وقف از نگاه اخلاق وعرفان: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
 
[[رضا بابایی]]
 
[[رضا بابایی]]
==چکيده==  
+
==چکیده==  
[[وقف]] بيش و پيش از آنکه خير و فايده‌اي براي ديگران داشته باشد، واقف را دگرگون و مستعد دريافت‌هاي معنوي مي‌ کند؛ زيرا جان او را از وابستگي مي‌رهاند و باران [[تزکيه]] و وارستگي را بر سر او جاري مي‌کند. همچنين، سرماية او را که به قيمت صرف عمر به‏ دست آورده است جاودانه مي‌کند و روح آزادگي را در او مي‌دمد. بدين رو [[وقف]] در کنار هزاران فايدة مادي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و علمي براي همة طبقات جامعه، آثار فراواني بر ميزان معنويت و زيست اخلاقي جامعه دارد. اين تأثير، مستقيم و از لحظة [[نيت]] واقف شروع مي‌شود و تا ظهور ثمرات عيني [[وقف]] ادامه دارد.  
+
[[وقف]] بیش و پیش از آنکه خیر و فایده‌ای برای دیگران داشته باشد، واقف را دگرگون و مستعد دریافت‌های معنوی می‌ کند؛ زیرا جان او را از وابستگی می‌رهاند و باران [[تزکیه]] و وارستگی را بر سر او جاری می‌کند. همچنین، سرمایه او را که به قیمت صرف عمر به‏ دست آورده است جاودانه می‌کند و روح آزادگی را در او می‌دمد. بدین رو [[وقف]] در کنار هزاران فایده مادی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و علمی برای همه طبقات جامعه، آثار فراوانی بر میزان معنویت و زیست اخلاقی جامعه دارد. این تأثیر، مستقیم و از لحظه [[نیت]] واقف شروع می‌شود و تا ظهور ثمرات عینی [[وقف]] ادامه دارد.  
  
''کليدواژه''   
+
''کلیدواژه''   
 
   
 
   
[[وقف]] و [[اخلاق]]، [[وقف]] و [[عرفان]]، فوائد معنوي [[وقف]].
+
[[وقف]] و [[اخلاق]]، [[وقف]] و [[عرفان]]، فوائد معنوی [[وقف]].
 
==مقدمه==  
 
==مقدمه==  
[[وقف]] چندين سو و جنبه دارد: از طرفي يکي از تکيه‌گا‌ه‌هاي اقتصاد ديني و از سرچشمه‌هاي زيست معنوي براي جامعة پويا و رو به پيشرفت است. از سوي ديگر، راهي براي حفظ اموال و سرمايه‌هاي جاري يا راکد است؛ زيرا [[وقف]]، سرماية واقف را زير چتر حمايت‌ الهي قرار مي‌دهد و انگيزه‌هاي بيشتري را براي حفظ و صيانت از او پديد مي‌آورد.
+
[[وقف]] چندین سو و جنبه دارد: از طرفی یکی از تکیه‌گا‌ه‌های اقتصاد دینی و از سرچشمه‌های زیست معنوی برای جامعه پویا و رو به پیشرفت است. از سوی دیگر، راهی برای حفظ اموال و سرمایه‌های جاری یا راکد است؛ زیرا [[وقف]]، سرمایه واقف را زیر چتر حمایت‌ الهی قرار می‌دهد و انگیزه‌های بیشتری را برای حفظ و صیانت از او پدید می‌آورد.
 
    
 
    
به تعبير ديگر، [[وقف]] راهي است براي تبديل سرماية شخصي به سرماية عمومي که بدين ترتيب، همة آحاد جامعة ديني ـ ضمن استفادة بهينة از آن ـ موظف به حفظ و حراست از آن مي‌شوند و اين فعاليت شکوهمند در ساختار «توليت» جامة عمل مي‌پوشد.   
+
به تعبیر دیگر، [[وقف]] راهی است برای تبدیل سرمایه شخصی به سرمایه عمومی که بدین ترتیب، همه آحاد جامعه دینی ـ ضمن استفاده بهینه از آن ـ موظف به حفظ و حراست از آن می‌شوند و این فعالیت شکوهمند در ساختار «تولیت» جامه عمل می‌پوشد.   
  
نگاه تاريخي و پديدارشناختي به [[وقف]] نظرگاه ديگري است که برخي از [[وقف‌]] پژوهان را جذب خود کرده است و از اين رهگذر، آثار گرانقدري پديد آورده‌اند. در اين نگاه، ترازوي تاريخ خبر از گوهري سنگين و ارزنده به نام [[وقف]] مي‌دهد که منشأ بسياري از تحولات فرهنگي و شکل گيري ساختارهاي سرنوشت‌ساز است.  
+
نگاه تاریخی و پدیدارشناختی به [[وقف]] نظرگاه دیگری است که برخی از [[وقف‌]] پژوهان را جذب خود کرده است و از این رهگذر، آثار گرانقدری پدید آورده‌اند. در این نگاه، ترازوی تاریخ خبر از گوهری سنگین و ارزنده به نام [[وقف]] می‌دهد که منشأ بسیاری از تحولات فرهنگی و شکل گیری ساختارهای سرنوشت‌ساز است.  
  
نگاه ها و پنجره هاي ديگري نيز براي [[وقف‌]]شناسي وجود دارد که بيش ‌و کم [[مطمح]] نظر محققان و [[وقف‌]]پژوهان بوده است. نوشتار حاضر مي‌کوشد [[وقف]] را از منظر اخلاقي بنگرد و پيامدهاي روحي و معنوي آن را بازگويد. اين منظر نيز هماره پيش ديد جامعة ديني و مسلمانان بوده است و اين نوشتار، معرفي زاوية نو يا بديعي را بر ذمّه ندارد، اما نگارنده معتقد است که به اندازة اهميت اين منظر و به قدر اهتمام [[قرآن]] و روايات بر اين دامنه، از اين پنجرة دلگشا به [[وقف]] نگاه نشده است، بلکه بيشترْ امواج بيروني [[وقف]]، نظرها را به خود جلب کرده است. به سخن ديگر، [[وقف]]، دو گونه موج پديد مي‌آورد:  
+
نگاه ها و پنجره های دیگری نیز برای [[وقف‌]]شناسی وجود دارد که بیش ‌و کم [[مطمح]] نظر محققان و [[وقف‌]]پژوهان بوده است. نوشتار حاضر می‌کوشد [[وقف]] را از منظر اخلاقی بنگرد و پیامدهای روحی و معنوی آن را بازگوید. این منظر نیز هماره پیش دید جامعه دینی و مسلمانان بوده است و این نوشتار، معرفی زاویه نو یا بدیعی را بر ذمّه ندارد، اما نگارنده معتقد است که به اندازه اهمیت این منظر و به قدر اهتمام [[قرآن]] و روایات بر این دامنه، از این پنجره دلگشا به [[وقف]] نگاه نشده است، بلکه بیشترْ امواج بیرونی [[وقف]]، نظرها را به خود جلب کرده است. به سخن دیگر، [[وقف]]، دو گونه موج پدید می‌آورد:  
  
يک. امواج طولي يا بيروني؛
+
یک. امواج طولی یا بیرونی؛
  
دو. امواج عمقي يا دروني.  
+
دو. امواج عمقی یا درونی.  
  
نوشتار حاضر مدعي است که آثار اخلاقي و معنوي [[وقف]] براي واقف و هم‌زيستان او بسيار ارزنده‌تر از پيامدهاي اقتصادي يا اجتماعي آن است؛ اگر چه کمتر به چشم مي‌آيد و کمتر از آن سخن مي‌رود. آنچه در پي مي‌آيد، بررسي زيرساخت‌هاي اخلاقي وقف بر پاية آموزه‌هاي قرآني و روايي است. همچنين به مدد عقلانيت ديني و تجربه‌هاي بشري مي‌توان بسياري از فوايد معنوي و اخلاقي وقف را شناسايي و ثبت کرد که در اين نوشتار پاره‌اي از آنها يادآوري و بررسي مي‌شود. دعوي نگارنده آن است که وقف بيش از آثار بيروني و فوايد اقتصادي براي جامعه، آثار دروني و اخلاقي براي واقف و همرهان او دارد و آنان را چنان برمي‌کشد که شايد سخت‌ترين رياضت‌ها و طولاني‌ترين عبادت‌ها چنين اثري نداشته باشند.  
+
نوشتار حاضر مدعی است که آثار اخلاقی و معنوی [[وقف]] برای واقف و هم‌زیستان او بسیار ارزنده‌تر از پیامدهای اقتصادی یا اجتماعی آن است؛ اگر چه کمتر به چشم می‌آید و کمتر از آن سخن می‌رود. آنچه در پی می‌آید، بررسی زیرساخت‌های اخلاقی وقف بر پایه آموزه‌های قرآنی و روایی است. همچنین به مدد عقلانیت دینی و تجربه‌های بشری می‌توان بسیاری از فواید معنوی و اخلاقی وقف را شناسایی و ثبت کرد که در این نوشتار پاره‌ای از آنها یادآوری و بررسی می‌شود. دعوی نگارنده آن است که وقف بیش از آثار بیرونی و فواید اقتصادی برای جامعه، آثار درونی و اخلاقی برای واقف و همرهان او دارد و آنان را چنان برمی‌کشد که شاید سخت‌ترین ریاضت‌ها و طولانی‌ترین عبادت‌ها چنین اثری نداشته باشند.  
  
نيز جاي يادآوري است که [[وقف]] از منظر [[اخلاق]] و [[عرفان]]، ما را با يکي از زيباترين رفتارهاي [[انسان]]ي در مبارزه با رذايل اخلاقي آشنا مي‌کند. اين منظر مي‌آموزد که بيشترين سود و فايدة [[وقف]] نصيب [[واقف]] مي‌شود؛ زيرا مال او را تطهير و جان او را شايستة لقا مي‌کند.  
+
نیز جای یادآوری است که [[وقف]] از منظر [[اخلاق]] و [[عرفان]]، ما را با یکی از زیباترین رفتارهای [[انسان]]ی در مبارزه با رذایل اخلاقی آشنا می‌کند. این منظر می‌آموزد که بیشترین سود و فایده [[وقف]] نصیب [[واقف]] می‌شود؛ زیرا مال او را تطهیر و جان او را شایسته لقا می‌کند.  
  
[[اميد]] است که جستار حاضر قطره‌اي زلال بر درياي معنويت‌گرايي و اخلاق‌محوري مسلمانان بيفزايد؛ بعون الله تعالي.
+
[[امید]] است که جستار حاضر قطره‌ای زلال بر دریای معنویت‌گرایی و اخلاق‌محوری مسلمانان بیفزاید؛ بعون الله تعالی.
==افق وقف در منازل عرفاني==  
+
==افق وقف در منازل عرفانی==  
[[وقف]] در مقامات و حالات عرفاني «فتح» محسوب مي‌شود؛ يعني «گشايش مقام قلب و ظهور صفاي دل»  
+
[[وقف]] در مقامات و حالات عرفانی «فتح» محسوب می‌شود؛ یعنی «گشایش مقام قلب و ظهور صفای دل»  
 
<ref>
 
<ref>
 
ر.ک:سجادی، فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ذیل مدخل وقف .  
 
ر.ک:سجادی، فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ذیل مدخل وقف .  
 
</ref>
 
</ref>
؛ زيرا مال، موجد قبض است و رهايي از آن، منشأ فتح و سبک‌ بالي [[روح]]. نزد عارفان، «نعمت، آن نعمت بود که به منعم دليل بود»  
+
؛ زیرا مال، موجد قبض است و رهایی از آن، منشأ فتح و سبک‌ بالی [[روح]]. نزد عارفان، «نعمت، آن نعمت بود که به منعم دلیل بود»  
 
<ref>
 
<ref>
 
هجویری، کشف المحجوب، ص221 .  
 
هجویری، کشف المحجوب، ص221 .  
 
</ref>
 
</ref>
  
آنان واقف را وسيله‌اي براي بسط نعم الهي مي‌دانستند و [[وقف]] را راهي براي تقرب به الله مي‌ديدند. نزد عارفان شکر نعمت از نفس نعمت بهتر و ارزنده‌‌تر است؛ زيرا نعمت، کسي را به خود نزديک نمي‌کند؛ اما شکر آن، موجب تقرب است:  
+
آنان واقف را وسیله‌ای برای بسط نعم الهی می‌دانستند و [[وقف]] را راهی برای تقرب به الله می‌دیدند. نزد عارفان شکر نعمت از نفس نعمت بهتر و ارزنده‌‌تر است؛ زیرا نعمت، کسی را به خود نزدیک نمی‌کند؛ اما شکر آن، موجب تقرب است:  
 
   
 
   
شکرْ جانِ نعمت و نعمتْ چو پوست / زان‏که شکر آرد تو را تا کوي دوست  
+
شکرْ جانِ نعمت و نعمتْ چو پوست / زان‏که شکر آرد تو را تا کوی دوست  
 
<ref>
 
<ref>
 
مولوی، مثنوی .  
 
مولوی، مثنوی .  
 
</ref>
 
</ref>
  
همين مقام و اثر را [[وقف]] نيز دارد؛ زيرا [[وقف]] نيز مانند [[شکر]]، تقرب‌زا و قرب‌آفرين است؛ بر خلاف نفس نعمت که [[خداوند]] آن را از دوست و دشمن خود دريغ نکرده و داشتن آن را مقام معنوي قرار نداده است:  
+
همین مقام و اثر را [[وقف]] نیز دارد؛ زیرا [[وقف]] نیز مانند [[شکر]]، تقرب‌زا و قرب‌آفرین است؛ بر خلاف نفس نعمت که [[خداوند]] آن را از دوست و دشمن خود دریغ نکرده و داشتن آن را مقام معنوی قرار نداده است:  
 
   
 
   
اي کريمي که از خزانة غيب / گبر و ترسا وظيفه‌خور داري
+
ای کریمی که از خزانه غیب / گبر و ترسا وظیفه‌خور داری
 
   
 
   
دوستان را کجا کني محروم / تو که با دشمنان نظر داري؟!  
+
دوستان را کجا کنی محروم / تو که با دشمنان نظر داری؟!  
 
<ref>
 
<ref>
 
سعدی، گلستان، دیپاچه، ص1.  
 
سعدی، گلستان، دیپاچه، ص1.  
 
</ref>  
 
</ref>  
  
[[خداوند]] بزرگ چنان است که «باران رحمت بي‌حسابش همه را رسيده وخوان نعمت بي‌دريغش همه جا کشيده. پردة ناموس بندگان را به گناه فاحش ندرد و وظيفة روزي‌خواران را به‌خطاي منکر نبرد»  
+
[[خداوند]] بزرگ چنان است که «باران رحمت بی‌حسابش همه را رسیده وخوان نعمت بی‌دریغش همه جا کشیده. پرده ناموس بندگان را به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزی‌خواران را به‌خطای منکر نبرد»  
 
<ref>
 
<ref>
 
همان.  
 
همان.  
 
</ref>
 
</ref>
[[خدا]]يي که نعمتش را از هيچ جنبده‌اي دريغ ندارد و مرغ هوا و ماهي دريا را نصيب مي‌رساند، براي نعمت‌هاي بي‌کرانش روح و جاني قرار داده و آن را فقط نصيب شاکران و منفقان کرده است. نعمت نشان رحمانيت خدا است، اما توفيق شکر و انفاق، ظهور اسم رحيم او است. وقف، مانند شکر، نعمت را روحمند و موجب تقرب مي‌کند.  
+
[[خدا]]یی که نعمتش را از هیچ جنبده‌ای دریغ ندارد و مرغ هوا و ماهی دریا را نصیب می‌رساند، برای نعمت‌های بی‌کرانش روح و جانی قرار داده و آن را فقط نصیب شاکران و منفقان کرده است. نعمت نشان رحمانیت خدا است، اما توفیق شکر و انفاق، ظهور اسم رحیم او است. وقف، مانند شکر، نعمت را روحمند و موجب تقرب می‌کند.  
  
عارفان، [[وقف]] را فقط از آن رو که راهگشا و دستگير بندگان [[خدا]]ست گرامي نمي‌داشتند، بلکه آن را بها و بهانه‌اي براي نزديکي بيشتر به مقام قرب نيز مي‌دانستند؛ و از همين رو استفاده از موقوفات را به شرايط بسياري موقوف مي‌کردند تا راه خير باز ماند و انگيزة خير افزون گردد. [[شيخ شهاب الدين سهروردي]]، صاحب عوارف، پس از ذکر نکاتي‌ چند دربارة [[وقف]]، شرايط آن را مي‌شمارد و از جمله مي‌گويد:
+
عارفان، [[وقف]] را فقط از آن رو که راهگشا و دستگیر بندگان [[خدا]]ست گرامی نمی‌داشتند، بلکه آن را بها و بهانه‌ای برای نزدیکی بیشتر به مقام قرب نیز می‌دانستند؛ و از همین رو استفاده از موقوفات را به شرایط بسیاری موقوف می‌کردند تا راه خیر باز ماند و انگیزه خیر افزون گردد. [[شیخ شهاب الدین سهروردی]]، صاحب عوارف، پس از ذکر نکاتی‌ چند درباره [[وقف]]، شرایط آن را می‌شمارد و از جمله می‌گوید:
 
    
 
    
و شرط آن است که آن کس که در خانقاه ساکن باشد، اگر روزگار به طاعات و عبادات به‌سر تواند برد، شايد که از محصول موقوفات خانقاه چيزي تناول کند به سبب طعام و لباس، اما اگر به کاهلي و بطالت مشغول باشد، جايز نباشد از مال خانقاه چيزي بدو دادن   
+
و شرط آن است که آن کس که در خانقاه ساکن باشد، اگر روزگار به طاعات و عبادات به‌سر تواند برد، شاید که از محصول موقوفات خانقاه چیزی تناول کند به سبب طعام و لباس، اما اگر به کاهلی و بطالت مشغول باشد، جایز نباشد از مال خانقاه چیزی بدو دادن   
 
<ref>
 
<ref>
 
عوارف المعارف، ص56 .  
 
عوارف المعارف، ص56 .  
 
</ref>
 
</ref>
بنابراين عارفان به دو انگيزه [[وقف]] را دوست مي‌داشتند:   
+
بنابراین عارفان به دو انگیزه [[وقف]] را دوست می‌داشتند:   
  
نخست به دليل تأثير آن بر قطع علايق مادي و تمهيد وارستگي؛ و دوم به انگيزة خدمت به خلق که آن را از عبادت خالق جا نمي‌دانستند. [[سعدي]] که خود از پروردگان نظاميه‌ها
+
نخست به دلیل تأثیر آن بر قطع علایق مادی و تمهید وارستگی؛ و دوم به انگیزه خدمت به خلق که آن را از عبادت خالق جا نمی‌دانستند. [[سعدی]] که خود از پروردگان نظامیه‌ها
 
<ref>
 
<ref>
مدارس علمیة شافعی در قرن های پنجم به بعد که مهم ترین منبع مالی آنها موقوفات بود.  
+
مدارس علمیه شافعی در قرن های پنجم به بعد که مهم ترین منبع مالی آنها موقوفات بود.  
 
</ref>
 
</ref>
بود و نيک مي‌دانست که [[وقف]] چه نقش مهمي در تأسيس مراکز علمي و عرفاني دارد، مي‌گفت:  
+
بود و نیک می‌دانست که [[وقف]] چه نقش مهمی در تأسیس مراکز علمی و عرفانی دارد، می‌گفت:  
 
   
 
   
عبادت به جز خدمت خلق نيست / به تسبيح و سجاده و دلق نيست  
+
عبادت به جز خدمت خلق نیست / به تسبیح و سجاده و دلق نیست  
 
<ref>
 
<ref>
 
بوستان .  
 
بوستان .  
 
</ref>  
 
</ref>  
  
اين نگره که خدمت به مؤمنان تعميق [[ايمان]] و توسعة جان آدمي است، آنان را به [[وقف]] اموال خود مي‌خواند؛ چنان‌که در شرح حال بسياري از آنان، مانند شيخ عبدالوحد سياري )قرن چهارم هـ» آمده است که سرا و کاشانة خود را [[وقف]] کرد   
+
این نگره که خدمت به مؤمنان تعمیق [[ایمان]] و توسعه جان آدمی است، آنان را به [[وقف]] اموال خود می‌خواند؛ چنان‌که در شرح حال بسیاری از آنان، مانند شیخ عبدالوحد سیاری )قرن چهارم هـ» آمده است که سرا و کاشانه خود را [[وقف]] کرد   
 
<ref>
 
<ref>
 
جامی، نفحات الانس، ص146 .
 
جامی، نفحات الانس، ص146 .
 
</ref>   
 
</ref>   
  
برخي از آنان علاوه بر خانه‌هاي خويش، حاصل دست‌رنج خود را نيز [[وقف]] سالکان مي‌کردند و گاه مريدان را نيز به [[وقف]] دارايي‌هاي خويش توصيه مي‌ فرمودند  
+
برخی از آنان علاوه بر خانه‌های خویش، حاصل دست‌رنج خود را نیز [[وقف]] سالکان می‌کردند و گاه مریدان را نیز به [[وقف]] دارایی‌های خویش توصیه می‌ فرمودند  
 
<ref>
 
<ref>
 
اوراد الاحباب، ص35، مقدمه .  
 
اوراد الاحباب، ص35، مقدمه .  
 
</ref>
 
</ref>
[[وقف]] از منظر خدمت به خلق تلائم بسياري با ماهيت عرفان و تصوف دارد؛ زيرا آنان راه خود را «مقدم داشتن ديگران بر خود» تعريف مي‌کردند و آن را «[[ايثار]]» مي‌ناميدند. منزل [[ايثار]] که از منازل سايرين و از مقامات عارفان است، مقتضي تقدم ديگران بر خود است. اين تقدم هنگامي عينيت مي‌يابد که سالک خانة خود را سراي همراهان کند و مال خود را سرماية ياران. [[ابن بطوطه]]، در سفرنامة مشهورش، ضمن شرح سفر خود به [[بخارا]] و اقامت در [[خانقاه]] مي‌گويد: «سيف الدين باخرزي، از بزرگان اوليا بود و خانقاهي که منزل ما در آن بود به او منسوب است. اين خانقاه بزرگ اوقاف بسيار دارد که به مصرف اطعام مسافرين مي‌رسد»
+
[[وقف]] از منظر خدمت به خلق تلائم بسیاری با ماهیت عرفان و تصوف دارد؛ زیرا آنان راه خود را «مقدم داشتن دیگران بر خود» تعریف می‌کردند و آن را «[[ایثار]]» می‌نامیدند. منزل [[ایثار]] که از منازل سایرین و از مقامات عارفان است، مقتضی تقدم دیگران بر خود است. این تقدم هنگامی عینیت می‌یابد که سالک خانه خود را سرای همراهان کند و مال خود را سرمایه یاران. [[ابن بطوطه]]، در سفرنامه مشهورش، ضمن شرح سفر خود به [[بخارا]] و اقامت در [[خانقاه]] می‌گوید: «سیف الدین باخرزی، از بزرگان اولیا بود و خانقاهی که منزل ما در آن بود به او منسوب است. این خانقاه بزرگ اوقاف بسیار دارد که به مصرف اطعام مسافرین می‌رسد»
 
<ref>
 
<ref>
 
ابن بطوطه، سفرنامه، ج1، ص416.  
 
ابن بطوطه، سفرنامه، ج1، ص416.  
 
</ref>
 
</ref>
  
شهاب الدين سهروردي نيز مي‌نويسد: «اين طايفه، اختيار [[خانقاه]] از بهر اين سبب کردند تا مسافران و غريبان که در شهرها روند و آشنايي و قرابتي ندارند به نزديک ايشان مقيم شوند تا از رنج راه و غناي سفر بياسايند»
+
شهاب الدین سهروردی نیز می‌نویسد: «این طایفه، اختیار [[خانقاه]] از بهر این سبب کردند تا مسافران و غریبان که در شهرها روند و آشنایی و قرابتی ندارند به نزدیک ایشان مقیم شوند تا از رنج راه و غنای سفر بیاسایند»
 
<ref>
 
<ref>
 
عوارف المعارف، ص50.  
 
عوارف المعارف، ص50.  
 
</ref>
 
</ref>
  
پيوند سنت [[وقف]] با حوزة عرفان و تصوف اسلامي، با تخصيص موقوفات به رباط‌ها آغاز شد و قرن‌ها دوام يافت. [[وقف]]، عمده‌ترين پشتوانة اقتصادي براي مراکز عبادي و رياضت‌خانه‌ها بود. حتي تنوع و گسترش موقوفات اين امکان را فراهم ‌ساخت که خانقاه‌ها و تکيه‌ها و زاويه‌هاي آبرومند و ماندگار ساخته شود و گروه‌‌هايي از اهل دل، ساعاتي از روز و شب خود را در کمال آسودگي در آنها بگذرانند. نقش مراکز تصوف اسلامي در گسترش و ارائة خدمات علمي و فرهنگي به اهل دانش قابل انکار نيست و بدين رو [[وقف]] که پشتوانة مادي و معنوي اين مراکز بود، تأثير بسيار مهمي بر روند توسعة علمي و فرهنگي ممالک اسلامي داشت  
+
پیوند سنت [[وقف]] با حوزه عرفان و تصوف اسلامی، با تخصیص موقوفات به رباط‌ها آغاز شد و قرن‌ها دوام یافت. [[وقف]]، عمده‌ترین پشتوانه اقتصادی برای مراکز عبادی و ریاضت‌خانه‌ها بود. حتی تنوع و گسترش موقوفات این امکان را فراهم ‌ساخت که خانقاه‌ها و تکیه‌ها و زاویه‌های آبرومند و ماندگار ساخته شود و گروه‌‌هایی از اهل دل، ساعاتی از روز و شب خود را در کمال آسودگی در آنها بگذرانند. نقش مراکز تصوف اسلامی در گسترش و ارائه خدمات علمی و فرهنگی به اهل دانش قابل انکار نیست و بدین رو [[وقف]] که پشتوانه مادی و معنوی این مراکز بود، تأثیر بسیار مهمی بر روند توسعه علمی و فرهنگی ممالک اسلامی داشت  
 
<ref>
 
<ref>
 
ر.ک: ابو سعید احمد بن سلمان، مقدمه ای برفرهنگ وقف، انتشارات سازمان اوقاف، ص135 .  
 
ر.ک: ابو سعید احمد بن سلمان، مقدمه ای برفرهنگ وقف، انتشارات سازمان اوقاف، ص135 .  
 
</ref>
 
</ref>
  
حملة مغول به [[ايران]] در قرن هفتم هجري قمري نگراني از وضعيت موجود را گسترش داد و چنان وضعي به وجود آورد که بيم زوال تمدن اسلامي مي‌رفت. شايد يکي از عوامل مهم و کم‌نظير در بازسازي کشور و بازپروري روحية مردمان، سنت [[وقف]] بود. تاريخ‌ پژوهان، تصوف اسلامي و مراکز ديني آن را که همگي از حسنات وقف بودند عاملي مهم در بازگشت اميد به مردم مي‌دانند. وقف در دوره‌اي از حيات تمدن اسلامي نقش مُحيي را بر عهده گرفت و به‌حتم وام گراني بر ذمة فرهنگ و تمدن ديني دارد. وقف ابتدا به مراکز علمي و عبادي مانند خانقا‌ه‌ها و بناهاي شبيه به آنها رونق داد و سپس حسينيه‌ها و تکاياي مذهبي را مدد رساند و احداث يا احياي آنها را بر عهده گرفت. همزمان خدمات عمومي را رايگان يا ارزان کرد و چرخة زندگي را به حرکت درآورد. بدين رو وقف در تيره‌ترين دوران تاريخ اين سرزمين، همچون نشانة اميد و حيات و پرچم عزم و نشاط حضور داشت و راه ‌گشود. اين نقش والا و ماندگار همچنان بر دوش وقف سنگيني مي‌کند و بر متوليان و مؤمنان است که اين راه مقدس را لايروبي کنند و بستر جامعه را براي جريان آن هموار سازند.
+
حمله مغول به [[ایران]] در قرن هفتم هجری قمری نگرانی از وضعیت موجود را گسترش داد و چنان وضعی به وجود آورد که بیم زوال تمدن اسلامی می‌رفت. شاید یکی از عوامل مهم و کم‌نظیر در بازسازی کشور و بازپروری روحیه مردمان، سنت [[وقف]] بود. تاریخ‌ پژوهان، تصوف اسلامی و مراکز دینی آن را که همگی از حسنات وقف بودند عاملی مهم در بازگشت امید به مردم می‌دانند. وقف در دوره‌ای از حیات تمدن اسلامی نقش مُحیی را بر عهده گرفت و به‌حتم وام گرانی بر ذمه فرهنگ و تمدن دینی دارد. وقف ابتدا به مراکز علمی و عبادی مانند خانقا‌ه‌ها و بناهای شبیه به آنها رونق داد و سپس حسینیه‌ها و تکایای مذهبی را مدد رساند و احداث یا احیای آنها را بر عهده گرفت. همزمان خدمات عمومی را رایگان یا ارزان کرد و چرخه زندگی را به حرکت درآورد. بدین رو وقف در تیره‌ترین دوران تاریخ این سرزمین، همچون نشانه امید و حیات و پرچم عزم و نشاط حضور داشت و راه ‌گشود. این نقش والا و ماندگار همچنان بر دوش وقف سنگینی می‌کند و بر متولیان و مؤمنان است که این راه مقدس را لایروبی کنند و بستر جامعه را برای جریان آن هموار سازند.
==بهاي عمر==  
+
==بهای عمر==  
مال به قيمت اتلاف عمر حاصل مي‌‌‌آيد؛ و آنچه با چنين قيمت گزاف و هنگفتي فراهم مي‌شود، شايسته است که جاودانه گردد؛ و براي جاودانگي مال راهي بهتر از [[وقف]] و [[انفاق]])باقيات صالحات» وجود ندارد. اين حقيقت را [[قرآن]] به زبان‌ها و بيان‌هاي مختلف گفته است و گزارش مختصري از آن به اين شرح است:  
+
مال به قیمت اتلاف عمر حاصل می‌‌‌آید؛ و آنچه با چنین قیمت گزاف و هنگفتی فراهم می‌شود، شایسته است که جاودانه گردد؛ و برای جاودانگی مال راهی بهتر از [[وقف]] و [[انفاق]])باقیات صالحات» وجود ندارد. این حقیقت را [[قرآن]] به زبان‌ها و بیان‌های مختلف گفته است و گزارش مختصری از آن به این شرح است:  
  
قرآن کريم، محبان مال را سرزنش مي‌کند و عاقبت آنان را پشيماني مي‌داند: «وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً جَمّاً»؛  
+
قرآن کریم، محبان مال را سرزنش می‌کند و عاقبت آنان را پشیمانی می‌داند: «وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً جَمّاً»؛  
 
<ref>
 
<ref>
سورة فجر، آیة 20 .  
+
سوره فجر، آیه 20 .  
 
</ref>
 
</ref>
  
و مال را دوست مي‌داريد دوست‌داشتني بسيار.  
+
و مال را دوست می‌دارید دوست‌داشتنی بسیار.  
  
[[حب]] مال، چه عوارض و آثاري دارد که خداوند متعال در چندين آية [[قرآن]] آن را شماتت مي‌کند و ناسزاوار مي‌شمارد؟
+
[[حب]] مال، چه عوارض و آثاری دارد که خداوند متعال در چندین آیه [[قرآن]] آن را شماتت می‌کند و ناسزاوار می‌شمارد؟
  
مال و دارايي، به قيمت صرف عمر به دست مي‌آيد. بنابراين وقتي عمر خود را صرف ثروت‌اندوزي و سرمايه‌داري مي‌کنيم، با قيمتي گزاف حاصلي ‌اندک به کف آورده‌ايم. به سخن ديگر، ما ارزشمندترين و مقدس‌ترين دارايي خود را مي‌‌دهيم تا ثروت و سرمايه به دست آوريم. آيا در اين معامله، تصور سود وجود دارد؟ به قول حافظ:  
+
مال و دارایی، به قیمت صرف عمر به دست می‌آید. بنابراین وقتی عمر خود را صرف ثروت‌اندوزی و سرمایه‌داری می‌کنیم، با قیمتی گزاف حاصلی ‌اندک به کف آورده‌ایم. به سخن دیگر، ما ارزشمندترین و مقدس‌ترین دارایی خود را می‌‌دهیم تا ثروت و سرمایه به دست آوریم. آیا در این معامله، تصور سود وجود دارد؟ به قول حافظ:  
 
   
 
   
صرف شد عمر گران‌مايه به معشوقه و مي / تا از آنم چه به پيش آيد، از اينم چه شود  
+
صرف شد عمر گران‌مایه به معشوقه و می / تا از آنم چه به پیش آید، از اینم چه شود  
 
   
 
   
فزون‌خواهي و تکاثر مال زيان‌هاي ديگري نيز دارد که شايد کمترين آنها اتلاف عمر باشد. به عبارت ديگر، آنکه عمر خود را مي‌دهد تا درهم و دينار بيندوزد، کمترين زياني که مي‌کند هدر دادن عمر و ثانيه‌هاي ارزشمند آن است. زيان بزرگ‌تر، راه دادن فساد و تباهي به خانة روح و [[ايمان]] است. در روايات فراواني حب مال و ثروت‌اندوزي مفرِط، دشمن [[ايمان]] و [[آخرت]] [[انسان]] شمرده شده که به معناي تباهي ابدي و سياهي جان است. از امام علي )عليه السلام» نقل است: «المالُ وَبالٌ عَلي صاحِبِه إلّا ما قُدِّم»؛  
+
فزون‌خواهی و تکاثر مال زیان‌های دیگری نیز دارد که شاید کمترین آنها اتلاف عمر باشد. به عبارت دیگر، آنکه عمر خود را می‌دهد تا درهم و دینار بیندوزد، کمترین زیانی که می‌کند هدر دادن عمر و ثانیه‌های ارزشمند آن است. زیان بزرگ‌تر، راه دادن فساد و تباهی به خانه روح و [[ایمان]] است. در روایات فراوانی حب مال و ثروت‌اندوزی مفرِط، دشمن [[ایمان]] و [[آخرت]] [[انسان]] شمرده شده که به معنای تباهی ابدی و سیاهی جان است. از امام علی )علیه السلام» نقل است: «المالُ وَبالٌ عَلی صاحِبِه إلّا ما قُدِّم»؛  
 
<ref>
 
<ref>
 
عیون الحکم والمواعظ، ح1493 .  
 
عیون الحکم والمواعظ، ح1493 .  
 
</ref>
 
</ref>
  
مال وبالي بر گردن صاحب آن است؛ مگر آنچه پيش فرستاده شود.   
+
مال وبالی بر گردن صاحب آن است؛ مگر آنچه پیش فرستاده شود.   
  
امام )عليه السلام» مال را تباهي آينده دانسته، مي‌فرمايد: آنچه امروز را تباه مي‌کند، آينده را هم سياه مي‌کند.  
+
امام )علیه السلام» مال را تباهی آینده دانسته، می‌فرماید: آنچه امروز را تباه می‌کند، آینده را هم سیاه می‌کند.  
 
<ref>
 
<ref>
مانند آیة 8، در سورة حدید .  
+
مانند آیه 8، در سوره حدید .  
 
</ref>
 
</ref>
  
از اين‌گونه روايات در مذمت مال‌اندوزي بسيار است و البته رواياتي نيز وجود دارد که نفس مال‌ داري و زندگي آسوده را تحسين مي‌کنند؛ از جمله روايت مشهوري که از پيامبر )صلي عليه و آله و سلم» نقل است و در آن فرموده‌اند: «نيکوست مال صالح در دست مرد صالح»  
+
از این‌گونه روایات در مذمت مال‌اندوزی بسیار است و البته روایاتی نیز وجود دارد که نفس مال‌ داری و زندگی آسوده را تحسین می‌کنند؛ از جمله روایت مشهوری که از پیامبر )صلی علیه و آله و سلم» نقل است و در آن فرموده‌اند: «نیکوست مال صالح در دست مرد صالح»  
 
<ref>
 
<ref>
 
نعم المالُ الصّالحُللرجل الصّالحُ.) ر.ک:فروزانفر،ذ احادیث مثنوی، انتشارات دانشگاه، ص11».  
 
نعم المالُ الصّالحُللرجل الصّالحُ.) ر.ک:فروزانفر،ذ احادیث مثنوی، انتشارات دانشگاه، ص11».  
 
</ref>
 
</ref>
اين روايت را مولوي، اين‌گونه منظوم و ممثل کرده است:  
+
این روایت را مولوی، این‌گونه منظوم و ممثل کرده است:  
 
   
 
   
مال را کـز بهـر دين باشي حَمول / نِعـم مـالٌ صالحٌ خواند آن رسول  
+
مال را کـز بهـر دین باشی حَمول / نِعـم مـالٌ صالحٌ خواند آن رسول  
 
   
 
   
آب در کشتي هلاک کشتي است / آب اندر زير کشتي پُشتي است  
+
آب در کشتی هلاک کشتی است / آب اندر زیر کشتی پُشتی است  
 
    
 
    
چون که مال و ملک را از دل براند / زان سليمان خويش جز مسکين نخواند  
+
چون که مال و ملک را از دل براند / زان سلیمان خویش جز مسکین نخواند  
 
   
 
   
چيست دنيا از خدا غافل بُدن / نه قماش و خانه و فرزند و زن  
+
چیست دنیا از خدا غافل بُدن / نه قماش و خانه و فرزند و زن  
 
<ref>
 
<ref>
 
مثنوی، دفتر اول.  
 
مثنوی، دفتر اول.  
 
</ref>  
 
</ref>  
  
يعني همچنان‌که آب در بيرون کشتي نجات کشتي است، اما در درون آن موجب هلاکت است، مال هم تا وقتي که به درون [[قلب]] [[انسان]] نفوذ نکرده، بهرة الهي است؛ وگرنه دام [[شيطان]]ي است.  
+
یعنی همچنان‌که آب در بیرون کشتی نجات کشتی است، اما در درون آن موجب هلاکت است، مال هم تا وقتی که به درون [[قلب]] [[انسان]] نفوذ نکرده، بهره الهی است؛ وگرنه دام [[شیطان]]ی است.  
در روايت مشابهي، پيامبر گرامي اسلام )صلي عليه آله وسلم» غنا و مالداري را بهترين کمک به [[تقوا]] دانسته‌اند؛ يعني [[فقر]] و نياز نه تنها لازمة [[تقوا]] نيست، بلکه بي‌نيازي و برخورداري، [[تقوا]]پيشگي را آسان‌تر مي‌کند. در عبارت پيامبر گرامي)ص»، از [[غنا]] به «نِعم ‌العونُ علي التقوي» ياد شده است: «نعم العون علي تقوي الله الغني»
+
در روایت مشابهی، پیامبر گرامی اسلام )صلی علیه آله وسلم» غنا و مالداری را بهترین کمک به [[تقوا]] دانسته‌اند؛ یعنی [[فقر]] و نیاز نه تنها لازمه [[تقوا]] نیست، بلکه بی‌نیازی و برخورداری، [[تقوا]]پیشگی را آسان‌تر می‌کند. در عبارت پیامبر گرامی)ص»، از [[غنا]] به «نِعم ‌العونُ علی التقوی» یاد شده است: «نعم العون علی تقوی الله الغنی»
 
<ref>
 
<ref>
 
همان .  
 
همان .  
 
</ref>
 
</ref>
؛ بهترين يارِ [[تقواي]] الهي، بي‌نيازي است.
+
؛ بهترین یارِ [[تقوای]] الهی، بی‌نیازی است.
 
   
 
   
با وجود اين، انکار نمي‌ توان کرد که در روايات بسياري، مردم از زياده‌خواهي و مال‌اندوزي نهي شده‌اند و زهد و پارسايي توصيه شده است. به عبارت ديگر، روايات ديني و فرهنگ اسلامي، در مجموع، مال‌اندوزي و جمع‌آوري ثروت فراوان را چندان توصيه نکرده‌اند و [[افراط]] در تجميع مال را [[قبيح]] دانسته‌اند.  
+
با وجود این، انکار نمی‌ توان کرد که در روایات بسیاری، مردم از زیاده‌خواهی و مال‌اندوزی نهی شده‌اند و زهد و پارسایی توصیه شده است. به عبارت دیگر، روایات دینی و فرهنگ اسلامی، در مجموع، مال‌اندوزی و جمع‌آوری ثروت فراوان را چندان توصیه نکرده‌اند و [[افراط]] در تجمیع مال را [[قبیح]] دانسته‌اند.  
  
از طرف ديگر، [[انسان]] چاره‌اي جز کار و [[تلاش]] ندارد. رواياتي هم که کوشش براي کسب مال را تشويق کرده‌اند اندک نيست  
+
از طرف دیگر، [[انسان]] چاره‌ای جز کار و [[تلاش]] ندارد. روایاتی هم که کوشش برای کسب مال را تشویق کرده‌اند اندک نیست  
 
<ref>
 
<ref>
 
ر.ک:کنز العمال، ح10516 .  
 
ر.ک:کنز العمال، ح10516 .  
 
</ref>
 
</ref>
بنابراين هم کسب مال تشويق شده است و هم بيزاري از آن! جمع ميان اين دو حالت چگونه ممکن است؟ چرا مؤمنان هم به کسب‌وکار توصيه شده‌اند و هم به کناره‌گيري از مال‌اندوزي و جمع‌آوري ثروت؟ آيا راهي براي جمع اين توصيه‌هاي به‌ ظاهر متضاد وجود دارد؟
+
بنابراین هم کسب مال تشویق شده است و هم بیزاری از آن! جمع میان این دو حالت چگونه ممکن است؟ چرا مؤمنان هم به کسب‌وکار توصیه شده‌اند و هم به کناره‌گیری از مال‌اندوزی و جمع‌آوری ثروت؟ آیا راهی برای جمع این توصیه‌های به‌ ظاهر متضاد وجود دارد؟
 
   
 
   
شايد جمع آن توصيه‌ها که به نظر ناهمگون و ناسازگار مي‌آيند دشوار نباشد؛ زيرا از راه‌هاي بسياري مي‌توان کسب مال را وسيله‌اي براي تقرّب و [[آخرت‌]] گرايي کرد، که از آن جمله است راهکار «[[وقف]]» و مانند آن، که به‌نيکي از عهدة جمع مال و مآل‌انديشي برمي‌آيند. اين راهکارها، مبنايي قرآني و [[اخلاق]]ي نيز دارند. به اين شرح:  
+
شاید جمع آن توصیه‌ها که به نظر ناهمگون و ناسازگار می‌آیند دشوار نباشد؛ زیرا از راه‌های بسیاری می‌توان کسب مال را وسیله‌ای برای تقرّب و [[آخرت‌]] گرایی کرد، که از آن جمله است راهکار «[[وقف]]» و مانند آن، که به‌نیکی از عهده جمع مال و مآل‌اندیشی برمی‌آیند. این راهکارها، مبنایی قرآنی و [[اخلاق]]ی نیز دارند. به این شرح:  
  
در [[قرآن]] [[مجيد]]، [[خداوند]] مي‌فرمايد: «ما عِنْدَکُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أجْرَهُمْ بِأحْسَنِ ما کانوا يَعْمَلونَ»
+
در [[قرآن]] [[مجید]]، [[خداوند]] می‌فرماید: «ما عِنْدَکُمْ ینْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِینَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أجْرَهُمْ بِأحْسَنِ ما کانوا یعْمَلونَ»
 
<ref>
 
<ref>
سورة نحل، آیة 96 .  
+
سوره نحل، آیه 96 .  
 
</ref>
 
</ref>
؛ يعني: آنچه نزد شماست پايان مي‌پذيرد و آنچه نزد اوست، باقي است؛ و قطعاً ما صابران را به بهتر از آنچه مي‌کردند پاداش خواهيم داد.
+
؛ یعنی: آنچه نزد شماست پایان می‌پذیرد و آنچه نزد اوست، باقی است؛ و قطعاً ما صابران را به بهتر از آنچه می‌کردند پاداش خواهیم داد.
 
   
 
   
در اين آيه [[خداوند]] مي‌فرمايد: آنچه شما به کف مي‌آوريد دوام و بقايي ندارد. بنابراين چرا عمري را که ارزش آن بيرون از حساب است صرف متاعي کنيم که دوامي ندارد؟ آيا هيچ عاقلي، بي‌نهايت را در پاي امور محدود و [[حقير]] مي‌ريزد؟!  
+
در این آیه [[خداوند]] می‌فرماید: آنچه شما به کف می‌آورید دوام و بقایی ندارد. بنابراین چرا عمری را که ارزش آن بیرون از حساب است صرف متاعی کنیم که دوامی ندارد؟ آیا هیچ عاقلی، بی‌نهایت را در پای امور محدود و [[حقیر]] می‌ریزد؟!  
 
   
 
   
[[وقف]] راهي است که بي‌نهايت را به بي‌نهايت وصل کند. راهي است براي اينکه قيمت عمر خود را بگيريم و به اندازة آنچه داده‌ايم نصيب بريم. [[وقف]]، کار و عمر [[انسان]] را ضايع نمي‌‌کند و بابت صرف عمر که ارزش بي‌نهايت دارد [[سود]] ابدي مي‌دهد.  
+
[[وقف]] راهی است که بی‌نهایت را به بی‌نهایت وصل کند. راهی است برای اینکه قیمت عمر خود را بگیریم و به اندازه آنچه داده‌ایم نصیب بریم. [[وقف]]، کار و عمر [[انسان]] را ضایع نمی‌‌کند و بابت صرف عمر که ارزش بی‌نهایت دارد [[سود]] ابدی می‌دهد.  
  
فضيلت‌هايي همچون [[وقف]] و [[انفاق]]، ارزش مال را تا حد ارزش عمر [[انسان]] بالا مي‌برد.
+
فضیلت‌هایی همچون [[وقف]] و [[انفاق]]، ارزش مال را تا حد ارزش عمر [[انسان]] بالا می‌برد.
  
کسي که بخشي از مال خود را نزد [[خدا]] باقي مي‌گذارد، به ارزش والاي عمر خود احترام گذاشته است. مال را از هر راهي که بيندوزيم، هزينه‌اي گزاف بابت آن داده‌ايم که همان عمر و سلامتي و فرصت‌هاي اندک زندگي است. بابت اين هزينة گزاف هر چه به دست آوريم زيان کرده‌ايم؛ مگر آنکه بخشي از آن را نزد [[خدا]] به امانت بگذاريم و [[ايمان]] داشته باشيم که «ما عند الله باقٍ».   
+
کسی که بخشی از مال خود را نزد [[خدا]] باقی می‌گذارد، به ارزش والای عمر خود احترام گذاشته است. مال را از هر راهی که بیندوزیم، هزینه‌ای گزاف بابت آن داده‌ایم که همان عمر و سلامتی و فرصت‌های اندک زندگی است. بابت این هزینه گزاف هر چه به دست آوریم زیان کرده‌ایم؛ مگر آنکه بخشی از آن را نزد [[خدا]] به امانت بگذاریم و [[ایمان]] داشته باشیم که «ما عند الله باقٍ».   
به سخن ديگر، [[وقف]] راهي است براي فرار از زيان و خسران ابدي. [[وقف]] مصداق عمل صالحي است که سورة عصر از آن سخن مي‌گويد و آن را موجب ايمني [[انسان]] از خسران مي‌شمرد: «وَ الْعَصْرِ. إِنَّ الإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ. إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»  
+
به سخن دیگر، [[وقف]] راهی است برای فرار از زیان و خسران ابدی. [[وقف]] مصداق عمل صالحی است که سوره عصر از آن سخن می‌گوید و آن را موجب ایمنی [[انسان]] از خسران می‌شمرد: «وَ الْعَصْرِ. إِنَّ الإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ. إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»  
 
<ref>
 
<ref>
سورة عصر.  
+
سوره عصر.  
 
</ref>
 
</ref>
  
پيام اين سورة شريف آن است که [[انسان]] در زيان است، مگر آنکه به اعمال صالح روي آورد. کدام عمل صالح، عمر گران‌ماية [[انسان]] را بهايي در خور مي‌دهد؟ آن عمل، بايد ارزش بقا و ابديت داشته باشد و [[خداوند]] فرموده است که هر چه را نزد من به امانت بگذاريد، تا روز جزا براي شما نگه‌داري مي‌کنم. [[وقف]]، مال [[انسان]] را از خطر اتلاف مي‌رهاند و [[خدا]] را [[امين]] آن مي‌کند.  
+
پیام این سوره شریف آن است که [[انسان]] در زیان است، مگر آنکه به اعمال صالح روی آورد. کدام عمل صالح، عمر گران‌مایه [[انسان]] را بهایی در خور می‌دهد؟ آن عمل، باید ارزش بقا و ابدیت داشته باشد و [[خداوند]] فرموده است که هر چه را نزد من به امانت بگذارید، تا روز جزا برای شما نگه‌داری می‌کنم. [[وقف]]، مال [[انسان]] را از خطر اتلاف می‌رهاند و [[خدا]] را [[امین]] آن می‌کند.  
  
در [[سورة مريم]] نيز، پيام مي‌دهد که اگر مي‌خواهيد عمر خود را تباه نکنيد، و از خود چيزي باقي بگذاريد، حاصل عمر و دسترنج خود را به [[خداوند]] بسپاريد: «و الباقياتُ الصّالحاتُ خيرٌ عند ربّک ثواباً و مَرَدّاً»  
+
در [[سوره مریم]] نیز، پیام می‌دهد که اگر می‌خواهید عمر خود را تباه نکنید، و از خود چیزی باقی بگذارید، حاصل عمر و دسترنج خود را به [[خداوند]] بسپارید: «و الباقیاتُ الصّالحاتُ خیرٌ عند ربّک ثواباً و مَرَدّاً»  
 
<ref>
 
<ref>
 
سوره مریم، آیه 76 .
 
سوره مریم، آیه 76 .
 
</ref>
 
</ref>
؛ ... و کارهاي شايستة ماندني، نزد پروردگارت از حيث پاداش بهتر و خوش‌عاقبت‌ تر است.  
+
؛ ... و کارهای شایسته ماندنی، نزد پروردگارت از حیث پاداش بهتر و خوش‌عاقبت‌ تر است.  
  
آيا، يکي از بهترين راه‌ها براي سپردن مال و جان خود به [[خداوند]]، [[وقف]] نيست؟ بدين ترتيب، آنچه به قيمت عمر)ارزشمندترين سرماية [[انسان]]» حاصل شده است، هدر نمي‌رود و اين شيوة مبارک، عمر آدمي را از گزند بيهودگي و اتلاف نجات مي‌دهد.  
+
آیا، یکی از بهترین راه‌ها برای سپردن مال و جان خود به [[خداوند]]، [[وقف]] نیست؟ بدین ترتیب، آنچه به قیمت عمر)ارزشمندترین سرمایه [[انسان]]» حاصل شده است، هدر نمی‌رود و این شیوه مبارک، عمر آدمی را از گزند بیهودگی و اتلاف نجات می‌دهد.  
  
خلاصه آنکه، مال به قيمت اتلاف عمر حاصل مي‌‌‌آيد و آنچه با چنين قيمت گزاف و هنگفتي فراهم مي‌شود شايسته است که جاودانه گردد؛ و براي جاودانگي مال راهي بهتر از [[وقف]] و [[انفاق]] وجود ندارد.
+
خلاصه آنکه، مال به قیمت اتلاف عمر حاصل می‌‌‌آید و آنچه با چنین قیمت گزاف و هنگفتی فراهم می‌شود شایسته است که جاودانه گردد؛ و برای جاودانگی مال راهی بهتر از [[وقف]] و [[انفاق]] وجود ندارد.
==آزادگي==  
+
==آزادگی==  
فقها، وقف را «تحبيس الأصل و إطلاق المنـفعه» دانسته‌اند  
+
فقها، وقف را «تحبیس الأصل و إطلاق المنـفعه» دانسته‌اند  
 
<ref>
 
<ref>
 
ر.ک:تحریر الوسیله، ج2، ص62 .  
 
ر.ک:تحریر الوسیله، ج2، ص62 .  
 
</ref>
 
</ref>
  
يعني حبس مال در جايي و آزاد گذاشتن انتفاع از آن براي عموم يا گروهي خاص. اين تعريف [[وقف]]، سخن از اباحة انتفاع از مال وقفي براي مردم مي‌گويد که لازمة آن، آزاد گذاشتن آن براي آنان است؛ اما به‌واقع کسي که مي‌خواهد مالش را آزاد کند و به مؤمنان بسپارد، نخست بايد خودش را از آن برهاند و آزاد گرداند. کسي که در بند مال خويش باشد، چگونه مي‌تواند آن را از خود جدا کند و در اختيار عموم قرار دهد؟! بنابراين [[وقف]]، راهي است براي آزادگي از هر آنچه [[انسان]] را در قيد و بند خود قرار مي‌دهد.  
+
یعنی حبس مال در جایی و آزاد گذاشتن انتفاع از آن برای عموم یا گروهی خاص. این تعریف [[وقف]]، سخن از اباحه انتفاع از مال وقفی برای مردم می‌گوید که لازمه آن، آزاد گذاشتن آن برای آنان است؛ اما به‌واقع کسی که می‌خواهد مالش را آزاد کند و به مؤمنان بسپارد، نخست باید خودش را از آن برهاند و آزاد گرداند. کسی که در بند مال خویش باشد، چگونه می‌تواند آن را از خود جدا کند و در اختیار عموم قرار دهد؟! بنابراین [[وقف]]، راهی است برای آزادگی از هر آنچه [[انسان]] را در قید و بند خود قرار می‌دهد.  
  
آزادگي دو گونه است: گاهي بعد از کلمة آزادي، حرف اضافة «از» قرار مي‌گيرد و مثلاً مي‌گوييم: آزادي از هواهاي نفساني، يا آزادي از مقام، يا آزادي از مال. نوع دوم، آن است که بعد از کلمة «آزادي» حرف اضافة «در» مي‌آيد و مثلا مي‌گوييم: آزادي در بيان، يا آزادي در انديشه.  
+
آزادگی دو گونه است: گاهی بعد از کلمه آزادی، حرف اضافه «از» قرار می‌گیرد و مثلاً می‌گوییم: آزادی از هواهای نفسانی، یا آزادی از مقام، یا آزادی از مال. نوع دوم، آن است که بعد از کلمه «آزادی» حرف اضافه «در» می‌آید و مثلا می‌گوییم: آزادی در بیان، یا آزادی در اندیشه.  
  
آزادگي نوع اول، مقدم است بر هر گونه آزادگي ديگر. کسي که در بند مال و جاه باشد، آزادي‌‌هاي بيروني چه سودي براي او دارد؟ آزادي نوع دوم، بدون آزادي نوع اول، نه آزادي که وبال است و موجب خسارت‌هاي بيشتر.  
+
آزادگی نوع اول، مقدم است بر هر گونه آزادگی دیگر. کسی که در بند مال و جاه باشد، آزادی‌‌های بیرونی چه سودی برای او دارد؟ آزادی نوع دوم، بدون آزادی نوع اول، نه آزادی که وبال است و موجب خسارت‌های بیشتر.  
  
[[وقف]] و هر گونه سخاوت مالي، زمينة «آزادگي از ...» را فراهم مي‌کند و از اين طريق روح و روان آدمي را به مکرمت‌هاي اخلاقي مي‌آرايد. در تعقيبات [[نماز ظهر]] مي‌خوانيم: «خدايا به تو پناه مي‌برم از مالي که نفعي در آن نيست.» در ضرب‌المثل‌هاي عربي نيز آمده است: «خَيرُ مالِکَ ما نَفَعَکَ»؛ بهترين مال تو مالي است که به تو نفع دهد.  
+
[[وقف]] و هر گونه سخاوت مالی، زمینه «آزادگی از ...» را فراهم می‌کند و از این طریق روح و روان آدمی را به مکرمت‌های اخلاقی می‌آراید. در تعقیبات [[نماز ظهر]] می‌خوانیم: «خدایا به تو پناه می‌برم از مالی که نفعی در آن نیست.» در ضرب‌المثل‌های عربی نیز آمده است: «خَیرُ مالِکَ ما نَفَعَکَ»؛ بهترین مال تو مالی است که به تو نفع دهد.  
  
بالاترين نفعي که از مال به [[انسان]] مي‌رسد، روحية آزادگي است و اين نفع، فقط در ايثار مال است نه در حب آن.
+
بالاترین نفعی که از مال به [[انسان]] می‌رسد، روحیه آزادگی است و این نفع، فقط در ایثار مال است نه در حب آن.
 
   
 
   
[[وقف]] و [[انفاق]] و مانند آن بيشترين سود را از مال، نصيب صاحب آن مي‌کند؛ زيرا او را به درجه‌اي از وارستگي و آزادگي مي‌رساند که گاهي از راه [[جهاد]] و [[عبادت]] نيز ممکن نيست. [[خداوند]] کريم نيز در [[قرآن مجيد]] مي‌فرمايد: هر چه [[انفاق]] کنيد، سود آن به خودتان مي‌رسد؛ يعني در [[انفاق]]، آنکه [[سود]] مي‌کند، [[انفاق‌]] کننده است: «ما تُنْفِقوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأنْفُسِکُمْ»  
+
[[وقف]] و [[انفاق]] و مانند آن بیشترین سود را از مال، نصیب صاحب آن می‌کند؛ زیرا او را به درجه‌ای از وارستگی و آزادگی می‌رساند که گاهی از راه [[جهاد]] و [[عبادت]] نیز ممکن نیست. [[خداوند]] کریم نیز در [[قرآن مجید]] می‌فرماید: هر چه [[انفاق]] کنید، سود آن به خودتان می‌رسد؛ یعنی در [[انفاق]]، آنکه [[سود]] می‌کند، [[انفاق‌]] کننده است: «ما تُنْفِقوا مِنْ خَیرٍ فَلِأنْفُسِکُمْ»  
 
<ref>
 
<ref>
سورة بقره، آیة 272.  
+
سوره بقره، آیه 272.  
 
</ref>
 
</ref>
  
مفاد اين آيه غير از مفاد آياتي است که براي [[انفاق]]، پاداش بزرگ وعده داده‌اند   
+
مفاد این آیه غیر از مفاد آیاتی است که برای [[انفاق]]، پاداش بزرگ وعده داده‌اند   
 
<ref>
 
<ref>
مانند آیة 8، در سورة حدید .  
+
مانند آیه 8، در سوره حدید .  
 
</ref>
 
</ref>
اين آيه مي‌فرمايد: سود [[انفاق]] در خود آن است و البته پاداش بزرگي نيز در پي آن خواهد آمد.
+
این آیه می‌فرماید: سود [[انفاق]] در خود آن است و البته پاداش بزرگی نیز در پی آن خواهد آمد.
 
    
 
    
فرق است بين آنچه پاداش و بازتابش، در آينده خواهد آمد، با آنچه خودش پاداش محسوب مي‌شود.
+
فرق است بین آنچه پاداش و بازتابش، در آینده خواهد آمد، با آنچه خودش پاداش محسوب می‌شود.
 
   
 
   
آية 272 [[سورة بقره]] مي‌فرمايد: [[سخاوت‌]] مندي و [[انفاق]]، نخست براي شما سودمند است و سپس براي آنان که دريافت‌ کننده‌اند. بنابراين در خود [[انفاق]] و [[وقف]] و مانند آنها فضيلتي است که نبايد از آن غافل بود. نگارنده اعتقاد دارد که بزرگ‌ترين سود انفاق براي منفق، وارستن او از وابستگي‌هاي حقير دنيوي است.  
+
آیه 272 [[سوره بقره]] می‌فرماید: [[سخاوت‌]] مندی و [[انفاق]]، نخست برای شما سودمند است و سپس برای آنان که دریافت‌ کننده‌اند. بنابراین در خود [[انفاق]] و [[وقف]] و مانند آنها فضیلتی است که نباید از آن غافل بود. نگارنده اعتقاد دارد که بزرگ‌ترین سود انفاق برای منفق، وارستن او از وابستگی‌های حقیر دنیوی است.  
  
در روايتي از رسول گرامي اسلام)ص»، تعريف متفاوتي از مال را مي‌بينيم. آن گرامي‌رسول)ص» مي‌فرمايند: مال واقعي آن است که براي آخرت خود مي‌فرستيد، نه آنچه براي وارثان خود باقي مي‌گذاريد
+
در روایتی از رسول گرامی اسلام)ص»، تعریف متفاوتی از مال را می‌بینیم. آن گرامی‌رسول)ص» می‌فرمایند: مال واقعی آن است که برای آخرت خود می‌فرستید، نه آنچه برای وارثان خود باقی می‌گذارید
 
<ref>
 
<ref>
 
منتخب میزان الحکمه، ص568 .  
 
منتخب میزان الحکمه، ص568 .  
 
</ref>
 
</ref>
  
اين سخن بدان معناست که مال واقعي و آنچه به‌حق متعلق به [[انسان]] است، همان دارايي‌ها و داشته‌هايي است که [[انسان]] را مقام مي‌دهد و براي او فضيلت مي‌آفريند، نه آنچه موجب سقوط آدمي است و زمينة رذيلت‌ها را فراهم مي‌کند.
+
این سخن بدان معناست که مال واقعی و آنچه به‌حق متعلق به [[انسان]] است، همان دارایی‌ها و داشته‌هایی است که [[انسان]] را مقام می‌دهد و برای او فضیلت می‌آفریند، نه آنچه موجب سقوط آدمی است و زمینه رذیلت‌ها را فراهم می‌کند.
==آينة کرامت==  
+
==آینه کرامت==  
از منظر عرفان، نياز کريمان به گدايان بيشتر و زيباتر از نياز گدايان به کريمان است؛ زيرا آنچه نيازمند از [[انسان]] کريم مي‌گيرد مال است، اما [[انسان]] [[کريم]] از رهگذر کمک به نيازمندان به فضيلت کرامت دست مي‌يابد. بنابراين يکي از ديگري آب و نان مي‌گيرد و ديگري آبرو و [[ايمان]]؛ از اين روست که [[وقف]] و مانند آن بيش از آنکه نياز محتاجان را برآورد، به کريمان کمک مي‌کند که کرامت خود را به فعليت برسانند. به گفتة [[آيت الله حسن‌زادة آملي]]: «گدا [[خدا]] [[خدا]] کند، [[خدا]] گدا گدا کند»  
+
از منظر عرفان، نیاز کریمان به گدایان بیشتر و زیباتر از نیاز گدایان به کریمان است؛ زیرا آنچه نیازمند از [[انسان]] کریم می‌گیرد مال است، اما [[انسان]] [[کریم]] از رهگذر کمک به نیازمندان به فضیلت کرامت دست می‌یابد. بنابراین یکی از دیگری آب و نان می‌گیرد و دیگری آبرو و [[ایمان]]؛ از این روست که [[وقف]] و مانند آن بیش از آنکه نیاز محتاجان را برآورد، به کریمان کمک می‌کند که کرامت خود را به فعلیت برسانند. به گفته [[آیت الله حسن‌زاده آملی]]: «گدا [[خدا]] [[خدا]] کند، [[خدا]] گدا گدا کند»  
 
<ref>
 
<ref>
آیت الله حسن زاده آملی، دیوان اشعار، قافیة دال .  
+
آیت الله حسن زاده آملی، دیوان اشعار، قافیه دال .  
 
</ref>
 
</ref>
  
يعني: اگر گدا [[خدا]] را مي‌خواند تا به او نان و خانه و آب و سلامتي دهد، [[خدا]] نيز گدايان را فرامي‌خواند تا از طريق آنان، اسم مبارک «کريم»‌اش را در آينة وجود و [[فقر]] آنان بازبتاباند. شايد [[حافظ]] در بيت زير نظر به همين معنا داشته باشد که گفته‌ است:  
+
یعنی: اگر گدا [[خدا]] را می‌خواند تا به او نان و خانه و آب و سلامتی دهد، [[خدا]] نیز گدایان را فرامی‌خواند تا از طریق آنان، اسم مبارک «کریم»‌اش را در آینه وجود و [[فقر]] آنان بازبتاباند. شاید [[حافظ]] در بیت زیر نظر به همین معنا داشته باشد که گفته‌ است:  
 
   
 
   
ساية معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد / ما به او محتاج بوديم او به ما مشتاق بود  
+
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد / ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود  
 
   
 
   
پديده‌‌هايي مانند [[وقف]]، براي [[انسان‌]]هاي [[کريم]] و بزرگوار اين زمينه را فراهم مي‌کند که درون‌مايه‌هاي [[انسان]]ي و [[عرفان]]ي خود را آشکار کنند. [[وقف]] اگر وسيله‌اي براي پاسخگويي به نيازهاي عمومي جامعه است، راهي براي تميز [[انسان‌]]هاي بزرگ از مردم عادي نيز هست. در واقع کسي که مالش را مي‌بخشد و در اختيار عموم قرار مي‌دهد دو کار بزرگ کرده است:  
+
پدیده‌‌هایی مانند [[وقف]]، برای [[انسان‌]]های [[کریم]] و بزرگوار این زمینه را فراهم می‌کند که درون‌مایه‌های [[انسان]]ی و [[عرفان]]ی خود را آشکار کنند. [[وقف]] اگر وسیله‌ای برای پاسخگویی به نیازهای عمومی جامعه است، راهی برای تمیز [[انسان‌]]های بزرگ از مردم عادی نیز هست. در واقع کسی که مالش را می‌بخشد و در اختیار عموم قرار می‌دهد دو کار بزرگ کرده است:  
  
اولاً نيازي از نيازهاي جامعة ايماني را برآورده است؛ و ثانياً فضيلتي از فضايل بزرگ انساني را به منصة ظهور درآورده است. کار دوم اگر مهم‌‌تر از کار اول نباشد، کمتر از آن نيست.  
+
اولاً نیازی از نیازهای جامعه ایمانی را برآورده است؛ و ثانیاً فضیلتی از فضایل بزرگ انسانی را به منصه ظهور درآورده است. کار دوم اگر مهم‌‌تر از کار اول نباشد، کمتر از آن نیست.  
  
بنابراين [[وقف]]، واقف را به درجة کرامت مي‌رساند و نردباني است براي عروج واقف به مقام کريمان. نردبان [[وقف]]، منتفعان از آن را نهايتاً به بام برخورداري از مواهب و نعمت‌هاي الهي رهمنون مي‌شود، اما واقف از همين نردبان به معراج کرامت و شرافت مي‌رسد که بسي والاتر و برتر از برخورداري از نعمت‌هاي مادي دنيا است.
+
بنابراین [[وقف]]، واقف را به درجه کرامت می‌رساند و نردبانی است برای عروج واقف به مقام کریمان. نردبان [[وقف]]، منتفعان از آن را نهایتاً به بام برخورداری از مواهب و نعمت‌های الهی رهمنون می‌شود، اما واقف از همین نردبان به معراج کرامت و شرافت می‌رسد که بسی والاتر و برتر از برخورداری از نعمت‌های مادی دنیا است.
 
==برهان اخلاص==  
 
==برهان اخلاص==  
کمتر عبادت و فضيلتي را مي‌توان نام برد که به اندازة [[وقف]]، مصون از [[ريا]] و آراسته به اخلاص باشد؛ زيرا [[ريا]] يعني به رؤيت رساندن عمل خود، اما واقف پس از [[وقف]] مالش از نظرها پنهان مي‌شود و معمولاً انتفاع از مال او در غياب او است؛ بدين رو [[وقف]]، برهاني قاطع در اخلاص واقف است؛ به‌ويژه آنکه [[وقف]]، موقوف به تمناي مستقيم کسي نيست. به عبارت ديگر، [[وقف]] بخششي است که منشأ آن استمداد مستقيم و درخواست زباني محتاجان و مراجعان نيست.  
+
کمتر عبادت و فضیلتی را می‌توان نام برد که به اندازه [[وقف]]، مصون از [[ریا]] و آراسته به اخلاص باشد؛ زیرا [[ریا]] یعنی به رؤیت رساندن عمل خود، اما واقف پس از [[وقف]] مالش از نظرها پنهان می‌شود و معمولاً انتفاع از مال او در غیاب او است؛ بدین رو [[وقف]]، برهانی قاطع در اخلاص واقف است؛ به‌ویژه آنکه [[وقف]]، موقوف به تمنای مستقیم کسی نیست. به عبارت دیگر، [[وقف]] بخششی است که منشأ آن استمداد مستقیم و درخواست زبانی محتاجان و مراجعان نیست.  
  
واقف، بدون اينکه کسي از او کمکي بخواهد به او کمک کرده و دستش را گرفته است. به قول شاعر:  
+
واقف، بدون اینکه کسی از او کمکی بخواهد به او کمک کرده و دستش را گرفته است. به قول شاعر:  
 
   
 
   
ندهد فرصت ابراز تمنّا به گدا / گوش اين طايفه آواز گدا نشنيده است  
+
ندهد فرصت ابراز تمنّا به گدا / گوش این طایفه آواز گدا نشنیده است  
 
   
 
   
در روايات بسياري، بخشندگان ناپيدا تکريم و تحسين شده‌اند. امامان معصوم عليه اسلام» در فضيلت خود گفته‌اند: ما اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم» منتظر نمي‌ مانيم تا کسي از ما درخواستي کند و سپس اجابتش کنيم. در دعاهاي رجبيه نيز مي‌خوانيم: «يا مَن يُعطي من سأله و من لم يسأله و من لم يعرفه»
+
در روایات بسیاری، بخشندگان ناپیدا تکریم و تحسین شده‌اند. امامان معصوم علیه اسلام» در فضیلت خود گفته‌اند: ما اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم» منتظر نمی‌ مانیم تا کسی از ما درخواستی کند و سپس اجابتش کنیم. در دعاهای رجبیه نیز می‌خوانیم: «یا مَن یعطی من سأله و من لم یسأله و من لم یعرفه»
 
<ref>
 
<ref>
 
مفاتیح الحِنان، تعقیبات ماه رجب.  
 
مفاتیح الحِنان، تعقیبات ماه رجب.  
 
</ref>
 
</ref>
  
واقف نيز به کساني کمک مي‌کند که از او درخواستي نکرده‌اند و اصلاً او را نمي‌ شناسند؛ و اين، بالاترين و قوي‌ترين برهان [[اخلاص]] است.
+
واقف نیز به کسانی کمک می‌کند که از او درخواستی نکرده‌اند و اصلاً او را نمی‌ شناسند؛ و این، بالاترین و قوی‌ترین برهان [[اخلاص]] است.
==باران تزکيه==  
+
==باران تزکیه==  
مرحوم [[علامه طباطبايي]] رضوان الله عليه در ذيل آية «خُذ من أموالهم صدقةً تُطَهِّرُهم وتُزکّيهم بها...»؛  
+
مرحوم [[علامه طباطبایی]] رضوان الله علیه در ذیل آیه «خُذ من أموالهم صدقه تُطَهِّرُهم وتُزکّیهم بها...»؛  
 
<ref>
 
<ref>
سورة توبه، آیة 103 .  
+
سوره توبه، آیه 103 .  
 
</ref>
 
</ref>
  
از اموال مؤمنان صدقات را بگير که آنان را [از پليدي و ناپاکي] پاکيزه مي‌گرداني» مي‌نويسد:   
+
از اموال مؤمنان صدقات را بگیر که آنان را [از پلیدی و ناپاکی] پاکیزه می‌گردانی» می‌نویسد:   
«تطهير يعني ازالة اَوساخ از يک چيز تا وجود آن صاف گردد و براي نشو و نما و ظهور آثار و برکات، مستعد و مهيا گردد؛ و تزکيه عبارت است از رشد دادن و اعطاي رشد به آن به وسيلة لحوق خيرات و ظهور برکات؛ همانند درختي که قطع زوايد از فروع و شاخه‌هاي آن باعث زيادي در حسن و نمو آن و نيکويي ميوه‌هايش مي‌شود؛ از اين رو، جمع بين [[تطهير]] و [[تزکيه]] در آيه از تعابير لطيف است»  
+
«تطهیر یعنی ازاله اَوساخ از یک چیز تا وجود آن صاف گردد و برای نشو و نما و ظهور آثار و برکات، مستعد و مهیا گردد؛ و تزکیه عبارت است از رشد دادن و اعطای رشد به آن به وسیله لحوق خیرات و ظهور برکات؛ همانند درختی که قطع زواید از فروع و شاخه‌های آن باعث زیادی در حسن و نمو آن و نیکویی میوه‌هایش می‌شود؛ از این رو، جمع بین [[تطهیر]] و [[تزکیه]] در آیه از تعابیر لطیف است»  
 
<ref>
 
<ref>
 
المیزان، ج9، ص377 .  
 
المیزان، ج9، ص377 .  
 
</ref>  
 
</ref>  
  
بنا بر روايت نبوي صلي الله عليه و آله و سلم: «بهترين ميراث آدمي سه چيز است: فرزند شايسته‌اي که دعاگوي او باشد؛ [[صدقة جاري]] و پايداري(وقف)» که پاداش آن بدو رسد؛ و دانشي که پس از او بدان عمل شود»  
+
بنا بر روایت نبوی صلی الله علیه و آله و سلم: «بهترین میراث آدمی سه چیز است: فرزند شایسته‌ای که دعاگوی او باشد؛ [[صدقه جاری]] و پایداری(وقف)» که پاداش آن بدو رسد؛ و دانشی که پس از او بدان عمل شود»  
 
<ref>
 
<ref>
نص حدیث: «إذا مات ابن آدم انقطع عمله إلاّمن ثلاث: صدقة جاریة أو علم ینتفع به أو ولد صالح یدعوله بخیر.» صاحب جامع الشتاب می نویسد: «علما می گویند صدقة جاریه، وقف است. وشهید اول در درس، وقف را همان صدقة جاریه دانسته است».
+
نص حدیث: «إذا مات ابن آدم انقطع عمله إلاّمن ثلاث: صدقه جاریه أو علم ینتفع به أو ولد صالح یدعوله بخیر.» صاحب جامع الشتاب می نویسد: «علما می گویند صدقه جاریه، وقف است. وشهید اول در درس، وقف را همان صدقه جاریه دانسته است».
 
</ref>
 
</ref>
  
بنابراين، [[انفاق]] و [[صدقه]] و [[وقف]] که در روايات جزء [[باقيات صالحات]] و [[صدقات جاريه]] خوانده شده است، موجب [[تزکية]] جان و [[روح]] آدمي است. کمک به [[هم‌نوع]]، دادن [[قرض‌الحسنه]]، همکاري با دوستان، کمک به فقرا، دست‌گيري از [[يتيم]]، [[انفاق]] و [[تعاون]] و امور خيري از اين دست، بيش از هر رياضت و عبادتي روح را پاکيزه مي‌کند و افاضات را جايگزين اضافات مي‌گرداند.
+
بنابراین، [[انفاق]] و [[صدقه]] و [[وقف]] که در روایات جزء [[باقیات صالحات]] و [[صدقات جاریه]] خوانده شده است، موجب [[تزکیه]] جان و [[روح]] آدمی است. کمک به [[هم‌نوع]]، دادن [[قرض‌الحسنه]]، همکاری با دوستان، کمک به فقرا، دست‌گیری از [[یتیم]]، [[انفاق]] و [[تعاون]] و امور خیری از این دست، بیش از هر ریاضت و عبادتی روح را پاکیزه می‌کند و افاضات را جایگزین اضافات می‌گرداند.
 
    
 
    
به سخن ديگر، از آية مذکور و روايات ذيل آن چنين برمي‌آيد که [[وقف]] يکي از بهترين را‌ه‌ها براي [[تزکية نفس]] و پاک‌سازي دروني است؛ به دو جهت: هم به دليل رياضتي که در انقطاع از مال است و هم به دليل شکوفايي و رشدي که حذف اضافات مالي و دنيايي براي [[انسان]] پديد مي‌آورد. [[تزکيه]] در لغت يعني رويش و شکوفايي. [[صدقه]] و [[وقف]]، ضمن حذف زوايد و حرس علف‌هاي هرز، زمينة رشد روحي [[انسان]] را فراهم مي‌کند و بدين ترتيب، از رهگذر تصفية درون و پاک‌سازي روحاني، زمينة شکوفايي جان آدمي فراهم مي‌شود.
+
به سخن دیگر، از آیه مذکور و روایات ذیل آن چنین برمی‌آید که [[وقف]] یکی از بهترین را‌ه‌ها برای [[تزکیه نفس]] و پاک‌سازی درونی است؛ به دو جهت: هم به دلیل ریاضتی که در انقطاع از مال است و هم به دلیل شکوفایی و رشدی که حذف اضافات مالی و دنیایی برای [[انسان]] پدید می‌آورد. [[تزکیه]] در لغت یعنی رویش و شکوفایی. [[صدقه]] و [[وقف]]، ضمن حذف زواید و حرس علف‌های هرز، زمینه رشد روحی [[انسان]] را فراهم می‌کند و بدین ترتیب، از رهگذر تصفیه درون و پاک‌سازی روحانی، زمینه شکوفایی جان آدمی فراهم می‌شود.
 
    
 
    
شگفت آن است که [[وقف]]، افزون بر [[تزکية]] واقف، جامعه را نيز [[تهذيب]] مي‌کند؛ زيرا وقتي سنت [[وقف]] در جامعه‌اي رايج و دارج شد، به نوعي همة مردم به بخشندگي و [[نوع‌دوستي]] و سخاوتمندي تشويق مي‌شوند. به‌واقع [[وقف]]، دعوت علني و عمومي از مردم براي [[نوع‌دوستي]] و مهرباني با يکديگر است. از [[امام صادق  عليه السلام]]  نقل است که مردم را با اعمالتان به خير و نيکي دعوت کنيد: «کونوا دُعاةَ النّاس بأعمالکم و لا تکونوا دُعاةً بألسنتکم»  
+
شگفت آن است که [[وقف]]، افزون بر [[تزکیه]] واقف، جامعه را نیز [[تهذیب]] می‌کند؛ زیرا وقتی سنت [[وقف]] در جامعه‌ای رایج و دارج شد، به نوعی همه مردم به بخشندگی و [[نوع‌دوستی]] و سخاوتمندی تشویق می‌شوند. به‌واقع [[وقف]]، دعوت علنی و عمومی از مردم برای [[نوع‌دوستی]] و مهربانی با یکدیگر است. از [[امام صادق  علیه السلام]]  نقل است که مردم را با اعمالتان به خیر و نیکی دعوت کنید: «کونوا دُعاه النّاس بأعمالکم و لا تکونوا دُعاه بألسنتکم»  
 
<ref>
 
<ref>
سفینة البحار، ج2، ص78  .  
+
سفینه البحار، ج2، ص78  .  
 
</ref>
 
</ref>
  
بنابراين حضور واقف در ميان مردم دعوت‌نامة زندة الهي است براي تشويق مردم و مؤمنان به خير و نيکي.
+
بنابراین حضور واقف در میان مردم دعوت‌نامه زنده الهی است برای تشویق مردم و مؤمنان به خیر و نیکی.
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==

نسخهٔ ‏۵ مارس ۲۰۱۸، ساعت ۱۲:۵۰

رضا بابایی

چکیده

وقف بیش و پیش از آنکه خیر و فایده‌ای برای دیگران داشته باشد، واقف را دگرگون و مستعد دریافت‌های معنوی می‌ کند؛ زیرا جان او را از وابستگی می‌رهاند و باران تزکیه و وارستگی را بر سر او جاری می‌کند. همچنین، سرمایه او را که به قیمت صرف عمر به‏ دست آورده است جاودانه می‌کند و روح آزادگی را در او می‌دمد. بدین رو وقف در کنار هزاران فایده مادی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و علمی برای همه طبقات جامعه، آثار فراوانی بر میزان معنویت و زیست اخلاقی جامعه دارد. این تأثیر، مستقیم و از لحظه نیت واقف شروع می‌شود و تا ظهور ثمرات عینی وقف ادامه دارد.

کلیدواژه

وقف و اخلاق، وقف و عرفان، فوائد معنوی وقف.

مقدمه

وقف چندین سو و جنبه دارد: از طرفی یکی از تکیه‌گا‌ه‌های اقتصاد دینی و از سرچشمه‌های زیست معنوی برای جامعه پویا و رو به پیشرفت است. از سوی دیگر، راهی برای حفظ اموال و سرمایه‌های جاری یا راکد است؛ زیرا وقف، سرمایه واقف را زیر چتر حمایت‌ الهی قرار می‌دهد و انگیزه‌های بیشتری را برای حفظ و صیانت از او پدید می‌آورد.

به تعبیر دیگر، وقف راهی است برای تبدیل سرمایه شخصی به سرمایه عمومی که بدین ترتیب، همه آحاد جامعه دینی ـ ضمن استفاده بهینه از آن ـ موظف به حفظ و حراست از آن می‌شوند و این فعالیت شکوهمند در ساختار «تولیت» جامه عمل می‌پوشد.

نگاه تاریخی و پدیدارشناختی به وقف نظرگاه دیگری است که برخی از وقف‌ پژوهان را جذب خود کرده است و از این رهگذر، آثار گرانقدری پدید آورده‌اند. در این نگاه، ترازوی تاریخ خبر از گوهری سنگین و ارزنده به نام وقف می‌دهد که منشأ بسیاری از تحولات فرهنگی و شکل گیری ساختارهای سرنوشت‌ساز است.

نگاه ها و پنجره های دیگری نیز برای وقف‌شناسی وجود دارد که بیش ‌و کم مطمح نظر محققان و وقف‌پژوهان بوده است. نوشتار حاضر می‌کوشد وقف را از منظر اخلاقی بنگرد و پیامدهای روحی و معنوی آن را بازگوید. این منظر نیز هماره پیش دید جامعه دینی و مسلمانان بوده است و این نوشتار، معرفی زاویه نو یا بدیعی را بر ذمّه ندارد، اما نگارنده معتقد است که به اندازه اهمیت این منظر و به قدر اهتمام قرآن و روایات بر این دامنه، از این پنجره دلگشا به وقف نگاه نشده است، بلکه بیشترْ امواج بیرونی وقف، نظرها را به خود جلب کرده است. به سخن دیگر، وقف، دو گونه موج پدید می‌آورد:

یک. امواج طولی یا بیرونی؛

دو. امواج عمقی یا درونی.

نوشتار حاضر مدعی است که آثار اخلاقی و معنوی وقف برای واقف و هم‌زیستان او بسیار ارزنده‌تر از پیامدهای اقتصادی یا اجتماعی آن است؛ اگر چه کمتر به چشم می‌آید و کمتر از آن سخن می‌رود. آنچه در پی می‌آید، بررسی زیرساخت‌های اخلاقی وقف بر پایه آموزه‌های قرآنی و روایی است. همچنین به مدد عقلانیت دینی و تجربه‌های بشری می‌توان بسیاری از فواید معنوی و اخلاقی وقف را شناسایی و ثبت کرد که در این نوشتار پاره‌ای از آنها یادآوری و بررسی می‌شود. دعوی نگارنده آن است که وقف بیش از آثار بیرونی و فواید اقتصادی برای جامعه، آثار درونی و اخلاقی برای واقف و همرهان او دارد و آنان را چنان برمی‌کشد که شاید سخت‌ترین ریاضت‌ها و طولانی‌ترین عبادت‌ها چنین اثری نداشته باشند.

نیز جای یادآوری است که وقف از منظر اخلاق و عرفان، ما را با یکی از زیباترین رفتارهای انسانی در مبارزه با رذایل اخلاقی آشنا می‌کند. این منظر می‌آموزد که بیشترین سود و فایده وقف نصیب واقف می‌شود؛ زیرا مال او را تطهیر و جان او را شایسته لقا می‌کند.

امید است که جستار حاضر قطره‌ای زلال بر دریای معنویت‌گرایی و اخلاق‌محوری مسلمانان بیفزاید؛ بعون الله تعالی.

افق وقف در منازل عرفانی

وقف در مقامات و حالات عرفانی «فتح» محسوب می‌شود؛ یعنی «گشایش مقام قلب و ظهور صفای دل» [۱] ؛ زیرا مال، موجد قبض است و رهایی از آن، منشأ فتح و سبک‌ بالی روح. نزد عارفان، «نعمت، آن نعمت بود که به منعم دلیل بود» [۲]

آنان واقف را وسیله‌ای برای بسط نعم الهی می‌دانستند و وقف را راهی برای تقرب به الله می‌دیدند. نزد عارفان شکر نعمت از نفس نعمت بهتر و ارزنده‌‌تر است؛ زیرا نعمت، کسی را به خود نزدیک نمی‌کند؛ اما شکر آن، موجب تقرب است:

شکرْ جانِ نعمت و نعمتْ چو پوست / زان‏که شکر آرد تو را تا کوی دوست [۳]

همین مقام و اثر را وقف نیز دارد؛ زیرا وقف نیز مانند شکر، تقرب‌زا و قرب‌آفرین است؛ بر خلاف نفس نعمت که خداوند آن را از دوست و دشمن خود دریغ نکرده و داشتن آن را مقام معنوی قرار نداده است:

ای کریمی که از خزانه غیب / گبر و ترسا وظیفه‌خور داری

دوستان را کجا کنی محروم / تو که با دشمنان نظر داری؟! [۴]

خداوند بزرگ چنان است که «باران رحمت بی‌حسابش همه را رسیده وخوان نعمت بی‌دریغش همه جا کشیده. پرده ناموس بندگان را به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزی‌خواران را به‌خطای منکر نبرد» [۵] خدایی که نعمتش را از هیچ جنبده‌ای دریغ ندارد و مرغ هوا و ماهی دریا را نصیب می‌رساند، برای نعمت‌های بی‌کرانش روح و جانی قرار داده و آن را فقط نصیب شاکران و منفقان کرده است. نعمت نشان رحمانیت خدا است، اما توفیق شکر و انفاق، ظهور اسم رحیم او است. وقف، مانند شکر، نعمت را روحمند و موجب تقرب می‌کند.

عارفان، وقف را فقط از آن رو که راهگشا و دستگیر بندگان خداست گرامی نمی‌داشتند، بلکه آن را بها و بهانه‌ای برای نزدیکی بیشتر به مقام قرب نیز می‌دانستند؛ و از همین رو استفاده از موقوفات را به شرایط بسیاری موقوف می‌کردند تا راه خیر باز ماند و انگیزه خیر افزون گردد. شیخ شهاب الدین سهروردی، صاحب عوارف، پس از ذکر نکاتی‌ چند درباره وقف، شرایط آن را می‌شمارد و از جمله می‌گوید:

و شرط آن است که آن کس که در خانقاه ساکن باشد، اگر روزگار به طاعات و عبادات به‌سر تواند برد، شاید که از محصول موقوفات خانقاه چیزی تناول کند به سبب طعام و لباس، اما اگر به کاهلی و بطالت مشغول باشد، جایز نباشد از مال خانقاه چیزی بدو دادن [۶] بنابراین عارفان به دو انگیزه وقف را دوست می‌داشتند:

نخست به دلیل تأثیر آن بر قطع علایق مادی و تمهید وارستگی؛ و دوم به انگیزه خدمت به خلق که آن را از عبادت خالق جا نمی‌دانستند. سعدی که خود از پروردگان نظامیه‌ها [۷] بود و نیک می‌دانست که وقف چه نقش مهمی در تأسیس مراکز علمی و عرفانی دارد، می‌گفت:

عبادت به جز خدمت خلق نیست / به تسبیح و سجاده و دلق نیست [۸]

این نگره که خدمت به مؤمنان تعمیق ایمان و توسعه جان آدمی است، آنان را به وقف اموال خود می‌خواند؛ چنان‌که در شرح حال بسیاری از آنان، مانند شیخ عبدالوحد سیاری )قرن چهارم هـ» آمده است که سرا و کاشانه خود را وقف کرد [۹]

برخی از آنان علاوه بر خانه‌های خویش، حاصل دست‌رنج خود را نیز وقف سالکان می‌کردند و گاه مریدان را نیز به وقف دارایی‌های خویش توصیه می‌ فرمودند [۱۰] وقف از منظر خدمت به خلق تلائم بسیاری با ماهیت عرفان و تصوف دارد؛ زیرا آنان راه خود را «مقدم داشتن دیگران بر خود» تعریف می‌کردند و آن را «ایثار» می‌نامیدند. منزل ایثار که از منازل سایرین و از مقامات عارفان است، مقتضی تقدم دیگران بر خود است. این تقدم هنگامی عینیت می‌یابد که سالک خانه خود را سرای همراهان کند و مال خود را سرمایه یاران. ابن بطوطه، در سفرنامه مشهورش، ضمن شرح سفر خود به بخارا و اقامت در خانقاه می‌گوید: «سیف الدین باخرزی، از بزرگان اولیا بود و خانقاهی که منزل ما در آن بود به او منسوب است. این خانقاه بزرگ اوقاف بسیار دارد که به مصرف اطعام مسافرین می‌رسد» [۱۱]

شهاب الدین سهروردی نیز می‌نویسد: «این طایفه، اختیار خانقاه از بهر این سبب کردند تا مسافران و غریبان که در شهرها روند و آشنایی و قرابتی ندارند به نزدیک ایشان مقیم شوند تا از رنج راه و غنای سفر بیاسایند» [۱۲]

پیوند سنت وقف با حوزه عرفان و تصوف اسلامی، با تخصیص موقوفات به رباط‌ها آغاز شد و قرن‌ها دوام یافت. وقف، عمده‌ترین پشتوانه اقتصادی برای مراکز عبادی و ریاضت‌خانه‌ها بود. حتی تنوع و گسترش موقوفات این امکان را فراهم ‌ساخت که خانقاه‌ها و تکیه‌ها و زاویه‌های آبرومند و ماندگار ساخته شود و گروه‌‌هایی از اهل دل، ساعاتی از روز و شب خود را در کمال آسودگی در آنها بگذرانند. نقش مراکز تصوف اسلامی در گسترش و ارائه خدمات علمی و فرهنگی به اهل دانش قابل انکار نیست و بدین رو وقف که پشتوانه مادی و معنوی این مراکز بود، تأثیر بسیار مهمی بر روند توسعه علمی و فرهنگی ممالک اسلامی داشت [۱۳]

حمله مغول به ایران در قرن هفتم هجری قمری نگرانی از وضعیت موجود را گسترش داد و چنان وضعی به وجود آورد که بیم زوال تمدن اسلامی می‌رفت. شاید یکی از عوامل مهم و کم‌نظیر در بازسازی کشور و بازپروری روحیه مردمان، سنت وقف بود. تاریخ‌ پژوهان، تصوف اسلامی و مراکز دینی آن را که همگی از حسنات وقف بودند عاملی مهم در بازگشت امید به مردم می‌دانند. وقف در دوره‌ای از حیات تمدن اسلامی نقش مُحیی را بر عهده گرفت و به‌حتم وام گرانی بر ذمه فرهنگ و تمدن دینی دارد. وقف ابتدا به مراکز علمی و عبادی مانند خانقا‌ه‌ها و بناهای شبیه به آنها رونق داد و سپس حسینیه‌ها و تکایای مذهبی را مدد رساند و احداث یا احیای آنها را بر عهده گرفت. همزمان خدمات عمومی را رایگان یا ارزان کرد و چرخه زندگی را به حرکت درآورد. بدین رو وقف در تیره‌ترین دوران تاریخ این سرزمین، همچون نشانه امید و حیات و پرچم عزم و نشاط حضور داشت و راه ‌گشود. این نقش والا و ماندگار همچنان بر دوش وقف سنگینی می‌کند و بر متولیان و مؤمنان است که این راه مقدس را لایروبی کنند و بستر جامعه را برای جریان آن هموار سازند.

بهای عمر

مال به قیمت اتلاف عمر حاصل می‌‌‌آید؛ و آنچه با چنین قیمت گزاف و هنگفتی فراهم می‌شود، شایسته است که جاودانه گردد؛ و برای جاودانگی مال راهی بهتر از وقف و انفاق)باقیات صالحات» وجود ندارد. این حقیقت را قرآن به زبان‌ها و بیان‌های مختلف گفته است و گزارش مختصری از آن به این شرح است:

قرآن کریم، محبان مال را سرزنش می‌کند و عاقبت آنان را پشیمانی می‌داند: «وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً جَمّاً»؛ [۱۴]

و مال را دوست می‌دارید دوست‌داشتنی بسیار.

حب مال، چه عوارض و آثاری دارد که خداوند متعال در چندین آیه قرآن آن را شماتت می‌کند و ناسزاوار می‌شمارد؟

مال و دارایی، به قیمت صرف عمر به دست می‌آید. بنابراین وقتی عمر خود را صرف ثروت‌اندوزی و سرمایه‌داری می‌کنیم، با قیمتی گزاف حاصلی ‌اندک به کف آورده‌ایم. به سخن دیگر، ما ارزشمندترین و مقدس‌ترین دارایی خود را می‌‌دهیم تا ثروت و سرمایه به دست آوریم. آیا در این معامله، تصور سود وجود دارد؟ به قول حافظ:

صرف شد عمر گران‌مایه به معشوقه و می / تا از آنم چه به پیش آید، از اینم چه شود

فزون‌خواهی و تکاثر مال زیان‌های دیگری نیز دارد که شاید کمترین آنها اتلاف عمر باشد. به عبارت دیگر، آنکه عمر خود را می‌دهد تا درهم و دینار بیندوزد، کمترین زیانی که می‌کند هدر دادن عمر و ثانیه‌های ارزشمند آن است. زیان بزرگ‌تر، راه دادن فساد و تباهی به خانه روح و ایمان است. در روایات فراوانی حب مال و ثروت‌اندوزی مفرِط، دشمن ایمان و آخرت انسان شمرده شده که به معنای تباهی ابدی و سیاهی جان است. از امام علی )علیه السلام» نقل است: «المالُ وَبالٌ عَلی صاحِبِه إلّا ما قُدِّم»؛ [۱۵]

مال وبالی بر گردن صاحب آن است؛ مگر آنچه پیش فرستاده شود.

امام )علیه السلام» مال را تباهی آینده دانسته، می‌فرماید: آنچه امروز را تباه می‌کند، آینده را هم سیاه می‌کند. [۱۶]

از این‌گونه روایات در مذمت مال‌اندوزی بسیار است و البته روایاتی نیز وجود دارد که نفس مال‌ داری و زندگی آسوده را تحسین می‌کنند؛ از جمله روایت مشهوری که از پیامبر )صلی علیه و آله و سلم» نقل است و در آن فرموده‌اند: «نیکوست مال صالح در دست مرد صالح» [۱۷] این روایت را مولوی، این‌گونه منظوم و ممثل کرده است:

مال را کـز بهـر دین باشی حَمول / نِعـم مـالٌ صالحٌ خواند آن رسول

آب در کشتی هلاک کشتی است / آب اندر زیر کشتی پُشتی است

چون که مال و ملک را از دل براند / زان سلیمان خویش جز مسکین نخواند

چیست دنیا از خدا غافل بُدن / نه قماش و خانه و فرزند و زن [۱۸]

یعنی همچنان‌که آب در بیرون کشتی نجات کشتی است، اما در درون آن موجب هلاکت است، مال هم تا وقتی که به درون قلب انسان نفوذ نکرده، بهره الهی است؛ وگرنه دام شیطانی است. در روایت مشابهی، پیامبر گرامی اسلام )صلی علیه آله وسلم» غنا و مالداری را بهترین کمک به تقوا دانسته‌اند؛ یعنی فقر و نیاز نه تنها لازمه تقوا نیست، بلکه بی‌نیازی و برخورداری، تقواپیشگی را آسان‌تر می‌کند. در عبارت پیامبر گرامی)ص»، از غنا به «نِعم ‌العونُ علی التقوی» یاد شده است: «نعم العون علی تقوی الله الغنی» [۱۹] ؛ بهترین یارِ تقوای الهی، بی‌نیازی است.

با وجود این، انکار نمی‌ توان کرد که در روایات بسیاری، مردم از زیاده‌خواهی و مال‌اندوزی نهی شده‌اند و زهد و پارسایی توصیه شده است. به عبارت دیگر، روایات دینی و فرهنگ اسلامی، در مجموع، مال‌اندوزی و جمع‌آوری ثروت فراوان را چندان توصیه نکرده‌اند و افراط در تجمیع مال را قبیح دانسته‌اند.

از طرف دیگر، انسان چاره‌ای جز کار و تلاش ندارد. روایاتی هم که کوشش برای کسب مال را تشویق کرده‌اند اندک نیست [۲۰] بنابراین هم کسب مال تشویق شده است و هم بیزاری از آن! جمع میان این دو حالت چگونه ممکن است؟ چرا مؤمنان هم به کسب‌وکار توصیه شده‌اند و هم به کناره‌گیری از مال‌اندوزی و جمع‌آوری ثروت؟ آیا راهی برای جمع این توصیه‌های به‌ ظاهر متضاد وجود دارد؟

شاید جمع آن توصیه‌ها که به نظر ناهمگون و ناسازگار می‌آیند دشوار نباشد؛ زیرا از راه‌های بسیاری می‌توان کسب مال را وسیله‌ای برای تقرّب و آخرت‌ گرایی کرد، که از آن جمله است راهکار «وقف» و مانند آن، که به‌نیکی از عهده جمع مال و مآل‌اندیشی برمی‌آیند. این راهکارها، مبنایی قرآنی و اخلاقی نیز دارند. به این شرح:

در قرآن مجید، خداوند می‌فرماید: «ما عِنْدَکُمْ ینْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِینَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أجْرَهُمْ بِأحْسَنِ ما کانوا یعْمَلونَ» [۲۱] ؛ یعنی: آنچه نزد شماست پایان می‌پذیرد و آنچه نزد اوست، باقی است؛ و قطعاً ما صابران را به بهتر از آنچه می‌کردند پاداش خواهیم داد.

در این آیه خداوند می‌فرماید: آنچه شما به کف می‌آورید دوام و بقایی ندارد. بنابراین چرا عمری را که ارزش آن بیرون از حساب است صرف متاعی کنیم که دوامی ندارد؟ آیا هیچ عاقلی، بی‌نهایت را در پای امور محدود و حقیر می‌ریزد؟!

وقف راهی است که بی‌نهایت را به بی‌نهایت وصل کند. راهی است برای اینکه قیمت عمر خود را بگیریم و به اندازه آنچه داده‌ایم نصیب بریم. وقف، کار و عمر انسان را ضایع نمی‌‌کند و بابت صرف عمر که ارزش بی‌نهایت دارد سود ابدی می‌دهد.

فضیلت‌هایی همچون وقف و انفاق، ارزش مال را تا حد ارزش عمر انسان بالا می‌برد.

کسی که بخشی از مال خود را نزد خدا باقی می‌گذارد، به ارزش والای عمر خود احترام گذاشته است. مال را از هر راهی که بیندوزیم، هزینه‌ای گزاف بابت آن داده‌ایم که همان عمر و سلامتی و فرصت‌های اندک زندگی است. بابت این هزینه گزاف هر چه به دست آوریم زیان کرده‌ایم؛ مگر آنکه بخشی از آن را نزد خدا به امانت بگذاریم و ایمان داشته باشیم که «ما عند الله باقٍ». به سخن دیگر، وقف راهی است برای فرار از زیان و خسران ابدی. وقف مصداق عمل صالحی است که سوره عصر از آن سخن می‌گوید و آن را موجب ایمنی انسان از خسران می‌شمرد: «وَ الْعَصْرِ. إِنَّ الإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ. إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» [۲۲]

پیام این سوره شریف آن است که انسان در زیان است، مگر آنکه به اعمال صالح روی آورد. کدام عمل صالح، عمر گران‌مایه انسان را بهایی در خور می‌دهد؟ آن عمل، باید ارزش بقا و ابدیت داشته باشد و خداوند فرموده است که هر چه را نزد من به امانت بگذارید، تا روز جزا برای شما نگه‌داری می‌کنم. وقف، مال انسان را از خطر اتلاف می‌رهاند و خدا را امین آن می‌کند.

در سوره مریم نیز، پیام می‌دهد که اگر می‌خواهید عمر خود را تباه نکنید، و از خود چیزی باقی بگذارید، حاصل عمر و دسترنج خود را به خداوند بسپارید: «و الباقیاتُ الصّالحاتُ خیرٌ عند ربّک ثواباً و مَرَدّاً» [۲۳] ؛ ... و کارهای شایسته ماندنی، نزد پروردگارت از حیث پاداش بهتر و خوش‌عاقبت‌ تر است.

آیا، یکی از بهترین راه‌ها برای سپردن مال و جان خود به خداوند، وقف نیست؟ بدین ترتیب، آنچه به قیمت عمر)ارزشمندترین سرمایه انسان» حاصل شده است، هدر نمی‌رود و این شیوه مبارک، عمر آدمی را از گزند بیهودگی و اتلاف نجات می‌دهد.

خلاصه آنکه، مال به قیمت اتلاف عمر حاصل می‌‌‌آید و آنچه با چنین قیمت گزاف و هنگفتی فراهم می‌شود شایسته است که جاودانه گردد؛ و برای جاودانگی مال راهی بهتر از وقف و انفاق وجود ندارد.

آزادگی

فقها، وقف را «تحبیس الأصل و إطلاق المنـفعه» دانسته‌اند [۲۴]

یعنی حبس مال در جایی و آزاد گذاشتن انتفاع از آن برای عموم یا گروهی خاص. این تعریف وقف، سخن از اباحه انتفاع از مال وقفی برای مردم می‌گوید که لازمه آن، آزاد گذاشتن آن برای آنان است؛ اما به‌واقع کسی که می‌خواهد مالش را آزاد کند و به مؤمنان بسپارد، نخست باید خودش را از آن برهاند و آزاد گرداند. کسی که در بند مال خویش باشد، چگونه می‌تواند آن را از خود جدا کند و در اختیار عموم قرار دهد؟! بنابراین وقف، راهی است برای آزادگی از هر آنچه انسان را در قید و بند خود قرار می‌دهد.

آزادگی دو گونه است: گاهی بعد از کلمه آزادی، حرف اضافه «از» قرار می‌گیرد و مثلاً می‌گوییم: آزادی از هواهای نفسانی، یا آزادی از مقام، یا آزادی از مال. نوع دوم، آن است که بعد از کلمه «آزادی» حرف اضافه «در» می‌آید و مثلا می‌گوییم: آزادی در بیان، یا آزادی در اندیشه.

آزادگی نوع اول، مقدم است بر هر گونه آزادگی دیگر. کسی که در بند مال و جاه باشد، آزادی‌‌های بیرونی چه سودی برای او دارد؟ آزادی نوع دوم، بدون آزادی نوع اول، نه آزادی که وبال است و موجب خسارت‌های بیشتر.

وقف و هر گونه سخاوت مالی، زمینه «آزادگی از ...» را فراهم می‌کند و از این طریق روح و روان آدمی را به مکرمت‌های اخلاقی می‌آراید. در تعقیبات نماز ظهر می‌خوانیم: «خدایا به تو پناه می‌برم از مالی که نفعی در آن نیست.» در ضرب‌المثل‌های عربی نیز آمده است: «خَیرُ مالِکَ ما نَفَعَکَ»؛ بهترین مال تو مالی است که به تو نفع دهد.

بالاترین نفعی که از مال به انسان می‌رسد، روحیه آزادگی است و این نفع، فقط در ایثار مال است نه در حب آن.

وقف و انفاق و مانند آن بیشترین سود را از مال، نصیب صاحب آن می‌کند؛ زیرا او را به درجه‌ای از وارستگی و آزادگی می‌رساند که گاهی از راه جهاد و عبادت نیز ممکن نیست. خداوند کریم نیز در قرآن مجید می‌فرماید: هر چه انفاق کنید، سود آن به خودتان می‌رسد؛ یعنی در انفاق، آنکه سود می‌کند، انفاق‌ کننده است: «ما تُنْفِقوا مِنْ خَیرٍ فَلِأنْفُسِکُمْ» [۲۵]

مفاد این آیه غیر از مفاد آیاتی است که برای انفاق، پاداش بزرگ وعده داده‌اند [۲۶] این آیه می‌فرماید: سود انفاق در خود آن است و البته پاداش بزرگی نیز در پی آن خواهد آمد.

فرق است بین آنچه پاداش و بازتابش، در آینده خواهد آمد، با آنچه خودش پاداش محسوب می‌شود.

آیه 272 سوره بقره می‌فرماید: سخاوت‌ مندی و انفاق، نخست برای شما سودمند است و سپس برای آنان که دریافت‌ کننده‌اند. بنابراین در خود انفاق و وقف و مانند آنها فضیلتی است که نباید از آن غافل بود. نگارنده اعتقاد دارد که بزرگ‌ترین سود انفاق برای منفق، وارستن او از وابستگی‌های حقیر دنیوی است.

در روایتی از رسول گرامی اسلام)ص»، تعریف متفاوتی از مال را می‌بینیم. آن گرامی‌رسول)ص» می‌فرمایند: مال واقعی آن است که برای آخرت خود می‌فرستید، نه آنچه برای وارثان خود باقی می‌گذارید [۲۷]

این سخن بدان معناست که مال واقعی و آنچه به‌حق متعلق به انسان است، همان دارایی‌ها و داشته‌هایی است که انسان را مقام می‌دهد و برای او فضیلت می‌آفریند، نه آنچه موجب سقوط آدمی است و زمینه رذیلت‌ها را فراهم می‌کند.

آینه کرامت

از منظر عرفان، نیاز کریمان به گدایان بیشتر و زیباتر از نیاز گدایان به کریمان است؛ زیرا آنچه نیازمند از انسان کریم می‌گیرد مال است، اما انسان کریم از رهگذر کمک به نیازمندان به فضیلت کرامت دست می‌یابد. بنابراین یکی از دیگری آب و نان می‌گیرد و دیگری آبرو و ایمان؛ از این روست که وقف و مانند آن بیش از آنکه نیاز محتاجان را برآورد، به کریمان کمک می‌کند که کرامت خود را به فعلیت برسانند. به گفته آیت الله حسن‌زاده آملی: «گدا خدا خدا کند، خدا گدا گدا کند» [۲۸]

یعنی: اگر گدا خدا را می‌خواند تا به او نان و خانه و آب و سلامتی دهد، خدا نیز گدایان را فرامی‌خواند تا از طریق آنان، اسم مبارک «کریم»‌اش را در آینه وجود و فقر آنان بازبتاباند. شاید حافظ در بیت زیر نظر به همین معنا داشته باشد که گفته‌ است:

سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد / ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود

پدیده‌‌هایی مانند وقف، برای انسان‌های کریم و بزرگوار این زمینه را فراهم می‌کند که درون‌مایه‌های انسانی و عرفانی خود را آشکار کنند. وقف اگر وسیله‌ای برای پاسخگویی به نیازهای عمومی جامعه است، راهی برای تمیز انسان‌های بزرگ از مردم عادی نیز هست. در واقع کسی که مالش را می‌بخشد و در اختیار عموم قرار می‌دهد دو کار بزرگ کرده است:

اولاً نیازی از نیازهای جامعه ایمانی را برآورده است؛ و ثانیاً فضیلتی از فضایل بزرگ انسانی را به منصه ظهور درآورده است. کار دوم اگر مهم‌‌تر از کار اول نباشد، کمتر از آن نیست.

بنابراین وقف، واقف را به درجه کرامت می‌رساند و نردبانی است برای عروج واقف به مقام کریمان. نردبان وقف، منتفعان از آن را نهایتاً به بام برخورداری از مواهب و نعمت‌های الهی رهمنون می‌شود، اما واقف از همین نردبان به معراج کرامت و شرافت می‌رسد که بسی والاتر و برتر از برخورداری از نعمت‌های مادی دنیا است.

برهان اخلاص

کمتر عبادت و فضیلتی را می‌توان نام برد که به اندازه وقف، مصون از ریا و آراسته به اخلاص باشد؛ زیرا ریا یعنی به رؤیت رساندن عمل خود، اما واقف پس از وقف مالش از نظرها پنهان می‌شود و معمولاً انتفاع از مال او در غیاب او است؛ بدین رو وقف، برهانی قاطع در اخلاص واقف است؛ به‌ویژه آنکه وقف، موقوف به تمنای مستقیم کسی نیست. به عبارت دیگر، وقف بخششی است که منشأ آن استمداد مستقیم و درخواست زبانی محتاجان و مراجعان نیست.

واقف، بدون اینکه کسی از او کمکی بخواهد به او کمک کرده و دستش را گرفته است. به قول شاعر:

ندهد فرصت ابراز تمنّا به گدا / گوش این طایفه آواز گدا نشنیده است

در روایات بسیاری، بخشندگان ناپیدا تکریم و تحسین شده‌اند. امامان معصوم علیه اسلام» در فضیلت خود گفته‌اند: ما اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم» منتظر نمی‌ مانیم تا کسی از ما درخواستی کند و سپس اجابتش کنیم. در دعاهای رجبیه نیز می‌خوانیم: «یا مَن یعطی من سأله و من لم یسأله و من لم یعرفه» [۲۹]

واقف نیز به کسانی کمک می‌کند که از او درخواستی نکرده‌اند و اصلاً او را نمی‌ شناسند؛ و این، بالاترین و قوی‌ترین برهان اخلاص است.

باران تزکیه

مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله علیه در ذیل آیه «خُذ من أموالهم صدقه تُطَهِّرُهم وتُزکّیهم بها...»؛ [۳۰]

از اموال مؤمنان صدقات را بگیر که آنان را [از پلیدی و ناپاکی] پاکیزه می‌گردانی» می‌نویسد: «تطهیر یعنی ازاله اَوساخ از یک چیز تا وجود آن صاف گردد و برای نشو و نما و ظهور آثار و برکات، مستعد و مهیا گردد؛ و تزکیه عبارت است از رشد دادن و اعطای رشد به آن به وسیله لحوق خیرات و ظهور برکات؛ همانند درختی که قطع زواید از فروع و شاخه‌های آن باعث زیادی در حسن و نمو آن و نیکویی میوه‌هایش می‌شود؛ از این رو، جمع بین تطهیر و تزکیه در آیه از تعابیر لطیف است» [۳۱]

بنا بر روایت نبوی صلی الله علیه و آله و سلم: «بهترین میراث آدمی سه چیز است: فرزند شایسته‌ای که دعاگوی او باشد؛ صدقه جاری و پایداری(وقف)» که پاداش آن بدو رسد؛ و دانشی که پس از او بدان عمل شود» [۳۲]

بنابراین، انفاق و صدقه و وقف که در روایات جزء باقیات صالحات و صدقات جاریه خوانده شده است، موجب تزکیه جان و روح آدمی است. کمک به هم‌نوع، دادن قرض‌الحسنه، همکاری با دوستان، کمک به فقرا، دست‌گیری از یتیم، انفاق و تعاون و امور خیری از این دست، بیش از هر ریاضت و عبادتی روح را پاکیزه می‌کند و افاضات را جایگزین اضافات می‌گرداند.

به سخن دیگر، از آیه مذکور و روایات ذیل آن چنین برمی‌آید که وقف یکی از بهترین را‌ه‌ها برای تزکیه نفس و پاک‌سازی درونی است؛ به دو جهت: هم به دلیل ریاضتی که در انقطاع از مال است و هم به دلیل شکوفایی و رشدی که حذف اضافات مالی و دنیایی برای انسان پدید می‌آورد. تزکیه در لغت یعنی رویش و شکوفایی. صدقه و وقف، ضمن حذف زواید و حرس علف‌های هرز، زمینه رشد روحی انسان را فراهم می‌کند و بدین ترتیب، از رهگذر تصفیه درون و پاک‌سازی روحانی، زمینه شکوفایی جان آدمی فراهم می‌شود.

شگفت آن است که وقف، افزون بر تزکیه واقف، جامعه را نیز تهذیب می‌کند؛ زیرا وقتی سنت وقف در جامعه‌ای رایج و دارج شد، به نوعی همه مردم به بخشندگی و نوع‌دوستی و سخاوتمندی تشویق می‌شوند. به‌واقع وقف، دعوت علنی و عمومی از مردم برای نوع‌دوستی و مهربانی با یکدیگر است. از امام صادق علیه السلام نقل است که مردم را با اعمالتان به خیر و نیکی دعوت کنید: «کونوا دُعاه النّاس بأعمالکم و لا تکونوا دُعاه بألسنتکم» [۳۳]

بنابراین حضور واقف در میان مردم دعوت‌نامه زنده الهی است برای تشویق مردم و مؤمنان به خیر و نیکی.

پانویس

  1. ر.ک:سجادی، فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ذیل مدخل وقف .
  2. هجویری، کشف المحجوب، ص221 .
  3. مولوی، مثنوی .
  4. سعدی، گلستان، دیپاچه، ص1.
  5. همان.
  6. عوارف المعارف، ص56 .
  7. مدارس علمیه شافعی در قرن های پنجم به بعد که مهم ترین منبع مالی آنها موقوفات بود.
  8. بوستان .
  9. جامی، نفحات الانس، ص146 .
  10. اوراد الاحباب، ص35، مقدمه .
  11. ابن بطوطه، سفرنامه، ج1، ص416.
  12. عوارف المعارف، ص50.
  13. ر.ک: ابو سعید احمد بن سلمان، مقدمه ای برفرهنگ وقف، انتشارات سازمان اوقاف، ص135 .
  14. سوره فجر، آیه 20 .
  15. عیون الحکم والمواعظ، ح1493 .
  16. مانند آیه 8، در سوره حدید .
  17. نعم المالُ الصّالحُللرجل الصّالحُ.) ر.ک:فروزانفر،ذ احادیث مثنوی، انتشارات دانشگاه، ص11».
  18. مثنوی، دفتر اول.
  19. همان .
  20. ر.ک:کنز العمال، ح10516 .
  21. سوره نحل، آیه 96 .
  22. سوره عصر.
  23. سوره مریم، آیه 76 .
  24. ر.ک:تحریر الوسیله، ج2، ص62 .
  25. سوره بقره، آیه 272.
  26. مانند آیه 8، در سوره حدید .
  27. منتخب میزان الحکمه، ص568 .
  28. آیت الله حسن زاده آملی، دیوان اشعار، قافیه دال .
  29. مفاتیح الحِنان، تعقیبات ماه رجب.
  30. سوره توبه، آیه 103 .
  31. المیزان، ج9، ص377 .
  32. نص حدیث: «إذا مات ابن آدم انقطع عمله إلاّمن ثلاث: صدقه جاریه أو علم ینتفع به أو ولد صالح یدعوله بخیر.» صاحب جامع الشتاب می نویسد: «علما می گویند صدقه جاریه، وقف است. وشهید اول در درس، وقف را همان صدقه جاریه دانسته است».
  33. سفینه البحار، ج2، ص78 .