شناخت امامزاده محمد معروف به سلطان سبزه پوش

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

محمد حکیم آذر [۱] -رقیه جلالی [۲]

چکیده

امامزاده محمد معروف به سلطان سبزه‌پوش در بین سه قریه چالشتر، اشکفتک و مهدیه واقع در غرب شهرکرد مرکز استان چهارمحال و بختیاری مدفون است. طبق روایات این امامزاده واجب التعظیم نسبش با یازده واسطه (و به روایتی با هشت واسطه) به امام سجاد علیه السلام می‌رسد. مردم این منطقه الفتی دیرینه با این بزرگوار دارند و این مکان را به یک جایگاه تفریحی و زیارتی مبدل ساخته‌اند، و از آن‌جا که اعتقاد عمیقی به کرامات ایشان دارند به واسطه‌ی این بزرگوار حاجات خود را از خدای متعال خواسته و نذورات خود را در این مکان مقدس ادا می‌کنند. بنای این امامزاده بنا به روایات دو بار تجدید بنا شده است: یک بار در زمان صفویه و بار دوم در سال‌های اخیر.

واژه های کلیدی: امامزاده، سلطان سبزه پوش، واجب التعظیم، چالشتر، اشکفتک، مهدیه،چهارمحال و بختیاری


مقدمه

مطالعه تاریخ ایران مبین آن است که مردم دلاور کشورمان در سایه باورها و اعتقادات مذهبی خود توانسته‌اند با ناملایمات زمانه مقابله نمایند و در شرایط بسیار دشوار بتوانند در مقابل دشمنان بایستند. یکی از ارکان مهم و تاثیرگذار که نقش بی‌بدیلی در حفظ این باورها و اعتقادات مردم داشته و دارد، وجود مرقد امامزادگانی است که در شهرها و روستاهای مختلف کشور می‌باشد و مردم همواره نشان داده‌اند که به این امامزادگان ارادت خاصی دارند و به واسطه‌ی آنان می‌توانند حاجات و نیازهای خود را از خداوند بخواهند و در بسیاری از موارد نیز حاجات آنان برآورده شده است. مرقد متبرک امامزادگان نه تنها محل عبادت مردم و رفع نیازمندی‌های روحی آنان بلکه محل تفرج و تفریح نیز هست و اعتقاد دارند که در کنار این امامزادگان به آرامش می‌رسند و این امر موجب شده امامزاده‌ها باعث رونق آبادی‌ها و روستاها شود. در این نوشته به معرفی یکی از امامزاده‌های مدفون در استان چهارمحال و بختیاری پرداخته‌ایم. یادآوری می‌شود که بخش‌هایی از این مقاله بر اساس منابع مکتوب علمی و معتبری که در این زمینه وجود داشته به رشته تحریر درآمده است. در عین حال بخش‌های دیگری که راجع به اعتقادات و باورهای مردم بوده به شیوه‌ی تحقیق میدانی و مصاحبه با افراد بومی منطقه تهیه و تنظیم شده است.


محیط طبیعی استان

استان چهار محال و بختیاری در بخش مرکزی فلات ایران و رشته کوه‌های زاگرس، بین کوه‌های غرب و پیش‌کوه‌های داخلی و استان اصفهان واقع شده است. این استان از شمال و مشرق به استان اصفهان، از جنوب به استان کهگلیویه و بویراحمد، از غرب به استان خوزستان و از شمال غرب به استان لرستان محدود است [۳] استان چهارمحال و بختیاری با تنوع زیستی و فرهنگی خود معرف بخشی از فرهنگ ملی و نوعی از فرهنگ و تمدن ایران زمین و نمونه‌ی بارزی از تنوعات قومی، زبانی و آداب و رسوم است که مردمان آن طی قرون و ادوار مختلف به صورت مسالمت‌آمیز و متحد در کنار یکدیگر زندگی کرده‌اند.

«در چهار کیلومتری غرب شهر شهرکرد، مرکز استان چهارمحال و بختیاری و در دامنه کوه‌های قراول‌خانه منطقه‌ای وجود دارد که از سه قریه چالشتر، اشکفتک و مهدیه تشکیل شده و جمعیتی بالغ بر 30000 نفر را در خود جای داده است» [۴] . در گذشته شغل اکثر اهالی آن کشاورزی و دامداری بوده است که طی سالیان اخیر و با توجه به رشد فرهنگ شهرنشینی و توسعه شهرها اکثر اهالی اکنون به مشاغل دولتی روی آورده‌ و در ادارات دولتی مشغول به کار هستند.

چالشتر

در مرآت البلدان ناصری آمده است: «قریه‌ی چالشتر، قلعه آجری که بیست و دو برج دارد و هر دهنه برجی را هشتاد زرع فاصله با یکدیگر از بناهای مرحوم حاجی محمدرضاخان و در آن‌جا ابنیه‌ی عالیه و عمارت‌های بسیار خوب است که زیاده از سی هزار تومان مخارج عمارات شد. یک رشته قنات دارد که در سنگ آسیا که عبارت از هشت سنگ میرابی است. آب از آن جاری است و هر سال صد خروار زمین بذرافشان اراضی را مشروب می‌کند. حمام و مسجد بسیار خوب دارد» [۵] . چالشتر در فاصله 6 کیلومتری غرب شهرکرد قرار دارد. بافت اصلی روستا در دل قلعه‌ای مربع شکل واقع است. این قلعه اکنون تخریب شده و به جای دیوارهای آن خیابان احداث شده است. واحدهای مسکونی که در داخل قلعه واقع شده اغلب تخریب و واحدهای مسکونی جدید در خارج قلعه ساخته شده است. در مورد وجه تسمیه چالشتر که دوران محمد شاه قاجار حکومت‌نشین چهارمحال بود دو روایت است: «اول این‌که در این محل گودال یا چال وسیعی بوده که اهالی آن نواحی شترهای خود را در آن می‌خواباندند. وجه تسمیه دیگر آن است که یکی از معنای چالش بنابر بیان فرهنگ قاطع و برخی فرهنگ‌ها به معنی جنگ و چون کوه‌های نزدیک به چالشتر در شمال شرق آن به قراولخانه مشهور که آثار برج‌های دیدبانی در آن مشهور است معنی فوق برای این روستا قوت بیشتری دارد [۶] .

مهدیه

مهدیه در 4 کیلومتری غرب شهرکرد واقع شده و در کتاب مرآت‌البلدان ناصری بدین شرح مرقوم شد: «قریه زانیان سفلی در نیم فرسخی چالشتر واقع شده. دو رشته قنات دارد یکی آباد و دیگری خراب، حمام و مسجد خوب از بناهای حاجی محمدرضا دارد» [۷] . زانیان که از آبادی‌های نسبتاً آباد شهرکرد است، سه هزار جمعیت دارد. سرزمین مصفا و دارای چشمه و باغات است. قریب پانزده هزار مَن عایدی دارد مزرعه‌ی؟ از باغات خوب این آبادی است. «در نوشته‌های قدیم این قریه را زانوان نوشته‌اند (می‌گویند قریه اشکفتک و زانیان به منزله دو زانو برای قریه چالشتر که حاکم‌نشین بوده می‌باشد. اربابان و مالکین قدیم از بین رفته و بیشتر املاک آن در اختیار خرده مالکان قرار گرفتند. این آبادی دارای آسیاب و حمام و مسجد علی از دوران حاج محمد رضاخان است که به سبک ابنیه صفوی ساختمان شده و تعمیرات‌شان از طرف خود اهالی به عمل می‌آید» [۸] .

روستای اشکفتک

این روستا در پانصد قدمی زانیان و چالشتر قرار گرفته و در دامنه کوه واقع گردیده. تا چهار پنج سال قبل سیصد خانوار جمعیت داشت و چون ماوای قنات باز است خراب شده. پانزده خانوار جمعیت دارد که دو باب عصارخانه و یک مسجد و حمام ـ حاج محمدرضاخان در آن ساخته بود. چهار دانگ ملکی باباخان در اراضی آن‌جا سالی صد خروار بذرافشان زمین دارد 40 تومان مالیات و 6 نفر سرباز [۹] . مرحوم علامه دهخدا در ذیل عنوان اشکفتک آورده است: اشکفتک [اِ ک َ ت َ] (اِخ) دهی است از دهستان لار بخش حومه شهرستان شهرکرد واقع در 7 هزار گزی باختر شهرکرد که در محلی کوهستانی و معتدل واقع است و سکنه آن 1347 تن است. مذهب اهالی شیعه و زبان آنان فارسی ـ ترکی است. آب آن از قنات تا?مین می‌شود و محصولات آن عبارتند از: غلات و کشمش. شغل اهالی زراعت و گله‌داری و صنایع دستی زنان قالی‌بافی است. به این روستا زانیان بالا نیز می‌گویند چون در پای کوه قرار دارد [۱۰] . از جمله بناهای تاریخی اشکفتک می‌توان مسجد جامع اشکفتک را نام برد که تاریخ بنای اولیه آن به زمان قاجاریه بر می‌گردد و طی سال‌های اخیر تغییراتی در جهت توسعه مسجد صورت گرفته است. همچنین در جوار این مسجد حسینیه‌ای بزرگ به نام شهدای اشکفتک احداث گردیده است که محل برگزاری انجام مراسم مذهبی در این روستا است. علاوه بر این می‌توان حمام قدیمی، آسیاب و کارخانه روغن چراغ (روغن برزگ) را نام برد.


امامزاده سلطان سبزه‌پوش

امامزاده محمد ابوطالب معروف به «سلطان سبزه‌پوش» واجب التعظیم در زمین‌های کشاورزی اشکفتک مدفون است. گفته می‌شود که وی در سال 382 هجری قمری متولد شده و در نیمه نخست قرن پنجم هجری در این منطقه وفات یافته است. نسب شریف امامزاده محمد مدفون در روستای اشکفتک با هشت واسطه یا به روایتی یازده واسطه به امام سجّاد علیه السلام منتهی می‌شود که از قرار ذیل است: «[[سید محمّد بن ابی‌طالب بن حسن بن احمد بن محمد بن احمد البروجردی بن جعفر بن حسین بن علی‌القتیل بن حسن المکفوف بن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام علی بن الحسین السجّاد (علیهم السّلام)]]» [۱۱] . شجرنامه سلطان سبزه‌پوش در صفحه‌ بعدی این مقاله نمایش داده شده است. وی سیدی جلیل‌القدر، عظیم‌الشان و بسیار بزرگوار بود. او مکنّی به ابوطالب و مشهور به سلطان محمد و معروف به سلطان سبزه‌پوش است. جدّ بزرگوار او سید احمد بروجردی، از بزرگان سادات جبل به شمار می‌آمد که به جهت سکونت در بروجرد به احمد بروجردی خوانده می‌شده است. در اواخر قرن چهارم هجری فرزندان سید احمد بروجردی در شهرهای جبل من‌جمله بروجن و نواحی آن پراکنده شدند که یکی از آنان محمّد بن احمد، مکنی به ابوطالب است که ابتدا به دینور مهاجرت نمود و سپس به همراه فرزندش احمد به بروجن آمد و در این شهر رحل اقامت افکند [۱۲] . احمد بن محمد بن احمد بروجردی، در بروجن صاحب فرزندی بنام حسن شد که سیدی جلیل‌القدر و عظیم‌الشان بود، او یک فرزند به نام ابوطالب داشت که در برخی از منابع به عنوان سید ابوطالب یاد شده است. سید ابوطالب صاحب فرزندی به‌نام سید محمّد بود که زیاده با حشمت و بزرگوار و سیدی جلیل‌القدر بود. او به جهت ریاست معنوی بر منطقه جبل و به ویژه شهر بروجن و نواحی آن به سلطان سید محمد مشهور گشت و صاحب فرزند با کمال و فاضلی بود که نامش ابوطالب زین الدّین و ملقّب به اعجمی بود. خاندان سلطان سید محمد به جهت زهد و تقوی از سر آمدان عصر خویش به شمار می‌رفتند و از نقباء اشراف منطقه‏ی جبل، دینور، بروجن و بروجرد بودند. متأسّفانه در منابع موجود از تاریخ وفات و نام همسر سید محمد به درستی ذکر نشده است، اما با وجود واسطه‌ها در نسب شریف او می‌توان حدس زد که آن جناب در نیمه نخست قرن پنجم هجری در این منطقه وفات یافته است. برخی احتمال داده‌اند که علت ملقّب شدن این امامزاده به سبزه پوش بدان جهت است که آن حضرت در سال 382 ه.ق بدنیا آمده است. زیرا کلمه‏ی سبزه پوش طبق حروف ابجد با تبدیل پ به ب سال 382 ه.ق به دست می‌آید [۱۳] . هرچند مقبره امامزاده در زمین‌های کشاورزی اشکفتک قرار گرفته است، لیکن اهالی هر سه قریه نسبت به امامزاده ارادت خاصی دارند.


ویژگی‌های معماری و بنای امامزاده

اصل بنای امامزاده به صورت مربع به ابعاد تقریبی 8 × 8 متر است که بیش از 5 / 1 متر ضخامت دیوارهای آن می‌باشد. شالوده بنا از سنگ لاشه، گل، خشت و چوب است. ظاهراً در ابتدا یک چهارطاقی مفرد متعلق به دوره صفویه بوده که در سالیان بعد شبستان نیز به آن ملحق شده است . [۱۴] بقعه در چهار جهت صفه کوتاهی دارد و در هر زاویه یک طاق‌نما تشکیل شده و سپس بقعه از مربع به دایره مبدل گشته و گنبد عرق‌چینی به قطر 4 و ارتفاع بیش از 2 متر بر آن استوار شده است. کف تا یک متر از اتاق مرقد را موزاییک و با سنگ مرمر پوشش داده‌اند و الباقی بنا گچ و به رنگ سبز نقاشی شده است. ضریح چوبی و قدیمی امامزاده که دارای کنده کاری‌های ظریف زیبایی است که بر روی آن نوشته شده است: «خواهی اگر تو نام و نشان از این مزار، سلطان محمد است ز نیکان سبزوار». ؟ ضریح به ابعاد 20 × 5 / 2 به ارتفاع 60 / 1 متر است و در گوشه‌ای از اتاق غربی قرار دارد. بنای این امامزاده بنا به روایات دو بار تجدید بنا شده است: یک بار در زمان صفویه و بار دوم در سال‌های اخیر. ضریح جدید امامزاده به ابعاد 5 / 2 × 5 / 1 متر از آب طلا و نقره ساخته شده و بر روی آن با زمینه میناکاری نوشته شده است: «ضریح مرقد مطهر امامزاده سید محمد سلطان سبز پوش که به همت هیأت امناء امامزاده و امور خیریه استان در سال 1387 ساخته و نصب گردیده است، سازنده سید مرتضی احمدی». تصویر (2)

به زعم خسروی فارسانی: «زمینه‌های طبیعی و اجتماعی مساعد و دور بودن منطقه چهارمحال و بختیاری از گزند حکام ستم‌پیشه عباسی از جمله مهمترین عواملی بود که موجب شد که گروهی از بازماندگان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و سادات و علویان در اعصار گذشته به این منطقه مهاجرت کرده و در این منطقه رحل اقامت بیفکنند.

امامزاده سلطان محمد سبزه‌پوش نیز طبق درخواست عده‌ای از شیعیان این روستاها و این‌که این بزرگوار می‌خواست از دسترس حکام عباسی دور باشد به این روستا هجرت نمود و در همین روستا ندای حق را لبیک گفته و به اجداد بزرگوارش پیوست» [۱۵] این بزرگوار دارای کرامات زیادی است و مردم اعتقاد خاصی به این بزرگوار داشته و دارند. نمونه‌های زیادی از باورهای عمیق معنوی و شفا یافتن بیماران بدحال بین مردم این منطقه نقل می‌شود.

در حال حاضر نه تنها مقبره امامزاده سلطان سبزه‌پوش میعادگاه عاشقان است، بلکه اهالی منطقه و استان ضمن زیارت، به انجام مراسم مذهبی مانند سینه‌زنی هیئت‌های عزاداری سالار و سرور شهیدان ـ حضرت امام حسین علیه السلام، پخت و پز و نذر و نیاز می‌پردازند. از این رو، محوطه امامزاده که در سالیان اخیر صفا و آرامشی درخور پیدا کرده است، همواره میزبان میهمان‌های محلی و غیر محلی است که در آن‌جا علاوه بر زیارت به استراحت می‌پردازند.

احترام زیاد مردم منطقه به میهمانان، جاذبه روی آوردن این شجره طیبه را به نقاط مزبور افزون می‌سازد. ایشان ضمن حرکت‌های تبلیغی و نشر فرهنگ اهل بیت علیهم السلام با حکام و کارگزاران ستم پیشه در حال نبرد بوده‌اند و افرادی از آنان طی ستیز با ستم به فیض عظمای شهادت نایل گشته‌اند که از نخستین روزهای شهادت، مرقد آنان مورد توجه و احترام عشایر قرار گرفته است و اهالی ضریح و بارگاهی را به مقبره‌ی آنان اختصاص داده، موقوفاتی را از اموال خویش برای چنین اماکنی در نظر گرفتند تا متولیان در اداره‌ی آنها دچار مشکل نشوند. بارگاه امامزادگان و سادات با کرامت، جلوه و جمال کانون‌های شهری و روستایی چهارمحال و بختیاری را افزون ساخته و حتی برخی آبادی‌های استان با وجود چنین مکان‌هایی هویت یافته‌اند. مردم طی مراسمی سنتی و بسیار دیرینه به امامزاده‌ها روی می‌آورند و ضمن زیارت و خواندن دعا به تضرع می‌پردازند رفع گرفتاری‌ها و مشکلات و درمان بیماری‌های خود را از این وجودهای با برکت خواستار می‌شوند. این در حالی است که «علاقه‌ پاک مردمان عاشق اهل بیت علیهم السلام و مشتاق فضایل در برخی نقاط استان موجب آن شده که هیجانات معنوی و احساسات پر شور مردم به صورت رسومی که پایه‌های منطقی ندارند جلوه‌گر شود و گاهی برای چشمه، چاه آب و درخت قداست‌هایی افراط‌گونه قایل شوند. متأسفانه این عقاید تا امروزه نیز باقی مانده است. در حالی که اعتقاداتی از این قبیل با مدارک تاریخی و مضامین روایی تطبیق نمی‌کند و موازین شرعی و باورهای شیعی به آن صحه نمی‌گذارد» [۱۶]

قصه‌ای مرتبط با امامزاده سبزه‌پوش

در روزگار قدیم در روستای «هسته‌جان»حرم امامزاده، مردی خداجوی زندگی می‌کرد. روزی که از کنار امامزاده می‌گذشت زنی را دید که گریه و زاری می‌کرد. از روی کنجکاوی او را تعقیب کرد. متوجه شد که او سرپرست چند فرزند است که از شدّت گرسنگی مدام بی‌تابی و گریه می‌نمایند. مرد از دیدن چنین صحنه‌ای ملول و اندوهگین می‌شود. وی به خانه خود بر می‌گردد و ظرف غذایی را که همسرش آماده نموده بود از روی اجاق برمی‌دارد و برای آن خانواده می‌برد. زن با دیدن این حرکت خدا پسندانه و معنوی خوشحال می‌شود و او را در «امامزاده سبزه‌پوش» دعا نمود و از امامزاده می‌خواهد که آن مرد زندگی طولانی داشته باشد «صد و پنجاه سال عمر نماید» و زیارت امام حسین علیه السلام نصیبش شود. سال‌ها بعد آن مرد خداجوی برایزیارت امام حسین علیه السلام به کربلا مسافرت نمود و در آنجا ساکن شد، در سن صد و چهل سالگی جوانی برومند را می‌بیند که به لحاظ شباهت‌های ظاهریش گمان می‌برد که از نوادگان خودش باشد. از او سؤال می‌کند مطمئن می‌شود که درست حدس زده است. جوان با تعجب می‌پرسد: چگونه توانستی این قدر عمر کنی؟ مرد پیر ماجرا را برایش تعریف می‌کند و می‌گوید که «این از کرامات امامزاده سبزه پوش است که زنی بزرگوار به خاطر کاری که انجام دادم مرا دعا کرد و گفت صد و پنجاه ساله شوی»! آن گاه نوه‌اش را در آغوش می‌گیرد و می‌گوید: «دلم برای سلطان سبزه‌پوش تنگ شده است» و ادامه می‌دهد، توصیه می‌کنم خادمامامزاده سبزه‌پوش شوی. من اینجا خادم امام حسین علیه السلام هستم و مرید سلطان سبزپوش. روایت آن مرد با خدا بر سر زبان‌ها می‌افتد و به عنوان داستانی عارفانه سینه به سینه نقل می‌گردد.


باورها و اعتقادات

یکی از سنت‌های رایج در میان مردم این منطقه که به نحو بارزی به منظور ابراز علاقه نسبت به خاندان عصمت و طهارت صورت می‌گیرد مراسم سوگواری ایام محرم و صفر است که به اشکال سینه‌زنی، زنجیرزنی، حرکت علم‌ها و تعزیه‌خوانی انجام می‌شود.

صبح روز عاشورا عزاداران در مقابل امامزاده اجتماع کرده و به حالت انتقام از قاتلان شهدای دشت نینوا به زنجیرزنی می‌پردازند. دسته عزاداران شامل یک گروه زنجیرزنی و یک گروه سینه‌زنی است. در بعضی دسته‌ها یک گله گوسفند حرکت می‌کند که با حنا و رنگ‌های دیگر پشم‌ آنان را رنگین کرده‌اند. ضمن این‌که در بعضی دسته‌ها شخصی نی می‌زند و با آوازی سوزناک وصف حال شهیدانکربلا را می‌خواند. در امامزاده «سلطان سبزه‌پوش» علم مخصوصی است از نی که با پارچه‌های سبز پوشیده می‌شود و معروف است که اگر کسی بدان بی‌احترامی کند و یا سوزنی به چوب آن فرو کند به دردی مبتلا می‌شود و یا خون دماغ می‌شود.

در گذشته در صورت خشکسالی و نباریدن باران برخی از اهالی دعای باران را می‌نوشتند و سپس کسانی‌که به امامزاده «سلطان سبزه پوش» دسترسی داشتند به آنجا رفته یکی از علم‌های امامزاده را بر فراز سنگی به اهتزاز درمی‌آوردند و با این کار از امامزاده می‌خواستند که از خدا برای آنان درخواست بارش باران کند.

در برخی ایام هفته، به خصوص روز پنج‌شنبه مردم بنا بر اعتقاد و عقیده‌ای که به این مکان مقدس دارند نذرهایی می‌پزند و بین زوار توزیع می‌کنند و همین طور در این جا به عبادت می‌پردازند. باوری که از گذشته‌های دور در میان مردم این منطقه وجود داشته و هم اکنون نیز نزد بسیاری از مردم حفظ شده است بردن فانوس به امامزاده «سلطان سبزه‌پوش» است. بدین صورت که مردم ساعاتی قبل از تحویل سال جدید فانوس‌ها را در دست می‌گیرند و نزد سیدی که در امامزاده مستقر است می‌برند. سید، فانوس را روشن می‌کند. هر فردی فانوس خود را به خانه‌ می‌برد و به مدت پنج روز نمی‌گذارند که فانوس خاموش شود و معتقدند که اگر فانوس قبل از سال تحویل خاموش شود اتفاق ناگواری در آن سال خواهد افتاد و در واقع روشن بودن فانوس در اوایل بهار را نشانه شادکامی و موفقیت در آن سال می‌دانند که خداوند لطف خود را از آنها دریغ نخواهد کرد و همواره یاور آنها خواهد بود. روز بیست و هفتم ماه رمضان، مردم به نیت عروسی حضرت فاطمه سلام اله علیها برای تازه عروسان هدیه برده و بر روی طبق نان سنتی کاکلی می‌پزند و آن را همراه با حنا و نقل و نبات به خانه‌ی تازه عروسان می‌برند و در دست عروسان حنا می‌گذارند، سرمه می‌کشند و آنان را به زیارت امامزاده می‌برند که البته امروزه این رسم کمرنگ شده و میان همه عمومیت ندارد.

عقیده بر آن بوده که خانواده‌ها پولی را به ملاّ و یا شیخ یا دعا خوانی که در امامزاده بود می‌دادند تا بر روی چلواری درازی برای آنها سوره‌ی یاسین را بنویسد و بعد این تکه پارچه‌ی متبرک را به صورت دایره‌ای به هم وصل می‌کردند و به آن قلعه یاسین می‌گفتند، و هنگامی که عروس و دامادی برای انجام مراسم عقد از خانه خارج می‌شدند جهت رفع چشم زخم و این‌که مبادا حسودی بخت عروس و داماد را ببند آنان را از قلعه یاسین رد می‌کردند و اگر کودکی بیمار می‌شد و یا فردی می‌خواست به مسافرت برود او را از قلعه یاسین رد می‌کردند تا به سلامت بازگردد. امروزه نیز چنین رسمی بین مردم این منطقه و مناطق دیگر استان وجود دارد.

یکی دیگر از باورهای مردم این منطقه این بود که خانواده هایی که دختر یا پسر دم بخت داشته‌اند اگر مدتی از سن آنان برای ازدواج می‌گذشت، یا اگر مرد خانه فاقد کسب و کار بود، یا اگر اختلافی بین زن و شوهر وجود‌داشت پیش ملا یا دعا بده می‌رفتند و از آن باطل سحر می‌گرفتند و آن را در آب می‌انداختند و با آن غسل می‌کردند و از آن آب به در خانه می‌ریختند و اهالی منزل می‌خوردند و این عمل باعث گشایش کار آنها می‌گردید.

از باورهای دیگر مردم، هنگامی که ازدواجی می خواست صورت گیرد، خانواده‌های طرفین (عروس و داماد) برای گرفتندعا پیش ملا یا دعا بده که در امامزاده «سلطان سبزه‌پوش» بود می‌رفتند و این ملا با ابزار و وسایلی که مخصوص این کار بود به ستاره‌چینی و استخاره می‌پرداخت، اگر ستاره‌ی آن زوج جفت بود، می‌توانستند با یکدیگر ازدواج کنند و اگر نبود، این ازدواج به هم می‌خورد. البته این رسم امروزه نیز بین برخی مردم این منطقه و مناطق دیگر وجود دارد. کوتاه سخن آن‌که باورها و اعتقادات صحیح می‌تواند امید و معنویت را بین مردم تقویت کند، به شرط این‌که با خرافات آمیخته نشود، باید رسوم صحیح را تقویت کرد و با خرافات به هر شیوه ممکن به مبارزه پرداخت.

پانویس

  1. استادیار دانشگاه آزاد اسلامی،واحد شهرکرد.
  2. دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی،دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر کرد.
  3. افشار،1382: 195.
  4. آخوندی و زمانی‌پور، 1385: 17
  5. اعتمادالسلطنه، 1368: 1933
  6. آهنجیده، 1378: 225
  7. اعتماد السلطنه، 1368: 1934
  8. نیکزاد امیر حسینی، 1385: 430
  9. اعتماد السلطنه، 1368: 1934
  10. دهخدا، 1377: 2658
  11. فقیه بحرالعلوم، 1389: 125
  12. همان.
  13. خسروی فارسانی، 1380: 108
  14. فقیه بحرالعلوم، 1389: 130.
  15. خسروی فارسانی،1380: 108
  16. گلی‌زواره، 1377: 225.