جایگاه اصل امر به معروف و نهی از منکر در گسترش امور خیر از منظر شهید مطهری

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

مرتضی گودرزی [۱]

چکیده

اصل "امر به معروف و نهی از منکر" یکی از ارکان تعلیمات اسلامی است که به نص صریح متون اسلامی و گفته پیغمبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) عمل به این فریضه، امت اسلام را تبدیل به بهترین امت می نماید، باعث ایجاد و تقویت حکومت صالحان، اقامه فرایض دینی، گسترش قسط و عدل، و سامان یافتن امور می‌شود و اگر این فریضه از میان برود تمام تعلیمات اسلامی از میان رفته است؛ اگر این اصل منسوخ شود جامعه اسلامی به صورتی که باید وجود داشته باشد، هرگز وجود نخواهد داشت.

تعاریف، شرایط، و مراتبی که از امر به معروف و نهی از منکر به جامعه معرفی شده است و تصویری که از این فریضه بزرگ در ذهن عموم مردم جامعه است در مقایسه با نتایج و پیامدهای بزرگ و با برکتی که طبق آیات قرآن و روایات در اثر عمل به این فریضه حاصل می‌شود، همیشه سوال برانگیز و پر ابهام بوده است؛ انتقاد صریح اندشمندان و عالمان دینی پیرامون چگونگی عمل به این فریضه و فقر دیدگاهها نسبت به آن مؤید این مدعاست.

در این مقاله، پس از بررسی دیدگاه شهید مطهری در خصوص اصل امر به معروف و نهی از منکر به‌عنوان یک واجب شرعی و یکی از اصول خدشه ناپذیر تعلیمات اسلامی، نقش و جایگاه این اصل به‌عنوان یک مبنای شرعی قدرتمند جهت توسعه و گسترش امور خیر در جامعه اسلامی از منظر استاد شهید مطهری مورد بحث قرار گرفته است.

واژگان کلیدی

امر به معروف، نهی از منکر، خیر

بیان مسئله

متون دینی شرع مقدس اسلام، از آیات قرآن کریم گرفته تا فرمایشات ائمه معصومین (علیهم‌السلام) مشحون از گزاره‌هایی است که مؤمنین را به انجام امور گوناگون موظف یا ترغیب می‌نماید.

بعضی از این آموزه‌ها، نتایج دنیوی و یا اخروی عمل به تکالیف را معطوف به شخص انجام دهنده می‌نماید اما برخی دیگر از آموزه‌ها نیز جامعه را بهره‌مند از عمل به تکالیف می‌داند. پرداخت خمس و زکات و صدقه و وقف و امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، می‌تواند وضعیت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه را بهبود دهد.

از میان فرایض متعدد دینی، اصل امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، اهمیت بسیار بالایی نسبت به سایر فرایض دارد. بررسی متون دینی نشان می‌دهد که عمل به این فریضه، امت اسلام را به بهترین امت تبدیل می‌نماید.

عمل به این فریضه باعث ایجاد و تقویت حکومت صالحان، اقامه فرایض دینی، گسترش قسط و عدل، و سامان یافتن امور می‌شود. اصل امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر اگر از میان برود تمام تعلیمات اسلامی ازمیان‌رفته است؛ اگر این اصل منسوخ شود جامعه اسلامی به صورتی که باید وجود داشته باشد، هرگز وجود نخواهد داشت.

علی‌رغم تأکید ویژه و منحصربه‌فرد بر این فریضه بزرگ که به تعبیر شهید ثانی کمر را می‌شکند، اندیشه و عمل جامعه نسبت به این اصل نظام‌ساز حتی در دوره حکومت اسلامی بسیار پر ابهام و ضعیف بوده است.

متأسفانه اصل امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در نظر جامعه ما از تعریف و حدود و شرایط و مراتب گرفته تا اجرای آن‌هم در سطح فردی و هم در سطح جمعی و به‌عنوان یک منبع و مرجع اصیل در تدوین و اجرای خط‌ مشی‌های کلان دچار نقص و ضعف است.

در این مقاله به فراخور موضوع و مجال، جایگاه اصل امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر به‌عنوان یک مفهوم دینی که می‌تواند مبنای شرعی قدرتمندی درزمینهٔ گسترش امور خیر ایجاد نماید، از منظر شهید مطهری موردبررسی قرارگرفته است.

ازاین‌رو در ابتدا به برسی مفهوم "خیر" پرداخته‌شده و پس‌ازآن مفاهیم "امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر" موردبررسی قرارگرفته و سپس با بهره‌گیری از دیدگاه انتقادی شهید مطهری به بسط موضوع خواهیم پرداخت.

قبل از ادامه بحث، لازم به ذکر است که بررسی جایگاه اصل امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر از منظر شهید مطهری از چند جهت دارای اهمیت است:

اول اینکه ایشان در جایگاه یک عالم دینی آگاه و عالم به زمانه به بررسی موضوع فریضه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر پرداخته‌اند. دوم اینکه ایشان در زمره نظریه‌پردازان انقلاب اسلامی شمرده می‌شود و ازاین‌رو نظرات این عالم دینی در زمان پیروزی انقلاب اسلامی می‌تواند منبعی برای اندیشمندان حوزه و دانشگاه جهت ارائه مدل برگرفته از آموزه‌های دینی در اداره جامعه باشد. سوم اینکه معنا و مفهوم و اهمیت این فریضه در نظر شهید مطهری عمیق‌تر و کاربردی‌تر از نظرات سایر اندیشمندان علوم اسلامی که صرفاً از دریچه فقاهت بدان پرداخته¬اند، است. شهید مطهری ضمن بحث درزمینه فقهی این فریضه، به کارکردهای امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر نیز توجه داشته و با دیدگاهی شدیداً انتقادی، آنچه در جامعه به‌عنوان امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر معرفی می‌شود و نیز شرایط اسف‌بار جامعه در عمل به این فریضه را موردبررسی قرار داده است.

خیر

خیر در لغت

«خَیر» در زبان عربی ازنظر لغت چند معنی دارد: میل کردن، خوبی، نیکی، نیک، خوب، خوب‌تر، مال و ثروت، عدالت و فضیلت (بهشتی، 1388، ص 27). اعمال خیر، یعنی کارهای نیک. خیر ضد شر است؛ زیرا همه به آن تمایل دارند.

"خیر" هر چیز مرغوب و موردپسند همگان است، مثل عقل، عدالت، فضیلت و آنچه سودمند باشد. به نظر می‌رسد این مفهوم اصلی در همه کاربردها لحاظ شده است.

به مال دنیا ازآن‌جهت خیر گویند که مورد رغبت و مورد میل است (آن ترک خیرا: اگر مالی بگذارد). برگزیدن و انتخاب را اختیار گوییم، زیرا شیء برگزیده برای برگزیننده دلپسند و مرغوب است (آراسته، 1392، ص 12).

از میان معانی لغوی ذکرشده در بالا، معنی لغوی "خیر" درآیات قرآن با توجه به‌عنوان نوشتار حاضر که درزمینه خیر و امر خیر در ایران است "نیکی و نیک" می‌باشد. آیه 104 سوره آل‌عمران ناظر بر همین معنا و مرتبط با عنوان نوشتار می‌باشد: "وَ لْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلىَ الخْيرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالمْعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُون".

خیر در اصطلاح

در خصوص مفهوم خیر در ذیل آیه 104 آل‌عمران مباحث زیادی مطرح‌شده است.

یک). برخی از مفسران منظور از خیر را اسلام می‌دانند. آیت‌الله جوادی آملی بیان می‌کند که سرّ تقدم دعوت به خير به امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر آن است كه دعوت به خير يعني دعوت به اسلام می‌کند؛ امّا امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر يعني فرمان دادن به مسلمان براي انجام وظايف ديني و نهي او از ارتكاب گناهان (جوادی آملی، بی تا).

دو). خیر لفظ مجمل و امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر تفصیل آن است. به اعتقاد ابن منیر، ذکر این دو فریضه بعد از دعوت به خیر، از باب ذکر خاص بعد از عام نیست، زیرا خیر موردنظر در آیه، کاملاً منطبق بر فعل مأمور یا ترک منهی است و چیز دیگری وجود ندارد که ذکر این دو مورد به خاطر تمایزشان از دیگر مواردی باشد که عمومیت خیر شامل آن‌ها می‌شده است.

سه) علامه طباطبایی در المیزان ذیل آیه 104 آل‌عمران، خیر را برابر با معروف و شر را برابر با منکر می‌داند. این قول درواقع با قول دوم تفاوتی ندارد گرچه فاقد نکته اجمال و تفصیل در آیه است.

چهار). شهید مطهری علی‌رغم اینکه تعریف روشنی از مفهوم خیر ارائه نداده است؛ اما بررسی مجموعه آثار ایشان به‌ویژه درزمینه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر بسیار نزدیک به نظر علامه طباطبایی است. ایشان خیر را برابر با معروف و شر را برابر با منکر می‌داند. نکته مهمی که در آثار شهید مطهری قابل‌تأمل است تأکید اساسی ایشان بر دعوت مردم به خیر و معروف با اقدام عملی است؛ به نظر ایشان، در دعوت عملی به خیر و نیکی، به‌جای آنکه از زبان استفاده شود، می‌بایست نمونه عملی و عینی معرفی و ایجاد کرد. به تعبیر دیگر، ایشان بیشتر به معرفی یک مدل یا الگو از رفتار خیر و معروف اهمیت می‌دهند.

شهید بهشتی نیز در کتاب «بایدها و نبایدها» ذیل عنوان «خیر» و «دعوت به خیر» بیان می‌نماید که عامل پیشرفت و گسترش دین اسلام از طریق دعوت به خیر به‌صورت عملی بوده است.

بدین معنی مردم مشاهده می‌کردند که با دین اسلام عدالت، زندگی بهتر، خوبی و ... هست ولی در حکومت‌های محلی سابق چنین چیزی نمی‌دیدند. با این نوع نگاه، شهید بهشتی ساختن یک جامعه کوچک نمونه اسلامی را چه برای داخل و چه برای خارج بهترین تبلیغ می‌داند (بهشتی، 1388، ص 27)

نکته قابل‌ذکر این است که اگر منظور از خیر همان معروف است، دوگانگی تعبیر به چه منظور صورت گرفته است و چرا در مورد اول دعوت و در مورد دوم امر مطرح‌شده است. شاید بتوان دلیل تفاوت در تعبیر را توجه به بعد ایجابی و سلبی دانست که به‌صورت توأمان در معروف و منکر مطرح هستند، ولی خیر صرفاً ناظر بر بعد ایجابی است.

این نکته را نیز ازنظر نباید دور داشت که معروف و منکر اصطلاحی کاملاً شناخته‌شده در دین هستند و در مورد کاربرد آن‌ها کاملاً عنایت وجود دارد؛ بنابراین، بسیار به‌جاست که وقتی دعوت به خیر مطرح می‌شود، مؤمنان به فعل معروف و ترک منکر توجه داده شوند. تفاوت در تعبیر دعوت و امر نیز روشن است؛ زیرا دعوت به خیر ماهیت تعلیمی دارد، برخلاف امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر.

این نکته برخی مفسران متذکر شده و گفته‌اند: «در مرحله اول باید به خیر دعوت نمود و آنگاه است که نوبت به امرونهی می‌رسد. پیش از دعوت شایسته، امرونهی‌ای مطرح نیست» (آراسته، 1392، ص 14).

امرونهی

در لغت

واژه امر معانی مختلفی دارد که دو معنای آن رایج‌تر است (آراسته، 1392، ص 16):

یک) دستور و فرمان؛ نظیر این دو آیه قرآن: «انما امره اذا اراد شیأ آن یقول له کن فیکون فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود»، «امر تعبدو الا ایاه؛ دستور داده که جز او را نپرستید» امیر را ازآن‌جهت، امیر گویند که اگر در دست اوست و دستور و فرمان صادر می‌کند. جمع امر در این معنا اوامر بوده و همین معنا در مباحث امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر موردنظر می‌باشد.

دو) چیز، کار و حادثه؛ نظیر این دو آیه قرآن :«وشاورهم فی الامر؛ و در کار{ها} با آنان مشورت کن». «و الی الله ترجع الامور؛ و کارها به‌سویخدا بازگردانده می‌شود.» جمع امر در این معنا امور است. واژه نهی به معنای بازداشتن و منع کردن از چیزی است. راغب اصفهانی در مفردات می‌گوید: «در این رابطه تفاوتی میان منع گفتاری و غیر آن نیست» در آیه: «و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی؛ و اما کسی که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید، و نفس {خود} را از هوس بازداشت ...» نهی گفتاری مراد نیست، بلکه منظور بازداشتن نفس از هوا و هوس است.

به عقل ازآن‌جهت که انسان را از زشتی‌ها بازمی‌دارد «النهیه» می‌گویند و جمع آن «نهی» است. «آن فی ذالک آیات لاولی النهی؛ قطعاً در این‌ها برای خردمندان نشانه‌هایی است.»

آیا واژه امر در معنای دستور دادن، دربرگیرنده معنای وادار کردن که فراتر از دستور دادن با زبان است؟ به نظر می‌رسد چنین نباشد، درحالی‌که نهی، هم شامل نهی قولی و هم نهی فعلی می‌شود.

بدین ترتیب، هنگامی‌که از امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر سخن می‌گوییم، ازنظر لغت نمی‌توان دایره امربه‌معروف را به وادار کردن افراد و الزام اجبار آنان به معروف توسعه داد و به تعبیر دیگر، امر به لحاظ مفهومی شامل اقدام عملی نمی‌شود، برخلاف نهی که جلوگیری و بازداشتن عملی نیز از خود واژه فهمیده می‌شود. آری در خصوص امربه‌معروف، به قرینه مقابله می‌توان گفت که چون در کنار نهی‌ازمنکر مطرح است، اگر نهی‌ازمنکر مفهومی وسیع دارد، امربه‌معروف نیز باید چنین باشد؛ زیرا این دو از یک سنخ هستند.

به این نکته نیز باید اشاره داشت که با توجه به مفهوم امرونهی، به‌طور طبیعی حالت استعلاء و تفوق در امرونهی کننده وجود دارد، ولی اینکه چنین شرطی در مفهوم واژه امر لحاظ شده باشد قابل‌تأمل است. سید مرتضی می‌گوید: «امر، یعنی گفتن افعل یا آنچه جایگزین است باحالت استعلاء، درصورتی‌که از دیگری اراده انجام کاری شده باشد و نهی گفتن لاتفعل به دیگری باحالت استعلاء است زمانی که گوینده از آن کار کراهت داشته باشد.» با مراجعه به منابع کتاب‌های دست‌اول لغت نظیر مقاییس اللغه، صحاح اللغه، العین و لسان العرب و نیز واژه‌نامه معتبر قرآنی مفردات راغب اصفهانی، روشن می‌شود که در هیچ‌یک از آن‌ها دخالت دادن شرط استعلاء در مفهوم امر وجود ندارد و به نظر می‌رسد سید مرتضی اولین کسی است که به چنین شرطی تصریح می‌کند (آراسته، 1392، ص 17).

در اصطلاح

آیا واژه امرونهی در کاربرد فقهی یا کلامی خود نیز با کاربرد لغوی همسویی دارند؟ آیا علاوه بر امرونهی زبانی، شامل اقدامات عملی نیز می‌شوند؟ اگر از دیدگاه فقیهان، دایره امربه‌معروف گسترده‌تر از کاربرد لغوی آن باشد، قاعدتاً مستند آن، قرآن، روایات، یا دلایل دیگر خواهد بود.

درهرصورت، با توجه به وجوب امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در فقه و حقوق اسلام، این بسیار اهمیت دارد که گستره امرونهی را بدانیم. درصورتی‌که در فقه و حقوق اسلام این واژگان، فراتر از تذکر زبانی، اقدام عملی را هم در برمی‌گیرند، در چه محدوده‌ای باید باشند؟ وادار کردن یا بازداشتن اگر به ضرب‌وجرح یا قتل منجر شود بازهم می‌تواند مستندش ادای انجام‌وظیفه امرونهی قرار گیرد؟ در یک پاسخ اجمالی به نظر می‌رسد نهی‌ازمنکر در اصطلاح فقیهان، ازنظر مفهومی توسعه داشته و نهی عملی را نیز در برمی‌گیرد.

دیدگاه بسیاری از فقیهان در مورد امربه‌معروف نیز همین‌گونه است؛ زیرا آنان در بحث از مراتب امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، سومین مرتبه آن‌را امرونهی عملی برشمرده‌اند (آراسته، 1392، ص 18).

معروف و منکر

در لغت

احمد ابن فارس می‌گوید: عرف در اصل به دو معنا دلالت دارد:

یک) پی‌درپی بودن چیزی به‌صورت پیوسته؛

دو) سکون و آرامش. به یال اسب، به جهت پی‌درپی بودن موها، عرف الفرس می‌گویند. اما معرفت، عرفان و معروف از ریشه معنای دوم هستند؛ زیرا انسان به آنچه می‌شناسد (معروف) آرامش می‌یابد و ازآنچه نمی‌شناسد، وحشت‌زده شده، فرار می‌کند. عرف (بوی خوش) از همین باب است؛ زیرا نفس انسان به‌واسطه آن به سکونت و آرامش می‌رسد.

منکر به معنای کار دشوار و زشت و جهل است. به اعتقاد راغب اصفهانی: معرفت و عرفان، شناخت چیزی همراه با تفکر و تدبر است که اخص از علم می‌باشد. برخی دیگر گفته‌اند که اصل در این ماده اطلاع بر امری و آگاهی از خصوصیات و آثار آن است. معرفت اخص از علم است، زیرا علم به خصوصیات است، بنابراین، هر معرفتی، علم است ولی هر علمی معرفت نیست (آراسته، 1392، ص 18).

در ارتباط با دیدگاه‌های یادشده ملاحظاتی وجود دارد (همان):

یک) کاربرد این واژه در بسیاری از موارد نشان می‌دهد که در معرفت ضرورتی برای آگاهی توأم با تفکر و تدبر نیست، بلکه این نوع از آگاهی بیشتر معطوف به شناخت‌های سریع و آسانی است که نیازی به تأمل فراوان ندارند.

موارد به‌کاررفته در قرآن، به‌خوبی در این زمینه گویایی دارند. در هیچ‌یک از موارد، شناخت‌ها همراه با پیچیدگی و غموض نیستند، بلکه به‌راحتی قابل دریافت بوده و نیاز به تأمل و تدبر ندارند. قرآن می‌گوید :«چهره تبهکار، مجرم بودنش را نمایان می‌سازد یا شیوه گفتار افراد به‌خودی‌خود حکایت از حال درون دارد.» به دیگر سخن، این شناخت‌ها، به‌سرعت و سهولت به انسان منتقل می‌شوند و البته به همین دلیل است که در دل رسوخ می‌کنند (دل بدان اعتراف می‌کند) و درنتیجه شناخت‌های معرفتی، شناخت‌های توأم با باور درونی هستند.

مقایسه میان کاربردهای «تعلیم با تعریف»، و «معلم با معرف» نیز نشان می‌دهند که گرچه هر دو در انتقال آگاهی مشترک هستند، ولی تفاوت معنایی در این جمله که «الف معرف ب» است با این جمله که «الف معلم ب» است کاملاً روشن است.

«تعلیم» نیازمند تدبر و تأمل و به‌کارگیری شیوه‌های خاص خود است درحالی‌که در «تعریف» چه‌بسا به‌صرف ارائه آنچه موردنظر است، شناخت حاصل شود. شاید به همین دلیل است که قرآن به هنگام بیان رسالت پیامبر نسبت به مردم، به‌جای «یعرفهم» در سه جا از تعبیر «یعلمهم» استفاده کرده و فرموده است: «و یعلمهم الکتاب و الحکمه» فراگیری کتاب و حکمت کار آسانی نیست و نیازمند تعلیم از سوی معلمی چون پیامبر است.

دو) برخلاف نویسنده کتاب التحقیق، مبنی بر اینکه در علم، آگاهی به خصوصیات و آثار وجود ندارد، ولی در معرفت چنین است، تأمل درآیات قرآن، خلاف آنرا ثابت می‌کند. وقتی خداوند خود را «علام الغیوب»، «آگاه به زمان قیامت»، «آگاه به جنین‌های در رحم‌ها»، و «آگاه به آنچه در سینه‌های افراد پنهان است »، می‌داند و از آن به علم تعبیر می‌کند، آیا می‌توان گفت که در علم، آگاهی به جزئیات نیست ولی در معرفت هست! جالب اینجاست که اساساً قرآن کریم در هیچ موردی مشتقات «عرفان و معرفت» نظیر عرف (فعل ماضی)، یعرف (فعل مضارع) و عارف (اسم فاعل) را برای خداوند به کار نبرده است.

سه) شاید بتوان گفت سهولت در شناخت مبتنی بر عرفان، به‌صورت طبیعی، باور و پذیرش را در نفس انسان به وجود می‌آورد و بر همین اساس تفاوت میان «علم و عرفان» و «عالم و عارف» را در این نکته باید دانست که در عرفان، شناخت با باور و پذیرش همراه است، ولی آگاهی حاصل از علم، لزوماً همراه با باور درونی نیست. شما در مواردی مطلبی را با استدلال و برهان می‌پذیرید؛ در اینجا شما «علم» دارید اما «باور» چه؟ در شناخت‌های مبتنی بر علم، نوعاً بعد استدلالی قوی‌تر ولی باور قلبی ضعیف‌تر است. درحالی‌که در شناخت‌های مبتنی بر عرفان بعد استدلالی ضعیف‌تر بوده، ولی با پذیرش قلبی و آرامش درونی همراه است.

چهار) در لغت «عرف و نکر»، «معرفه و نکره»، و «معروف و منکر» در برابر هم قرار دارند. قرآن نیز بارها مشتقات این دو واژه را هم‌پای هم به‌کاربرده است. بدین ترتیب، تأمل در معنای منکر، ما را در دستیابی به معنای عرف و معروف یاری خواهد رساند.

منکر به‌طورمعمول در سه معنا به کار می‌رود (آراسته، 1392، ص 21):

یک) نفی شناخت در برابر معرفت که به معنای شناخت است. راغب اصفهانی، معنای اصلی انکار را نوعی جهل دانسته است.

دو) عدم پذیرش، انکار در برابر اعتراف، ابن فارس می‌گوید: «نکر الشیء و انکره: لم یقبله قلبه و لم یعترف به لسانه؛ قلبش آن‌را نپذیرفت و زبانش به آن اعتراف نکرد.»

سه) امر زشت، ناپسند و قبیح افزون بر این، معانی سه‌گانه ، مشتقات «ن.ک.ر» در معانی دیگری به‌کاررفته‌اند که البته چندان شایع نیستند. آنچه را مقاییس اللغه در ابتدا ذکر کرده است از همین قبیل است.

با تأمل در کاربردهای این واژه می‌توان گفت این واژه، ریشه در همان معنای اول دارد، یعنی غریب، نامعلوم و ناشناخته در برابر «معروفی» که «شناخته‌شده» است. اگر «انکار» را در مفهوم دیگرش، یعنی نپذیرفتن به کار می‌بریم، از آن روی است که نامعلوم و ناشناخته است و به همین ترتیب، معنای سوم تکیه‌بر معنای دوم دارد؛ زیرا امری که پذیرفته نشود، طبیعتاً در اذهان، امری زشت و ناپسند جلوه خواهد کرد.

اگر«معروف و منکر» مرادف با «نیک و بد» هستند در حقیقت بازگشت به این دارند که یکی قابل‌پذیرش و دیگری غیرقابل‌پذیرش بوده است و ملاک اصلی آن‌ها نیز شناخت و عدم شناخت است. برخی مفسران این نکته را به‌گونه‌ای دیگر بازگو کرده و گفته اند که معروف در لغت به معنی شناخته‌شده و منکر به معنی ناشناس است.

و به‌این‌ترتیب، کارهای نیک، اموری شناخته‌شده و کارهای زشت و ناپسند، اموری ناشناس معرفی‌شده‌اند. چه اینکه فطرت پاک انسانی با دسته اول آشنا و با دوم ناآشناست. نتیجه: اصلی‌ترین معنای معروف در لغت شناخته‌شده است. شناختی که نوعاً با باور و پذیرش قلبی همراه است. منکر ازنظر مفهومی در نقطه مقابل معروف قرار دارد. کاربرد رایج معروف و منکر در نیک و بد و پسندیده و ناپسند نیز به همین معنای اصلی بازمی‌گردد.

در اصطلاح مفسران و فقیهان

یک) امین الاسلام طبرسی: معروف عبارت است از اطاعت و منکر عبارت است از معصیت. مرحوم طبرسی هنگام تفسیر آیه 110 آل‌عمران اشاره به معنای لغوی نیز دارد و در پاسخ به این سؤال که قبیح نیز قبحش شناخته می‌شود، پس چرا معروف را به حسن اختصاص داده‌اند، می‌گوید: قبح به جهت ضعف و سقوطش به‌منزله چیزی قرار داده‌شده که شناخته نمی‌شود.

دو) علامه طباطبایی: معروف و منکر همپای خیر و شرند (کاربرد سوم در معنای لغوی خیر).

سه) محقق حلی: معروف عبارت است از هر عمل نیکی که رجحانی زائد بر حسن خود دارد، اگر انجام دهنده به آن رجحان واقف باشد یا راهنمایی شود و واژه منکر هر عمل زشت و بدی است که انجام دهنده به قبح آن آگاه باشد یا به قبح آن راهنمایی شود. فعل حسن یعنی کار جایز که در معنای عام خود –به‌استثنای حرام- شامل واجب، مستحب، مباح و مکروه می‌شود. منظور محقق حلی این است که معروف، هر امر جایزی است که متصف به وصفی زائد بر جایز بودن شود (مثل وصف وجوب، استحباب) درصورتی‌که انجام دهنده آن بدان آگاه باشد.

چهار) محمد صدر: آنچه مورد تائید شریعت قرار گیرد معروف و آنچه از سوی شریعت رد شود منکر است.

پنج) امام خمینی: ایشان پس از تقسیم هر یک از امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر به واجب و مستحب می‌گویند: هر عملی که عقلاً یا شرعاً واجب باشد، امر به آن نیز واجب است و هر چیزی که عقلاً قبیح یا شرعاً حرام باشد، نهی مردم از ارتکاب آن واجب است و هر چیزی که انجام آن مستحب باشد، امر به آن مستحب است و هر چیزی که انجام دادنش مکروه باشد، امر به آن نیز مکروه است. بدین ترتیب هرچه را عقل یا شرع واجب یا مستحب بدانند، معروف و آنچه را که عقل یا شرع، حرام بدانند، منکر است.

شش) ازآنجاکه بحث در معروف و منکر به لحاظ ارتباط آن‌ها با موضوع امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر است به نظر می‌رسد اگر در تعریف ارائه‌شده از سوی امام خمینی به‌جای عقل، قانون در کنار شرع قرار گیرد، مناسب‌ تر باشد. در زندگی اجتماعی جهت انتظام امور و جلوگیری از هرج‌ومرج چاره‌ای جز وضع قوانین و اجرای آن‌ها نیست.

درصورتی‌که در یک نظام اسلامی، فرآیند در نظر گرفته‌شده برای تصویب قوانین، مشروعیت آنرا تضمین کند؛ مانند قوانینی که بر طبق اصل چهارم و اصل نودوششم قانون اساسی به تصویب می‌رسند، این دسته لازم است که در کنار شرع موردتوجه قرار گیرند. لازم به ذکر است در ماده 1 قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر (مصوب 1394) ملاک معروف و منکر قانون نیز مطمح نظر قرارگرفته است: در این قانون، معروف و منکر عبارت‌اند از هرگونه فعل، قول و یا ترک فعل و قولی که به‌عنوان احکام اولی و یا ثانوی در شرع مقدس و یا قوانین، مورد امر قرارگرفته و یا منع شده باشد (درگاه اینترنتی مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی).

امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر و سعه نظری شهید مطهری

شهید مطهری ازجمله برجستگان عالمان جهان تشیع است که فقاهت را صرفاً در احکام فردى و عبادى جستجو نکرده، بلکه کارکرد اجتماعی دین را نیز همواره مدنظر قرار داده است.

در مجموعه آثار شهید مطهری، اهمیت اصلاحات اجتماعی را می‌توان به‌وضوح مشاهده کرد. در نظر ایشان هر نمونه اصلاح اجتماعی، مصداق امربه‌معروف است (جوادی نیا، 1393، ص58).

موضوع امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در دیدگاه انتقادی ایشان، با تعریف و گستره ای که بیان می‌کنند، آن‌چنان نقش پرارزش و اصلاح‌گرانه‌ای دارد که مقایسه نظرات این اندیشمند بزرگ با آنچه عرفا از این فریضه شناخته می‌شود و آنچه فهم مردم جامعه ما را تشکیل می‌دهد بسیار متفاوت است.

ایشان در تبیین موضوع امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر بیان می‌کنند: اسلام به‌حکم اینکه دین اجتماعی و مسئولیت‌های اجتماعی است و محیط مناسب را شرط اصلی اجرای برنامه آسمانی و سعادت‌بخش خود می‌داند، یک مسئولیت مشترک برای عموم به وجود آورده است. همه مردم موظف‌اند که پاسدار فضیلت‌ها و نیکی‌ها و نابودکننده بدی‌ها و نادرستی‌ها باشند.

پاسداری نیکی‌ها به نام «امربه‌معروف» و ستیزه گری با بدی‌ها «نهی‌ازمنکر» نامیده می‌شود (مطهری، 1394، ص111).

شهید مطهری بر آن است که معروف و منکر ازنظر اسلام محدود به حد معین نمی‌شود. تمام هدف‌های مثبت اسلامی داخل در معروف و تمام هدف‌های منفی اسلامی داخل در منکر است و گرچه در امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر تعبیر امرونهی هست، ولی با توجه به قرائنی که از خود قرآن کریم می‌توان استنباط کرد و به نص احادیث قطعی اسلامی و به دلیل اینکه از مسلمات فقه اسلامی است و تاریخ اسلام بدان گواهی می‌دهد، مقصود از آن تنها امرونهی لفظی نیست، بلکه مقصود استفاده کردن از هر وسیله مشروع برای پیشبرد هدف‌های اسلامی است. پس اگر بخواهیم روح امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر را با ترجمه و تعبیر فارسی بیان کنیم باید بگوییم: لزوم استفاده از هر وسیله مشروع برای پیشبرد اهداف اسلامی.

اسلام از باب اینکه نخواسته موضوع امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر را به امور معین مثل عبادات، معاملات، اخلاقیات، محیط خانوادگی و ... محدود کند کلمه عام آورده است: معروف یعنی هر کار خیر و نیکی. نقطه مقابلش: هر کار زشتی. نگفت شرک و فسق یا غیبت یا دروغ و ... بلکه گفت: منکر، هرچه که زشت و پلید است (جوادی نیا، 1393، ص 16).

شهید مطهری با نظر به وسعت دایره امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، بسیاری از اصلاحات اخلاقی و اجتماعی را در زمره مصادیقی می داند که می¬توانند در قالب امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر تقویت شوند؛ ایشان با ابراز تأسف عمیق از فقر اندیشه و عمل امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، معتقدند حتی در دوران کنونی (زمان تألیف کتاب ده گفتار، حدود سال 1340) نسبت به گذشته نیز پسرفت داشته ایم. ایشان بیان می‌کنند: «اگر احیاناً کسی در فکر امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر بیفتد فکر نمی کند که بسیاری از اصلاحات اخلاقی و اجتماعی هم جزو این وظیفه و تکلیف است، یعنی معروف و منکر آن معنای وسیع خود را ازدست‌داده و محدودشده‌اند به یک سلسله مسائل عبادی که بدبختانه آن‌هم عملی نمی‌شود.

اگر در منطق اسلام امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر آن اندازه توسعه نمی‌داشت به ما نمی‌گفتند که: بِها تُقامُ الفَرائضُ ، و تَأمَنُ المَذاهِبُ ، و تَحِلُّ المَكاسِبُ ، و تُرَدُّ المَظالِمُ ، و تَعمُرُ الأرضُ ، و يُنتَصَفُ مِنَ الأعداءِ ، و يَستَقيمُ الأمرُ .

[۲]

زیرا این فکر کوچک و محدود که فعلاً در مغز ما به نام امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر وجود دارد هراندازه هم که لباس عمل بپوشد ممکن نیست که این‌همه آثار نیک به بار آورد و چون فکر امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در نظر مردم محدودشده و مردم از جنبه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر توجهی به اصلاحات امور زندگی اجتماعی خود ندارند، نتیجه این شده که اگر احیاناً شهرداری مثلاً یک‌قدم اصلاحی در مورد ارزاق و خواروبار بخواهد بردارد و یا یک‌قدم در مورد نظافت شهر بخواهد بردارد، بخواهند جلوی گران‌فروشی را بگیرند و یا اینکه بخواهند مقررات خوبی برای عبور و مرور اتومبیل‌ها معین کنند، مردم احساس نمی کنند که پای یک امر مذهبی در میان است، زیرا حس نمی کنند که این هم از جنبه دینی یک وظیفه است و حال‌آنکه به قول صاحب جواهر: «به هر وسیله و هر طریق باید کاری کرد که معروف تقویت و منکر ریشه‌کن شود.

علت اینکه مردم فعلاً در این کارها کوتاهی می‌کنند این است که این امور را از دایره معروف و منکر خارج کرده اند» (جوادی نیا، 1393، ص40). اگرچه مسائل مطرح‌شده از سوی شهید مطهری پیرامون این فریضه مربوط به قبل از انقلاب است، متأسفانه باید گفت که فقر اندیشه و عمل نسبت به این فریضه هنوز دامن‌گیر جامعه است.

به‌عنوان‌مثال کتابی به‌عنوان «ازیادرفته» به کوشش جنبش دانشجویی حیا به چاپ رسیده است که در آن 57 خاطره منتخب امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر بازگو شده است. از این میان، 25 خاطره به‌تنهایی مربوط به حجاب است.

حدود 12 خاطره مربوط به موسیقی و فیلم و مابقی مربوط به گناهانی شبیه به غیبت و دروغ و نگاه به نامحرم، ریش، و حرمت طلا برای آقایان می‌باشد. فقط دو مورد از خاطرات متفاوت بوده و به مسائل غیر از عبادات پرداخته است؛ یکی از خاطرات مربوط به تذکر به نهادهایی از قبیل شهرداری، سیما و نیروی انتظامی می باشد و دیگری مربوط به بستن کمربند ایمنی می باشد (جنبش دانشجویی حیا، 1393). شاهد مثال دیگر، درگاه اینترنتی «واجب فراموش‌شده» است که مطلبی را با عنوان «امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر سبب کاهش جرائم می¬شود» را در تاریخ 24/01/1394 بارگذاری نموده است و عکس گرز آهنینی را جهت تفهیم مطلب ضمیمه آن نموده است! (درگاه اینترنتی واجب فراموش‌شده).

در چنبره معاقب و معذور

شهید مطهری دلایل متعددی را در مهجور ماندن فریضه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر بیان می‌نماید؛ ازجمله این دلایل می‌توان به منکر بودن طرز اجرای این فریضه و سیاسی بودن برخی موضوعات اشاره کرد.

اما دلیل قابل‌تأمل دیگری که ایشان بیان می‌کنند نگاه به این فریضه صرفاً از دریچه فقاهت است. به تعبیر دیگری، نظر ایشان را می‌توان این‌گونه بیان کرد که این فریضه عظیم، با آن اهمیت و آثار پربرکتی که در متون دینی از آن سراغ داریم فقط از دریچه نگاه فقهیِ معاقب و معذور نگریسته شده است: «جای تأسف است که ما هر چیزی را از دریچه چشم فقاهت می‌خواهیم ببینیم و اساس فقاهت بر جستجوی نتایج و مصالح نیست، اساسش بر معذور بودن و غیر معذور بودن است، آیا اگر فلان طور نکنیم معاقب هستیم یا معذور؟ عبادت ما عبادت عبید و بردگان است.

لهذا به مسئله احتمال اثر، فقط از دریچه چشم فقاهت نگاه می کنیم و حال‌آنکه ما از روی دخالت دادن احتمال اثر –که نظر ماست در باب حسبه، به خلاف نماز و وضو و روزه و غیره– باید بفهمیم که این‌یک امر تعبدی محض نیست که مطلوب در او تسلیم عبودیت و به پناهگاه تسلیم رفتن باشد، بلکه به ما گفته اند شما خودتان باید توجه به نتیجه و مصلحت و مفسده کار داشته باشید و یک نوع اجتهاد مخصوص که در این امور هست ازلحاظ تشخیص موضوع و مفید بودن، در تعبدیات و تسلیمات نیست. تاکنون به این حقیقت توجه نشده است» (جوادی نیا، 1393، ص 78).

این نظر انتقادی شهید مطهری آنجا تأثیرگذارتر خواهد بود که توجه نماییم این انتقادات قبل از انقلاب بیان‌شده است؛ و متأسفانه علی‌رغم تأکید امام خمینی (رحمه‌الله علیه) در منشور روحانیت مبنی بر اینکه فقه، تئورى واقعى و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است و لازم است بر اساس آن معضلات جامعه برطرف گردد (درگاه اینترنتی رهبر انقلاب)، هنوز پس از گذشت بیش از سه دهه از برقراری حکومت جمهوری اسلامی، می‌توان گفت اقدام درخور شأن این فریضه عظیم، چه در سطح مبانی فقهی (فقه حکومتی) و چه در سطح قوانین و اجرا صورت نگرفته است.

علی‌رغم اینکه این فریضه موضوع اصل هشتم قانون اساسی [۳] است (درگاه اینترنتی مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی)، در قالب قواعد حقوقی مورد پشتیبانی قرار نگرفته و لذا اثری از آن در تدوین و اجرای خط‌مشی اجتماعی و فرهنگی نمی توان یافت. مراحل سه‌گانه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در دیدگاه شهید مطهری

شهید مطهری در خصوص مراحل امربه‌معروف نظر جالب‌ توجهی دارد: «در اخبار واردشده که امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر سه مرحله دارد: مرحله قلب، مرحله زبان، مرحله ید و عمل. ما معمولاً از مرحله قلب به‌جای آنکه اخلاص و حسن نیت و علاقه به سرنوشت مسلمانان را درک کنیم، جوش‌وخروش و عصبانیت‌های بی‌جا می‌فهمیم؛ و از مرحله زبان به‌جای آنکه بیان‌های روشن‌کننده و منطقی بفهمیم که قرآن می‌فرماید: ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه، موعظه‌ها و پندهای تحکم‌آمیز می‌فهمیم و از مرحله ید و عمل هم به‌جای اینکه تبلیغ عملی و حسن عمل و همچنین تدابیر عملی بفهمیم، تنها این عمل را فهمیده ایم که باید اعمال زور کرد.

ما چند جهت را باید در نظر بگیریم: یکی اینکه در مرحله قلب، امربه‌معروف و نهی از منکر باشیم، یعنی عمل از عمق ضمیر ما سرچشمه بگیرد و دارای اخلاص و دلسوزی و علاقه باشد، امربه‌معروف ما برای ترویج یک شخص یا یک صنف معین نباشد.

دوم مرحله زبان، یعنی بیان ما حقیقت روشن کن و هادی باشد؛ نه تحکم و آمریت و کور شو و ببین و کر شو و بشنو و دیوانه شو و بفهم. سوم مرحله عمل و ید، البته نه به معنای زور بلکه به معنای پیش‌ قدمی درراه خیر و استباق که در قرآن آمده است. (فالستبقوالخیرات؛ پس در کارهای نیک از یکدیگر پیشی گیرید؛ بقره، 148)» (جوادی نیا، 1393، ص 99).

در جستجوی معنای وسیع و کاربردی

همان‌طور که ذکر شد، در منظومه فکری شهید مطهری، نقش و جایگاه فریضه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در بهبود و اصلاح جامعه بسیار حیاتی است.

در نظر ایشان، معروف و منکر معنای وسیعی داشته و محدود به یک سلسله مسائل عبادی و یا صرفاً به اموری نظیر حجاب و غنا مربوط نمی شود؛ بلکه اقدامات اصلاحی (تمام هدف‌های مثبت اسلامی) و اقدامات خداپسندانه¬ای که امروزه بیشتر به امور خیر شناخته می¬شوند در قالب «معروف» قرار می گیرند.

تفاوت شناختی که از مفهوم «خیر» در جامعه ما وجود دارد (آنچه هست، وضعیت موجود) و شناختی که باید از آن وجود داشته باشد (آنچه باید باشد، وضعیت مطلوب) با طرح نظریات شهید مطهری بیشتر عیان می شود به‌گونه‌ای که می‌تواند فهم و عمل جامعه را نسبت به این مفهوم دینی دگرگون سازد.

همان‌گونه که ذکر شد در نظر علامه طباطبایی و شهید مطهری، خیر برابر با معروف و شر برابر با منکر شناخته می‌شود. پس مفهوم خیر چه در اصطلاح فقها و مفسران و چه در اصطلاح عامیانه به‌عنوان معروف نیز شناخته می¬شود و انجام کار خیر (نه صرفاً امر لفظی به انجام آن) می‌تواند همان امربه‌معروف تلقی شده که همچون نماز واجب است.

به تعبیر دیگر، اقدامات بسیار زیادی از کارهای خیر و ارزشمند در جهت اصلاح اجتماعی، از تأسیس مؤسسات خیر اجتماعی، گرفته تا اقدامات فرهنگی نظیر نشر کتب ارزشمند و مفید (استفاده کردن از هر وسیله مشروع برای پیشبرد هدف‌های اسلامی) می‌تواند در زمره مصادیق امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر قرار گیرد.

با این نوع نگاه، انجام بسیاری از امور خیر، دارای یک مبنای قوی و قدرتمند به نام فریضه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر خواهد بود. درنتیجه، انجام امور خیر و امر عملی و زبانی چه به‌صورت فردی یا جمعی، همچنین چه به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم یک امر مستحب تلقی نشده، بلکه به‌عنوان یک واجب شرعی در نظر گرفته می شود.

وجوب شرعی انجام امور خیر و خداپسندانه در قالب فریضه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر باکیفیتی که در نظر شهید مطهری ملاحظه می شود، می‌تواند منشأ تحرکات عظیم در راستای اصلاحات اجتماعی باشد.

ضرورت بنیان روش علمی و عملی

شهید مطهری در مجموعه آثار خود مکرراً علاوه بر اینکه به دنبال تفهیم معنای وسیع امربه‌معروف است، بلکه بر یافتن بهترین راه منطقی برای فریضه امربه‌معروف تأکید می‌نمایند.

ایشان به نقل از صاحب جواهر بیان می‌کنند: در همه موارد یگانه چیزی را که باید در نظر گرفت این است که به چه نحو و به چه شکل و با چه کیفیت و چه وسیله به هدف و مقصود نزدیک می‌شویم. ایشان در ادامه بیان می‌کنند: اگر این مطلب را خوب بفهمیم، طرز فکر ما در فهم اخبار و احادیث امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر عوض می‌شود (جوادی نیا، 1393، ص 108).

با در نظر گرفتن تأکید مکرر ایشان بر یافتن بهترین راه منطقی برای این فریضه (جمعی یا فردی، مستقیم یا غیرمستقیم) و باکیفیتی که ایشان در نظر دارند، درمی یابیم که شیوه اجرایی فریضه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر به‌ویژه در عهد حکومت جمهوری اسلامی و در زمانه تغییرات محیطی گسترده نمی تواند امر ساده و پیش‌پاافتاده‌ای باشد؛ بلکه نیازمند سازوکارهای دقیق و برنامه‌ریزی‌شده است. شهید مطهری در مصاحبه ای (اواخر فروردین 1358 یعنی چند روز قبل از شهادت) بر ضرورت برنامه ریزی دقیق با ایجاد تشکیلات منظم و تخصصی درزمینه اجرای امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر تأکید نموده اند (جوادی نیا، 1393، ص 212).

شهید مطهری، با درک شگفت‌انگیزی که از موضوع امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر دارند، بیان می‌کنند: اگر ما به‌راستی می¬خواهیم این اصل فراموش‌شده را زنده کنیم باید مکتب و روشی به وجود آوریم عملی (نه‌فقط زبانی) و درعین‌حال اجتماعی (نه انفرادی) و درعین‌حال منطقی و مبتنی بر اصول علمی علم‌النفسی و اجتماعی؛ در این وقت است که صد درصد امید موفقیت است (جوادی نیا، 1393، ص 108).

بحث و نتیجه‌گیری

در این نوشتار، به معانی لغوی و اصطلاحی مفاهیم «خیر»، «امرونهی» و «معروف و منکر» اشاره شد. همان‌طور که ملاحظه شد شهید مطهری همچون علامه طباطبایی، بر آن است که منظور از خیر همان معروف و منظور از شر همان منکر است.

در ادامه، به سعه نظری شهید مطهری در باب فریضه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر اشاره و انتقادات ایشان به فقر اندیشه و عمل نسبت به این واجب فراموش‌شده مطرح شد.

همچنین، اشاره شد که بر اساس تعریف شهید مطهری، تمام هدف‌های مثبت اسلامی در زمره مصادیق معروف قرار می گیرند. بنابراین، اقدامات اصلاحی و اقدامات خداپسندانه ای که امروزه در فرهنگ عامیانه بیشتر به امور خیر شناخته می شوند در قالب «معروف» قرار می¬گیرند.

اهمیت اساسی این دیدگاه ازآن‌روست که مبنای شرعی قدرتمندی جهت انجام امور خیر فراهم می آورد؛ بر این اساس، بسیاری از امور خیر که ممکن است به‌عنوان یک امر مستحب یا مباح نگریسته شوند، به‌مثابه یک واجب شرعی در نظر گرفته می شوند.

در این صورت، با عنایت به‌مراتب سعه نظری شهید مطهری می‌توان لیست بلندی از اقدامات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را در دوران برقراری حکومت اسلامی تهیه کرد که از مصادیق معروف به شمار می روند که به تعبیر آن استاد گران‌قدر توجه به این امور به‌کلی از دِماغ مسلمین خارج‌شده است؛ بسیاری از اقدامات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی

اولاً در زمره مصادیق امور خیر، اصلاحی و یا معروف قرار نمی¬گیرند و

ثانیاً چنانچه در نظر مردم ارزش و اهمیت داشته باشند، در قالب یک واجب شرعی به نام فریضه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر مورد پشتیبانی قرار نمی گیرند.

شهید مطهری بابیان ارزش و اهمیت بالای اصل امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در دنیای اسلام از بی‌ارزش شدن این فریضه در جهان اسلام ابراز نگرانی می‌نماید: اگر ارزش‌های اسلامی معکوس شود، ارزش درجه اول درجه آخر شمرده شود و درجه آخر درجه اول (مثلاً ارزش زیارت مستحبی جای ارزش درجه اول مانند فریضه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر را بگیرد)، معنایش همان اسلامی است که وارونه شده، پوستینی است که آنرا وارونه پوشیده اند. ایشان معتقدند کارنامه جامعه ما درزمینه عمل به این فریضه، اگر نگوییم تاریک و ننگین است، بسیار بسیار ضعیف است.


نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که شهید مطهری اصل امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر را یگانه اصلی می‌‌داند که ضامن بقای اسلام است؛ به‌اصطلاح علت مبقیه است و اگر این اصل نباشد، اسلامی نیست.

با این وصف، ایشان بیان می‌کنند که معروف و منکر، آن معنای وسیع خود را ازدست‌داده و محدودشده‌اند به یک سلسله مسائل عبادی که بدبختانه آن‌هم عملی نمی شود. به نظر می رسد که علت «فکر کوچک و محدود» نسبت به این فریضه عظیم، ناشی از نوع نگاه فقهی به آن به‌ویژه در زمان برقراری حکومت اسلامی باشد.

این اصل نظام‌ساز که می‌تواند عامل بهبود و اصلاح مستمر در جامعه اسلامی باشد، با تعاریف، شرایط و مراتبی که در ذهن مردم جامعه دارد، هیچ‌گاه نمی تواند آن‌همه آثار پربرکتی که در قرآن و کلام معصومین مشاهده می شود به بار آورد.

لذا باید نگاه فقهی به این فریضه به‌گونه‌ای باشد که بتواند بنیان کارکرد واقعی این فریضه را در سیستم یک حکومت اسلامی تبیین نماید. متأسفانه در شرایط فعلی امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در قالب دو اصطلاح عام و خاص مطرح می شود (بدین معنی که از امربه‌معروف می‌توان دو معنای مصطلح در نظر داشت): اصطلاح خاص همان است که در رساله¬های عملیه نوشته‌شده است.

در اصطلاح خاص، همان‌طور که شهید مطهری عنوان نموده اند بیشتر نگاه معاقب و معذور حاکم است؛ نگاهی که فرد مکلف را جهت انجام یک واجب دینی حتی در سطح محدود هم به تحرک وا‌نمی‌دارد.

اصطلاح عام نیز که با نگاه بازتری مطرح می شود و به‌گونه‌ای دارای طیف وسیعی می باشد، در خارج از رساله¬های عملیه بحث می شود و آن‌گونه که باید مبنای نظری و عملی مناسبی جهت تدوین و اجرای قوانین و خط‌مشی‌ها ندارد.

این در حالی است که زیرساخت‌های عقیدتی و اجرایی بسیار قدرتمندی در جامعه وجود دارد که می‌تواند منشأ تحولات عظیم باشند. نیروهای بسیجی و داوطلب بسیاری در اقصی نقاط کشور مترصد ارائه خدمات مناسب در راستای پیشبرد اهداف اسلامی هستند. خیرین بسیاری در ایران و ایرانیان خارج از کشور مترصد کمک به اصلاحات در زمینه های گوناگون فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و اقتصادی هستند. این سرمایه عظیم نیازمند شناخت، برنامه ریزی، و به‌کارگیری صحیح می باشد.

نکته پایانی اینکه، اصل امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر که به اعتراف اندیشمندان غیرمسلمان، منحصر به دین اسلام است و در هیچ سیستم حکومتی غیرمسلمان یافت نمی شود، یک اصل نظام‌ساز و تمدن‌ساز است. اصلی است که به تعبیر شهید مطهری گستره آن حتی تا آباد شدن زمین¬ها هم کشیده شده است.

به‌راستی! چگونه می‌توان با اجرای یک فریضه دینی سایر فرایض را زنده کرد، کسب‌وکارها را مشروع و قانونی نمود، عدالت را گسترش داد، و امور را به سامان رسانید و زمین ها را آباد نمود؟ پاسخ این سؤال را شهید مطهری بارها و دردمندانه پاسخ داده است؛ بهره¬مند شدن از برکات این فریضه، برنامه، تعقل و حتی تخصص می¬خواهد.

برای موفقیت در این راه «باید مکتب و روشی به وجود آوریم عملی (نه‌فقط زبانی) و درعین‌حال اجتماعی (نه انفرادی) و درعین‌حال منطقی و مبتنی بر اصول علمی علم النفسی و اجتماعی».

نگارنده به جد معتقد است تمامی مؤمنان و دین‌داران در حوزه و دانشگاه و سپس تمام مجریان امور دولتی و غیردولتی در صنایع و سازمان‌های گوناگون در پیشگاه خداوند نسبت به این فریضه مورد سؤال قرار خواهند گرفت.

بنابراین، در عصری که حکومت اسلامی به‌عنوان یک هدیه و امانت الهی برای مردم عصر حاضر است، نیازمند اصلاح مستمر نیز می‌باشد که پایه سازوکار اصلاح مستمر را خداوند و معصومین (علیهم‌السلام) اجرای فریضه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر معرفی نموده اند.

منابع:

-احادیث و آیات درباره امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، (1392)، درگاه اینترنتی احادیث (04/11/1395)، از اینترنت: http://www.ahadith.ir

-«امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر سبب کاهش جرائم می‌شود». (1394). درگاه اینترنتی واجب فراموش‌شده (20/10/1395)، از اینترنت: http://vfsh.ir

-بهشتی، محمد. (1388) «بایدها و نبایدها؛ امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر از دیدگاه قرآن». بقعه، (چاپ سوم)، تهران.

-جوادی آملی، عبدالله. (بی‌تا) «تفسیر تسنیم». تفسیر ذیل آیه 104 سوره آل‌عمران. درگاه اینترنتی شهید آوینی (5/11/95)، از اینترنت: http://www.aviny.com

-جوادی نیا، حسین. (1393) «امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در آثار شهید مطهری». انتشارات صدرا، ، تهران.

-جوان آراسته، حسین. (1392) «اصل هشتم قانون اساسی؛ بایسته‌های فقهی و حقوقی امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر». پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، قم و مشهد.

-مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی (بی‌تا)، «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران». درگاه اینترنتی مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی (14/10/1395)، از اینترنت: http://rc.majlis.ir

-مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی (1394)، «قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر». درگاه اینترنتی مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی (14/10/1395)، از اینترنت: http://rc.majlis.ir

-مطهری، مرتضی. (1394) «اصول فقه»، فقه. انتشارات صدرا، تهران.

-«منشور روحانیت؛ پیام حضرت امام(ره) به روحانیان، مراجع، مدرسان، طلاب و ائمه جمعه و جماعات». (بی تا)، درگاه اینترنتی رهبر انقلاب (04/11/1395)، از اینترنت: http://farsi.khamenei.ir

لینک مقاله در سیویلیکا

پانویـس

  1. گروه مدیریت دولتی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه شاهد، M.goodarzi9109@yahoo.com
  2. الإمامُ الباقرُ عليه السلام : إنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ و النَّهيَ عَنِ المُنكَرِ سَبيلُ الأنبياءِ ، و مِنهاجُ الصُّلَحاءِ ، فريضَةٌ عَظيمَةٌ بِها تُقامُ الفَرائضُ ، و تَأمَنُ المَذاهِبُ ، و تَحِلُّ المَكاسِبُ ، و تُرَدُّ المَظالِمُ ، و تَعمُرُ الأرضُ ، و يُنتَصَفُ مِنَ الأعداءِ ، و يَستَقيمُ الأمرُ . امام باقر عليه السلام : امر به معروف و نهى از منكر راه پيامبران است و شيوه نيكوكاران. فريضه بزرگى است كه ديگر فرايض به واسطه آن برپا مى شود و راه و روشها امن مى گردد و درآمدها حلال مى شود و حقوق و اموالِ به زور گرفته شده به صاحبانش بر مى گردد و زمين، آبادان مى شود و از دشمنان انتقام گرفته مى شود و كارها سامان مى پذيرد (درگاه اینترنتی احادیث).
  3. . در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ای است همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت. شرایط و حدود و کیفیت آن را قانون معین می کند. « وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَر» (توبه، 71)