سرمقاله(71)

از ویکی خیر
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۲:۲۰ توسط Wikikhair (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «علی محمدی ==سرمقاله== بسم الله الرحمن الرحيم از نکات بسيار مهمي که مقام معظ...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

علی محمدی

سرمقاله

بسم الله الرحمن الرحيم از نکات بسيار مهمي که مقام معظم رهبري دام عزه العالي در چند ماهه اخير خصوصا پس از فتنه 88 بدان عنايت ويژه اي نموده و در غالب سخنراني ها بدان اشاره و تاکيد دارند بصيرت و نگرش عميق به مسائل و حوادث پيرامون است . معظم له بصيرت را داراي دو بخش دانسته و ضمن تاکيد بر بصيرت در دين و عميق شدن در مسائل ديني، همه گان را به بصيرت و بصيرت افزايي در مسائل و حوادث سياسي و اجتماعي و شناخت دشمن و روش هاي او فراخوانده اند . ايشان در ديدار با دانشجويان و جوانان استان قم در چهارم آبان ماه سال جاري ضمن تاکيد بر دارا بودن بصيرت، فرمودند : «انسان بايد بصيرت پيدا کند. اين بصيرت به چه معناست؟ يعني چه بصيرت پيدا کند؟ چه جوري ميشود اين بصيرت را پيدا کرد؟ اين بصيرتي که در حوادث لازم است و در روايات و در کلمات اميرالمؤمنين هم روي آن تکيه و تأکيد شده، به معناي اين است که انسان در حوادثي که پيرامون او ميگذرد و در حوادثي که پيش روي اوست و به او ارتباط پيدا ميکند، تدبر کند؛ سعي کند از حوادث به شکل عاميانه و سطحي عبور نکند؛ به تعبير اميرالمؤمنين، اعتبار کند: «رَحِمَ اللَّهُ اِمرء تَفَکّرَ فَاعتَبَرَ» فکر کند و بر اساس اين فکر، اعتبار کند. يعني با تدبر مسائل را بسنجد - «و اعتبر فأبصر» - با اين سنجش، بصيرت پيدا کند. حوادث را درست نگاه کردن، درست سنجيدن، در آنها تدبر کردن، در انسان بصيرت ايجاد ميکند؛ يعني بينائي ايجاد ميکند و انسان چشمش به حقيقت باز ميشود. اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) در جاي ديگر ميفرمايد: «فَانّما البَصير مَن سَمَعَ فَتَفَکّرَ وَ نَظَرَ فَأبصَرَ»بصير آن کسي است که بشنود، گوش خود را بر صداها نبندد؛ وقتي شنيد، بينديشد. ...ايراد کار بسياري از کساني که در لغزشگاه‌هاي بي‌بصيرتي لغزيدند و سرنگون شدند، اين است که نگاه نکردند و چشم خودشان را بر يک حقايق واضح بستند. ......در همين قضاياي فتنه‌ي اخير، يک عده‌اي اشتباه کردند؛ اين بر اثر بي‌بصيرتي بود. .... پس بصيرت پيدا کردن، کار دشواري نيست. اگر شما نگاه کرديد ديديد يک راه معقول قانوني‌اي وجود دارد و کسي از آن راه معقول قانوني سرميپيچد و کاري ميکند که براي کشور مضر است، ضربه‌ي به منافع ملت است، ...يک قضاوت واضحي است. پس ببينيد مطالبه‌ي بصيرت، مطالبه‌ي يک امر دشوار و ناممکن نيست. بصيرت پيدا کردن، کار سختي نيست. بصيرت پيدا کردن همين اندازه لازم دارد که انسان اسير دامهاي گوناگون، از دوستي‌ها، دشمني‌ها، هواي نفس‌ها و پيشداوري‌هاي گوناگون نشود. انسان همين قدر نگاه کند و تدبر کند، ميتواند واقعيت را پيدا کند. مطالبه‌ي بصيرت، مطالبه‌ي همين تدبر است؛ مطالبه‌ي همين نگاه کردن است؛ مطالبه‌ي چيز بيشتري نيست.» در اين ماه محرم اگر با اين ديدگاه، نگاهي به تاريخ قيام حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام کنيم درخواهيم يافت که ياران امام داراي چه بصيرتِ سترگي بودند و آنان که به هر دليل در کنار امام و همراه آن حضرت حضور نداشتند، افرادي فاقد بصيرت لازم، و دشمن و نقشه هاي بني اميه را، به خوبي درک نکرده بودند . براستي اگر ما در هشتم ذيحجه سال شصت در مکه بوديم و مي ديديم امام زمانمان با انجام عمره مفرده از مکه خارج شد و به سوي کوفه حرکت نمود آيا ما در مکه مي مانديم و طواف برگرد کعبه را انجام مي داديم؟ يا به همراه کعبه واقعي که همان امام است حرکت نمود و طواف برگرد او را بر همه امور مقدم مي داشتيم؟ و اين اولين گام در بصيرت به امام و شناخت دوران است . محمود بن لبيد گويد: در يکي از روزها پس از ارتحال پيامبرخدا صلي الله عليه و آله در کنار قبرجناب حمزه از حضرت زهراسلام الله عليها پرسيدم: آيا پيامبر خدا صلي الله عليه و آله پيش از مرگ خويش به امامت علي عليه‏السلام تصريح کردند؟ حضرت فرمود: واعجبا أنسيتم يوم غديرخم؟ شگفتا! آيا روز غدير خم را از ياد برده‏ايد؟ گفتم: در غدير خم تصريح کرده ولي از آنچه دور از چشم مردم برايتان فرموده برايم باز گوييد. وحضرت برخي از فضائل امام علي(ع) و احايث خلافت و امامت آن حضرت را از زبان پيامبر(ص) بيان فرمودند. من تعجب کردم و گفتم سرورم، پس چرا حضرت علي عليه‏السلام حق خويش را دنبال نمي‏کند؟ قالت: يا أبا عمر لقد قال رسول‏الله صلي الله عليه و آله مثل الامام مثل الکعبه اذ تؤتي و لا تأتي حضرت فرمود: اي ابوعمر، پيامبر خدا فرمود: مَثل امام مَثل کعبه است چرا که مردم به سراغ کعبه ميروند و کعبه نزد کسي نمي‏رود [۱] پس امام کعبه است و وظيفه مردم است به سراغ او روند و طواف بر گرد او کرده رهايش ننمايند

امام حسين عليه السلام باز براي اتمام حجت و بيدارکردن دلهاي بصير در وقت خروج از مکه براي حاجيان سخنراني نموده و درپايان همه را دعوت به همراهي کرده فرمودند: 

... ألا و من کان فينا باذلا مهجته، موطنا علي لقاء الله نفسه، فيرحل معنا، فاني راحل مصبحا ان شاء الله تعالي اکنون بدانيد هر کس که ميان ما است و در اين راه جان خود را نثار مي‏کند و در فداکاري حاضر است و از براي لقاي پروردگار خود را مهيا دارد پس بايد که با ما حرکت کند و اين راه را به پيمايد که من به خواست خدا بامدادان از اينجا کوچ خواهم نمود [۲] پس حاجيان وساکنان شهر مکه در آن زمان با آنکه به زيارت و طواف خانه خدا و انجام اعمال حج آمده بودند يا بصيرت کامل نداشتند و يا تبعيت از امام را مهم نمي دانستند در صورتي که تمام وظيفه ما تبعيت از امام و فرمانبرداري از اوست و هرکس اين تبعيت را از ولي زمان نداشته باشد، دين او دچار تزلزل است . امام راحل(ره) در عيد غدير سال 1406 ( شهريور 1365 ) در جمع مسئولين کشور به تبعيت و اساسي بودن ولايت اشاره کرده فرمودند : زنده نگه داشتن اين عيد نه براي اين است که چراغاني بشود ... مسأله اين است که به ما ياد بدهند که چطور بايد تبعيت کنيم، به ما ياد بدهند که غدير منحصر به آن زمان نيست، غدير در همه اعصار بايد باشد و روشي که حضرت امير در اين حکومت پيش گرفته است بايد روش ملتها و دست‏اندرکاران باشد. قضيه غدير، قضيه جعل حکومت است، اين است که قابل نصب است و الّا مقامات معنوي قابل نصب نيست يک چيزي نيست که با نصب آن‏ مقام پيدا بشود.... مسأله، مسئله حکومت است، مسأله، مسئله سياست است، حکومتْ عِدْلِ سياست است، تمام معناي سياست است. خداي تبارک و تعالي اين حکومت را و اين سياست را امر کرد که پيغمبر به حضرت امير واگذار کنند، چنانچه خود رسول خدا سياست داشت و حکومت بدون سياست ممکن نيست. اين سياست و اين حکومتي که عجين با سياست است، در روز عيد غدير براي حضرت امير ثابت شد. ... آن چيزي که براي ائمه ما قبل از غدير و قبل از همه چيزها بوده است، اين يک مقامي است که مقام ولايت کلي است که آن امامت است ،... اين غير حکومت است آن در عرض اينها نيست، آن از اصول مذهب است.... غدير آمده است که بفهماند که سياست به همه مربوط است، در هر عصري بايد حکومتي باشد با سياست [۳] در قيام عاشورا مي بينيم برخي چنين ولايتي را درک کرده و زهير وار با تمام وجود در خدمت امام حاضر شده و حتي با تمام اعتقاد بيان کردند که اگر چندين بار کشته شوند و بسوزند و خاکستر آنها بر باد رود و خداوند باز به آنان جان دهد ، خود را فداي راه و روش امام خواهند کرد و در مقابل، برخي که امام را مي شناختند و به پدر ايشان ارادت داشتند، بصيرت نداشته و خدمت به زن و فرزندان را بر سعادت ابدي ترجيح دادند هرثمه از ياران امام علي عليه السلام در جنگ صفين ،همراه عمر سعد به سرزمين کربلا آمد، هنگام ورود به کربلا، خاطره اي را ياد آورد که در راه برگشت از صفين بهمراه حضرت علي(ع) وارد کربلا شدند. و حضرت در آن سرزمين نماز خواند. آن گاه مشتي از خاک کربلا برداشت و آنرا بوئيد سپس فرمود: آه اي خاک! حقّا که از تو مردماني برانگيخته شوند که بدون حساب داخل بهشت گردند. لذا از آمدن پشيمان شدم، به محضر امام حسين عليه السلام رسيده، و آنچه راکه در آن محل از پدرش شنيده بودم، برايشان نقل کردم، امام عليه السلام فرمود: آيا به کمک ما آمده اي يا به جنگ ما؟ گفتم: اي فرزند رسول خدا! من نه به ياري شما آمده ام نه به جنگ شما!و زن و بچّه ام را گذارده ام و از جانب ابن زياد برايشان بيمناکم [۴] اين يارديرينه امام علي(ع)بابي بصيرتي امام زمانش را رها کرده و به دنبال دنياي خود شتافت و گمان کرد همين قدر که بي تفاوت باشد وظيفه خود را انجام داده و مسئوليتي ديگر در قبال دين خدا ندارد . برخي ديگر همچون عبيد الله حر جعفي،که با دعوت رسمي امام مواجه شدند، حاضر شدند شمشير و اسب خود را اهدا نموده و خود در خدمت امام نباشند آنان گمان مي کردند امام شيفته اسب و شمشير آنان است و اين نيز بي بصيرتي تام و کامل بود . امروز بصيرت ديني به ما حکم ميکند: تبعيت از ولي امر در راستاي پيروي از امام عصر(عج) بر همه لازم است و اگر رواياتي را که پيروي از ولي فقيه را لازم دانسته را نيز رها کنيم تجربه بيش از سي ساله انقلاب بر ما لازم مي شمارد که با تبعيت از ولي فقيه مي توانيم کشور را سربلند و تشيع و اسلام را زنده نگاه داشته ، هر روز بر افتخارات مملکت تشيع بيفزائيم . ان شاء الله والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته علي محمدي نماينده ولي فقيه و سرپرست سازمان اوقاف و امور خيريه

پانویس

  1. بحار الانوار353/36.
  2. لهوف 53 .
  3. صحیفه امام133/20.
  4. بحار الانوار255/44 .