تواضع (قرآن)

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

تواضع در اصطلاح علم اخلاق، شکستگی و فروتنی نفس است؛ به گونه‌ای که برای خود هیچ برتری و امتیازی بر دیگران قائل نبوده، در رفتار و گفتار، دیگران را بزرگ و گرامی دارد.


معنای تواضع

تواضع، به معنای تذلل و فروتنی کردن [۱] [۲] و در اصطلاح علم اخلاق ، شکستگی و فروتنی نفس است، به گونه‌ای که برای خود هیچ گونه برتری و امتیازی بر دیگران قائل نبوده، در رفتار و گفتار، دیگران را بزرگ و گرامی دارد. [۳] در این مدخل از واژه‌های «هونا»، «سلاما» و «خفض جناح» و نیز جمله‌هایی مانند «لاتمش فی الارض مرحا» و «اذلة علی المؤمنین» استفاده شده است.

عناوین مرتبط

آثار تواضع، زمینه‌های تواضع و متواضعان.

آثار تواضع

در زمره صالحان

تواضع در برابر حق ، سبب قرار گرفتن در زمره صالحان می گردد. ... ولتجدن اقربهم مودة للذین ءامنوا الذین قالوا انا نصـری ذلک بان منهم قسیسین ورهبانـا وانهم لا یستکبرون• واذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق یقولون ربنا ءامنا فاکتبنا مع الشـهدین• وما لنا لا نؤمن بالله وما جاءنا من الحق ونطمع ان یدخلنا ربنا مع القوم الصــلحین.بطور مسلّم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت؛ و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانی می‌یابی که می‌گویند: «ما نصاری هستیم»؛ این بخاطر آن است که در میان آنها، افرادی عالم و تارک دنیا هستند؛ و آنها (در برابر حق) تکبّر نمی‌ورزند. •و هر زمان آیاتی را که بر پیامبر ( اسلام ) نازل شده بشنوند، چشمهای آنها را می‌بینی که (از شوق،) اشک می‌ریزد، بخاطر حقیقتی که دریافته‌اند؛ آنها می‌گویند: «پروردگارا! ایمان آوردیم؛ پس ما را با گواهان (و شاهدان حق، در زمره یاران محمد ) بنویس!•چرا ما به خدا و آنچه از حق به ما رسیده است، ایمان نیاوریم، در حالی که آرزو داریم پروردگارمان ما را در زمره صالحان قرار دهد؟!» [۴] .در این آیات مقایسهاى میان یهودیان و مسیحیانى که معاصر پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بوده اند شده است .در نخستین آیه یهود و مشرکان در یک صف قرار داده شده اند ومسیحیان در صف دیگر، در آغاز مى گوید: سرسخترین دشمنان مومنان ، یهود و مشرکان هستند، و با محبتترین آنها نسبت به مومنان مدعیان مسیحی تند. [۵]

در زمره محسنان

تواضع در برابر حق، سبب قرار گرفتن در زمره محسنان می شود. ... ولتجدن اقربهم مودة للذین ءامنوا الذین قالوا انا نصـری ذلک بان منهم قسیسین ورهبانـا وانهم لا یستکبرون• واذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق یقولون ربنا ءامنا فاکتبنا مع الشـهدین• فاثـبهم الله بما قالوا جنـت تجری من تحتها الانهـر خــلدین فیها وذلک جزاء المحسنین.بطور مسلّم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت؛ و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانی می‌یابی که می‌گویند: «ما نصاری هستیم»؛ این بخاطر آن است که در میان آنها، افرادی عالم و تارک دنیا هستند؛ و آنها (در برابر حق) تکبّر نمی‌ورزند. •و هر زمان آیاتی را که بر پیامبر (اسلام) نازل شده بشنوند، چشمهای آنها را می‌بینی که (از شوق،) اشک می‌ریزد، بخاطر حقیقتی که دریافته‌اند؛ آنها می‌گویند: «پروردگارا! ایمان آوردیم؛ پس ما را با گواهان (و شاهدان حق، در زمره یاران محمد) بنویس•خداوند بخاطر این سخن، به آنها باغهایی از بهشت پاداش داد که از زیر درختانش، نهرها جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و این است جزای نیکوکاران! [۶] [۷] [۸]

ایمان

برخورداری از روحیه تواضع در برابر خدا، مایه ایمان به آیات الهی می شود. انما یؤمن بـایـتنا الذین اذا ذکروا بها خروا سجدا وسبحوا بحمد ربهم وهم لا یستکبرون.امور این جهان را از آسمان به سوی زمین تدبیر می‌کند؛ سپس در روزی که مقدار آن هزار سال از سالهایی است که شما می‌شمرید بسوی او بالا می‌رود (و دنیا پایان می‌یابد). [۹] .نخست مى فرماید: ((تنها کسانى به آیات ما ایمان مى آورند که هر وقت این آیات به آنها یاد آورى شود به سجده مى افتند، و تسبیح و حمد پروردگارشان را بجا مى آورند و تکبر نمى کنند)) (انما یؤ من بایاتنا الذین اذا ذکروا بها خروا سجدا و سبحوا بحمد ربهم و هم لا یستکبرون ). [۱۰] ایمان به خدا، از آثار تواضع در برابر حق می باشد. ... ولتجدن اقربهم مودة للذین ءامنوا الذین قالوا انا نصـری ذلک بان منهم قسیسین ورهبانـا وانهم لا یستکبرون• واذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق یقولون ربنا ءامنا فاکتبنا مع الشـهدین.بطور مسلّم، دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت؛ و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانی می‌یابی که می‌گویند: «ما نصاری هستیم»؛ این بخاطر آن است که در میان آنها، افرادی عالم و تارک دنیا هستند؛ و آنها (در برابر حق) تکبّر نمی‌ورزند. •و هر زمان آیاتی را که بر پیامبر (اسلام) نازل شده بشنوند، چشمهای آنها را می‌بینی که (از شوق،) اشک می‌ریزد، بخاطر حقیقتی که دریافته‌اند؛ آنها می‌گویند: «پروردگارا! ایمان آوردیم؛ پس ما را با گواهان (و شاهدان حق، در زمره یاران محمد) بنویس! [۱۱] [۱۲]

حق پذیری

تواضع و فروتنی برخی از مسیحیان عصر بعثت، مایه حق پذیری آنان شده بوده است. ... ولتجدن اقربهم مودة للذین ءامنوا الذین قالوا انا نصـری ذلک بان منهم قسیسین ورهبانـا وانهم لا یستکبرون• واذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق یقولون ربنا ءامنا فاکتبنا مع الشـهدین.بطور مسلّم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت؛ و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانی می‌یابی که می‌گویند: «ما نصاری هستیم»؛ این بخاطر آن است که در میان آنها، افرادی عالم و تارک دنیا هستند؛ و آنها (در برابر حق) تکبّر نمی‌ورزند. •و هر زمان آیاتی را که بر پیامبر (اسلام) نازل شده بشنوند، چشمهای آنها را می‌بینی که (از شوق،) اشک می‌ریزد، بخاطر حقیقتی که دریافته‌اند؛ آنها می‌گویند: «پروردگارا! ایمان آوردیم؛ پس ما را با گواهان (و شاهدان حق، در زمره یاران محمد) بنویس! [۱۳] [۱۴]

گرایش به اسلام

روحیه تواضع و فروتنی راهبان مسیحی، زمینه گرایش آنان به اسلام ذکر شده بوده است. ... ولتجدن اقربهم مودة للذین ءامنوا الذین قالوا انا نصـری ذلک بان منهم قسیسین ورهبانـا وانهم لا یستکبرون• واذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق یقولون ربنا ءامنا فاکتبنا مع الشـهدین• وما لنا لا نؤمن بالله وما جاءنا من الحق ونطمع ان یدخلنا ربنا مع القوم الصــلحین.بطور مسلّم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت؛ و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانی می‌یابی که می‌گویند: «ما نصاری هستیم»؛ این بخاطر آن است که در میان آنها، افرادی عالم و تارک دنیا هستند؛ و آنها (در برابر حق) تکبّر نمی‌ورزند. •و هر زمان آیاتی را که بر پیامبر (اسلام) نازل شده بشنوند، چشمهای آنها را می‌بینی که (از شوق،) اشک می‌ریزد، بخاطر حقیقتی که دریافته‌اند؛ آنها می‌گویند: «پروردگارا! ایمان آوردیم؛ پس ما را با گواهان (و شاهدان حق، در زمره یاران محمد) بنویس!•چرا ما به خدا و آنچه از حق به ما رسیده است، ایمان نیاوریم، در حالی که آرزو داریم پروردگارمان ما را در زمره صالحان قرار دهد؟!» [۱۵]

محبت

تواضع در برابر مؤمنان، مایه جلب محبت خدا می گردد. یـایها الذین ءامنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم ویحبونه اذلة علی المؤمنین اعزة علی الکـفرین...ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانی نمی‌رساند؛ خداوند جمعیّتی را می‌آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند؛ آنها در راه خدا جهاد می‌کنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) می‌دهد؛ و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست. [۱۶] .پس از بحث درباره منافقان ، سخن از مرتدانى که طبق پیش بینى قرآن بعدها از این آئین مقدس روى بر مى گرداندند به میان مى آورد و به عنوان یک قانون کلى به همه مسلمانان اخطار مى کند: اگر کسانى از شما از دین خود بیرون روند، زیانى به خدا و آئین او و جامعه مسلمین و آهنگ سریع پیشرفت آنها نمى رسانند، زیرا خداوند در آینده جمعیتى را براى حمایت این آئین برمى انگیزد. [۱۷] نبود روحیه گردن فرازی در بین نصارا، زمینه مودت و محبت آنان به مسلمانان بوده است. ... ولتجدن اقربهم مودة للذین ءامنوا الذین قالوا انا نصـری ذلک بان منهم قسیسین ورهبانـا وانهم لا یستکبرون.بطور مسلّم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت؛ و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانی می‌یابی که می‌گویند: «ما نصاری هستیم»؛ این بخاطر آن است که در میان آنها، افرادی عالم و تارک دنیا هستند؛ و آنها (در برابر حق) تکبّر نمی‌ورزند. [۱۸]

معاشرت نیک

برخورد کریمانه در برابر گفتار جاهلانه افراد نادان، برخاسته از روح فروتنی و نرم خویی می باشد. وعباد الرحمـن الذین یمشون علی الارض هونـا واذا خاطبهم الجـهلون قالوا سلـمـا.بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی‌تکبّر بر زمین راه می‌روند؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام می‌گویند (و با بی‌اعتنایی و بزرگواری می‌گذرند)؛ (منظور از «یمشون علی الارض هونا» راه رفتن با وقار و آرامش و تواضع است. در معاشرت با مردم تواضع دارند.) [۱۹] [۲۰] [۲۱]

آیه تواضع

واخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین؛ [۲۲] بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند بگستر.

مفهوم شناسی

تواضع در لغت به معنای فروتنی کردن، خود را کوچک یا کم‌مایه نشان دادن به نشانة احترام به مخاطب است. و به معنای خود را نیست انگاشتن در برابر خداوند نیز آمده است [۲۳] و در اصطلاح علم اخلاق، شکستگی و فروتنی نفس است؛ به گونه‌ای که برای خود هیچ برتری و امتیازی بر دیگران قائل نبوده، در رفتار و گفتار، دیگران را بزرگ و گرامی دارد. [۲۴]

تفسیر آیه

به کسانی که به تو ایمان آورده‌اند بپرداز و آنان را دور خود جمع کن و پر و بال رافت و رحمت برایشان بگستران؛ آن چنان که طیور جوجه‌های خود را زیر پر و بال می‌گیرند. این تعبیر، کنایه از تواضع همراه با مهربانی و عطوفت است. منظور از پیروی نیز در این جا اطاعت است. [۲۵]

پیام‌های آیه

۱. تواضع در برابر یاران و پیروان و زیردستان، از صفات لازم برای رهبر و مبلّغ است.

۲. در اهمیّت تواضع همین بس که خداوند پیامبر را به آن فرمان می‌دهد.

۳. مؤمنان به قدری مقام دارند که رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم مامور به فروتنی در برابر آنان می‌شود.

۴. تواضع تنها با زبان نیست، فروتنی در عمل نیز لازم است (واخفض جناحک). [۲۶]

ارزش تواضع

تواضع از صفات شریف و ملکات کریم است و اخبار و روایات در ارزش آن بسیار است که برخی از آنها را بیان می‌کنیم. در برخی از روایات، خداوند تواضع را زمینة پذیرش عبادات قرار داده است؛ چنان که در حدیث قدسی به حضرت موسی علیه‌السّلام وحی کرد: «من نماز کسی را که از برای عظمت من تواضع کند و بر مخلوقات من تکبّر ننماید، قبول می‌کنم». [۲۷] برخی از روایات، رفعت و برتری انسان را مشروط به تواضع و فروتنی دانسته است؛ چنان که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرموده است: «هیچ کس تواضع نکرد، مگر این که خداوند او را بلند گردانید». [۲۸] بر اساس برخی از احادیث حلاوت عبادت در تواضع نهفته است. روزی حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به اصحاب خود فرمود: «چرا من حلاوت عبادت را در شما نمی‌بینم؟» عرض کردند: حلاوت عبادت چیست؟ فرمود: «تواضع». [۲۹] از نگاه امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام تواضع بزرگ‌ترین عبادت شمرده شده است؛ آن حضرت فرموده است: «بر تو باد به فروتنی؛ زیرا آن از بزرگ‌ترین عبادت است». [۳۰] فلسفه بعضی از عبادات تواضع دانسته شده است؛ چنان که حضرت امیر علیه‌السّلام می‌فرماید: «نماز باعث می‌شود چهره‌های شریف و بزرگوار فروتنانه به خاک مالیده شوند و اعضاء و اندام‌های ارجمند از روی ذلّت به زمین چسبند و روزه سبب می‌شود که شکم‌ها برای اظهار خضوع و ذلّت به پشت‌ها برسند». [۳۱] امام حسن عسکری علیه‌السلام تواضع کننده را از صدّیقان و از شیعیان دانسته، می‌فرماید: «هر کس در دنیا برای برادر مؤمن خود تواضع کند، او در نزد خدا از جملة صدّیقان است و حقّاً که او از شیعیان علی بن ابی طالب علیه‌السلام است». [۳۲]

موارد تواضع

تواضع و فروتنی که خود را کوچک کردن یا کوچک نشان دادن است، موارد فراوان دارد که به بعضی از آنها تصریح شده است:

۱. فروتنی آن است که از مجلس به جایی کمتر از مقام و موقعیّت خود راضی باشی (التواضع الرضا بالمجلس دون شرفه). [۳۳] ۲. فروتنی آن است که به هر کس برخوردی، سلام کنی (التواضع... و ان تسلّم علی من لقیت). [۳۴] ۳. فروتنی آن است که مشاجره را رها کنی، هر چند حق با تو باشد. [۳۵] ۴. با مردم چنان رفتار کنی که دوست داری با تو رفتار شود (لمّا سئل عن حدّ التواضع، ان تعطی الناس من نفسک ما تحب ان یعطوک مثله). [۳۶] ۵. انسان را از فروتنی همین بس که اندازة خود را بشناسد (حسب المرء من تواضعه معرفته بقدره). [۳۷] ۶. فروتن آن است که خودنمایی و شهرت طلبی را دوست نداشته باشد (ثلاث هن راس التواضع... ویکره الریاء وسمعه). [۳۸] ۷. فروتن آن است که دوست نداشته باشد او را به پرهیزگاری بستایند. [۳۹] ۸. خریدن کالا و حمل کردن آن به خانه برای خانواده. [۴۰] ۹. کارهای معمولی و جزئی را خود انجام دادن، چون وصله کردن پیراهن و پینه کردن کفش و دوشیدن شیر و با اعضای خانواده بلکه با دیگران هم غذا شدن و روی زمین نشستن و.... [۴۱]

تفاوت تواضع با ذلّت

در اخلاق بیان شده که نیکویی هر صفتی در وسط بودن و تعادل آن است و دو طرف افراط و تفریط آن، هلاک کننده است. بنابراین تواضع، حدّ وسط است و طرف افراط آن، صفت کبر است و طرف تفریطش، ذلّت و پستی است. پس همچنان که تکبّر مذموم است، ذلّت و خواری هم مذموم است. و برای مؤمن جایز نیست که خود را ذلیل و خوار کند. مثلاً دانشمندی که مشغول تدریس است، اگر پینه‌دوزی یا بزّازی وارد شود و او درس را به احترامش ترک کند و از جا برخیزد و او را در کنار خود قرار دهد و با او به گفت‌وگو نشیند و موقع رفتن، همراه او برود و او را بدرقه نماید، وی از راه مستقیم تجاوز کرده، خود را خوار کرده است. [۴۲] این عالم، پس از تدریس می‌تواند در کنار او باشد و به وی مهربانی نماید، اگر حاجتی دارد و در توان اوست برآورده سازد، نه این که خود را بیش از اندازه و در انظار شاگردان کوچک نماید.

آثار تواضع از دیدگاه قرآن و روایات

۱. تواضع در برابر حق، سبب قرار گرفتن انسان در زمرة نیکوکاران است. [۴۳] ۲. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود: «هرکه بتواند لباس زیبا بپوشد، امّا از سر فروتنی این کار را نکند، خداوند جامة کرامت بر او بپوشاند». [۴۴] ۳. برخورداری از روحیّة تواضع در برابر خدا، مایة ایمان به آیات الهی [۴۵] ۴. تواضع برخی از مسیحیان عصر بعثت، مایة حق‌پذیری آنان شد. [۴۶] ۵. تواضع در برابر مؤمنان، مایة جلب محبّت خداوند می‌شود. [۴۷] ۶. برخورد کریمانه در برابر گفتار جاهلانة افراد نادان، برخاسته از روح فروتنی است. [۴۸] ۷. امام علی علیه‌السّلام فرمود: «فروتنی، زیور شرافت خانوادگی است». [۴۹] ۸. امام علی علیه‌السّلام فرمود: «فروتنی باعث انتشار فضایل می‌شود». [۵۰] ۹. امام علی علیه‌السّلام فرمود: «ثمرة فروتنی، دوستی است و ثمرة تکبّر، ناسزا (شنیدن) است» (ثمرة التواضع المحبة الثمرة اکبر المسبّة). [۵۱] ۱۰. امام علی علیه‌السّلام فرمود: «فروتنی، به تو سلامت می‌بخشد» (التواضع یکسبک السلامة). [۵۲] ۱۱. امام علی علیه‌السّلام فرمود: «فروتنی، جامة ابهّت بر قامت تو می‌پوشاند» (التواضع یکسوک المهابة). [۵۳] ۱۲. امام علی علیه‌السّلام فرمود: «هر کس دلش برای خدا کرنش کند، بدنش از طاعت خدا خسته نمی‌شود» (من تواضع قلبه لله لم یسام بدنه من طاعة الله). [۵۴] ۱۳. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود: «خدای متعال به من وحی فرمود که فروتن باشید، هیچ‌کس بر دیگری فخر نفروشد و احدی به دیگری زورگویی و تجاوز نکند» (تواضعوا حتّی لایبغی احد علی احد). [۵۵] ۱۴. امام کاظم علیه‌السّلام فرمود: «همانا زراعت در خاک می‌روید و روی تخته سنگ نمی‌روید. حکمت نیز چنین است. دل شخص فروتن آباد می‌شود، ولی دل انسان متکبّر آباد نمی‌شود؛ زیرا خداوند فروتنی را ابزار خرد قرار داده است و تکبّر را ابزار نابخردی» (انّ الزرع بنبت فی السهل ولا ینبت فی الصفا فکذلک الحکمة تعمر فی قلب المتواضع ولا تعمر فی قلب المتکبر الجبّار لان الله جعل التواضع آلة العقل وجعل التکبّر من آلة الجهل). [۵۶]

راه‌های دست‌یابی به تواضع

پاکی دل

امام علی علیه‌السّلام فرمود: «برای رسیدن به فروتنی جز از سلامت سینه (و دل پاک) کمک نتوان گرفت». [۵۷]

علم

امام علی علیه‌السّلام فرمود: «فروتنی، ثمرة دانایی است». [۵۸] از قدیم گفته‌اند: درخت پربار، سر به زیر است.

یاد عظمت خدا

امام علی علیه‌السّلام فرمود: «سزاوار نیست کسی که بزرگی خدا را می‌شناسد خود را بزرگ شمارد؛ زیرا رفعت و بزرگی کسانی که عظمت خدا را می‌شناسند در این است که در برابر او فروتن و متواضع باشند». [۵۹] امام علی علیه‌السّلام فرمود: «در شگفتم از آدمی‌زاد، که آغازش نطفه‌ای است و فرجامش لاشه‌ای و در این میان انبان نجاست و با این احوال، تکبّر می‌ورزد». [۶۰]

ریشه‌های شکل‌گیری شخصیت

توجه به ریشه‌های شکل‌گیری شخصیّت؛ امام صادق علیه‌السّلام فرمود: «هیچ مردی تکبّر نکرد، مگر به سبب احساس خواری و حقارتی که در خود یافت». [۶۱]

انجام کارهای خود و خانواده

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود: «به راستی که خوش دارم مرد با خوش‌حالی و افتخار چیزی را با دست خودش برای خانواده ببرد و بدین وسیله کبر را از خود دور کند». [۶۲] و امام صادق علیه‌السّلام فرمود: «هرکه خودش جامه‌اش را وصله کند و کفشش را پینه زند و کالایش را حمل کند، هر آینه از کبر به دور است». [۶۳]

موارد منع از تواضع

در برابر چه کسانی تواضع نکنیم؟ ۱. کافران معاند و محارب. [۶۴] ۲. متکبّران.

۳. ثروتمندان به خاطر ثروتشان. امام علی علیه‌السّلام فرمود: «کسی که به ثروتمندی به خاطر ثروتش فروتنی کند دو سوم دینش را از دست داده است». [۶۵] [۶۶] ۴. کسانی که آشکارا گناه می‌کنند. [۶۷] و از موارد استثنایی گذشته، [۶۸] به همه می‌توان بلکه لازم است فروتنی شود، که از میان همه، خدا، [۶۹] پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم، [۷۰] امامان علیه‌السّلام؛ پدر و مادر [۷۱] و استاد [۷۲] از ویژگی خاصّی برخوردارند. مؤمنان [۷۳] به طور کلّی و آنها که همیشه یا گاهی با انسان همراهند چون زن و فرزند [۷۴] یا مهمان [۷۵] و هم‌سفر [۷۶] نیز باید در برابرشان تواضع داشت.

حکایت

احترام به پدر و پسر

پدر و پسری از برادران مؤمن امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام خدمت ایشان رسیدند. حضرت برایشان بلند شد و با احترام آن دو را در بالای مجلس نشاند و خود مقابل آنها نشست. سپس دستور داد غذایی آوردند و آن دو، غذا خوردند. پس از غذا قنبر (غلام حضرت علی علیه‌السّلام) آفتابه و لگنی چوبی و حوله‌ای برای خشک کردن دست‌هایشان آورد و جلو آمد که روی دست مرد آب بریزد. امیرالمؤمنین علیه‌السّلام از جا پرید و آفتابه را گرفت تا بر روی دست مرد آب بریزد، امّا مرد خودش را به خاک افکند و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! خدا مرا ببیند که شما روی دست من آب می‌ریزید؟ حضرت فرمود: «بنشین و بشوی؛ زیرا خداوند عزّوجلّ تو را می‌بیند که برادرت که بر تو امتیاز و فضیلتی ندارد خدمتت می‌کند و قصدش از این خدمت آن است که خداوند در بهشت ده برابر جمعیّت دنیا عطایش فرماید». مرد نشست و علی علیه‌السّلام به او فرمود: «تو را به بزرگی حقّ من که تو آن را شناختی و حرمتش را به جای آوردی و برای خدا فروتنی کردی تا جایی که خداوند در برابر آن این پاداش را به تو داد که مرا مامور کرد تا جامة تشریف خدمت خود را بر قامت تو بپوشانم سوگند می‌دهم که وقتی دستانت را می‌شویم کاملاً آسوده باشی، همان‌گونه که اگر قنبر به دستت آب می‌ریخت». مرد اطاعت کرد. وقتی حضرت دست او را شست، آفتابه را به محمّد بن حنفیه (پسرش) داد و فرمود: «فرزندم! اگر این پسر بدون پدرش بر من وارد می‌شد، خودم دستش را می‌شستم، امّا خداوند عزّوجلّ خوش ندارد که وقتی پدر و پسری در یک جا جمع باشند میان آنها برابری نهند؛ بلکه باید پدر روی دست پدر آب بریزد و پسر روی دست پسر آب بریزد». محمّد بر دست پسر آن مرد آب ریخت. امام حسن عسکری علیه‌السلام فرمود: «کسی که در این زمینه (تواضع) از علی علیه‌السّلام پیروی کند، شیعه حقیقی است». [۷۷]

اکتفا به یک نوع غذا

امام صادق علیه‌السّلام فرمود: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم پنج شنبه شبی برای افطار در مسجد قبا بود. فرمود: «آیا نوشیدنی هست؟» اوس بن خولی انصاری قدحی دوغ آمیخته به عسل خدمت حضرت آورد. چون پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آن را در دهان گذاشت و چشید، از نوشیدن خودداری کرد، فرمود: اینها دو نوشیدنی است که با یکی از آنها از دیگری بی نیازی حاصل می‌شود. من این را نمی‌آشامم، ولی تحریم هم نمی‌کنم، بلکه برای خدا فروتنی می‌کنم».

تواضع امام رضا

روزی حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السّلام به حمّام رفت. در حمّام فردی که امام را نمی‌شناخت از ایشان تقاضا کرد تا آن حضرت بر بدن او کیسه بکشد. امام رضا علیه‌السّلام بی درنگ برخاست و به بدن او کیسه کشید. پس از دقایقی برخورد محترمانه افرادی که در حمّام بودند با آن حضرت، موجب شد که آن شخص امام علیه‌السّلام را بشناسد، همان دم با کمال شرمندگی از امام علیه‌السّلام عذرخواهی کرد؛ امام رضا علیه‌السّلام دست از کار نکشید و با کمال میل به کیسه کشیدن خود ادامه داد. [۷۸]

در کنار جذامی‌ها

در مدینه چند بیمار جذامی بودند. مردم با تنفّر و وحشت از آنها دوری می‌کردند. این بی‌چارگان بیش از آن اندازه که از لحاظ جسمی از بیماری خود رنج می‌بردند، از لحاظ روحی از تنفّر و انزجار مردم رنج می‌کشیدند و چون می‌دیدند دیگران از آنها تنفّر دارند، خودشان با هم نشست و برخاست می‌کردند. یک روز هنگامی که دور هم نشسته بودند و غذا می‌خوردند، امام سجّاد علیه‌السلام از آن جا عبور کرد. آنها امام علیه‌السّلام را به سر سفره خود دعوت کردند. امام علیه‌السّلام معذرت خواست و فرمود: «من روزه دارم. اگر چنین نبود از مرکب پایین می‌آمدم؛ ولی در عوض از شما تقاضا می‌کنم که فلان روز مهمان من باشید». حضرت این را گفت و رفت. روز موعود فرا رسید؛ امام علیه‌السّلام دستور فرمود تا در خانه‌اش غذایی بسیار عالی بپزند. مهمانان جذامی طبق وعدة قبلی حاضر شدند. سفره‌ای محترمانه برایشان گسترده شد. آنها غذای خود را خوردند و امام سجّاد نیز در کنار همان سفره، غذای خود را صرف کرد و به هر کدام از آنها مقداری پول نیز عنایت کرد. [۷۹]

امام کاظم و مرد سیاه پوست

روزی امام کاظم علیه‌السّلام از کنار مردی سیاه پوست و زشت رو عبور کرد. حضرت به او سلام کرد و کنارش نشست و مدّتی طولانی با او گرم صحبت شد. سپس به او فرمود: برای برآورده کردن نیازهایت آماده هستم. برخی از حاضران از روی تعجّب به آن حضرت عرض کردند: ‌ای پسر رسول خدا! شما با آن همه مقام و منزلت این گونه با یک سیاه پوست زشت رو صحبت می‌کنید! امام کاظم علیه‌السّلام در پاسخ فرمود: «(چنین نگویید!) چرا چنین برخوردی نکنم؟ او برادر و همسایه ماست و پدر ما و او حضرت آدم است (پس در پدر مشترک هستیم) و بهترین ادیان (اسلام) میان ما و او پیوند یگانگی برقرار کرده است». [۸۰]

پایین آمدن از منبر

ملاّ عبّاس تربتی با شیخ عباس قمی سابقة دوستی داشت و با هم دیگر صمیمی بودند. یک روز شیخ عبّاس قمی از بالای منبر، چشمش به ملاّ عبّاس می‌افتد که در گوشه‌ای از مجلس نشسته و به سخنانش گوش می‌دهد. همان وقت می‌گوید: ‌ای مردم! جناب ملاّ عبّاس تشریف دارند از ایشان استفاده کنید و از منبر پایین می‌آید و از ملاّ عبّاس می‌خواهد که تا پایان ماه رمضان به جای ایشان منبر برود و در آن ماه، دیگر منبر نرفت. [۸۱]

شعر

بزرگان نکردند در خود نگاه خدابینی از خویشتن بین مخواه بزرگی به ناموس و گفتار نیست بلندی به دعوی و پندار نیست تواضع سر رفعت افرازدت تکبّر به خاک اندر اندازدت گرت جاه باید مکن چون خسان به چشم حقارت نگه در کسان چو استاده‌ای بر مقام بلند بر افتاده گر هوشمندی مخند بسا ایستاده در آمد زپای که افتادگانش گرفتند جای گرفتم که خود هستی از عیب پاک تعنّت مکن بر من عیب‌ناک یکی حلقه کعبه دارد به دست یکی در خراباتی افتاده مست گر آن را بخواند، که نگذاردش؟ ور این را براند، که باز آردش؟ [۸۲] • • • • یکی قطره باران ز ابری چکید خجل شد چو پهنای دریا بدید که جایی که دریاست من چیستم گر او هست حقّا که من نیستم چو خود را به چشم حقارت بدید صدف در کنارش به جان پرورید سپهرش به جایی رسانید کار که شد نامور لؤلؤ شاهوار بلندی از آن یافت کو پست شد درِ نیستی کوفت تا هست شد بلندیْت باید، تواضع گزین که این بام را نیست سُلَّم جز این

منبع

سایت بلاغ، قسمت اخلاق، برگرفته از مقاله«تواضع».

پانویس

  1. لسان العرب،ابن منظور، ج۱۵، ص۳۲۷، «وضع».
  2. فرهنگ فارسی، ج۱، ص۱۱۵۸، «تواضع».
  3. جامع السعادات،نراقی، ج۱، ص۳۹۴.
  4. مائده/سوره۵، آیه۸۲ - ۸۴.
  5. تفسیر نمونه،مکارم شیرازی، ج۵، ص۵۵.
  6. مائده/سوره۵، آیه۸۲.
  7. مائده/سوره۵، آیه۸۳.
  8. مائده/سوره۵، آیه۸۵.
  9. سجده/سوره۳۲، آیه۱۵.
  10. تفسیر نمونه،مکارم شیرازی، ج۱۷، ص۱۴۵.
  11. مائده/سوره۵، آیه۸۲.
  12. مائده/سوره۵، آیه۸۳.
  13. مائده/سوره۵، آیه۸۲.
  14. مائده/سوره۵، آیه۸۳.
  15. مائده/سوره۵، آیه۸۲ - ۸۴.
  16. مائده/سوره۵، آیه۵۴.
  17. تفسیر نمونه،مکارم شیرازی، ج۴، ص۴۱۵.
  18. مائده/سوره۵، آیه۸۲.
  19. الکشاف،زمخشری، ج۳، ص۲۹۱
  20. المیزان،علامه طباطبائی، ج۱۵، ص۲۳۹.
  21. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۳.
  22. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۵.
  23. فرهنگ بزرگ سخن، انوری، ج۳، ص۱۹۸.
  24. جامع السعادات، نراقی، ج۱، ص۳۹۴.
  25. المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، محمدحسین، ج۱۵، ص۳۲۹.
  26. تفسیر نور، قرائتی، محسن، آیة ۲۱۵، سورة شعراء.
  27. المحجة البیضاء، فیض کاشانی، ج۶، ص۲۲۰.
  28. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۷۵، ص۱۲۰.
  29. المحجة البیضاء، فیض کاشانی، ج۶، ص۲۲۲.
  30. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۷۵، ص۱۱۹.
  31. نهج البلاغه، شریف رضی، خطبه ۱.
  32. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۷۵، ص۱۱۷.
  33. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۷۸، ص۱۷۶.
  34. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۷۵، ص۱۷۶.
  35. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۷۵، ص۱۲۳.
  36. الاصول من الکافی، کلینی، محمد بن یعقوب، ج۲، ص۱۲۴.
  37. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۷۸، ص۸۰.
  38. کنز العمّال، فاضل، ص۵۷۲۴.
  39. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۷۵، ص۱۱۸-۱۱۹.
  40. تنبیه الخواطر،ورام، ج۱، ص۲۰۱.
  41. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، صدوق(ابن بابويه)، محمد بن علی، ج۱، ص۲۱-۳۳.
  42. معراج السعاده، نراقی، ص۲۶۷.
  43. مائده/سوره۵، آیه۸۲-۸۴.
  44. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۷۱، ص۴۲۵.
  45. سجده/سوره۳۲، آیه۱۵.
  46. مائده/سوره۵، آیه۸۲-۸۳.
  47. مائده/سوره۵، آیه۵۴.
  48. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۳.
  49. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۷۸، ص۸۰.
  50. غرر الحکم و درر الکلم، تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، ج۱، ص۳۶.
  51. غرر الحکم و درر الکلم، تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، ج۱، ص۳۲۷.
  52. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۷۵، ص۱۲۰.
  53. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۷۷، ص۲۸۹.
  54. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۷۸، ص۹۰.
  55. کنز العمّال، فاضل، ش ۵۷۲۲.
  56. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۷۸، ص۳۱۲.
  57. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۷۸، ص۷.
  58. غرر الحکم و درر الکلم، تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، ج۱، ص۴۶.
  59. نهج البلاغه، شریف رضی، خطبه ۱۴۷.
  60. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۷۳، ص۲۳۴.
  61. تنبیه الخواطر، ورام، ج۱، ص۲۰۱.
  62. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، صدوق(ابن بابويه)، محمد بن علی، ج۱، ص۲۱۳.
  63. مائده/سوره۵، آیه۵۴.
  64. الاصول من الکافی، کلینی، یعقوب، ج۲، ص۳۱۲.
  65. میزان الحکمه، محمدی ریشهری، محمد، باب تواضع.
  66. نهج البلاغه، شریف رضی، حکمت ۲۴۸.
  67. وسائل الشیعه، عاملی، ج۸، ص۴۳۱.
  68. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۸.
  69. هود/سوره۱۱، آیه۳.
  70. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۷۲، ص۱۳۲.
  71. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۴.
  72. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۲، ص۴۱.
  73. حجر/سوره۱۵، آیه۸۸.
  74. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۷۰، ص۲۰۸.
  75. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۷۲، ص۱۱۸.
  76. سفینة البحار، قمی، ج۲، ص۵۷۸.
  77. بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج۷۵، ص۱۱۸.
  78. مناقب آل ابی طالب، مازندرانی، ج۴، ص۳۶۲.
  79. داستان راستان، مطهری، مرتضی، ج۲، ص۸۹-۹۰.
  80. تحف العقول، حرانی، یوسف، ص۴۱۳.
  81. سیمای فرزانگان، مختاری، ج۳، ص۱۵۳، به نقل از: حاج شیخ عبّاس قمی مرد تقوا و فضیلت، ص۲۸-۲۹.
  82. بوستان، سعدی، ص۱۰۸.