تاملی برسند تاریخی وقف کنیز در دوره قاجار: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو
جز تاملی برسند تاریخی وقف کنیز در دوره قاجار» را محافظت کرد ([ویرایش=تنها مدیران] (بی‌پایان) [انتقال=تنها مدیران] (بی‌پایان)))
سطر ۱: سطر ۱:
مؤلف:  
+
مؤلف:[[سعیده جلالیان]]
[[سعیده جلالیان]]
 
 
<ref>
 
<ref>
 
کارشناس ارشد تاریخ وتمدن ملل اسلامی ،کارشناس پژوهشی سازمان کتابخانه ها،موزه ها ومرکز اسنادآستان قدس رضوی
 
کارشناس ارشد تاریخ وتمدن ملل اسلامی ،کارشناس پژوهشی سازمان کتابخانه ها،موزه ها ومرکز اسنادآستان قدس رضوی
 
</ref>
 
</ref>
==چکيده==
 
از دير باز يکي از جلوه‌هاي نوع دوستي انسان صدقه منافع بخشي از اموال خود براي ديگران بوده که در آن، مالي حبس و منافع آن براي مقاصد خاص تخصيص مي‌يافته است. اين فرهنگ در [[تاريخ اسلام]] [[وقف]] نام گرفته است. وجود وقفنامه‌اي تاريخي با موضوع اهداي کنيز جهت ارائه خدمات پرستاري در دارالشفاء [[امام رضا (عليه السلام)]] توسط ميرزا محمد حسين عضدالملک حسيني، متولي باشي آستان قدس رضوي در عصر قاجار، بيانگر يکي از مصاديق کم نظير و استثنايي [[وقف]] در تاريخ اين سرزمين است. در اين نوشتار ضمن معرفي کامل اين [[وقفنامه]] به توصيف و تشريح آن از ابعاد و جنبه‌هاي مختلف فقهي و مذهبي، تاريخي، اقتصادي، اجتماعي و سياسي پرداخته شده است.
 
  
''کليدواژه‌ها:''
+
==چکیده==
 +
از دیر باز یکی از جلوه‌های [[نوع دوستی]] [[انسان]] [[صدقه]] منافع بخشی از اموال خود برای دیگران بوده که در آن، مالی حبس و منافع آن برای مقاصد خاص تخصیص می‌یافته است. این فرهنگ در [[تاریخ اسلام]] [[وقف]] نام گرفته است. وجود وقفنامه‌ای تاریخی با موضوع اهدای [[کنیز]] جهت ارائه خدمات پرستاری در دارالشفاء [[امام رضا (علیه السلام)]] توسط [[میرزا محمد حسین عضدالملک حسینی]]، متولی باشی [[آستان قدس رضوی]] در عصر [[قاجار]]، بیانگر یکی از مصادیق کم نظیر و استثنایی [[وقف]] در تاریخ این سرزمین است. در این نوشتار ضمن معرفی کامل این [[وقفنامه]] به توصیف و تشریح آن از ابعاد و جنبه‌های مختلف فقهی و مذهبی، تاریخی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پرداخته شده است.
  
[[وقفنا‌مه]]، [[وقف]]، کنيز، دارالشفاء، [[آستان قدس رضوي]].
+
''کلیدواژه‌ها:''
 +
 
 +
[[وقفنا‌مه]]، [[وقف]]، کنیز، دارالشفاء، [[آستان قدس رضوی]].
 
==مقدمه==  
 
==مقدمه==  
سنت حسنه [[وقف]] يکي از سنت‌هاي مهم در تاريخ تمدني و فرهنگ ايران در دوران اسلامي است که داراي تأثيرات مثبت و کارکردهاي مختلف اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي در جامعه بوده و از ديدگاه‌هاي مختلف قابل بررسي و مطالعه است. در اين نهاد، روحيه تعاون اجتماعي و سبقت در خيرات عينيت يافته و در آن نام انسان و مالکيت اموال و دارايي‌هاي او تا ابد تضمين شده و در مواردي که مدّ نظر اوست به مصرف مي‌رسد.
+
سنت حسنه [[وقف]] یکی از سنت‌های مهم در تاریخ تمدنی و فرهنگ [[ایران]] در دوران اسلامی است که دارای تأثیرات مثبت و کارکردهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه بوده و از دیدگاه‌های مختلف قابل بررسی و مطالعه است. در این نهاد، روحیه [[تعاون]] اجتماعی و سبقت در خیرات عینیت یافته و در آن نام [[انسان]] و مالکیت اموال و دارایی‌های او تا ابد تضمین شده و در مواردی که مدّ نظر اوست به مصرف می‌رسد.
 
<ref>
 
<ref>
 
وقف میراث جاویدان ،ش30 ،ص70.
 
وقف میراث جاویدان ،ش30 ،ص70.
 
</ref>
 
</ref>
[[وقف]] سنتي نيست که فقط منحصر به [[اسلام]] باشد، بلکه امري است عقلايي که ميان ديگر ملل و حتي شايد در غير اديان نيز رايج بوده است.
+
[[وقف]] سنتی نیست که فقط منحصر به [[اسلام]] باشد، بلکه امری است عقلایی که میان دیگر ملل و حتی شاید در غیر ادیان نیز رایج بوده است.
 
<ref>
 
<ref>
 
تحریرالوسیله ،ص82.
 
تحریرالوسیله ،ص82.
 
</ref>
 
</ref>
آمده است که روميان با نظام مؤسسات کنيسه و خيريه آشنا بودند و در اين مؤسسات به امور [[فقيران]] و ناتوانان رسيدگي مي‌کردند. اموالي را به اين مؤسسه‌ها اختصاص مي‌دادند تا به مصرف [[فقرا]] و ناتوانان برسد.  
+
آمده است که رومیان با نظام مؤسسات کنیسه و خیریه آشنا بودند و در این مؤسسات به امور [[فقیران]] و ناتوانان رسیدگی می‌کردند. اموالی را به این مؤسسه‌ها اختصاص می‌دادند تا به مصرف [[فقرا]] و ناتوانان برسد.  
مصريان قديم نيز املاکي را براي [[خدايان]]، [[معابد]]، مقابر و… اختصاص مي‌دادند تا درآمد آن‌ها به مصرف تعميرات، نوسازي و اقامه مراسم و هزينه کاهنان و خادمان برسد. اين کار به قصد تقرب به [[خدايان]] انجام مي‌گرفت. در سرزمين عراق قديم نيز پادشاهان بعضي از املاک خويش را در اختيار بعضي از رعاياي خويش مي‌گذاشتند تا بدون آن که مالک شوند از درآمد آن بهره گيرند. ايرانيان هم موقوفات زيادي براي نگهداري معابد و آتشکده‌هاي خود داشتند که پاره‌اي از آن‌ها هنوز هم در اختيار زرتشتيان ايراني باقي مانده است.
+
 
 +
مصریان قدیم نیز املاکی را برای [[خدایان]]، [[معابد]]، مقابر و… اختصاص می‌دادند تا درآمد آن‌ها به مصرف تعمیرات، نوسازی و اقامه مراسم و هزینه کاهنان و خادمان برسد. این کار به قصد تقرب به [[خدایان]] انجام می‌گرفت. در سرزمین عراق قدیم نیز پادشاهان بعضی از املاک خویش را در اختیار بعضی از رعایای خویش می‌گذاشتند تا بدون آن که مالک شوند از درآمد آن بهره گیرند. ایرانیان هم موقوفات زیادی برای نگهداری معابد و آتشکده‌های خود داشتند که پاره‌ای از آن‌ها هنوز هم در اختیار زرتشتیان ایرانی باقی مانده است.
 
<ref>
 
<ref>
 
«وقف پشتوانه نهاد های علمی در احیای تمدن اسلامی »،صص170-171.
 
«وقف پشتوانه نهاد های علمی در احیای تمدن اسلامی »،صص170-171.
 
</ref>
 
</ref>
ظهور [[اسلام]] سبب عنايت و توجهي خاص با اين سنت شد و به مرور زمان آن را از چنان اهميتي برخوردار کرد که در برهه‌هايي از تاريخ مهم‌ترين عامل رفع نيازهاي جامعه، خصوصا مستمندان شد.
+
ظهور [[اسلام]] سبب عنایت و توجهی خاص با این سنت شد و به مرور زمان آن را از چنان اهمیتی برخوردار کرد که در برهه‌هایی از تاریخ مهم‌ترین عامل رفع نیازهای جامعه، خصوصا مستمندان شد.
 
<ref>
 
<ref>
 
گفتارهای معنوی،صص51-57.
 
گفتارهای معنوی،صص51-57.
 
</ref>
 
</ref>
[[وقف]] نوعا افراد را به ياد ساختن [[مسجد]]، حمام، مدرسه، درمانگاه، آب انبار، اطعام [[فقرا]] يا برپايي مجالس تعزيه و روضه‌خواني مي‌اندازد. در حالي که براي [[وقف]] صورت‌هاي متنوع ديگري نيز متصور است. اشکال و مصاديقي خاص و کم نظير که بعضا با باورهاي زندگي امروز نه سازگاري دارد و نه انجام‌پذير است. زيرا تفکر و شيوه زندگي انسان عصر حاضر، سال‌هاست آن‌ها را مردود دانسته و منسوخ کرده است.  
+
[[وقف]] نوعا افراد را به یاد ساختن [[مسجد]]، حمام، مدرسه، درمانگاه، آب انبار، اطعام [[فقرا]] یا برپایی مجالس تعزیه و روضه‌خوانی می‌اندازد. در حالی که برای [[وقف]] صورت‌های متنوع دیگری نیز متصور است. اشکال و مصادیقی خاص و کم نظیر که بعضا با باورهای زندگی امروز نه سازگاری دارد و نه انجام‌پذیر است. زیرا تفکر و شیوه زندگی انسان عصر حاضر، سال‌هاست آن‌ها را مردود دانسته و منسوخ کرده است
[[وقفنامه]] ميرزا محمد حسين عضدالملک که در آن به چگونگي [[وقف]] کنيزي جهت خدمت در [[دارالشفاء]] [[امام رضا (عليه السلام)]] پرداخته شده يکي از مصاديق خاص و استثنايي [[وقف]] است که امروزه کمتر کسي تصور شکل‌گيري آن را مي‌نمايد. در اين [[وقفنامه]] برخلاف اکثر موارد، صحبت از موقوفاتي که در قالب اعمال خيرخواهانه‌اي چون اطعام [[فقرا]] و ايتام، روضه‌خواني و تعزيه‌داري باشد، نيست؛ موضوع بر سر اختصاص مکاني براي ساخت و احداث مؤسسات عام‌المنفعه يا اختصاص اشياء و وسايل مشخصي براي بهره‌برداري در امور خيريه نيز نمي‌باشد. در اينجا موضوع بر محور هديه کنيزي براي خدمتگزاري در مؤسسه‌اي درماني و عام‌المنفعه استوار است؛ جلوه‌اي کم نظير از [[وقف]] که آن را از ديگر موقوفات متمايز ساخته است. بر اين اساس لازم است اين سند وقفي از منظر مذهبي به ويژه ديدگاه فقهي شيعه مورد بررسي قرار گيرد. هم چنين شايسته است پيشينه و سوابق تاريخي آن واکاوي و عوامل اصلي شکل‌گيري موقوفه با توجه به مقتضيات اقتصادي، اجتماعي و سياسي مورد بررسي و دقت نظر قرار گيرد.
+
.  
==متن باز خواني شده وقفنامه==  
+
[[وقفنامه]] میرزا محمد حسین عضدالملک که در آن به چگونگی [[وقف]] [[کنیز]]ی جهت خدمت در [[دارالشفاء]] [[امام رضا (علیه السلام)]] پرداخته شده یکی از مصادیق خاص و استثنایی [[وقف]] است که امروزه کمتر کسی تصور شکل‌گیری آن را می‌نماید. در این [[وقفنامه]] برخلاف اکثر موارد، صحبت از موقوفاتی که در قالب اعمال خیرخواهانه‌ای چون اطعام [[فقرا]] و ایتام، روضه‌خوانی و تعزیه‌داری باشد، نیست؛ موضوع بر سر اختصاص مکانی برای ساخت و احداث مؤسسات عام‌المنفعه یا اختصاص اشیاء و وسایل مشخصی برای بهره‌برداری در امور خیریه نیز نمی‌باشد. در اینجا موضوع بر محور هدیه کنیزی برای خدمتگزاری در مؤسسه‌ای درمانی و عام‌المنفعه استوار است؛ جلوه‌ای کم نظیر از [[وقف]] که آن را از دیگر موقوفات متمایز ساخته است. بر این اساس لازم است این سند وقفی از منظر مذهبی به ویژه دیدگاه فقهی شیعه مورد بررسی قرار گیرد. هم چنین شایسته است پیشینه و سوابق تاریخی آن واکاوی و عوامل اصلی شکل‌گیری موقوفه با توجه به مقتضیات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مورد بررسی و دقت نظر قرار گیرد.
عضدالملک و الدولة العلية مقرب الحضرت الرضويه متولي باشي آستانه منوره رضويه علي مشرفها افضل الثنا و التحيه
+
==متن باز خوانی شده وقفنامه==  
الحمدالله الذي وفقّ عباده بالسعادة و الخيرات و ارشدهم هم باعتاق الرقبات و اعمال صالحات و الصلوة و السّلم علي اشرف الکاينات و صفوة الموجودات محمد و آله السادات الولاة و بعد از آنجا که خلاق بنده‌پرور فرمان‌برداري آل خيرالبشر را بر ذمت عالميان لا سيما بني نوع انسان لازم و متحتم فرموده تا از کمند اطاعت و انقياد شفعاء يوم‌المعاد بسرمنزل نجات و سداد رسيده از تکميل بندگي ايشان بفوز و فلاح و رستگاري در نجاح همعنان و بخواجگي در جهان مباهي و شادمان گردند و بصلاي بهجت افزاي آزادي دارين از قيد و بند بندگي نشأتين رهايي يابند و بمنشوري ذلک فضل الله يؤتيه من يشاء موفق گشته توفيق ازلي رفيقشان گردد و از اعمال صالحات و اعتاق رقبات و وفور صدقات و خيرات و ظهور سعاداة و عبادات توشه يوم لا ينفع مال و لا بنون برگيرند و در سلک احرار منسلک گشته رداي ابرار در پوشند که ان الابرار لفي نعيم غرض از تحرير اين نوشته و مقصود از اين مشک بکافور سرشته آنکه سرکار عظمت مدار جلالت آثار مهر سپهر تمکين وقار و قطب فلک مجدت و ابهت و اقتدار از سلاله دودمان با عز و تمکين و خلاصه خاندان آل طه و ويس يگانه گوهر بحر محيط فضل و کمال و يکتا درّ گران بهاي معدن معدلت و جلال نور ثمر مرحمت ثمر شاداب مکرمت مادام اجلاله العالي بتصاريف ايام و ليالي کليه حواس خود را مصروف نظم امور و حفظ از فتور بيوتات مبارکات و ساير ضروريات امورات داخليه و خارجيه سرکار فيض آثار مي‌فرمودند و بوجه من‌الوجوه از خدمات و غوررسي نمي‌آسودند بلکه هر نوع زحمت و مشقت که متحمل مي‌شدند از وفور بهجت و کثرت مسرت و کمال نشاط و نهايت انبساط عين راحت و غايت استراحت فرض مي‌فرمودند و خود به نفس نفيس با عمال و مباشرين جليس مي‌شدند که رفع هر نوع نقص و قصور و دفع هر بعد فتنه و فتور که در امور اگر احياناً باشد فرمايند اتفاقاً قصوري در نسوان بيمارداران دارالشفاء مبارکه ملاحظه فرمودند يک نفر جاريه ملکيه ابتياعيه حبشيه خود را که مسماست به فضه و در نظافت و حسن سليقه و طباخي از اماثل و اقران ممتاز و از غير خود مستغنيه و بي‌نياز بود پيشکش سرکار فيض آثار فرمودند که همواره ليلاً و نهاراً بخدمت ترتيب ادويه و اغذيه مرضاي غربا و سکنه بلاد طيبه اشتغال داشته در سلک ساير بيمارداران منسلک بوده از مملوکي سلطان سرير ولايت و مالک اقليم هدايت بر موالي در دارين مفاخرت نمايد و به فراغ بال و آسودگي حال بخدمات محوله بخود اشتغال ورزد تعدد والاصال بشکرگزاري حضرت ذوالجلال ولينعمت خدمت بي‌زوال مشغول باشد و از حيطه تصرف و قيد تملک خود اخراج نمود پيشکش آن سرکار نمودند و وقف مؤبد فرمودند وقفا صحيحاً شرعيا لحيث لايباع و لايوهب ولا يرهن و لا يوجر و کان تحرير تلک الورقة في شهر ربيع‌الثاني من شهور [...]
+
عضدالملک و الدولة العلیة مقرب الحضرت الرضویه متولی باشی آستانه منوره رضویه علی مشرفها افضل الثنا و التحیه
 +
الحمدالله الذی وفقّ عباده بالسعادة و الخیرات و ارشدهم هم باعتاق الرقبات و اعمال صالحات و الصلوة و السّلم علی اشرف الکاینات و صفوة الموجودات محمد و آله السادات الولاة و بعد از آنجا که خلاق بنده‌پرور فرمان‌برداری آل خیرالبشر را بر ذمت عالمیان لا سیما بنی نوع انسان لازم و متحتم فرموده تا از کمند اطاعت و انقیاد شفعاء یوم‌المعاد بسرمنزل نجات و سداد رسیده از تکمیل بندگی ایشان بفوز و فلاح و رستگاری در نجاح همعنان و بخواجگی در جهان مباهی و شادمان گردند و بصلای بهجت افزای آزادی دارین از قید و بند بندگی نشأتین رهایی یابند و بمنشوری ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء موفق گشته توفیق ازلی رفیقشان گردد و از اعمال صالحات و اعتاق رقبات و وفور صدقات و خیرات و ظهور سعاداة و عبادات توشه یوم لا ینفع مال و لا بنون برگیرند و در سلک احرار منسلک گشته ردای ابرار در پوشند که ان الابرار لفی نعیم غرض از تحریر این نوشته و مقصود از این مشک بکافور سرشته آنکه سرکار عظمت مدار جلالت آثار مهر سپهر تمکین وقار و قطب فلک مجدت و ابهت و اقتدار از سلاله دودمان با عز و تمکین و خلاصه خاندان آل طه و ویس یگانه گوهر بحر محیط فضل و کمال و یکتا درّ گران بهای معدن معدلت و جلال نور ثمر مرحمت ثمر شاداب مکرمت مادام اجلاله العالی بتصاریف ایام و لیالی کلیه حواس خود را مصروف نظم امور و حفظ از فتور بیوتات مبارکات و سایر ضروریات امورات داخلیه و خارجیه سرکار فیض آثار می‌فرمودند و بوجه من‌الوجوه از خدمات و غوررسی نمی‌آسودند بلکه هر نوع زحمت و مشقت که متحمل می‌شدند از وفور بهجت و کثرت مسرت و کمال نشاط و نهایت انبساط عین راحت و غایت استراحت فرض می‌فرمودند و خود به نفس نفیس با عمال و مباشرین جلیس می‌شدند که رفع هر نوع نقص و قصور و دفع هر بعد فتنه و فتور که در امور اگر احیاناً باشد فرمایند اتفاقاً قصوری در نسوان بیمارداران دارالشفاء مبارکه ملاحظه فرمودند یک نفر جاریه ملکیه ابتیاعیه حبشیه خود را که مسماست به فضه و در نظافت و حسن سلیقه و طباخی از اماثل و اقران ممتاز و از غیر خود مستغنیه و بی‌نیاز بود پیشکش سرکار فیض آثار فرمودند که همواره لیلاً و نهاراً بخدمت ترتیب ادویه و اغذیه مرضای غربا و سکنه بلاد طیبه اشتغال داشته در سلک سایر بیمارداران منسلک بوده از مملوکی سلطان سریر ولایت و مالک اقلیم هدایت بر موالی در دارین مفاخرت نماید و به فراغ بال و آسودگی حال بخدمات محوله بخود اشتغال ورزد تعدد والاصال بشکرگزاری حضرت ذوالجلال ولینعمت خدمت بی‌زوال مشغول باشد و از حیطه تصرف و قید تملک خود اخراج نمود پیشکش آن سرکار نمودند و وقف مؤبد فرمودند وقفا صحیحاً شرعیا لحیث لایباع و لایوهب ولا یرهن و لا یوجر و کان تحریر تلک الورقة فی شهر ربیع‌الثانی من شهور [...]
 
<ref>
 
<ref>
 
به علت ایجاد پارگی در سند واژه ناخواناست.
 
به علت ایجاد پارگی در سند واژه ناخواناست.
 
</ref>
 
</ref>
سبعين و مأتين بعدالالف من الهجرة النبوية المصطفويه علي هاجره الاف الثناء و التحيه
+
سبعین و مأتین بعدالالف من الهجرة النبویة المصطفویه علی هاجره الاف الثناء و التحیه
[مهر گوشه سمت راست]: عبده محمد حسين بن فضل الله الحسيني 1238
+
[مهر گوشه سمت راست]: عبده محمد حسین بن فضل الله الحسینی 1238
 
==مشخصات وقفنا‌مه==  
 
==مشخصات وقفنا‌مه==  
اندازه اين [[وقفنامه]] 5 / 20 × 35 سانتي‌متر و کاغذ آن از جنس نخودي آهاري است. به غير از سطر اول [[وقفنا‌مه]] که به خط ثلث نگاشته شده، مابقي متن‌ به [[خط نستعليق]] شکسته است. روش و شيوه نگارش آن، شيوه‌اي مصنوع و منشيانه است و مانند اغلب مکتوبات دوره قاجار از نثري ادبي و پر تکلف برخوردار بوده و از آيات [[قرآني]]، عبارات و جملات مسجع و آهنگين جهت زيبايي کلام بهره گرفته شده است. متن در مجموع از 21 سطر تشکيل شده و گوشه سمت راست پايين سند به علت پارگي يا پوسيدگي دچار آسيب ديدگي شده است. با وجودي که [[وقفنا‌مه]] متعلق به يکي از رجال برجسته و صاحب‌نفوذ دوره قاجاريه است، از تزيينات و آرايه‌هاي هنري بي‌بهره بوده و جهت زيبايي و آراستگي آن اقدامي صورت نگرفته است. اين سند تنها داراي يک مُهر است که در گوشه پايين سمت چپ آن مشاهده مي‌شود. مُهر بيضي شکل و متعلق به شخص واقف بوده و در سجع آن چنين آمده است: «عبده محمد حسين بن فضل‌الله الحسيني 1338». البته در ظهر سند نيز در گوشه سمت راست بالا کلمات «پيشکش فضه جاريه» مشاهده مي‌شود.
+
اندازه این [[وقفنامه]] 5 / 20 × 35 سانتی‌متر و کاغذ آن از جنس نخودی آهاری است. به غیر از سطر اول [[وقفنا‌مه]] که به خط ثلث نگاشته شده، مابقی متن‌ به [[خط نستعلیق]] شکسته است. روش و شیوه نگارش آن، شیوه‌ای مصنوع و منشیانه است و مانند اغلب مکتوبات دوره قاجار از نثری ادبی و پر تکلف برخوردار بوده و از آیات [[قرآنی]]، عبارات و جملات مسجع و آهنگین جهت زیبایی کلام بهره گرفته شده است. متن در مجموع از 21 سطر تشکیل شده و گوشه سمت راست پایین سند به علت پارگی یا پوسیدگی دچار آسیب دیدگی شده است. با وجودی که [[وقفنا‌مه]] متعلق به یکی از رجال برجسته و صاحب‌نفوذ دوره قاجاریه است، از تزیینات و آرایه‌های هنری بی‌بهره بوده و جهت زیبایی و آراستگی آن اقدامی صورت نگرفته است. این سند تنها دارای یک مُهر است که در گوشه پایین سمت چپ آن مشاهده می‌شود. مُهر بیضی شکل و متعلق به شخص واقف بوده و در سجع آن چنین آمده است: «عبده محمد حسین بن فضل‌الله الحسینی 1338». البته در ظهر سند نیز در گوشه سمت راست بالا کلمات «پیشکش فضه جاریه» مشاهده می‌شود.
==نحوه شناسايي و بازيابي وقفنامه==  
+
==نحوه شناسایی و بازیابی وقفنامه==  
[[وقفنا‌مه]] ميرزا محمد حسين حسيني ملقب به عضدالملک از جمله اسناد تشکيلات اداري [[آستان قدس رضوي]] در عهد قاجار محسوب مي‌شود که تا همين دهه‌هاي اخير به همراه ديگر اسناد اين مجموعه سال‌ها در مکاني خارج از کتابخانه آستان قدس رضوي نگهداري مي‌شد و کسي از وجود آن اطلاعي نداشت. در سال 1376 با تأسيس مرکز اسناد در کتابخانه مرکزي آستان قدس رضوي اين سند به همراه ساير اسناد به اين مرکز منتقل و در جريان سازماندهي اسناد، شناسايي و داراي شناسنامه و هويت مشخص شد. در حال حاضر از اين سند با شماره 62140 در مخزن اسناد مکتوب مديريت اسناد و مطبوعات نگهداري مي‌شود.
+
[[وقفنا‌مه]] میرزا محمد حسین حسینی ملقب به عضدالملک از جمله اسناد تشکیلات اداری [[آستان قدس رضوی]] در عهد قاجار محسوب می‌شود که تا همین دهه‌های اخیر به همراه دیگر اسناد این مجموعه سال‌ها در مکانی خارج از کتابخانه آستان قدس رضوی نگهداری می‌شد و کسی از وجود آن اطلاعی نداشت. در سال 1376 با تأسیس مرکز اسناد در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی این سند به همراه سایر اسناد به این مرکز منتقل و در جریان سازماندهی اسناد، شناسایی و دارای شناسنامه و هویت مشخص شد. در حال حاضر از این سند با شماره 62140 در مخزن اسناد مکتوب مدیریت اسناد و مطبوعات نگهداری می‌شود.
معرفي واقف  
+
==معرفی واقف==
ميرزا محمد حسين، پسر ميرزا فضل‌الله حسيني معروف به «صدر ديوان‌خانه» از جمله رجال سياسي عصر قاجار است که در فاصله سال‌هاي 1267 تا 1270 ق سمت وزير مختاري [[ايران]] در روسيه را برعهده داشت. وي در سال 1270ق به سمت وزارت وظايف و اوقاف منصوب و داراي لقب «عضدالملک» شد. در خصوص ديگر مناصب ميرزا محمد حسين حسيني بايد از منصب توليت آستان قدس رضوي نام برد. او در طول عمر خويش اين توفيق را به دست مي‌آورد که دو بار به منصب متولي‌باشي‌گري آستان قدس نائل شود. بار اول از ماه رجب سال 1272 تا ماه صفر سال 1278ق است که به جاي ميرزا فضل الله وزير نظام (برادر بزرگ‌تر ميرزا آقا خان نوري) امور توليت آستان قدس رضوي را به دست مي‌گيرد و مرتبه دوم دوره‌اي يک ساله در محدوده سال‌هاي 1282 تا 1283ق است که در پي کنار گذاشته شدن ميرزا علي اکبر خان قوام الملک شيرازي مجدد‌ا به سمت توليت برگزيده مي‌شود.
+
میرزا محمد حسین، پسر میرزا فضل‌الله حسینی معروف به «صدر دیوان‌خانه» از جمله رجال سیاسی عصر قاجار است که در فاصله سال‌های 1267 تا 1270 ق سمت وزیر مختاری [[ایران]] در روسیه را برعهده داشت. وی در سال 1270ق به سمت وزارت وظایف و اوقاف منصوب و دارای لقب «عضدالملک» شد. در خصوص دیگر مناصب میرزا محمد حسین حسینی باید از منصب تولیت آستان قدس رضوی نام برد. او در طول عمر خویش این توفیق را به دست می‌آورد که دو بار به منصب متولی‌باشی‌گری آستان قدس نائل شود. بار اول از ماه رجب سال 1272 تا ماه صفر سال 1278ق است که به جای میرزا فضل الله وزیر نظام (برادر بزرگ‌تر میرزا آقا خان نوری) امور تولیت آستان قدس رضوی را به دست می‌گیرد و مرتبه دوم دوره‌ای یک ساله در محدوده سال‌های 1282 تا 1283ق است که در پی کنار گذاشته شدن میرزا علی اکبر خان قوام الملک شیرازی مجدد‌ا به سمت تولیت برگزیده می‌شود.
 
<ref>
 
<ref>
 
شرح حال رجال ایران ،ج3،ص381.
 
شرح حال رجال ایران ،ج3،ص381.
 
</ref>
 
</ref>
پيرامون اقدامات عضدالملک در آستان قدس، آمده که او منشأ خدمات ارزنده‌اي در اين نهاد مذهبي بوده و در مدت تصدي پست توليت، اقداماتي هم چون: ساخت در طلا براي حرم رضوي، احداث مهمان‌خانه جديد براي زوار محتاج در جوار مطبخ‌خانه حضرتي، اتمام طلا کاري ايوان صحن نو، اختصاص موقوفاتي از مايملک خود به آستان قدس رضوي
+
پیرامون اقدامات عضدالملک در آستان قدس، آمده که او منشأ خدمات ارزنده‌ای در این نهاد مذهبی بوده و در مدت تصدی پست تولیت، اقداماتی هم چون: ساخت در طلا برای حرم رضوی، احداث مهمان‌خانه جدید برای زوار محتاج در جوار مطبخ‌خانه حضرتی، اتمام طلا کاری ایوان صحن نو، اختصاص موقوفاتی از مایملک خود به آستان قدس رضوی
 
<ref>
 
<ref>
 
فردوس اتواریخ ،صص53-55.   
 
فردوس اتواریخ ،صص53-55.   
 
</ref>
 
</ref>
را به انجام رسانده است. علاوه بر اين‌ها وي طومار موقوفات آستان قدس رضوي معروف به طومار عضدالملک را نيز تهيه نموده است.
+
را به انجام رسانده است. علاوه بر این‌ها وی طومار موقوفات آستان قدس رضوی معروف به طومار عضدالملک را نیز تهیه نموده است.
 
<ref>
 
<ref>
 
این طومار چندسال پس از اتمام فتنه چهار ساله، حسن خان سالار (1266-1262ق) در سال 1273ق تهیه شده ودر آن به تفصیل،اسامی کلیه املاک ،خانات(کاروانسراها)،حمام ها ومستغلات وقفی آستان قدس ثبت وضبط می گردد.
 
این طومار چندسال پس از اتمام فتنه چهار ساله، حسن خان سالار (1266-1262ق) در سال 1273ق تهیه شده ودر آن به تفصیل،اسامی کلیه املاک ،خانات(کاروانسراها)،حمام ها ومستغلات وقفی آستان قدس ثبت وضبط می گردد.
 
</ref>
 
</ref>
مورد وقف  
+
==مورد وقف==
براساس [[وقفنا‌مه]]، واقف کنيز ملکي خود به نام «فضه» را جهت خدمت در تشکيلات درماني [[آستان قدس رضوي]] به [[دارالشفاء]] هديه مي‌نمايد. در نص صريح [[وقفنا‌مه]] در اين زمينه آمده است: «... يک نفر جاريه
+
براساس [[وقفنا‌مه]]، واقف [[کنیز]] ملکی خود به نام «فضه» را جهت خدمت در تشکیلات درمانی [[آستان قدس رضوی]] به [[دارالشفاء]] هدیه می‌نماید. در نص صریح [[وقفنا‌مه]] در این زمینه آمده است: «... یک نفر جاریه
 
<ref>
 
<ref>
 
جاریه:کنیزک،(لغت نامه دهخدا،ذیل واژه جاریه).  
 
جاریه:کنیزک،(لغت نامه دهخدا،ذیل واژه جاریه).  
 
</ref>
 
</ref>
ملکيه ابتياعيه حبشيه خود را که مسماست به فضه و در نظافت و حسن سليقه و طباخي از اماثل
+
ملکیه ابتیاعیه حبشیه خود را که مسماست به فضه و در نظافت و حسن سلیقه و طباخی از اماثل
 
<ref>
 
<ref>
 
امائل:جمع مثل به معنی مشابه ونظیر،(لغت نامه دهخدا،ذیل واژه امائل.
 
امائل:جمع مثل به معنی مشابه ونظیر،(لغت نامه دهخدا،ذیل واژه امائل.
سطر ۶۷: سطر ۶۹:
 
اقران :جمع قرن به معنیکفووهمتا،(لغت نامه دهخدا،ذیل واژه اقران).
 
اقران :جمع قرن به معنیکفووهمتا،(لغت نامه دهخدا،ذیل واژه اقران).
 
</ref>
 
</ref>
ممتاز و از غير خود مستغني و بي‌نياز بود پيشکش سرکار فيض آثار
+
ممتاز و از غیر خود مستغنی و بی‌نیاز بود پیشکش سرکار فیض آثار
 
<ref>
 
<ref>
 
سر کار فیض آثار :عبارت احترام آمیزی است که از عصر صفوی به  بعد برای برخی زیارتگاه های مهم ایران از جمله بارگاه رضوی به کار برده شده است.   
 
سر کار فیض آثار :عبارت احترام آمیزی است که از عصر صفوی به  بعد برای برخی زیارتگاه های مهم ایران از جمله بارگاه رضوی به کار برده شده است.   
 
</ref>
 
</ref>
 
فرمودند...».  
 
فرمودند...».  
قطعاً اگر کلمه پيشکش که در متن سند دو بار به آن اشاره شده به تنهايي به کار مي‌رفت ترديدها و ابهاماتي در [[وقف]] کنيز و وقفنا‌مه بودن سند ايجاد مي‌شد اما با عباراتي که در سطر نوزدهم و بيستم مي‌آيد اين ترديد مبدّل به يقين مي‌شود. زيرا صراحتاً صيغه [[وقف]] بدين گونه جاري مي‌شود: «... و از حيطه تصرف و قيد تملک خود اخراج نمود پيشکش آن سرکار نمودند و [[وقف]] مؤبد فرمودند وقفاً صحيحاً شرعياً...».
+
قطعاً اگر کلمه پیشکش که در متن سند دو بار به آن اشاره شده به تنهایی به کار می‌رفت تردیدها و ابهاماتی در [[وقف]] کنیز و وقفنا‌مه بودن سند ایجاد می‌شد اما با عباراتی که در سطر نوزدهم و بیستم می‌آید این تردید مبدّل به یقین می‌شود. زیرا صراحتاً صیغه [[وقف]] بدین گونه جاری می‌شود: «... و از حیطه تصرف و قید تملک خود اخراج نمود پیشکش آن سرکار نمودند و [[وقف]] مؤبد فرمودند وقفاً صحیحاً شرعیاً...».
مصرف موقوفه
+
==مصرف موقوفه==
در [[وقفنا‌مه]] پيرامون مورد مصرف موقوفه آمده است که اين کنيز مي‌بايد در کسوت بيمارداران
+
در [[وقفنا‌مه]] پیرامون مورد مصرف موقوفه آمده است که این [[کنیز]] می‌باید در کسوت بیمارداران
 
<ref>
 
<ref>
 
بیمار داران :پرستاران ،کسانی که متعهد خدمت بیماران هستند ،(لغت نامه دهخدا،ذیل واژه بیمار دار).   
 
بیمار داران :پرستاران ،کسانی که متعهد خدمت بیماران هستند ،(لغت نامه دهخدا،ذیل واژه بیمار دار).   
 
</ref>
 
</ref>
درآمده و در دارالشفاء به صورت شبانه‌روزي به کار آشپزي و پرستاري بيماران غريب و مجاور اشتغال داشته باشد. بخشي از سند که بدين موضوع اشاره مي‌نمايد اين عبارات است: «... همواره ليلاً و نهاراً بخدمات ترتيب ادويه و اغذيه مرضاي غربا و سکنه بلاد طيبه اشتغال داشته در سلک ساير بيمارداران منسلک بوده از مملوکي سطان سرير ولايت و مالک اقليم هدايت بر موالي
+
درآمده و در دارالشفاء به صورت شبانه‌روزی به کار آشپزی و پرستاری بیماران غریب و مجاور اشتغال داشته باشد. بخشی از سند که بدین موضوع اشاره می‌نماید این عبارات است: «... همواره لیلاً و نهاراً بخدمات ترتیب ادویه و اغذیه مرضای غربا و سکنه بلاد طیبه اشتغال داشته در سلک سایر بیمارداران منسلک بوده از مملوکی سطان سریر ولایت و مالک اقلیم هدایت بر موالی
 
<ref>
 
<ref>
 
موالی :جمع مولی به معنی آزاد شدگان ، (لغت نامهدهخدا،ذیل واژه موالی).  
 
موالی :جمع مولی به معنی آزاد شدگان ، (لغت نامهدهخدا،ذیل واژه موالی).  
 
</ref>
 
</ref>
دارين
+
دارین
 
<ref>
 
<ref>
 
دارین :به معنی دنیا و[[آخرت]] ،(لغت نامه دهخدا،ذیل واژه دارین).   
 
دارین :به معنی دنیا و[[آخرت]] ،(لغت نامه دهخدا،ذیل واژه دارین).   
 
</ref>
 
</ref>
مفاخرت نمايد و به فراغ بال و آسودگي حال به خدمات محوله به خود اشتغال ورزد...».
+
مفاخرت نماید و به فراغ بال و آسودگی حال به خدمات محوله به خود اشتغال ورزد...».
==تاريخ وقف==  
+
==تاریخ وقف==  
تاريخ دقيق [[وقفنا‌مه]] به علت پارگي يا پوسيدگي که در گوشه پايين سمت راست سند به وجود آمده مشخص و معلوم نمي‌باشد. در عبارت پاياني [[وقفنا‌مه]] که اختصاص به بيان تاريخ دارد چنين نوشته شده است: «... سبعين و مأتين بعد الالف من الهجرة النبوية المصطفويه علي هاجره الاف الثناء و التحيه». نظري که پيرامون تاريخ [[وقفنا‌مه]] مي‌توان داد، اين است که به احتمال بسيار زياد اين تاريخ در محدوده سال‌هاي 1272 تا 1278ق يعني دوره اول توليت عضدالملک واقع شده است چون تنها رقم آخر اين سال (؟ 127) نامشخص مي‌باشد.
+
تاریخ دقیق [[وقفنا‌مه]] به علت پارگی یا پوسیدگی که در گوشه پایین سمت راست سند به وجود آمده مشخص و معلوم نمی‌باشد. در عبارت پایانی [[وقفنا‌مه]] که اختصاص به بیان تاریخ دارد چنین نوشته شده است: «... سبعین و مأتین بعد الالف من الهجرة النبویة المصطفویه علی هاجره الاف الثناء و التحیه». نظری که پیرامون تاریخ [[وقفنا‌مه]] می‌توان داد، این است که به احتمال بسیار زیاد این تاریخ در محدوده سال‌های 1272 تا 1278ق یعنی دوره اول تولیت عضدالملک واقع شده است چون تنها رقم آخر این سال (؟ 127) نامشخص می‌باشد.
تاريخ وقف
+
==محدودیت‌های وقفنا‌مه==  
تاريخ دقيق [[وقفنا‌مه]] به علت پارگي يا پوسيدگي که در گوشه پايين سمت راست سند به وجود آمده مشخص و معلوم نمي‌باشد. در عبارت پاياني [[وقفنا‌مه]] که اختصاص به بيان تاريخ دارد چنين نوشته شده است: «... سبعين و مأتين بعد الالف من الهجرة النبوية المصطفويه علي هاجره الاف الثناء و التحيه». نظري که پيرامون تاريخ وقفنا‌مه مي‌توان داد، اين است که به احتمال بسيار زياد اين تاريخ در محدوده سال‌هاي 1272 تا 1278ق يعني دوره اول توليت عضدالملک واقع شده است چون تنها رقم آخر اين سال (؟ 127) نامشخص مي‌باشد.
+
منظور از محدودیت‌های [[وقفنا‌مه]] شرایط و قیودی است که واقف برای موقوفه خود منظور می‌دارد. در سند مورد نظر واقف بعد از این که بر [[وقف]] مؤبد موقوفه تصریح دارد و علاوه بر این که خرید و فروش مورد [[وقف]] (کنیز) را ممنوع اعلام می‌کند؛ بخشیدن و هبه کردن، به رهن دادن و اجاره نمودن آن را نیز منتفی و ممنوع کرده است. به این ترتیب به نظر می‌رسد او تمام شروط لازم را لحاظ کرده تا مورد [[وقف]] تنها در جهت خدمتگزاری در مکانی عام‌المنفعه که منتسب به بارگاه [[امام رضا (علیه السلام)]] است به کار گرفته شود و در غیر آن مورد استفاده و بهره‌برداری قرار نگیرد.
==محدوديت‌هاي وقفنا‌مه==  
+
==انگیزه و علت وقف==
منظور از محدوديت‌هاي [[وقفنا‌مه]] شرايط و قيودي است که واقف براي موقوفه خود منظور مي‌دارد. در سند مورد نظر واقف بعد از اين که بر [[وقف]] مؤبد موقوفه تصريح دارد و علاوه بر اين که خريد و فروش مورد [[وقف]] (کنيز) را ممنوع اعلام مي‌کند؛ بخشيدن و هبه کردن، به رهن دادن و اجاره نمودن آن را نيز منتفي و ممنوع کرده است. به اين ترتيب به نظر مي‌رسد او تمام شروط لازم را لحاظ کرده تا مورد [[وقف]] تنها در جهت خدمتگزاري در مکاني عام‌المنفعه که منتسب به بارگاه [[امام رضا (عليه السلام)]] است به کار گرفته شود و در غير آن مورد استفاده و بهره‌برداري قرار نگيرد.
+
در نگاهی اجمالی به [[وقفنا‌مه]] میرزا محمد حسین عضدالملک روشن می‌شود واقف علاوه بر انگیزه‌ای عمومی و کلی که نوعاً همه واقفان دارند؛ دارای هدفی معین و از پیش تعیین شده است. به این معنی که او با نیتی مشخص و به صورتی آگاهانه اقدام به انجام این‌گونه [[وقف]] نموده است. واقف در سطور اول [[وقفنا‌مه]] مانند دیگر واقفان هدف عمده خویش را انجام عمل خیر عنوان می‌کند او عملش را مترادف با دادن صدقه، عبادت [[خداوند]] و به این وسیله کسب توشه برای [[آخرت]] می‌داند. این مطلب صراحتاً در جملات هفتم و هشتم وقفنا‌مه چنین ابراز شده است: «...واز اعمال صالحات و اعتاق
انگيزه و علت وقف  
 
در نگاهي اجمالي به [[وقفنا‌مه]] ميرزا محمد حسين عضدالملک روشن مي‌شود واقف علاوه بر انگيزه‌اي عمومي و کلي که نوعاً همه واقفان دارند؛ داراي هدفي معين و از پيش تعيين شده است. به اين معني که او با نيتي مشخص و به صورتي آگاهانه اقدام به انجام اين‌گونه [[وقف]] نموده است. واقف در سطور اول [[وقفنا‌مه]] مانند ديگر واقفان هدف عمده خويش را انجام عمل خير عنوان مي‌کند او عملش را مترادف با دادن صدقه، عبادت [[خداوند]] و به اين وسيله کسب توشه براي [[آخرت]] مي‌داند. اين مطلب صراحتاً در جملات هفتم و هشتم وقفنا‌مه چنين ابراز شده است: «...واز اعمال صالحات و اعتاق
 
 
<ref>
 
<ref>
 
اعتاق:به معنی آزاد کردن ،از فروع فقهی بوده ودر معنی آزاد کردن بندگان با تشریفات شرعی است (لغت نامه دهخدا ،ذیل واژه اعتاق).   
 
اعتاق:به معنی آزاد کردن ،از فروع فقهی بوده ودر معنی آزاد کردن بندگان با تشریفات شرعی است (لغت نامه دهخدا ،ذیل واژه اعتاق).   
سطر ۱۰۲: سطر ۱۰۲:
 
رقبات :جمع رقیه به معنی بنده زر خرید،(لغت نامه دهخدا،ذیل واژه رقبات).   
 
رقبات :جمع رقیه به معنی بنده زر خرید،(لغت نامه دهخدا،ذیل واژه رقبات).   
 
</ref>
 
</ref>
و وفور صدقات و خيرات و ظهور سعادات و عبادات توشه (لا يوم مال و لا بنون) برگيرند و در سلک احرار
+
و وفور صدقات و خیرات و ظهور سعادات و عبادات توشه (لا یوم مال و لا بنون) برگیرند و در سلک احرار
 
<ref>
 
<ref>
 
احرار:به معنی آزادگان ، (لغت نامه دهخدا،ذیل واژه احرار).
 
احرار:به معنی آزادگان ، (لغت نامه دهخدا،ذیل واژه احرار).
 
</ref>
 
</ref>
منسلک گشته رداي ابرار
+
منسلک گشته ردای ابرار
 
<ref>
 
<ref>
 
ابرار:به معنی نیکان ونیکو کاران ،(لغت نامه دهخدا،ذیل واژه ابرار).   
 
ابرار:به معنی نیکان ونیکو کاران ،(لغت نامه دهخدا،ذیل واژه ابرار).   
 
</ref>
 
</ref>
در پوشند که (ان الابرار لفي نعيم)...». اما در عبارات بعدي وقفنا‌مه اهداءکننده موقوفه دليل و علت اصلي وقف را نيز توضيح مي‌دهد، او مي‌گويد چون در ضمن سرکشي و بازديد از اماکن و بيوتات مختلف آستان قدس مشاهده نموده که پرستاري و مراقبت از بيماران بستري در دارالشفاء به دليل کاستي کادر پرستاري و خدمه زن با مشکلات و معضلاتي روبرو است تصميم گرفته تا کنيز ملکي خود را تحت عنوان بيماردار به دارالشفاء هديه کرده و آن را وقف خدمت بيماران آنجا نمايد. «... و خود به نفس نفيس با عمال و مباشرين جليس مي‌شدند که رفع هر نوع نقص و قصور و دفع هر نوع فتنه و فتور که در امور اگر احياناً باشد فرمايند اتفاقاً قصوري در نسوان بيمارداران دارالشفاء مبارکه ملاحظه فرمودند يک نفر جاريه ملکيه ابتياعيه ميشيه خود را که مسماست به فضه... پيشکش سرکار فيض آثار فرمودند...».
+
در پوشند که (ان الابرار لفی نعیم)...». اما در عبارات بعدی وقفنا‌مه اهداءکننده موقوفه دلیل و علت اصلی وقف را نیز توضیح می‌دهد، او می‌گوید چون در ضمن سرکشی و بازدید از اماکن و بیوتات مختلف آستان قدس مشاهده نموده که پرستاری و مراقبت از بیماران بستری در دارالشفاء به دلیل کاستی کادر پرستاری و خدمه زن با مشکلات و معضلاتی روبرو است تصمیم گرفته تا کنیز ملکی خود را تحت عنوان بیماردار به دارالشفاء هدیه کرده و آن را وقف خدمت بیماران آنجا نماید. «... و خود به نفس نفیس با عمال و مباشرین جلیس می‌شدند که رفع هر نوع نقص و قصور و دفع هر نوع فتنه و فتور که در امور اگر احیاناً باشد فرمایند اتفاقاً قصوری در نسوان بیمارداران دارالشفاء مبارکه ملاحظه فرمودند یک نفر جاریه ملکیه ابتیاعیه میشیه خود را که مسماست به فضه... پیشکش سرکار فیض آثار فرمودند...».
==ويژگي‌هاي خاص و بارز وقفنامه==  
+
==ویژگی‌های خاص و بارز وقفنامه==  
علاوه بر ويژگي خاص اين [[وقفنا‌مه]] که همان [[وقف]] کنيز براي خدمتگزاري در دارالشفاء [[امام رضا (عليه السلام)]] است، نکته‌ ديگري نيز در آن جلب نظر مي‌کند و آن عدم برخورداري وقفنا‌مه از متولي خاص و مشخص است. همان طور که مي‌دانيم هر مورد وقفي داراي چهار رکن اصلي است: واقف، موقوفه، موقوفٌ‌عليهم و متولي. متولي کسي است که در وقفنا‌مه از طرف واقف براي اداره عين موقوفه معين مي‌شود
+
علاوه بر ویژگی خاص این [[وقفنا‌مه]] که همان [[وقف]] کنیز برای خدمتگزاری در دارالشفاء [[امام رضا (علیه السلام)]] است، نکته‌ دیگری نیز در آن جلب نظر می‌کند و آن عدم برخورداری وقفنا‌مه از متولی خاص و مشخص است. همان طور که می‌دانیم هر مورد وقفی دارای چهار رکن اصلی است: واقف، موقوفه، موقوفٌ‌علیهم و متولی. متولی کسی است که در وقفنا‌مه از طرف واقف برای اداره عین موقوفه معین می‌شود
 
<ref>
 
<ref>
 
وقف میراث جاویدان ،ش2،ص69.  
 
وقف میراث جاویدان ،ش2،ص69.  
 
</ref>
 
</ref>
؛ ليکن در اين مورد خاص هيچ اشاره‌اي به شخص متولي صورت نمي‌گيرد. به نظر مي‌رسد واقف علي‌رغم اين که در محدوديت‌ها و قيود [[وقف]] چهار شرط را ذکر نموده و خريد و فروش، بخشيدن، به رهن دادن و اجاره دادن اين موقوفه را ممنوع اعلام کرده است؛ اما هيچ ضمانتي براي اجراي مفاد وقفنا‌مه‌‌اش لحاظ نکرده و آن را بدون ولي و سرپرست رها نموده است.
+
؛ لیکن در این مورد خاص هیچ اشاره‌ای به شخص متولی صورت نمی‌گیرد. به نظر می‌رسد واقف علی‌رغم این که در محدودیت‌ها و قیود [[وقف]] چهار شرط را ذکر نموده و خرید و فروش، بخشیدن، به رهن دادن و اجاره دادن این موقوفه را ممنوع اعلام کرده است؛ اما هیچ ضمانتی برای اجرای مفاد وقفنا‌مه‌‌اش لحاظ نکرده و آن را بدون ولی و سرپرست رها نموده است.
شرح و توصيف وقفنامه  
+
شرح و توصیف وقفنامه  
[[وقفنا‌مه]] ميرزا محمد حسين عضدالملک موقوفه‌اي با شرايط خاص و ويژگي‌هاي منحصر به فرد است که بايد آن را از جنبه‌هاي مختلف مورد تحليل و دقت نظر قرار داد. بنابراين با توجه به مفاهيم مطرح شده در [[وقفنا‌مه]]، اين سند از جنبه‌هاي فقهي و مذهبي، تاريخي، اقتصادي و اجتماعي و سياسي مورد بررسي قرار مي‌گيرد.
+
[[وقفنا‌مه]] میرزا محمد حسین عضدالملک موقوفه‌ای با شرایط خاص و ویژگی‌های منحصر به فرد است که باید آن را از جنبه‌های مختلف مورد تحلیل و دقت نظر قرار داد. بنابراین با توجه به مفاهیم مطرح شده در [[وقفنا‌مه]]، این سند از جنبه‌های فقهی و مذهبی، تاریخی، اقتصادی و اجتماعی و سیاسی مورد بررسی قرار می‌گیرد.
==جنبه فقهي و مذهبي==  
+
==جنبه فقهی و مذهبی==  
[[وقف]] در فقه اسلامي حاوي ويژگي‌هايي است که آن را از ديگر امور خيرخواهانه بشري متمايز مي‌کند. عمل به آن در جهان [[اسلام]] و به ويژه ايران آن را به يکي از شئون فرهنگي و تمدني تبديل کرده و ابعادي از روحيه گذشتگان ما را به نمايش مي‌گذارد.
+
[[وقف]] در فقه اسلامی حاوی ویژگی‌هایی است که آن را از دیگر امور خیرخواهانه بشری متمایز می‌کند. عمل به آن در جهان [[اسلام]] و به ویژه ایران آن را به یکی از شئون فرهنگی و تمدنی تبدیل کرده و ابعادی از روحیه گذشتگان ما را به نمایش می‌گذارد.
 
<ref>
 
<ref>
 
«نقش کتاب و کتابخانه های وقفی در توسعه فر هنگی مناطق »ص47.  
 
«نقش کتاب و کتابخانه های وقفی در توسعه فر هنگی مناطق »ص47.  
 
</ref>
 
</ref>
در برخورد و مواجه با اين وقفنا‌مه اولين سؤالي که در ذهن شکل مي‌گيرد اين پرسش است که آيا [[وقف]] بنده و مملوک در [[اسلام]] جايز است يا خير؟ براي پاسخ به اين سؤال بايد گفت همه مذاهب و فرق فقهي [[اسلام]] اعم از حنفي، شافعي، ملکي، حنبلي، زيدي و ظاهري در پذيرش اصل [[وقف]] با هم اتفاق‌نظر داشته و آن را جايز مي‌شمارند اما در مورد مصاديق آن با هم اختلاف نظراتي دارند. برخي وقف را تنها در مورد [[مسجد]] جايز مي‌دانند که اين قول نزد مذاهب اسلامي متروک است.
+
در برخورد و مواجه با این وقفنا‌مه اولین سؤالی که در ذهن شکل می‌گیرد این پرسش است که آیا [[وقف]] بنده و مملوک در [[اسلام]] جایز است یا خیر؟ برای پاسخ به این سؤال باید گفت همه مذاهب و فرق فقهی [[اسلام]] اعم از حنفی، شافعی، ملکی، حنبلی، زیدی و ظاهری در پذیرش اصل [[وقف]] با هم اتفاق‌نظر داشته و آن را جایز می‌شمارند اما در مورد مصادیق آن با هم اختلاف نظراتی دارند. برخی وقف را تنها در مورد [[مسجد]] جایز می‌دانند که این قول نزد مذاهب اسلامی متروک است.
 
<ref>
 
<ref>
 
فقه تطبیقی ،ص414.   
 
فقه تطبیقی ،ص414.   
 
</ref>
 
</ref>
در حالي که گروهي ديگر مظاهر و مصاديق [[وقف]] را از [[مسجد]] فراتر دانسته و آن را در مورد خانه، زمين، باغ، سلاح، چارپايان و [[قرآن]] جايز و در غير اين موارد روا نمي‌دانند.
+
در حالی که گروهی دیگر مظاهر و مصادیق [[وقف]] را از [[مسجد]] فراتر دانسته و آن را در مورد خانه، زمین، باغ، سلاح، چارپایان و [[قرآن]] جایز و در غیر این موارد روا نمی‌دانند.
 
<ref>
 
<ref>
 
نگاهی به وقف وآثار اقتصادی و اجتماعی آن، ص14.  
 
نگاهی به وقف وآثار اقتصادی و اجتماعی آن، ص14.  
 
</ref>
 
</ref>
در فقه شيعه علاوه بر اين موارد موضوعاتي چون [[وقف]] بنده و مملوک نيز مورد قبول قرار گرفته است. نگاهي به برخي [[احکام]] و قوانين فقهي که در اين زمينه وجود دارد هم‌چون «[[وقف]] بنده‌اي که فرار نموده يا در دست ظالمي غصب شده و امثال آن باطل است» يا «اگر بنده و عبدي را [[وقف]] کنند، نفقه آن بر عهده موقوفٌ عليهم مي‌باشد».
+
در فقه شیعه علاوه بر این موارد موضوعاتی چون [[وقف]] بنده و مملوک نیز مورد قبول قرار گرفته است. نگاهی به برخی [[احکام]] و قوانین فقهی که در این زمینه وجود دارد هم‌چون «[[وقف]] بنده‌ای که فرار نموده یا در دست ظالمی غصب شده و امثال آن باطل است» یا «اگر بنده و عبدی را [[وقف]] کنند، نفقه آن بر عهده موقوفٌ علیهم می‌باشد».
 
<ref>
 
<ref>
 
ترجمه فارسی شرایع الاسلام ،ج11،صص352-355.   
 
ترجمه فارسی شرایع الاسلام ،ج11،صص352-355.   
 
</ref>
 
</ref>
گواهي بر اين مطلب است که اين نوع [[وقف‌]] در فقه شيعه مورد تأييد مي‌باشد چرا که براي آن [[احکام]] خاصي در نظر گرفته شده است.  
+
گواهی بر این مطلب است که این نوع [[وقف‌]] در فقه شیعه مورد تأیید می‌باشد چرا که برای آن [[احکام]] خاصی در نظر گرفته شده است.  
از سوي ديگر اين [[وقفنا‌مه]] اين پرسش را ايجاد مي‌کند که اساساً چرا در [[اسلام]] با برده‌داري مخالفت و مبارزه جدي و علني صورت نگرفته و تقريباً با نوعي تسامح و تساهل با آن برخورد شده است. تا آن جا که در احکام فقهي نيز اين موضوع براي خود جايي باز کرده و تا حدودي رسميت يافته است؟  
+
از سوی دیگر این [[وقفنا‌مه]] این پرسش را ایجاد می‌کند که اساساً چرا در [[اسلام]] با برده‌داری مخالفت و مبارزه جدی و علنی صورت نگرفته و تقریباً با نوعی تسامح و تساهل با آن برخورد شده است. تا آن جا که در احکام فقهی نیز این موضوع برای خود جایی باز کرده و تا حدودی رسمیت یافته است؟  
همان طور که مي‌دانيم [[اسلام]] آئيني است که اصولاً براي مبارزه با شرک و بت‌پرستي به وجود آمد. بنابراين تنها در برابر کفر و الحاد جبهه گرفت و براي نابودي مظاهر آن به مبارزه پرداخت. اين آئين در برابر ديگر اعتقادات و سنت‌هاي زشت و غيراخلاقي موجود در جامعه از جمله برده‌داري تلاش نمود با توصيه و سفارش اقدام به جايگزين نمودن عادات و رسوم نيک به جاي عادات و رفتارهاي ناپسند نمايد. بايد توجه داشت که در [[اسلام]] [[احکام]] از جهات مختلف مورد دسته‌بندي قرار گرفته است. بخشي از [[احکام اسلام]] به احکام امضايي مشهور هستند. به اين معني که عرف و عقلا اين امور را اعتبار کرده‌اند، همانند ملکيت، زوجيت و ديگر منشآت عقود و ايقاعات. اين امور اعتباري (اعتبارات قانوني) قبل از شريعت هم در جامعه انساني وجود داشته‌اند و نظام اجتماعي و اقتصادي جامعه مبتني بر آن‌ها بوده و شارع مقدس [[اسلام]] نيز آن‌ها را امضا و تأييد کرده است.
+
همان طور که می‌دانیم [[اسلام]] آئینی است که اصولاً برای مبارزه با شرک و بت‌پرستی به وجود آمد. بنابراین تنها در برابر کفر و الحاد جبهه گرفت و برای نابودی مظاهر آن به مبارزه پرداخت. این آئین در برابر دیگر اعتقادات و سنت‌های زشت و غیراخلاقی موجود در جامعه از جمله برده‌داری تلاش نمود با توصیه و سفارش اقدام به جایگزین نمودن عادات و رسوم نیک به جای عادات و رفتارهای ناپسند نماید. باید توجه داشت که در [[اسلام]] [[احکام]] از جهات مختلف مورد دسته‌بندی قرار گرفته است. بخشی از [[احکام اسلام]] به احکام امضایی مشهور هستند. به این معنی که عرف و عقلا این امور را اعتبار کرده‌اند، همانند ملکیت، زوجیت و دیگر منشآت عقود و ایقاعات. این امور اعتباری (اعتبارات قانونی) قبل از شریعت هم در جامعه انسانی وجود داشته‌اند و نظام اجتماعی و اقتصادی جامعه مبتنی بر آن‌ها بوده و شارع مقدس [[اسلام]] نیز آن‌ها را امضا و تأیید کرده است.
 
<ref>
 
<ref>
 
قوائد الاصول (تقریرات میرزای نایینی )،ج4،ص386.  
 
قوائد الاصول (تقریرات میرزای نایینی )،ج4،ص386.  
 
</ref>
 
</ref>
هم چنين بايد اين نکته را هم در نظر داشت که همواره احکام امضايي به علت مطلوب و پسنديده بودن مورد امضا و تأييد قرار نگرفته است. زيرا اين احکام خود بر دو قسم مي‌باشند: قسمت اول «احکام امضايي مطلوب» و قسمت دوم «احکام امضايي تحميلي». احکام امضايي تحميلي آن قسم از احکام هستند که نه به خاطر موجه و مطلوب بودن که به خاطر رواج و شيوع در عرف و وجود محذورات اجتماعي در مخالفت با آن‌ها، مورد امضا قرار گرفته‌اند و در حقيقت، پذيرش اين دسته از احکام بر شريعت تحميل شده است. در حالي که قسم اول چنين نيستند و به خاطر عقلايي، منطقي و موجه بودن مورد تأييد شرع قرار گرفته‌اند. در اين ميان موضوع برده‌داري در زمان بعثت حضرت ختمي مرتبت (صلّي الله عليه و آله) يکي از اين موارد است. اين پديده در آغاز ترويج دين اسلام، امري معمول و رايج در ميان عرف بود، به گونه‌اي که يکي از منابع اصلي مالکيت، برده‌ها بودند. بنابراين اگر شريعت اسلام آن را نمي‌پذيرفت همانند آن بود که اصلي‌ترين منبع ثروت مردم را کان لم يکن اعلام کند. پس [[اسلام]] آن را به نحو تحميلي پذيرفت، اما سياستي اتخاذ کرد که برده‌داري به تدريج ملغي و منسوخ گردد.
+
هم چنین باید این نکته را هم در نظر داشت که همواره احکام امضایی به علت مطلوب و پسندیده بودن مورد امضا و تأیید قرار نگرفته است. زیرا این احکام خود بر دو قسم می‌باشند: قسمت اول «احکام امضایی مطلوب» و قسمت دوم «احکام امضایی تحمیلی». احکام امضایی تحمیلی آن قسم از احکام هستند که نه به خاطر موجه و مطلوب بودن که به خاطر رواج و شیوع در عرف و وجود محذورات اجتماعی در مخالفت با آن‌ها، مورد امضا قرار گرفته‌اند و در حقیقت، پذیرش این دسته از احکام بر شریعت تحمیل شده است. در حالی که قسم اول چنین نیستند و به خاطر عقلایی، منطقی و موجه بودن مورد تأیید شرع قرار گرفته‌اند. در این میان موضوع برده‌داری در زمان بعثت حضرت ختمی مرتبت (صلّی الله علیه و آله) یکی از این موارد است. این پدیده در آغاز ترویج دین اسلام، امری معمول و رایج در میان عرف بود، به گونه‌ای که یکی از منابع اصلی مالکیت، برده‌ها بودند. بنابراین اگر شریعت اسلام آن را نمی‌پذیرفت همانند آن بود که اصلی‌ترین منبع ثروت مردم را کان لم یکن اعلام کند. پس [[اسلام]] آن را به نحو تحمیلی پذیرفت، اما سیاستی اتخاذ کرد که برده‌داری به تدریج ملغی و منسوخ گردد.
 
<ref>
 
<ref>
 
قواعد فقه(بخش مدنی مالکیت ،مسئولیت )،صص6-7.
 
قواعد فقه(بخش مدنی مالکیت ،مسئولیت )،صص6-7.
 
</ref>
 
</ref>
نکته ديگر در اين ميان اشاراتي است که در آيات [[قرآن کريم]] به اين موضوع شده است و به صراحت از مسلمانان خواسته شده که با بردگان رفتار نيکويي داشته باشند
+
نکته دیگر در این میان اشاراتی است که در آیات [[قرآن کریم]] به این موضوع شده است و به صراحت از مسلمانان خواسته شده که با بردگان رفتار نیکویی داشته باشند
 
<ref>
 
<ref>
 
سوره نساء،آیه 25در این باره می فرماید:«با پدر ومادر خویش ویتیمان و بینوایان و همسایگان دور ونزدیک،دوستان وآوارگان وبردگان جز به نیکویی رفتار نداشته باشید زیرا خداوند از خودپسندان بیزار است.   
 
سوره نساء،آیه 25در این باره می فرماید:«با پدر ومادر خویش ویتیمان و بینوایان و همسایگان دور ونزدیک،دوستان وآوارگان وبردگان جز به نیکویی رفتار نداشته باشید زیرا خداوند از خودپسندان بیزار است.   
 
</ref>
 
</ref>
يا اين که بخشي از صدقات به آزادي بردگان اختصاص داده شود.
+
یا این که بخشی از صدقات به آزادی بردگان اختصاص داده شود.
 
<ref>
 
<ref>
 
سوره توبه ،آیه 60 در این مورد چنین می فرماید :مصرف صدقات منحصراً مختص (به این هشت طایفه ) است :فقیران و عاجزان ومتصدیان اداره صدقات وبرای تألیف قلوب (یعنی برای متمایل کردن بیگانگان به دین اسلام ) وآزادی بندگان وقرض دادن در راه خدا وبه در ماندگان این مصارف هشت گانه فرض وحکم است که خدا (بر تمام حکم و مصالح امور )آگاه است.  
 
سوره توبه ،آیه 60 در این مورد چنین می فرماید :مصرف صدقات منحصراً مختص (به این هشت طایفه ) است :فقیران و عاجزان ومتصدیان اداره صدقات وبرای تألیف قلوب (یعنی برای متمایل کردن بیگانگان به دین اسلام ) وآزادی بندگان وقرض دادن در راه خدا وبه در ماندگان این مصارف هشت گانه فرض وحکم است که خدا (بر تمام حکم و مصالح امور )آگاه است.  
 
</ref>
 
</ref>
البته توصيه و عملکرد [[پيامبر]] که نمونه و الگوي جامعه اسلامي بود نيز بر اين مهم تأکيد داشت و سفارش‌ها و دستورات ايشان زمينه آزادي بسياري از بردگان را فراهم مي‌نمود. از جمله اين که [[پيامبر اکرم (صلّي الله عليه و آله)]] ‌فرمودند: اگر برده‌اي پس از هفت سال خدمت قيمت خود را حاضر کرد، صاحبش بايد بپذيرد و او را آزاد نمايد
+
البته توصیه و عملکرد [[پیامبر]] که نمونه و الگوی جامعه اسلامی بود نیز بر این مهم تأکید داشت و سفارش‌ها و دستورات ایشان زمینه آزادی بسیاری از بردگان را فراهم می‌نمود. از جمله این که [[پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله)]] ‌فرمودند: اگر برده‌ای پس از هفت سال خدمت قیمت خود را حاضر کرد، صاحبش باید بپذیرد و او را آزاد نماید
 
<ref>
 
<ref>
 
نگاهی بر بردگی ،ص118.   
 
نگاهی بر بردگی ،ص118.   
 
</ref>
 
</ref>
، يا اين که کفاره برخي از گناهان سهوي، آزاد نمودن بنده است.
+
، یا این که کفاره برخی از گناهان سهوی، آزاد نمودن بنده است.
 
<ref>
 
<ref>
 
تاریخ سیاسی واجتماعی اسلامی ،ص243.
 
تاریخ سیاسی واجتماعی اسلامی ،ص243.
 
</ref>
 
</ref>
همه اين مطالب گوياي اين حقيقت است که مفاد کلي تعاليم اسلامي نه تنها بردگي دائم را غير ممکن نموده بلکه در جهت حذف تدريجي آن نيز گام برداشته است.
+
همه این مطالب گویای این حقیقت است که مفاد کلی تعالیم اسلامی نه تنها بردگی دائم را غیر ممکن نموده بلکه در جهت حذف تدریجی آن نیز گام برداشته است.
 
<ref>
 
<ref>
 
تاریخی بردگی در اسلام ،ص13.   
 
تاریخی بردگی در اسلام ،ص13.   
 
</ref>
 
</ref>
وجود نمونه‌هاي بسياري از آزاد‌نامه که در طي آن افراد غلامان يا کنيزان ابتياعي يا هبه شده خود را از قيد تملک خارج و آزاد کرده‌اند نيز گواهي بر صدق اين مدعاست.
+
وجود نمونه‌های بسیاری از آزاد‌نامه که در طی آن افراد غلامان یا کنیزان ابتیاعی یا هبه شده خود را از قید تملک خارج و آزاد کرده‌اند نیز گواهی بر صدق این مدعاست.
 
<ref>
 
<ref>
 
فهرست نسخه های خطی کتابخانه ملی ملک ،ص10.  
 
فهرست نسخه های خطی کتابخانه ملی ملک ،ص10.  
 
</ref>
 
</ref>
البته شواهد ديگري نيز در دست است که نشان مي‌دهد برخي از مسلمانان صاحب برده هر ساله در هنگام اعياد و جشن‌هاي مختلف اقدام به آزاد کردن غلامان خود مي‌نموده‌اند و اين حرکت از سوي برخي علما و مجتهدان به صورت خريد غلام و آزاد سازي آن‌ها نيز دنبال مي‌شده است.
+
البته شواهد دیگری نیز در دست است که نشان می‌دهد برخی از مسلمانان صاحب برده هر ساله در هنگام اعیاد و جشن‌های مختلف اقدام به آزاد کردن غلامان خود می‌نموده‌اند و این حرکت از سوی برخی علما و مجتهدان به صورت خرید غلام و آزاد سازی آن‌ها نیز دنبال می‌شده است.
 
<ref>
 
<ref>
 
سفرنامه میرزا خانلر خان اعتصام الملک ،ص319.
 
سفرنامه میرزا خانلر خان اعتصام الملک ،ص319.
 
</ref>
 
</ref>
==جنبه تاريخي==  
+
==جنبه تاریخی==  
شواهد تاريخي حاکي از آن است که رسم پيشکشي زنان و دختران جهت خدمتگزاري در معابد و مکان‌هاي مقدس ريشه‌اي طولاني داشته و به گذشته‌هاي بسيار دور باز مي‌گردد. در بررسي منابع و مآخذ تاريخي مي‌توان ردپاي اين موضوع را در تمدن‌هاي قديمي بين‌النهرين از جمله تمدن سومر يافت. تحقيقات نشان مي‌دهد در اين ادوار تاريخي والدين با افتخار دختران خود را جهت خدمت به معابد مي‌فرستادند. آنها در اين خصوص جشن‌هايي نيز برپا کرده و همراه فرزندان‌شان جهيزيه روانه مي‌کردند.
+
شواهد تاریخی حاکی از آن است که رسم پیشکشی زنان و دختران جهت خدمتگزاری در معابد و مکان‌های مقدس ریشه‌ای طولانی داشته و به گذشته‌های بسیار دور باز می‌گردد. در بررسی منابع و مآخذ تاریخی می‌توان ردپای این موضوع را در تمدن‌های قدیمی بین‌النهرین از جمله تمدن سومر یافت. تحقیقات نشان می‌دهد در این ادوار تاریخی والدین با افتخار دختران خود را جهت خدمت به معابد می‌فرستادند. آنها در این خصوص جشن‌هایی نیز برپا کرده و همراه فرزندان‌شان جهیزیه روانه می‌کردند.
 
<ref>
 
<ref>
 
تاریخ تمدن، ج1، ص156.
 
تاریخ تمدن، ج1، ص156.
 
</ref>
 
</ref>
بي‌ترديد در اين ادوار زنان در خدمت و مورد بهره‌برداري کاهنان معابد قرار مي‌گرفتند اما انجام و ماهيت عمل کاملاً در راستاي انديشه‌ها و اعتقادات مذهبي مردم قرار داشت زيرا هدف و مقصود اصلي جلب نظر و خشنودي خدايان بود.  
+
بی‌تردید در این ادوار زنان در خدمت و مورد بهره‌برداری کاهنان معابد قرار می‌گرفتند اما انجام و ماهیت عمل کاملاً در راستای اندیشه‌ها و اعتقادات مذهبی مردم قرار داشت زیرا هدف و مقصود اصلی جلب نظر و خشنودی خدایان بود.  
از همين منظر مي‌توان نگاهي به داستان زندگي [[حضرت مريم (عليها السلام)]] داشت که [[قرآن کريم]] آن را روايت مي‌کند. [[خداوند]] در [[سوره آل عمران]]، آيه 35 از زبان «حنّه» مادر [[حضرت مريم]] مي‌فرمايد: «پروردگارا هر آنچه را که در شکم دارم آزاد و رها براي تو نذر کرده‌ام پس مرا پذيرا باش که تو شنوا و بينايي». اگر چه ميان نذر و [[وقف]] تفاوت وجود دارد و اين دو به لحاظ ماهيت با هم فرق مي‌کنند اما در اين آيه ضمن طرح مسئله نذر فرزند به آزادي و رهايي و ارتباطي که اين دو با يکديگر دارند اشاره مي‌شود. رابطه‌اي که دقيقا ميان [[وقف]] و آزادي کنيز در وقفنامه ميرزا محمد حسين عضدالملک نيز برقرار مي‌شود. در روايات آمده است چون حنّه پا به سن پيري گذاشت و داراي فرزندي نشد از [[خداوند]] خواست تا به او فرزندي عنايت کند و زماني که فهميد در بطن خود کودکي دارد او را براي [[خداوند]] نذر کرد تا در کليسا بماند و پيوسته [[پروردگار]] را عبادت کند و او در هيچ يک از امور دنيا از اين فرزند بهره‌مند نشود.
+
از همین منظر می‌توان نگاهی به داستان زندگی [[حضرت مریم (علیها السلام)]] داشت که [[قرآن کریم]] آن را روایت می‌کند. [[خداوند]] در [[سوره آل عمران]]، آیه 35 از زبان «حنّه» مادر [[حضرت مریم]] می‌فرماید: «پروردگارا هر آنچه را که در شکم دارم آزاد و رها برای تو نذر کرده‌ام پس مرا پذیرا باش که تو شنوا و بینایی». اگر چه میان نذر و [[وقف]] تفاوت وجود دارد و این دو به لحاظ ماهیت با هم فرق می‌کنند اما در این آیه ضمن طرح مسئله نذر فرزند به آزادی و رهایی و ارتباطی که این دو با یکدیگر دارند اشاره می‌شود. رابطه‌ای که دقیقا میان [[وقف]] و آزادی کنیز در وقفنامه میرزا محمد حسین عضدالملک نیز برقرار می‌شود. در روایات آمده است چون حنّه پا به سن پیری گذاشت و دارای فرزندی نشد از [[خداوند]] خواست تا به او فرزندی عنایت کند و زمانی که فهمید در بطن خود کودکی دارد او را برای [[خداوند]] نذر کرد تا در کلیسا بماند و پیوسته [[پروردگار]] را عبادت کند و او در هیچ یک از امور دنیا از این فرزند بهره‌مند نشود.
 
<ref>
 
<ref>
 
بررسی تاریخی قصص قرآن،ج3،ص243.
 
بررسی تاریخی قصص قرآن،ج3،ص243.
 
</ref>
 
</ref>
نکته قابل توجه اين آيه آن است که نذر فرزند و تقديم کردن او به معبد معادل با آزادي او قرار گرفته است. اين نشان مي‌دهد در اعتقاد و انديشه مادر که پيرو شريعت الهي است هر آنچه از قيد تملک خارج شده و به خداوند اختصاص يابد آزادي يافته است و البته در اين مورد چون آنچه نذر شده موجودي ذي‌شعور است کاملاً اين آزادي تحقق يافته و براي صاحبش اسباب تقرب و نزديکي به ذات ربوبي را به ارمغان آورده است. اين سنت بعدها نيز ادامه مي‌يابد «ربيط» يکي از انواع نذر در دوره جاهليت است. مردم عصر جاهلي نذر مي‌کردند اگر فرزندي که به دنيا مي‌آيد زنده بماند و به زندگي خود با آنها ادامه دهد و بزرگ شود، چه پسر باشد و چه دختر، او را خادم کعبه و بت‌ها قرار دهند.
+
نکته قابل توجه این آیه آن است که نذر فرزند و تقدیم کردن او به معبد معادل با آزادی او قرار گرفته است. این نشان می‌دهد در اعتقاد و اندیشه مادر که پیرو شریعت الهی است هر آنچه از قید تملک خارج شده و به خداوند اختصاص یابد آزادی یافته است و البته در این مورد چون آنچه نذر شده موجودی ذی‌شعور است کاملاً این آزادی تحقق یافته و برای صاحبش اسباب تقرب و نزدیکی به ذات ربوبی را به ارمغان آورده است. این سنت بعدها نیز ادامه می‌یابد «ربیط» یکی از انواع نذر در دوره جاهلیت است. مردم عصر جاهلی نذر می‌کردند اگر فرزندی که به دنیا می‌آید زنده بماند و به زندگی خود با آنها ادامه دهد و بزرگ شود، چه پسر باشد و چه دختر، او را خادم کعبه و بت‌ها قرار دهند.
 
<ref>
 
<ref>
 
لسان العرب، ج14، ص100.
 
لسان العرب، ج14، ص100.
 
</ref>
 
</ref>
گرچه [[وقفنامه]] مذکور نمونه‌اي منحصر به فرد در اين زمينه است اما با پيوندي که ميان نذر و [[وقف]] برقرار مي‌شود مي‌توان از اسناد ديگري نام برد که در آن‌ها صريحاً موضوع نذر غلام يا غلام‌بچه براي خدمت در آستان قدس رضوي مطرح مي‌شود. در يکي از اين اسناد که به دوره صفويه و سال 1080ق باز مي‌گردد آمده است؛ به جهت غلامي که نذر سرکار آورده‌اند قباي کوچک، پيراهن، ازار
+
گرچه [[وقفنامه]] مذکور نمونه‌ای منحصر به فرد در این زمینه است اما با پیوندی که میان نذر و [[وقف]] برقرار می‌شود می‌توان از اسناد دیگری نام برد که در آن‌ها صریحاً موضوع نذر غلام یا غلام‌بچه برای خدمت در آستان قدس رضوی مطرح می‌شود. در یکی از این اسناد که به دوره صفویه و سال 1080ق باز می‌گردد آمده است؛ به جهت غلامی که نذر سرکار آورده‌اند قبای کوچک، پیراهن، ازار
 
<ref>
 
<ref>
 
ازار:به معنی شلوار و لنگ، (لغت نامه دهخدا، ذیل واژه ازار)
 
ازار:به معنی شلوار و لنگ، (لغت نامه دهخدا، ذیل واژه ازار)
 
</ref>
 
</ref>
، کفش، کلاه و شال تهيه شده است.
+
، کفش، کلاه و شال تهیه شده است.
 
<ref>
 
<ref>
 
سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره34088.
 
سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره34088.
 
</ref>
 
</ref>
بي ترديد اين اسناد، سوابق و پيشينه طولاني‌تري از نذر براي مکان‌هاي مذهبي به خصوص [[حرم امام رضا (عليه السلام)]] را ارائه مي‌کند و ريشه‌دار بودن اين گونه اعتقادات را قوت مي‌بخشد.
+
بی تردید این اسناد، سوابق و پیشینه طولانی‌تری از نذر برای مکان‌های مذهبی به خصوص [[حرم امام رضا (علیه السلام)]] را ارائه می‌کند و ریشه‌دار بودن این گونه اعتقادات را قوت می‌بخشد.
جنبه اقتصادي
+
==جنبه اقتصادی==
در سطر چهاردهم وقفنا‌مه، واقف به اين مطلب اذعان مي‌کند که مورد وقف کنيزي سياه پوست است که آن را از طريق خريداري به دست آورده و حال تصميم دارد او را به صورت هميشگي پيشکش دارالشفاء [[امام رضا (عليه السلام)]] کند. اين موضوع گرچه به شکل تلويحي اشاره به موضوع خريد و فروش برده در ايران دارد اما ناخودآگاه اين پرسش را ايجاد مي‌کند که نقش ايران در اين زمان در تجارت برده چه بوده است؟ و چه تحولاتي باعث گرديده بردگان سياه پوست از خانه اقشار و طبقات مرفه جامعه ايراني سر درآورند؟  
+
در سطر چهاردهم وقفنا‌مه، واقف به این مطلب اذعان می‌کند که مورد وقف کنیزی سیاه پوست است که آن را از طریق خریداری به دست آورده و حال تصمیم دارد او را به صورت همیشگی پیشکش دارالشفاء [[امام رضا (علیه السلام)]] کند. این موضوع گرچه به شکل تلویحی اشاره به موضوع خرید و فروش برده در ایران دارد اما ناخودآگاه این پرسش را ایجاد می‌کند که نقش ایران در این زمان در تجارت برده چه بوده است؟ و چه تحولاتی باعث گردیده بردگان سیاه پوست از خانه اقشار و طبقات مرفه جامعه ایرانی سر درآورند؟  
براي روشن شدن اين مطلب بايد نگاهي گذرا به راه‌هاي ورود برده به ايران نمود. در دوره قاجاريه ورود برده به ايران از نواحي شمال غربي (قفقاز و مناطق کرد نشين)، شمال و شمال شرقي (سرزمين ترکمن‌ها و مناطق هم‌جوار آن)، جنوب شرقي (مکران و بلوچستان)، برده‌گيري‌هاي بلوچ‌ها و جنوب (بنادر خليج فارس) انجام مي‌گرفت.
+
برای روشن شدن این مطلب باید نگاهی گذرا به راه‌های ورود برده به ایران نمود. در دوره قاجاریه ورود برده به ایران از نواحی شمال غربی (قفقاز و مناطق کرد نشین)، شمال و شمال شرقی (سرزمین ترکمن‌ها و مناطق هم‌جوار آن)، جنوب شرقی (مکران و بلوچستان)، برده‌گیری‌های بلوچ‌ها و جنوب (بنادر خلیج فارس) انجام می‌گرفت.
 
<ref>
 
<ref>
 
تاریخ و تمدن اسلامی، شماره 13، صص116-121.
 
تاریخ و تمدن اسلامی، شماره 13، صص116-121.
 
</ref>  
 
</ref>  
غلامان و کنيزان قفقازي به ويژه گرجي‌ها غالبا در پي تجاوزهايي که به منظور دزديدن اشخاص يا احشام در سرزمين‌شان صورت مي‌گرفت، اسير مي‌شدند. افرادي که هم در اين چپاول‌ها به دست ايرانيان مي‌افتادند، به معرض فروش گذاشته مي‌شدند.
+
غلامان و کنیزان قفقازی به ویژه گرجی‌ها غالبا در پی تجاوزهایی که به منظور دزدیدن اشخاص یا احشام در سرزمین‌شان صورت می‌گرفت، اسیر می‌شدند. افرادی که هم در این چپاول‌ها به دست ایرانیان می‌افتادند، به معرض فروش گذاشته می‌شدند.
 
<ref>
 
<ref>
 
خاطرات لیدی شیل، ص215.
 
خاطرات لیدی شیل، ص215.
 
</ref>
 
</ref>
در مناطق کرد نشين در شمال غربي و غرب ايران نيز دختران کرد در ازاي مبالغي اندک به خانواده‌هاي ايراني فروخته مي‌شدند.
+
در مناطق کرد نشین در شمال غربی و غرب ایران نیز دختران کرد در ازای مبالغی اندک به خانواده‌های ایرانی فروخته می‌شدند.
 
<ref>
 
<ref>
 
سفرنامه دروویل، ص238.
 
سفرنامه دروویل، ص238.
 
</ref>
 
</ref>
از اواسط قرن 13ق به علت جدا شدن قفقاز و آسياي ميانه از ايران و اعلام منع برده‌فروشي در اين مناطق توسط روس‌ها، ورود غلام و کنيز قفقازي به ايران متوقف شد. اولين گام براي آزادي اين دسته از غلامان و کنيزان در ايران طي عهدنامه گلستان
+
از اواسط قرن 13ق به علت جدا شدن قفقاز و آسیای میانه از ایران و اعلام منع برده‌فروشی در این مناطق توسط روس‌ها، ورود غلام و کنیز قفقازی به ایران متوقف شد. اولین گام برای آزادی این دسته از غلامان و کنیزان در ایران طی عهدنامه گلستان
 
<ref>
 
<ref>
 
عهد نامه گلستان در سال 1228/1813 م میان میرزا ابوالحسن خان ایلچی و سردار روسیه منعقد شد. طبق بند ششم این معاهده تمام اسرای طرفین تا سه  ماه پس از انعقاد معاهده می بایست آزاد و به سرزمین خود مسترد شود.  
 
عهد نامه گلستان در سال 1228/1813 م میان میرزا ابوالحسن خان ایلچی و سردار روسیه منعقد شد. طبق بند ششم این معاهده تمام اسرای طرفین تا سه  ماه پس از انعقاد معاهده می بایست آزاد و به سرزمین خود مسترد شود.  
 
</ref>
 
</ref>
برداشته شد و اقدام بعدي جهت آزادي اسراي قفقازي طبق معاهده ترکمانچاي
+
برداشته شد و اقدام بعدی جهت آزادی اسرای قفقازی طبق معاهده ترکمانچای
 
<ref>
 
<ref>
 
عهدنامه ترکمنچای در سال 1243ق/ 1826 م  منعقد گردید. مطابق بند 13 این معاهده استرداد اسرای روسی و قفقازی در آخرین جنگ و قبل از آن و یا هرزمان دیگری که به اسارت افتاده بودند، صورت گرفت.
 
عهدنامه ترکمنچای در سال 1243ق/ 1826 م  منعقد گردید. مطابق بند 13 این معاهده استرداد اسرای روسی و قفقازی در آخرین جنگ و قبل از آن و یا هرزمان دیگری که به اسارت افتاده بودند، صورت گرفت.
 
</ref>
 
</ref>
انجام گرفت. به اين ترتيب با تسلط روس‌ها بر قفقاز ورود غلام و کنيز قفقازي به ايران بسيار محدود شد.
+
انجام گرفت. به این ترتیب با تسلط روس‌ها بر قفقاز ورود غلام و کنیز قفقازی به ایران بسیار محدود شد.
 
<ref>
 
<ref>
 
ایران و ایرانیان،  ص173.
 
ایران و ایرانیان،  ص173.
 
</ref>
 
</ref>
در اين دوره ترکمانان ناحيه آسياي ميانه به دليل زندگي صحرانشيني و براي امرار معاش دست به راهزني و چپاول اقوام و سرزمين‌هاي مجاور خود از جمله ايران مي‌زدند. اين مسئله زمينه‌ساز بروز جنگ و قشون‌کشي دولت ايران به قلمرو آنان را فراهم مي‌نمود.
+
در این دوره ترکمانان ناحیه آسیای میانه به دلیل زندگی صحرانشینی و برای امرار معاش دست به راهزنی و چپاول اقوام و سرزمین‌های مجاور خود از جمله ایران می‌زدند. این مسئله زمینه‌ساز بروز جنگ و قشون‌کشی دولت ایران به قلمرو آنان را فراهم می‌نمود.
 
<ref>
 
<ref>
 
تاریخ و تمدن ملل اسلامی ، شماره 13، صص 116-121.
 
تاریخ و تمدن ملل اسلامی ، شماره 13، صص 116-121.
 
</ref>
 
</ref>
البته اغلب ترکماناني که به دست دولت ايران به اسارت درمي‌آمدند با اسراي ايراني معاوضه مي‌شدند و تنها تعداد کمي از آن‌ها که بيشترشان از زنان بودند به عنوان برده در ايران باقي مي‌ماندند.
+
البته اغلب ترکمانانی که به دست دولت ایران به اسارت درمی‌آمدند با اسرای ایرانی معاوضه می‌شدند و تنها تعداد کمی از آن‌ها که بیشترشان از زنان بودند به عنوان برده در ایران باقی می‌ماندند.
 
<ref>
 
<ref>
 
ایران و ایرانیان، ص173.
 
ایران و ایرانیان، ص173.
 
</ref>
 
</ref>
به غير بردگاني که از ناحيه جنوب شرقي ايران (مکران و بلوچستان) خريد و فروش مي‌شدند و غلامان و کنيزاني که در اثر حملات و تاخت و تازهاي غير قانوني رؤساي بلوچ به اسارت درمي‌آمدند، خليج فارس و بنادر آن در جنوب ايران نيز محل اصلي ورود بردگان آفريقايي تبار بود.
+
به غیر بردگانی که از ناحیه جنوب شرقی ایران (مکران و بلوچستان) خرید و فروش می‌شدند و غلامان و کنیزانی که در اثر حملات و تاخت و تازهای غیر قانونی رؤسای بلوچ به اسارت درمی‌آمدند، خلیج فارس و بنادر آن در جنوب ایران نیز محل اصلی ورود بردگان آفریقایی تبار بود.
 
<ref>
 
<ref>
 
تاریخ تمدن ملل اسلامی، شماره13، صص116-121.
 
تاریخ تمدن ملل اسلامی، شماره13، صص116-121.
 
</ref>  
 
</ref>  
به اين ترتيب تجارت برده در قرون هجدهم و نوزدهم ميلادي در منطقه خليج فارس توسعه يافت و به نحو شگفت‌انگيزي پر رونق گرديد.
+
به این ترتیب تجارت برده در قرون هجدهم و نوزدهم میلادی در منطقه خلیج فارس توسعه یافت و به نحو شگفت‌انگیزی پر رونق گردید.
 
<ref>
 
<ref>
 
اعراب و تجارت برده در دریای پارس، ص14.
 
اعراب و تجارت برده در دریای پارس، ص14.
 
</ref>
 
</ref>
به طوري که مستقيماً بين بنادر مختلف خليج فارس ـ بندر عباس، بندر لنگه، رأس‌الخيمه و بصره ـ خريد و فروش برده رواج پيدا کرد.
+
به طوری که مستقیماً بین بنادر مختلف خلیج فارس ـ بندر عباس، بندر لنگه، رأس‌الخیمه و بصره ـ خرید و فروش برده رواج پیدا کرد.
 
<ref>
 
<ref>
 
همان، صص26-27.
 
همان، صص26-27.
 
</ref>
 
</ref>
غلامان و کنيزان آفريقايي غير از مسير آبي از طريق خشکي يعني عربستان و عراق هم به ايران منتقل مي‌شدند و حجاج و زائران شهرهاي مقدسي چون مکه، مدينه و کربلا نقش قابل توجهي در اين انتقال داشتند.
+
غلامان و کنیزان آفریقایی غیر از مسیر آبی از طریق خشکی یعنی [[عربستان]] و [[عراق]] هم به [[ایران]] منتقل می‌شدند و حجاج و زائران شهرهای مقدسی چون [[مکه]]، [[مدینه]] و کربلا نقش قابل توجهی در این انتقال داشتند.
 
<ref>
 
<ref>
 
تاریخ پژوهی، ش26-27، ص 68.
 
تاریخ پژوهی، ش26-27، ص 68.
 
</ref>
 
</ref>
البته تجار برده در غرب و جنوب غربي ايران نيز از شهرهاي مذکور، شماري از بردگان آفريقايي را به خاک ايران منتقل مي‌کردند.
+
البته تجار برده در غرب و جنوب غربی ایران نیز از شهرهای مذکور، شماری از بردگان آفریقایی را به خاک ایران منتقل می‌کردند.
 
<ref>
 
<ref>
 
تاریخ و تمدن ملل اسلامی، شماره13، صص116-121.
 
تاریخ و تمدن ملل اسلامی، شماره13، صص116-121.
 
</ref>
 
</ref>
مي‌توان گفت عمده دلايلي که در اين زمان سبب رونق تجارت برده در منطقه خليج فارس مي‌شود، آزادي اقتصادي است که در نظام‌هاي سياسي و اجتماعي ايران به وجود مي‌آيد.
+
می‌توان گفت عمده دلایلی که در این زمان سبب رونق تجارت برده در منطقه خلیج فارس می‌شود، آزادی اقتصادی است که در نظام‌های سیاسی و اجتماعی ایران به وجود می‌آید.
 
<ref>
 
<ref>
 
اعراب و تجارت برده در دریای پارس، ص32.
 
اعراب و تجارت برده در دریای پارس، ص32.
 
</ref>
 
</ref>
در قرن‌هاي هجدهم و نوزدهم ميلادي از يک سو سلطه حکمرانان محلي از بين مي‌رود و خان‌هاي خرده‌پا ظهور پيدا مي‌کنند و از سوي ديگر بريتانيا در عرصه اقتصاد جهاني برتري مي‌يابد. همه اين عوامل سبب رنسانس بازرگاني در حوزه خليج فارس و جنوب ايران مي‌شود و اين منطقه را با کمبود نيروي کار مواجه مي‌کند و اين ضرورت را به وجود مي‌آورد تا نيروي موردنياز که در گذشته توسط خرده‌زارعان، رعايا يا کارگران شهري تأمين مي‌شد از خارج منطقه تأمين گردد.
+
در قرن‌های هجدهم و نوزدهم میلادی از یک سو سلطه حکمرانان محلی از بین می‌رود و خان‌های خرده‌پا ظهور پیدا می‌کنند و از سوی دیگر بریتانیا در عرصه اقتصاد جهانی برتری می‌یابد. همه این عوامل سبب رنسانس بازرگانی در حوزه خلیج فارس و جنوب ایران می‌شود و این منطقه را با کمبود نیروی کار مواجه می‌کند و این ضرورت را به وجود می‌آورد تا نیروی موردنیاز که در گذشته توسط خرده‌زارعان، رعایا یا کارگران شهری تأمین می‌شد از خارج منطقه تأمین گردد.
 
<ref>
 
<ref>
 
همان، ص14.
 
همان، ص14.
 
</ref>
 
</ref>
به اين ترتيب در اين سوداي پر رونق تعداد زيادي برده سياه پوست وارد ايران مي‌شود که در ابتدا در جنوب کشور به کار گرفته مي‌شوند اما اندک اندک از خانه‌ خانواده‌هاي مرفه و ثروتمند پايتخت و ديگر شهرهاي کشور سر درمي‌آورند تا بيش از به کار گرفته شدن به عنوان نيروي کار وسيله تجمل و مايه تفاخر صاحبان خود باشند.
+
به این ترتیب در این سودای پر رونق تعداد زیادی برده سیاه پوست وارد ایران می‌شود که در ابتدا در جنوب کشور به کار گرفته می‌شوند اما اندک اندک از خانه‌ خانواده‌های مرفه و ثروتمند پایتخت و دیگر شهرهای کشور سر درمی‌آورند تا بیش از به کار گرفته شدن به عنوان نیروی کار وسیله تجمل و مایه تفاخر صاحبان خود باشند.
جنبه اجتماعي
+
==جنبه اجتماعی==
در بخشي از وقفنامه به خصوصيات و ويژگي‌هاي کنيز اشاره شده است. اين که در نظافت، حسن سليقه و طباخي از اماثل و اقران ممتاز بوده و از ديگران بي‌نياز است. در اين جمله به ظاهر کوتاه تا حدودي کارايي و نوع استفاده از بردگان خاصه کنيزان سياه پوست در ايران بيان شده است. اين که بردگان در ايران به کارهاي بسيار سخت گمارده نمي‌شده‌اند و خاصه اين ملايمت در مورد زنان بيشتر بوده است. البته بر اين حقيقت اکثر سفرنامه‌نويسان اروپايي که از ايران بازديد کرده‌اند صحه گذاشته و بر رفتار خوب و روابط نزديک ايرانيان با بردگان تأکيد نموده‌اند.
+
در بخشی از وقفنامه به خصوصیات و ویژگی‌های [[کنیز]] اشاره شده است. این که در نظافت، حسن سلیقه و طباخی از اماثل و اقران ممتاز بوده و از دیگران بی‌نیاز است. در این جمله به ظاهر کوتاه تا حدودی کارایی و نوع استفاده از بردگان خاصه کنیزان سیاه پوست در ایران بیان شده است. این که بردگان در ایران به کارهای بسیار سخت گمارده نمی‌شده‌اند و خاصه این ملایمت در مورد زنان بیشتر بوده است. البته بر این حقیقت اکثر سفرنامه‌نویسان اروپایی که از ایران بازدید کرده‌اند صحه گذاشته و بر رفتار خوب و روابط نزدیک ایرانیان با بردگان تأکید نموده‌اند.
 
<ref>
 
<ref>
 
سفرنامه قفقاز و ایران، ص317.
 
سفرنامه قفقاز و ایران، ص317.
سطر ۲۶۹: سطر ۲۶۹:
 
Bohler
 
Bohler
 
</ref>
 
</ref>
جهانگرد فرانسوي که در تاريخ 1269ق به ايران سفر کرده است پيرامون وضع زندگي غلامان و نوکرها در ايران مي‌نويسند: «از جمله وسايل شکوه و جلال شرقي که ايرانيان به آن تشخص مي‌گويند غير از اسب، چادر، قالي، لباس و وسايل زينتي بايد از گروه نوکران و غلامان اعم از زن و مرد، پادو و خواجه‌ها ياد نمود. تعداد آنها در خانه ثروتمندان از تصوري که ما در اروپا از خدمه داريم سخت فراتر مي‌رود. از نوکرها کمتر در امور خانه‌داري استفاده مي‌شود و فقط آنها را براي تجمل نگاه مي‌دارند».
+
جهانگرد فرانسوی که در تاریخ 1269ق به ایران سفر کرده است پیرامون وضع زندگی غلامان و نوکرها در ایران می‌نویسند: «از جمله وسایل شکوه و جلال شرقی که ایرانیان به آن تشخص می‌گویند غیر از اسب، چادر، قالی، لباس و وسایل زینتی باید از گروه نوکران و غلامان اعم از زن و مرد، پادو و خواجه‌ها یاد نمود. تعداد آنها در خانه ثروتمندان از تصوری که ما در اروپا از خدمه داریم سخت فراتر می‌رود. از نوکرها کمتر در امور خانه‌داری استفاده می‌شود و فقط آنها را برای تجمل نگاه می‌دارند».
 
<ref>
 
<ref>
 
سفرنامه بهلر،ص166.
 
سفرنامه بهلر،ص166.
 
</ref>
 
</ref>
همچنين در تأييد احترام و جايگاه اجتماعي بردگان و رشد عمودي اجتماعي آنها آمده است: «در ايران سياهي رنگ اسباب بي‌احترامي انسان نمي‌شود و يک غلام سياه مي‌تواند مصدر کارهاي بزرگ شود زيرا ايرانيان غلامان خود را هرگز به کارهاي سخت مأمور نمي‌نمايند...».
+
همچنین در تأیید احترام و جایگاه اجتماعی بردگان و رشد عمودی اجتماعی آنها آمده است: «در ایران سیاهی رنگ اسباب بی‌احترامی انسان نمی‌شود و یک غلام سیاه می‌تواند مصدر کارهای بزرگ شود زیرا ایرانیان غلامان خود را هرگز به کارهای سخت مأمور نمی‌نمایند...».
 
<ref>
 
<ref>
 
تاریج اجنماعی ایران در عهد قاجاریه،صص140-142.
 
تاریج اجنماعی ایران در عهد قاجاریه،صص140-142.
سطر ۲۸۱: سطر ۲۸۱:
 
Arnold Campbell
 
Arnold Campbell
 
</ref>
 
</ref>
نيز که مدتي نماينده سياسي انگليس در بوشهر بوده، در طي گزارشي که در سال 1824 ميلادي راجع به تجارت برده در خليج فارس ارسال مي‌کند به اين نکته اشاره نموده و اذعان مي‌کند که رفتار با برد‌گان در ايران هيچ‌گاه سخت و ظالمانه نبوده است. او در اين باره مي‌نويسد: «از لحاظ خريد برده در مقصد نهايي وضع آن‌ها از نظر مادي رو به بهبود مي‌گرايد و خريداران به طور کلي آن‌ها را به خوبي تغذيه کرده و با آن‌ها تقريباً همچون خود يا خانواده‌شان با مهرباني رفتار مي‌کنند و در مقابل بردگان نيز با کمال ميل به خوبي سخت‌کوشي مي‌کنند و چنين برمي‌آيد که آن‌ها از وضع‌شان و زندگي‌شان خشنود و خرسند باشند...».
+
نیز که مدتی نماینده سیاسی انگلیس در بوشهر بوده، در طی گزارشی که در سال 1824 میلادی راجع به تجارت برده در خلیج فارس ارسال می‌کند به این نکته اشاره نموده و اذعان می‌کند که رفتار با برد‌گان در ایران هیچ‌گاه سخت و ظالمانه نبوده است. او در این باره می‌نویسد: «از لحاظ خرید برده در مقصد نهایی وضع آن‌ها از نظر مادی رو به بهبود می‌گراید و خریداران به طور کلی آن‌ها را به خوبی تغذیه کرده و با آن‌ها تقریباً همچون خود یا خانواده‌شان با مهربانی رفتار می‌کنند و در مقابل بردگان نیز با کمال میل به خوبی سخت‌کوشی می‌کنند و چنین برمی‌آید که آن‌ها از وضع‌شان و زندگی‌شان خشنود و خرسند باشند...».
 
<ref>
 
<ref>
 
اعراب و تجارت برده در دریای پارس،صص 36-37.
 
اعراب و تجارت برده در دریای پارس،صص 36-37.
 
</ref>
 
</ref>
==جنبه سياسي==  
+
==جنبه سیاسی==  
تاريخ اين وقفنامه با وجود پارگي که متأسفانه در همين بخش از سند به وجود آمده است به فاصله سال‌هاي 1272 تا 1278ق محدود مي‌شود. دوره‌اي که به آخرين سال‌هاي رسميت داشتن بردگي در ايران مربوط مي‌شود. مبارزه قانوني عليه بردگي و ممانعت از خريد و فروش برده به اواخر قرن18م / 12ق بازمي‌گردد.
+
تاریخ این وقفنامه با وجود پارگی که متأسفانه در همین بخش از سند به وجود آمده است به فاصله سال‌های 1272 تا 1278ق محدود می‌شود. دوره‌ای که به آخرین سال‌های رسمیت داشتن بردگی در ایران مربوط می‌شود. مبارزه قانونی علیه بردگی و ممانعت از خرید و فروش برده به اواخر قرن18م / 12ق بازمی‌گردد.
 
<ref>
 
<ref>
 
تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم، ج2، صص532-533.
 
تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم، ج2، صص532-533.
 
</ref>
 
</ref>
در اين زمان نهضتي در اروپا عليه برده فروشي و بردگي به وجود آمد و براي اولين بار اعلاميه حقوق بشر که از طرف انقلابيون فرانسه منتشر گرديده بود، برده فروشي را ممنوع ساخت. با اعلاميه مجلس ملي فرانسه در 1794م برده‌داري لغو گرديد و در مستعمرات فرانسه برافتاد.
+
در این زمان نهضتی در اروپا علیه برده فروشی و بردگی به وجود آمد و برای اولین بار اعلامیه حقوق بشر که از طرف انقلابیون فرانسه منتشر گردیده بود، برده فروشی را ممنوع ساخت. با اعلامیه مجلس ملی فرانسه در 1794م برده‌داری لغو گردید و در مستعمرات فرانسه برافتاد.
 
<ref>
 
<ref>
 
امیر کبیر و ایران، ص516.
 
امیر کبیر و ایران، ص516.
</ref>
+
</ref>
اين اقدام در سياست دولت بريتانيا نيز مؤثر بود چرا که سبب گرديد دولت انگليس هم در سال 1796م لايحه آزادي غلام و کنيز را در مستعمرات خود به پارلمان پيشنهاد نمايد. البته در اين زمان اين لايحه به تصويب نرسيد چون ملت انگليس بيش از هر ملت ديگري در اين تجارت دست داشتند. بنابراين اين تجارت تا سال 1808م در تمام مستعمرات دولت بريتانيا ادامه پيدا کرد. تا اين که نهايتاً در سال 1834م به موجب يک اعلاميه تمام بردگان متعلق به دولت انگليس آزاد اعلام شده و بردگي رسماً لغو ‌گرديد. در عين حال اين مسئله رفته رفته رنگ سياسي نيز پيدا کرد و مستمسکي در دست دولت انگليس براي حضور و جولان کشتي‌هاي جنگي‌اش در درياها و سواحل ممالک شرقي شد.
+
این اقدام در سیاست دولت بریتانیا نیز مؤثر بود چرا که سبب گردید دولت انگلیس هم در سال 1796م لایحه آزادی غلام و کنیز را در مستعمرات خود به پارلمان پیشنهاد نماید. البته در این زمان این لایحه به تصویب نرسید چون ملت انگلیس بیش از هر ملت دیگری در این تجارت دست داشتند. بنابراین این تجارت تا سال 1808م در تمام مستعمرات دولت بریتانیا ادامه پیدا کرد. تا این که نهایتاً در سال 1834م به موجب یک اعلامیه تمام بردگان متعلق به دولت انگلیس آزاد اعلام شده و بردگی رسماً لغو ‌گردید. در عین حال این مسئله رفته رفته رنگ سیاسی نیز پیدا کرد و مستمسکی در دست دولت انگلیس برای حضور و جولان کشتی‌های جنگی‌اش در دریاها و سواحل ممالک شرقی شد.
 
<ref>
 
<ref>
 
تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم، ج2، صص 532-533.
 
تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم، ج2، صص 532-533.
 
  </ref>
 
  </ref>
در اواخر عمر محمد شاه قاجار انگليسي‌ها به طور متوالي از دولت ايران مي‌خواهند که اجازه بدهد کشتي‌هاي دولت انگلستان از ورود برده و غلام به سواحل خليج فارس جلوگيري نمايند و چندين بار اين تقاضا را تکرار مي‌کنند. در اين راستا سرهنگ تي. فرانت
+
در اواخر عمر محمد شاه قاجار انگلیسی‌ها به طور متوالی از دولت ایران می‌خواهند که اجازه بدهد کشتی‌های دولت انگلستان از ورود برده و غلام به سواحل خلیج فارس جلوگیری نمایند و چندین بار این تقاضا را تکرار می‌کنند. در این راستا سرهنگ تی. فرانت
 
<ref>
 
<ref>
 
T.Farrant.
 
T.Farrant.
 
</ref>
 
</ref>
وزير مختار انگليس در تهران چندين بار درخواست دولت انگليس را کتباً به دولت ايران اعلام مي‌کند اما جوابي دريافت نمي‌کند. در نهايت وي در طي عريضه‌اي در 10 رجب 1264ق ضمن شکايت از تأخير دولت ايران در صدور فرمان در اين زمينه مي‌نويسد:  
+
وزیر مختار انگلیس در تهران چندین بار درخواست دولت انگلیس را کتباً به دولت ایران اعلام می‌کند اما جوابی دریافت نمی‌کند. در نهایت وی در طی عریضه‌ای در 10 رجب 1264ق ضمن شکایت از تأخیر دولت ایران در صدور فرمان در این زمینه می‌نویسد:  
«... تمنا مي‌کنم که يک جواب روشن و صريح در اين باب به اينجانب داده شود که آيا دولت ايران يک چنين فرماني داير به منع ورود غلام و کنيز از راه دريا صادر خواهد نمود يا نه؟ هرگاه نيت اولياي دولت عليّه ايران اين باشد که اين فرمان را صادر نمايد من تمنا مي‌کنم امروز اين مژده به من داده شود و اگر خيال آن‌ها بر خلاف اين است در اين صورت بهتر است همين امروز صريحا اين اطلاع به اينجانب برسد تا اين که بتوانم آن اطلاع را براي دولت متبوع خود ارسال دارم و جنابعالي ديگر بعد از اين اينجانب را در انتظار وعده خود نگذاريد... چون که دولت متبوع من به تأخير زياده از اين رضايت نمي‌دهد».
+
«... تمنا می‌کنم که یک جواب روشن و صریح در این باب به اینجانب داده شود که آیا دولت ایران یک چنین فرمانی دایر به منع ورود غلام و کنیز از راه دریا صادر خواهد نمود یا نه؟ هرگاه نیت اولیای دولت علیه ایران این باشد که این فرمان را صادر نماید من تمنا می‌کنم امروز این مژده به من داده شود و اگر خیال آن‌ها بر خلاف این است در این صورت بهتر است همین امروز صریحا این اطلاع به اینجانب برسد تا این که بتوانم آن اطلاع را برای دولت متبوع خود ارسال دارم و جنابعالی دیگر بعد از این اینجانب را در انتظار وعده خود نگذارید... چون که دولت متبوع من به تأخیر زیاده از این رضایت نمی‌دهد».
 
<ref>
 
<ref>
 
امیر کبیر و ایران، ص519.
 
امیر کبیر و ایران، ص519.
 
</ref>
 
</ref>
محمد شاه علي‌رغم اين که نسبت به انگليسي‌ها بدبين است و قضيه هرات
+
محمد شاه علی‌رغم این که نسبت به انگلیسی‌ها بدبین است و قضیه هرات
 
<ref>
 
<ref>
 
پس از باز پس گیری شهر هرات در دوره ناصر الدین شاه، نیروهای انگلیس جنوب ایران را  اشغال کردند. به دنبال تیرگی روابط ایران و انگلیس معاهده پاریس در سال 1273 ق منعقد و مقرر می شود در عوض خروج  انگلیس از جنوب ایران این کشور نیز از هرات خارج و کشور افغانستان را  به رسمیت بشناسد.
 
پس از باز پس گیری شهر هرات در دوره ناصر الدین شاه، نیروهای انگلیس جنوب ایران را  اشغال کردند. به دنبال تیرگی روابط ایران و انگلیس معاهده پاریس در سال 1273 ق منعقد و مقرر می شود در عوض خروج  انگلیس از جنوب ایران این کشور نیز از هرات خارج و کشور افغانستان را  به رسمیت بشناسد.
 
</ref>
 
</ref>
را نيز فراموش نکرده با اصرار حاج ميرزا آقاسي و کلنل فرانت فرماني را صادر کرده و در آن تجارت برده از راه دريا را قدغن مي‌کند. فرمان که در 10 رجب 1264ق مطابق با 12 ژوئيه 1848م صادر مي‌شود چنين است: «جناب حاجي نگذاريد ديگر از راه دريا غلام و کنيز وارد شود، بگذاريد از راه خشکي بياورند...».
+
را نیز فراموش نکرده با اصرار حاج میرزا آقاسی و کلنل فرانت فرمانی را صادر کرده و در آن تجارت برده از راه دریا را قدغن می‌کند. فرمان که در 10 رجب 1264ق مطابق با 12 ژوئیه 1848م صادر می‌شود چنین است: «جناب حاجی نگذارید دیگر از راه دریا غلام و کنیز وارد شود، بگذارید از راه خشکی بیاورند...».
 
<ref>
 
<ref>
 
تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم، ج2 ، صص 533-532.
 
تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم، ج2 ، صص 533-532.
 
</ref>
 
</ref>
فرانت عقيده داشت اين فرمان جلوي ورود برده به ايران را مي‌گيرد زيرا ورود آن‌ها از راه زمين غير عملي است و شاه از اين مسئله آگاه است و جمله «بگذار از راه زمين اين کار را بکنند» تنها براي راضي کردن کساني است که هنوز مخالف ممنوعيت تجارت برده هستند.
+
فرانت عقیده داشت این فرمان جلوی ورود برده به ایران را می‌گیرد زیرا ورود آن‌ها از راه زمین غیر عملی است و شاه از این مسئله آگاه است و جمله «بگذار از راه زمین این کار را بکنند» تنها برای راضی کردن کسانی است که هنوز مخالف ممنوعیت تجارت برده هستند.
 
<ref>
 
<ref>
 
مطالعات اسلامی: تاریخ و فرهنگ، ش4/85، ص157.
 
مطالعات اسلامی: تاریخ و فرهنگ، ش4/85، ص157.
 
</ref>
 
</ref>
دولت ايران در اين راستا و در جهت جلوگيري از ورود برده، مجازات‌هاي مالي را براي متخلفين تعيين کرده و مأموراني را جهت نظارت بر اجراي اين فرمان مي‌گمارد هم چنين دستورات اکيدي در اين خصوص به فرمانداران خوزستان و فارس داده مي‌شود تا انگليسي‌ها براي دخالت در اين موضوع بهانه به دست نياورند.
+
دولت ایران در این راستا و در جهت جلوگیری از ورود برده، مجازات‌های مالی را برای متخلفین تعیین کرده و مأمورانی را جهت نظارت بر اجرای این فرمان می‌گمارد هم چنین دستورات اکیدی در این خصوص به فرمانداران خوزستان و فارس داده می‌شود تا انگلیسی‌ها برای دخالت در این موضوع بهانه به دست نیاورند.
 
<ref>
 
<ref>
 
تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم، ج2، صص532-533.
 
تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم، ج2، صص532-533.
 
</ref>
 
</ref>
البته با سوابق دولت انگليس به نظر مي‌رسد اصرار و پي‌گيري اين دولت در منع خريد و فروش برده در خليج فارس تنها دستاويزي بوده براي پيشبرد مقاصد استعماري ايشان در آسيا و منطقه استراتژيک خليج فارس که تحت لواي مبارزه با تجارت برده عنوان مي‌شده است.
+
البته با سوابق دولت انگلیس به نظر می‌رسد اصرار و پی‌گیری این دولت در منع خرید و فروش برده در خلیج فارس تنها دستاویزی بوده برای پیشبرد مقاصد استعماری ایشان در آسیا و منطقه استراتژیک خلیج فارس که تحت لوای مبارزه با تجارت برده عنوان می‌شده است.
==نتيجه گيري==  
+
==نتیجه گیری==  
وقفنامه‌ها از حيث اطلاعات متعددي که در اختيار پژوهشگران قرار مي‌دهند يکي از بهترين و مستندترين منابع تحقيق به شمار مي‌آيد. به بيان ديگر هر سند وقفي به لحاظ برخورداري از نکات متعدد اجتماعي، فقهي، حقوقي، اقتصادي، تاريخي، ادبي و پاره‌اي نکات ديگر در خور تأمل و تدبر است. وقفنامه اهداي کنيز جهت خدمت در دارالشفاء [[امام رضا (عليه السلام)]] يکي از کم‌نظيرترين و شايد بي‌نظيرترين اسناد وقفي باقي مانده در کشور است. اين وقفنامه گرچه به لحاظ تاريخي قدمت چنداني ندارد و از حيث زيبايي فاقد آرايه‌هاي هنري است اما به لحاظ موضوعي بسيار خاص و استثنايي است. زيرا ما را با مصداقي از وقف آشنا مي‌کند که تنها درکتاب‌هاي فقهي شيعه، وقف آن جايز شمرده شده است.  
+
وقفنامه‌ها از حیث اطلاعات متعددی که در اختیار پژوهشگران قرار می‌دهند یکی از بهترین و مستندترین منابع تحقیق به شمار می‌آید. به بیان دیگر هر سند وقفی به لحاظ برخورداری از نکات متعدد اجتماعی، فقهی، حقوقی، اقتصادی، تاریخی، ادبی و پاره‌ای نکات دیگر در خور تأمل و تدبر است. وقفنامه اهدای [[کنیز]] جهت خدمت در دارالشفاء [[امام رضا (علیه السلام)]] یکی از کم‌نظیرترین و شاید بی‌نظیرترین اسناد وقفی باقی مانده در کشور است. این وقفنامه گرچه به لحاظ تاریخی قدمت چندانی ندارد و از حیث زیبایی فاقد آرایه‌های هنری است اما به لحاظ موضوعی بسیار خاص و استثنایی است. زیرا ما را با مصداقی از وقف آشنا می‌کند که تنها درکتاب‌های فقهی شیعه، وقف آن جایز شمرده شده است.  
اين سند به شکل بارزي بيانگر اين معني است که واقف، آگاهانه و با اشراف به مسائل فقه شيعه اقدام به اين کار نموده است. او با پيش‌زمينه فکري و اعتقادي خود در پي آن بوده با [[وقف]] کنيز هم زمينه اعتاق رقبات يا همان آزادي بندگان را- که توصيه [[دين اسلام]] است - فراهم کند و هم با جلب خشنودي خداوند، کسب توشه [[آخرت]] نمايد.  
+
این سند به شکل بارزی بیانگر این معنی است که واقف، آگاهانه و با اشراف به مسائل فقه شیعه اقدام به این کار نموده است. او با پیش‌زمینه فکری و اعتقادی خود در پی آن بوده با [[وقف]] [[کنیز]] هم زمینه اعتاق رقبات یا همان آزادی بندگان را- که توصیه [[دین اسلام]] است - فراهم کند و هم با جلب خشنودی خداوند، کسب توشه [[آخرت]] نماید.  
البته شکل‌گيري چنين وقفنامه‌اي در محدوده سال‌هاي 1272ـ 1278ق مي‌تواند تا اندازه‌اي نتيجه تصميمات سياسي دولت ايران در لغو تجارت و خريد و فروش برده نيز باشد. بعيد نيست اگر يکي از دلايل [[وقف]] کنيز توسط عضدالملک حسيني اين باشد که او مي‌خواهد با يک تير دو نشان را هدف قرار دهد. هم در راستاي اجراي قوانين کشورکنيز را عملاً از قيد تملک خود آزاد نمايد و هم با بهره‌گيري از قوانين شرع آن را وقف کرده و براي خود باقيات‌الصالحاتي بر جاي گذارد.  
+
 
ميرزا سيد محمد حسين عضدالملک حسيني (قزوينيمتولي‌باشي [[آستان قدس رضوي]] در عصر قاجار
+
البته شکل‌گیری چنین وقفنامه‌ای در محدوده سال‌های 1272ـ 1278ق می‌تواند تا اندازه‌ای نتیجه تصمیمات سیاسی دولت ایران در لغو تجارت و خرید و فروش برده نیز باشد. بعید نیست اگر یکی از دلایل [[وقف]] [[کنیز]] توسط عضدالملک حسینی این باشد که او می‌خواهد با یک تیر دو نشان را هدف قرار دهد. هم در راستای اجرای قوانین کشورکنیز را عملاً از قید تملک خود آزاد نماید و هم با بهره‌گیری از قوانین شرع آن را وقف کرده و برای خود باقیات‌الصالحاتی بر جای گذارد.  
 +
 
 +
میرزا سید محمد حسین عضدالملک حسینی (قزوینیمتولی‌باشی [[آستان قدس رضوی]] در عصر قاجار
  
  
 
==منابع و ماخذ==  
 
==منابع و ماخذ==  
1- اعراب و تجارت برده در درياي پارس، ام ريکس توماس، جي بي کلي، نويد، شيراز، (1380).  
+
1- اعراب و تجارت برده در دریای پارس، ام ریکس توماس، جی بی کلی، نوید، شیراز، (1380).  
  
اميرکبير و ايران، فريدون آدميت، خوارزمي، تهران، (1362).  
+
امیرکبیر و ایران، فریدون آدمیت، خوارزمی، تهران، (1362).  
  
ايران و ايرانيان، ادوارد ياکوب پولاک، ترجمه کيکاووس جهانداري، خوارزمي، تهران، (1361).  
+
ایران و ایرانیان، ادوارد یاکوب پولاک، ترجمه کیکاووس جهانداری، خوارزمی، تهران، (1361).  
  
بررسي تاريخي قصص قرآن، محمد بيومي مهران، ترجمه مسعود انصاري، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ اول، تهران، (1383)، جلد 3.  
+
بررسی تاریخی قصص قرآن، محمد بیومی مهران، ترجمه مسعود انصاری، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، تهران، (1383)، جلد 3.  
  
تاريخ اجتماعي ايران در عهد قاجاريه، چارلز جيمز ويلس، ترجمه سيد عبدالله، به کوشش جمشيد دودانگه و مهرداد نيک نام، طلوع، تهران، (1363).  
+
تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه، چارلز جیمز ویلس، ترجمه سید عبدالله، به کوشش جمشید دودانگه و مهرداد نیک نام، طلوع، تهران، (1363).  
  
تاريخ بردگي در اسلام، عبدالامير قنواتي، انتشارات دانشکده ادبيات و علوم انساني دکتر علي شريعتي، مشهد، (1359).  
+
تاریخ بردگی در اسلام، عبدالامیر قنواتی، انتشارات دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی، مشهد، (1359).  
  
تاريخ تمدن، ويل دورانت، ترجمه احمد آرام و ديگران، انتشارات انقلاب اسلامي، چاپ چهارم، تهران، (1372)، جلد 1.  
+
تاریخ تمدن، ویل دورانت، ترجمه احمد آرام و دیگران، انتشارات انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، تهران، (1372)، جلد 1.  
  
تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در قرن نوزدهم، محمود محمود، اقبال، [بي جا]، (1367)، جلد 2.  
+
تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم، محمود محمود، اقبال، [بی جا]، (1367)، جلد 2.  
  
تاريخ سياسي و اجتماعي اسلام، امير علي، ترجمه ايرج رزاقي، محمد مهدي حيدرپور، آستان قدس رضوي، مشهد، (1370).  
+
تاریخ سیاسی و اجتماعی اسلام، امیر علی، ترجمه ایرج رزاقی، محمد مهدی حیدرپور، آستان قدس رضوی، مشهد، (1370).  
  
10ـ تحريرالوسيله، روح الله خميني، [بي نا]، تهران، (1372).  
+
10ـ تحریرالوسیله، روح الله خمینی، [بی نا]، تهران، (1372).  
  
11- ترجمه فارسي شرايع الاسلام، جعفر بن حسن محقق حلي، ترجمه ابوالقاسم بن احمد يزدي، به کوشش محمدتقي دانش پژوه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، تهران، (1367)، جلد11.  
+
11- ترجمه فارسی شرایع الاسلام، جعفر بن حسن محقق حلی، ترجمه ابوالقاسم بن احمد یزدی، به کوشش محمدتقی دانش پژوه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، تهران، (1367)، جلد11.  
  
12ـ خاطرات ليدي شيل (همسر وزير مختار انگليس در اوائل سلطنت ناصرالدين شاه)، ماري لئونورا شيل، ترجمه حسين ابو ترابيان، نشر نو، تهران، (1362).  
+
12ـ خاطرات لیدی شیل (همسر وزیر مختار انگلیس در اوائل سلطنت ناصرالدین شاه)، ماری لئونورا شیل، ترجمه حسین ابو ترابیان، نشر نو، تهران، (1362).  
  
13ـ سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوي، سند شماره 34088.  
+
13ـ سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره 34088.  
  
14ـ سفرنامه بهلر، بُهلر، به کوشش علي اکبر خداپرست، توس، تهران، (1356).  
+
14ـ سفرنامه بهلر، بُهلر، به کوشش علی اکبر خداپرست، توس، تهران، (1356).  
  
15ـ سفرنامه دروويل، گاسپار دروويل، ترجمه منوچهر اعتماد مقدم، شباويز، تهران، (1365).  
+
15ـ سفرنامه دروویل، گاسپار دروویل، ترجمه منوچهر اعتماد مقدم، شباویز، تهران، (1365).  
  
16ـ سفرنامه قفقاز و ايران، ارنست اورسل، ترجمه علي اصغر سيدي، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، تهران، (1382).  
+
16ـ سفرنامه قفقاز و ایران، ارنست اورسل، ترجمه علی اصغر سیدی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، (1382).  
  
17ـ سفرنامه ميرزا خانلرخان اعتصام الملک، ميرزا خانلر خان اعتصام الملک، به کوشش منوچهر محمودي، فردوسي، تهران، (1351).  
+
17ـ سفرنامه میرزا خانلرخان اعتصام الملک، میرزا خانلر خان اعتصام الملک، به کوشش منوچهر محمودی، فردوسی، تهران، (1351).  
  
18ـ شرح حال رجال ايران، مهدي بامداد، زوار، تهران، (1347)، جلد 3.  
+
18ـ شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، زوار، تهران، (1347)، جلد 3.  
  
19ـ فردوس‌التواريخ، نوروزعلي خان بسطامي، [بي نا]، تبريز، (1315).  
+
19ـ فردوس‌التواریخ، نوروزعلی خان بسطامی، [بی نا]، تبریز، (1315).  
  
20- «فرهنگ حقوقي وقف»، دلاور برادران، وقف ميراث جاويدان، سال 2، ش 2، (1373).  
+
20- «فرهنگ حقوقی وقف»، دلاور برادران، وقف میراث جاویدان، سال 2، ش 2، (1373).  
  
21ـ فقه تطبيقي، محمد جواد مغنيه، ترجمه کاظم پورجوادي، بنياد علوم اسلامي، تهران، (1363).  
+
21ـ فقه تطبیقی، محمد جواد مغنیه، ترجمه کاظم پورجوادی، بنیاد علوم اسلامی، تهران، (1363).  
  
22ـ فوائد الاصول (تقريرات ميرزاي نايينيمحمدعلي کاظميني، جامع المدرسين، قم، (1404ق)، جلد4.  
+
22ـ فوائد الاصول (تقریرات میرزای نایینیمحمدعلی کاظمینی، جامع المدرسین، قم، (1404ق)، جلد4.  
  
23ـ فهرست نسخه‌هاي خطي کتابخانه ملي ملک، ايرج افشار، محمد تقي دانش پژوه، نشر ني،[بي جا]، (1369)، جلد 7.  
+
23ـ فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه ملی ملک، ایرج افشار، محمد تقی دانش پژوه، نشر نی،[بی جا]، (1369)، جلد 7.  
  
24ـ قواعد فقه (بخش مدني مالکيت، مسئوليتمصطفي محقق داماد، مرکز نشر علوم اسلامي، چاپ چهاردهم، تهران، (1384).  
+
24ـ قواعد فقه (بخش مدنی مالکیت، مسئولیتمصطفی محقق داماد، مرکز نشر علوم اسلامی، چاپ چهاردهم، تهران، (1384).  
  
25ـ «کنکاوي در منابع تأمين غلام و کنيز در عصر قاجار، تاريخ و تمدن اسلامي»، غلامحسين زرگري نژاد، نرگس عليپور، تاريخ و تمدن ملل اسلامي، سال 7، شماره 13، (1390).  
+
25ـ «کنکاوی در منابع تأمین غلام و کنیز در عصر قاجار، تاریخ و تمدن اسلامی»، غلامحسین زرگری نژاد، نرگس علیپور، تاریخ و تمدن ملل اسلامی، سال 7، شماره 13، (1390).  
  
26ـ گفتارهاي معنوي، مرتضي مطهري، انتشارات صدرا، چاپ هفتم، تهران، (1367).  
+
26ـ گفتارهای معنوی، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، چاپ هفتم، تهران، (1367).  
  
27ـ لسان العرب، ابن منظور، تحقيق علي شيري، دارالاحياءالتراث العربي، بيروت، (1408ق)، ج 14.  
+
27ـ لسان العرب، ابن منظور، تحقیق علی شیری، دارالاحیاءالتراث العربی، بیروت، (1408ق)، ج 14.  
  
28ـ لغت‌نامه دهخدا، علي اکبر دهخدا، زير نظر محمد معين و سيد جعفر شهيدي، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، تهران (1377).  
+
28ـ لغت‌نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، تهران (1377).  
  
29ـ «ماهيت برده‌داري در ايران دوران قاجار»، آمنه ابراهيمي، تاريخ پژوهي، سال 8، ش 26ـ 27، (1385).  
+
29ـ «ماهیت برده‌داری در ایران دوران قاجار»، آمنه ابراهیمی، تاریخ پژوهی، سال 8، ش 26ـ 27، (1385).  
  
30ـ «منع برده‌فروشي در عصر قاجار به روايت اسناد»، نرگس عليپور، مطالعات اسلامي: تاريخ و فرهنگ، سال 42، ش 4 / 85، (1389).  
+
30ـ «منع برده‌فروشی در عصر قاجار به روایت اسناد»، نرگس علیپور، مطالعات اسلامی: تاریخ و فرهنگ، سال 42، ش 4 / 85، (1389).  
  
31ـ نگاهي به بردگي، محمد علي گرامي، شفق، قم، (1354).  
+
31ـ نگاهی به بردگی، محمد علی گرامی، شفق، قم، (1354).  
  
32ـ نگاهي به وقف و آثار اقتصادي و اجتماعي آن، مصطفي سليمي فر، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي،مشهد، (1370).  
+
32ـ نگاهی به وقف و آثار اقتصادی و اجتماعی آن، مصطفی سلیمی فر، بنیاد پژوهش‌های اسلامی،مشهد، (1370).  
  
33ـ «نقش کتاب و کتابخانه‌هاي وقفي در توسعه فرهنگي مناطق»، مفيد شاطري، مجموعه مقالات همايش بين‌المللي وقف و تمدن اسلامي، اسوه، چاپ اول، تهران، (1387).  
+
33ـ «نقش کتاب و کتابخانه‌های وقفی در توسعه فرهنگی مناطق»، مفید شاطری، مجموعه مقالات همایش بین‌المللی وقف و تمدن اسلامی، اسوه، چاپ اول، تهران، (1387).  
  
34ـ «نقش وقف در بهبود اوضاع اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي»، جواد امام جمعه زاده، وقف ميراث جاويدان، ش 30، (1379).  
+
34ـ «نقش وقف در بهبود اوضاع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی»، جواد امام جمعه زاده، وقف میراث جاویدان، ش 30، (1379).  
  
35ـ«وقف، پشتوانه نهادهاي علمي در احياي تمدن اسلامي»، مرتضي مرتضوي کاخکي، حجت‌الله برامکي يزدي، مجموعه مقالات همايش بين المللي وقف و تمدن اسلامي، اسوه، چاپ اول، تهران، (1387).
+
35ـ«وقف، پشتوانه نهادهای علمی در احیای تمدن اسلامی»، مرتضی مرتضوی کاخکی، حجت‌الله برامکی یزدی، مجموعه مقالات همایش بین المللی وقف و تمدن اسلامی، اسوه، چاپ اول، تهران، (1387).
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
[[رده:میراث جاویدان 78 ]]
+
[[رده:میراث جاودان شماره 87]]
  
 
[[رده:مقالات]]
 
[[رده:مقالات]]

نسخهٔ ‏۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۱۱

مؤلف:سعیده جلالیان [۱]

چکیده

از دیر باز یکی از جلوه‌های نوع دوستی انسان صدقه منافع بخشی از اموال خود برای دیگران بوده که در آن، مالی حبس و منافع آن برای مقاصد خاص تخصیص می‌یافته است. این فرهنگ در تاریخ اسلام وقف نام گرفته است. وجود وقفنامه‌ای تاریخی با موضوع اهدای کنیز جهت ارائه خدمات پرستاری در دارالشفاء امام رضا (علیه السلام) توسط میرزا محمد حسین عضدالملک حسینی، متولی باشی آستان قدس رضوی در عصر قاجار، بیانگر یکی از مصادیق کم نظیر و استثنایی وقف در تاریخ این سرزمین است. در این نوشتار ضمن معرفی کامل این وقفنامه به توصیف و تشریح آن از ابعاد و جنبه‌های مختلف فقهی و مذهبی، تاریخی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پرداخته شده است.

کلیدواژه‌ها:

وقفنا‌مه، وقف، کنیز، دارالشفاء، آستان قدس رضوی.

مقدمه

سنت حسنه وقف یکی از سنت‌های مهم در تاریخ تمدنی و فرهنگ ایران در دوران اسلامی است که دارای تأثیرات مثبت و کارکردهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه بوده و از دیدگاه‌های مختلف قابل بررسی و مطالعه است. در این نهاد، روحیه تعاون اجتماعی و سبقت در خیرات عینیت یافته و در آن نام انسان و مالکیت اموال و دارایی‌های او تا ابد تضمین شده و در مواردی که مدّ نظر اوست به مصرف می‌رسد. [۲] وقف سنتی نیست که فقط منحصر به اسلام باشد، بلکه امری است عقلایی که میان دیگر ملل و حتی شاید در غیر ادیان نیز رایج بوده است. [۳] آمده است که رومیان با نظام مؤسسات کنیسه و خیریه آشنا بودند و در این مؤسسات به امور فقیران و ناتوانان رسیدگی می‌کردند. اموالی را به این مؤسسه‌ها اختصاص می‌دادند تا به مصرف فقرا و ناتوانان برسد.

مصریان قدیم نیز املاکی را برای خدایان، معابد، مقابر و… اختصاص می‌دادند تا درآمد آن‌ها به مصرف تعمیرات، نوسازی و اقامه مراسم و هزینه کاهنان و خادمان برسد. این کار به قصد تقرب به خدایان انجام می‌گرفت. در سرزمین عراق قدیم نیز پادشاهان بعضی از املاک خویش را در اختیار بعضی از رعایای خویش می‌گذاشتند تا بدون آن که مالک شوند از درآمد آن بهره گیرند. ایرانیان هم موقوفات زیادی برای نگهداری معابد و آتشکده‌های خود داشتند که پاره‌ای از آن‌ها هنوز هم در اختیار زرتشتیان ایرانی باقی مانده است. [۴] ظهور اسلام سبب عنایت و توجهی خاص با این سنت شد و به مرور زمان آن را از چنان اهمیتی برخوردار کرد که در برهه‌هایی از تاریخ مهم‌ترین عامل رفع نیازهای جامعه، خصوصا مستمندان شد. [۵] وقف نوعا افراد را به یاد ساختن مسجد، حمام، مدرسه، درمانگاه، آب انبار، اطعام فقرا یا برپایی مجالس تعزیه و روضه‌خوانی می‌اندازد. در حالی که برای وقف صورت‌های متنوع دیگری نیز متصور است. اشکال و مصادیقی خاص و کم نظیر که بعضا با باورهای زندگی امروز نه سازگاری دارد و نه انجام‌پذیر است. زیرا تفکر و شیوه زندگی انسان عصر حاضر، سال‌هاست آن‌ها را مردود دانسته و منسوخ کرده است . وقفنامه میرزا محمد حسین عضدالملک که در آن به چگونگی وقف کنیزی جهت خدمت در دارالشفاء امام رضا (علیه السلام) پرداخته شده یکی از مصادیق خاص و استثنایی وقف است که امروزه کمتر کسی تصور شکل‌گیری آن را می‌نماید. در این وقفنامه برخلاف اکثر موارد، صحبت از موقوفاتی که در قالب اعمال خیرخواهانه‌ای چون اطعام فقرا و ایتام، روضه‌خوانی و تعزیه‌داری باشد، نیست؛ موضوع بر سر اختصاص مکانی برای ساخت و احداث مؤسسات عام‌المنفعه یا اختصاص اشیاء و وسایل مشخصی برای بهره‌برداری در امور خیریه نیز نمی‌باشد. در اینجا موضوع بر محور هدیه کنیزی برای خدمتگزاری در مؤسسه‌ای درمانی و عام‌المنفعه استوار است؛ جلوه‌ای کم نظیر از وقف که آن را از دیگر موقوفات متمایز ساخته است. بر این اساس لازم است این سند وقفی از منظر مذهبی به ویژه دیدگاه فقهی شیعه مورد بررسی قرار گیرد. هم چنین شایسته است پیشینه و سوابق تاریخی آن واکاوی و عوامل اصلی شکل‌گیری موقوفه با توجه به مقتضیات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مورد بررسی و دقت نظر قرار گیرد.

متن باز خوانی شده وقفنامه

عضدالملک و الدولة العلیة مقرب الحضرت الرضویه متولی باشی آستانه منوره رضویه علی مشرفها افضل الثنا و التحیه الحمدالله الذی وفقّ عباده بالسعادة و الخیرات و ارشدهم هم باعتاق الرقبات و اعمال صالحات و الصلوة و السّلم علی اشرف الکاینات و صفوة الموجودات محمد و آله السادات الولاة و بعد از آنجا که خلاق بنده‌پرور فرمان‌برداری آل خیرالبشر را بر ذمت عالمیان لا سیما بنی نوع انسان لازم و متحتم فرموده تا از کمند اطاعت و انقیاد شفعاء یوم‌المعاد بسرمنزل نجات و سداد رسیده از تکمیل بندگی ایشان بفوز و فلاح و رستگاری در نجاح همعنان و بخواجگی در جهان مباهی و شادمان گردند و بصلای بهجت افزای آزادی دارین از قید و بند بندگی نشأتین رهایی یابند و بمنشوری ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء موفق گشته توفیق ازلی رفیقشان گردد و از اعمال صالحات و اعتاق رقبات و وفور صدقات و خیرات و ظهور سعاداة و عبادات توشه یوم لا ینفع مال و لا بنون برگیرند و در سلک احرار منسلک گشته ردای ابرار در پوشند که ان الابرار لفی نعیم غرض از تحریر این نوشته و مقصود از این مشک بکافور سرشته آنکه سرکار عظمت مدار جلالت آثار مهر سپهر تمکین وقار و قطب فلک مجدت و ابهت و اقتدار از سلاله دودمان با عز و تمکین و خلاصه خاندان آل طه و ویس یگانه گوهر بحر محیط فضل و کمال و یکتا درّ گران بهای معدن معدلت و جلال نور ثمر مرحمت ثمر شاداب مکرمت مادام اجلاله العالی بتصاریف ایام و لیالی کلیه حواس خود را مصروف نظم امور و حفظ از فتور بیوتات مبارکات و سایر ضروریات امورات داخلیه و خارجیه سرکار فیض آثار می‌فرمودند و بوجه من‌الوجوه از خدمات و غوررسی نمی‌آسودند بلکه هر نوع زحمت و مشقت که متحمل می‌شدند از وفور بهجت و کثرت مسرت و کمال نشاط و نهایت انبساط عین راحت و غایت استراحت فرض می‌فرمودند و خود به نفس نفیس با عمال و مباشرین جلیس می‌شدند که رفع هر نوع نقص و قصور و دفع هر بعد فتنه و فتور که در امور اگر احیاناً باشد فرمایند اتفاقاً قصوری در نسوان بیمارداران دارالشفاء مبارکه ملاحظه فرمودند یک نفر جاریه ملکیه ابتیاعیه حبشیه خود را که مسماست به فضه و در نظافت و حسن سلیقه و طباخی از اماثل و اقران ممتاز و از غیر خود مستغنیه و بی‌نیاز بود پیشکش سرکار فیض آثار فرمودند که همواره لیلاً و نهاراً بخدمت ترتیب ادویه و اغذیه مرضای غربا و سکنه بلاد طیبه اشتغال داشته در سلک سایر بیمارداران منسلک بوده از مملوکی سلطان سریر ولایت و مالک اقلیم هدایت بر موالی در دارین مفاخرت نماید و به فراغ بال و آسودگی حال بخدمات محوله بخود اشتغال ورزد تعدد والاصال بشکرگزاری حضرت ذوالجلال ولینعمت خدمت بی‌زوال مشغول باشد و از حیطه تصرف و قید تملک خود اخراج نمود پیشکش آن سرکار نمودند و وقف مؤبد فرمودند وقفا صحیحاً شرعیا لحیث لایباع و لایوهب ولا یرهن و لا یوجر و کان تحریر تلک الورقة فی شهر ربیع‌الثانی من شهور [...] [۶] سبعین و مأتین بعدالالف من الهجرة النبویة المصطفویه علی هاجره الاف الثناء و التحیه [مهر گوشه سمت راست]: عبده محمد حسین بن فضل الله الحسینی 1238

مشخصات وقفنا‌مه

اندازه این وقفنامه 5 / 20 × 35 سانتی‌متر و کاغذ آن از جنس نخودی آهاری است. به غیر از سطر اول وقفنا‌مه که به خط ثلث نگاشته شده، مابقی متن‌ به خط نستعلیق شکسته است. روش و شیوه نگارش آن، شیوه‌ای مصنوع و منشیانه است و مانند اغلب مکتوبات دوره قاجار از نثری ادبی و پر تکلف برخوردار بوده و از آیات قرآنی، عبارات و جملات مسجع و آهنگین جهت زیبایی کلام بهره گرفته شده است. متن در مجموع از 21 سطر تشکیل شده و گوشه سمت راست پایین سند به علت پارگی یا پوسیدگی دچار آسیب دیدگی شده است. با وجودی که وقفنا‌مه متعلق به یکی از رجال برجسته و صاحب‌نفوذ دوره قاجاریه است، از تزیینات و آرایه‌های هنری بی‌بهره بوده و جهت زیبایی و آراستگی آن اقدامی صورت نگرفته است. این سند تنها دارای یک مُهر است که در گوشه پایین سمت چپ آن مشاهده می‌شود. مُهر بیضی شکل و متعلق به شخص واقف بوده و در سجع آن چنین آمده است: «عبده محمد حسین بن فضل‌الله الحسینی 1338». البته در ظهر سند نیز در گوشه سمت راست بالا کلمات «پیشکش فضه جاریه» مشاهده می‌شود.

نحوه شناسایی و بازیابی وقفنامه

وقفنا‌مه میرزا محمد حسین حسینی ملقب به عضدالملک از جمله اسناد تشکیلات اداری آستان قدس رضوی در عهد قاجار محسوب می‌شود که تا همین دهه‌های اخیر به همراه دیگر اسناد این مجموعه سال‌ها در مکانی خارج از کتابخانه آستان قدس رضوی نگهداری می‌شد و کسی از وجود آن اطلاعی نداشت. در سال 1376 با تأسیس مرکز اسناد در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی این سند به همراه سایر اسناد به این مرکز منتقل و در جریان سازماندهی اسناد، شناسایی و دارای شناسنامه و هویت مشخص شد. در حال حاضر از این سند با شماره 62140 در مخزن اسناد مکتوب مدیریت اسناد و مطبوعات نگهداری می‌شود.

معرفی واقف

میرزا محمد حسین، پسر میرزا فضل‌الله حسینی معروف به «صدر دیوان‌خانه» از جمله رجال سیاسی عصر قاجار است که در فاصله سال‌های 1267 تا 1270 ق سمت وزیر مختاری ایران در روسیه را برعهده داشت. وی در سال 1270ق به سمت وزارت وظایف و اوقاف منصوب و دارای لقب «عضدالملک» شد. در خصوص دیگر مناصب میرزا محمد حسین حسینی باید از منصب تولیت آستان قدس رضوی نام برد. او در طول عمر خویش این توفیق را به دست می‌آورد که دو بار به منصب متولی‌باشی‌گری آستان قدس نائل شود. بار اول از ماه رجب سال 1272 تا ماه صفر سال 1278ق است که به جای میرزا فضل الله وزیر نظام (برادر بزرگ‌تر میرزا آقا خان نوری) امور تولیت آستان قدس رضوی را به دست می‌گیرد و مرتبه دوم دوره‌ای یک ساله در محدوده سال‌های 1282 تا 1283ق است که در پی کنار گذاشته شدن میرزا علی اکبر خان قوام الملک شیرازی مجدد‌ا به سمت تولیت برگزیده می‌شود. [۷] پیرامون اقدامات عضدالملک در آستان قدس، آمده که او منشأ خدمات ارزنده‌ای در این نهاد مذهبی بوده و در مدت تصدی پست تولیت، اقداماتی هم چون: ساخت در طلا برای حرم رضوی، احداث مهمان‌خانه جدید برای زوار محتاج در جوار مطبخ‌خانه حضرتی، اتمام طلا کاری ایوان صحن نو، اختصاص موقوفاتی از مایملک خود به آستان قدس رضوی [۸] را به انجام رسانده است. علاوه بر این‌ها وی طومار موقوفات آستان قدس رضوی معروف به طومار عضدالملک را نیز تهیه نموده است. [۹]

مورد وقف

براساس وقفنا‌مه، واقف کنیز ملکی خود به نام «فضه» را جهت خدمت در تشکیلات درمانی آستان قدس رضوی به دارالشفاء هدیه می‌نماید. در نص صریح وقفنا‌مه در این زمینه آمده است: «... یک نفر جاریه [۱۰] ملکیه ابتیاعیه حبشیه خود را که مسماست به فضه و در نظافت و حسن سلیقه و طباخی از اماثل [۱۱] [۱۲] ممتاز و از غیر خود مستغنی و بی‌نیاز بود پیشکش سرکار فیض آثار [۱۳] فرمودند...». قطعاً اگر کلمه پیشکش که در متن سند دو بار به آن اشاره شده به تنهایی به کار می‌رفت تردیدها و ابهاماتی در وقف کنیز و وقفنا‌مه بودن سند ایجاد می‌شد اما با عباراتی که در سطر نوزدهم و بیستم می‌آید این تردید مبدّل به یقین می‌شود. زیرا صراحتاً صیغه وقف بدین گونه جاری می‌شود: «... و از حیطه تصرف و قید تملک خود اخراج نمود پیشکش آن سرکار نمودند و وقف مؤبد فرمودند وقفاً صحیحاً شرعیاً...».

مصرف موقوفه

در وقفنا‌مه پیرامون مورد مصرف موقوفه آمده است که این کنیز می‌باید در کسوت بیمارداران [۱۴] درآمده و در دارالشفاء به صورت شبانه‌روزی به کار آشپزی و پرستاری بیماران غریب و مجاور اشتغال داشته باشد. بخشی از سند که بدین موضوع اشاره می‌نماید این عبارات است: «... همواره لیلاً و نهاراً بخدمات ترتیب ادویه و اغذیه مرضای غربا و سکنه بلاد طیبه اشتغال داشته در سلک سایر بیمارداران منسلک بوده از مملوکی سطان سریر ولایت و مالک اقلیم هدایت بر موالی [۱۵] دارین [۱۶] مفاخرت نماید و به فراغ بال و آسودگی حال به خدمات محوله به خود اشتغال ورزد...».

تاریخ وقف

تاریخ دقیق وقفنا‌مه به علت پارگی یا پوسیدگی که در گوشه پایین سمت راست سند به وجود آمده مشخص و معلوم نمی‌باشد. در عبارت پایانی وقفنا‌مه که اختصاص به بیان تاریخ دارد چنین نوشته شده است: «... سبعین و مأتین بعد الالف من الهجرة النبویة المصطفویه علی هاجره الاف الثناء و التحیه». نظری که پیرامون تاریخ وقفنا‌مه می‌توان داد، این است که به احتمال بسیار زیاد این تاریخ در محدوده سال‌های 1272 تا 1278ق یعنی دوره اول تولیت عضدالملک واقع شده است چون تنها رقم آخر این سال (؟ 127) نامشخص می‌باشد.

محدودیت‌های وقفنا‌مه

منظور از محدودیت‌های وقفنا‌مه شرایط و قیودی است که واقف برای موقوفه خود منظور می‌دارد. در سند مورد نظر واقف بعد از این که بر وقف مؤبد موقوفه تصریح دارد و علاوه بر این که خرید و فروش مورد وقف (کنیز) را ممنوع اعلام می‌کند؛ بخشیدن و هبه کردن، به رهن دادن و اجاره نمودن آن را نیز منتفی و ممنوع کرده است. به این ترتیب به نظر می‌رسد او تمام شروط لازم را لحاظ کرده تا مورد وقف تنها در جهت خدمتگزاری در مکانی عام‌المنفعه که منتسب به بارگاه امام رضا (علیه السلام) است به کار گرفته شود و در غیر آن مورد استفاده و بهره‌برداری قرار نگیرد.

انگیزه و علت وقف

در نگاهی اجمالی به وقفنا‌مه میرزا محمد حسین عضدالملک روشن می‌شود واقف علاوه بر انگیزه‌ای عمومی و کلی که نوعاً همه واقفان دارند؛ دارای هدفی معین و از پیش تعیین شده است. به این معنی که او با نیتی مشخص و به صورتی آگاهانه اقدام به انجام این‌گونه وقف نموده است. واقف در سطور اول وقفنا‌مه مانند دیگر واقفان هدف عمده خویش را انجام عمل خیر عنوان می‌کند او عملش را مترادف با دادن صدقه، عبادت خداوند و به این وسیله کسب توشه برای آخرت می‌داند. این مطلب صراحتاً در جملات هفتم و هشتم وقفنا‌مه چنین ابراز شده است: «...واز اعمال صالحات و اعتاق [۱۷] رقبات [۱۸] و وفور صدقات و خیرات و ظهور سعادات و عبادات توشه (لا یوم مال و لا بنون) برگیرند و در سلک احرار [۱۹] منسلک گشته ردای ابرار [۲۰] در پوشند که (ان الابرار لفی نعیم)...». اما در عبارات بعدی وقفنا‌مه اهداءکننده موقوفه دلیل و علت اصلی وقف را نیز توضیح می‌دهد، او می‌گوید چون در ضمن سرکشی و بازدید از اماکن و بیوتات مختلف آستان قدس مشاهده نموده که پرستاری و مراقبت از بیماران بستری در دارالشفاء به دلیل کاستی کادر پرستاری و خدمه زن با مشکلات و معضلاتی روبرو است تصمیم گرفته تا کنیز ملکی خود را تحت عنوان بیماردار به دارالشفاء هدیه کرده و آن را وقف خدمت بیماران آنجا نماید. «... و خود به نفس نفیس با عمال و مباشرین جلیس می‌شدند که رفع هر نوع نقص و قصور و دفع هر نوع فتنه و فتور که در امور اگر احیاناً باشد فرمایند اتفاقاً قصوری در نسوان بیمارداران دارالشفاء مبارکه ملاحظه فرمودند یک نفر جاریه ملکیه ابتیاعیه میشیه خود را که مسماست به فضه... پیشکش سرکار فیض آثار فرمودند...».

ویژگی‌های خاص و بارز وقفنامه

علاوه بر ویژگی خاص این وقفنا‌مه که همان وقف کنیز برای خدمتگزاری در دارالشفاء امام رضا (علیه السلام) است، نکته‌ دیگری نیز در آن جلب نظر می‌کند و آن عدم برخورداری وقفنا‌مه از متولی خاص و مشخص است. همان طور که می‌دانیم هر مورد وقفی دارای چهار رکن اصلی است: واقف، موقوفه، موقوفٌ‌علیهم و متولی. متولی کسی است که در وقفنا‌مه از طرف واقف برای اداره عین موقوفه معین می‌شود [۲۱] ؛ لیکن در این مورد خاص هیچ اشاره‌ای به شخص متولی صورت نمی‌گیرد. به نظر می‌رسد واقف علی‌رغم این که در محدودیت‌ها و قیود وقف چهار شرط را ذکر نموده و خرید و فروش، بخشیدن، به رهن دادن و اجاره دادن این موقوفه را ممنوع اعلام کرده است؛ اما هیچ ضمانتی برای اجرای مفاد وقفنا‌مه‌‌اش لحاظ نکرده و آن را بدون ولی و سرپرست رها نموده است. شرح و توصیف وقفنامه وقفنا‌مه میرزا محمد حسین عضدالملک موقوفه‌ای با شرایط خاص و ویژگی‌های منحصر به فرد است که باید آن را از جنبه‌های مختلف مورد تحلیل و دقت نظر قرار داد. بنابراین با توجه به مفاهیم مطرح شده در وقفنا‌مه، این سند از جنبه‌های فقهی و مذهبی، تاریخی، اقتصادی و اجتماعی و سیاسی مورد بررسی قرار می‌گیرد.

جنبه فقهی و مذهبی

وقف در فقه اسلامی حاوی ویژگی‌هایی است که آن را از دیگر امور خیرخواهانه بشری متمایز می‌کند. عمل به آن در جهان اسلام و به ویژه ایران آن را به یکی از شئون فرهنگی و تمدنی تبدیل کرده و ابعادی از روحیه گذشتگان ما را به نمایش می‌گذارد. [۲۲] در برخورد و مواجه با این وقفنا‌مه اولین سؤالی که در ذهن شکل می‌گیرد این پرسش است که آیا وقف بنده و مملوک در اسلام جایز است یا خیر؟ برای پاسخ به این سؤال باید گفت همه مذاهب و فرق فقهی اسلام اعم از حنفی، شافعی، ملکی، حنبلی، زیدی و ظاهری در پذیرش اصل وقف با هم اتفاق‌نظر داشته و آن را جایز می‌شمارند اما در مورد مصادیق آن با هم اختلاف نظراتی دارند. برخی وقف را تنها در مورد مسجد جایز می‌دانند که این قول نزد مذاهب اسلامی متروک است. [۲۳] در حالی که گروهی دیگر مظاهر و مصادیق وقف را از مسجد فراتر دانسته و آن را در مورد خانه، زمین، باغ، سلاح، چارپایان و قرآن جایز و در غیر این موارد روا نمی‌دانند. [۲۴] در فقه شیعه علاوه بر این موارد موضوعاتی چون وقف بنده و مملوک نیز مورد قبول قرار گرفته است. نگاهی به برخی احکام و قوانین فقهی که در این زمینه وجود دارد هم‌چون «وقف بنده‌ای که فرار نموده یا در دست ظالمی غصب شده و امثال آن باطل است» یا «اگر بنده و عبدی را وقف کنند، نفقه آن بر عهده موقوفٌ علیهم می‌باشد». [۲۵] گواهی بر این مطلب است که این نوع وقف‌ در فقه شیعه مورد تأیید می‌باشد چرا که برای آن احکام خاصی در نظر گرفته شده است. از سوی دیگر این وقفنا‌مه این پرسش را ایجاد می‌کند که اساساً چرا در اسلام با برده‌داری مخالفت و مبارزه جدی و علنی صورت نگرفته و تقریباً با نوعی تسامح و تساهل با آن برخورد شده است. تا آن جا که در احکام فقهی نیز این موضوع برای خود جایی باز کرده و تا حدودی رسمیت یافته است؟ همان طور که می‌دانیم اسلام آئینی است که اصولاً برای مبارزه با شرک و بت‌پرستی به وجود آمد. بنابراین تنها در برابر کفر و الحاد جبهه گرفت و برای نابودی مظاهر آن به مبارزه پرداخت. این آئین در برابر دیگر اعتقادات و سنت‌های زشت و غیراخلاقی موجود در جامعه از جمله برده‌داری تلاش نمود با توصیه و سفارش اقدام به جایگزین نمودن عادات و رسوم نیک به جای عادات و رفتارهای ناپسند نماید. باید توجه داشت که در اسلام احکام از جهات مختلف مورد دسته‌بندی قرار گرفته است. بخشی از احکام اسلام به احکام امضایی مشهور هستند. به این معنی که عرف و عقلا این امور را اعتبار کرده‌اند، همانند ملکیت، زوجیت و دیگر منشآت عقود و ایقاعات. این امور اعتباری (اعتبارات قانونی) قبل از شریعت هم در جامعه انسانی وجود داشته‌اند و نظام اجتماعی و اقتصادی جامعه مبتنی بر آن‌ها بوده و شارع مقدس اسلام نیز آن‌ها را امضا و تأیید کرده است. [۲۶] هم چنین باید این نکته را هم در نظر داشت که همواره احکام امضایی به علت مطلوب و پسندیده بودن مورد امضا و تأیید قرار نگرفته است. زیرا این احکام خود بر دو قسم می‌باشند: قسمت اول «احکام امضایی مطلوب» و قسمت دوم «احکام امضایی تحمیلی». احکام امضایی تحمیلی آن قسم از احکام هستند که نه به خاطر موجه و مطلوب بودن که به خاطر رواج و شیوع در عرف و وجود محذورات اجتماعی در مخالفت با آن‌ها، مورد امضا قرار گرفته‌اند و در حقیقت، پذیرش این دسته از احکام بر شریعت تحمیل شده است. در حالی که قسم اول چنین نیستند و به خاطر عقلایی، منطقی و موجه بودن مورد تأیید شرع قرار گرفته‌اند. در این میان موضوع برده‌داری در زمان بعثت حضرت ختمی مرتبت (صلّی الله علیه و آله) یکی از این موارد است. این پدیده در آغاز ترویج دین اسلام، امری معمول و رایج در میان عرف بود، به گونه‌ای که یکی از منابع اصلی مالکیت، برده‌ها بودند. بنابراین اگر شریعت اسلام آن را نمی‌پذیرفت همانند آن بود که اصلی‌ترین منبع ثروت مردم را کان لم یکن اعلام کند. پس اسلام آن را به نحو تحمیلی پذیرفت، اما سیاستی اتخاذ کرد که برده‌داری به تدریج ملغی و منسوخ گردد. [۲۷] نکته دیگر در این میان اشاراتی است که در آیات قرآن کریم به این موضوع شده است و به صراحت از مسلمانان خواسته شده که با بردگان رفتار نیکویی داشته باشند [۲۸] یا این که بخشی از صدقات به آزادی بردگان اختصاص داده شود. [۲۹] البته توصیه و عملکرد پیامبر که نمونه و الگوی جامعه اسلامی بود نیز بر این مهم تأکید داشت و سفارش‌ها و دستورات ایشان زمینه آزادی بسیاری از بردگان را فراهم می‌نمود. از جمله این که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) ‌فرمودند: اگر برده‌ای پس از هفت سال خدمت قیمت خود را حاضر کرد، صاحبش باید بپذیرد و او را آزاد نماید [۳۰] ، یا این که کفاره برخی از گناهان سهوی، آزاد نمودن بنده است. [۳۱] همه این مطالب گویای این حقیقت است که مفاد کلی تعالیم اسلامی نه تنها بردگی دائم را غیر ممکن نموده بلکه در جهت حذف تدریجی آن نیز گام برداشته است. [۳۲] وجود نمونه‌های بسیاری از آزاد‌نامه که در طی آن افراد غلامان یا کنیزان ابتیاعی یا هبه شده خود را از قید تملک خارج و آزاد کرده‌اند نیز گواهی بر صدق این مدعاست. [۳۳] البته شواهد دیگری نیز در دست است که نشان می‌دهد برخی از مسلمانان صاحب برده هر ساله در هنگام اعیاد و جشن‌های مختلف اقدام به آزاد کردن غلامان خود می‌نموده‌اند و این حرکت از سوی برخی علما و مجتهدان به صورت خرید غلام و آزاد سازی آن‌ها نیز دنبال می‌شده است. [۳۴]

جنبه تاریخی

شواهد تاریخی حاکی از آن است که رسم پیشکشی زنان و دختران جهت خدمتگزاری در معابد و مکان‌های مقدس ریشه‌ای طولانی داشته و به گذشته‌های بسیار دور باز می‌گردد. در بررسی منابع و مآخذ تاریخی می‌توان ردپای این موضوع را در تمدن‌های قدیمی بین‌النهرین از جمله تمدن سومر یافت. تحقیقات نشان می‌دهد در این ادوار تاریخی والدین با افتخار دختران خود را جهت خدمت به معابد می‌فرستادند. آنها در این خصوص جشن‌هایی نیز برپا کرده و همراه فرزندان‌شان جهیزیه روانه می‌کردند. [۳۵] بی‌تردید در این ادوار زنان در خدمت و مورد بهره‌برداری کاهنان معابد قرار می‌گرفتند اما انجام و ماهیت عمل کاملاً در راستای اندیشه‌ها و اعتقادات مذهبی مردم قرار داشت زیرا هدف و مقصود اصلی جلب نظر و خشنودی خدایان بود. از همین منظر می‌توان نگاهی به داستان زندگی حضرت مریم (علیها السلام) داشت که قرآن کریم آن را روایت می‌کند. خداوند در سوره آل عمران، آیه 35 از زبان «حنّه» مادر حضرت مریم می‌فرماید: «پروردگارا هر آنچه را که در شکم دارم آزاد و رها برای تو نذر کرده‌ام پس مرا پذیرا باش که تو شنوا و بینایی». اگر چه میان نذر و وقف تفاوت وجود دارد و این دو به لحاظ ماهیت با هم فرق می‌کنند اما در این آیه ضمن طرح مسئله نذر فرزند به آزادی و رهایی و ارتباطی که این دو با یکدیگر دارند اشاره می‌شود. رابطه‌ای که دقیقا میان وقف و آزادی کنیز در وقفنامه میرزا محمد حسین عضدالملک نیز برقرار می‌شود. در روایات آمده است چون حنّه پا به سن پیری گذاشت و دارای فرزندی نشد از خداوند خواست تا به او فرزندی عنایت کند و زمانی که فهمید در بطن خود کودکی دارد او را برای خداوند نذر کرد تا در کلیسا بماند و پیوسته پروردگار را عبادت کند و او در هیچ یک از امور دنیا از این فرزند بهره‌مند نشود. [۳۶] نکته قابل توجه این آیه آن است که نذر فرزند و تقدیم کردن او به معبد معادل با آزادی او قرار گرفته است. این نشان می‌دهد در اعتقاد و اندیشه مادر که پیرو شریعت الهی است هر آنچه از قید تملک خارج شده و به خداوند اختصاص یابد آزادی یافته است و البته در این مورد چون آنچه نذر شده موجودی ذی‌شعور است کاملاً این آزادی تحقق یافته و برای صاحبش اسباب تقرب و نزدیکی به ذات ربوبی را به ارمغان آورده است. این سنت بعدها نیز ادامه می‌یابد «ربیط» یکی از انواع نذر در دوره جاهلیت است. مردم عصر جاهلی نذر می‌کردند اگر فرزندی که به دنیا می‌آید زنده بماند و به زندگی خود با آنها ادامه دهد و بزرگ شود، چه پسر باشد و چه دختر، او را خادم کعبه و بت‌ها قرار دهند. [۳۷] گرچه وقفنامه مذکور نمونه‌ای منحصر به فرد در این زمینه است اما با پیوندی که میان نذر و وقف برقرار می‌شود می‌توان از اسناد دیگری نام برد که در آن‌ها صریحاً موضوع نذر غلام یا غلام‌بچه برای خدمت در آستان قدس رضوی مطرح می‌شود. در یکی از این اسناد که به دوره صفویه و سال 1080ق باز می‌گردد آمده است؛ به جهت غلامی که نذر سرکار آورده‌اند قبای کوچک، پیراهن، ازار [۳۸] ، کفش، کلاه و شال تهیه شده است. [۳۹] بی تردید این اسناد، سوابق و پیشینه طولانی‌تری از نذر برای مکان‌های مذهبی به خصوص حرم امام رضا (علیه السلام) را ارائه می‌کند و ریشه‌دار بودن این گونه اعتقادات را قوت می‌بخشد.

جنبه اقتصادی

در سطر چهاردهم وقفنا‌مه، واقف به این مطلب اذعان می‌کند که مورد وقف کنیزی سیاه پوست است که آن را از طریق خریداری به دست آورده و حال تصمیم دارد او را به صورت همیشگی پیشکش دارالشفاء امام رضا (علیه السلام) کند. این موضوع گرچه به شکل تلویحی اشاره به موضوع خرید و فروش برده در ایران دارد اما ناخودآگاه این پرسش را ایجاد می‌کند که نقش ایران در این زمان در تجارت برده چه بوده است؟ و چه تحولاتی باعث گردیده بردگان سیاه پوست از خانه اقشار و طبقات مرفه جامعه ایرانی سر درآورند؟ برای روشن شدن این مطلب باید نگاهی گذرا به راه‌های ورود برده به ایران نمود. در دوره قاجاریه ورود برده به ایران از نواحی شمال غربی (قفقاز و مناطق کرد نشین)، شمال و شمال شرقی (سرزمین ترکمن‌ها و مناطق هم‌جوار آن)، جنوب شرقی (مکران و بلوچستان)، برده‌گیری‌های بلوچ‌ها و جنوب (بنادر خلیج فارس) انجام می‌گرفت. [۴۰] غلامان و کنیزان قفقازی به ویژه گرجی‌ها غالبا در پی تجاوزهایی که به منظور دزدیدن اشخاص یا احشام در سرزمین‌شان صورت می‌گرفت، اسیر می‌شدند. افرادی که هم در این چپاول‌ها به دست ایرانیان می‌افتادند، به معرض فروش گذاشته می‌شدند. [۴۱] در مناطق کرد نشین در شمال غربی و غرب ایران نیز دختران کرد در ازای مبالغی اندک به خانواده‌های ایرانی فروخته می‌شدند. [۴۲] از اواسط قرن 13ق به علت جدا شدن قفقاز و آسیای میانه از ایران و اعلام منع برده‌فروشی در این مناطق توسط روس‌ها، ورود غلام و کنیز قفقازی به ایران متوقف شد. اولین گام برای آزادی این دسته از غلامان و کنیزان در ایران طی عهدنامه گلستان [۴۳] برداشته شد و اقدام بعدی جهت آزادی اسرای قفقازی طبق معاهده ترکمانچای [۴۴] انجام گرفت. به این ترتیب با تسلط روس‌ها بر قفقاز ورود غلام و کنیز قفقازی به ایران بسیار محدود شد. [۴۵] در این دوره ترکمانان ناحیه آسیای میانه به دلیل زندگی صحرانشینی و برای امرار معاش دست به راهزنی و چپاول اقوام و سرزمین‌های مجاور خود از جمله ایران می‌زدند. این مسئله زمینه‌ساز بروز جنگ و قشون‌کشی دولت ایران به قلمرو آنان را فراهم می‌نمود. [۴۶] البته اغلب ترکمانانی که به دست دولت ایران به اسارت درمی‌آمدند با اسرای ایرانی معاوضه می‌شدند و تنها تعداد کمی از آن‌ها که بیشترشان از زنان بودند به عنوان برده در ایران باقی می‌ماندند. [۴۷] به غیر بردگانی که از ناحیه جنوب شرقی ایران (مکران و بلوچستان) خرید و فروش می‌شدند و غلامان و کنیزانی که در اثر حملات و تاخت و تازهای غیر قانونی رؤسای بلوچ به اسارت درمی‌آمدند، خلیج فارس و بنادر آن در جنوب ایران نیز محل اصلی ورود بردگان آفریقایی تبار بود. [۴۸] به این ترتیب تجارت برده در قرون هجدهم و نوزدهم میلادی در منطقه خلیج فارس توسعه یافت و به نحو شگفت‌انگیزی پر رونق گردید. [۴۹] به طوری که مستقیماً بین بنادر مختلف خلیج فارس ـ بندر عباس، بندر لنگه، رأس‌الخیمه و بصره ـ خرید و فروش برده رواج پیدا کرد. [۵۰] غلامان و کنیزان آفریقایی غیر از مسیر آبی از طریق خشکی یعنی عربستان و عراق هم به ایران منتقل می‌شدند و حجاج و زائران شهرهای مقدسی چون مکه، مدینه و کربلا نقش قابل توجهی در این انتقال داشتند. [۵۱] البته تجار برده در غرب و جنوب غربی ایران نیز از شهرهای مذکور، شماری از بردگان آفریقایی را به خاک ایران منتقل می‌کردند. [۵۲] می‌توان گفت عمده دلایلی که در این زمان سبب رونق تجارت برده در منطقه خلیج فارس می‌شود، آزادی اقتصادی است که در نظام‌های سیاسی و اجتماعی ایران به وجود می‌آید. [۵۳] در قرن‌های هجدهم و نوزدهم میلادی از یک سو سلطه حکمرانان محلی از بین می‌رود و خان‌های خرده‌پا ظهور پیدا می‌کنند و از سوی دیگر بریتانیا در عرصه اقتصاد جهانی برتری می‌یابد. همه این عوامل سبب رنسانس بازرگانی در حوزه خلیج فارس و جنوب ایران می‌شود و این منطقه را با کمبود نیروی کار مواجه می‌کند و این ضرورت را به وجود می‌آورد تا نیروی موردنیاز که در گذشته توسط خرده‌زارعان، رعایا یا کارگران شهری تأمین می‌شد از خارج منطقه تأمین گردد. [۵۴] به این ترتیب در این سودای پر رونق تعداد زیادی برده سیاه پوست وارد ایران می‌شود که در ابتدا در جنوب کشور به کار گرفته می‌شوند اما اندک اندک از خانه‌ خانواده‌های مرفه و ثروتمند پایتخت و دیگر شهرهای کشور سر درمی‌آورند تا بیش از به کار گرفته شدن به عنوان نیروی کار وسیله تجمل و مایه تفاخر صاحبان خود باشند.

جنبه اجتماعی

در بخشی از وقفنامه به خصوصیات و ویژگی‌های کنیز اشاره شده است. این که در نظافت، حسن سلیقه و طباخی از اماثل و اقران ممتاز بوده و از دیگران بی‌نیاز است. در این جمله به ظاهر کوتاه تا حدودی کارایی و نوع استفاده از بردگان خاصه کنیزان سیاه پوست در ایران بیان شده است. این که بردگان در ایران به کارهای بسیار سخت گمارده نمی‌شده‌اند و خاصه این ملایمت در مورد زنان بیشتر بوده است. البته بر این حقیقت اکثر سفرنامه‌نویسان اروپایی که از ایران بازدید کرده‌اند صحه گذاشته و بر رفتار خوب و روابط نزدیک ایرانیان با بردگان تأکید نموده‌اند. [۵۵] بُهلر [۵۶] جهانگرد فرانسوی که در تاریخ 1269ق به ایران سفر کرده است پیرامون وضع زندگی غلامان و نوکرها در ایران می‌نویسند: «از جمله وسایل شکوه و جلال شرقی که ایرانیان به آن تشخص می‌گویند غیر از اسب، چادر، قالی، لباس و وسایل زینتی باید از گروه نوکران و غلامان اعم از زن و مرد، پادو و خواجه‌ها یاد نمود. تعداد آنها در خانه ثروتمندان از تصوری که ما در اروپا از خدمه داریم سخت فراتر می‌رود. از نوکرها کمتر در امور خانه‌داری استفاده می‌شود و فقط آنها را برای تجمل نگاه می‌دارند». [۵۷] همچنین در تأیید احترام و جایگاه اجتماعی بردگان و رشد عمودی اجتماعی آنها آمده است: «در ایران سیاهی رنگ اسباب بی‌احترامی انسان نمی‌شود و یک غلام سیاه می‌تواند مصدر کارهای بزرگ شود زیرا ایرانیان غلامان خود را هرگز به کارهای سخت مأمور نمی‌نمایند...». [۵۸] آرنولد کمبل [۵۹] نیز که مدتی نماینده سیاسی انگلیس در بوشهر بوده، در طی گزارشی که در سال 1824 میلادی راجع به تجارت برده در خلیج فارس ارسال می‌کند به این نکته اشاره نموده و اذعان می‌کند که رفتار با برد‌گان در ایران هیچ‌گاه سخت و ظالمانه نبوده است. او در این باره می‌نویسد: «از لحاظ خرید برده در مقصد نهایی وضع آن‌ها از نظر مادی رو به بهبود می‌گراید و خریداران به طور کلی آن‌ها را به خوبی تغذیه کرده و با آن‌ها تقریباً همچون خود یا خانواده‌شان با مهربانی رفتار می‌کنند و در مقابل بردگان نیز با کمال میل به خوبی سخت‌کوشی می‌کنند و چنین برمی‌آید که آن‌ها از وضع‌شان و زندگی‌شان خشنود و خرسند باشند...». [۶۰]

جنبه سیاسی

تاریخ این وقفنامه با وجود پارگی که متأسفانه در همین بخش از سند به وجود آمده است به فاصله سال‌های 1272 تا 1278ق محدود می‌شود. دوره‌ای که به آخرین سال‌های رسمیت داشتن بردگی در ایران مربوط می‌شود. مبارزه قانونی علیه بردگی و ممانعت از خرید و فروش برده به اواخر قرن18م / 12ق بازمی‌گردد. [۶۱] در این زمان نهضتی در اروپا علیه برده فروشی و بردگی به وجود آمد و برای اولین بار اعلامیه حقوق بشر که از طرف انقلابیون فرانسه منتشر گردیده بود، برده فروشی را ممنوع ساخت. با اعلامیه مجلس ملی فرانسه در 1794م برده‌داری لغو گردید و در مستعمرات فرانسه برافتاد. [۶۲] این اقدام در سیاست دولت بریتانیا نیز مؤثر بود چرا که سبب گردید دولت انگلیس هم در سال 1796م لایحه آزادی غلام و کنیز را در مستعمرات خود به پارلمان پیشنهاد نماید. البته در این زمان این لایحه به تصویب نرسید چون ملت انگلیس بیش از هر ملت دیگری در این تجارت دست داشتند. بنابراین این تجارت تا سال 1808م در تمام مستعمرات دولت بریتانیا ادامه پیدا کرد. تا این که نهایتاً در سال 1834م به موجب یک اعلامیه تمام بردگان متعلق به دولت انگلیس آزاد اعلام شده و بردگی رسماً لغو ‌گردید. در عین حال این مسئله رفته رفته رنگ سیاسی نیز پیدا کرد و مستمسکی در دست دولت انگلیس برای حضور و جولان کشتی‌های جنگی‌اش در دریاها و سواحل ممالک شرقی شد. [۶۳] در اواخر عمر محمد شاه قاجار انگلیسی‌ها به طور متوالی از دولت ایران می‌خواهند که اجازه بدهد کشتی‌های دولت انگلستان از ورود برده و غلام به سواحل خلیج فارس جلوگیری نمایند و چندین بار این تقاضا را تکرار می‌کنند. در این راستا سرهنگ تی. فرانت [۶۴] وزیر مختار انگلیس در تهران چندین بار درخواست دولت انگلیس را کتباً به دولت ایران اعلام می‌کند اما جوابی دریافت نمی‌کند. در نهایت وی در طی عریضه‌ای در 10 رجب 1264ق ضمن شکایت از تأخیر دولت ایران در صدور فرمان در این زمینه می‌نویسد: «... تمنا می‌کنم که یک جواب روشن و صریح در این باب به اینجانب داده شود که آیا دولت ایران یک چنین فرمانی دایر به منع ورود غلام و کنیز از راه دریا صادر خواهد نمود یا نه؟ هرگاه نیت اولیای دولت علیه ایران این باشد که این فرمان را صادر نماید من تمنا می‌کنم امروز این مژده به من داده شود و اگر خیال آن‌ها بر خلاف این است در این صورت بهتر است همین امروز صریحا این اطلاع به اینجانب برسد تا این که بتوانم آن اطلاع را برای دولت متبوع خود ارسال دارم و جنابعالی دیگر بعد از این اینجانب را در انتظار وعده خود نگذارید... چون که دولت متبوع من به تأخیر زیاده از این رضایت نمی‌دهد». [۶۵] محمد شاه علی‌رغم این که نسبت به انگلیسی‌ها بدبین است و قضیه هرات [۶۶] را نیز فراموش نکرده با اصرار حاج میرزا آقاسی و کلنل فرانت فرمانی را صادر کرده و در آن تجارت برده از راه دریا را قدغن می‌کند. فرمان که در 10 رجب 1264ق مطابق با 12 ژوئیه 1848م صادر می‌شود چنین است: «جناب حاجی نگذارید دیگر از راه دریا غلام و کنیز وارد شود، بگذارید از راه خشکی بیاورند...». [۶۷] فرانت عقیده داشت این فرمان جلوی ورود برده به ایران را می‌گیرد زیرا ورود آن‌ها از راه زمین غیر عملی است و شاه از این مسئله آگاه است و جمله «بگذار از راه زمین این کار را بکنند» تنها برای راضی کردن کسانی است که هنوز مخالف ممنوعیت تجارت برده هستند. [۶۸] دولت ایران در این راستا و در جهت جلوگیری از ورود برده، مجازات‌های مالی را برای متخلفین تعیین کرده و مأمورانی را جهت نظارت بر اجرای این فرمان می‌گمارد هم چنین دستورات اکیدی در این خصوص به فرمانداران خوزستان و فارس داده می‌شود تا انگلیسی‌ها برای دخالت در این موضوع بهانه به دست نیاورند. [۶۹] البته با سوابق دولت انگلیس به نظر می‌رسد اصرار و پی‌گیری این دولت در منع خرید و فروش برده در خلیج فارس تنها دستاویزی بوده برای پیشبرد مقاصد استعماری ایشان در آسیا و منطقه استراتژیک خلیج فارس که تحت لوای مبارزه با تجارت برده عنوان می‌شده است.

نتیجه گیری

وقفنامه‌ها از حیث اطلاعات متعددی که در اختیار پژوهشگران قرار می‌دهند یکی از بهترین و مستندترین منابع تحقیق به شمار می‌آید. به بیان دیگر هر سند وقفی به لحاظ برخورداری از نکات متعدد اجتماعی، فقهی، حقوقی، اقتصادی، تاریخی، ادبی و پاره‌ای نکات دیگر در خور تأمل و تدبر است. وقفنامه اهدای کنیز جهت خدمت در دارالشفاء امام رضا (علیه السلام) یکی از کم‌نظیرترین و شاید بی‌نظیرترین اسناد وقفی باقی مانده در کشور است. این وقفنامه گرچه به لحاظ تاریخی قدمت چندانی ندارد و از حیث زیبایی فاقد آرایه‌های هنری است اما به لحاظ موضوعی بسیار خاص و استثنایی است. زیرا ما را با مصداقی از وقف آشنا می‌کند که تنها درکتاب‌های فقهی شیعه، وقف آن جایز شمرده شده است. این سند به شکل بارزی بیانگر این معنی است که واقف، آگاهانه و با اشراف به مسائل فقه شیعه اقدام به این کار نموده است. او با پیش‌زمینه فکری و اعتقادی خود در پی آن بوده با وقف کنیز هم زمینه اعتاق رقبات یا همان آزادی بندگان را- که توصیه دین اسلام است - فراهم کند و هم با جلب خشنودی خداوند، کسب توشه آخرت نماید.

البته شکل‌گیری چنین وقفنامه‌ای در محدوده سال‌های 1272ـ 1278ق می‌تواند تا اندازه‌ای نتیجه تصمیمات سیاسی دولت ایران در لغو تجارت و خرید و فروش برده نیز باشد. بعید نیست اگر یکی از دلایل وقف کنیز توسط عضدالملک حسینی این باشد که او می‌خواهد با یک تیر دو نشان را هدف قرار دهد. هم در راستای اجرای قوانین کشورکنیز را عملاً از قید تملک خود آزاد نماید و هم با بهره‌گیری از قوانین شرع آن را وقف کرده و برای خود باقیات‌الصالحاتی بر جای گذارد.

میرزا سید محمد حسین عضدالملک حسینی (قزوینی)، متولی‌باشی آستان قدس رضوی در عصر قاجار


منابع و ماخذ

1- اعراب و تجارت برده در دریای پارس، ام ریکس توماس، جی بی کلی، نوید، شیراز، (1380).

2ـ امیرکبیر و ایران، فریدون آدمیت، خوارزمی، تهران، (1362).

3ـ ایران و ایرانیان، ادوارد یاکوب پولاک، ترجمه کیکاووس جهانداری، خوارزمی، تهران، (1361).

4ـ بررسی تاریخی قصص قرآن، محمد بیومی مهران، ترجمه مسعود انصاری، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، تهران، (1383)، جلد 3.

5ـ تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه، چارلز جیمز ویلس، ترجمه سید عبدالله، به کوشش جمشید دودانگه و مهرداد نیک نام، طلوع، تهران، (1363).

6ـ تاریخ بردگی در اسلام، عبدالامیر قنواتی، انتشارات دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی، مشهد، (1359).

7ـ تاریخ تمدن، ویل دورانت، ترجمه احمد آرام و دیگران، انتشارات انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، تهران، (1372)، جلد 1.

8ـ تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم، محمود محمود، اقبال، [بی جا]، (1367)، جلد 2.

9ـ تاریخ سیاسی و اجتماعی اسلام، امیر علی، ترجمه ایرج رزاقی، محمد مهدی حیدرپور، آستان قدس رضوی، مشهد، (1370).

10ـ تحریرالوسیله، روح الله خمینی، [بی نا]، تهران، (1372).

11- ترجمه فارسی شرایع الاسلام، جعفر بن حسن محقق حلی، ترجمه ابوالقاسم بن احمد یزدی، به کوشش محمدتقی دانش پژوه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، تهران، (1367)، جلد11.

12ـ خاطرات لیدی شیل (همسر وزیر مختار انگلیس در اوائل سلطنت ناصرالدین شاه)، ماری لئونورا شیل، ترجمه حسین ابو ترابیان، نشر نو، تهران، (1362).

13ـ سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره 34088.

14ـ سفرنامه بهلر، بُهلر، به کوشش علی اکبر خداپرست، توس، تهران، (1356).

15ـ سفرنامه دروویل، گاسپار دروویل، ترجمه منوچهر اعتماد مقدم، شباویز، تهران، (1365).

16ـ سفرنامه قفقاز و ایران، ارنست اورسل، ترجمه علی اصغر سیدی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، (1382).

17ـ سفرنامه میرزا خانلرخان اعتصام الملک، میرزا خانلر خان اعتصام الملک، به کوشش منوچهر محمودی، فردوسی، تهران، (1351).

18ـ شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، زوار، تهران، (1347)، جلد 3.

19ـ فردوس‌التواریخ، نوروزعلی خان بسطامی، [بی نا]، تبریز، (1315).

20- «فرهنگ حقوقی وقف»، دلاور برادران، وقف میراث جاویدان، سال 2، ش 2، (1373).

21ـ فقه تطبیقی، محمد جواد مغنیه، ترجمه کاظم پورجوادی، بنیاد علوم اسلامی، تهران، (1363).

22ـ فوائد الاصول (تقریرات میرزای نایینی)، محمدعلی کاظمینی، جامع المدرسین، قم، (1404ق)، جلد4.

23ـ فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه ملی ملک، ایرج افشار، محمد تقی دانش پژوه، نشر نی،[بی جا]، (1369)، جلد 7.

24ـ قواعد فقه (بخش مدنی مالکیت، مسئولیت)، مصطفی محقق داماد، مرکز نشر علوم اسلامی، چاپ چهاردهم، تهران، (1384).

25ـ «کنکاوی در منابع تأمین غلام و کنیز در عصر قاجار، تاریخ و تمدن اسلامی»، غلامحسین زرگری نژاد، نرگس علیپور، تاریخ و تمدن ملل اسلامی، سال 7، شماره 13، (1390).

26ـ گفتارهای معنوی، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، چاپ هفتم، تهران، (1367).

27ـ لسان العرب، ابن منظور، تحقیق علی شیری، دارالاحیاءالتراث العربی، بیروت، (1408ق)، ج 14.

28ـ لغت‌نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، تهران (1377).

29ـ «ماهیت برده‌داری در ایران دوران قاجار»، آمنه ابراهیمی، تاریخ پژوهی، سال 8، ش 26ـ 27، (1385).

30ـ «منع برده‌فروشی در عصر قاجار به روایت اسناد»، نرگس علیپور، مطالعات اسلامی: تاریخ و فرهنگ، سال 42، ش 4 / 85، (1389).

31ـ نگاهی به بردگی، محمد علی گرامی، شفق، قم، (1354).

32ـ نگاهی به وقف و آثار اقتصادی و اجتماعی آن، مصطفی سلیمی فر، بنیاد پژوهش‌های اسلامی،مشهد، (1370).

33ـ «نقش کتاب و کتابخانه‌های وقفی در توسعه فرهنگی مناطق»، مفید شاطری، مجموعه مقالات همایش بین‌المللی وقف و تمدن اسلامی، اسوه، چاپ اول، تهران، (1387).

34ـ «نقش وقف در بهبود اوضاع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی»، جواد امام جمعه زاده، وقف میراث جاویدان، ش 30، (1379).

35ـ«وقف، پشتوانه نهادهای علمی در احیای تمدن اسلامی»، مرتضی مرتضوی کاخکی، حجت‌الله برامکی یزدی، مجموعه مقالات همایش بین المللی وقف و تمدن اسلامی، اسوه، چاپ اول، تهران، (1387).

پانویس

  1. کارشناس ارشد تاریخ وتمدن ملل اسلامی ،کارشناس پژوهشی سازمان کتابخانه ها،موزه ها ومرکز اسنادآستان قدس رضوی
  2. وقف میراث جاویدان ،ش30 ،ص70.
  3. تحریرالوسیله ،ص82.
  4. «وقف پشتوانه نهاد های علمی در احیای تمدن اسلامی »،صص170-171.
  5. گفتارهای معنوی،صص51-57.
  6. به علت ایجاد پارگی در سند واژه ناخواناست.
  7. شرح حال رجال ایران ،ج3،ص381.
  8. فردوس اتواریخ ،صص53-55.
  9. این طومار چندسال پس از اتمام فتنه چهار ساله، حسن خان سالار (1266-1262ق) در سال 1273ق تهیه شده ودر آن به تفصیل،اسامی کلیه املاک ،خانات(کاروانسراها)،حمام ها ومستغلات وقفی آستان قدس ثبت وضبط می گردد.
  10. جاریه:کنیزک،(لغت نامه دهخدا،ذیل واژه جاریه).
  11. امائل:جمع مثل به معنی مشابه ونظیر،(لغت نامه دهخدا،ذیل واژه امائل.
  12. اقران :جمع قرن به معنیکفووهمتا،(لغت نامه دهخدا،ذیل واژه اقران).
  13. سر کار فیض آثار :عبارت احترام آمیزی است که از عصر صفوی به بعد برای برخی زیارتگاه های مهم ایران از جمله بارگاه رضوی به کار برده شده است.
  14. بیمار داران :پرستاران ،کسانی که متعهد خدمت بیماران هستند ،(لغت نامه دهخدا،ذیل واژه بیمار دار).
  15. موالی :جمع مولی به معنی آزاد شدگان ، (لغت نامهدهخدا،ذیل واژه موالی).
  16. دارین :به معنی دنیا وآخرت ،(لغت نامه دهخدا،ذیل واژه دارین).
  17. اعتاق:به معنی آزاد کردن ،از فروع فقهی بوده ودر معنی آزاد کردن بندگان با تشریفات شرعی است (لغت نامه دهخدا ،ذیل واژه اعتاق).
  18. رقبات :جمع رقیه به معنی بنده زر خرید،(لغت نامه دهخدا،ذیل واژه رقبات).
  19. احرار:به معنی آزادگان ، (لغت نامه دهخدا،ذیل واژه احرار).
  20. ابرار:به معنی نیکان ونیکو کاران ،(لغت نامه دهخدا،ذیل واژه ابرار).
  21. وقف میراث جاویدان ،ش2،ص69.
  22. «نقش کتاب و کتابخانه های وقفی در توسعه فر هنگی مناطق »ص47.
  23. فقه تطبیقی ،ص414.
  24. نگاهی به وقف وآثار اقتصادی و اجتماعی آن، ص14.
  25. ترجمه فارسی شرایع الاسلام ،ج11،صص352-355.
  26. قوائد الاصول (تقریرات میرزای نایینی )،ج4،ص386.
  27. قواعد فقه(بخش مدنی مالکیت ،مسئولیت )،صص6-7.
  28. سوره نساء،آیه 25در این باره می فرماید:«با پدر ومادر خویش ویتیمان و بینوایان و همسایگان دور ونزدیک،دوستان وآوارگان وبردگان جز به نیکویی رفتار نداشته باشید زیرا خداوند از خودپسندان بیزار است.
  29. سوره توبه ،آیه 60 در این مورد چنین می فرماید :مصرف صدقات منحصراً مختص (به این هشت طایفه ) است :فقیران و عاجزان ومتصدیان اداره صدقات وبرای تألیف قلوب (یعنی برای متمایل کردن بیگانگان به دین اسلام ) وآزادی بندگان وقرض دادن در راه خدا وبه در ماندگان این مصارف هشت گانه فرض وحکم است که خدا (بر تمام حکم و مصالح امور )آگاه است.
  30. نگاهی بر بردگی ،ص118.
  31. تاریخ سیاسی واجتماعی اسلامی ،ص243.
  32. تاریخی بردگی در اسلام ،ص13.
  33. فهرست نسخه های خطی کتابخانه ملی ملک ،ص10.
  34. سفرنامه میرزا خانلر خان اعتصام الملک ،ص319.
  35. تاریخ تمدن، ج1، ص156.
  36. بررسی تاریخی قصص قرآن،ج3،ص243.
  37. لسان العرب، ج14، ص100.
  38. ازار:به معنی شلوار و لنگ، (لغت نامه دهخدا، ذیل واژه ازار)
  39. سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره34088.
  40. تاریخ و تمدن اسلامی، شماره 13، صص116-121.
  41. خاطرات لیدی شیل، ص215.
  42. سفرنامه دروویل، ص238.
  43. عهد نامه گلستان در سال 1228/1813 م میان میرزا ابوالحسن خان ایلچی و سردار روسیه منعقد شد. طبق بند ششم این معاهده تمام اسرای طرفین تا سه ماه پس از انعقاد معاهده می بایست آزاد و به سرزمین خود مسترد شود.
  44. عهدنامه ترکمنچای در سال 1243ق/ 1826 م منعقد گردید. مطابق بند 13 این معاهده استرداد اسرای روسی و قفقازی در آخرین جنگ و قبل از آن و یا هرزمان دیگری که به اسارت افتاده بودند، صورت گرفت.
  45. ایران و ایرانیان، ص173.
  46. تاریخ و تمدن ملل اسلامی ، شماره 13، صص 116-121.
  47. ایران و ایرانیان، ص173.
  48. تاریخ تمدن ملل اسلامی، شماره13، صص116-121.
  49. اعراب و تجارت برده در دریای پارس، ص14.
  50. همان، صص26-27.
  51. تاریخ پژوهی، ش26-27، ص 68.
  52. تاریخ و تمدن ملل اسلامی، شماره13، صص116-121.
  53. اعراب و تجارت برده در دریای پارس، ص32.
  54. همان، ص14.
  55. سفرنامه قفقاز و ایران، ص317.
  56. Bohler
  57. سفرنامه بهلر،ص166.
  58. تاریج اجنماعی ایران در عهد قاجاریه،صص140-142.
  59. Arnold Campbell
  60. اعراب و تجارت برده در دریای پارس،صص 36-37.
  61. تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم، ج2، صص532-533.
  62. امیر کبیر و ایران، ص516.
  63. تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم، ج2، صص 532-533.
  64. T.Farrant.
  65. امیر کبیر و ایران، ص519.
  66. پس از باز پس گیری شهر هرات در دوره ناصر الدین شاه، نیروهای انگلیس جنوب ایران را اشغال کردند. به دنبال تیرگی روابط ایران و انگلیس معاهده پاریس در سال 1273 ق منعقد و مقرر می شود در عوض خروج انگلیس از جنوب ایران این کشور نیز از هرات خارج و کشور افغانستان را به رسمیت بشناسد.
  67. تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم، ج2 ، صص 533-532.
  68. مطالعات اسلامی: تاریخ و فرهنگ، ش4/85، ص157.
  69. تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم، ج2، صص532-533.