعد از گواهی [[امام علی النقی علیه‌السلام]] و ابن مساور در کار خود استقلال لازم را به دست آورد و طبق شرط والدشان درباره صدقاتی که می‌دهد قیام کند، یک شنبه سوم ذیحجه سال 220.
 
<ref>
 
<ref>
 
اصول کافی ،ج 2، ص112و113.
 
اصول کافی ،ج 2، ص112و113.
 
</ref>
 
</ref>
ماجرايي مجعول  
+
ماجرایی مجعول  
کليني در کافي
+
کلینی در کافی
 
<ref>
 
<ref>
 
الکافی ، ج7، ص157.
 
الکافی ، ج7، ص157.
 
</ref>
 
</ref>
، [[شيخ طوسي]] در تهذيب الاحکام
+
، [[شیخ طوسی]] در تهذیب الاحکام
 
<ref>
 
<ref>
 
تهذیب الاحکام ، ج9، ص355.   
 
تهذیب الاحکام ، ج9، ص355.   
 
</ref>
 
</ref>
، [[شيخ مفيد]] در الاختصاص
+
، [[شیخ مفید]] در الاختصاص
 
<ref>
 
<ref>
 
الاختصاص، ص91.
 
الاختصاص، ص91.
 
</ref>
 
</ref>
و ابن شعبه حرّاني از وي رواياتي نقل کرده‌اند که حاکي از وثاقت او دارد.  
+
و ابن شعبه حرّانی از وی روایاتی نقل کرده‌اند که حاکی از وثاقت او دارد.  
تنها روايتي ضعيف در کتاب ارشاد آمده که برخي افراد را بر آن داشته تا به استناد آن به موسي مبرقع نسبتي ناروا بدهند. اين ماجرا به اختصار چنين است: حسين بن حسن از يعقوب بن ياسر روايت کرده که گفت: متوکّل به اطرافيان خود مي‌گفت: واي بر شما! کار ابن الرضا ([[امام هادي عليه‌السلام]]) مرا درمانده کرده و هرچه کوشيده‌ام که با من در مجلس مي گساري هم نشين باشد، امتناع مي‌کند، يا اجازه نمي‌دهد که در اين باره فرصتي از او به دست آورم. يکي از کارگزاران گفت: اگر بخواهي چنين فرصتي به دست آوري مي‌تواني از برادرش [[موسي مبرقع]] به اين مقصود خود برسي و او مي‌تواند در محفل لهو و لعب تو حضور يابد، پس او را احضار کن، و در برابر ديدگان مردم، ايشان را به اين امر وادار ساز و در نتيجه ميان مردم اين خبر انتشار مي‌يابد که ابن الرضا چنين و چنان کرده است، و مردم ميان او و برادرش تفاوتي قائل نمي‌گردند، و برادرش را هم متهم مي‌کنند، حتي اگر او را بشناسند!  
+
تنها روایتی ضعیف در کتاب ارشاد آمده که برخی افراد را بر آن داشته تا به استناد آن به موسی مبرقع نسبتی ناروا بدهند. این ماجرا به اختصار چنین است: حسین بن حسن از یعقوب بن یاسر روایت کرده که گفت: متوکّل به اطرافیان خود می‌گفت: وای بر شما! کار ابن الرضا ([[امام هادی علیه‌السلام]]) مرا درمانده کرده و هرچه کوشیده‌ام که با من در مجلس می گساری هم نشین باشد، امتناع می‌کند، یا اجازه نمی‌دهد که در این باره فرصتی از او به دست آورم. یکی از کارگزاران گفت: اگر بخواهی چنین فرصتی به دست آوری می‌توانی از برادرش [[موسی مبرقع]] به این مقصود خود برسی و او می‌تواند در محفل لهو و لعب تو حضور یابد، پس او را احضار کن، و در برابر دیدگان مردم، ایشان را به این امر وادار ساز و در نتیجه میان مردم این خبر انتشار می‌یابد که ابن الرضا چنین و چنان کرده است، و مردم میان او و برادرش تفاوتی قائل نمی‌گردند، و برادرش را هم متهم می‌کنند، حتی اگر او را بشناسند!  
متوکّل اين نظر را پسنديد و فرمان داد مکتوبي خطاب به موسي مبرقع نگاشته و او را با احترام تمام به سامرا بياورند. آن گاه دستور داد تمام بني هاشم، سرلشکران و ساير اهالي در مراسم استقبال از اين امامزاده حضور يابند. طبق اين روايت مقرّر گرديده بود متوکّل قطعه زميني به موسي مبرقع واگذارد و براي او در آنجا بنايي بسازد، و درباره‌اش خوش‌رفتاري کند، و در منزلي آراسته که برايش تدارک ديده‌اند با او ملاقات کند، و آوازخوانان و دست اندرکاران بساط عيّاشي خليفه با ايشان در رفت‌وآمد باشند، تا بدين وسيله به مردم تفهيم کند که ابن الرضا چون او اهل مي گساري است. وقتي موسي به شهر سامرا رسيد، [[امام هادي عليه‌السلام]] در کنار پل وصيف (جايي که اهالي براي استقبال از برادر او آمده بودند) به ديدار موسي رفت، و بر او سلام کرد و خطاب به وي فرمود: اين مرد (متوکّل) تو را به اين شهر آورده که آبرويت را بريزد، و پرده حُرمتت را پاره کند، و از ارزش تو و اهل بيتت بکاهد، مبادا نزدش اقرار کني که نبيذ خورده‌اي! براساس مفاد اين روايت وقتي موسي سخن و هشدار برادر را نپذيرفت، [[حضرت امام هادي عليه‌السلام]] فرمود: آگاه باش! مجلسي که تو مي‌خواهي در آن شرکت کني، هرگز فراهم نخواهد شد! موسي سه سال در آن جا ماند، هر روز صبح مي‌رفت، ولي به او مي‌گفتند: متوکّل امروز کار دارد، شب بيا، و چون شب هنگام مي‌آمد، مي‌گفتند: بيهوش است صبح بيا، و وقتي صبح مي‌آمد، به وي مي‌گفتند: کسالت دارد و دارو خورده است. و سه سال پيوسته بدين سان گذشت تا آن که متوکّل به وسيله فرزند خود به قتل رسيد، و نتوانست با موسي اجتماعي تشکيل دهد.
+
متوکّل این نظر را پسندید و فرمان داد مکتوبی خطاب به موسی مبرقع نگاشته و او را با احترام تمام به سامرا بیاورند. آن گاه دستور داد تمام بنی هاشم، سرلشکران و سایر اهالی در مراسم استقبال از این امامزاده حضور یابند. طبق این روایت مقرّر گردیده بود متوکّل قطعه زمینی به موسی مبرقع واگذارد و برای او در آنجا بنایی بسازد، و درباره‌اش خوش‌رفتاری کند، و در منزلی آراسته که برایش تدارک دیده‌اند با او ملاقات کند، و آوازخوانان و دست اندرکاران بساط عیاشی خلیفه با ایشان در رفت‌وآمد باشند، تا بدین وسیله به مردم تفهیم کند که ابن الرضا چون او اهل می گساری است. وقتی موسی به شهر سامرا رسید، [[امام هادی علیه‌السلام]] در کنار پل وصیف (جایی که اهالی برای استقبال از برادر او آمده بودند) به دیدار موسی رفت، و بر او سلام کرد و خطاب به وی فرمود: این مرد (متوکّل) تو را به این شهر آورده که آبرویت را بریزد، و پرده حُرمتت را پاره کند، و از ارزش تو و اهل بیتت بکاهد، مبادا نزدش اقرار کنی که نبیذ خورده‌ای! براساس مفاد این روایت وقتی موسی سخن و هشدار برادر را نپذیرفت، [[حضرت امام هادی علیه‌السلام]] فرمود: آگاه باش! مجلسی که تو می‌خواهی در آن شرکت کنی، هرگز فراهم نخواهد شد! موسی سه سال در آن جا ماند، هر روز صبح می‌رفت، ولی به او می‌گفتند: متوکّل امروز کار دارد، شب بیا، و چون شب هنگام می‌آمد، می‌گفتند: بیهوش است صبح بیا، و وقتی صبح می‌آمد، به وی می‌گفتند: کسالت دارد و دارو خورده است. و سه سال پیوسته بدین سان گذشت تا آن که متوکّل به وسیله فرزند خود به قتل رسید، و نتوانست با موسی اجتماعی تشکیل دهد.
 
<ref>
 
<ref>
 
الارشاد ، ج2، ص307و308؛ الکافی ، ج1، ص502؛ بحار الانوار ، ج50، ص 3؛ اعلام الوری ، ص345ونیز نک:مناقب آل ابی طالب ،  ج4، ص409.
 
الارشاد ، ج2، ص307و308؛ الکافی ، ج1، ص502؛ بحار الانوار ، ج50، ص 3؛ اعلام الوری ، ص345ونیز نک:مناقب آل ابی طالب ،  ج4، ص409.
 
</ref>  
 
</ref>  
برخي براي اين که به اين حديث مورد تأمل اتکا کنند، و دست‌آويزي براي تخريب امامزاده‌اي مورد وثوق به دست آورند، ادعا کرده‌اند به صرف اين که حديث مزبور در منابع معتبر کهن مي‌باشد، مي‌توان به آن اطمينان نمود. در حالي که در کتب روايي متقدم نظايري از اين گونه روايات ديده مي‌شود. [[شهيد مطهري]] مي‌گويد: در کافي کليني آمده است که دختران يزدگرد را در زمان خليفه دوم به [[مدينه]] آوردند. خليفه به توصيه [[امير مؤمنان عليه‌السلام]] شهربانو را آزاد گذاشت که هر که را که خودش مي‌خواهد، انتخاب کند، و او [[امام حسين عليه‌السلام]] را انتخاب کرد. آن گاه آن متفکر شهيد مي‌افزايد: علاوه بر عدم انطباق اين حديث با تاريخ، در سند روايت هم دو نفر قرار دارند که روايت را غير قابل اعتماد مي‌کند. يکي ابراهيم بن اسحاق احمري نهاوندي است که علماي رجال او را از نظر ديني متهم مي‌دانند و رواياتش را قابل وثوق تلقي نمي‌کنند، ديگري عمرو بن شمر است که او هم کذّاب و از جعّال خوانده شده است.
+
برخی برای این که به این حدیث مورد تأمل اتکا کنند، و دست‌آویزی برای تخریب امامزاده‌ای مورد وثوق به دست آورند، ادعا کرده‌اند به صرف این که حدیث مزبور در منابع معتبر کهن می‌باشد، می‌توان به آن اطمینان نمود. در حالی که در کتب روایی متقدم نظایری از این گونه روایات دیده می‌شود. [[شهید مطهری]] می‌گوید: در کافی کلینی آمده است که دختران یزدگرد را در زمان خلیفه دوم به [[مدینه]] آوردند. خلیفه به توصیه [[امیر مؤمنان علیه‌السلام]] شهربانو را آزاد گذاشت که هر که را که خودش می‌خواهد، انتخاب کند، و او [[امام حسین علیه‌السلام]] را انتخاب کرد. آن گاه آن متفکر شهید می‌افزاید: علاوه بر عدم انطباق این حدیث با تاریخ، در سند روایت هم دو نفر قرار دارند که روایت را غیر قابل اعتماد می‌کند. یکی ابراهیم بن اسحاق احمری نهاوندی است که علمای رجال او را از نظر دینی متهم می‌دانند و روایاتش را قابل وثوق تلقی نمی‌کنند، دیگری عمرو بن شمر است که او هم کذّاب و از جعّال خوانده شده است.
 
<ref>
 
<ref>
 
خدمات متقابل اسلام وایران، ص132.
 
خدمات متقابل اسلام وایران، ص132.
 
</ref>  
 
</ref>  
در روايت فوق اين اشکال ديده مي‌شود زيرا در سلسله سند آن ضعف وجود دارد، حسين بن حسن و يعقوب بن ياسر که راوي اين حديث‌اند، در هيچ يک از کتب رجالي و روايي معرفي نشده‌اند، و به قول محدث نوري هر دو مجهول‌الحال و غير معروف‌اند. به علاوه ابوطالب يعقوب بن ياسر از خواصّ نديمان متوکّل عباسي و شخصي فاسق بوده و استناد به گفته‌اش فاقد اعتبار است. هيچ يک از مورخان سني و شيعه غير اين روايت جعلي، روايت ديگري از يعقوب بن ياسر نقل نکرده‌اند.  
+
در روایت فوق این اشکال دیده می‌شود زیرا در سلسله سند آن ضعف وجود دارد، حسین بن حسن و یعقوب بن یاسر که راوی این حدیث‌اند، در هیچ یک از کتب رجالی و روایی معرفی نشده‌اند، و به قول محدث نوری هر دو مجهول‌الحال و غیر معروف‌اند. به علاوه ابوطالب یعقوب بن یاسر از خواصّ ندیمان متوکّل عباسی و شخصی فاسق بوده و استناد به گفته‌اش فاقد اعتبار است. هیچ یک از مورخان سنی و شیعه غیر این روایت جعلی، روایت دیگری از یعقوب بن یاسر نقل نکرده‌اند.  
هم چنين اين خبر با روايت قوي‌تري که شيخ کليني در کتاب کافي نقل کرده، در تعارض قرار دارد و آن ماجراي وصيت [[امام محمدتقي عليه‌السلام]] است که به آن اشاره داشتيم و براساس مفاد آن، موسي مبرقع از ناحيه امام نهم بر قسمتي از موقوفات آن حضرت به عنوان متولي مستقل انتخاب شده است. در متن و مضمون حديث هم آشفتگي‌هاي آشکاري ديده مي‌شود، و صدر و ذيل آن با هم تناقض دارند. چرا که دعوت خليفه در آغاز و ورود محترمانه موسي به سامرا و استقبال شايان توجّه از او، و تفويض منزل و امکاناتي به او از سوي متوکّل با اين ماجرا که موسي را سه سال متوالي پشت درب منزل نگه دارد، و او را به بزم خود راه ندهد، سازگاري ندارند. اين که امام معصوم ـ با آن مقام و منزلت قدسي ـ به برادر خود بگويد به متوکل راستش را نگويد که نبيذ خورده است! بسيار شگفت و باور نکردني است، و اين که آن فروغ دهم امامت بخواهد ـ نعوذ بالله ـ از فردي خاطي و خلافکار ـ حتي اگر برادرش باشد ـ دفاع کند، نه تنها متن حديث را متزلزل مي‌نمايد، بلکه اين هشدار را مي‌رساند که دشمن در روايت مذکور صرفاً نمي‌خواسته امامزاده‌اي را ضايع کند، بلکه در صدد بوده امام معصوم را در مظان اتّهام قرار دهد و به تصور باطل خويش از منزلت معنوي و ملکوتي آن وجود مقدس بکاهد.  
+
هم چنین این خبر با روایت قوی‌تری که شیخ کلینی در کتاب کافی نقل کرده، در تعارض قرار دارد و آن ماجرای وصیت [[امام محمدتقی علیه‌السلام]] است که به آن اشاره داشتیم و براساس مفاد آن، موسی مبرقع از ناحیه امام نهم بر قسمتی از موقوفات آن حضرت به عنوان متولی مستقل انتخاب شده است. در متن و مضمون حدیث هم آشفتگی‌های آشکاری دیده می‌شود، و صدر و ذیل آن با هم تناقض دارند. چرا که دعوت خلیفه در آغاز و ورود محترمانه موسی به سامرا و استقبال شایان توجّه از او، و تفویض منزل و امکاناتی به او از سوی متوکّل با این ماجرا که موسی را سه سال متوالی پشت درب منزل نگه دارد، و او را به بزم خود راه ندهد، سازگاری ندارند. این که امام معصوم ـ با آن مقام و منزلت قدسی ـ به برادر خود بگوید به متوکل راستش را نگوید که نبیذ خورده است! بسیار شگفت و باور نکردنی است، و این که آن فروغ دهم امامت بخواهد ـ نعوذ بالله ـ از فردی خاطی و خلافکار ـ حتی اگر برادرش باشد ـ دفاع کند، نه تنها متن حدیث را متزلزل می‌نماید، بلکه این هشدار را می‌رساند که دشمن در روایت مذکور صرفاً نمی‌خواسته امامزاده‌ای را ضایع کند، بلکه در صدد بوده امام معصوم را در مظان اتّهام قرار دهد و به تصور باطل خویش از منزلت معنوی و ملکوتی آن وجود مقدس بکاهد.  
نکته ديگر اين که اگر خداي نکرده موسي مبرقع به لهو و لعب شناخته شده بود، چرا امام به وي مي‌فرمايد قدر و منزلت خود را پايين نياور و اجازه نده خليفه تو را هتک کند. اگر واقعاً موسي اهل اين مجالس ناروا و آلوده به گناه بود، پس توجّه به قدر و منزلت او و جلوگيري از هتک حرمت وي به چه معناست، و اين موضوع يک متناقض نماي آشکار است. در ادامه امام از برادر خود مي‌خواهد در مجلس متوکّل حاضر نگردد و تازه اين موضوع را در ميان جمعيت مطرح مي‌کند، ولي سرانجام به او خبر مي‌دهد اين مجالس منعقد نمي‌گردد. پس محتواي حديث آشفتگي‌هايي غير قابل توجيه دارد که نمي‌توان به سادگي از آن‌ها عبور کرد.  
+
نکته دیگر این که اگر خدای نکرده موسی مبرقع به لهو و لعب شناخته شده بود، چرا امام به وی می‌فرماید قدر و منزلت خود را پایین نیاور و اجازه نده خلیفه تو را هتک کند. اگر واقعاً موسی اهل این مجالس ناروا و آلوده به گناه بود، پس توجّه به قدر و منزلت او و جلوگیری از هتک حرمت وی به چه معناست، و این موضوع یک متناقض نمای آشکار است. در ادامه امام از برادر خود می‌خواهد در مجلس متوکّل حاضر نگردد و تازه این موضوع را در میان جمعیت مطرح می‌کند، ولی سرانجام به او خبر می‌دهد این مجالس منعقد نمی‌گردد. پس محتوای حدیث آشفتگی‌هایی غیر قابل توجیه دارد که نمی‌توان به سادگی از آن‌ها عبور کرد.  
با وجود اين آشفتگي در ماجراي مذکور باز هم عده‌اي کوشيده‌اند قرينه‌هايي بيابند تا اين بزرگوار را زير سؤال ببرند، از آن جمله آن که گفته‌اند موسي مبرقع هم چون عباسيان لباس سياه بر تن مي‌کرد و در خدمت متوکّل و هم نشين او بود، با آن که متوکّل خصم علويان به شمار مي‌رفت.
+
با وجود این آشفتگی در ماجرای مذکور باز هم عده‌ای کوشیده‌اند قرینه‌هایی بیابند تا این بزرگوار را زیر سؤال ببرند، از آن جمله آن که گفته‌اند موسی مبرقع هم چون عباسیان لباس سیاه بر تن می‌کرد و در خدمت متوکّل و هم نشین او بود، با آن که متوکّل خصم علویان به شمار می‌رفت.
 
<ref>
 
<ref>
 
سرّ السلسلة العلویة ، ص41.
 
سرّ السلسلة العلویة ، ص41.
 
</ref>  
 
</ref>  
و نيز افزوده‌اند وقتي موسي مبرقع به قم آمد، عرب‌هاي ساکن در اين شهر او را از اين ديار بيرون نمودند، زيرا به دليل مخالفت پدرش
+
و نیز افزوده‌اند وقتی موسی مبرقع به قم آمد، عرب‌های ساکن در این شهر او را از این دیار بیرون نمودند، زیرا به دلیل مخالفت پدرش
 
<ref>
 
<ref>
 
در این که موسی مبرقع فرزند امام جواد علیه السلام است ، شکلی نیست ، ومخالفت پدرش با امام زمان خود معنایی ندارد، لذا از این بخش نتیجه گرفته می شود که این مطلب در مورد فرزند موسی مبرقع یعنی محمد بن موسی مبرقع است واین دیگر دیدگاهی بحث انگیز است.
 
در این که موسی مبرقع فرزند امام جواد علیه السلام است ، شکلی نیست ، ومخالفت پدرش با امام زمان خود معنایی ندارد، لذا از این بخش نتیجه گرفته می شود که این مطلب در مورد فرزند موسی مبرقع یعنی محمد بن موسی مبرقع است واین دیگر دیدگاهی بحث انگیز است.
 
</ref>
 
</ref>
با امام زمان خود! از وي ابراز انزجار کرده‌اند. ناگفته نماند که عالمان و محدثان قم چنين تصميمي نگرفتند، و رؤساي شهر بعد از مدتي از اين حرکت نادم گرديده و براي برگردانيدن موسي مبرقع از کاشان اقدام کردند. هم‌چنين خاطرنشان ساخته‌اند وقتي موسي به کاشان رسيد، احمد بن عبدالعزيز ابن ابي دلف عجلي که به حکومت عباسيان گرايش داشت و والي حکومت آنان بود، از وي به گرمي استقبال کرد، و اموال فراواني به او بخشيد، و پدر احمد مذکور يعني عبدالعزيز با شيعيان ميانه خوبي نداشته است.
+
با امام زمان خود! از وی ابراز انزجار کرده‌اند. ناگفته نماند که عالمان و محدثان قم چنین تصمیمی نگرفتند، و رؤسای شهر بعد از مدتی از این حرکت نادم گردیده و برای برگردانیدن موسی مبرقع از کاشان اقدام کردند. هم‌چنین خاطرنشان ساخته‌اند وقتی موسی به کاشان رسید، احمد بن عبدالعزیز ابن ابی دلف عجلی که به حکومت عباسیان گرایش داشت و والی حکومت آنان بود، از وی به گرمی استقبال کرد، و اموال فراوانی به او بخشید، و پدر احمد مذکور یعنی عبدالعزیز با شیعیان میانه خوبی نداشته است.
 
<ref>
 
<ref>
 
این گونه تحلیل ها در کتاب کاشان در مسیر تشیع ، مصطفی صادقی ، ص93و94دیده می شود.
 
این گونه تحلیل ها در کتاب کاشان در مسیر تشیع ، مصطفی صادقی ، ص93و94دیده می شود.
 
</ref>
 
</ref>
==سيما و سيرت==  
+
==سیما و سیرت==  
علامه مجلسي درباره روايت‌هايي که در مذمّت موسي مبرقع آمده است، در مزار بحار الانوار مي‌نويسد: اخباري که در ذّم وي آمده قدحي را نمي‌رساند. و در احاديث ديگري از قدح اين خاندان نهي گرديده و نبايد به اين امامزادگان به صرف خبري نادر، متعرض گرديد. محدث نوري در تحيةالزائر نوشته است: و بدان که اين موسي همان است که از کثرت فضايل و مناقب، تقوا و سکون نفس و حسن رفتار والي قم او را تشبيه به ائمه کرده [است] و اتقان و احکام محدثين قم بر همه ظاهر است که اگر شخصي از ضعيفي يا مجهول‌الحال و يا دروغگويي روايت کند، او را طرد مي‌کردند، هرچند بزرگ و صاحب شأن و منزلت بود و دانستن احترام و اکرام ايشان، آن سيد را در طبقه خود مثل احمد بن محمد بن عيسي اشعري و احمد بن محمد بن اسحاق و محمد بن يحيي و امثال ايشان بوده که جمع کرده بودند ميان رياست دنيا و آخرت، و علما در کتب حديث و اخبار از آن جناب روايت مي‌کنند.
+
علامه مجلسی درباره روایت‌هایی که در مذمّت موسی مبرقع آمده است، در مزار بحار الانوار می‌نویسد: اخباری که در ذّم وی آمده قدحی را نمی‌رساند. و در احادیث دیگری از قدح این خاندان نهی گردیده و نباید به این امامزادگان به صرف خبری نادر، متعرض گردید. محدث نوری در تحیةالزائر نوشته است: و بدان که این موسی همان است که از کثرت فضایل و مناقب، تقوا و سکون نفس و حسن رفتار والی قم او را تشبیه به ائمه کرده [است] و اتقان و احکام محدثین قم بر همه ظاهر است که اگر شخصی از ضعیفی یا مجهول‌الحال و یا دروغگویی روایت کند، او را طرد می‌کردند، هرچند بزرگ و صاحب شأن و منزلت بود و دانستن احترام و اکرام ایشان، آن سید را در طبقه خود مثل احمد بن محمد بن عیسی اشعری و احمد بن محمد بن اسحاق و محمد بن یحیی و امثال ایشان بوده که جمع کرده بودند میان ریاست دنیا و آخرت، و علما در کتب حدیث و اخبار از آن جناب روایت می‌کنند.
 
<ref>
 
<ref>
 
خاتمه کتاب جنات ثمانیة،ص856.
 
خاتمه کتاب جنات ثمانیة،ص856.
 
</ref>   
 
</ref>   
محدث قمي نيز چنين مي‌نگارد: نسل [[امام جواد عليه‌السلام]] منحصر است از دو پسر [[امام علي النقي عليه‌السلام]] و [[ابواحمد موسي]]. بالجمله، موسي مبرقع جدّ سادات رضويه است و رشته اولادش تا به حال بحمدالله منقطع نگشته و بسياري از سادات، نسب ايشان به او منتهي مي‌شود. و چون پيوسته بر روي خود برقع گذاشته بود، لهذا او را موسي مبرقع مي‌گويند.
+
محدث قمی نیز چنین می‌نگارد: نسل [[امام جواد علیه‌السلام]] منحصر است از دو پسر [[امام علی النقی علیه‌السلام]] و [[ابواحمد موسی]]. بالجمله، موسی مبرقع جدّ سادات رضویه است و رشته اولادش تا به حال بحمدالله منقطع نگشته و بسیاری از سادات، نسب ایشان به او منتهی می‌شود. و چون پیوسته بر روی خود برقع گذاشته بود، لهذا او را موسی مبرقع می‌گویند.
 
<ref>
 
<ref>
 
منتهی الآمال ،ج2،ص618.
 
منتهی الآمال ،ج2،ص618.
 
</ref>  
 
</ref>  
موسي مبرقع از برادر خود [[حضرت امام هادي عليه‌السلام]] حديث روايت کرده، و کساني چون محمد بن سعيد آذربايجاني، حسن بن علي بن کيسان و محمد بن عيسي بن عبيد بغدادي از او روايت کرده‌اند
+
موسی مبرقع از برادر خود [[حضرت امام هادی علیه‌السلام]] حدیث روایت کرده، و کسانی چون محمد بن سعید آذربایجانی، حسن بن علی بن کیسان و محمد بن عیسی بن عبید بغدادی از او روایت کرده‌اند
 
<ref>
 
<ref>
 
فقیه فرزانه،ص25.
 
فقیه فرزانه،ص25.
 
</ref>
 
</ref>
يکي از دخترانش نيز محدثه بوده و محمد بن محمد بن احمد چشتي داغستاني اين حديث را از فاطمه بنت موسي مبرقع نقل نموده است: «قال رسول الله صلّي الله عليه وآله وسلم ألا من مات علي حبّ آل محمد، مات شهيداً».
+
یکی از دخترانش نیز محدثه بوده و محمد بن محمد بن احمد چشتی داغستانی این حدیث را از فاطمه بنت موسی مبرقع نقل نموده است: «قال رسول الله صلّی الله علیه وآله وسلم ألا من مات علی حبّ آل محمد، مات شهیداً».
 
<ref>
 
<ref>
 
اللؤلؤة المثبته فی الآثار المعنعنة،ص217.  
 
اللؤلؤة المثبته فی الآثار المعنعنة،ص217.  
 
</ref>
 
</ref>
موسي مبرقع فرزند [[امام جواد عليه‌السلام]] و اين جناب چنان چهره زيبا، جذاب و نوراني داشته که او را «يوسف علويان» معرفي کرده‌اند. هر وقت از محل اقامتش بيرون مي‌آمده و در معابر و محافل حاضر مي‌گرديد، اهالي براي تماشاي جمال زيبايش، پروانه‌وار به گردش اجتماع مي‌کرده‌اند، و چون مي‌ديدند شعاعي از انوار ولايت در رخسارش هويدا گرديده، بر آل محمد درود مي‌فرستادند و با ديدن وي به ياد پدر و نياکانش افتاده و خاندانش را تکريم و تجليل مي‌نمودند. در هنگام ورود به قم چون نقابي بر صورت افکنده بود، رؤساي قم او را به عنوان فردي ناشناس نپذيرفتند، ولي وقتي برقع از صورت برداشت و جمال منيرش را نظاره‌گر شدند و متوجّه گرديدند فرزند بلافصل [[امام جواد عليه‌السلام]] و اخوي [[امام هادي عليه‌السلام]] است عذرخواهي‌ها نموده و بر گونه و دستانش بوسه زدند و امکانات اقامت او را در اين شهر به نحوي مطلوب فراهم نمودند.
+
موسی مبرقع فرزند [[امام جواد علیه‌السلام]] و این جناب چنان چهره زیبا، جذاب و نورانی داشته که او را «یوسف علویان» معرفی کرده‌اند. هر وقت از محل اقامتش بیرون می‌آمده و در معابر و محافل حاضر می‌گردید، اهالی برای تماشای جمال زیبایش، پروانه‌وار به گردش اجتماع می‌کرده‌اند، و چون می‌دیدند شعاعی از انوار ولایت در رخسارش هویدا گردیده، بر آل محمد درود می‌فرستادند و با دیدن وی به یاد پدر و نیاکانش افتاده و خاندانش را تکریم و تجلیل می‌نمودند. در هنگام ورود به قم چون نقابی بر صورت افکنده بود، رؤسای قم او را به عنوان فردی ناشناس نپذیرفتند، ولی وقتی برقع از صورت برداشت و جمال منیرش را نظاره‌گر شدند و متوجّه گردیدند فرزند بلافصل [[امام جواد علیه‌السلام]] و اخوی [[امام هادی علیه‌السلام]] است عذرخواهی‌ها نموده و بر گونه و دستانش بوسه زدند و امکانات اقامت او را در این شهر به نحوی مطلوب فراهم نمودند.
 
<ref>
 
<ref>
 
«قم در گنجینه دانشمندان»،مندرج در شناختنامه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام وشهر قم ،صص245-246.   
 
«قم در گنجینه دانشمندان»،مندرج در شناختنامه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام وشهر قم ،صص245-246.   
 
</ref>
 
</ref>
ميرزا محمد باقر رضوي با نقل قول از ديگري مي‌گويد: چون موسي مبرقع کمال صباحت و ملاحت و حسن قامت داشت به نحوي که او را يوسف عصر خود مي‌شمردند، اهالي در کوچه و بازار به دنبالش روانه مي‌گرديدند، و حتي برخي برايش مزاحمت فراهم مي‌کرده‌اند و بدين سبب او بسيار متأذّي و غالباً در گوشه خانه منزوي بود، و به هنگام آشکار گرديدن در انظار مردم برقعي از کرباس يا ديباج بر چهره خويش مي‌افکند و اين عمل محض تحفّظ از نگريستن نامحرمان و تنزّه از فتنه‌انگيزي‌ها بوده است.
+
میرزا محمد باقر رضوی با نقل قول از دیگری می‌گوید: چون موسی مبرقع کمال صباحت و ملاحت و حسن قامت داشت به نحوی که او را یوسف عصر خود می‌شمردند، اهالی در کوچه و بازار به دنبالش روانه می‌گردیدند، و حتی برخی برایش مزاحمت فراهم می‌کرده‌اند و بدین سبب او بسیار متأذّی و غالباً در گوشه خانه منزوی بود، و به هنگام آشکار گردیدن در انظار مردم برقعی از کرباس یا دیباج بر چهره خویش می‌افکند و این عمل محض تحفّظ از نگریستن نامحرمان و تنزّه از فتنه‌انگیزی‌ها بوده است.
 
<ref>
 
<ref>
 
شجره طیّبه ،میرزا محمد باقر رضوی.
 
شجره طیّبه ،میرزا محمد باقر رضوی.
 
</ref>
 
</ref>
اما احتمالاً اين وجه و علت براي برقع پوشي ضعيف مي‌نمايد، چنان که ائمه هدي و ديگر امامزادگان صاحب جمال جذاب چنين استتاري را براي خود به وجود نياورده‌اند، و به نظر مي‌رسد او به دليل برخي ملاحظات سياسي و مصون بودن از نيرنگ عباسيان و کارگزاران آنان به برقع پوشي روي آورده است، و اين وجه قوي‌تر و منطقي‌تر است.
+
اما احتمالاً این وجه و علت برای برقع پوشی ضعیف می‌نماید، چنان که ائمه هدی و دیگر امامزادگان صاحب جمال جذاب چنین استتاری را برای خود به وجود نیاورده‌اند، و به نظر می‌رسد او به دلیل برخی ملاحظات سیاسی و مصون بودن از نیرنگ عباسیان و کارگزاران آنان به برقع پوشی روی آورده است، و این وجه قوی‌تر و منطقی‌تر است.
==عزيمت به قم==  
+
==عزیمت به قم==  
موسي مبرقع پس از دريافت اخباري از صدق و اخلاص و ارادت شيعيان قم نسبت به خاندان عترت و طهارت از يک سو، و فشار سياسي خلفاي جور از جانب ديگر، موجب گرديد که موسي مبرقع دور از چشم کارگزاران عباسي، براي آن که در طول مسير گرفتار عمّال اين سلسله نگردد، در حالتي از اختفا و استتار، به صورت ناشناس و صورتي پوشانده شده، در سال 256 هجري، سرزمين عراق و شهر کوفه را به قصد اقامت در قم ترک کرد. بدين گونه او در حالي که 42 ساله بود، بدون آن که با موانع و مواضع خطر مواجه گردد، مسير صعب‌العبور بين کوفه تا [[قم]] را پيمود و به اين شهر که در واقع آشيانه سادات و امامزادگان بود، گام نهاد.
+
موسی مبرقع پس از دریافت اخباری از صدق و اخلاص و ارادت شیعیان قم نسبت به خاندان عترت و طهارت از یک سو، و فشار سیاسی خلفای جور از جانب دیگر، موجب گردید که موسی مبرقع دور از چشم کارگزاران عباسی، برای آن که در طول مسیر گرفتار عمّال این سلسله نگردد، در حالتی از اختفا و استتار، به صورت ناشناس و صورتی پوشانده شده، در سال 256 هجری، سرزمین عراق و شهر کوفه را به قصد اقامت در قم ترک کرد. بدین گونه او در حالی که 42 ساله بود، بدون آن که با موانع و مواضع خطر مواجه گردد، مسیر صعب‌العبور بین کوفه تا [[قم]] را پیمود و به این شهر که در واقع آشیانه سادات و امامزادگان بود، گام نهاد.
 
<ref>
 
<ref>
 
سرّالسلسلة العلویة،ص39.  
 
سرّالسلسلة العلویة،ص39.  
 
</ref>
 
</ref>
از آن جا که موسي مبرقع به شيوه‌اي غير عادي و با سيمايي پوشيده وارد [[قم]] شد، رؤساي عرب اين شهر نه تنها از او استقبالي به عمل نياوردند، بلکه در حقش بي اعتنايي کردند، زيرا موضوع برايشان غير قابل تحمل و توأم با ترديدهاي زياد بود. به علاوه تصور کردند او پناهنده‌اي سياسي است و احتمالاً بر اثر خشم و غضب خليفه وقت گريخته و اگر متوجّه گردند اين شخص را مورد حمايت قرار داده‌اند، بعيد نمي‌باشد که به [[قم]] يورش آورند و بني اشعر را سرکوب سازند. برخي هم در توجيه اين موضع‌گيري قمي‌ها درباره موسي مبرقع گفته‌اند، کارگزاران قمي احساس کردند رقيبي از آل محمد اگر به قم قدم نهد، و اقتدارش از سوي مردم شيعه قم پشتيباني گردد، ديگر براي آنان جايي باقي نخواهد ماند. در هر حال قمي‌ها برايش پيام فرستادند که از منطقه تحت نفوذ آنان بيرون رود، شايد هم اين توهم برايشان پديد آمد که مهمان جديد اگرچه به ظاهر از علويان است، ولي احتمال دارد با عباسيان تباني دارد و مي‌خواهد در قم خبرچيني کرده و براي بزرگان آن، دردسرهاي بزرگي به وجود آورد، که اين تصورات واقعيت نداشت.  
+
از آن جا که موسی مبرقع به شیوه‌ای غیر عادی و با سیمایی پوشیده وارد [[قم]] شد، رؤسای عرب این شهر نه تنها از او استقبالی به عمل نیاوردند، بلکه در حقش بی اعتنایی کردند، زیرا موضوع برایشان غیر قابل تحمل و توأم با تردیدهای زیاد بود. به علاوه تصور کردند او پناهنده‌ای سیاسی است و احتمالاً بر اثر خشم و غضب خلیفه وقت گریخته و اگر متوجّه گردند این شخص را مورد حمایت قرار داده‌اند، بعید نمی‌باشد که به [[قم]] یورش آورند و بنی اشعر را سرکوب سازند. برخی هم در توجیه این موضع‌گیری قمی‌ها درباره موسی مبرقع گفته‌اند، کارگزاران قمی احساس کردند رقیبی از آل محمد اگر به قم قدم نهد، و اقتدارش از سوی مردم شیعه قم پشتیبانی گردد، دیگر برای آنان جایی باقی نخواهد ماند. در هر حال قمی‌ها برایش پیام فرستادند که از منطقه تحت نفوذ آنان بیرون رود، شاید هم این توهم برایشان پدید آمد که مهمان جدید اگرچه به ظاهر از علویان است، ولی احتمال دارد با عباسیان تبانی دارد و می‌خواهد در قم خبرچینی کرده و برای بزرگان آن، دردسرهای بزرگی به وجود آورد، که این تصورات واقعیت نداشت.  
در شهر کاشان [[احمد بن عبدالعزيز ابن ابي دُلف عجلي]] که از نفوذ اجتماعي برخوردار بود و در رأس تشکيلات اداري کاشان قرار داشت، و والي حکومت سلسله صفاريان بود، اگرچه به تشيع مشهور نبود ـ برخلاف ادعاي برخي مورخان و تحليل گران معاصر ـ حامي علويان بود، و وقتي موسي مبرقع به وسيله قمي‌ها اخراج گرديد، اين شخصيت اداري و سياسي از وي در کاشان به گرمي استقبال کرد، هداياي گران بهايي به او داد، و سالي هزار مثقال طلا برايش مقرّر کرد. بعد از چندي که حقايق براي اشراف قمي مشخص گرديد، مردم قم از بني اشعر خواستند ايشان را با شکوه و جلال به [[قم]] بازگرداند. در نتيجه او با استقبالي فراوان و با شکوه به قم بازگردانيده شد. در بدو ورود از بابت سوء تفاهمي که پيش آمده بود، قمي‌ها با شرمندگي‌هاي فراوان، عذرخواهي کردند و قول دادند اين خطا را جبران کنند، و از موسي مبرقع خواستند، پوزش آنان را پذيرا باشد. در اولين قدم برايش منزلي تدارک ديدند که ساليان متوالي در آن زندگي کرد و بعدها پيکرش در آن دفن گرديد. آنان به اين برنامه هم اکتفا ننمودند، و چندين سهم از برخي آبادي هاي اطراف قم را به اين امامزاده بزرگوار واگذار نمودند، و مبلغ بيست هزار درهم هم به او اهدا کردند.  
+
در شهر کاشان [[احمد بن عبدالعزیز ابن ابی دُلف عجلی]] که از نفوذ اجتماعی برخوردار بود و در رأس تشکیلات اداری کاشان قرار داشت، و والی حکومت سلسله صفاریان بود، اگرچه به تشیع مشهور نبود ـ برخلاف ادعای برخی مورخان و تحلیل گران معاصر ـ حامی علویان بود، و وقتی موسی مبرقع به وسیله قمی‌ها اخراج گردید، این شخصیت اداری و سیاسی از وی در کاشان به گرمی استقبال کرد، هدایای گران بهایی به او داد، و سالی هزار مثقال طلا برایش مقرّر کرد. بعد از چندی که حقایق برای اشراف قمی مشخص گردید، مردم قم از بنی اشعر خواستند ایشان را با شکوه و جلال به [[قم]] بازگرداند. در نتیجه او با استقبالی فراوان و با شکوه به قم بازگردانیده شد. در بدو ورود از بابت سوء تفاهمی که پیش آمده بود، قمی‌ها با شرمندگی‌های فراوان، عذرخواهی کردند و قول دادند این خطا را جبران کنند، و از موسی مبرقع خواستند، پوزش آنان را پذیرا باشد. در اولین قدم برایش منزلی تدارک دیدند که سالیان متوالی در آن زندگی کرد و بعدها پیکرش در آن دفن گردید. آنان به این برنامه هم اکتفا ننمودند، و چندین سهم از برخی آبادی های اطراف قم را به این امامزاده بزرگوار واگذار نمودند، و مبلغ بیست هزار درهم هم به او اهدا کردند.  
[[حسن بن محمد بن حسن قمي]]، مورخ و نويسنده مورد وثوق علما و محدثين و از معاصرين شيخ صدوق در کتاب خود درباره موسي مبرقع مي نويسد:   
+
[[حسن بن محمد بن حسن قمی]]، مورخ و نویسنده مورد وثوق علما و محدثین و از معاصرین شیخ صدوق در کتاب خود درباره موسی مبرقع می نویسد:   
اول کسي که از سادات رضويه به [[قم]] آمد، [[ابوجعفر موسي بن محمد بن علي الرضا]] بود که در سنه 256 هجري به قم آمد، و به قم مقام کرد، و پيوسته برقع بر روي خود گذاشتي تا آن گاه که عرب [مهتر و بزرگ اعراب اشعري] بدو پيغام فرستاد که تو را از مجاورت و همسايگي ما بيرون مي‌بايد رفتن. پس ابوجعفر موسي از قم به کاشان رسيد، احمد بن عزيز ابن دُلف العجلي او را اکرام کرد و ترحيب نمود و خلعت هاي بسيار و بارگيرهاي نيکو و چندين تجمل بدو بخشيد و مقرر گردانيد هر سال يک هزار مثقال طلا با يک سر اسب مسرّج (اسب زين کرده) بدو دهند. پس ابوالصديم الحسين بن علي بن آدم و يکي از رؤساي عرب اشعري در عقب بيرون آمدن موسي بن محمد بن علي از قم پرسيدند، و اهل قم را به سبب بيرون کردن او توبيخ کردند، پس رؤساي عرب را به طلب ابي جعفر موسي فرستادند تا شفاعت کردند و او را به [[قم]] بازگردانيدند، و بسيار اعزاز و اکرام کردند، و از مال خويش از براي او سرايي خريدند.
+
اول کسی که از سادات رضویه به [[قم]] آمد، [[ابوجعفر موسی بن محمد بن علی الرضا]] بود که در سنه 256 هجری به قم آمد، و به قم مقام کرد، و پیوسته برقع بر روی خود گذاشتی تا آن گاه که عرب [مهتر و بزرگ اعراب اشعری] بدو پیغام فرستاد که تو را از مجاورت و همسایگی ما بیرون می‌باید رفتن. پس ابوجعفر موسی از قم به کاشان رسید، احمد بن عزیز ابن دُلف العجلی او را اکرام کرد و ترحیب نمود و خلعت های بسیار و بارگیرهای نیکو و چندین تجمل بدو بخشید و مقرر گردانید هر سال یک هزار مثقال طلا با یک سر اسب مسرّج (اسب زین کرده) بدو دهند. پس ابوالصدیم الحسین بن علی بن آدم و یکی از رؤسای عرب اشعری در عقب بیرون آمدن موسی بن محمد بن علی از قم پرسیدند، و اهل قم را به سبب بیرون کردن او توبیخ کردند، پس رؤسای عرب را به طلب ابی جعفر موسی فرستادند تا شفاعت کردند و او را به [[قم]] بازگردانیدند، و بسیار اعزاز و اکرام کردند، و از مال خویش از برای او سرایی خریدند.
 
<ref>
 
<ref>
 
تاریخ قم،حسن بن محمد بن حسن  قمی.
 
تاریخ قم،حسن بن محمد بن حسن  قمی.
 
</ref>
 
</ref>
موسي مبرقع در قم از چنان امکانات و تسهيلاتي برخوردار گرديد که نيازي نديد به نقاط ديگر برود. او با وجود تمکّن نسبي مالي و حمايت‌هاي اهالي، براي امرار معاش به کسي اتّکا ننمود. املاک زراعي خريد و در آن‌ها به کشت‌وکار پرداخت و ضمن تلاش‌هاي مزبور براي احياي فضايل و مکارم و مبارزه با منکرات و رفتارهاي مذموم، کوشش نمود.  
+
موسی مبرقع در قم از چنان امکانات و تسهیلاتی برخوردار گردید که نیازی ندید به نقاط دیگر برود. او با وجود تمکّن نسبی مالی و حمایت‌های اهالی، برای امرار معاش به کسی اتّکا ننمود. املاک زراعی خرید و در آن‌ها به کشت‌وکار پرداخت و ضمن تلاش‌های مزبور برای احیای فضایل و مکارم و مبارزه با منکرات و رفتارهای مذموم، کوشش نمود.  
موسي مبرقع مدت چهل سال در قم اقامت داشت، و به عنوان يکي از امامزادگان بلافصل و برجسته، مورد تکريم علما و اصحاب ائمه و شيعيان قم قرار گرفت و افرادي براي استفاده از کمالات و فضايلش به محضرش مي‌آمدند، تا اين که در شب چهارشنبه آخر دي ماه، مطابق 22 ربيع الثاني 296 در 82 سالگي دار فاني را وداع گفت و به سراي باقي شتافت. امير قم عباس بن عمرو غنوي بر پيکرش نماز خواند، بعد از تشريفات شرعي و تشييع جنازه‌اي با شکوه، بدن پاکش در سراي خودش در موضعي که امروز به مدفن او مشهور است، به خاک سپرده شد. اين مکان از آنِ محمد بن الحسن فرزند ابي خالد اشعري ملقب به شيبوله بود که در اختيار موسي مبرقع قرار گرفت و اول کسي که در آن دفن گرديد، ايشان بود.
+
موسی مبرقع مدت چهل سال در قم اقامت داشت، و به عنوان یکی از امامزادگان بلافصل و برجسته، مورد تکریم علما و اصحاب ائمه و شیعیان قم قرار گرفت و افرادی برای استفاده از کمالات و فضایلش به محضرش می‌آمدند، تا این که در شب چهارشنبه آخر دی ماه، مطابق 22 ربیع الثانی 296 در 82 سالگی دار فانی را وداع گفت و به سرای باقی شتافت. امیر قم عباس بن عمرو غنوی بر پیکرش نماز خواند، بعد از تشریفات شرعی و تشییع جنازه‌ای با شکوه، بدن پاکش در سرای خودش در موضعی که امروز به مدفن او مشهور است، به خاک سپرده شد. این مکان از آنِ محمد بن الحسن فرزند ابی خالد اشعری ملقب به شیبوله بود که در اختیار موسی مبرقع قرار گرفت و اول کسی که در آن دفن گردید، ایشان بود.
 
<ref>
 
<ref>
 
تاریخ قم ،ناصر الشریعه ،ص115؛ بدر مشعشع ، ص16.
 
تاریخ قم ،ناصر الشریعه ،ص115؛ بدر مشعشع ، ص16.
 
</ref>
 
</ref>
  
==ديدگاهي قابل تأمل==  
+
==دیدگاهی قابل تأمل==  
با وجود آن که علما و مورخاني چون حسن بن محمد قمي، علامه مجلسي و برخي از مشاهير معاصر و دانشوران علم نسب تأکيد کرده‌اند کسي که از ذريه امام جواد عليه‌السلام به قم آمد، موسي مبرقع بوده است، عده‌اي ديگر بر اين نکته اصرار مي‌ورزند که وي محمد بن موسي مي‌باشد نه خود او، عبدالجليل رازي در کتاب خود نيز ماجراي مهاجرت موسي به قم، خروج از اين شهر و ديگر مسائل وي را به فرزندش محمد نسبت داده است.
+
با وجود آن که علما و مورخانی چون حسن بن محمد قمی، علامه مجلسی و برخی از مشاهیر معاصر و دانشوران علم نسب تأکید کرده‌اند کسی که از ذریه امام جواد علیه‌السلام به قم آمد، موسی مبرقع بوده است، عده‌ای دیگر بر این نکته اصرار می‌ورزند که وی محمد بن موسی می‌باشد نه خود او، عبدالجلیل رازی در کتاب خود نیز ماجرای مهاجرت موسی به قم، خروج از این شهر و دیگر مسائل وی را به فرزندش محمد نسبت داده است.
 
<ref>
 
<ref>
 
النقض،ص323.  
 
النقض،ص323.  
 
</ref>
 
</ref>
بنا به نوشته سيد نعمت‌الله جزايري نخستين فرد از سادات رضوي که از [[قم]] به کوفه هجرت کرد و در اين ديار اقامت گزيد، ابوجعفر محمد بن موسي مي‌باشد.
+
بنا به نوشته سید نعمت‌الله جزایری نخستین فرد از سادات رضوی که از [[قم]] به کوفه هجرت کرد و در این دیار اقامت گزید، ابوجعفر محمد بن موسی می‌باشد.
 
<ref>
 
<ref>
 
زهر الربیع،ص207.  
 
زهر الربیع،ص207.  
 
</ref>
 
</ref>
شيخ بهايي نيز در کشکول خود گفته است فردي از اين خاندان که [[قم]] را به عنوان مأواي خود برگزيد، محمد بن موسي مبرقع است، سيد عبدالرزاق کمونه چنين ادعايي را نپذيرفته و افزوده است، اين فرد همان موسي مبرقع است، و در تأييد اين مطلب از ابن عنبه و سيد ضامن ابن شدقم نکاتي را آورده است.
+
شیخ بهایی نیز در کشکول خود گفته است فردی از این خاندان که [[قم]] را به عنوان مأوای خود برگزید، محمد بن موسی مبرقع است، سید عبدالرزاق کمونه چنین ادعایی را نپذیرفته و افزوده است، این فرد همان موسی مبرقع است، و در تأیید این مطلب از ابن عنبه و سید ضامن ابن شدقم نکاتی را آورده است.
 
<ref>
 
<ref>
 
آرامگاه های خاندان پاک پیامبر  ،ص215.
 
آرامگاه های خاندان پاک پیامبر  ،ص215.
 
</ref>
 
</ref>
دکتر سيد حسين مُدرّسي طباطبايي از مورخان و محققان معاصر مي‌نويسد: اگرچه ابن فندق (متوفاي 565 هـ.ق) و ابن عنبه در عمدة‌الطالب تأييد کرده‌اند که بقعه منسوب به موسي مبرقع واقع در ضلع شرقي چهل اختران مربوط به موسي مبرقع است، ولي بنا به کتاب تاريخ قم، اين شخص محمد بن موسي است و تحريفي که در برخي نسخ ترجمه کتاب قم در اين مورد راه يافته و نخستين کس را موسي بن محمد مي‌نمايد، خطايي است آشکار، و تحريفي بسيار واضح که جاي سخن گفتن ندارد. به گفته وي نسخه‌اي که اساس چاپ قرار گرفته همانند نسخه‌اي که در اختيار علامه مجلسي و تحفةالزائر قرار گرفته، داراي لغزش‌هايي در اين باره بوده است، ليکن در همه نسخ درست کتاب، مطلب به شکل صحيح آمده، و به هر حال کساني که اصل متن عربي تاريخ قم را در اختيار داشته اند، نخستين کس را فرزند موساي مزبور دانسته‌اند، از جمله منتقلةالطالبية و کتاب النقض و بسياري از کتاب‌هاي متأخر که نسخ درست ترجمه را اساس کار قرار داده‌اند نيز به همين گونه سخن گفته‌اند، از جمله زهرالربيع و کشکول شيخ بهايي و کأس السائلين حسن بن نظرعلي رشتي (پدر ميرزاي قمي) و نوشته‌هاي ديگر. از خلاصةالبلدان (مطلب پانزدهم از فصل سوم) برمي‌آيد که در قرن يازدهم هجري مزار مورد سخن را مقبره موسي مبرقع گفته‌اند، ولي مدفون در آن را محمد بن موسي مي‌دانسته‌اند، مُدرّسي طباطبايي اضافه مي‌کند اگر تفصيل مذکور در تاريخ قم را از آنِ موسي فرزند امام جواد عليه‌السلام بدانيم، تناقض‌ها و اشکال‌هاي واضحي در عبارت پديد خواهد آمد. اولين فرد که اين اشکالات را مطرح ساخت، شيخ محمد علي ارجستاني [اردستاني] کچويي نگارنده انوارالمشعشعين بود که در جلد دوم کتاب مزبور (نگاشته 1328ـ1330 ق) بحثي مبسوط در اين باب به عمل آورد و آن نارسايي‌ها را يکايک برشمرد، سپس عباس فيض در کتاب جدي فروزان که مأخذ مزبور (انوار المشعشعين) را به صريح گفته خود در اختيار داشت
+
دکتر سید حسین مُدرّسی طباطبایی از مورخان و محققان معاصر می‌نویسد: اگرچه ابن فندق (متوفای 565 هـ.ق) و ابن عنبه در عمدة‌الطالب تأیید کرده‌اند که بقعه منسوب به موسی مبرقع واقع در ضلع شرقی چهل اختران مربوط به موسی مبرقع است، ولی بنا به کتاب تاریخ قم، این شخص محمد بن موسی است و تحریفی که در برخی نسخ ترجمه کتاب قم در این مورد راه یافته و نخستین کس را موسی بن محمد می‌نماید، خطایی است آشکار، و تحریفی بسیار واضح که جای سخن گفتن ندارد. به گفته وی نسخه‌ای که اساس چاپ قرار گرفته همانند نسخه‌ای که در اختیار علامه مجلسی و تحفةالزائر قرار گرفته، دارای لغزش‌هایی در این باره بوده است، لیکن در همه نسخ درست کتاب، مطلب به شکل صحیح آمده، و به هر حال کسانی که اصل متن عربی تاریخ قم را در اختیار داشته اند، نخستین کس را فرزند موسای مزبور دانسته‌اند، از جمله منتقلةالطالبیة و کتاب النقض و بسیاری از کتاب‌های متأخر که نسخ درست ترجمه را اساس کار قرار داده‌اند نیز به همین گونه سخن گفته‌اند، از جمله زهرالربیع و کشکول شیخ بهایی و کأس السائلین حسن بن نظرعلی رشتی (پدر میرزای قمی) و نوشته‌های دیگر. از خلاصةالبلدان (مطلب پانزدهم از فصل سوم) برمی‌آید که در قرن یازدهم هجری مزار مورد سخن را مقبره موسی مبرقع گفته‌اند، ولی مدفون در آن را محمد بن موسی می‌دانسته‌اند، مُدرّسی طباطبایی اضافه می‌کند اگر تفصیل مذکور در تاریخ قم را از آنِ موسی فرزند امام جواد علیه‌السلام بدانیم، تناقض‌ها و اشکال‌های واضحی در عبارت پدید خواهد آمد. اولین فرد که این اشکالات را مطرح ساخت، شیخ محمد علی ارجستانی [اردستانی] کچویی نگارنده انوارالمشعشعین بود که در جلد دوم کتاب مزبور (نگاشته 1328ـ1330 ق) بحثی مبسوط در این باب به عمل آورد و آن نارسایی‌ها را یکایک برشمرد، سپس عباس فیض در کتاب جدی فروزان که مأخذ مزبور (انوار المشعشعین) را به صریح گفته خود در اختیار داشت
 
<ref>
 
<ref>
 
انجم فروزان،ص8.  
 
انجم فروزان،ص8.  
 
</ref>
 
</ref>
همان مطالب را مقداري بسط داد و نقل کرد، و از اشاره به حق سبق کچويي اردستاني غفلت ورزيد.
+
همان مطالب را مقداری بسط داد و نقل کرد، و از اشاره به حق سبق کچویی اردستانی غفلت ورزید.
 
<ref>
 
<ref>
 
مجله هنر ومردم ،سال 14،ش161 ،صص26-30؛تربت پاکان ،ج2،ص78.
 
مجله هنر ومردم ،سال 14،ش161 ،صص26-30؛تربت پاکان ،ج2،ص78.
 
</ref>
 
</ref>
 
   
 
   
اگر بخواهيم چنين ديدگاهي را بپذيريم، مشکلات ديگري به وجود مي‌آيند، زيرا درباره محمد بن موسي اطلاعات کمتري در دسترس مي‌باشد و همين مقدار هم مخلوط با شرح حال پدرش گرديده است و به رغم فقدان آگاهي لازم درباره محمد، اطلاعات سودمندي درباره پدرش در منابع يافت مي‌شود. اشکال ديگر اين است که اگر بپذيريم محمد بن موسي به [[قم]] آمده و از سويي ايشان بلاعقب بوده است، در اين صورت افرادي که از نسل اين خاندان در [[قم]] نشو و نما داشته‌اند، نمي‌توانند به او منتسب باشند و مهاجرت او به [[قم]] باعث تکثير نسل برقعي‌ها نگرديده است، از اين جهت کيوان سميعي تأکيد دارد کسي که از نسل امام جواد عليه‌السلام از کوفه به [[قم]] آمده را موسي مبرقع معرفي کند و بيفزايد در اين شهر وفات يافت و مزارش زيارتگاه گرديد.
+
اگر بخواهیم چنین دیدگاهی را بپذیریم، مشکلات دیگری به وجود می‌آیند، زیرا درباره محمد بن موسی اطلاعات کمتری در دسترس می‌باشد و همین مقدار هم مخلوط با شرح حال پدرش گردیده است و به رغم فقدان آگاهی لازم درباره محمد، اطلاعات سودمندی درباره پدرش در منابع یافت می‌شود. اشکال دیگر این است که اگر بپذیریم محمد بن موسی به [[قم]] آمده و از سویی ایشان بلاعقب بوده است، در این صورت افرادی که از نسل این خاندان در [[قم]] نشو و نما داشته‌اند، نمی‌توانند به او منتسب باشند و مهاجرت او به [[قم]] باعث تکثیر نسل برقعی‌ها نگردیده است، از این جهت کیوان سمیعی تأکید دارد کسی که از نسل امام جواد علیه‌السلام از کوفه به [[قم]] آمده را موسی مبرقع معرفی کند و بیفزاید در این شهر وفات یافت و مزارش زیارتگاه گردید.
 
<ref>
 
<ref>
 
اوراق پراکنده یا فرئد وفواید گوناگون ،ص23.
 
اوراق پراکنده یا فرئد وفواید گوناگون ،ص23.
 
</ref>
 
</ref>
 
   
 
   
آيت الله سيد موسي شبيري زنجاني با مشاهده و ملاحظه اين ديدگاه نوشته است: طبق تحقيق، کسي که به عنوان مبرقع معروف بوده و در سال 256 هجري به قم آمده و در سال 292 هجري در قم مدفون شده، محمد پسر موسي است و در تاريخ قم تحريفي رخ داده که با دقت در آن، متوجّه آن مي‌شويم. و چون محمد بن موسي مبرقع در اثر کثرت استعمال موسي مبرقع شده و در السنه مردم صاحب قبر را موسي مبرقع مي نامند در عمدةالطالب نيز مدفون در قم را پدر پنداشته و در نسخه‌اي از تاريخ قم که در کتابخانه آستانه مقدسه نگهداري مي‌شود، به جاي موسي، محمد بن موسي ضبط شده که در موارد ديگر با نسخه چاپي تفاوت فراواني دارد. آنچه در خاطر دارم اين است که نويسنده منتقلةالطالبية از تاريخ قم انتقال محمد بن موسي را به قم نقل مي‌کند نه انتقال پدر را. و اما اين که در تاريخ قم تحريفي واقع شده، قطعي نيست اگرچه ظاهر است، و به احتمال موهوم به پسر اسم پدر اطلاق مي‌شده است.
+
آیت الله سید موسی شبیری زنجانی با مشاهده و ملاحظه این دیدگاه نوشته است: طبق تحقیق، کسی که به عنوان مبرقع معروف بوده و در سال 256 هجری به قم آمده و در سال 292 هجری در قم مدفون شده، محمد پسر موسی است و در تاریخ قم تحریفی رخ داده که با دقت در آن، متوجّه آن می‌شویم. و چون محمد بن موسی مبرقع در اثر کثرت استعمال موسی مبرقع شده و در السنه مردم صاحب قبر را موسی مبرقع می نامند در عمدةالطالب نیز مدفون در قم را پدر پنداشته و در نسخه‌ای از تاریخ قم که در کتابخانه آستانه مقدسه نگهداری می‌شود، به جای موسی، محمد بن موسی ضبط شده که در موارد دیگر با نسخه چاپی تفاوت فراوانی دارد. آنچه در خاطر دارم این است که نویسنده منتقلةالطالبیة از تاریخ قم انتقال محمد بن موسی را به قم نقل می‌کند نه انتقال پدر را. و اما این که در تاریخ قم تحریفی واقع شده، قطعی نیست اگرچه ظاهر است، و به احتمال موهوم به پسر اسم پدر اطلاق می‌شده است.
 
<ref>
 
<ref>
 
جرعه ای از دریا ،ج2،صص149-150.  
 
جرعه ای از دریا ،ج2،صص149-150.  
 
</ref>
 
</ref>
در توضيح اين وجه تحريف مورد ادعاي آيت الله شبيري زنجاني بايد گفت در تاريخ قم به قلم حسن بن محمد بن حسن قمي با ترجمه حسن بن علي بن حسن بن عبدالملک قمي که با تصحيح سيد جلال الدين تهراني به طبع رسيده، آمده است: از سادات رضويه که به قم آمدند از کوفه، [[ابوجعفر موسي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر عليهم‌السلام]] بود. وي در سنه ست و خمسين و مأتين (256 هـ.ق) از کوفه به [[قم]] آمد و به قم مقام کرد. آن گاه در صفحه بعد، پس از شرح حالش در قم و کاشان مي‌نويسد: محمد بن موسي مقيم قم بود و از آن جا به جاي ديگر نرفت، تا آن گاه که او را وفات رسيد.
+
در توضیح این وجه تحریف مورد ادعای آیت الله شبیری زنجانی باید گفت در تاریخ قم به قلم حسن بن محمد بن حسن قمی با ترجمه حسن بن علی بن حسن بن عبدالملک قمی که با تصحیح سید جلال الدین تهرانی به طبع رسیده، آمده است: از سادات رضویه که به قم آمدند از کوفه، [[ابوجعفر موسی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر علیهم‌السلام]] بود. وی در سنه ست و خمسین و مأتین (256 هـ.ق) از کوفه به [[قم]] آمد و به قم مقام کرد. آن گاه در صفحه بعد، پس از شرح حالش در قم و کاشان می‌نویسد: محمد بن موسی مقیم قم بود و از آن جا به جای دیگر نرفت، تا آن گاه که او را وفات رسید.
 
<ref>
 
<ref>
 
تاریخ قم ، حسن بن محمد بن حسن قمی ،ص215و216ونیز بنگرید به :طبع جدید تاریخ قم ، چاپ کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی رحمه الله ؛صص575-581.
 
تاریخ قم ، حسن بن محمد بن حسن قمی ،ص215و216ونیز بنگرید به :طبع جدید تاریخ قم ، چاپ کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی رحمه الله ؛صص575-581.
 
</ref>   
 
</ref>   
اين در حالي است که محمدحسين حسيني جلالي در کتاب مزارات اهل البيت و تاريخ‌ها، مقبره موجود در جنوب شرقي چهل اختران را از آنِ سيد موسي مبرقع مي‌داند.
+
این در حالی است که محمدحسین حسینی جلالی در کتاب مزارات اهل البیت و تاریخ‌ها، مقبره موجود در جنوب شرقی چهل اختران را از آنِ سید موسی مبرقع می‌داند.
 
<ref>
 
<ref>
 
خاک پاکان ،ص228.  
 
خاک پاکان ،ص228.  
 
</ref>
 
</ref>
در ترجمه تاريخ قم که به وسيله دارالتحقيق آستانه مقدسه [[قم]] مورد تدقيق و تحقيق و تجديد چاپ قرار گرفته، اين موضوع را که اولين شخص از سادات رضوي که به قم آمده، محمد بن موسي مبرقع است، نمي‌پذيرد و مي‌نويسد: در نسخه خطي قديمي و نسخه مطبوع (سيد جلال‌الدين تهرانيميمونه و زينب دختران موسي معرفي شده‌اند، ليکن در صفحه قبل، خواهران موسي مبرقع معرفي شده‌اند، چون ميمونه و زينب دختران [[امام محمدتقي عليه‌السلام]] و خواهران موسي بن محمداند. در تمام مواردي که در نسخه خطي محمد بن موسي آمده، اشتباه بوده و صحيح موسي بن محمد يعني موسي مبرقع است.
+
در ترجمه تاریخ قم که به وسیله دارالتحقیق آستانه مقدسه [[قم]] مورد تدقیق و تحقیق و تجدید چاپ قرار گرفته، این موضوع را که اولین شخص از سادات رضوی که به قم آمده، محمد بن موسی مبرقع است، نمی‌پذیرد و می‌نویسد: در نسخه خطی قدیمی و نسخه مطبوع (سید جلال‌الدین تهرانیمیمونه و زینب دختران موسی معرفی شده‌اند، لیکن در صفحه قبل، خواهران موسی مبرقع معرفی شده‌اند، چون میمونه و زینب دختران [[امام محمدتقی علیه‌السلام]] و خواهران موسی بن محمداند. در تمام مواردی که در نسخه خطی محمد بن موسی آمده، اشتباه بوده و صحیح موسی بن محمد یعنی موسی مبرقع است.
 
<ref>
 
<ref>
 
تاریخ قم ، طبع داراالتحقیق آستانه مقدس قم ، ص134.
 
تاریخ قم ، طبع داراالتحقیق آستانه مقدس قم ، ص134.
 
</ref>
 
</ref>
سيد محمدمهدي برقعي در کتاب شجره نامه خاندان بزرگ برقعي، نوشته است: محمد بن موسي المبرقع اصولاً فرزند ذکوري نداشته است که بتوانيم ادامه نسل سادات رضويه را به وي منتسب کنيم، بلکه ادامه نسل موسي مبرقع از طريق احمد بن موسي است و کسي هم ادعا نکرده که وي از عراق به قم آمده باشد، بلکه ايشان زاده شهر قم است و بنابراين نظر مشهور ورود موسي مبرقع به قم، به عقيده اين جانب صحيح‌تر است.
+
سید محمدمهدی برقعی در کتاب شجره نامه خاندان بزرگ برقعی، نوشته است: محمد بن موسی المبرقع اصولاً فرزند ذکوری نداشته است که بتوانیم ادامه نسل سادات رضویه را به وی منتسب کنیم، بلکه ادامه نسل موسی مبرقع از طریق احمد بن موسی است و کسی هم ادعا نکرده که وی از عراق به قم آمده باشد، بلکه ایشان زاده شهر قم است و بنابراین نظر مشهور ورود موسی مبرقع به قم، به عقیده این جانب صحیح‌تر است.
 
<ref>
 
<ref>
 
شناختنامه قم، ج4، ص158و159.
 
شناختنامه قم، ج4، ص158و159.
 
</ref>
 
</ref>
در کتاب زهر الانساب چنين نقل شده است: موسي مبرقع را دو پسر بوده، يکي محمد و ديگري احمد و در اين که از محمد فرزند پسري باقي مانده است بين نسّابين اختلاف است و اکثر نسّابين نظر بر آن دارند که از محمد فرزند پسري باقي نمانده و ادامه نسل موسي مبرقع از طريق احمد است.
+
در کتاب زهر الانساب چنین نقل شده است: موسی مبرقع را دو پسر بوده، یکی محمد و دیگری احمد و در این که از محمد فرزند پسری باقی مانده است بین نسّابین اختلاف است و اکثر نسّابین نظر بر آن دارند که از محمد فرزند پسری باقی نمانده و ادامه نسل موسی مبرقع از طریق احمد است.
 
<ref>
 
<ref>
 
موسی مبرقع سر سلسله سادات رضویه ودودمان برقعی،ص162.
 
موسی مبرقع سر سلسله سادات رضویه ودودمان برقعی،ص162.
 
</ref>  
 
</ref>  
اگرچه ابوحرب الدينوري در کتاب تذکرة‌الائمه، محمد بن موسي را داراي فرزند و صاحب عقب دانسته و نسب سادات بني الخشاب را بدو منتهي نموده است، مطابق عقيده قاطبه علماي نسّابه، اين ديدگاه مردود و محمد بن موسي بلاعقب است و بنابراين انتساب قوم مذکور به اين امامزاده هم مورد تأمل قرار مي گيرد.
+
اگرچه ابوحرب الدینوری در کتاب تذکرة‌الائمه، محمد بن موسی را دارای فرزند و صاحب عقب دانسته و نسب سادات بنی الخشاب را بدو منتهی نموده است، مطابق عقیده قاطبه علمای نسّابه، این دیدگاه مردود و محمد بن موسی بلاعقب است و بنابراین انتساب قوم مذکور به این امامزاده هم مورد تأمل قرار می گیرد.
 
<ref>
 
<ref>
 
شناختنامه قم ،ج4،ص114.
 
شناختنامه قم ،ج4،ص114.
سطر ۱۹۱: سطر ۱۹۲:
  
 
==برادران و خواهران==  
 
==برادران و خواهران==  
در تعداد خواهران و برادران موسي مبرقع بين علماي نسّابه و رجال نگاران، اختلافاتي وجود دارد. به گفته شيخ مفيد، وي غير از [[امام هادي عليه‌السلام]] برادري نداشته است و فاطمه و امامه خواهران اويند.
+
در تعداد خواهران و برادران موسی مبرقع بین علمای نسّابه و رجال نگاران، اختلافاتی وجود دارد. به گفته شیخ مفید، وی غیر از [[امام هادی علیه‌السلام]] برادری نداشته است و فاطمه و امامه خواهران اویند.
 
<ref>
 
<ref>
 
الارشاد ،ج2،ص295.  
 
الارشاد ،ج2،ص295.  
 
</ref>
 
</ref>
ابن شهرآشوب سروي مازندراني اگرچه در مورد برادر موسي با صاحب ارشاد هم‌عقيده است، ولي مي‌افزايد [[امام جواد عليه‌السلام]] سه دختر به نام‌هاي خديجه، ام کلثوم و حکيمه داشته است.
+
ابن شهرآشوب سروی مازندرانی اگرچه در مورد برادر موسی با صاحب ارشاد هم‌عقیده است، ولی می‌افزاید [[امام جواد علیه‌السلام]] سه دختر به نام‌های خدیجه، ام کلثوم و حکیمه داشته است.
 
<ref>
 
<ref>
 
مناقب آل ابی طالب ، ج1،ص380.  
 
مناقب آل ابی طالب ، ج1،ص380.  
 
</ref>
 
</ref>
منابع ديگر متذکر گرديده‌اند، موسي مبرقع علاوه بر [[امام هادي عليه‌السلام]] دو برادر به نام‌هاي ابواحمد حسين و ابوموسي عمران داشته است، و [[فاطمه]]، [[خديجه]]، [[ام‌کلثوم]] و حکيمه خاتون را به‌عنوان خواهرانش معرفي کرده‌اند. در آثاري ديگر ام‌محمد و ميمونه و زينب در زمره خواهران اين امامزاده برشمرده شده‌اند. زينب وقتي به قم آمد، گنبدي بر مزار عمه خود [[حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام]] بنا نهاد و خود در جوار وي دفن گرديده است. ام‌محمد و ميمونه که امامزادگان بلافصل مي‌باشند، و در عفاف، شرافت، اصالت، نجابت، تعبّد و تهجّد کمالاتي داشته‌اند، در همين مکان به خاک سپرده شده‌اند.
+
منابع دیگر متذکر گردیده‌اند، موسی مبرقع علاوه بر [[امام هادی علیه‌السلام]] دو برادر به نام‌های ابواحمد حسین و ابوموسی عمران داشته است، و [[فاطمه]]، [[خدیجه]]، [[ام‌کلثوم]] و حکیمه خاتون را به‌عنوان خواهرانش معرفی کرده‌اند. در آثاری دیگر ام‌محمد و میمونه و زینب در زمره خواهران این امامزاده برشمرده شده‌اند. زینب وقتی به قم آمد، گنبدی بر مزار عمه خود [[حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام]] بنا نهاد و خود در جوار وی دفن گردیده است. ام‌محمد و میمونه که امامزادگان بلافصل می‌باشند، و در عفاف، شرافت، اصالت، نجابت، تعبّد و تهجّد کمالاتی داشته‌اند، در همین مکان به خاک سپرده شده‌اند.
 
<ref>
 
<ref>
 
تاریخ قم ،ص313؛تاریخ قم ،ناصرالشریعه ،ص113؛انجم فروزان ،ص61و73؛منتهی الآمال ،ج2،ص618.
 
تاریخ قم ،ص313؛تاریخ قم ،ناصرالشریعه ،ص113؛انجم فروزان ،ص61و73؛منتهی الآمال ،ج2،ص618.
 
</ref>
 
</ref>
حکيمه خاتون، خواهر ديگر موسي مبرقع، اين لياقت را به دست آورد که محضر چهار امام را درک کند و از محضر آن بزرگواران فيض ببرد. [[امام هادي عليه‌السلام]] [[نرجس خاتون]] (والده حضرت مهدي عليه‌السلام) را به اين بانوي بزرگوار سپرد تا مباني اعتقادي و موازين شرعي آيين اسلام را براساس [[قرآن]] و سنت و حديث به وي بياموزد. اين بانوي والامقام افتخار قابلگي و امور [[ولادت مهدي موعود عليه‌السلام]] را مختص خود ساخت، و نخستين کسي بود که قائم آل محمد صلّي الله عليه وآله وسلم را بعد از تولد بوسيد و او را در آغوش پر مهر و عطوفت خود جاي داد، و آن ذخيره الهي و بقيةالله را بعد از تولد، نزد پدرش [[امام حسن عسکري عليه‌السلام]] برد، و سپس کودک را به مادرش (نرجس خاتون) تحويل داد. حکيمه خاتون بعد از شهادت يازدهمين فروغ امامت از جانب [[امام عصر عليه‌السلام]] داراي منصب سفارت بود. وي در ميان سادات علويه و دختران هاشميه از لحاظ عبادت، پارسايي و دانشوري در اوج قرار داشت. اخبار و احاديث متعددي را به نقل از ائمه هدي عليهم‌السلام روايت کرده و آياتي از قرآن کريم را تفسير نموده است. حکيمه خاتون با يکي از علويان به نام ابوعلي الحسن المحدث ـ از نوادگان [[حضرت امام سجاد عليه‌السلام]] ـ ازدواج کرد که محصول اين پيوند پاک يک پسر و يک دختر بود. حکيمه خاتون در 273 هجري درگذشت و پيکرش در جوار بارگاه برادرش [[امام هادي عليه‌السلام]] و فرزند برادرش [[امام حسن عسکري عليه‌السلام]] در شهر سامرا از توابع عراق دفن گرديد.
+
حکیمه خاتون، خواهر دیگر موسی مبرقع، این لیاقت را به دست آورد که محضر چهار امام را درک کند و از محضر آن بزرگواران فیض ببرد. [[امام هادی علیه‌السلام]] [[نرجس خاتون]] (والده حضرت مهدی علیه‌السلام) را به این بانوی بزرگوار سپرد تا مبانی اعتقادی و موازین شرعی آیین اسلام را براساس [[قرآن]] و سنت و حدیث به وی بیاموزد. این بانوی والامقام افتخار قابلگی و امور [[ولادت مهدی موعود علیه‌السلام]] را مختص خود ساخت، و نخستین کسی بود که قائم آل محمد صلّی الله علیه وآله وسلم را بعد از تولد بوسید و او را در آغوش پر مهر و عطوفت خود جای داد، و آن ذخیره الهی و بقیةالله را بعد از تولد، نزد پدرش [[امام حسن عسکری علیه‌السلام]] برد، و سپس کودک را به مادرش (نرجس خاتون) تحویل داد. حکیمه خاتون بعد از شهادت یازدهمین فروغ امامت از جانب [[امام عصر علیه‌السلام]] دارای منصب سفارت بود. وی در میان سادات علویه و دختران هاشمیه از لحاظ عبادت، پارسایی و دانشوری در اوج قرار داشت. اخبار و احادیث متعددی را به نقل از ائمه هدی علیهم‌السلام روایت کرده و آیاتی از قرآن کریم را تفسیر نموده است. حکیمه خاتون با یکی از علویان به نام ابوعلی الحسن المحدث ـ از نوادگان [[حضرت امام سجاد علیه‌السلام]] ـ ازدواج کرد که محصول این پیوند پاک یک پسر و یک دختر بود. حکیمه خاتون در 273 هجری درگذشت و پیکرش در جوار بارگاه برادرش [[امام هادی علیه‌السلام]] و فرزند برادرش [[امام حسن عسکری علیه‌السلام]] در شهر سامرا از توابع عراق دفن گردید.
 
<ref>
 
<ref>
 
تاریخ سامرا،ج1،ص216وج3،ص303؛ستارگان درخشان ،ج11،صص138-139.
 
تاریخ سامرا،ج1،ص216وج3،ص303؛ستارگان درخشان ،ج11،صص138-139.
سطر ۲۰۹: سطر ۲۱۰:
  
 
==فرزندان و نوادگان==  
 
==فرزندان و نوادگان==  
موسي مبرقع در کوفه با بانويي به نام بريهه ازدواج کرد. اما عده‌اي اين زن را دختر [[جعفر بن علي‌النقي (امام هادي عليه‌السلام)]] معرفي کرده‌اند که به عقد ازدواج محمد فرزند موسي مبرقع درآمد. برخي هم بريهه را دختر موسي مبرقع ناميده‌اند. در تاريخ کهن [[قم]] که مي‌توان آن را منبعي معتبر معرفي کرد، اين زن، عروس موسي مبرقع نوشته شده است. سيد عبدالرزاق کمونه حسيني مي‌نويسد: بريهه دختر [[جعفر بن امام هادي عليه‌السلام]] بود که به عقد ازدواج موسي مبرقع درآمد
+
موسی مبرقع در کوفه با بانویی به نام بریهه ازدواج کرد. اما عده‌ای این زن را دختر [[جعفر بن علی‌النقی (امام هادی علیه‌السلام)]] معرفی کرده‌اند که به عقد ازدواج محمد فرزند موسی مبرقع درآمد. برخی هم بریهه را دختر موسی مبرقع نامیده‌اند. در تاریخ کهن [[قم]] که می‌توان آن را منبعی معتبر معرفی کرد، این زن، عروس موسی مبرقع نوشته شده است. سید عبدالرزاق کمونه حسینی می‌نویسد: بریهه دختر [[جعفر بن امام هادی علیه‌السلام]] بود که به عقد ازدواج موسی مبرقع درآمد
 
<ref>
 
<ref>
 
با توجه به این که جعفر  فرزند برادر موسی  مبرقع است وعموی او  به شمار می آید این ادّعا درست نمی باشد!.
 
با توجه به این که جعفر  فرزند برادر موسی  مبرقع است وعموی او  به شمار می آید این ادّعا درست نمی باشد!.
 
</ref>
 
</ref>
و پس از فوت شوهرش، او نيز درگذشت و در جوار وي به خاک سپرده شد. در کتاب انوار المشعشعين مسطور است بريهه دختر موسي مبرقع در کنار مرقد [[حضرت فاطمه معصومه]] در قبرستان بابلان دفن گرديد. به گفته عباس فيض بريهه دختر جعفر و همسر محمد بن موسي در همان مزار چهل اختران دفن شده و وقتي برادرانش ابراهيم و يحيي صوفي از وفات او مطلع شدند به قم آمدند و ميراثش را در اختيار گرفتند. در اين ميان ابراهيم به کوفه بازگشت، ولي يحيي در قم اقامت گزيد و با دختر امين‌الدين ازدواج کرد و از وي فرزنداني به نام ابوجعفر و فخرالعراق و ستيه به وجود آمدند. به نظر مي‌رسد شباهت اسمي باعث اين تعدّد نظر درباره بريهه گرديده است.
+
و پس از فوت شوهرش، او نیز درگذشت و در جوار وی به خاک سپرده شد. در کتاب انوار المشعشعین مسطور است بریهه دختر موسی مبرقع در کنار مرقد [[حضرت فاطمه معصومه]] در قبرستان بابلان دفن گردید. به گفته عباس فیض بریهه دختر جعفر و همسر محمد بن موسی در همان مزار چهل اختران دفن شده و وقتی برادرانش ابراهیم و یحیی صوفی از وفات او مطلع شدند به قم آمدند و میراثش را در اختیار گرفتند. در این میان ابراهیم به کوفه بازگشت، ولی یحیی در قم اقامت گزید و با دختر امین‌الدین ازدواج کرد و از وی فرزندانی به نام ابوجعفر و فخرالعراق و ستیه به وجود آمدند. به نظر می‌رسد شباهت اسمی باعث این تعدّد نظر درباره بریهه گردیده است.
 
<ref>
 
<ref>
 
آرامگاه های خاندان پاک پیامبر،ص215؛ تاریخ قم ، ص313؛ انجم فروزان ، ص61.
 
آرامگاه های خاندان پاک پیامبر،ص215؛ تاریخ قم ، ص313؛ انجم فروزان ، ص61.
 
</ref>  
 
</ref>  
بنا به نوشته تحفةالازهار، موسي مبرقع داراي پنج پسر به اسامي ابوالقاسم حسين، علي، احمد، محمد و جعفر بود. ولي برخي براي او دو پسر به نام‌هاي احمد و محمد و چهار دختر به نام‌هاي زينب، ام‌محمد، ميمونه و بريهه، برشمرده‌اند. اما غالب رجال نگاران و نسب شناسان تصريح کرده‌اند: او صرفاً دو پسر به نام‌هاي احمد و محمد داشته است. محمد همان گونه که اشاره کرديم بلاعقب از دنيا رفت و نسل موسي مبرقع از طريق فرزند ديگرش احمد ادامه پيدا کرد. اولاد وي هم از پسرش محمد اعرج است. ابوعبدالله احمد بن محمد اعرج معاصر حسين بن علي بن بابويه قمي است که بعد از ارتحال ابوالقاسم علوي نقابت علويان قم را عهده‌دار گرديد. تولد وي را در سال 311 هـ.ق و وفاتش را در نيمه صفر 358 در چهل و هفت سالگي نوشته‌اند. او در بقعه موسي مبرقع دفن گرديده است.  
+
بنا به نوشته تحفةالازهار، موسی مبرقع دارای پنج پسر به اسامی ابوالقاسم حسین، علی، احمد، محمد و جعفر بود. ولی برخی برای او دو پسر به نام‌های احمد و محمد و چهار دختر به نام‌های زینب، ام‌محمد، میمونه و بریهه، برشمرده‌اند. اما غالب رجال نگاران و نسب شناسان تصریح کرده‌اند: او صرفاً دو پسر به نام‌های احمد و محمد داشته است. محمد همان گونه که اشاره کردیم بلاعقب از دنیا رفت و نسل موسی مبرقع از طریق فرزند دیگرش احمد ادامه پیدا کرد. اولاد وی هم از پسرش محمد اعرج است. ابوعبدالله احمد بن محمد اعرج معاصر حسین بن علی بن بابویه قمی است که بعد از ارتحال ابوالقاسم علوی نقابت علویان قم را عهده‌دار گردید. تولد وی را در سال 311 هـ.ق و وفاتش را در نیمه صفر 358 در چهل و هفت سالگی نوشته‌اند. او در بقعه موسی مبرقع دفن گردیده است.  
ابوعبدالله مذکور علاوه بر مقام سيادت و جلالت قدر، فردي عابد، سخي و کريم و مأنوس با مردم بود و اهالي قم و توابع در تکريم و تجليل وي کوشا بودند. از او چهار پسر به نام‌هاي ابوعلي محمد، ابوالحسن موسي، ابوالقاسم علي، ابومحمدحسن و چهار دختر باقي ماند. پسران بعد از کوچ ابدي پدر به شهر ري رفتند و مورد اکرام و احترام اهالي اين ديار قرار گرفتند. هم چنين رکن‌الدوله ديلمي ـ فرمانرواي آل بويه ـ اين سادات را مورد حمايت قرار داد. پس از چندي اين کاروان کوچک به [[قم]] بازگشت، اما از ميان آنان ابوعلي محمد به سوي خراسان هجرت نمود و مورد توجّه اهالي اين قلمرو قرار گرفت. ابوالقاسم علي هم به دنبال وي، به جانب خراسان کوچ نمود، ولي در طوس اقامت گزيد. ابوالحسن موسي که در [[قم]] مانده بود، با اقشار گوناگون روابط صميمانه‌اي برقرار کرد، و رفتارهاي شايسته‌اي در مناسبات اجتماعي از خود بروز داد. به دليل فضايل و کرامت‌هاي اخلاقي اين سيد جليل‌القدر، شيعيان [[قم]] به او علاقه‌مند گرديدند. رفته رفته وي چنان نفوذ و اقتداري در قم به دست آورد که سرور و رييس قمي‌ها گرديد. در سال 370 هجري عازم حجاز گرديد تا مراسم حج را انجام دهد، چون به [[مدينه]] آمد، بر عموزادگان خود که در آنجا اقامت داشتند شفقت‌ها نمود و به آنان خلعت‌ها و عطايايي بخشيد، چون مي‌خواست از اين سفر عبادتي عازم [[قم]] گردد، اهالي اين ديار بر سر محلات، معابر و ميادين آذين بستند و از ايشان استقبال شايسته‌اي به عمل آوردند. وزير نامدار و دانشور آل بويه، صاحب بن عباد نيز ورودش را تبريک گفت. ابوالحسن موسي که سيدي فاضل، فروتن و بُردبار بود، نقابت سادات قم و نواحي مجاور، از جمله کاشان و آبه را به دست آورد. او را چند پسر بود، از جمله ابوجعفر که داماد ابوالفتح علي ـ وزير رکن‌الدوله ديلمي و فرزند ابوالفضل ابن عميد ـ مي‌باشد. عالم جليل سيد ابوالفتح عبيدالله فرزند ديگر ابوالحسن موسي است که شيخ منتجب‌الدين در فهرست خود او را عالمي مورد اطمينان، فاضل و محدث معرفي کرده است.
+
ابوعبدالله مذکور علاوه بر مقام سیادت و جلالت قدر، فردی عابد، سخی و کریم و مأنوس با مردم بود و اهالی قم و توابع در تکریم و تجلیل وی کوشا بودند. از او چهار پسر به نام‌های ابوعلی محمد، ابوالحسن موسی، ابوالقاسم علی، ابومحمدحسن و چهار دختر باقی ماند. پسران بعد از کوچ ابدی پدر به شهر ری رفتند و مورد اکرام و احترام اهالی این دیار قرار گرفتند. هم چنین رکن‌الدوله دیلمی ـ فرمانروای آل بویه ـ این سادات را مورد حمایت قرار داد. پس از چندی این کاروان کوچک به [[قم]] بازگشت، اما از میان آنان ابوعلی محمد به سوی خراسان هجرت نمود و مورد توجّه اهالی این قلمرو قرار گرفت. ابوالقاسم علی هم به دنبال وی، به جانب خراسان کوچ نمود، ولی در طوس اقامت گزید. ابوالحسن موسی که در [[قم]] مانده بود، با اقشار گوناگون روابط صمیمانه‌ای برقرار کرد، و رفتارهای شایسته‌ای در مناسبات اجتماعی از خود بروز داد. به دلیل فضایل و کرامت‌های اخلاقی این سید جلیل‌القدر، شیعیان [[قم]] به او علاقه‌مند گردیدند. رفته رفته وی چنان نفوذ و اقتداری در قم به دست آورد که سرور و رییس قمی‌ها گردید. در سال 370 هجری عازم حجاز گردید تا مراسم حج را انجام دهد، چون به [[مدینه]] آمد، بر عموزادگان خود که در آنجا اقامت داشتند شفقت‌ها نمود و به آنان خلعت‌ها و عطایایی بخشید، چون می‌خواست از این سفر عبادتی عازم [[قم]] گردد، اهالی این دیار بر سر محلات، معابر و میادین آذین بستند و از ایشان استقبال شایسته‌ای به عمل آوردند. وزیر نامدار و دانشور آل بویه، صاحب بن عباد نیز ورودش را تبریک گفت. ابوالحسن موسی که سیدی فاضل، فروتن و بُردبار بود، نقابت سادات قم و نواحی مجاور، از جمله کاشان و آبه را به دست آورد. او را چند پسر بود، از جمله ابوجعفر که داماد ابوالفتح علی ـ وزیر رکن‌الدوله دیلمی و فرزند ابوالفضل ابن عمید ـ می‌باشد. عالم جلیل سید ابوالفتح عبیدالله فرزند دیگر ابوالحسن موسی است که شیخ منتجب‌الدین در فهرست خود او را عالمی مورد اطمینان، فاضل و محدث معرفی کرده است.
 
<ref>
 
<ref>
 
فهرست علماء الشیعه ومصنّفیهم ، ص118،ش249؛اوراق پراکنده یا فرائد وفواید گوناگون،ص25؛جرعه ای از دریا ،ج2،ص149؛عمدة الطالب، ص182؛منتهی الآمال، ج2،ص618و622.
 
فهرست علماء الشیعه ومصنّفیهم ، ص118،ش249؛اوراق پراکنده یا فرائد وفواید گوناگون،ص25؛جرعه ای از دریا ،ج2،ص149؛عمدة الطالب، ص182؛منتهی الآمال، ج2،ص618و622.
 
</ref>  
 
</ref>  
ابوالفتح عبيدالله را فرزندي به نام ابوالحسن است ـ که در منابع رجالي و کتب انساب از او به عنوان سيد الرييس و ذوالمجدين ياد کرده‌اند ـ او از نقباي سادات قم و کاشان است.  
+
ابوالفتح عبیدالله را فرزندی به نام ابوالحسن است ـ که در منابع رجالی و کتب انساب از او به عنوان سید الرییس و ذوالمجدین یاد کرده‌اند ـ او از نقبای سادات قم و کاشان است.  
فرزند ديگر سيد ابوالحسن موسي فردي است به نام ابوعبدالله احمد که سيدي جليل‌القدر، وارسته و پارسا بود، و در منطقه خراسان زندگي مي کرده است.
+
فرزند دیگر سید ابوالحسن موسی فردی است به نام ابوعبدالله احمد که سیدی جلیل‌القدر، وارسته و پارسا بود، و در منطقه خراسان زندگی می کرده است.
 
<ref>
 
<ref>
 
تحفةالازهار وزلال الانهار ،ج3، ص434؛لباب الانساب ؛ ج2،ص585.
 
تحفةالازهار وزلال الانهار ،ج3، ص434؛لباب الانساب ؛ ج2،ص585.
 
</ref>
 
</ref>
==سادات رضوي، تقوي و برقعي==  
+
==سادات رضوی، تقوی و برقعی==  
از سادات و خاندان مزبور در قرون پنجم و ششم هجري به بعد، بزرگان و دانشوران بسياري برخاسته‌اند، از آن جمله سيد جمال‌الدين ابوالفتح محمد بن عبدالله رضوي قمي است که شيخ منتجب‌الدين از او به عنوان دانشوري از قرن ششم ياد کرده، و وي را فقيهي صالح شمرده است. فرد ديگر از اين خاندان ـ در قرن ششم ـ سيد ابوالفضل رضوي است که عبدالجليل رازي در کتاب خود او را ستوده است.
+
از سادات و خاندان مزبور در قرون پنجم و ششم هجری به بعد، بزرگان و دانشوران بسیاری برخاسته‌اند، از آن جمله سید جمال‌الدین ابوالفتح محمد بن عبدالله رضوی قمی است که شیخ منتجب‌الدین از او به عنوان دانشوری از قرن ششم یاد کرده، و وی را فقیهی صالح شمرده است. فرد دیگر از این خاندان ـ در قرن ششم ـ سید ابوالفضل رضوی است که عبدالجلیل رازی در کتاب خود او را ستوده است.
 
<ref>
 
<ref>
 
فهرست منتخب الدین ، صص 119-120؛ النقض ، ص230.
 
فهرست منتخب الدین ، صص 119-120؛ النقض ، ص230.
 
</ref>
 
</ref>
 
    
 
    
سيد نقيب، امير شمس‌الدين محمد ـ که نسبش با سيزده واسطه به ابي عبدالله احمد نقيب مي‌رسد ـ در زمان شاهرخ ميرزا تيموري از [[قم]] به [[مشهد]] عزيمت نمود. ميرزا ابوطالب رضوي از اولاد اوست. امير شمس‌الدين مدتي از سوي فرمانرواي تيموري به اداره امور تبريز و توابع اشتغال داشت، ولي فرزندان و نوادگانش در مشهد مقدس رضوي ساکن بوده‌اند. به گفته قاضي نورالله شوشتري در مجالس‌المؤمنين، نسب سادات رضويه مشهدالرضا از طريق اين خاندان به ابي عبدالله احمد نقيب فرزند محمد اعرج فرزند احمد فرزند موسي مبرقع مي‌رسد. سيد اجل سيد محسن فرزند سيد رضي‌الدين محمد نيز از نسل موسي مبرقع است. مورخان و شرح حال نگاران او را به عنوان سيد فاضل و با منزلت معرفي کرده‌اند. پدرش سيد رضي‌الدين محمد در زمان سلطان حسين بايقرا و در عصر تيموريان از قم به مشهد مقدس رضوي کوچ کرد، و در اين شهر اقامت گزيد و به نشر حقايق و معارف آيين محمدي و ترويج فرهنگ اهل بيت [[رسول اکرم صلّي الله عليه وآله وسلم]] در جوار بارگاه قدس رضوي پرداخت. دانشمند معروف شيخ محمد بن ابي جمهور در اين ديار به محضرش رسيد و برخي آثار خود را به نام وي مزيّن ساخت. وي در ايام اقامت در مشهد مقدس رضوي با افراد مخالف طريق [[اهل بيت عليهم‌السلام]] بحث‌هاي مفيد عميق و قانع کننده‌اي داشت که در اصلاح عقايد و نگرش‌هاي آنان مؤثر واقع گرديد. امير محمد جعفر از نسل سيد محسن مورد اشاره است که محدث قمي در معرفي او نوشته است: سيد پرهيزگار، عالم عامل و اهل معنا، صاحب طهارت در ملکات اخلاقي که از غايت شرافت ذاتي و نفاست گوهر، بي نياز از هرگونه توصيفي مي‌باشد. مير محمدمهدي فرزند سيد محسن از علماي عصر خويش به شمار مي‌رفته و شيخ علي کرکي به سال 936 هجري براي او اجازه‌اي در امور فقهي و روايي صادر کرده است. ميرزا محمدباقر رضوي از سادات نامدار عصر صفوي نيز سيدي از خاندان سيد موسي مبرقع است که فرزندانش به نام‌هاي ميرزا محمدابراهيم قمي، محمدسعيد قمي و سيد صدرالدين رضوي قمي، از دانشمندان پرآوازه اين دوره بوده‌اند.
+
سید نقیب، امیر شمس‌الدین محمد ـ که نسبش با سیزده واسطه به ابی عبدالله احمد نقیب می‌رسد ـ در زمان شاهرخ میرزا تیموری از [[قم]] به [[مشهد]] عزیمت نمود. میرزا ابوطالب رضوی از اولاد اوست. امیر شمس‌الدین مدتی از سوی فرمانروای تیموری به اداره امور تبریز و توابع اشتغال داشت، ولی فرزندان و نوادگانش در مشهد مقدس رضوی ساکن بوده‌اند. به گفته قاضی نورالله شوشتری در مجالس‌المؤمنین، نسب سادات رضویه مشهدالرضا از طریق این خاندان به ابی عبدالله احمد نقیب فرزند محمد اعرج فرزند احمد فرزند موسی مبرقع می‌رسد. سید اجل سید محسن فرزند سید رضی‌الدین محمد نیز از نسل موسی مبرقع است. مورخان و شرح حال نگاران او را به عنوان سید فاضل و با منزلت معرفی کرده‌اند. پدرش سید رضی‌الدین محمد در زمان سلطان حسین بایقرا و در عصر تیموریان از قم به مشهد مقدس رضوی کوچ کرد، و در این شهر اقامت گزید و به نشر حقایق و معارف آیین محمدی و ترویج فرهنگ اهل بیت [[رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم]] در جوار بارگاه قدس رضوی پرداخت. دانشمند معروف شیخ محمد بن ابی جمهور در این دیار به محضرش رسید و برخی آثار خود را به نام وی مزین ساخت. وی در ایام اقامت در مشهد مقدس رضوی با افراد مخالف طریق [[اهل بیت علیهم‌السلام]] بحث‌های مفید عمیق و قانع کننده‌ای داشت که در اصلاح عقاید و نگرش‌های آنان مؤثر واقع گردید. امیر محمد جعفر از نسل سید محسن مورد اشاره است که محدث قمی در معرفی او نوشته است: سید پرهیزگار، عالم عامل و اهل معنا، صاحب طهارت در ملکات اخلاقی که از غایت شرافت ذاتی و نفاست گوهر، بی نیاز از هرگونه توصیفی می‌باشد. میر محمدمهدی فرزند سید محسن از علمای عصر خویش به شمار می‌رفته و شیخ علی کرکی به سال 936 هجری برای او اجازه‌ای در امور فقهی و روایی صادر کرده است. میرزا محمدباقر رضوی از سادات نامدار عصر صفوی نیز سیدی از خاندان سید موسی مبرقع است که فرزندانش به نام‌های میرزا محمدابراهیم قمی، محمدسعید قمی و سید صدرالدین رضوی قمی، از دانشمندان پرآوازه این دوره بوده‌اند.
 
<ref>
 
<ref>
 
منتهی الآمال ، ج2، صص622-624؛ ستارگان حرم، ج2، صص51-53؛ سراج الانساب ، ص 76؛ تحفةالازهار  وزلال الانهار ،ج2،ص429و445وج4،ص304و305؛الذریعة،ج9،ص1و84.
 
منتهی الآمال ، ج2، صص622-624؛ ستارگان حرم، ج2، صص51-53؛ سراج الانساب ، ص 76؛ تحفةالازهار  وزلال الانهار ،ج2،ص429و445وج4،ص304و305؛الذریعة،ج9،ص1و84.
 
</ref>
 
</ref>
مير سيد علي رضوي ـ معاصر شاه طهماسب صفوي ـ وزير دارالسلطنه قزوين بود.
+
میر سید علی رضوی ـ معاصر شاه طهماسب صفوی ـ وزیر دارالسلطنه قزوین بود.
 
<ref>
 
<ref>
 
عالم آرای عباسی ،ج1،ص166.
 
عالم آرای عباسی ،ج1،ص166.
سطر ۲۴۴: سطر ۲۴۵:
 
==منابع==  
 
==منابع==  
  
1-اثباةالوصية، علي‏ بن حسين مسعودي، نجف، المطبعةالحيدريه، چاپ چهارم، 1373 ق.  
+
1-اثباةالوصیة، علی‏ بن حسین مسعودی، نجف، المطبعةالحیدریه، چاپ چهارم، 1373 ق.  
  
2- اصول کافي، ثقةالاسلام کليني رازي، با ترجمه و شرح فارسي شيخ محمدباقر کمره‎اي، تهران، اسوه (وابسته به سازمان اوقاف و امور خيريه)، چاپ اول، 1379.  
+
2- اصول کافی، ثقةالاسلام کلینی رازی، با ترجمه و شرح فارسی شیخ محمدباقر کمره‎ای، تهران، اسوه (وابسته به سازمان اوقاف و امور خیریه)، چاپ اول، 1379.  
  
3-الکافي، ثقةالاسلام کليني رازي، تهران، دارالکتب الاسلامية، 1353ش.  
+
3-الکافی، ثقةالاسلام کلینی رازی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1353ش.  
  
4- الاختصاص، منسوب به شيخ مفيد، تصحيح و تعليق علي‌اکبر غفاري، قم، منشورات جامعةالمدرّسين في‏الحوزة العلميه بقم المقدسّه.  
+
4- الاختصاص، منسوب به شیخ مفید، تصحیح و تعلیق علی‌اکبر غفاری، قم، منشورات جامعةالمدرّسین فی‏الحوزة العلمیه بقم المقدسّه.  
  
5- آرامگاه‌هاي خاندان پاک پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلم و بزرگان صحابه و تابعين، سيد عبدالرزاق کمونه حسيني، ترجمه عبدالعلي صاحبي، مشهد، بنيادپژوهش‏هاي آستان قدس رضوي، چاپ اول 1373.  
+
5- آرامگاه‌های خاندان پاک پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلم و بزرگان صحابه و تابعین، سید عبدالرزاق کمونه حسینی، ترجمه عبدالعلی صاحبی، مشهد، بنیادپژوهش‏های آستان قدس رضوی، چاپ اول 1373.  
  
6- الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، الشيخ المفيد الامام ابي عبدالله محمد بن النعمان العکبري البغدادي، تحقيق موّسسه آل بيت عليهم‌السلام لاحياء التراث، قم، الموتمرالعالمي لالفية الشيخ المفيد، الطبقةالاولي، رجب 1413 ق.  
+
6- الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، الشیخ المفید الامام ابی عبدالله محمد بن النعمان العکبری البغدادی، تحقیق موّسسه آل بیت علیهم‌السلام لاحیاء التراث، قم، الموتمرالعالمی لالفیة الشیخ المفید، الطبقةالاولی، رجب 1413 ق.  
  
7- انوارالمشعشعين في ذکر شرافة قم و القمّيين، محمد بن حسين بن علي بن بهاءالدين ناييني اردستاني کچويي قمي، تحقيق: محمد رضا انصاري قمي، قم، کتابخانه آيت‌الله العظمي مرعشي نجفي، چاپ اول 1423 ق، 1381 ش.  
+
7- انوارالمشعشعین فی ذکر شرافة قم و القمّیین، محمد بن حسین بن علی بن بهاءالدین نایینی اردستانی کچویی قمی، تحقیق: محمد رضا انصاری قمی، قم، کتابخانه آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، چاپ اول 1423 ق، 1381 ش.  
  
8- بحارالانوار الجامعة لدُرر اخبار و الائمةالاطهار، علامه شيخ محمدباقر مجلسي، بيروت(لبنان)، دار احياء الثمرات العربي، الطبقة الثالثه 1403، 1983 م.   
+
8- بحارالانوار الجامعة لدُرر اخبار و الائمةالاطهار، علامه شیخ محمدباقر مجلسی، بیروت(لبنان)، دار احیاء الثمرات العربی، الطبقة الثالثه 1403، 1983 م.   
  
9- النزاع و التخاصم فيما بين امّيه و بني هاشم، تقي‌الدين مقريزي، قاهره، مکتبةالاهرام.   
+
9- النزاع و التخاصم فیما بین امّیه و بنی هاشم، تقی‌الدین مقریزی، قاهره، مکتبةالاهرام.   
  
10- دائرةالمعارف تشيع، زيرنظر سيد احمد صدر حاج سيد جوادي، بهاءالدين خرمشاهي و کامران فاني، تهران، نشر شهيد سعيد محبّي، چاپ اول 1383.  
+
10- دائرةالمعارف تشیع، زیرنظر سید احمد صدر حاج سید جوادی، بهاءالدین خرمشاهی و کامران فانی، تهران، نشر شهید سعید محبّی، چاپ اول 1383.  
  
11-سفينةالبحار، حاج شيخ عباس قمي (محدث قمي)، تحت اشراف علي‌اکبر الهي خراساني، مشهد، بنياد پژوهش‏هاي آستان قدس رضوي، 1371 ش.  
+
11-سفینةالبحار، حاج شیخ عباس قمی (محدث قمی)، تحت اشراف علی‌اکبر الهی خراسانی، مشهد، بنیاد پژوهش‏های آستان قدس رضوی، 1371 ش.  
  
12- مستدرک سفينةالبحار، شيخ علي نمازي شاهرودي، تحقيق و تصحيح نجل المولف حاج شيخ حسن نمازي، قم، موسّسسه النشر الاسلامي، 1427 ق.  
+
12- مستدرک سفینةالبحار، شیخ علی نمازی شاهرودی، تحقیق و تصحیح نجل المولف حاج شیخ حسن نمازی، قم، موسّسسه النشر الاسلامی، 1427 ق.  
  
13- مجالس المومنين، قاضي نورالله شوشتري، تهران، کتابفروشي اسلاميه، 1353.   
+
13- مجالس المومنین، قاضی نورالله شوشتری، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1353.   
  
14- النقض، نصيرالدين ابوالرشيد عبدالجليل رازي قزويني، تصحيح سيد جلال‌الدين محدث ارموي، ويرايش جديد، به کوشش محمد حسين درايتي، قم، موسسه علمي فرهنگي دارالحديث، چاپ اول 1391.  
+
14- النقض، نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل رازی قزوینی، تصحیح سید جلال‌الدین محدث ارموی، ویرایش جدید، به کوشش محمد حسین درایتی، قم، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، چاپ اول 1391.  
  
15- تاريخ قم، حسن بن محمد بن حسن بن سائب بن مالک اشعري قمي، ترجمه، تاج‌الدين حسن بن بهاءالدين علي بن حسن بن عبدالملک قمي، به کوشش محمدرضا انصاري قمي، قم، کتابخانه آيت‌الله العظمي مرعشي نجفي، چاپ اول 1385.  
+
15- تاریخ قم، حسن بن محمد بن حسن بن سائب بن مالک اشعری قمی، ترجمه، تاج‌الدین حسن بن بهاءالدین علی بن حسن بن عبدالملک قمی، به کوشش محمدرضا انصاری قمی، قم، کتابخانه آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، چاپ اول 1385.  
  
16- البلدان، ابن واضح يعقوبي، ترجمه محمد ابراهيم آيتي، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ اول 1343.  
+
16- البلدان، ابن واضح یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ اول 1343.  
  
17- حبيب‏السير، غياث‌الدين خواندمير، تهران، خيام، 1380.  
+
17- حبیب‏السیر، غیاث‌الدین خواندمیر، تهران، خیام، 1380.  
  
18- تذکره نصرآبادي، ميرزا محمدطاهر نصرآبادي، با تصحيح و مقابله استاد فقيد وحيد دستگردي، تهران، کتابفروشي فروغي، چاپ سوم 1361.  
+
18- تذکره نصرآبادی، میرزا محمدطاهر نصرآبادی، با تصحیح و مقابله استاد فقید وحید دستگردی، تهران، کتابفروشی فروغی، چاپ سوم 1361.  
  
19- فقيه فرزانه (زندگي‏نامه آيت‌الله سيد مرتضي مبرقع)، سيد محمود مرعشي وعلي رفيعي علامرودشتي، قم، کتابخانه‏ آيت‌الله مرعشي نجفي، چاپ اول 1381.  
+
19- فقیه فرزانه (زندگی‏نامه آیت‌الله سید مرتضی مبرقع)، سید محمود مرعشی وعلی رفیعی علامرودشتی، قم، کتابخانه‏ آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول 1381.  
  
20- مجله بررسي‏هاي تاريخي، سال چهارم (1384)، شماره 4.  
+
20- مجله بررسی‏های تاریخی، سال چهارم (1384)، شماره 4.  
  
21- مناقب آل ابي طالب، ابن شهر آشوب سروي مازندراني، تهران، مصطفوي، 1351.   
+
21- مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب سروی مازندرانی، تهران، مصطفوی، 1351.   
  
22- رياحين الشريعة، ذبيح الله محلاتي، تهران، دارالبيت الاسلاميه، بي‌تا.   
+
22- ریاحین الشریعة، ذبیح الله محلاتی، تهران، دارالبیت الاسلامیه، بی‌تا.   
  
23- دلايل الامامة، محمد بن جرير ابن رستم طبري، نجف، منشورات المطبعةالحيدريه (افست منشورات الرضي)، قم، بي‌تا.  
+
23- دلایل الامامة، محمد بن جریر ابن رستم طبری، نجف، منشورات المطبعةالحیدریه (افست منشورات الرضی)، قم، بی‌تا.  
  
24- اضواء علي حياة موسي مبرقع و ذرّيته، سيد مرتضي کشميري، نجف مطبعةالاداب، بي‌تا.   
+
24- اضواء علی حیاة موسی مبرقع و ذرّیته، سید مرتضی کشمیری، نجف مطبعةالاداب، بی‌تا.   
  
25- تحف العقول عن آل الرسول، ابي محمدالحسن بن علي بن الحسين بن شعبه الحراني، تصحيح علي اکبرغفاري، ترجمه محمد باقر کمراه‌اي، تهران، انتشارات کتابچي، چاپ ششم1376.  
+
25- تحف العقول عن آل الرسول، ابی محمدالحسن بن علی بن الحسین بن شعبه الحرانی، تصحیح علی اکبرغفاری، ترجمه محمد باقر کمراه‌ای، تهران، انتشارات کتابچی، چاپ ششم1376.  
  
26- تهذيب الاحکام، الشيخ الطائفه ابي جعفر محمد بن الحسن بن علي الطوسي رحمه‌الله صحّحه و علّقه عليه علي اکبر الغفاري، تهران، مکتبةالصدوق، الطبعةالاولي 1417 ق.  
+
26- تهذیب الاحکام، الشیخ الطائفه ابی جعفر محمد بن الحسن بن علی الطوسی رحمه‌الله صحّحه و علّقه علیه علی اکبر الغفاری، تهران، مکتبةالصدوق، الطبعةالاولی 1417 ق.  
  
27- سرّالسلسلةالعلوية، ابي نصر سهل بند عبداله ابن داود بن سليمان بن ابان بن عبدالله البخاري، قدّم له و علّق عليه علامه سيد محمد صادق بحرالعلوم طبع علي نفقه محمد کاظم کتبي، نجف اشرف، مطبعةالحيدرية، الطبعةالاولي 1381 ق، 1963 م.  
+
27- سرّالسلسلةالعلویة، ابی نصر سهل بند عبداله ابن داود بن سلیمان بن ابان بن عبدالله البخاری، قدّم له و علّق علیه علامه سید محمد صادق بحرالعلوم طبع علی نفقه محمد کاظم کتبی، نجف اشرف، مطبعةالحیدریة، الطبعةالاولی 1381 ق، 1963 م.  
  
28- عمدةالطالب في النساب آل ابي طالب، جمال‌الدين احمدبن علي الحسيني المعروف بابن عنبة، قم، موسسه انصاريان، 1417 ق، 1996 م.  
+
28- عمدةالطالب فی النساب آل ابی طالب، جمال‌الدین احمدبن علی الحسینی المعروف بابن عنبة، قم، موسسه انصاریان، 1417 ق، 1996 م.  
  
29- کاشان در مسير تشيع، مصطفي صادقي، قم، موسسه شيعه شناسي، چاپ اول 1386.  
+
29- کاشان در مسیر تشیع، مصطفی صادقی، قم، موسسه شیعه شناسی، چاپ اول 1386.  
  
30- اللواللؤ المثبة في الآثار المعنعنه، محمدبن محمد بن احمد چشتي داغستاني، طبع مصر، 1306 ق.  
+
30- اللواللؤ المثبة فی الآثار المعنعنه، محمدبن محمد بن احمد چشتی داغستانی، طبع مصر، 1306 ق.  
  
31- شناختنامه‎ حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام، علي‌اکبر زماني نژاد، قم، کنگره بزرگداشت شخصيت حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام و مکانت فرهنگي قم، 1384.  
+
31- شناختنامه‎ حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام، علی‌اکبر زمانی نژاد، قم، کنگره بزرگداشت شخصیت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و مکانت فرهنگی قم، 1384.  
  
32- شجره‏ طيّبه، سيد محمدباقر مدرس رضوي، با تکمله تصحيح و تهيه مشجرات سيد محمد تقي مدرس رضوي، بازنگري و ويرايش مهدي سيدي، مشهد مقدس، 1384 ش.  
+
32- شجره‏ طیبه، سید محمدباقر مدرس رضوی، با تکمله تصحیح و تهیه مشجرات سید محمد تقی مدرس رضوی، بازنگری و ویرایش مهدی سیدی، مشهد مقدس، 1384 ش.  
  
33- تاريخ قم، محمد حسين ناصرالشريعه، مقدمه، تعليقات واضافات علي دواني قم، انتشارات دارالفکر، چاپ سوم 1350.  
+
33- تاریخ قم، محمد حسین ناصرالشریعه، مقدمه، تعلیقات واضافات علی دوانی قم، انتشارات دارالفکر، چاپ سوم 1350.  
  
34- زهرا الربيع، سيد نعمت‏الله جزايري، تصحيح جلال‌الدين غروي آملي، تهران اسلاميّه، چاپ اول 1347.  
+
34- زهرا الربیع، سید نعمت‏الله جزایری، تصحیح جلال‌الدین غروی آملی، تهران اسلامیه، چاپ اول 1347.  
  
35- خدمات متقابل اسلام و ايران، شهيد مرتضي مطهري، تهران، صدرا، 1362.  
+
35- خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مرتضی مطهری، تهران، صدرا، 1362.  
  
36- منتهي الآمال، حاج شيخ عباس قمي، قم، انتشارات هجرت، چاپ سيزدهم زمستان 1378.  
+
36- منتهی الآمال، حاج شیخ عباس قمی، قم، انتشارات هجرت، چاپ سیزدهم زمستان 1378.  
  
37- اعلام الوري با اعلام الهدي، فضل بن حسن طبرسي، تهران، دارالکتب الاسلامية الطبعة الثالثه، 1354.  
+
37- اعلام الوری با اعلام الهدی، فضل بن حسن طبرسی، تهران، دارالکتب الاسلامیة الطبعة الثالثه، 1354.  
  
38- بدر مشعشع در حال ذرّيه موسي مبرقع، ميرزا حسين نوري طبرسي (محدث نوري)، تهران، بي نا، 1360.  
+
38- بدر مشعشع در حال ذرّیه موسی مبرقع، میرزا حسین نوری طبرسی (محدث نوری)، تهران، بی نا، 1360.  
  
 
39- مزارات و مقابر قم، مجله هنر و مردم، سال 14، ش 161، اسفند 1354.   
 
39- مزارات و مقابر قم، مجله هنر و مردم، سال 14، ش 161، اسفند 1354.   
  
40- تربيت پاکان، سيد حسين مُدرسّي طباطبايي، قم، بي نا، 1359 ق.  
+
40- تربیت پاکان، سید حسین مُدرسّی طباطبایی، قم، بی نا، 1359 ق.  
  
41- اوراق پراکنده يا فرائد و فوايد گوناگون، کيوان سميعي، تهران، زوار، 1361.  
+
41- اوراق پراکنده یا فرائد و فواید گوناگون، کیوان سمیعی، تهران، زوار، 1361.  
  
42- جرعه‏اي از دريا، سيد موسي شبيري زنجاني، قم، موسسه کتابشناسي شيعه، چاپ اول 1390.  
+
42- جرعه‏ای از دریا، سید موسی شبیری زنجانی، قم، موسسه کتابشناسی شیعه، چاپ اول 1390.  
  
43- تاريخ قم، حسن بن محمد قمي، ترجمه حسن بن علي قمي، تصحيح سيد جلال‌الدين تهراني، تهران، توس، 1361.  
+
43- تاریخ قم، حسن بن محمد قمی، ترجمه حسن بن علی قمی، تصحیح سید جلال‌الدین تهرانی، تهران، توس، 1361.  
  
44- تاريخ، قم، همان مولف، همان مترجم، تصحيح دارالتحقيق آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام، قم، زائر، 1385.  
+
44- تاریخ، قم، همان مولف، همان مترجم، تصحیح دارالتحقیق آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام، قم، زائر، 1385.  
  
45- خاک پاکان، محد حسين حسيني جلالي، ترجمه قربان علي اسماعيلي، مشهد انتشارات آستان قدس رضوي (شرکت به نشر)، چاپ دوم 1380.  
+
45- خاک پاکان، محد حسین حسینی جلالی، ترجمه قربان علی اسماعیلی، مشهد انتشارات آستان قدس رضوی (شرکت به نشر)، چاپ دوم 1380.  
  
46- شناختنامه قم، گروهي از نويسندگان و مورخان، قم، مرکز قم پژوهشي، 1390.  
+
46- شناختنامه قم، گروهی از نویسندگان و مورخان، قم، مرکز قم پژوهشی، 1390.  
  
47- انجم فروزان، عباس فيض، قم، چاپخانه‏ قم، چاپ اول 1322 ش.  
+
47- انجم فروزان، عباس فیض، قم، چاپخانه‏ قم، چاپ اول 1322 ش.  
  
48- مآثر الکبري في تاريخ سامرا، شيخ ذبيح‎‏الله محلاتي، قم، مکتبةالحيدريه، 1384.   
+
48- مآثر الکبری فی تاریخ سامرا، شیخ ذبیح‎‏الله محلاتی، قم، مکتبةالحیدریه، 1384.   
  
49- ستارگان درخشان، محمد جواد نجفي، تهران، اسلامّيه، چاپ ششم 1378.  
+
49- ستارگان درخشان، محمد جواد نجفی، تهران، اسلامّیه، چاپ ششم 1378.  
  
50- فهرست اسماء علماءالشيعة و مصّنفهم، شيخ منتجب‌الدين ابي الحسن علي بن عبيدالله بابويه رازي، تحقيق سيد عبدالعزيز طباطبايي، قم، مجمع الذخانة الاسلامية و مطيعةالخيّام، 1404 ق.  
+
50- فهرست اسماء علماءالشیعة و مصّنفهم، شیخ منتجب‌الدین ابی الحسن علی بن عبیدالله بابویه رازی، تحقیق سید عبدالعزیز طباطبایی، قم، مجمع الذخانة الاسلامیة و مطیعةالخیام، 1404 ق.  
  
51- تحفةالازهار و زلال الانهار(في نسب ابناء الائمه الاطهار) عليهم صلوات الملک الغفار، ضامن بن شدقم حسيني مدني، تحقيق و تعليق: کامل سلمان جيبوري، تهران، نشر ميراث مکتوب چاپ اول 1378 ش، 1420 ق، 1999 م.  
+
51- تحفةالازهار و زلال الانهار(فی نسب ابناء الائمه الاطهار) علیهم صلوات الملک الغفار، ضامن بن شدقم حسینی مدنی، تحقیق و تعلیق: کامل سلمان جیبوری، تهران، نشر میراث مکتوب چاپ اول 1378 ش، 1420 ق، 1999 م.  
  
52- ستارگان حرم، گروهي از نويسندگان، قم، انتشارات زائر، چاپ اول 1377.   
+
52- ستارگان حرم، گروهی از نویسندگان، قم، انتشارات زائر، چاپ اول 1377.   
  
53- سراج الانساب، سيد احمد بن محمد کيا گيلاني، به کوشش مهدي رجايي، زير نظر سيد محمود مرعشي، قم، کتابخانه آيت‌الله مرعشي نجفي، 1409 ق.  
+
53- سراج الانساب، سید احمد بن محمد کیا گیلانی، به کوشش مهدی رجایی، زیر نظر سید محمود مرعشی، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، 1409 ق.  
  
54- الذريعة الي تصانيف الشيعه، شيخ آقا بزرگ تهراني، قم، اسماعيليان، چاپ سوم 1408 ق.  
+
54- الذریعة الی تصانیف الشیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی، قم، اسماعیلیان، چاپ سوم 1408 ق.  
  
55- تاريخ عالم آراي عباسي، اسکندر بيک ترکمان، به اهتمام ايرج افشار، تهران، موسسه انتشارات اميرکبير، چاپ چهارم 1387.
+
55- تاریخ عالم آرای عباسی، اسکندر بیک ترکمان، به اهتمام ایرج افشار، تهران، موسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم 1387.
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
+
</div>
[[رده:میراث جاویدان 89]]
+
[[رده:میراث جاودان شماره 89]]
  
 
[[رده:مقالات]]
 
[[رده:مقالات]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۰۱

مؤلف: غلامرضا گلی زواره

چکیده

موسی مبرقع دومین فرزند امام جواد از مادری به نام سمانه است که در 214 هجری در مدینه متولد گردید و در بیت امامت به شکوفایی رسید. در 220 هجری که امام محمدتقی علیه‌السلام به بغداد فراخوانده شد و سپس به شهادت رسید موسی مبرقع که در مدینه به سر می‌برد، 6ساله بود. وی پس از شهادت پدر، تحت نظارت برادرش، امام هادی علیه‌السلام به رشد فکری و معنوی رسید. موسی مبرقع با ارادتی خالصانه مطیع برادرش بود. محدثان شیعه وثاقت او را مورد تأیید قرار داده‌اند و از وی روایاتی نقل نموده‌اند. با کاهش اختناق عباسیان موسی مبرقع موفق گردید در سال 256 هجری به قم بیاید و مورد توجه اصحاب ائمه علیهم‌السلام، رؤسای شیعه و مومنین این شهر قرار بگیرد. او در 296 هجری رحلت نمود و پیکرش در خانه خودش دفن گردید. آرامگاه او و عده‌ای از افراد خاندانش از جمله خواهران، فرزندان، نوادگان و سایر بستگان در مجموعه چهل اختران قم واقع شده است. کاروانی از دانشمندان، فقها، نقیبان، متولیان موقوفات مساجد و اماکن زیارتی قم و توابع در اعصار گوناگون از این خاندان برخاسته‌اند. سادات رضوی، تقوی، برقعی و مبرقعی به امامزاده موسی مبرقع نسب می‌برند که در قم، همدان، مشهد، کشمیر و نقاط دیگر پراکنده‌اند. فرمان‌هایی از فرمانروایان صفویه و قاجاریه در دسترس می‌باشد که براساس آن‌ها افرادی از این سادات به مقام نقابت و تولیت آستان مقدسه حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام و متولی موقوفات امامزادگان استان قم منصوب گردیده‌اند. کلیدواژه‌ها امام جواد علیه‌السلام، امام هادی علیه‌السلام، موسی مبرقع، مدینه، بغداد، کوفه، قم. هجرتی با برکت سیاست سرکوب شدید طالبیان و علویان در دوران بنی امیه و بنی عباس و پناه بردن امامزادگان و سادات به نقاط دور از مرکز خلافت، و شناسایی نیروهای مؤمن و وفادار برای سازماندهی بر علیه غاصبان و حاکمان وقت از سوی آنان زمینه‌هایی را فراهم ساخت تا این عزیزان به مناطقی بروند که از اوضاع نسبتاً مطلوب‌تر برخوردار باشند. در این میان مردم شهر قم نسبت به مهاجران مذکور، از تکریم و ارادت و پذیرایی توأم با تجلیل و تعظیم فروگذاری ننموده‌اند، و به حمایت از ایشان برخاسته، وسایل رفاه، آسایش و امنیت آنان را تأمین کرده‌اند. و این روند چنان گسترش یافت که این دیار به عنوان حرم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام و آشیانه آل محمد، مأوای فاطمیان، و محل اقامت علویان معرفی گردید. به علاوه قم از نظر ویژگی‌های اقلیمی و جغرافیایی برای ساکنان حجاز و عراق عرب محیط مناسبی به شمار می‌رفت، و با روحیه آنان سازگاری داشت. هم چنین این منطقه از مهم‌ترین نواحی ایران به شمار می‌آید که به همّت شیعیان مهاجری چون بنی اسد، آل مذحج و آل اشعر و نیز بومیان شیعه، در برابر والیان اموی و عباسی، مقاومت می‌نمودند و احکام آنان را برنمی‌تابیدند. قمی‌ها که به لحاظ اعتقادی و رفتار و کردار خویش پیوند بسیار خوبی با ائمه هدی علیهم‌السلام داشتند، اولاد و احفاد این خاندان را پیرو تأکیدات رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم گرامی می‌داشتند، و این خوش‌رفتاری‌ها و برخوردهای شایسته آنان با مهاجران از امامزادگان و سادات موجب گردید به همت این عزیزان و دیگر صحابی ائمه، جویبارهایی از معارف اهل بیت علیهم‌السلام و صفای معنوی تشیع در این قلمرو جاری گردد، و مردمان نواحی دیگر نیز از طراوت و صفای آن برخوردار گردند. [۱]

چشمه‌ای که در قم جاری شد

ابواحمد سید موسی مبرقع فرزند با کفایت حضرت امام جواد علیه‌السلام امامزاده‌ای است که قم را به عنوان محلّ اقامت خود برگزید و در این دیار به فعالیت‌های فرهنگی و تبلیغی روی آورد و به همراه فرزندان و نوادگان برای ترویج مکارم و نشر فرهنگ اهل بیت علیهم‌السلام در قم و توابع آن اهتمام ورزید، و در شبکه روابط اجتماعی، مناسبات طوایف و اقوام تأثیرگذار گردید. برخی از افراد این خاندان، تولیت آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و برخی آستانه‌های دیگر، مساجد و اوقاف را عهده‌دار بوده‌اند، و فرمان‌ها و اسناد معتبری که در دسترس می‌باشند بر این ادعا گواه‌اند. بزرگانی از این خاندان در قرون سوم و چهارم هجری نقابت سادات قم، کاشان و آبه و توابع قم را در اختیار گرفته بودند، و نیز منصب امیرالحاج نیز به آنان محوّل بوده است، و اهالی قم ریاست دینی، ترویجی و اجتماعی آنان را پذیرفته بودند. فرمان‌های تولیت آستانه‌های قم و نیز مساجد این دیار و مناطقی چون مشهد اردهال ـ حتی در اعصار بعد مثل ایام فرمانروایی تیموریان، صفویه و قاجاریه ـ به نام این سادات صادر گردیده که اکنون مدارک آن موجود است. ایشان موقعیت‌های دیگر مذهبی را نیز به عهده داشته‌اند، از جمله امامت جماعت و خطابت. [۲]

مادری نیکو خصال

امام جواد علیه‌السلام با کنیزی نیکوسرشت به نام سمانه از اهالی مغرب (مراکش کنونی) واقع در شمال آفریقا پیوندی پاک را آغاز کرد. سمانه اگرچه کنیزی بیش نبود، ولی این لیاقت را به دست آورد که در بیت امامت زندگی کند، و دارای فرزندانی شایسته گردد که یکی از آنان به مقام مقدس امامت و ولایت برسد. این بانوی گران‌قدر به سمانیه مغربیه و سیده ام‌الفضل معروف گشت. سمانه از خصال و کرامت‌های ویژه‌ای برخوردار بود و با زنانی پاکدامن، از خاندان طهارت که نمونه‌های برجسته‌ای از عفاف و تقوا و حیا به شمار می‌رفتند، مأنوس، مألوف و مصاحب گردید. و در این منظومه نورانی و تحت تأثیر انوار عترت، در اطاعت از اوامر الهی، عبادت و تزکیه درون و تهذیب نفس اهتمام ورزید. چنان که روزها را پیوسته روزه دار بود و شب‌ها مدام به تهجّد، ذکر، دعا، برگزاری نوافل و نیایش‌های عارفانه مشغول بود، شیوه‌ای پسندیده که لباس تقوا و جامه زهد و وارستگی را برای او به ارمغان آورد، و در صدق و اخلاص، مثال‌زدنی گردید، و به چنان درجه‌ای نایل گشت که وی را مادر فضیلت خطاب می‌کردند و چنان سعادتی را به خود اختصاص داد که به سعیده مشهور گردید. [۳] امام جواد علیه‌السلام درباره سمانه فرموده است: «او بانویی است که حق مرا به درستی می‌شناسد، از بانوان بهشتی است، شیطان سرکش به وی نزدیک نگردد، نیرنگ طاغوت اهل عناد به او دست نمی‌یابد، همواره مورد عنایت و لطف پروردگار است، هرگز [در کسب کمالات] قرار و آرام ندارد و به لحاظ مقام والای معنوی در زمره مادران صدیقان و صالحان است». امام جواد علیه‌السلام در فرمایش دیگر این گونه گوهرافشانی کرده‌اند: «ابوالحسن علی‌الهادی به من شباهت دارد، ولی موسی مبرقع شبیه مادرش سمانه است». [۴] برخی منابع نیز از ستایش این بانو در وصف امام هادی علیه‌السلام گزارش‌هایی ارائه داده‌اند و افزوده‌اند که فروغ دهم امامت فرموده‌اند: «مادرم درباره مقام امامت من آگاهی دارد و چنین بصیرت و معرفتی به او رسیده است». [۵]

شکوفه با شکوه

امام محمدتقی علیه‌السلام به سال 214 هجری از سمانه دارای فرزندی گردید که به نام جدّش حضرت امام کاظم علیه‌السلام موسی نامیده شد که طبق قانون وراثت، فصاحت و بلاغت و شیوایی سخن را از نیاکان خود به ارث برده و در پارسایی و بندگی خداوند، اعمال و رفتار، به هم نام خود حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام شباهت زیادی داشت. محل ولادتش روستایی است به نام صریا که در چند کیلومتری مدینةالنبی قرار داشت، همان جایی که با تلاش امام هفتم به وجود آمد و به عمران و رونقش افزوده شد. موسی را با کنیه ابواحمد صدا می‌زدند و چون بعدها نقابی به صورت می‌افکند به موسی مبرقع شهرت یافت. در محرم الحرام سال 220، موسی مبرقع ششمین بهار زندگی را تجربه می‌کرد که بنا به فراخوانی اجباری خلیفه وقت، امام جواد علیه‌السلام ناگزیر از مدینه به بغداد آمد؛ زیرا معتصم عباسی در مورد امام به شدت خوفناک بود و تصور می‌کرد معنویت آن حضرت و اقتدار اجتماعی و سیاسی او، قیامی را علیه حکومت مرکزی شکل دهد و بساط فرمانروایی او را تهدید کند. این توهم‌ها همراه انبوهی از سعایت و حرکت‌های رشکورزانه و نیز نیرنگ‌های کارگزاران عباسیان در سرزمین حجاز سبب گردید، خلیفه وقت امام را زیر نظر مستقیم خود قرار دهد. موسی مبرقع مدت یازده ماه دور از پدر در مدینه بود، سرانجام اواخر ذی‌القعده سال 220 فاجعه‌ای بزرگ رخ داد که برای کودکی چون موسی فرساینده و غم افزا بود. در این زمان امام با توطئه معتصم عباسی به وسیله سم به شهادت رسید. [۶]

دوران نوجوانی و جوانی

شهادت مظلومانه آن حضرت، موسی نوجوان را در موجی از نگرانی فرو برد اما وی با وجود این رنج‌ها رشد و بالندگی خود را زیر نظر برادر بزرگ‌تر خویش (امام هادی علیه‌السلام) ادامه داد. او همواره مرجع سؤالات عده‌ای از مشتاقان علوم بود که معارف دینی و شرعی را از وی می‌پرسیدند؛ ولی موسی مبرقع به دلیل منزلت فوق‌العاده‌ای که برای برادر خود حضرت امام علی النقی علیه‌السلام قائل بود، تلاش داشت مردم را درباره مسائل اساسی و زیربنایی اقتصادی، کلامی و شرعی به آن بزرگوار ارجاع دهد، و خود نیز به پاسخ دادن در امور جزیی اکتفا می‌کرد و ـ تازه در همین مسائل هم ـ با برادر خویش مشورت می‌کرد و از دیدگاه‌ها و نظرات آن امام همام در این باره فیض می‌برد. موسی مبرقع خاطر نشان ساخته است: در دیوان عمومی با یحیی بن اکثم (قاضی القضاة عباسیان) رو به رو شدم، او در اعتقادات و مباحث دینی، مسائلی را از من پرسید، سپس به محضر برادرم امام هادی علیه‌السلام رسیدم، میان من و آن بزرگوار، گفت‌وگوهایی آموزنده ردّوبدل گردید که مرا در پیروی از او بصیر و آگاه ساخت. عرض کردم: قربانت گردم، یحیی بن اکثم مسائلی را از من پرسیده است و خواسته جواب آن‌ها را به وی ارائه دهم. امام علی النقی علیه‌السلام. تبسّمی نموده و فرمود: پاسخش را داری؟ عرض کردم: خیر. برادرم پرسید: آن سؤال‌ها کدامند؟ یکی یکی بیان کردم، و ایشان برای هرکدام از آن‌ها، جواب‌های مناسب و قانع کننده‌ای ارائه فرمود. [۷] از این ماجرا دو نکته به دست می‌آید: یکی این که موسی مبرقع مطیع و تسلیم برادر خود حضرت امام هادی بوده و منزلت آن وجود بزرگوار را مورد توجّه قرار می‌داده است، و دیگر این که خود به عنوان امامزاده‌ای اهل فضل نزد شخصیت‌های برجسته عصر، از شأن ویژه‌ای برخوردار بوده است. از مفاد وصیت نامه حضرت امام محمدتقی علیه‌السلام که شیخ جلیل کلینی در کتاب خود با ذکر سند نقل نموده نیز، حقایقی به دست می‌آید. به گفته وی واسطی نقل کرده است: از احمد بن خالد ـ خادم ابوجعفر ـ شنیدم که آن حضرت (امام جواد علیه‌السلام) او را بر این وصیت گواه گرفت و چنین نوشته است: ابوجعفر محمد بن علی بن موسی او را گواه گرفت که وی به فرزندش علی (حضرت هادی علیه‌السلام) وصیت کرد درباره خود و خواهرانش. و عبدالله فرزند مساور را سرپرست املاک، اموال و مخارج خدمه و سایر ترکه خود نمود، تا زمانی که فرزندش علی بالغ گردد، و بعد از بلوغ وی فرزند مساور آن‌ها را به وی تحویل دهد تا او به کار خود و خواهرانش قیام کند. کار موسی را نیز به خودش واگذار نماید تا او هم بعد از گواهی امام علی النقی علیه‌السلام و ابن مساور در کار خود استقلال لازم را به دست آورد و طبق شرط والدشان درباره صدقاتی که می‌دهد قیام کند، یک شنبه سوم ذیحجه سال 220. [۸] ماجرایی مجعول کلینی در کافی [۹] ، شیخ طوسی در تهذیب الاحکام [۱۰] ، شیخ مفید در الاختصاص [۱۱] و ابن شعبه حرّانی از وی روایاتی نقل کرده‌اند که حاکی از وثاقت او دارد. تنها روایتی ضعیف در کتاب ارشاد آمده که برخی افراد را بر آن داشته تا به استناد آن به موسی مبرقع نسبتی ناروا بدهند. این ماجرا به اختصار چنین است: حسین بن حسن از یعقوب بن یاسر روایت کرده که گفت: متوکّل به اطرافیان خود می‌گفت: وای بر شما! کار ابن الرضا (امام هادی علیه‌السلام) مرا درمانده کرده و هرچه کوشیده‌ام که با من در مجلس می گساری هم نشین باشد، امتناع می‌کند، یا اجازه نمی‌دهد که در این باره فرصتی از او به دست آورم. یکی از کارگزاران گفت: اگر بخواهی چنین فرصتی به دست آوری می‌توانی از برادرش موسی مبرقع به این مقصود خود برسی و او می‌تواند در محفل لهو و لعب تو حضور یابد، پس او را احضار کن، و در برابر دیدگان مردم، ایشان را به این امر وادار ساز و در نتیجه میان مردم این خبر انتشار می‌یابد که ابن الرضا چنین و چنان کرده است، و مردم میان او و برادرش تفاوتی قائل نمی‌گردند، و برادرش را هم متهم می‌کنند، حتی اگر او را بشناسند! متوکّل این نظر را پسندید و فرمان داد مکتوبی خطاب به موسی مبرقع نگاشته و او را با احترام تمام به سامرا بیاورند. آن گاه دستور داد تمام بنی هاشم، سرلشکران و سایر اهالی در مراسم استقبال از این امامزاده حضور یابند. طبق این روایت مقرّر گردیده بود متوکّل قطعه زمینی به موسی مبرقع واگذارد و برای او در آنجا بنایی بسازد، و درباره‌اش خوش‌رفتاری کند، و در منزلی آراسته که برایش تدارک دیده‌اند با او ملاقات کند، و آوازخوانان و دست اندرکاران بساط عیاشی خلیفه با ایشان در رفت‌وآمد باشند، تا بدین وسیله به مردم تفهیم کند که ابن الرضا چون او اهل می گساری است. وقتی موسی به شهر سامرا رسید، امام هادی علیه‌السلام در کنار پل وصیف (جایی که اهالی برای استقبال از برادر او آمده بودند) به دیدار موسی رفت، و بر او سلام کرد و خطاب به وی فرمود: این مرد (متوکّل) تو را به این شهر آورده که آبرویت را بریزد، و پرده حُرمتت را پاره کند، و از ارزش تو و اهل بیتت بکاهد، مبادا نزدش اقرار کنی که نبیذ خورده‌ای! براساس مفاد این روایت وقتی موسی سخن و هشدار برادر را نپذیرفت، حضرت امام هادی علیه‌السلام فرمود: آگاه باش! مجلسی که تو می‌خواهی در آن شرکت کنی، هرگز فراهم نخواهد شد! موسی سه سال در آن جا ماند، هر روز صبح می‌رفت، ولی به او می‌گفتند: متوکّل امروز کار دارد، شب بیا، و چون شب هنگام می‌آمد، می‌گفتند: بیهوش است صبح بیا، و وقتی صبح می‌آمد، به وی می‌گفتند: کسالت دارد و دارو خورده است. و سه سال پیوسته بدین سان گذشت تا آن که متوکّل به وسیله فرزند خود به قتل رسید، و نتوانست با موسی اجتماعی تشکیل دهد. [۱۲] برخی برای این که به این حدیث مورد تأمل اتکا کنند، و دست‌آویزی برای تخریب امامزاده‌ای مورد وثوق به دست آورند، ادعا کرده‌اند به صرف این که حدیث مزبور در منابع معتبر کهن می‌باشد، می‌توان به آن اطمینان نمود. در حالی که در کتب روایی متقدم نظایری از این گونه روایات دیده می‌شود. شهید مطهری می‌گوید: در کافی کلینی آمده است که دختران یزدگرد را در زمان خلیفه دوم به مدینه آوردند. خلیفه به توصیه امیر مؤمنان علیه‌السلام شهربانو را آزاد گذاشت که هر که را که خودش می‌خواهد، انتخاب کند، و او امام حسین علیه‌السلام را انتخاب کرد. آن گاه آن متفکر شهید می‌افزاید: علاوه بر عدم انطباق این حدیث با تاریخ، در سند روایت هم دو نفر قرار دارند که روایت را غیر قابل اعتماد می‌کند. یکی ابراهیم بن اسحاق احمری نهاوندی است که علمای رجال او را از نظر دینی متهم می‌دانند و روایاتش را قابل وثوق تلقی نمی‌کنند، دیگری عمرو بن شمر است که او هم کذّاب و از جعّال خوانده شده است. [۱۳] در روایت فوق این اشکال دیده می‌شود زیرا در سلسله سند آن ضعف وجود دارد، حسین بن حسن و یعقوب بن یاسر که راوی این حدیث‌اند، در هیچ یک از کتب رجالی و روایی معرفی نشده‌اند، و به قول محدث نوری هر دو مجهول‌الحال و غیر معروف‌اند. به علاوه ابوطالب یعقوب بن یاسر از خواصّ ندیمان متوکّل عباسی و شخصی فاسق بوده و استناد به گفته‌اش فاقد اعتبار است. هیچ یک از مورخان سنی و شیعه غیر این روایت جعلی، روایت دیگری از یعقوب بن یاسر نقل نکرده‌اند. هم چنین این خبر با روایت قوی‌تری که شیخ کلینی در کتاب کافی نقل کرده، در تعارض قرار دارد و آن ماجرای وصیت امام محمدتقی علیه‌السلام است که به آن اشاره داشتیم و براساس مفاد آن، موسی مبرقع از ناحیه امام نهم بر قسمتی از موقوفات آن حضرت به عنوان متولی مستقل انتخاب شده است. در متن و مضمون حدیث هم آشفتگی‌های آشکاری دیده می‌شود، و صدر و ذیل آن با هم تناقض دارند. چرا که دعوت خلیفه در آغاز و ورود محترمانه موسی به سامرا و استقبال شایان توجّه از او، و تفویض منزل و امکاناتی به او از سوی متوکّل با این ماجرا که موسی را سه سال متوالی پشت درب منزل نگه دارد، و او را به بزم خود راه ندهد، سازگاری ندارند. این که امام معصوم ـ با آن مقام و منزلت قدسی ـ به برادر خود بگوید به متوکل راستش را نگوید که نبیذ خورده است! بسیار شگفت و باور نکردنی است، و این که آن فروغ دهم امامت بخواهد ـ نعوذ بالله ـ از فردی خاطی و خلافکار ـ حتی اگر برادرش باشد ـ دفاع کند، نه تنها متن حدیث را متزلزل می‌نماید، بلکه این هشدار را می‌رساند که دشمن در روایت مذکور صرفاً نمی‌خواسته امامزاده‌ای را ضایع کند، بلکه در صدد بوده امام معصوم را در مظان اتّهام قرار دهد و به تصور باطل خویش از منزلت معنوی و ملکوتی آن وجود مقدس بکاهد. نکته دیگر این که اگر خدای نکرده موسی مبرقع به لهو و لعب شناخته شده بود، چرا امام به وی می‌فرماید قدر و منزلت خود را پایین نیاور و اجازه نده خلیفه تو را هتک کند. اگر واقعاً موسی اهل این مجالس ناروا و آلوده به گناه بود، پس توجّه به قدر و منزلت او و جلوگیری از هتک حرمت وی به چه معناست، و این موضوع یک متناقض نمای آشکار است. در ادامه امام از برادر خود می‌خواهد در مجلس متوکّل حاضر نگردد و تازه این موضوع را در میان جمعیت مطرح می‌کند، ولی سرانجام به او خبر می‌دهد این مجالس منعقد نمی‌گردد. پس محتوای حدیث آشفتگی‌هایی غیر قابل توجیه دارد که نمی‌توان به سادگی از آن‌ها عبور کرد. با وجود این آشفتگی در ماجرای مذکور باز هم عده‌ای کوشیده‌اند قرینه‌هایی بیابند تا این بزرگوار را زیر سؤال ببرند، از آن جمله آن که گفته‌اند موسی مبرقع هم چون عباسیان لباس سیاه بر تن می‌کرد و در خدمت متوکّل و هم نشین او بود، با آن که متوکّل خصم علویان به شمار می‌رفت. [۱۴] و نیز افزوده‌اند وقتی موسی مبرقع به قم آمد، عرب‌های ساکن در این شهر او را از این دیار بیرون نمودند، زیرا به دلیل مخالفت پدرش [۱۵] با امام زمان خود! از وی ابراز انزجار کرده‌اند. ناگفته نماند که عالمان و محدثان قم چنین تصمیمی نگرفتند، و رؤسای شهر بعد از مدتی از این حرکت نادم گردیده و برای برگردانیدن موسی مبرقع از کاشان اقدام کردند. هم‌چنین خاطرنشان ساخته‌اند وقتی موسی به کاشان رسید، احمد بن عبدالعزیز ابن ابی دلف عجلی که به حکومت عباسیان گرایش داشت و والی حکومت آنان بود، از وی به گرمی استقبال کرد، و اموال فراوانی به او بخشید، و پدر احمد مذکور یعنی عبدالعزیز با شیعیان میانه خوبی نداشته است. [۱۶]

سیما و سیرت

علامه مجلسی درباره روایت‌هایی که در مذمّت موسی مبرقع آمده است، در مزار بحار الانوار می‌نویسد: اخباری که در ذّم وی آمده قدحی را نمی‌رساند. و در احادیث دیگری از قدح این خاندان نهی گردیده و نباید به این امامزادگان به صرف خبری نادر، متعرض گردید. محدث نوری در تحیةالزائر نوشته است: و بدان که این موسی همان است که از کثرت فضایل و مناقب، تقوا و سکون نفس و حسن رفتار والی قم او را تشبیه به ائمه کرده [است] و اتقان و احکام محدثین قم بر همه ظاهر است که اگر شخصی از ضعیفی یا مجهول‌الحال و یا دروغگویی روایت کند، او را طرد می‌کردند، هرچند بزرگ و صاحب شأن و منزلت بود و دانستن احترام و اکرام ایشان، آن سید را در طبقه خود مثل احمد بن محمد بن عیسی اشعری و احمد بن محمد بن اسحاق و محمد بن یحیی و امثال ایشان بوده که جمع کرده بودند میان ریاست دنیا و آخرت، و علما در کتب حدیث و اخبار از آن جناب روایت می‌کنند. [۱۷] محدث قمی نیز چنین می‌نگارد: نسل امام جواد علیه‌السلام منحصر است از دو پسر امام علی النقی علیه‌السلام و ابواحمد موسی. بالجمله، موسی مبرقع جدّ سادات رضویه است و رشته اولادش تا به حال بحمدالله منقطع نگشته و بسیاری از سادات، نسب ایشان به او منتهی می‌شود. و چون پیوسته بر روی خود برقع گذاشته بود، لهذا او را موسی مبرقع می‌گویند. [۱۸] موسی مبرقع از برادر خود حضرت امام هادی علیه‌السلام حدیث روایت کرده، و کسانی چون محمد بن سعید آذربایجانی، حسن بن علی بن کیسان و محمد بن عیسی بن عبید بغدادی از او روایت کرده‌اند [۱۹] یکی از دخترانش نیز محدثه بوده و محمد بن محمد بن احمد چشتی داغستانی این حدیث را از فاطمه بنت موسی مبرقع نقل نموده است: «قال رسول الله صلّی الله علیه وآله وسلم ألا من مات علی حبّ آل محمد، مات شهیداً». [۲۰] موسی مبرقع فرزند امام جواد علیه‌السلام و این جناب چنان چهره زیبا، جذاب و نورانی داشته که او را «یوسف علویان» معرفی کرده‌اند. هر وقت از محل اقامتش بیرون می‌آمده و در معابر و محافل حاضر می‌گردید، اهالی برای تماشای جمال زیبایش، پروانه‌وار به گردش اجتماع می‌کرده‌اند، و چون می‌دیدند شعاعی از انوار ولایت در رخسارش هویدا گردیده، بر آل محمد درود می‌فرستادند و با دیدن وی به یاد پدر و نیاکانش افتاده و خاندانش را تکریم و تجلیل می‌نمودند. در هنگام ورود به قم چون نقابی بر صورت افکنده بود، رؤسای قم او را به عنوان فردی ناشناس نپذیرفتند، ولی وقتی برقع از صورت برداشت و جمال منیرش را نظاره‌گر شدند و متوجّه گردیدند فرزند بلافصل امام جواد علیه‌السلام و اخوی امام هادی علیه‌السلام است عذرخواهی‌ها نموده و بر گونه و دستانش بوسه زدند و امکانات اقامت او را در این شهر به نحوی مطلوب فراهم نمودند. [۲۱] میرزا محمد باقر رضوی با نقل قول از دیگری می‌گوید: چون موسی مبرقع کمال صباحت و ملاحت و حسن قامت داشت به نحوی که او را یوسف عصر خود می‌شمردند، اهالی در کوچه و بازار به دنبالش روانه می‌گردیدند، و حتی برخی برایش مزاحمت فراهم می‌کرده‌اند و بدین سبب او بسیار متأذّی و غالباً در گوشه خانه منزوی بود، و به هنگام آشکار گردیدن در انظار مردم برقعی از کرباس یا دیباج بر چهره خویش می‌افکند و این عمل محض تحفّظ از نگریستن نامحرمان و تنزّه از فتنه‌انگیزی‌ها بوده است. [۲۲] اما احتمالاً این وجه و علت برای برقع پوشی ضعیف می‌نماید، چنان که ائمه هدی و دیگر امامزادگان صاحب جمال جذاب چنین استتاری را برای خود به وجود نیاورده‌اند، و به نظر می‌رسد او به دلیل برخی ملاحظات سیاسی و مصون بودن از نیرنگ عباسیان و کارگزاران آنان به برقع پوشی روی آورده است، و این وجه قوی‌تر و منطقی‌تر است.

عزیمت به قم

موسی مبرقع پس از دریافت اخباری از صدق و اخلاص و ارادت شیعیان قم نسبت به خاندان عترت و طهارت از یک سو، و فشار سیاسی خلفای جور از جانب دیگر، موجب گردید که موسی مبرقع دور از چشم کارگزاران عباسی، برای آن که در طول مسیر گرفتار عمّال این سلسله نگردد، در حالتی از اختفا و استتار، به صورت ناشناس و صورتی پوشانده شده، در سال 256 هجری، سرزمین عراق و شهر کوفه را به قصد اقامت در قم ترک کرد. بدین گونه او در حالی که 42 ساله بود، بدون آن که با موانع و مواضع خطر مواجه گردد، مسیر صعب‌العبور بین کوفه تا قم را پیمود و به این شهر که در واقع آشیانه سادات و امامزادگان بود، گام نهاد. [۲۳] از آن جا که موسی مبرقع به شیوه‌ای غیر عادی و با سیمایی پوشیده وارد قم شد، رؤسای عرب این شهر نه تنها از او استقبالی به عمل نیاوردند، بلکه در حقش بی اعتنایی کردند، زیرا موضوع برایشان غیر قابل تحمل و توأم با تردیدهای زیاد بود. به علاوه تصور کردند او پناهنده‌ای سیاسی است و احتمالاً بر اثر خشم و غضب خلیفه وقت گریخته و اگر متوجّه گردند این شخص را مورد حمایت قرار داده‌اند، بعید نمی‌باشد که به قم یورش آورند و بنی اشعر را سرکوب سازند. برخی هم در توجیه این موضع‌گیری قمی‌ها درباره موسی مبرقع گفته‌اند، کارگزاران قمی احساس کردند رقیبی از آل محمد اگر به قم قدم نهد، و اقتدارش از سوی مردم شیعه قم پشتیبانی گردد، دیگر برای آنان جایی باقی نخواهد ماند. در هر حال قمی‌ها برایش پیام فرستادند که از منطقه تحت نفوذ آنان بیرون رود، شاید هم این توهم برایشان پدید آمد که مهمان جدید اگرچه به ظاهر از علویان است، ولی احتمال دارد با عباسیان تبانی دارد و می‌خواهد در قم خبرچینی کرده و برای بزرگان آن، دردسرهای بزرگی به وجود آورد، که این تصورات واقعیت نداشت. در شهر کاشان احمد بن عبدالعزیز ابن ابی دُلف عجلی که از نفوذ اجتماعی برخوردار بود و در رأس تشکیلات اداری کاشان قرار داشت، و والی حکومت سلسله صفاریان بود، اگرچه به تشیع مشهور نبود ـ برخلاف ادعای برخی مورخان و تحلیل گران معاصر ـ حامی علویان بود، و وقتی موسی مبرقع به وسیله قمی‌ها اخراج گردید، این شخصیت اداری و سیاسی از وی در کاشان به گرمی استقبال کرد، هدایای گران بهایی به او داد، و سالی هزار مثقال طلا برایش مقرّر کرد. بعد از چندی که حقایق برای اشراف قمی مشخص گردید، مردم قم از بنی اشعر خواستند ایشان را با شکوه و جلال به قم بازگرداند. در نتیجه او با استقبالی فراوان و با شکوه به قم بازگردانیده شد. در بدو ورود از بابت سوء تفاهمی که پیش آمده بود، قمی‌ها با شرمندگی‌های فراوان، عذرخواهی کردند و قول دادند این خطا را جبران کنند، و از موسی مبرقع خواستند، پوزش آنان را پذیرا باشد. در اولین قدم برایش منزلی تدارک دیدند که سالیان متوالی در آن زندگی کرد و بعدها پیکرش در آن دفن گردید. آنان به این برنامه هم اکتفا ننمودند، و چندین سهم از برخی آبادی های اطراف قم را به این امامزاده بزرگوار واگذار نمودند، و مبلغ بیست هزار درهم هم به او اهدا کردند. حسن بن محمد بن حسن قمی، مورخ و نویسنده مورد وثوق علما و محدثین و از معاصرین شیخ صدوق در کتاب خود درباره موسی مبرقع می نویسد: اول کسی که از سادات رضویه به قم آمد، ابوجعفر موسی بن محمد بن علی الرضا بود که در سنه 256 هجری به قم آمد، و به قم مقام کرد، و پیوسته برقع بر روی خود گذاشتی تا آن گاه که عرب [مهتر و بزرگ اعراب اشعری] بدو پیغام فرستاد که تو را از مجاورت و همسایگی ما بیرون می‌باید رفتن. پس ابوجعفر موسی از قم به کاشان رسید، احمد بن عزیز ابن دُلف العجلی او را اکرام کرد و ترحیب نمود و خلعت های بسیار و بارگیرهای نیکو و چندین تجمل بدو بخشید و مقرر گردانید هر سال یک هزار مثقال طلا با یک سر اسب مسرّج (اسب زین کرده) بدو دهند. پس ابوالصدیم الحسین بن علی بن آدم و یکی از رؤسای عرب اشعری در عقب بیرون آمدن موسی بن محمد بن علی از قم پرسیدند، و اهل قم را به سبب بیرون کردن او توبیخ کردند، پس رؤسای عرب را به طلب ابی جعفر موسی فرستادند تا شفاعت کردند و او را به قم بازگردانیدند، و بسیار اعزاز و اکرام کردند، و از مال خویش از برای او سرایی خریدند. [۲۴] موسی مبرقع در قم از چنان امکانات و تسهیلاتی برخوردار گردید که نیازی ندید به نقاط دیگر برود. او با وجود تمکّن نسبی مالی و حمایت‌های اهالی، برای امرار معاش به کسی اتّکا ننمود. املاک زراعی خرید و در آن‌ها به کشت‌وکار پرداخت و ضمن تلاش‌های مزبور برای احیای فضایل و مکارم و مبارزه با منکرات و رفتارهای مذموم، کوشش نمود. موسی مبرقع مدت چهل سال در قم اقامت داشت، و به عنوان یکی از امامزادگان بلافصل و برجسته، مورد تکریم علما و اصحاب ائمه و شیعیان قم قرار گرفت و افرادی برای استفاده از کمالات و فضایلش به محضرش می‌آمدند، تا این که در شب چهارشنبه آخر دی ماه، مطابق 22 ربیع الثانی 296 در 82 سالگی دار فانی را وداع گفت و به سرای باقی شتافت. امیر قم عباس بن عمرو غنوی بر پیکرش نماز خواند، بعد از تشریفات شرعی و تشییع جنازه‌ای با شکوه، بدن پاکش در سرای خودش در موضعی که امروز به مدفن او مشهور است، به خاک سپرده شد. این مکان از آنِ محمد بن الحسن فرزند ابی خالد اشعری ملقب به شیبوله بود که در اختیار موسی مبرقع قرار گرفت و اول کسی که در آن دفن گردید، ایشان بود. [۲۵]

دیدگاهی قابل تأمل

با وجود آن که علما و مورخانی چون حسن بن محمد قمی، علامه مجلسی و برخی از مشاهیر معاصر و دانشوران علم نسب تأکید کرده‌اند کسی که از ذریه امام جواد علیه‌السلام به قم آمد، موسی مبرقع بوده است، عده‌ای دیگر بر این نکته اصرار می‌ورزند که وی محمد بن موسی می‌باشد نه خود او، عبدالجلیل رازی در کتاب خود نیز ماجرای مهاجرت موسی به قم، خروج از این شهر و دیگر مسائل وی را به فرزندش محمد نسبت داده است. [۲۶] بنا به نوشته سید نعمت‌الله جزایری نخستین فرد از سادات رضوی که از قم به کوفه هجرت کرد و در این دیار اقامت گزید، ابوجعفر محمد بن موسی می‌باشد. [۲۷] شیخ بهایی نیز در کشکول خود گفته است فردی از این خاندان که قم را به عنوان مأوای خود برگزید، محمد بن موسی مبرقع است، سید عبدالرزاق کمونه چنین ادعایی را نپذیرفته و افزوده است، این فرد همان موسی مبرقع است، و در تأیید این مطلب از ابن عنبه و سید ضامن ابن شدقم نکاتی را آورده است. [۲۸] دکتر سید حسین مُدرّسی طباطبایی از مورخان و محققان معاصر می‌نویسد: اگرچه ابن فندق (متوفای 565 هـ.ق) و ابن عنبه در عمدة‌الطالب تأیید کرده‌اند که بقعه منسوب به موسی مبرقع واقع در ضلع شرقی چهل اختران مربوط به موسی مبرقع است، ولی بنا به کتاب تاریخ قم، این شخص محمد بن موسی است و تحریفی که در برخی نسخ ترجمه کتاب قم در این مورد راه یافته و نخستین کس را موسی بن محمد می‌نماید، خطایی است آشکار، و تحریفی بسیار واضح که جای سخن گفتن ندارد. به گفته وی نسخه‌ای که اساس چاپ قرار گرفته همانند نسخه‌ای که در اختیار علامه مجلسی و تحفةالزائر قرار گرفته، دارای لغزش‌هایی در این باره بوده است، لیکن در همه نسخ درست کتاب، مطلب به شکل صحیح آمده، و به هر حال کسانی که اصل متن عربی تاریخ قم را در اختیار داشته اند، نخستین کس را فرزند موسای مزبور دانسته‌اند، از جمله منتقلةالطالبیة و کتاب النقض و بسیاری از کتاب‌های متأخر که نسخ درست ترجمه را اساس کار قرار داده‌اند نیز به همین گونه سخن گفته‌اند، از جمله زهرالربیع و کشکول شیخ بهایی و کأس السائلین حسن بن نظرعلی رشتی (پدر میرزای قمی) و نوشته‌های دیگر. از خلاصةالبلدان (مطلب پانزدهم از فصل سوم) برمی‌آید که در قرن یازدهم هجری مزار مورد سخن را مقبره موسی مبرقع گفته‌اند، ولی مدفون در آن را محمد بن موسی می‌دانسته‌اند، مُدرّسی طباطبایی اضافه می‌کند اگر تفصیل مذکور در تاریخ قم را از آنِ موسی فرزند امام جواد علیه‌السلام بدانیم، تناقض‌ها و اشکال‌های واضحی در عبارت پدید خواهد آمد. اولین فرد که این اشکالات را مطرح ساخت، شیخ محمد علی ارجستانی [اردستانی] کچویی نگارنده انوارالمشعشعین بود که در جلد دوم کتاب مزبور (نگاشته 1328ـ1330 ق) بحثی مبسوط در این باب به عمل آورد و آن نارسایی‌ها را یکایک برشمرد، سپس عباس فیض در کتاب جدی فروزان که مأخذ مزبور (انوار المشعشعین) را به صریح گفته خود در اختیار داشت [۲۹] همان مطالب را مقداری بسط داد و نقل کرد، و از اشاره به حق سبق کچویی اردستانی غفلت ورزید. [۳۰]

اگر بخواهیم چنین دیدگاهی را بپذیریم، مشکلات دیگری به وجود می‌آیند، زیرا درباره محمد بن موسی اطلاعات کمتری در دسترس می‌باشد و همین مقدار هم مخلوط با شرح حال پدرش گردیده است و به رغم فقدان آگاهی لازم درباره محمد، اطلاعات سودمندی درباره پدرش در منابع یافت می‌شود. اشکال دیگر این است که اگر بپذیریم محمد بن موسی به قم آمده و از سویی ایشان بلاعقب بوده است، در این صورت افرادی که از نسل این خاندان در قم نشو و نما داشته‌اند، نمی‌توانند به او منتسب باشند و مهاجرت او به قم باعث تکثیر نسل برقعی‌ها نگردیده است، از این جهت کیوان سمیعی تأکید دارد کسی که از نسل امام جواد علیه‌السلام از کوفه به قم آمده را موسی مبرقع معرفی کند و بیفزاید در این شهر وفات یافت و مزارش زیارتگاه گردید. [۳۱]

آیت الله سید موسی شبیری زنجانی با مشاهده و ملاحظه این دیدگاه نوشته است: طبق تحقیق، کسی که به عنوان مبرقع معروف بوده و در سال 256 هجری به قم آمده و در سال 292 هجری در قم مدفون شده، محمد پسر موسی است و در تاریخ قم تحریفی رخ داده که با دقت در آن، متوجّه آن می‌شویم. و چون محمد بن موسی مبرقع در اثر کثرت استعمال موسی مبرقع شده و در السنه مردم صاحب قبر را موسی مبرقع می نامند در عمدةالطالب نیز مدفون در قم را پدر پنداشته و در نسخه‌ای از تاریخ قم که در کتابخانه آستانه مقدسه نگهداری می‌شود، به جای موسی، محمد بن موسی ضبط شده که در موارد دیگر با نسخه چاپی تفاوت فراوانی دارد. آنچه در خاطر دارم این است که نویسنده منتقلةالطالبیة از تاریخ قم انتقال محمد بن موسی را به قم نقل می‌کند نه انتقال پدر را. و اما این که در تاریخ قم تحریفی واقع شده، قطعی نیست اگرچه ظاهر است، و به احتمال موهوم به پسر اسم پدر اطلاق می‌شده است. [۳۲] در توضیح این وجه تحریف مورد ادعای آیت الله شبیری زنجانی باید گفت در تاریخ قم به قلم حسن بن محمد بن حسن قمی با ترجمه حسن بن علی بن حسن بن عبدالملک قمی که با تصحیح سید جلال الدین تهرانی به طبع رسیده، آمده است: از سادات رضویه که به قم آمدند از کوفه، ابوجعفر موسی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر علیهم‌السلام بود. وی در سنه ست و خمسین و مأتین (256 هـ.ق) از کوفه به قم آمد و به قم مقام کرد. آن گاه در صفحه بعد، پس از شرح حالش در قم و کاشان می‌نویسد: محمد بن موسی مقیم قم بود و از آن جا به جای دیگر نرفت، تا آن گاه که او را وفات رسید. [۳۳] این در حالی است که محمدحسین حسینی جلالی در کتاب مزارات اهل البیت و تاریخ‌ها، مقبره موجود در جنوب شرقی چهل اختران را از آنِ سید موسی مبرقع می‌داند. [۳۴] در ترجمه تاریخ قم که به وسیله دارالتحقیق آستانه مقدسه قم مورد تدقیق و تحقیق و تجدید چاپ قرار گرفته، این موضوع را که اولین شخص از سادات رضوی که به قم آمده، محمد بن موسی مبرقع است، نمی‌پذیرد و می‌نویسد: در نسخه خطی قدیمی و نسخه مطبوع (سید جلال‌الدین تهرانی)، میمونه و زینب دختران موسی معرفی شده‌اند، لیکن در صفحه قبل، خواهران موسی مبرقع معرفی شده‌اند، چون میمونه و زینب دختران امام محمدتقی علیه‌السلام و خواهران موسی بن محمداند. در تمام مواردی که در نسخه خطی محمد بن موسی آمده، اشتباه بوده و صحیح موسی بن محمد یعنی موسی مبرقع است. [۳۵] سید محمدمهدی برقعی در کتاب شجره نامه خاندان بزرگ برقعی، نوشته است: محمد بن موسی المبرقع اصولاً فرزند ذکوری نداشته است که بتوانیم ادامه نسل سادات رضویه را به وی منتسب کنیم، بلکه ادامه نسل موسی مبرقع از طریق احمد بن موسی است و کسی هم ادعا نکرده که وی از عراق به قم آمده باشد، بلکه ایشان زاده شهر قم است و بنابراین نظر مشهور ورود موسی مبرقع به قم، به عقیده این جانب صحیح‌تر است. [۳۶] در کتاب زهر الانساب چنین نقل شده است: موسی مبرقع را دو پسر بوده، یکی محمد و دیگری احمد و در این که از محمد فرزند پسری باقی مانده است بین نسّابین اختلاف است و اکثر نسّابین نظر بر آن دارند که از محمد فرزند پسری باقی نمانده و ادامه نسل موسی مبرقع از طریق احمد است. [۳۷] اگرچه ابوحرب الدینوری در کتاب تذکرة‌الائمه، محمد بن موسی را دارای فرزند و صاحب عقب دانسته و نسب سادات بنی الخشاب را بدو منتهی نموده است، مطابق عقیده قاطبه علمای نسّابه، این دیدگاه مردود و محمد بن موسی بلاعقب است و بنابراین انتساب قوم مذکور به این امامزاده هم مورد تأمل قرار می گیرد. [۳۸]

برادران و خواهران

در تعداد خواهران و برادران موسی مبرقع بین علمای نسّابه و رجال نگاران، اختلافاتی وجود دارد. به گفته شیخ مفید، وی غیر از امام هادی علیه‌السلام برادری نداشته است و فاطمه و امامه خواهران اویند. [۳۹] ابن شهرآشوب سروی مازندرانی اگرچه در مورد برادر موسی با صاحب ارشاد هم‌عقیده است، ولی می‌افزاید امام جواد علیه‌السلام سه دختر به نام‌های خدیجه، ام کلثوم و حکیمه داشته است. [۴۰] منابع دیگر متذکر گردیده‌اند، موسی مبرقع علاوه بر امام هادی علیه‌السلام دو برادر به نام‌های ابواحمد حسین و ابوموسی عمران داشته است، و فاطمه، خدیجه، ام‌کلثوم و حکیمه خاتون را به‌عنوان خواهرانش معرفی کرده‌اند. در آثاری دیگر ام‌محمد و میمونه و زینب در زمره خواهران این امامزاده برشمرده شده‌اند. زینب وقتی به قم آمد، گنبدی بر مزار عمه خود حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام بنا نهاد و خود در جوار وی دفن گردیده است. ام‌محمد و میمونه که امامزادگان بلافصل می‌باشند، و در عفاف، شرافت، اصالت، نجابت، تعبّد و تهجّد کمالاتی داشته‌اند، در همین مکان به خاک سپرده شده‌اند. [۴۱] حکیمه خاتون، خواهر دیگر موسی مبرقع، این لیاقت را به دست آورد که محضر چهار امام را درک کند و از محضر آن بزرگواران فیض ببرد. امام هادی علیه‌السلام نرجس خاتون (والده حضرت مهدی علیه‌السلام) را به این بانوی بزرگوار سپرد تا مبانی اعتقادی و موازین شرعی آیین اسلام را براساس قرآن و سنت و حدیث به وی بیاموزد. این بانوی والامقام افتخار قابلگی و امور ولادت مهدی موعود علیه‌السلام را مختص خود ساخت، و نخستین کسی بود که قائم آل محمد صلّی الله علیه وآله وسلم را بعد از تولد بوسید و او را در آغوش پر مهر و عطوفت خود جای داد، و آن ذخیره الهی و بقیةالله را بعد از تولد، نزد پدرش امام حسن عسکری علیه‌السلام برد، و سپس کودک را به مادرش (نرجس خاتون) تحویل داد. حکیمه خاتون بعد از شهادت یازدهمین فروغ امامت از جانب امام عصر علیه‌السلام دارای منصب سفارت بود. وی در میان سادات علویه و دختران هاشمیه از لحاظ عبادت، پارسایی و دانشوری در اوج قرار داشت. اخبار و احادیث متعددی را به نقل از ائمه هدی علیهم‌السلام روایت کرده و آیاتی از قرآن کریم را تفسیر نموده است. حکیمه خاتون با یکی از علویان به نام ابوعلی الحسن المحدث ـ از نوادگان حضرت امام سجاد علیه‌السلام ـ ازدواج کرد که محصول این پیوند پاک یک پسر و یک دختر بود. حکیمه خاتون در 273 هجری درگذشت و پیکرش در جوار بارگاه برادرش امام هادی علیه‌السلام و فرزند برادرش امام حسن عسکری علیه‌السلام در شهر سامرا از توابع عراق دفن گردید. [۴۲]

فرزندان و نوادگان

موسی مبرقع در کوفه با بانویی به نام بریهه ازدواج کرد. اما عده‌ای این زن را دختر جعفر بن علی‌النقی (امام هادی علیه‌السلام) معرفی کرده‌اند که به عقد ازدواج محمد فرزند موسی مبرقع درآمد. برخی هم بریهه را دختر موسی مبرقع نامیده‌اند. در تاریخ کهن قم که می‌توان آن را منبعی معتبر معرفی کرد، این زن، عروس موسی مبرقع نوشته شده است. سید عبدالرزاق کمونه حسینی می‌نویسد: بریهه دختر جعفر بن امام هادی علیه‌السلام بود که به عقد ازدواج موسی مبرقع درآمد [۴۳] و پس از فوت شوهرش، او نیز درگذشت و در جوار وی به خاک سپرده شد. در کتاب انوار المشعشعین مسطور است بریهه دختر موسی مبرقع در کنار مرقد حضرت فاطمه معصومه در قبرستان بابلان دفن گردید. به گفته عباس فیض بریهه دختر جعفر و همسر محمد بن موسی در همان مزار چهل اختران دفن شده و وقتی برادرانش ابراهیم و یحیی صوفی از وفات او مطلع شدند به قم آمدند و میراثش را در اختیار گرفتند. در این میان ابراهیم به کوفه بازگشت، ولی یحیی در قم اقامت گزید و با دختر امین‌الدین ازدواج کرد و از وی فرزندانی به نام ابوجعفر و فخرالعراق و ستیه به وجود آمدند. به نظر می‌رسد شباهت اسمی باعث این تعدّد نظر درباره بریهه گردیده است. [۴۴] بنا به نوشته تحفةالازهار، موسی مبرقع دارای پنج پسر به اسامی ابوالقاسم حسین، علی، احمد، محمد و جعفر بود. ولی برخی برای او دو پسر به نام‌های احمد و محمد و چهار دختر به نام‌های زینب، ام‌محمد، میمونه و بریهه، برشمرده‌اند. اما غالب رجال نگاران و نسب شناسان تصریح کرده‌اند: او صرفاً دو پسر به نام‌های احمد و محمد داشته است. محمد همان گونه که اشاره کردیم بلاعقب از دنیا رفت و نسل موسی مبرقع از طریق فرزند دیگرش احمد ادامه پیدا کرد. اولاد وی هم از پسرش محمد اعرج است. ابوعبدالله احمد بن محمد اعرج معاصر حسین بن علی بن بابویه قمی است که بعد از ارتحال ابوالقاسم علوی نقابت علویان قم را عهده‌دار گردید. تولد وی را در سال 311 هـ.ق و وفاتش را در نیمه صفر 358 در چهل و هفت سالگی نوشته‌اند. او در بقعه موسی مبرقع دفن گردیده است. ابوعبدالله مذکور علاوه بر مقام سیادت و جلالت قدر، فردی عابد، سخی و کریم و مأنوس با مردم بود و اهالی قم و توابع در تکریم و تجلیل وی کوشا بودند. از او چهار پسر به نام‌های ابوعلی محمد، ابوالحسن موسی، ابوالقاسم علی، ابومحمدحسن و چهار دختر باقی ماند. پسران بعد از کوچ ابدی پدر به شهر ری رفتند و مورد اکرام و احترام اهالی این دیار قرار گرفتند. هم چنین رکن‌الدوله دیلمی ـ فرمانروای آل بویه ـ این سادات را مورد حمایت قرار داد. پس از چندی این کاروان کوچک به قم بازگشت، اما از میان آنان ابوعلی محمد به سوی خراسان هجرت نمود و مورد توجّه اهالی این قلمرو قرار گرفت. ابوالقاسم علی هم به دنبال وی، به جانب خراسان کوچ نمود، ولی در طوس اقامت گزید. ابوالحسن موسی که در قم مانده بود، با اقشار گوناگون روابط صمیمانه‌ای برقرار کرد، و رفتارهای شایسته‌ای در مناسبات اجتماعی از خود بروز داد. به دلیل فضایل و کرامت‌های اخلاقی این سید جلیل‌القدر، شیعیان قم به او علاقه‌مند گردیدند. رفته رفته وی چنان نفوذ و اقتداری در قم به دست آورد که سرور و رییس قمی‌ها گردید. در سال 370 هجری عازم حجاز گردید تا مراسم حج را انجام دهد، چون به مدینه آمد، بر عموزادگان خود که در آنجا اقامت داشتند شفقت‌ها نمود و به آنان خلعت‌ها و عطایایی بخشید، چون می‌خواست از این سفر عبادتی عازم قم گردد، اهالی این دیار بر سر محلات، معابر و میادین آذین بستند و از ایشان استقبال شایسته‌ای به عمل آوردند. وزیر نامدار و دانشور آل بویه، صاحب بن عباد نیز ورودش را تبریک گفت. ابوالحسن موسی که سیدی فاضل، فروتن و بُردبار بود، نقابت سادات قم و نواحی مجاور، از جمله کاشان و آبه را به دست آورد. او را چند پسر بود، از جمله ابوجعفر که داماد ابوالفتح علی ـ وزیر رکن‌الدوله دیلمی و فرزند ابوالفضل ابن عمید ـ می‌باشد. عالم جلیل سید ابوالفتح عبیدالله فرزند دیگر ابوالحسن موسی است که شیخ منتجب‌الدین در فهرست خود او را عالمی مورد اطمینان، فاضل و محدث معرفی کرده است. [۴۵] ابوالفتح عبیدالله را فرزندی به نام ابوالحسن است ـ که در منابع رجالی و کتب انساب از او به عنوان سید الرییس و ذوالمجدین یاد کرده‌اند ـ او از نقبای سادات قم و کاشان است. فرزند دیگر سید ابوالحسن موسی فردی است به نام ابوعبدالله احمد که سیدی جلیل‌القدر، وارسته و پارسا بود، و در منطقه خراسان زندگی می کرده است. [۴۶]

سادات رضوی، تقوی و برقعی

از سادات و خاندان مزبور در قرون پنجم و ششم هجری به بعد، بزرگان و دانشوران بسیاری برخاسته‌اند، از آن جمله سید جمال‌الدین ابوالفتح محمد بن عبدالله رضوی قمی است که شیخ منتجب‌الدین از او به عنوان دانشوری از قرن ششم یاد کرده، و وی را فقیهی صالح شمرده است. فرد دیگر از این خاندان ـ در قرن ششم ـ سید ابوالفضل رضوی است که عبدالجلیل رازی در کتاب خود او را ستوده است. [۴۷]

سید نقیب، امیر شمس‌الدین محمد ـ که نسبش با سیزده واسطه به ابی عبدالله احمد نقیب می‌رسد ـ در زمان شاهرخ میرزا تیموری از قم به مشهد عزیمت نمود. میرزا ابوطالب رضوی از اولاد اوست. امیر شمس‌الدین مدتی از سوی فرمانروای تیموری به اداره امور تبریز و توابع اشتغال داشت، ولی فرزندان و نوادگانش در مشهد مقدس رضوی ساکن بوده‌اند. به گفته قاضی نورالله شوشتری در مجالس‌المؤمنین، نسب سادات رضویه مشهدالرضا از طریق این خاندان به ابی عبدالله احمد نقیب فرزند محمد اعرج فرزند احمد فرزند موسی مبرقع می‌رسد. سید اجل سید محسن فرزند سید رضی‌الدین محمد نیز از نسل موسی مبرقع است. مورخان و شرح حال نگاران او را به عنوان سید فاضل و با منزلت معرفی کرده‌اند. پدرش سید رضی‌الدین محمد در زمان سلطان حسین بایقرا و در عصر تیموریان از قم به مشهد مقدس رضوی کوچ کرد، و در این شهر اقامت گزید و به نشر حقایق و معارف آیین محمدی و ترویج فرهنگ اهل بیت رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم در جوار بارگاه قدس رضوی پرداخت. دانشمند معروف شیخ محمد بن ابی جمهور در این دیار به محضرش رسید و برخی آثار خود را به نام وی مزین ساخت. وی در ایام اقامت در مشهد مقدس رضوی با افراد مخالف طریق اهل بیت علیهم‌السلام بحث‌های مفید عمیق و قانع کننده‌ای داشت که در اصلاح عقاید و نگرش‌های آنان مؤثر واقع گردید. امیر محمد جعفر از نسل سید محسن مورد اشاره است که محدث قمی در معرفی او نوشته است: سید پرهیزگار، عالم عامل و اهل معنا، صاحب طهارت در ملکات اخلاقی که از غایت شرافت ذاتی و نفاست گوهر، بی نیاز از هرگونه توصیفی می‌باشد. میر محمدمهدی فرزند سید محسن از علمای عصر خویش به شمار می‌رفته و شیخ علی کرکی به سال 936 هجری برای او اجازه‌ای در امور فقهی و روایی صادر کرده است. میرزا محمدباقر رضوی از سادات نامدار عصر صفوی نیز سیدی از خاندان سید موسی مبرقع است که فرزندانش به نام‌های میرزا محمدابراهیم قمی، محمدسعید قمی و سید صدرالدین رضوی قمی، از دانشمندان پرآوازه این دوره بوده‌اند. [۴۸] میر سید علی رضوی ـ معاصر شاه طهماسب صفوی ـ وزیر دارالسلطنه قزوین بود. [۴۹]

منابع

1-اثباةالوصیة، علی‏ بن حسین مسعودی، نجف، المطبعةالحیدریه، چاپ چهارم، 1373 ق.

2- اصول کافی، ثقةالاسلام کلینی رازی، با ترجمه و شرح فارسی شیخ محمدباقر کمره‎ای، تهران، اسوه (وابسته به سازمان اوقاف و امور خیریه)، چاپ اول، 1379.

3-الکافی، ثقةالاسلام کلینی رازی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1353ش.

4- الاختصاص، منسوب به شیخ مفید، تصحیح و تعلیق علی‌اکبر غفاری، قم، منشورات جامعةالمدرّسین فی‏الحوزة العلمیه بقم المقدسّه.

5- آرامگاه‌های خاندان پاک پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلم و بزرگان صحابه و تابعین، سید عبدالرزاق کمونه حسینی، ترجمه عبدالعلی صاحبی، مشهد، بنیادپژوهش‏های آستان قدس رضوی، چاپ اول 1373.

6- الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، الشیخ المفید الامام ابی عبدالله محمد بن النعمان العکبری البغدادی، تحقیق موّسسه آل بیت علیهم‌السلام لاحیاء التراث، قم، الموتمرالعالمی لالفیة الشیخ المفید، الطبقةالاولی، رجب 1413 ق.

7- انوارالمشعشعین فی ذکر شرافة قم و القمّیین، محمد بن حسین بن علی بن بهاءالدین نایینی اردستانی کچویی قمی، تحقیق: محمد رضا انصاری قمی، قم، کتابخانه آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، چاپ اول 1423 ق، 1381 ش.

8- بحارالانوار الجامعة لدُرر اخبار و الائمةالاطهار، علامه شیخ محمدباقر مجلسی، بیروت(لبنان)، دار احیاء الثمرات العربی، الطبقة الثالثه 1403، 1983 م.

9- النزاع و التخاصم فیما بین امّیه و بنی هاشم، تقی‌الدین مقریزی، قاهره، مکتبةالاهرام.

10- دائرةالمعارف تشیع، زیرنظر سید احمد صدر حاج سید جوادی، بهاءالدین خرمشاهی و کامران فانی، تهران، نشر شهید سعید محبّی، چاپ اول 1383.

11-سفینةالبحار، حاج شیخ عباس قمی (محدث قمی)، تحت اشراف علی‌اکبر الهی خراسانی، مشهد، بنیاد پژوهش‏های آستان قدس رضوی، 1371 ش.

12- مستدرک سفینةالبحار، شیخ علی نمازی شاهرودی، تحقیق و تصحیح نجل المولف حاج شیخ حسن نمازی، قم، موسّسسه النشر الاسلامی، 1427 ق.

13- مجالس المومنین، قاضی نورالله شوشتری، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1353.

14- النقض، نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل رازی قزوینی، تصحیح سید جلال‌الدین محدث ارموی، ویرایش جدید، به کوشش محمد حسین درایتی، قم، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، چاپ اول 1391.

15- تاریخ قم، حسن بن محمد بن حسن بن سائب بن مالک اشعری قمی، ترجمه، تاج‌الدین حسن بن بهاءالدین علی بن حسن بن عبدالملک قمی، به کوشش محمدرضا انصاری قمی، قم، کتابخانه آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، چاپ اول 1385.

16- البلدان، ابن واضح یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ اول 1343.

17- حبیب‏السیر، غیاث‌الدین خواندمیر، تهران، خیام، 1380.

18- تذکره نصرآبادی، میرزا محمدطاهر نصرآبادی، با تصحیح و مقابله استاد فقید وحید دستگردی، تهران، کتابفروشی فروغی، چاپ سوم 1361.

19- فقیه فرزانه (زندگی‏نامه آیت‌الله سید مرتضی مبرقع)، سید محمود مرعشی وعلی رفیعی علامرودشتی، قم، کتابخانه‏ آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول 1381.

20- مجله بررسی‏های تاریخی، سال چهارم (1384)، شماره 4.

21- مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب سروی مازندرانی، تهران، مصطفوی، 1351.

22- ریاحین الشریعة، ذبیح الله محلاتی، تهران، دارالبیت الاسلامیه، بی‌تا.

23- دلایل الامامة، محمد بن جریر ابن رستم طبری، نجف، منشورات المطبعةالحیدریه (افست منشورات الرضی)، قم، بی‌تا.

24- اضواء علی حیاة موسی مبرقع و ذرّیته، سید مرتضی کشمیری، نجف مطبعةالاداب، بی‌تا.

25- تحف العقول عن آل الرسول، ابی محمدالحسن بن علی بن الحسین بن شعبه الحرانی، تصحیح علی اکبرغفاری، ترجمه محمد باقر کمراه‌ای، تهران، انتشارات کتابچی، چاپ ششم1376.

26- تهذیب الاحکام، الشیخ الطائفه ابی جعفر محمد بن الحسن بن علی الطوسی رحمه‌الله صحّحه و علّقه علیه علی اکبر الغفاری، تهران، مکتبةالصدوق، الطبعةالاولی 1417 ق.

27- سرّالسلسلةالعلویة، ابی نصر سهل بند عبداله ابن داود بن سلیمان بن ابان بن عبدالله البخاری، قدّم له و علّق علیه علامه سید محمد صادق بحرالعلوم طبع علی نفقه محمد کاظم کتبی، نجف اشرف، مطبعةالحیدریة، الطبعةالاولی 1381 ق، 1963 م.

28- عمدةالطالب فی النساب آل ابی طالب، جمال‌الدین احمدبن علی الحسینی المعروف بابن عنبة، قم، موسسه انصاریان، 1417 ق، 1996 م.

29- کاشان در مسیر تشیع، مصطفی صادقی، قم، موسسه شیعه شناسی، چاپ اول 1386.

30- اللواللؤ المثبة فی الآثار المعنعنه، محمدبن محمد بن احمد چشتی داغستانی، طبع مصر، 1306 ق.

31- شناختنامه‎ حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام، علی‌اکبر زمانی نژاد، قم، کنگره بزرگداشت شخصیت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و مکانت فرهنگی قم، 1384.

32- شجره‏ طیبه، سید محمدباقر مدرس رضوی، با تکمله تصحیح و تهیه مشجرات سید محمد تقی مدرس رضوی، بازنگری و ویرایش مهدی سیدی، مشهد مقدس، 1384 ش.

33- تاریخ قم، محمد حسین ناصرالشریعه، مقدمه، تعلیقات واضافات علی دوانی قم، انتشارات دارالفکر، چاپ سوم 1350.

34- زهرا الربیع، سید نعمت‏الله جزایری، تصحیح جلال‌الدین غروی آملی، تهران اسلامیه، چاپ اول 1347.

35- خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مرتضی مطهری، تهران، صدرا، 1362.

36- منتهی الآمال، حاج شیخ عباس قمی، قم، انتشارات هجرت، چاپ سیزدهم زمستان 1378.

37- اعلام الوری با اعلام الهدی، فضل بن حسن طبرسی، تهران، دارالکتب الاسلامیة الطبعة الثالثه، 1354.

38- بدر مشعشع در حال ذرّیه موسی مبرقع، میرزا حسین نوری طبرسی (محدث نوری)، تهران، بی نا، 1360.

39- مزارات و مقابر قم، مجله هنر و مردم، سال 14، ش 161، اسفند 1354.

40- تربیت پاکان، سید حسین مُدرسّی طباطبایی، قم، بی نا، 1359 ق.

41- اوراق پراکنده یا فرائد و فواید گوناگون، کیوان سمیعی، تهران، زوار، 1361.

42- جرعه‏ای از دریا، سید موسی شبیری زنجانی، قم، موسسه کتابشناسی شیعه، چاپ اول 1390.

43- تاریخ قم، حسن بن محمد قمی، ترجمه حسن بن علی قمی، تصحیح سید جلال‌الدین تهرانی، تهران، توس، 1361.

44- تاریخ، قم، همان مولف، همان مترجم، تصحیح دارالتحقیق آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام، قم، زائر، 1385.

45- خاک پاکان، محد حسین حسینی جلالی، ترجمه قربان علی اسماعیلی، مشهد انتشارات آستان قدس رضوی (شرکت به نشر)، چاپ دوم 1380.

46- شناختنامه قم، گروهی از نویسندگان و مورخان، قم، مرکز قم پژوهشی، 1390.

47- انجم فروزان، عباس فیض، قم، چاپخانه‏ قم، چاپ اول 1322 ش.

48- مآثر الکبری فی تاریخ سامرا، شیخ ذبیح‎‏الله محلاتی، قم، مکتبةالحیدریه، 1384.

49- ستارگان درخشان، محمد جواد نجفی، تهران، اسلامّیه، چاپ ششم 1378.

50- فهرست اسماء علماءالشیعة و مصّنفهم، شیخ منتجب‌الدین ابی الحسن علی بن عبیدالله بابویه رازی، تحقیق سید عبدالعزیز طباطبایی، قم، مجمع الذخانة الاسلامیة و مطیعةالخیام، 1404 ق.

51- تحفةالازهار و زلال الانهار(فی نسب ابناء الائمه الاطهار) علیهم صلوات الملک الغفار، ضامن بن شدقم حسینی مدنی، تحقیق و تعلیق: کامل سلمان جیبوری، تهران، نشر میراث مکتوب چاپ اول 1378 ش، 1420 ق، 1999 م.

52- ستارگان حرم، گروهی از نویسندگان، قم، انتشارات زائر، چاپ اول 1377.

53- سراج الانساب، سید احمد بن محمد کیا گیلانی، به کوشش مهدی رجایی، زیر نظر سید محمود مرعشی، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، 1409 ق.

54- الذریعة الی تصانیف الشیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی، قم، اسماعیلیان، چاپ سوم 1408 ق.

55- تاریخ عالم آرای عباسی، اسکندر بیک ترکمان، به اهتمام ایرج افشار، تهران، موسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم 1387.

پانویس

  1. مهاجران آل ابوطالب ،صص8-10،التزاع والتخاصم ،ص74؛دائرةالمعارف تشیّع، ج9، صص3-4؛ انوار المشعشعین، ج1،ص96؛ سفینةالبحار ، ج4؛ صص129-130؛مجالس المؤمنین ، ج1، ص83؛ بحار الانوار ، ج6،صص215-216؛ تاریخ قم ، ص364؛ البلدان ، ص40.
  2. حبیب السیر ،ج4،ص333؛ تذکره نصر آبادی ، ص78؛ مجله بررسی های تاریخی ، سال چهارم ، شماره 4، صص225-230؛ فقیه فرزانه ، صص40- 42.
  3. بحار الانوار،ج50،ص115و116؛ الارشاد ،ج2،ص295؛ مناقب آل ابی طالب ، ج1، ص280.
  4. بحا الانوار ، ج50، ص114؛ ریاحین الشریعة،ج3،ص23.
  5. دلائل الامامة،ص216 ؛ اثباةالوصیة،ص194.
  6. اصول کافی ، ج3، صص459-460؛ بحار الانوار ، ج50، صص146-147؛ اثباةالوصیة، ص186.
  7. اصواء علی حیاةموسی المبرقع وذریّته ، ص128؛ تحف العقول ، ص503.
  8. اصول کافی ،ج 2، ص112و113.
  9. الکافی ، ج7، ص157.
  10. تهذیب الاحکام ، ج9، ص355.
  11. الاختصاص، ص91.
  12. الارشاد ، ج2، ص307و308؛ الکافی ، ج1، ص502؛ بحار الانوار ، ج50، ص 3؛ اعلام الوری ، ص345ونیز نک:مناقب آل ابی طالب ، ج4، ص409.
  13. خدمات متقابل اسلام وایران، ص132.
  14. سرّ السلسلة العلویة ، ص41.
  15. در این که موسی مبرقع فرزند امام جواد علیه السلام است ، شکلی نیست ، ومخالفت پدرش با امام زمان خود معنایی ندارد، لذا از این بخش نتیجه گرفته می شود که این مطلب در مورد فرزند موسی مبرقع یعنی محمد بن موسی مبرقع است واین دیگر دیدگاهی بحث انگیز است.
  16. این گونه تحلیل ها در کتاب کاشان در مسیر تشیع ، مصطفی صادقی ، ص93و94دیده می شود.
  17. خاتمه کتاب جنات ثمانیة،ص856.
  18. منتهی الآمال ،ج2،ص618.
  19. فقیه فرزانه،ص25.
  20. اللؤلؤة المثبته فی الآثار المعنعنة،ص217.
  21. «قم در گنجینه دانشمندان»،مندرج در شناختنامه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام وشهر قم ،صص245-246.
  22. شجره طیّبه ،میرزا محمد باقر رضوی.
  23. سرّالسلسلة العلویة،ص39.
  24. تاریخ قم،حسن بن محمد بن حسن قمی.
  25. تاریخ قم ،ناصر الشریعه ،ص115؛ بدر مشعشع ، ص16.
  26. النقض،ص323.
  27. زهر الربیع،ص207.
  28. آرامگاه های خاندان پاک پیامبر ،ص215.
  29. انجم فروزان،ص8.
  30. مجله هنر ومردم ،سال 14،ش161 ،صص26-30؛تربت پاکان ،ج2،ص78.
  31. اوراق پراکنده یا فرئد وفواید گوناگون ،ص23.
  32. جرعه ای از دریا ،ج2،صص149-150.
  33. تاریخ قم ، حسن بن محمد بن حسن قمی ،ص215و216ونیز بنگرید به :طبع جدید تاریخ قم ، چاپ کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی رحمه الله ؛صص575-581.
  34. خاک پاکان ،ص228.
  35. تاریخ قم ، طبع داراالتحقیق آستانه مقدس قم ، ص134.
  36. شناختنامه قم، ج4، ص158و159.
  37. موسی مبرقع سر سلسله سادات رضویه ودودمان برقعی،ص162.
  38. شناختنامه قم ،ج4،ص114.
  39. الارشاد ،ج2،ص295.
  40. مناقب آل ابی طالب ، ج1،ص380.
  41. تاریخ قم ،ص313؛تاریخ قم ،ناصرالشریعه ،ص113؛انجم فروزان ،ص61و73؛منتهی الآمال ،ج2،ص618.
  42. تاریخ سامرا،ج1،ص216وج3،ص303؛ستارگان درخشان ،ج11،صص138-139.
  43. با توجه به این که جعفر فرزند برادر موسی مبرقع است وعموی او به شمار می آید این ادّعا درست نمی باشد!.
  44. آرامگاه های خاندان پاک پیامبر،ص215؛ تاریخ قم ، ص313؛ انجم فروزان ، ص61.
  45. فهرست علماء الشیعه ومصنّفیهم ، ص118،ش249؛اوراق پراکنده یا فرائد وفواید گوناگون،ص25؛جرعه ای از دریا ،ج2،ص149؛عمدة الطالب، ص182؛منتهی الآمال، ج2،ص618و622.
  46. تحفةالازهار وزلال الانهار ،ج3، ص434؛لباب الانساب ؛ ج2،ص585.
  47. فهرست منتخب الدین ، صص 119-120؛ النقض ، ص230.
  48. منتهی الآمال ، ج2، صص622-624؛ ستارگان حرم، ج2، صص51-53؛ سراج الانساب ، ص 76؛ تحفةالازهار وزلال الانهار ،ج2،ص429و445وج4،ص304و305؛الذریعة،ج9،ص1و84.
  49. عالم آرای عباسی ،ج1،ص166.