شهر هزار مسجد

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

هادی ربّانی

چکيده

نويسنده مقاله به همراه ده نفر از دوستان فاضل و محقق خود در مهرماه 1387 سفري شش روزه به کشور ترکيه داشته و از مساجد و اماکن مذهبي استانبول، آنکارا و قونيه بازديد به عمل آورده است. او توصيفاتي را پيرامون مساجد مرادپاشا و سلطان احمد و سلطان سليمان و سلطان بايزيد، زينبيه، نورعثماني، کجاتپه، حاج بايران، محمديه به رشته تحرير در آورده و همچنين از مزار ابوايوب انصاري، شمس تبريزي، مولانا و آتاتورک بازديد نموده و مشاهدات خود را بيان کرده است. در پايان نگاهي گذرا به وضعيت فرهنگي ترکيه داشته و در 12 بند مطالب مفيد خود را بيان نموده است.

کليدواژه ها: ترکيه، استانبول، آنکارا، قونيه، مساجد ترکيه، مزارات ترکيه

مقدمات سفر

پاييز 1387, به پيشنهاد يکي از دوستان که با نمايشگاه هاي خارجي کتاب, آشنايي و رفت و آمد دارد, همراه جمعي از دوستان, عازم استانبول شديم؛ تا ضمن بازديد از نمايشگاه کتاب استانبول, گشت و گذار مختصري نيز در اين شهر تاريخي و زيبا بکنيم. مقدمات سفر به سرعت و سهولت فراهم شد. البته سياست هاي جذب جهانگرد و ورود بدون دريافت ويزا به ترکيه نيز از دلايل آساني سفر به اين کشور است.

در اين سفر شش روزه که از جمعه ششم مهر آغاز و تا چهارشنبه يازدهم مهر 1387 پايان يافت، از سه شهر استانبول، آنکارا و قونيه بازديد کرديم. در اين سفر با ده نفر از دوستان، که همگي از پژوهشگران و اهل قلم حوزوي يا دانشگاهي هستند همسفر بوديم. همراهان عبارت بودند از: سيد حسن اسلامي، سيد محمد علي ايازي، رضا بابايي، محمدکاظم رحمان ستايش، حسين عليزاده، حسين متقي، محمد مجتهدي، محمدمرادي، سيد مصطفي مطبعه چي و محمد نوري. درطول سفر علاوه بر بازديد از مکان هاي بسيار، چندين ديدار و گفت وگو نيز با شخصيت هاي علمي و شيعي داشتيم. به دليل فرصت کوتاه و فراواني برنامه ها، اغلب بازديد و ديدارها با شتابزدگي انجام مي گرفت تا بتوانيم بر تعداد برنامه هاي روزانه مان بيفزاييم.

اطلاعات ارائه شده در گزارش همه بر اساس ديده ها و شنيده هايي است که در طول سفر نگاشته ام. همچنين برداشت هايي که در ذيل برخي از عناوين آورده ام, از نکاتي است که در مدت کوتاه سفر بدان دست يافته ام. به واقع آنچه در اين سفر کوتاه, ديده و شنيده و دريافته ام، به قلم آورده ام و بدين ترتيب به تعبير جلال آل احمد يک «ارزيابي شتابزده» فراهم آمده است.

روز اول

روز جمعه ششم مهر ماه مصادف با 25 ماه مبارک رمضان, ساعت هفت صبح به سوي استانبول پرواز کرديم. از آسمان ترکيه, جاده هاي طولاني بسياري در ميان کوه ها و دشت ها ديده مي شد که حکايت از شبکه هاي ارتباطي گسترده در اين کشور مي کرد. قبل از فرود هواپيما ساختمان هاي يک شکل ويک اندازه و شيرواني هاي يک رنگ شهر استانبول جلب توجه مي کرد. ساعت ده در بخش اروپايي استانبول در فرودگاه آتاتورک فرود آمديم. فرودگاهي بسيار بزرگ و منظم. فرودگاه کوچک تر ديگري در بخش آسيايي استانبول وجود دارد.کارهاي ورودي به سهولت و بدون پرداخت عوارض ورود انجام گرفت. از داخل فرودگاه با پله برقي به سمت مترو که در زير فرودگاه قرار داشت رفتيم. در ابتداي ورودي مترو منتظر راهنمايمان بوديم. راهنمايمان, آقاي اوغر, جواني بود از شيعيان استانبول که در قم, دروس علوم اسلامي را خوانده بود و فارسي را مي دانست.

با مترو به سوي دفتر مؤسسه ي کوثر, که در جنب ايستگاه مترو و در ميدان آکسارا قرار داشت, آمديم. مؤسسه ي کوثر, از شيعيان ترک تشکيل شده است که بيشتر دانش آموخته ي حوزه ي علميه ي قم هستند و اکنون در ترکيه به فعاليت هاي ديني مشغول اند. فاصله ي سي کيلومتري فرودگاه تا ميدان آکسارا را در زمان کوتاهي طي کرديم. جمعيت اندکي سوار مترو بودند و هيچ ازدحامي وجود نداشت. مترو در اين مسير بيشتر از زير زمين و گاهي نيز از روي زمين مي گذشت. زنان محجبه ترک از همان بدو ورودمان به فرودگاه و در طول مسير مترو و ايستگاه ها, جلب توجه مي کرد. خانم هايي هم که حجاب ندارند اغلب فقط سرشان فاقد پوشش است. ساعتي را در دفتر مؤسسه ي کوثر بوديم تا به محل اقامتمان که در همان نزديکي بود, نقل مکان کنيم.

مسجد مرادپاشا

قبل از حرکت به محل اقامت, با دو تن از دوستان به مسجد مرادپاشا که در حاشيه ي ميدان آکسارا قرار داشت رفتيم. مسجدي با عظمت و سنگي که ساخت آن به قرن پانزدهم ميلادي بازمي گردد. داخل مسجد بسيار تميز بود و گنبدي بسيار بلند بر روي مسجد قرار داشت. در داخل گنبد و ديوارها, نقش هاي اسلامي حک شده است. در دوطرف مسجد هم رواق قرار داشت؛ مخصوص نمازگزاري بانوان. در محوطه ي حيات مسجد هم قبرهايي با سنگ هايي تراشيده بر روي آن ها قرار داشت.

مسجد سلطان احمد

پس از بازديد کوتاه از مسجد مرادپاشا, به همراهانمان در مؤسسه ي کوثر پيوستيم و از آن جا به محل اقامت که در همان نزديکي بود رفتيم. محل سکونت در طبقه ي هم کف يک ساختمان سه طبقه قرار دارد. پس از استراحتي کوتاه به سوي مسجد سلطان احمد محل برگزاري نمايشگاه کتاب حرکت کرديم. از کنار ميدان آکسارا سوار قطار شهري شديم و به سوي مسجد سلطان احمد حرکت کرديم. مسجد سلطان احمد در حاشيه ي ميدان اياصوفيا قرار دارد. مسجدي بسيار بزرگ و با گنبدي عظيم. اين مسجد يکي از بناهاي تاريخي بزرگ استانبول است که در قرن پانزدهم ميلادي ساخته شده است. مسجد سلطان احمد نسبت به مساجد تاريخي ايران که توسط صفويه ساخته شده با عظمت تر است، ولي ظرافت معماري مساجد ايران بيشتر است.

نمايشگاه کتاب هاي ديني در دو صحن اين مسجد برگزار بود. نخست از غرفه هاي صحن پايين بازديد کرديم. در گوشه اي از صحن مسجد کارواني از توريست هاي اروپايي گرد آمده بودند. راهنمايشان درباره ي تاريخ مسجد با آنان سخن مي گفت. پس از ورود به صحن اصلي و پيش از بازديد ادامه ي غرفه ها, به داخل مسجد رفتيم. در مقابل درب ورودي محفظه اي قرار داشت، که از ميان آن نايلن هاي يک بار مصرف به هم پيوسته اي جهت قرار دادن کفش در آن، آويزان بود. با کشيدن نايلون قطعه اي از آن جدا مي شد. نايلون ها يک بار مصرف پس از خروج از مسجد در محلي که بدين منظور اختصاص داشت قرار مي گرفت. تا کنون چنين تدبيري را در مساجد نديده بودم. اين کار در تميزي مساجد تأثير فراواني دارد. همچنين براي ورود توريست هاي خانم به داخل مسجد روسري هايي در اختيارشان قرار مي گرفت.

داخل مسجد نيز همچون نماي بيروني اش بسيار با عظمت بود. گنبد بسيار عظيم و اصلي مسجد بر روي چهار ستون بسيار قطور نهاده شده بود که قطر هر ستون چند متر بود. گنبدي کوچک تر بر روي ستون هاي کوچک تر قرار داشت. مسجد به غايت تميز بود. گرداگرد مسجد محل نمازگزاري بانوان بود که که با قفسه ي جا کفشي کوتاه از صحن اصلي مسجد جدا مي شد. به جاي لوستر هاي بزرگ، شمعدان هاي قديمي که با زنجير آهني از بالاي مسجد آويزان بود و تا حدود دو متري کف مسجد مي رسيد، لامپ هايي در آن روشن بود. اين کار به ظاهر در صرفه جويي برق نيز مؤثر است.

پس از بازديد از داخل مسجد براي ديدن ادامه ي نمايشگاه به صحن اصلي مسجد آمديم. دوساعتي از نمايشگاه بازديد کرديم. کتاب ها اغلب به زبان ترکي استانبولي بود وبا اندکي دقت مي شد عنوان کتاب ها را خواند. چاپ و صحافي کتاب ها نسبتاً شکيل و مورد قبول بود. اطلاعاتي که از اين نمايشگاه به دست آورده ام در ادامه ذيل عنوان مستقل مي آورم.

کتاب هاي ديني

نمايشگاه کتاب هاي ديني همه ساله از پنج تا 27 ماه مبارک رمضان از سوي سازمان ديانت ترکيه در استانبول و آنکارا برگزار مي گردد. در استانبول نمايشگاه در دو صحن پايين و اصلي مسجد سلطان احمد تشکيل مي گردد. صحن مسجد با غرفه بند هاي نسبتاً شکيل بدين منظور آماده مي شود. ناشران شرکت کننده در نمايشگاه همه اهل سنّت هستند. تا کنون به ناشران شيعه اجازه ي حضور در اين نمايشگاه داده نشده است.

سازمان ديانت ترکيه به ناشران شرکت کننده در اين نمايشگاه تسهيلات ويژه اي جهت حضور آنها ارائه مي کند. همچنين ناشران، کتاب هاي خود را با تخفيف ده تا بيست درصدي ارائه مي کنند. کتاب هاي ارائه شده در اين نمايشگاه بيشتر در موضوعات عمومي دين ـ مانند قرآن و علوم قرآن، حديث ـ تاريخ اسلام، تاريخ عثماني و تراث اسلام است. بخشي نيز به ادبيات ديني کودکان اختصاص دارد. اغلب کتاب ها به زبان ترکي استانبولي است و مقدار اندکي نيز به زبان عربي.

بخشي از کتاب هاي عرضه شده در نمايشگاه ترجمه از زبان فارسي است. کتاب هاي بسياري از استاد مرتضي مطهري به زبان ترکي استانبولي ترجمه شده است. همچنين اغلب کتاب هاي دکتر علي شريعتي نيز به اين زبان برگردانده شده است. برخي از آثار دکتر عبدالکريم سروش نيز به ترکي ترجمه شده است. ديگر نويسنده ي ايراني که همه ي کتاب هايش بدين زبان برگردانده شده، دکتر سيدحسين نصر است. جالب است که کتاب هاي نويسندگان ياد شده را اغلب ناشران اهل سنّت ترجمه و منتشر کرده اند.

بخش اندکي از کتاب هاي موجود در نمايشگاه در حوزه هاي غير دين است. پاره اي از اين کتاب ها در موضوع ادبيات و از زبان انگليسي به ترکي استانبولي برگردانده شده است. بخشي نيز از زبان فارسي در موضوعات ادبيات معاصر و کهن و تاريخ روابط ايران و عثماني است که بدين زبان ترجمه شده است.

چاپ کتاب در ترکيه از کيفيت مطلوبي بر خوردار است. سطح متوسط کتاب هاي ناشران ترکيه با ناشران درجه يک ايران برابري مي کند. علّت پيشرفت صنعت چاپ و نشر در ترکيه ورود صنعت چاپ آلمان به ترکيه است. حدود سه ميليون ترک در کشور آلمان سکونت دارند. اين جمعيت پس از جنگ جهاني دوم در فاصله ي سال هاي 1945 تا 1950 به آلمان مهاجرت کرده اند و در اين کشور مقيم شده اند. مي گويند در تابستان گروه کثيري از ترک هاي مقيم آلمان براي بازديد آشنايان خود به کشورشان باز مي گردند. به گونه اي که تراکم جمعيّتي بسياري در اين آمد و شد در فرودگاه هاي ترکيه به چشم مي خورد. اقامت گسترده ي ترک ها در آلمان و مراوده ي آنان با کشورشان, در حوزه هاي مختلف ترکيه موجب پيشرفت آنها شده است. يکي از اين حوزه ها، توسعه و پيشرفت در صنعت نشر اين کشور است.

پخش کتاب نيز در ترکيه از پيشرفت مطلوبي بر خوردار است. در مدت زمان کوتاهي مي توان اطلاع يافت, کتاب درخواستي در سيستم توزيع موجود است يا نه؟ ناشران از طريق شبکه ي ديجيتالي يکپارچه با هم مرتبط هستند. يکي از همراهان مي گفت در سال گذشته به دنبال تهيه ي کتابي بودم که در نمايشگاه نتوانستم آن را بيابم. در فاصله ي يک ساعت از طريق شبکه ي توزيع کتاب دريافتم که کتاب مورد نظرم در شبکه ي توزيع موجود نيست. به آساني شماره ي تلفن مؤلف کتاب را به دست آوردم و با وي تماس گرفتم. مؤلف گفت نسخه هاي محدودي از کتاب در اختيارم هست. بعد از طريق يکي از ناشران در فاصله ي زماني 24 ساعت کتاب به دستم رسيد. کتابفروشان بزرگي درشهر استانبول و جود دارند. مرکز اصلي اين کتابفروشان بازار «صحاف لر» = صحافان است. بازار صحاف لر در نزديکي «بازار بزرگ (grand bazar)» قرار دارد. اين بازار مرکز اصلي تجمع کتابفروشان است.

پس از بازديد از نمايشگاه به سوي مسجد اياصوفيا رفتيم تا از آن مکان بازديد کنيم. مسجد ايا صوفيا در ضلع ديگري از ميدان ايا صوفيا واقع شده است. بليط ورود بازديد از اين مسجد بيست ليره بود. ولي زمان بازديد به پايان رسيده بود. سپس به طرف «توپ قاپي» که در کنار مسجد اياصوفيا قرار داشت رفتيم.

توپ قاپي مرکز فرمانروايي عثماني ها بوده است و اکنون از موزه هاي بزرگ و مکان هاي تاريخي مهم استانبول است.زمان بازديد آنجا نيز به پايان رسيده بود.

از بيرون مناظر اطراف توپ قاپي و مسجد اياصوفيا و مکان هاي تاريخي ديگر را که در آن محدوده قرار داشت ديديم. اين مکان هاي تاريخي از طريق خيابان باريکي به دريا منتهي مي شد. پس از چند دقيقه پياده روي و عبور از خيابان هاي باريک و تاريخي به ساحل رسيديم. کف بخشي از اين خيابان ها سنگفرش بود. خانه هايي که در مسيرمان قرار داشت اغلب قديمي و برخي نيز چوبي بودند. به نظر مي رسيد نخواسته اند بافت قديمي اين منطقه را با بناهاي جديد تغيير دهند.

در کنار ساحل مردي در حال ماهيگيري بود. به جز او و همراهان که روي سنگ هاي بزرگي دريا را تماشا مي کرديم, کس ديگري درساحل نبود. کشتي هاي کوچک و بزرگ بسياري در دريا آمد و شد داشتند. از دور يکي از سه پلي که منطقه آسيايي و اروپايي استانبول را به هم متصل مي کرد ديده مي شد. باران نم نمک مي باريد. هوا نيز بسياردلپذير و خنک بود. پس از چند دقيقه توقف در ساحل از راه ديگري به طرف مسجد سلطان احمد بازگشتيم. مسير بازگشتمان نيز از ميان خيابان هاي باريک و ساختمان هاي کهن مي گذشت. از مسيري که برگشتيم دقيقاً به پشت مسجد سلطان احمد رسيديم.

مراسم شب قدر

نزديک افطار بود. اطراف مسجد سلطان احمد, رستوران ها و غذاخوري هاي فراواني مملو از جمعيت روزه دار بود که انتظار افطار را مي کشيدند. برخي از خانواده ها نيز در صحن پايين مسجد سفره ي غذاي خود را پهن کرده و منتظر افطار بودند. به داخل مسجد رفتيم و نماز را به جماعت خوانديم. هوا کمي سرد شده بود. جمعيت زيادي در مسجد نماز گزاردند. امشب شب بيست و هفتم ماه مبارک رمضان به افق استانبول است. شبي که اهل سنت نيز آن را شب قدر مي دانند. در اين شب مراسم با شکوهي برگزار مي شود. اين مراسم سه ساعت پس از نماز مغرب آغاز مي گردد. خطيب مسجد, پس از اقامه ي نماز جماعت عشا و نماز «تراويح», به منبر مي رود و به ايراد خطبه مي پردازد. اين خطبه معمولاً حاوي پند و اندرز و موعظه است. مراسم احياي شب قدر تا دير وقت ادامه مي يابد و حاضران در اين مراسم به رسم معهود در ميان اهل سنّت, به تلاوت فردي قرآن, اقامه ي نماز و راز و نياز فردي به درگاه خداوند مي پردازند.

همراهان خسته بودند. براي شرکت در مراسم نمانديم. فقط دو تن از دوستان ماندند تا در مراسم شرکت کنند. با قطار شهري به محل سکونت باز گشتيم. در بازگشت اين فکر رهايم نمي کرد که چگونه در کشور ترکيه اين همه مسجد و آن هم با بناهاي عظيم است. تا کنون چنين تصوري از ترکيه نداشتم. به هر سو رو مي کنيم مسجد با عظمت و کهني با مناره هاي بلند در برابرمان نمايان مي شود. اين مساجد اغلب در زمان عثماني ها ساخته شده اند. ظاهر مسجد با تأثير از فرهنگ رومي ها بنا شده است و داخل مسجد از معماري اسلامي برخوردار است. از نکات ديگري که برايم جالب توجه بود مسلمانان ترکيه است. بخصوص خانم ها که اغلب از پوشش کامل اسلامي برخوردارند. خانم هاي بدون حجاب معمولاً فاقد پوشش روي سر هستند. برهنگي و خودآرايي چندان در خانم ها محسوس نيست. نکته ديگر همزيستي بانوان محجبه و بدون حجاب است. در غذاخوري هاي اطراف مسجد و ميدان اياصوفيا خانم هاي فاقد حجاب و بانوان محجبه حضور داشتند و منتظر بودند زمان افطار فرا رسد تا روزه خود را باز کنند.

روز دوم

روز شنبه هفتم مهر صبحانه را در محل اقامت خورديم. باران نم نم مي باريد. هوا هم کمي سردتر شده است. مي گويند هواي استانبول قابل پيش بيني نيست. تغير هوا زود به زود انجام مي گيرد. به همراه جمعي از دوستان با دو تاکسي به سمت مقبره ي ابوايوب انصاري حرکت کرديم. مقبره ي ابوايوب انصاري در منطقه ي اروپايي استانبول و در کنار ساحل قرار دارد.


مزار ابوايوب انصاري

زير بارش باران وارد محوطه ي مقبره شديم. درخت کهنسال بزرگي در حيات مقبره قرار داشت. گرداگرد اين درخت نرده کشيده شده است و در چهار گوشه ي نرده ها شير آب خوري قرار داشت. زائران بسياري, که اغلب هم خانم و با پوشش کامل اسلامي بودند, براي زيارت مقبره در محوطه حضور داشتند و با بطري-هاي آبي که در دست داشتند، از شير هاي آبخوري چهار گوشه اندکي آب بر مي داشتند و آن را براي تبرک مي نوشيدند. ظاهراً اين کار بر اساس اعتقادي که بدان داشتند انجام مي گرفت. در تابلويي که در نزديکي آن مکان نصب شده بود, از بستن نخ به درخت و کارهاي ديگر نهي شده بود. ولي خانم هايي که گروهي در محوطه حضور داشتند، بدون توجه به اين تذکرات رو به درخت کهن مشغول نيايش بودند. به يکي از دوستان گفتم مقبره ي ابوايوب, همچون مقبره ي ميرزاي قمي در شيخان قم است که بيشتر مشتري هايش خانم ها هستند.

از حيات وارد محوطه ي مقبره شديم. قبر در ميان ضريح قرار گرفته است و ضريح در حصار نرده اي قرار داشت تا کسي به آن نزديک نشود. زائران بسياري که در محوطه حضور داشتند, با ازدحام از کنار نرده رو به قبر اداي احترام مي کردند و مي گذشتند. در گوشه اي از محوطه هم نقش پاي منسوب به پيامبر(ص) در داخل محفظه اي قرار داشت. زائران در مقابل آن هم اداي احترام مي کردند. همراهان با متولي مقبره صحبت کردند تا اجازه داده شود به کنار ضريح برويم. متولي گفت بايد با مسجد سلطان احمد هماهنگ کنيم. در گوشه اي ايستاديم تا هماهنگي انجام گيرد. در همين حين يکي از همراهان, که تحت تأثير شلوغي جمعيت و ازدحام آنان قرار گرفته بود, جوگير شد و با صداي بلند به لهجه ي عربي براي پيامبر(ص) صلوات فرستاد. با آن که کسي از دوستان او را همراهي نکرد، محترمانه عذرمان را خواستند و به طرف درب خروج راهنمايي مان کردند. در مکان هاي مذهبي ترکيه سکوت کامل حاکم است و هر کس به تنهايي مشغول عبادت است. کاري که از دوستمان سرزد, براي آن ها بسيار غير منتظره بود. از مقبره بيرون آمديم و به داخل جامع ابوايوب که در کنار مقبره قرار داشت رفتيم. مسجدي بزرگ و با عظمت؛ همچون ساير مساجدي که در عصر عثماني ها ساخته شده است. نکته اي که از ديروز و پس از بازديد مسجد سلطان احمد ذهنم را مشغول کرده است, حضور جهانگردان بسيار بدون هيچ منعي در مکان هاي مذهبي و حتي داخل مساجد است. فتواي علماي اهل سنت را در اين موضوع نمي دانم. ولي دو مسجدي را که تا کنون ديده ايم, جهانگردان ـ اعم از آقا و خانم ـ آزادانه وارد مسجد مي شوند و پس از تصويربرداري و بازديد بيرون مي آيند. البته خانم هاي توريست هنگام ورود به داخل مسجد، از روسري هايي که در مقابل درب قرار دارد برداشته, روي سرشان مي اندازند.

از جامع ابوايوب انصاري بيرون مي آييم. در ميان همراهان اين بحث در گرفته که آيا مقبره ي ابوايوب مي تواند همان ابوايوب انصاري باشد يا نه؟ بر روي کتيبه اي سنگي در محوطه ي ميان مقبره و مسجد درباره ي ابوايوب انصاري چنين نگاشته شده است: «ابوايوب در رکاب يزيد بن معاويه مي جنگيد. در ميانه ي جنگ بيمار شد. يزيد به ملاقات او آمد. ابوايوب گفت اگر مرگ من فرا رسيد، در سرزميني که خاک نرم داشت مرا به خاک بسپاريد. از اين رو وي در اين مکان مدفون شد.» به نظر مي رسد در آن زمان مسلمانان براي تسخير روم که اکنون ترکيه نام گرفته است مي جنگيده اند.

در اطراف مقبره و مسجد, قبرهاي فراواني با حصار نرده هاي آهني به چشم مي خورد. قبرها بيشتر به سران عثماني اختصاص دارد. تاريخ برخي از آنها به دو قرن پيش بر مي گردد. بر روي قبرها سنگ هاي تراشيده اي نصب شده است. برخي از اين سنگ ها نشان عمامه است که عثماني ها بر سر مي گذاشتند. برخي ديگر نشانه هايي است که حکايت از شغل و منصب آنها دارد.

از محوطه که بيرون مي آييم با طي مسير کوتاهي به کنار ساحل مي رسيم. باران همچنان نم نم مي بارد. کشتي هاي بسياري در دريا در حال عبورند. پس از توقفي کوتاه به محوطه ي مقبره ي ابوايوب باز مي گرديم. اطراف مقبره را مغازه هاي مختلفي فرا گرفته است. از آنجا به دفتر مؤسسه ي کوثر باز مي گرديم. قرار ملاقاتي با آقاي دکتر حسين حاتمي از دانشوران شيعي و مشهور ترکيه داريم.

دکتر حاتمي کامل مردي شيعه و در رشته ي حقوق خصوصي تحصيل و تدريس کرده است. اکنون بازنشسته است. از سفرهاي مختلفش به ايران گزارش کوتاهي داد. وي به خوبي به فارسي سخن مي گفت و آثار فارسي را براحتي مطالعه مي کند. مي گفت فارسي را خود فرا گرفته است و تخصص اصلي اش مولوي شناسي است. در آغاز ديدار, وي با تعجب از جمع پرسيد چگونه ممکن است عارفي همچون شيخ رجبعلي خياط با مولانا اينگونه برخورد کند؟ اشاره ي او به مطالب و اعتراضاتي بود که در شرح حال شيخ رجبعلي از وي نقل شده است. حاضران در پاسخ وي نکته هاي مختلفي گفتند. از جمله به جايگاه شيخ رجبعلي اشاره کردند که عارفي عوام بوده است و نظر او جنبه ي علمي ندارد. يکي از همراهان نيز گفت رويايي که او درباره ي مولانا اظهار مي دارد از کجا معلوم است که روياي صادق باشد. با اين پاسخ ها کمي از تعجب وي کاسته شد.

در اين ديدار دکتر حاتمي با طرح سؤالاتي که در ذهن داشت و در ترکيه مطرح است ـ همچون شبيه سازي و اجراي قوانين جزايي ـ جلسه را به پاسخ يابي به سؤالات خويش سمت و سو داد. برخي از همراهان در دو موضوع ياد شده صاحب اثر بودند. دکتر حاتمي مشخصات آثار آنان را گرفت. با موضوعاتي که طرح شد عملاً نتوانستيم از ايشان اطلاعاتي درباره ي ترکيه به دست آوريم. تا اندکي از ظهر گذشته جلسه ادامه يافت. وي از ديدار همراهان اظهار خوشحالي کرد.

مسجد سلطان بايزيد

پس از نهار و اندکي استراحت پياده به سمت مسجد جامع سلطان بايزيد حرکت کرديم. مسجد با عظمت ديگري از بناهاي عصر عثمانيان. در کنار جامع سلطان بايزيد, مقبره ي سلطان بايزيد قرار گرفته بود. در داخل مقبره,‌ قبر برآمده و بزرگي قرار داشت و فضاي داخل مقبره از معماري اسلامي بسيار زيبايي برخوردار بود.

پس از بازديد از مجموعه ي سلطان بايزيد, پياده به «بازار بزرگ grand bazar» که در همان نزديکي بود رفتيم. بازاري بسيار بزرگ و تاريخي. در دو سوي آن با فاصله هاي کوتاه بازارهاي فرعي قرار داشت. بيشتر بازديد کنندگان بازار جهانگردان بودند. مقداري از بازار را ديديم و به اوّل آن برگشتيم. از کنار اين بازار به بازار «صحاف لر» (= صحافان) راه داشت که مرکز تجمع کتابفروشان استانبول است. به دليل فرصت کم از کنار آن گذشتيم. نزديک افطار بود. در بازگشت در کنار جامع سلطان بايزيد چادر بزرگي بپاشده بود. مشغول چيدن غذا روي ميزها بودند و جمعيت بسياري در اطراف چادر صف کشيده بودند تا در ضيافت افطار شرکت کنند.

افطار را در منزل يکي از همکاران مؤسسه ي کوثر مهمان بوديم. افطار خوبي تدارک ديده بود. با برنج نيم دانه ي مخلوط با رشته و برنج سفيد ديگري که به صورت کته پخته شده بود از ميهمانان پذيرايي کردند؛‌ همراه با مرغ و گوشت.

پس از افطار يکي از مسئولان مؤسسه ي کوثر توضيحاتي درباره ي شيعيان ترکيه داد که خلاصه ي آن چنين است: ترکيه بيش از هفتاد ميليون جمعيت دارد. از اين تعداد 25 ميليون علويان هستند که پايبند به شريعت نيستند. فقط روزهاي پنجشنبه در «جمع خانه» گرد هم مي آيند و طي مراسمي عمل مذهبي خود را به جاي مي آورند. اين گروه فقط به حضرت علي(ع) عشق مي ورزند و به ساير اعمال مذهبي پايبندي ندارند. حدود دو ميليون نفر شيعه در ترکيه زندگي مي کنند. پانصد هزار نفر از آنان در استانبول ساکن اند و حدود سي مسجد دارند.

روز سوم

يکشنبه هشتم مهر صبحانه را در محل اقامت خورديم. در برنامه ي امروز بازديد يکي از جزيره هاي استانبول در نظر گرفته شده بود. قبل از رفتن به اين جزيره، به سوي مسجد سلطان سليمان, که در مسيرمان قرار داشت, رفتيم.

>مسجد سلطان سليمان >مسجد زينبيه

مسجد سلطان سليمان

با تاکسي به مسجد سلطان سليمان آمديم. مسجد بسيار بزرگ و با عظمتي بود. به نظر مي آيد بزرگ ترين مسجد استانبول باشد. مسجد در دست تعمير بود. از بخش هايي از آن بازديد کرديم. در کنار مسجد چند مقبره وجود داشت. يکي از آن ها, مقبره ي سلطان سليمان قانوني بود. در کنار آن قبر مادر و دخترش قرار داشت. سلطان سليمان قانوني, بزرگ ترين سلطان عثماني بوده است. در محوطه ي ميان مقبره ها و مسجد, قبرهاي قديمي بسياري بود که سنگ هاي تراشيده اي روي آن ها قرار داشت و هر يک نشان شغل و جايگاه صاحبان قبر بود. جهانگردان ديگري هم در حال بازديد از مجموعه بودند. روسري هايي در کنار درب ورودي مسجد قرار داشت که جهانگردان خانم هنگام ورود روي سر خود مي انداختند.

پس از بازديد از اين مجموعه, پياده به طرف بازار مصري ها حرکت کرديم. با عبور از چند خيابان قديمي به اين بازار رسيديم. همراهان مقداري خريد کردند. سپس براي بازديد از جزيره ي «حيبل», از ساحلي که در همان نزديکي بود سوار کشتي شديم. بهاي بليط کشتي يک ليره بود. معادل هفت صد و پنجاه تومان به پول ايران. بهاي بليط قطار شهري و مترو نيز به همين مبلغ است. بيش از يک ساعت با کشتي در حرکت بوديم. کشتي از ميان دو طرف اروپايي و آسيايي استانبول در حرکت بود. از طبقه ي دوم کشتي مناظر دو طرف را تماشا مي کرديم. پس از پياده و سوار کردن مسافران در چند جزيره به, «حيبل آيدا» رسيديم. «آيدا» به زبان ترکي به معناي جزيره است.

از کشتي پياده شديم. کمي از ظهر مي گذشت. ناهار را در کنار ساحل کباب ترکي خورديم. جزيره ي سرسبز با پوشش گياهي فراوان در بلندي قرار داشت. پس از سه ساعت توقف در جزيره و گشت و گذار با درشکه روي تپه هاي سرسبز جزيره به کنار ساحل آمديم. در جزيره هيچ ماشيني تردد نمي کرد و رفت و آمدها با درشکه انجام مي شد.

مسجد زينبيه

سوار کشتي شديم و به استانبول برگشتيم. قرار بود شب با شيعيان زينبيه ديدار داشته باشيم. از طريق قطار شهري و مترو به محل زينبيه رفتيم. آقاي حميد سعادتمند مسئول زينبيه درباره شيعيان استانبول و فعاليت هايشان اين توضيحات را بيان داشت: شيعيان استانبول همگي مهاجراني هستند که براي کار به استانبول آمده اند. در سال 1979 در اين منطقه مسجدي را به نام زينبيه ساختيم. يک سال پيش از پيروزي انقلاب بود. پس از پيروزي انقلاب فشار بسياري روي ما بود. شيعيان را «خميني چي(ياران امام خميني)» و جاسوسان ايران مي دانستند. برخي از دوستان ما حتي در اين راه به زندان هم افتادند. در سال 1982 مخالفان افراطي به دولت فشار مي آوردند که بساط ما را جمع کنند. ما در معرض خطر قرار داشتيم. براي اين که از زير اين فشار بيرون بياييم, در نقاط ديگر شهر مکان هايي را به صورت چادر به عنوان مراکز جديد عبادي شيعيان به وجود آورديم. با گسترش فعاليت شيعيان, فشار از روي ما برداشته شد. به مرور شيعيان مهاجر شهرهاي ديگر نيز به اين منطقه که زينبيه در آن قرار دارد, مهاجرت کردند. زماني که ما در اين منطقه مستقر شديم, خانه هاي محدودي در اين جا وجود داشت. به مرور جمعيت فراواني در اين منطقه مستقر شدند. به همين دليل نام خيابان اصلي اين منطقه را شهرداري «زينبيه» نام گذاري کرد. در سال هاي اخير مراسم هاي باشکوهي در ايام محرم در اين منطقه برگزار مي کنيم که برخي از اهل-سنّت هم در آن شرکت مي کنند. در مراسم سال گذشته بيش از سيصد هزار نفر حضور داشته اند. در اين منطقه, ميداني هم به نام «عاشورا» نام گذاري شده است. از فعاليت هاي ديگر ما اجراي برنامه هاي ماهواره اي است که از طريق اجاره کردن ماهواره, اين برنامه ها را اجرا مي کنيم. در اين نزديکي زميني به مساحت سيزده هزار متر مربع گرفته ايم. برنامه هاي گسترده اي براي فعاليت هاي آينده در اين مکان داريم. در پايان ديدار, نمونه اي از نرم افزارهاي توليد شده, نشريه و کتاب هايشان را به دوستان هديده دادند.

روز چهارم

دوشنبه نهم مهر پياده به قصد بازديد از موزه ي «توپ قاپي» حرکت کرديم. در اين روزها همه جا تعطيل است. سه روز قبل از عيد فطر و سه روز پس از آن در ترکيه تعطيل عمومي است. اين تعطيلات همانند تعطيلات عيد نوروز ماست. تاکنون چند نفر به ما گفته اند چرا اين زمان را براي مسافرت انتخاب کرده-ايد؟

>مسجد نور عثماني >مجموعه ي تاريخي توپ قاپي >مؤسسه ي کوثر

مسجد نور عثماني

از محل اقامت تا توپ قاپي بيست دقيقه پياده راه بود. در مسير که مي رفتيم از مسجد نور عثماني

بازديد کرديم. از مساجد با عظمت عثماني است که ساخت آن در سال 1748 آغاز و در سال 1755 تکميل شده است. ارتفاع گنبد 46 متر و ارتفاع گلدسته ها 65 متر است. صدا در داخل مسجد به صورت آگوستيک پخش مي شد. متصدي مسجد که فهميد ايراني هستيم, احساسات ضد اسرائيلي اش را با شدت ابراز مي کرد و در حالي که مشتش راه گره زده و تکان مي داد, مي گفت احمدي نژاد, امريکا را نابود خواهد کرد.

مجموعه ي تاريخي توپ قاپي

مسير را ادامه داديم تا به «توپ قاپي» رسيديم. بليط ورودي آن 20 ليره بود. معادل پانزده هزار تومان به پول ايران. جمعيت بسياري که همه جهانگرد بودند در اطراف توپ قاپي در تردد بودند. از ميان شلوغي و ازدحام به سختي داخل رفتيم. توپ قاپي محل حکمراني عثماني ها در استانبول بوده است. موقعيت جغرافيايي آن استثنايي است. برخي مکان هاي آن از دو ضلع در حاشيه ي دريا قرار دارد و حصارهاي قديمي اطراف آن را در برگرفته است. مجموعه هاي مختلف کاخ تبديل به موزه شده و آثار تاريخي برجاي مانده از عثماني ها و تاريخ کهن اين منطقه نيز در آن به نمايش درآمده است. از وسايل آشپزخانه گرفته تا ظروف سفالي, لباس ها, زيور آلات, تجهيزات نظامي, قرآن هاي خطي و ... . اشياي بسيار کهن ديگري نيز در بناهاي تاريخي مختلف اين مجموعه ي عظيم به نمايش درآمده بود. محيط داخل توپ قاپي از درختان کهن پوشيده است. چشم انداز زيباي دريا به اين مجموعه, زيبايي خاصي داده است. کشتي هاي بزرگ و کوچک از برابر اين کاخ کهن در حال تردد بودند. پس از بازديد از مجموعه ي توپ قاپي, با قطار شهري به محل اقامت بازگشتيم.

مؤسسه ي کوثر

بعد از ظهر با مديران ارشد مؤسسه ي ديني کوثر جلسه داشتيم. آقاي حاج قديري خلاصه اي از فعاليت هاي اين مؤسسه را چنين بيان داشت: اين مؤسسه در سال 1992 به همت چند تن از طلاب درس خوانده در حوزه ي علميه ي قم بنا شده است. فعاليت هاي مؤسسه در چند محور انجام مي گيرد: 1. انتشارات: در اين بخش از طريق ترجمه و تأليف کتاب تاکنون نزديک به يک صد جلد کتاب منتشر کرده ايم, 2. سمعي بصري: در اين قسمت به توليد نرم افزارهاي مذهبي و دوبله ي (= صدا گذاري) فيلم ها و سريال هاي ايراني مشغول هستيم؛ همچون سريال «امام علي(ع)» و فيلم «روز واقعه». در ترکيه حرفه ي دوبله بسيار قوي است. برخي از اين سريال ها و فيلم ها را بهتر از زبان اصلي دوبله کرده ايم. 3. اعزام مبلغ: در اين زمينه مبلغان را به مناطق مختلف ترکيه اعزام مي کنيم. 4. برنامه هاي ماهواره اي: در اين حوزه, برنامه هايي داريم که در آينده اجرا خواهيم کرد, مکاني هم به مساحت هشت صد متر تهيه کرده ايم که در آنجا براي توسعه ي برنامه ها استفاده خواهيم کرد؛ از جمله تأسيس يک کتابخانه. کتاب هايي را که ترجمه و چاپ مي کنيم, براي کتابخانه هاي مهم و دانشگاهي ارسال مي کنيم و مورد استقبال هم قرار مي گيرد. براي نمونه ترجمه ي « تفسير الميزان» در ميان اهل سنّت مورد توجه قرار گرفته است. برخي از دوستان پيشنهاد هايي در زمينه ي موضوعات انتشار کتاب بخصوص در حوزه ي مخاطبان عمومي طرح کردند. همچنين درباره ي چگونگي برخورد با اهل سنّت و اجتناب از حرکت هاي اختلاف انگيز نکاتي را بيان کردند. پس از جلسه فرصت اندکي براي خريد داشتيم. با عجله از اطراف ميدان آنکارا مقداري خريد کرديم. دست فروشان بسياري در اطراف اين ميدان و خيابان هاي منتهي بدان در حال عرضه ي کالاي خود بودند. برنامه ي بعدي رفتن به آنکارا بود. با قطار شهري به يکي از اسکله هاي استانبول به نام «کراکاي» آمديم. سوار کشتي شديم و پس از نيم ساعت به اسکله ي «حيدر پاشا» رسيديم که ايستگاه قطار در آن قرار داشت. ساعت 11.30 دقيقه به طرف آنکارا حرکت کرديم. اکنون که اين سطور را مي نويسم داخل قطار هستيم. ساعت از دوازده نيمه شب گذشته است. تصميم داريم پس از رسيدن به آنکارا, به قونيه برويم.

روز پنجم

سه‏شنبه دهم مهر: از ديشب در قطار هستيم. واگنمان اتوبوسي است. در هر رديف سه صندلي قرار دارد. دو صندلي در يک طرف و يک صندلي در طرف ديگر. درهاي واگن‏ها برقي است و داخل قطار بسيار تميز است. براحتي در روي صندلي استراحت کرديم. چند دقيقه‏اي است که براي نماز بيدار شده‏ايم. وضو ساختيم و در ميان صندلي‏ها، در حالي که قبله را حدودي به دست آورديم، با پهن کردن زيرانداز و مهر نماز گذارديم. کوچک‏ترين اعتراضي از سوي کسي به ما نشد. هوا کم کم در حال روشن شدن است. قطاري که با آن در حرکتيم برقي است. به دليل کمبود انرژي سوختي در ترکيه, همه ي قطارهاي شهري و بين شهري برقي است. در مسير ريلي که در حرکت هستيم، ريل ديگري براي برگشت در کنارمان قرار دارد. با فاصله ي حدود صد متر آن طرف تر، دو ريل ديگر براي رفت و برگشت وجود دارد. روي همه ي ريل‏ها، سيم‏هاي برق قطار امتداد دارد. در فاصله‏اي با حدود سيصد متر هم بزرگراهي با دو باند ديده مي‏شود که ماشين‏هاي کمي آمد و شد دارند. در دو طرف مسيري که در حرکت هستيم، زمين‏هاي کشت گندم و جو قرار دارد که محصول آن را برداشته‏اند. ساعت 8 صبح به آنکارا رسيديم. فاصله ي استانبول تا آنکارا حدود 600 کيلومتر بود. از ايستگاه راه آهن با مي ني‏بوسي که در انتظارمان بود. به سمت قونيه حرکت کرديم. نم نمک باران مي‏باريد و هوا نسبتاً سرد بود. ساختمان‏هاي شهر آنکارا نسبت به استامبول شيک‏تر و تميزتر بود و اغلب آپارتماني است. فقط در ورودي شهر خانه‏هايي ويلايي ديديم. فاصله ي آنکارا تا قونيه حدود 250 کيلومتر است. جاده‏اي که به طرف قونيه مي‏رفتيم دو مسير مستقل و نسبتاً خوب بود. دو طرف جاده سرسبز و مزارع کشاورزي فرا گرفته بود. پمپ بنزين‏هاي فراواني در فواصل کوتاه در مسير قرار داشت. پمپ بنزين‏ها خلوت و اغلب بيش از يک ماشين نديديم که در حال سوخت‏گيري باشد. در کنار پمپ بنزين‏ها, رستوران‏ها و فروشگاه‏هاي بزرگ و شيکي قرار دارد. در يکي از اين رستوران‏ها صبحانه خورديم. سه ساعت بعد در قونيه بوديم.

>مرقد شمس تبريزي >مرقد مولانا

مرقد شمس تبريزي

در مسير ورودي شهر قونيه ساختمان‏هاي زيبايي قرار داشت. قطار شهري نيز در شهر در حال جابجايي مسافران بود. پس از پرس وجو در کنار مرقد مولانا توقف کرديم. امروز در ترکيه عيد فطر است. به همين دليل, صبح, موزه و مرقد مولانا تعطيل بود. ساعت 1.30 بعد از ظهر, ‌زمان باز شدن مرقد بود. در اين فاصله به ديدن مرقد منسوب به شمس تبريزي رفتيم. البته مرقد شمس تبريزي به تصريح مورخان در خوي قرار دارد. پس از عبور از منطقه‏اي نسبتاً قديمي، وارد ميدان کوچکي شديم. مرقد و مسجدي در حاشيه ي اين ميدان قرار داشت. قبر شمس در گوشه اي از مسجد واقع شده است. داخل مسجد شديم. چند زن در حال نيايش در کنار مرقد بودند. در فاصله‏اي که در مسجد بوديم چند زن ديگر نيز وارد شدند. دو نفر از آنها پير بودند و به سختي راه مي‏رفتند. گفتند از سوريه آمده‏اند. به نظر آمد بيشتر مشتري‏هاي مرقد شمس خانم‏ها هستند. خانمي ايراني نيز با پسر هفت هشت ساله‏اش در کنار مرقد مشغول نيايش بود. پس از بازديد از مزار شمس تبريزي به سوي مرقد مولانا بازگشتيم. ظهر شده بود و وقت نماز بود. در مسجد بزرگ کنار مرقد نماز ظهر را خوانديم. اطراف مسجد و محوطه ي مرقد مولانا بسيار شلوغ و اغلب جهانگرد بودند. همه منتظر باز شدن درب مرقد بودند. در فاصله ي باز شدن موزه و مرقد، با يکي از دوستان به ديدن قبرستاني که کنار مرقد مولانا قرار داشت رفتيم. قبرستان بسيار بزرگ و نسبتاً سرسبز و با سنگ‏هاي برافراشته شده بر سر قبرها بود.

مرقد مولانا

ساعت 1.30 به جلوي مرقد بازگشتيم. به مناسبت روز عيد فطر, ورودي 20 ليري مرقد و موزه رايگان بود. به سختي از ميان شلوغي و ازدهام وارد محوطه شديم. مجموعه ي مقبره مولانا تبديل به موزه شده است. در محوطه ي مرقد, دو مقبره کوچک قرار داشت. در هر يک از آنها قبر بزرگي قرار داشت که مربوط به عرفاي گذشته بود. ساختمان ديگري که آن نزديکي قرار داشت, آشپزخانه ي خانقاه بوده است. در اين ساختمان در کنار وسايل آشپزي قديمي, مجسمه ي دو درويش با حالت رقص و سما را نشان مي داد و چند مجسمه هم در حال گفتن ذکر و ورد بودند. بخش اصلي بنا, خانقاهي بوده است که اکنون مرقد مولانا در آن قرار دارد. در کنار قبر مولانا, قبرهاي بسيار ديگري نيز قرار داشت که همه از زمين بالاتر بودند. قبر مولانا از همه بر آمده تر بود. سقف مرقد, مدوّر و گنبدي است. در کنار قبرها، اشياي باقي مانده از روزگار کهن به نمايش گذاشته شده است. از لباس‏هاي صوفيان گرفته تا کلاه و ... . در بخش ديگري نسخه‏ هاي خطي از قرآن، مثنوي، حتي نسخه‏اي خطي از حافظ هم به نمايش گذاشته شده بود. در بخشي هم تار مويي منسوب به پيامبر(ص) قرار داشت که برخي شيشه ي روي آن را مي‏بوسيدند. هنگام ورود به مرقد مولانا, بازديد کنندگان پلاستيک‏هاي کشدار يک‏بار مصرفي را به پا مي کردند تا کف زمين آلوده نشود. از داخل مرقد که بيرون آمديم, در محوطه ديگري اتاق‏هايي قرار داشت که محل استقرار برخي از عرفا بوده است. در اين اتاق‏ها, مجسمه‏هاي آنها قرار داشت. و در سالن کنار اين اتاق‏ها, برخي از لوازم آنان، مانند کشکول و تصاوير عرفا و ... به نمايش گذاشته شده بود. به جز جهانگردان، برخي از معتقدان به مولانا نيز به زيارت مرقد آمده بودند. نحوه ي حضور و اظهار ارادت و نيايش آنها در محوطه ي مقبره, متفاوت از ديگران بود. در محوطه ي پشت مقبره ي مولانا نيز قبرهايي با سنگ‏هاي بزرگ بر روي آنها وجود داشت. پس از بازديد از مرقد مولانا، ناهار را در ميدان بزرگي که در آن نزديکي بود خورديم. در وسط ميدان بناي قديمي و کهني وجود داشت که بخش‏هايي از آن به عنوان آثار تاريخي نگهداري مي‏شد. اين بنا، قصر «علاء الدين کيقباد» نام داشت. وي سلطان زمان مولوي بوده است. پس از گشت و گذار در اطراف اين ميدان بزرگ و سرسبز، اندکي نيز خريد کرديم. سپس به طرف آنکارا حرکت درآمديم. حدود ساعت نه شب به خانه ي فرهنگ جمهوري اسلامي ايران در آنکارا رسيديم. ساختمان خانه ي فرهنگ در موقعيتي بالاتر از شهر قرار داشت و نماي زيبايي از شهر به چشم مي‏خورد. اين منطقه محل استقرار سفارت خانه‏هاي خارجي است. در نمازخانه ي خانه ي فرهنگ، ايرانيان مقيم آنکارا در حال آماده شدن براي اقامه ي نماز جماعت بودند. شنيديم در ايران ماه رؤيت شده است و فردا عيد است. در ترکيه تعطيلات عيد، شش روز است خيابان‏ها خلوت است. در سه روز از اين تعطيلات بليط اتوبوس‏ها رايگان است. به همين دليل امروز ايستگاه‏هاي اتوبوس در خيابان‏هاي آنکارا بسيار شلوغ بود. به مناسبت عيد فطر,‌ مغازه ها نيز اجناس خود را با درصدي تخفيف مي فروشند.

روز ششم

صبح چهارشنبه يازدهم مهر نماز عيد به امامت حجت الاسلام والمسلمين زينتي در رايزني برگزار شد. جمعيت نسبتاً خوبي از ايرانان مقيم و فرهنگيان ايراني و کارکنان سفارت در آنکارا, در خانه ي فرهنگ جمهوري اسلامي گردآمده بودند. نماز عيد را با ايشان خوانديم.

>مسجد قوجاتپه >مساجد حاج بايرام >آرامگاه آتاتورک >مسجد محمديه >ترکيه در يک نگاه

مسجد قوجاتپه

بعد از خوردن صبحانه, با ماشيني که سفارت جمهوري اسلامي در اختيارمان گذاشته بود, عازم گشت و گذار در شهر شديم. نخستين جايي که براي بازديد رفتيم, مسجد قوجاتپه بود. مسجدي بسيار با عظمت و بزرگ. اين مسجد به گفته امام جماعتش در سال 1967 آغاز به ساخت شده و طي بيست سال ساخت آن به پايان رسيده است. امام جماعت مسجد, «اسماعيل جورشار» نام داشت. از حضور هيأت ما بسيار استقبال کرد. در داخل مسجد لوستر بسيار بزرگ و کروي شکلي آويزان بود. مسجد چند گلدسته ي بسيار بزرگ داشت. طول گلدسته‏ها بالغ بر صد متر است. همراه امام جماعت با آسانسور به بالاي يکي از گلدسته ها رفتيم. از طريق درب کوچکي که به بيرون گلدسته راه داشت, بر روي نرده‏اي فلزي و حفاظي که اطراف آن قرار داشت,شهر آنکارا را ‌تماشا کرديم. از آن بالا شهر آنکارا زير پايمان بود. به دليل گنجايش کم آسانسور، همراهان در چهار گروه سه نفره همراه، امام جماعت به بالاي گلدسته رفتيم. امام جماعت همراهان را به دفترش دعوت کرد تا لحظاتي با آن‏ها سخن بگويد. وي در سخنانش بيشتر به تجليل از آتاتورک پرداخت و آنگاه که از وي و وضعيت بد اجتماعي پس از فروپاشي امپراطوري عثماني سخن مي‏گفت, اشک در چشمانش حلقه زده بود. وي از سختي‏هايي که بر مردم در سال‏هاي پاياني امپراطوري عثماني رفته بود اشاره کرد و به نقش آتاتورک در اين ميان تأکيد داشت. وي گفت: آنگاه که امپراطوري عثماني در جنگ به حمايت از آلمان و اتريش پرداخت, متفقين شکست خوردند و امپراطوري عثماني از هم گسست. ترکيه توسط متحدين اشغال گشت و فشارهاي زيادي بر مردم وارد شد. متحدين حتي از تجاوز به زنان نيز دست نمي‏شستند. مردم از ترس به کوه‏ها و جنگل پناه مي‏بردند. در اين هنگامه آتاتورک, که از افسران برجسته ي ارتش بود، گروه مستقلي از نظاميان را گرد هم آورد و به دفاع از ميهن پرداخت. مقاومت‏هاي آتاتورک و يارانش با استقبال مردم روبه رو شد و با حمايت مردم از آنان، اندک اندک دشمنان از کشور رانده شدند تا روزي که ترکيه ي فعلي شکل گرفت. آتاتورک پس پيروزي و بيرون راندن اشغالگران، اعلام جمهوريت کرد و بناي جديد ترکيه را پايه گذاشت. از اين رو مردم خود را وامدار آتاتورک مي‏دانند. همراهان, از تمجيدهاي امام جماعت مسجد نسبت به آتاتورک شگفت‏زده شده بودند. از دفتر امام جماعت مسجد بيرون آمديم و با بدرقه وي وارد حياط مسجد شديم. در اطراف مسجد محوطه بزرگي قرار داشت که مي گفتند مراسم تشيع شهدا طي مراسم خاصي از اين مکان انجام مي‏گيرد.

مساجد حاج بايرام

سوار ماشين شديم و روانه ي مسجد حاج بايرام شديم که در بافت قديمي شهر قرار دارد. هنگام رفتن به سوي اين مسجد, از چهار راه «گلزل آي» گذشتيم. در کنار اين چهار راه پارکي قرار دارد که تجمعات سياسي در آن برگزار مي‏شود. در اطراف چهار راه، چند اتوبوس، ميني‏بوس و ماشين پليس پارک بودند. مأموران پليس بسياري براي کنترل اعتراض لائيک‏ها به اسلام‏ گرايان, اوضاع را زير نظر داشتند. منطقه‏اي که مسجد حاج بايرام در آن قرار گرفته بسيار قديمي همراه با خانه ‏هاي کهن و بعضاً نيمه مخروبه بود. بخش‏هايي نيز ويران شده بود. مسجد در بالاي تپه‏اي قرار داشت. مسجدي کوچک و تمام چوبي بود. پس از بازديد از آن به مقبره ي حاج بايرام که در کنار مسجد قرار داشت رفتيم. حاج بايرام از عارفان چند قرن پيش است. چند مرد و زن مشغول خواندن دعا در کنار مرقد او بودند.

آرامگاه آتاتورک

مکان بعدي که براي بازديد از آن رفتيم مقبره ي آتاتورک بود. در مسير که به طرف مقبره ي آتاتورک مي‏رفتيم, از کنار چند مکان تاريخي و کهن از جمله مجلس زمان آتاتورک گذشتيم که اکنون محل پذيرايي از ميهمانان سياسي خارجي در آنکاراست. يکي از همراهان مي‏گفت اين ساختمان همانند برخي از ساختمان‏هاي قديمي در شهرتهران است که همه ي آنها توسط آلمان‏ها ساخته شده‏اند. به همين دليل معماري آنها يک شکل است. آرامگاه آتاتورک بالاي تپه‏اي قرار دارد که مشرف بر شهر آنکاراست. اطراف آن را فضاي سبز پوشانده است. وسايل نقليه را به سمت بالاي تپه راه نمي‏داند. خودرو ما پلاک سياسي بود. به همين دليل اجازه ي ورود به محدوده ي آرامگاه را يافت. براي ورود به آرامگاه بايد از گذرگاه چند صدمتري که به صورت رواقي بدون سقف به محوطه ي اصلي آرامگاه متصل مي شد, مي‏گذشتيم. در ابتداي دو طرف اين مسير دو اتاق قرار داشت. در يکي از آنها, ماکت آرامگاه و در ديگري عکس‏هايي از چهره‏هاي برجسته و تأثيرگذار زمان تأسيس جمهوري ترکيه قرار داشت. در محوطه ي اصلي نيز قبر آتاتورک قرار داشت که با چند پله به صحن مجموعه متصل مي‏شد. قبر در زير تالار بلندي به ارتفاع حدود پانزده متر قرار داشت. بازديد کنندگان پس از نزديک شدن به قبر، که سنگ بزرگي روي آن قرار داشت و اداي احترام و گرفتن عکس يادگاري در کنار آن باز مي-گشتند. در طرف مقابل قبر آتاتورک، قبر «عصمت اينونو» قرار داشت. وي شخصيت دوم در زمان آتاتورک و رئيس جمهور پس از وي بوده است. در ضلع ديگر محوطه، سالن نمايش قرار داشت که در آن گزارش تصويري براي ميهمانان ويژه ي آرامگاه پخش مي‏شود. در ضلع چهارم آرامگاه, موزه‏اي قرار دارد که لوازم شخصي، همچون کفش، ساعت، جاسيگاري، کتاب‏هاي وي و ... به نمايش گذارده شده است. همچنين مجسمه‏هايي از او در مراحل مختلف زندگي‏اش و نيز صحنه‏هايي از جنگ‏هايي که آتاتورک در آنها شرکت کرده، باز سازي شده است. ازدهام بيش از اندازه در موزه که متشکل از چند تالار است و بخش‏هايي از آن در زير زمين قرار گرفته، بازديد را با مشکل مواجه ساخته بود. در قسمت‏هايي از محوطه نيز ماشين مخصوص حمل جنازه ي آتاتورک و ماشيني که وي بر آن سوار مي‏شده و همچنين لنجي که وي با آن در آب‏هاي ترکيه تردد مي‏کرده است، به نمايش گذارده بودند. در برابر هر ضلع از آرامگاه، مأموراني با هيکل‏هاي درشت و با اسلحه ي برنو ايستاده بودند. اين مأموران چنان بي‏حرکت ايستاده بودند که گويي مجسمه‏اند. ابتدا فکر کردم مجسمه‏اند. با اندکي توجه و حرکت پلک چشم متوجه شدم مجسمه نيستند. بازديد کنندگان بسياري در کنار آنها مي‏ايستادند و عکس مي‏گرفتند. نحوه ي تعويض اين مأموران را هم ديديم. کساني که بايد جايگزين آنها مي‏شدند، در يک ستون به طرف آنان مي‏آمدند و طي تشريفات خاصي, فرد جديد جايگزين مي‏شد و مأمور قبلي به ستون مي‏پيوست و حاضران براي آن‏ها کف مي‏زدند. از پله‏هاي محوطه ي اصلي که پايين آمديم سوار ماشين شويم, در فضاي سبزي, پرچم ترکيه به زيبايي ترسيم شده بود. برخي از بازديد کنندگان در کنار آن عکس يادگاري مي‏گرفتند. نکته ي ديگري که در اين مکان قابل توجه بود، وجود مکاني براي کشيدن سيگار و صرف نوشيدني و خوردني بود، تا محوطه ي آرامگاه در نهايت تميزي و نظافت نگهداري شود.

مسجد محمديه

مقصد بعدي مان بازديد از مسجد شيعيان آنکارا بود. اين مسجد محمديه نام داشت و در منطقه ي «پايلامحله‏سي» قرار داشت. اين منطقه در حاشيه ي شهر آنکارا و در بلندي قرار دارد و محل مستضعف نشيني است. در مسير رفتن به مسجد محمديه, از زير تله‏کابيني رد شديم که ميان دو تپه در داخل شهر در حال تردد بود. همچنين آبشار بسيار زيبايي در کنار ميداني قرار داشت و قلعه ي کهن و بزرگ «استراگون» در آن نزديکي واقع شده بود. حدود ساعت دو به مسجد شيعيان رسيديم. در مسجد بسته بود. از رايزني فرهنگي به آنها اطلاع داده بودند که ما براي بازديد خواهيم آمد. مشخص بود منتظرمان هستند. خيلي زود درب مسجد را باز کردند. مسجد,‌ وضوخانه و دستشويي بسيار تميزي داشت. در کنار روشويي ‏هاي مخصوص وضو ساختن, چند سکوي پاشويي براي اهل سنت نيز ساخته بودند. مشخص بود اهل سنت نيز براي اقامه نماز به مسجد شيعيان مي‏آيند. مسجد متوسطي بود، نه خيلي کوچک و نه خيلي بزرگ. پس از خواندن نماز، آقاي «سيدعبدالله» امام جماعت مسجد به حاضران خير مقدم گفت و دعوت کرد تا دقايقي را در دفتر مسجد باشيم. در دفتر مسجد با حضور چند تن ازشيعيان دقايقي را به گفت وگو پرداختم. سيدعبدالله گفت ديروز براي همراهي با اهل سنت نماز عيد فطر برگزار کرده‏ايم، ولي شيعيان روزه بوده‏اند. عيد خود را امروز چهارشنبه همزمان با ايران مي‏دانستند. مسجد شيعيان همانند مساجد اهل سنت يک گلدسته داشت. سيدعبدالله مي‏گفت هزينه اين گلدسته را آيت الله هاشمي رفسنجاني در زمان رياست جمهوري اش داده است. وي تعداد شيعيان حاضر در حوالي مسجد را شش‏صد خانواده پيش‏بيني مي کرد و گفت حدود دو هزار خانواده ي شيعي در آنکارا ساکن هستند. شيعيان آنکارا سه مسجد دارند که يکي از آنها در دست ساخت است. سيدعبدالله مي‏گفت در اينجا نياز به کتاب‏هايي دارند که به ترکي استانبولي ترجمه شده باشد. مي‏گفت کتاب‏هاي به زبان عربي در نزد خودشان موجود است. اين کتاب‏ها کم‏تر به کار عموم مردم مي‏آيد. پس از دقايقي حضور در دفتر مسجد, با بدرقه ي سيد عبداللَّه و همراهانشان خداحافظي کرديم. نشاني و شماره تلفن گرفتند که در تماس باشند. مي‏گفتند تاکنون افراد بسياري به اينجا آمده و پس از گوش کردن به نيازهاي آن ها وعده‏هايي داده‏اند، ولي به وعده‏هايشان عمل نکرده‏اند.

ترکيه در يک نگاه

با عجله به خانه ي فرهنگ جمهوري اسلامي بازگشتيم. ساعت 30.30 دقيقه با آقاي پاليزدار رايزن فرهنگي قرار جلسه داشتيم. در مسير که مي‏آمديم براي ناهار مقداري کباب ترکي خريديم. پس از حضور در خانه فرهنگ با عجله ناهار خورديم و با حضور همراهان و آقاي پاليزدار رايزن فرهنگي و آقاي حکيم پور نفر دوم رايزني و آقاي پروانه کارشناس رايزني, جلسه‏اي برگزار شد. در جلسه, ابتدا آقاي پاليزدار گزارشي از وضع موجود ترکيه ارائه کرد و در ادامه همراهان نکاتي را طرح کردند. آنچه در ذيل مي آيد خلاصه اي است از صحبت هاي وي و پاسخ به پرسش هاي دوستان که او داده است. يکي از پژوهشگران خارجي اخيراً گفته است در سال‏هاي اخير هم مساجد در ترکيه افزايش يافته است و هم گرايش به پوشش اسلامي فزوني گرفته است. در ترکيه سازمان ديانت اداره ي مساجد را برعهده دارد. اين سازمان پس از وزارت آموزش و پرورش بيشترين کارمند را دارد. حدود نود هزار نفر در سازمان ديانت مشغول به کار هستند. همچنين سه هزار نفر هم در خارج از کشور به عنوان کارشناس فرهنگي در سفارتخانه‏ها به کار اشتغال دارند. اداره ي مساجد فقط بر عهده سازمان ديانت است و افراد نقشي در اداره ي مساجد ندارد. البته مساجد در ابتدا با کمک‏هاي مردم ساخته مي‏شود، ولي پس از ساخته شدن، اداره ي آنها به سازمان ديانت واگذار مي‏شود. اين سازمان از زمان آتاتورک پايه‏گذاري شده است. در ترکيه، تصوير ارائه شده از ايران همچون وضعيت افغانستان است؛ کشوري درگير با بحران‏هاي داخلي و عقب مانده. حرکت اسلام گرايي در ترکيه در سال‏هاي اخير با فعاليت‏هاي حزب رفاه به رهبري اربکان آغاز شد. تندروي اربکان در اسلام گرايي موجب برکناري وي شد. شاگردان وي که خود را دمکرات مسلمان مي‏دانند, حرکت خود را آرام‏تر آغاز کردند. اين گروه ضمن برقراري ارتباط با غرب و جلب حمايت آنان، توانستند مشکلات اقتصادي خود را حل کنند. غرب نيز از کمک به آنان دريغ نورزيد و با سرمايه گذاري در ترکيه به رونق اقتصادي آنها افزود. ترکيه اکنون از طريق جلب جهانگرد، به مقطعي رسيده است که درآمدش از اين طريق, از درآمد نفت بيشتر است. در سال‏هاي اخير از طريق جذب سرمايه‏گذاري در صنعت جهانگردي و فرهنگ‏سازي و آموزش هتلداري, گام‏هاي بسيار بزرگي برداشته شده است. ورود و خروج جهانگرد به ترکيه بدون ويزا و اخذ ورودي و خروجي صورت مي‏گيرد. برخي از حرکت‏هاي تند اسلام گرايي در ترکيه پاسخ منفي داده است. اخيراً مجلس ترکيه لايحه‏اي را تصويب کرد که خانم‏ها براي ورود به دانشگاه‏ها در نوع پوششان آزاد باشند. با شکايتي که از تصويب اين لايحه به دادگاه قانون اساسي ترکيه شد، موجب شد دادگاه به دليل مغايرت آن با مبناي لائيکي ترکيه، حکم به ابطال اين قانون بدهد. گفته مي‏شود اگر اسلام گرايان در اين مسأله تعجيل نمي‏کردند، ممکن بود در يکي دو سال آينده اين قانون را به تصويب برسانند؛ بدون اينکه حساسيتي ايجاد شوئد. البته اسلامگرايان از سوي حاميان خود تحت فشار بوده‏اند که در اين مقطع چنين لايحه‏اي را به تصويب رساندند. اين حرکت موجب به تعويق افتادن چند ساله ي اين کار شد. رفت و آمد جهانگرد به ترکيه به حدي شده است که در آنتاليا هر دو دقيقه يک هواپيما فرود مي‏آيد. البته سرمايه‏گذاري‏هاي خارجي و حمايت آنان در اين زمينه بي‏تأثير نبوده است. پيوستن به اروپا و تبليغ آن, موجب فضاي مساعد عمومي شده است. عدم دخالت ارتش در سياست هم از فعاليت‏هاي اسلام گرايان بوده است که با مساعد شدن فضاي عمومي به نفع آنان، بدين کار موفق شده‏اند. اخيراً هم منصب دبيري شوراي امنيت ملي به غير نظاميان واگذار شد. اين هم از حرکت‏هايي است که حتي الامکان دخالت نظاميان را در امور کم مي‏کند. در ترکيه خط قرمزهايي وجود دارد که هيچ کس در آن‏ها وارد نمي‏شود. برخي از اين خط قرمزها عبارت‏اند از: آتاتورک، لائيسم و جمهوريت. جوّ ضد امريکايي در ترکيه بسيار شديد است. آقاي احمدي نژاد رئيس جمهور ايران که به ترکيه آمد، يکي از دلايل استقبال فراوان از او، مواضع ضد امريکايي اوست. به دليل علاقه ي شديدي که مردم نسبت به آتاتورک دارند، اگر احمدي نژاد بر سر مزار او حضور مي‏يافت، در ترکيه همه حامي او مي‏شدند. احزاب در ترکيه نهادينه شده اند و حکومت از طريق آنها اداره مي‏شود. بر خلاف ايران که احزاب نهادينه شده نيستند و بيشتر جريانات فکري هستند. حدود ده روزنامه جدي تأثيرگذار در ترکيه وجود دارد. بيش از نيمي از آنها متعلق به اسلام گرايان است. در کنار اين روزنامه‏هاي جدي، روزنامه‏هاي ديگري نيز وجود دارند که بيشتر به انتشار آگهي‏هاي تبليغاتي اهتمام دارند. در ترکيه حوزه‏هاي علميه وجود ندارد. به جاي آن مدارس تربيت خطيب و امام جماعت براي مساجد فعاليت مي‏کند. حدود 65 کانال تلويزيوني در ترکيه فعال اند که تنها چهار يا پنج تاي آنها دولتي اند. در ترکيه جريانات فکري و نوانديشي فعالي وجود ندارد. کتاب‏هاي روشنفکران ديني بعضاً به زبان ترکي استانبولي ترجمه مي‏شود. «فتح الله گولن» را نمي‏توان از روشنفکر به شمار آورد. او از واعظان مشهور ترکيه است و مراکزي را به عنوان مرکز نور تأسيس مي‏کند و در اين مراکز بيشتر به جنبه‏هاي آموزشي و اخلاقي اهتمام دارند. مراکز نور در حدود چهل کشور شعبه دارند و روزنامه ي «زمان» به آنها تعلق دارند. جلسه تا حدود ساعت پنج بعد از ظهر به طول انجاميد. پس از جلسه با عجله وسايلمان را آماده کرديم تا به طرف فرودگاه آنکارا برويم. ساعت 7.30 پرواز داشتيم. از مرکز آنکارا تا فرودگاه سي کيلومتر فاصله بود. مکاني که ما در آن قرار داشتيم، نقطه ي مرتفع و انتهايي شهر بود و چهل کيلومتر با فرودگاه فاصله داشت. با عجله به فرودگاه آمديم. نزديک مغرب بود. فرودگاه بسيار خلوت، تميز و زيبا بود. البته به مراتب کوچک تر از فرودگاه استانبول. پس از انجام مراحل مقدماتي، در سالن پرواز نماز خوانديم و سوار هواپيما شديم. هواپيما بسيار کوچک بود و بيشتر آن خالي. حدود نيمي از مسافران همراهان يازده نفره ي ما بودند. هواپيما نيم ساعت زودتر از موعد مقرر پرواز کرد. از آنکارا تا تهران دو ساعت راه بود. شام را در هواپيما خورديم. ساعت‏هايمان را نيم ساعت جلو کشيديم. ساعت ترکيه با ايران نيم ساعت تفاوت دارد. حدود ساعت ده در فرودگاه امام خميني فرود آمديم. مراحل خروج به سرعت انجام گرفت. قبل از ساعت يازده به سوي قم به حرکت درآمديم و حدود ساعت دوازده در قم بوديم. هر چند سفر بسيار کوتاه بود و سه شهر مهم ترکيه را ديديم، ولي نکته‏هاي فراواني در اين سفر وجود داشت. برخي از نکته‏هايي که در لابلاي سفرنامه نيامد, در اين بخش مي‏آورم. اين نکته‏ها برداشت‏هاي «شتابزده اي» است که در طول اين سفر کوتاه از ديده ها و شنيده ها بدان دست يافته‏ام.

ديده ها و شنيده هايي از ترکيه

>1. مساجد

>2. بناهاي تاريخي عثماني

>3. دينداري در ترکيه

>4. نظم شخصي و اجتماعي

>5. حمل و نقل عمومي

>6. پوشش عادي و راحت

>7. فرهنگ تسامح

>8. صنعت جهانگردي

>9. قيمت بنزين و تأثيرات آن

>10. محصولات کشاورزي

>11. نامحسوس بودن مأموران

>12. حساسيت مردم در برابر اسرائيل

>13. سرويس‏هاي بهداشتي

1. مساجد

مساجد ترکيه از بناهايي است که در بدو ورود نظر هر خارجي را به خود جلب مي‏کند. استانبول معروف به شهر هزار مسجد يا هزار مناره است. اغلب مساجد استانبول از بناهاي کهن عثماني و با عظمت هستند. نماي ظاهر اين مساجد با تأثير پذيري از فرهنگ و معماري رم و يونان ساخته شده است. معماري داخل نيز تأثيرپذيرفته از فرهنگ اسلامي است و نزديک به معماري مساجد ساخته شده در زمان سلاطين صفوي در ايران است. البته معماري مساجد ايران ظريف‏تر از آنهاست. در کنار اين مساجد, گلدسته اي بلند و گنبدي بزرگ همراه با گنبدهايي کوچک‏تر قرار دارد. گنبد بزرگ روي چهار ستون بسيار قطور قرار گرفته است و گنبدهاي کوچک‏تر در اطراف گنبد اصلي قرار گرفته اند. سقف گنبد بزرگ در ارتفاع بسيار بلندي قرار دارد. در اطراف گنبد بزرگ نام پيامبر(ص)، ابوبکر، عمر، عثمان، علي(ع)، حسن(ع) و حسين(ع) حک شده است. اين کليشه حتي در مساجدي نيز که بتازگي بنا مي‏شود نقش بسته است. در اغلب اين مساجد چراغ‏هايي که روشن است در نزديکي کف مسجد قرار دارد. ابتدا فکر کرديم براي صرفه‏ جويي در برق چنين تدبيري انديشه‏اند، ولي بعد دريافتيم مکان‏هايي که در آنها شمع روشن مي‏ساخته‏اند، همچنان حفظ شده است و اکنون به جاي شمع, لامپ در آنها روشن مي‏کنند. شمعدان‏ها هم براي اين که بهتر نورساني کنند با فاصله کوتاهي از زمين آويخته مي‏شده‏اند. همين سيستم نوررساني که از سقف مساجد به وسيله ي زنجيرهايي آهني آويزان بوده و در نزديکي زمين به دايره اي فلزي متصل مي-گردد و لامپ‏هايي از آن آويزان است, همچنان حفظ شده است. مسأله ي ديگر در مساجد، تميزي آنهاست. در اطراف مسجد جا کفشي‏هاي چوبي با ارتفاع کم قرار دارد که کفش نمازگزاران در آنها نهاده مي‏شود. در هنگام ورود به مساجد نيز پلاستيک‏هاي يک بار مصرف با کشيدن آن از محل مخصوص بيرون مي‏آيد و پس از خروج از مسجد در سطل‏هاي مخصوص قرار مي‏گيرد. در اطراف مساجد مکان‏هايي با نرده‏هاي کوتاه چوبي براي خانم ‏ها اختصاص يافته است. ورودي اين مکان‏ها که دور تا دور مساجد را معمولاً در بر مي‏گيرد، از دو طرف درب ورودي مساجد آغاز مي‏شود و تا ديوار رو به رو که به طرف قبله است ادامه مي‏يابد. در هنگام نماز مساجد شلوغ مي‏شود و طنين اذان در شهرها مي‏پيچيد. نمازگزاران را همه ي سنين تشکيل مي‏دهند. به جز افراد پا به سن گذاشته، جوانان بسياري نيز براي اقامه ي نماز به مسجد مي‏آيند و اغلب نماز را به جماعت مي‏خوانند. کساني که به نماز جماعت نرسيده‏اند، معمولاً يکي از آنها جلو مي‏ايستد و ديگران پشت سر او نماز را به جماعت مي‏خوانند. در مساجد کاملاً سکوت برقرار است و کسي بلند صحبت نمي‏کند و اگر درودي هم بر پيامبر(ص) فرستاده مي‏شود، حاضران به آرامي درود مي‏فرستند و صدايي از کسي بر نمي‏آيد.

2. بناهاي تاريخي عثماني

عثمانيان در دوران حکومت خود بناهاي تاريخي بسياري را بنا نهاده‏اند. مساجد بزرگ و با عظمت به جاي مانده، گوشه‏اي از آثاري است که از آنان به يادگار مانده است. به جز مساجد، بناهاي بسيار ديگري در جاي جاي شهر استانبول به چشم مي‏خورد. برخي از آنها از بين رفته است و اجزاي باقيمانده ي آنها را به عنوان آثار تاريخي حفظ کرده‏اند. ديوارهاي قلعه‏ها، گوشه‏هايي از اين آثار تاريخي است که در مناطقي از شهر به چشم مي‏خورد. از نمونه‏هاي با عظمت اين آثار تاريخي، «توپ قاپي» و مسجد اياصوفياست. البته مسجد اياصوفيا از آثار به جاي مانده پيش از عثمانيان است که در گذشته کليسا بوده است و پس از تصرف آن توسط عثمانيان، به مسجد تغيير مي‏يابد. مساجد يک شکل و با سقف‏هاي بلند, بنا شده‏اند. بر بام بلند سقف مساجد، گنبدهاي بزرگي بر روي پايه‏هاي قطور غنوده اند. حتي مسجدهاي جديد التأسيس نيز همچون بناهاي کهن ساخته مي‏شوند. نماي بيروني اين مساجد بيشتر به کليساها مي‏ماند و تحت تأثير تمدن و فرهنگ و معماري روم و يونان بنا شده‏اند. البته داخل اين مساجد متأثر از فرهنگ اسلامي و شرقي است. در کنار اغلب مساجد مهم و عظيم, مقبره‏هاي پادشاهان عثماني قرار دارند. مقبره‏ها نيز از بناي کهن و تاريخي برخوردارند. بر فراز مقبره‏ها, گنبد قرار دارد. بر روي گورها تابوت‏هاي بلندي نهاده شده است. بزرگي و کوچکي تابوت‏ها، حکايت از مقام آنها دارد. بر بالاي تابوت ها نيز اغلب عمامه‏هاي بزرگ عثماني قرار دارد. همچنين در کنار برخي از گورها شمعداني هاي مخصوص بزرگ نهاده شده است که همچنان از گذشته حفظ شده‏اند. در برخي از اين جاشمعي‏ها اکنون لامپ روشن مي‏شود.

3. دينداري در ترکيه

قبلاً شنيده بودم که دينداري در ترکيه و رونق مساجد بيش از ايران است، ولي تا کسي خود آن را نبيند نمي‏تواند درک درستي از مسأله داشته باشد. با آن که حکومت در ترکيه لائيک است، ولي مرز ميان دينداري و غير آن کاملاً مشخص است. کساني که پايبند به دين هستند کاملاً مرزها را رعايت مي‏کنند. با اين که هيچ اجباري هم وجود ندارد. فراواني مساجد و شلوغي آنها در هنگام نماز جماعت, از نشانه‏هاي اين مسأله است. مسأله ديگر حجاب خانم‏هاست. از چند نفر شنيديم که بيش از 75% خانم‏ها حجاب اسلامي دارند. کساني که برخوردار از حجاب هستند، پوشش اسلامي آنها کامل است و هيچ تار مويي از آنها بيرون نيست. پوشش اسلامي خانم‏ها، فقط اختصاص به خانم‏هاي پا به سن گذاشته ندارد، بلکه بانوان جوان نيز از همان پوشش برخوردارند. کساني هم که بدون حجاب هستند، اغلب بلوز شلوار مي‏پوشند. مسأله ديگر در پوشش زنان، بخصوص کساني که از حجاب برخوردار نيستند، لباس عادي و راحت آنان است. اغلب فاقد خودآرايي بوده و در پي جلب توجه ديگران نيستند. همين مسأله در پسران نيز ديده مي‏شود. پسران نيز معمولاً لباس‏هاي عادي بر تن داشتند. چهره‏هاي غير عادي که به دنبال جلب توجه ديگران باشند, کم‏تر ديده مي‏شد.

4. نظم شخصي و اجتماعي

مردم به رعايت قانون و حفظ نظام اجتماعي پايبند بودند. اين نکته از سلوک مردم در رانندگي و استفاده از وسايل عمومي و نبود پليس محسوس در جاده به دست مي‏آمد. راننده‏اي که ما را از آنکارا به قونيه مي‏برد، هر چه به او گفتيم سريع‏تر برود، گفت سرعت بيش از 110 ممنوع است. با اين که در طول مسير 250 کيلومتري پليسي نديديم، وي از تقاضاي ما سرباز زد. اين روحيه در سوار شدن به قطار شهري, مترو و کشتي نيز کاملاً محسوس بود. با اين که براحتي مي‏شد بدون ارائه بليط، سوار وسايل نقليه شد، کسي را نديديم که چنين کند. وجود چنين فرهنگي مي‏تواند از نشانه‏هاي توسعه يافتگي نيز باشد. در همين ارتباط مسأله ديگري که کاملاً قابل توجه بود، نبود مأموران انتظامي در سطح شهر و مأموران راهنمايي و رانندگي در چهار راه‏ها بود. مردم خود به قانون احترام مي‏گذاشتند و نيازي به حضور محسوس آنان نبود.

5. حمل و نقل عمومي

حمل و نقل عمومي به دليل گراني قيمت بنزين در ترکيه به سهولت انجام مي‏گيرد. بهاي هر ليتر بنزين در ترکيه سه ليره است. حدود 2500 تومان به پول ايران. دولت ترکيه علاوه بر دريافت هزينه ي واقعي بنزين که از خارج وارد مي‏کند، ماليات نيز بر آن بسته است. به همين دليل استفاده از وسايل نقليه ي خصوصي مقرون به صرفه نيست. از همين رو مردم براي تردد اغلب از وسايل حمل و نقل عمومي بهره مي‏جويند. سرويس دهي وسايل نقليه ي عمومي نيز به سهولت انجام مي‏گيرد. مترو، قطار شهري و بين شهري, کشتي، اتوبوس، بدون وقفه‏هاي طولاني آماده ي جابجايي مردم‏اند. هزينه ي دريافتي وسايل حمل و نقل عمومي نيز پايين است. به جز اتوبوس که سوار آن نشديم و از هزينه آن اطلاعي ندارم, بهاي هر نوبت سوار شدن به مترو و قطار شهري و کشتي يک ليره حدود هشت صد تومان, حتي براي مسيرهاي بسيار طولاني است. به جزيره‏اي که سفر کرديم و حدود يک ساعت و بيست دقيقه در کشتي بوديم و يا از فرودگاه تا مرکز شهر استانبول که حدود 30 کيلومتر در مترو بوديم، همين هزينه دريافت مي‏شد. در استانبول و آنکارا, بزرگ راه‏هاي بسياري وجود داشت. در اين بزرگ راه‏ها و همچنين خيابان‏هاي کوچک‏تر, به دليل فرهنگ استفاده از وسايل نقليه عمومي, ترافيک قابل توجهي نديديم. تردد کم وسايل نقليه شخصي موجب آلودگي کم‏تر شهرهاي استانبول و آنکارا بود. در سفرهاي بين شهري نيز به آساني مي‏توان از قطارهاي پيشرفته بهره جست. از اين رو در مسافرت‏هاي ميان شهري نيز کم‏تر از وسايل نقليه شخصي استفاده مي‏شود. مسير رفت و برگشت حدود 250 کيلومتري آنکارا تا قونيه را که با ماشين پيموديم، جاده بسيار خلوت بود. مشخص بود که مردم در سفرهاي بين شهري نيز از وسايل نقليه ي عمومي بهره مي‏جويند. در طول رفت و برگشت اين مسير پمپ بنزيني نديديم که بيش از يک ماشين در آن مشغول سوخت‏گيري باشد.

6. پوشش عادي و راحت

مردم از پوشش عادي و راحتي برخوردار بودند. در ايران نوع پوشش لباس و به قول معروف کفش و کلاه مردم, نشانه ي شخصيت يا توان مالي آنهاست. بسياري با پوشش خود در پي آن هستند که با ظاهري آراسته و ساختگي خود را به نمايش بگذارند. در ترکيه اغلب مردم حتي جوانان از دختر و پسر, لباس‏هاي راحتي بر تن داشتند. در پسران نيز کم‏تر قيافه‏هاي نخراشيد و نتراشيده ديديم که به دنبال جلب توجه ديگران باشند. در دختران نيز همينطور. کم‏تر کسي را ديديم که با خودآرايي در پي جلب توجه ديگران باشد. جهانگردان نيز با اين نوع پوشش در همه جا حضور مي‏يافتند؛ ساده و بي آلايش.

7. فرهنگ تسامح

در ميان مردم, فرهنگ تسامح رواج گسترده‏اي دارد. اين فرهنگ به خصوص در هم زيستي ميان اهل سنت و شيعيان کاملاً مشهود است. به اتفاق همراهان در مساجد اهل سنت حضور مي‏يافتيم. مهر يا کاغذي که براي سجده مي‏گذاشتيم، هيچ حساسيتي بر نمي‏انگيخت. مي‏گفتند رواج فرهنگ تسامح ميان اهل سنت و شيعيان، به دليل قدمت همجواري و معاشرت علويان و اهل سنت است. همچنين تأثيرپذيري مردم ترکيه با غرب از طريق ارتباط آنان با اروپائيان به وسيله ي اتصال منطقه ي اروپايي استانبول با قاره ي اروپا. در اين چند روزي که در ترکيه بوديم نديديم جايي ميان مردم دعوا شود. راننده ي سفارت ايران در آنکارا که ما را در بازديد شهر آنکارا همراهي مي‏کرد، مي‏گفت بيش از چهار سال است که در آنکاراست و تاکنون دعوايي ميان مردم شهر نديده‏ است.

8. صنعت جهانگردي

کشور ترکيه, عمده ي هزينه‏ هاي خود را از طريق ورود جهانگرد به کشورش تأمين مي‏کند. براي گسترش اين صنعت، همه ي مقدمات لازم را فراهم ديده است. در گام نخست، ورود و خروج به اين کشور بدون دريافت هيچ گونه هزينه‏اي با عنوان‏هاي ورودي و خروجي صورت مي‏گيرد. همچنين نياز به دريافت ويزا از قبل نيست. در هنگام ورود به اين کشور با مهري که در گذرنامه مي‏خورد به منزله ي دريافت ويزاست. ما براي خروج از ايران، مبلغ 25000 هزار تومان به عنوان هزينه ي خروج از کشور در فرودگاه امام خميني پرداخت کرديم. از فعاليت‏هاي ديگر ترکيه در صنعت جهانگردي، سرمايه گذاري لازم در اين زمينه است که بعضاً با مشارکت کشورهاي خارجي صورت گرفته است؛ زمينه‏هايي همچون ساخت هتل. همچنين فرهنگ سازي لازم در خصوص برخورد با جهانگردان و يا برگزاري دوره‏هاي هتلداري از کارهاي زير بنايي ديگري است که صورت گرفته است. پيشرفت در اين حوزه به گونه‏اي بوده است که به گفته رايزن فرهنگي ايران در ترکيه، درآمد ترکيه از طريق جهانگردي، به بيش از درآمد برخي ار کشورها از طريق صادرات نفت رسيده است. فراواني حضور جهانگردان در مکان‏هاي مختلف به وضوح ديده مي‏شود. در بازديد از مکان‏هاي تاريخي همچون توپ‏قاپي و يا grand bazar استانبول، به جز جهانگرد کسي ديگري را نمي‏شود ديد. در ساير بناهاي تاريخي نيز انبوه بازديد کنندگان که از کشورهاي مختلف بخصوص کشورهاي اروپايي بودند به چشم مي‏خوردند. البته ناگفته نماند که ترکيه به جز سرمايه‏گذاري‏هايي که بخصوص در سال‏هاي اخير در اين زمينه داشته است و موفق هم بوده است، نمي‏توان از وجود بسترهاي لازم در اين کشور چشم فرو بست. بسترهايي همچون موقعيت جغرافيايي و آب و هوايي و بناهاي تاريخي فراوان که هر يک به نوبه ي خود جذابيت هايي است مورد توجه جهانگردان.

9. قيمت بنزين و تأثيرات آن

بهاي بالاي بنزين در ترکيه توابعي نيز درپي دارد. يکي از آنها خلوتي پمپ بنزين‏هاست. ما در اين سفر پمپ بنزيني نديديم که بيش از يک ماشين در حال سوخت ‏گيري باشد. مسأله ديگر آمد و شد آسان در خيابان‏ها و نبود ترافيک سنگين در خيابان هاست. نکته ي ديگر عدم آلودگي شهرها در اثر تردد بيش از اندازه وسايل نقليه ي شخصي در خيابان‏هاست. بهاي گران بنزين موجب شده است تا مردم به استفاده از وسايل نقليه ي عمومي روي آورند. البته ناگفته نماند که در ترکيه در اين زمينه نيز بسترهاي لازم فراهم آمده است و مردم به آساني مي‏توانند با وسايل نقليه عمومي ـ اعم از مترو، قطار شهري و بين شهري و اتوبوس ـ به مقصدهاي درون شهري و ميان شهري خود برسند.

10. محصولات کشاورزي

ترکيه در زمينه ي توليد محصولات کشاورزي پيشرفت فراواني داشته است. عرضه ي انواع ميوه‏ها با کيفيت خوب, نشان از برنامه‏ريزي در اين زمينه دارد. ميوه‏هايي که در ترکيه ديديم از کيفيت بالايي برخوردار بود؛ مثلاً گلابي، هلو، انگورهايي که در مغازه‏ها عرضه مي‏شد, از کيفيت بسيار بالايي برخوردار بود. بهترين نوع ميوه‏هاي ياد شده کيلويي 1.5 ليره فروخته مي‏شد که با پول ايران کيلويي 1200 تومان بود. يکي از دوستان مي‏گفت بازار وسيعي از اروپا در زمينه ي محصولات کشاورزي در دست ترکيه است.

11. نامحسوس بودن مأموران

نکته ي ديگري که در اين سفر نظرمان را جلب کرد، تعداد کم و حضور نامحسوس مأموران قانون در خيابان‏ها بود؛ بويژه در مراکز جهانگردي. اين مسأله حکايت از همدلي و اعتماد عمومي ميان مردم و دولت داشت. به جز تجمعي که به عنوان اعتراض لائيک‏هاي ترکيه در آنکارا در مخالفت با اسلام گرايان در پارکي گرد آمده بودند و چندين اتوبوس و ميني بوس مأمور پليس براي کنترل ماجرا در صحنه حضور داشتند، حضور چشمگير مأموران را در جايي نديديم.

12. حساسيت مردم در برابر اسرائيل

مردم ترکيه حساسيت ويژه اي به اسرائيل و مسائل عمومي مسلمانان جهان دارند؛ به طوري که هرگاه از مليّت ما با خبر مي شدند, از مواضع ضد اسرائيلي مسؤولان ايراني ابراز خشنودي مي کردند؛ ولي از مسائل داخلي ايران و بويژه گفتمان ها و جريان ها خبري نداشتند.

13. سرويس‏هاي بهداشتي

از نکات ديگري که در اين سفر برايمان جالب توجه بود، دستشويي‏هاي تميز موجود در کنار مساجد و ساير مراکز تاريخي بود که از آنها بازديد مي‏کرديم. اغلب اين دستشويي‏ها از طريق بخش خصوصي اداره مي‏شد و در قبال استفاده از آنها مبلغي دريافت مي‏گرديد. اين مبلغ به پول ما اندکي زياد به نظر مي‏آمد. 75 قروش که سه چهارم يک ليره مي‏شود. مبلغي حدود شش‏صد تومان به پول ايران. دستشويي‏هايي که به صورت سنتي بود, نوعي آفتابه ي خاص در آنها وجود داشت. اين ظرف‏ها دهان گشادي داشت و فاقد لوله بود. به هنگام استفاده از آنها همه ي آب به يک باره خالي مي‏شد. و طهارت صحيحي با آن انجام نمي گرفت, آب بسياري هم هدر مي‏رفت .