توکل قرآنی

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

توکّل، اصطلاحی دینی و عرفانی و اخلاقی می‌باشد.

معنای توکل

توکل در لغت به معنای «اظهار عجز در کاری و اعتماد کردن به دیگری» است و در اصطلاح و اختصاصاً وقتی «دیگری» خدا باشد، اطمینان به خدا و یأس از مردم و تسلیم خدا بودن و تنها به او اعتماد کردن است [۱] [۲] [۳] [۴] [۵] بر این اساس، متوکل کسی است که می‌داند خدا رزق و امر او را کفالت می‌کند و ازاین‌رو فقط به او متکی است و امید به غیر او ندارد. [۶]

توکل در قرآن و تفاسیر

مصدر توکل در قرآن نیامده، اما مشتقات و واژه‌های هم ریشه با آن هفتاد بار، مرتبط با مضامین گوناگون، به کار رفته است. نسبت میان توکل و ایمان را می‌توان مهمترین مضمونی دانست که در قرآن درباره توکل آمده است. تکرار عبارت «و عَلی اللّهِ فَلْیَتَوَکَلِ المُؤمنون» در سوره‌ متعدد قرآن [۷] [۸] [۹] [۱۰] [۱۱] [۱۲] [۱۳] حاکی از اهمیت این نسبت است. گذشته از این عبارت، که بصراحت توکل را لازمه ایمان می‌شمارد، آیات متعدد دیگری نیز بر این مطلب دلالت دارد و ازایمان و توکل در کنار هم سخن می‌گوید. [۱۴] [۱۵] [۱۶] [۱۷] [۱۸] [۱۹] در قرآن توکل و تقوا در کنار هم به کار رفته است. [۲۰] [۲۱] و از صبر نیز همراه با توکل یاد شده است. [۲۲] [۲۳] بر این اساس، توجه به مفاهیم ایمان و تقوا و صبر در درک عمیق‌تر مفهوم قرآنی توکل اهمیت دارد.

متوکل بودن انبیا

از مضامین جالب توجه درآیات مرتبط با توکل، متوکل بودن پیامبران الهی است؛ همچنانکه نوح و هود و شعیب علیهم‌السلام به قوم خویش می‌گویند که به خداوند توکل کرده اند [۲۴] [۲۵] [۲۶] و ابراهیم علیه‌السلام نیز به خداوند می‌گوید: «ربَّنا عَلَیکَ تَوَکَّلْنا». [۲۷] پیروان شُعَیب هم خطاب به کافران قوم می‌گویند که بر خدا توکل کرده اند. [۲۸]

واژه‌های هم‌ریشه توکل

از واژه‌های هم ریشه با توکل که در قرآن مکرر به کار رفته، «وکیل» است. این واژه در قرآن کاربردهای متفاوتی دارد: به معنای «گواه» و «شاهد» [۲۹] [۳۰] در باره پیامبر اسلام صلی اللّه علیه وآله وسلم، آنجا که خداوند خطاب به او می‌گوید که تو وکیل (گماشته و مسلط) بر مردم برای هدایت آن‌ها نیستی و رسالت تو فقط ابلاغ پیام است. [۳۱] [۳۲] [۳۳] [۳۴] [۳۵] [۳۶] [۳۷] و درباره خداوند که وکیلِ (حافظ) وحی در قلب پیامبر [۳۸] [۳۹] وکیلِ (حافظ و حامی) بندگان در مقابل شیطان [۴۰] [۴۱] [۴۲] [۴۳] [۴۴] و یگانه وکیلِ کارسازی است که می‌توان همه امور خویش را به او واگذارد، به او اعتماد کامل کرد و او را در تدبیر و کفالت کار خویش کافی دانست. [۴۵] [۴۶] [۴۷] [۴۸] [۴۹] [۵۰] [۵۱] [۵۲] بر این اساس، وکیل از اسماءاللّه به شمار می‌آید و همین کاربرد اخیر است که آن را با معنای اصطلاحی توکل پیوند می‌دهد. [۵۳]

تفاسیر مختلف در معنای توکل

در تفسیر آیات مرتبط با توکل، مفسران معانی چندی برای توکل ذکر کرده و مطالبی در شرح آن آورده اند.

معنای توکل توکل از نظر طبری و شیخ طوسی

طبری در امور به خدا اعتماد کردن، [۵۴] امر خود را به او واگذاردن و به قضای او راضی بودن [۵۵] و منقاد و تسلیم او بودن [۵۶] را در معنای توکل آورده است. شیخ طوسی توکل به خداوند را تفویض امر به او بر اساس اطمینان به حسن تدبیرش، [۵۷] [۵۸] تسلیم بودن به امر خدا همراه با اطمینان و رضایت، [۵۹] اعتماد به تفضل خدا و حسن تدبیر او [۶۰] معنی می‌کند و در جایی آن را با اطاعت از اوامر خدا پیوند می‌دهد. [۶۱] او توکل را از صفات مؤمنان می‌شمارد [۶۲] و در موضعی آن را واجب می‌انگارد. [۶۳]

معنای توکل از نظر زمخشری و فخر رازی و رشید رضا

به گفته زمخشری توکل، به معنای امور را فقط به خدا تفویض کردن و فقط از او ترسیدن و به او امید داشتن است. [۶۴] و شرط آن، سالم و خالص کردن نفس برای خداست. [۶۵] طبرسی توکل را تفویض امور به خدا، خرسندی از تقدیر او، و اعتماد به او و حسن تدبیرش، [۶۶] [۶۷] [۶۸] [۶۹] تسلیم امر خدا بودن و به فعل و حکمش رضایت دادن [۷۰] [۷۱] و اِسناد امور به خدا [۷۲] معنی کرده و حقیقت توکل را تمسک به طاعت خدا و ترک معصیت او [۷۳] [۷۴] دانسته است. به نظر فخررازی، توکل به خداوند آخرین درجه سیر الی اللّه است [۷۵] و عبارت است از تسلیم بودن به امر خدا و اعتماد کردن به فضل او، [۷۶] تفویض همه امور به خدا و اعتماد به او در همه احوال می‌باشد. [۷۷] [۷۸] او در تفسیر آیه ۱۵۹ سوره آل عمران می‌گوید که امر به مشاوره با امر به توکل منافاتی ندارد؛ توکل آن است که انسان اسباب ظاهری را رعایت کند، اما قلباً به این اسباب تکیه نکند و تنها به ریسمان حق چنگ زند. [۷۹] او در تفسیر عبارت «و علی اللّه فلیتوکّلِ المؤمنون» هم می‌گوید که مؤمنان همواره مطیع خدایند و در اقامه طاعات الهی از هیچ‌کس نمی‌ترسند. [۸۰] به نظر رشیدرضا، توکل همراه با رعایت اسباب است و ترک اسباب به بهانه توکل برخاسته از جهل به شرع یا فساد در عقل است. بنا به استدلال او، توکل که امری قلبی است و عمل به اسباب ــ که به واسطه اعضا و جوارح است و انسان به مقتضای فطرت الهی خویش مأمور به انجام دادن آن است ــ دو امر وجوبی‌اند که میانشان جدایی نیست. [۸۱] [۸۲] [۸۳] [۸۴] طباطبائی توکل را واگذاردن تدبیر خود به خدا، مشیت او را پذیرفتن و او را وکیل خود کردن در تدبیر امور [۸۵] معنی می‌کند و لازمه آن را برتری دادن اراده خدا بر اراده خود و عمل به احکام او می‌داند. [۸۶] به نظر او نیز توکل به معنای الغای اسباب ظاهری نیست، بلکه سلب اعتماد از این اسباب و اعتماد کردن به خداوند است که همه اسباب به مشیت اوست. [۸۷]

توکل در تفاسیر عرفانی

در تفاسیر عرفانی قرآن به موضوع توکل توجهی خاص شده است، از جمله میبدی در کشف الاسرار و عدة الابرار حقیقت توکل را رضا و تسلیم به قضا و قدر می‌داند و می‌گوید توکل شرط ایمان [۸۸] و نشان یقین و ثمره توحید است [۸۹] او برای توکل دو درجه ذکر می‌کند: توکل عامو توکل خاص که از آنِ راضیان است [۹۰] در بیان السعادة فی مقامات العبادة [۹۱] توکل مفهومی نزدیک به مفاهیم تسلیم و تفویض دانسته شده و آمده است که این سه مفهوم به معنای یکدیگر به کار می‌روند و فرق آن‌ها بسیار دقیق است.

فهرست منابع

(۱) قرآن.

(۲) ابن فارس.

(۳) ابن منظور،لسان العرب .

(۴) بطرس بستانی، محیط المحیط: قاموس مطوّل للّغة العربیّة، بیروت ۱۹۸۷.

(۵) حبیش بن ابراهیم تفلیسی، وجوه قرآن، چاپ مهدی محقق، تهران (۱۳۴۰ ش).

(۶) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح فی اللغة والعلوم، چاپ ندیم مرعشلی و اسامة مرعشلی، بیروت ۱۹۷۴.

(۷) محمد رشیدرضا، تفسیر القرآن الحکیم الشهیر بتفسیر المنار، (تقریرات درس) شیخ محمد عبده، مصر، ج ۴، ۱۳۷۳، ج ۹، ۱۳۶۷، ج ۱، ۱۳۶۹.

(۸) زمخشری.

(۹) سلطان محمد بن حیدر سلطان‌علی‌شاه، بیان السعادة فی مقامات العبادة، تهران ۱۳۴۴ ش.

(۱۰) عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست ۱۳۷۷.

(۱۱) طباطبائی.

(۱۲) طبرسی،تفسیر مجمع البیان .

(۱۳) طبری، جامع.

(۱۴) طوسی،التبیان فی تفسیر القرآن .

(۱۵) محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، قاهره (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).

(۱۶) محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، چاپ سنگی مصر ۱۳۰۶ـ۱۳۰۷/ ۱۸۸۸ـ۱۸۹۰.

(۱۷) احمد بن محمد میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، چاپ علی اصغر حکمت، تهران ۱۳۶۱ ش.

منبع

دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «توکل قرآنی»، شماره۴۰۶۲.

پانویس

  1. اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح فی اللغة والعلوم،ذیل «وکل» چاپ ندیم مرعشلی و اسامه مرعشلی، بیروت ۱۹۷۴.
  2. ابن فارس، ذیل «وکل».
  3. محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، ذیل «وکل»، چاپ سنگی مصر ۱۳۰۶ـ۱۳۰۷/ ۱۸۸۸ـ۱۸۹۰.
  4. عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب، ذیل «وکل»، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست ۱۳۷۷.
  5. بطرس بستانی، محیط المحیط: قاموس مطوّل للّغة العربیّة، ذیل «وکل»، بیروت ۱۹۸۷.
  6. ابن منظور،لسان العرب، ذیل «وکل».
  7. آل عمران/سوره۳، آیه۱۲۲.
  8. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۰.
  9. مائده/سوره۵، آیه۱۱.
  10. توبه/سوره۹، آیه۵۱.
  11. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۱.
  12. تغابن/سوره۶۴، آیه۱۳.
  13. مجادله /سوره۵۸، آیه۱۰.
  14. ملک/سوره۶۷، آیه۲۹.
  15. [۱۵]
  16. [۱۶]
  17. [۱۷]
  18. [۱۸]
  19. [۱۹]
  20. [۲۰]
  21. [۲۱]
  22. [۲۲]
  23. [۲۳]
  24. [۲۴]
  25. [۲۵]
  26. [۲۶]
  27. [۲۷]
  28. [۲۸]
  29. [۲۹]
  30. [۳۰]
  31. [۳۱]
  32. [۳۲]
  33. [۳۳]
  34. [۳۴]
  35. [۳۵]
  36. [۳۶]
  37. [۳۷]
  38. [۳۸]
  39. [۳۹]
  40. [۴۰]
  41. [۴۱]
  42. [۴۲]
  43. [۴۳]
  44. [۴۴]
  45. [۴۵]
  46. [۴۶]
  47. [۴۷]
  48. [۴۸]
  49. [۴۹]
  50. [۵۰]
  51. [۵۱]
  52. [۵۲]
  53. [۵۳]
  54. [۵۴]
  55. [۵۵]
  56. [۵۶]
  57. [۵۷]
  58. [۵۸]
  59. [۵۹]
  60. [۶۰]
  61. [۶۱]
  62. [۶۲]
  63. [۶۳]
  64. [۶۴]
  65. [۶۵]
  66. [۶۶]
  67. [۶۷]
  68. [۶۸]
  69. [۶۹]
  70. [۷۰]
  71. [۷۱]
  72. [۷۲]
  73. [۷۳]
  74. [۷۴]
  75. [۷۵]
  76. [۷۶]
  77. [۷۷]
  78. [۷۸]
  79. [۷۹]
  80. [۸۰]
  81. [۸۱]
  82. [۸۲]
  83. [۸۳]
  84. [۸۴]
  85. [۸۵]
  86. [۸۶]
  87. [۸۷]
  88. [۸۸]
  89. [۸۹]
  90. [۹۰]
  91. [۹۱]