نگاهی به وقف کتاب در اسلام و ایران و تاثیر آن بر حفظ نسخه های خطی و تقویت فرهنگ اهداء کتاب

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

چکيده

يکي از دلايل شکوفايي فرهنگ و تمدن اسلامي تجلي روحيه احسان و نيکوکاري، نوع دوستي و خيرخواهي در قالب سنت حسنه وقف و انجام امور خيريه و عام المنفعه است. وقف کتاب از همان آغاز صدر اسلام به عنوان يک عمل خير و سنّت نيکو و پسنديده در شماره صدقه جاريه و باقيات الصالحات به حساب مي‌آمده است و پاداش و اجر فراوان اخروي و شهرت و نام نيک و جاودانگي ياد و خاطره واقف را به همراه داشته است. وقف کتاب شايد رايج‌ترين نوع وقف در ميان مسلمانان بوده است. از وقفنامه هاي مربوط به کتاب آگاهيهاي تاريخي بسياري استفاده مي‌شود و نشر آن‌ها زواياي تاريخي بسياري را روشن خواهد کرد. علاوه بر اين که، اين کار در تاريخ اسلام، سهم عمده اي در پيدايش کتابخانه هاي گوناگون داشت، بيشتر کتابهاي خطي اسلامي موجود در کتابخانه هاي جهان، نتيجه همين عمل خداپسندانه بوده است در اين نوشتار به تاريخچه وقف کتاب در جهان اسلام، آراء فقهاي اسلام در مورد وقف مصاحف و کتب، انگيزه هاي وقف کتاب، انواع وقف کتاب به همراه نمونه‌هايي از وقف کتاب به کتابخانه‌ها، همچنين به نقش وقف در حفظ کتابهاي خطي و تأثير وقف بر اهدا کتاب مي‌پردازيم.

واژگان کليدي وقف کتاب در اسلام و ايران، حفظ نسخه هاي خطي، انگيزه هاي وقف کتاب، انواع وقف کتاب، فرهنگ اهدا کتاب

مقدمه

جوامع امروزي علي رغم تمام تلاشهاي انجام شده در جهت تامين رفاه مردم دچار مشکلات فراواني در ابعاد گوناگون زندگي هستند. آلودگي‌هاي زيست محيطي، بزهکاري هاي اجتماعي، اختلافات خانوادگي ناشي از فقر، عقب ماندگي علمي و آموزشي و ناديده گرفتن حقوق زنان و کودکان، تجاوز به حقوق فردي و اجتماعي مردم و تلاش براي تقديس خشونت و برافروختن جنگهاي خانمان سوز، بيماري‌هاي مزمني هستند که بشريت را به رنج و زحمت انداخته‌اند. قوانين موجود و منابع و اعتبارات مالي دولتي براي علاج اين بيماري‌ها و مبارزه با اين ناهنجاريها به هيچ وجه کافي به نظر نمي ر سد. همدلي ملت‌ها و دولت‌ها و حاکميت يک اراده پولادين ملي بر پايه معتقدات ديني مي‌تواند نابساماني‌ها را از بين برده و بستري مناسب و فضايي آرام براي يک زندگي انساني که در آن حرمت انسان‌ها نگه داشته شود، فراهم کند.[1] . اکنون که نقش سازمانهاي غيردولتي و تشکلهاي داوطلب مردمي در حل مشکلات اقتصادي و اجتماعي جامعه مورد توجه صاحبنظران و دولت‌ها قرار گرفته است، شناخت و احياي مجدد فرهنگ تمدن اسلامي و عناصر و عوامل تشکيل دهنده آن در وضعيت کنوني مسلمانان از اهميت ويژه اي برخوردار است. يکي از دلايل شکوفايي فرهنگ و تمدن اسلامي تجلي روحيه احسان و نيکوکاري، نوع دوستي و تعاون، يارگيري و خيرخواهي در قالب سنت حسنه وقف و انجام امور خيريه و عام المنفعه است. نهاد غيردولتي وقف از نظر اجتماعي يکي از شاخص‌هاي توسعه، پيشرفت و رفاه جامعه است؛ زيرا طبق اصول و موازيني که براي موقوفات در نظر گرفته شده ثروتهاي جامعه از طبقه اي به طبقات ديگر انتقال پيدا مي‌کند. با وقف از حالت مالکيت خصوصي به مالکيت عمومي تبديل مي‌گردد و از بهره و منافع موقوفات زمينه هاي ترويج فرهنگ و معارف اسلامي، توسعه علم و دانش و بهداشت و تامين اجتماعي و رفاه عموم مردم به ويژه محرومين فراهم مي‌گردد و با عنايت به تنوع مصارف موقوفات تقريباً مي‌توان گفت تمام نيازهاي روز جامعه مي‌تواند از طريق اين تشکل مردمي و ديني تا حد زيادي برطرف گردد.[2] . در طول تاريخ، اوقاف نقش مهمي در حيات جوامع اسلامي در امور خيريه و در عرصه بهداشتي و درماني، فرهنگي و پشتيباني جبهه و جنگ داشته است.[3] . وقف کتاب شايد رايج‌ترين نوع وقف در ميان مسلمانان بوده است. از وقفنامه هاي مربوط به کتاب آگاهيهاي تاريخي بسياري استفاده مي‌شود و نشر آن‌ها زواياي تاريخي بسياري را روشن خواهد کرد. وقفنامه ربع رشيدي (بزرگ‌ترين وقفنامه جهان اسلام) به قلم خواجه رشيد الدين فضل الله وزير دانشمند دربار ايلخانان نشانگر نقش وقف در ايران و جهان اسلام است.[4] .

تاريخچه وقف کتاب در جهان اسلام

وقف کتاب از همان آغاز صدر اسلام به عنوان يک عمل خير و سنّت نيکو و پسنديده در شماره صدقه جاريه و باقيات الصالحات به حساب مي‌آمده است و پاداش و اجر فراوان اخروي و شهرت و نام نيک و جاودانگي ياد و خاطره واقف را به همراه داشته است. در آيات و روايات فراوان و به خصوص توصيه هاي مؤکد پيامبر اسلام و پيشوايان دين هميشه مسلمانان به انجام اعمال صالحه، دادن صدقه به نيازمندان و مستمندان در راه خدا، کوشش در برطرف کردن حوائج مادي و معنوي مسلمانان و سبقت در انجام امور خير تشويق شده‌اند. به همين دليل وقف کتاب که ارتباط تنگاتنگي با نظام عمومي وقف در اسلام داشت و عملي بسيار پسنديده بود به شدّت مورد توجه عموم پيروان اسلام قرار گرفت، به صورتي که علما، دانشمندان، خلفا، سلاطين، وزرا امرا، تجّار، نيکوکاران و به ويژه مؤمنان و پارسايان و به خصوص کتاب دوستان و علاقمندان به پيشرفت علمي و فرهنگي مسلمانان در اين راه از يکديگر سبقت مي‌گرفتند و زمين‌ها، ساختمان‌ها، باغ‌ها، اثاثيه، تجهيزات و مجموعه هاي ارزشمند آثار و تأليفات علما و دانشمندان اسلامي را به کتابخانه‌ها وقف مي‌کردند تا مورد استفاده عموم مسلمانان قرار گيرد. هر يک از پيروان اسلام که به سرنوشت علمي، فرهنگي و معنوي جامعه اسلامي علاقه داشت به اندازه استعداد و به قدر امکان خويش به اين کار که از باقيات الصالحات و سنّتهاي حسنه بود اقدام مي‌کرد و به اين عمل خير افتخار مي‌نمود و قربتهٌ الي الله و به خاطر رضاي الهي در راه حفظ آثار علما و رساندن آن به نسلهاي آينده و کمک به پيشرفت جامعه اسلامي از هيچ تلاشي مضايقه نمي‌کرد. از اين رو بسياري معتقدند که عمل وقف کتاب تنها عنصر مؤثر در تکوين و ايجاد کتابخانه هاي عمومي در تاريخ اسلام بوده است و نقشي اساسي را در اين راه ايفا کرده است. حقيقتاً مي‌توان ادعا کرد که اوقاف منبع اصلي تغذيه و غناي کتابخانه هاي عمومي و بزرگ جهان اسلام بوده است و اين مسأله بيشتر مرهون واقفان کتابخانه‌ها و پس از آن ساير افراد خيّري بوده است که به تحوّل و پيشرفت کتابخانه هاي عمومي اهتمام فراوان داشته‌اند.[1] . يحيي محمود ساعاتي (البته نه به طور خيلي مطمئن) نقل کرده است که: نخستين کتاب‌هاي وقفي را مي‌توان در کتابخانه عبدالحکم جحمي که وي آن را در قرن اول هجري در مکه مکرمه تأسيس نموده، جست و جو کرد.[2] . وقف مصاحف براي عموم مسلمانان، از نخستين قدمهايي است که در راه وقف کتاب و تشکيل کتابخانه برداشته شده است. مورخان اسلامي تصريح کرده‌اند که خليفه سوّم، عثمان بن عفّان، پس از همگون ساختن رسم الخط مصاحف در سال 30 هجري چهار يا شش نسخه از قرآن را براي چهار يا شش مسجد بزرگ در سرزمينهاي اسلامي فرستاد که آن‌ها را در آن مساجد قرار دهند تا مورد استفاده مسلمانان قرار گيرد. اسحاق بن مدار ابوعمرو شيباني (متوفي 206 ق.) بيش از هشتاد نسخه از قرآن را که به خط خود نگاشته بود، يکي پس از ديگري، به مساجد کوفه سپرد. با اينکه در منابع تاريخي تصريح نکرده اند، اما گويا سپردن قرآنها به مساجد در اين دو مورد، تحت عنوان وقف، صورت گرفته است. در برخي از موارد هم صراحتاً به وقف مصاحف اشاره شده است از جمله: مفضّل بن محمد ضيّي (متوفي 208 ق.) که مصاحف مختلف را مي‌نوشت و سپس آن‌ها را به مساجد وقف مي‌کرد. و همگامي که از وي در اين مورد پرسش مي‌شود، مي‌گويد: «با اين کار، گناهاني را که با نوشتن مطالب مطايبه آميز، مرتکب شده‌ام جبران مي‌نمايم.» وقف مصاحف در زمان متوکل عباسي(متوفي247 ق.) آن چنان اهميت پيدا کرد که براي حفظ و نگهداري آن‌ها در برخي از مساجد، از جمله در مسجد عمرو، در قاهره نياز به کتابدار احساس شد و قاضي حارث بن مسکين، شخصي را به عنوان «امين» و کتابدار مصاحف وقفي تعيين و منصوب کرد. به اين ترتيب، وقف مصاحف تثبيت شد و مسلمانان در سراسر سرزمينهاي اسلامي، اقدام به عمل خير وقف مصاحف در مساجد کردند و در نتيجه زمينه تشکيل نخستين کتابخانه هاي عمومي را در مساجد پديد آوردند. از آن تاريخ به بعد اين سنت حسنه بين مسلمانان رايج گرديد و براي استفاده نمازگزاران و کساني که در مساجد بيتوته مي‌کردند و به نيايش و يا به آموختن مسائل اسلامي مي‌پرداختند، قرآن‌ها و تفاسير را وقف بر مساجد مي‌ساختند. از اين رو به عقيده بسياري از اهل فن، کتابخانه هاي مساجد اسلامي، در حقيقت نخستين کتابخانه هاي عمومي جهان اسلام به شمار مي‌روند. پيدايش اين نوع کتابخانه‌ها در مساجد، از نياز آموزشي و تربيتي مسلمانان سرچشمه مي‌گرفت و مسلمانان زماني شروع به تأسيس آن‌ها نمودند که مساجد به عنوان پايگاههاي تعليم و تربيت مورد استفاده قرار مي‌گرفتند و طبيعي است که هيچ آموزشي بدون کتاب نمي‌توانست صورت پذيرد.[3] . اولين نسخه نفيس و منحصر به فرد خطي، قرآن وقفي علي بن سيمجور است که در سال 383 هجري قمري به کتابخانه مبارکه آستان قدس وقف گرديده است. درباره واقفين قرآن بر آستان حضرت رضا (عليه السلام)، مرحوم تقي بينش در مقدمه فرهنگ لغات قرآن مي‌نويسد: «وقف قرآن بر مزارها و بقاع متبرکه از روزگار قديم، حکم سنتي مقدس را داشته و به قصد قربت و ثواب صورت مي‌گرفته است. واقفين قرآن از هر طبقه و صنفي که بودند مي‌خواستند با تقديم نسخه اي که اغلب به ارث در خاندان آن‌ها دست بدست مي‌گشته و با صرف هزينه بسيار که لازمه تهيه نسخه هاي خطي در روزگار قديم بوده است، تهيه مي‌شد، در ثوابي که از خواندن قرآن نصيب آيندگان مي‌شده است، شريک و سهيم باشند و از اين راه به آرامش ابدي و آسايش روحي بيشتري برسند و گاهي هم بدين وسيله سيئات اعمال گذشته خود را جبران کنند».[4] .

آراء فقهاي اسلام در مورد وقف مصاحف و کتب

بدون ترديد کتاب و کتابخانه از عوامل اصلي نهضت فرهنگي و گسترش تعاليم و معارف اسلامي بوده و هست و غالباً کتابخانه‌هايي که در گذشته تأسيس مي‌شد از راه وقف بوده است فلذا تأثير وقف بر کتاب و کتابخانه امري واضح و مبرهن است.[1] . برخي از فقها و علماي اسلامي وقف مصاحف و کتب را در آغاز به آساني نمي‌پذيرفتند و معتقد بودند که اين مسأله با شرايط و مقررات وقف سازگار نيست. به نظر آنان وقف کتاب با اصل دائمي بودن استفاده از اموال وقفي مخالفت دارد، چون کتابها به دلايلي مانند: گم شدن، پاره شدن و خراب شدن هميشه در معرض تلف و نابودي هستند، از اين رو وقف آن‌ها قابل اجرا نيست. اين نظريه که مبتني بر آراي ابوحنيفه است بر رأي ديگري از او استوار شده است که وقف اموال منقول را مجاز نمي‌دانست. حسن بن زياد (متوفي204 ق.) به نقل از ابوحنيفه نوشته است که: قرآن‌ها (مصاحف) را مي‌توان براي ابد جهت استفاده ساکنان اماکن مذهبي مکه و يا جاهاي ديگر و يا براي مسافران و فقرا وقف نمود اما اگر روزي واقف خواست، مي‌تواند وقف خود را پس بگيرد، و وارثان او نيز مي‌توانند همين کار را انجام دهند. بنابراين نظريه، مصاحف را مي‌توان وقف نمود، اما نه براي هميشه و تا ابد، زيرا اين کار کاملاً به نظر و تمايل واقف و ورّاث او بستگي دارد. البته اين نظريه ابوحنيفه مربوط است به دوراني که هنوز کتابخانه هاي عمومي به معناي واقعي کلمه شکل نگرفته و به وجود نيامده بودند و فقط چند قرآن وقفي آن هم به صورت پراکنده وجود داشت. فقهاي ساير مذاهب اسلامي مانند مالک بن انس (متوفي 179 ق.)، محمد بن ادريس شافعي(متوفي 204 ق.) و احمد بن حنبل (متوفي241 ق.) وقف کليه اشياء قابل استفاده و غيرمصرفي را که فروش آن‌ها اجازه داده شد و کتاب نيز جزء آن‌ها است، جايز شمردند. در مذهب تشيع، وقف مصاحف و کتب از همان آغاز جايز شمرده شد، زيرا اصل و معناي «تحبيس الاصل و تسبيل المنفعه» در آن جاري و محقق است.[2] . يحيي محمود ساعاتي از عبدالله جبوري نقل کرده است که علاقه علماي اسلام به فراگيري علم، موجب شد تا آن دسته از فقها که وقف اشياي منقول را جايز نمي‌دانستند، وقف کتاب را از اين اصل کلي استثنا کنند.[3] .

انگيزه هاي وقف کتاب

وقف به عنوان صدقه جاريه، در مفهوم عام خود، ريشه در اعماق تاريخ دارد و ميان تمامي ملت‌ها و اديان و مذاهب، ساري و جاري بوده است.[1] . هرچند در قرآن کريم آيه‏اي خاص درباره‏ي وقف نيامده است ولي مي‏توان وقف را يکي از مصاديق بارز خير و عمل صالح دانست که مبني بر قرآن و تبعيت از پيامبر اکرم (صلّي الله عليه و آله) و ائمه معصومين(عليهم السلام) است، از اين رو موقوفات در جامعه‏ي اسلامي به صورت بسيار متنوعي ديده مي‏شود.[2] . وقف کتاب، به عنوان يک امر خير، در بردارنده اجر و پاداش اخروي است که براي امور خيريه مذهبي به کار مي‌رود. به اين ترتيب انجام اين کار به نام و براي سعادت اخروي شخص ديگري هم ممکن است.[3] . العش[4] معتقد است وقف تنها عنصر حقوقي و معمولي است که در تأسيس کتابخانه هاي عمومي عربي نقش اساسي داشته و خدمات مربوط به کتاب را در آن‌ها تداوم بخشيده است. در ادامه بحث به نمونه هاي از انگيزه هاي وقف کتاب اشاره مي‌کنيم. الناصر خليفه عبّاسي، ضمن چندين امر خير، پانصد جلد کتاب را در سال 615 ه. / 1218م. به ياد و براي آمرزش روح موليِ (بنده آزاد شده) خود، ابواليمن نجّاح بن عبدالله حبشي، نجم الدين، وقف کرد.[5] معمول چنين است که واقف از استفاده کنندگان از وقف، براي آمرزش روح خود، پاداشي معنوي نيز طلب کند. به عنوان مثال ابن البُزُري شرط کرده است که هر امانت گيرنده کتاب، يک بار سوره نخست قرآن و سه بار نيز سوره اخلاص را قرائت کرده و ثواب آن را نثار روح واقف و والدين او کند. امّا محمّدبن قيوام حنفي (متوفّي در حدود سال 838 ه / 1434م)، از استفاده کننده کتابهاي وقفي خود خواسته است که «براي واقف، والدين او و نيز براي همه مسلمانان [از خداوند] طلب بخشايش کند».[6] . امّا علاوه بر توسّل جستن به اين پاداش‌ها از سوي افراد متّقي و پرهيزکار، نفعي عيني‌تر نيز بر وقف کتاب‌ها مترتّب است و آن ماندگار شدن خاطره واقف و ماندن نامي نيک از اوست، به طوري که در بعضي شرايط، اعمال بد او را نيز جبران مي‌کند.[7] . وقف و صدقه جاري در اسلام آن قدر مهم است که اهل بيت عصمت و طهارت در اين جهت نيز اسوه ديگران بوده و هستند و رهنمود آن ذوات قدسي در اهتمام به وقف آن است که اين صدقه جاري را همتاي مصحف علمي و ولد صالح قرار داده و آن را در رديف ميراث ماندگار و فخر آور مي‏دانند.[8] .

انواع وقف کتاب

با توجه به مطالعات و جستجوهايي که در بسياري از متون وقفنامه هاي کتب به عمل آمده، وقف کتاب در جامعه اسلامي از ديرباز، به اعتبار استفاده کنندگان (موقوف عليهم) به انواع مختلف و اقسام گوناگوني تقسيم شده که تفصيل هر يک از آنها به شرح ذيل است:

وقف خاص

در اين نوع وقف واقفان بنا به انگيزه هاي خاص، کتاب‌ها و مجموعه‌هايي را که در طول زندگي گردآوري مي‌کردند بر خود يا اولاد يا افراد خانواده خود وقف مي‌کرده اند. گاهي هم آن‌ها را بر يک يا چند نفر از علما و فقها و طلّاب علوم ديني وقف مي‌نموده‌اند. به همين دليل اين نوع وقف را، وقف شخصي، وقف اولاد، وقف خانوادگي و اهلي نيز مي‌نامند.[1] .

وقف نيمه عمومي (شبه عام)

نوعي ديگر از وقف کتاب است که گستره بيشتري از وقف خاص داشته و از همان آغاز به دو شکل انجام مي‌گرفته است:

>وقف بر طبقه و گروهي خاص >وقف بر يک مکان خاص

وقف بر طبقه و گروهي خاص

گاهي واقفان به دليل احترامي که براي فقها، محدثان، طلّاب علوم ديني، پزشکان و يا پيروان و علماي مذهب خاصّي قائل بودند، کتابهاي خود را براي استفاده يکي از اين طبقات و گروه‌ها وقف مي‌کردند.[1] .

وقف بر يک مکان خاص

اين نوع وقف در تاريخ اسلام و در ميان مسلمانان رواج بسيار داشته و از اهمّيت فراواني برخوردار بوده است؛ چنان که مي‌بينيم واقفان، کتابهاي خود را وقف بر مساجد، مدارس، مشاهد مشرفه، خانقاه‌ها، رباط‌ها و آرامگاههاي خاصّي کرده‌اند. وقف بر اين مکان‌ها براي استفاده کنندگان مستقيم و غيرمستقيم از آن‌ها بوده است. در برخي از وقفنامه ها قيد شده که فقط افرادي که در آنجا هستند يا بر آنجا وارد مي‌شوند و يا گروه خاصّي مي‌توانند از آن کتاب‌ها استفاده کنند، امّا در اين نوع موقوفات نيز عملاً حد و مرزي وجود نداشته است.[1] .

>وقف کتاب بر مساجد >وقف کتاب بر مدارس >وقف کتاب بر مشاهد مشرفه >وقف کتاب بر اماکن مذهبي

وقف کتاب بر مساجد

مساجد در جهان اسلام نقش بسيار مهم و حساسي در پيشرفت علم و فرهنگ و تمدن اسلامي و تعليم و تربيت مسلمانان داشته‌اند از اين رو از همان آغاز، مسلمانان کوشيده‌اند که در کنار مسائل عبادي و نيايش به امر تعليم و تربيت و بازگويي احکام و دستورات اسلام و قرآن نيز اهميت قائل شوند و در هر يک از مساجد مهمّ صدر اسلام کتابخانه‌هايي نيز تأسيس کنند و اغراق نيست اگر گفته شود که نخستين موقوفه هاي کتاب در مساجد پي ريزي شد و مساجد بزرگ مکه، مدينه، دمشق، بغداد، قاهره، مرو، نيشابور، قرطبه، طليطله، زيتونه در تونس و ديگر جوامع اسلامي در شهرهاي مهم جهان اسلام هر يک براي خود کتابخانه هاي مهمي داشته‌اند و نمازگزاران و ديگر کساني که به اين مساجد رفت و آمد داشته‌اند و به ويژه علما، فقها و محدثان از آن‌ها استفاده مي‌کرده اند.[1] . تا قرن دوم هجري، فقها و علما، مصحف‌ها را نسخ و يا استنساخ يا رونويسي مي‌نمودند و براي تقرب به خداوند و نيز پيروي از خليفه سوم (عثمان) که چهار يا شش نسخه از مصاحف را نوشته و به شهرها مي‌فرستاد، آن‌ها را در مساجد قرار مي‌دادند. در کتب تاريخ آمده است که ابوعمر و شيباني، هشت مصحف را رونويسي کردند و آن‌ها را در مساجد کوفه قرار دادند. سيوطي نيز حکايت کرده که مفضل ضيي که در نحو، شعر، غريب و ايام الناس خبره بوده، مصحف‌ها را مي‌نوشته و آن‌ها را در مساجد قرار مي‌داده است. اين دو دانشمند بزرگ و فقهاي ديگر، مصاحف را به جهت کسب رضايت الهي به مساجد مي‌سپردند بدون اينکه از اين کار با الفاظي که بيانگر صيغه وقف باشد ياد کرده باشند. هنگامي که حرمت تأليف در قرن دوم آغاز شد و کتب تفسير، فقه، ادبيات، لغت و غيره تأليف يافتند پاره اي از دانشمندان، اين دست کتاب‌ها را به مانند مصاحف در مساجد قرار مي‌دادند تا دانش پژوهان از آن بهره مند شوند.[2] .

وقف کتاب بر مدارس

مدارس اسلامي به عنوان کانونهاي اصلي و آموزش و تربيت، پس از مساجد، در جهان اسلام از اعتبار و اهميّت فوق العاده اي برخوردار بوده‌اند، از اين رو مسلمانان در تأسيس و ساخت مدارس کوشش فراواني داشته‌اند و بسياري از اين مدارس شهرت فراواني در تاريخ کسب کرده‌اند.[1] . بنابر شواهد موجود، مدرسه بدون کتابخانه نبوده است. اما اين که کتاب‌هاي لازم از کجا تأمين مي‌شد، موضوع جالبي است که مستلزم توجه است. کسي که مدرسه اي را بنا مي‌کرد و سعي مي‌کرد حتي الامکان وسايل رفاه محصلين و حتي مدد معاشي براي آنان در نظر بگيرد، بي معني است اگر گمان کنيم هيچ کتابي براي مدرسه تهيه نکرده باشد. همچنين بسياري از افرادي که خود قادر به ساخت مدرسه نبودند کتاب‌هايي را بر مدارس موجود وقف مي‌کردند. منابع تاريخي نيز خبر مي‌دهند که گاه پادشاهان کتاب‌هايي را به کتابخانه مدرسه و يا اماکن زيارتي اختصاص مي‌دادند. در برخي از وقفنامه هاي مدارس، فهرستي از کتاب‌هاي وقف شده وجود دارد که بيشتر در ظهر آن يا در حاشيه وقف نامه نوشته شده است. تعدادي وقف نامه خاص کتاب نيز در دست است که جداي از وقفنامه هاي مدارس مي‌باشند و بيشتر شامل متني است که بر وقفيت کتاب دلالت دارد و در اول يا آخر کتاب‌هاي وقفي نوشته شده است. مواردي نيز از وقف بر استنساخ کتب در دست است که گاه شرايط استفاده از اين کتاب‌ها را نيز به تفصيل بيان کرده‌اند. دو نمونه جالب از اين اسناد به کوشش آقاي رضا مختاري در مجله ميراث جاويدان به چاپ رسيده است: يکي مربوط به وقف نامه کتاب‌هاي مدرسه چهارباغ اصفهان است و ديگري مربوط به کتاب‌هايي است که از محل درآمد حمام نقش جهان اصفهان استنساخ شده‌اند.[2] . همچنين برخي از واقفين مقداري از درآمد حاصل از موقوفات خود را به اين مهم اختصاص مي‌دادند. حاج محمد ابراهيم يوزباشي در وقف نامه خود ذکر کرده که آن چه از مصارف موقوفه باقي بماند، «کتب احاديث و تفاسير و علوم دينيه و قرآن مجيد و صحيفه کامله استکتاب نمايند» سپس براي نوع استفاده از اين کتاب‌ها نيز مقرراتي را وضع کرده است به اين ترتيب که کتاب‌هاي قرآن و صحيفه را به هر کسي که صلاحيت دارد هديه دهند و از او التماس کنند که براي واقف طلب آمرزش و دعاي خير کند. نکته قابل توجه در اين گونه وقف نامه‌ها آن است که تمامي اسناد موجود حاکي از وقف بر کتب مذهبي هستند. چرا که از اين راه واقف مي‌تواند اميدي به کسب ثواب اخروي داشته باشد. بايد اين نکته نيز گفته شود که استفاده از اين کتاب‌ها شرايط و ضوابط خاصي داشتند که بعضاً در وقفنامه هاي مربوطه آورده شده است. مسأله لزوم حفاظت از کتاب هم موردي بود که از نظر برخي واقفان پنهان نمانده است.[3] . همچنين در مدارس بزرگ که شخص خاصي به عنوان کتابدار مسؤوليت کتابخانه را برعهده داشت، حق الزحمه اي براي او در نظر گرفته مي‌شد که در برخي وقفنامه ها به آن اشاره شده است. به عنوان نمونه در وقف نامه مدرسه چهارباغ، شاه سلطان حسين قيد کرده است که به شخصي که متولي اين امر در نظر مي‌گيرند سالانه هفت تومان پرداخت شود. در آخر وقف نامه هاي کتاب نيز مانند ساير وقفنامه ها، خريد و فروش و رهن و بخشيدن آن را ممنوع کرده‌اند و تغيير دهنده وقف را گرفتار به لعنت الهي و نفرين معصومين کرده‌اند، که شايد اين، نوعي ضمانت اجرايي براي موقوفه را به دنبال داشت.[4] . وقف کتاب شايد رايج‌ترين نوع وقف در ميان مسلمانان بوده است. از وقفنامه هاي مربوط به آن، آگاهيهاي تاريخي بسياري حاصل مي‌شود، و نشر آن‌ها زواياي تاريخي بسياري را روشن خواهد کرد. از جمله اين وقفنامه ها، وقفنامه کتابهاي مدرسه چهارباغ اصفهان است که امروزه به مدرسه حضرت امام صادق عليه السلام تغيير نام يافته است. اين وقفنامه به سال 1120 ه.ق. پس از تکميل بناي مدرسه، انشا شده و واقف آن شاه سلطان حسين صفوي است.[5] . وقفنامه کتابهاي مدرسه چهارباغ در اصل بدين منظور انشا شده که روي هر يک از کتب وقفي آنجا نوشته شود. ولي متأسفانه همه يا اغلب آن کتاب‌ها از بين رفته است و عجالتاً نگارنده به ياد ندارد که کتابي از موقوفات مدرسه چهارباغ را ديده باشد. اين وقفنامه به طور مجزّا در چهار برگ نوشته شده و در کتابخانه مرحوم آيت الله مرعشي، قدّس سرّه الشريف، به شماره 9607 نگهداري مي‌شود و در فهرست آن کتابخانه[6] معرفي شده است.[7] .

وقف کتاب بر مشاهد مشرفه

يکي ديگر از مکانهايي که بسيار مورد توجه و علاقه مسلمانان بوده و کتاب‌ها و مجموعه هاي فراواني بر آن‌ها وقف شده، مشاهده مشرفه، آستانه هاي امامزادگان و آرامگاههاي بزرگان اسلام بوده است. که در ادامه مبحثي به آن اختصاص خواهد يافت.

وقف کتاب بر اماکن مذهبي

حسينيه‌ها، خانقاه‌ها، زاويه‌ها و رباط‌ها نيز داراي کتابخانه‌ها و مجموعه‌هايي بوده‌اند که از راه وقف به وجود آمده‌اند.[1] .

وقف عمومي

وقف عمومي کتاب چنان که از وقفنامه هاي مربوط به آن به دست مي‌آيد به دو شکل به اين شرح انجام مي‌گرفته است:

>وقف بر طالبان علم >وقف بر جميع مسلمانان

وقف بر طالبان علم

بيشتر وقفنامه هايي که عبارت «وقف لطلبه العلم» در آن مندرج است، ناظر بر اين نوع از وقف کتاب بوده و تمامي طالبان علم در هر سطح و پايه علمي را در نظر دارد. چون اين امکان وجود داشته که برخي از اين عبارت سوء استفاده کنند و آن را محدود به عده اي خاص و معيّن از اهل علم نمايند، برخي از واقفان براي رفع اين شبهه گفته‌اند: وقف بر هر طالب علمي است که جوياي دانش باشد.[1] .

وقف بر جميع مسلمانان

در اين نوع از وقف تنها قيدي که بر عموميت وقف خورده است مسلمان بودن است که البتّه در عمل دقيقاً اين قيد رعايت نمي‌شده و عموم مسلمانان و غير مسلمانان به ويژه اهل کتاب مي‌توانسته‌اند بدون امتياز از کتابهاي وقفي استفاده کنند. به اين معنا که هر شخصي که مايل و راغب به مطالعه بوده از آن کتابخانه‌ها و کتاب‌ها استفاده مي‌کرده است.[1] . همه انواع و اشکال وقف که پيش از اين به آن اشاره کرديم سرانجام به اين وقف منتهي مي‌شوند و عملاً به صورت وقف عام بر جميع مسلمانان در مي‌آيند.[2] .

نمونه‌هايي از وقف کتاب به انواع کتابخانه‌ها

>کتابخانه آستان قدس رضوي >آستانه حضرت معصومه >آستانه حضرت عبدالعظيم حسني >آستانه امام موسي بن جعفر >کتابخانه بقعه شيخ صفي الدين اردبيلي >کتابخانه مرکزي (ملي) تبريز

کتابخانه آستان قدس رضوي

کتابخانه آستان قدس رضوي از قديمي‌ترين و نفيس‌ترين کتابخانه هاي اسلامي است که تاريخ شکل گيري و تشکيل آن را مي‌توان به بعد از شهادت ثامن الحجج علي بن موسي الرضا (عليه السلام) نسبت داد آن زماني که شيعيان مخلص با عشق به اسلام و گرايش به اهل بيت (عليهم السلام) از اطراف و اکناف خراسان و ساير شهرها و بلاد اسلامي به سوي اين مرکز سرازير شدند و آن جا را مرکز مدنيت و کانون اسلام و علم و ادب گردانيدند. در اين ميان، زائرين و مومنان، گرانبهاترين اشياء و کتاب‌ها و قرآنهاي نفيس خود را وقف اين روضه منوره مي‌نمودند تا همگان از آن بهره مند گردند و ذخيره اي براي آخرت آن‌ها گردد. چنانچه اولين قرآن وقفي، در سال 327 ق. به وسيله «کشواد بن املاس» و بعد در سال 381 ق. به وسيله «بوعلي سيمجور» امير خراسان و در سال 393 ق توسط «ابن کثير» وزير ديوان عرض مسعود غزنوي و در سال 421 ق. توسط ابوعلي حسوله تقديم آستانه مبارکه گرديد. در سده نهم هجري، سال 861، در وقفنامه اي مرقوم در ظهر تفسير ابوالفتوح رازي، محفوظ در مخزن خطي کتابخانه چنين آمده است: «چون کتابخانه مبارکه رضويه داراي همه قسم کتاب بود ولي کتاب تفسيري که عامه مردم از آن بهره مند گردند، نداشت لذا من نسخه کتاب تفسير ابوالفتوح را به انضمام چند جلد کتاب ديگر وقف نموده به تاريخ سنه 961ق.» که نشان دهنده اين است که کتابخانه مقدسه رضوي در آن سال داير و مشغول ارائه خدمات به محققين و فعاليت فرهنگي بوده است. در دوره سلطنت ميرزا شاهرخ تيموري (807-850ق) که به مساجد و مدارس توجه بيشتري شد، کتابخانه آستانه اهميت بيشتري پيدا کرد. و بر تعداد مصاحف و کتابهاي مذهبي و علمي آن افزوده شد، عنوان دادن خزانه الکتب به کتابخانه رضوي در وقفنامه کتاب «غايه الوصول» علامه حلي دليل بر رونق کتابخانه در آن زمان بوده است. در سال 998 هجري قمري و اوايل سده 11، خراسان (مشهدالرضا) دچار انقلابات خونين و مبتلا به غائله اوزبکيه شد. کتابخانه حضرت به غارت برده شد و چون «خزف ريزه اي بي بها به يکديگر مي‌فروختند». اين رويداد تاريخي نيز ثابت مي‌دارد که کتابخانه مقدسه از کتابخانه هاي مهم بوده است. پس از اين تاراج و آمدن شاه عباس صفوي به خراسان در سال 1009ق. باقيمانده کتاب‌ها و مصاحف و آنچه از قرآن‌ها و کتابهاي نفيس و منحصر به فرد باقي مانده بود به صورت کتابخانه محفوظ داشتند و بعضي از کتابهاي به تاراج رفته را از هندوستان برگرداندند و قرآنهاي نفيس منسوب به ائمه اطهار (عليهم السلام) بر پوست آهو و با وقفنامه به خط شيخ بهايي از نتايج اين سفر و توجه و حمايت مذهبي صفويه از کتابخانه مبارکه مي‌باشد. در دوره افشاريه به خاطر جنگ و نبردهاي پي در پي، دفع افاغنه و لشکرکشي به هند و غيره تمام ثروت و اندوخته کشور صرف تهيه سلاحهاي جنگي مي‌شد و ديگر آن حمايت قبلي وجود نداشت اما باز هم تعداد زيادي کتاب در سال 1145 ق، به وسيله نادرشاه وقف کتابخانه مبارکه رضويه شد. در دوره قاجاريه سياست دوره صفويه دنبال شد و کتابخانه و روضه منوره رضويه مورد توجه و حمايت قرار گرفت. به ويژه در زمان نيابت توليت ميرزا موسي خان قائم مقام، رو به توسعه و گسترش بوده و کثيري از کتاب‌ها و قرآنهاي نفيس در اين عصر به کتابخانه وقف و اهداء شده است.[1] شايد بتوان گفت بيشترين کتاب و کتابخانه وقفي در تاريخ به ويژه تاريخ ايران باشد.

آستانه حضرت معصومه

آستانه حضرت معصومه(عليها السلام) دومين آستانه مهمي است که هميشه مورد عنايت شيعيان و علما بوده است و از برخي از وقفنامه هاي موجود در آن آستانه استنباط مي‌شود که در اين آستانه از قرن پنجم و ششم هجري کتابخانه اي وجود داشته است؛ از جمله در وقفنامه مورخ رمضان 594 هجري قمري که در داخل چهار مجلد از مصحف شريف ثبت شده و داراي صندوقچه اي نيز بوده است.[1] . در وقفنامه اي شاه عباس کبير، تعداد 110 جلد کتاب بر اين آستانه و بر مدرسه فيضيه قم، وقف کرده است که از آن مجموعه اکنون جز چند جلد چيزي باقي نيست. همچنين براساس وقفنامه مورخ يونت ئيل 1064 قمري، ميرمحمد هاشم گيلاني، 75 جلد کتاب بر آستانه مقدسه حضرت معصومه (عليها السلام) و بر مدرسه آستانه (فيضيه) وقف نموده است. اکنون سه نسخه از اين موقوفه باقي مانده است.[2] .

آستانه حضرت عبدالعظيم حسني

آستانه حضرت عبدالعظيم حسني در شهر ري نيز از ديرباز داراي کتابخانه اي بوده که تدريجاً به همت نيکوکاران و واقفان در آن گرد آمده است. چنان که آستانه شاه چراغ در شيراز و آستانه هاي ديگر امامزادگان در ايران و عراق داراي کتابخانه هاي موقوفه اي بوده‌اند و برخي از آن‌ها اکنون نيز از کتابخانه هاي معتبري برخوردار هستند و هزاران جلد کتاب موقوفه را در خود جاي داده‌اند.

آستانه امام موسي بن جعفر

آستانه امام موسي بن جعفر(عليه السلام) در کاظمين نيز از کتابخانه مهمّي بهره مند بوده و افراد بسياري از علما، فقها و دوستداران خاندان نبوت و امامت توجه بسياري به آن داشته‌اند و کتابهاي بسيار و قرآنهاي فراواني بر آن آستانه مقدسه وقف کرده‌اند، از جمله علي بن علي بن روزبهان ابوالمظفّر کاتب بغدادي وزير(متوفي به سال 601 ه.ق.) آثار بسياري به خط خود و مجموعه اي ارزنده از کتب را بر اين آستانه وقف نموده است.[1] .

کتابخانه بقعه شيخ صفي الدين اردبيلي

کتابخانه بقعه شيخ صفي الدّين اردبيلي را بايد يکي از کتابخانه هاي کهن ايران دانست که بخش مهمي از کتب و اسناد آن امروزه در دست ماست. آستانه شيخ صفي در زمان شاه عباس صفوي با اهداي تعداد زيادي کتابهاي فارسي و ديوان‌هاي اشعار، به کتابخانه اي بي نظير، و با اهداي مقادير طلا و نقره و مجموعه اي از جواهرات، اشياي زينتي و 1221 ظرف چيني، عملاً به موزه اي ارزشمند تبديل شد.[1] .

کتابخانه مرکزي (ملي) تبريز

کتابخانه تبريز به عنوان يکي از قديمي‌ترين کتابخانه هاي عصر حاضر کشور، به دنبال وقف مجموعه بي نظير کتابخانه شخصي دو تن از فرهيختگان خيّر تبريز به نامهاي حاج حسين و حاج محمد نخجواني به سال 1335ه.ش. تاسيس يافت.

نقش وقف در حفظ کتابهاي خطي

از محاسن بسيار خوب وقف اين است که حفظ و نگهداري منابع وقف شده تابع شرايط خاصي است و دست طمع کتابخانه‌ها و سازمانهاي ديگر و يا افرادي را که، گاها با تنظيم قوانين و يا اخذ دستور از مسئولين رده بالا نسبت به انتقال اين نفايس و کتابخانه هاي مورد نظر اقدام مي‌کنند، کوتاه مي‌نمايد.[1] . محاسن وقف باعث شده تا اشخاصي چند مانند علي اصغر حکمت، خانبابا مشار، کتب خطي خود را بر آستان قدس رضوي، سيد محمدصادق طباطبائي و جمال امامي بر مجلس شوراي ملي، سيد محمد مشکوه، خاندان امام جمعه کرماني، علي اصغر حکمت بر کتابخانه مرکزي دانشگاه، حاجي محمدآقا و حاجي حسين آقاي نخجواني بر کتابخانه ملي تبريز وقف کرده‌اند.[2] . [حتي] يک نوع از موقوفات درباره کتب اوقافي بوده است براي مصارف وصالي و مرمت آن‌ها. مضمون وقف نامه اي که در اين باره ديده‌ام و بر سنگ حک شده و بر ديوار حسينيه اي در عقدا (ميان نائين و يزد) نصب شده چنين است که: «وقف نموده سلاله السادات حاجي ميرزا حسن عقلائي سي کرت زمين با عده عقدا... و ده کرت آن را بر صحافي قرآن مسجد و...»[3] .

تاثير وقف بر اهدا کتاب

در تمدن اسلامي، وقف سنّتي رايج و پسنديده بوده و نمونه هاي بسياري از وقف کتاب به کتابخانه‌ها، مدارس، مساجد و جويندگان علم و دانش در متون، مورد اشاره قرار گرفته است. به جز وقف، هديه کتاب ميان دربار شاهان و شاهزادگان نيز مرسوم بوده است. به ويژه در سده هاي 9 و 10 ق. که توليد و استنساخ نسخه هاي نفيس و گران قيمت رونق داشت و کتاب به عنوان تحفه اي ارزشمند ميان دربارهاي مختلف رد و بدل مي‌شد. ماجراي هديه فرستادن نسخه اي از کليات عبدالرحمان جامي (817-890ق.) از جانب امير عليشيرنوايي (844-906 ق.) به دربار سلطان يعقوب آق قويونلو (884-920ق.) و اشتباه کمال الدين حسين ابيوردي (؟-920ق.) در بردن کتاب – که موجب برکناري وي گرديد- حکايت از اهميت اهداي کتاب در آن دوره دارد.[1] در کتابخانه هاي امروزي از اهداي کتاب، به منظور صرفه جويي در بودجه، استقبال مي‌شود و در برخي کتابخانه‌ها بخش قابل توجهي از منابع را هدايا تشکيل مي‌دهند. بيشتر کتابخانه‌ها داراي مجموعه هاي ويژه اي هستند که به نام اهداکننده آن نامگذاري مي‌شوند.[2] مروري برتاريخچه اهداي کتاب مشخص مي‌کند که اهدا کتاب بعد از رونق وقف کتاب شکل گرفته و متاثر از آن است.

تاثير وقف بر اهدا کتاب

در تمدن اسلامي، وقف سنّتي رايج و پسنديده بوده و نمونه هاي بسياري از وقف کتاب به کتابخانه‌ها، مدارس، مساجد و جويندگان علم و دانش در متون، مورد اشاره قرار گرفته است. به جز وقف، هديه کتاب ميان دربار شاهان و شاهزادگان نيز مرسوم بوده است. به ويژه در سده هاي 9 و 10 ق. که توليد و استنساخ نسخه هاي نفيس و گران قيمت رونق داشت و کتاب به عنوان تحفه اي ارزشمند ميان دربارهاي مختلف رد و بدل مي‌شد. ماجراي هديه فرستادن نسخه اي از کليات عبدالرحمان جامي (817-890ق.) از جانب امير عليشيرنوايي (844-906 ق.) به دربار سلطان يعقوب آق قويونلو (884-920ق.) و اشتباه کمال الدين حسين ابيوردي (؟-920ق.) در بردن کتاب – که موجب برکناري وي گرديد- حکايت از اهميت اهداي کتاب در آن دوره دارد.[1] در کتابخانه هاي امروزي از اهداي کتاب، به منظور صرفه جويي در بودجه، استقبال مي‌شود و در برخي کتابخانه‌ها بخش قابل توجهي از منابع را هدايا تشکيل مي‌دهند. بيشتر کتابخانه‌ها داراي مجموعه هاي ويژه اي هستند که به نام اهداکننده آن نامگذاري مي‌شوند.[2] مروري برتاريخچه اهداي کتاب مشخص مي‌کند که اهدا کتاب بعد از رونق وقف کتاب شکل گرفته و متاثر از آن است.

نتيجه گيري

وقف کتاب از همان صدر اسلام به عنوان يک عمل خير و سنت نيکو و در زمره باقيات الصالحات به شمار مي‌آمده که پاداش و اجر فراوان اخروي و شهرت و نام نيک و جاوداني را براي واقف به همراه داشته است. هر يک از پيروان اسلام اعم از علما، امراء و نيکوکاران و مومنين، به ويژه کتاب دوستان که به سرنوشت علمي و فرهنگي جامعه اسلامي علاقه داشتند، به اندازه توان خويش به اين سنت حسنه، يعني وقف کتاب اقدام مي‌نمودند و به خاطر رضاي پروردگار در راه حفظ آثار دانشمندان و رساندن آن به نسلهاي آينده از هيچ تلاشي مضايقه نمي‌کردند. علاوه بر اين که، اين کار در تاريخ اسلام، سهم عمده اي در پيدايش کتابخانه هاي گوناگون داشت، بيشتر کتابهاي خطي اسلامي موجود در کتابخانه هاي جهان، نتيجه همين عمل خداپسندانه بوده است.[1] درگذشته وقف بيشتر از زمان حال رايج بود. اعتقادات مذهبي و راهنمايي‌هاي لازم مردم را به اين کار تشويق مي‌کرد.[2] با لحاظ اين مسئله که اکثر نسخه هاي خطي در کتابخانه هاي شخصي علما، اساتيد و محققين مي‌باشد و اين‌ها نيز بر ارزش و جايگاه وقف در اسلام آگاه هستند و اعتقاد عميق و راسخي به مسائل و دستورات اسلام دارند، لذا مي‌توان در اين خصوص زمينه سازي کرده و با استفاده از رسانه هاي جمعي و نشرياتي که خود متولي است به احياي اين سنت حسنه اسلامي و تقويت آن همت گماشته و تمام توان و تلاش خويش را بکار گرفت.[3] .