پندار گرایی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | یکی از موانع سیر [[انسان]] به سوی [[خدا]]، '''پندارگرایی''' و گمان [[باطل ]] است؛ چنانکه از مهمترین علل و اسباب [[طهارت روح]] و [[صعود]] آن به سوی [[حق]]، معرفت صحیح است. | |
− | یکی از موانع سیر [[انسان]] به سوی [[خدا]]، '''پندارگرایی''' و گمان [[باطل ]] است؛ چنانکه از مهمترین علل و اسباب [[طهارت روح]] و [[صعود]] آن به سوی [[حق]]، معرفت | ||
==فرق عارف و پندارگرا== | ==فرق عارف و پندارگرا== | ||
− | فرق عارف با '''پندارگرای''' غافل در این است که [[عارف]]، خود را در [[مشهد]] و محضر [[خدا]]ی [[علیم]] [[قدیر]] [[حکیم]] | + | فرق عارف با '''پندارگرای''' غافل در این است که [[عارف]]، خود را در [[مشهد]] و محضر [[خدا]]ی [[علیم]] [[قدیر]] [[حکیم]] می یابد، چنانکه هر موجودی را مظهر او می داند و '''پندارگرای''' غافل، خود را غایب از او می پندارد، چنانکه هر موجودی را مستقل می پندارد. |
− | هر کس بر اساس معرفت یا گمان خود، سود یا زیانی | + | هر کس بر اساس معرفت یا گمان خود، سود یا زیانی می برد. |
=== وصف قرآن از عارف و غافل=== | === وصف قرآن از عارف و غافل=== | ||
− | [[قرآن کریم]] در [[ستایش]] [[مؤمن]] عارف | + | [[قرآن کریم]] در [[ستایش]] [[مؤمن]] عارف می گوید: او خود را در محضر خدای [[علیم]] [[قدیر]] [[حکیم]] می یابد و اهل مراقبت و محاسبت است، ولی در وصف غافل می گوید: او فاقد همه این کمال ها ست و با گمان و '''پندار''' زندگی می کند و در '''پندار''' خود، مدفون است. |
==مصادیق آیات پندارگرایان== | ==مصادیق آیات پندارگرایان== | ||
سطر ۱۵: | سطر ۱۴: | ||
=== آیات غفلت از دیدن خدا=== | === آیات غفلت از دیدن خدا=== | ||
− | در [[قرآن کریم]]، گاهی درباره [[پندارگرایان]] غافل | + | در [[قرآن کریم]]، گاهی درباره [[پندارگرایان]] غافل می فرماید: «الم یعلم بان الله یری»؛ |
<ref> | <ref> | ||
[http://lib.eshia.ir/17001/1/597/%D8%A3%D9%8E%D9%84%D9%8E%D9%85%D9%92 علق/سوره۹۶، آیه۱۴.] | [http://lib.eshia.ir/17001/1/597/%D8%A3%D9%8E%D9%84%D9%8E%D9%85%D9%92 علق/سوره۹۶، آیه۱۴.] | ||
</ref> | </ref> | ||
− | مگر او | + | مگر او نمی داند که خدا می بیند؟ |
− | اگر کسی بداند که [[خدا]] او را | + | اگر کسی بداند که [[خدا]] او را می بیند و در محضر [[خدا]] کار می کند هرگز دستش به تباهی و زبانش به بدگویی آلوده نمی شود. |
− | گاهی | + | گاهی می فرماید: «ایحسب ان لن یره احد»؛ |
<ref> | <ref> | ||
[http://lib.eshia.ir/17001/1/594/%D9%8A%D9%8E%D8%B1%D9%8E%D9%87%D9%8F بلد/سوره۹۰، آیه۷.] | [http://lib.eshia.ir/17001/1/594/%D9%8A%D9%8E%D8%B1%D9%8E%D9%87%D9%8F بلد/سوره۹۰، آیه۷.] | ||
</ref> | </ref> | ||
− | آیا میپندارد که کسی او را | + | آیا میپندارد که کسی او را نمی بیند؟ |
خدا شاهد است و شما در محضر و [[مشهد]] خدایید. | خدا شاهد است و شما در محضر و [[مشهد]] خدایید. | ||
− | گاهی | + | گاهی می فرماید: «ام یحسبون انا لا نسمع سرهم و نجویهم»؛ |
<ref> | <ref> | ||
[http://lib.eshia.ir/17001/1/495/%D9%8A%D9%8E%D8%AD%D9%92%D8%B3%D9%8E%D8%A8%D9%8F%D9%88%D9%86%D9%8E زخرف/سوره۴۳، آیه۸۰.] | [http://lib.eshia.ir/17001/1/495/%D9%8A%D9%8E%D8%AD%D9%92%D8%B3%D9%8E%D8%A8%D9%8F%D9%88%D9%86%D9%8E زخرف/سوره۴۳، آیه۸۰.] | ||
</ref> | </ref> | ||
− | آیا میپندارند که ما کارهای پنهان و [[نجوا]] ی آنها را | + | آیا میپندارند که ما کارهای پنهان و [[نجوا]] ی آنها را نمی دانیم؟ |
− | اینها ناظر به بعد علمی است؛ یعنی انسان غافل فکر | + | اینها ناظر به بعد علمی است؛ یعنی انسان غافل فکر می کند که کسی او را نمی بیند و او تنهاست و چون تنهاست، رها ست. |
===آیات غفلت از قدرت خدا=== | ===آیات غفلت از قدرت خدا=== | ||
گاهی میپندارد بر فرض، کسی او را ببیند قادر نیست جلو او را بگیرد و خود را در محضر قدیر نمیبیند؛ یعنی میپندارد که [[خدا]] بر او توانایی ندارد. | گاهی میپندارد بر فرض، کسی او را ببیند قادر نیست جلو او را بگیرد و خود را در محضر قدیر نمیبیند؛ یعنی میپندارد که [[خدا]] بر او توانایی ندارد. | ||
+ | |||
در این زمینه، ذات اقدس اله [[آیات]] فراوانی نازل کرده، میفرماید: «ایحسب ان لن یقدر علیه احد»؛ | در این زمینه، ذات اقدس اله [[آیات]] فراوانی نازل کرده، میفرماید: «ایحسب ان لن یقدر علیه احد»؛ | ||
<ref> | <ref> | ||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</ref> | </ref> | ||
آیا [[انسان]] میپندارد [[خدا]] [[قدرت]] ندارد تا همه [[نعمت]] های او را به نقمت و [[حیات]] او را به ممات و سلامت او را به [[بیماری]] مبدل کند؟ | آیا [[انسان]] میپندارد [[خدا]] [[قدرت]] ندارد تا همه [[نعمت]] های او را به نقمت و [[حیات]] او را به ممات و سلامت او را به [[بیماری]] مبدل کند؟ | ||
+ | |||
گاهی [[انسان]]، جاه و [[قدرت]] خود را عامل موفقیت خود میپندارد. | گاهی [[انسان]]، جاه و [[قدرت]] خود را عامل موفقیت خود میپندارد. | ||
از این رو ذات [[اقدس]] [[خداوند]] میفرماید: «ام حسب الذین یعملون السیئات ان یسبقونا ساء ما یحکمون»؛ | از این رو ذات [[اقدس]] [[خداوند]] میفرماید: «ام حسب الذین یعملون السیئات ان یسبقونا ساء ما یحکمون»؛ | ||
سطر ۴۶: | سطر ۴۷: | ||
[http://lib.eshia.ir/17001/1/396/%D9%8A%D9%8E%D8%B9%D9%92%D9%85%D9%8E%D9%84%D9%8F%D9%88%D9%86%D9%8E عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴.] | [http://lib.eshia.ir/17001/1/396/%D9%8A%D9%8E%D8%B9%D9%92%D9%85%D9%8E%D9%84%D9%8F%D9%88%D9%86%D9%8E عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴.] | ||
</ref> | </ref> | ||
− | آیا [[کافران]] | + | آیا [[کافران]] می پندارند که سابق و پیشگامند و ما به آنها دسترسی نداریم؛ [[قضا]] و [[قدر]] ما آنها را رها کرده است و آنها از قلمرو قدرت ما بیرونند؟ |
+ | |||
این، [[حکم]] و [[داوری]] بدی است. | این، [[حکم]] و [[داوری]] بدی است. | ||
===آیات غفلت از مرگ=== | ===آیات غفلت از مرگ=== | ||
− | گاهی | + | گاهی می فرماید: «ایحسب الانسان ان لن نجمع عظامه»؛ |
<ref> | <ref> | ||
[http://lib.eshia.ir/17001/1/577/%D8%A3%D9%8E%D9%8A%D9%8E%D8%AD%D9%92%D8%B3%D9%8E%D8%A8%D9%8F قیامت/سوره۷۵، آیه۳.] | [http://lib.eshia.ir/17001/1/577/%D8%A3%D9%8E%D9%8A%D9%8E%D8%AD%D9%92%D8%B3%D9%8E%D8%A8%D9%8F قیامت/سوره۷۵، آیه۳.] | ||
</ref> | </ref> | ||
− | آیا [[انسان]] | + | |
− | برخی چنین | + | آیا [[انسان]] می پندارد که با [[مرگ]] نابود می شود و ما [[استخوان]]های پوسیده او را دوباره زنده نمی کنیم؟ |
+ | |||
+ | برخی چنین می پندارند که با [[مرگ]] نابود می شوند و [[خداوند]] بر احیای مجدد آنها قدرت ندارد و برخی می پندارند که بعد از [[مرگ]]، حساب و [[کتاب]] ی نیست و کسی بر حسابرسی اعمال آنها قدرت ندارد و به همین جهت، زبانشان دراز و دستشان به [[گناه]]، آلوده است. | ||
===آیات پندار جاودانگی در دنیا=== | ===آیات پندار جاودانگی در دنیا=== | ||
− | گاهی نیز | + | گاهی نیز می پندارند قدرتهای مالی، مشکل آنها را حل می کند: «یحسب ان ماله اخلده»؛ |
<ref> | <ref> | ||
[http://lib.eshia.ir/17001/1/601/%D9%8A%D9%8E%D8%AD%D9%92%D8%B3%D9%8E%D8%A8%D9%8F همزه/سوره۱۰۴، آیه۳.] | [http://lib.eshia.ir/17001/1/601/%D9%8A%D9%8E%D8%AD%D9%92%D8%B3%D9%8E%D8%A8%D9%8F همزه/سوره۱۰۴، آیه۳.] | ||
</ref> | </ref> | ||
− | + | آیامی پندارد که مال او، او را جاوید می کند. | |
− | چنانکه در جای دیگر | + | چنانکه در جای دیگر می فرماید: «و ما جعلنا لبشر من قبلک الخلد افان مت فهم الخالدون»؛ |
<ref> | <ref> | ||
[http://lib.eshia.ir/17001/1/324/%D9%84%D9%90%D8%A8%D9%8E%D8%B4%D9%8E%D8%B1%D9%8D انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۴.] | [http://lib.eshia.ir/17001/1/324/%D9%84%D9%90%D8%A8%D9%8E%D8%B4%D9%8E%D8%B1%D9%8D انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۴.] | ||
</ref> | </ref> | ||
− | در [[نظام آفرینش]]، [[دنیا]] جای خلود و [[جاودانگی]] نیست و هیچ کس در آن، [[جاوید]] | + | در [[نظام آفرینش]]، [[دنیا]] جای خلود و [[جاودانگی]] نیست و هیچ کس در آن، [[جاوید]] نمی ماند. |
==== علت عدم جاودانگی در دنیا==== | ==== علت عدم جاودانگی در دنیا==== | ||
زیرا [[دنیا]] نشئه حرکت است و حرکت باید به مقصد برسد و با دوام، سازگار نیست و اگر موجودی دائما در حرکت باشد، «عبث» میشود. | زیرا [[دنیا]] نشئه حرکت است و حرکت باید به مقصد برسد و با دوام، سازگار نیست و اگر موجودی دائما در حرکت باشد، «عبث» میشود. | ||
معنای دوام حرکت این است که هدفی در [[کار]] نیست. از این رو حرکت حتما باید منقطع شود و به «دارالقرار» برسد. | معنای دوام حرکت این است که هدفی در [[کار]] نیست. از این رو حرکت حتما باید منقطع شود و به «دارالقرار» برسد. | ||
− | ذات اقدس [[خداوند]] در این مورد | + | ذات اقدس [[خداوند]] در این مورد می فرماید: «افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون»؛ |
<ref> | <ref> | ||
[http://lib.eshia.ir/17001/1/349/%D8%A3%D9%8E%D9%81%D9%8E%D8%AD%D9%8E%D8%B3%D9%90%D8%A8%D9%92%D8%AA%D9%8F%D9%85%D9%92 مؤمنون۲۳/سوره، آیه۱۱۵.] | [http://lib.eshia.ir/17001/1/349/%D8%A3%D9%8E%D9%81%D9%8E%D8%AD%D9%8E%D8%B3%D9%90%D8%A8%D9%92%D8%AA%D9%8F%D9%85%D9%92 مؤمنون۲۳/سوره، آیه۱۱۵.] | ||
سطر ۷۹: | سطر ۸۳: | ||
=== آیات پندار به محق بودن=== | === آیات پندار به محق بودن=== | ||
− | گاهی [[انسان]] خود را در محضر [[علیم]] [[قدیر]] [[حکیم]] | + | گاهی [[انسان]] خود را در محضر [[علیم]] [[قدیر]] [[حکیم]] می بیند و هیچ یک از بحثهای گذشته درباره او نیست اما خود را «محق» می پندارد؛ با اینکه در برابر [[وحی]] ایستاده و هم فکرش تیره و هم کارش تاریک است، می گوید: حق با ماست. |
در این زمینه، [[قرآن کریم]] میفرماید: «و یحسبون انهم مهتدون»؛ | در این زمینه، [[قرآن کریم]] میفرماید: «و یحسبون انهم مهتدون»؛ | ||
<ref> | <ref> | ||
[http://lib.eshia.ir/17001/1/492/%D9%88%D9%8E%D8%A5%D9%90%D9%86%D9%8E%D9%91%D9%87%D9%8F%D9%85%D9%92 زخرف/سوره۴۳، آیه۳۷.] | [http://lib.eshia.ir/17001/1/492/%D9%88%D9%8E%D8%A5%D9%90%D9%86%D9%8E%D9%91%D9%87%D9%8F%D9%85%D9%92 زخرف/سوره۴۳، آیه۳۷.] | ||
</ref> | </ref> | ||
− | آنان | + | آنان می پندارند که هدایت یافتهاند در حالی که به بیراهه می روند. |
«و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا» ؛ | «و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا» ؛ | ||
<ref> | <ref> | ||
[http://lib.eshia.ir/17001/1/304/%D8%B6%D9%8E%D9%84%D9%8E%D9%91 کهف/سوره۱۸، آیه۱۰۴.] | [http://lib.eshia.ir/17001/1/304/%D8%B6%D9%8E%D9%84%D9%8E%D9%91 کهف/سوره۱۸، آیه۱۰۴.] | ||
</ref> | </ref> | ||
− | فکر | + | فکر می کنند که کار خوب می کنند؛ در حالی که به بدی مبتلایند. |
==تعبیر قرآن از پندارزدگان== | ==تعبیر قرآن از پندارزدگان== | ||
سطر ۹۷: | سطر ۱۰۱: | ||
[http://lib.eshia.ir/17001/1/261/%D9%85%D9%8F%D9%87%D9%92%D8%B7%D9%90%D8%B9%D9%90%D9%8A%D9%86%D9%8E ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۳.] | [http://lib.eshia.ir/17001/1/261/%D9%85%D9%8F%D9%87%D9%92%D8%B7%D9%90%D8%B9%D9%90%D9%8A%D9%86%D9%8E ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۳.] | ||
</ref> | </ref> | ||
− | دلهای اینان تهی است و چیزی در آن نیست. چون آنچه به دل اینها راه یافته است، '''پندار''' محض است و پندار هم [[باطل]] است، ولی عارف، خود و همه کارهای خود را در محضر خدای [[علیم]] [[قدیر]] [[حکیم]] | + | |
+ | دلهای اینان تهی است و چیزی در آن نیست. چون آنچه به دل اینها راه یافته است، '''پندار''' محض است و پندار هم [[باطل]] است، ولی عارف، خود و همه کارهای خود را در محضر خدای [[علیم]] [[قدیر]] [[حکیم]] می یابد و می داند که خدا می بیند و می تواند و پس از [[مرگ]]، روز حسابی هست. | ||
+ | |||
پس مهمترین راه برای [[تهذیب]] و [[تزکیه روح]]، همان معرفت صحیح و بدترین عامل برای [[آلودگی]] آن، همان گمان و پندار [[باطل]] است. | پس مهمترین راه برای [[تهذیب]] و [[تزکیه روح]]، همان معرفت صحیح و بدترین عامل برای [[آلودگی]] آن، همان گمان و پندار [[باطل]] است. | ||
سطر ۱۰۶: | سطر ۱۱۲: | ||
[http://lib.eshia.ir/17001/1/595/%D9%88%D9%8E%D9%86%D9%8E%D9%81%D9%92%D8%B3%D9%8D شمس/سوره۹۱، آیه۷-۸.] | [http://lib.eshia.ir/17001/1/595/%D9%88%D9%8E%D9%86%D9%8E%D9%81%D9%92%D8%B3%D9%8D شمس/سوره۹۱، آیه۷-۸.] | ||
</ref> | </ref> | ||
− | ولی اگر کسی این [[الهام]] را با الحاد خودش تاریک کند، به دام '''پندار''' میافتد و از آن به بعد علمش به [[جهل]] و الهامش به الحاد، تبدیل | + | ولی اگر کسی این [[الهام]] را با الحاد خودش تاریک کند، به دام '''پندار''' میافتد و از آن به بعد علمش به [[جهل]] و الهامش به الحاد، تبدیل می شود. |
− | بنابراین،افرادی که در '''پندار''' [[باطل]] بهسر | + | |
− | هرگز [[خدا]] به کسی بد | + | بنابراین،افرادی که در '''پندار''' [[باطل]] بهسر می برند باید خودشان را [[ملامت]] کنند، نه خدای خود را و هیچ عاملی جز خود آنان سبب فرو رفتگی در '''پندار''' [[باطل]] نیست. |
+ | |||
+ | هرگز [[خدا]] به کسی بد نمی کند و برای کسی بدی نمی فرستد، بلکه راه [[توبه]] را بر روی همگان باز می کند و بدی های آنان را به [[نیکی]] تبدیل می کند. | ||
=== امکان نجات از پندارگرایی === | === امکان نجات از پندارگرایی === | ||
− | تا [[انسان]] در [[عالم]] حرکت و طبیعت به سر | + | تا [[انسان]] در [[عالم]] حرکت و طبیعت به سر می برد، راهی برای تبدیل [[سیئه]] به [[حسنه]] دارد. |
− | اگر [[شراب نجس]] و [[حرام]] [[سرکه]] شود، همین [[نجس]] و [[حرام]]، [[پاک ]] و [[حلال]] خواهد شد و اگر انسانی [[توبه]] کند، همین [[انسان]] [[تبهکار]] [[آلوده]]، پاک | + | |
+ | اگر [[شراب نجس]] و [[حرام]] [[سرکه]] شود، همین [[نجس]] و [[حرام]]، [[پاک ]] و [[حلال]] خواهد شد و اگر انسانی [[توبه]] کند، همین [[انسان]] [[تبهکار]] [[آلوده]]، پاک می شود: «یبدل الله سیئاتهم حسنات». | ||
<ref> | <ref> | ||
[http://lib.eshia.ir/17001/1/366/70 فرقان/سوره۲۵، آیه۷۰.] | [http://lib.eshia.ir/17001/1/366/70 فرقان/سوره۲۵، آیه۷۰.] | ||
</ref> | </ref> | ||
===راه نجات از پندارگرایی=== | ===راه نجات از پندارگرایی=== | ||
− | پس کار ابتدایی [[خدا]]، [[افاضه]]، [[الهام]] و [[انعام]] است و کسی که [[نعمت]] های الهی را به نقمت تبدیل کند، [[خداوند]] راه[[ توبه]] را بر روی او باز | + | پس کار ابتدایی [[خدا]]، [[افاضه]]، [[الهام]] و [[انعام]] است و کسی که [[نعمت]] های الهی را به نقمت تبدیل کند، [[خداوند]] راه[[ توبه]] را بر روی او باز می کند تا دوباره آن نقمتها را به [[نعمت]] ، تبدیل کند. هرگز [[خدا]] به کسی بد نمی کند. |
− | علل و عوامل بیرونی تنها [[انسان]] را به [[باطل]] [[دعوت]] میکند و این [[انسان]] است که باید برای انتخاب خیر تصمیم بگیرد و صدای بیگانه را از آشنا جدا کند. | + | ***علل و عوامل بیرونی تنها [[انسان]] را به [[باطل]] [[دعوت]] میکند و این [[انسان]] است که باید برای انتخاب خیر تصمیم بگیرد و صدای بیگانه را از آشنا جدا کند. |
و ما برای این کار ناچاریم با [[خداوند]] رابطهای داشته باشیم که همواره [[نعمت]] های خود را ادامه دهد و ما را از شر خودمان و بد اندیشان نجات دهد و دعا یکی از مهمترین راههاست. چنانکه [[نماز]] که آمیخته با دعاست، از بهترین [[ارکان دین]] به حساب میآید. | و ما برای این کار ناچاریم با [[خداوند]] رابطهای داشته باشیم که همواره [[نعمت]] های خود را ادامه دهد و ما را از شر خودمان و بد اندیشان نجات دهد و دعا یکی از مهمترین راههاست. چنانکه [[نماز]] که آمیخته با دعاست، از بهترین [[ارکان دین]] به حساب میآید. | ||
نسخهٔ ۵ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۵۹
یکی از موانع سیر انسان به سوی خدا، پندارگرایی و گمان باطل است؛ چنانکه از مهمترین علل و اسباب طهارت روح و صعود آن به سوی حق، معرفت صحیح است.
محتویات
فرق عارف و پندارگرا
فرق عارف با پندارگرای غافل در این است که عارف، خود را در مشهد و محضر خدای علیم قدیر حکیم می یابد، چنانکه هر موجودی را مظهر او می داند و پندارگرای غافل، خود را غایب از او می پندارد، چنانکه هر موجودی را مستقل می پندارد. هر کس بر اساس معرفت یا گمان خود، سود یا زیانی می برد.
وصف قرآن از عارف و غافل
قرآن کریم در ستایش مؤمن عارف می گوید: او خود را در محضر خدای علیم قدیر حکیم می یابد و اهل مراقبت و محاسبت است، ولی در وصف غافل می گوید: او فاقد همه این کمال ها ست و با گمان و پندار زندگی می کند و در پندار خود، مدفون است.
مصادیق آیات پندارگرایان
در قرآن کریم، درباره پندارگرای ان غافل آیاتی آمده است.
آیات غفلت از دیدن خدا
در قرآن کریم، گاهی درباره پندارگرایان غافل می فرماید: «الم یعلم بان الله یری»؛ [۱] مگر او نمی داند که خدا می بیند؟ اگر کسی بداند که خدا او را می بیند و در محضر خدا کار می کند هرگز دستش به تباهی و زبانش به بدگویی آلوده نمی شود. گاهی می فرماید: «ایحسب ان لن یره احد»؛ [۲] آیا میپندارد که کسی او را نمی بیند؟ خدا شاهد است و شما در محضر و مشهد خدایید. گاهی می فرماید: «ام یحسبون انا لا نسمع سرهم و نجویهم»؛ [۳] آیا میپندارند که ما کارهای پنهان و نجوا ی آنها را نمی دانیم؟ اینها ناظر به بعد علمی است؛ یعنی انسان غافل فکر می کند که کسی او را نمی بیند و او تنهاست و چون تنهاست، رها ست.
آیات غفلت از قدرت خدا
گاهی میپندارد بر فرض، کسی او را ببیند قادر نیست جلو او را بگیرد و خود را در محضر قدیر نمیبیند؛ یعنی میپندارد که خدا بر او توانایی ندارد.
در این زمینه، ذات اقدس اله آیات فراوانی نازل کرده، میفرماید: «ایحسب ان لن یقدر علیه احد»؛ [۴] آیا انسان میپندارد خدا قدرت ندارد تا همه نعمت های او را به نقمت و حیات او را به ممات و سلامت او را به بیماری مبدل کند؟
گاهی انسان، جاه و قدرت خود را عامل موفقیت خود میپندارد. از این رو ذات اقدس خداوند میفرماید: «ام حسب الذین یعملون السیئات ان یسبقونا ساء ما یحکمون»؛ [۵] آیا کافران می پندارند که سابق و پیشگامند و ما به آنها دسترسی نداریم؛ قضا و قدر ما آنها را رها کرده است و آنها از قلمرو قدرت ما بیرونند؟
آیات غفلت از مرگ
گاهی می فرماید: «ایحسب الانسان ان لن نجمع عظامه»؛ [۶]
آیا انسان می پندارد که با مرگ نابود می شود و ما استخوانهای پوسیده او را دوباره زنده نمی کنیم؟
برخی چنین می پندارند که با مرگ نابود می شوند و خداوند بر احیای مجدد آنها قدرت ندارد و برخی می پندارند که بعد از مرگ، حساب و کتاب ی نیست و کسی بر حسابرسی اعمال آنها قدرت ندارد و به همین جهت، زبانشان دراز و دستشان به گناه، آلوده است.
آیات پندار جاودانگی در دنیا
گاهی نیز می پندارند قدرتهای مالی، مشکل آنها را حل می کند: «یحسب ان ماله اخلده»؛ [۷] آیامی پندارد که مال او، او را جاوید می کند. چنانکه در جای دیگر می فرماید: «و ما جعلنا لبشر من قبلک الخلد افان مت فهم الخالدون»؛ [۸] در نظام آفرینش، دنیا جای خلود و جاودانگی نیست و هیچ کس در آن، جاوید نمی ماند.
علت عدم جاودانگی در دنیا
زیرا دنیا نشئه حرکت است و حرکت باید به مقصد برسد و با دوام، سازگار نیست و اگر موجودی دائما در حرکت باشد، «عبث» میشود. معنای دوام حرکت این است که هدفی در کار نیست. از این رو حرکت حتما باید منقطع شود و به «دارالقرار» برسد. ذات اقدس خداوند در این مورد می فرماید: «افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون»؛ [۹] آیا فکر کردهاید نظام آفرینش، یاوه و بیهوده است و این نظام، هدفی نداشته و شما معادی ندارید؟
آیات پندار به محق بودن
گاهی انسان خود را در محضر علیم قدیر حکیم می بیند و هیچ یک از بحثهای گذشته درباره او نیست اما خود را «محق» می پندارد؛ با اینکه در برابر وحی ایستاده و هم فکرش تیره و هم کارش تاریک است، می گوید: حق با ماست. در این زمینه، قرآن کریم میفرماید: «و یحسبون انهم مهتدون»؛ [۱۰] آنان می پندارند که هدایت یافتهاند در حالی که به بیراهه می روند. «و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا» ؛ [۱۱] فکر می کنند که کار خوب می کنند؛ در حالی که به بدی مبتلایند.
تعبیر قرآن از پندارزدگان
تعبیر قرآن کریم درباره پندار زدگان این است: «و افئدتهم هواء»؛ [۱۲]
دلهای اینان تهی است و چیزی در آن نیست. چون آنچه به دل اینها راه یافته است، پندار محض است و پندار هم باطل است، ولی عارف، خود و همه کارهای خود را در محضر خدای علیم قدیر حکیم می یابد و می داند که خدا می بیند و می تواند و پس از مرگ، روز حسابی هست.
پس مهمترین راه برای تهذیب و تزکیه روح، همان معرفت صحیح و بدترین عامل برای آلودگی آن، همان گمان و پندار باطل است.
منشا پندارگرایی
خدای سبحان هرگز کسی را گرفتار جهل و پندار باطل نکرده، بلکه همه انسانها را با سلاح معرفت، مسلح کرده و هر انسانی را با الهام «فجور» و «تقوا» آفریده است: «و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها». [۱۳] ولی اگر کسی این الهام را با الحاد خودش تاریک کند، به دام پندار میافتد و از آن به بعد علمش به جهل و الهامش به الحاد، تبدیل می شود.
بنابراین،افرادی که در پندار باطل بهسر می برند باید خودشان را ملامت کنند، نه خدای خود را و هیچ عاملی جز خود آنان سبب فرو رفتگی در پندار باطل نیست.
هرگز خدا به کسی بد نمی کند و برای کسی بدی نمی فرستد، بلکه راه توبه را بر روی همگان باز می کند و بدی های آنان را به نیکی تبدیل می کند.
امکان نجات از پندارگرایی
تا انسان در عالم حرکت و طبیعت به سر می برد، راهی برای تبدیل سیئه به حسنه دارد.
اگر شراب نجس و حرام سرکه شود، همین نجس و حرام، پاک و حلال خواهد شد و اگر انسانی توبه کند، همین انسان تبهکار آلوده، پاک می شود: «یبدل الله سیئاتهم حسنات». [۱۴]
راه نجات از پندارگرایی
پس کار ابتدایی خدا، افاضه، الهام و انعام است و کسی که نعمت های الهی را به نقمت تبدیل کند، خداوند راهتوبه را بر روی او باز می کند تا دوباره آن نقمتها را به نعمت ، تبدیل کند. هرگز خدا به کسی بد نمی کند.
و ما برای این کار ناچاریم با خداوند رابطهای داشته باشیم که همواره نعمت های خود را ادامه دهد و ما را از شر خودمان و بد اندیشان نجات دهد و دعا یکی از مهمترین راههاست. چنانکه نماز که آمیخته با دعاست، از بهترین ارکان دین به حساب میآید.
آثار پندارگرایی
یکی از آثار پندارگرایی آن است که انسان به جای این که خود را در مشهد خدای سبحان دیده، به کرامت انسانی خود بیندیشد، به دیگران تبرک میجوید و در برابر غیر خدا تذلل میکند. البته تبرک جستن و توسل به انبیا و ائمه و اولیاء برای دیگران فخر است، اما غیر معصوم چه مزیتی بر ما دارد که ما به او تبرک بجوییم و به کار خود متبرک نشویم؟ ابوالمعالی صدر الدین قونوی از «انس» که سالیان متمادی در خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به سر میبرد نقل میکند که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، در دعا، دست را برای تضرع و ناله پیش خدا باز میکرد و هنگامی که دعایش تمام میشد، دست را به صورت خود میکشید و به اصحاب نیز میفرمود وقتی دعا کردید دست خود را به صورت خود بکشید. «...ان رسول الله -صلی الله علیه وآله- کان اذا دعی فیرفع یدیه، مسح وجهه بیدیه». وجاء فی روایة: «لم یضعها حتی یمسح بهما وجهه». وجاء فی روایات اخری: «انه کان یامر اصحابه بذلک و یحرض علیه». [۱۵] زیرا دستی که به طرف خدا دراز شود، خالی بر نمیگردد و اگر انسان دست خود را به صورت بکشد به این معناست که لطف خدا را با صورت، استقبال کرده است. گاهی انسان، دست انبیا و اولیا و گاهی دست خودش را میبوسد؛ انسان وقتی صدقهای میدهد و کمکی به نیازمند میکند، شایسته است دست خود را ببوسد؛ زیرا دست او به دست خدایی که دست ندارد رسیده است. بر اساس آیه «الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده و یاخذ الصدقات»؛ [۱۶] خدا صدقه را میپذیرد و آن را میگیرد و صدقهای که به دست مستمند میرسد. در حقیقت به دست بیدستی خدا میرسد.
فرق زهد حقیقی و زهد فروش
عارف خود را در مشهد خدا میبیند و احساس میکند دستش به دست بیدستی خدا میرسد و خود، زاهد حقیقی میشود، نه زهد فروش و دست زاهد حقیقی را بوسیدن، صواب است، نه خطا: «که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن». همانگونه که استقلال اقتصادی، بسیار خوب است، استقلال عرفانی و زهد هم بسیار خوب و بلکه بالاتر است. بنابراین، چرا ما خود را رایگان بفروشیم؟
مسبب الاسباب بودن خداوند
خدای ما هم سبب ساز و هم سبب سوز است: «ابی الله ان یجری الاشیاء الا باسباب». [۱۷] نظام عالم، نظام سبب و مسبب است؛ اما ذات اقدس اله، مسبب الاسباب است و به همه اسباب، سببیت داده است. او به هر مسببی از سبب او و به هر کودکی از قیم او، نزدیکتر است. او چون قیوم است، گاهی سبب سوز است؛ یعنی، گاهی بدون دخالت اسباب ظاهری مستقیما از راه غیب، فیضی میرساند، یا با سبب ناشناخته و بدون تحقق سببهای عادی شناخته شده، مسبب را میآفریند. بیان دیگری که ابوالمعالی از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند این است: «کل الناس یغدو فبایع نفسه فمعتقها، او موبقها»؛ [۱۸] در هر بامداد،مردم به سراغ تجارت میروند و در داد و ستد ند و هیچ کس بیکار نیست؛ با این تفاوت که برخی خودفروشند و برخی دیگر، خود را خریداری کرده، آزاد میکنند؛ یعنی، مردم یا خود را از خدای خود میخرند و آزاد میشوند و در این صورت هیچ گناهی نمیتواند آنها را به دام بیندازد و یا خود را به شیطان میفروشند و برده میشوند. اگر با خدا معامله کنیم، خداوند «ثمن» و «مثمن» را به ما برمیگرداند و ما را آزاد میکند؛ اما اگر با شیطان معامله کنیم، ثمن و مثمن هر دو از آن اوست: هم کار ما و هم جان ما را میگیرد. امیرالمؤمنین-علیه السلام- نیز میفرمایند: «الدینا دار ممر لا دار مقر و الناس فیها رجلان: رجل باع فیها نفسه فاو بقها و رجل ابتاع نفسه فاعتقها»؛ [۱۹] گروهی از مردم دنیا خود را آزاد میکنند و عده دیگر، خود را به هلاکت میکشانند. تهذیب روح و تزکیه نفس، به انسان فخر و کرامت میبخشد و انسان را آزاد میکند و در حقیقت، اولین رهآورد تهذیب روح، آزادی و استقلال است.
مصادیقی از پندارهای مانع
یکی از پندارهایی که مانع و رهزن سیر و سلوک آدمی است، آن است که خود را «مالک» و «ملک» میداند و معرفت گرانقدری که دین به ما میآموزد و در زمینه حسن خلق و تهذیب روح، سهم مؤثری دارد این است که آنچه در دست ماست «عاریه» است و ما مالک و ملک چیزی نیستیم. «لا یملک لنفسه نفعا و لا ضرا و لا موتا و لا حیوة و لا نشورا». [۲۰] «قل من یرزقکم من السماء والارض امن یملک السمع و الابصار و من یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی و من یدبر الامر فسیقولون الله فقل افلا تتقون». [۲۱] به چیزی که در دست کسی است و مال او نیست از این جهت عاریه گفتهاند که آن شخص از آن عریاناست. کسی که مالک چیزی نباشد و آن را از دیگری بگیرد، در حقیقت، خود از آن عریان و برهنه است. همه عناوین حقیقی عاریه است. با قدری تامل بیشتر، میبینیم نه تنها اموال، اولاد و اعضای خانواده ما عاریهاند، بلکه اصل زندگی و «بود» ما نیز عاریه است. اصلا این جهان، جهان عاریه است. در این جا جز خلیفةالله کسی مظهر ملیک و مالک نیست مگر در حد بسیار ضعیف. در بهشت جاودان، خداوند، مؤمنان صالح را مظهر ملیک و مالک میکند. آن جا دیگر انسان، عریان یا عاری نیست.
برآورده شدن آرزوها در بهشت
وعدهای که به بهشتیان داده شده این است: «الا تجوع فیها و لا تعری». [۲۲] انسان در بهشت نه گرسنه است و نه عریان و انسان مؤمن نه تنها عاری نیست و همواره جامه در بر دارد، بلکه مظهر ملیک و مالک است. عدهای مظهر «تبارک الذی بیده الملک» [۲۳] هستند و اینان «متوسطان» از مؤمنان ند و عدهای مجلای «فسبحان الذی بیده ملکوت کل شیء» [۲۴] که اینها «اوحدی» از مؤمنان هستند. از این رو در بهشت، انسان هر چه بخواهد برای او حاصل است: «لهم ما یشاؤون فیها و لدینا مزید». [۲۵] در دنیا هر چه بخواهیم، نصیبمان نخواهد شد خواه متعلق درخواست، متاع دنیا باشد یا آخرت: «لیس بامانیکم و لا امانی اهل الکتاب». [۲۶] بسیاری از تمنیات ما حاصل نشده و نمیشود. ما در راه به ثمر رسانیدن بسیاری از کارها تلاش و کوشش میکنیم ولی به مقصد نمیرسیم، ولی در بهشت، خواستن همان و تحقق مقصود، همان. خواسته خداوند همیشه محقق است؛ زیرا هیچ مانعی در برابر حکم او نیست: «لا راد لقضائه». [۲۷] و در بهشت چون مؤمنان، مظهر «هو الملیک» و «هو المالک» و مظهر «تبارک الذی بیده الملک» [۲۸] و «فسبحان الذی بیده ملکوت کل شیء» [۲۹] هستند، ملک و ملکوت هر چیزی به دست آنهاست. چنین عالمی در انتظار ماست؛ آنگاه ما خود را به زباله دنیا، سرگرم میکنیم! مرداری که در گوشهای افتاده، شامهای را نمیرنجاند، ولی شامهای رهگذر از بوی بد مرداری رنجور میشود که بادی وزیده، بوی بد آن را به شامهرهگذر میرساند.
منابع
مراحل اخلاق در قرآن کریم، جوادی آملی، فصل سوم.
پانویس
- ↑ علق/سوره۹۶، آیه۱۴.
- ↑ بلد/سوره۹۰، آیه۷.
- ↑ زخرف/سوره۴۳، آیه۸۰.
- ↑ بلد/سوره۹۰، آیه۵.
- ↑ عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴.
- ↑ قیامت/سوره۷۵، آیه۳.
- ↑ همزه/سوره۱۰۴، آیه۳.
- ↑ انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۴.
- ↑ مؤمنون۲۳/سوره، آیه۱۱۵.
- ↑ زخرف/سوره۴۳، آیه۳۷.
- ↑ کهف/سوره۱۸، آیه۱۰۴.
- ↑ ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۳.
- ↑ شمس/سوره۹۱، آیه۷-۸.
- ↑ فرقان/سوره۲۵، آیه۷۰.
- ↑ شرح الاربعین، ص۳۴.
- ↑ توبه/سوره۹، آیه۱۰۴.
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص۱۸۳.
- ↑ شرح الاربعین، ص۴۴.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۳.
- ↑ مفاتیح الجنان، تعقیب نماز عصر.
- ↑ یونس/سوره۱۰، آیه۳۱.
- ↑ طه/سوره۲۰، آیه۱۱۸.
- ↑ ملک/سوره۶۷، آیه۱.
- ↑ یس/سوره۳۶، آیه۸۳.
- ↑ ق/سوره۵۰، آیه۳۵.
- ↑ نساء/سوره۴، آیه۱۲۳.
- ↑ بحار، ج۴، ص۱۶۰.
- ↑ ملک/سوره۶۷، آیه۱.
- ↑ یس/سوره۳۶، آیه۸۳.