کارآفرینی مدنی به منزله ی یک راه حل

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

برای اینکه بدانیم چگونه کار آفرینان مدنی جرقه ی اولیه ی تغییر را ایجاد می کنند، رویکردهایی را مورد مطالعه قرار داده ایم که به دلیل توانمندی شان در سیاست و یا ارائه ی خدمات، سبب می شوند سایر قسمت های شبکه مجبور به پاسخ گویی شوند و در نتیجه اجبارا منابع بیشتری را به آن تخصیص دهند. ما همچنین در جستجوی رهبری مدنی بودیم که بتواند فضایی باز را برای تغییر و ایده های چالش برانگیز تخصیص دهد. رهبرانی که در این کتاب از آن ها نامی آورده شده، به جای اینکه در مواجهه با عمق بوروکراسی دولت و سیستم های تولید اجتماعی متحجر، دچار ناامیدی شوند، به مشکلات به منزله ی فرصت هایی برای موفقیت نگاه کرده اند. این کارآفرینان مدنی به روش های گوناگون کار می کنند. برخی از آنها جامعه را متقاعد می کنند که می توان تغییراتی ایجاد کرد و این تغییرات باید رخ دهند؛ مثلا پیمان آمریکا[۱]تلاش های قابل توجهی برای پروژه ی گراد نیشن[۲]انجام داد. سایر پروژه ها، مانند پروژه ی موفقیت آمیز برنامه ی کالج سامیت[۳]به نحوی بودند که در واقع خودشان نتایج را به وجود می آوردند. به همین منوال وقتی دولت در تلاش بود که از پس مشکلات ناشی از طوفان کاترینا برآید، مداخلات قهرمانانه ی کشورهای همسایه و گروه های مذهبی و اجتماعی، جان هزاران نفر دیگر را نجات داد. تلاش های خلاقانه، محبت آمیز و مؤثر مانند این موارد نشان می دهد که فرصت های بزرگی در پتانسیل های مدنی بكر نهفته است.

سرنوشت کودکان زندانیان یکی از زمینه هایی است که رهبران مدنی تغییراتی را در آن ایجاد کرده اند. در سال ۲۰۰۰ من با جورج دبليو بوش[۴]، نامزد ریاست جمهوری و دوستم جان دیلولیو[۵]، استاد روشن فکر دانشگاه و کارشناس حقوق کیفری و فعال اجتماعی در یک بحث کوچک شرکت کردم. دیلولیو به طور غیر منتظره ای از فرماندار درخواست کرد تا فقدان خدمات برای کودکان زندانیان را که یک حفرهی بزرگ در شبکه ی حمایت اجتماعی کشور بود، ترمیم کند. من در آن زمان فکر می کردم که درخواست دیلولو هیچ شانسی برای جلب توجه مسئولین محافظه کار جمهوری خواه ندارد.

دیلولیو همزمان با همکارش ویلسون گود[۶]، شهردار سابق فيلادلفيا[۷]که یک کشیش هم بود، متوجه شد زمانی که کودکان خانواده های از هم گسیخته دچار مشکل می شوند، دولت به احتمال زیاد دو رویه را در پیش می گیرد؛ یا «در برابر آنها عمل می کند (و آنها را به زندان می اندازد و یا «برای آنها» کاری می کند (و آنها را تحت پوشش خدمات حمایت از کودکان قرار می دهد. ) اما این دو کارآفرین، این مشکل را به یک فرصت تبدیل کردند. آنها فهمیدند اگرچه بسیاری از برنامه های دولتی - امنیت عمومی، حقوق کیفری، توسعه ی جوانان، رفاه کودکان، و آموزش و پرورش - برای این کودکان اجرا شده، اما هیچ کدام از اینها آن گونه که باید این کودکان را مورد نظر قرار نداده اند. گود و دیلولیو می دانستند که می توانند از طريق مداخله ی سریعتر که هماهنگی بهتری داشته باشد - روشی جدید و حمایت گرانه - موفق شوند. بنابراین، این دو نفر سرمایه های خیریه را که از مشارکت عمومی و خصوصی[۸]به دست آمده بود، سپرده گذاری کردند و شروع به ساخت مؤسسه ای با نام آماچی[۹]کردند. چند سال بعد و پس از اثبات اهمیت این مداخله، آماچی بخشی از منابع دولت فدرال را به همراه ترفيعات مهمی از جانب رئیس جمهور جورج دبليو بوش به خود اختصاص داد.

این کتاب نشان می دهد که کار آفرینی مدنی مانند مواردی که گود و دیلولیو اجرا کردند، می تواند سبب ایجاد تغییر اجتماعی شود. جوامع کارآفرین بر این باورند که کیفیت زندگی باید به گونه ای باشد که کارآفرینان مدنی را تشویق کند. همگام با این امر، نوآوران مدنی مورد تشویق قرار گرفته هم باید یاد بگیرند که چگونه سیستم های تولید خدمات اجتماعی موجود در جوامع خود را راهبری کنند و یا تحت تأثیر قرار دهند. طبق تجربه ی شخصی ام، جامعه باید مرکز تمام فعالیت ها باشد؛ زیرا مداخلات انسانی در بطن جامعه رخ می دهد. بدون حمایت فعال کشورهای همسایه و سازمان های منطقه ای، هیچ سرمایه گذاری خارجی ای منجر به موفقیت نخواهد شد. برای موفقیت باید شخصا در بطن کار قرار گرفت و درک عمیقی از مشکلات و منابع محلی داشت. همچنین همان طور که خواهیم دید، این امر نیاز به آشنایی و یا یک راهنمای آشنا به جریان های سیاسی محلی دارد. پس چگونه همه ی این موارد در کنار هم به موفقیت منجر می شوند؟ اجازه دهید مثالی بیاورم که شخصا به خوبی با آن آشنایی دارم و آن هم آموزش و پرورش داخلی شهر ایندیانا پولیس است. من ده سال با هیئت مدیرهی مستقل مدرسه - و حتی بوروکراسی مستقل مدرسه - همکاری داشتم تا سیستم مدارس عمومی را در این شهر تغییر دهم. با وجود هزینه ی ده ها میلیون دلاری برای برنامه های اجتماعی و زمان بسیاری که برای خدمات حرفه ای و داوطلبانه انجام شد، در نهایت چیزی جز نتایج افتضاح همیشگی نصیب ما نشد.

سال ها بعد، این موضوع دوباره با یک تماس از مبتکر قابل احترام، جی بی شرام [۱۰]اهمیت پیدا کرد. من شرام را از زمانی که رئیس موسسه ی خدمات ملی و اجتماعی بودم، می شناختم. شرام، مبتکر برنامه ی کالج سامیت، از من خواست در زمینه ی فعالیت هایش در اجرای کالج سامیت در ایندیانا پولیس او را راهنمایی کنم. او بر این باور بود که کالج سامیت می تواند تغییرات لازم برای بهبود نرخ فارغ التحصیلی از دبیرستان را در این شهر ایجاد کند که در آن زمان این نرخ کمتر از یک سوم مردان جوان رنگین پوست بود). من می دانستم که شرام در بسیاری از شهرهای دیگر موفق شده و فکر کردم می تواند مسیر آینده ی بسیاری از دانش آموزان ایندیانایی را تغییر دهد. اینکه ماجرای کالج سامیت در ایندیانا پولیس به کجا منتهی شد نه تنها جوانان این شهر را امیدوار کرد، بلکه برای هزاران نفر از مردم آمریکا که در آرزوی ایجاد یک تغییر و تحول در جوامع و کشورشان بودند، نیز جای امیدواری داشت.

دقیقا پس از اینکه شرام در سال ۱۹۹۰ از دانشکده الهيات فارغ التحصیل شد، طی یک پروژه ی خانگی برای افراد کم درآمد، شروع به تدریس خصوصی دانش آموزان در یک مرکز نوجوانان در واشنگتن دی سی[۱۱]کرد و به این امید بود که آنها تحصیلات خود را تا مراحل آموزش عالی دنبال کنند. شرام بارها و بارها شاهد بود که دانش آموزان مستعد به دلیل فقدان حمایت نهادی، خانوادگی و شبکه های اجتماعی که برای بیشتر جوانان طبقه متوسط جامعه فراهم بود، موفق به نام نویسی در دانشگاه نمی شدند. شرام نیز همانند سایر کارآفرینان دیدگاهی تازه برای مشکلی که دیگران به آن عادت کرده بودند، به ارمغان آورد. او افرادی را دید که اگر موانع سر راهشان برداشته می شد، به طور بالقوه توانایی موفق شدن را داشتند. شرام یک روش جدید برای آماده کردن دانش آموزانش برای کالج انتخاب کرد. او یک مربی انشاء استخدام کرد و سایر حمایت های لازم برای زندگی را برای آنها فراهم کرد و در نهایت شاگردانش موفق شدند. شرام از همان زمان کار راه اندازی کالج سامیت را شروع کرد و تا سال ۲۰۰۸ به ۳۵ هزار دانش آموز دبیرستانی در ۱۰ ایالت کمک کرد.

امروزه کارآفرینان مدنی که مسلح به تفکر نوآورانه و حساسیت بالا هستند و تمایل به مقابله با برخی از سرکش ترین مشکلات اجتماعی کشور دارند، از انرژی و احساس قدرتمند هدفمندی بهره مند می باشند. این کادر رو به رشد عوامل تغییر، روش های سیاست سنتی را کنار می زند و آنها با راه حل های خلاقانه و مشارکت منحصر به فرد در جهت دستیابی به نتایج چشم گیر، جایگزین می کند. با این حال، هنوز سؤالاتی جدی وجود دارند که بی پاسخ مانده اند. اصلا چگونه مداخلات جدید و امیدوار کننده ای مانند کالج سامیت در یک مدل خدمت اجتماعی تحت رویکردهای بالا به پایین، بودجه بندی تجویزی دولت و روابطی که در برابر تغییر مقاومت می کنند و یا روند آن را آهسته می کنند، پیشرفت کرده اند؟

کارآفرینان مدنی در حال ظهور از سراسر آمریکا هستند: کارکنان دولتی و مقامات منتخب، سرمایه گذاران ریسک پذیر و بخشندگان سخاوتمند، تأمین کنندگان خیرخواه، شهروندان دغدغه مند و رهبران کسب و کار که تعاریف جدیدی از مسئولیت اجتماعی مشترک را به نمایش می گذارند. این کارآفرینان برای یافتن راه های جدید برای کمک به مردم در حل مشکلات شان، کسری ها را پوشش داده اند و تفکرات را تغییر داده اند. برخی از تلاش های آنها به دلیل جاذبه و موفقیت شان تبدیل به موضوعات مهم کشوری شده اند: پروژه های «آموزش برای آمریکا، مسکن برای بشریت[۱۲]، و سيتي ير[۱۳]» چند نمونه از آنها هستند. بسیاری از صاحبان این ایده ها قهرمانان محلی بوده اند که جوامع سراسر کشور را تغییر داده اند. برخی از آنها مانند شرام و وندی کوپ[۱۴]، بنیانگذار آموزش برای آمریکا، در حال ابداع راه حل های جدید هستند. دیگر کارآفرینان مدنی با فعالیت در زمینه ی بازنویسی مقررات در جهت نحوه ی تعیین اولویت ها، تصمیم گیری، توزیع بودجه و نظارت بر پیشرفت جامعه شان، شرایط را برای کارآفرینی موفق فراهم می کنند.

ما در این فصول در مورد مقامات دولتی که می خواهند ثابت کنند کارآفرینی می تواند در هر بخشی روی دهد و فقط مختص بخش های اجتماعی و یا خصوصی نیست، مطالبی را مطرح می کنیم. در شهر نیویورک، شهردار بلومبرگ[۱۵]و سرپرست مدارس دولتی، جوئل کلاین[۱۶]شجاعانه چالش تغییر شکل سیستم مدرسه را قبول کردند و عميقا سعی کردند کارآفرینان مدنی را در فرآیندهای تغییر، ادغام کنند. در میلواکی، بروس کامرادت[۱۷]یک مدل یکپارچه ی خدمات مبتکرانه و انعطاف پذیر را به وجود آورد و دانش و تجربه ی خود را در زمینه ی رفاه کودکان، دادگاه اطفال و مدیریت بهداشت روان به کار گرفت. ابداع وی تحت عنوان «رپروند، میلواکی»[۱۸]نه تنها به بهبود رفتاری کمک کرد که هر ساله ده ها سازمان با کودکان دارای مشکلات سلامتی رفتاری شدید - و خانواده های آنها به داشتند، بلکه این رفتارها را نیز متحول کرد.

واضح است که روش ها و ریشه های کارآفرینی مدنی متفاوت است. به عنوان مثال، سازمان هایی مانند کالج سامیت تحت فشار رشد کرده اند زیرا مرزهای مکانی، اختلاف طبقاتی، نژادی و موقعیتی را در نوردیده اند. تنها در صورتی که نوآوری های مربوط به حل مسائل اجتماعی یک سیستم، عملکرد ضعیف سیستم حل مشکلات اجتماعی را مختل و یا متحول کنند، سبب ایجاد امید و خوش بینی بیشتری نسبت به گذشته می شوند. این درس های مهم رهبری مرا به فکر فرو می برد که چگونه ممکن است بتوانیم نوآوری هایی که جی بی شرام ابداع و از آنها دفاع کرده در سرتاسر کشور به نحوی شناسایی، پرورش، و رشد دهیم که در مجموع پیشرفت لازم برای تغییر اجتماعی دگرگون کننده ی واقعی ایجاد گردد.

پانویس

  1. America's Promise. اتحاد پیمان آمریکا یک بنیاد است که در سال ۱۹۹۷ توسط کالین پاول برای کمک به کودکان و جوانان از همه ی اقشار و بخش های اجتماعی - اقتصادی بنیان نهاده شد. این بنیاد در همکاری با صد ها شرکت، سازمان های غیر انتفاعی، سازمان های نیکوکاری، سازمان های آموزشی و همچنین نهادهای دولتی برای دست یابی به اهداف خود فعالیت می کند. پنج پیمانی که بنیاد بر آن بنا شده عبارتند از: ۱- ارتباط مداوم با والدین، آموزگاران، مربیان و دیگر افراد دغدغه مند ۲- ایجاد اماکن امن با فعالیت های ساختارمند برای زمان های غیر از مدرسه 3- تندرستی در آینده و حال برای کودکان قبل از مدرسه ۴- ایجاد مهارت های قابل عرضه به بازار کار از طریق آموزش مؤثر ۵ایجاد فرصت برای خدمت به اجتماع از طریق بنیادهای اجتماعی (مترجم).
  2. Grad Nation.اتحاد پیمان آمریکا در سال ۲۰۱۰ پروژهی گراد نیشن را راه اندازی کرد، هدف آن بالا بردن آگاهی و الهام بخشی در زمینه ی جلوگیری از ترک تحصیل و آماده کردن افراد برای زندگی بعد از مدرسه است که در حال حاضر تبدیل به یک جنبش بزرگ و رو به رشد از افراد، سازمان ها و جوامع شده است که با همکاری یکدیگر به پایان دادن به بحران ترک تحصیل می پردازند (مترجم).
  3. College Summit.کالج سامیت، یک سازمان غیرانتفاعی است که مأموریت آن افزایش نرخ ثبت نام جوانان در دانشگاهها در جوامع کم درآمد است. آنها با ۱۸۰ دبیرستان در سراسر ایالات متحده همکاری داشته و به ارائه ی کارگاههای آموزشی تابستانی و فعالیت ها در سال تحصیلی پرداخته و سعی دارند فرهنگ دانش آموز محور را در مسیر هدایت به سمت دانشگاه پیاده کنند (مترجم).
  4. George W. Bush
  5. John DiIulio
  6. Wilson Goode
  7. Philadelphia
  8. Public Private Ventures
  9. . Amachi
  10. J. B. Schrami
  11. Washington DC
  12. Habitat for Humanity.مسکن برای بشریت، یک مؤسسه ی غیر دولتی، غیر انتفاعی و بین المللی است که در سال ۱۹۷۶ با هدف ساخت مسکن ساده، آراسته و ارزان بنا نهاده شد و تاکنون به مسائل مربوط به خانه دار شدن در سراسر جهان پرداخته است (مترجم).
  13. City Year.سیتی پر، یک سازمان غیرانتفاعی متمرکز بر آموزش است که در بوستون ماساچوست، ایالات متحده آمریکا واقع است و با مدارس دولتی نیازمند مشارکت کرده و به ارائه ی خدمات تمام وقت به دانش آموزان می پردازد. این سازمان با پشتیبانی از دانش آموزان با تمرکز بر حضور در کلاس، رفتار، عملکرد تحصیلی از طریق پشتیبانی در کلاس، تدریس خصوصی و گروه های کوچک، مشاوره، و برنامه های بعد از مدرسه، کودکان را در مدرسه و در مسیر موفقیت نگه می دارد (مترجم).
  14. Wendy Kopp
  15. Bloomberg
  16. Joel Klein
  17. Bruce Kamradt
  18. Wraparound Milwaukee