تزکیه

از ویکی خیر
نسخهٔ تاریخ ‏۹ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۵ توسط Wikikhair (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

پیراستن نفس از صفات رذیله و آراستن آن به صفات حمیده را تزکیه گویند.

معنای تزکیه

تزکیه از ماده «زـ ک ـ و» و در لغت به معنای استوار ساختن و دور کردن شئ از عیب و کاستی [۱] و ایجاد رشد، برکت و طهارت [۲] [۳] [۴] در آن یا به معنای دور دانستن شئ از عیوب و گواهی به پاکی و طهارت آن [۵] است. [۶] برخی معنای اصلی تزکیه را کنار زدن نادرستیها از امور صحیح دانسته و دیگر معانی را از لوازم و آثار آن به حساب آورده [۷] و افزوده‌اند: تفاوت تزکیه با تطهیر و تهذیب در این است که در تطهیر دستیابی به «طهارت» در برابر «رجس» و در تزکیه کنار زدن آنچه باید کنار گذاشته شود و در تهذیب، حاصل شدن صلاح و خلوص، مورد نظر است. [۸] البته به گفته برخی تزکیه مبالغه در تطهیر است [۹] [۱۰] وعده‌ای هم گفته‌اند: تطهیر پیراستن و تزکیه آراستن است. [۱۱] و به عبارت دیگر تطهیر بیرون راندن آلودگیها و پاک کردن شیء است تا آماده رشد و نمو گردد و تزکیه رشد دادن و به شکوفایی رساندن آن است. [۱۲]

معنای تزکیه در اصطلاح علم اخلاق

تزکیه در اصطلاح علم اخلاق عبارت از پاک کردن و پیراستن نفس از نقایص و صفات رذیله و آراستن آن به صفات پسندیدهو کمالات نفسانیه است. [۱۳] [۱۴] و برخی برای آن مراحلی برشمرده‌اند؛ از جمله:

۱. توبه؛

۲. ‌مشارطه (شرط کردن با خود مبنی بر بازنگشتن به گناه

۳. محاسبه؛

۴. معاتبه و معاقبه (عتاب و عقاب کردن نفس در صورت‌گناه). [۱۵] [۱۶]

مصادیق بحث تزکیه در قرآن

تزکیه به معنای پاک کردن یا پاک دانستن نفس از آلودگیها به صورتهای گوناگون بیش از ۲۰‌بار در قرآن به کار رفته و افزون بر آن از واژه‌ها و موضوعات دیگر مرتبط با تزکیه نیز استفاده شده‌است. در این موارد عمدتاً از مطالبی چون [۱۷] تزکیه هدف از بعثت پیامبران [۱۸] ، رستگاری و مخلّد بودن اهل تزکیه در بهشت [۱۹] [۲۰] و عوامل، موانع، آثار و برکات تزکیه [۲۱] [۲۲] [۲۳] سخن به میان آمده است.


اهمیت تزکیه

اهمیت تزکیه: تزکیه نفس از رذایل اخلاقی و شهوات نفسانی به جهت آثار و فوایدی که برای انسان در پی دارد مورد توجه همه ملتها و ادیان الهی بوده و آنان برای تحصیل این امر از روشهای گوناگونی بهره می‌جسته‌اند.

اهمیت تزکیه در فرقه برهمائیان

برهمائیان، پیروان یکی از مذاهب هند قدیم گرچه به توحید و نبوت اعتقادی نداشتند؛ لیکن به تزکیه نفس اهتمام میورزیدند. آنان مدت عمر خویش را به ۴ مرحله تقسیم کرده، یکی از مراحل آن را به ترک لذتهای مادی و دنیوی و پناه بردن به جنگلها برای تزکیه نفس اختصاص داده بودند. [۲۴]

اهمیت تزکیه در فرقه بودایی

فرقه بودایی، مذهب خود را بر تهذیب نفس و مخالفت با هواها بنا کرده بودند. بودا رئیس این فرقه که از شاهزادگان بود در جوانی مادیات و سلطنت را رها کرده و برای ریاضت و معرفت نفس به جنگل پناه برد. [۲۵] [۲۶]

اهمیت تزکیه در فرقه مانویه

مانویه، نفس را از عالم نور می‌دانستند که به عالم تاریک بدن هبوط کرده و معتقد بودند که نفس جز با مرگ و خروج آن از بدن یا ریاضت به سعادت نخواهد رسید. [۲۷]

اهمیت تزکیه در فرقه صابئیه

صابئیه از دیگر فرقه‌های بت‌پرست و مشرک [۲۸] [۲۹] ـ یا موحد به نظر برخی [۳۰] [۳۱] ـ تطهیر نفس از شهوات و تهذیب اخلاق را بر خود واجب کرده، راه دستیابی به این مرتبه را ریاضت و دوری از شهوات می‌دانستند. [۳۲] [۳۳]

اهمیت تزکیه در نزد اهل کتاب

اهلکتاب یعنی یهود، نصارا و مجوس نیز به تزکیه نفس اهتمام فراوانی می ورزیدند و در کتب آنان دستورات فراوانی برای اصلاح نفس و تهذیب آن از شهوات وجود دارد. چنان که قرآن کریم در آیاتی به برخی اعمال نصارا برای تهذیب نفس همچون ترک دنیا و انتخاب رهبانیت [۳۴] [۳۵] [۳۶] و برخی اعمال متعبدان یهود چون تلاوت آیات خدا در حال سجده [۳۷] ، گوشه‌گیری از مردم برای عبادت و خودسازی [۳۸] ، ترک دنیا و انتخاب رهبانیت [۳۹] اشاره کرده‌است.

موضوع تزکیه در دین اسلام

اسلام برای تزکیه نفس و تطهیر پیروان خود از آلودگیهای کفر و گناه و اخلاق ناپسند اهمیت فراوانی قائل شده که این اهتمام را از موارد ذیل می‌توان استفاده کرد: [۴۰]

تزکیه هدف بعثت انبیاء

۱. تزکیه هدف بعثت انبیا: قرآن در آیاتی یکی از عمده‌ترین اهداف انبیا را تزکیه‌نفس وپاک کردن بشر از آلودگیها دانسته است. از جمله در آیه ۱۵۱ سوره بقره [۴۱] خطاب به مسلمانان می‌گوید: ما به سوی شما پیامبر فرستادیم تا با تلاوت آیات الهی شما را از آلودگیها پاک سازد: «اَرسَلنا فیکُم رَسولاً مِنکُم یَتلوا عَلَیکُم ءایـتِنا ویُزَکّیکُم». [۴۲] [۴۳] [۴۴]

رستگاری در گرو تزکیه

۲. رستگاری در گرو تزکیه: رسیدن به فلاح اخروی از بالاترین اهداف مؤمنان است که قرآن راه دستیابی به آن را مبارزه با هواهای نفسانی و تزکیه ذکر کرده است: «قَد اَفلَحَ مَن زَکـّها». [۴۵] همچنین قرآن در آیاتی دیگر مؤمنان را رستگار دانسته است که در جهت تزکیه نفس می‌کوشند: «قَد‌اَفلَحَ المُؤمِنون... والَّذینَ هُم لِلزَّکوةِ فـعِلون». [۴۶] [۴۷] زکات در این آیه اعم از پرداخت زکات و تزکیه نفس است. [۴۸] [۴۹] [۵۰] [۵۱]

تقدم تزکیه بر تعلیم و تعلم

۳. تقدم تزکیه بر تعلیم و تعلم: قرآن در ۴ آیه تزکیه را با تعلیم و تعلم در کنار یکدیگر آورده که در سه آیه تزکیه را مقدم داشته: «و یُزَکّیکُم ویُعَلِّمُکُمُ الکِتـبَ والحِکمَةَ» [۵۲] [۵۳] [۵۴] و در یک آیه تعلیم مقدم شده است: «و‌یُعَلِّمُهُمُ الکِتـبَ والحِکمَةَ ویُزَکّیهِم». [۵۵] در اینکه فلسفه این تقدیم و تأخیر چیست و کدام‌یک در واقع بر دیگری تقدم دارد اقوال متعددی در بین مفسران مطرح است؛ ولی آنچه از همه قوی‌تر به نظر می‌رسد این است که تعلیم هرچند از جهت وجود خارجی بر تزکیه مقدم است؛ اما از جهت اهمیت و رتبه از آن متأخر است، زیرا تعلیم و تعلم مقدمه و وسیله‌ای برای رسیدن به تزکیه است که اگر این هدف بدون تعلیم حاصل می‌شد ضرورتی برای تعلیم نبود. [۵۶] و تقدم تزکیه در سه آیه از ۴ آیه مؤید همین امر است [۵۷] ؛ اما اینکه در دعای ابراهیم(علیه السلام)تعلیم بر تزکیه‌مقدم شده بدان جهت است که ابراهیم در مقام طلب چند خواسته از خداوند است و در مقام تحقق و عالم خارج علم مقدم بر تزکیه است، زیرا انسان ابتدا باید به اعمال صالح و اخلاق فاضله آگاه شود و بعد خود را تزکیه‌کند. [۵۸]

سوگند خداوند بر رستگاری اهل تزکیه

۴. سوگندهای متعدد بر رستگاری اهل تزکیه: خداوند در سوره شمس به خورشید و ماه و شب و آسمان و بناکننده آن و زمین و گستراننده آن و نفس انسان و مرتب‌کننده آن سوگند یاد کرده است که تزکیه کننده نفس رستگار خواهد شد: «والشَّمسِ وضُحـها والقَمَرِ اِذا تَلـها والنَّهارِ اِذا جَلـّها والَّیلِ اِذا یَغشـها والسَّماءِ و ما بَنـها والاَرضِ و ما طَحـها و نَفس و ما سَوّها... قَد اَفلَحَ مَن زَکـّها». [۵۹] [۶۰] [۶۱] سوگندهای یاد‌شده نشان آن است که مسئله اصلی بشر همین تزکیه نفس است که در صورت وجود آن انسان اهل سعادت و گرنه اهل شقاوت و بدبختی خواهد‌بود. [۶۲]

اسباب تزکیه

عوامل و اسباب متعددی در درون یا برون آدمی وجود دارد که هریک به نوعی درتزکیه نفس نقش دارد. این عوامل عبارت‌اند از:

خداوند

۱. خداوند: منشأ همه امور خیر خداوند است و تا اراده او به چیزی تعلّق نگیرد تحقق آن از سوی بشر امکان‌پذیر نیست، بر این اساس انسان در همه امور از جمله تزکیه نفس نیازمند عنایت الهی و توفیق اوست و اگر فضلو رحمت خدا نباشد هیچ انسانی به تزکیه خود قادر نخواهد بود: «و لَولا فَضلُ اللّهِ عَلَیکُم ورَحمَتُهُ ما زَکی مِنکُم مِن اَحَد اَبَدًا و لـکِنَّ اللّهَ یُزَکّی مَن یَشاءُ واللّهُ سَمیعٌ عَلیم». [۶۳] به همین جهت از جمله اسمای الهی که در روایات و ادعیه ذکر شده «مزکّی» [۶۴] [۶۵] [۶۶] یعنی تزکیه‌کننده است و همان‌گونه که تزکیه کننده حقیقی خداست تنها کسی که می‌تواند به حق بر پاکی و تزکیه افراد گواهی دهد خداوند است: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ یُزَکّونَ اَنفُسَهُم بَلِ اللّهُ یُزَکّی مَن یَشاءُ ولا یُظلَمونَ فَتیلا». [۶۷] در شأن نزول آیه فوق نقل شده که اهل کتاب خود را انسانهایی پاک و برتر از دیگران می‌دانستند که آیه فوق نازل شد و تزکیه کننده حقیقی را خداوند دانست. [۶۸] [۶۹] و این بدان جهت است که خداوند از ظاهر و باطن افراد بهتر از خود آنان آگاهی داشته، می‌تواند پاکی یا ناپاکی آنان را تصدیق کند. [۷۰]

رهبران الهی

۲. رهبران الهی: پیامبران، امامان و اولیای خاصّ الهی ـ که بر فطرت پاک آفریده شده و به طور موهبتی و غیر اکتسابی از آلودگیهای شرک و گناه و صفات ناپسند منزه‌اند [۷۱]

«قالَ اِنَّما اَنَا رَسولُ رَبِّکِ لاَِهَبَ لَکِ غُلـمـًا زَکیـّا».

[۷۲] به عنوان مواسطه فیض الهی و مربّی انسانها از عوامل عمده تزکیه انسانها به شمار می‌روند که با تلاوت آیات قرآن و بیان احکام الهی و فضایل اخلاقی انسانها را از آلودگی شرک و گناه و [[اخلاق] رذیله پاک می‌کنند. [۷۳] [۷۴] [۷۵] [۷۶] [۷۷] و به همین جهت که اینان نقش عمده‌ای در جهت تزکیه انسانها دارند ابراهیم(علیه السلام) از خداوند تقاضای [۷۸] فرستادن پیامبرانی می‌کند تا نسل او را از آلودگیها پاک کنند: «رَبَّنا وابعَث فیهِم رَسولاً مِنهُم یَتلوا عَلَیهِم ءایـتِکَ ویُعَلِّمُهُمُ الکِتـبَ والحِکمَةَ و یُزَکّیهِم». [۷۹] همچنین قرآن در آیات ۱۸-۱۷ سوره نازعات [۸۰] به موسی(علیه السلام) فرمان می‌دهد که به سوی فرعون رفته، او را به تزکیه فرا خواند:«اِذهَب اِلی فِرعَونَ اِنَّهُ طَغی فَقُل هَل لَکَ اِلی اَن تَزَکّی». به نظر برخی مراد از تزکیه بشر از سوی انبیا تزکیه در قول است؛ یعنی آنان در قیامت بر پاک بودن نفوس شهادت می‌دهند. [۸۱]

پایبندی به ایمان و عمل صالح

۳. پای‌بندی به ایمان و عمل صالح: هرچند خداوند با فرستادن پیامبران و توفیق و عنایت خویش زمینه تزکیه انسانها را فراهم می‌کند؛ ولی این خود افراد هستند که با پذیرش آگاهانه و آزادانه دعوت انبیا و پای‌بندی به دستورات و مقررات الهی، خویش را از برکات بعثت پیامبران برخوردار ساخته، پاکی و تزکیه را برای خود رقم می‌زنند. از این‌رو قرآن‌کریم در آیات ۷۶-۷۵ سوره طه [۸۲] از یک سو بهشت و درجات عالی آن را برای مؤمنان و صالحان ثابت می‌کند و از سوی دیگر همه آنها را جزای اهل تزکیه می‌داند: «و مَن یَأتِهِ مُؤمِنـًا قَد عَمِلَ الصّــلِحـتِ فَاُولـئِکَ لَهُمُ الدَّرَجـتُ العُلی جَنّـتُ عَدن تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ خــلِدینَ فیها و ذلِکَ جَزاءُ مَن تَزَکّی» و این بدان معناست که تزکیه بدون ایمان و عمل صالح به دست نمی‌آید. در آیه‌ای دیگر، قرآن مؤمنان را از خود ستایی و پاک شمردن خود برحذر داشته و خداوند را آگاه‌تر به حال تقوا‌پیشگان معرفی کرده است:«فَلا‌تُزَکّوا اَنفُسَکُم هُوَ اَعلَمُ بِمَنِ اتَّقی». [۸۳] از این آیه به دست می‌آید که راه دستیابی به تزکیه، تقوا و عمل است نه ادعای پاک بودن. [۸۴] [۸۵] تزکیه بدل از خشیت و اقامه نماز معرفی شده است: «و‌لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ اُخری واِن تَدعُ مُثقَلَةٌ اِلی حِملِها لا یُحمَل مِنهُ شَیءٌ ولَو کانَ ذا قُربی اِنَّما تُنذِرُ الَّذینَ یَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَیبِ واَقاموا الصَّلوةَ و مَن تَزَکّی فَاِنَّما یَتَزَکّی لِنفسِهِ واِلَی اللّهِ المَصیر». و این از پیوند عمیق تزکیه با اعمال انسان پرده برمی‌دارد، براین اساس می‌توان گفت عمده‌ترین فلسفه تشریع عبادات و مکلّف ساختن انسانها دور‌کردن آنها از آلودگیها و رشد و تکامل معنوی آنان است، چنان که قرآن در آیات متعددی به برخی از عبادات اشاره کرده و آنها را عامل دوری انسان از آلودگیها دانسته است؛ مانند:

نماز عامل تزکیه انسان

نماز از عباداتی است که اگر با آداب و شرایط آن به جا آورده شود هم باعث جلوگیری از آلوده شدن انسان به گناه می‌گردد: «و‌اَقِمِ الصَّلوةَ اِنَّ الصَّلوةَ تَنهی عَنِ الفَحشاءِ والمُنکَرِ» [۸۶] و هم او را از گناهانی که مرتکب شده پاک می‌کند: «واَقِمِ الصَّلوةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وزُلَفـًا مِنَ الَّیلِ اِنَّ الحَسَنـتِ یُذهِبنَ السَّیِّـاتِ». [۸۷] [۸۸] در شأن نزول آیه فوق نقل شده که یکی از مسلمانان بنام ابو الیسر برای پاک شدن خود از گناهی که مرتکب شده بود نزد رسول خدا آمد که آیه فوق نازل شد و پس از آن، پیامبر به وی فرمود: نماز تو کفاره گناه توست. [۸۹] [۹۰] [۹۱] در روایتی نماز همچون آبی دانسته شده است که همه گناهان بین دو نماز را محو می‌کند. [۹۲] [۹۳] و برپایه روایتی دیگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: نمازی که با آداب و شرایط اقامه شود گناهان را همچون برگ خزان می‌ریزد. [۹۴]

انفاق عامل تزکیه انسان

انفاق مال چه واجب و چه مستحب موجب پاک شدن و تطهیر قلوب از آلودگیها و صفات ناپسند همچون بخل و دوستی دنیا می‌گردد [۹۵] [۹۶] [۹۷]

«خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم وتُزَکّیهِم بِها».

[۹۸] بیشتر مفسران مراد از آیه فوق را گرفتن زکات واجب دانسته‌اند [۹۹] [۱۰۰] [۱۰۱] ؛ اما برخی مراد از آن را بخشی از اموال افراد گنهکار دانسته‌اند که جهت کفاره گناه خویش می‌پردازند. [۱۰۲] [۱۰۳] شأن نزول آیه فوق [۱۰۴] [۱۰۵] که به گناه ابو لبابه و گرفتن بخشی از اموال او از سوی پیامبر جهت کفاره گناه اشاره دارد و نیز آیه بعد که از پذیرش توبه گناهکارانو قبول انفاقهای آنان از سوی خداوند سخن گفته: «اَلَم یَعلَموا اَنَّ اللّهَ هُوَ یَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ و یأخُذُ الصَّدَقـتِ» [۱۰۶] مؤید این نظرند، اگرچه استفاده حکم زکات واجب و انفاقهای دیگر از آیه با یکدیگر تنافی ندارد. در آیات‌ ۱۹-۱۸ سوره لیل [۱۰۷] نیز به انفاق در راه خدا و نقش آن در تزکیه اشاره کرده و آن را از صفات متقین دانسته است: «و سَیُجَنَّبُها الاَتقی اَلَّذی یُؤتی مالَهُ یَتَزَکّی». در روایات اسلامی نیز بر تأثیر انفاق در تزکیه و محو گناهان تأکید شده است؛ از جمله پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: هر کس خانواده مسلمانی را یک شبانه روز پذیرایی کند خداوند گناهان او را محو می‌کند. [۱۰۸] [۱۰۹] [۱۱۰]

موانع تزکیه

موانع دستیابی انسان به رشد معنوی و تزکیه نفس فراوان است که برخی از آنها عبارت‌اند از:

شیطان

۱. شیطان: از آنجا که شیطان دشمن انسان است [۱۱۱] و سوگند یاد کرده تا همه انسانها را گمراه کند [۱۱۲] وی یکی‌از عوامل اصلی آلوده شدن انسانها به گناه ومانع عمده تحصیل تزکیه به شمار می‌رود. [۱۱۳] بر همین اساس قرآن مؤمنان را از پیروی او برحذر داشته، می‌گوید اگر لطف خدا نبود ـ با توجه به دامها و وسوسه‌های شیطان [۱۱۴] ـ هیچ‌کس قادر به تزکیه خود نبود: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَّبِعوا خُطُوتِ الشَّیطـنِ ومَن یَتَّبِع خُطُوتِ الشَّیطـنِ فَاِنَّهُ یَأمُرُ بِالفَحشاءِ و المُنکَرِ ولَولا فَضلُ اللّهِ عَلَیکُم ورَحمَتُهُ ما زَکی مِنکُم مِن اَحَد». [۱۱۵]

گناه

۲. عصیان و گناه: نافرمانی خداوند و ارتکاب برخی گناهان از دیگر اموری است که قرآن در آیاتی آن را مانع تطهیر قلوب مؤمنان برمی‌شمارد، چنان که در آیه ۱۷۴ سوره بقره [۱۱۶] [۱۱۷] به برخی از این گناهان از جمله پیمان شکنی یهود و کتمان حقایق به قصد رسیدن به مال دنیا اشاره کرده و آن را مانع تزکیه آنان دانسته است: «اِنَّ الَّذینَ یَکتُمونَ ما اَنزَلَ اللّهُ مِنَ الکِتـبِ ویَشتَرونَ بِهِ ثَمَنـًا قَلیلاً اُولـئِکَ ما یَأکُلونَ فی بُطونِهِم اِلاَّ النّارَ ولا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ یَومَ القِیـمَةِ ولا یُزَکّیهِم»،«اِنَّ الَّذینَ یَشتَرونَ بِعَهدِ اللّهِ واَیمـنِهِم ثَمَنـًا قَلیلاً اُولـئِکَ لا خَلـقَ لَهُم فِی الأخِرَةِ ولا یُکَلِّمُهُمُ... و لایُزَکّیهِم». مراد از عدم تزکیه این افراد این است که خداوند آنان را از آلودگی گناهشان به وسیله آمرزش پاک نمی‌کند. البته برخی گفته‌اند: مراد از عدم تزکیه آن است که خداوند به پاکی و طهارت آنان گواهی نمی‌دهد. [۱۱۸] [۱۱۹] یا مراد این است که خداوند این افراد را در جایگاه پاکان قرار نمی‌دهد. [۱۲۰] [۱۲۱]

تذکر

• برای اطلاع بیشتر به مقالات ذیل رجوع شود. تزکیه در قرآن تزکیه روایی تزکیه عرفانی

منبع

دانشنامه موضوعی قرآن

پانویس

  1. ترتیب‌العین، ص‌۳۴۸، «زکو».
  2. مقاییس‌اللغه، ج۳، ص۱۷، «زکی».
  3. النهایه، ج‌۲، ص‌۱۰۷.
  4. لسان العرب، ج‌۶، ص‌۶۴، «زکا».
  5. المنجد، ص‌۶۱۶، «زکو».
  6. کتاب العین، ج۵، ص۳۹۴.
  7. التحقیق، ج‌۴، ص‌۲۹۳ «زکو».
  8. التحقیق، ج‌۴، ص‌۲۹۴.
  9. الصافی، ج‌۲، ص‌۳۷۱.
  10. جوامع‌الجامع، ج‌۲، ص‌۹۲.
  11. التحریر و التنویر، ج‌۱۱، ص‌۲۳.
  12. المیزان، ج‌۹، ص‌۳۷۷.
  13. جامع‌السعادات، ج‌۱، ص‌۴۰۰.
  14. معراج‌السعاده، ص‌۷۸-۷۵.
  15. ریاض‌السالکین، ج‌۳، ص‌۱۵۲.
  16. اخلاق در قرآن، ج‌۱، ص‌۲۱۷.
  17. دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص۴۹۸.
  18. بقره/سوره۲، آیه۱۲۹.
  19. طه/سوره۲۰، آیه۷۶.
  20. اعلی/سوره۸۷، آیه۱۴.
  21. توبه/سوره۹، آیه۱۰۳.
  22. بقره/سوره۲، آیه۱۷۴.
  23. طه/سوره۲۰، آیه۷۶-۷۵.
  24. المیزان، ج‌۶، ص‌۱۸۳-۱۸۲.
  25. المیزان، ج‌۶، ص‌۱۸۴-۱۸۳.
  26. تاریخ جامع ادیان، ص‌۱۸۰.
  27. المیزان، ج‌۶، ص‌۱۸۴.
  28. جامع‌البیان، ج۱۷، ص‌۱۶۹.
  29. تفسیر قرطبی، ج‌۱۲، ص‌۱۶.
  30. مجمع‌البیان، ج۱، ص۲۵۹.
  31. المنیر، ج‌۱، ص‌۱۷۹-۱۷۷.
  32. الملل والنحل، ج‌۲، ص‌۳۱.
  33. المیزان، ج‌۶، ص‌۱۸۴.
  34. مائده/سوره۵، آیه۸۲.
  35. حدید/سوره۵۷، آیه۲۷.
  36. المیزان، ج‌۶، ص‌۱۸۵-۱۸۴.
  37. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۱۳.
  38. مریم/سوره۱۹، آیه۱۶.
  39. مائده/سوره۵، آیه۸۲.
  40. دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص۴۹۹.
  41. بقره/سوره۲، آیه۱۵۱.
  42. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۶۴.
  43. بقره/سوره۲، آیه۱۲۹.
  44. نازعات/سوره۷۹، آیه۱۸-۱۷.
  45. شمس/سوره۹۱، آیه۹.
  46. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱.
  47. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۴.
  48. النهایه، ج‌۲، ص‌۱۰۷، «زکا».
  49. الکشاف، ج‌۳، ص‌۱۷۶.
  50. التفسیرالکبیر، ج‌۲۳، ص‌۸۱ـ۸۰.
  51. الفرقان، ج‌۱۸-۱۷، ص‌۲۰۸.
  52. بقره/سوره۲، آیه۱۵۱.
  53. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۶۴.
  54. جمعه/سوره۶۲، آیه۲.
  55. بقره/سوره۲، آیه۱۲۹.
  56. الفرقان، ج‌۲-۱، ص‌۱۶۱.
  57. الفرقان، ج‌۲-۱، ص‌۱۶۱.
  58. المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۶۵.
  59. دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص۵۰۰.
  60. شمس/سوره۹۱، آیه۷-۱.
  61. شمس/سوره۹۱، آیه۹.
  62. تفسیرنمونه، ج‌۲۷، ص‌۴۸-۴۷.
  63. نور/سوره۲۴، آیه۲۱.
  64. البلد الامین، ص‌۳۲۳.
  65. فیض‌القدیر، ج‌۲، ص‌۱۹۴.
  66. المقام الاسنی، ص‌۹۵.
  67. نساء/سوره۴، آیه۴۹.
  68. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۹۱-۹۰.
  69. المیزان، ج‌۴، ص‌۳۷۲.
  70. مواهب الرحمن، ج‌۸، ص‌۲۷۷.
  71. مواهب الرحمن، ج‌۸، ص‌۲۷۶.
  72. مریم/سوره۱۹، آیه۱۹.
  73. التحریر والتنویر، ج۱، ص‌۱۹۴.
  74. تفسیر مراغی، ج۱۱، ص‌۱۷-۱۶.
  75. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۴۶.
  76. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۶۴.
  77. جمعه/سوره۶۲، آیه۲.
  78. دائرة المعارف قرآن کریم، ج، ص۵۰۱.
  79. بقره/سوره۲، آیه۱۲۹.
  80. نازعات/سوره۷۹، آیه۱۸-۱۷.
  81. مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۳۹۵.
  82. طه/سوره۲۰، آیه۷۶-۷۵.
  83. نجم/سوره۵۳، آیه۳۲.
  84. الفرقان، ج‌۲۷، ص‌۴۴۷-۴۴۹.
  85. فاطر/سوره۳۵، آیه۱۸.
  86. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴۵.
  87. دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص۵۰۲.
  88. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۴.
  89. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۳۰۷.
  90. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۳۰۸.
  91. منهج‌الصادقین، ج‌۴، ص‌۴۶۰.
  92. تهذیب الاحکام، ج‌۲، ص‌۲۳۷.
  93. وسائل الشیعه، ج‌۴، ص‌۱۲.
  94. منهج‌الصادقین، ج‌۴، ص‌۴۶۲.
  95. منهج القرآن فی تربیة المجتمع، ص‌۲۰۴.
  96. بحارالانوار، ج‌۶، ص‌۱۰۴.
  97. تفسیرنمونه، ج‌۸، ص‌۱۱۷.
  98. توبه/سوره۹، آیه۱۰۳.
  99. مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۱۰۲.
  100. المنیر، ج‌۱۲-۱۱، ص‌۲۸.
  101. المیزان، ج‌۹، ص‌۳۷۷.
  102. جامع البیان، ج‌۱۱، ص‌۲۵
  103. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۱۰۲.
  104. جامع‌البیان، ج‌۱۱، ص‌۲۶-۲۴.
  105. المیزان، ج‌۹، ص‌۳۸۴.
  106. توبه/سوره۹، آیه۱۰۴.
  107. لیل/سوره۹۲، آیه۱۹-۱۸.
  108. کنزالعمال، ج‌۱۵، ص‌۷۷۵.
  109. عوالی‌اللئالی، ج‌۳، ص‌۲۸۳.
  110. بحارالانوار، ج‌۷۱، ص‌۳۸۹.
  111. فاطر/سوره۳۵، آیه۶.
  112. حجر/سوره۱۵، آیه۳۹.
  113. دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص۵۰۳.
  114. مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۲۱۰.
  115. نور/سوره۲۴، آیه۲۱.
  116. بقره/سوره۲، آیه۱۷۴.
  117. آل عمران/سوره۳، آیه۷۷.
  118. مجمع‌البیان، ج۲، ص۷۷۹.
  119. التفسیر الکبیر، ج‌۸، ص‌۱۱۲.
  120. مجمع‌البیان، ج۲، ص۷۷۹.
  121. التفسیر الکبیر، ج‌۸، ص‌۱۱۲.