رفتارهای یاریگرانه جانوران

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

[۱]


با وجود مخالفت هایی که گاه گاه در مورد مقایسه هر نوع رفتار اجتماعی انسان و حیوان ابراز گردیده است، امروزه کار بر روی رفتار جانوران و مقایسه آن با رفتارهای آدمیزاد، در شاخه های مختلف روانشناسی به شدت دنبال می شود. برای مثال «از بیست و دو فصل کتاب روانشناسی اجتماعی که زیر نظر مارچیسون[۲]در ۱۹۳۵ منتشر شد، بیش از هشت فصل مستقیما به برخی از جنبه های رفتار اجتماعی جانورانی که از بشر پایین ترند اختصاص دارد».[۳]برخی صاحبنظران معتقدند که «رفتار جانوران از برخی جهات عمده با رفتار بشر چندان متفاوت است، که مقایسه یکی با دیگری و نتیجه گیری از این مقایسه کار خطرناکی است و اغلب ممکن است ما را به اشتباه بیندازد. هرگاه راست باشد که رفتار جانور قبل از هرچیز معلول وظایف اعضا و عوامل زیستی است، و حال آنکه رفتار بشر معلول عوامل اجتماعی و فرهنگی است، استنتاجی که ذکر آن گذشت (مقایسه رفتار آدمی و جانور) از لحاظ علمی معتبر نیست.[۴]شنيرلا[۵] معتقد است که «تفاوت میان رفتاراجتماعی جانوران و آدمیان چندان است که عبور از یکی به دیگری، مستلزم یک سلسله مفاهیم کلی جدید است.

در باب نظریه یادگیری، گیبسون خاطرنشان ساخته است که در تحقیقات مربوط به جانوران، آنچه که در رفتار آدمي نوعا و بالاخص اجتماعی است، فراموش شده است.»[۶]با این همه درباره لزوم و اهمیت مطالعه رفتار جانوران دلایل مختلفی ارائه شده است:

نخست این که به این وسیله، پدیده های اجتماعی را می توان به صورت ساده تری مشاهده کرد ... دوم اینکه، مطالعه رفتار حیوانی می تواند به ما مدد کند، که میان عوامل حیات بشر آنهایی را که ارثی هستند از آنهایی که ناشی از محیط هستند، متمایز سازیم... وانگهی نظر به اینکه تجربیات مختلف روانشناسی اجتماعی با جانوران، بسیار سریعتر از انسان ممکن است؛ و تغییراتی که در شیوه زندگی جانوران داده شود، بهتر قابل رسیدگی است. پس ممکن است تحقیقاتی را که به دشواری درباره انسان صورت می گیرد، در مورد جانوران به عمل آورد... و نیز گفته اند که روان شناسی می کوشد اصول کلی رفتار را کشف کند. و وقتی این اصول برای کالبدهای نسبتا ساده ... ثابت و مسلم شد؛ می توان آنها را به احتمال قوی به رفتار انسانی و از آن جمله رفتار اجتماعی نیز گسترش داد. [۷]آنچه را که می خواهیم به این دلایل بیافزاییم، این است که انسان و حیوان هزاره های متمادی، دارای روابط مختلفی از روابط صید و صیادی نسبت به هم گرفته، تا رابطه انگلی و هم سفرگی و حتی همیاری و خودیاری[۸]و مشارکت در بازی و شکار و تولید با یکدیگر بوده اند.

فرانسو سیگو در مقاله ای که اخیرا (۱۹۸۸) نوشته، نمونه فوق العاده ای را از سه سیاح ذکر می کند که در چمن زاری در شمال «پرتوریا» شاهد قسمتی از یک بازی، نوعی بازی پیکار خاک رس، بوده اند. این بازی بین کودکان و بچه های نوعی میمون جریان داشته است. بازی وقتی تمام شد که میمون نر درشت هیکلی، که به نظر می رسید سردسته میمون ها بود، متوجه حضور سه تماشاچی (سیاحان) شده و با فریاد خود، گروه بازیکنان را متوجه خطر می کند. عکس العمل گروه بازیکنان نشان می دهد که تفاهم بین جوانان بومی و میمون ها و بچه های بومی، حتی بدون توجه به جهت و منشأ خطر... در دو جهت مخالف پراکنده می شوند. کودکان به سوی قرارگاه و میمون های کوچک به طرف بزرگان گله در خارستان می روند؟[۹]

«از همبازی بودن در بازی و مشارکت در مقابله با خطرها تا همکاری و تعاون در جست وجو و گردآوری غذا فقط یک گام فاصله هست که به يقين انسان ها و برخی از حیوانات ماقبل تاریخ، آن یک قدم را طی کرده اند. چنان که انسان ها و سگ های وحشی در اثر مواجهه مکرر در یک میدان شکار و تعقیب یک نوع شکار، با فنون مشابه نزدیک به هم (مثل پیگیری و ردیابی، ایلخی کردن، جرگه کردن شکار به سوی شکارگران) به طور افزودنی فهمیدند که چه مقدار سهم می توانند از یکدیگر بگیرند. بدون تردید، آن ها ابتدا به صورت رقیب و بعد به طور اتفاقی با هم همکاری کردند و سپس این همکاری بیش از پیش به طور منظم و با تقسیم غنایم بین یکدیگر ادامه یافت (مثل دادن قسمتی از شکار به سگهای شکاری. اگر امروزه در فرانسه قسمتی از گوشت شکار به سگهایی داده می شود که در شکار شرکت داشته اند، چیز دیگری جز تقسیم شکار بین انسان ها و سگ ها نیست... . »[۱۰]

زیاده بر این روابط انسان حداقل با برخی از جانوران از دور دست تاریخ، روابط معلم و شاگردی نیز داشته است؛ و این مناسبات هنوز هم به شیوه های مختلف همچنان ادامه دارد، اما به نظر می رسد این جنبه از روابط انسان و حیوان، کمتر مورد توجه واقع شده است.

در قرآن کریم، به آموختن انسان از جانوران اشاره شده است: فبعث الله غرابا يبحث في الأرض ليريه كيف يواری سواة أخيه ...» (آنگاه خداوند کلاغی را برانگیخت که زمین به چنگال خود گود کند تا به او بنماید که چگونه زمین را برای پنهان کردن جسد برادرش حفر کند).[۱۱] [۱۲]

بی گمان یادگیری های انسان از حیوانات، بیش از آن است که امروزه به نظر می آید. افزون بر یادگیری های مستقیم انسان از جانوران، حیوانات از طریق تجارب فرهنگی و ادبیات، آن طور که در واقع بوده اند و یا آن طور که تصور می شده اند، بر الگوهای رفتاری آدمی تأثیر گذاشته اند. لذا لازم است که امروزه انسان به این آموزگار غیررسمی و تاریخی و در عین حال مورد بی مهری و کم توجهی قرار گرفته خود، بیشتر عنایت کند. در عین حال آدمی در طی هزاران سال، در زندگی واقعی، در سیرک ها و اخيرا درآزمایشگاه ها، به برخی از آموزگاران پنهان حیوانی دیروزی خود، امروزه از طریق شر طی کردن[۱۳] ، شرطی کردن ابزاری[۱۴] و یا واداشتن آنها به تقلید از خود[۱۵] در جانوران بسیار هوشمند، کارهای بسیاری را به آنها آموخته، و هر روز در این راه گام های ببشتری را برمی دارد[۱۶] . پس لازم است آموزندگان حیوانی خود را نیز بهتر بشناسد. گذشته از مسائل کلی ذکر شده، توجه ما در این نوشته، تنها رفتارهای یاریگرانه آنان می باشد. رفتاری که در زیر فشار و سنگینی و هیاهوی قانون تنازع بقا[۱۷]کمتر مورد توجه قرار گرفته است. و این در حالی است که مطالعات طبیعی دانان جدید نشان داده است که فرایند تعاون در بین گیاهان و جانوران نیز به اندازه فرهنگ انسان صادق است.

کروپوتکین نیز با مشاهده زندگی جانوران در مناطق دورافتاده و بکر به این نتیجه رسیده بود که: «تنازع میان یک نوع، بسیار کمتر از تعاون است... در آوریل ۱۸۸۲ مقاله ای در نشریه شورشی نوشت که در آن درباره داروینیسم بحث کرد و خطوط اولیه نظریه کمک متقابل خود را با اثبات این که همبستگی و کار گروهی، نوع را در ستیز برای بقای هستی شان برضد نیروهای ناسازگار طبیعت نیرو می بخشد را ارائه داد»].[۱۸]

کروپوتکین با بررسی رفتارهای یاریگرانه در میان جانوران، کوشید آن را به جوامع انسانی تعمیم دهد، همچنان که داروین و طرفداران وی توانستند « داروینیسم اجتماعی»[۱۹] را پایه گذاری کنند.

چیزی که هست نظام رقابتی جامعه غربی آمادگی بسیاری برای پذیرش دومی و ناباوری بسیارتری نسبت به اولی داشته، لذا سخن کروپوتکین همچون کشفیات و اختراعات نابهنگام به فراموشی سپرده شده است. ما نیز بر این باوریم که جست وجوی رفتارهای یاریگرانه در حیوانات ممکن است، ما را به درک عمیق تری از رفتارهای یاریگری در انسان رهنمون کند. در این جست وجو می خواهیم بدانیم:

چه رفتارهای یاریگرانه ای به وسیله زیست شناسان و روانشناسان جانوری گزارش شده است؟ چندگونه یاریگری - براساس طبقه بندی مؤلف این کتاب - در میان جانوران وجود دارد؟ گسترش هر نوع از رفتارهای یاریگرانه به چه اندازه است؟ هر نوع یاریگیری در میان چه گروه هایی از جانوران یافت می شود؟ چه تفاوت هایی بین رفتار یاریگرانه انسان و حیوان وجود دارد؟ و رفتارهای یاریگرانه جانوران هم في نفسه، و هم از جهت فراهم آوردن امکان مقایسه این گونه رفتارها با رفتارهای انسانی، و احيانا تعمیم آنها دارای اهمیت است..

در داستان های ملل و از جمله داستان های ایرانی - اعم از داستان های عامیانه و داستان های ادبی - از کمک جانوران به یکدیگر[۲۰]قهرمان های انسانی بسیار سخن به میان آمده است. این داستان ها اغلب افسانه هستند، همچنان که برخی از جانوران آنها نیز جانورانی افسانه ای و اساطیری است. اما باید به خاطر داشته باشیم که: «در هر افسانه ای حقیقتی نیز نهفته است»

از داستان ها و اساطیر که بگذریم، زیست شناسان و روانشناسانی که مطالعات علمی بر روی رفتار جانوران دارند، رفتارهای یاریگرانه متفاوتی از جانوران گزارش داده اند، اما برای انطباق طبقه بندی مورد اشاره از یاریگری های انسانی با رفتار یاریگرانه جانوران باید به این نکات توجه کرد:

در طبقه بندی نگارنده از یاریگری های انسانی، فرض بر این بود یاریگری در انسان آگاهانه و یا حداقل تا اندازه ای آگاهانه اتفاق می افتد. در حالی که در جانوران این رفتارها اغلب غریزی و ناآگاهانه انجام می شوند. اصولا رفتارهای اجتماعی انسان و رفتارهای اجتماعی در حیوانات در دو سطح متفاوت انجام می پذیرد، با وجود تفاوت های کیفی عظیمی میان رفتارهای جانوری و آدمی، چنین به نظر می رسد که رفتارهای این دو به شکل شگفت آوری از ساخت های واحدی پیروی می کنند. فرض دیگر می تواند این باشد که ادراک این شباهت، برخاسته از ادراک آدمی از رفتارهای خود و فرافکنی آن به رفتارهای جانوران است. اما به هر حال و همان طور که اشاره شد، بهره برداری منظم از نتایج روان شناسی جانوری و روانشناسی اجتماعی حیوانی[۲۱]و مطالعه امیدوارکننده ای را برای مطالعه روانشناسی اجتماعی فراهم می سازد.[۲۲]

پانویــس

  1. ابن فصل در چهارده سال پیش در فصلنامه تعاون روستایی و کشاورزی، شماره ۵ و ۴،تابستان و پاییز ۱۳۷۴، به چاپ رسیده است.
  2. Murchison
  3. اتوکلاین برگ، روانشناسی اجتماعی، ، ترجمه علی محمد کاردان، تهران، نشر اندیشه، ۱۳۵۵، ص ۳۹.
  4. همان، ص ۴۱.
  5. Schneirla
  6. Gibson
  7. همان، صص ۲۹ و ۴۰
  8. درباره خودیاری و همیاری، رجوع کنید به: فصل ششم (گونه شناسی باریگریها و تعاونی های سنتی در ایران) در همین کتاب
  9. ژان پیر دیگار، انسان و حیوان (مردم شناسی انسان و حیوانات اصلی)، ترجمه اصغر کریمی، تهران، نشر افکار، ۱۳۸۵، ص ۱۵۶.
  10. همان منبع، ص ۱۵۷.
  11. قرآن کریم، مائده، آیه ۳۱.
  12. ... القصة قابيل چون هابیل را بكشت، دید گرگان آمده تا کشته را بخورند، درماند و ندانست که آن را چه کند برداشت و به دوش گذارد... وگرد عالم میگردید حق تعالی خواست او را مفتضح نکند، دو کلاغ سفید برانگیخت... آن دو کلاغ در مقابل او جنگ کردند. یکی کشته شد و دیگری به منقار زمین را کند و او را دفن کرد و با خاک رویش را بپوشید. . او گوری بکند و او را دفن کرد...» (محمد جویری، قصص الأنبيا، تهران، شرکت نسبی کانون کتاب، بی تا، صص ۲۶ - ۲۵). در کتاب مقدس و در امثال سلیمان نبی آمده: ... مثل آهو خویشتن را از کمند/ و مانند گنجشک از دست صیاد خلاص کن/ ای کاهل نزد مورچه برو/ و در راههای او تأمل کن و حکمت را بیاموز/ که ویرا پیشوایی نیست/ و نه سرور و نه حاکمی اما خوراک خود را در تابستان مهیا می سازد و آذوقه خویش را در موسم حصاد جمع می کند/ ... کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید)،کتاب امثال نبی، باب 6
  13. Conditioning
  14. . Conditioning instrumental
  15. . Observation learning
  16. از مهمترین این آموزش ها می توان به آموزش زبان به تعدادی شامپانزه وگوریل در قرن بیستم اشاره کرد. برای مثال یکی از این شامپانزه ها به نام واشو هنگامی که یک سال داشت( ۱۹۶۶) نخست تعلیم پروفسور گاردنر و همسرش تحت تعلیم زبان اشاره ای، به نحو آشکاری از خصوصیت «بامعنایی» برخوردار بود؛ و می توانست کلمات را به موقعیت تازه ترتعمیم دهد، که نشان از خلاقیت و بعد مکانی - زمانی داشت. گفته میشود، واشو یک بچه شامپانزه را به عنوان فرزندخوانده پیدا کرده است و سرگرم تعلیم اشاره ها به وی می باشد [جین اچسون، روانشناسی زبان، ترجمه ترجمه عبدالخلیل حاجتی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۴]. اگر این زبان آموزی از شامپانزه ای به شامپانزه دیگر با موفقیت ادامه یابد، میتواند انقلاب مهمی را در زندگی نسل هایی از شامپانزه و احیانا سایر میمون ها به وجود آورد.« بحث توانایی شامپانزه ها در استفاده از زبان، بر دو موضوع کلیدی متمرکز است: آیا میمون های انسان نما معنای نمادها را می فهمند - یعنی درک میکنند چیزی معرف چیز دیگری است؟ و آیا می توانند نحو یاد بگیرند. یعنی می توانند سازوکارها و قواعدی که زبان انسان را خلاق و مولد می کنند، یاد بگیرند؟ طرح این موضوع به تحقیقات سو سوج رامباگ (Sue Savage Rumbaugh) و همکارانش (۱۹۹۳) برمی گردد. آنها شواهد محکمی پیدا کردند که دو شامپانزه به نامهای شرمن و آستین میتوانستند نمادها را بفهمند. به عنوان مثال، اگر شرمن یا آستین را در یک اتاق بنشانند و نماد شیئی را روی یک صفحه به آنها بدهند، به اتاق دیگر می روند و آن شیء را می آورند؛ و اگر آن شیء در اتاق نباشد، دست خالی برمی گردند (کاولی، ۱۹۸۸)، آستین و شرمن در یکی از بازی هایشان به نماد غذا (مثلا M & Ms ) اشاره میکنند و دیگری غذا را از داخل سینی انتخاب می کند و آن را با هم می خورند. این مشاهدات نشان می دهند که شامپانزه ها نمادها را میفهمند. شواهد جدید مربوط به توانایی نحوی شامپانزه ها نیز حاصل مطالعات انجام شده روی شامپانزه های کمیاب پیگمه (Pan Paniscus) می باشند که به آنها بونوبوس هم میگویند. این شامپانزهها مهربان تر و باهوش تر از پسرعموهایشان هستند و توانایی های زبانی چشم گیری دارند. برای مثال، كانزی میمون مشهور، در فهم انگلیسی شفاهی ید طولایی دارد و بیش از ۶۰۰ جمله مثل جملة ?Can you make the bunny eat the sweet potato میتوانی خرگوش را وادار کنی سیب زمینی شیرین بخورد؟] را می فهمد (سوج رامباگ - و شانگر و تیلور Shanker and Taylor، ۱۹۹۸ ) کانزی به کمک تخته پاسخی که به یک سینت سایزر (Synthesizer) گفتاری (دستگاهی که گفتار، موسیقی و صداهای دیگر را به طور الکترونیکی تولید میکند) وصل است، جملات پیچیده می سازد. بحث بر سر اینکه آیا حیوانات می توانند با استفاده از زبان، اندیشه ها را بیان کنند، همچنان ادامه خواهد داشت. محققان قبول دارند که حیوانات می توانند با هم ارتباط برقرار کنند و برخی از آنها میتوانند نمادهای زبان مانند را از لحاظ نحوی همچون کودکان خردسال، دستکاری کنند. اما هنوز تحقیقات نشان نداده اند که حیوانات همچون انسانهای بزرگسال می توانند عقایدشان را به کمک زبان بیان کنند یا با همان پیچیدگی آدم های بزرگسال از زبان استفاده کنند» (جان دبلیو، زمینه روانشناسی سانتراک، ترجمه مهرداد فیروزبخت، تهران، رسا، ۱۳۸۳، صص ۴۹۸-۴۹۷].. . درباره این آموزگاری جالب و اصطلاحاتی نظیر با معنایی، تعمیم و خلاقیت و بعد زمانی مکانی رجوع کنید به: جین اچسون، همان منبع و برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: Cardner, R. A. and Gardner, B. T., Teaching sign language to a chimpanzee", Sciences 165, 1969, pp. 664-72. • N. and Kellogg, L. A, The Ape and The child New York: McGraw-Hill, 1933. Rumbaugn, D. M., Lah8 Press, 1977.
    D. M., Language Learning by a chimpanzee..., New York: Academic
    dce, H. S., Nim, New York: knopf, 1979. Terrace, H. S. Patterson, F. G. ., Innovative uses of language by a gorilla: a case study...,
  17. درباره این مسئله که آیا چارلز داروین با طرح «بقای اصلح» و قانون «تنازع بقا» تمدن غرب را به رقابت و ستیزه و جنگ کشانیده، و یا اینکه داروین خود تحت تلقین فرهنگ حاکم و فرضیات زمینه ای به این سوی کشیده شده است، و یا تأثیر متقابل آنها بر یکدیگر رجوع کنید کنید به: فصل چهارم (نظریه های همکاری... و دلایل کم توجهی نسبت به آن) در همین کتاب.
  18. جورج وودکاک، همان منبع، صص ۲۹۱-۲۹۰.
  19. درباره داروینیسم اجتماعی رجوع کنید به : غلامعباس توسلی، نظریه های جامعه شناسی، تهران، سمت، ۱۳۶۹، صص 109-119.
  20. مثال تاریخی و زیبای آن «باب الحمامة المطوقه»، کلیله و دمنه است در فواید و شرایط دوستی و همکاری و داستان همکاری کبوتر طوقدار و موش و زاغ و سنگ پشت و آهو، سخن گفته شده است. در این متن کهن که از هندی به پهلوی و از پهلوی به عربی و از عربی به فارسی برگردانیده شده است به نظر میرسد که کلمات تعاون و مشارکت و معاونت، مواسات و مساعدت به یک معنی بکار رفته است. رجوع کنید به کلیله و دمنه، به اهتمام عبدالحکیم قريب، تهران، جاویدان، بی تا، صص ۱۹۵ - 161.
  21. Zoo Social Psychology
  22. ربرت بی، زیوانک، روانشناسی اجتماعی تجربی، ترجمه محمود ایروانی،تهران، فتحی، ۱۳۶۸، مقدمه كلود فلامان، ص ۱۱.