عفت

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

یکی از فضائلی که در قرآن مورد توجه واقع شده است، عفت ورزیدن می‌باشد.

معنای لغوی عفت

«عفت» در لغت حاصل شدن حالتی برای نفس و جان آدمی است که به وسیله آن از غلبه و تسلط شهوت جلوگیری می‌شود و اصلش بسنده کردن در گرفتن چیز اندک است. و طلب عفت و پاکدامنی و بازایستادن از حرام ، استعفاف نام دارد. [۱]

معنای اصطلاحی عفت

عفت در اصطلاح اخلاق ، یعنیقوه شهوت در خوردن و آمیزش جنسی ، مطیع عقل باشد و از چیزی که عقل و شرع نهی کرده، اجتناب نماید و این حد اعتدال در شرع، ستوده شده است. [۲]

انواع شهوت

وقتی می‌گوئیم شهوت ، فقط شهوت جنسی مراد نیست بلکه مفهوم عام آن مراد است؛ مثل شهوت مال ، جاه ، خوردن ، تکلم کردن و...، عفت در همه این‌ها کنترل کننده است. [۳]

مقابل عفت

عفت از مهم‌ترین فضایل انسانی محسوب می‌شود، برخی برای معرفی آن از، ضدش هتّاکی (پرده دری) استفاده می‌کنند به همین علت در بسیاری از موارد عفت را در مورد پرهیزگاری در خصوص، مسایل جنسی استعمال کرده‌اند، در حقیقت عفت حد اعتدال شرّه و خمودی است. [۴]

معنای شرّه و خمودی

«شرّه» فرو رفتن انسان در شهوات است و «خمودی» یعنی بی حرکتی در جهتلذات مشروع کهبدن به آن‌ها به طورطبیعی و از سرضرورت بدنی ، احتیاج دارد. پاکدامن کسی است که اعمالش مطابق شریعت ، عقل و جوانمردی باشد.

نتایج عفت

شرم ، پرهیز ، شکیبایی ، بخشندگی ، قناعت ، نرم خویی ، نظم ، پند پذیری ، خوش رفتاری و وقار در نتیجه عفت ورزی بوجود می‌آیند. [۵]

عفت در مورد شکم

در مورد شکم هم حد وسط مطلوب است و نباید برخی از روایاتی که در مدح و فضیلت افراط در گرسنگی آمده ما را به اشتباه اندازد، حضرت رسول (ص) می‌فرماید: «طوبی لِمَنْ ظَمِیءَ اَوْ جاعَ للهِ» [۶] [۷] [۸] «خوشا به حال کسی که برای خدا تشنگی یا گرسنگی کشد». شارع مقدس باید در مقابل طبع سرکش، چنین سخن گوید و این از اسرار و حکمت شریعت است که هر وقت طبع انسان جانب افراط چیزی را طلب کند، شرع مبالغه و افراط در منع از آن می‌کند تا فرد به حال اعتدال برگردد. [۹] بنابراین افراط در گرسنگی ممدوح نیست، چون غرض از خلقت انسان ، بندگی کردن است و آن موقوف است به قوت و نشاط طبع، شکی نیست که گرسنگی بسیار، قوت را زایل می‌کند و نشاط را از بین می‌برد، پس مراد،‌ اندک خوردن است به حدی که آدمی، سنگینی غذا را نفهمد. [۱۰]

عفت در مورد کلام و قلم

کلام و قلم نیز از حد وسط عفت، بی‌نصیب نیستند و از جمله واجبات اخلاقی عفت کلام و قلم است، نه یکی را که حقش نیست بسیار بالا برد و نه بالعکس. [۱۱]

مصادیق آیات عفت

در چند[[ آیه به مسئله عفت پرداخته شده است، از جمله: «وَلْیَسْتَعْفِف الّذینَ لا یَجِدونَ بکاحاً حَتّی یُغنیَهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ...». [۱۲] «و کسانی که امکانی برای ازدواج ، نمی‌یابند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی‌نیاز گرداند.»

تشویق شرع بر امر ازدواج

غریزه جنسی از نیرومندترین و سرکش‌ترین غرائز انسان است که به تنهایی با دیگر غرائز برابری می‌کند، انحراف آن نیمی ازدین وایمان انسان را به خطر خواهد انداخت به همین جهت در این آیه و هم‌چنین در روایات متعددی مسلمانان تشویق به همکاری در امر ازدواج و هر گونه کمک ممکن به این امر شده است از جمله این‌که پیامبر اسلام (ص) می‌فرماید: «مَنْ زَوَّجَ اَخاهُ المُؤمِنَ اِمرَأةً یَأنَسُ بِها وَ تَشُدُّ عَضُدَهُ وَ یَسْتَریحُ اِلَیْها زَوّجَهُ اللهُ... » [۱۳] «هر که برادر مؤمن خود را زن دهد تا آن زن همدم و مایه پشت گرمی و آسایش او باشد خداوند او را از حورالعین بهشت زن دهد...» در مورد فرزندان مسئولیت سنگینی بر عهده پدران وجود دارد و پدرانی که در این مسأله حیاتی، بی‌تفاوت هستند در نگاه برخی اندیشمندان مسلمان شریک جرم انحراف فرزندان شمرده شده‌اند. [۱۴] برخی از مفسران ، قدرت نداشتن بر ازدواج را، عاجز بودن از نفقه و مهریه می‌دانند. [۱۵]

راه پیشگیری از بی عفتی

پاک بودن محیط ، تربیت خانوادگی ، علم و آگاهی بر پیامدهای رذایل اخلاقی ، حجاب و ترک خود آرایی در انظار عموم، عدم اختلاط زن و مرد و [۱۶] اشباع صحیح امیال و خواست‌های جنسی و برنامه‌ریزی دقیق برای زندگی و مجال نداشتن برای کشیده شدن به آلودگی‌های شهوانی از طرق پیشگیری از بی عفتی می‌باشد. [۱۷]

منبع

سایت پژوهه با تلخیص

پانویس

  1. صدر حاج سید جوادی، احمد و بهاءالدین خرمشاهی و کامران خانی؛ دایره المعارف تشیع، تهران، شهید سعید محبی، ۱۳۸۴، اول، ج۱۱، ص۳۱۰
  2. صدر حاج سید جوادی، احمد و بهاءالدین خرمشاهی و کامران خانی؛ دایره المعارف تشیع، تهران، شهید سعید محبی، ۱۳۸۴، اول، ج۱۱، ص۳۱۰
  3. خادم الذاکرین، اکبر؛ اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب (ع)، ۱۳۸۲، چهارم، ج۱، ص۳۴۰.
  4. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ اخلاق در قرآن، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب (ع)، ۱۳۸۴، سوم، ج۲، ص۳۱۵.
  5. دایره المعارف تشیع، ج۱۱، ص۳۱۱.
  6. محمدی اشتهاردی، محمد؛ میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث ۱۳۷۷، اول ج۷، ص۳۲۱۶.
  7. میزان الحکمه،محمدی ری شهری،ح۲،ص۱۶۸۹
  8. ترحمه میزان الحکمه،محمد محمدی ری شهری،ج۶، ص۳۹۹
  9. اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ص۳۴۴.
  10. نراقی، ملااحمد؛ معراج السعاده، قم، هجرت، ۱۳۷۱، اول، ص۳۲۱.
  11. اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ص۳۴۵.
  12. نور/سوره۲۴، آیه۳۳.
  13. میزان الحکمه، ج۵، ص۲۲۵۴.
  14. تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۴۶۳.
  15. طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع البیان، ترجمه مترجمان، تهران، فراهانی، ۱۳۶۰، اول، ج۱۷، ص۱۳۲.
  16. اخلاق در قرآن، ص۳۲۹-۳۲۷.
  17. اخلاق در قرآن، ص۳۰۹.