انفاق در قرآن

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

کلمات کلیدی: قرآن ، انفاق، صدقه ،بخشش ،مال .

معنای لغوی انفاق

"نفق " در لغت به معنی گذشتن هر چیز و از بین رفتن آن با تمام شدن آن چیز است. [۱]

معنای اصطلاحی انفاق

و در اصطلاح "انفاق" بیرون کردن مال از ملک و قرار دادن آن در ملک دیگری است که یا از طریق صدقه و یا از بخشش کردن مال‏های خویش در راه جهاد و دین و هر آنچه خدا بدان فرمان داده است میباشد. [۲]

انفاق واجب

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یأْتِی یوْمٌ لا بَیعٌ فِیهِ وَ... »، [۳] «ای کسانی که ایمان آورده‏اید! از آنچه به شما روزی داده‏ایم، انفاق کنید! پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن، نه خرید و فروش است و... »

محتوای آیه انفاق

جمله "مِمَّا رَزَقْناکمْ" (از آنچه به شما روزی داده‏ایم) مفهوم وسیعی دارد که هم انفاقهای مالی واجب و مستحب را شامل می‏شود و هم انفاقهای معنوی مانند علم و دانش و امور دیگر، ولی با توجه به تهدیدی که در ذیل آیه آمده، بعید نیست منظور، انفاق واجب یعنی زک و مانند آن باشد، به علاوه، انفاق واجب است که بنیه بیت المال و حکومت را تقویت می‏کند، ضمنا از تعبیر "مما " استفاده می‏شود که انفاق واجب همیشه بخشی ازمال را در بر می‏گیرد نه همه آن را ولی با توجه به آخرین جمله آیه که کافران را ظالمان می‏شمرد، اشاره‏ای است که ترک انفاق نوعی کفر و ظلم است و این جز در انفاقات واجب ، تصور نمی‏شود. [۴]

انفاق وسیله نجات در آخرت

سپس می‏افزاید: امروز که توانایی دارید انفاق کنید پیش از آنکه روزی فرا رسد که نه خرید و فروش در آن است و نه رابطه دوستی و نه شفاعت، اشاره به اینکه راه‏های نجاتی که در دنیا از طرق مادی وجود دارد هیچکدام در آنجا نیست، نه بیع و معامله‏ای می‏توانید انجام دهید که سعادت و نجات از عذاب را برای خود بخرید و نه دوستیهای مادی این جهان که با سرمایه‏های خود کسب می‏کنید در آنجا نفعی به حال شما دارد زیرا آنها نیز به نوبه خود گرفتار اعمال خویش‏اند و از خود به دیگری نمی‏پردازند و نه شفاعت در آنجا به حال شما سودی دارد زیرا شفاعت الهی در سایه کارهای الهی انجام می‏گیرد کهانسان را شایسته شفاعت می‏کند و شما آن را انجام نداده‏اید و اما شفاعتهای مادی که با مال و ثروت , در این دنیا قابل بدست آوردن است در آنجا وجود نخواهد داشت. بنابر این شما با ترک انفاق و انباشتن اموال و بخل نسبت به دیگران تمام درهای نجات را به روی خود بسته‏اید. [۵]

پاداش انفاق

پاداش انفاق

سبب آمرزش

انفاق، سبب آمرزش: «إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِی وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَیرٌ لَکمْ وَ یکفِّرُ عَنْکمْ مِنْ سَیئاتِکمْ »، «اگر انفاقهای خود را در راه خدا آشکار سازید خوب است و اگر آن را پنهان دارید و به فقرا بدهید به سود شما است و از گناه انتان می‏بخشد ». [۶]

تجارت پر سود

انفاق، معامله پر سود با پروردگار: «إِنَّ الَّذِینَ یتْلُونَ کتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیةً یرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ »، «کسانی که کتاب الهی را تلاوت می‏کنند، و نماز را بر پا می‏دارند، و از آنچه به آنها روزی داده‏ایم در پنهان و آشکار انفاق می‏کنند، آنها امیدتجارت ی دارند که نابودی و فساد و کساد در آن نیست.» [۷]

فرق بین تلاوت و قرائت

بدیهی است که "تلاوت " در اینجا به معنیقرائت سرسری و خالی ازتفکر و اندیشه نیست، خواندنی که سرچشمه فکر باشد، فکری که سرچشمه عمل صالح گردد، عملی که از یک سو انسان را بهخدا پیوند دهد که مظهر آن نماز است، و از سوی دیگر به خلق خدا ارتباط دهد که مظهر آن انفاق است، انفاق از تمام آنچه خدا به انسان داده، از علمش، از مال و ثروت و نفوذش ، از فکر نیرومندش از اخلاق و تجربیاتش، و خلاصه از تمام مواهب خدا دادی. این انفاق گاهی مخفیانه صورت می‏گیرد تا نشانه اخلاص کامل باشد «سرا  » و گاه آشکارا تا مشوق دیگران گردد و تعظیم شعائر شود «علانیة  ». [۸]

انفاق مایه فزونی نه کمبود

انفاق مایه فزونی نه کمبود «قُلْ إِنَّ رَبِّی یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یقْدِرُ لَهُ وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَی‏ءٍ فَهُوَ یخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیرُ الرَّازِقِینَ » «بگو: پروردگارمروزی را برای هر کس بخواهد توسعه می‏دهد و برای هر کس بخواهد تنگ (و محدود) می‏سازد، و هر چیزی را (در راه او) انفاق کنید جای آن را پر می‏کند و او بهترین روزی دهندگان است.» [۹] در روایتی از پیغمبر گرامی اسلام می‏خوانیم که فرمود: « مَن اَیقَنَ بِالخلف سَخت نَفسه بِالنَفَقَه!»،«کسی که یقین به عوض و جانشین داشته باشد در انفاق کردن سخاوتمند خواهد بود.» [۱۰]

آثار فردی انفاق

آثار فردی انفاق: «...وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیرٍ فَلِأَنْفُسِکمْ...»، «...منافع انفاق به خود شما بازگشت می‏کند...». [۱۱] به این وسیله انفاق کنندگان را تشویق به این عمل انسانی می‏نماید، مسلماانسان هنگامی که بداند نتیجه کار او به خود او باز می‏گردد بیشتر به آن کار علاقه‏مند خواهد شد. ممکن است در ابتدا چنین به نظر برسد که منظور از بازگشت منافع انفاق به انفاق کننده، همان پاداش و نتائج اخروی آن باشد؛ البته این معنی صحیح است ولی نباید تصور کرد که سود انفاق تنها جنبه اخروی دارد، بلکه از نظر این دنیا نیز به سود آنها است هم از جنبه "معنوی " و هم از جنبه "مادی " از نظر معنوی، روح گذشت و بخشش و فداکاری و نوع دوستی و برادری را در انفاق کننده پرورش می‏دهد و در حقیقت وسیله مؤثری برای تکامل روحی و پرورش شخصیت اوست. [۱۲]

آثار اجتماعی انفاق

جامعه انسان ی به منزله تن واحد و دارای اعضای مختلف است، و اعضای آن هر چند اسامی و اشکال مختلف دارند، اما در مجموع، یک تن را تشکیل می‏دهند، و در غرض و هدف زندگی متحد هستند، از حیث اثر نیز همه مربوط به هم هستند، وقتی یکی از اعضا ، نعمتی را از دست می‏دهد مثلا فاقد صحت و سلامتی شده و در عمل خود کند می‏گردد، همین عارضه هر چند که در نظر بدوی، متوجه یک عضو است، ولی در حقیقت تمامبدن در عملکرد خود کند و سست می‏گردد، و به خاطر نرسیدن به اغراض زندگی خسران و ضرر می‏بیند. پس یک فرد از جامعه که عضوی از یک مجموعه است، اگر دچار فقر و احتیاج شد، و ما با انفاق خود وضع او را اصلاح کردیم، هم دل او را از رذائلی که فقر در او ایجاد می‏کند پاک کرده‏ایم، و هم چراغ محبت را در دلش ایجاد نموده‏ایم، و هم زبانش را به گفتن خوبیها به راه انداخته‏ایم، و هم او را در عملکردش نشاط بخشیده‏ایم، و این فوائد عاید همه جامعه می‏شود، چون همه افراد جامعه به هم مربوط هستند، پس انفاق یک نفر، اصلاح حال هزاران نفر از افراد جامعه است. [۱۳]

انگیزه انفاق

انگیزه‏های انفاق‏ ۱- کمک به موضوع جهاد یا انفاقهای دیگر به نیازمندان عاملی برای حرکت به سوی این هدف باشد.

۲- مساله استخلاف و جانشینی مردم از یکدیگر، یا از خداوند در اینثروتها است که مالکیت حقیقی

را مخصوص خدا می شمرد، و همه را نماینده او در این اموال ، که این بینش می‏تواند دست و دل انسانرا در انفاق باز کند و عاملی برای حرکت در این زمینه باشد.

۳- ناپایداری اموال و سرمایه‏ ها و بازماندن آن بعد از همه انسان ها حکایت از عاملی دیگر برای

تشویق میباشد.

۴- خدا را وام گیرنده ، و انسان ها را وام دهنده می‏شمرد، وام

ی که مساله تحریم ربا در آن راه ندارد و چندین برابر تا هزاران برابر در مقابل آن

پرداخته می‏شود. [۱۴] ۵- بهتر است انفاق اظهار گردد، و در مواردی که افراد آبرومندی هستند که حفظ آبروی آنها

ایجاب می‏کند انفاق به صورت مخفی انجام گیرد و در صورتی که بیم ریاکاری و عدم اخلاص

می‏رود مخفی ساختن آن بهتر خواهد بود. [۱۵]

اظهار انفاق واجب

در بعضی 'احادیث تصریح شده که انفاقهای واجب بهتر است اظهار گردد، و اما انفاقهایمستحب بهتر است مخفیانه انجام گیرد. «از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: زکات واجب را به طور آشکار از مال جدا کنید و به طور آشکار انفاق نمائید اما انفاقهای مستحبّ اگر مخفی باشد بهتر است.» [۱۶]

شرایط انفاق

شرایط انفاق

از بهترین اموال

۱- از بهترین قسمت مال انتخاب شود نه از اموال کم ارزش: «ای کسانی که ایمان آورده‏اید از اموال پاکیزه‌ای که به دست آورده‏اید، یا از زمین برای شما

خارج ساخته‏ایم انفاق کنید، و به سراغ قسمتهای ناپاک برای انفاق نروید در حالی که خودتان حاضر نیستید آنها را بپذیرید مگر از روی اغماض ، و بدانید خداوند بی نیاز و شایسته ستایش است.» [۱۷]

اموال مورد نیاز انسان

۲- از اموال ی که مورد نیاز انسان است باشد:

«آنها دیگران را بر خود مقدم می‏دارند هر چند شخصا شدیدا نیازمند باشند.» [۱۸]

انفاق به نیازمند

۳- به کسانی انفاق کند که سخت به آن نیازمندند و اولویتها را در نظر گیرد:

«انفاق شما (مخصوصا) برای نیازمندانی باشد که در راهخدا در محاصره قرار گرفته‏اند.» [۱۹]

انفاق پنهانی

۴- انفاق اگر پنهان باشد بهتر است:

«هر گاه آنها را مخفی ساخته و به نیازمند ان بدهید برای شما بهتر است.» [۲۰]

بدون منت و اذیت

۵- هرگز منت و آزاری با آن همراه نباشد:

«ای کسانی که ایمان آورده‏اید انفاقهای خود را با منت و آزار باطل نکنید.» [۲۱]

با اخلاص

۶- انفاق باید توأم با اخلاص و خلوص نیت باشد:

«کسانی که اموال شان را برای جلب خشنودی خداوند انفاق می‏کنند.» [۲۲]

کوچک شمردن انفاق خود

۷- آنچه را انفاق می‏کند کوچک و کم اهمیت بشمرد هر چند ظاهرا بزرگ باشد:

«به هنگام انفاق منت مگذار و آن را بزرگ مشمر [۲۳] مورد علاقه=== ۸- از اموال ی باشد که به آن دل بسته است و مورد علاقه او است:

«هرگز به حقیقت نیکوکاری نمی‏رسید مگر اینکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید.» [۲۴]

خدا را مالک حقیقی دانستن

۹- هرگز خود را مالک حقیقی تصور نکند، بلکه خود را واسطه‏ای میان خالقو خلق بداند:

«انفاق کنید از آنچهخداوند شما را نماینده خود در آن قرار داده است.» [۲۵]

از اموال حلال

۱۰- قبل از هر چیز باید انفاق از اموال حلال باشد، چرا که خداوند فقط آن را می‏پذیرد: «خداوند تنها از پرهیزگاران قبول می‏کند.» [۲۶] [۲۷]

منبع

دانشنامه موضوعی قرآن

پانویس

  1. راغب اصفهانی‌، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، دارالعلم الدار الشامیة، تحقیق صفوان عدنان داودی‌، دمشق‌، ۴۱۲ق، ‌چاپ اول‌، ج۱، ص۵۰۲.
  2. طبرسی، فضل بن حسن؛ ‏مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق محمد جواد بلاغی، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ش، چاپ سوم،ج۲ ص۵۱۵.
  3. بقره/سوره۲، آیه۲۵۴.
  4. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه،انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول،سال۱۳۷۴، ج‌۲، ص۲۵۷.
  5. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه،انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول،سال۱۳۷۴، ج‌۲، ص۲۵۷.
  6. بقره/سوره۲، آیه۲۷۱.
  7. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۹.
  8. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه،انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول،سال۱۳۷۴، ج‌۱۸، ص۲۵۱.
  9. سبأ/سوره۳۴، آیه۳۹.
  10. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه؛ تفسیر نور الثقلین، انتشارات اسماعیلیان،‌تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی‌، قم،‌ ۱۴۱۵ق،‌ چاپ چهارم، ج۴ ص۳۴۰.
  11. بقره/سوره۲، آیه۲۷۲.
  12. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه؛ تفسیر نور الثقلین، انتشارات اسماعیلیان،‏تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی‏، قم،‏ ۱۴۱۵ق،‏ چاپ چهارم، ج۲، ص۳۵۴.
  13. علامه طباطبائی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ترجمه سید محمد باقرموسوی همدانی، چاپ۵، سال۱۳۷۴، ج‏۲، ص۵۹۵.
  14. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه،انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول،سال۱۳۷۴، ج‌۲۳، ص۳۲۲.
  15. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه،انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول،سال۱۳۷۴، ج۲ ص۳۴۶.
  16. طبرسی، فضل بن حسن؛ ‌مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق محمد جواد بلاغی، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ش، چاپ سوم،ج‌۲، ص۶۶۲.
  17. بقره/سوره۲، آیه۲۶۷.
  18. حشر/سوره۵۹، آیه۹.
  19. بقره/سوره۲، آیه۲۷۳.
  20. بقره/سوره۲، آیه۲۷۱.
  21. بقره/سوره۲، آیه۲۶۴.
  22. بقره/سوره۲، آیه۲۶۵.
  23. مدثر/سوره۷۴، آیه۶.
  24. آل عمران/سوره۳، آیه۹۲.
  25. حدید/سوره۵۷، آیه۷.
  26. مائده/سوره۵، آیه۲۷.
  27. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه،انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول،سال۱۳۷۴، ج‌۲۳، ص۳۲۳.