تعاون اجتماعی (قرآن)

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

تعاون و همکاری یکی از فضایل اخلاقی است که در تعالیم اسلامی بر آن تاکید شده است.

مقررات در جامعه

تعاون اجتماعی ، علت برقراری مقررات در جامعه است. «یـایها الذین ءامنوا اوفوا بالعقود...»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! به پیمانها (و قراردادها) وفا کنید! چهارپایان (و جنین آنها) برای شما حلال شده است؛ مگر آنچه بر شما خوانده می‌شود (و استثنا خواهد شد). و به هنگام احرام ، صید را حلال نشمرید! خداوند هر چه بخواهد (و مصلحت باشد) حکم می‌کند. [۱]

لزوم وفا به عهد و پیمان

بطورى که از روایات اسلامى و سخنان مفسران بزرگ استفاده مى شود، این سوره آخرین سوره (و یا از آخرین سوره هائى ) است که بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل شده است ، در تفسیر عیاشی از امام باقر (علیه السلام ) نقل شده که حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام ) فرمود: سوره مائده دو ماه یا سه ماه پیش از رحلت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل گردید. و اینکه در بعضى از روایات وارد شده که این سوره ناسخ است و منسوخ نیست ، نیز اشاره بهمین موضوع است . این سخن با مطلبى که در جلد دوم همین تفسیر در ذیل آیه ۲۸۱ سوره بقره گفته ایم که طبق روایات آیه مزبور آخرین آیه اى است که بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل شده منافات ندارد، زیرا اینجا سخن از سوره است و در آنجا سخن درباره یک آیه بود! در این سوره - بخاطر همین موقعیت خاص - تاکید روى یک سلسله مفاهیم اسلامى و آخرین برنامه هاى دین و مساله رهبرى امت و جانشینى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) شده است و شاید بهمین جهت است که با مساله لزوم وفا به عهد و پیمان ، شروع شده ، و در نخستین جمله مى فرماید: اى افراد با ایمان به عهد و پیمان خود وفا کنید. (یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود). تا به این وسیله افراد با ایمان را ملزم به پیمانهائى که در گذشته با خدا بسته اند و یا در این سوره به آن اشاره شده است بنماید، درست همانند این است که شخص مسافر در آخرین لحظات وداع به نزدیکان و پیروان خود تاکید مى کند توصیه ها و سفارشهاى او را فراموش نکنند و به قول و قراردادهائى که با آنها گذاشته است ، وفادار باشند.

عقد مفهومى

باید توجه داشت که عقود جمع عقد در اصل بمعنى جمع کردن اطراف یک چیز محکم است ، و بهمین مناسبت گره زدن دو سر طناب یا دو طناب را با هم عقد مى گویند، سپس از این معنى حسى به مفهوم معنوى انتقال یافته و به هر گونه عهد و پیمان ، عقد گفته مى شود، منتها طبق تصریح جمعى از فقهاء و مفسران ، عقد مفهومى محدودتر از عهد دارد، زیرا عقد به پیمانهائى گفته میشود که استحکام کافى دارد، نه به هر پیمان و اگر در بعضى از روایات و عبارات مفسران ، عقد و عهد به یک معنى آمده است منافات با آنچه گفتیم ندارد زیرا منظور تفسیر اجمالی این دو کلمه بوده نه بیان جزئیات آن . و با توجه به اینکه العقود - به اصطلاح - جمع محلى به الف و لام است و مفید عموم مى باشد، و جمله نیز کاملا مطلق است ، آیه فوق دلیل بر وجوب وفا به تمام پیمانهائى است که میان افراد انسان با یکدیگر، و یا افراد انسان با خدا، بطور محکم بسته مى شود، و به این ترتیب تمام پیمانهاى الهى و انسانى و پیمانهاى سیاسى و اقتصادى و اجتماعى و تجارى و زناشوئی و مانند آن را در بر میگیرد و یک مفهوم کاملا وسیع دارد که به تمام جنبه هاى زندگى انسان اعم از عقیده و عمل ناظر است . از پیمانهاى فطرى و توحیدى گرفته تا پیمانهائى که مردم بر سر مسائل مختلف زندگى با هم مى بندند. در تفسیر روح المعانی از راغب چنین نقل شده که عقد با توجه بوضع طرفین ، سه نوع است گاهى عقد در میان خدا و بنده ، و گاهى در میان انسان و خودش ، و گاهى در میان او و سایر افراد بشر بسته میشود (البته تمام این سه نوع عقد داراى دو طرف است منتها در آنجا که خودش با خودش پیمان مى بندد، خویشتن را بمنزله دو شخص که طرفین پیمانند فرض مى کند). بهر حال مفهوم آیه بقدرى وسیع است که عهد و پیمانهائى را که مسلمانان با غیر مسلمانان مى بندند نیز شامل مى شود. [۲]

پیمانهاى الهى و دینى

کلمه (( عقود )) جمع عقد است ، و عقد به معناى گره زدن و بستن چیزى است به چیز دیگر، بستن به نوعى که به خودى خود از یکدیگر جدا نشوند، مثل بستن وگره زدن یک طناب و یک ریسمان به طناب و ریسمانى مثل خودش و لازمه گره خوردن این است که هر یک ملازم دیگرى باشد، و از آن جدا نباشد، و این لوازم در گره خوردن دو چیز محسوس در نظر مردم معتبر بوده ، و سپس همه اینها را در گره هاى معنوى نیز معتبر شمردند، مثلا در عقد معاملات از خرید و فروش و اجاره و سایر معاملات معمول و نیز در عهدها و پیمانها کلمه عقد را اطلاق کردند، چون اثرى که در گره زدن هست در اینها نیز وجود داشت و آن اثر عبارت بود از لزوم آن پیمان و التزام درآن. و چون عقد - که همان عهد باشد - شامل همه پیمانهاى الهى و دینى که خدا از بندگانش گرفته مى شود و نیز شامل ارکان دین و اجزاى آن چون توحید و نبوت و معاد و سایر اصول عقائد و اعمال عبادتى و احکام تشریعی و امضائى و از آن جمله شامل عقد معاملات و غیره مى شود، و چون لفظ (( العقود )) جمع محلى به الف و لام است ، لا جرم مناسب تر و صحیح تر آن است که کلمه (( عقود )) در آیه را حمل کنیم بر هر چیزى که عنوان عقد بر آن صادق است .

مراد از عقود

با این بیان روشن مى شود که معناى خاصى که بعضى از مفسرین براى عقد کرده اند صحیح نیست ، یکى گفته : مراد از عقود عقودى است که در بین مردم جریان دارد، مانند عقد بیع و نکاح و عهد ، و یا عهدى که آدمى خودش با خود مى بندد، مثلا سوگند مى خورد که فلان کار را بکند یا نکند، و دیگرى گفته : مراد از عقود پیمانهایى است که اهل جاهلیت در بین خود مى بستند، مبنى بر اینکه یکدیگر را در هنگامى که مورد حمله قرار گرفتند یارى دهند، و یا اگر کسى خواست به آنها زور بگوید از او جلوگیرى نمایند و این همان حلفى است که در مردم جاهلیت دائر بوده ، و در سر زبانها معروف است. بعضى دیگر گفته اند: مراد از (( العقود )) میثاقهائى است که از اهل کتاب گرفته مى شده ، که بدانچه در تورات و انجیل هست عمل کنند اینها وجوهى است که در معنا و مراد به کلمه عقود ذکر کرده اند، و بر هیچ یک از آنها دلیلى از ناحیه لفظ آیه نیست ، علاوه بر اینکه ظاهر جمع محلى به الف و لام صیغه جمعى که الف ولام در اولش در آمده باشد عمومیت را مى رساند، و نیز مطلق آمدن عقد که در عرف شامل همه عقود مى شود از این وجوه نمى سازد. [۳] «...وتعاونوا علی البر والتقوی ولا تعاونوا علی الاثم والعدون واتقوا الله ان الله شدید العقاب»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! شعائر و حدود الهی (و مراسم حج را محترم بشمرید! و مخالفت با آنها) را حلال ندانید! و نه ماه حرام را، و نه قربانیهای بی‌نشان و نشاندار را، و نه آنها را که به قصد خانه خدا برای به دست آوردن فضل پروردگار و خشنودی او می‌آیند! اما هنگامی که از احرام بیرون آمدید، صیدکردن برای شما مانعی ندارد. و خصومت با جمعیّتی که شما را از آمدن به مسجد الحرام (در سال حدیبیه ) بازداشتند، نباید شما را وادار به تعدّی و تجاوز کند! و (همواره) در راه نیکی و پرهیزگاری با هم تعاون کنید! و (هرگز) در راه گناه و تعدّی همکاری ننمایید! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید که مجازات خدا شدید است! (فرمان خداوند به تعاون در انجام دادن کارهای نیک پس از بیان مقررات اجتماعی و الهی (اوفوا بالعقود... لاتحلوا...) رهنمودی برای پیاده کردن آن مقررات است) [۴] [۵]

حرمت عهد در اسلام

اسلام حرمت عهد و وجوب وفاى به آن را بطور اطلاق رعایت کرده ، چه اینکه رعایت آن به نفع صاحب عهد باشد، و چه به ضرر او، آرى کسى که با شخصى دیگر هر چند که مشرک باشد پیمان مى بندد، باید بداند که از نظر اسلام باید به پیمان خود عمل کند و یا آنکه از اول پیمان نبندد، براى اینکه رعایت جانب عدالت اجتماعى لازم تر، و واجب تر از منافع و یا متضرر نشدن یک فرد است ، مگر آنکه طرف مقابل عهد خود را بشکند، که در این صورت فرد مسلمان نیز مى تواند به همان مقدارى که او نقض کرده نقض کند و به همان مقدار که او به وى تجاوز نموده وى نیز به او تجاوز کند زیرا اگر در این صورت نیز نقض و تجاوز جائز نباشد، معنایش این است که یکى دیگرى را برده و مستخدم خود نموده و بر او استعلاء کند، و این در اسلام آنقدر مذموم و مورد نفرت است که مى توان گفت نهضت دینى جز براى از بین بردن آن نبوده است. و به جان خودم سوگند که این یکى از تعالیم عالیه اى است که دین اسلام آن را براى بشر و به منظور هدایت انسانها به سوى فطرت بشرى خود آورده ، و عامل مهمى است که عدالت اجتماعى را که نظام اجتماع جز به آن تحقق نمى یابد حفظ مى کند و مظلمه استخدام و استثمار را از جامعه نفى مى کند. و قرآن این کتاب عزیز به آن تصریح و رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) بر طبق آن مشى نموده و سیره و سنت شریفه خود را بر آن اساس بنا نهادند و اگر نبود که ما در این کتاب تنها به بحث قرآنى مى پردازیم ، داستانهائى از آن جناب در این باره برایت نقل مى کردیم ، و تو خواننده عزیز مى توانى به کتبى که در سیره و تاریخ زندگى آن حضرت نوشته شده مراجعه نمائى .

مقایسه اسلام با دیگر سنت‌هاى اجتماعى

و اگر بین سنت و سیره اسلام و سنتى که سایر امت هاى متمدن و غیر متمدن در خصوص احترام عهد و پیمان دارند مقایسه کنى ، و مخصوصا اخبارى را که همه روزه از رفتار امت هاى قوى با کشورهاى ضعیف مى شنویم که در معاملات و پیمانهایشان چگونه معامله مى کنند؟! و در نظر بگیرى که تازمانى که با پیمان خود آنها را مى دوشند پاى بند پیمان خود هستند، و زمانى که احساس کنند که عهد و پیمان به نفع دولتشان و مصالح مردمشان نیست آن را زیر پا مى گذارند، آن وقت فرق بین دو سنت را در رعایت حق و در خدمت حقیقت بودن را لمس ‌ مى کنى . آرى سزاوار منطق دین همین ، و لایق منطق آنان همان است ، چون در دنیا بیش از دو منطق وجود ندارد یک منطق مى گوید: باید حق رعایت شود، حال رعایت آن به هر قیمتى که مى خواهد تمام شود، زیرا در رعایت حق ، مجتمع سود مى برد، و منطقى دیگر مى گوید: منافع مردم باید رعایت شود، حال به هر وسیله اى که مى خواهد باشد، هر چند که منافع امت با زیر پا گذاشتن حق باشد، منطق اول منطق دین ، و دوم منطق تمامى سنت هاى اجتماعى دیگر است ، چه سنت هاى وحشى ، و چه متمدن ، چه استبدادى و دموکراتى ، و چه کمونیستى و چه غیر آن . خواننده عزیز توجه فرمود که اسلام عنایتى که در باب رعایت عهد و پیمان دارد را منحصر در عهد اصطلاحى نکرد، بلکه حکم را آن قدر عمومیت داد که شامل هر شالوده و اساسى که بر آن اساس بنائى ساخته مى شود بگردد، و در باره همه این عهدها چه اصطلاحیش و چه غیر اصطلاحیش سفارش فرمود. [۶]

منبع

فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تعاون اجتماعی»

پانویس