جهل
جهل، واژهای در قرآن و حدیث، که مخالف علم می باشد.
جهل یعنی عدم آگاهی و علم.
محتویات
معنای لغوی
جهل در لغت به معنای ندانستن است، [۱] [۲] [۳] راغب اصفهانی [۴] آن را سه گونه تحلیل کرده است: خالی بودنِ نفس از علم و آگاهی، که معنای اصلی واژه است؛ اعتقاد به چیزی برخلاف آنچه در واقع هست؛ انجام دادن کاری برخلاف آنچه باید انجام شود، چه آن را صحیح بداند چه نداند. جهالت نیز به معنای انجام دادن ناآگاهانه یک عمل است. [۵] ، همچنین جهل در معنایی اعم از معنای «حُمق» جهل به امورِ جاری عادی) به کار رفته است. [۶]
تعریف
جهل، مقابل علم بوده و به معنای نبود آگاهی و علم در کسی است که استعداد دانستن را دارد؛ بنابراین، به جمادات و حیوانات، جاهل و عالم اطلاق نمیشود، زیرا نسبت میان علم و جهل، نسبت عدم و ملکه است. در برخی مباحث علم اصول ، جهل به عنوان یکی از حالات مکلف ( شک ، ظن و علم) نسبت به حکم واقعی ، مطرح میشود و برای انسانی که دارای چنین جهلی است احکام خاصی مقرر شده است. [۷] [۸] [۹] [۱۰]
جهل در قرآن
در آیه ۱۳۸ سوره اعراف، موسی علیه السلام به قوم خود، که از او تقاضای خدایی برساخته داشتند، نسبت جهل داده است. در آیه ۷۲ سوره احزاب، انسان که «بار امانت » را پذیرفته، «جَهول» خوانده شده است. در آیا ۱۷ سوره نساء، ۵۴ سوره انعام و ۱۱۹ سوره نحل، واژه جهالت در مورد کسانی به کار رفته است که از سرِ نادانی کار ناشایستی انجام دادهاند.
جهالت در آیه ۱۷ سوره نساء
در معنای واژه جهالت در آیه ۱۷ سوره نساء چند قول ذکر شده است، از جمله نافرمانی خدا از روی جهالت و نیز اینکه گناهکاران سرانجامِ ناپسند عمل خود را نمیدانند. همچنین گفته شده که این آیه ناظر به کسانی است که نمیدانند کارشان گناه است. معنای دیگر این است که چنین افرادی که لذت فانی را بر لذت باقی ترجیح دادهاند، اهل جهالتاند. [۱۱]
دیدگاه علامه طباطبائی
علامه طباطبائی ذیل آیه یاد شده) بر آن است که جهل ذاتاً در مقابل علم قرار میگیرد، اما چون آدمیان از یک طرف رفتار خود را ناشی از علم و اراده میدانند، و از طرف دیگر معترفاند که رفتار ناپسند و گناهانی که به دلیل تسلیم شدن به هوای نفس، از آنان سرزده، ناشی از فقدان آگاهی و عدم حضور عقل تشخیصدهنده حسن و قبح است، به این سبب به ابن اشخاص در عرف آنان جاهل گفته میشود چرا که علم و ارادهآنها در احتراز از اعمال ناپسند مؤثر نیست. در توجیه اتصاف آدمی به ظلوم و جهول [۱۲] نیز گفته شده که این دو صفت، برای موجودی به کار میرود که، از باب عدم و ملکه، شأن اتصاف به عدالت و علم را نیز دارد. [۱۳]
دیدگاه فخررازی
فخررازی [۱۴] سه احتمال را در باره معنای جهل مطرح کرده است: استهزا کردن دلیل جهل است و منصب نبوت منافی اقدام به آن است، به همین سبب موسی نه از خودِ استهزا، بلکه از سبب آن، که جهل است، به خدا پناه میبرد؛ احتمال دیگر این است که بگوییم پناه میبرم به خدا از اینکه در زمره کسانی باشم که نمیدانند استهزای امور دینی مستلزم عقوبت شدید است؛ خودِ استهزا گاه جهل و جهالت خوانده شده چنانکه از برخی لغویان نقل شده که جهل ضد حلم است. در تفسیر آیه ۳۵ سوره انعام نیز، که در آن خطاب به پیامبر آمده است که «از جاهلان مباش»، گفته شده است نهی از اینکهپیامبر از جمله جاهلان باشد، دلیل بر آن نیست که وی از مردم زمانهاش اطاعت کرده و دین آنها را پذیرفته، بلکه مقصود این است که شایسته نیست پیامبر از انکار و تکذیب آنها اندوهگین و نالان شود و اگر چنین کند حالتش به آنان شباهت خواهد یافت. [۱۵] در توضیحِ خطابِ «اَعْرِضْ عَنِ الجاهِلین» به پیامبر اکرم، در آیه ۱۹۹ سوره اعراف، گفته شده که مراد از روی گرداندن از جاهلان این است که پیامبر در مواجهه با مردم، ناهنجاریهای رفتار و اخلاق آنان را تحمل کند و سخنان و کردارهای ناپسند آنان را تلافی نکند. [۱۶]
ایزوتسو و جهل در قرآن
توشیهیکو ایزوتسو، به تبعیت از گولدتسیهر، بحث از واژه جهل و واژه مقابل آن در قرآن را از دیدگاهی عمیقتر و کلیتر مطرح کرده است. وی در کتاب خدا و انسان در قرآن، ضمن یادآوری این نکته که به نوشته گولدتسیهر پیش از اسلام جهل مخالف حلم بوده نه علم، یادآور شده است که بدون دانستن معنای دو واژه جهل و حلم، به سختی میتوان نظام روانشناسی عرب پیش از اسلام را درک کرد. ایزوتسو سه معنا برای جهل ذکر کرده است: معنای اولِ ناظر به نوع رفتار عرب پیش از اسلام و الگوی مشخص رفتار انسانی است که نمیتواند بر نفس خود مسلط شود و با اندک تحریکی برانگیخته میشود و بیآنکه به پیامد عمل خود بیندیشد، اقدام میکند، نقطه مقابل این جهل، حلم است به معنای مهار و خاموش کردن چنین حالتی. معنای دوم جهل، که به شدت وابسته به معنای اول است، تأثیر منفی آن بر قوه تعقل آدمی است که تعقل را سست میکند، اگرچه جهل در انسان یک حالت ثابت نیست و موقتی است، اما اگر [[[انسان]] دائم دچار آن شود و به آن عادت کند، قدرت درک و داوری عمیق را در باب چیزها از دست میدهد و دیگر شایستگی ندارد که در باره هیچ موضوعی داوری کند. معنای سوم و کم رواجتر و کماهمیتتر جهل، نادانی است، و در قرآن جهل بیشتر به معنای اول و دوم بهکار رفته و معنای سوم کمتر استعمال شده است، ایزوتسو سپس نتیجه عمیقتر و کلیتری از بحث خود گرفته است. به عقیده وی، تقابل جهل و حلم و آنچه در معنای جهل در ارتباط انسان با انسان گفته شد، ویژگی عرب جاهلی بوده، اما پس از اسلام این رابطه افقی انسان ـ انسان، به رابطه عمودی انسان ـ خدا تبدیل شده است و اعراب مشرک در باره خدا جهل اختیار کردند، ایزوتسو، از همینجا مفهوم جهل را با واژه کلیدی دیگری در قرآن، یعنی « کفر »، پیوند زده است.
جهل در روایت
جهل در روایات و احادیث پیامبر و امامان شیعه نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته است. در بیشتر این احادیث جهل به مثابه وصفی در مقابل عقل معرفی شده است. [۱۷] در این احادیث از صفات و حالاتی که به جاهل نسبت داده میشود نظیر شقی، [۱۸] فریبکار، خودپسند، [۱۹] ستم، تجاوزگری، سخن گفتن بدون تدبر و رویگرداندن از فضائل [۲۰] و نیز تقابلی که میان عقل و جهل نهاده میشود میتوان استنباط کرد که جهل نوعی حالت اخلاقی منفی است. در حدیثی از حضرت علی علیهالسلام، که در آن به امام حسن علیهالسلام سفارش شده که در مقابل جاهل، حلم پیشه کند، صریحاً حلم به معنای عقل) و جهل مقابل هم قرار گرفتهاند. [۲۱] در احادیث، جهل شدیدترین نوع فقر، [۲۲] دشمن آدمیان، [۲۳] «ذُلّ» [۲۴] و « ظُلمت » [۲۵] تلقی شده است. پیامبر اکرم حتی عبادات جاهل را در مرتبهای پایینتر از کارهای عادی فرد عاقل میداند. [۲۶]
نشانههای جهل
در برخی احادیث نشانههای جهل معرفی شده است، مانند تجسس کردن در اموری که به فرد مربوط نیست. [۲۷] در حدیثی دیگر، تکبر آلتِ دستِ جهل قلمداد شده است. [۲۸] امام صادق علیهالسلام جهل را با سرشت آدمی آمیخته و کلید آن را خشنود بودن به آن دانسته است، [۲۹] در بیان ایشان، پایینترین مرتبه جهل این است که فرد جاهل بدون شایستگی ادعای علم کند، مرتبه میانی آن، جهل به جهل و بالاترین مرتبه آن انکار علم است. [۳۰] به گفته حضرت علی علیهالسلام آدمیان دشمن آن چیزی هستند که نمیدانند. [۳۱] امام صادق علیهالسلام در حدیثی دیگر میفرماید خداوند، دشمنِ پیرِ جاهل و نادان است، [۳۲] و مجلسی در توضیح این حدیث [۳۳] یادآور میشود که دلیل اختصاص یافتن جهل به پیر در این حدیث، این است که وی در طول زمان میتوانسته جهل خود را رفع کند. با تمام اینها در حدیثی، جهل از جمله شش چیزی دانسته شده که وجود آنها در آدمی ناگزیر است. [۳۴]
منابع
(۱) قرآن.
(۲) ابنشعبه، تحفالعقول عن آلالرسول، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ ش.
(۳) احمدبن محمد برقی، کتاب المحاسن، چاپ جلالالدین محدث ارموی، قم ۱۳۳۱ ش .
(۴) اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغه و صحاحالعربیه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷.
(۵) خلیلبن احمد، کتابالعین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
(۶) حسینبن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریبالقرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت.
(۷) طباطبائی، المیزان.
(۸) طوسی، التبیان.
(۹) حسنبن عبداللّه عسکری، الفروق اللغویه، قاهره ۱۳۵۳، چاپ افست قم.
(۱۰) محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۱۱) محمدبن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، چاپ یوسف الشیخ محمد بقاعی، بیروت ۲۰۰۵.
(۱۲) کلینی، الکافی.
(۱۳) مجلسی، بحارالانوار.
(۱۴) محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قم ۱۳۸۰ ش.
(۱۵) محمدمهدیبن ابیذر نراقی، جامعالسعادات، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
عناوین مرتبط
آثار جهل
اقسام جهل
منبع
فرهنگنامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۳۸۸، برگرفته از مقاله «جهل».
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جهل»، شماره۵۲۸۹.
پانویس
- ↑ کتابالعین، خلیلبن احمد، ج۳، ص۳۹۰، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
- ↑ الصحاح:تاجاللغه و صحاحالعربیه، اسماعیلبن حماد جوهری، ج۴، ص۱۶۶۳، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷.
- ↑ القاموس المحیط، محمدبن یعقوب فیروزآبادی، ج۳، ص۳۵۳، چاپ یوسف الشیخ محمد بقاعی، بیروت ۲۰۰۵.
- ↑ المفردات فی غریبالقرآن، حسینبن محمد راغب اصفهانی، ذیل واژه، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت.
- ↑ کتابالعین، خلیلبن احمد، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
- ↑ الفروق اللغویه، حسنبن عبداللّه عسکری، ج۱، ص۸۱، قاهره ۱۳۵۳، چاپ افست قم.
- ↑ المنطق، مظفر، محمد رضا، ص۱۷.
- ↑ کتاب التعریفات، جرجانی، محمد بن علی، ص۳۶.
- ↑ فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، جعفر، ج۲، ص (۲۱۱- ۲۱۰).
- ↑ کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تهانوی، محمد اعلی بن علی، ج۱، ص (۲۵۴- ۲۵۳).
- ↑ التبیان، طوسی، ج۳، ص۱۴۶.
- ↑ احزاب/سوره۳۳، آیه۷۲.
- ↑ المیزان، طباطبائی، ج۴، ص۲۳۹.
- ↑ التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، محمدبن عمر فخررازی، ج۳، ص۵۴۳، ذیل بقره:۶۷، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
- ↑ التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، محمدبن عمر فخررازی، ج۱۲، ص۵۲۰، ذیل انعام:۳۵، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
- ↑ التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، محمدبن عمر فخررازی، ج۱۲، ص۵۲۰، ذیل انعام:۳۵، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
- ↑ الکافی، کلینی، ج۱، ص۱۰۲۹.
- ↑ الکافی، کلینی، ج۱، ص۲۷.
- ↑ الکافی، کلینی، ج۱، ص۲۷.
- ↑ تحفالعقول عن آلالرسول، ابن شعبه، ج۱، ص۲۹، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ ش.
- ↑ [http://lib.eshia.ir/15139/1/222/%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%AD%D9%84%D9%85 تحفالعقول عن آلالرسول، ابنشعبه، ج۱، ص۲۲۲، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ ش.]
- ↑ کتاب المحاسن، احمدبن محمد برقی، ج۱، ص۱۷، چاپ جلالالدین محدث ارموی، قم (۱۳۳۱ ش.
- ↑ کتاب المحاسن، احمدبن محمد برقی، ج۱، ص۱۹۴، چاپ جلالالدین محدث ارموی، قم (۱۳۳۱ ش.
- ↑ الکافی، کلینی، ج۱، ص۲۶.
- ↑ الکافی، کلینی، ج۱، ص۲۹.
- ↑ کتاب المحاسن، احمدبن محمد برقی، ج۱، ص۱۹۳، چاپ جلالالدین محدث ارموی، قم (۱۳۳۱ ش.
- ↑ تحفالعقول عن آلالرسول، ابنشعبه، ج۱، ص۳۱۷، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ ش.
- ↑ [http://lib.eshia.ir/15139/1/396/%D8%A7%D9%84%D8%AA%D9%83%D8%A8%D8%B1 تحفالعقول عن آلالرسول، ابنشعبه، ج۱، ص۳۹۶، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ ش.]
- ↑ بحارالانوار، مجلسی، ج۱، ص۹۳.
- ↑ بحارالانوار، مجلسی، ج۱، ص۹۳.
- ↑ بحارالانوار، مجلسی، ج۱، ص۹۴.
- ↑ بحارالانوار، مجلسی، ج۱، ص۹۰.
- ↑ بحارالانوار، مجلسی، ج۱، ص۹۰.
- ↑ الکافی، کلینی، ج۱، ص۱۶۴.