کتابخانه ی وقفی شیخ الاسلام خویی (1)

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

علی صدرایی خویی

چکیده

نویسنده مقاله در پی معرفی کتابخانه وقفی شیخ الاسلام خویی می باشد ولی برای روشن نمودن اذهان خوانندگان ، ابتدا به معرفی شهر خوی پرداخته و سپس چهار حوزه علمیه این شهر را نام برده و به معرفی حوزه علمیه نمازی و آیت الله نمازی و چهار تن از خاندان ایشان به نام های شیخ محمد جعفر ، شیخ عبدالوهاب، ملا محمد نمازی و ملا محمدرضا پیش نماز می پردازد . در این مقاله ، کتابخانه مدرسه و شیخ الاسلام خویی و چهارده تن از خاندان ایشان به نامهای فتح اللَّه شریف حسینی ،مولی فتح علی بن فتح اللَّه خویی، مولی اسماعیل بن فتح اللَّه خویی، فتحعلی بن اسماعیل خویی، مولی علی نقی خویی، مولی محمد خویی، محمد تقی خویی، علی نقی بن ابراهیم خوئی، فتح الله بن ابراهیم شریف حسینی خوئی، احمد خویی، آقا محمدرضا بن فتح اللَّه شریف حسینی خویی، آقا محمد حسن شریف حسینی، آقا محسن شریف حسینی، آقا فتح الله حسینی معرفی می گردند .

نویسنده در پی آن است که در مقاله شماره بعد به معرفی کتاب های کتابخانه بپردازد.

کلید واژه ها شهر خوی – مدرسه علمیه شهر خوی – حوزه علمیه نمازی – مسجد نمازی – شیخ الاسلام نمازی – خاندان شیخ الاسلام

در آمد

شهر خوی یکی از شهرهای فرهنگی مهم ایران زمین است در این شهر واقفان خیر خواه برای تقویت فرهنگ دینی حوزه های علمیهء متعددی را وقف و تاسیس نموده اند یکی از این مدارس دینی کهن شهر خوی مدرسه نمازی است این مدرسه در طی بیش از دو قرن و نیم فعالیت علمی و فرهنگی خود دانشمندان زیادی را پرورش و به جامعه علمی تحویل داده است.

در کنار تدریس و تحصیل علوم در این مدرسه ، کتابخانه ای توسط عالمان شهر در سال 1365 ق به صورت وقفی تاسیس گردید که تاکنون بیش از نیم قرن در این شهر دائر بوده و مورد استفاده دانشمندان و دانش پژوهان قرار گرفته است . با تاسیس و شکوفایی کتابخانه مدرسه نمازی عالمان مهم شهر کتابخانه های خود را که حاوی کتاب های مهم خطی و چاپی بوده به این کتابخانه وقف نمودند که از این رهگذر گنجینه ای نفیس از متون کهن و آثار نایاب و کمیاب در این کتابخانه فراهم گردید. در این مقاله کتابخانهء شیخ الاسلام خویی که یکی از کتابخانه های مهم وقف شده بر مدرسه نمازی خوی معرفی می باشد ، در سه بخش معرفی می گردد .

بخش نخست : این بخش شامل چند مطلب است : معرفی مدرسه نمازی خوی ، آیت الله شیخ محمد نمازی واقف و موسس مدرسه نمازی و خاندان علمی وی ، شیخ الاسلام خویی و عالمان خاندان او ؛

بخش دوم : معرفی کتابخانهء شیخ الاسلام خویی و گزارشی از 68 کتاب باقیمانده از کتابخانهء وی به ترتیب الفبا از الف تا طاء؛

بخش سوم : معرفی 45 اثر دیگر باقیمانده از کتابخانه شیخ الاسلام به ترتیب الفبا از حرف عین تا یا.

به عنایت حضرت باری دیگر کتابخانه های وقفی بر مدرسهء نمازی خوی – که تعداد آن ها از ده کتابخانه متجاوز است – در مقالات دیگر معرفی خواهد شد.

شهر خوی

شهر خوی ملقب به دارالصفا در عرض 38 درجه شمالی و طول 45 درجه شرقی در غرب سرزمین پهناور ایران اسلامی واقع شده و از شهرهای بنام آذربایجان به ‏شمار می‏رود. این شهر که اکثر قریب به اتفاق آن پیرو مذهب حقّه شیعه اثناعشری می ‏باشند خاستگاه بزرگان و اندیشمندان زیادی بوده است و در این راستا از قرن سیزدهم به بعد حوزه‏ های علمیه چندی در این شهر تأسیس شده و وقف شده ، که عبارتند از:

الف: حوزه علمیه نمازی، تأسیس درحدود 1200 ه’ .ق.

ب: مدرسه خان، تأسیس حسینقلی‏خان دنبلی در سال 1208 ه’ .ق.

ج: مدرسه حاج‏ آقاحسین امام جمعه، تأسیس در 1250 ه’ .ق.

د: مدرسه شفیعیه، تأسیس حاج ‏شفیع خویی در سال 1266 ه’ .ق.

از چهار حوزه علمیه ذکرشده امروزه مدرسه نمازی پابرجا و دایر می‏ باشد و مدرسه خان که در صحن مسجد خان فعلی بوده تخریب شده و در محل آن اداره نظمیه (سابق) ایجاد شده است. و مدرسه حاج آقاحسین امام جمعه که جنب مسجد ملاحسن واقع بوده ازبین رفته و مدرسه شفیعیه که جنب مسجد شفیعیه فعلی واقع بوده به صورت مخروبه درآمده و قسمتی از محوطه آن نیز توسط بعضی ادارات تصرف شده است.


تاسیس و وقف حوزه علمیه نمازی

همانطور که ذکر شد قدیمترین حوزه علمیه شهرستان خوی، حوزه علمیه نمازی است. این مدرسه در زمان حاکمیت دنبلیها در خوی درحدود سال 1200 ق. به ‏وسیله حاج ‏محمّد، داماد آیت الله شیخ‏محمّد نمازی برای محل تدریس وی در جنب منزلش احداث شده است. بنای اوّلیه مدرسه یک‏طبقه و چوب‏پوش بوده و تقریباً ده حجره مسکونی داشته که بعداً در تاریخ 1296ق به همت مرحوم حاج‏ابراهیم‏بن زین‏العابدین مشهور به نواده بیت ‏الله در دو طبقه تحتانی و فوقانی، با طاق‏بند آجری تجدید بنا شده که دارای سی حجره مسکونی بود.

سنگ نوشته‏ء این بازسازی که تاکنون باقی مانده و در زیر زمین مدرسه نصب شده چنین است:

«هو. تباعاً لمرضاه الله و رجاءً لما هو خیر عنده که فرموده و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا این زمان فیروز نشان عهد خدیو دوران... ناصرالدین شاه قاجار دامت دولته، بنده فقیر ابن المرحوم آقا زین‏العابدین الحاج ابراهیم الشهیر بنواده بیت ‏الله از بنای مدرسه پرداخت سنه 1296».

پس از آن این مدرسه با اعانت مرحوم حاج ‏یحیی سلماسی - بانی مسجد سلماسی در محله یخچال قاضی قم - و مباشرت آیت ‏الله حاج سیدعلی اصغر صادقی و مرحوم حجت ‏الاسلام حاج شیخ‏علی مجتهدی مرمّت و تعمیر گردید.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به امر حضرت امام خمینی - قدس سره - و کمک و مساعدت علمای محل، این مدرسه دوباره تجدید بنا گردید و در سال 1363ش. برابر با 1408ق. بنای آن اتمام یافت. این بنا دارای پنج طبقه و حدود چهل حجره مسکونی و دارای تجهیزات کامل می‏باشد سالانه حدود صد تا صد و پنجاه نفر طلبه، تحصیلات مقدماتی را تا اتمام لمعتین در این مدرسه طی کرده تا جهت ادامه تحصیلات عالی روانه حوزه علمیه قم شوند. بزرگان زیادی در این مدرسه تحصیل نموده و درجات عالیه علم و عمل را پیموده‏اند از جمله: حضرت آیت الله العظمی حاج سید ابوالقاسم خویی (قدس سره)، شهید آیت الله حاج میرزا ابراهیم دنبلی خویی، حکیم و فیلسوف مشهور ملاعبدالله زنوزی، علامه میرزا محمد حسن زنوزی، علامه حاج میرزا حبیب‏الله هاشمی خوئی صاحب شرح نهج‏البلاغه و آیت اللَّه سید ابراهیم علوی - شاگرد فلسفی امام خمینی - و عالمان مبرز دیگر، که ذکر آنها از حوصله این مقال خارج است.

مسجد آیت الله نمازی

پس از تاسیس مدرسه نمازی، حسین خان بیات ماکوئی در سال 1238ق مسجدی جهت اقامه نماز توسط آیت الله نمازی، در جنب مدرسه نمازی احداث و وقف نمود که الان هم به نام مسجد شیخ معروف و دائر است.

دانشمند و شاعر معروف، سید عبدالرسول بن محمد حسن زنوزی متخلص به فنا (م 1369ق) در تاریخ بنای مسجد شیخ قطعه ‏ای سروده، که ماده تاریخ ساخت آن است و بر سر در ورودی این مسجد بر روی سنگ حک شده است. فنا می‏گوید:

در زمان جلوس جمجاهی / که بود زیب تخت خاقانی

ماه برج شرف سپهر جلال /مهر شاهی و ظلّ یزدانی

شاه عباس خسرو قاجار /بانی کشور جهانبانی

یکی از چاکران درگاهش /که مزین به نام او خانی

فخر ایل بیات ماکوئی / هادم کفر و شرع را بانی

مسجدی ساخت تا شود برپا / پایه کعبه مسلمانی

گفت تاریخ این مقام «فنا» / کرد معمور کعبه ثانی

(مواد التواریخ، حسین نخجوانی: ص 54. مصرع «کرد معمور کعبه ثانی» به حساب ابجد برابر با 1238 است که تاریخ بنای مسجد شیخ است).

آیت الله شیخ محمد نمازی

آیت الله شیخ محمد نمازی خویی عالمی بود عامل، فاضل و زاهد، و چون دائماً مشغول نماز بود بدین جهت وی را نمازی لقب دادند. از محل تحصیل و استادان وی اطلاعی در دست نیست و یاد او به وسیله مدرسه نمازی (که محل تدریسش بوده) و مسجد شیخ (که محل برگزاری نماز او بوده) و بازماندگان دانشمندش ماندگار گردیده است.

آخوند نمازی در مسجد و مدرسه یاد شده مزبور انجام وظیفه می‏کرد تا اینکه در حدود سال 1250ق در خوی، دارفانی را وداع گفت.

دانشمندان خانوادهء آیت الله نمازی

پس از آیت الله نمازی خاندانش در خوی مشلعدار علم و معرفت دینی بوده‏ اند. دانشمندانی از این خاندان که پس از آخوند مصدر خدمات فرهنگی و دینی در خوی بوده و مدرسه نمازی را بر پا نگه داشته ‏اند عبارتند از:

شیخ محمد جعفر نمازی

وی فرزند شیخ محمد نمازی است و در مسجد شیخ در جایگاه پدرش اقامه جماعت می‏ نمود و نماز جماعتش به اندازه‏ ای مورد علاقه مردم بود که برای نماز صبحش از یک فرسخی شهر می‏ آمدند. شیخ جعفر نمازی در وعظ و ارشاد بی نظیر بود به طوری که او را با عالم معاصرش خطیب شهیر شیخ جعفر شوشتری مماثل می دانستند.

از ملا محمد جعفر نمازی اثری به نام حدائق الاشارات در احوال پنج تن آل عبا علیهم السلام، در پنج جلد، بر جای مانده که نشانگر قدرت وی در بیان عقائد و تسلط به اخبار و احادیث است. این کتاب سر نوشت عجیبی دارد. سه مجلد آن تاکنون مفقود گردیده و نسخه‏ ای از آن شناسایی نشده است. مجلد امیر المؤمنین آن نیز تا چند سال قبل نسخه منحصر آن در نزد یکی از عالمان شهر خوی بوده ولی هم اکنون آن نیز ناپدید شده است.

خوشبختانه از مجلد مربوط به حضرت فاطمه زهرا علیهماالسلام، تاکنون چهار نسخه باقی مانده است. ولی در هیچ کدام از نسخه ‏های خطی نامی از مؤلف برده نشده است.

ملا محمد جعفر نمازی تا آخر عمر در خوی مشغول افادات و افاضات بوده و تاریخ فوت وی را میرزا ابوالقاسم امین الشرع خویی در خاطراتش، سال 1296ق، در شهر خوی، ضبط نموده است.

شیخ عبدالوهاب نمازی

وی فرزند ملا محمد جعفر نمازی است. برای تحصیل به نجف اشرف مهاجرت نمود و در نجف از شاگردان مرحوم سید کاظم یزدی و خواص اصحاب وی بود. بعد از مراجعتش به خوی در مسجد خانوادگی شان (مسجد شیخ) امامت جماعت و تدریس می ‏نمود. ملا عبد الوهاب نمازی قریحه شعری هم داشت و منظومه‏ ای به عربی در ارث و نکاح، از وی باقی مانده است.

وفات وی در سن هشتاد و هشت سالگی در سال 1358ق در خوی اتفاق افتاد و در کنار قبر آخوند ملا زین العابدین نوائی مدفون گردید.

ملا محمدرضا پیشنماز

وی یکی دیگر از فرزندان ملا محمد نمازی می‏ باشد. تحصیلاتش در نجف و کربلا صورت گرفته است. از آثار او تحریر کتاب قوانین الاصول میرزای قمی در کاشان در سال 1225ق (موجود به شماره 134 در کتابخانه خطی مدرسه نمازی خوی) و تحریر مجموعه رسایل وحید بهبهانی در کربلا در سال 1223ق (موجود در کتابخانه مزار سید یعقوب مقبره در خوی) در دست است.

همچنین دستخطی از وی در آخر نسخه ش 186 مدرسه نمازی و تملکی در آغاز نسخه ش 186 و 66 مدرسه نمازی وجود دارد.

ملا محمد بن محمد رضا نمازی

وی نوه ملا محمدنمازی بانی مدرسه نمازی می‏ باشد. تألیفاتی در فقه و اصول از وی باقی مانده که عبارتند از:

  • الدروس الحائرئیه، که تقریرات درس استادش سید ابراهیم قزوینی که در کربلا نوشته است. نسخه منحصر آن در ضمن کتابهای مرحوم آیت الله سید ابراهیم علوی در کتابخانه سید یعقوب مقبره در خوی نگهداری می‏شود.
  • حاشیه قواعد الاحکام، که آن را در سال 1285ق در مدرسه صالحیه قزوین تالیف نموده و نسخه آن به شماره 186 در مدرسه نمازی خوی نگهداری می‏شود.

کتابخانه مدرسه نمازی خوی

کتابخانه مدرسه نمازی در سال 1370ق در مدرسه نمازی خوی ایجاد گردید. و اکثر کتب آن از طرف علما و افراد خیر محل وقف شده است. هم اکنون این کتابخانه دارای سه مخزن می‏ باشد:

  • مخزن کتب چاپی جدید که متجاوز از بیست هزار عنوان کتاب در موضوعات مختلف علوم اسلامی، تفسیر، حدیث، فقه، اصول، فلسفه و عرفان و کلام و... را شامل است.
  • مخزن کتاب چاپ سنگی، که متجاوز از دو هزار کتاب نفیس چاپ سنگی است..
  • مخزن نسخه‏های خطی، که شامل هزار نسخه خطی در بیش از دو هزار عنوان است. کتابخانه مدرسه نمازی با داشتن این نسخه‏ها یکی از نفیس‏ترین کتابخانه‏های خطی آذربایجان و ایران به شمار می‏آید.

آقا ابراهیم شیخ الاسلام خوی

شیخ الاسلام آقا ابراهیم بن فتح الله شریف حسینی خویی (م 1233ق) از عالمان برجسته و عارف مسلک شهر خوی است.

شیخ الاسلام نقش مهمی در تاریخ فرهنگی و سیاسی خوی داشته و و متاسفانه تاکنون پژوهی جدی در باره وی و بازماندگانش که قریب به صد سال شیخ الاسلام شهر خوی بدانها مفوض بوده، انجام نشده است.

پدر شیخ الاسلام (شهید فتح اللَّه شریف حسینی)

اولین شخصی که از خاندان شیخ الاسلام در خوی می‏شناسیم ملا فتح الله بن عبداللَّه خویی است. در این مورد آگاهی ما مرهون نگارشِ عالمانه علامه محمد حسن فانی زنوزی هستیم. زنوزی در کتاب ارزشمند بحرالعلوم (این کتاب تاکنون به چاپ نرسیده، و ما از نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی استفاده نموده ‏ایم) در ذکر جمعی از عالمان معاصر خود، اولین نفر ملا فتح را ذکر نموده و می‏نویسد: «المولی الجلیل فتح اللَّه بن عبد اللَّه الخویی، فهو عالم فاضل نبیل جلیل، ماهر فی العقلیات، قرء فی الاصبهان علی الفضلاء، و تأهّل هناک، ثمّ رجع مع الاهل و العیال الی المحروسه و اقام بها وکان ظریفاً لطیفاً، مائلاً الی المطائبه و المزاح، متواظعاً لأرباب الفقر و الصلاح و ساعیاً فی جوائجهم بالغدو و الرواح کثیر البکاء و العویل فی تعزیه سید الشهداء علیه و علی آبائه افضل الصلوات الملک الجلیل. سافر الی زیارت بیت اللَّه الحرام فی العام السادس و الثمانین بعد المائه و الالف من الهجره و استهشد فی تلک السنه بایدی السرّاق فی الطریق قبل الوصول الی البیت العتیق رحمه اللَّه و نجّاه عن النار الحریق». [۱]

بدین ترتیب آقا فتح اللَّه در راه مکه به دست دزدان طریق، در سال 1186ق، شربت شهادت نوشید. آقا فتح سه پسر داشت به نام های فتحعلی و ابراهیم و اسماعیل و دختری نیز داشت که دو فرزند اهل علم داشت به نام های آقا علی نقی و آقا احمد که همه از عالمان و دانشمندان به نام عصر خود بودند.

شیخ الاسلام خویی

آقا ابراهیم فرزند شهید فتح الله فرزند عبد اللَّه شریف حسینی خویی مشهور به شیخ الاسلام خویی. او معروف‏ترین شخص خاندان خود بوده و در کتاب های تراجم از وی یاد شده است.

آقا ابراهیم کوچکتر از برادرش فتحعلی و بزرگتر از برادر دیگرش اسماعیل بوده است. وی مقدمات علوم را در خوی فرا گرفت. سپس برای ادامه تحصیل به همراه برادرش اسماعیل، مدتی به اصفهان رفته و از علمای معروف آن دیار خصوصاً مرحوم ملا علی نوری فیلسوف بزرگ استفاده کرد و برای ادامه تحصیل راهی عتبات عالیات شد و بعد از چند سالی به خوی برگشت. آقا ابراهیم خویی بعد از درگذشت ملا حسن شیخ الاسلام (بانی مسجد ملا حسن در خوی)، مقام شیخ الاسلامی شهر خوی را به عهده گرفت.

علامه محمد حسن زنوزی -که معاصر شیخ الاسلام خویی بوده- در کتابش بحرالعلوم، در باره وی چنین نوشته است:

«المولی ابراهیم و المولی اسماعیل ابنا المولی فتح اللَّه الخویی، عالمان فاضلان صالحان عابدان عارفان کاملان، قرءا اولاً علی فضلاء المحروسه ثمّ سافرا بعد مسافره اخیهما الاکبر المولی فتحعلی الی اصبهان، ثمّ الی العراق، ثمّ الی الطوس، فقرءا فی تلک البلاد و استکملا فی العلقلیات و النقلیات، الّا انّهما مایلان کثیراً الی العرفان، ثمّ رجعا الی المحروسه فتصدیا بأمر الوعظ و النصیحه و الارشاد. و لهما قریحه عجیبه و سلیقه غریبه. اطال اللَّه بقاهما» [۲] دیوان بیگی نیز در باره وی چنین می ‏نویسد:

«صاحب علم و فضل و زهد و تقوی، در کربلای معلی تحصیل علوم ظاهر کرده و خدمت مرحوم نور علی شاه رسیده، از جانب ایشان مأمور به ارشاد ظاهر و باطن شده، ولی در بدو امر خیلی زحمت کشیده، چنانچه نزد آقا محمد شاه از او سعایت کردند و به تهرانش طبیده چوبش زد و امر کرد تا در حوض آبش انداخته چوب بزنند. دو ساعت از زیر آب بیرون ننموده بر تغیرش افزوده، گفت حوض را خالی کنند. در آن حال طفلی از فتحعلی شاه از بام افتاده، سبب تنبیه آقا محمد خان شده دست از او بداشت. بعد از آن که نجات یافت بر سر کار خود رفت و به ملاحظه آن صدمه، تا تواند خود و فقرا را حفظ کند، تکیه به سلطنت ظاهری داده رتبه شیخ الاسلامی تبریز یافت. سفری هم به سفارت روم رفت و در آن جا خیلی محترم بود. در سال هزار و دویست و سی و اند در تبریز بدرود جهان نموده است». [۳]

امین الشرع خویی که معاصر نوه آقا ابراهیم خوی (آقا محمد رضا شیخ الاسلام است) در خاطراتش در شرح حال شیخ الاسلام خویی چنین می‏ نویسد:

«از جمله خلد مقام مولانا آقا ابراهیم خویی - قدس سره - از علمای عاملین و اتقیای کاملین بوده و از علمایی است که مابین علم و عمل را جمع کرده و حاوی علوم شریعت و طریقت و حقیقت و صاحب مقامات عالیه و کرامات باهره بوده است. و پوشیده نماند مقصود مصنف از ارباب طریقت و حقیقت العیاذ بالله نه بعضی از دراویش و متصوفه است که به طریق لاقیدی و بی مبالاتی رفتار کرده و پشت پا بر احکام شریعت مقدسه می‏زنند و به ریاضات غیر مشروعه و شهیق و نهیق و رقص کردن عبادت می‏ نمایند. حاشا لله تعالی، بلکه مقصود ما اشخاصی است که به ریاضات شرعیه و عبادات موظفه و زهد و تکلف و مجاهدات نفسانیه خود را به مقام بصیرت قلبیه و کشف سرائر باطنیه رسانیده و عارف بالله گردیده‏ اند. کما لا یخفی. و این الثری من الثریا و ما لتراب و ربّ الارباب. فتدبّر جیداً.

بالجمله آقا ابراهیم مرحوم در طریقت مرید و فرزند مرحوم نور علی شاه بوده، گویا اوقاتی که آن مرحوم در نجف اشرف مشغول به تحصیل و تکمیل ظاهر بوده به خدمت نور علی شاه رسیده و مرید وی گردیده و شخصی حکایت کرد که می ‏فرموده است: «نور علی شاه در آن اوقات بتصرف ولایتی دیده بصیرت مرا با چند نفر از رفقایم باز کرده و حلقه ‏های ارواح مومنین و مجامع ایشان را در وادی السلام نجف اشرف عیناً به ماها ارائه نمود».

در سلطنت فتحعلی شاه به واسطه پاره‏ای حوادث و تهمت، شاه بر وی غصب کرده و به طهران احضار می ‏نماید.

روزی که مولانا به خدمت پادشاه می‏رسند به سبب افساد مفسدین شاه را به غایت درجه غضبناک یافته پس با آن جناب بنای اهانت و تعریض گذاشته می‏گوید: آقا ابراهیم می‏ گویند تو صوفی هستی. مولانا می‏ فرماید: من نمی‏دانم مقصود شما از صوفی کیست و چیست. می‏ گوید: اگر صوفی نیستی به نور علی شاه لعنت بکن. در جواب می ‏فرماید: «نور از اسماء الله است آن را لعنت نتوان کرد و علی هم اسم مبارک شاه اولیا است و او را هم ناسزا نتوان گفت لیکن به شاهش هزار لعنت باد» شاه مغرور جاهل بی‏ باک مانند تنوره آتش مشتعل گردیده حکم می‏ کند که سر مولانا را به حوض آبی فرو آویخته و تا سینه در میان آب برده و بپاهایش چوب بسیار می‏ زنند. یک ساعت نجومی چندانکه یقین می‏ کند که دیگر مولانا در آب خفه گردید آن وقت می ‏گوید: بکشید بیرون. چون سرش را از آب خارج می ‏نمایند صیحه «یا علی» بی اختیار از باطنش در غایت رعوبی و وحشتناکی سر می‏زند که بدن منحوس شاه از آن صیحه به لرزه درآید. آن وقت می ‏گوید: آقا ابراهیم راست بگو این چه بوالعجبی بود که در ظرف یک ساعت نجومی هنوز خفه نشدی مولانا می‏ فرماید: بلی مرشد من سی سال قبل بر این مرا بحبس نفس امر کرده و آموخته بود حالا معلوم کردم که به جهت چنین روزی بوده است.

پس شاه رو به محمد خان قراگوزلوی مرحوم که با مولانا هم طریقت بوده‏اند، کرده می‏ گوید: محمد خان حالا بیا و مرشد خود را بردار ببر. محمد خان در کمال جسارت می‏ گوید: قربان مرشدم نیست ولی برادر طریق و مهمان من است البته می‏ برم و به جان منّت قبول می ‏کنم پس وی را بر پشت خود سوار کرده و به منزل می ‏آورد. و از این گفته محمد خان نیز قدری بر دلتنگی شاه می‏ افزاید. بعد از چند وقتی روزی از محمد خان از مولانا احوال پرسی کرده و می‏ گوید: برو از قول من به آقا ابراهیم بگو که اگر می‏خواهد من او را مرخص و آزاد کنم مدت یک سال است به طهران بارش نی آمده و خشک‏سالی است و از این جهت مردم به غایت وحشت و دهشت دارند اگر او مرد خداست از خدای خود بارش طلب کند محمد خان آمده به مولانا ابلاغ می‏ نماید می‏فرماید برو بگو به چشم من متعهد شدم که بارش آمده و رحمت حق به طهران نازل شود. محمد خان گفته مولانا را به شاه می‏رساند مجدداً می‏گوید: چون محتمل است که اتفاقاً بارش بوده، باید وقت را تعیین بنماید تا دل من مطمئن گردد. محمد خان گوید: من دو مرتبه به مولانا گفتم: که شاه چنین گفته مختصر تأملی کرده گفت: بگو روز جمعه اول زوال وعده‏ گاه من است. محمد خان گوید: من تنگ حوصله شده از غایت دلتنگی گفتم: «آقا ابراهیم چوخ یالان اولمسون» یعنی مگر شما را با خدا قرابت و خویشاوندی هست در مقابل پادشاه قهاری که بهانه جوئی می‏کند و مقصودش اتلاف نفس تو است به این جسارت تعیین وقت می‏کنی بلکه بارش نیآمد در جواب چه خواهی گفت. مولانا می‏فرماید: همانا تو خداوند خود را نشناخته ‏ای برو و آنچه را که گفتم به شاه برسان.

بالجمله محمد خان کیت و کیت مطلب را به شاه می‏گوید و شاه منتظر بوده است تا روز موعد برسد. راوی گوید که من در انتظار تمام بودم که روز وعده برسد تا چه پیش آید از این جهت غالباً ملتفت به حال مولانا بودم ببینم وی چه می‏ کند به گمان این که دعائی یا ندبه‏ ای و گریه و خصوع و خشوعی اظهار کرده مثلاً دعای کمیل‏ ابن ‏زیادی یا صحیفه سجادیه ‏ای خواهد خواند و گریه و ناله خواهد کرد و به چه جور به خدای خود متوسل خواهد شد. دیدم ابداً چنین کاری از وی سر نزده و در کار نیست بلکه به همان قرار مرسوم مشغول صحبت و انس با احباب است چندآنکه روز وعده رسید و از قضا آن روز را چند نفر مهمان عزیز و محترم بر مولانا وارد گردید و وی مشغول محابه و موادّه و پذیرایی بود و من مکرر خیال می‏کردم که رفته وی را متذکر شوم گویا این مرد فراموش گفته که امروز روز موعد شاه است. طاقت نیاورده عاقبت اظهار کردم که آقا امروز جمعه و موعد ما است فرمود: می‏دانم علی الله. باز با رفقا و مهمانان بنای صحبت و عشرت گذاشته چندانکه قریب به ظهر مهمان ها برفتند و منزل خالی گردید. آنگاه مولانا تجدید وضویی فرمود به نمازگاه خود که پستویی بود برفت و به من فرمود که شما ابداً به توجه و حالت من متعرض نشده و با من گفتگویی نکنید که خیال و توجهات مرا به باطن آشفته ننماید. همین قدر که از بیرون منتظر باشید هر وقت هوا ابر شد به من مژده بدهید پس مرحوم داخل خلوت گردیده و من در بیرون با نهایت پریشانی و انتظار نشسته بودم و یقین داشتم که اگر بارش نیاید و موعد بگذرد شاه این مرد به جهتی هلاک خواهد کرد و هوا به غایت صاف و گرم و روشن بود و ابداً آثار بارندگی دیده نمی‏ شد تا اذان ظهر گذشت و ربعی هم زیاد بگذشت ناگاه بیرون شده به هوا نگاه کردم دیدم قطعه ابری از جانب شمیران به هوا بلند گردیده و از یک طرف افق طهران نمودار شد آمده گفتم: آقا بشارت باد که قطعه ابری از افق پیدا شده و از پنجره نگاه کردم ببینم وی بچه مشغول است دیدم مربع به هر دو زانو نشسته و سر به زانو نهاده و متوجه عالم غیب و غریق بحر توجه به باطن است و گاهی سر بر آورده به زبان خود می‏گوید: «جانم یاغ گوزوم یاغ» یعنی جان من ببار و چشم من ببار باز متوجه می‏ شود. محمد خان گوید قسم به خدای یگانه که هنوز ربعی از آن نگذشته بود که دیدم قطعه ابر سیاهی به فوریت تمامی افق را فرو گرفت و چندی نگذشت که بنای باریدن گذاشت آن وقت فریاد کردم آقا مژده ات باد بارش آمد و دریای فیض الهی چنان در حرکت و جنبش آمد که سه روز و شب بارندگی شدیدی بود و بعضی خانه‏ ها که در ممرّ سیل واقع شده بود خراب گردید آن وقت فرمود: برادر حالا دیدی که تو خدای خود را هنوز نشناخته ‏ای!

جهان را صاحبی باشد خدا نام / کزو شوریده دریا گردد آرام

مؤلف تاریخ گوید: این قضیه اگر چه به طریق اجمال در میان مردم خوی مشهور و معروف بوده و من آن را از افواه رجال شنیده بودم لیکن به این تفصیل که ذکر شد آن را از خلد مقام آقا فتح الله شیخ الاسلام نوه همین آقا ابراهیم مرحوم شنیدم و وی نیز روایت می‏کرد که در زمان مرحوم علاء الدوله امیر نظام در چمن درشک در سلماس اردو زده بودند و من به جهت مهمی و شکایتی به اردو برفتم و در آنجا با مرحوم اعتضاد السلطنه قراگوزلوی همدانی اتفاق ملاقات افتاده بعد از آنکه مرا معرفی کردند معلوم گردید که اعتضاد السلطنه نوه همان محمد خان قراگوزلو بوده پس از حصول معرفت و آشنایی از طرفین اعتضاد السلطنه همین تفصیل را به قراری که مشروحاً ذکر شد از جدّ خود محمد خان قراگوزلو - رحمه الله علیه - تفصیلاً به مرحوم آقا فتح الله شیخ الاسلام روایت کرده بود. و آن مرحوم نیز بر این بنده حکایت نمودند

و بعد از ظهور این کرامت عظمی دیگر فتحعلی شاه با مولانا بنای مهربانی گذاشته و تبدیل به محبت و ملاطفت می‏ نماید.

و آن مرحوم پسر ملا فتح الله ایروانی است که بعد از استیلای روس به ایروان مهاجرت کرده به خوی اقامت می ‏نمایند و در اواخر از جانب فتحعلی شاه به عنوان رسالت و سفارت به اسلامبول تشریف می‏برند» [۴] از شیخ الاسلام هم اکنون چند اثر باقیمانده است، بدین ترتیب:

الف) نسخه ‏ای از جلد اوّل شرح توحید صدوق قاضی سعید قمی است که شیخ با خط نستعلیق بسیار زیبا، در ربیع ‏الاول 1202ق در قمشه اصفهان آن را تحریر نموده است. این نسخه به ش (309) در کتابخانه مدرسه نمازی خوی نگهداری می شود. در هامش این نسخه حاشیه ‏هایی از آقا فتح اللَّه فرزندآقا ابراهیم و آقا محمد رضا فرزند آقا فتح اللَّه مذکور و آقا فتح اللَّه فرزند آقا محمد رضای مذکور که هر سه شیخ الاسلام خوی بودند به چشم می‏خورد.

ب) نسخه ‏های خطی باقیمانده از کتابخانه وی است که در اول همه آنها وقفنامه به خط وی موجود است. در این مورد در کتابخانه شیخ الاسلام سخن خواهیم گفت.

ج) مسجدی که هم اکنون به نام وی به نام مسجد آقا ابراهیم در خوی دائر و در خیابان محله در پشت حسینه میرزا ابراهیم واقع شده است.

این مسجد را شیخ الاسلام خوی آقاابراهیم شریف حسینی خویی در سال 1230ق بنا نهاده و بعد از وی تجدید بنا شده است. باید توجه داشت که بانی حسینه آیه الله شهید حاج میرزا ابراهیم دنبلی خویی (شهادت در سال 1325ق) است و بناید وی را با آقا ابراهیم شیخ الاسلام اشتباه گرفت.

یکی از وقایع مهمی که در زندگی آقا ابراهیم شیخ الاسلام خویی اتفاق افتاده، سفارت وی به درگاه سلاطین عثمانی است. در تمامی مصادر شرح حال وی به این مسئله تصریح شده و اولین مصدر در این زمینه روضه الصفا (ج 9، ص 347 و 440) می باشد و در مصادر دیگر به نقل از آن یاد شده است. [۵]

وفات شیخ الاسلام

در گذشت شیخ الاسلام در کتاب ها به درستی ثبت نشده است. در اغلب مصادر نوشته ‏اند که وی بعد از سال 1230 در تبریز در گذشته است.

ولی وقف نامه ‏ای از شیخ الاسلام در دست است که در آن در جمادی الثانی 1233ق، نسخه‏ ای از درر النجفیه مرحوم بحرانی را وقف نموده است.

نوه شیخ الاسلام خویی (آقا محمد رضا بن فتح اللَّه بن آقا ابراهیم)، در نسخه‏ ای از مثنوی معنوی وفات جدّش آقا ابراهیم را در سال 1233 ق، ثبت نموده و ماده تاریخی هم برایش ساخته، بدین عبارت:

«1233 بموت العالم مات العالم، تاریخ وفات رضوان آرامگاه آقاابراهیم طاب‏ ثراه است. راقمها الداعی لترویح روحه المطهر محمدرضا بن آقا فتح الله طاب ثراه. تاریخ التحریر 24 جمادی‏الثانی من شهور 1266»

[۶]

ولی اخیراً تصویری از کتاب آداب المسافرین نوشته محمد تقی خویی (خواهر زاده شیخ الاسلام خویی)، به عنایت دانشمندِ گرانمایه منوچهر صدوقی سها زید عزّه العالی، به دست نگارنده رسید که در آن شیخ الاسلام خویی را در سال 1235ق در قید حیات دانسته است. و گویا وفاتش قریب به این سال اتفاق افتاد است.

مولی فتح علی بن فتح اللَّه بن عبد اللَّه خویی

ملی فتحعلی که فرزند بزرگ پدر بود بعد از شهادت پدرش در سال 1186ق، راهی اصفهان و عراق گردید و بعد از تکمیل تحصیلات به خوی باز گشته دوبار سفرحج گزارد و در خوی به قضاوت و اجرای احکام مشغول گردید و تا سال 1213ق در قید حیات بوده است.

نسخه ‏ای از شوارق الالهام مولی عبدالرزاق فیاض لاهیجی (م 1051ق) در دست است که در 27 صفر 1200 برای همین آقا فتحعلی نوشته شده و در چند جا حاشیه هایی از وی براین کتاب موجود است.

(شوارق الالهام، نسخه خطی ش 192 مدرسه نمازی خوی)

متوفای 10 ربیع الاول 1254ق به نقل از نسخه ش 29 خادم حسینی

مولی اسماعیل بن فتح اللَّه بن عبد اللَّه خویی

مولی اسماعیل که کوچکترین فرزند شهید عبداللَّه خویی بوده، همراه با برادر خود ولی ابراهیم راهی اصفهان و عراق و مشهد گردیده و تحصیل خود را در علوم عقلی و نقلی تکیمل نموده و به خوی برگشت. علاقه زیادی به عرفان داشت و در خوی به وعظ و ارشاد مشغول بود. از تاریخ فوت وی اطلاعی در دست نیست و تا سال 1213ق در قید حیات بوده است.

متوفای 1252ق به نقل از نسخه ش 29 خادم حسینی

فتحعلی بن اسماعیل خویی

آقا فتحعلی بن اسماعیل بن فتح اللَّه بن عبد اللَّه خویی، او در سال 1214ق در خوی متولد شده و از فیلسوفان و متکلمان خوی است که در اصفهان نزد مولی محمد رضا تبریزی شاگرد ملا محمد اسماعیل واحد العین تحصیل کلام و فلسفه نموده است.

او در اصفهان طبق یادداشتی که خود قلمی نموده، یازده نسخه خطی را به دست خود تحریر نموده که دو نسخه از آن در دست است.

اولی نسخه ای از شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام مولی عبدالرزاق بن علی‏بن حسین فیاض لاهیجی (1051) است که شامل مقصد اوّل (امور عامه) از کتاب مذکور است. این نسخه را عموی وی که هم نامش بوده (فتحعلی بن فتح اللَّه) در 27 صفر 1200ق برای خود نویسانیده است. پس از آن فتحعلی بن اسماعیل در حالی که سی ویک سال بیشتر نداشته حاشیه ‏های آن را تحریر نموده و در روز چهار شنبه 1 رمضان 1245ق در حاشیه آن تحریر نموده است. (شوارق الالهام، نسخه خطی ش 192 مدرسه نمازی خوی)

او در حاشیه این نسخه حاشیه‏ های استادش محمدرضا و محمدعلی نوری، عبدالرزاق لاهیجی (شارح) و استاد الاستادش محمد اسماعیل خواجویی را به طور دقیق و با خط زیبا تحریر نموده و در پایان چنین مرقوم نموده است: «قد فرغت من تسوید الحواشی و استنساخها من خط الاستاد ادام‏الله بقائه ناقلاً من خط استاده یوم الاربعاء 14 رمضان 1245 و کنتُ ابن احد و ثلثین و کان هذا فی ایام الاشتغال بتعلم المشاعر و تدرسه عند الاستاد دام‏ظله و انا الذلیل ابن اسماعیل فتحعلی».

او در شوال 1243ق به خواندن این کتاب نزد استادش مشغول گردیده و در ربیع الاول 1247ق به مباحثه همین کتاب مشغول شده است.

استاد وی آقا محمد رضا تبریزی است که خود شاگرد محمد اسماعیل اصفهانی مشهور به واحد العین بوده است. تبریزی ساکن اصفهان و در سال 1247ق در قید حیات بوده و مشاعر ملاصدرا و شوارق الالهام تدریس می‏ کرده است.

آقا فتحعلی در 33 سالگی نسخه دیگری از شوارق (از اوّل مقصد ثانی جواهر و اعراض تا اول مقصد ثالث) را در 19 رجب 1247ق در اصفهان شروع به تحریر نموده و در 7 رمضان 1247ق به پایان رسانده، و آن را مقابله و تصحیح نموده. کتابش را بر اولادش وقف نموده است. (شوارق الالهام نسخه ش 550 مدرسه نمازی خوی، این نسخه در 174 برگ، 24 سطر، به اندازه 12×23 سانتی‏متر، واقع شده است.)

مولی علی نقی خویی

او خواهرزاده شهید ملا فتح الله خویی است. زنوری در بحرالعلوم در شرح حال وی می ‏نویسد:

«علی نقی الخویی، کان فاضلاً صالحاً تقیاً نقیاً حسن الخلق و الخصال رضی الحال و الفعال، سافر الی العراق فزار الائمه (ع) و قرأ علی العلماء و استکمل فرجع الی المحروسه و سکن بها الی اخر العمر. توفی رحمه اللَّه فجأه فی سنه التسعه و التسعین بعد المأه و الالف. و قد قیل فی تاریخه بالعجیمه:

خوشا بر حال آن صاحب سعادت / که تاریخش خوشا بر حال آن شد»

مولی محمد خویی

او خواهرزاده دیگر شهید ملا فتح الله خویی است. زنوری در بحرالعلوم در شرح حال وی می ‏نویسد: «المولی الجلیل محمد الخویی اخو المولی علی نقی و ابن اخت المولی فتح اللَّه، علام فاضل سالک گامل حکیم عارف ادیب جامع شاعر منشی‏ء مورّخ ماهر فی اکثر العلوم و له حظّ فی الخط لطیف ظریف شریف کزیم الخصال، رضی الفعال ملیح الاقوال و هم من افاضل الخلان الوفا و اماثل اخوان الصفا بین وبینه صداقه صادقه و رفاقه خالصه. سافر الی اصفهان ثمّ الی العراق و قرء علی الفضلاء و استکمل فی العلوم و الاخلاق فرجع الی المحروسه ثمّ سافر الی الحج ثمّ الی العتبات و بعد الرجوع اقام بها و تصدی بامره و له بالفارسیه اشعار. اطال اللَّه بقاه».

محمد تقی خویی

محمد تقی بن محمد خویی منصور علیشاه (متولد 1204ق در خوی و متوفای 1274ق) خواهر زاده شیخ الاسلام آقا ابراهیم خویی است و لقب طریقتی وی منصور علیشاه است. کتابی در عرفان و تاریخ تصوف نگاشته به نام آداب المسافرین که در روز پنجشنبه 28 صفر 1256ق تألیف آن را به پایان رسانده و نسخه اصل به خط وی در دانشگاه تهران به شماره 2409 (فهرست نسخ خطی دانشگاه تهران ،ج 9، ص 1034) در 258 برگ، 15 سطری، در اندازه 21×5/15 سانتی متر، نگهداری می‏شود. وی در نزد دایی خود آقا ابراهیم و فرزند وی آقا فتح اللَّه تحصیل کرد و به مجذوبعلی شده همدانی دست ارادت داد. عاقبت در سال 1274ق بدرود حیات گفت. وی کتاب تعقیبات و اعمال هفته به عربی از مؤلف ناشناخته (نسخه ش 357 مدرسه نمازی خوی) را به اولاد ذکور فتح الله بن ابراهیم وقف نموده و تولیت آن را به خدیجه الرفانی بیگم‏جان خانم زوجه مرحوم فتح‏الله واگذار نموده است. چند حاشیه از محمدتقی خویی در حاشیه کتاب مذکور دیده می‏شود. وی را برادری بود به نام عبدالکریم که او نیز از اهل علم بود و بعداً به تصوف گرائید.

علی نقی بن ابراهیم خوئی

علی نقی ملقب به حاجی پسر بزرگ شیخ الاسلام آقا ابراهیم خویی است. آقا ابراهیم کتابهایش را بر وی و پسر دیگرش فتح اللَّه معروف به آقا و خواهر زاده خود احمد آقا وقف نموده است.

فتح الله بن ابراهیم شریف حسینی خوئی

فتح اللَّه ملقب به آقا پسر بزرگ شیخ الاسلام آقا ابراهیم خویی است. آقا ابراهیم کتابهایش را بر وی و پسر دیگرش علی نقی معروف به حاجی و خواهر زاده خود احمد آقا وقف نموده است. آقا فتح اللَّه جانشین پدر در مقام شیخ الاسلامی و ارشاد بود و مدتی را از سال 1336 تا 1339 در تبریز به سر برده است. او بر کتابهای متعددی حاشیه نوشته که نشانگر فضل و دانش اوست و در سال 1252ق دار فانی را وداع کرد . آقا فتح اللَّه چند نسخه را بر اولادش وقف نموده و مهرش به شکل مربعی با سجع «الواثق بالله الغنی فتح‏الله شریف حسینی» در اول آنها به چشم می‏خورد، این کتابها عبارتند از: 1. مجموعه ش 347 مدرسه نمازی، شامل: 1- الاسلام والایمان و 2- فیما ورد فی صدر هذه الامه هر دو از: ملاحیدر علی شیروانی (قرن 12)، وقف در سال 1227؛ 2. مجموعه ش 326 مدرسه نمازی، شامل: 1- معالم‏الدین و ملاذالمجتهدین از: شیخ حسن‏بن زین‏الدین عاملی (1011) و 2- زبدهالاصول از: شیخ بهاءالدین محمدبن حسین عاملی (1031)، وقف در سال 1238ق، آقا فتح الله طی یادداشتی مرقوم نموده که معالم را از اول تا آخر با احمد بن علی اکبر مباحثه نموده، و در 12 صفر 1244 به پایان رسانده است او همچنین حاشیه‏هایی بر معالم نوشته است ؛ 3. نسخه ش 197 مدرسه نمازی، شرح الالفیه شهید اول از: شیخ حسین‏بن عبدالصمد عاملی (984)، در سال 1240ق؛ 4. نسخه ش 198 مدرسه نمازی، الفوائد الملیه بشرح الرساله النفلیه از: شهید دوم زین‏الدین‏بن علی عاملی (966)، در سال 1240ق؛ 5. نسخه ش 88 مدرسه نمازی، الصافی فی تفسیرالقرآن‏از: ملا محسن فیض کاشانی (1091) با تولیت پسرش محمدرضا در سال 1250ق وقف نموده است. همسر وی نیز اهل علم بوده و محمد تقی شریف حسینی خویی نسخه ش 357 مدرسه نمازی خوی در تعقیبات و اعمال هفته به عربی از مؤلف ناشناخته را وقف اولاد ذکور فتح‏الله‏بن ابراهیم نموده و تولیت آن را به خدیجه الرفانی بیگم‏جان خانم زوجه مرحوم فتح‏الله واگذار نموده است. 11/5. احمد خویی او خواهر زاده آقا ابراهیم شیخ الاسلام خویی است که آقا ابراهیم کتابهایش را بر وی و دو فرزندش علی نقی و فتح اللَّه وقف نموده است. 12/5. آقا محمدرضا بن فتح اللَّه شریف حسینی خویی او نوه آقاابراهیم شیخ الاسلام است. و خود پس از پدر مقام شیخ الاسلامی خوی را و به همین دلیل به آقا محمدرضا شیخ الاسلام معروف بود. در سال 1296 قمری جهان فانی را وداع و به دارفانی خرامید. آقا محمد رضا دارای ذوق شعری عالی بود و به «رضا» تخلص می‏کرد و اشعار عرفانی عالی انشاء کرده که نمونه‏هایی از آن چنین است:

چشمی نه چشم آنکه به یاری نظر نکرد / دستی نه دست آنکه دعایی به بر نکرد

عاشق نه آنکه تیر چو آید ز شصت دوست / مژگان به هم فرو زد و جان را سپر نکرد

از ما بریده دوست به دیگر نهاده دل / بی‏چاره این دلم سر یاری دگر نکرد

گفتم مگر دمی ز وصالش خبر دهد / عمرم به آخر آمد و روزی خبر نکرد

ز آه «رضا» خبر به تو باد صبا نداد / یا داد خود در آن دل سنگت اثر نکرد

و همچنین از غزلیات اوست:

آن دل کیست که آشفته آن کامل نیست / خود مگر سنگ شود کآن به حقیقت دل نیست

بهر توحید خود آن صورت حق بینا بس / کآیتی در حق توحید چنین نازل نیست

موشکافان همه انگشت تعجب خایان / در میان تو کسی نیست که آن جاهل نیست

عین عقل است که مجنون توام می‏خوانند / کآنکه مجنون نشد از عشق رخت عاقل نیست

بر همه سال بیا بر سر خاکم نظری / بین که بار غمت از رستخیزم زایل نیست

تا دلم میل به آن صورت حق بین انداخت / دگر از هر دو جهان بر دگری مایل نیست

آفرین بر نفس دلکش موزون «رضا» / سِحری نیکو نه مسحره بابل نیست

آقا محمد رضا نسخه‏ ای از الفوائد الصمدیه شیخ بهاءالدین محمدبن حسین عاملی (1031) را در سال 1257ق در کربلا برای برادرش محمد حسن تحریر نموده است. (نسخه ش 362 مدرسه نمازی خوی)

آقا محمد حسن شریف حسینی

آقا محمد حسن بن فتح الله بن ابراهیم شریف حسینی، برادر کوچکتر آقا محمد رضاست و آفا محمد رضا فوائد الصمدیه شیخ بهایی را در سال 1247ق در کربلا به جهت وی تحریر نموده است. (نسخه ش 362 مدرسه نمازی خوی)

آقا محسن شریف حسینی

آقا محمد حسن بن فتح الله بن ابراهیم شریف حسینی، اطلاع ما از وی مرهون دو یادداشت از ملا حسنعلی ایروانی است او در دو نسخه از نسخه‏های کتابخانه شیخ الاسلام چنین نوشته است: «این کتاب از جناب آقامحسن خلف مرحوم فتح‏الله پیش حسن علی ایروانی امانت است». [۷] (Placeholder2) اطلاع دیگری از وی در دست نیست.

آقا فتح الله شریف حسینی معروف به شیخ الاسلام

آقا فتح اللَّه بن محمد رضا بن فتح اللَّه بن ابراهیم بن فتح اللَّه بن عبداللَّه شریف حسینی خویی معروف به آقا فتح اللَّه شیخ الاسلام، او تا سال 1336ق در قید حیات بوده ولی پس از آن اطلاعی از وی به دست نیآمده است. آقا فتح الله ذوق شعری عالی داشت، نمونه‏ ای از اشعارش مثنوی زیر است:

شنیدم که روزی رسول مجید / حبیب خداوند فرد وحید

به تمکین و عزت به منبر نشست / فقیری پریشان دلی پای جست

به پیغمبر پاک دل در سؤال / برون کرد در سر عنان مقال

بفرمود شاهنشه انس و جان / که باشد که او را به بَرد زبان

عطا دیده برخواست یعنی عمر / میان بسته امر نبی را کمر

برون برد و گفتش که اینک در آر / زبان را، فقیرش بنالید زار

علی آن شاهنشاه ملک کرم / به الهام باری بیرون زد قدم

بفرمود شاهنشه ملک و دین /که با اینت اینک چه کار و چه کین

بگفتا که هادی راه رشاد / به قطع زبانش کنون حکم داد

بخندید شه گفت هین دست دار / نه این است فرمان آن شهریار

که با تیغ احسان بفرمود شه / بریدش زبان ای خطا کرده ره

هزار آفرین گفتش و مرحبا / که تو در صوابی من اندر خطا

و لولا علی هلک العمر / حدیثی است معروف از آن بی شمر

ز فتح اللهت ای شه دادگر / به روز قیامت مگردان نظر

که امید واریش بردار تست / بحبّ تو و حبّ اولاد تست

این رباعی هم از اوست که در سال 1296ق سروده است:

دل اوست که غیر دوست آنجا نبود / در وی به جز از محبتش، جا نبود

آن دل که به غیر دوست کاشانه بود / از بودن او چه سود کاشا نبود

آقا فتح الله وقتی با پدرش به روستای قره قوش از روستاهای خوی رفته بود. ولی در آنجا حالش گرفته شده و هوای شهر گریبانگیرش می‏شود. به ناچاز نامه‏ای منظوم به پدر نوشته و اجازه مرخصی می‏گیرد. خود او این مطلب را تحریر نموده بدین عبارت:

«در خدمت آقا سلمه الله تعالی به قره قوش رفته بودم و از فرقت یاران و دوری دوستان دلتنگ گشته، با این چند بیت که به حضور آقا فرستاده، تقاضای رخصت مراجعت کرده و وی هم اذن فرموده، و ابیات این است :

امروز دو روز است که اندر قره قوشم / در آتش هجرت چو خم باده به جوشم

هر ساعتم از هجر تو بر دیده چو سالیست / یا آنکه فراق از رخ خدمت شده دوشم

دل گویدم هر دم که شوم باز به کویت / در خوف پدر لیک زبان بسته خموشم

از حال دل خسته شده چند بگویم / دانی که چه آید به سر اندر قره قوشم

بیدار مرا دیده خونبار چو پروین /از کیک بود تا به سحر جوش و خروشم

از بوی قغ و کرمه دماغم شده ناخوش / از صوت خر و گاو و کچی کر شده گوشم

یا کُرک پر از کیک به یک گوشه‏ء خانه / از تیر تو گه شاد و گه از هجر تروشم

چای سحرم چون متعفن شده آبی / ناهار یکی داسّز دوسّز کله دوشم

گر بخت مساعد شد و زین دهکده رفتم /زین پس رخ من خاک در باده فروشم [۸] »

آقا محمد رضا حواشی و یادداشت هایی بر نسخه‏های خطی کتابخانه جدش نگاشته است. از جمله حاشیه هایی بر کتاب انس المنقطعین الی عباده رب‏العالمین از: جمال‏الدین ابی‏عبدالله محمدبن اسماعیل‏بن حسن معافی موصلی (630)، که در سال 1336 به آن اشتغال داشته است. (نسخه 430 مدرسه نمازی خوی)

در نسخه ش 543 همان مدرسه نیز یادداشتی است بدین عبارت:

«ولادت منور صبیه آقا فتح الله شیخ‏الاسلام 5 رمضان 1313». ادامه در شماره بعدی

تصاویر

پانویس

  1. بحر العلوم، محمد حسن بن عبد الرسول زنوزی، مخلوط.
  2. بحر العلوم، علامه محمد حسن زنوزی .(نسخه عکسی نگارنده) .
  3. حدیقه لشعراء، سید احمد دیوان بیگی، ج2، ص1049 .
  4. خاطرات امین الشرع خویی، ابوالقاسم بن اسدالله امام جمعه خویی ملقب به امین الشرع.(نسخه عکسی نگارنده).
  5. درباره ماموریت شیخ الاسلام خویی در این سفارت به مقاله «شیخ الاسلام خویی سفیر فتعلی شاه قاجار»(منتشر شده در فصلنامه پیام بهارستان، نشریه کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ش4، تابستان 1388ش) مراجعه شود.
  6. مثنوی معنوی، نسخه خطی ش390مدرسه نمازی.
  7. نسخه خطی ش 193وش 230 کتابخانه مدرسه نمازی خوی .
  8. عائده 316 از مجموع الفوائد ومخزن العوائد نگارنده.(مخطوط) .