تفاخر

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

خود ستایی و فخر فروشی بر یکدیگر را تفاخر گویند.

معنای تفاخر

تفاخر از ریشه «ف-خ-ر» به معنای فخر فروختن ، خود بزرگ بینی ، به خویش بالیدن، خود ستایی کردن به صفات (خصال)، [۱] مباهات کردن به مکارم و مناقبی چون اصل ونسب و غیر آن [۲] [۳] [۴] ، ادعای عظمت و بزرگی و شرافت در امور ذاتی یا خارج از ذات است. [۵] [۶] برخی تفاخر را مخصوص مباهات به امور بیرون از ذات انسان از قبیل مال، جاه و اولاد دانسته‌اند. [۷] [۸] [۹] تَفاخَرَ القومُ یعنی جمعیت بر یکدیگر فخرفروختند. [۱۰] این کلمه در اصل به معنای بزرگی است، چنان‌که به درخت خرمای تناور، نخله فخور گفته‌اند. [۱۱] [۱۲] و فخور، کسی است که مناقب و خوبیهای خود را برای خود نمایی برمی‌شمرد. [۱۳]

تعداد واژه تفاخر در قرآن

واژه تفاخر در قرآن کریم فقط یک بار در آیه ۲۰ سوره حدید [۱۴] در وصف زندگی دنیا به کار رفته است. ولی هم خانواده آن یعنی فخور که از صفات رذیله است ۴ بار در سوره‌های [۱۵] [۱۶] [۱۷] [۱۸] آمده است. همچنین از همین ریشه واژه «فخّار » فقط یک‌بار در [۱۹] به کار رفته و به معنای گِل [۲۰] خشک و پخته شده است. در وجه نامگذاری آن گفته شده است: گویا با زبان حال بر سایر خاکها به سبب پخته‌شدن فخر می‌فروشد. [۲۱]

نکوهش تفاخر در قرآن

افزون بر این، آیات دیگری نیز از این عمل ناپسند یاد و آن را نکوهش می‌کنند، هرچند در آنها صریح از تفاخر یا واژه‌های هم معنای آن استفاده نشده است. [۲۲] [۲۳] [۲۴] [۲۵] [۲۶] [۲۷] [۲۸] [۲۹] بنا به تفسیری معروف که سخنان امیر مؤمنان (علیه السلام) نیز آن را تأیید می‌کنند [۳۰] [۳۱] واژه «تکاثر » در سوره تکاثر درباره این صفت ناپسند فرود آمده است. [۳۲] [۳۳] [۳۴]

تفاخر در جاهلیت

تفاخر به امور مادی نظیر مال ، جاه ، حسب و نسب ، زیبایی از سنتهای رایج در میان عرب جاهلی‌بود. آنها هر‌ساله در بازار عکاظ گرد‌می‌آمدند و با‌یکدیگر مفاخره می‌کردند [۳۵] [۳۶] [۳۷] همچنین بعد از اعمال حج با یادآوری فضایل و مناقب پدرانشان به مفاخره‌ می‌پرداختند. [۳۸] [۳۹] [۴۰] این سنت در میان اقوام دیگر نیز رواج داشته است.

تفاخر در اقوام دیگر

قرآن کریم از فخر فروشی‌ اشراف قوم نوح [۴۱] [۴۲] [۴۳] ، قوم عاد [۴۴] ، فرعون [۴۵] ، مترفان اقوام پیشین [۴۶] ، تفاخر اهل کتاب و مسلمانان بر یکدیگر [۴۷] [۴۸] و... یاد کرده است.

نهی از تفاخر

به هر روی، فخرفروشی به شرافت و بزرگی پدران ، اصل و نسب و قبیله به سبب شهرت یا هرگونه امتیاز دنیوی در آیات و احادیث [۴۹] [۵۰] فراوانی مذمت و پدیده جاهلی دانسته و از آن نهی شده است: آیه شریفه «فَاِذا قَضَیتُم مَنـسِککم فَاذکروا اللّه...» [۵۱] و نیز آیه ۱۳ سوره حجرات [۵۲]

«یـاَیهَا النّاسُ اِنّا خَلَقنـکم مِن ذَکر و اُنثی...»

[۵۳] برای جلوگیری از این فرهنگ جاهلی فرود آمده است که هر ساله بعد از اعمالحج انجام می‌گرفت [۵۴] ؛ همچنین برخی جدال در آیه «لا جِدالَ فِی الحَجِّ» [۵۵] را تفاخر دانسته‌اند. [۵۶] در برخی روایات امامیه «فسوق » در همین آیه به دروغ و تفاخر تفسیر شده است. [۵۷] [۵۸] [۵۹] خدا(صلی الله علیه وآله) در حجة ‌الوداع از این کار نهی فرمود. [۶۰]

نکوهش تفاخر در روایات

این پدیده آن قدر خطرناک است که در دعاهای معصومان (علیهم السلام) از آن به خدا پناه برده شده و از او خواسته شده است تا انسان را از ابتلای به آن نگه دارد. [۶۱] [۶۲] [۶۳] رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در پاسخ مردی که با یادآوری اجدادش فخر می‌فروخت فرمود: خودت به سبب تکبر و اجدادت برایکفر شان همگی در جهنم هستید. [۶۴]

تفاخر ممدوح

یادآوری نعمتها و احسان پروردگار به خودی خود فخر نیست [۶۵] ؛ چنان‌کهقرآن کریم می‌فرماید: «واَمّا بِنِعمَةِ رَبِّک فَحَدِّث» [۶۶] از این‌رو برخی فخر را دو قسم باطل و غیر باطل دانسته‌اند و بیان صفاتی را که عقلا و شرعاً پسندیده است بدون خود ستایی ، تفاخر باطل نشمرده‌اند [۶۷] ، زیرا فخور کسی است که از روی خودبزرگ بینی و فخر‌فروشی و با انگیزه کوچک شمردن دیگران [۶۸] مناقب خود و داراییهای خدادادی‌اش [۶۹] را برمی‌شمارد؛ اما کسی که برایاعتراف به نعمتهای پروردگار آنها را می‌شمارد شکور است نه فخور. [۷۰]

موارد تفاخر ممدوح

یادآوری فضایلی چون ایمان [۷۱] [۷۲] [۷۳] [۷۴] ، تقوا [۷۵] [۷۶] [۷۷] ، جهاد [۷۸] ، همت بلند، وفا به پیمان ، پافشاری در کرم و جوانمردی [۷۹] [۸۰] و نیز برشمردن فضایل برای بیان حق و روشنگری [۸۱] [۸۲] [۸۳] تفاخر ممدوح است و در روایات مواردی ازاین دست از ناحیه امامان معصوم(علیهم السلام)دیده می‌شوند. [۸۴] [۸۵] [۸۶]

زمینه تفاخر

زمینه‌ها و پیامدهای تفاخر: در آیات و روایات، جهل و نادانی [۸۷] ،کم‌ظرفیتی و کوته فکری

[۸۸] </ref>

[۸۹] </ref> ،گذر از گرفتاری و سختی و رسیدن به ناز و نعمت و آسایش

[۹۰] </ref> ،بی خردی و عدم تعقّل

[۹۱] </ref>

[۹۲] </ref>

[۹۳] </ref>

[۹۴] </ref> ، فزونی مال و فرزند و خویشان و هواداران، قدرت

[۹۵] </ref>

[۹۶] </ref> ، حسب و نسب ، موقعیت اجتماعی

[۹۷] </ref>

[۹۸] </ref>

[۹۹] </ref>

[۱۰۰] </ref>

[۱۰۱] </ref> ، حمیت و تعصّب


[۱۰۲] </ref>

[۱۰۳] </ref>

[۱۰۴] </ref>

[۱۰۵] </ref> ، حماقت و کم‌ارزشی

[۱۰۶] </ref>

[۱۰۷] </ref> علل و زمینه‌های تفاخر دانسته شده‌اند.

تفاخر زاییده تکبر

تفاخر و تکبّر پیوند نزدیکی با هم دارند و در واقع، تفاخر بعضی از اقسام تکبّر است، از این رو اخلاق‌پژوهان معتقدند همه اسبابتکبّر ، تفاخر نیز می‌آورند.

[۱۰۸] </ref>

[۱۰۹] </ref>

نتایج تفاخر

قرآن کفر ، انکار دعوت انبیا ومعاد و غفلت از آن

[۱۱۰] </ref>

[۱۱۱] </ref>

[۱۱۲] </ref>

[۱۱۳] </ref> ، محرومیت از محبت خدا و نداشتن یار و یاور در برابر خداوند، همراهی و دوستی شیطان

[۱۱۴] </ref>

[۱۱۵] </ref>

[۱۱۶] </ref>

[۱۱۷] </ref>

[۱۱۸] </ref>

[۱۱۹] </ref> ، رعایت نکردن حقوق دوستان، خویشاوندان ، پدر و مادر، یتیمان، مسکینان و در راه واماندگان

[۱۲۰] </ref>

[۱۲۱] </ref>

[۱۲۲] </ref> تحقیر مردم و بی‌اعتنایی به عزّت و کرامت آنها

[۱۲۳] </ref>

[۱۲۴] </ref> و نیز روایات ، کینه و دشمنی ، وسوسه‌های شیطانی و افتادن در دام شیطان و سقوط

[۱۲۵] </ref> ، هلاکت

[۱۲۶] </ref> ، ایجاد نظام طبقاتی، ناهنجاریهای سیاسی فرهنگی در جامعه ، ترویج چاپلوسی و تملّق

[۱۲۷] </ref> ، سیاهی چهره در قیامت

[۱۲۸] </ref> را از پیامدهای خودستایی دانسته‌اند.

درمان تفاخر

برخی اخلاق‌پژوهان به استناد روایات برای درمان این بیماری مهلک به روشهایی علمی و عملی سفارش کرده‌اند.

طرق علمی درمان تفاخر

مهم‌ترین راهکارهای درمان علمی مفاخره عبارت است از: توجه به توحید در ذات و صفات و ناتوانی و مغلوب بودن انسان و سایر موجودات nدر برابر ذات پروردگار

[۱۲۹] </ref> ، خودآگاهی و درک این حقیقت که انسان از پست‌ترین چیزها یعنی خاکو نطفه آفریده شده است

[۱۳۰] </ref> و سرانجام به پست‌ترین چیزها یعنی مردار بدل می‌شود

[۱۳۱] </ref> و نیز بسیار ناتوان است ونفع و ضرر ، مرگ و زندگی و حشر ونشر ش در اختیارش نیست و پس از مرگ باید در برابر تک تک کردارش پاسخگو باشد و هیچ از سرنوشتش باخبر نیست

[۱۳۲] </ref> ، یاد قبر ، قیامت

[۱۳۳] </ref> و این حقیقت که عزّت ، افتخار ، زینت و نعمت دنیا رو به زوال‌اند

[۱۳۴] </ref> و رها کردن مفاخره از نشانه‌های اهل تقوا ست

[۱۳۵] </ref> و اهل آخرت از مفاخره با اهل دنیا دست شسته‌اند.

[۱۳۶] </ref>

[۱۳۷] </ref>

[۱۳۸] </ref>

طرق عملی تفاخر

راهکارهای درمان عملی مفاخره نیز

[۱۳۹] </ref> فروتنی ، اقتدا به سیره معصومان(علیهم السلام)، انفاق مالی و معنوی در راه خدا

[۱۴۰] </ref> و رها کردن مفاخره است.


[۱۴۱] </ref>

[۱۴۲] </ref>

[۱۴۳] </ref>

منبع

دانشنامه موضوعی قرآن

پانویس

  1. [۱]
  2. [۲]
  3. [۳]
  4. [۴]
  5. [۵]
  6. [۶]
  7. [۷]
  8. [۸]
  9. [۹]
  10. [۱۰]
  11. [۱۱]
  12. [۱۲]
  13. [۱۳]
  14. [۱۴]
  15. [۱۵]
  16. [۱۶]
  17. [۱۷]
  18. [۱۸]
  19. [۱۹]
  20. [۲۰]
  21. [۲۱]
  22. [۲۲]
  23. [۲۳]
  24. [۲۴]
  25. [۲۵]
  26. [۲۶]
  27. [۲۷]
  28. [۲۸]
  29. [۲۹]
  30. [۳۰]
  31. [۳۱]
  32. [۳۲]
  33. [۳۳]
  34. [۳۴]
  35. [۳۵]
  36. [۳۶]
  37. [۳۷]
  38. [۳۸]
  39. [۳۹]
  40. [۴۰]
  41. [۴۱]
  42. [۴۲]
  43. [۴۳]
  44. [۴۴]
  45. [۴۵]
  46. [۴۶]
  47. [۴۷]
  48. [۴۸]
  49. [۴۹]
  50. [۵۰]
  51. [۵۱]
  52. [۵۲]
  53. [۵۳]
  54. [۵۴]
  55. [۵۵]
  56. [۵۶]
  57. [۵۷]
  58. [۵۸]
  59. [۵۹]
  60. [۶۰]
  61. [۶۱]
  62. [۶۲]
  63. [۶۳]
  64. [۶۴]
  65. [۶۵]
  66. [۶۶]
  67. [۶۷]
  68. [۶۸]
  69. [۶۹]
  70. [۷۰]
  71. [۷۱]
  72. [۷۲]
  73. [۷۳]
  74. [۷۴]
  75. [۷۵]
  76. [۷۶]
  77. [۷۷]
  78. [۷۸]
  79. [۷۹]
  80. [۸۰]
  81. [۸۱]
  82. [۸۲]
  83. [۸۳]
  84. [۸۴]
  85. [۸۵]
  86. [۸۶]
  87. [۸۷]