تقوا در احادیث

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

آنچه در منابع روایی شیعه و سنّی در خصوص تقوا آمده، توصیه مؤکد و موعظه به تقوااست. [۱] [۲] [۳] [۴] پیامبراکرم تقوا را در رأس تمام امور می‌دانست [۵] [۶] و از ایشان و حضرت علی و امام صادق علیهم‌السلام نقل شده که تقوا جمع تمام نیکی‌هاست. [۷] [۸] توصیه به تقوا در صدر وصایای ائمه شیعه بوده است. [۹]

اهمیت توصیه به تقوی

در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام آمده که تقوا «وصیت اهل بیت» است. [۱۰] در روایات تأکید شده است که خود و کسان خویش را به تقوا توصیه کنید. [۱۱] امام صادق در حدیث دیگری، با اشاره به آیاتی ازقرآن کریم، فرموده که خداوند هر چه را که قابل توصیه است در امری واحد جمع آورده و آن تقوااست. [۱۲] همین مضمون در بیانات حضرت علی علیه‌السلام نیز آمده است. [۱۳]

معنای تقوا

بخش عمده ای از احادیث و روایات مربوط به تقوا، تکرار و بیان مؤکد و گاه بسط و تفسیر مضامین قرآنی در خصوص آن است؛ مثلاً، تقوا به معنای اطاعت از اوامر و نواهی الهی به صورتی دیگر در حدیثی از امام صادق نقل شده است: تقوا یعنی در کاری که خداوندبدان امر کرده، غایب نباشی و در کاری که خداوند از آن نهی کرده است، حاضر نباشی. [۱۴] مضمون آیه ۱۳ سوره حجرات، که مفهوم «کَرَم» (عزت و ارجمندی) را به مفهوم تقوا پیوند زده، بارها در سخنان پیامبر اکرم و ائمه علیهم‌السلام آمده است. [۱۵] [۱۶] [۱۷] [۱۸] [۱۹] [۲۰] تقابل قرآنی فجور با تقوا و تقی با شقی در احادیث نیز ذکر شده است. [۲۱] [۲۲] [۲۳] در سخنان حضرت علی علیه‌السلام و نیز در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام آمده است که نسبت به خداوند تقوا پیشه کنید، اگرچه اندک باشد. [۲۴] [۲۵] به نظر می‌رسد این حدیث، مضمون آیه «فَـاتَّقُوا اللّهَ مَااسْتَطَعْتُم...» [۲۶] یا دست کم تفسیر از آن را در خود دارد. در قرآن کریم، [۲۷] در ذکر داستان پذیرفته شدن قربانی هابیل، آمده است که «خدا (عمل] و قربانی را) فقط از تقواپیشگان می‌پذیرد». در احادیثی که می‌توان آن‌ها را تفسیر این آیه تلقی کرد، بر رابطه تقوا و قبول عمل تأکید شده است. در این احادیث سفارش شده که اهتمام مؤمنان به قبول عمل باید بیش از نفس عمل باشد، زیرا عمل اندک و مقبول بهتر از عمل بسیار اما نامقبول است و شرط قبولی عمل، تقوااست. [۲۸] [۲۹] [۳۰] [۳۱] [۳۲]

رابطه تقوا با ایمان

در احادیث، همچون قرآن کریم، تقوا با ایمان هم سنخ [۳۳] [۳۴] [۳۵] [۳۶] و حتی از حیث مرتبت بالاتر است. [۳۷] [۳۸] تقوا از جهتی مقدّم بر ایمان و از جهت دیگر مؤخر بر آن است؛ حصول و تقویت ایمان به سبب تقوااست، زیرا هر آنچه تقوا را افزون کند، سبب فزونی ایمان است، اما اصل ایمان مقدّم بر تقوااست و قوّت و ضعف ایمان در فزونی و کاستی تقوا مؤثر است. [۳۹] بدین ترتیب میان تقوا و ایمان رابطه ای دوسویه برقرار است.

رابطه تقوا با قلب آدمی

اشارات تلویحی قرآن کریم به نسبت میان تقوا و قلب، در احادیث تصریح یافته و به صورت‌های گوناگون آمده است. محل تقوا قلب آدمی است [۴۰] [۴۱] و قلوب عارفان معدن تقوااست. [۴۲] در روایتی نقل شده است که پیامبراکرم با اشاره به سینه خویش (قلب آدمی) آنجا را محل تقوا معرفی کرد. [۴۳] [۴۴] [۴۵] رسول اکرم در حدیث دیگری به صحابه می‌فرماید آیه ای سراغ دارم که اگر مردم بدان توسل جویند، کفایتشان می‌کند و سپس این آیه را تلاوت می‌کند: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً». [۴۶] [۴۷] [۴۸] [۴۹] همچنین در حدیثی، که در بسیاری از منابع روایی شیعه و سنّی آمده است، تقوا و حُسن خُلق صفاتی هستند که بیش از هر چیز موجب رسیدن به بهشت می‌شوند. [۵۰] [۵۱] [۵۲] [۵۳] [۵۴] [۵۵] در توضیح این حدیث گفته شده است که تقوا همان حُسن معامله با خداوند، و حُسن خُلق، حُسن معامله با خَلق است. [۵۶] وجه اخلاقی تقوا در احادیث و روایات آشکار است. در سخنان امام علی علیه‌السلام تقوا در رأس خُلق‌ نیکوست. [۵۷] در بیان ائمه علیهم‌السلام صبر و حلم، صله رحم، امانتداری، دوری از حسد، حقگویی ولو به زیان گوینده، و عدالت از جمله لوازم تقوااست. [۵۸] [۵۹] [۶۰] [۶۱] [۶۲] [۶۳] [۶۴] [۶۵]

آثار تقوا

در باب آثار تقوا در حیات دنیوی و اخروی انسان، از پیامبر اکرم نقل شده است که هرکس تقوا پیشه کند، قدرتمندانه می‌زید و حتی در سرزمین دشمنان خویش ایمن خواهد بود. [۶۶] این حدیث در کنارحدیث دیگری از امام صادق علیه‌السلام که در ذکر آثار تقوااست، معنا و مفهوم روشن‌تری می‌یابد که اگر انسان از خدا بترسد، همه از او می‌ترسند و اگر از خدا نترسد، از هر چیزی خواهد ترسید [۶۷] در همین حدیث آمده است که خداوند هرکس را از ذلت معاصی به عزت تقوا برساند، بدون ثروت غنی می‌کند، بدون خاندان و عشیره عزتش می‌بخشد و بدون انیس و هم نشین او را از وحشت تنهایی به در می‌آورد [۶۸] از امام علی علیه‌السلام نقل شده است که تقوا حق خداوند بر آدمیان است و رعایت آن موجب حق آدمیان بر خداوند. برای کسب تقوا از خداوند یاری بجویید و از تقوا در برابر عقاب خداوند مدد بطلبید. [۶۹]

تقوی و ولایت

در احادیث شیعه، یکی از معانی تعبیر قرآنیِ «کَلِمَةَ التَّقْوی '»، اهل بیت علیهم‌السلام و پیامبراکرم و ولایت ایشان است. از پیامبراکرم نقل شده است که خداوند به من فرمود علی کلمه‌ای است که متقین به دوست داشتن او و اطاعت از او ملزم اند. [۷۰] شاید بتوان این حدیث را تأویل آیه ۲۶ سوره فتح دانست : «... فَاَنْزَلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلی رسُولِه وَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ وَ اَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوی '...». در حدیث دیگری از امام رضا علیه‌السلام آمده است که «نحن کلمه التّقوی». [۷۱] در شرح این حدیث گفته شده است که ایشان (ائمه تقوا/ اهل تقوا) کلمات خداوندند که مرادِ خداوند را بیان می‌کنند و پذیرفتن ولایتشان سبب مصون ماندن از آتش جهنم است. [۷۲] رابطه مفهوم ولایت با تقوا، به معنای اتّقاء از آتش جهنم، تلویحاً در این حدیث آمده است: ولایت علی بن ابی طالب، حصن و حصار خداوند است که هرکس در آن در آید، از آتش

در امان خواهد بود. 

[۷۳] [۷۴] در منابع رواییِ اهل سنّت آمده است که پیامبراکرم، آخرین آیه سوره مُدّثّر (... هُوَ اَهْلُ التَّقْوی وَ اَهْلُ الْمَغْفِرَةِ) را خواندند و گفتند: پروردگارتان فرمود من سزاوار (اهل) آنم که نسبت به من تقوا پیشه کنید و شرک نورزید، پس اگر کسی از شرکپروا کرد، منسزاوار (اهل) آن نیز هستم که از گناهان او در گذرم. [۷۵] [۷۶] [۷۷] این حدیث، گذشته از این‌که از نسبت تقوا و مغفرت الهی خبر می‌دهد، مراد از «اَهْلُالتَّقْوی '» را خداوند می‌داند. در یکی از منابع روایی شیعه، در باب آیه مذکور، همین مضمون با اندکی تفاوت آمده است که خداوند فرمود من سزاوار آنم که بنده نسبت به من تقوا پیشه کند و حتی اگر چنین نکرد، سزاوار آن هستم که او را بیامرزم. [۷۸]

اوصاف متقین

در احادیث شیعه، تعبیر «اَهْلُ التَّقوی '» در اشاره به متقین نیز به کار رفته که با این نشانه‌ها شناخته می‌شوند: صدقگفتار، امانتداری، وفا به عهد، دوری از بخل و تفاخر، صله رحم، مهربانی با ضعیفان، معاشرت اندک با زنان، بخشش نیکو، حُسن خُلق، حلم بسیار و پیروی از علمی که موجب تقرب به خداوند شود [۷۹] [۸۰] اهل تقوا کم‌ترین بهره مندی را از دنیا دارند و بیشترین بهره و فایده را به دیگران می‌رسانند. [۸۱] [۸۲] محاسبه نفس از دیگر صفات متقین است که در احادیث بارها بر آن تأکید شده است [۸۳] [۸۴] [۸۵] [۸۶] سخنان حضرت علی علیه‌السلام در نهج البلاغه [۸۷] در وصف متقین اهمیت خاصی دارد. طبق آنچه سیدرضی نقل کرده است، یکی از صحابیانِ حضرت، به نام هَمّام، از ایشان خواست که متقین را چنان برایش وصف کند که گویی آن‌ها را می‌بیند. امام ابتدا در دادن پاسخ درنگ کرد و همّام را به تقوا و احسان سفارش فرمود، اما نهایتاً با اصرار او به بیان احوال و اوصاف متقین پرداخت: متقین در دنیا اهل فضیلت اند، سخن به صواب می‌گویند، شیوه شان اعتدال و مشی آنان تواضع است، دیده بر حرام می‌بندند و گوش به علم نافع می‌سپارند، در سختی و بلا چنان‌اند که در آسایش و راحتی، خدا[ چنان در نظرشان بزرگ است که غیر او را کوچک می‌بینند، تَنِشان نحیف و نیازهایشان اندک و نفسشان عفیف است، بیننده آنان را بیمار و گیج و دیوانه می‌پندارد و حال آن‌که بیمار یا دیوانه نیستند بلکه امر عظیمی با جانشان آمیخته و عقل و هوش از ایشان ربوده است، از اعمال اندک خویش خرسند نیستند و عمل بسیار خود را بسیار نمی‌پندارند، نفس را متهم می‌دارند و به رغم نیکوکاریشان نگران اعمال خویشند، اگر در ستایش ایشان چیزی گفته شود از آن سخن می‌ترسند و با خود می‌گویند «من به خویش از دیگری آگاه ترم و خداوند به من از من آگاه تر است»، به آنچه باقی و زوال ناپذیر است امیدوارند و از آنچه فانی است دل بریده اند، آرزوهایشان کوتاه و خطاهایشان اندک و نفسشان قانع و خوراک‌ شان مختصر و خشم‌شان خاموش و شهوت‌ شان مرده است، بی تکلف و آسان‌گیرند و همواره به نیکی‌شان امید هست، به سبب دشمنی با کسانی ستم و به سبب دوستی با کسانی دیگر گناه نمی‌کنند، از دست خویش در رنج و مردم از ایشان آسوده اند، اگر از کسی دوری کنند از سر کبر نیست و اگر به کسی رو کنند از روی مکر و خدعه نیست. در میان احادیث مربوط به تقوا، این خطبه از حیث بیانِ بلیغ و مفصّل و دقیقِ فضائل دینی و اخلاقیِ متقین کاملاً ممتاز است. [۸۸] [۸۹] این سخنان حضرت علی، از حیث به کار بردن استعارات و تشبی‌هات گوناگون در وصف تقوا نیز اهمیت دارد. در نهج البلاغه در فقرات متعددی وصف تقوا آمده [۹۰] [۹۱] [۹۲] [۹۳] [۹۴] که در اغلب این فقرات امام به ذکر تشبی‌هاتی در باب تقوا پرداخته است، از جمله این‌که تقوا کلید هدایت و ذخیره آخرت، [۹۵] درمان بیماری دل‌ و بینایی کوری قلب‌ است، [۹۶] شتر رام و فرمانبرداری است که مهارش در دست سوار اوست. [۹۷] در جایی دیگر گفته است که تقوا رشکِ جوینده امیدوار و ملجأ معتمد گریزنده پناه جوست. [۹۸]

پیشینه استعلا یافتن مفهوم تقوا

تخصیص و استعلا یافتن مفهوم تقوا، که بعدها در سخنان عرفا به نحو صریح‌تری پدیدار شد، اول بار در احادیث پیامبر و ائمه آمده است. در منابع شیعه و سنّی، به طور یکسان، از پیامبراکرم نقل شده است که هیچ بنده‌ای در زمره متقین نمی آید مگر این‌که کاری را که اشکالی (گناهی) در آن نیست، از ترس آن‌که مبادا اشکالی در آن باشد، فرو گذارد. [۹۹] [۱۰۰] [۱۰۱] [۱۰۲] همین مضمون در احادیث دیگری، در سخنان پیامبراکرم و ائمه، در تعبیر «دوری از شبهات» دیده می‌شود. [۱۰۳] [۱۰۴] [۱۰۵] به نظر می‌رسد دامنه معنایی تقوا که در کتاب به معنای «عمل به واجبات و ترک محرّمات» بوده در سنّت بسط یافته، «ترک شبهات» را نیز شامل شده است. درهمین زمینه در حدیثی از امام صادق مراتب تقوا ذکر شده است: اول، تقوای عام، تقوا به سبب خوف از عذاب جهنم و آن ترک محرّمات است؛ دوم، تقوای خاص یا «تَقْوی مِنَ اللّه» که عبارت است از این‌که شخص نه تنها محرّمات بلکه شبهات را نیز ترک کند؛ و سوم، تقوای خاص الخاص یا «تَقْوی بِاللّهِ فیِ اللّه»، مرتبه‌ای است که شخص نه تنها شبهات بلکه (بعضی از) امور حلال را نیز ترک می‌کند. [۱۰۶] به این ترتیب، مفهوم تقوا به مفهوم وَرَع پیوند می‌خورد: «اِتَّقُوا اللّهَ وَ صُونُوا دِینَکُمْ بِالْوَرَعِ»، نیز «کُنْ تَقِیَّاً تَکُنْ اَوْرَعَ النّاسِ». [۱۰۷] [۱۰۸]

فهرست منابع

(۱) قرآن.

(۲) ابن بابویه، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ ش.

(۳) ابن بابویه، معانی الاخبار، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ ش.

(۴) ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، (قاهره) ۱۳۱۳، چاپ افست بیروت (بی تا).

(۵) ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، بیروت ۱۳۹۴/ ۱۹۷۴.

(۶) ابن ماجه، سنن ابن ماجه، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.

(۷) محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.

(۸) محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.

(۹) حرّعاملی، وسایل الشیعه.

(۱۰) عبداللّه بن عبدالرحمان دارمی، سنن الدارمی، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.

(۱۱) حسن بن محمد دیلمی، ارشادالقلوب، بیروت ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸.

(۱۲) عبدالکریم سروش، اوصاف پارسایان، تهران ۱۳۷۱ ش.

(۱۳) علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.

(۱۴) کلینی، الکافی.

(۱۵) مجلسی، بحارالانوار.

(۱۶) حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.

(۱۷) مسعودبن عیسی ورّام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف: بمجموعة ورّام، (چاپ علی اصغر حامد)، تهران (۱۳۷۶)

منبع

دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تقوای روایی»، شماره۳۷۵۶.

پانویس

  1. ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۳۱ـ۳۳۲، (قاهره) ۱۳۱۳، چاپ افست بیروت (بی تا).
  2. محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۴۴، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  3. کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۵۱.
  4. مسعود بن عیسی ورّام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف: بمجموعة ورّام،ج ۲، ص ۳۹، (چاپ علی اصغر حامد)، تهران (۱۳۷۶).
  5. محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۲، ص۶۸، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  6. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۸۹.
  7. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۹۴.
  8. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۱، ص۲۶۶، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.[۸]
  9. کلینی، الکافی، ج۲، ص۷۷.
  10. مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۷۷.
  11. محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۶، ص۷۰، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  12. مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۰۰.
  13. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
  14. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۸۵.
  15. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
  16. ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، ج۲، ص۴۳۱، (قاهره) ۱۳۱۳، چاپ افست بیروت (بی تا).
  17. ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۴۱۰، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  18. محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۳۹۰، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  19. کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۸۱.
  20. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۹۱.
  21. ۵۲۴، ابن حنبل، ج۲، ص۳۶۱، مسند الامام احمد بن حنبل، (قاهره) ۱۳۱۳، چاپ افست بیروت (بی تا).
  22. محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۷۳۵، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  23. مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۶۲.
  24. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
  25. ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، ج۱، ص۲۶۵، بیروت ۱۳۹۴/ ۱۹۷۴.
  26. تغابن/سوره۶۴، آیه۱۶.
  27. مائده/سوره۵، آیه۲۷.
  28. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
  29. کلینی، الکافی، ج۲، ص۷۵۷۶.
  30. محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۱، ص۶۴، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  31. محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۲، ص۶۲، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  32. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۱، ص۲۶۶، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
  33. کلینی، الکافی، ج۲، ص۵۰.
  34. ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، ج۱، ص۱۵۵، بیروت ۱۳۹۴/ ۱۹۷۴.
  35. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۵، ص۳۵۰.
  36. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۱، ص۲۶۵، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
  37. کلینی، الکافی، ج۲، ص۵۱.
  38. مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۵۷.
  39. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۶، ص۳۵۴.
  40. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۸۳.
  41. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۱، ص۲۶۵، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
  42. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۱، ص۲۶۵، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
  43. ابن حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، ج۳، ص۱۳۵، (قاهره) ۱۳۱۳، چاپ افست بیروت (بی تا).
  44. محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۲، ص۶۴، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  45. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۱، ص۲۶۴، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
  46. طلاق/سوره۶۵، آیه۲.
  47. عبداللّه بن عبدالرحمان دارمی، سنن الدارمی، ج۱، ص۶۹۹، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  48. ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۴۱۱، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  49. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۸۱.
  50. ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۹۲، (قاهره) ۱۳۱۳، چاپ افست بیروت (بی تا).
  51. ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۴۱۸، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  52. محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۴، ص۳۶۳، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  53. کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۰۰.
  54. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۸۸.
  55. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۸، ص۴۴۱ـ۴۴۲، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
  56. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۷۵.
  57. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
  58. کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۴۷.
  59. کلینی، الکافی،ج ۲، ۳۰۶.
  60. کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۸.
  61. کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۳۳.
  62. محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۱، ص۱۲، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  63. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۸۸.
  64. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۹، ص۱۰۸، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
  65. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۱، ص۲۸۸، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
  66. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۸۳.
  67. حرّعاملی، وسایل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۴۱.
  68. حرّعاملی، وسایل الشیعه،ج ۱۵، ص ۲۴۱.
  69. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
  70. ابن بابویه، معانی الاخبار، ج۱، ص۱۲۶، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ ش.
  71. حسن بن محمد دیلمی، ارشادالقلوب، ج۲، ص۴۱۷، بیروت ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸.
  72. مجلسی، بحارالانوار، ج۲۳، ص۳۵.
  73. ابن بابویه، معانی الاخبار، ج۱، ص۳۷۱، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ ش.
  74. مجلسی، بحارالانوار، ج۳۹، ص۲۴۷.
  75. ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۴۲، (قاهره) ۱۳۱۳، چاپ افست بیروت (بی تا).
  76. عبداللّه بن عبدالرحمان دارمی، سنن الدارمی، ج۱، ص۶۹۹، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  77. ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۴۳۷، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  78. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۱، ص۲۶۵، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
  79. ابن بابویه ، کتاب الخصال ، ج ۲، ص ۴۸۳، چاپ علی اکبر غفاری ، قم ۱۳۶۲ ش.
  80. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۸۲.
  81. کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۳۳.
  82. مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۸۵.
  83. محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۴، ص۶۳۸، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  84. محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۲، ص۶۲، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  85. حرّعاملی، وسایل الشیعه،ج ۱۶، ص ۹۸.
  86. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۲، ص۱۵۵، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
  87. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
  88. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
  89. عبدالکریم سروش، اوصاف پارسایان، تهران ۱۳۷۱ ش.
  90. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
  91. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
  92. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
  93. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
  94. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
  95. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
  96. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
  97. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
  98. کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۷.
  99. ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۴۰۹، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  100. محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۴، ص۶۳۴، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  101. محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۱، ص۶۰، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  102. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۹۶.
  103. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
  104. مسعودبن عیسی ورّام، ج ۲، ج۲، ص۶۲، ص۳۰۵، محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
  105. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۱، ص۲۶۴، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
  106. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۹۵.
  107. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۹۷.
  108. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۱، ص۲۶۷ـ ۲۶۸، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.