علم اخلاق: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو
جز علم اخلاق» را محافظت کرد ([ویرایش=فقط مدیران] (بی‌پایان) [انتقال=فقط مدیران] (بی‌پایان)))
 
سطر ۱: سطر ۱:
  
علم اخلاق، شاخه‌ای از علوم انسانی است.   
+
 +
علم اخلاق، شاخه‌ای از [[علوم انسانی]]  است.   
 
==تعریف لغوی==
 
==تعریف لغوی==
اخلاق در لغت، جمع خلق است و خلق، ملکه‌ای را گویند که مقتضی سهولت صدور فعل، بدون تفکر و تأمل است.  
+
اخلاق در[[ لغت]]  ، جمع خلق است و خلق، ملکه‌ای را گویند که مقتضی سهولت صدور فعل، بدون [[تفکر و تأمل]] است.  
 
<ref>
 
<ref>
[۱]
+
اخلاق ناصری، ص۶۰.
 
</ref>  
 
</ref>  
 
<ref>
 
<ref>
[۲]
+
اخلاق جلالی، ص۳۸.
 
</ref>   
 
</ref>   
علم اخلاق علمی است که در آن، از تهذیب نفس و چگونگی رابطه‌ افراد خانواده با یکدیگر و با جامعه بحث می‌شود.  
+
علم اخلاق علمی است که در آن، از[[ تهذیب نفس]]  و چگونگی رابطه‌ [[افراد]]  خانواده با یکدیگر و با [[جامعه]]  بحث می‌شود.  
  
 
==تعریف علم اخلاق از دیدگاه علامه طباطبایی==
 
==تعریف علم اخلاق از دیدگاه علامه طباطبایی==
  
به نظر علامه طباطبائی (ره) علم اخلاق عبارت است از:  
+
به نظر [[علامه طباطبائی]]  (ره) علم اخلاق عبارت است از:  
فنی که درباره‌ ملکات انسانی بحث می‌کند؛ ملکاتی که مربوط به قوای نباتی و حیوانی و انسانی اوست. و هدف این بحث این است که فضایل را از رذایل جدا سازد؛ یعنی این علم می‌خواهد معلوم کند که کدام یک از ملکات نفسانی انسان، خوب و بد و مایه‌ کمال و فضیلت اوست و چه ملکاتی، بد و رذیله و مایه نقص اوست تا آدمی بعد از شناسایی آن‌ها، خود را با فضایل آراسته سازد و از رذایل فاصله گیرد.  
+
[[فنی]]  که درباره‌ [[ملکات انسانی]]  بحث می‌کند؛ ملکاتی که مربوط به[[ قوای نباتی ]]  و [[حیوانی]]  و [[انسانی ]]  اوست. و هدف این بحث این است که فضایل را از رذایل جدا سازد؛ یعنی این [[علم]]  می‌خواهد معلوم کند که کدام یک از [[ملکات نفسانی]]  [[انسان]]  ، خوب و بد و مایه‌ [[کمال و فضیلت ]]  اوست و چه [[ملکاتی]]  ، بد و رذیله و مایه نقص اوست تا آدمی بعد از شناسایی آن‌ها، خود را با فضایل آراسته سازد و از رذایل فاصله گیرد.  
 
<ref>
 
<ref>
[۳]
+
[http://lib2.eshia.ir/50081/1/558/ملکات        ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص۵۵۸.]
 
</ref>   
 
</ref>   
پس غایت و هدف علم اخلاق، شناخت فضیلت‌ها و چگونگی به کارگیری آن‌ها در جهت تزکیه‌ نفس و شناخت پلیدی‌ها به منظور پاک کردن نفس از آنهاست؛ به همین جهت، علم اخلاق را علم سلوک یا تهذیب اخلاق یا حکمت عملی نامیده‌اند.  
+
پس غایت و هدف علم اخلاق، شناخت [[فضیلت‌]]  ها و چگونگی به کارگیری آن‌ها در جهت تزکیه‌ [[نفس]]  و شناخت پلیدی‌ها به منظور پاک کردن نفس از آنهاست؛ به همین جهت، علم اخلاق را [[علم سلوک ]]  یا تهذیب اخلاق یا [[حکمت عملی]]  نامیده‌اند.  
 
<ref>
 
<ref>
[۴]
+
دکتر جمبل صلیبا، واژه نامه‌ فلسفه و علوم اجتماعی، ص۲۰.
 
</ref>   
 
</ref>   
گفتنی است که قید «ملکه» در تعریف علم اخلاق برای این است که اوصاف اخلاقی در شخص، دوام و ثبات دارد و چون چنین قوایی در باطن و درون او وجود دارد، ستایش و ثنای عموم، متوجه او می‌شود. پس اگر وصفی از اوصاف حمیده یا رذیله، در فرد ملکه نشده و قوام و استقرار نیابد، جزء اخلاق به شمار نمی‌آید؛ البته این غایت علم اخلاق است. هدف و غایت کمالات اخلاقی از نگاه علامه، اکتفا نمودن به فضایل انسانی نیست؛ بلکه مرحله و مرتبه‌ای بالاتر از آن است و آن، طلب و درخواست رضای الهی است:  
+
گفتنی است که قید «[[ملکه]]  » در تعریف علم اخلاق برای این است که اوصاف اخلاقی در شخص، دوام و ثبات دارد و چون چنین قوایی در باطن و درون او وجود دارد، [[ستایش]]  و [[ثنای عموم]] ، متوجه او می‌شود. پس اگر وصفی از اوصاف [[حمیده]]  یا [[رذیله]]  ، در فرد [[ملکه]]  نشده و قوام و استقرار نیابد، جزء اخلاق به شمار نمی‌آید؛ البته این غایت علم اخلاق است. هدف و غایت [[کمالات]] اخلاقی از نگاه [[علامه]] ، اکتفا نمودن به[[ فضایل انسانی ]]  نیست؛ بلکه مرحله و مرتبه‌ای بالاتر از آن است و آن، طلب و درخواست رضای الهی است:  
هنگامی که ایمان بنده نسبت به پروردگارش شدت پیدا کرد و خود را به این فکر مشغول نمود و اسمای حسنای الهی و صفات زیبایی را که منزه از نقص و زشتی است در خود تقویت و مراقبت از نفس را تشدید نمود، خود را به حدی از عبودیت می‌رساند که در همه حالات، پروردگارش را ناظر اعمال خود می‌بیند و نسبت به او، حب و علاقه‌ شدیدی نشان می‌دهد و این محبت تشدید می‌گردد؛ به طوری که از همه چیز، قطع علاقه نموده و دوست نمی‌دارد مگر پروردگارش را و قلبش خضوع نمی‌کند مگر برای او، چنین عبدی به سادگی نمی‌لغزد و جز حسن و جمال الهی، چیزی نمی‎بیند و چیزی را دوست نمی‌دارد مگر آن‌چه را که خداوند سبحان دوست دارد.  
+
هنگامی که [[ایمان]]  بنده نسبت به پروردگارش شدت پیدا کرد و خود را به این فکر مشغول نمود و [[اسمای حسنای الهی]]  و [[صفات ]]  زیبایی را که منزه از نقص و زشتی است در خود تقویت و مراقبت از نفس را تشدید نمود، خود را به حدی از عبودیت می‌رساند که در همه حالات، پروردگارش را ناظر اعمال خود می‌بیند و نسبت به او، حب و علاقه‌ شدیدی نشان می‌دهد و این محبت تشدید می‌گردد؛ به طوری که از همه چیز، قطع علاقه نموده و دوست نمی‌دارد مگر پروردگارش را و قلبش [[خضوع]]  نمی‌کند مگر برای او، چنین عبدی به سادگی نمی‌لغزد و جز[[ حسن و جمال ]]  الهی، چیزی نمی‎بیند و چیزی را دوست نمی‌دارد مگر آن‌چه را که خداوند [[سبحان]]  دوست دارد.  
 
<ref>
 
<ref>
[۵]  
+
[http://lib2.eshia.ir/50081/1/561/حسناى        ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص۵۶۱.]  
 
</ref>  
 
</ref>  
 
==غایت علم اخلاق از منظر علامه طباطبایی==
 
==غایت علم اخلاق از منظر علامه طباطبایی==
پس، از منظر علّامه (ره)، غایت اخلاق در اسلام، نه تنها کسب و تحصیل فضایل اخلاقی، بلکه طلب رضای الهی در همه امور باطنی و ظاهری است؛ یعنی اسلام بر خلاف سایر مکاتب، اخلاق را صرفاً در حسن فعلی محدود و محصور نکرده است؛ بلکه علاوه بر حسن فعلی به حسن فاعلی هم نظر دارد و این دو بدون علم و معرفت حاصل نمی‌شود.  
+
پس، از منظر[[ علّامه (ره)]]  ، غایت اخلاق در [[اسلام]]  ، نه تنها کسب و [[تحصیل]]  فضایل اخلاقی، بلکه طلب رضای الهی در همه امور [[باطنی و ظاهری]]  است؛ یعنی اسلام بر خلاف سایر مکاتب، اخلاق را صرفاً در حسن فعلی محدود و محصور نکرده است؛ بلکه علاوه بر حسن فعلی به حسن فاعلی هم نظر دارد و این دو بدون علم و معرفت حاصل نمی‌شود.  
از نگاه ایشان هر چند که اوصاف اخلاقی متکثر و متعدّدند، اما سرچشمه و منشاء همه‌ آن خصایص، قوای سه گانه‌ای است که محرّک نفس انسانی برای کسب علوم عملی است؛ علومی که تمام رفتار و اعمال آدمی به آن علوم برگشت می‌کند: قوه‌ شهویه، قوه غضبیه و قوه عاقله؛ زیرا همه افعال آدمی یا از قبیل جلب منفعت است، مثل خوردن و نوشیدن و پوشیدن (قوّه شهویه) و یا از قبیل دفع ضرر است، مانند دفاع از جان و مال و آبرو (قوّه غضبیه) و یا برای تصور و تصدیق است (قوه ناطقه). ذات و جوهر آدمی معجونی از این سه قوّه است. اوصاف اخلاقی، زمانی در وجودش نهادینه می‌شود که این قوای سه گانه تعدیل گردند؛ یعنی نه به سمت افراط کشیده شود و نه به سمت تفریط.  
+
از نگاه ایشان هر چند که اوصاف اخلاقی [[متکثر]]  و متعدّدند، اما سرچشمه و منشاء همه‌ آن خصایص، قوای سه گانه‌ای است که محرّک نفس [[انسان]]  ی برای کسب [[علوم]]  عملی است؛ علومی که تمام رفتار و اعمال آدمی به آن علوم برگشت می‌کند: [[قوه‌ شهویه]]  ،[[ قوه غضبیه]]  و [[قوه عاقله]]  ؛ زیرا همه افعال [[آدم]]  ی یا از قبیل جلب منفعت است، مثل خوردن و نوشیدن و پوشیدن ([[قوّه شهویه]] ) و یا از قبیل دفع ضرر است، مانند [[دفاع ]]  از جان و مال و آبرو ([[قوّه غضبیه ]] ) و یا برای تصور و تصدیق است ([[قوه ناطقه]]  ). ذات و جوهر آدمی معجونی از این سه قوّه است. اوصاف اخلاقی، زمانی در وجودش نهادینه می‌شود که این قوای سه گانه تعدیل گردند؛ یعنی نه به سمت افراط کشیده شود و نه به سمت تفریط.  
علم اخلاق، وسیله‌ای است برای معرفت و شناخت حدود اعتدال قوای انسانی و چگونگی استقرار آن در باطن و درون آدمی. راه علمی و معرفتی‌اش، اذعان و ایمان بدان‌هاست و طریقه عملی آن، تکرار آنهاست تا در نفس رسوخ نماید.  
+
علم اخلاق، وسیله‌ای است برای معرفت و شناخت حدود اعتدال [[قوای انسانی]]  و چگونگی استقرار آن در باطن و درون آدمی. راه علمی و معرفتی‌اش، اذعان و [[ایمان]]  بدان‌هاست و طریقه عملی آن، تکرار آنهاست تا در نفس رسوخ نماید.  
 
<ref>
 
<ref>
[۶]  
+
[http://lib2.eshia.ir/50081/1/558/شهویه      ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص۵۵۸.]  
 
</ref>  
 
</ref>  
 
==منبع==
 
==منبع==
  
اندیشه قم     
+
[http://www.andisheqom.com/Files/akhlagh.php?idVeiw=32233&level=4&subid=32233      اندیشه قم]      
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
  
 
[[رده:مقالات]]
 
[[رده:مقالات]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ اکتبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۵:۲۴


علم اخلاق، شاخه‌ای از علوم انسانی است.

تعریف لغوی

اخلاق درلغت ، جمع خلق است و خلق، ملکه‌ای را گویند که مقتضی سهولت صدور فعل، بدون تفکر و تأمل است. [۱] [۲] علم اخلاق علمی است که در آن، ازتهذیب نفس و چگونگی رابطه‌ افراد خانواده با یکدیگر و با جامعه بحث می‌شود.

تعریف علم اخلاق از دیدگاه علامه طباطبایی

به نظر علامه طباطبائی (ره) علم اخلاق عبارت است از: فنی که درباره‌ ملکات انسانی بحث می‌کند؛ ملکاتی که مربوط بهقوای نباتی و حیوانی و انسانی اوست. و هدف این بحث این است که فضایل را از رذایل جدا سازد؛ یعنی این علم می‌خواهد معلوم کند که کدام یک از ملکات نفسانی انسان ، خوب و بد و مایه‌ کمال و فضیلت اوست و چه ملکاتی ، بد و رذیله و مایه نقص اوست تا آدمی بعد از شناسایی آن‌ها، خود را با فضایل آراسته سازد و از رذایل فاصله گیرد. [۳] پس غایت و هدف علم اخلاق، شناخت فضیلت‌ ها و چگونگی به کارگیری آن‌ها در جهت تزکیه‌ نفس و شناخت پلیدی‌ها به منظور پاک کردن نفس از آنهاست؛ به همین جهت، علم اخلاق را علم سلوک یا تهذیب اخلاق یا حکمت عملی نامیده‌اند. [۴] گفتنی است که قید «ملکه  » در تعریف علم اخلاق برای این است که اوصاف اخلاقی در شخص، دوام و ثبات دارد و چون چنین قوایی در باطن و درون او وجود دارد، ستایش و ثنای عموم ، متوجه او می‌شود. پس اگر وصفی از اوصاف حمیده یا رذیله ، در فرد ملکه نشده و قوام و استقرار نیابد، جزء اخلاق به شمار نمی‌آید؛ البته این غایت علم اخلاق است. هدف و غایت کمالات اخلاقی از نگاه علامه ، اکتفا نمودن بهفضایل انسانی نیست؛ بلکه مرحله و مرتبه‌ای بالاتر از آن است و آن، طلب و درخواست رضای الهی است: هنگامی که ایمان بنده نسبت به پروردگارش شدت پیدا کرد و خود را به این فکر مشغول نمود و اسمای حسنای الهی و صفات زیبایی را که منزه از نقص و زشتی است در خود تقویت و مراقبت از نفس را تشدید نمود، خود را به حدی از عبودیت می‌رساند که در همه حالات، پروردگارش را ناظر اعمال خود می‌بیند و نسبت به او، حب و علاقه‌ شدیدی نشان می‌دهد و این محبت تشدید می‌گردد؛ به طوری که از همه چیز، قطع علاقه نموده و دوست نمی‌دارد مگر پروردگارش را و قلبش خضوع نمی‌کند مگر برای او، چنین عبدی به سادگی نمی‌لغزد و جزحسن و جمال الهی، چیزی نمی‎بیند و چیزی را دوست نمی‌دارد مگر آن‌چه را که خداوند سبحان دوست دارد. [۵]

غایت علم اخلاق از منظر علامه طباطبایی

پس، از منظرعلّامه (ره) ، غایت اخلاق در اسلام ، نه تنها کسب و تحصیل فضایل اخلاقی، بلکه طلب رضای الهی در همه امور باطنی و ظاهری است؛ یعنی اسلام بر خلاف سایر مکاتب، اخلاق را صرفاً در حسن فعلی محدود و محصور نکرده است؛ بلکه علاوه بر حسن فعلی به حسن فاعلی هم نظر دارد و این دو بدون علم و معرفت حاصل نمی‌شود. از نگاه ایشان هر چند که اوصاف اخلاقی متکثر و متعدّدند، اما سرچشمه و منشاء همه‌ آن خصایص، قوای سه گانه‌ای است که محرّک نفس انسان ی برای کسب علوم عملی است؛ علومی که تمام رفتار و اعمال آدمی به آن علوم برگشت می‌کند: قوه‌ شهویه ،قوه غضبیه و قوه عاقله ؛ زیرا همه افعال آدم ی یا از قبیل جلب منفعت است، مثل خوردن و نوشیدن و پوشیدن (قوّه شهویه ) و یا از قبیل دفع ضرر است، مانند دفاع از جان و مال و آبرو (قوّه غضبیه ) و یا برای تصور و تصدیق است (قوه ناطقه ). ذات و جوهر آدمی معجونی از این سه قوّه است. اوصاف اخلاقی، زمانی در وجودش نهادینه می‌شود که این قوای سه گانه تعدیل گردند؛ یعنی نه به سمت افراط کشیده شود و نه به سمت تفریط. علم اخلاق، وسیله‌ای است برای معرفت و شناخت حدود اعتدال قوای انسانی و چگونگی استقرار آن در باطن و درون آدمی. راه علمی و معرفتی‌اش، اذعان و ایمان بدان‌هاست و طریقه عملی آن، تکرار آنهاست تا در نفس رسوخ نماید. [۶]

منبع

اندیشه قم

پانویس

  1. اخلاق ناصری، ص۶۰.
  2. اخلاق جلالی، ص۳۸.
  3. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص۵۵۸.
  4. دکتر جمبل صلیبا، واژه نامه‌ فلسفه و علوم اجتماعی، ص۲۰.
  5. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص۵۶۱.
  6. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص۵۵۸.