جستاری در باب وجوه بلاغی آیات وقف

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

چکیده

قرآن کریم از جنبه فصاحت و بلاغت مبتنی بر شیوه های بیانی خاص و عناصر بلاغی شگفت انگیز می باشد که زیبایی شناسی آن و صنایع ادبی آن قابل تفحص و تامل است. ازجمله نمونه های فصاحت کلام الهی، آیات مربوط به احسان، انفاق، قرض الحسنه، تعاون، صدقه به جوار ودر مفهومی عمومی وقف می‌باشد؛ که بررسی صور بلاغی وزمینه های گوناگون فصاحت وبلاغت دراین آیات، موجب درک بهتر و فهم صحیح‌تر آیات خواهد شد. و به واسطه‌ی آرایش عناصر بلاغی و شگردهای به کارگیری فنون بلاغت، زمینه های اثرگذاری معنای وقف در ذهن واندیشه مخاطب، آشکارتر می‌گردد. در همین راستا در این نوشتار کوشیده شده است تا با تبیین محتوایی آیات مرتبط با وقف، تمام جنبه های بیانی و بلاغی آن مورد تحلیل قرارگیرد، و نتایج حاصل از این پژوهش در جدول و نمودارهای مخصوص ارائه شود. در این مجال مختصر نشان داده شده است که حسنه وقف به عنوان عملی شرعی مورد تاکید قرآن بوده و درباب سبک بلاغی و زمینه های اثرگذاری وتفهیم آن، دارای جاذبه های بلاغی، و تصویرهای زیبای بیانی می‌باشد.

مقدمه

چنان که می‌دانیم قرآن کریم به عنوان اصلی‌ترین منبع معارف وحقوق در فرهنگ اسلامی، دارای اشکال مختلفی از اعجاز می‌باشد. ازجمله وجوه اعجاز آن زمینه های بلاغی آیات قرآن محسوب می‌شود که تمام اسلوب‌های به کار رفته در آن نمونه والای فصاحت و بلاغت به شمار می‌آید. با توجه به تعدد شواهد بلاغی درقرآن کریم، محور کار را در این مقاله به بررسی بلاغی آیات مرتبط با وقف، قرار می‌دهیم.

در زمینه بلاغت قرآن کتابهای فراوانی نگاشته شده که نمونه ای از عناصر بلاغی قرآن درآن نمایان است، اما تحلیل بلاغی از آیات قرآنی کمتر به آن پرداخته شده است. پیشینه سبک بلاغی قرآن به سده اول نزول قرآن برمی گردد، که البیان والتبیین جاحظ(م255ق)، الصناعتین اثر ابوهلال عسگری(م359ق)، اعجازالقرآن اثرابوبکرباقلانی(م403ق)، دلائل الاعجاز و اسرارالبلاغه ازآثارعبدالقاهرجرجانی(م474ق)، اساس البلاغه زمخشری(م538ق)، مطول و مختصرالمعانی آثار تفتازانی را می‌توان نام برد.

بیان مساله وقف درقرآن کریم به اشکال گوناگون وتعابیر مختلف مورد تاکید قرار گرفته، و درتببین این تاسیس شرعی عناصر بلاغی متعدد احاطه دارد. با بررسی این آیات، تاثیر عمیق‌تر آن در جان شنونده و رساندن معنا و مفهوم درقلب شنونده مشهود است. به عبارتی دیگر بدیهی است که هدف به کارگیری عناصر مختلف بلاغت درآیات وقف، زمینه های تاثیر گذاری آن را درقلب شنونده و هم چنین تثبیت وتقویت معنا ومفهوم وقف را درذهن مخاطبان آشکار می‌کند؛ لذا دراین مجال مختصر ابتدا به گستره واژگانی وقف در قرآن و موسوعات قرآنی و عربی اشاره شده است، سپس با شناخت محتوایی آیات ومصادیق وقف، به تحلیل زیبایی شناسی آیات وقف و تبیین نکات بلاغی آن پرداخته شده است.

معنای لغوی وقف

وقف در لغت مصدر باب (وقف یقف وقفا) است، لسان العرب در توضیح ماده‌ی وقف آورده: «وَقَفَ: الوُقُوف خِلَافُ الجُلوس، وَقَفَ بِالْمَکَانِ وَقْفاً ووُقُوفاً، فَهُوَ وَاقِف، وَالْجَمْعُ وُقْف ووُقُوف، وَیقَالُ: وَقَفَتِ الدابةُ تَقِفُ وُقُوفاً، و وَقَفْتُها أَنا وَقْفاً. وَقَّفَ الدابةَ: جعل‌ها تَقِف. الوَقْف مَصْدَرُ قَوْلِکَ وَقَفْتُ الدابةَ و وَقَفْت الْکَلِمَةَ وَقْفاً، وَهَذَا مُجاوِز، فَإِذَا کَانَ لَازِمًا، قُلْتُ وَقَفَتْ وُقوفاً. وَإِذَا وَقَّفْتَ الرجلَ عَلَی کَلِمَةٍ قُلْتُ: وَقَّفْتُه تَوْقِیفاً. و وَقَفَ الأَرض عَلَی الْمَسَاکِینِ، وَفِی الصِّحَاحِ لِلْمَسَاکِینِ، وَقْفاً: حبس‌ها. ومن معانی الوقف: الحبس والمنع، والسکون، والسکوت، والادامه.» [۱] . درمعجم مقاییس اللغه نیز چنین می‌خوانیم: «الوقف فی الاصل: مصدر وقفه اذا حسبه وقفا، ویقال وقفت الدار للمساکین وقفا ولایقال اوقفتها الا فی لغه تمیم.» [۲]. در المفردات فی غریب القرآن در ذیل کلمه (وقف) چنین آمده: «یقال: وَقَفْتُ القومَ أَقِفُهُمْ وَقْفاً، و وَاقَفُوهُمْ وُقُوفاً. قال تعالی: وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ [۳] ومنه استعیر: وَقَفْتُ الدّارَ: إذا سبّلتها.» [۴]. در معجم الوسیط در توضیح ماده‌ی وقف آمده: «یقَال وقف الدَّابَّة وَفُلَانًا عَن الشَّیء مَنعه عَنهُ وَفُلَانًا علی الْأَمر أطلعه عَلَیهِ وَالْأَمر علی حُضُور فلَان علق الحکم فِیهِ بِحُضُورِهِ وَالدَّار وَنَحْوهَا حبس‌ها فِی سَبِیل الله وَیقَال وقف‌ها علی فلَان وَله.» [۵]. با توجه به آن چه درباره معنای لغوی وقف گفته شد، می‌توان دریافت که وقف به معنای حبس کردن برای مساکین، متوقف شدن و متوقف کردن و حبس شدن وتسبیل(رها کردن منفعت فی سبیل الله) به کار رفته است. و در آیه‌ی «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُون» [۶] «آن‌ها را نگهدارید که باید بازپرسی شوند.» به این معنا به کار رفته است، اگر کلمه وقف با حرف جر(علی) به کار رود به معنای اطلاع دادن(اطلعه) است. مختار الصحاح در ارتباط ترادف وقف چنین می‌گوید: «احْبَسَ فرسا فی سبیل الله أی وقف فهو مُحْبَسٌ و حَبِیسٌ و الحُبْسُ بوزن القُفل ما وُقِف.» [۷]. از نکات قابل توجه در الفاظ، بررسی حروف کلمات و محل تکیه کلام در الفاظ می‌باشد، که این تحلیل واژگانی در کلمه (وقف) نیز صدق می‌کند و از حروف اصلی در این کلمه (قاف) می‌باشد که در لسان العرب به آن پرداخته شده است: «وَقَوْلُهُ:قُلْتُ لَهَا: قِفِی لَنَا، قَالَتْ: قافْ إِنَّمَا أَراد قَدْ وَقَفْتُ فَاکْتَفَی به ذکرِ الْقَافِ. قَالَ ابْنُ جِنِّی: وَلَوْ نَقَلَ هَذَا الشَّاعِرُ إِلَینَا شَیئًا مِنْ جُمْلَةِ الْحَالِ فَقَالَ مَعَ قَوْلِهِ قَالَتْ قَافْ: وأَمسکَت زِمَامَ بَعِیرِهَا أَو عاجَته عَلَینَا، لَکَانَ أَبین لِمَا کَانُوا عَلَیهِ وأَدل، عَلَی أَنها أَرادت قِفِی لَنَا قِفِی لَنَا أَی تَقُولُ لِی قِفِی لَنَا مُتَعَجِّبَةً مِنْهُ، وَهُوَ إِذَا شاهَدها وَقَدْ وقَفَتْ عَلِمَ أَن قول‌ها قَافْ إجابةٌ لَهُ لَا رَدّ لِقَوْلِهِ وتعَجُّب مِنْهُ فِی قَوْلِهِ قِفِی لَنَا.» [۸].

ریشه لغوی وقف در قرآن کریم

قرآن کریم برتری معجزه ای است تمام مسائل مربوط به تهذیب و اخلاق و تزکیه نفس و اعمال صالح، دانشمندان خاور و باختر را به تحسین و تهذیب واداشته است. از جمله اعمال صالح، سنت حسنه وقف است. لغت وقف در قرآن کریم چهار بار با معانی نزدیک به هم به کار رفته است:

1- «وَلَوْ تَرَی إِذْ وُقِفُوا عَلَی النَّارِ فَقَالُوا یا لَیتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُکَذِّبَ به آیاتِ رَبِّنَا وَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» [۹] «کاش (حال آن‌ها را) هنگامی که در برابر آتش (دوزخ) ایستاده‌اند، ببینی. می‌گویند: ای کاش (بار دیگر، به دنیا) بازگردانده می‌شدیم، و آیات پروردگارمان را تکذیب نمی‌کردیم، و از مؤمنان می‌بودیم.»

2- «وَلَوْ تَرَی إِذْ وُقِفُوا عَلَی رَبِّهِمْ قَالَ أَلَیسَ هَذَا بِالْحَقِّ قَالُوا بَلَی وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ به ما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ» [۱۰] «اگر آن‌ها را به هنگامی که در پیشگاه پروردگارشان ایستاده‌اند، ببینی. (به آن‌ها) می‌گوید: آیا این حق نیست؟ می‌گویند: آری، قسم به پروردگارمان (حق است) می‌گوید: پس مجازات را بچشید به سزای آنچه انکار می‌کردید.»

3- «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهَذَا الْقرآن وَلَا بِالَّذِی بَینَ یدَیهِ وَلَوْ تَرَی إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ الْقَوْلَ یقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْلَا أَنْتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ» [۱۱]. «کافران گفتند: ما هرگز به این قرآن و کتابهای دیگری که پیش از آن بوده ایمان نخواهیم آورد. اگر ببینی هنگامی که این ستمگران در پیشگاه پروردگارشان (برای حساب و جزا) نگه داشته شده‌اند در حالی که هر کدام گناه خود را به گردن دیگری می‌اندازد (از وضع آن‌ها تعجب می‌کنی) مستضعفان به مستکبران می‌گویند: اگر شما نبودید ما مؤمن بودیم.» 4- «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ» [۱۲] «آن‌ها را نگهدارید که باید بازپرسی شوند.» معنای وقف در آیات مذکور به معنای قیام و ایستادن وماندن و توقف کردن است. ودر هیچ کدام از آن‌ها مفهوم اصطلاحی مورد نظر نبوده است. [۱۳] وهم چنین مترادف کلمه وقف (حبس) در قرآن کریم نیز با صیغه های (تحسبونها) در سوره مائده به معنای باز داشتن و هم چنین (یحسبه) در سوره هود به معنای مانع شدن امده است. بنابراین حبس و وقف در قرآن کریم به معنای لغوی خود آمده‌اند و نه معنای اصطلاحی. وقف در اصطلاح فقها تعاریف مختلفی شده است که با معنای لغوی آن بسیار متفاوت است. نزدیک‌ترین این تعاریف به معنی وقف تعریف محقق حلی است: «وقف عقدی است که ثمره آن حبس اصل و تسبیل منافع است.» [۱۴] به طور کلی ظاهر وقف در لغت، ایستادن، متوقف کردن، باز داشتن وماندن و مانع شدن می‌باشد مانند حبس کردن. و ارتباط معنای لغوی و اصطلاحی آن در بیان این نکته است که تحبیس مال و تسبیل منافع در واقع مانع از به کار گیری این اموال درمصارف دیگر می‌شود. پیش از پرداختن به ادامه گفتار بیان این نکته در کمال ضرورت است که اگر آیات مورد بحث در این مقاله شامل عناصری از وقف مانند انفاق، صدقه، قرض، باقیات صالحات یا اعمال نیک می‌شود؛ از این رو مطلقا معنای حصر ندارد لذا معانی و صور زبانی و بیانی قرآن نامحدود و کران ناپیداست.

اسلوبهای وقف در قرآن و وجوه بلاغی آن

قرآن کریم برای بیان معانی و مقصود مورد نظر خود در ذهن و اندیشه مخاطب، از اسلوب های گوناگون بهره گیری کرده است. و گفتار خود را با اسلوبی نیکو و در اوج فصاحت و بلاغت در قلب وجان شنونده نفوذ داده است، چنان که خطابی (385ه ق) در کتاب بیان اعجازالقرآن می‌نویسد: «وقد یوجد لبعض الکلام عذوبه فی السمع وهشاشه فی النفس لاتوجد مثل‌ها لغیره منه» [۱۵]. وقف از واژه‌هایی است که به طور صریح در قرآن کریم نیامده است. اما اکثر مفسران قرآن از دلالت برخی آیات شریفه بر وقف سخن گفته‌ و [وقف]] را یکی از مصادیق واژه‌های مطرح شده در قرآن عنوان کرده‌اند که از آن جمله می‌توان به آیات مربوط به «احسان و انفاق»، «قرض الحسنه»، «صدقه» و«باقیات الصالحات» اشاره کرد. در حقیقت برای درک مقام «وقف» در قرآن کریم بایستی آیات شریفه‌ای که بر «انفاق، احسان، عمل صالح، خیرات، مبرات، باقیات صالحات، صدقه،...» صراحت دارد در نظر گرفت و از طرفی مبارزه بی‌امان وحی الهی را با «کنز مال، تکاثر، تفاخر، استکبار، سرقت، طغیان، کسب حرام، حب مال، راندن قهرآمیز یتیم، پرخاش برسائل و...» را با تعمیقی وسیع نگریست. از مهم‌ترین مصادیق قرآنی وقف می‌توان به انفاق، صدقه، قرض، باقیات صالحات اشاره کرد، که آیات زیر ناظر براین مفاهیم می-باشند: (سوره بقره: آیات 177 / 215 / 245 / 254 / 261 / 262 / 264 / 267)، (سوره آل عمران: آیه92)، (سوره نساء: آیه114)، (سوره مزمل: آیه20)، (سوره حدید: آیه11)، (سوره کهف: آیه46)، (سوره مریم: آیه 76). [۱۶]. پیش از پرداختن به اصل مقاله، بیان این نکته ضروری است که این پژوه حاضر با استناد از تفسیرهای قرآنی، آیات وقف را با مصادیق مطرح شده استخراج نموده، سپس با تکیه بر علم بلاغت، سبک بیانی وتصویرهای بلاغی آیات را تبیین می نماید.

انفاق

از واژه های مربوط به وقف؛ انفاق است. انفاق درآیات قرآن کریم بیش از 75 بار با تعبیرهای مختلف درجهت تشویق، آداب شرایط وموضوعات آن به کار رفته است. بدیهی است که این واژه درحوزه معنایی وقف قرار می‌گیرد؛ زیرا معنای انفاق پر کردن دراموال است: «والإنفاق قد یکون فی المال وفی غیره وقد یکون واجبا وطوعا، قال:«وأنفقوا فی سبیل الله»» [۱۷] [۱۸]. از موارد انفاق در آیات قرآن آیه 195بقره: «وَأَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَیدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (البقرة / 195) «و در راه خدا، انفاق کنید. و (با ترک انفاق) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید. و نیکی کنید. که خداوند، نیکوکاران را دوست می‌دارد.» آیه مذکور از جمله آیاتی است که در قرآن ناظر به وقف می‌باشند. [۱۹]. در عبارت (ولا تلقوا ایدیکم) صنعت مجاز به کاررفته است. در اینجا به جای (الانفس) کلمه (الایدی) باعلاقه جزئیه آمده است. در واقع جمله به صورت (ولاتلقوا انفسکم بایدیکم) بوده است که این حذف بلاغی سبب برتری الفاظ و اسلوب موثر در تثبیت معنا دارد. درآیه مذکور انفسکم در نقش مفعول به حذف شده است. درسوره آل عمران می‌خوانیم: «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ» [۲۰] «هرگز به (حقیقت) نیکوکاری نمی‌رسید مگر این که از آنچه دوست می‌دارید، (در راه خدا) انفاق کنید؛ و آنچه انفاق می‌کنید، خداوند از آن آگاه است.» تفسیر بیان المعانی ذیل این آیه با اشاره به حدیثی از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) چنین ادامه می‌دهد: «ومن هذا أخذ الوقف الذری وتداول حتی الآن، وأبقی أسماء الواقفین مخلدة بالذکر الحسن ویعیش بخیرهم جماعات یدعون لهم بالخیر کلما انتفعوا، وهذا هو الصدقة الجاریة التی لا ینقطع أجرها فهو رضی الله عنه أول من سن الوقف بإرشاد رسول الله فله أجره إلی یوم القیامة.» [۲۱] . هم چنین فقیهان و دانشمندان اسلامی برای مشروعیت وقف به آیاتی از قرآن کریم استناد می کنند از جمله آیه 92 آل عمران. [۲۲] این آیه در تشویق و تحریض بر سنت حسنه وقف و گسترش انفاق که ازجمله موارد وقف و مبانی و گستره‌ی معانی آن است، دلالت می‌کند. در جمله (ماتنفقوا من شی فان الله به علیم) از آرایه تذییل استفاده شده که خداوند در تعمیم دادن بر انواع انفاق آن را قصد کرده است. تذییل از گونه های اطناب در زمینه تاکید مفهوم واستواری جمله آمده است: «فأما معناه فی اصطلاح علماء البلاغة فهو عبارة عن الإتیان بجملة مستقلة بعد إتمام الکلام لإفادة التوکید وتقریر لحقیقة الکلام، وذلک التحقیق قد یکون لمنطوق الکلام.» [۲۳] با توجه به این که جمله (ماتنفقوا) محلی از اعراب ندارد و جمله استینافیه است، در جهت تکمیل به جمله ای مترادف تبدیل شده است. هم چنین اضافه شدن (واو) برای تاکید نفی آمده است. بنابراین خداوند متعال برای تثبیت معنای این سنت و تفهیم آن در اندیشه مخاطبان از تاکید و اطناب بهره گرفت است.

تاکید بر سنت وقف با گستره معنایی انفاق در سوره بقره چنین آمده است: «لَیسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیینَ وَآتَی الْمَالَ عَلَی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَی وَالْیتَامَی وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَی الزَّکَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ» [۲۴]. «نیکی (تنها) این نیست که (به هنگام نماز) روی خود را به سوی مشرق و (یا) مغرب کنید؛ (و تمام گفتگوی شما، درباره قبله و تغییر آن باشد؛ و همه وقت خود را مصروف آن سازید) بلکه نیکی (و نیکوکار) کسی است که به خدا، وروز رستاخیز، وفرشتگان، وکتاب (آسمانی)، وپیامبران ایمان آورده؛ ومال (خود) را با همه علاقه‌ای که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه وسائلان وبردگان، انفاق می‌کند؛ نماز را برپا می‌دارد و زکات را می‌پردازد؛ و (همچنین) کسانی که به عهد خود به هنگامی که عهد بستند وفا می‌کنند؛ و در برابر محرومیت‌ها و بیماری‌ها و در میدان جنگ، استقامت به خرج می‌دهند؛ این‌ها کسانی هستند که راست می‌گویند؛ و(گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است) و این‌ها هستند پرهیزکاران» چنان که در تعریف اصلاحی وقف از واژه تسبیل نیز استفاده شده است، در آیه مزبور نیز به مصارف سنت حسنه وقف اشاره شده است.

هم چنین در سوره بقره می‌خوانیم: «یسْأَلُونَکَ مَاذَا ینْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیرٍ فَلِلْوَالِدَینِ وَالْأَقْرَبِینَ وَالْیتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ» [۲۵] «از تو سؤال می‌کنند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: هر خیر و نیکی (و سرمایه سودمند مادی و معنوی) که انفاق می‌کنید، باید برای پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد. و هر کار خیری که انجام دهید، خداوند از آن آگاه است. لازم نیست تظاهر کنید، او می‌داند.» ابن قدامه درباره‌ی کسانی که بر وقف اولویت دارند چنین می‌نویسد: «فَصْلٌ: وَإِذَا وَقَفَ عَلَی سَبِیلِ اللَّهِ، وَسَبِیلِ الثَّوَابِ، وَسَبِیلِ الْخَیرِ، فَسَبِیلُ اللَّهِ هُوَ الْغَزْوُ وَالْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، فَیصْرَفُ ثُلُثُ الْوَقْفِ إلَی مِنْ یصْرَفُ إلَیهِمْ السَّهْمُ مِنْ الزَّکَاةِ، وَهُمْ الْغُزَاةُ الَّذِینَ لَا حَقَّ لَهُمْ فِی الدِّیوَانِ.» [۲۶] . در این آیهصنعت التفات به کارگرفته شده است. العلوی الحسینی در تعریف اطناب، التفات را از گونه های مختلف آن (اسلوب تاکید) بر می‌شمرد. [۲۷]. ابن معتز در تعریف این صنعت معتقد است: «وهو انصراف المتکلم عن المخاطبه الی الاخبار و عن الاخبار الی المخاطبه و مایشبه ذلک، ومن الالتفات الانصراف عن معنی یکون فیه الی معنی آخر» [۲۸] در این عبارت از مخاطب به غایب التفات شده است. که کاربرد این عنصر بلاغی سبب تنبیه و آگاهی بیشتر مخاطب بر مطلب ارائه شده می‌شود. هم چنین عبارت (َمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ) مشتمل بر صنعت تذییل می‌شود. تذییل از فوائد اطناب است که با تکرار معنای جمله اول در عباراتی دیگر معنا در ذهن مخاطب تقریر می‌شود و مفید تاکید است. زیرا زمانی که مومن خداوند را آگاه بر اعمال و پاداش بر کار خیر می‌بیند در راه تلاش به انفاق وعمل وقف تشجیع می‌شود.

در فرازی دیگر از سوره بقره می‌خوانیم: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یأْتِی یوْمٌ لَا بَیعٌ فِیهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ وَالْکَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ» [۲۹] «ای کسانی که ایمان آورده‌اید. از آنچه به شما روزی داده‌ایم، انفاق کنید پیش از آن که روزی فرا رسد که در آن، نه خرید و فروش است (تا بتوانید سعادت و نجات از کیفر را برای خود خریداری کنید)، و نه دوستی (ورفاقت های مادی سودی دارد)، و نه شفاعت؛ (زیرا شما شایسته شفاعت نخواهید بود) و کافران، خود ستمگرند؛ (هم به خودشان ستم می‌کنند، هم به دیگران.»

وجوه بلاغت در آیه مذکور به صورت حصر و قصر آمده است. و به گونه قصر صفت بر موصوف باعث تاکید جمله شده است؛ چرا که (الکافرون) در نقش مبتدا و محصور در خبر (الظالمون) آمده است. به عبارتی دیگر (هم) ضمیر فصلی است که دال بر تاکید و حصر دارد و اسمیه بودن جمله بر ادعای تاکید جمله افزوده است. تاکید در عبارت پایانی (الکافرون هم الظالمون) موجب توجه بیشتر واهمیت فراوان به این احسان ماندگار دارد. زیرا در روزی که دوستی وخرید و فروشی(روز قیامت) نیست، انفاق باعث نجات و شفاعت انسان خواهد شد. چنان که حضرت امیر(علیه السلام) نیز صدقه و انفاق را برای روز قیامت به عنوان ذخیر اعمال صالح می‌دانند»:الصدقه و الحبس ذخیرتان: فدعوهما لیوم هما« [۳۰]. اختصاص عبارت (الظالمون) به این دلیل است که کسی که انفاق نمی‌کند ظالم و منافق است. و ارتباط اشتقاقی و هماهنگی حروف انفاق و منافق به این گونه است که از یک ریشه لغوی گرفته شده‌اند وانسان منافق به سنت انفاق اهتمام نمی‌ورزد.

از موارد دیگر بر توصیه و تشویق احسان ماندگار وقف آیه 267بقره است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَلَا تَیمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِی حَمِیدٌ» (البقرة / 267) «ای کسانی که ایمان آورده‌اید. از قسمتهای پاکیزه اموالی که (از طریق تجارت) به دست آورده‌اید، و از آنچه از زمین برای شما خارج ساخته‌ایم (از منابع و معادن و درختان و گیاهان)، انفاق کنید. و برای انفاق، به سراغ قسمت های ناپاک نروید در حالی که خود شما، (به هنگام پذیرش اموال) حاضر نیستید آن‌ها را بپذیرید؛ مگر از روی اغماض و کراهت. و بدانید خداوند، بی‌نیاز و شایسته ستایش است.» دانشمندان و فقیهان اسلامی با رویکردی فقهی و درون دینی، به آیه فوق در جهت مشروعیت وقف استناد کرده اند. [۳۱]. در واقع جمله (لاتیمموا الخبیث منه تنفقون) تاکید جمله قبلی (انفقوا من طیبات ماکسبتم) است که صنعت تذییل نامیده می‌شود. چنان که اشاره شد تذییل به جمله مترادفه تبدیل شده و عملا زمینه آمیختگی این اصطلاح را با گونه های دیگر اطناب فراهم آورده است: «وهو تعقیب جمله به جمله اخری مستقله تشتمل علی معنا تاکیدا لها» [۳۲] که هر دو عبارت بیانگر این مطلب است که انفاق از اموال حلال و پاک تامین شود. تذییل از وجوه اطناب، سبب تاکید مفهوم و تقویت معنا و مفهوم را در ذهن مخاطب می‌شود. هم چنین تکرار حرف جر(من) بر تاکید جمله افزوده است. و در ادامه آیه عبارت (الّا ان تغمضوا فیه) از استعاره مصرحه و کنایه کاربرد داشته است که تاویل به (الّا وقت اغماضکم فیه یا الّا باغماضکم فیه) می‌شود. از قبیل دیگر آیه های مرتبط با بحث وقف و انفاق عبارت است: «مَثَلُ الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ یضَاعِفُ لِمَنْ یشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» [۳۳]. «کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌کنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند؛ که در هر خوشه، یکصد دانه باشد؛ و خداوند آن را برای هر کس بخواهد (و شایستگی داشته باشد)، دو یا چند برابر می‌کند؛ و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسیع، و(به همه چیز) داناست.» «الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا یتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنًّا وَلَا أَذًی لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ» [۳۴] «کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌کنند، سپس به دنبال انفاقی که کرده‌اند، منت نمی‌گذارند و آزاری نمی‌رسانند، پاداش آن‌ها نزد پروردگارشان (محفوظ) است؛ و نه ترسی دارند، و نه غمگین می‌شوند.»

خداوند متعال اضعاف و زیادت در مال محسن و واقف را نیز در آیه 245 سوره بقره مورد تأیید قرار داده است. و در جهت تشویق و تحریض مومنان چنین می‌فرماید: «مَنْ ذَا الَّذِی یقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً وَاللَّهُ یقْبِضُ وَیبْسُطُ وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ» طبری در تفسیر خود آیه 245 بقره را مرتبط با آیه مورد نظر دانسته است. [۳۵]. در تفسیر بیان المعانی ذیل آیات می‌نویسد: «واعلم أن هذه الآیات تشیر إلی إنفاق المال فی وجوه البر ومصالح المسلمین تزید فی ثروة المنفق وسعة رزقه فی الدنیا ویضاعف له الأجر فی الآخرة إذا خلا من أمرین المنّ علی المتصدق علیه وإلحاقه ما یؤذیه قولا أو فعلا، وتؤذن بتحریم المن علی المنفق علیه والتشهیر به، وهذا هو الحکم الشرعی فی ذلک.» [۳۶]. در آیه مذکور کاربرد تشبیه، نقش موثری در تقریر معنا و تشویق به وقف ایفا می‌کند. احسان انفاق کنندگان در راه خدا به دانه ای تشبیه شده است که از پاداش مضاعف بهره خواهند برد. نوع تشبیه معقول به محسوس، و با هدف توضیح معنی و تثبیت در ذهن می‌باشد. (مثل المنفق) و در وجهی دیگر می‌توان این تشبیه را چنین توضیح داد: (کزارع او باذر الحبه) یعنی واقفان مانند زارع دانه هستند. صنعت دیگر کاربرد مجاز عقلی در نسبت دادن (انبات) به (الحبه) است که در حقیقت حضرت حق پرورش دهنده آن است این مجاز با علاقه سببیت شناخته می‌شود. و هم چنین در واژه های (منا و أذی) خاص بر عام معطوف شده است؛ زیرا کسی که منت می‌گذارد آزار و اذیت نیز می‌کند. فایده این نوع تاکید توجه دادن به برتری و رجحان در خاص است تا جایی که گویی خاص به جهت فضیلت و مقامش جزیی دیگرست که با عام قبل از خود فرق دارد. این عطف تجرید نیز نامیده می‌شود، زیرا از جمله جدا شده وبه تنهایی ذکر می‌گردد تا فضیلتش مشخص شود. [۳۷].

صدقه

از جمله الفاظ کنایه در وقف، صدقه می‌باشد: «ألفاظ کنایة؛ کأن یقول: تصدقت، وحرمت، وأبّدت... سمیت کنایة لأنها تحمل معنی الوقف وغیره؛ فمتی تلفظ بواحد من هذه الألفاظ؛ اشترط اقتران نیة الوقف معه، أو اقتران أحد الألفاظ الصریحة أو الباقی من ألفاظ الکنایة معه، واقتران الألفاظ الصریحة؛ کأن یقول: تصدقت بکذا صدقة موقوفة أو محبسة أو مسبلة أو محرمة أو مؤبدة، واقتران لفظ الکنایة به حکم الوقف؛ کأن یقول: تصدقت بکذا صدقة لاتباع ولاتورث.» [۳۸] که در این بخش ابتدا معنای لغوی آن و آیات صدقه در قرآن بیان شده، سپس در ادامه به تحلیل بلاغی آیات مربوط به صدقه و ارتباط معنایی آن با وقف پرداخته شده است.


صدقه در لغت

بر اساس سخن «راغب» در «المفردات» صدقه معناي عامي دارد که هم شامل واجبات مي‌شود مانند زکات و هم مستحبات. راغب اصفهاني در مفردات مي‌گويد: «صدقه از صدق به معني راستي و درستي و مطابقت حرف و عمل و هماهنگي گفتار و اعتقادات و اعمال جوارحي است. به مهريه زن از اين جهت صداق گفته مي‌شود که گواه صدق و راستي اعتقاد در دوستي است.» [۳۹] در قاموس قرآن چنين آمده است: «صدقه چيزي است که انسان از مال خود و قربه الي الله مي‌دهد و آن اعم از زکات است. صدقه به واجب و مستحب هر دو گفته مي‌شود ولي زکات فقط واجب است.» [۴۰] صدقه در قرآن صدقه در قرآن هم به معني صدقه متداول و هم به معني زکات به کار رفته است. در اصل صدقه عبارت از مالي است غير زکات واجبه، لکن گاهي صدقه را بر زکات نيز اطلاق مي‌کند. [۴۱] پس صدقه چيزي است که در راه خدا به بينوايان بدهند و آن اعم از زکات است، صدقه به واجب و مستحب، هر دو گفته مي‌شود، ولي زکات به واجب گفته مي‌شود. [۴۲]


استعمال صدقه در قرآن

واژه صدقه و مشتقاتش، 24 بار در قرآن به کار رفته که 13مورد آن به معناي بخشش مالي، 5 مورد به معناي زکات (توبه آيات: 60، 75، 103، 104، منافقون آيه10) يک مورد به معناي غنائم جنگي (توبه58) يک مورد به معناي بخشيدن و صرف نظر کردن از قصاص (مائده45) يک مورد به معناي بخشش ديه و خونبهاي مقتول (نساء92) يک مورد به معناي فديه و کفاره حج (بقره196) يک مورد به معناي بخشيدن بدهي بدهکار (بقره280) و يک مورد به معناي کمک و کار نيک (نساء114) مي‌باشد. [۴۳] همان طور که معلوم گرديد در فرهنگ قرآن، صدقه مفهوم عميق و گسترده اي دارد، که شامل عناوين گوناگون مادي و معنوي از واجب و مستحب مي‌گردد، يعني زکات، انفاق، وقف و ساير وجوهات خيرات و مبرات از مصاديق يا معاني صدقه هستند. در اين بخش ضمن بررسي آيات صدقه مستحب که صدقه جاريه نيز ناميده مي‌شود، کاربرد گونه هاي بلاغت و اسلوب بياني آن قرار گرفته است. از جمله مواردي که ارتباط معنايي وقف به عنوان صدقه جاريه در قرآن آمده است: «يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَي کَالَّذِي ينْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْدًا لَا يقْدِرُونَ عَلَي شَيءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الْکَافِرِينَ» [۴۴] «اي کساني که ايمان آورده‌ايد. بخششهاي خود را با منت و آزار، باطل نسازيد. همانند کسي که مال خود را براي نشان دادن به مردم، انفاق مي‌کند؛ و به خدا و روزرستاخيز، ايمان نمي‌آورد؛ (کار او) همچون قطعه سنگي است که بر آن، (قشر نازکي از) خاک باشد؛ (و بذرهايي در آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاک‌ها و بذرها را بشويد) و آن را صاف (و خالي از خاک و بذر) رها کند. آن‌ها از کاري که انجام داده‌اند، چيزي به دست نمي‌آورند؛ و خداوند، جمعيت کافران را هدايت نمي‌کند.» اين آيه کلمه (الصدقات) منطبق بر وقف و ناظر به دستورات اخلاقي در شيوه پرداخت مال است که نبايد همراه با منت و اذيت براي تظاهر و ريا باشد. ابتداي آيه با تاکيد جمله با نداي بعيد آغاز شده، چرا که آزار واذيت در صدقات از صفات مومنان نيست؛ به همين دليل از لفظ نداي بعيد استفاده شده است. صنعت تشبيه نيز از ديگر اساليب بلاغي آيه چنين بيان شده، که ضايع کردن در اثر منت و آزار و اذيت به کسي تشبيه شده است که مالش را با رياکاري انفاق مي‌کند. و از جمله ديگر آرايه‌ها، صنعت عطف خاص بر عام است که در آيه 262 سوره بقره و در عبارت(منا واذي) مورد بررسي قرار گرفت. در نمونه ديگري از انطباق صدقه بر سنت حسنه وقف چنين مي‌خوانيم: «لَا خَيرَ فِي کَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَينَ النَّاسِ وَمَنْ يفْعَلْ ذَلِکَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا» [۴۵] «در بسياري از سخنان درگوشي (و جلسات محرمانه) آن‌ها خير و سودي نيست؛ مگر کسي که (به اين وسيله) امر به کمک به ديگران، يا کار نيک، يا اصلاح در ميان مردم کند؛ و هر کس براي خشنودي پروردگار چنين کند، پاداش بزرگي به او خواهيم داد.» تشويق به صدقه جاريه (وقف) در اين آيه با ايجاز و فصاحت تام بيان شده است. از جمله عطف (الصدقه) و (معروف) با (او) به عنوان معادل داراي مبالغه هستند، و عمل شرعي صدقه دال بر احسان ماندگار، وقف دارند. اسلوب تاکيد نيز دراين آيه مانند ديگر آيات وقف به صورت اطناب از طريق تکميل (احتراس) نمود پيدا کرده است. اين عنصر بلاغي چنين تعريف شده است: «و يا اطناب به شيوه تکميل است و آن احتراس (نگه داشتن) پاسداري کردن نيز ناميده مي‌شود چون در آن نگهباني و پرهيز نسبت به توهم خلاف مقصود است. تکميل يعني در کلامي که خلاف مقصود را به وهم مي‌اندازد چيزي بياوريم تا ايهام خلاف مقصود را بزدايد وآن دافع ايهام است، گاه در وسط کلام وگاه درآخر آن آيد.» [۴۶] مانندعبارت: (إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَينَ النَّاسِ).

اطلاق (نجوي) براي انسان(هُم) از باب مجاز است، زيرا انسان مسبب نجواست و ذات نجوا بر انسان اطلاق نمي‌شود.


قرض در لغت

واژه قرض از نظر لغوی به معنای قطع کردن و بریدن است و به قیچی هم از این نظر که چیزی را قطع می‌کند و می‌برد مقراض می‌گویند. وجه تسمیه این واژه به قرض واحسان ماندگار وقف، این است که آدمی با این اعمال نیک، اموال را از خود جدا می‌کند. در کلام خداوند همه جا کلمه قرض با صفت حسنه و به صورت (قرضاحسنا) آمده است. قرض که در قرآن مطرح می‌باشد دارای مصادیق مختلفی است که برخی از مهم‌ترین آن شامل حقوق مالی امام معصوم (علیهم السلام)، انفاق واجب و مستحب، شهادت در راه خدا، صدقات مستحبی و مصادیق انفاق فی سبیل الله می‌باشد. این بخش به معنای لغوی قرض وارتباط آن با وقف اختصاص گرفته است و سپس آیات مرتبط با قرض الحسنه، به تحلیل بلاغی و بیانی آن اشاره شده است. در قرآن می‌خوانیم: «مَنْ ذَا الَّذِی یقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً وَاللَّهُ یقْبِضُ وَیبْسُطُ وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ» [۴۷] «کیست که به خداقرض الحسنه‌ای دهد، (و از اموالی که خدا به او بخشیده، انفاق کند) تا آن را برای او، چندین برابر کند. و خداوند است (که روزی بندگان را) محدود یا گسترده می‌سازد؛ (و انفاق هرگز باعث کمبود روزی آن‌ها نمی‌شود) و به سوی او باز می‌گردید و پاداش خود را خواهید گرفت.» علامه طباطبایی در المیزان می‌نویسد: «من ذالذی یقرض الله قرضا حسنا معنای قرض معروف است، در اینجا صرف کردن اموال در راه خدا وام دادن به او شمرده شده زیرا در راه او مصرف می‌شود و چند برابر آن هم به ایشان عوض داده خواهد شد و خود این تعبیر ترغیب است.» [۴۸]. طبرسی نیز قرض را انفاق دانسته و در امر به نیکی و انفاق و از نظر تأکید در این که حتما پاداش خواهد داشت مانند قرض که باید پرداخت شود. [۴۹]. اسلوب استفهام در این آیه شریفه (مَنْ ذَا الَّذِی یقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً) برای تشویق و تعظیم آمده است و به جای فعل امر در اسلوبی نیکو به صورت استفهام ذکر شده است. کاربرد این اسلوب امتیازی بلاغی و از عناصر علم معانی محسوب می‌گردد. و بر معنی آن شکوه و زیبایی افزوده است: «یستعمل کا من الامر و النهی و الاستفهام فی اغراض اخری، یرجع فی ادراک‌ها الی الذوق الادبی و لایکون استعمال‌ها فی غیر ما وضعت لها، الا لطریقه ادبیه تجعل لهذا الاستعمال مزیه یترقی بها الکلام فی درجات البلاغه» [۵۰] دلیل بر استفهامی بودن جمله قبل، فعل مضارع منصوبی است که در جواب آن آمده است: «فیضاعفه نصبه علی جواب الاستفهام بالفاء» [۵۱] . واژه (قرضا) مفعول مطلق تاکیدی و مصدری موکد برای تحکیم معنای مورد نظر آمده است. هم چنین کلمات (یقبض ویبسط) طباق یا تضاد دارند. از دیگر آیات مرتبط با وقف آمده است: «وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» [۵۲] «و به خدا قرض الحسنه دهید، در راه او انفاق نمایید، و (بدانید) آنچه را از کارهای نیک برای خود از پیش می‌فرستید نزد خدا به بهترین وجه و بزرگ‌ترین پاداش خواهید یافت؛ و از خدا آمرزش بطلبید که خداوند آمرزنده و مهربان است.» راوندی و معاصران وی این آیه را دال بر امور وقف می‌داند، چنان که این عمل صالح برگ سبزی است که به گور فرستاده می‌شود. [۵۳]. چنان چه منظور از (قرضاحسنا) هر کار خیری باشد، وقف نیز می‌تواند یکی از مصادیق آن باشد چنان که از مصادیق خیر نیز می‌تواند محسوب شود. به همین دلیل در برخی از کتب آیات الاحکام این آیه در شمار آیات مربوط به وقف ذکر شده است. [۵۴]. در این آیه (هو) مبالغه و تاکید برای مفعول اول است که مرجع آن (قرضاحسنا) و در اصطلاح ضمیر فصل نامیده می‌شود. در عبارت (وماتقدموا لانفسکم من خیر) ذکر عام بعد ازخاص رخ داده؛ چرا که این جمله بعد از کلمات زکات و انفاق و قرض ذکر شده است. این عنصر بلاغی از اسلوبهای تأکید و اطناب شمرده می‌شود. [۵۵] فایده این نوع تاکید عمومیت دادن و اهتمام به خاص است. صنعت بلاغی تشبیه همانند آیات دیگر در این آیه به گونه استعاره تبعیه نمایان شده است. و احسان به فقیران و مستمندان مانند قرض دادن به خدا تشبیه شده است. همچنین در عبارت پایانی (ان الله غفور رحیم) صنعت فصل از عناصر علم معانی به کار رفته است، چرا که در این جمله اسمیه در جواب (استغفروا الله) آمده و بیان علت را توضیح می‌دهد. هدف از این تعلیل ترغیب و تشویق و دلالت بر مبالغه در صفت دارد. افزون بر آیه یاد شده، در قرآن می‌خوانیم: «مَنْ ذَا الَّذِی یقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ» [۵۶] «کیست که به خدا وام نیکو دهد (و از اموالی که به او ارزانی داشته انفاق کند) تا خداوند آن را برای او چندین برابر کند. و برای او پاداش پرارزشی است.» در تفسیر نمونه این آیه مطابق با سنت حسنه وقف دانسته شده است. [۵۷]. از جمله اسلوبهای تاکید، صنعت اعتراض است که از گونه های اطناب محسوب می‌شود. [۵۸] تفتازانی از علمای علم بلاغت در تعریف آن چنین گفته است: «اعتراض نزد این گروه چنین است که در بین کلام یا پایان آن یا در بین دو کلام متصل یا دوکلام غیر متصل یک جمله بدون محل اعراب یا بیشتر از آن را بیاوریم، برای نکته ای چه آن نکته دفع ایهام باشد چه غیر آن.» [۵۹] بنابراین درآیه مذکور (اقرضوا الله قرضا حسنا) دارای صنعت اعتراض بوده؛ چرا که بین (انّ) واسم آن و خبرش قرار گرفته است. این اعتراض به منزله صفت وتاکید بیشتر برای قرض دادن است.


باقیات صالحات

در نهایت مواردی از اعمال صالح است که مانند: صدقه، انفاق و قرض به نوعی با روح وقف سازگاری دارد. همه کارهای و اعمال صالح و مطلق کارهای نیک که از ارزش‌های پایدار و شایسته نزد خداوند وسیله نجات انسان در قیامت هستند، مشمول مفهوم وقف قرار دارد.

الباقیات الصالحات، این عبارت دوبار در قرآن به کار رفته است. از جمله سوره کهف: «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَالْبَاقِیاتُ الصَّالِحَاتُ خَیرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیرٌ أَمَلًا» [۶۰] «مال و فرزند، زینت زندگی دنیاست؛ و باقیات صالحات (ارزشهای پایدار و شایسته‌) ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخش‌تر است.»

چنان چه الباقیات الصالحات را به معنای اعمال صالح یا مطلق کارهای نیک بدانیم، وقف نیز از مصادیق عمل صالح است، به ویژه با توجه به این که در پاره ای از روایات، وسیله نجات انسان در قیامت دانسته شده. (مکارم شیرازی، 1379، ص445) در (المال والبنون زینه الحیاه الدنیا) صنعت بدیعی جمع وجود دارد، به این گونه که گوینده چند چند چیز را تحت یک حکم جمع کند. [۶۱] در عبارت (الباقیات الصالحات) موصوفی حذف شده و در واقع (الاعمال الصالحات) بوده است و الصالحات دال بر (الاعمال الصالحات) دارد و مقتضی ظاهر آن است که الباقیات موخر بیاید ولی در این آیه به دلیل آگاهی و تنبیه مخاطب بر آنچه بیان شد (مال و فرزندان زینت زندگی دنیاست)، برخلاف مقتضی ظاهر حال بیان شده است. و مقدم داشتن (الباقیات) به گونه ایجاز حذف آمده است.

در سوره بعد از کهف (الباقیات الصالحات) چنین توصیف شده است: «وَیزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًی وَالْبَاقِیاتُ الصَّالِحَاتُ خَیرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیرٌ مَرَدًّا) 

[۶۲] «(اما) کسانی که در راه هدایت گام نهادند، خداوند بر هدایتشان می‌افزاید؛ و آثار شایسته‌ای که (از انسان) باقی می‌ماند، ثوابش در پیشگاه پروردگارت بهتر، و عاقبتش خوب‌تر است.» خزایلی درباره این واژه گفته: «مراد از باقیات صالحات که در نزد پروردگار از جهت عمل و ثواب نیکوتر است، وقف تواند بود که صدقه باقیه است.» [۶۳] . بدیهی است که هر انسان مومنی مطلع بر خیربودن (الباقیات الصالحات) می‌باشد، که در این آیه با کاربرد تفضیل بر بلاغت و فصاحت کلام افزوده است.

نتایج

بررسی لغوی و اصطلاحی واژه وقف در فرهنگ لغت عربی و دانش نامه های قرآنی، بیانگر این مطلب که مهم‌ترین واژه های کلیدی وقف در قرآن کریم شامل: [انفاق]]، صدقه جاریه، قرض، باقیات صالحات (صدقه باقیه) هستند. که در تشویق به این احسان ماندگار و بی اعتبار خواند زندگی دنیا و ترجیح آخرت، نقش موثری دارند. اهمیت به سنت حسنه وقف با استدلال‌ها و استنباط‌های تفسیری متعدد به روش توصیفی بررسی شد، و دربخش اصلی مقاله صنایع ادبی و بلاغی این آیات مورد بحث قرار گرفت. بررسی فصاحت و بلاغت آیات وقف گواه این مطلب است که کلام اعجازگر خدای عزوجل در نهایت فصاحت و در اوج بلاغت و درجهت تأثیربخشی بیشتر کلام و تقریر و تثبیت آن در ذهن و اندیشه مخاطبان ظهور و بروز پیدا کرده است. که صنعت تأکید و گونه های اطناب سهم بیشتری را در شیوه های بیانی آیات وقف داشته است؛ چرا که کاربرد آن سبب تقویت و تاکید معنی در انتقال مفهوم و تاثیر گفتار نقش ویژه ای دارد. نظر به ابواب سه گانه علم بلاغت (معانی، بیان، بدیع)، نتایج این پژوه تحقیقی به صورت نمودار تنظیم و ارائه گردیده است، که طبق آن بیشترین آرایه ها از علم معانی بوده، و صنعت تاکید و گونه های متفاوت اطناب سهم به سزایی در تبیین و تایید این عمل شرعی داشته است.

نویسندگان

مهدی ناصری [۶۴] حسن برزنونی [۶۵]


پانویس

  1. لسان العرب ، ج9 ،ص359
  2. معجم مقاییس اللغه ، ج 4، ص115
  3. الصافات/24.
  4. المفردات فی غریب القرآن ، ج1، ص188
  5. المعجم الوسیط ، ج2 ، ص1052
  6. الصافات/24
  7. مختار الصحاح ، ج1 ، ص65
  8. لسان العرب ، ج9 ، ص359.
  9. الانعام /27.
  10. الانعام/30.
  11. سبأ/31
  12. الصافات / 24
  13. تحقیق فی کلمات القرآن الکریم ، ج14 ،ص181-182
  14. شرایع الاسلام ، ج1 ،ص343
  15. بیان اعجاز القرآن ، ص24 .
  16. مجموعه مقالات همایش وقف با تأکید بر آموزش عالی ایران ، ص588
  17. بقره / 254
  18. المفردات فی غریب القرآن ، ج1 ،ص502
  19. نشریه تخصصی وقف میراث جاودان ، ش30 ، ص107
  20. آل عمران/92
  21. بیان المعانی ، ج5 ، ص366
  22. مجموعه مقالات ساختار وقف در جهان اسلام ، ص54 .
  23. الطراز لأسرار البلاغه و علوم حقائق الاعجاز ، ج3 ،ص 61.
  24. البقره / 177.
  25. البقره/215.
  26. المغنی ، ج6 ، ص 21
  27. الطراز لأسرار البلاغه و علوم حقائق الاعجاز،ج3 ، ص 178-171
  28. البدیع فی البدیع ،ص 152.
  29. البقره / 254.
  30. دعائم الاسلام و بیان حلال و حرام و قضایا و احکام ، ج2 ،ص340.
  31. مجموعه مقالات همایش وقف با تاکید بر آموزش عالی ایران ، ص575.
  32. جواهر البلاغه ، ص146.
  33. البقره/261.
  34. البقره/262.
  35. تفسیر الطبری جامع البیان عن تاویل أی القرآن ،ج5 ،ص512.
  36. بیان المعانی ، ج5 ،ص512 .
  37. التقان فی علوم القرآن ،ج2 ،ص226.
  38. الملخص الفقهی ، ج2،ص201.
  39. المفردات فی غریب القرآن ، ج1 ،ص278.
  40. قاموس قرآن ،ج 4 ، ص 116.
  41. کشاف اصطلاحات الفنون ، ج2 ، ص1074.
  42. تبیین اللغات لتبیان الآیات ، ص637.
  43. تبیین اللغات لتبیان الآیات ، ص637.
  44. البقره/264.
  45. النساء/114.
  46. شرح فارسی مختصر المعانی ، ص527.
  47. البقره/245.
  48. المیزان فی تفسیر القرآن ، ج2 ،ص298.
  49. مجمع البیان فی تفسیر القرآن ،ج2،ص450.
  50. شرح جواهر البلاغه ، ج2 ،ص159.
  51. ایجاز البیان عن معانی القرآن ، ج1 ، ص161.
  52. المزمل/20.
  53. ادوار فقه ، ج2 ، ص151.
  54. احکام قرآن ، ص 137.
  55. الطراز لأسرار البلاغه و علوم حقائق الاعجاز ،ج3 ، ص 177-178.
  56. الحدید/11.
  57. تفسیر نمونه ، ج27 ،ص146.
  58. الطراز لأسرار البلاغه و علوم الاعجاز ، ج3 ، ص 177-178.
  59. شرح فارسی مختصر المعانی ، ص 536.
  60. الکهف/46.
  61. شرح فارسی مختصر المعانی ، جلد ، 2 ، ص 277.
  62. مریم/76.
  63. احکام قرآن ، ص137.
  64. استاد یار گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه قم
  65. دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی دانشگاه قم