حرص

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

‌میل شديد به چيزى يا براى به دست آوردن چيزى را حرص می نامند. حِرص، از رذایل اخلاقی به شمار می‌رود. از آن به مناسبت در باب هاى اجتهاد و تقلید، حج ، تجارت و شهادات سخن گفته‌ اند.

معنای حرص

حرص مصدری عربی است و یکی از دو معنای اصلی آن خواستن و تمایل بسیار زیاد به چیزی است. در فارسی در برابر آن « آز » و « زیادت جویی » را به کار برده اند. [۱] [۲] [۳] واژه حرص در احادیث و متون اخلاقی بار معنایی منفی یافته، اما در قرآن بیش‌تر در همان معنای لغوی به کار رفته است.

۱) حرص در قرآن و تفاسیر

در قرآن واژه حرص پنج بار به کار رفته است. - در آیه ۹۶ سوره بقره ، [۴] از میل شدید قوم یهود به زندگی طولانی در دنیا با تعبیر توبیخ آمیز «اَحْرَصَ النّاسِ علی حَیوةٍ» (حریص ‌ترین مردم بر زندگی) یاد شده است. منشأ این حرص یهود آن است که می‌دانند به علت کفر ، در آخرت سرنوشتی جز عذاب و محروم شدن از نعمت های الهی ندارند. [۵] [۶] در چند آیه نیز این واژه برای بیان خیرخواهی شدید پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به مردم و عزم ایشان بر هدایت انسان‌ها به کار رفته است. [۷] [۸] [۹] [۱۰] [۱۱] [۱۲] [۱۳] [۱۴] [۱۵] [۱۶] آیه ۱۲۹ سوره نساء ، هم متضمن معنای لغوی حرص است.

واژه مترادف هلوع

واژه مترادف حرصِ اصطلاحی در قرآن کریم «هَلُوع» است. [۱۷] براساس آیه ۱۹ سوره معارج ، خداوند انسان را هلوع آفریده است. مفسران این واژه را « بسیار حریص و ناشکیبا » معنا کرده اند. [۱۸] [۱۹] [۲۰] گویا این معنا مستند به آیات ۲۰ و ۲۱ سوره معارج است که می‌گوید: چون شرّی به انسان برسد، بسیار جزع و بی تابی می‌کند و چون خیری به او رسد، بخل می‌ورزد. [۲۱] [۲۲] [۲۳] [۲۴]

فایده صفت حرص

به نظر مفسران، این صفت را خداوند در نهاد انسان قرار داده است تا به کمک عقل ، آن را برای رسیدن به خیر و حفظ آن (حرص بر خیر) و گریز از شر به کار برد؛ بنابراین، لحن توبیخ آمیز آیات ۱۹ تا ۲۱ سوره معارج متوجه سوء تدبیر برخی انسان‌ها در استفاده از این صفت است و ناظر به اصل صفت، که آفرینش خداوندی است، نیست. [۲۵] [۲۶] [۲۷] [۲۸] [۲۹]

۲) حرص در احادیث

حرص ورزيدن نسبت به دنیا صفتى ناپسند است که در احاديث متعدد نکوهش شده و از ريشه‌ هاى کفر ، [۳۰] از نشانه‌ هاى شقاوت انسان، [۳۱] سبب معصیت حضرت آدم و حوا [۳۲] و دعوت کننده به ارتکاب گناهان [۳۳] شمرده شده است. مصداق های حرص معمولاً در احادیث ذکر گردیده است و به حسب مورد، حرص بار معنایی مثبت یا منفی دارد.

مصداق حرص مثبت

نمونه قِسم نخست، احادیثی است که در آن‌ها به حرص بر انجام دادن کارهای خیر سفارش شده [۳۴] یا حرص بر فهم دین ( فقه ) و جهاد در راه خدا از نشانه های مؤمنان دانسته شده است. [۳۵] در مقابل، حرص بر دنیا، مال و قدرت نکوهش شده است. [۳۶] [۳۷]

حرص مذموم

براساس احادیث، حرصِ مذموم تلاش بیهوده ای است که انسان برای کسب آنچه بیش از نیاز اوست انجام می‌دهد [۳۸] و این در واقع نشانه خرسند نبودن او به رزقی است که خداوند برایش مقدر کرده است [۳۹] [۴۰] [۴۱] ازاین رو ترک حرص موجب فزونی رزق انسان دانسته شده است. [۴۲] ریشه حرص دنیا دوستی و نیز سوء ظن به خداست [۴۳] [۴۴] [۴۵] [۴۶] که با ایمان به خدا قابل جمع نیست. [۴۷] [۴۸]

ماهیت حرص

در احادیث، به ماهیت حرص و خصوصیات حریص نیز اشاره شده، از جمله این‌که حرص امری غیر عقلانی [۴۹] و اسارت آور است که تا دم مرگ انسان حریص را رها نمی‌سازد. [۵۰] [۵۱] امام سجاد علیه‌السلام حرص را اولین گناهی دانسته است که انسان (آدم و حوا) مرتکب آن شد و آنچه را که بدان نیاز نداشت خواست. [۵۲] حضرت علی علیه‌السلام نیز حرص بر دنیا را پست ‌ترین پستی ها خوانده است. [۵۳] از طرفی، وجود عوامل درونی و بیرونی برای سوق دادن انسان‌ها به حرص ورزیدن، موجب شده است که معصومین علیهم‌السلام پیروان خود را با تأکیدات مختلف از آزمندی نهی کنند. [۵۴] [۵۵] [۵۶] [۵۷] آنها در ادعیه خود نیز از خداوند درخواست کرده‌اند که ایشان را از این رذیله اخلاقی حفظ فرماید. [۵۸] آنان پیروان خود، به ویژه حاکمان ، را از مشورت با انسان حریص نیز بازداشته اند، چرا که حرص، آزمندی و نیز میل بر ستمگری را در نظر انسان نیکو جلوه می‌دهد. [۵۹] [۶۰]

راه مهار حرص

به رغم نکوهش فراوان حرص بر دنیا، در تعلیم معصومین علیهم‌السلام، کسب مال از راه حلال و بی نیازی جستن از دیگران از برترین عبادات است. [۶۱] در احادیث اخلاقی، قناعت [۶۲] [۶۳] و یاد مرگ [۶۴] [۶۵] موجب مهار حرص دانسته شده است. براساس احادیث، مفاهیمی چون توکّل [۶۶] و زهد [۶۷] [۶۸] نیز از مفاهیم مخالف حرص اند.

پیامدهای حرص

در احادیث به نقش تأثیرگذار حرص و نیز پیامدهای زیان بار آن اشاره شده است، از جمله آن‌که حرص به همراه کبر و حسد سه ریشه کفرند [۶۹] و حرص موجب غفلت از یاد خداوند می‌شود که خود عظیم ‌ترین فساد است. [۷۰] همچنین ناامیدی از خداوند <ref> [۷۱]

و ناخرسندی به رضای او را به دنبال دارد. <ref> [۷۲]

انسان حریص قیامت را از یاد می‌برد <ref> [۷۳]

<ref> [۷۴]

و به دام گناهان می‌افتد <ref> [۷۵]

که کذب ، ظلم ، قطع رحم و کسب درآمد از راه حرام از جمله آن هاست. <ref> [۷۶]

<ref> [۷۷]

بنابراین، انسان حریص خود را در معرض غضب الهی قرار می‌دهد و خود را گرفتار عقاب سخت و بی پایانی می‌کند <ref> [۷۸]

که نتیجه آن محروم شدن از نعمت های اخروی است. <ref> [۷۹]

<ref> [۸۰]

رابطه حرص و معیشت

از دیگر نتایج حرص، گرفتار شدن به فقر است. <ref> [۸۱]

اساساً به بیان حضرت علی علیه‌السلام فقر همان حرص است، <ref> [۸۲]

زیرا انسان حریص با حرص خود، روزی ای را که خداوند برایش تقدیر کرده است از خود سلب می‌کند و این عین فقر است. به علاوه، بنابر حدیثی که ابن بابویه <ref> [۸۳]

روایت کرده، حرص یکی از پنج خصلتی است که موجب گردآمدن اموالِ نامشروعِ فراوان می‌شوند. در دیگر روایات، حرص نشانه پستی <ref> [۸۴]

و شقاوت <ref> [۸۵]

و نیز جامع عیب های زشت <ref> [۸۶]

بیان شده است. بنابه سخن امام صادق علیه‌السلام، حرص آسایش زندگی را از فرد سلب می‌کند، <ref> [۸۷]

زیرا فکر و بدن او به علت نگرانی بی فایده از سرنوشتی که سرانجام به سراغش خواهد آمد و نیز به علت حُزن بر دارایی‌هایی که هنوز به دست نیاورده، همواره در رنج و کسالت است. <ref> [۸۸]

لفظ حرص در احادیث

در روایات اخلاقی، گاهی از الفاظ و اصطلاحاتی استفاده شده است که معنایی نزدیک به حرص دارد یا ناظر به لوازم و نتایج آن است، مثل شُحّ، شَرَه و نَهمَة <ref> [۸۹]

<ref> [۹۰]

<ref> [۹۱]

<ref> [۹۲]

و اصطلاحات «طَلَبُ الدُّنیا»، «جَمْعُ المال» و «طُولُ الْاَمَل». <ref> [۹۳]

<ref> [۹۴]

<ref> [۹۵]

<ref> [۹۶]

با این حال در برخی روایات ، اصطلاحات یاد شده در عرض حرص و به عنوان رذیله ای مستقل مطرح شده اند، از جمله آرزوهای دور و دراز که به همراه حرص از نتایج دنیا دوستی معرفی شده است. <ref> [۹۷]

<ref> [۹۸]

بعضی روایات نیز، بدون کاربرد لفظ حرص یا تعبیرات مترادف آن، بر مفهوم حرص دلالت می‌کنند. <ref> [۹۹]

۳) حرص در اخلاق و عرفان

در کتاب های اخلاقی حرص در برابر قناعت قرار گرفته <ref> [۱۰۰]

<ref> [۱۰۱]

و تعریفی نزدیک به تعریف موجود در احادیث برای آن ذکر شده است. به بیان نراقی (متوفی ۱۲۰۹)، <ref> [۱۰۲]

حرص حالتی نفسانی است که موجب می‌گردد انسان بدون این‌که به حد معینی اکتفا کند، به جمع آوری اموالی بپردازد که نیازی به آن‌ها ندارد. از این رو، به گفته مُسکویه (متوفی ۴۲۱) <ref> [۱۰۳]

ترک حرص در کسب حلال ، خود یکی از فضائل اخلاقی است. راغب اصفهانی (متوفی ۵۰۲)، <ref> [۱۰۴]

ریشه حرص را فقر و ترس از آن دانسته است. غزالی (متوفی ۵۰۵) در احیاء علوم الدین، <ref> [۱۰۵]

ضمن تأیید این مطلب، به تکمیل آن پرداخته و قناعت نکردن انسان فقیر و نیز دل سپردن انسان به آرزوهای دور و دراز <ref> [۱۰۶]

را موجب گرفتار شدن به دام حرص دانسته است. نراقی نیز <ref> [۱۰۷]

<ref> [۱۰۸]

حرص را یکی از نتایج و لوازم قوه شهوت و نیز قوی ‌ترین مظهر دنیادوستی و مشهورترین گونه آن دانسته است.

آثار حرص ورزیدن

علمای اخلاق به بیان آثار حرص نیز پرداخته اند. غزالی <ref> [۱۰۹]

معتقد است کسی که چیزی را ندارد و در عین حال به قناعت روی نمی‌آورد، ممکن است گرفتار حرص شود. بروز این حرص، به طمع (چشم داشت به اموال دیگران) یا تلاش برای کسب درآمد زندگی از هر طریق منجر می‌شود. به نظر او، <ref> [۱۱۰]

چنین شخصی در صورت اول گرفتار اخلاق زشت خواهد شد و به انواع منکرات دست خواهد زد. <ref> [۱۱۱]

به باور غزالی، <ref> [۱۱۲]

کمترین ضرر حرص مشغول شدن انسان به اموری است که عمر و وقت او را ضایع می‌سازد.

درمان حرص

در منابع اخلاقی، برای درمان حرص مجموعه ای از دستورهای عملی و نظری ذکر شده است، مانند میانه روی در معیشت و اعتدال در انفاق ، پرهیز از نگرانی بیهوده درباره آینده، اندیشیدن به فضیلت قناعت و زشتی حرص و طمع و غیره. <ref> [۱۱۳]

<ref> [۱۱۴]

حرص در کتب عرفانی

در کتاب های عرفان و تصوف از الفاظ مختلفی برای بیان مفهوم حرص استفاده شده است. مثلا حارث محاسبی (متوفی ۲۴۳)، <ref> [۱۱۵]

ضمن ذکر مطالبی درباره قناعت و تواضع ، مفاهیم متضاد آن‌ها را، به ترتیب، مُکاثَرَة (افزون طلبی در مال) و کبر بیان کرده است و به گفته او، زیاده روی در غذا خوردن موجب «شَرَه و رَغبَة» می شود. <ref> [۱۱۶]

<ref> [۱۱۷]

<ref> [۱۱۸]

نجم رازی (متوفی ۶۵۴) <ref> [۱۱۹]

هم با الهام از آیه «... شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ اَهْلُونا...»، <ref> [۱۲۰]

یکی از آفات مال و جاه را «اشتغال» به جمع و حفظ و صرف آن در امور و لذات دنیوی ذکر کرده است که می‌توان آن را بر مفهوم حرص منطبق دانست. قُشَیری <ref> [۱۲۱]

نیز مراد از کلمه «جَحیم» (آتش پرحرارت) را در آیه «وَ اِنَّ الْفُجّارَ لَفی جَحیمٍ» <ref> [۱۲۲]

حرص بر دنیا خوانده است. به اعتقاد ابن عربی (متوفی ۶۳۸)، <ref> [۱۲۳]

حرص در معنای مثبت آن، از مقاماتِ (و نَه حالات) عرفانی است و درنتیجه همواره به همراه انسان خواهد بود. وی، <ref> [۱۲۴]

با استفاده از آیات و روایات، دو طرفِ محمود و مذموم برای حرص در نظر گرفته و طرف محمود آن را از صفات «عالِم وارث کامل» که رهبر امت است و پیوسته بر صلاح ایشان اهتمام می‌ورزد معرفی کرده است.

حرص درمتون عرفانی

در متون عرفانی، غالباً از حرص تعریف صریحی نشده، بلکه عبارات آن‌ها بیش‌تر ناظر بر نهی از آن است. به علاوه، تطبیق مراد این عبارات بر حرص نیز با داشتن سابقه ذهنی از تعریف آن در متون اخلاقی میسر است. مثلاً حارث محاسبی <ref> [۱۲۵]

از قول برخی صحابه بیان داشته که بدترین مردم کسی است که از دنیا بیش از نیازش اخذ کند. <ref> [۱۲۶]

<ref> [۱۲۷]

<ref> [۱۲۸]

نجم رازی <ref> [۱۲۹]

نیز در تعریف « اشتغال »، این عبارت را بیان کرده است: « تضییع عمر است در جمع و حفظ مال و صرف و خرج آن در تحصیل مرادات دنیوی و مستلذّات نفسانی و تمتعات حیوانی»، که می‌توان آن را مطابق با تعریف حرص در منابع اخلاقی دانست.

حکم فقهی حرص

بنابر قول برخى از شرايط مرجع تقلید، علاوه بر عدالت، حريص نبودن بر دنيا است. بنابر اين، تقليد از مجتهد حريص به دنيا جایز نيست. <ref> [۱۳۰]

<ref> [۱۳۱]

حريص، از جمله افرادى است که مشورت با آنان مکروه است. <ref> [۱۳۲]

از آداب تجارت، میانه روی در کسب است؛ به گونه‌اى که نه سر از آزمندی در آورد و نه خود و خانواده‌اش در مضيقه قرار گيرند. <ref> [۱۳۳]

از اسباب تهمت که موجب عدم پذيرش گواهی شاهد مى‌شود، حريص بودن وى بر اداى شهادت است؛ بدين معنا که پيش از درخواست قاضی مبادرت به ادای شهادت کند. در اينکه حرص بر اداى شهادت مطلقا موجب رد شهادت مى‌شود يا تنها در حقوق متعلق به مردم، نه حق الله، اختلاف است. <ref> [۱۳۴]

<ref> [۱۳۵]

<ref> [۱۳۶]

برخى بر رد شهادت در حق الناس اشکال کرده‌ اند. <ref> [۱۳۷]

فهرست‌منابع

(۱) علاوه بر قرآن.

(۲) ابن بابویه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم ۱۳۶۸ش.

(۳) ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، چاپ مهدی لاجوردی، قم ۱۳۶۳ش.

(۴) ابن بابویه، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.

(۵) ابن بابویه، کتاب مَن لایحضُرُه الفقیه، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۴۰۴.

(۶) ابن بابویه، معانی الاخبار، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ش.

(۷) ابن حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر.

(۸) ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول صلی اللّه علیهم، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش.

(۹) ابن عربی، الفتوحات المکیة، بیروت: دارصادر.

(۱۰) ابن فارس، معجم مقاییس اللغة.

(۱۱) ابن منظور، لسان العرب.

(۱۲) احمدبن محمد برقی، کتاب المحاسن، چاپ جلال الدین محدث ارموی، قم (۱۳۳۱ش (.

(۱۳) حارث محاسبی، رسالة المسترشدین، چاپ عبدالفتاح ابوغدّه، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۸.

(۱۴) حارث محاسبی، الوصایا، چاپ عبدالقادر احمد عطا، (قاهره ۱۳۸۴/ ۱۹۶۵).

(۱۵) محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت ۱۴۰۶.

(۱۶) حسین بن محمد دامغانی، الوجوه و النظائر لالفاظ کتاب اللّه العزیز، چاپ محمدحسن ابوالعزم زفیتی، قاهره ۱۴۱۶ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۶ـ ۲۰۰۰.

(۱۷) علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا.

(۱۸) حسین بن محمد راغب اصفهانی، کتاب الذریعة الی مکارم الشریعة، چاپ ابویزید عجمی، قاهره (۱۴۰۷/ ۱۹۸۷ (، چاپ افست قم ۱۳۷۳ش.

(۱۹) زمخشری، الکشّاف عن حقیقة التنزیل.

(۲۰) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، الجامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر، بیروت ۱۴۰۱.

(۲۱) طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن.

(۲۲) سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴ــ۱۴۰.

(۲۳) طبرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن.

(۲۴) طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن.

(۲۵) طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن.

(۲۶) علی بن ابی طالب (علیه‌السلام)، امام اول، نهج البلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم.

(۲۷) علی بن حسین (علیه‌السلام)، امام چهارم، الصحیفة السجادیة، چاپ محمدجواد حسینی جلالی، قم ۱۳۸۰ش.

(۲۸) محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، بیروت: دارالندوة الجدیدة.

(۲۹) محمدبن محمد غزالی، منهاج العابدین، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.

(۳۰) محمدبن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، او، مفاتیح الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.

(۳۱) محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۵، جزء ۹ و ۱۰، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ج ۹، جزء۱۸، بیروت ۱۹۶۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ش.

(۳۲) عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.

(۳۳) کلینی، الکافی.

(۳۴) علی بن حسام الدین متقی، کنز العُمّال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.

(۳۵) احمدبن محمد مُسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸ (، چاپ افست قم ۱۴۱۰.

(۳۶) مصباح الشریعة، (منسوب به) امام جعفرصادق (علیه‌السلام)، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۰/ ۱۹۸۰.

(۳۷) عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرصادالعباد، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۵ش.

(۳۸) محمد مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.


(۳۹) پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۳ش؛


منابع

فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج‌۳،ص ۲۸۳

دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حرص»، شماره۶۰۲۲.

پانویس

  1. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل واژه «حرص».
  2. ابن منظور، لسان العرب، ذیل واژه «حرص».
  3. علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ذیل واژه «حرص».
  4. بقره/سوره۲، آیه۹۶.
  5. طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ذیل آیه ۹۶ سوره بقره.
  6. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ذیل آیه ۹۶ سوره بقره.
  7. توبه/سوره۹، آیه۱۲۸.
  8. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۳.
  9. نحل/سوره۱۶، آیه۳۷.
  10. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ذیل توبه: ۱۲۸.
  11. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ذیل یوسف: ۱۰۳.
  12. محمدبن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، ذیل توبه: ۱۲۸، او، مفاتیح الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
  13. محمدبن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، ذیل نحل: ۳۷، او، مفاتیح الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
  14. محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل یوسف: ۱۰۳، ج ۵، جزء ۹ و ۱۰، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ج ۹، جزء۱۸، بیروت ۱۹۶۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ش.
  15. محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل نحل: ۳۷، ج ۵، جزء ۹ و ۱۰، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ج ۹، جزء۱۸، بیروت ۱۹۶۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ش.
  16. [۱۶]
  17. حسین بن محمد دامغانی، الوجوه و النظائر لالفاظ کتاب اللّه العزیز، ج۱، ص۲۶۲، چاپ محمدحسن ابوالعزم زفیتی، قاهره ۱۴۱۶ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۶ـ ۲۰۰۰.
  18. مَعارج/سوره۷۰، آیه۱۹.
  19. طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ذیل آیه ۱۹ سوره معارج.
  20. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ذیل آیه ۱۹ سوره معارج.
  21. محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل آیه ۱۹ سوره معارج، ج ۵، جزء ۹ و ۱۰، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ج ۹، جزء۱۸، بیروت ۱۹۶۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ش.
  22. طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ذیل آیه ۱۹-۲۱ سوره معارج .
  23. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ذیل آیه ۱۹-۲۱ سوره معارج .
  24. [۲۴]
  25. [۲۵]
  26. [۲۶]
  27. [۲۷]
  28. [۲۸]
  29. [۲۹]
  30. [۳۰]
  31. [۳۱]
  32. [۳۲]
  33. [۳۳]
  34. [۳۴]
  35. [۳۵]
  36. [۳۶]
  37. [۳۷]
  38. [۳۸]
  39. [۳۹]
  40. [۴۰]
  41. [۴۱]
  42. [۴۲]
  43. [۴۳]
  44. [۴۴]
  45. [۴۵]
  46. [۴۶]
  47. [۴۷]
  48. [۴۸]
  49. [۴۹]
  50. [۵۰]
  51. [۵۱]
  52. [۵۲]
  53. [۵۳]
  54. [۵۴]
  55. [۵۵]
  56. [۵۶]
  57. [۵۷]
  58. [۵۸]
  59. [۵۹]
  60. [۶۰]
  61. [۶۱]
  62. [۶۲]
  63. [۶۳]
  64. [۶۴]
  65. [۶۵]
  66. [۶۶]
  67. [۶۷]
  68. [۶۸]
  69. [۶۹]
  70. [۷۰]