فرهنگ نیکوکاری در ادبیات فارسی
محتویات
چکیده
تعالیم اخلاقی و دعوت به نیکی بهعنوان یكی از وظایف اساسی ادبیات از دیرباز در جهان مطرح بوده است. بهگونهای که ترویج عمل خیر یکی از وظایف مهم ادبیات محسوب میشده است. این امر همواره مورد مناقشه بین طرفداران تعلیم و حكمت و طرفداران هنر برای هنر بوده است. هدف نویسنده در این مقاله مطالعه و بررسی این میزان از نقش ادبیات فارسی (نثر و نظم) از ابتدای قرن چهارم تا پایان قرن ششم است. منابع مورد استفاده منابع درجه اول نثر و نظم فارسی است. آنچه نویسنده را بر آن داشت تا به بررسی در این موضوع بپردازد بررسی مقایسهای میان وزن آثار منثور و منظوم در این زمینه و شیوۀ پرداختن به این موضوع در هر دو عرصه بود. همچنین قالبهایی که نویسندگان و شعرا برای بیان این مسئله در آثار خود به کار بردهاند از اهمیت اساسی برخوردار است. نتایج و یافتههای این پژوهش نشان داد؛ تا پایان قرن ششم وزن آثار منثور نسبت به آثار منظوم بیشتر است. علت این امر دستهبندی موضوعات مطرح در ادب فارسی آن دوران در قالبهای مشخص نثر و نظم بوده است. به این معنا که مدح، به همراه وصف، که مضمون اصلی ادب فارسی در آن دوران بوده در شعر ظهور یافته و تعلیم و نصیحت در نثر. همه این نوشتهها و آثار؛ از اقوال پراکندۀ خسرو انوشیروان که در کتابهایی چون تاریخ سیستان به جامانده تا لباب الالباب، سیاست نامه و کلیلهودمنه کتابهای تعلیمی و حکمی هستند که نویسنده در آنها به دو صورت مفاهیم اخلاقی و دعوت به نیکی را تبلیغ میکند؛ یکی دعوت فرد به تزکیه، ریاضت نفس و خویشتنداری در مقابل طمع، شهوت و رضای نفس است. دیگری؛ دعوت فرد به نیکی و دهش در حق دیگران، عفو و مهربانی و مجاملت در حق انسانهاست. این نشاندهندۀ آن است که مبارزه با امیال نفسانی و پرورش درون به همان اندازۀ نحوۀ رفتار با دیگران دارای اهمیت اساسی بوده، همچنین تأثیر قرآن کریم، داستانهای پیامبران و روایات سنت پیامبر و اهلبیت ایشان تأثیر فراوانی در توصیۀ نویسندگان به این امر داشته است. اما در مقابل آثار منثور، نظم درباری در این دوران به موضوعات اساسی خود؛ مدح و وصف و تغزل میپرداخت و در این وادی وارد نمیشد.
واژگان کلیدی
ادبیات فارسی؛ دعوت به خیر و نیکی؛ داستان و قصه؛ شعر
مقدمه
ادبیات فارسی قدمتی بیش از هزار سال دارد و حکما و اندیشمندان قرون گذشته، اندیشهها و سخنان گرانبهای خود را در این قالب ریخته و به منصه ظهور رساندهاند. تعلیم حکمت و وعظ، ترویج اخلاق پسندیده و دعوت به خیر، یکی از مباحث و مضامینی است که هم در نثر و هم در شعر پیریزی شدهاند، اما با دقیق شدن در ادبیات کهن فارسی برخی نکات به چشم میخورد که نویسنده را بر آن داشت تا آنها را مطرح كند. موضوعاتی که در این مقاله میتواند مطرح شود؛
•آثاری که تعالیم اخلاقی و وعظ و حکمت را در خود جایدادهاند در ادبیات جهان و در ادب فارسی در کدام سبک ادبی دستهبندی میشوند.
•در میان آثار بهجامانده در ادبیات فارسی سهم شعر و در مقابل سهم نثر تا چه اندازه است؟ کدامیک بیشتر به این مضامین پرداختهاند؟
•کتابهای منثور این موضوع را در کدام ژانر بیشتر مطرح كردهاند؟ نصیحتنامهها در این میان وزن بالاتری دارند یا قصههای حیوانات؟
•آیا شکل دعوت به امر خیر و نیکی که در ادبیات مطرحشده است بهصورت پند و نصیحت صِرف است و یا صورت بیان آن در قالب حکایت و تمثیل است مانند آنچه در مثنوی مولانا و بوستان سعدی مطرحشده است؟
•آیا مضامین مطرح در اینگونه کتابها موضوعات کلیشهای مانند: نیکی به دیگران، گرفتن دست مستمندان، از جان گذشتن برای دیگران، خدمت به خلق و... است یا موضوعاتی خارج از این محدوده نیز بیانشده است؟
تحقیق و تفحص در این همه این موضوعات در ادبیات فارسی فرصت و دقت بسیار میطلبد که در این مقال مجال آن نیست، اما سعی بر آن شد که آثار بهجامانده از شعرا و نویسندگان طراز اول فارسی از قرن چهارم تا پایان قرن ششم بررسی شود.
در این میان سهم آثار منثور کم نیست و شاید بیش از شعر باشد. وجود کتابهایی مانند: سیاست نامه از خواجه نظام الملک طوسی(قرن پنجم)، قابوسنامه اثر کیکاووس قابوس بن وشمگیر (قرن پنجم)، لباب الباب اثر محمد عوفی، کلیلهودمنه ابوالمعالی و مرزباننامه اسفراینی (هر سه قرن ششم) نمونههای دستاول و معتبری هستند که میتوان از آنها نام برد. کتابهای منثور هرکدام بهصورت مجزا و دیوان شاعران شاخص نیز بهصورت مستقل بررسی خواهد شد.
کتابهای منثور ادبي بهجامانده از آن دوران به چند دسته تقسيم ميشوند. يك دسته؛ کتابهایی هستند که ترجمه یا بازنویسی از نوشتههاي بهجامانده از تمدن شرق آسیا (هند) بودهاند. این داستانها که به داستانهای فابل یا حیوانات در جهان مشهورند نقش بزرگی در تربیت و تعلیم ایفا میکنند.
داستانهای تمثیلی مانند كتاب مشهور کلیلهودمنه و مرزباننامه. دستۀ دیگر کتابهایی هستند که به سبک و سیاق خداینامهها و سیاستنامهها نوشتهشدهاند. این کتابها بازماندۀ سبکی از ایران پیش از اسلام هستند که در آنها آئین حکومتداری، رفتار با رعیت، سیاست و... آورده شده است.
دسته ديگر؛ كتابهايي هستند كه ترجمه يا تألیف و گردآوري داستانها و اقوال شاهان و بزرگان ایران پیش از اسلام هستند. نوشتههاي بسياري نيز از آن زمان بهجامانده كه از ترجمههای متون عربي، زبان رسمي آن روزگار، به فارسي برگردانده شدند. نوشتههای پراکندۀ اهل تصوف، سفرنامهها و مقامات نیز بخش مهمی از ادبیات فارسی در آن دوران است.
اشعار بهجامانده از آن دوران نیز خود به چند دسته تقسیم میشود: قصاید مدحی، قطعات اخلاقی، رباعیات حکمی، داستانهای حماسی و داستانهای عاشقانه که در این مطالعه به بررسی تنی چند از شاخصهای این آثار پرداخته میشود.
بحث و بررسی
اصلاً تعلیم مفاهیم اخلاقی در کدام نوع شعر فارسی مطرح میشود؟ انواع شعر فارسی در اجماع صاحب نظران و منتقدان؛ حماسی، غنایی و تعلیمی است. در ابتدا باید دید متونی که مضامینی اخلاقی و تعلیمی را مطرح میکنند در کدام نوع ادبی قرار میگیرند.
خسرو فرشیدور در تعریف شعر تعلیمی مینویسد: «آن است که قصد گویندۀ آن تعلیم و آموزش باشد، خواه آموزش اخلاق و سیاست، خواه مذهب و.. (فرشیدور، 1358).
اما در قدیمترین کتابی که درزمینۀ ادبیات و فنون شاعری نوشته شده است نامی از نوع تعلیمی و نیز غنایی نیامده است. بزرگترین فیلسوف دنیای باستان سه نوع؛ تراژدی، کمدی و حماسه را در ادب جهان نام میبرد و از نوع تعلیمی نامی به میان نمیآورد (ارسطو، 1343).
دربارۀ هدف و وظیفۀ ادبیات در یک جامعه بحثهای زیادی شده است. از اینکه شعر باید بیان اخلاق در جامعه باشد (لرد بایرون) و یا « هدف غائی شاعر مسرّت بخشی برای تعلیم است (سرفیلیپ سیدنی) تا اینکه شعر تنها برای خلق زیبایی است و وظیفه دیگری در هنر ندارد. زرقانی در مقالۀ خود نوع تعلیمی را نقطه تلاقی امر آرمانی و امر زیبا در هیئت نوشتار ادبی باهدف تعلیم و القا میداند. بر این
اساس او سه زیرشاخه برای آن پیشنهاد میکند:
1.ادب عرفانی.
2.اشعار وعظی و اخلاقی مانند بوستان سعدی، قصاید ناصرخسرو.
3.اشعار آموزشی و علمی که موضوعات علمی و فلسفی دارد و قصد شاعر آموزش دادن است. (زرقانی، 1388)
شمیسا نیز نوع تعلیمی را یکی از انواع پنجگانه ادبیات میداند و در کنار نوع غنایی، حماسی، هجایی، روایی حکمت و وعظ را در این نوع قرار میدهد (شمیسا،1391، 38و 39).
در ادب فارسی، نثر پیش از نظم فعالیت خود را آغاز کرده است و یا حداقل اینگونه از آثار بهجامانده از ادب فارسی برمیآید.
«باری از عصر طاهریان و صفاریان و اوایل عصر سامانیان هنوز کتابی به دست نیامده است جز برخی قسمتهای کوچک که تاریخ سیستان و مجمل التواریخ از کتاب گرشاسب تألیف ابوالموید بلخی که او هم چندان قدیم نیست نقل کردهاند و نیز بعضی حکایات کوچک و بزرگ در کتب دوره سامانی و غزنوی و مشایخ صوفیه دیده میشود که ازلحاظ فصاحت و بلاغت و ایجاز و ترکیبات خاصی که دارد شاید از بقایای کتب این دوره باشد» (بهار، ج1، 312).
چنانکه از دورۀ سامانی (قرن چهارم هجری) آثاری از ابومنصور المعمری و ابوالمؤید بلخی و بلعمی بهجامانده است. در میان آثار بهجامانده داستانهای تمثیلی و حکمت نامهها اهمیت بسزایی دارند.
سبک ادبی قصه و داستان یکی از اقسام نوع تعلیمی آن دوران است که خود به بخشهای؛ قصههای عاشقانه و قصههای فابل یا حیوانات تقسیم میشود.
این دسته از کتابها را نیز به دودسته تقسیم کرد: یک دسته کتابهایی هستند که به تأثیر از منابع معروف شرق آسیا، هند قدیم، نگاشته شدهاند و داستان ها و حکایت های معروف آن منطقه را که در آن زمان مشهور بوده است ترجمه کردهاند.
اینگونه کتاب ها مشحون از وعظها و نصایحی دربارۀ توجه به خود، ریاضت نفس و زهد ورزی هستند. پرداختن به این مطلب که چگونه میتوان بر خواهشهای نفس غلبه کرد و مهار آن را در دست گرفت.
چگونه خود نفسانی را میتوان با ریاضت و زهد ورزی به مسیر راست هدایت کرد و دیو آز و حرص و شهوت را از آن دور ساخت. به نظر میرسد این کتابها تحت تأثیر غیرمستقیم تعالیم مذهبی بودائی قرار داشته باشند چرا که مضمون اصلی آنها سالیان سال در هند قدیم پرورش یافته و سپس به غرب راهیافته است.
در ایران قدیم شهرت، جذابیت و درعینحال مفید بودن مفاهیم و داستان های آنها موجب ترجمه بخشی یا تمام آن کتابها به زبان پهلوی شده است. سپس با ورود اسلام به ایران این کتاب ها از زبان پهلوی به عربی و سپس بااحساس نیاز مجدد جامعه به فارسی دری برگردانده شدند.
اما چرا این دسته از کتابها در ذیل کتاب هایی معرفی شدند که به ترویج امر خیر و نیکی میپردازند؟ توضیح سخن آنکه؛ در تعالیم مذهبی بودائی و همچنین اسلام پرداختن به خود و تربیت نفس بیش از پرداختن به دیگری اهمیت داشته است.
برداشتن حجاب خود در میانۀ راه سلوک، از مصادیق بارز این امر در ادب فارسی است. ظهور عرفان شرق آسیا در ایران و شیوع گستردۀ آن پس از حملات مغول نیز بر این عقیده دامن زد. اما تربیت نفس و خویشتنداری دو اثر به دنبال خود دارد:
•یک اثر، مستقیم است. یعنی؛ ریاضت نفس و دور شدن از آلودگیها و پلیدیها درراه سلوک و رسیدن به مقام مشاهده کارگر است. با از بین بردن اميال نفساني و شهوات میتوان به درجات عالي خودساختگي رسيد.
•اما دیگری اثر غیرمستقیم آن است که مهمتر از آن نیز میتواند باشد و آن تأثیری است که این امر پس از خودِ فرد بر جامعه و دیگر افراد دارد.
آنکه همت بلند، وفای به عهد، مروت و جوانمردی را در خود پرورش دهد طبعاً بازتاب بیرونی آن اگر بیش از دورنی نباشد کمتر نخواهد بود. در جایجای این کتاب با تعلیم این سجایا و حرمت نهادن به این امور به گونه ثانوی نیکی کردن در حق دیگران نیز آموزش داده میشود. حکما و دانشمندان پیش از عصر ارتباطات بهدرستی به این امر واقف بودند که میتوان دعوت به نیکی کردن را ابتدا از خود فرد آغاز کرد.
این امر ارزشی بس بالاتر و مهمتر در خود فرد و در جامعه خواهد داشت. از مهمترین انواع این کتابها داستانهای جانوران یا فابلها هستند. این داستانها یکی از انواع قصهها در ادبیات است. مهمترین نمونههای فارسی این قصهها، کلیلهودمنه اثر ابوالمعالی منشی و مرزباننامه اسفراینی است.
وونت (Wundt) در تقسیمبندی هفتگانۀ خود از انواع قصهها در کتاب روانشناسی مردم، داستانهای جانوران را یکی از آنها معرفی میکند:
•قصه ها و حکایات اساطیری.
•قصه های خالص پریان.
•قصه ها و حکایات زیستی.
•حکایات خالص جانوران.
•قصه های مربوط به پیدایش و آفرینش.
•قصه ها و حکایات مطایبه آمیز.
•حکایات اخلاقی (پراپ 1368: 27).
جمال میرصادقی در تعریف قصه می نویسد: «به آثاری که در آنها تأکید بر حوادث خارق العاده بیشتر از تحول و پرورش شخصیتهاست قصه می گویند در قصه محور ماجرا بر حوادث خلق الساعه می گردد» (میر صادقی،44:1376).
محمدجعفر محجوب دربارۀ قصه های عامیانه اینگونه بحث میکند: «آیا داستان عامیانه داستانی است که موضوع آن باب پسند عامه باشد ولو آنکه به نثر فصیح ادبی نگاشته شده باشد یا آنچه به سبک عوام و یا نثر یا شعر عامیانه نگارش یافته باشد و یا آنکه هر دو شرط را باید در اطلاق چنین صفتی به داستان موردتوجه قرارداد؟» (محجوب، ج1 :126).
در تاریخ ادبیات ایران مکرر به شاهکارهایی برمی خوریم که از تلفیق داستان های عامیانه با تفکرات شعرا و نویسندگان به وجود آمده است. آثاری مانند: مرزباننامه، شاهنامه، مثنوی معنوی و... و افرادی که سعی کرده اند به هر طریق داستان های عامیانه ای را که شنیدهاند ضبط کنند. مانند چهلطوطی (علوی،1382: 85).
از میان کتب کهن فارسی که در این تقسیمبندی جای دارد کلیلهودمنه از اهمیت بسیاری برخوردار است. اصل این کتاب به نام پنجه تنتره هندی است و در پنج باب فراهم آمده است.
دستۀ دیگر کتابهایی هستند که تحت تأثیر خداینامهها و سیاستنامهها تألیف شدهاند. این کتابها درزمینۀ سیاست و حکومتداری نوشته میشدند. همچنین در کتابهای بازمانده از آن دوران قولها و سخنان بزرگان ایران باستان بهجامانده است. این دسته از کتابها سرشار از نکتهها و اقوال بزرگان و حاکمان ایرانزمیناند که در خود توصیههای حکومتی، اخلاقی و مدنی بسیاری دارند. اين كتابها معمولاً درزمینۀ تاريخ، علوم مختلف و آداب نوشتهشده و نويسنده در ميان نوشتههاي خود اقوال مهمي از شاهان قديم ايران و وزرا و حكماي آن دوران را آورده است.
این کتابها معمولاً از طرف یکی از درباریان و یا اندیشمندان جامعه نوشتهشده و نکات ریز و پراهمیتی از نحوه برخورد با زیردستان، عدالت، حکمرانی، زندگی زناشویی و هر آنچه یک شاهزاده یا یکی از نجبا برای به دست آوردن قدرت و یا حکومت بهتر به آن نیازمند است را در خود دارد.
در میان این اقوال، توصیههای بسیاری در خصوص اهمیت دادن به زیردستان، رفق و مدارا با دشمنان، نیکی در حق ضعفا و ستاندن داد مظلومان آورده شده است که نشان از اهمیت امور خیر و نیکی در جامعه آن دوران دارد. بهعنوان نمونه سخنانی از مجوسان و ایرانیان آن دوران در تاریخ سیستان (تألیف شده در چند قرن) بهجامانده است که دعوت به نیکی، مهربانی و عمل به عدل و انصاف از مضمونهای آن است. دریکی از حکایتهای تاریخ سیستان آمده:
«پس قباع، عبدالعزیز بن عبدالله را به سیستان فرستاد و... (او) مردی بود عالم و اهل علم را دوست داشتی. پس روزی رستم بن هرمز بن مهر هرمزد المجوسی پیش او اندر شد و بنشست ... (عبدالعزیز) گفت: "دهاقین را سخنان حکمت باشد ما را از آن چیزی بگوی": گفت: "نادان مردمان اویست که دوستی به رویِ افتعال دارد بیحقیقت و پرستش یزدان چشم دیدی (از روی ریا) را کند و دوستی با زنان به درشتی جوید، و منفعت خویش به آزار مردم جوید و...» (تاریخ سیستان برگرفته از سبکشناسی بهار ج 2، 66)
هرچند با تاختوتاز ترکان و خصوصاً مغولان تعداد بیشماری از آثار گرانقدر فارسی، که در دل خود سخنان با ارزشی از ایران باستان را داشتند، از بین رفتند اما همین میزان کم از سخنان نشانگر اهمیت نیکی و دهش در میان شاهان پیش از اسلام دارد. این حجم از سخناني با اين نگرش نشان از ارزش و اهمیت نیکوکاری، ارزش نهادن به رعیت، داد و مبارزه در جامعه فرهنگی ایران پیش از اسلام است. به همین جهت دعوت به عدل وداد، دستگيري مستمندان و رسيدگي به مظلومان در کتابهایی که به تأثیر و تقلید ازاینگونه کتابها نگاشته شدهاند و یا ترجمه گونهای از آنها هستند به چشم میخورد. حکایتهای فراوانی که از فرمانروایی خسرو انوشیروان، پادشاه عادل دولت ساسانی و یا داستانهایی از پادشاهی بهرام گور و همانندان ایشان وجود دارد، مخاطبان خود را به رعایت عدل در کسب، نرم رفتاری با زیردستان، قضاوت کردن میان مردم بهدرستی و... دارد.
بررسی چند اثر منثور
کلیلهودمنه؛ این کتاب را برزویه، طبیب مروزی، در عصر انوشیروان خسرو پسر قباد پادشاه ساسانی به پارسی درآورد و ابواب و حکایات چندی بر آن افزود که اغلب آنها از مآخذ دیگر هندی بود. در مبادی دوران فرهنگ اسلامی ابن مقفع آن را از پارسی به تازی نقل کرد و کتاب کلیلهودمنه نام نهاد.
از نگارش پارسی برزویه و از ترجمه تازی پسر مقفع به هرگونه زبان ترجمه کرده شد. در عصر سامانیان ابوعبدالله رودکی آن کتاب را به نظم فارسی امروز درآورد.
پس از وی باز به فارسی ترجمهها کردند تا به عهد بهرام شاه غزنوی، ابوالمعالی نظام الملک که منشی دیوان او بود کلیله دمنه ابن مقفع را بار دیگر به پارسی ترجمه کرد (برگرفته از مقدمه مجتبی مینوی بر کلیلهودمنه).
ابوالمعالی منشی بهجای نوشتن جملاتی قصار دربارۀ نیکی کردن در حق دیگران و خیانت نکردن به آنها، وفای به عهد و محترم داشتن پیوندها ازجمله پیوند زناشویی و دوستی، در قالب داستانهای کوتاه و بلند خواننده را درگیر و به خود مشغول میسازد و درنهایت با گرفتن نتیجۀ اخلاقی از آنها نشان میدهد غدر و مکر در حق دیگران چه عواقب نامساعدی به دنبال دارد.
این ویژگی اصلی داستانهای فابل یا حیوانات است. این داستانها یکی از مهمترین نوع داستانها در ادبیات جهان است که خوانندگان خود را اینگونه تعلیم میدهد.
باور نویسندگان اصلی این داستانها و معتقدان دینی این باورها بر این بوده است که با ساختن خود میتوان جامعه را تغيير داد. فرايندي که امروزه بهکلی فراموش شده است و ما بهجای آنکه به پرورش خود بپردازیم داد از نیکی کردن میزنیم.
آنها همراه با منع كردن مخاطبان خود از ناپسندیهای چون: حسادت به دیگران و مکر و حیله در حق آنان آنها را به اين امر تشويق ميكنند كه اين حرص و پستی طبع در آدمي است كه باعث حسادت به دیگران میشود. در این زمینه داستان معروف کلیلهودمنه را مثال میآوریم که نویسنده در خلال آن دهها خصلت ناپسند و پسندیده اخلاقی را بازمینماید تا نشان دهد؛ آسودگی فرد تنها درگرو سلب آسودگی دیگران نیست و میتوان با انجام فضایل نیز به این مهم دست یافت.
هرچه در کتابهایی ازایندست غور میکنیم بیشتر درمییابیم که آنچه مهم است ایجاد کردن امور مثبت در خود و دور کردن خصلتهای منفی و ناپسند و دیوهای گجسته در درون است.
حرص، آز، گرم شکمی، شهوت و ... دیوهای مهیبی هستند که در باورهای دینی پیش از اسلام (بازمانده از باورها و عقاید مشترک میان قوم ایرانی و هندی) نیز وجود دارند و انسان باید از آنها دوری گزیند. ورع و زهد راههای دور شدن از آنهاست. هر کرداری که میتواند ما را از پلیدیها و زشتیها دور سازد به همان اندازه میتواند جامعه را به سمت پیشرفت و خیر رهنمون شود.
روحیۀ تعاون و همکاری افراد در یک جامعه در جهت خلاصی از شرّیری را در داستان شیرین دوستی کبوتر و زاغ و موش بیان میکند. اینکه چگونه افرادی که در یک جامعه باهم دچار گرفتاری شدند به رهبری دانایی توانستند از مهلکه نجات پیدا کنند. کبوتر دانایی که با کمک گرفتن از دوستان خود، موش، آهو، باخه و زاغ، و درایت توانست بندهای دام را از پای یاران خود باز کند و از دست صیاد خلاصی یابد. یاریرساندن به دوستان در هنگام گرفتاری و مصیبت از رهنمودهای این داستان زیباست.
بهجز دعوت مردمان به عدالت و نیکوکاری در حق رعیت، پرورش اخلاق پسندیده، دوری از شرارتها و کنار گذاشتن بی رسمیها از دیگر مفاهیم اخلاقیای است که در این کتاب گرانبها مطرح میشود.
این کتاب در پانزده باب تدوینشده است و سبک نگارش آن بر پایه داستان در داستان است. چنانکه در میان هر داستان راوی داستانکه یکی از شخصیتهای داستان است به داستان دیگری نقب میزند.
حکایتهای داستان مشتمل بر حکایتهای تودرتوی جذاب دیگری است که خواننده را به خود مشغول میکند و این قدرت شگرف ابوالمعالی در پرداختن به داستان است که در نوع خود کمنظیر است.
در این کتاب البته سهم جملات قصار و توصیههای معنوی کم نیست. در همین کتاب بارها آدمیان به زهد و تقوی، توکل، قناعت، کمآزاری و... دعوت شدهاند.
«هرکه در مقام توکل ثبات قد ورزد و آن را به صدق نیت قرین گرداند، ثمرات آن در دین و دنیا هرچه مهنّاتر بیابد» (باب شاهزاده و یاران او، ص414).
«اگر دو تن در طلب کاری و کفایت مهمی ایستند مظفر آنکس آید که به فضیلت مروت مخصوص است و اگر در آن برابر آیند آنکه ثابت عزیمت است و اگر در آنهم مساواتی افتد آنکه یار و معین بسیار دارد و اگر در آن نیز تفاوتی نتوان یافت آنکه سعادت ذات و قوت بخت او راجح است» (باب بوف و غراب، 233)
همانطور که دیده میشود اهمیت تعاون و همکاری در میان جامعه در این کتاب بسیار است. زهد و ریاضت و گوشهنشینی از مضامینی است که در این کتاب ترویج نمیشود و بالعکس همواره از ریا و تظاهر مانند آنچه در داستان گربۀ زاهد رخ داد انتقاد شده است. مضامین و مصادیق بهکاررفته در این کتاب همگی دعوت آدمی به صیانت از نفس، زهد ورزی، خویشتنداری و مبارزه با هوای نفس است. این توجه درونی به خود آدمی و پرورش آن، در مقابل توجه به دیگری از ویژگیهای بارز فرهنگیای است که در بیشتر کتابهایی ازایندست به چشم میخورد. آنچه در این کتابها اهمیت فراوان دارد آن است که بهجای توصیه کردن فرد به نیکی کردن در حق دیگران، توجه فرد به خود را سوق میدهد. این امر باعث شده همه بنمایههای داستانی به آن سمت کشیده شود. این وجه در ادبیات فارسی که وجه رسمی و درباری فرهنگ ایرانی را بازمینماید اهمیت به سزايي دارد.
کلیلهودمنه و کتابهایی نظیر آن ازجمله کتابهایی هستند که به سفارش امیر یا حاکم وقت، برای تربیت خلقوخوی شاهان و پند و نصیحت آنان و خصوصاً گسترش فضایل اخلاقی در میان نجبا و درباریان نوشته شدهاند.
کتابهایی ازایندست آنچنان محبوب و مهم در میان نخبگان و امرا بوده است که در میزان اهمیت کلیلهودمنه این بس که گفتهشده: «مأمون از خلفای بنیعباس به این کتاب علاقه فراوان داشت و آن را در خزانه نهاده بود. و نیز گویند که فضل بن سهل از آن پیش که اسلام آورد روزی قرآن میخواند یکی از دوستان با او گفت: "چون یافتی قرآن را؟" فضل گفت: "خوش چون کلیلهودمنه"» (بهار، ج2، 257).
موارد بسياري از دعوت به عمل خير مانند: خدمت كردن به خلق، داشتن روحيه تعاون و همكاري در جامعه از مضامین اصلي اين كتاب است. اين كتاب همه تعليم اخلاق و مدارا كردن با مردم است:
« و به رفق و مجاملت و مواسات ملاطفت دستبهکار كن كه رسول به لطف كار پيچيده را بگزارد» (ابوالمعالي، 75).
سیرالملوک؛ سیرالملوک یا سیاستنامه اثر خواجه نظام الملک طوسی، وزیر قدرتمند الب ارسلان و سلطان ملکشاه سلجوقي است. این کتاب ظاهراً در اواخر قرن پنجم تألیف شده است و در اصل پنجاه و چهار باب و فصلی بوده و اکنون مجموع آن در پنجاه فصل است (بهار، ج 2: 110).
دعوت به عمل نیک و معروف در این کتاب بهصورت پند و نصیحتی است که حکیم یا وزیر به پادشاه وقت میدهد. غالباً اینگونه دعوتها و تعلیمها به جهت حرمت داشتن سلطان و ترس از عواقب ارائه نصايح بهصورت مستقيم، در لباس حکایات و داستانهای شیوا بيان میشود. این داستانها معمولاً بهجامانده از دوران حکومتهای پیش از اسلام خصوصاً ساسانیاند که نویسنده آنها را نقل میکند. حکایتهایی در طریقه ستاندن مالیات از مردم، حکم راندن میان ایشان، رفتار کردن به عدالت، بخشندگی و رادمردی و... .
این کتاب همانگونه که از نام آن نیز هویداست کتابی است که «در بیان آداب و آئین ملکداری و سیر پادشاهان و بزرگان گفتگو میکند» (بهار، ج2، 110). این کتاب هم در مضمون و هم در سبک انشائی خود متأثر از کتابهای پیش از اسلام است. همانطور که استاد بهار اشارهکردهاند «... احیاناً فعلهای مکرر از یک جنس در جملههای متعاطفه که از خصایص نثر پهلوی و دری قدیم میباشد در این کتاب دیده میشود...» (همان، 111).
« عمّال را که عملی دهند ایشان را وصیت باید کرد تا با خلق خدای تعالی نیکو روند و از ایشان جز مال حق نستانند و آن نیز به مدارا و مجاملت طلب کنند» (خواجه نظام الملک، ص30). وزیر سیاسی چون خواجه نظام الملک که بر حکومت قدرتمندی وزارت میرانده است و از حال و احوال مردمان رعیت واقف بوده، از حاکم وقت میخواهد به عمّالان خود دستور دهد که اگر «کسی از رعیت درماند و به گاو و تخم حاجتمند گردد او را وام دهند و سبک سار دارند تا بر جای بماند و از خانه خویش به غربت نیفتد» (همان).
این کتاب پر است از حکایات عدل پیشگی انوشیروان عادل. پادشاه در میان مردم مانند چوپان است بر رمه پس باید به همه حال احوال مردمان را به نیکی بدارد و از آنها محافظت کند. چنانکه خواجه از قول امیر عادل انوشیروان نقل میکند: «با ستمکاران جز به شمشیر سخن نخواهم گفتن و میش و بره را از گرگ نگاه خواهم داشت و دستهای دراز کوتاه خواهم کرد و مفسدان را از روی زمین برگیرم و جهان به داد و عدل و امن آبادان کنم که مرا ازین جهت آفریدهاند» (همان: 52).
قابوسنامه؛ تألیف امیر عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر ملقب به شمسالمعالی که در نصیحت به فرزند خود گیلانشاه به تاریخ سنۀ 475 هجری آن را آغاز کرده است.
این کتاب در چهلوچهار باب نوشتهشده که هر باب از حکایات بسیار دلنشین تشکیل شده و در آنها از همه نیازمندی زندگی فردی و اجتماعی داد سخن دادهشده است.
از شغل پادشاهی و سپهسالاری گرفته تا بازرگانی و عیارپیشگی و درویشی و راه حقیقی و راست به خواننده نموده است (بهار، ج 2، 128). نویسنده در این کتاب جهت توصیه به فرزند خود بهصورت خاص و توصیه به همه مردم بهصورت عام، مطالب سودمند اخلاقی و حکمتهای عملی در همه زمینهها آورده است.
دربارۀ زندگی زناشویی، رفتار با غلامان و کنیزکان، پیشه کردن قناعت و رضایتمندی، آئین دادوستد و... بهار در سبکشناسی این کتاب را از حیث شناسایی تمدن قدیم و معیشت ملی و علم زندگی و دستور حیات، مجموعه تمدن اسلامی پیش از مغول نامیده است.
این کتاب نسبت به سیاست نامه بیشتر دربارۀ آئین و رسوم زندگی فردی است اما در برخی از فصول آن پیامهای اخلاقیای در خصوص زندگی انسانها با دیگران آمده است.
بهعنوان نمونه در باب سیام آن، در عفو کردن و عقوبت کردن، آمده است: «خداوندان انصاف چنین گفتهاند:" که عقوبت سزای گناه باید کرد" اما من چنین گویم: "که اگر کسی گناهی کند و بدان گناه مستوجب عقوبت گردد تو به سزای آن گناه او را عقوبت مکن و او را عفو کن تا طریق حلم و معرفت سپرده باشی... و اگر حاجتمند را به تو حاجت افتد از ممکنات که دین را زیان ندارد و در مهمات دنیایی خللی نبود، دل آن نیازمند نومید مکن و آنکس را بی قضای حاجت بازمگردان"» (شمسالمعالی، 131-130)
اما اصول اخلاقی ارزشمندی را به فرزند خود گیلانشاه توصیه میکند مانند راستگوی بودن، وفاداری در امانت و مال دیگران و حکایتهای عبرتآموزی در این زمینه نقل میکند. او بزرگترین طراز زینتبخش را راستی میخواند « نیک معامله و خوش دهنده و ستاننده باش و کس را وعده مکن و چون کردی خلاف مکن» (همان، 150).
آنچه در اين ميان حائز اهميت است آن است که در این کتابها مانند سیاستنامه و قابوسنامه، کلیلهودمنه، مرزباننامه، نويسنده هرکجا كه مناسب و لازم برای القای مطلب بوده است از آوردن اشعار خودداری نکرده است.
این امر در کتابهای سیاستنامه و قابوسنامه کمتر از کلیله دیده میشود چراکه این ویژگی سبکی را ابوالمعالی بسیار وسعت داد و از آن برای زیباتر کردن و دلنشینتر کردن سخنانش بهره فراوان برد. او از اشعار عربی بیش از فارسی بهره گرفت و این اشعار را بهصورت تکبیت یا دوبیتی در میان سخن و به اقتضای آن آورد. آنچه مربوط به این مقاله است آن است که؛ اشعار وارده در متن کتابهای منثور معمولاً در مضمون و حال شکایت از روزگار و یا وصف طبیعت و معشوق است و وسیلهای برای زیباتر شدن سخن هستند نه ابزاری جهت اندرز و وعظ.
در همه حكايات و مثالهايي كه آنها ذكر ميكنند اشعار قوي و محكمي از خود او یا دیگران آوردهاند كه به تفهيم مطلب و خواندنيتر كردن كتاب افزوده است.
بررسی چند اثر منظوم
بررسی اشعار فارسی بهجامانده از ابتدای قرن چهارم نشان از وجود چند مضمون اصلی در شعر آن دوران دارد: مدح بهعنوان بزرگترین و قدرتمندترین مضمون شعر، وصف در دو زمینۀ وصف طبیعت و وصف معشوق، همچنین وعظ بهصورت مواعظ دینی و نیز گله و شکوه از روزگار. از بیتهای وعظ آمیز بهجامانده از آن دوران بیت منسوب به ترکی کشی ایلاقی است با این مضمون ماندگار که:
حکایت و داستان وسیلۀ مهم و پرکاربردی در ادبیات فارسی در ترویج مفاهیم اخلاقی است. این امر اصلیترین عامل هنرنمایی نثر بیش از نظم تا قرن ششم است. همین امر موجب پررنگ تر بودن نثر بیش از شعر در ترویج اخلاقیات است.
با گشتوگذار در اشعار بهجامانده از شاعران قرن چهارم که دکتر محمود عابدی آن را به چاپ رسانده است (شرح احوال و اشعار شاعران بی دیوان، 1370) ابیات قابلتوجهی در مضمون پند و اندرز و تعلیم مفاهیم اخلاقی یافت نمیشود.
آنچه بهصورت پراکنده از شاعران دوره محمود و مسعود غزنوی بهجامانده است؛ در مدح شاهان، وصف طبیعت و وصف معشوق است. شاید علت اساسی این موضوع از بین رفتن اشعار شاعران آن دوران باشد که هرچه از آن دوران باقیمانده است تنها در همین موضوعات جای دارد، اما قلت این مضمون یعنی دعوت به عمل خیر و نیک در میان مردم در میان این تعداد شاعر (215 نفر) نیز حکایت از همان موضوعی دارد که در سطور بالاتر مطرح شد اينكه؛ شعر فارسي در آن دوران محدود به مضاميني چند بوده است كه مهمترین آنها؛ ستايش عظمت و بخشندگي و رادمردي ممدوحانی كه بسياري از آنها در حقيقت تاريخي خود لايق چنين مدحهایی نبودند.
در دیوان شاعران بزرگ دوره پنجم و ششم که بازار مدیحهسرایی گرم است و شاعران درباری از این راه صله بسیار جمع میکنند قصيدهاي در مضمون دهش و دعوت به بخشش در حق ضعفا و... يافت نمیشود.
گاهی هم که شاعری مورد غضب شاه یا امیری واقع میشد حبسیه و شکوه از روزگار مضمون اصلی شعر او بود. مانند حبسیههای سوزناک مسعود سعد سلمان. تمام دیوان شاعران مشهور آن زمان پر است از مدح و وصف. شاعری مانند منوچهری شعرهایش سرشار است از خمریات و وصف شراب، مدح شاهان و یا به تقلید شعرای عرب وصف خرابههای بهجامانده از قوم یار.
« شعر فارسی را در فاصلۀ سه قرن نخستین یعنی تا پایان قرن پنجم هجری باید شعر طبیعت خواند زیرا... شعر فارسی در این دوره بخصوص ازنظر توجه به طبیعت سرشارترین دوره شعر در ادب فارسی است چرا که شعر فارسی در این دوره شعری است آفاقی و برونگرا.
یعنی دید شاعر بیشتر در سطح اشیاء جریان دارد و در ورای پردۀ طبیعت و عناصر مادی هستی، چیزی نفسانی و عاطفی کمتر میجوید (شفیعی،1392، 317).
شاعران این دوره همانطور که در تاریخهای ادبیات آمده آنچنان درگیر دربار و حواشی پیرامون آن بودند که از پرداختن به مسائل دیگر بازماندند. مدح و وصف تنها مضمونی است که بهوفور در شعرهای آنان به چشم میخورد.
انوری، شاعر دربار سنجرشاه سلجوقی، در این صنعت يدی طولانی داشت. چنانکه در دیوان پر شعر او از قصیده تا غزل و رباعی، یک شعر در این زمینه به چشم نمیخورد.
اما علت دیگر این امر آن است که در انحصار بودن شعر فارسي نزد طبقه تحصیلکردگان و نجبا باعث شده بود شاعران شعر را عرصهای برای طبعآزمایی و به رخ کشیدن مهارتهای شاعری خود به کار برند. بهگونهای که انوری، عنصری، خاقانی و دیگر شاعرانی ازایندست با بهکاربردن لغات عربی و اصطلاحات علمی (طب، نجوم و بازیهای نرد و شطرنج و...) تصویرهایی عجیب و به گاه بهغایت دشوار خلق کردهاند که خواص نیز از دریافت آنها عاجز ماندهاند.
این امر نیز در کنار عوامل مذکور باعث شده شعر جایگاه جلوۀ هنر شاعری باشد نه ترویج اخلاق و پند و نصیحتهای آمرانه. بهعنوان نمونه دیوان انوری که شامل 208 قصیده، 321 غزل، همچنین تعداد بسیاری قطعه و رباعی است. «در هیچ دورهای شعر فارسی اینقدر از جنبه نفسانی انسانی و اندیشههای آدمی به دور نبوده است و این مسئله آفاقی بودن شعر فارسی در این عصر بیشتر به خاطر این است که در این دوره ازنظر موضوعی بیشترین سهم از آن شعرهای درباری و مدحی است و یا حماسهها و در هر نوع منِ شاعر مجال تجلی نمییابد تا شعر را به زمینههای انفسی درونی بکشاند (همان،31).
این است که تا قرن ششم که سنایی با حکایات خود رنگ دیگری به شعر داد و آن را از انحصار شعر درباری و مدحیات خارج کرد شعر به همان مضامینی که ذکر شد خلاصه میشود.
ابوالمجد مجدود بن آدم متخلص به سنایی «نخستین کس از سه سرایندۀ بزرگ مثنوی عارفانۀ فارسی است، دومین آنان عطار و سومین جلالالدین رومی است» (براون، ج2، 21)
هفت مثنوی از سنایی به دست ما رسیده که یکی از آنها حدیقهالحقیقه نام دارد. این اثر به قول مستشرق بزرگ آلمانی، براون، بیش از آنکه منظومۀ خالصانۀ صوفیانه باشد یک اثر اخلاقی و معنوی است شامل قریب یازده هزار بیت منقسم بر ده باب در ستایش خداوند و نعت رسول اکرم تا در افلاک و حکمت و عشق و... .
سنایی در حدیقه به بیان حکایاتی پرداخت و آغازگر شعری شد که تا پیش از آن سابقه نداشت. بعد از او عطار و مولانا راه او را با جدیت ادامه دادند و در حکایات خود که در قالب مثنوی بود به وعظ و توصیههای اخلاقی میپرداختند.
در این حکایات بود که اولبار مفاهیم بلند اخلاقی مطرح شد. اگر تا پیش از این تنها در آثار منثور داستانکها و حکایات دلنشینی در بیان جوانب مختلف زندگی و رعایت اصول اخلاقی بیان میشد، از آن به بعد در آثار منظوم فارسی نیز از این ابزارهای قدرتمند در جهت القای مطالب سودمند اخلاقی و اعتلای نفس انسانی استفاده شد. حکایاتی درباره عدالت ورزی شاهان پیشین ایران که تا پیش از این در کتابهای نثر جای داشت این بار در اثر بلند عرفانی سنایی به نام حدیقه الحقیقه نیز آورده شد.
همه حکایات این مثنوی بلند مرتبه در بیان حسن اخلاق، عدل ورزی، بخشش، بردباری بر دیگران است. این دعوت به نیکی در حق دیگران و بخشش بر آنها تا آنجا بلند شمرده میشود که حکیم سنایی از مردم میخواهد حتی در حق کسانی که به آنها ستم نیز کردهاند بخشایشگر و مهربان باشند. رحم و عطوفت بر زیردستان، دیگران و هم نوعان بزرگترین مفهوم این کتاب است.
این کتاب به جهت بیان مفاهیم بلند انسانی و اخلاقی از همان زمان انتشار موردتوجه متفکران و علم جویان قرار گرفت بهگونهای که در مدارس و در منبر علمای بزرگ تعلیم داده میشد.
به جهت شهرت و محبوبیت این کتاب بود که مولانا به تشویق شاگرد خود حسامالدین چلپی تصمیم گرفت کتابی در همان مضامین حدیقه بسراید که مانند آن در مدارس تعلیم داده شود و او کتاب گرانسنگ مثنوی معنوی خود را پایه گذاشت که تاکنون از بزرگترین آثار فرهنگی جهان است. پیش از آنهم نظامی بزرگترین داستانسرای شعر فارسی کتاب مخزنالاسرار خود را که در بیان مطالب عرفانی و دینی است به سبک این کتاب نگاشت.
نتیجهگیری
با بررسی کلی و اجمالی ادب فارسی اعم از نثر و نظم از قرن چهارم تا پایان قرن ششم هجری چنین برمیآید که؛ وزن آثار منثوری که به طرح مباحث اخلاقی و بیان مفاهیم اجتماعی پرداختهاند بسیار بیشتر از آثار منظوم در آن زمان است.
علت عمده این امر میتواند این باشد که؛ در علم قدیم ادب فارسی هرکدام از قالبهای نثر و نظم و همچنین انواع مختلف آنها منحصر به بیان چند موضوع خاص بودهاند. هرچند که نوع تعلیمی یکی از انواع شعر فارسی بوده است اما تا پایان قرن ششم تعلیم در شعر منحصر به وعظهای اخلاقی و پند و نصیحتهای مذهبی بوده و تعلیم خیر و دعوت به امور نیک نسبت به دیگران و جامعه بیشتر در کتابهای نثر میشده است. به این معنا که بیان مفاهیم بلند اخلاقی و انسانی مانند: دعوت حکما به عدالت ورزی در حق زیردستان و رعیت، رعایت انصاف و عدل میان همه آحاد مردم، ترس از ستم کردن در حق ضعفا و... تنها در کتابهای منثور یافت میشد و شعر میدانی بود برای مدح و ستایش شاهان و امرای محلی.
در این میان شاعر بنا به اصول هنر شاعری و علم شعر به وصف و تغزل و دعاگویی حاکم نیز میپرداخت.
بهجز این مدح، شِکوه و شکایت از روزگار و نامرادیهای آن نیز از موضوعاتی است که در شعر آن دوراندیده میشود. اما قطعات اخلاقی و پند و نصیحتهای معمولی نیز گاهی در شعر برخی شاعران وجود دارد اما نه بهگونهای که بتوان گفت تعلیم مفاهیم اخلاقی از موضوعات اساسی این دوره است.
تا آنکه با ظهور سنایی، شعر بزرگ قرن ششم، قصیده و مثنوی از سلطۀ مدح و داستانسرایی خارج شد و مثنوی قالبی شد برای بیان حکمت و وعظهای اخلاقی.
او بود که داستانهای بهجامانده از دورآنکهن و نیز نزدیک به خود را که سبقۀ تاریخی و یا اسطورهای یافته بودند در شعر وارد کرد و بهجای ستایش شاهانِ دستنشانده و بعضاً ضعیف محلی و درخواست صله و بخشش از آنها، ایشان را به عدالت و مهرورزی در حق ضعفا دعوت کرد. او داستانهای شایعی را که بهصورت حکایتهای کوتاه و بلند در کتابهای داستانی و یا بهصورت تمثیل در کلیلهودمنه به کار رفته بود را وارد قلمرو شعر فارسی کرد.
در حوزۀ نثر اما وضعیت برعکس بود. نویسندگان قویدست در دربارها مشغول نگارش کتابهای خود بودند. خواجه نظام الملک طوسی و پس از او کیکاووس بن وشمگیر و نیز نویسندۀ چیرهدست و توانایی که سبک منحصر به خود را در قرن ششم رواج داد به نام ابوالمعالی منشی در دربار سلجوقیان و غزنویان کتابهای سودمند و کارایی در این زمینه نگاشتند.
آنها به تقلید کتابهایی که در ایران پیش از اسلام و پس از آن نگاشته میشد دست به نوشتن نصیحتنامهها و سیاستنامهها زدند. در این میان ابوالمعالی منشی با ترجمه توانای خود از یک اثر هندی الاصل که برگردان آن در آن زمان به عربی معروف و شهره بود، داستانهای شیوایی را دوباره خلق کرد و لباس تازه پوشاند که در نوع خود بینظیر است.
انواع مفاهیم اخلاقی در این کتابها مطرح و در قالب داستانهای دلکش به خوانندگان فارسیزبان تقدیم شدند که تا به امروزه نیز شهرت و اهمیت خود را حفظ کردهاند.
کتاب نامه
نصرالله منشی، ابوالمعالی،(1383) «کلیلهودمنه»، مصحح مجتبی مینوی، امیرکبیر.
ارسطو؛(1343) «فن شعر»، ترجمه عبدالحسین زرینکوب، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم.
براون، ادوارد،(1335)، «تاریخ ادبی فارسی»، تصحیح علی پاشا صالح، ابنسینا.
بهار، محمدتقی،«سبکشناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی»، زوار، ج 1 و2
پراپ، ولادیمیر،(1368)، «ریخت شناسی قصههای پریان»، ترجمه فریدون بدره ای، تهران: نشر توس.
زرقانی، مهدی،(1388)، «طرحی برای طبقهبندی انواع ادبی»، پژوهشهای ادبی، سال ششم، شماره24.
سنایی، ابوالمجد مجدودبن آدم،(1382)، «حدیقهالحقیقه و شریعة الطریقه (فخری نامه)»، تصحیح مریم حسینی، مرکز نشر دانشگاهی.
شمیسا، سیروس، (1391)، «انواع ادبی»، پیام نور.
شفیعی، محمدرضا، (1392)، «صورخیال در شعر فارسی»، آگه.
عابدی، محمود،(1370)، «شرح احوال و اشعار شاعران بی دیوان» (در قرنهای سه و چهار و پنج هجری)، پانوس.
علوی، سهیلا،(1382)، «تأمّلی دیگر در ادبیات کودک و نوجوان»، تهران: نشر یادواره کتاب.
طوسی، نظام الملک، (1393)، «سیاستنامه»، تصحیح جعفر شعار، امیرکبیر.
فرشیدور، خسرو، (1358)، «انواع ادبی در اروپا و ایران، پژوهشی در نقد تطبیقی و مقایسهای»، مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، ش 99و100.
محجوب، محمدجعفر، (1382)، «قصه های عامیانه ایران(مجموعه مقالات)»، تهران: نشر چشمه.
منوچهری دامغانی، ابوالنجم احمدبن قوص بن احمد،(1390)، «دیوان»، تصحیح سید محمد دبیرسیاقی، زوار.
میر صادقی، جمال، (1376)، «عناصر داستان»، تهران: نشر سخن.
وشمگیر، عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر،(1395)، «قابوسنامه»، مصحح غلامحسین یوسفی، علمی فرهنگی.
پانویس
- ↑ دانشجوی دوره دکتری ادبیات غنایی دانشگاه تهران