سکوت
خاموش بودن و سخن نگفتن سکوت گویند. از احکام آن در فقه در بابهاى صلات، صوم، امر به معروف، تجارت، قرض، نکاح، لعان و قضاء و نیز در اصول فقه سخن گفتهاند.
محتویات
بعد فقهى
حکم تکلیفى
سکوت در صورت عدم وجود مرجّح براى سخن گفتن، مستحب، و در روایات بدان ترغیب شده است. در حدیثی از امام صادق علیه السّلام آمده است: «بنده مؤمن تا زمانى که ساکت است، نیکوکار نوشته مىشود، و چون لب به سخن گشاید، نیکوکار یا گنهکار نوشته مىشود» [۱] و نیز به نقل از آن حضرت آمده است «سکوت، گنج فراوان و زینت شخص بردبار و پوشش فرد نادان است» [۲]
احکام سکوت
به لحاظ عروض حالاتى، موضوع احکامی دیگر قرار گرفته که بدانها اشاره مىشود.
سکوت در نماز
سکوت کردن و گوش فرا دادنِ (انصات) مأموم هنگام قرائت امام بنابر قول مشهور مستحب است. [۳] برخى آن را واجب دانستهاند. [۴]
سکوت در نماز برای شنیدن سخن
در نماز و اثنای قرائت یا ذکر، سکوت کردن براى شنیدن سخن گویندهاى مکروه است. [۵]
نماز جماعت اخفاتی
در نماز جماعتِ اخفاتی، مانند نماز ظهر هنگام اشتغال امام به قرائت، بر مأموم گفتن تسبیح مستحب و سکوت کردن مکروه مىباشد. [۶]
سکوت بین حمد و سوره و اتمام سوره
در نماز بین حمد و سوره و نیز پس از اتمام سوره، سکوت کردن به مقدار اندک (اندازه یک نفس کشیدن) مستحب است. [۷] [۸] [۹]
هنگام ایراد خطبه
در وجوب ترک سخن و خاموش بودن هنگام ایراد خطبههای نماز جمعه و گوش فرادادن به خطبهها، اختلاف مىباشد. [۱۰] [۱۱] قول به وجوب به مشهور نسبت داده شده است. [۱۲]
سکوت در خطبه نماز عیدین
لیکن سکوت و استماع، هنگام ایراد خطبههای نماز عید فطر و قربان، مستحب است. [۱۳]
هنگام قرائت قرآن
سکوت کردن و گوش دادن به آیات قرآن کریم هنگام تلاوت قاری، مستحب است. [۱۴] [۱۵]
روزه سکوت
روزه سکوت (صوم الصمت)؛ بدین گونه که روزه دار، سکوت را جزء نیت روزه قرار دهد، حرام است. [۱۶]
سکوت و رضا
سکوت دلالت بر رضایت ندارد، مگر آنکه قراین و شواهدی بر رضایت سکوت کننده وجود داشته باشد. بنابر این، در مواردى همچون اجازه عقد فضولی سکوت دلالت بر اجازه نمىکند؛ زیرا اعم از رضایت است؛ [۱۷] [۱۸] [۱۹]
سکوت دختر باکره در ازدواج
لیکن در خصوص دختر باکره مشهور سکوت وى را در برابر پیشنهاد ازدواج، نشانه رضایت و اذن او به [۲۰] تلقى کرده و آن را کافى دانستهاند. [۲۱] [۲۲]
در برابر بدعتها
سکوت عالمان در برابر بدعتها جز در موارد تقیه حرام و مقابله با آن، بر ایشان واجب است. [۲۳]
سکوت دو طرف دعوا
هر گاه مدّعى و مدّعى علیه در دادگاه سکوت اختیار کنند، بر قاضى مستحب است از آنان یا از مدّعى از ایشان بخواهد سخن بگویند و اگر گمان کند سکوت آنان به جهت ابهت و مقام او است، به فردى دیگر دستور مىدهد که آن را به آنان ابلاغ کند. [۲۴]
سکوت مدعی علیه
سکوت مدعی علیه در برابر مدعی اگر به جهت عذر باشد، مانند آنکه لال یا وحشت زده باشد، قاضی به اقتضای حال، اقدام به رفع عذر مىکند؛ اما اگر بدون عذر باشد، قاضى او را به پاسخگویى ترغیب مىنماید. در صورت استمرار سکوت، در چگونگى برخورد قاضى با وى اختلاف است که آیا او را تا زمان پاسخگویى بازداشت مىکند، یا اینکه از باب امر به معروف با رعایت تدریج تا حدّ زدن بر او سخت مىگیرد، یا اینکه قاضى او را به بازگرداندن قسم به مدّعى، تهدید مىکند و به وى مىگوید: پاسخ بده وگرنه تو را خوددارى کننده از قسم شمرده، آن را به مدعى بر مىگردانم، و در صورت مقاومت مدّعى علیه و استمرار سکوت وى، تهدید خود را عملى و پس از سوگند خوردن مدّعى، به نفع او حکم مىکند، و یا اینکه پس از سختگیرى بر مدّعى علیه و اصرار وى بر سکوت، قاضى او را تهدید مىکند. [۲۵] [۲۶]
دیگر احکام
احکام دیگری هم بر سکوت بار می شود.
سکوت زوج در برابر ادعای زوجه
هرگاه زوجه مدّعى شود شوهرش او را قذفِ موجب لعان کرده و زوج سکوت کند، در اینکه ملزم به پاسخگویى مىشود و در صورت خوددارى زندانی مىگردد تا پاسخ دهد، یا زوجه مىتواند پس از سکوت زوج و قبل از پاسخگویى وى، علیه او بینه اقامه کند، اختلاف است. [۲۷]
سکوت شوهر هنگام زاییدن همسرش و نفی فرزند
آیا شوهرى که هنگام زاییدن همسرش سکوت اختیار کرده و نوزاد را از خود نفى نکرده، پس از آن مىتواند او را از خود نفى کند؟ مسئله اختلافى است. برخى، انکار پس از سکوت را نافذ ندانستهاند، مگر آنکه تأخیر در انکار در حدّ متعارف و از روى عذر باشد، همچون مراجعه به حاکم و مانند آن. برخى دیگر سکوت زوج را اقرار ندانسته و تا زمان عدم اقرار، حق انکار را براى او محفوظ دانستهاند. [۲۸] [۲۹] قول نخست منسوب به مشهور است. [۳۰]
خواست طلب با سکوت
کسى که از دیگرى طلب دارد و او از پرداخت آن امتناع مىورزد، مستحب است به جاى اصرار و سخن گفتن با بدهکار، نزد او برود و بدون آنکه سخنى بگوید مدتى طولانى بنشیند. [۳۱]
بعد اصولى
سکوت در مقام بیان
سکوت شارع در مقام بیان حکم نسبت به خصوصیات و قیود محتمل در آن، نوعى ظهور و اطلاق به شمار مىرود که براى نفى خصوصیات، مىتوان بدان استناد کرد؛ از این رو، گفتهاند: سکوت در مقام بیان دلیل حصر (حصر مقصود در آنچه بیان شده) است. البته این ظهور در صورتى قابل استناد است که معارض با دلیل لفظی دیگرى نباشد. از سکوت در مقام بیان به اطلاق سکوتی یا اطلاق مقامی تعبیر کردهاند. [۳۲] [۳۳] [۳۴]
منبع
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۴، ص۵۰۰-۵۰۴.