دولتها در برابر جامعه وظایفی دارند، در همین راستا سیاستهایی را در حوزههای مختلف تدبیر میکنند که مبنای عمل قرار میگیرد. بهبود کیفیت تصميمات دولت در عرصۀ ادارۀ کشور که مجموعاً در منظومۀ ملیِ سیاستگذاری کشور تجمیع میشود، یکی از اصلیترین مسائل حوزه حکمرانی است.
در عرصۀ نیکوکاری نیز، نیازمند تصمیماتِ صحیح هستیم که با اجرای آنها سرمایۀ اجتماعی و در نتیجه قدرتِ ملی افزون شود. پژوهشکدۀ سیاستگذاری و تحلیلِ راهبردیِ آیندگان به عنوان اندیشکدههای خصوصی در وادیِ سیاستِ پژوهی و مطالعات راهبردی، تلاش دارد تا کیفیت سیاستهای نظام حکمرانی را ارتقاء دهد.
این موسسه پژوهشهای متعددی را در خصوص وقف و خیریه انجام داده است. گفتوگوی پیشِرو با مهندس «محمدمهدی جعفری» از اعضای شورای پژوهش این پژوهشکده است. با ایشان به گفتوگو نشستیم تا چالشهای نیکوکاری را در سطح حاکمیت بررسی کنیم.
چالشهای نیکوکاری را در سطح حاکمیت
متن گفتوگو به قرارِ زیر است:
1. چالشها و مشکلات موجود در نظام حکمرانی و سیاستگذاری امور خیریه
اگر بخواهیم مشکلات موجود در نظام حکمرانی وقف و خیریه کشور را دستهبندی کنیم و به ترتیب از سطحِ کلان به خرد نگاه کنیم:
الف- چالش اول
اولین چالش مربوط به القایِ نقش نهاد حکمران در حوزه وقف و خیریه کشور است. وقتی کشورهای مختلف را در این زمینه بررسی میکنیم که ببینیم آیا نهادی مستقل در زمینه وقف و خیریه حکمرانی میکند یا خیر، به این نتیجه میرسیم که پاسخ به این سؤال چندان مشخص نیست.
در واقع برخی کشورهای موفق در این زمینه، نهادی مستقل دارند و برخی کشورهای موفقِ دیگر اتفاقاً این نهاد مستقل را ندارند. به عنوان مثال کشور آلمان که اتفاقاً کشور موفقی در زمینه خیریه است، نهاد مستقل حکمران در امور خیر ندارد و دستگاههای مختلف هرکدام وظیفهای در این حیطه دارند.
برای مطالعه :
فعالیتهای حکمرانی مربوط به وقف و خیریه به چهار فعالیت مشخص تقسیم میشود که شامل مباحث مربوط به سیاستگذاری، تنظیمگری، تسهیلگری و ارائۀ خدمات است. اولین مشکلی که در این وادی در کشور ما وجود دارد این است که حوزه وقف و خیر را به صورت جداگانه اداره میکنیم.
حتی حوزه خیر در کشور ما به نوعی، اساساً مدیریت نمیشود؛ یعنی متولی واحدی به ثبت و نظارت در این زمینه نمیپردازد. چیزی که در کشورهای موفق دیدیم آن بود که معمولاً این دو حوزه را از یکدیگر جدا نمیکنند، هر چند که در برخی کشورها حتی کشورهای غربی مفهوم وقف، پررنگتر بوده و در برخی کشورهای دیگر نیز حوزه خیر پررنگتر است.
ب- چالش دوم
چالش بعدی، ورود نهادهای حکمران به عرصه تصدیگری و اجرای نیت است. در اکثر کشورها نهادهای حکمران در این زمینه، از وادی تصدیگری و اجرای نیت خارج شدهاند و به این موضوع نمیپردازند؛ مگر در کشورهایی مانند سوریه که نتوانستهاند به خوبی این حوزه را مدیریت کنند.
کشور سوریه نیز مانند کشور ما، نهاد حکمران همزمان در حال سیاستگذاری، تنظیمگری و تصدیگری است. این در حالی است که در اکثر کشورهای موفق در این زمینه از جمله آلمان، ژاپن و آمریکا چنین موضوعی را مشاهده نمیکنید. وقتی نهادی میخواهد به عنوان ناظر یا تنظیمگر، ایفای نقش کند، باید از حوزه تصدیگری خارج شود، زیرا مشکلات زیادی به وجود میآورد.
در چنین حالتی نهادهای حکمران در بسیاری از موارد با خیریهها رقابت میکنند و به نوعی شأن حاکمیتی آن زیر سؤال میرود. بنابراین به نظرم اتفاقی که باید به صورت اورژانسی در نظام حکمرانی وقف و خیریه کشور بیفتد، این است که سازمانهای حکمران باید از تصدیگری دست بردارند.
ج- چالش سوم
سومین چالش مربوط به نوع مواجهۀ نهاد حکمران با سه نقشی است که باید بپذیرد؛ یعنی:
- سیاستگذاری،
- تنظیمگری،
- تسهیلگری،
هرچند که باید این نکته را نیز گفت که در بسیاری از کشورها، نهاد حکمران حتی یک یا دو نقش از این سه نقش را واگذار کرده است. همانطور که اشاره کردم یکی از این نقشها، تسهیلگری است که به معنای بسترسازی برای فعالیت بیشتر خیریهها و موقوفات است.
اکنون خیریهها و موقوفاتِ ما فعالیتهای بهرهوری انجام نمیدهند و به منابع خود، بیشتر به عنوان هزینه جاری نگاه میکنند. مدیران خیریهها و موقوفات نیز اکثراً کسانی هستند که به صورت تخصصی به این موضوع نمیپردازند و معمولاً تخصصی در این زمینه ندارند.
در نظام خيريۀ انگلستان که بسیار نیز پیشرفته است، بخشی به نام «نگهبان خیریه» شکل گرفته است که خودشان نیز خیریه هستند. این بخش، نقشِ تسهیلگری فعالیتهای خیریه را بر عهده دارند؛ یعنی به نوعی به خیریهها کمک میکنند تا به صورت تخصصی و علمی فعالیت کنند. اتفاقاً این نقشی است که سازمان اوقاف در کشور ما به خوبی میتواند، ایفا کند.
همچنین ما در بسیاری از کشورها بانک وقف یا صندوق وقف داریم که از فعالیتهای خیریه و موقوفات، پشتیبانی مالی میکند؛ برای مثال به خیریهها وام میدهند تا بتوانند فعالیتهای خود را بهتر اجرا کنند. از این رو باید گفت در کشورِ ما نهاد خاصی این وظیفه را بر عهده نگرفته است و این گونه از خیریهها پشتیبانی نمیکند.
د- چالش چهارم
چالش دیگر در زمینه تنظیمگری این حیطه است. یکی از مهمترین مشکلات در کشور ما، بحثِ مجوز دادن، تدوین دستورالعملها و رویهها، ثبتِ مؤسساتِ خیریه، ارزیابی و رتبهبندی آنها است. درباره موقوفهها، سازمان اوقاف این کار را انجام میدهد؛ اما درباره خیریهها مسیر مشخصی نداریم و سازمانهای مختلفی در این زمینه دخیل هستند.
اکنون تنها در بحث موقوفات است که سازمانِ اوقاف هم مجوز میدهد و هم صرفاً نظارت مالی انجام میدهد. جز این دو موضوع، اتفاق دیگری در خصوص تنظیمگری نمیافتد؛ مثلاً، در بحثِ تدوینِ دستورالعملها و رویهها تنظیمگري خاصی انجام نمیگیرد.
برای نمونه اگر شخصی قصد داشته باشد کتابی یا مالکیت معنوی چیزی را وقف کند، هیچ نوع وقفنامهای برای این دست از موضوعات نداریم. حتی در بحث نظارت مالی نیز مشخص نیست که موقوفات و خیریههای ما چگونه افزایش سرمایه میدهند و جلب مشارکت میکنند.
اکنون در معابر و خیابانها افرادی را مشاهده میکنیم که قبض خیریه خاصی را نشان میدهند تا کمک جمعآوری کنند، سؤال این است که نظارت بر صدور این قبضها چگونه است؟ در کشورهای پیشرفته هر خیریهای اجازه صدور قبض ندارد؛ یعنی خیریهها رتبهبندی شده و اگر به رتبه خاصی دست پیدا کنند، آنگاه اجازه صدور قبض خواهند داشت.
در مواردی نیز تنها برخی از خیریهها بر اساس رتبهای که دارند، این اجازه را دارند که در برخی رویدادها یا کمپینها شرکت کنند و اجازه حضور در مجامع عمومیتر را ندارند.
در کشور ما نظام حکمران مشخصی به این موضوعات و تنظیمگری آنها نمیپردازد. همانطور که گفتم حتی برخی کشورها عرصه تنظیمگری را نیز به خود خیریهها واگذار کردهاند. در این باره در کشورِ آلمان نهادی به نام «DZI» وجود دارد که چیزی شبیه همین سندیکاهای کشور خودمان است.
در این نهاد نمایندههای مختلفی از خیریهها، موقوفات و از جمله از خود نهاد حکمران نیز حضور دارند. این نهاد بسیاری از وظایف تنظیمگری از جمله رتبهبندی، تدوین دستورالعملها، رویهها و حتی تعریف جوایز مختلف را انجام میدهد.
علاوه بر چالشهایی که عرض کردم، موضوعی که در بسیاری از کشورها، نهادهای حکمران به آن توجه اساسی دارند، شفافیت و افزایش اعتماد عمومی به این عرصه است که کلیدی ترین هدف است. متأسفانه در ایران به این موضوع بیتوجه هستیم.
در واقع حالتی پیش آمده است که وظایف اصلی نهاد حکمران که همین موضوعات است، انجام نمیشود؛ در عوض نهاد حکمران به دنبال تصدیگری و موقوفهداری است. در بحث شفافیت، در کشورهای پیشرفتۀ نظامی مختص به شفافیت در خیریهها وجود دارد که برخی از این نظامها اجباری و برخی دیگر اختیاری هستند.
اکنون در کشور ما مشخص نیست که اساساً چند خیریه داریم یا چند موقوفه در زمینهای مشخص فعالیت میکنند. بنابراین به نظرم اول باید پایگاه اطلاعاتی منسجم از خیریههای دارای مجوز و موقوفات مشخص داشته باشیم که در معرض عموم باشد.
همچنین اطلاعات مالی خیریهها از جمله اینکه از چه طریقی پول به دست آوردهاند و کجا صرف کردهاند، باید شفاف باشد. در این زمینه در آمریکا نهادی به نام «چریتی نویگیتور» (Charity Navigator) وجود دارد که اطلاعات مربوط به موقوفات و خیریهها را به صورت آنلاین در اختیار مردم قرار میدهد.
2. «چریتی نویگیتور» نهاد حاکمیتی نیست و خیریه است. این موضوع را چگونه می توان به وظایف حاکمیتی ارتباط داد؟
همان طور که عرض کردم نهاد حکمرانی چهار کارکرد دارد که شامل:
- سیاستگذاری،
- تنظیمگری،
- تسهیلگری
- تصدیگری
است. اکنون در بسیاری از کشورهای دنیا در زمینه وقف و خیریۀ نهادهای حکمران، اکثراً به بحث سیاست گذاری میپردازند. حتی در بسیاری از کشورها تنظیمگری و تسهیلگری را نیز به خود خیریهها واگذار کردهاند که مثال بارز آن همین «چریتی نویگیتور» است. به نظرم هم نهاد حکمران و هم جامعه در این موضوع نقش داشتهاند. به عنوان مثال، تصمیمات «DZI» در آلمان از طرف نهاد حکمران پذیرفته میشود.
بنابراین از یک طرف خود حاکمیت این بستر را فراهم کرده است، از طرف دیگر، خود مردم، موقوفات و خیریها این چارچوب ذهنی را پذیرفتهاند که باید خودشان بر کار خود نظارت کنند. بنده در زمینه اینکه مهمترین برنامه کشورهای پیشرفته برای جذب منابع مردمی چیست، به چند کلید واژه رسیدهام:
"مهمترین آنها همان بحث شفافیت و جذب اعتماد عمومی است؛ اما عامل مهم دیگر مشارکت دادن مردم در اداره امور کشور است. برای نمونه، در کشور ما اگر کسی بخواهد مبلغی را به خیریه کمک کند، هر چند خود آن مبلغ از مالیات معاف است؛ اما به جای مالیات حساب نخواهد شد. یعنی فرد باید مالیات بقیه فعالیت های خود را بدهد و چیزی از آن کم نمی شود.
در صورتی که در بسیاری از کشورها اگر فردی به عنوان مثال یک هزار تومان به خیریه کمک کند، علاوه بر آنکه خود این مبلغ از مالیات معاف است، آن هزار تومان جزء مالیات وی حساب میشود و از کل مبلغ مالیات کسر میشود. در واقع در چنین نظام حکمرانی، سیستم کاملاً انگیزاننده است. در چنین حالتی بحث فقرزدایی به عهده مردم خواهد بود.
3. در میان چهار چالشی که گفتید، به نظر شما حل کدام یک در اولویت است؟
به نظرم باید 2 کار اساسی در درجه اول انجام شود:
- ابتدا اصلاح سیستم نظارتی در حوزه وقف و خیریه که بسیار کلیدی است. سیستم خیریه ما، سیستم اعتمادزایی نیست و شفافیت در آن وجود ندارد. از دو طریق نظام شفافیت اجباری و اختیاری میتوان شفافیت ایجاد کرد،
- دومین کار اساسی که به نظرم باید انجام شود، اصلاح سیستم نظام مالیاتی کشور در حیطه وقف و خیریه است.
درست است که بحث وقف و خیریه منبعث از اعتقادات اسلامی و انسانی است؛ اما چیزی که برای نظام حکمرانی کشور باید مهم باشد، این است که مردم در این کار درگیر شوند. برای مثال در همان کشور آلمان، نهاد حکمران برای فعالیتهای خیرخواهانهای که در اولویت است، معافیت مالیاتی بیشتری در نظر میگیرد؛ یعنی عملاً به مردم در کار خیر جهت میدهد. اکنون قوانین و مقررات ایران در زمینه خیریه نه تنها مشوق نیست، بلکه بازدارنده است که نمونه بارز آن، زمان طولانی برای گرفتن مجوز و ثبت خیریه است.
4. چرا تا به امروز نهادهای تنظیمگر وادیِ وقف و خیریه متمرکز تأسیس نشدهاند؟
ببینید در عمل با دو حوزه وقف و خیر مواجه هستیم. حتی برخی میگویند که امور خیر در واقع به نوعی سکولار شده وقف است؛ یعنی به وقف یک سری احکام شرعی نیز مترتب میشود؛ اما به امور خیر کمتر این نگاه میشود. به نظرم در کشور خودمان چون حوزه وقف به امور دین بیشتر مربوط است، مجبور شدیم که آن را به یک ساختار دیگری غیر از امور خیر ببریم.
اکنون نیز سازمان اوقاف هرچند زیرمجموعۀ وزارت ارشاد است؛ اما نماینده ولی فقیه نیز میباشد. بنابراین به نظر میرسد نوعی مرزبندی در کشور ما در این خصوص ایجاد شده است، اما خب ما در بخش خیر نیز با چنین مشکلی روبهرو هستیم، از دیدگاه دیگران چگونه خواهد بود؟
بیشتر بخوانید :
این مشکل به نظرم به سوء مدیریت برمیگردد؛ یعنی ما در گستره خیر کاملاً منفعلانه عمل کردیم. حتی در بسیاری از موارد، نگاه ما به این حیطه نگاه تهدید است تا آنکه با نگاه فرصت به آن نگاه کنیم، اما در کل به نظرم قابلیت این وجود دارد که نهادی متمرکز برای تنظیمگری وقف و خیریه داشته باشیم.
حتی اگر این امکان وجود نداشته باشد که بخش وقف و خیر متمرکز شوند، دست کم این اتفاق باید برای امور خیر رقم بخورد. اساساً در حال حاضر نهاد سیاستگذار در عرصۀ وقف و خیریه نداریم، هر چند گاهی اوقات از وزارت کشور یا سازمان اوقاف یاد میکنیم، اما واقعاً چنین نهادی نداریم که برنامه کلان امور خیریه و وقف را مشخص کند.
5. سایر نهادها در زمینه اولویتهای حوزه خیر و جهت دادن به رفتار خیر مردم چه کمکی میکنند؟
به نظرم اولین و مهمترین کاری که باید در این زمینه انجام شود، اصلاح قانون و مقررات است که یکی از آنها اصلاح قوانین و مقررات مالیاتی است که عرض کردم، اما کار دیگری که باید صورت گیرد، مربوط به نهادهای فرهنگی و گفتمانساز در کشور است.
ببینید اکنون "آموزش و پرورش" و "آموزش عالی" ما با کمبود منابع مالی روبهرو هستند؛ در حالی که بسیاری از دانشگاهها و نهادهای آموزشی دنیا از جمله "دانشگاه هاروارد" به شکل خیریه تأمین مالی میشود و بزرگترین موقوفه دانشگاهی در دنیا محسوب میشود، به طوری که ارزش این موقوفه ۳۰ میلیارد دلار است.
جالب است که بسیاری از روسای دانشگاههای ما در خارج از کشور تحصیل کردهاند؛ اما اساساً به چنین موضوعی بیتوجه هستند. حتی امروزه وقف، در زمینه نظامی هم وجود دارد. در کشورهای اروپایی نیز چنین وقفی وجود دارد. بنابراین توجه کردن به این گونه اولویتها نیازمند گفتمانسازی جدی است.
6. به نظر شما سازمانهای حاکمیتی تا چه حد دیدگاه امنیتی به این بخش دارند؟ و آیا به صورت کلی سمنها میتوانند مشکلات امنیتی ایجاد کنند؟
فارغ از نگاههای سیاسی، بنده این موضوع را وارد میدانم؛ یعنی چندان دور نمیبینم که گاهی اوقات ممکن است اهدافی پشت پرده برای تأسیس برخی خیریهها و سازمانهای مردمی وجود داشته باشد. به دو نمونه در کشورهای دیگر اشاره میکنم؛ برای مثال میدانیم بنیاد نوبل، خود موقوفه محسوب میشود.
تاکنون از هر یک میلیون اسرائیلی در حوزه علم و فناوری، یک نفر جایزه نوبل دریافت کرده است. این در حالی است که از میان کل کشورهای مسلمان تاکنون 4 یا 5 نفر در این زمینه نوبل گرفتهاند. درست است که کشورهای مسلمان مقداری در زمینه علم و فناوری ضعیف عمل کرداند؛ اما خوب بسیاری از افراد مسلمان در سایر کشورها در عرصه علم و فناوری شخصیتهای علمی بسیار مطرحی هستند.
قطعاً این موضوع جای تأمل دارد. همچنین بنیادی در آمریکا به نام "بنیاد کاولی" وجود دارد که در حوزه علم و فناوری جایزه میدهد و بسیار معتبر است. جالب است که وزارت دفاع آمریکا از این بنیاد حمایت میکند، حوزههای تحقیقاتی آنها یکی است و پروژههای آن معمولاً پروژههای اولویتدارِ وزارت دفاع آمریکا است.
بنابراین احتمالا نهادی پوششی است که برای وزارت دفاع آمریکا فعالیت میکند. چه بسا مثلاً این بنیاد یک سری انجمنها را در کشور ما پیدا کند و جهت بدهد، اما راهِ حل این نیست که جلوی فعالیتهای مردمی را بگیریم، بلکه بحث نظارت چه به لحاظ امنیتی و غیر امنیتی باید جدی گرفته شود.
دیدگاه خود را بنویسید