توجه به امور خیریه در تدوین برنامه درسی (رسمی ،غیر رسمی)؛ عاملی اثر بخش در نیل به جامعه خیر

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

محسن فلاحتداری [۱] ، حمید بیات [۲]

چکیده

آنچه در پژوهش حاضر مد نظر است تبیین و تشریح ظرفیت های برنامه ی درسی بعنوان مهم ترین زیر نظام های سیستم آموزشی است که پتانسیل بسیاری را در جهت فرهنگ سازی در جامعه در تمامی حوزه ها بالاخص امور خیریه و نیکوکاری داراست. در این پژوهش کوشیده شده است تا به ساحت های مختلفی از جمله: وضعیت آموزش در حوزه ی امور خیر و نیکو کاری ، آسیب شناسی آموزش در امور خیریه و نیکوکاری ، امور خیریه در برنامه ی درسی آموزش و پرورش ایران ،آثار و فعالیت های آموزشی بر جهت گیری ها و اقدامات حوزه ی امر خیر ، جایگاه امور خیریه در آموزش های غیررسمی ، جایگاه امور خیریه در آموزش های رسمی ، آسیب شناسی اقتصاد امور خیریه و نیکوکاری ، آسیب شناسی نظام تقسیم کار ملی و نحوه یکپارچه سازی و هماهنگی امور خیر ، الگوی منسب برای مشارکت همگانی ، اعتماد اجتماعی به خیریه و نیکوکاری و سیاستگذاری ، برنامه ریزی و اقدام در گسترش فرهنگ امر خیر ؛ هر چند ضمنی و کوتاه اشاره گردد و ارتباط مؤثر بین برنامه ی درسی و امور خیریه را در آن‌ها به تصویر بکشد ،ضرورت های انجام آن را تبیین نموده و به تشریح زیان های عدم انجام آن بپردازد.

واژگان کلیدی

امور خیر، برنامه درسی، نظام آموزشی، فرهنگ، جامعه، نظام آموزشی

بیان مسئله

نظام آموزش‌وپرورش از بزرگ‌ ترین و گسترده‌ترین نظام‌های درون جامعه است که سرنوشت جامعه را در درازمدت تعیین می‌کند(اکبری بورنگ1392) و خود دارای زیر نظام‌های متعددی است که با نگاهی اجمالی به آراء نشر یافته در حوزه تعلیم و تربیت به این مفهوم پی خواهیم برد که اکثریت قاطع صاحب‌ نظران این عرصه، برنامه‌ی درسی را مهم‌ترین این زیر نظام‌ها و قلب نظام آموزشی می‌دانند.

قلب تپنده‌ای که وظیفه‌ی خون‌رسانی به ساحت‌های مختلف فکری، علمی و عملی فراگیران یک نظام آموزشی را بر عهده دارد و اثربخشی بسیاری را در جهت‌دهی به تفکرات و اقدامات افراد یک جامعه در پی خواهد داشت. بر این اساس برنامه‌های درسی که قلب مراکز آموزشی به شمار می‌آید و مشخص‌کننده نقش‌ها و اهداف آموزش‌وپرورش هستند، شایسته‌ی توجهات دقیق می‌باشند(همان).

شایان‌ذکر است که برنامه‌های درسی دارای رویکردهای مختلف و گوناگونی است که هر یک باید به جنبه‌ای از وجود و حیات بشری متمرکز گردد. طبق همین مدعا است که نظام‌های آموزشی موظف به تربیت همه‌جانبه‌ی انسان، در تمام ابعاد وجودی او گردیده‌اند.

اما آنچه امروزه در قاطبه‌ی نظام‌های آموزشی شاهد آن هستیم، پرداختن صرف به بعد عقلانی و مغفول واقع‌شدن سایر ابعاد نظیر بعد اخلاقی، معنوی و... در انسان است؛ به‌طوری‌که حتی در پرداختن کامل و جامع به همین یک بعد نیز جای تشکیک وجود خواهد داشت و این نگرش تک‌بعدی، برنامه‌ریزی تک‌بعدی و اقدام تک‌بعدی منتج به نتیجه‌ای جز تربیت متربیان یک‌سونگر با تفکرات غیرانسان‌دوستانه نخواهد شد. به دیگر گفتار برنامه‌های درسی یکی از زیر نظام‌هایی است که نقش اساسی در متحول‌شدن نظام‌های آموزشی دارد.

بدون تردید برنامه‌های درسی آینه‌ی تمام نمای میزان پیشرفت و انعکاسی از پاسخگو بودن به نیازهای در حال تغییر جوامع هستند (مهر محمدی 1387). یکی از این نیازها که امروزه فقدان آن به‌طور جد احساس می‌گردد، تربیت اخلاقی است؛ که ازجمله‌ی نیازهای بشر در طول تاریخ بوده است. برنامه‌ی درسی چه به معنای وسیع خود یعنی طراحی و ارائه‌ی فرصت‌های یادگیری برای دانش آموزان در مدرسه(تنز کازرول و کمپل به نقل از ملکی 1380) و چه به معنای محدود خود یعنی مجموعه‌ای از موضوعات درسی (فتحی واجارگاه 1377) درهرصورت با امر تربیت اخلاقی ارتباط پیدا می‌کند (حسنی 1392).

تربیت اخلاقی و به‌طورکلی مفهوم اخلاق دارای گستره‌ی بسیار وسیعی است که بی‌گمان یکی از مصادیق و زیرشاخه‌های آن امور خیریه، اندیشه‌ی نیک و رفتار نوع‌دوستانه است که توجهی ویژه و خاصی را می‌طلبد.

جهان معاصر در حوزه‌ی اخلاقیات فی‌الحال بیش از هر چیزی نیازمند حاکمیت نیک‌اندیشی، نیک‌رفتاری و نیک‌بینی است؛ تا با اشاعه‌ی این مؤلفه‌ها در سطوح مختلف فکری جوامع، عاملی مؤثر برای ممانعت از تبدیل گشتن انسان به موجودی بی‌رحم، عاری از احساس و اخلاقیات باشد. خودخواهی، خودپسندی، خود مهم‌بینی، خود مرکزبینی و به‌طورکلی پرداختن صرف و افراط‌گرایانه و بی‌رحمانه‌ی انسان به خود و عدم توجه به جهان هستی و حقوق حال و آینده‌ی سایر جانداران و مخلوقات و غفلت از وظیفه‌ی پراهمیت و انکار ناشدنی همیاری، همراهی، رفع مشکلات و نیک‌رفتاری با هر آن چیزی که فرد و منافع اش در آن اندک دخالتی ندارند؛ سبب می‌گردد که جوامع از انسانیت و اخلاق فاصله گرفته و قدم در مسیری بگذارند که مقصدی جز فراموشی این اصول و ارزش‌ها نداشته باشد.

چراکه غافل گشتن از چنین فرهنگ‌سازی‌هایی به فراموشی سنت‌های نیک ازاین‌دست منجر خواهد شد. تاریخ، تجربه و مشاهدات افراد مختلف بشر در جای‌جای این کره‌ی خاکی گویای این مطلب است که در صورت فقدان فرهنگ‌سازی کلان جوامع و عدم اجماع خواص برای اقدام مقتضی در جهت حاکم نمودن روح خیرخواهی و خیراندیشی، شاهد کمترین حرکت‌ها و اقدامات خیرخواهانه و نوع‌دوستانه در آن جامعه خواهیم بود.

به‌عبارت‌دیگر آنگاه افکار و اقدامات خیرخواهانه در جامعه فراگیر خواهد شد که نهاد یا گروهی به‌عنوان متولی فرهنگی به نشر چنین عقایدی اقدام نماید و این تفکر که امور خیر خود توسط گروه‌ها و جمع‌های کوچک، آن‌هم در جهان امروز که سلطه‌ی پول و حاکمیت روح خودبینی در آن مانع تحرکات خیرخواهانه است، منتشر و فرهنگ‌سازی خواهد شد دیدگاهی فروکاست‌نگرانه به این امر خواهد بود.

با توجه به آنچه گفته شد جوامع و سیاست‌گذاران آن‌ها باید درصدد درونی کردن اخلاقیات و مصادیق متعدد آن در بین افراد جامعه برآیند. در این نوشته بر آنیم که با اشاره به نکات متعددی که درزمینه اهمیت و پتانسیل نظام‌های تعلیم و تربیت و بالأخص برنامه درسی که پراهمیت‌ ترین بخش آن است به این نتیجه دست یازیم که بهترین، سیاستمدارانه‌ترین، پربازده و زودبازده‌ترین راهی که سیاست‌گذاران را در جهت اشاعه‌ی فرهنگ خیریه در بین اقشار مختلف مردم و اثربخشی در جهت نیل به جامعه‌ای خیّر یاری می‌رساند، توجه به اصول امور خیر در تدوین برنامه‌های درسی رسمی و غیررسمی است.

روش پژوهش

این مطالعه که تحقیقی کیفی با روش توصیفی و تحلیلی، با استفاده از ابزار کتابخانه‌ای و بعضاً مصاحبه‌ی با دست‌اندرکاران مراکز آموزشی از قبیل مدارس، ادارات آموزش‌وپرورش و مراکز آموزش عالی است که پس از گردآوری مطالب و اسناد، به تحلیل و توصیف آن‌ها پرداخته است.

نتایج این نگاشته می‌توان در ترغیب سیاست‌گذاران آموزشی و فرهنگی برای توجه بیشتر به امور خیریه و فرهنگ‌سازی امور خیر در بخش آموزش اثرگذار باشد و به کاربرد این دو انگاره به هنگام برنامه‌ریزی درسی مدارس و آموزش عالی بیانجامد.

ضرورت پژوهش

رونالد دال در تعریف برنامه‌ی درسی می‌نویسد: (برنامه‌ی درسی عبارت است از محتوا و جریان رسمی که از طریق آن یادگیرندگان تحت نظارت مرکز آموزشی، معلومات و شیوه‌ی درک و فهم را به دست می‌آورند و یا مهارت‌ها را فرامی‌گیرند و یا نگرش و نظام ارزشی خود را تغییر می‌دهند (آلن‌سی/خلیلی،1373 "مراجعه به" عابدی، تاجی،1380:11) البته در سال‌های اخیر مفهوم برنامه‌ی درسی گسترش‌ یافته است تا آنجا که برنامه‌ی تحصیلی کلیه‌ی فعالیت‌های یادگیری یادگیرنده، انواع وسایل آموزشی، پیشنهاد‌هایی درباره‌ی راهبردهای یاددهی-یادگیری و شرایط اجرای برنامه را شامل می‌شود(لوی،ترجمه‌ی فریده مشایخ ،1380 ص 24).

با توجه به این تعاریف و آنچه در ادامه خواهد آمد، می‌توان ادعا کرد که برنامه‌ی درسی به‌عنوان جزئی از نظام آموزشی اثرگذارترین،کارآمدترین و مقرون‌به‌صرفه‌ترین ابزار برای درونی‌سازی و فراگیر کردن یک فرهنگ در جوامع است. همان‌گونه که اشاره شد تربیت اخلاقی یکی از مهم‌ترین مسائل آموزشی و تربیتی بوده و گذشته از مفهوم تربیت اخلاقی و اینکه چه مسائلی زیرمجموعه تربیت اخلاقی قرار می‌گیرند و یا اصولاً چه نوع تربیتی با چه اصول و اهداف و مبانی‌، اخلاقی تلقی می‌شود؛ هر جامعه‌ای با هر نوع تفکر حاکم به آن نیازمند به تربیت اخلاقی خواهد بود.

یکی از پررنگ‌ترین و مهم‌ترین بخش‌های تربیت اخلاقی اشتغال به امور خیر و ایجاد و وجود چنین دغدغه‌ای در اذهان افراد جامعه است. در این پژوهش کوشیده‌ایم تا ادعای خود را مبنی بر «نیل به جامعه‌ای خیّر از طریق نظام آموزشی و برنامه‌ی درسی» با ارائه‌ی دلایل متعدد مطرح نماییم و درصدد اثبات آن برآییم. در ادامه به آنچه ضرورت پرداختن به این موضوع را تشریح می‌نماید خواهیم پرداخت.

وجود جامعه‌ی هدف گسترده

فرهنگ‌سازی از طریق برنامه‌ی درسی نظام‌های آموزشی موجب می‌گردد که جامعه‌ی هدف یا مخاطبانی که به‌طور مستقیم و غیرمستقیم (باواسطه کمتر از سه نفر) در چنین پروژه‌هایی تحت آموزش و فرهنگ‌سازی قرار می‌گیرند، بسیار گسترده باشد؛ چراکه دانش‌آموزان، دانشجویان و خانواده‌های آن‌ها را در برمی‌گیرد و اگر نظام آموزشی جایگاه اصلی خود را به‌عنوان منبع و مرجع خانواده‌ها به دست آورد بدون شک با سرمایه‌گذاری در این بخش قادر به اشاعه‌ی فرهنگی خاص در گستره‌ی عظیمی از جامعه خواهیم بود.

پربازده بودن

آموزش رسمی در مدارس از 6 تا 18 سالگی و آموزش عالی نیز به‌صورت تقریبی بعد از 18 سالگی افراد صورت می‌پذیرد. این اعداد سال‌هایی از عمر فرد را شامل می‌شود که به اعتقاد خیل کثیری از روانشناسان و اصحاب تربیت، شخصیت فرد در حال ساخته‌شدن، شکل‌گیری و تثبیت است و بی‌هیچ تردیدی اگر در چنین شرایطی فرهنگ، رفتار یا الگوی خاصی به فرد آموزش داده شود، جزئی ناگسستنی از رفتار و شخصیت آن فرد خواهد شد.

لذا سرمایه‌گذاری در این محدوده سنی که افراد معمولاً تحت آموزش‌های رسمی قرار می‌گیرند سبب خواهد شد که به بیشترین بازدهی و موفقیت در این زمینه دست‌یابیم. از طرفی نیز به علت تداوم آموزش این مسائل در پایه‌های مختلف تحصیلی به متربیان و همچنین تدریجی بودن این پروسه، می‌توان از تحقق تام و تمام آن تا حدود زیادی اطمینان حاصل کرد.

زودبازده بودن

اگر آموزش رسمی را حدود 13 سال بدانیم، با برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری و تدوین برنامه‌ی درسی در حوزه‌ی موردنظر می‌توانیم در این مدت یک نسل تربیت نماییم. مسلماً چنین زمانی برای تربیت و فرهنگ‌سازی برای یک نسل زمان زیادی به‌حساب نمی‌آید و پس‌ازآن نسلی مشتغل به امور خیرخواهیم داشت.

کم‌هزینه بودن

سرمایه‌گذاری دولت‌ها در نظام آموزشی خود امری طبیعی، بدیهی و اجتناب‌ناپذیر است. هر حکومتی سالانه بخشی از بودجه‌ی کل خود را به بخش آموزش اختصاصی می‌دهد که در امور مختلف اعم از حقوق کارکنان و پرسنل، تولید، نشر و آموزش محتوا و .. به مصرف می‌رسد. حال اگر سیاست‌گذاری‌ها در این راستا باشد که امور خیریه و حوزه‌های مختلف آن به‌عنوان بخشی از محتوا در برنامه‌ی درسی گنجانده شود، آموزش و فرهنگ‌سازی در این زمینه با کمترین هزینه و بی‌هیچ اتلافی صورت خواهد پذیرفت.

عدم محدودیت به گروه سنی خاص یا طبقه‌ی بخصوصی از جامعه

فرهنگ‌ سازی از طریق نظام آموزش‌وپرورش رسمی و عمومی سبب خواهد شد این اطمینان حاصل گردد که تمامی گروه‌های جامعه با هر نوع اختلاف طبقاتی، مالی و.. تحت آموزش قرار خواهند گرفت و همان‌گونه که اشاره شد جامعه‌ی هدف گسترده‌ای را شامل می‌شود.

البته باکمی اغماض نیز این فراگیری را می‌توان به گروه‌های سنی جامعه نیز نسبت داد و با طرح این مدعا یعنی انتقال آموزه‌ها از دانش‌آموزان به خانواده‌ها و یا اینکه دیگر گروه‌های سنی نیز درگذشته تحت آموزش رسمی و عمومی قرارگرفته‌اند می‌توان این استدلال را مطرح کرد که به گروه سنی خاصی نیز محدود نخواهد بود.

پرداختن به‌تمامی جوانب امور خیر

بدون تردید امور خیر تنها در امور صرف مالی خلاصه نمی‌شود و دارای جنبه‌ها و ساحت‌های مختلف و متفاوت از یکدیگر است. معرفی این جوانب مختلف به اقشار مختلف جامعه سبب اشاعه‌ی این فرهنگ در مسائل گوناگون می‌گردد و موجب گسترش کنش‌های خیرخواهانه در سایر امور خواهد شد.

با توجه به این‌که نظام‌های آموزشی موظف به تربیت همه‌جانبه‌ی افراد هستند، می‌توان ادعا کرد که پرداختن به این مسئله از طریق سیستم‌های آموزشی و بالأخص توجه به آن در برنامه‌های درسی باعث توفیق بیشتر در این زمینه می‌گردد.

افزایش اعتماد خانواده‌ها به‌نظام آموزشی

فی‌الحال آنچه در جامعه شاهد آن هستیم، عدم رضایت خانواده‌ها از سیستم آموزشی است و «آنچه امروزه باعث شده است سیستم آموزشی فعلی توفیق چندانی در جذب همه‌جانبه‌ی اعتماد خانواده‌ها و تربیت و آموزش صحیح دانش‌آموزان به دست نیاورد؛ شاید یکنواختی روش آموزش و عدم تناسب سیستم آموزشی با مسائل و رخدادهای جاری جامعه باشد.

سرعت‌ بالای تغییرات و تحولات جامعه امروزی و در اختیار داشتن ابزار و امکانات متنوع و متعدد و به‌تبع آن و بالا رفتن اطلاعات و دانایی و توقعات افراد جامعه سبب شده است؛ شکل و نحوه آموزش و تربیت افراد به مسئله بسیار پراهمیتی برای دست‌اندرکاران نظام آموزشی تبدیل گردد.

نظام آموزشی باید در حالی برای تربیت و آموزش افراد جامعه برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری نماید که انفجار و احاطه همه‌جانبه اطلاعات سبب گردیده که انسان امروز از هر حیث به دنبال روش، شیوه و مطالب به‌روزتر، سطح بالاتر، جذاب‌تر و مفیدتری باشد تا وی به فراگیری آن راغب گردد و درصورتی‌که نظام آموزشی نتواند به نیازهای وی پاسخ دهد، نیازهای آموزشی و تربیتی‌اش را درجایی غیر از تربیت و آموزش رسمی دنبال خواهد کرد.

بدون شک آنگاه شاهد موفقیت حداکثری نظام آموزشی در تربیت صحیح دانش‌آموزان خواهیم بود که آموزش‌ها و روش‌های آموزش و البته آموزش‌دهندگان همراه با تغییرات و تحولات جامعه به تغییر و تحولات خود بپردازند.» (فلاحتداری 1395) لذا برای افزایش این حس اعتماد باید به مسائلی پرداخت که خانواده‌ها را در جهت تربیت هرچه بهتر فرزندانشان یاری رساند و همچنین به نیازهای آن‌ها پاسخی درخور ارائه دهد.

ازآنجاکه امور خیریه در جامعه به‌عنوان یک ارزش شناخته می‌شود آراسته شدن افراد به این امور که توسط نظام آموزشی طرح‌ریزی و محقق می‌شود با استقبال خانواده‌ها مواجه خواهد گشت و سبب می‌گردد اعتماد به این سیستم که چنین آموزه‌هایی را در دستور کار قرار داده است روزبه‌روز افزایش یابد.

معرفی الگویی صحیح

فقدان الگوهای صحیح و کارشناسی شده موجب می‌شود افراد و گروه‌های دغدغه‌مند در حوزه‌ی امور خیریه با توجه به آنچه در گمان خود صحیح و درست تلقی می‌شود به فعالیت‌هایی ازاین‌دست مشغول گردند.

این مسئله موجب حاکمیت الگوهای نادرست در این حوزه و به‌تبع آن ‌همه‌گیر شدن کنش‌های بی‌هدف و نسنجیده و درنهایت با بازدهی اندک را موجب می‌گردد. حال اگر سیستم آموزشی رسمی در این حوزه به فرهنگ‌سازی و آموزش اقدام نماید می‌توان در حین آموزش به معرفی الگوهای صحیح در این زمینه پرداخت.

چراکه به‌ناچار می‌بایست عقل جمعی خواص و صاحب‌نظران با توجه به شرایط، امکانات و ضوابط جامعه‌ی هدف، در این راستا تصمیم‌سازی نماید و درنهایت نتیجه و خروجی‌ای جز هدفمندی، روش‌مندی و عاقبت‌اندیشی در تدوین این الگو در برنخواهد داشت. درنهایت این الگوی صحیح به علاقه‌مندان فعالیت درزمینه موردنظر معرفی خواهد شد و اصولی صحیح برانجام امور خیریه حاکم خواهد گشت که منتج به بازدهی بیشتر و جلوگیری از موازی کاری خواهد شد.

پرهیز از موازی کاری

با معرفی نظام آموزشی رسمی و قلب تپنده‌ی آن، یعنی برنامه درسی به‌عنوان مرجع تربیت افراد از موازی کاری، اتلاف وقت، هزینه، انرژی و نیروی انسانی در این حوزه جلوگیری خواهد شد و به بهره‌وری بهتر و بیشتر در جامعه خواهد انجامید.

همچنین سبب خواهد شد انرژی، استعداد، تفکرات مفید، هزینه‌ها و ... در یک حوزه متمرکز گردد و توان بیشتری برای انجام این امر در دست باشد. فی‌الحال به علت فقدان منبع و مرجعی مشخص برای آموزش و فرهنگ‌سازی در این راستا، مؤسسات، سازمان‌ها، گروه‌ها و افراد مختلف، هر یک به‌زعم خود در تلاش برای تحقق این مسئله هستند که باعث آشفتگی و عدم انسجام فعالیت‌ها خواهد شد.

برنامه درسی دانشگاه‌ها

پرداختن به ساحت‌های مختلف امور خیر و گنجاندن آن‌ها در آموزش‌های عمومی و تخصصی مراکز آموزش عالی منجر به قوت گرفتن پژوهش محوری امور خیریه خواهد شد. دغدغه‌مندی، پرسشگری و انرژی مضاعف از ویژگی‌های جامعه‌ی دانشجویی است و مسلماً اشاراتی به امور خیریه و پیرامون آن در برنامه‌های درسی دانشگاهی موجب کنش و پژوهش‌های مفید و ارزنده در این راستا خواهد شد.

همچنین اساتید دانشگاهی در چنین بستری به سمت تقویت منابع و تدوین اصول و مبانی این امور و پژوهش در این حوزه خواهد رفت که به پربارتر شدن حوزه‌ی امور خیر خواهد انجامید.

از دیگر سو می‌توان ادعا کرد که خواص جامعه خروجی و تولیدشده‌ی این مراکز دانشگاهی هستند و گذراندن واحدهایی با محتوایی از این نوع، سبب می‌گردد که در سیاست‌گذاری‌ها، قانون‌گذاری‌ها و تصمیم سازی‌های کلان توجه به امور خیریه و مسائل پیرامون آن را در دستور کار قرار داده و به بهبود کلی وضعیت این حوزه کمک نمایند.

آنچه ازنظر گذرانده شد مواردی بود که به‌ضرورت پرداختن و توجه ویژه به امور خیریه در برنامه‌های درسی رسمی و غیررسمی مدارس و مراکز آموزش عالی تأکید داشت و به اعتقاد نگارنده در صورت تحقق آن‌ها به آنچه اشاره شد دست خواهیم یافت.

بالطبع عدم توجه به این امور در سیاست‌گذاری‌ها و تدوین برنامه‌های درسی آموزش عمومی و دانشگاهی، نه‌تنها در به نتیجه رسیدن موارد فوق‌الذکر اثری نخواهد داشت که به زیان‌های اجتماعی و آموزشی بسیاری ازجمله موارد ذیل منجر خواهد شد.

-حاکمیت روح خودپسندی و فراموشی امور خیر در جامعه؛

-اتلاف هزینه، زمان و نیروی انسانی؛

-موازی کاری؛

-اقدامات کارشناسی نشده، نسنجیده، پراکنده و کم‌بازده؛

-مقطعی بودن فعالیت‌ها؛

-یک‌جانبه نگری به امور خیر و مغفول واقع‌شدن سایر جنبه‌های آن در جامعه؛

-عدم سیاست‌گذاری مناسب در این حوزه.

راهکارهای اجرایی

1-اجماع خواص در راستای تصمیم‌سازی برای تدوین برنامه‌ی درسی عمومی و دانشگاهی با محوریت امور خیر و نیکوکاری: ارزش‌ها، قوانین و هنجارهای موجود در جامعه، گرچه از اعتقادات، پیشینه و شرایط آن جامعه ناشی می‌شود اما نقش خواص و صاحب‌ نظران جامعه در تدوین سیاست‌ها، قوانین، هنجارها و فرهنگ‌ سازی‌ها بی‌بدیل و انکار ناشدنی و اثربخش خواهد بود.

آنچه در تحقق این امر یعنی فرهنگ‌سازی و اشاعه‌ی نیکوکاری از طریق نظام آموزشی و همچنین حمایت همه‌جانبه‌ی دستگاه‌ها، سازمان‌ها و نهادهای اثرگذار؛ از این مسئله مؤثر خواهد بود ایجاد اجماعی بین خواص و سیاست‌گذاران و صاحب‌نظران این عرصه است و می‌بایست در این راستا، نخست ضرورت‌ها و فایده‌های انجام این کار و سپس اشکالات و مضراتی که در صورت عدم انجام آن متوجه جامعه خواهد شد را تبیین و تشریح نمود.

2- پرهیز از نظریه‌پردازی صرف و اهتمام به عمل‌گرایی گرچه هر اقدامی که به نتیجه‌ی مطلوب خواهد رسید مبتنی بر نظریات قوی، اصول تدوین‌شده‌ی صحیح و اهداف مشخص و مبانی کارشناسی شده است اما هیچ عقل سلیمی مؤید این مسئله؛ یعنی «محدود شدن به سخنرانی و نظریه‌پردازی صرف در فعالیت یا امر خاصی» نخواهد بود.

نظریه‌پردازی، تدوین اصول، اهداف، مبانی و ... لازمه‌ی هر امری است که انتظار توفیق آن می‌رود؛ اما اگر صرفاً محدود به این مسائل شده و هیچ اقدام مقتضی و عملی در جهت تحقق آن صورت نپذیرد نتیجه‌ای جز هیچ در بر نخواهد داشت. لذا در این راستا در کنار تمام پیش‌زمینه‌ها که لازم و ضروری در تحقق امور است، می‌بایست هدف اصلی را عمل به آنچه تدوین و تشریح گشته، دانست و به آن اقدام نمود.

آموزش‌های کاربردی

آنگاه‌که از نظام آموزشی به‌عنوان مناسب‌ ترین و کاربردی‌ترین بستر برای فرهنگ‌سازی در حوزه‌ی امور خیریه و نیکوکاری نام‌برده می‌شود به این معنا نخواهد بود که مانند دیگر آموزش‌هایی که در این سیستم صورت می‌پذیرد، صرفاً محدود به آموزش تئوریک و نظری شویم.

گرچه جایگاه آموزش نظری در درونی‌سازی رفتار و انتشار یک فرهنگ بسیار مهم و اثرگذار است، اما در حوزه‌ی امر خیر نیازمند به تدوین برنامه‌ی درسی هستیم که در آن به‌موازات پرداختن به آموزش نظری، برنامه‌های عملیاتی که ساحت‌های مختلف حیات بشری، ازجمله؛ خانواده، مدرسه، دوستان و رفتار اجتماعی را در برگیرد و متربیان در کنار یادگیری اصول و مبانی امور خیریه و روش‌های صحیح نیکوکاری به تمرین عملی این مسائل در حوزه‌های مختلف بپردازند و آن را به‌عنوان بخشی از زندگی و امور روزمره‌ی خود انجام دهند.

به دیگر گفتار آنچه در حوزه‌ی تدوین برنامه‌ی درسی با محوریت امور خیریه و نیکوکاری باید مدنظر سیاست‌گذاران قرار گیرد، توجه به هر دو بعد نظری و عملی این امور است؛ تا بتوان هم در حوزه‌ی نظری و هم در حوزه‌ی عملیاتی به نتایج مطلوبی برای تربیت متربیان دست‌ یافت به‌طوری‌که قادر باشند در جامعه برای انجام امور خیریه و نیکوکارانه مشارکت فعال نظری و عملی داشته باشند.

نتیجه‌گیری

این پژوهش با رد این پیش‌فرض که سیاست‌گذاران و خواص جامعه در فرهنگ‌سازی امور خیر نقش پررنگی ندارند و مردم به‌تنهایی و بی‌هیچ مساعدت و فرهنگ‌سازی کلان قادر به اشاعه و نشر همگانی فرهنگ خیریه خواهند بود؛ خواص و سیاست‌گذاران را یکی از عوامل به نتیجه رسیدن این هدف تلقی کرده و معتقد است با همراهی این گروه می‌توان با ابزارهای مختلف در جهت نیل به این مهم کوشید. با توجه به دلایل متعددی که ازنظر گذشت نظام‌های آموزشی جوامع اثرگذارترین و پررنگ‌ترین این ابزار هستند.

متخصصان و صاحب‌نظران تعلیم و تربیت هماره برنامه‌ی درسی را قلب و ستون نظام‌های آموزشی تلقی کرده و آن را بستری مناسب و مطمئن برای ترویج و نشر عقاید در جهت فرهنگ‌سازی در جوامع می‌دانند.

ازاین‌رو می‌توان نتیجه را این‌گونه نگاشت که شاید با توجه ویژه به امور خیریه و مؤلفه‌های مختلف آن در تدوین برنامه‌های درسی آموزش عمومی و آموزش عالی؛ البته با توجه به این قید که صرفاً آموزش تئوری مدنظر نباشد و با ایده‌های عملیاتی که در روح و جان و شخصیت متربیان اثرگذار باشد به تدوین این برنامه‌ها پرداخت؛ می‌توان امید به ساختن جامعه‌ای داشت که امور خیریه، تفکرات نوع‌دوستانه و رفتار نیک با جهان و ما فیها از ارکان مهم آن به شمار رفته و افراد آن در انجام امور خیر پیش‌قدم باشند.

تقدیر و تشکر

از زحمات و راهنمایی‌های راهگشای استاد فرهیخته و ارجمند جناب آقای دکتر نعمت‌الله موسی‌پور که این پژوهش مرهون توجهات و علم سرشار ایشان است قدردانی و تشکر می‌نماییم.

منابع

مهر محمدی، محمود (1381). «برنامه درسی : نظرگاه‌ها ، رویکردها و چشم‌اندازها». تهران: انتشارات به نشر.

فتحی واجارگاه، کوروش (1377). «اصول برنامه‌ریزی درسی». تهران: انتشارات ایران‌زمین.

ملکی، حسن (1380). «برنامه‌ریزی درسی، راهنمای عمل»، تهران: انتشارات سمت

کدیور، پروین(1390) «روانشناسی تربیتی»، تهران : انتشارات سمت.

موسی‌پور، نعمت‌الله (1391). «رویکرد حاکم بر تغییر در نظام آموزش و برنامه درسی ایران: از رویکرد مهندسی تا رویکرد فرهنگی». راهبرد فرهنگ،17 و 18.

فلاحتداری، محسن؛ فلاحتداری، غلامرضا؛ سرزعیم ،فاطمه (1395) «تبیین اثربخشی درسی به دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان در تحقق دو انگاره تغییر و

تحول در آموزش‌وپرورش»، مجموعه مقالات دومین همایش ملی درس‌پژوهی.

اکبری بورنگ، محمد (1392) «تبیین نگرش نسبت به تغییر برنامه‌ی درسی بر اساس ادراک از حمایت سازمان و مفید بودن تغییر برای دانش‌آموزان در معلمان

دوره‌ی ابتدایی شهر بیرجند»، مجموعه مقالات همایش ملی تغییر در برنامه‌ی درسی دوره‌های تحصیلی آموزش‌وپرورش.

حسنی، محمد (1392) «تربیت اخلاقی و برنامه درسی در مدرسه: نگاهی به رویکردهای جاری در ایران و جهان». مجموعه مقالات همایش ملی تغییر در برنامه‌ی

درسی دوره‌های تحصیلی آموزش‌وپرورش. Eizner., H.(2005). “managiong complex sestem: thinking outside the box”. new jersey:john wiley & sons,Inc

لینک مقاله در سیویلیکا

پانویـس

  1. دانشجوی دبیری الهیات و معارف اسلامی، mohsenfalahat@mailfa.com
  2. کارشناس ارشد تحقیقات آموزشی