بازخوانی وقف نامه ی امامزاده عبدالله واقع در شهر رزوه

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

مؤلف: محبوبه خسروی

چکیده

به تاریخ سنة 708 هـ.ق بقعه ی امامزاده عبدالله علیه السلام؛ نواده ی امام حسن مجتبی علیه السلام به نام عبدالله شدید فرزند علی شدید فرزند حسن فرزند زید فرزند امام حسن علیه السلام است و نام فرزندش عبدالعظیم [۱] است که مدفن او در جوار مسجد شجره ی ری است در رزوه از توابع شهرستان چادگان در غرب استان اصفهان واقع است. در این نوشتار ابتدا به موقعیت جغرافیایی و تاریخی شهرستان رزوه، سپس به بررسی شجره نامه امامزاده عبدالله علیه السلام و بعد از آن نیز به بازخوانی وقف نامه امامزاده خواهیم پرداخت.

واژگان کلیدی:امامزاده عبدالله، رزوه، وقف نامه

مقدمه

بقعه ی متبرکه ی امامزاده عبدالله علیه السلام در شهر رزوه در شهرستان چادگان در استان اصفهان واقع است. این شهرستان در شمال غربی استان واقع و شهر رُزوه در سمت شمال شهرستان قرار دارد.

شهر رزوه

[۲] در 34 / 50 طول شرقی و50 / 32 عرض شمالی و2230 متر ارتفاع از سطح دریا واقع گردیده است [۳] این شهر در هشت کیلومتری شهر چادگان مرکز شهرستان و بیست کیلومتری شهر داران مرکز شهرستان فریدن واقع شده است [۴] رزوه در منطقه‌ای پایکوهی واقع و دارای آب و هوای معتدل و خشک است. رشته کوه دالان کوه در هفت کیلومتری شمال و شمال شرقی آن قرار دارد [۵] رزوه در سال 1377 به جرگه ی شهرهای کشور پیوست و در سرشماری 1385 دارای 4927 نفر جمعیت بوده است [۶] در وجه تسمیه ی رزوه آمده است که از دو جزء «رز+ وه» ترکیب شده است. «رز» همان تاک یا درخت انگور است وجزء دوم «وه» همان صورت دیگر«بَه» است؛ به معنی خوب. «رزوه» معادل «رزبه» است؛ به معنی آنجا که انگور خوب دارد [۷] قابل ذکر است که رزوه از مناطق مهم کشاورزی در شهرستان چادگان است و از محصولات عمده ی تولیدی آن می‌توان به گندم، جو، سیب زمینی و کُلزا اشاره کرد که سالیانه مقادیر قابل توجهی به سایر مناطق کشور صادر می‌گردد. شهر رزوه از سه محله به نام‌های1ـ قلعه بالا، 2ـ قلعه پایین، 3ـ امامزاده عبدالله تشکیل شده که این سه محله توسط پلی که بر روی رودخانه ی فصلی رزوه احداث گردیده با یکدیگر ارتباط دارند. در این شهر 11 باب مسجد و 18 رشته قنات و ده‌ها حلقه چاه عمیق و نیمه عمیق وجود دارد.

امامزاده عبدالله

امامزاده عبدالله علیه السلام مدفون در شهر رزوه فرزند علی شدید بن حسن بن زید بن امام حسن مجتبی علیه السلام است. امامزاده عبدالله علیه السلام پدر حضرت امامزاده عبدالعظیم حسنی علیه السلام مدفون در شهر ری است.

در استعلامی که اداره ی اوقاف و امور خیریه ی شهرستان فریدن از «مؤسسة المکتبة الوثائقیة العامة» در نجف اشرف در خصوص شجره ی طیبه ی امامزاده عبدالله علیه السلام به عمل آورده است، حجه الاسلام سید حسین ابوسعید الموسوی مسؤول مؤسسه، شجره‌نامه ی امامزاده عبدالله علیه السلام مدفون در رزوه ی فریدن را مرقوم داشته که ترجمه ی آن چنین است:

بسم الله الرحمن الرحیم

بر طبق دلایل علمی ثابت و مسجل شده که نواده ی امام حسن مجتبی علیه السلام به نام عبدالله شدید فرزند علی شدید فرزند حسن فرزند زید فرزند امام حسن علیه السلام است و بر طبق کتب مختلف ایشان نواده ی امام حسن علیه السلام است که نامش عبدالله بوده، فرزند حسن فرزند زید فرزند امام حسن علیه السلام است و مشهور به «امامزاده عبدالله زید» که او را مستقیماً و بدون واسطه به نام جدش زید می‌خوانند؛ و این حالت معمول در جامعه ی اسلامی است و در زبان عربی گاهی فرد را به نام جدش ذکر می‌کنند. و نزد ما این گونه ثابت شده که این امامزاده در قریه ی رزوه ازتوابع فریدن اصفهان مدفون است. و نام فرزندش شاه عبدالعظیم است که مدفن او در جوار مسجد شجره ی ری است. ما این مطلب را در کتاب مشاهد مشرفه، ج 2، ص185 ذکر کرده‌ایم.

حسین أبوسعید الموسوی النجف الأشرف

الأول من شهر رمضان 1424 هـ

وقف‌ نامه ی امامزاده عبد الله نوشته شده در سال 708 قمری

الحمد لله کبیرالمتعال ذی الملک و السطان و الجلال، المعزّ المنظور بالفضل و الأفضل الذی أکرم عباده المتقین فی.... جلّ من إن أکرمکم عند الله أتقاکم [۸]

....... والصلوة علی محمد و آله.

و بعد، باعث بر تحریر این کلمات شرعیه و داعی بر املای این مقدمات دینیه آن است که حاضر شد به مجلس شرع شریعت شریف محمدی، حضرت سعادت و رفعت‌پناه عزت و معالی‌دستگاه عالی اسماء، عمدة السعادات، نتایج العظام و الکرام، خلف الأکابر... خلاصة الصواحب الأصفیاء، عدیم المثل فی هذا الزمان، غنی الألقاب، المستغنی عن الإطناب فی الأوصاف، زیباً للسعادة و الرفعة،... الله تعالی فی أرضه، ضیاء الدین محمود بن الملک شجاع الدین انابیک نشنگ [؟؟] و بفروخت بی مانعی و مزاحمی به جناب عمدة الاعاظم و الاعیان، و نادر العصر و الزمان، المقرب للحضرة العالیة الخاقانیة، خواجه رکن الدین و خواجه عماد الدین ابنای خواجه نظام الدین مستوفی نواب همایون اعلی وبخریدند از وی (عندی) صحیحه شرعی وببعی دمی همگی وتمامت شش دانگ مزرعه ای که مشهورومعروفست بمزرعه جبرجان [۹] علی مزارع فریدن [۱۰] مِن اعمال لرستان وعن کوره [۱۱] اصفهان عراقعجم [۱۲] (عراق عجم) از مزارع رزوه رود محدود بحداّت اربعه حد اول بنهرصوران وحد ثانی بمزرعه محراب وحد ثالث بسمند جان [۱۳] وحد رابع بشارع اصفهان وجبل دالان [۱۴] مشهوراست راس دره وسوارخور دولت آباد [۱۵] وما یتعلق بها وبا جمیع توابع شرعیه ولواحق [۱۶] ملیه وشرب شارب وجد اول وصحاری واراضی العامات چشمه ورگستان وقلعه آستانه وما یتعلق بها وما ینسب الیها قدیماً او جدیداً الثمن [۱۷] مبلغ سی وپنج هزاردینار [۱۸] کپکی [۱۹] که دیناری ازآن شش دینار عراقی است موصوف مصالحه صحیحه شرعیه ومعاهده صریحه دیینه کامله ایجاب وقبول وسِلم [۲۰] وسَلَم وقبض [۲۱] ثمن [۲۲] و اقباض [۲۳]

مثمن معرفی..... اشخاص ازموطن عقد بیع مراحین ولواحق ومفاد تحت الذهب الخیارات وخالیه ازمفاسد وبطلان ذلک عالم بالکمیه و..... والیقین والغبن الفاحش والافحش بیع مزبور از وی صادرشد بعد ازآن تنقیذ [۲۴] وامضای آن نمود امضای شرعی و تنقیذی ملی وضامن درک شد عند الخروج للغیرکُلاً او بعضاً وعقد مبایعه مزبور مسبوقست [۲۵] به عقد اجاره شرعیه ومعاقد صریحه.... الندم بموجب مبایعه شرعیه بایع مزبور را بمبلغ معین معلوم مواجره صحیحه شرعیه ومعامله صریحه دینیه بایع مزبوربهیچ وجه من الوجود وسببی ازاسباب حقی ودعوئی و بهره ای واستحقاقی برصاحب مزبورنمانده ونیست وحق ملک طلق صدق حَرّی مشارالیه است واو را..... تصرف مالکانه درآن بهرنحوی که خواهد اراده نماید که تصرف الملک فی املاکهم وذوی الحقوقهم الی بعد ذلک بخلاف مسطور بایع مزبور خود بنفسه یا احدی ازقبل او وکیلاً کان لم وارثاً برمشتریان مزبور آن دعوی نماید باطل وعاطل وازدرجه اعتبار ساقط وهابط وحکام شریعت دعوای ایشان را ممکن ندانند. هوالواقف وبایع مذکور وقف اولاد خود نموده قطعه ای که حد اول او بر رود به چشمه ورگستان وحدود دویم به رودخانه وحد سیم بر رود بطاحونه وحد چهارم برود نهر جبرجان مقدارچهل من بسنگ لرستان تخم افکن بوده باشد وآب مزرعه مذکور تقسیم می شود به هفت سهم نصیب اولاد (نیم سهم) نصیب طاحونه (نیم سهم) وازبابت بدل اجاره طاحونه آستانه مقدارپنج من روغن سنگ لرستان برکارامامزاده واجب التعظیم ومدرسه برسانند ویا درآن آستانه صرف شود. وخلاف کننده بلعنت خداو نفرین رسول گرفتارشود تحریراً فی تاریخ شهررجب المرجب من مشهور سنه ثمال وسبعمأئه (708) من الهجره النبویه مصطفویه لازم به ذکراست که مواضع نقطه چنین از بین رفته وخواند نشد.

امهار و حواشی

(لازم به ذکر است بخشی از امهار و حواشی و گواهان سند فوق بر اثر فرسودگی خوانده نشد آنچه را موفق به خواند شدم بدین شرح است)

1 ـ قبض دادم و قبول نمودم. العبد محمود بن ملک شجاع الدین، آنکه قیمت ضیع مذکور تمام و کمال واصل شد و بهیچ وچه مرا در صنیع مزبور حقی نیست مهر [ناخوانا]...

2 ـ تحریر و تنفیذ مباینه مذکورنمود عصمت پناه بیکی سلطان ابن عالیجناب مغزی الیه که صنیع مزبور حق حضرتان مذکور است و او را در آن حقی نیست مهر[ناخوانا]...

3 ـ الحمد لولیه الحمد... قدوقع اعتراف البایع الطابع بجمیع ما تعمد الله... من الاقاریر الشرعیه کلاً و اشتهدت اعترف بجمیع ما فی الیه فی بیع الصحیحه الشرعیه و قبض الثمن...العبد الفقیر المحتاج... لطف الله...

اسامی گواهان خوانده شد

الیاس بن خضر علی فریدنی

محمود شاه بن قطب الدین حیدر خانساری

شاه حسین بن کمال الدین...

...حیدر علی بادجانی

...کد خدای محترم علی بن محمد بن...یحیی بن صورانی فریدنی

پانویس

  1. معروف به شاه عبدالعظیم حسنی علیه السلام یا سید الکریم که در شهر ری مدفون است.
  2. Rozveh.
  3. پاپلی یزدی محمد حسین، فرهنگ آبادیهامکانهای مذهبی کشور، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی1367ص622.
  4. گیتا شناسی ایران جلد سوم، ص609 .
  5. سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران جلد 70، شهر کرد،ص130 .
  6. http//:WWW.Sci.iranet.net
  7. فرهنگ جامع نامها وآبادیهای کهن اصفهان، ص419 .
  8. اِنَّ اکرمکمُ عِند اللهِ اتقکمُ اِن الله علیمٌ خبیرٌ. سوره حجرات آیه 13 همانا بزرگوارترین شما نزد خدا با تقواترین مردمندو خدا کاملاً آگاه است.
  9. جبر جان اکنون از مزارع مشهور اطراف شهر رزوه است ودر گویش منطقه به جیبیرجان مرسوم است.
  10. فریدن از جمله شهرستان های استان اصفهان می باشد که تا سال 1381 شهر رزوه نیز از جمله آبادی های آن محسوب می گردیده است.
  11. کوره بخشی از یک سرزمین یا یک کشور که مشتمل برچندین روستا ودهستان باشد جغرافیدانان اسلامی، ناحیه ای مشتمل بر چندین قریه را کور می نامیدند و هر کوره را یکی از روستاها یا شهرهای خود نام می گرفت.جغرافیدانان گاه از کوره برای تعریف استان نیز استفاده می کردند. فرهنگ بزرگ گیتا شناسی (اصطلاحات جغرافیایی) ص288.
  12. ناحیه کوهستانی پهناور ی که یونانیان آن را مدیا «Media»می گفتند واز باختر به جلگه های بین النهرین واز خاور به کویر بزرگ ایران محدود بود نزد جغرافی نویسان عرب به نام ایالت جبال معروف بود.این نام بعدها متروک شد ودر قرن ششم هجری در زمان سلجوقیان به غلط آن را عراق عجم نامیدند تا با عراق عرب که مقصود قسمت سفلای بین النهرین بود اشتباه نشود. کلمه عراق را مسلمانان برنیمه سفلای بین النهرین اطلاق کردند واعراب دو شهر بزرگ کوفه و بصره را «عراقین» می گفتند که به معنی «دو پایتخت» عراق است.در نیمه دوم قرن پنجم هجری که سلجوقیان برتمام مغرب ایران استیلا یافتند وهمدان را پایتخت خود قرار دادند نفوذ واستیلای آنها تا بین النهرین مقر خلافت عباسی رسید ومقام خلافت لقب «سلطان العراقین» به آنان اعطا گردید که مقصود از عراق دوم ایالت جبال است.از این رو برای اینکه این عراق با عراق اصلی اشتباه نشود آنجا را عراق عجم نامیدند. جغرافیایی تاریخی سرزمین های خلافت شرقی ترجمه محمود عرفان ص 201-200.
  13. سمندگان –سمند جان از جمله آبادیهای شهرستان چادگان است که در دو کیلومتری شمال غرب شهر چادگان واقع وسد زاینده رود در 4 کیلومتری جنوب آن قرار دارد این آبادی در مسیر جاده داران به چادگان قرار دارد.
  14. دالان کوه –رشته کوهی است مابین شهرستان های فریدن، چادگان وتیران وکرون به طول 58کیلومتری که شهر رزوه در سمت غرب آن واقع گردیده است (کوه ها و کوهنامه ایران ص244).
  15. دولت آباد اکنون در محدوده شهرستان تیرانو کرون واقع است ورشته کوه دالان کوه در دو کیلومتری جنوب آن قرار دارد.
  16. لاحق-(لواحق) لاحقه، پیوسته ها بدنبال چیزی، سوابق، ملحقات، فرهنگ فارسی معین ج3ص3637.
  17. ثمن-بهاء- نرخ، ارزو قیمت است.فرهنگ فارسی معین ج1ص1193.
  18. دینار –سکه طلا، مسکوک زر، ارزش دینار در ادوارمختلف متفاوت بوده است. فرهنگ فارسی معین ج2ص1597.
  19. کپکی – نوعی دینار وتومان که در عهد مغول، تیموریان وصفویان1 متداول بوده است. فرهنگ فارسی معین ج3ص2896.
  20. سلم –بیعی که ثمن آن حال مبیع آن مؤجل باشد در اصطلاح عامیانه پیش خرید وپیش فروش گفته می شود.(ترمینولوژی حقوق دکتر محمد ..جعفر لنگرودی ص363).
  21. قیض-سند مخصوصی است که بین متعهدو متعهد له ردوبدل می شود.ترمینولوژی حقوق ص615 .
  22. مثمن-معوض را در عهد بیع مثمن گویند وعوض را ثمن نامند. ترمینولوژِی حقوق ص 615.
  23. اقباض-رفع بد از موضوع معامله از طرف ناقل بنفع منتقل الیه بطوری که منتقل الیه بتواند هر نوع تصرف که بخواهد در آن بنماید. قبض فعل منتقل الیه است اقباض فعل ناقل چنانچه تسلیم فعل ناقل است وتسلیم فعل منتقل الیه است. ترمینولوژی حقوقص69.
  24. اجازه کردن عمل حقوقی غیر ناقد، مرادف اجازه وامضاء استعمال می شود. ترمینولوژی حقوق ص179.
  25. مسبوق، سابقه، آنچه که قبلاً عین یا شبیه آن وقوع یافته باشد. فرهنگ فارسی معین ج3 ص4079.