معرفی بقعه متبرکه امامزاده شاهرضا علیه السلام در شهرستان شهرضا

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

مؤلف: مهدی ورپشتی

چکيده

امامزاده شاهرضا عليه السلام از جمله بقاع متبرکه مشهور و معتبر در کشور مي‌باشد که در شهرستان شهرضا (قمشه) قرار دارد. اين مکان مقدس تا به امروز به سبب ارادت مردم ضمن اهميت مذهبي به جهت ساخت و ساز در دوره‌هاي مختلف و همچنين برخي قبور علما و شخصيت‌هاي مؤثر در تاريخ ايران اهميت تاريخي نيز دارد. در اين مقاله سعي بر آن بوده تا ابتدا بحثي در نسب امامزاده شاهرضا عليه السلام شود و پس از آن به ساخت و ساز بنا در دوره‌هاي مختلف و متوليان و واقفين پرداخته شود. کليدواژه‌ها: شاهرضا، قمشه، شهرضا، شيخ شاه‌نظر عليا، بانوي عظمي.

مقدمه

زماني که نداي اسلام از زبان مبارک حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله دل‌هاي مشرکان مکه را لرزاند کوته بينان و کوچک انديشانشان به هر سلاحي متوسل شدند تا چراغي که به لطف الهي در آن تاريکي برافروخته شده و چهره هاي کريه‌شان را به نمايش گذاشته بود را خاموش کنند، غافل از اين که نور اسلام نوري است الهي که به خدعه‌هاي کودکانه خاموش شدني نيست. از اين اذيت و آزارها روزي هم شد که حضرت را در جاي جاي مکه به سخره گرفتند و نداشتن فرزند پسر را که در ميان عرب جاهلي ننگ بود به رخ کشيدند. امروز هزار و چهارصد سال از آن روز گذشته. اکنون سلاله پاک آن حضرت از نسل زهراي اطهر سلام الله عليها با عزت و احترام در ميان ما هستند و برخي‌شان جز آن که قبله آمال گرديده‌اند در لباس علماي دين و دنيا ستاره‌اي هستند درخشان بر آسمان اين ملک. و اما دير زماني است ديار شهرضا مفتخر به ميزباني يکي از فرزندان گرامي رسول مکرم اسلام صلي الله عليه و آله مي‌باشد. مردمي محب اهل بيت که سال‌هاست و نسل‌هاست در کنارشان زيسته‌اند و حاجاتشان را بر او عرضه کرده و گرفته‌اند و در پايان عزيزانشان که پيمانه عمر را پر کرده‌اند در جوارش مدفون ساخته‌اند و شهدايشان را هم با عزت و افتخار مقابل بقعه‌اش به خاک سپرده‌اند. مردم معتقد و مؤمن قمشه ديروز و شهرضاي امروز روحشان را در مقدم همين امامزاده بزرگوار جلا مي‌دهند. به زيارتش مي‌روند و در زمان عزاي حضرت امام حسين عليه السلام هيئات مذهبي‌شان پياده سينه زنان به حرم و حريمش پاي مي‌گذارند. لحظه‌هاي تحويل سال را سال‌هاي سال است در جوارش به انتظار مي‌نشينند تا سال نو را در يک مکان عزيز و متبرک آغاز کنند. علمايشان را هم که صالحان امت هستند در جوارش به خاک سپرده‌اند تا عزت روحاني اين بقعه دو چندان باشد. دانشمند فرزانه مرحوم الهي قمشه‌اي رحمت‌الله‌عليه گوشه‌اي از ارادت خود را به اين مکان مقدس در دوبيت زير زيبا بيان فرموده‌اند:

سپهسالار ما طرفي زجنت زيارتگاه شه نهري زکوثر

خور از شاهرضا در صبحگاهان به وجد آيد در آن صحن مطهر [۱] امروزه بقعه و بارگاه حضرت شاهرضا عليه السلام ضمن عزت و اعتباري که در کشور داشته و دارد مجموعه‌ايست از آثار و يادهاي نياکان اين ديار و نيک انديشان ديگر شهرها. اين تقدس و ارجمندي بوده که تا کنون ضمن حفظ قداست، معموريت ساختمان را نگاهباني کرده تا به دست اين نسل رسيده و اين کبريت احمر و کمياب ان‌شاءالله آبادان به آيندگان سپرده خواهد شد.

درنسب و شهادت

سال‌هاست که مردم شهرضا انس و الفتي با امامزاده شاهرضا دارند. مردم اين شهر با افتخار خود را ميزبان حضرت شاهرضا عليه السلام دانسته که نشانه‌هاي ارداتشان به مهمان در گفتار و کردارشان همواره نمود دارد. مردم اين ديار از دير باز شيعه مذهب بوده و اعتقاد راسخ به خاندان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام دارند و از گذشتگان خود راه و رسم موقوفات و نذورات را براي اين مهمان عزيز آموخته‌اند. و اگر وجه تسميه نام «شهرضا» از ايشان سؤال شود اکثريت و جود آستانه متبرک امامزاده شاهرضا عليه السلام را سبب مي‌دانند که جز اين هم نيست. اگر چه اين نام به دوران رضاخان باز مي‌گردد و قزاق در اين نامگذاري گوشه چشمي به نام خود داشته است. حضرت شاهرضا عليه السلام بنا به اعتقاد اکثريت مردم از فرزندان امام موسي بن جعفر عليهما السلام است و از برادران امام رضا عليه السلام. همه مي‌دانند که سر مبارکش را عمال بني عباس از تن جدا کرده و پيکر بي سرش را در اين شهر به خاک سپرده‌اند. بنا بر آنچه از اسناد در دست است قول صحيح‌تر اين است که شاهرضا عليه السلام از فرزندان بلافصل حضرت امام موسي کاظم عليه السلام بوده و در دامنه کوهي که امروز در جوار حرم است به شهادت رسيده‌اند. امروزه در آستانه مبارکه لوحي موجود است مربوط به سال 705 هجري قمري که ماجراي شهادت حضرت شاهرضا عليه السلام در آن روايت شده و شخصيت ايشان را روايت کرده‌اند: «از سيد مرتضي در کتاب جامع النسب و نيز به روايت حسن زاهد گيلاني که از حواشي الرجال کتاب حل الاشکال شيخ اجل عبدالصمد نقل کرده شاهرضا فرزند امام موسي بن جعفر عليهما السلام است که به امر برادر خود امام رضا عليه السلام براي ارشاد مردم اين حدود به ديار اصفهان «قمشه» رهسپار و به دست اهل بغي و ظلمه در دامنه کوهي که فعلاً به نام کوه شاهرضا خوانده مي‌شود شهيد گرديد.» [۲] در ابتداي لوح عبارت «به خط الضعيف اميد به رحمت يزداني حسن زاهد گيلاني غفرالله ذنوبه» به چشم مي‌خورد و متن لوح به عربي بوده که در مورد شخصت حضرت شاهرضا عليه السلام در زهد و تقوا مطالبي را مي‌توان استفاده کرد: گفته شده شاهرضا عليه السلام صاحب علم و عمل و فقيه زاهد و عابد، عين ثقه و محل اعتماد پدر و برادرش عليهما السلام بوده. از سوي برادرش و همراه ديگر برادران از طوس به اصفهان فرستاده شد تا احکام و مسائل ديني را تعليم دهند. در اصفهان ماند تا اين که برادرش در طوس به شهادت رسيد. حضرت شاهرضا عليه السلام در اصفهان براي فرار از اهل ظلم به سوي فارس حرکت نمود تا برادرش احمدرضا شاهچراغ عليه السلام را ملاقات کند. پس توسط اهل بغي در قمشه به شهادت رسيد و جسدش را در زمين کنار کوهستان که محل شهادتش بود رها کردند. مردم روستا پيکرش را در همان محل شهادت، در زميني پاي کوهستان به خاک سپردند و هنگام حفر قبر چشمه آبي جاري شد. [۳] اين لوح روشنگر چندين مسأله است. اول اين که نسب حضرت شاهرضا عليه السلام به امام موسي کاظم عليه السلام مي‌رسد و از فرزندان بلا فصل اين امام همام است. دوم ضمن اين که از فرزندان بلا فصل ائمه عليهم السلام مي‌باشد شخصيتي عالم و زاهد و صاحب علم و عمل و مورد وثوق پدر و برادر عليهما السلام بوده‌اند. سوم مسير حرکتشان است که از طوس به اصفهان آمده‌اند آن هم به امر برادر که ولايت پذيري حضرت شاهرضا عليه السلام را نشان مي‌دهد که امر ولايي برادر را مي‌پذيرند و براي هدايت مردم از طوس راهي اصفهان شده‌اند. و چه منزلت و معرفتي است که انسان کاملاً بر تکليف خود واقف بوده و نسبت به انجام آن مبادرت ورزد. چهارم شخصيت ايشان است که تا چه اندازه براي حکام جور خطرناک بوده که به تعقيب ايشان پرداخته و بايد سر مبارکش در معرض ديد عامل ظلم قرار مي‌گرفته تا چند سکه زر ناسره به کسي بدهد که آخرت را به بهايي ناچيز چوب حراج زده. در رابطه با سر مبارک حضرت شاهرضا عليه السلام بايد گفت پس از به شهادت رساندن آن بزرگوار سر را به اصفهان حمل کرده و امروز در محل دروازه طوقچي اصفهان زيارتگاه شيفتگان خاندان رسالت است. اين محل امروزه داري گنبد و بارگاهي است و در ميان مردم به «حرم رأس الرضا» مشهور است. در نزديکي حرم مضجع نوراني عالم و فقيه اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام حضرت صاحب بن عباد عليه الرحمه قرار دارد و در جوار بقعه رأس الرضا آرامگاه شاعر دلباخته اهل بيت عليهم السلام مرحوم صغير اصفهاني مي‌باشد که در زمان حيات با هزينه شخصي خود و جمعي از خيرين به مرمت بناي حرم رأس الرضا مبادرت ورزيده است. [۴] با اين احوال مي‌توان به يقين گفت شخصيت حضرت شاهرضا عليه السلام از جمله شخصيت‌هاي مخاطره آميز براي خلافت جور و موفق در تبليغ معارف اهل بيت عليهم السلام بوده است. و اين گونه اشخاص حتماً بايد حذف فيزيکي مي‌شدند و براي سرشان پاداش‌هاي در خور توجه معين مي‌کردند. حضرت شاهرضا عليه السلام از فرزندان امام موسي کاظم عليه السلام است اما در ميان نسب شناسان تعداد فرزندان اين امام بزرگوار محل اختلاف است به گونه‌اي که تعداد ايشان را از سي و نه تا چهل و دو تن ذکر کرده‌اند. «شاهرضا» اسم نيست و لقب يکي از اين فرزندان است. با اين حال در سفرنامه سديدالسلطنه در خصوص نام ايشان آمده: «نام مبارکشان جعفر و فرزند امام موسي کاظم عليه السلام مي‌باشند...» [۵] همچنين در متني به امضاي جناب شيخ علي فلسفي از علماي نسب شناس مشهد به اين نام تصريح شده اما در منابع ديگر تنها به نام «شاهرضا» اکتفا کرده‌اند. در روايت ديگري از صفي الدين اسحاق حسيني که مؤلف بزرگوار تاريخ شهرضا نيز آن را ذکر نموده‌اند آمده شاهرضا نامش محمدرضا و فرزند شمس الدين محمد بن زيد بن حسن بن علي بن ابيطالب عليهم السلام است و آمده که: او در خدمت امام العادل الکامل علي زين العابدين بن امام حسين عليه السلام به سر مي‌برده و در نزد آن حضرت کسب فيض مي‌کرده و حضرت علي بن الحسين زين العابدين عليه السلام او را بسيار دوست مي‌داشته و آن حضرت سيد محمدرضا ملقب به شاهرضا را به قلاع سميرم و ولايت قمشه فرستاد تا اقامت کند. پس گماشتگان هشام بن عبدالملک در قمشه او را کشتند. [۶] مؤلف بزرگوار تاريخ شهرضا ضمن نقل هر دو روايت در خصوص نسب حضرت شاهرضا عليه السلام روايتي را که حضرت شاهرضا عليه السلام را از فرزندان بلافصل امام موسي کاظم دانسته «قول صحيح‌تر» مي‌داند و بر اين اساس در مورد تاريخ شهادت ايشان آورده‌اند: اگر در زمان حيات امام موسي بن جعفر عليه السلام شاهرضا بدين ديار آمده باشد و با توجه به شهادت حضرت موسي بن جعفر عليهما السلام که در 183 هجري واقع شده، شهادت شاهرضا بين سنوات 105 الي 183 است و اگر بعد از شهادت پدر خود و در عصر برادر خود امام رضا عليه السلام باشد و با توجه به شهادت حضرت امام رضا عليه السلام که در سنه 203 هجري واقع شده پس شهادت حضرت شاهرضا ديرتر از 203 نيست و نمي‌تواند باشد. [۷] در بحث تاريخ نگاري همواره اين نکته را بايد در نظر داشت که نقل‌هاي تاريخي هميشه بر اساس اسناد ارائه مي‌شوند و همين امر در کشورهايي مثل ايران که غالباً دستخوش حوادث بوده و قوم غالب سعي در محو آثار قوم مغلوب داشته، مورخ را با مشکلات بسيار مواجه مي‌کند. از طرفي هم چون بارگاه حضرت شاهرضا عليه السلام که در يکي از پر ترددترين راه‌هاي کشور واقع شده نمي‌توانسته از اين حوادث به دور باشد.

ساختمان بقعه

محلي که امروزه مدفن حضرت شاهرضا عليه السلام است طبق اسناد به دست آمده، سابق بر آن هم به عنوان قبرستان استفاده مي‌شده. استاد مسيح الله جمالي در تاريخ شهرضا از ديواري سخن به ميان آورده‌اند که مورد استفاده آن دفن اموات بوده به سبک زرتشتيان. اين ديوار چنين توصيف شده: «ديوار قطوري است از گل که در گورستان کهنه امامزاده شاهرضا در دامنه کوه سفيدي در مغرب شهرضا موجود است که راه پشت ديوار به راه گبري معروف است. اين مي‌رساند که قسمت غرب گورستان و پشت ديوار گلي محلي بوده جهت اين که مردگان در آن گذارده شوند.» [۸] و در سند ديگري در همان کتاب آورده‌اند: «از جمله سند روشن و زنده سنگ قبور قبرستان شاهرضا است که از سال 95 هجري قمري موجود است.» [۹] شاهرضا هم سابق بر اين روستايي بوده با سکنه کم اما مشخص نيست که روستا مربوط به قبل از دفن حضرت شاهرضا عليه السلام است يا پس از دفن ايشان. از آنجايي که هنگام دفن حضرت چشمه آبي جاري مي‌شود مي‌توان احتمال داد که آبادي پس از کشف آب بوده باشد هر چند در آن حوالي باغات و مزارع و قنات هم موجود است. اما ساختمان بقعه به يقين در زمان شاه اسماعيل اول مؤسس حکومت صفويه پي ريخته شده است. و حتماً به دنبال تعظيم شعائر تشيع در ايران. با توجه به لوحه موجود در سال 705 هجري قمري مي‌توان دو نکته ديگر به دست آورد اول اين که در سال 705 هجري قمري مردم قمشه مذهب تشيع داشته‌اندو ارادتشان به اهل بيت عليهم السلام به قدري بوده است که بستر بروز افکار شيعي فراهم باشد خاصه آن که در لوح به نام بزرگي چون «سيد مرتضي» بر مي‌خوريم. و دوم اين که در آن سال مقبره حضرت مقدس و متبرک بوده و لو يک سنگ قبر ساده بوده باشد. و شايد بتوان گفت از همان زمان دفن مقبره حضرت تقدسي پيدا کرده و مردم از آن تبرک مي‌جسته اند و اين قداست را سينه به سينه به نسل‌هاي بعد منتقل کرده‌اند. بقعه اي که در زمان شاه اسماعيل صفوي ساخته‌اند زماني بوده که روستاي شاهرضا هم موجود بوده است. چشمه آبي هم که در زمان حفر قبر جاري مي‌شود در حوضي مقابل بقعه مي‌ريخته و از آن حوض زمين‌هاي اطراف سيراب مي‌شده و محصولاتي به دست مي‌آمده. اين چشمه در ميان اهالي به «دلدل» مشهور بود و از دو شاخه جاري بوده. سال‌هاي قبل چشمه خشک شد و هنگام تعميرات و ساخت صحن‌ها چشمه مسدود گرديد. بارگاهي که در زمان شاه اول صفوي ساخته مي‌شود اتاقکي بوده روي قبر با چهار ورودي از چهار جهت و گنبدي شبيه گنبد مسجد جامع امام اصفهان. نقش و نگارهاي اسليمي گنبد با زمينه فيروزه‌اي و کاشي‌هاي لاجوردي منقش به آيات قرآن تزئينات گنبد بوده اما درون اتاقک ديوارهايي بوده ساده و بدون تزئينات. ضريحي چوبي هم در آن زمان بر روي قبر قرار داده‌اند. در اين زمان در قسمت غربي بارگاه نيز صحن کوچکي ساخته بودند که در دوره‌هاي بعد توسعه مي‌يابد. همچنين سنگ آب زيبايي شبيه سنگ آب مسجد جامع امام اصفهان در صحن قرار داده‌اند که امروز نيز سنگ آب موجود است. در زمان زنديه از جانب مغرب صحن ديگري به بارگاه اضافه شده و از جانب شمال در زمان قاجاريه صحن گسترش مي‌يابد. حوضي نيز در همان صحن ساخته مي‌شود که آب چشمه از دو شاخه درون آن ريخته و کنار حوض درختان بسياري بوده که چشم رهگذران را خيره مي‌کرده طوري که در نوشته هاي سياحان داخلي و خارجي مي‌توان توصيف اين بنا را مطالعه کرد. آئينه کاري داخل حرم مربوط مي‌شود به دوران قاجاريه و باني تزئينات داخلي حرم «بانوي عظمي» دختر ناصرالدين شاه قاجار است و دو در خاتم کاري نفيس در ورودي رواق‌ها نصب شده که به دستور قهرمان ميرزا صارم الدوله ساخته شده است و هر دو در موزه آستانه مقدسه در معرض ديد عموم واقع شده است. همچنين توسط بانوي عظمي گنبد امامزاده مرمت گرديده و ضريح نقره بر روي قبر قرار داده مي‌شود. در سال‌هاي اخير گنبد دچار آسيب مي‌شود و رفته رفته به جاي آن گنبد فعلي را مي‌نشانند. در طرفين ورودي حرم که امروز داخل رواق شمالي قرار گرفته عبارت مقرب الخاقان سهام الملک مشاهده مي‌شود. بازار سنتي نيز منتهي به حرم وجود داشته و باني آن جعفر خان بود. دکاکين بازار را وقف امامزاده نموده و ورودي بازار، همان سنگ آب دوره صفويه را قرار داده بودند. امروز بازار سنتي تخريب و بازار ديگري به جاي آن ساخته‌اند که هيچ شباهتي به بازار سابق ندارد. سنگ آب دوران صفويه نيز در صحن شمالي امامزاده واقع شده. بقعه حضرت شاهرضا عليه السلام چون بر سر راه اصفهان به شيراز واقع است مسيري بوده پر تردد هم براي تاجران و هم نظاميان و هم سياحان. از اين رو در پي سياست گسترش راه‌ها و امنيت تجارت، شاه عباس اول صفوي اقدام به ساخت کاروانسراهايي در کنار جاده‌ها مي‌کند. در اين بين يک کاروانسراي شاه عباسي نصيب شاهرضا شده که در قسمت شمالي حرم واقع گرديده. از چهار طرف حجراتي دارد و سابقا آخور چهارپايان در قسمت غربي کاروانسرا قرار داشته. حوض کوچکي نيز وسط کاروانسرا ساخته بودند که آب از همان چشمه دلدل مي‌گرفته. کاروانسرا توسط ملک التجار اصفهاني خريداري شده و امروز به کاروانسراي ملک مشهور است. کاروانسرا در حال حاضر به صورت هتلي مجلل در آمده که محل استراحت مسافرين مي‌باشد. سمت غرب حرم و جايي که صحن کوچک دوران اولين شاه صفوي قرار داشته در زمان ناصرالدين شاه قاجار مسجدي بنا مي‌شود به همت مجتهد وقت قمشه حاج ملا مهدي امام جمعه (1281- 1205 قمري) با ستون‌هاي سنگي و آجر که امروزه در آن اقامه جماعت مي‌شود. بارگاه حضرت شاهرضا عليه السلام در کنار کوهي واقع است مشهور به کوه سفيدي. اهالي معتقدند حضرت شاهرضا عليه السلام را در قسمتي از اين کوه که امروزه به قتلگاه مشهور است سر بريده‌اند و به همين دليل است که هنوز هم هستند عده‌اي که براي روشن کردن شمع به اين محل مي‌روند. در دوره‌هاي مختلف جهانگرداني که به ايران وارد مي‌شدند و از بنادر جنوب به هواي جاذبه‌هاي نصف جهان رنج راه را بر خود هموار مي‌کردند يا براي عقد قراردادي راهي تهران بوده‌اند از کنار اين محل گذشته‌اند و توصيفاتشان فضاي کلي حرم را به دست مي‌دهد. گذشته از اين گراورهايي [۱۰] در برخي از سفرنامه‌ها از جمله مادام ديولافواي فرانسوي [۱۱] موجود است و عکسي از منطقه عمومي شاهرضا در کتاب مردم شناسي هنري فيلد [۱۲] امريکايي در دسترس قرار دارد. از ميان سفرنامه نويسان ايراني مي‌توان به سفرنامه سديدالسلنطه اشاره کرد که توصيف جامعي از بناي بارگاه به دست داده است: نام مبارکشان جعفر و فرزند حضرت موسي کاظم (عليه السلام) باشد و بقعه شاهرضا داراي دو صحن است و عمارت صحن قديم را از جانب مغرب شاه اسماعيل صفوي ساخته‌اند. و از جانب مشرق در زمان زنديه بنا شده است و از جانب شمال سي سال قبل جعفر خان نامي بنا نهاده و گنبد مطهر در صحن قديم از جانب مغرب واقع است. و در زمان صفويه بنا شده است. ليکن بانوي عظمي صبيه ناصرالدين شاه در سال 1309 مرمت نموده و آئينه کاري کرده و ضريح را نقره نموده‌اند. شنيده‌ام چهارهزار تومان بيش مخارج نکرده‌اند... و صحن جديد در جنوب صحن قديم واقع شده و باني آن مرحوم ميرزا حبيب الله خان مشيرالملک است و در هزار و سيصد و سه با انجام رسانيده‌اند. چهار حجره آن را رنگ فرنگي زده بودند و در ستون يکي از حجرات رنگ فرنگي مشاهده افتاد و اشعاري در مدح حاج محمد مهدي ملک التجار و در مدح حاج آقا محمد معين التجار بوشهر. در وسط صحن حوض بزرگي است ولي تمام نيست. حوض و درياچه و اشجار متعدده در صحن قديم موجود باشند. مرغابي و ماهي در آن‌ها بسيارند و آن حوض‌ها آب از چشمه گيرند. حقيقتاً محل با صفا و نزهتي است. [۱۳] پير لوتي [۱۴] از جمله جهانگردان مشهور و سفرنامه معروف او در ايران به نام «به سوي اصفهان» ترجمه گرديده. از آنجا که هدف نهايي او اصفهان بوده و پس از مأموريت هندوستان از طرف دولت متبوعش راهي ايران شده به ناچار از سوي جنوب وارد کشور مي‌شود و مي‌بايست از مسير «قمشه» خود را به اصفهان برساند. در اين راه گذرش به حرم مطهر حضرت شاهرضا عليه السلام افتاده و پس از مشاهده توصيفي از آن نوشته هر چند آن را با مسجد اشتباه گرفته اما بر خواننده‌اي که با اين مکان آشنا باشد واضح و آشکار است که توصيف نويسنده مربوط مي‌شود به آستانه مقدسه حضرت شاهرضا عليه السلام و مسيح الله جمالي مؤلف تاريخ شهرضا ضمن نقل مفصل مشاهدات پير لوتي در قمشه (شهرضا) اين اشتباه را متذکر شده‌اند. با اين حال پير لوتي در رابطه با بارگاه در سفرنامه خود چنين آورده: در خارج و در سرحد تنهايي و خلوت و جايگاه بي سرو صدا مسجد بسيار متبرک و مقدسي واقع شده و گنبد قشنگ و زيباي آن در برکه آبي منعکس شده است. اين بناي زيبا در مقابل بناهاي خاکي قمشه، قطعه‌اي گرانبهاست. به نظر مي‌آيد مانند عقيق صيقلي در برابر خورشيد مي‌درخشد. کاشي‌کاري روي گنبد به يک عده نقش‌هاي آبي رنگ به سبک عربي است که به هم پيوسته‌اند. [۱۵]

موقوفات و متوليان

مکان متبرک و مقدسي همچون شاهرضا حتماً نسبت به بسياري از مکان‌ها موقوفاتي در خور توجه دارد. و پس از اين که اموالي وقف امامزاده شود متولي خواهد داشت. با اين که بناي ساختمان مربوط به زمان شاه اسماعيل اول صفوي است اما تا قبل از شاه عباس اول يا متولي نداشته و يا ما اطلاعي در رابطه با آن نداريم. اولين متولي امامزاده شاعري است خوش ذوق با زندگي‌اي پر ماجرا. نام او هنوز در ميان اهالي هست و اعقابش ضمن ابراز ارادت به حضرت شاهرضا عليه السلام در ميان مردم هستند.

شيخ شاه‌نظر عليا متخلص به نذري قمشه‌اي

[۱۶] (متوفي 1055 قمري) اولين متولي امامزاده است. اصل و نژاد او از طايفه افشار است و در طرز رباعي تصوف آميز متبع مرشد و پير خود اعني جناب سيدالسادات و الفصحا مير مغيث همداني مي‌نمايد و اين فن را به سرحد کمال رسانيده. [۱۷] در کتب مختلف که حاوي زندگي شعرا و علما مي‌باشد ذکر او به ميان آمده. شيخ شاه‌نظر صاحب ثروت و مکنت بسياري در همين قريه شاهرضا بوده. در جواني به سفر مي‌رود و در هندوستان ازدواج کرده و در جنگي در همان منطقه به شدت مجروح مي‌شود به گونه‌اي که تا سر حد مرگ مي‌رود. اما از جراحات وارده نجات يافته و پاي پياده عازم حرم حضرت ثامن الحجج عليه السلام مي‌گردد. در بازگشت به موطن خود اموال خود را که شامل تمام زمين‌هاي اطراف امامزاده شاهرضا عليه السلام شده، وقف کرده و خود متولي موقوفات بوده است. در اواخر عمر مبتلا به فقر مي‌شود. در تذکره نصرآبادي آمده: «از موقوفات امامزاده مداري مي‌کرد تا فوت شد.» [۱۸] وفات وي به سال 1055 قمري بوده و در در سمت شمالي امامزاده به خاک سپرده شده است. پس از شيخ شاه‌نظر اعقاب او متولي امامزاده بوده‌اند. جعفرخان نامي در زمان قاجاريه دکاکين بازار را که امروز به شکلي ديگر است وقف امامزاده کرده و سند وقفنامه موجود است. همچنين اسناد ديگري مبني بر وقف قسمتي از مزارع اطراف شهرضا جهت روشنايي و تعمير دکاکين سراي جعفرخاني واقع در صحن قديم و باغاتي که سابقاً در اطراف حرم بوده مربوط به سال 1307 هجري شمسي در دست است که واقف آن ميرزا جعفرخان بن ميرزا علي محمد قمشه‌اي مي‌باشد. توليت موقوفات محول شده به اولاد ذکور و در صورت انقراض به اولاد اناث و در صورت انقراض نسلين حاکم شرع قمشه و در صورت نبود حاکم شرع، اعلم علماي قمشه. سديدالسلطنه در خصوص توليت آستانه مي‌نويسد: «شاه‌نظر اصفهاني در زمان صفويه توليت آنجا يافته و تا به حال در اعقابشان باقي و امروز اخلافشان سي و شش نفرند. براي کفالت ايام سال را بين خودشان تقسيم نمايند.» [۱۹] اين روند همواره بوده و در هر زمان علماي شهر که حاکم شرع نيز بوده‌اند بر امر موقوفات امامزاده نظارت داشته‌اند و حتي در زمان رضاخان که اوقاف خود وزارتخانه‌اي مي‌بوده از نظارت علماي شهر خارج نشده است. دمي هم با بزرگان اين ديار در اينجا لازم است يادي از علماي بزرگي که در صحن امامزاده مدفون هستند بکنيم. شهرضا يا همان قمشه قديم از زمان‌هاي دور خاستگاه علماي بزرگي بوده و امروز نيز هست. بزرگاني که امروز در صحن علماي آستانه متبرکه مدفون هستند کساني‌اند که روزگار را در موطن خود گذرانده و قيد شهرت و نام آوري را زده‌اند تا خدمتي به مردم زادبوم خود کنند و اين درجه بالاي اخلاص اين بزرگان است. به جز زيارت امامزاده واجب التعظيم زيارت قبور شهدا و علما صفاي روحي مضاعفي به زائر خواهد داد. در اين مختصر تنها مي‌توان به معرفي چند تن از اين بزرگان اکتفا کرد و خواننده براي آشنايي بيشتر مي‌تواند به منابع ديگر رجوع کند چرا که بزرگان اين ديار تعدادشان کم نيست و شايسته است همه علما و دانشمندان شهرضا چه آنان که در قيد حياتند و چه کساني که به سراي ديگر رفته‌اند در کتابي معرفي شوند. مرحوم الهي قمشه‌اي در قصيده‌اي ذهن خواننده را متوجه علماي موطن خود کرده و نام‌هاي حکيم اسدالله قمشه‌اي، حکيم آقا محمدرضا قمشه‌اي، حکيم ملا مصطفي قمشه‌اي، حکيم نصرالله قمشه‌اي و حکيم فرزانه را در ابيات گنجانده:

چه شهري شيعه خوي و مرتضي دوست به صدق و ذوق و هوش اهلش مخمر

يکي شهر است حکمت خيز در وي بسي بودند مردان سخنور

چنان «ديوانه» و «صهبا»ي دانا حکيم «مصطفا»ي فضل گستر

همان «نصرالله» و «فرزانه» استاد به خلقان هادي شرع پيمبر

به تاکستان اين شهر نگارين بسي رندان شکسته جام و ساغر [۲۰]

>ميرزا محمد علي خليفه سلطاني >ملا محمدباقر قمشه‌اي >حکيم نصرالله قمشه‌اي >حکيم زاهد قمشه‌اي (ابوالمعارف) >آيت الله حکيم ملا محمدهادي فرزانه >آيت الله شيخ محمدرضا مهدوي >سردار رشيد اسلام شهيد حاج محمد ابراهيم همت >مرحوم آيت الله سيد مهدي حجازي >استاد آشفته >استاد پريش

ميرزا محمد علي خليفه سلطاني

مرحوم ميرزا محمد علي خليفه سلطاني از زهاد عصر خويش به شمار مي‌رفته و در ورع و پرهيزکاري زبانزد خاص و عام بوده و مردم ارادتي خاص به وي داشته‌اند. وي در علوم فلسفه و فقه متبحر بوده. آرامگاه خليفه سلطاني واقع در قبرستان قديمي شاهرضا و زيارتگاه اهل معرفت مي‌باشد. [۲۱] تاريخ وفات ايشان سال 1288 هجري قمري مي‌باشد.

ملا محمدباقر قمشه‌اي

از حکماي معروف و افاضل علماي عصر و جامع معقول و منقول مرحوم آقا شيخ محمدباقر قمشه‌اي است. در اصفهان به تدريس علوم معقول و منقول مي‌پرداخته و از مکتب او طلاب علوم ديني بسيار استفاده برده و خود صاحب فضل و دانش گرديده‌اند. يکي از دانشمندان هم عصر او در حق وي گفته است که پس از خواجه نصيرالدين طوسي تاکنون نظير ملا محمدباقر در حکمت و فضل و دانش پا به عرصه وجود ننهاده. دانشمنداني که حضور آن دانشمند بوده‌اند يا خدمت آن بزرگوار رسيده‌اند، از تسلط او در حکمت و اصول و فقه سخن‌ها گفته‌اند. وي در سال 1296 هجري قمري (1256 شمسي) دار فاني را وداع و در امامزاده شاهرضاي شهرضا مدفون شد. آرامگاه اين حکيم اکنون مشخص مي‌باشد. در تذکره القبور زندگاني ايشان را به رشته تحرير در آورده‌اند: ملا محمدباقر قمشه‌اي فرزند حاج محمدرضا از حکماي معروف و فقهاي مشهور است. فقه را از محضر حاج شيخ محمدحسن صاحب جواهر استفاده کرده و در حکمت شاگرد ملا علي نوري است. در حسن خط و انشا نيز مهارت داشته و در سال 1296 وفات يافته و در حوض خانه امامزاده شهرضا مدفون گرديد.» و درباره ايشان مي‌گويد: «شخص اول ائمه جماعت و علماي شهرضا است. نزد خواص و عوام از علما و غير علماي اصفهان و در قمشه مکرم و محترم بلکه ارادت به او داشتند. در نزديکي قبر فاضلان [۲۲] قبري است از ملا محمدباقر قمشه‌اي که او نيز عالم و فاضل و اتفاقاً او نيز در سال 1296وفات يافته. بنابراين در قرن سيزده دو نفر عالم و هر دو در يکسال فوت شدند. يکي در قمشه و يکي در اصفهان. [۲۳] روايت شده که مرحوم حاج فرهاد ميرزا [۲۴] که از علماي معروف و داراي تأليفات زيادي است، در سفرش به فارس و موقعي که به قمشه مي‌رسد، سراغ علماي اين شهر را مي‌گيرد. چند تن از علما از جمله اجلّ آن‌ها ملا محمدباقر را به او معرفي مي‌نمايند. آن مرحوم پس از ساعتي مباحثه با ملا محمد چون خود را با دريايي از فضل و دانش روبرو مي‌بيند رو به همراهان نموده مي‌گويد: بارها را به زمين گذاريد که کشتي ما در اينجا لنگر انداخت. پس حاج فرهاد ميرزا يک هفته در قمشه مانده و از محضر ملا محمدباقر در حل مشکلات علمي خود استفاده مي‌برد. [۲۵]

حکيم نصرالله قمشه‌اي

از فلاسفه و علماي بزرگ اين ديار که در آستانه مقدسه حضرت شاهرضا مدفون است، حکيم نصرالله مي‌باشد. در تذکره القبور در باره او آمده است: ميرزا نصرالله حکيم قمشه‌اي فرزند حاج شيخ مرتضي عالم فاضل حکيم، فيلسوف متأله، عابد زاهد و از شاگردان حاج ملا حسينعلي تويسرکاني در اصفهان و حاجي سبزواري و جمعي ديگر از علما و حکما بوده و پس از تکميل تحصيلات خويش به مولد خويش مراجعت کرده و به تدريس حکمت اشتغال جسته و عده کثيري شاگرد تربيت نموده و در زمان او تدريس حکمت به او منحصر بوده و رياست علمي در محل داشته است. وي را حواشي است بر اوايل امور عامه اسفار. تولدش در سال 1275 قمري و وفاتش در سال 1324 روي داده. قبرش در شاهرضا مي‌باشد. [۲۶] در کتاب شعراي معاصر اصفهان نوشته شده که: «در قمشه حوزه درس فلسفه داشت و عمده توجه او به انديشه هاي ملاصدرا بود.» [۲۷] مرحوم جلال الدين همايي در قدر و مرتبه علمي ايشان مي‌نگارد: «از شاگردان وي (حکيم نصرالله) دو استاد گرانمايه برخاستند يکي مرحوم آقا شيخ اسدالله ديوانه [۲۸] (متوفي 1334 قمري) و ديگر مرحوم آخوند ملا محمدهادي فرزانه که حقير هر دو را ديده و از محضرشان بهره‌مند شده‌ام.» [۲۹]

حکيم زاهد قمشه‌اي (ابوالمعارف)

مرحوم شيخ محمد علي زاهد به سال 1290 قمري برابر با 1250 شمسي در شهرضا متولد شد. در کودکي و جواني بعد از فراگرفتن صرف و نحو عربي به اصفهان رفته و محضر اساتيد بزرگ نظير مرحوم آيت الله نجفي، و مرحوم حکيم جهانگيرخان قشقايي و آخوند کاشي را درک نموده و از هر خرمني خوشه‌اي برگرفته. آن گاه به مسافرت و سير و سلوک در ممالک اسلامي پرداخته و مدتي در عربستان و عراق عرب و شيخ نشين‌هاي خليج فارس به سر برده. پس از مراجعت از اين سفر در اولين مدرسه دولتي که در سال 1298 شمسي در شهرضا تأسيس گرديد استخدام و به امر تدريس اشتغال داشت. مرحوم زاهد را ابوالمعارف لقب داده‌اند و اين لقب به مناسبت اولين معلمي است که در شهرضا به استخدام در آمده و عمري را صرف آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان نموده است. [۳۰] حکيم زاهد از حکما و عرفاي اين شهر است و از امتيازات ايشان آشنايي با علوم متداول عصر بوده است. ايشان به جز ادبيات و دستي که در شاعري داشته‌اند با علوم غريبه، حکمت و فقه و اصول و حتي جغرافيا و درس رياضيات قديم آشنا بوده و عمري به تزکيه و تصفيه نفس پرداخته‌اند. در منتخب اشعار ايشان که با مقدمه دکتر سيد امير محمود انوار به طبع رسيده، آمده است: «زاهد خلوت نشين و عارف صاحب يقين از نسل مردان دلاور اين سرزمين و جد ششم ايشان حسنعلي خان سبزواري از سرداران نادرشاه افشار است و نسبش به عابس بن شبيب شاکري [۳۱] [همداني] مي‌رسد.» [۳۲] اين حکيم بزرگوار پس از عمري تعليم و تعلم در سال 1332 شمسي در شهرضا ديده از جهان فرو بست و پيکر مطهرش را در ضلع غربي امامزاده شاهرضا عليه السلام به خاک سپردند. شرح احوال ايشان به تفصيل در کتاب «گنج نهان» به قلم عبدالجواد زاهد به طبع رسيده و کراماتي از ايشان در آن کتاب نقل شده است. ابيات زير از نمونه هنر نمايي ادبي ايشان است:

شاهد شوخم اگر رو به کليسا نکند دين و دل را نبرد غارت و يغما نکند

فصل نوروز هوا خرم و فيروز و خوش است مرده آن سفله که او ميل تماشا نکند

آيت الله حکيم ملا محمدهادي فرزانه

آيت الله حکيم شيخ ملا محمدهادي فرزانه در شهرضا در سال 1302 هجري قمري ديده به جهان گشود. مقدمات را در محضر پدر آموخت. و بعد در اصفهان خوشه چين خرمن علم ملا عبدالکريم گزي و آقا سيد محمد باقر درچه‌اي گرديد. آن هم در فقه و اصول و حتي طب. حکمت را در محضر حکيم بزرگوار ميرزا نصر الله قمشه‌اي زانو زد. تا اين که دانشوري کامل گرديد و از فلاسفه بزرگ روزگار خود شد به طوري که بسياري از اساتيد حوزه و دانشگاه براي کسب معرفت مسافت‌هاي طولاني را بر خود هموار مي‌کردند. آفتاب فروزان اين دانشمند و حکيم بلند مرتبه در آذرماه سال 1344 هجري شمسي غروب کرد و در امامزاده شاهرضا به خاک سپرده شد. در باب مرتبت علمي و شهرت گريزي ايشان حکايت شده: وقتي دانشگاه تهران تأسيس مي‌شود و مرد فاضل و دانشمندي چون مرحوم بديع الزمان فروزانفر رياست آن را به عهده مي‌گيرد، به شيخي گوشه نشين در اين شهر [شهرضا] يعني حکيم فرزانه مي‌نويسد: استاد! ما همه وسايل را جهت شما فراهم آورده‌ايم و ما استادان دانشگاه بي صبرانه در انتظار شماييم تا تشريف فرما شده تا از محضرتان استفاده بريم. به تهران بيائيد که در انتظار شمائيم. و حکيم پاسخ مي‌دهد: افسوس! زماني از من دعوت شد که ضعف رو به قوت و قوت رو به ضعف نهاده است. و از رفتن به تهران عذر مي‌خواهد. [۳۳] استاد جلال الدين همايي در خصوص ايشان فرموده‌اند: «بعد از ملا محمدهادي چراغ فلسفه در خارج از شهر اصفهان به کلي خاموش شد.» [۳۴] علامه بزرگوار، عالم فاضل، محقق کامل، عارف به نور حق و سالک وادي طريقت حضرت علامه حسن زاده آملي حفظه الله تعالي، حکيم فرزانه را چنين ستوده‌اند: جامع علوم عقليه و نقليه بود. و در وارستگي و زهد و تقوا و بي اعتنايي به دنيا و زخارف آن ضرب المثل، مشاراليه بالبيان، و او همان کسي است که وقتي جمعي به نمايندگي بعضي مقامات به حضورش شرفياب شدند و از او تقاضاي کرسي درس کردند در پاسخشان فرمود: وقتي به سراغ ما آمديد که ضعف رو به قوت و قوت رو به ضعف مي‌رود. [۳۵]

آثاري از حکيم فرزانه در حکمت و فلسفه و کلام موجود است که مشهور آن‌ها رساله‌اي است در «اثبات واجب». از شاگردان اين حکيم بزرگ در شهرضا مرحوم الهي قمشه‌اي و حضرت آيت الله العظمي اسماعيل پور (از مراجع قم) مي‌باشند. آيت الله شيخ محمدرضا مهدوي حاج شيخ محمدرضا مهدوي شهرضايي فرزند حاج ملا محمد مهدي عالم فاضل، فقيه مجتهد در حدود سال 1302 هجري قمري متولد و در شب چهارشنبه 14ربيع الثاني 1380 وفات يافته و در امامزاده شاهرضا مدفون گرديد. در اصفهان به درس آخوند کاشي و جهانگيرخان قشقايي و آقا سيد ابوالقاسم دهکردي و حاج محمدصادق خاتون آبادي و در نجف از محضر آقا شيخ مرتضي طالقاني و آقا سيد حسين بادکوبه‌اي و آقا سيد ابوالحسن اصفهاني استفاده نموده و سپس به موطن خويش مراجعت کرده و مقبوليت تامه يافته. در علم و عمل بي نظير و تا آخر عمر در انجام وظايف شرعيه از نشر و تبليغ احکام و تدريس و اقامه جماعت و اغاثه ملهوفين و کمک به ضعفا دقيقه‌اي اهمال نفرمود. از تأليفاتش: رساله‌اي در اخلاق و رسائل متعددي در فقه و اصول و تفسير که به طبع نرسيده‌اند. [۳۶] مرحوم آيت الله مهدوي از مجتهدين مسلم اين ديار بوده و اجازه اجتهاد ايشان از سوي مرجع عاليقدر وقت حضرت آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني مي‌باشد. همچنين ايشان دو مرتبه درايام خشکسالي در شهرضا نماز باران خوانده‌اند که به گواهي يکي از حاضرين جماعت نمازگزار در راه بازگشت به شهر با چنان باراني مواجه شدند که تا آن روز سابقه نداشت.

سردار رشيد اسلام شهيد حاج محمد ابراهيم همت

حاج محمد ابراهيم همت در سال 1332 در شهرضا متولد شد. از کودکي آثار ايمان در چهره‌اش و در حرکات و سکناتش نمود داشت. پنج ساله قرآن به دست کنار سجاده مادر مي‌نشيند و مي‌خواهد نگاهي به سوره «ياسين» بيندازد. سال 1352 ديپلمه مي‌رود به دانشسراي تربيت معلم اصفهان و سال 1354، فارغ التحصيل شده و رخت سربازي به تن مي‌کند. در پادگان 44 توپخانه اصفهان. سال 56 که خدمت سر مي‌آيد به شغل شريف معلمي روي مي‌آورد. در مدارس شهرضا مشغول تدريس شده و بعد بر اثر مطالعه و تديني که داشته و افکاري روشن نسبت به مسائل جامعه به مبارزات سياسي روي مي‌آورد و چنان پر انرژي قدم در اين راه گذاشته و اصرار مي‌ورزد که حکم اعدامش از سوي فرماندار نظامي اصفهان صادر مي‌شود. اما ساواک هرگز دستش به حاج همت نرسيد و باز هم به فعاليتش ادامه داد تا مجسمه شاه در شهرضا به عنوان اولين شهر در ايران پائين کشيده شد. با پيروزي انقلاب، باز به سراغ مدرسه و گچ و تخته مي‌رود. و با آغاز غائله ضد انقلاب در کردستان از آموزش و پرورش به سپاه مأمور مي‌شود. شهر پاوه اين بار محل جولان اوست. چند عمليات که انجام مي‌شود ديگر فرمانده سپاه پاوه غريبه نيست. مردي است که شير بچه‌هاي کرد به او ارادتي خالصانه دارند. و اين ارادت و محبتي دو طرفه است. در سال1360حاجي عازم مکه شده و با سعي، دل را صفايي مي‌دهد و پس از بازگشت همسر اختيار کرده و بي معطلي اين بار مي‌رود به سوي جبهه‌هاي جنوب. با حاج احمد متوسليان تيپ مشهور محمد رسول الله را تشکيل مي‌دهند. چند عمليات را فرماندهي کرده بود. در جنگ خبره بود. بدون اين که پشت نيمکت‌هاي دانشگاه‌هاي افسري نشسته باشد. اين آخري‌ها بي‌تابي مي‌کرد. جملات عارفانه‌اش هنوز در گوش‌ها مي‌پيچد و ولوله‌اي در دل‌ها مي‌اندازد. در وصيت نامه‌اش چه غوغايي به راه انداخته. ديگر زمان رفتن نزديک بود. عمليات خيبر سال 1362 و اسفندماه. جزيره مجنون همان جايي که ميعادگاه مجنون صفتان است. از ميان ني زارها و آب گل آلود هور و باتلاق. دشمن حتي تصورش را نمي‌کند ايراني‌ها از اين قسمت حمله کنند اما فرض محال که محال نيست. حمله آغاز مي‌شود و تمام مناطقي که بايد، به دست بچه‌هاي لشگر محمد سول الله مي‌افتد. هفت روز هم مقاومت زير شديدترين آتش توپخانه. چهره خسته حاجي و بي خوابي که در آن موج مي‌زند. باز هم بچه‌ها را خدا قوتي مي‌گويد. و اين قوت قلب نيروهايش است. بعد از چند روز باز حمله. توپ و تانک و هواپيما و بالگردهاي عراقي آرامش را برده‌اند. سه شبانه روز زير اين ترکش و خمپاره حاجي چه خواهد کرد. همرزم حاجي مي‌گويد: او در آن لحظات از تمام دنيا بريده بود و مي‌جنگيد. نه صبح مي‌خوابيد و نه شب. بي خوابي‌هايي طولاني هر مردي ار از پا در مي‌آورد. ميل به غذا نداشت و چيزي نمي‌خورد. لشکر محمد رسول الله در حال نقل و انتقال بود و حاجي داشت براي بچه‌هاي لشگر موقعيت منطقه را شرح مي‌داد. احساس کردم که ضعف تمام وجودش را گرفته است. يک دفعه زانوهايش لرزيد. دستش را به ديواره سنگر گرفت. نتوانست بايستد. آهسته روي زمين نشست. معلوم بود به زور خودش را سر پا نگه داشته است. دکتر را خبر کرديم. پس از معاينه گفت: به خاطر بي خوابي و غذا نخوردن بدنش ضعيف شده است و حتماً بايد استراحت کند. اما حاجي قبول نکرد. هر چه اصرار کرديم، نپذيرفت. فقط اجازه داد که يک سرم به دستش وصل کنند. او در آن حال باز هم عمليات را هدايت مي‌کرد. يک لحظه با بي سيم صحبت مي‌کرد و يک لحظه با فرمانده‌اش حرف مي‌زد... [۳۷] روز هفدهم قرار است مواضع، تحويل نيروهاي لشکر 14 امام حسين عليه السلام شود. حاجي تا چند ساعت بايد با نيروهايش مقاومت کند. باز مي‌رود تا براي مقاومت يک قسمت از بچه‌ها نيروي کمکي بياورد. به روايت سردار قاسم سليماني: «حاج همت آمد و تقاضاي مقداري نيرو کرد. در انتهاي جزيره جنوبي يک گردان نيرو داشتيم به شهيد مير افضلي گفتم يک گردان نيرو به حاجي بدهد. حاج همت ترک موتور ميرافضلي نشست و آن‌ها رفتند...» [۳۸] عاقبت يک گلوله توپ نزديک موتور شهيد ميرافضلي فرود آمد و ترکشش سر حاجي را با خود برد. روز هفدهم اسفند ماه جزيره مجنون در جنگي سخت، سرداري داشت که ديگر سر نداشت. ديگر تن خسته و خواب آلود حاجي به آرامش رسيد و روح بلندش به پرواز در آمد. در تهران حاجي حالا يک سنگ دارد به نشانه ارادت پايتخت نشين‌ها به او و پيکر بي سرش در شاهرضا روبروي مضجع نوراني امامزاده بي سر آرميده است.

مرحوم آيت الله سيد مهدي حجازي

آيت الله سيد مهدي حجازي فرزند مرحوم حاج سيد فضل الله حجازي در سال 1303 هجري شمسي در شهرضا متولد شد. ايشان پس از طي دروس مقدماتي به اصفهان رفته و سپس راهي نجف شدند. در نجف پس از درک محضر اساتيد بزرگ و صاحب نام موفق به کسب اجازه اجتهاد از آيت الله العظمي سيد عبدالاعلي سبزواري و کسب اجازه روايت از علامه شيخ آقا بزرگ تهراني صاحب کتاب الذريعه گرديدند. پس از آن در حوزه علميه نجف مجلس درس داشته‌اند و از آنجا به سفرهاي تبليغي در کشورهاي سوريه، لبنان، کويت، هندوستان و ... مي‌رفتند. با فوت پدرشان مردم شهرضا طي نامه‌ها و تماس‌هاي مکرر در خواست مي‌کنند تا به زادگاه خود باز گشته و در اين شهر رحل اقامت افکنند. در زماني که ايشان عزم رفتن را جزم مي‌کنند حضرت امام خميني (رحمت الله عليه) که در اين زمان در حوزه علميه نجف بوده‌اند به ايشان مي‌گويند: «در صورت رفتن از بسياري از مقامات باز مي‌مانيد.» اما آيت الله ضمن آگاهي از اين موضوع بازگشت را وظيفه خود دانسته و به شهرضا باز مي‌گردند. ايشان در شهر زادگاه خود نمايندگي چند مرجع را داشته و پاسخگوي مسائل شرعي بودند. آيت الله ضمن تربيت فرزنداني فاضل و عالم، کتبي نيز تأليف کرده‌اند. رساله في آنيه الذهب و الفضه، روش خليل الرحمان و سفرنامه هند، کشکول حجازي، وسواس و درمان آن، درر الاخبار من بحارالانوار که همگي به چاپ رسيده است. [۳۹] آيت الله حجازي در سال‌هاي حيات اداره مدرسه علميه سادات را بر عهده داشتند و مدتي نيز حوزه درس خارج فقه ايشان محل کسب فيض اهل علم بوده است. اين عالم بزرگوار در تيرماه 1389 هجري شمسي چهره در نقاب خاک کشيدند.

استاد آشفته

استاد آشفته از شعراي به نام هستند که نه فقط در شهرستان شهرضا در استان اصفهان و شايد بتوان گفت در ميان شعراي کشور نيز شهرتي دارند. ايشان در چند سطر بسيار کوتاه و با قلم خويش اين گونه زندگانيش را شرح مي‌دهد: ارادتمند اهل دانش و ادب. نامم قاسم، شهرتم سياره متخلص به آشفته و متولد 1303 هستم. تحصيلاتم در شهرضا بوده و با توديع مشاغل دفتري و هنري اکنون به مطالعه مي‌گذرانم. از هجده سالگي کنار پدرم مرحوم هاشم سياره که جنگل مولا و گلشن معرفت از آثار طبع اوست با سرودن شعر سر و کار داشته و گرچه نانم مفت نبوده، سروده‌هايم هنگفت است. بعضي آثارم در جرايد چاپ و از راديو و تلوزيون نيز ضمن مصاحبه منتشر شده است. کتاب‌هاي ديوان آشفته و دودگاه را به چاپ رسانده‌ام و اشعار زيادي چاپ نشده دارم که اميد است گشايشي نصيب شود. [۴۰] حضرت استاد آشفته شاعري متعهد و مردمي بوده‌اند و ضمن اين که در اشعارشان سبک و سياقي خاص داشتند ابتکاري به خرج داده و مسائل اجتماعي را به همراه فرزندشان پريش در قالب اشعار محلي به مردم عرضه نموده‌اند. امروزه بسياري از مردم بومي شهرضا و حتي مردم شهرهاي ديگر استان اصفهان اشعار محلي ايشان را شنيده و از آن تعريف و تمجيد مي‌کنند. کتاب «ترجمان گل و شمع» از ديگر آثار ايشان است. از نمونه اشعار ايشان يک تک بيت که به عنوان پندي براي نگارنده نوشتند تقديم مي‌شود:

گر بنگري چه مي‌کشد آئينه از غبار هرگز دلي ز خويش مکدر نمي‌کني

استاد پريش

استاد بهرام سياره فرزند مرحوم استاد قاسم سياره (پريش) شاعري خوش ذوق که در کنار پدر هنر شاعري و عکاسي را آموخته بود. ايشان همچون پدر خوش خلق و محبوب مردم شهرضا بوده و هستند. جناب استاد هادوي (شهيد اصفهاني) زندگي ايشان را چنين به قلم آورده است: بهرام سياره متخلص به پريش در تاريخ 1322 شمسي در يک خانواده ادب پرور متولد شده. بعد از پايان تحصيلات به هنر عکاسي روي آورد و در محضر پدرش به تکميل ادبيات و هنر عکاسي پرداخت. وي از شعراي به نام شهرضايي به شمار مي رودو در شعر پيرو حافظ و در سکب هندي پيرو صائب است. غزلياتش بسيار لطيف و پربار و سرشار از لطافت و ظرافت مي‌باشد. [۴۱] ديوان ايشان و مجموعه ديگري با نام پرديس پريش با مقدمه دکتر حسين الهي قمشه‌اي از ايشان تا کنون چاپ شده است. اين شاعر بزرگ به همراه پدر در يک روز و با فاصله يک ساعت، در روز بيستم مرداد ماه سال1390 دار فاني را وداع گفته و در صحن علماي امامزاده شاهرضا عليه السلام به خاک سپرده شدند. از نمونه اشعار بسيار لطيف ايشان که مناجاتي است براي حسن ختام اين نوشتار، تقديم مي‌شود:

الهي در دلي شيون نيفتد نياز دوست بر دشمن نيفتد

الهي تا چکاوک نغمه خوان است ره صياد بر گلشن نيفتد

الهي تا بخيلان در جهانند نياز تن به پيراهن نيفتد

الهي سبز کن خشکيده‌ها را که شعله فکر رقصيدن نيفتد

الهي تا به آدم هم دلي هست نفاقي بين مرد و زن نيفتد

منابع و مآخذ

1-تاريخ شهرضا، مسيح الله جمالي، انتشارات دهاقاني (اسماعيليان)، قم، چاپ اول، 1374

2-تذکره شعراي استان اصفهان از قرن پنجم تا عصر حاضر، مصطفي هادوي، انتشارات گل افشان، اصفهان، چاپ اول 1383

3-تذکره ميخانه، ملا عبدالنبي فخرالزماني قزويني، تصحيح: احمد گلچين معاني، انتشارات اقبال، تهران، چاپ سوم، 1362

4-تذکره نصرآبادي، ميرزا محمدطاهر نصرآبادي، بي نا، تهران، 1317

5-تذکره القبور، مصلح الدين مهدوي، انتشارات کتابفروشي ثقفي، اصفهان، چاپ دوم، 1346

6-حکمت عملي يا اخلاق مرتضوي، محي الدين مهدي الهي قمشه‌اي، مقدمه: به قلم حضرت علامه حسن زاده آملي، انتشارات پيام، چاپ اول، 1374

7-دررالاخبار من بحارالانوار، سيد مهدي حجازي، ترجمه: دکتر عليرضا حجازي، محمد عيدي خسروشاهي، دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامي، قم، 1419 هجري قمري

8-ديوان کليات، محي الدين مهدي الهي قمشه‌اي، انتشارات علميه اسلاميه، بي تا

9-سفرنامه سديدالسلطنه، محمدعلي بندرعباسي (سديدالسلطنه)، به کوشش احمد اقتداري، انتشارات آستان قدس رضوي، تهران، چاپ اول، 1362 10- شهيد همت، احمد عربلو، انتشارات مدرسه، تهران، چاپ سوم، 1383

11- قصص الخاقاني، ولي قلي بيگ بن داوود قلي شاملو، تصحيح و پاورقي: سيد حسن سادات ناصري، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران، چاپ اول، 1374

12- منتخب اشعار حکيم زاهد قمشه‌اي (ابوالمعارف)، محمدعلي زاهد قمشه‌اي، مقدمه: سيد امير محمود انوار، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1377

13- نشريه جاويدان خرد، سال سوم، شماره اول، بهار 1356

پانویس

  1. دیوان کلیات، ص396.
  2. تاریخ شهرضا، ص130 .
  3. همان، ترجمه متن از عربی، ص422 .
  4. طبق آنچه یکی از اهالی دروازه طوقچی اصفهان که از پدران خود نقل می کرد محلی که امروزه حرم رأس الرضا می باشد چاهی بوده که یکی از شیعیان پس از گشتن قاتل حضرت شاهرضا علیه السلام سر را درون آن می اندازد وهیچ وقت حاکم اصفهان سر مبارک حضرت شاهرضا علیه السلام را مشاهده نمی کند .تنها در حالت احتضار است که آن شخص شیعه راز را برای دیگری، آشکار کرده وبدین ترتیب محل دفن سر مشخص گردیده و امروزه زیارتگاه شده است .
  5. سفرنامه سدید السلطنه، ج1 ص69.
  6. تاریخ شهرضا، ص421 .
  7. همان، ص422 .
  8. همان، ص53 .
  9. همان، ص54.
  10. تصاویر نقاشی شده.
  11. مادام دیو لافوا همسر مارسل اکوست دیو لافوا مهندس راه وساختمان وباستان شناسی فرانسوی که از سوی دولت فرانسه مأمور کاوش های باستان شناسی در ایران شدند وسه مرتبه به ایران سفر کردند. اولین این مسافرت ها در سال 1881م به بنادر جنوبی صورت گرفت ومادام دیولافوا مشاهدات خود را به صورت یادداشت های روزانه جمع آوری کرد. سفر دوم وسوم را در کتابی دیگر به طور جداگانه انتشار داد. کتاب اول حاصل مسافرت اول آنها به شوش وکلده است ونقاشی ها وعکس ها که مؤلف تهیه کرد.امروزه موجود می باشند کتاب دیگر نیز حاصل سفر دوم وسوم آن هاست. اشیای باستانی نفیس ایران که امروزه در موزه لوورموجود است وآه از نهاد هر ایرانی بلند می کند حاصل دستبرد همین باستان شنا سان است.وهمین مادام است که وقتی نمی تواند است سنگی 12000کیلویی تخت جمشید را ببرد با پتک به جان این تندیس افتاده وآن را مثل میوه ای رسیده می شکافد واین گونه به آرامش می رسد.واین اعتراف نمونه هدیه ای است از کشوری به اصطلاح متمدن به بازماندگان تمدن عظیم.
  12. هنری فیلد(1902-1986) مردم شناسی در دانشگاه آکسفورد انگلستان در رشته آموزش باستانی به تحصیل پرداخت ودر سال 1925 فارغ التحصیل شد. پس ازآن به عنوان دسیار موزه دار انسان شناسی جسمانی در موزه تاریخ طبیعی فیلد در شیکاکو مشغول فعالیت شد. از سال 1934 تا 1943سر موزه داری را برعهده داشت ودر همین سال ها به سفرهای تحقیقاتی وسیعی دست زد ودر سال 1941دستیار شخصی فرانکلین روز ذلت رئیس جمهور وقت آمریکا شد در سال 1947-1948 به عنوان رئیس گروه تحقیقاتی آفریقای دانشگاه کالیفرنیا عازم این قاره شد وبعد ها از طرف دانشگاه ها روارد به خاور نزدیک وپاکستان نیز سفر داشت فیلد گزارش تحقیقاتی این سفرها را منتشر کرد. او در سال 1986در آمریکا فوت کرد. مشهورترین اثرا و در ایران کتاب(مردم شناسی ایران) است که در سال 1343 خورشیدی با ترجمه دکتر عبد الله فریار به طبع رسیده است.
  13. سفرنامه سدید السلطنه، ج1صص70-69 .
  14. پیر لوتی (1850-1923)نویسنده وجهانگرد فرانسوی است که در ایران بیشتر به خاطر کتاب (به سوی اصفهان) مشهور شده، لوتی در اواخر قرن نوزدهم از سوی دولت برون مرزی فرانسه مأمور شده بود که به سوی هند سفر کند تا مراقب دوستی فرانسه را به آگاهی مهاراجه هند وستان برساند. وی آن گاه از هند وارد ایران می شود واز اصفهان دیدار می کند.این کتاب که به صورت یک دفترچه خاطرات نوشته شده ماجرای این سفر را بیان می کند. از دیگر آثار این جهانگرد فرانسوی آزاد، عروسی لوتی، گل های اندوه، ماهیگیر ایسلند، تبعید شده و هندوستان بدون انگلسی هاست.
  15. نقل از تاریخ شهر ضا، ص224 .
  16. قصص الخاقانی، ج2، صص110.
  17. تذکره میخانه، ص833 .
  18. تذکره نصرآبادی، ص277 .
  19. سفرنامه سدید السلطنه، ج1ص70.
  20. دیوان کلیات، ص396 .
  21. تاریخ شهر ضا، ص56.
  22. منظور تکیه فاضل هندی است در قبرستان تخت فولاد اصفهان.
  23. تذکره القبور، ص175 .
  24. فرهاد میرزا معتمد الدوله عموی ناصر الدین شاه دانشمند، شاعره نویسنده وحاکم متدین وبا کفایت عصر قاجار است .وی مقلد آیت الله ملا علی کنی بود. ارادت بسیار به خاندان اهل بیت علیهم السلام از دیگر حصال برجسته اوست که به آن مباهات می کرد.تألیف کتاب (قمار زخار) در شرح حال مقتل سالار شهیدان از عشق او به خاندان اهل بیت علیهم السلام حکایت دارد. فرهاد میرزا از محدود رجال فاضل قاجاریه است ودر علوم مذهبی قدر ومنزلت داشته. وفاتش را به سال 1305 هجری قمری نوشته اند ودر کاظمین به خاک سپرده شد.
  25. تاریخ شهرضا، صص269-268.
  26. تذکره القبور، ص522.
  27. تذکره شعرای معاصر اصفهان، ص53 .
  28. از علمای بزرگ شهرضا است که تخت فولاد اصفهان نزدیک مقبره مرحوم آخوند کاشی مدفون می باشد. ایشان در 35 سالگی طی یک بیماری در اصفهان در گذشته وتعدادی غزل از خود به یادگار کذاشته اند که بسیار هنرمندانه وپر محتوا سروده شده، در جوانی به لقب حکیم مفتخر شده ودارای ارج ومرتبت علمی رفیع می باشند. از جمله شاگردان ایشان مرحوم آیت الله طیب می باشند که هندسه، جبر ریاضیات را در محضر این عالم تبیل ودانشمند جلیل آموخته اند.
  29. مجله جاویدان خرد، سال سوم، شماره اول، ص10 .
  30. تاریخ شهر ضا، ص80.
  31. عابس بن ابی شبیب شاکری همدانی از اصحاب دلاور امام حسین علیه السلام در کربلاست. ایشان اولین کسی است که در منزل مختار ثقفی بانک یاری امام حسین علیه السلام سر داد ودر روایت هست که نامه خود را شخصاً به امام حسین علیه السلام رسانید ودر رکاب ایشان جنگید وبه شهادت رسید. ماجرای شهادت این دلاور مرد دشت کربلا به تفضیل در منتهی الآمال وکتب دیگر موجود است.
  32. منتخب اشعار حکیم زاهد ابو المعارف، ص3.
  33. دررالاخبار، مقدمه به قلم قاسم نصیر پور، ص2 .
  34. مجله جاویدان خرد، سال سوم، شماره اول، ص10 .
  35. حکمت عملی یا اخلاق مرتضوی، مقدمه به قلم حضرت علامه حسن زاده آملی، ص33.
  36. تذکره القبور، ص335 .
  37. شهید همت احمد عریلو، صص71-70.
  38. همان .
  39. مقدمه کتاب دررالاخبار، به قلم قاسم نصیر پور، ص3 .
  40. تذکره شعرای استان اصفهان، صص43-44.
  41. همان، ص175.