تفکر

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

اندیشیدن را تفکّر گویند و از این عنوان به مناسبت در باب‌های طهارت، صلات، جهاد و امر به معروف و نهی از منکر یاد شده است.

معنا

تفکر مصدر باب تفعّل، یا اسم مصدر باب تفعیل (تفکیر) [۱] از ریشه «ف ـ ک ـ ر»، در لغت به معنای تأمل [۲] و در اصطلاح، تصرف قلب در معانی اشیا برای ادراک مطلوب است. [۳] فکر نیز از همین ریشه و در لغت به معنای تأمل [۴] و در اصطلاح حرکت نفس از مطالب (مجهولات) تصوری و تصدیقی به مبادی [۵] و سیر در معلومات موجود است تا مجهولاتی که ملازم با آن‌هایند معلوم گردند [۶] این حرکت، نفس را برای افاضه صور عقلی از مبدأ قدسی آماده می‌کند [۷] نیز فکر، نیرویی است در شخص که برای طلب معنا، در امری دقیق و باریک می‌گردد و تفکر جولان این نیرو بر حسب نظر عقل است و جز بر آنچه صورت آن در قلب حاصل گردد گفته نمی‌شود. [۸] [۹] فکر در اصطلاح عامه مردم نیز عبارت است از هر انتقالی که برای نفس درادراکات جزئی صورت گیرد. [۱۰]

واژه‌های مرتبط

واژه تفکربا واژه‌هایی همچون اعتبار، تذکر ، تدبّر، نظر، عقل و علم همسو و مرتبط است، گرچه تفاوت‌هایی نیز بین آن‌ها وجود دارد، چنان که گفته شده: حقیقت تفکر احضار دو معرفتدر قلب برای نتیجه گرفتن معرفت سوم و «اعتبار» عبور از دو معرفت به معرفت سوم و تذکر برخورد به دو معرفت است. [۱۱] برخی در تفاوت تفکر با تذکر گفته‌اند: «تفکر» شناخت چیزی است، هرچند قبلا هیچ گونه اطلاعی از آن وجود نداشته باشد؛ ولی «تذکر» در موردی است که انسان قبلا با آن موضوع هرچند از طریق آگاهی‌های فطری آشنایی داشته باشد. [۱۲] [۱۳] برخی هم تذکر را تفکر در اموری برای راه یافتن به نتیجه‌ای دانسته‌اند که مورد غفلت واقع شده یا پیش از آن مجهول بوده است. [۱۴] در تفاوت بین تفکر و تدبر هم گفته شده که «تدبر» تصرف قلب در توجه به عواقب امور [۱۵] و رموز آن [۱۶] ولی «تفکر» تصرف قلب در توجه به ادله است. [۱۷] نظر نیز به معانی مختلفی [۱۸] مانند فکر و اندیشه کردن آمده است. عقل هم به معنای مصدری، ادراک کامل چیزی و به معنای اسمی، حقیقتی است که خوب و بد و حق و باطل و راست و دروغ را تشخیص می‌دهد. [۱۹] به گفته‌ای، ثمره فکر ، علم است و از آن در قلب تغییری حاصل می‌شود که حال نامیده می‌شود و از حالْ تغییری در جوارح پدید می‌آید که عمل خوانده می‌شود. [۲۰] در قرآن کریم افزون بر واژه تفکر که مشتقات آن‌که ۱۸ بار به کار رفته، مشتقّات واژه‌های مرتبط با موضوع تفکر، نظیر تدبّر، تذکر، تفقه ، تفکیر، اعتبار ، نظر و عقل نیز فراوان به کار رفته است.

اهمیت

در آیات متعدّد و نیز روایات بسیار به تفکّر، ترغیب و سفارش شده و در فضیلت آن آمده است: تفکّر ساعتی برتر از یک شب عبادت [۲۱] و در روایتی دیگر برتر از یک سال عبادت [۲۲] است.

حکم

استحبابی

تفکّر در پدیده‌های عبرت‌آموز که انسان را بر انجام دادن اعمال نیک برمی‌انگیزد و نیز در قدرت و عظمت خداوندو مشیّت او؛ [۲۳] [۲۴] [۲۵] همچنین تدبّر در معانی آیات قرآن کریم، [۲۶] مستحب است. هنگام تشییع جنازه، تفکّر در فرجام زندگی دنیایی و عبرت گرفتن از آن، مستحب است. [۲۷] تفکّر در حال تخلّی؛ به اینکه به خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها بیندیشد که با چه تلاش و رنجی آن‌ها را به دست آورده و اکنون باید آن‌ها را با زحمت و تحمّلِ اذیّت و آزاری دیگر دفع کند و نیز به قدرت خدا بیندیشد که چگونه او را از این گرفتاری رهایی بخشیده است. [۲۸] شایسته است انسان بالغ و عاقل، پیش از اقدام به هر کاری، به عاقبت آن بیندیشد. اگر آن را نیک و خیر یافت انجام دهد وگرنه ترک کند. [۲۹]

حرام

تفکّر در ذات حق‌تعالی جایز نیست و در روایات از آن نهی شده است؛ زیرا ذات او برتر از دسترسی افکار و عقول است. البتّه تفکّر در آیات و نشانه‌های پروردگار برای بنده، ممکن و سزاوار است. [۳۰] [۳۱]

از نظر امیرالمؤمنین علی(ع)

علی (ع) می‌فرماید: (من اکثر الفکر فیما تعلَّم اتقن علمه وفهم مالم یکن یفهم.) [۳۲] هرکه بسیار اندیشد در آنچه آموخته، دانش آن را استوار سازد و بنوشد، آنچه را ننوشیده است.

نگاهی به زندگی ملا احمد نراقی

بسیاری، گوناگونی و نوآوری، سه ویژگی است که نگاشته‌های ملّا احمد نراقی را برجستگی و حیات علمی او را زینت بخشیده‌اند. وی، در عمر کوتاه خود (۱۱۵۰هـ. ش ـ ۱۲۰۸هـ. ش) چهل اثر علمی نگاشت که در بین آن‌ها مستند الشیعه ، بسیار گسترده است. او در این نگاشته‌ها، عرصه‌ها و میدان‌های گوناگونی را در نوردیده و سمند تحقیق را به هو سوی تاخته و از گوناگون دانش‌ها: کلام ، فلسفه ، عرفان ، اخلاق ، فقه ، اصول ، تفسیر ، حدیث ، ریاضی ، طب ، نجوم و… قبس‌هایی برگرفته است. در زبان نگارش و شکل عرضه، نیوشا و نیوشنده سخن خود را در نظر گرفته که از چه رده فکری و پایه علمی است و نیاز و پرسش و شبهه او چیست. او، هم به فارسی نگاشت و هم به عربی، هم به زبان ساده نوشت و هم به زبان علمی، هم از نظم بهره گرفت و هم از نثر. نیوشندگان سخن او، رده‌های گوناگون علمی بودند. از آبشخور دانش او، بسیار کسان بهره بردند و بهره می‌برند. از پله‌هایی که او به سوی آسمان سعادت افراشت، بسیار بالا رفتند و به بام بلند سعادتبار یافتند. دانشی مرد شگفت بود، همه بسیار نویس بود و هم نوآور، دو پدیده‌ای که در یک اقلیم کم گنجند. بسیارند بسیار نویسان به دور از نوآوری و آفرینندگی و بالندگی، امّا کمیابند وکیمیا بسیارنویسان نوآور و آفریننده و بالنده. ملااحمد نراقی در قلّه این خیزش بزرگ علمی، تندرآسا درخشید، هم بسیار نگاشت و هم ناب. هر آنچه نگاشت، با همه بسیاری ملال نینگیخت، که سرور انگیخت و بر شادابی علمی فزود؛ زیرا نو بود و هر نوی سرورانگیز و شادابی فزاست و خیزش آفرین. او، به هر عرصه‌ای که گام گذاشت، سخنی نو در افکند و پایه‌های نوین استوار ساخت و افق‌های جدیدی گشود.

تلاش برای احیای سیاست ناب اسلامی در ساحت اندیشه

او، هم در فقه بنیان‌های جدیدی پی ریخت، اصل بلند و سر به آسمان سوده ولایت فقیه را به زیبایی و درخششی شگفت انگیز، افراخت و همه شبهه‌ها و علف هرز را از پیرامون آن زدود و تاراند و هم در نجوم و هیئت ]]، راه‌های نارفته‌ای رفت و عرصه‌های ناپیموده‌ای را پیمود و هم در جامعه خود و پس از خود شوری اخلاقی انگیخت و سیاست ناب اسلامیرا با تلاش سخت توان فرسا در ساحت اندیشه و عمل، برای همیشه از انزوا به در آورد و به پهنه جامعه کشاند و بر اندیشه بنیاد سوز و تباهی آفرین جدایی دین از سیاست، خط بطلان کشید و شیعه را با توان و نیرویی بیش از پیش و با پشتوانه‌ای سخت سترگ و استوار، که از دل اسلامناب برآمده بود و فقیهان با تکیه بر روح اسلام و امامت پاینده و جاودانه آن، و سخنان ائمه اطهار، بر آن مهر تأیید زده بودند، به آوردگاه جدید وارد ساخت و روی در روی ستم پیشگان قرار داد. پرتوهای دانش و بینش و منش او، هم در دوران خود او، در دل تاریکی‌ها شعله افروختند و هم در دوران‌های بعد، ظلمت شکستند و روشنایی آفریدند. معراج السعاده ، عوائد الایام ، مستند الشیعه و…. او، چلچراغ شبستان‌های سرد و خموس شدند، تاریکی زدودند و گرما بخشیدند.

رمز توفیق

آنچه برای امروز ما حوزویان می‌تواند سودمند و مفید باشد، دستیابی به راز و رمز این توفیق‌ها و کامیابی هاست. باید درنگ کرد و به جست وجو پرداخت و همه سوی را کاوید، تا آنچه مایه برکت و پرباری عمر نراقی‌ها، شده، دریافت و فهمید. اینان، چسان راه‌های سازندگی و دانش اندوزی را پیموده که این سان، سایه گستراندند و همگان را از نعمت وجود خود بهره مند ساختند. اینان در زندگی علمی خود، از چه روشی بهره بردند و چه خط مشی را دنبال کردند، که این گونه، زیبا و رخشان بر تارک حوزه‌ها درخشیدند و پس از گذشت قرن‌ها، هنوز محفل افروزِ محفل‌ها و انجمن‌های علمی‌اند و نگاشته‌هایشان همچون کاغذ زر دست به دست می‌شوند و مورد استناد قرار می‌گیرند. این در حالی است که بسیاری از همدوره‌ها و همگنان آنان، با همه تلاش‌ها و بهره وری‌ها از محضر استادان بزرگ و نامور، نتوانستند اوج بگیرند و در سیر و دگرگونی اندیشه جامعه خود نقشی بی افرینند و اثری بگذارند و سرچشمه خیزش و حرکتی شوند و بنیادی را استوار سازند و مشعلی فرا راه حقیقت جویان برافروزند. ما بر این باوریم، رمز پرتو افشانی این مردان بزرگ، در انقلابی بوده که در حرکت علمی خویش پدید آورده‌اند. آنان تمام حرکت‌های علمی و تلاش‌های مدرسی خود را بر مدار اندیشیدن سامان داده و همسنگی و هماهنگی بین آموختن و اندیشیدن برقرار ساخته و از فروافتادن در گرداب فراگیری، گردآوری و انباشت مطالب، به دور از اندیشه و بررسی ژرف در جُستارها و گزاره‌ه]ا، پرهیخته‌اند. افزون بر این، از پرداختن و اندیشیدن در گزاره‌ها و جُستارها و پُرسمآن‌های غیرلازم، چه در پژوهش و چه در تحصیل و فراگیری، دوری گزیده‌اند. ملّا احمد نراقی در زمره این دانشی مردان است. که این از رفتار و سلوک علمی و نگاشته‌های پربار او به دست می‌آید. با نگاهی و درنگی در دوران تحصیل و سپس‌ها در دوران پژوهش او، به خوبی روشن می‌شود که نراقی، سنجیده و هدف مند و با برنامه ریزی، راه علمی خود را می‌پوییده است. در این حرکت و پویش، تلاش می‌ورزیده از هر چیزی که او را از رسیدن به قلّه‌های معنی و دانش و در نوردیدن آن‌ها باز می‌داشته، دامن بگیرد و با چشم دوختن به افق‌های دور که باید به آن‌ها دست یابد و درنگ روی مجال و وقت، آن قدر زاد و توشه بر می‌گرفته که در پیمودن این مسیر، او را لازم بوده و بیش از آن را هدر رفتن وقت و بازماندن از هدف می‌دانسته است. این، همان اوجی است که بزرگان و ناموران دانش و معنی به آن دست یافته و اثرگذار شده و کران تا به کران را روشنایی بخشیده‌اند. نراقی، از این زاویه و با این بینش، بر طالب علمان روا نمی‌دانسته که بیش از اندازه و نیاز، در دانش‌های مقدماتی و دانش‌های پیرامونی درنگ ورزند و حوزه را از کارایی لازم و افق گشایی و رسیدن به هدف‌های بلند و متعالی بازدارند. او بر این عقیده بوده و خود نیز به آن سخت پای بندی نشان داده که طالب علمان نباید وقت و عمر خویش را در فرع‌های نادره و شبهه‌هایی که جز در ذهن جای ندارند، صرف کنند و تمام تلاش خویش را برای فهم سخنان دیگران به کار بندند که کاری است ناروا و عمر برباد ده. [۳۳] او، افزون بر این دقیقه شناسی در زندگی علمی، با تلاش و درنگ به رمزی بزرگ دست یافت و آن را در هر تلاش علمی به کار بست و از آن بهره گرفت و آن، اندیشیدن و دقیق، همه سویه، ژرف و درست اندیشیدن بود. او، به روشنی دریافت که اندیشیدن، در تکاپو و تلاش علمی بودن، چه جایگاه و نقشی و چه انقلاب و رستاخیزی در انسان جویای کمال و دانش پدید می‌آورد و چه افق‌هایی را می‌گشاید و چه راه‌های پرسنگلاخی را هموار می‌سازد و چه سختی‌هایی را آسان می‌کند و…. به روشنی دریافت، اندیشیدنِ همه سویه و دقیق، افق‌های جدیدی را به روی انسان اندیش مند می‌گشاید و به ذهن انسانِ، توان بال گشایی و پرواز در آسمان‌های بی کران دانش را می‌بخشد و انسان را از بسته ذهنی و کوتاه اندیشی می‌رهاند و چشم اندازی بس دلگشا و روح افزا، فرا روی او قرار می‌دهد. از این روی، در تلاش بزرگ علمی خود، به تکاپو برخاست، تا آنچه تفکررا از رشد باز می‌دارد و جلوی بالندگی آن را می‌گیرد، بشناسد و از آن بپرهیزد و آنچه مایه رشد، شکوفایی و بالندگی تفکر می‌شود، بشناسد و به آن در آویزد [۳۴] و زندگی علمی خود را بر این ساختار و سامانه استوار سازد. این دگرگونی و انقلاب، دگرگونی‌ها و انقلاب‌هایی را در پی داشت. این اندیشه، که همانا محور و مدار قراردادن اندیشه باشد، در چگونگی فراگیری و پژوهش او اثر ژرف گذاشت، به گونه‌ای، با این‌که بر خلاف روش معمول حوزه‌ها و مشی طالب علمان، مدت کمی از عمر خود را در راه فراگیری از محضر استادان به کار برد، جزء سرامدان روزگار خویش شد و از بسیاری از همگنان خود پیشی گرفت و به آن پایه و مایه علمی رسید که شیخ انصاری جویای دانش را بر حلقه درس خود کشاند و چهار سال وی را در اینمقام مقیم ساخت. شیخ انصاری از محضر نراقی بهره بسیار برد، تا جایی که به باور شماری از صاحب نظران و اهل اندیشه، شخصیت علمی وی پس از دوران چهارساله‌ای که در محضر نراقی بود، نمود و بروز یافت و آنچه را که از دانش در دوران تحصیل اندوخته بود، با اخگری که او بر جانش انداخت، شعله ور شد.

خرده‌گیری به نراقی

امّا کسانی که روی دگرگونی و انقلابی که اندیشه ورزی در شخص پدید می‌آورد، درنگ نکرده بودند، به این وهم و پندار گرفتار آمدند که جایگاه علمی هر فرد بسته به حضور بیش‌تر او در محضر استادان برجسته است، از این روی، بر نراقی خرده می‌گرفتند و تلاش می‌ورزیدند، جایگاه علمی او را کم رنگ بنمایانند و حتی نگاشته‌های او را کم ارزش انگارند، [۳۵] غافل از این‌که آنچه را آنان کاستی می‌انگارند نقطه قوت است و اوج بالندگی و رشد و پویایی. کم استاد دیدن، بسیار اندیشیدن و این آثار شگرف را آفریدن، در جامعه و پیرامون خویش و حتی فرهیختگان و اهل دانش و صاحبان اندیشه اثرگذاردن و در آنان دگرگونی پدید آوردن هنر است و اوج شکوفایی و کمال. البته این هنر و اوج، از چشم و دیده تیزنگران و بیداران و صاحبان خرد به دور نمانده و آنان کم استاد دیدن و بسیار اندیشیدن را کمال شخصی دانسته و زبان به ستایش این کسان گشوده و از آنان، به بزرگی یاد کرده‌اند. [۳۶]

جایگاه تفکر در نظام آموزشی

برابر آموزه‌های دین، نظام آموزشی اسلام ، بر سه عنصر اساسی استوار است: تعلّم ، تفکر و تزکیه . پیوند و بستگی این سه با هم، پیوند کامل سازی و کمال پذیری است. سامانه و منظومه آموزشی‌ای موفق و کارآمد خواهد بود که بتواند، نقش هر یک از عنصرهای سه ‌ ‌گانه را شناسایی کند، پیوند و بستگی بین آن‌ها برقرار سازد و برابر آن بر نامه ریزی آموزشی ارائه دهد. در هر برهه‌ای از تاریخ ، در هر کجا، در هر کانون و انجمن که این سه عنصر مهم و بنیادین، با هم بوده و هماهنگی داشته و بر یک مدار چرخیده و در رشد و بالندگی یکدیگر نقش آفریده‌اند، دگرگونی و انقلاب پدید آورده و نسلی را بر صراط حق پویانده‌اند. و هر شخص نیز که این سه عنصر دگرگونی آفرین را با هم و در کنار هم فکری در زندگی علمی و معنوی خویش داشته و بر مدار آن‌ها حرکت کرده و جهت گیری‌های خود را سامان داده است، هم خود را به اوجِ کمال رسانده و از گرداب‌های جهل و بی اندیشگی و آلودگی رهانده و هم ابر پربرکتی شده و برخشکی و دریا باریده و فوج فوج انسان‌ را از دام جهل و خرافه، بی فکری و ره گم کردکی، رکود و کندیدگی، خشکی و تشنگی، رهایی بخشیده است. این مهم را می‌توان از نگاشته‌ها، نوآوری‌ ، شاگردان برجسته و مطالعه حیات علمی آنان به دست آورد. بسیاری، چون این سه عنصر را با هم، در زندگی علمی خود پیاده نکرده و به کار نبسته‌اند، با همه شهرت و آثار فراوان، اوجی نداشته و حرکتی نیافریده و ابتکاری بر ابتکارها نیفزوده و مشعلی فرا راه حق جویان نیفروخته‌اند. سرامدان اندیشه،کمال یافتگان عرصه‌های گوناگون دانش ، پیمایندگان پله‌های دانش، معنی و سعادت ، همه و همه، بی هیچ گمان و شکی، از دایره این سه عنصر، بیرون نبوده‌اند. اینان، با تفکر، هم دانش‌های اندوخته را استواری و ثبات بخشیده و هم روزنه‌های جدیدی از فهم و دانش را به روی خود گشوده‌اند. [۳۷] در اساس، اندیشیدن، از روح پرسش گر انسان سرچشمه می‌گیرد. برانگیزاننده قوّه اندیشه، هماره، پرسشی است که فرا روی انسان

قرار می‌گیرد و او، با کرداران و کارکردهای ذهنی خود، به گونه‌ای آزمون و خطا دست می‌زند.

برای پاسخ به پرسش و حلّ مشکل، راه حلّ‌های گوناگون را می‌آزماید و سرانجام، راه حلّ مناسب را بر می‌گزیند و با این کار، به راه‌های جدید دست می‌یابد و دیدگاه‌های نو را کشف می‌کند. از این روی، روان شناسان، این را گونه‌ای یادگیری، بلکه کارکردها و کرداران عالی یادگیری می‌نامند. حوزه‌های علمیه شیعه ، از دیرباز تاکنون، در برقراری پیوند و بستگی بین تعلّم و تزکیه، گام‌های بلندی برداشته و از کامیابی‌هایی برخوردار بوده و در این راه، تلاش‌های راه گشا انجام داده‌اند. در حوزه‌ها و کانون‌ها و انجمن‌هایی که عالم وارسته و خودساخته محور و مدار بوده، فراگیری و خودسازی ، تعلیم و تزکیه، دوشادوش هم در حرکت بوده، جهل و آلودگی را از سینه‌ و دل‌ می‌زدوده و انسان نمونه و کامل را می‌ساخته و از هر بدی و زشتی می‌پیراسته‌اند. ولی، دریغ و درد، که اندیشیدن و تفکر در کانون توجه‌ها قرار نگرفته و حوزه‌های علمیه، به این مهم، سال‌های سال است، آن بهای لازم را نداده و آن را در برین جایگاه خود، ننشانده و از نور آن، پرتو نگرفته‌اند. آنچه انجام گرفته، کارهای فردی است، نه کوشش در خور و نظام مند و فراگیر. با این‌که نیاز حوزه‌ها وفردا فرد حوزویان، در کار نظام مند و فراگیر بر می‌آید. این که هر کس به تنهایی این مهم را در دستور کار خود بدهد و بر آن پایه، بنای خویش را استوار سازد، آن گونه که باید و شاید بار نخواهد داد و افقی را نخواهد گشود و پایندانی وجود نخواهد داشت که این تلاش، همیشه جاری و ساری باشد و بپاید و بپوید. از این روی، باید کار سامان مند و نظام واره باشد، تا هم امیدی را برانگیزد و هم نیروهای بیش تری به این کاروان بپیوندند و به سوی قلّه‌های مجد و کمال به حرکت درآیند. برای دست یافتن به حوزه‌ای که در پرتو این سه عنصر ره بپوید و تفکر را مدار حرکت خود قرار دهد، باید به قرآن بازگشت و این کتاب شریف را مشعل راه و هر تلاش و جست وجویی قرار داد و رهنمودها و راهنمایی آن را به گوش جان نیوشید.

دیدگاه قرآن کریم

در جای جای قرآن و در گوناگون آیه‌های شریفه آن، به اندیشیدن ارزش بسیار داده شده و همگان به اندیشیدن فرا خوانده شده‌اند و از نیندیشیدن و بی توجهی به اندیشیدن، بسیار نکوهش شده است. قرآن مجید، یا به گونه مستقیم انسان‌ها را به اندیشیدن فرا خوانده، یا به گونه‌ای پیام‌ها و سخنان خود را آورده و در کنار هم چیده که باید در آن‌ها اندیشید که صلاح و سداد حیات بسته به تفکر و درستی آن است. خداوند به امر اندیشیدن، با گوناگون راه‌ها و روش‌ها تذکر داده است. گاه انسان اندیش مند و اهل اندیشه و راه یافته و دارای نور ، با انسان غیراندیش مند و فرو رفته در تاریکی‌ها مقایسه شده و برتری اهلاندیشه و علم و نور گوشزد گردیده است. پس اگر بخواهیم درک، دریافت و فهمی بر درک و فهم و دریافت پیشینیان بیفزاییم، به سوی رشد و بالندگی گام برداریم، نوآوری و آفرینندگی داشته باشیم و بتوانیم نیروهای کارامد، نوآور، نواندیش، پاسخ گوی به دشواری‌ها و پیچیدگی‌های فکری بپرورانیم و تربیت کنیم، گریزی از رویکرد جدی به تفکر به عنوان عنصری اساسی در سامانه آموزشی نیست.

اتحاد بین عناصر سه‌گانه آموزشی

برای به وجود آوردن هماهنگی و همسنگی منطقی بین تعلّم و تفکر، باید هر کس و گروه به اندازه توان، گام‌هایی بردارد و پیشنهادهایی ارائه دهد و راه حلّ‌هایی را جست وجو کند که ما نیز در همین راستا، چند پیشنهاد ارائه می‌دهیم، به امید آن‌که در نزد ارباب معرفت، پذیرفته آید:

۱. بایسته است تمامی بحث‌ها و جُستارهایی که در منابع دینی درباره تفکر آمده، در مجموعه‌ای، بامعیارها و ترازهای دقیق علمی گردآوری شوند و به دقت سامان یابند، بسان کاری که شهید ثانی در آداب تعلیم و تعلم انجام داده است.

۲. همان گونه که برای بهینه سازی و سامان دهی تحصیل برنامه ریزی می‌شود، بایسته است که برای تفکر نیز، راه کارهای علمی و عملی در نظر گرفته شود و برنامه ریزی سنجیده و خردمندانه و هماهنگ با نیازهای روز انجام بگیرد و برنامه های مدون ارائه گردد.

۳. پدید آوردن زمینه‌های لازم برای اندیشه و اندیشیدن، همانند تحصیل ، مرحله‌هایی دارد و در هر مرحله‌ای، باید نیازها و بایسته‌ها آن مرحله ارزیابی شوند و به درستی درباره آن‌ها، جست وجو و مطالعه صورت گیرد. به عنوان مثال، اگر انگیزاندن تفکر را نخستین مرحله بدانیم و رویارویی با پرسش و شبهه را مهم ‌ترین عامل انگیزش تفکر و نظریه پردازی را گام بعدی و گزینش برتر را گام آخرین، برای رسیدن به این هدف، کم ‌ترین کاری که باید انجام داد، باید تمامی انگیزه‌ها و عامل‌های تفکربرانگیز را شناسایی کرد و به استقبال پرسش‌ها و شبهه‌های جدید رفت و از همه توانایی‌ها برای رسیدن به این مهم، یاری گرفت. دیگر آن‌که اطلاعات و توانایی‌هایی که در توانا سازی اندیشه وران به پاسخ به شبهه‌ها و پرسش‌ها یاری می‌رسانند، در اختیار آنان گذاشت. سه دیگر، محیط را برای ارائه دیدگاه‌های منطقی، دقیق، سنجیده و برابر معیارها و ترازها آماده ساخت، تا اندیشه وران بتوانند دیدگاه‌ها و نظریه‌های خود را آزادانه ارائه دهند که به فرموده حضرت امام خمینی : (… طبیعت انقلاب و نظام، همواره اقتضا می‌کند که نظرات اجتهادی فقهی، در زمینه‌های مختلف؛ ولو مخالف با یکدیگر، آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد….) [۳۸] و سرانجام، با نشست‌های علمی پیاپی و با برنامه و دقیق، امکان گزینش و انتخاب برترین‌ها، فراهم گردد و پیشنهاد مقام معظم رهبری در این باره، که در جمع نخبگان حوزه علمیه قم ، ارائه دادند، جدّی گرفته شود. (آذر ماه ۱۳۷۴، مدرسه فیضیه .)

۴. به تفکر، همانند تعلّمو تحصیل، ارزش و بهای لازم داده شود. اهل فکر و افراد مستعد شناسایی شوند و برای اندیشیدن و سامان دهی و برنامه ریزی برای آن، سرمایه گذاری شود. به این نکته نیز توجه داشته باشیم، فزونی روز افزون نیازها و انبوهی آن‌ها، گسترش گوناگون دانش‌ها، کوشش‌های علمی و پژوهشی، کارهای علمی و پژوهشی و پاسخ گویی و روشن گری را به سمت کارها، حرکت‌ها، تلاش‌ها و تکاپوهای گروهی و جمعی می‌کشاند و کار فردی در این آوردگاه بزرگ، کارایی ندارد و نمی‌تواند تهی گاه‌ها را پرکند و نیازها روزامد را برآورد. ما، همان گونه که در حوزه پژوهش، گامهای نخستین را تجربه می‌کنیم، برای عرصه و میدان داری تفکر و اندیشیدن‌های گروهی نیز چاره‌ای بیندیشیم و گام‌هایی برداریم، تا کامیابیهای این حرکت، سبب گردد، هر چه بیش‌تر در این عرصه به تلاش برخیزیم و از این تنگنایی که خود پدید آورده‌ایم به درآییم و شاهد رویش و شکوفایی اندیشه های بالنده باشیم.


فهرست منابع

(۱) محمد تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، با مقدمه و تصحیح و تعلیق میرجلال الدین حسینی ارموی، دانشگاه تهران.

(۲) ملااحمد نراقی، معراج السعاده، مؤسسه انتشارات هجرت، قم.

(۳) محسن امین، اعیان الشیعه، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت.

(۴) شهید مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات الزهراء.

(۵) امام خمینی، صحیفه نور، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی.

(۶)حر عاملی، وسائل الشیعه.

(۷)شیخ محمد حسن نجفی جواهری، جواهرالکلام.

(۸)سید محسن طباطبائی حکیم، مستمسک العروة.

(۹)محمد امین زین الدین، کلمة التقوی.

(۱۰)میرزا حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل.

(۱۱) الجوهرى (م. ۳۹۳ ق.)، الصحاح، به كوشش عبدالغفور العطارى، بيروت، دارالعلم للملايين، ۱۴۰۷ ق.

(۱۲) ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، لسان العرب، به كوشش على شيرى، بيروت، دار احياء التراث العربى، ۱۴۰۸ ق.

(۱۳) المصطفوى، التحقيق، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش.

(۱۴) شرح منظومة السبزوارى، به كوشش حسن زاده آملى، تهران، ناب، ۱۴۱۷ ق.

(۵۱) الراغب (م. ۴۲۵ ق.)، مفردات، به كوشش صفوان داودى، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق.

(۶۱) الشعرانى (م. ۱۳۹۳ ق.)، نثر طوبى، تهران، دارالكتب الاسلامية، ۱۳۹۸ ق.

(۱۷) فاطمه محجوب، الموسوعة الذهبيه، قاهرة، دارالغد العربى.

(۱۸) مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامية، ۱۳۷۵ ش.

(۱۹)الطبرسى (م. ۵۴۸ ق.)، مجمع البيان، بيروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.

(۲۰)الطباطبايى (م. ۱۴۰۲ ق.)، الميزان، بيروت، اعلمى، ۱۳۹۳ ق.

(۲۱) ابوهلال العسكرى (م. ۳۹۵ ق.)،معجم الفروق اللغويه، قم، انتشارات اسلامى، ۱۴۱۲ ق.

منابع

مجله فقه، دفتر تبلیغات اسلامی، برگرفته از مقاله «اندیشیدن رمز شکوفایی»، شماره۲۹.

فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۵۶۲.

دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تفکر».

پانویس

  1. ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، لسان العرب، ج۵، ص۶۵، «فکر»، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق.
  2. الجوهری (م. ۳۹۳ ق.)، الصحاح، ج۲، ص۷۸۳، «فکر»، به کوشش عبدالغفور العطاری، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ ق..
  3. المصطفوى، التحقيق، ج۹، ص۱۲۶، «فکر»، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش.
  4. ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، لسان العرب، ج۵، ص۶۵، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق.
  5. السبزوارى، شرح منظومة، ج۱، ص۸۴، به كوشش حسن زاده آملى، تهران، ناب، ۱۴۱۷ ق.
  6. الشعرانى (م. ۱۳۹۳ ق.)، نثر طوبى، ج۲، ص۲۷۰، تهران، دارالكتب الاسلامية، ۱۳۹۸ ق.
  7. السبزوارى، شرح منظومة، ج۱، ص۸۴، به كوشش حسن زاده آملى، تهران، ناب، ۱۴۱۷ ق.
  8. الراغب (م. ۴۲۵ ق.)، مفردات، ج۱، ص۶۴۳، «فکر»، به كوشش صفوان داودى، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق .
  9. الشعرانى (م. ۱۳۹۳ ق.)، نثر طوبى، ج۲، ص۲۷۰، تهران، دارالكتب الاسلامية، ۱۳۹۸ ق.
  10. شرح منظومة السبزوارى، ج۱، ص۸۴، به كوشش حسن زاده آملى، تهران، ناب، ۱۴۱۷ ق.
  11. فاطمه محجوب، الموسوعة الذهبيه، ج۱۰، ص۲۰۲، قاهرة، دارالغد العربى.
  12. مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۹، ص۷۶، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.
  13. الطبرسى (م. ۵۴۸ ق.)، مجمع البيان، ج۵، ص۲۳۶، بيروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
  14. الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)، المیزان، ج۸، ص۳۸۱، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.
  15. الفروق اللغویه، ج۱، ص۱۲۱.
  16. الشعرانى (م. ۱۳۹۳ ق.)، نثر طوبى، ج۱، ص۲۵۲، تهران، دارالكتب الاسلامية، ۱۳۹۸ ق.
  17. ابوهلال العسکری (م. ۳۹۵ ق.)،معجم الفروق اللغویه، ج۱، ص۱۲۱، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۲ ق.
  18. الشعرانى (م. ۱۳۹۳ ق.)، نثر طوبى، ج۲، ص۴۷۵، تهران، دارالكتب الاسلامية، ۱۳۹۸ ق.
  19. الشعرانى (م. ۱۳۹۳ ق.)، نثر طوبى، ج۲، ص۱۷۹، تهران، دارالكتب الاسلامية، ۱۳۹۸ ق.
  20. فاطمه محجوب، الموسوعة الذهبيه، ج۱۰، ص۲۰۲، قاهرة، دارالغد العربى.
  21. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۹۷.
  22. میرزا حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۸۳.
  23. سید محسن طباطبائی حکیم، مستمسک العروة، ج۶، ص۵۱۵.
  24. محمد امین زین الدین، کلمة‌التقوی، ج۲، ص۳۳۵.
  25. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۹۷-۱۹۵.
  26. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۶، ص۱۷۰.
  27. شیخ محمد حسن نجفی جواهری، جواهر الکلام، ج۴، ص۲۷۰.
  28. سید محسن طباطبائی حکیم، مستمسک العروة، ج۲، ص۴۱.
  29. محمد امین زین الدین، کلمة التقوی، ج۲، ص۳۳۷.
  30. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۰۳-۱۹۳.
  31. محمد امین زین الدین، کلمة التقوی، ج۲، ص۳۳۶-۳۳۵.
  32. محمد تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ج۵، ص۳۹۷، با مقدمه و تصحیح و تعلیق میرجلال الدین حسینی ارموی، دانشگاه تهران.
  33. ملااحمد نراقی، معراج السعاده، ج۱، ص۵۷۹-۵۸۰، مؤسسه انتشارات هجرت، قم.
  34. ملااحمد نراقی، معراج السعاده، ج۱، ص۱۴۳-۱۶۷، مؤسسه انتشارات هجرت، قم.
  35. محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱۰، ص۱۶۲، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت.
  36. شهید مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ج۱، ص۶-۷، انتشارات الزهراء.
  37. محمد تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ج۵، ص۳۹۷، با مقدمه و تصحیح و تعلیق میرجلال الدین حسینی ارموی، دانشگاه تهران.
  38. امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۴۷، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی.