کتابخانه ی وقفی شیخ الاسلام خویی (1): تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو
جز کتابخانه ی وقفی شیخ الاسلام خویی (1)» را محافظت کرد ([ویرایش=تنها مدیران] (بی‌پایان) [انتقال=تنها مدیران] (بی‌پایان)))
 
(۶ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
<div style="text-align:justify;font-family:B Nazanin;font-size:20px">
 +
 
[[علی صدرایی خویی]]
 
[[علی صدرایی خویی]]
==چکيده==  
+
==چکیده==  
نويسنده مقاله در پي معرفي کتابخانه وقفي شيخ الاسلام خويي مي باشد ولي براي روشن نمودن اذهان خوانندگان ، ابتدا به معرفي شهر خوي پرداخته و سپس چهار حوزه علميه اين شهر را نام برده و به معرفي حوزه علميه نمازي و آيه الله نمازي و چهار تن از خاندان ايشان به نامهاي شيخ محمد جعفر ، شيخ عبدالوهاب، ملا محمد نمازي و ملا محمدرضا پيشنماز مي پردازد .  
+
نویسنده مقاله در پی معرفی کتابخانه وقفی [[شیخ الاسلام خویی]] می باشد ولی برای روشن نمودن [[اذهان]] خوانندگان ، ابتدا به معرفی [[شهر خوی]] پرداخته و سپس چهار حوزه علمیه این شهر را نام برده و به معرفی حوزه علمیه نمازی و [[آیت الله نمازی]] و چهار تن از خاندان ایشان به نام های شیخ محمد جعفر ، شیخ عبدالوهاب، ملا محمد نمازی و ملا محمدرضا پیش نماز می پردازد .  
در اين مقاله ، کتابخانه مدرسه و شيخ الاسلام خويي و چهارده تن از خاندان ايشان به نامهاي فتح اللَّه شريف حسيني ،مولي فتح علي بن فتح اللَّه خويي، مولي اسماعيل بن فتح اللَّه خويي، فتحعلي بن اسماعيل خويي، مولي علي نقي خويي، مولي محمد خويي، محمد تقي خويي، علي نقي بن ابراهيم خوئي، فتح الله بن ابراهيم شريف حسيني خوئي، احمد خويي، آقا محمدرضا بن فتح اللَّه شريف حسيني خويي، آقا محمد حسن شريف حسيني، آقا محسن شريف حسيني، آقا فتح الله حسيني معرفي مي گردند .  
+
در این مقاله ، کتابخانه مدرسه و [[شیخ الاسلام خویی]] و چهارده تن از خاندان ایشان به نامهای فتح اللَّه شریف حسینی ،مولی فتح علی بن فتح اللَّه خویی، مولی اسماعیل بن فتح اللَّه خویی، فتحعلی بن اسماعیل خویی، مولی علی نقی خویی، مولی محمد خویی، محمد تقی خویی، علی نقی بن ابراهیم خوئی، فتح الله بن ابراهیم شریف حسینی خوئی، احمد خویی، آقا محمدرضا بن فتح اللَّه شریف حسینی خویی، آقا محمد حسن شریف حسینی، آقا محسن شریف حسینی، آقا فتح الله حسینی معرفی می گردند .  
نويسنده در پي آن است که در مقاله شماره بعد به معرفي کتابهاي کتابخانه بپردازد.  
+
 
'''کليد واژه ها''' شهر خوي – مدرسه علميه شهر خوي – حوزه علميه نمازي – مسجد نمازي شيخ الاسلام  نمازي – خاندان شيخ الاسلام
+
نویسنده در پی آن است که در مقاله شماره بعد به معرفی کتاب های کتابخانه بپردازد.  
 +
 
 +
'''کلید واژه ها''' شهر خوی – مدرسه علمیه شهر خوی – حوزه علمیه نمازی – مسجد نمازی شیخ الاسلام  نمازی – خاندان شیخ الاسلام
 
==در آمد==  
 
==در آمد==  
شهر خوي يکي از شهرهاي فرهنگي مهم ايران زمين است در اين شهر واقفان خير خواه براي تقويت فرهنگ ديني حوزه هاي علميهء متعددي را وقف و تاسيس نموده اند يکي از اين مدارس ديني کهن شهر خوي مدرسه نمازي است اين مدرسه در طي بيش از دو قرن و نيم فعاليت علمي و فرهنگي خود دانشمندان زيادي را پرورش و به جامعه علمي تحويل داده است.   
+
[[شهر خوی]] یکی از شهرهای فرهنگی مهم [[ایران]] زمین است در این شهر واقفان خیر خواه برای تقویت فرهنگ دینی حوزه های علمیهء متعددی را [[وقف]] و تاسیس نموده اند یکی از این مدارس دینی کهن شهر خوی مدرسه نمازی است این مدرسه در طی بیش از دو قرن و نیم فعالیت علمی و فرهنگی خود دانشمندان زیادی را پرورش و به جامعه علمی تحویل داده است.   
در کنار تدريس و تحصيل علوم در اين مدرسه ، کتابخانه اي توسط عالمان شهر در سال 1365 ق به صورت وقفي تاسيس گرديد که تاکنون بيش از نيم قرن در اين شهر دائر بوده و مورد استفاده دانشمندان و دانش پژوهان قرار گرفته است . با تاسيس و شکوفايي کتابخانهء مدرسه نمازي عالمان مهم شهر کتابخانه هاي خود را که حاوي کتابهاي مهم خطي و چاپي بوده به اين کتابخانه وقف نمودند که از اين رهگذر گنجينه اي نفيس از متون کهن و آثار ناياب و کمياب در اين کتابخانه فراهم گرديد. در اين مقاله کتابخانهء شيخ الاسلام خويي که يکي از کتابخانه هاي مهم وقف شده بر مدرسه نمازي خوي معرفي مي باشد ، در سه بخش معرفي مي گردد .   
+
 
بخش نخست : اين بخش شامل چند مطلب است : معرفي مدرسه نمازي خوي ، آيت الله شيخ محمد نمازي واقف و موسس مدرسه نمازي و خاندان علمي وي ، شيخ الاسلام خويي و عالمان خاندان او ؛
+
در کنار تدریس و تحصیل علوم در این مدرسه ، کتابخانه ای توسط عالمان شهر در سال 1365 ق به صورت وقفی تاسیس گردید که تاکنون بیش از نیم قرن در این شهر دائر بوده و مورد استفاده دانشمندان و دانش پژوهان قرار گرفته است . با تاسیس و شکوفایی کتابخانه مدرسه نمازی عالمان مهم شهر کتابخانه های خود را که حاوی کتاب های مهم خطی و چاپی بوده به این کتابخانه [[وقف]] نمودند که از این رهگذر گنجینه ای نفیس از متون کهن و آثار نایاب و کمیاب در این کتابخانه فراهم گردید. در این مقاله کتابخانهء [[شیخ الاسلام خویی]] که یکی از کتابخانه های مهم [[وقف]] شده بر مدرسه نمازی خوی معرفی می باشد ، در سه بخش معرفی می گردد .   
بخش دوم : معرفي کتابخانهء شيخ الاسلام خويي و گزارشي از 68 کتاب باقيمانده از کتابخانهء وي به ترتيب الفبا از الف تا طاء؛  
+
 
بخش سوم : معرفي 45 اثر ديگر باقيمانده از کتابخانه شيخ الاسلام به ترتيب الفبا از حرف عين تا يا. 
+
بخش نخست : این بخش شامل چند مطلب است : معرفی مدرسه نمازی خوی ، آیت الله شیخ محمد نمازی واقف و موسس مدرسه نمازی و خاندان علمی وی ، شیخ الاسلام خویی و عالمان خاندان او ؛
به عنايت حضرت باري ديگر کتابخانه هاي وقفي بر مدرسهء نمازي خوي – که تعداد آنها از ده کتابخانه متجاوز است – در مقالات ديگر معرفي خواهد شد.
+
 
==1. شهر خوي==
+
بخش دوم : معرفی کتابخانهء شیخ الاسلام خویی و گزارشی از 68 کتاب باقیمانده از کتابخانهء وی به ترتیب الفبا از الف تا طاء؛  
شهر خوي ملقب به دارالصفا در عرض 38 درجه شمالي و طول 45 درجه شرقي در غرب سرزمين پهناور ايران اسلامي واقع شده و از شهرهاي بنام آذربايجان به ‏شمار مي‏رود. اين شهر که اکثر قريب به اتفاق آن پيرو مذهب حقّه شيعه اثناعشري مي‏باشند خاستگاه بزرگان و انديشمندان زيادي بوده است و در اين راستا از قرن سيزدهم به بعد حوزه‏هاي علميه چندي در اين شهر تأسيس شده و وقف شده ، که عبارتند از:
 
الف: حوزه علميه نمازي، تأسيس درحدود 1200 ه’ .ق.
 
ب: مدرسه خان، تأسيس حسينقلي‏خان دنبلي در سال 1208 ه’ .ق.
 
ج: مدرسه حاج‏ آقاحسين امام جمعه، تأسيس در 1250 ه’ .ق.
 
د: مدرسه شفيعيه، تأسيس حاج ‏شفيع خويي در سال 1266 ه’ .ق.
 
از چهار حوزه علميه ذکرشده امروزه مدرسه نمازي پابرجا و داير مي‏باشد و مدرسه خان که در صحن مسجد خان فعلي بوده تخريب شده و در محل آن اداره نظميه (سابق) ايجاد شده است. و مدرسه حاج آقاحسين امام جمعه که جنب مسجد ملاحسن واقع بوده ازبين رفته و مدرسه شفيعيه که جنب مسجد شفيعيه فعلي واقع بوده به صورت مخروبه درآمده و قسمتي از محوطه آن نيز توسط بعضي ادارات تصرف شده است.
 
  
>1/1. تاسيس و وقف حوزه علميه نمازي
+
بخش سوم : معرفی 45 اثر دیگر باقیمانده از کتابخانه شیخ الاسلام به ترتیب الفبا از حرف عین تا یا.
1/1. تاسيس و وقف حوزه علميه نمازي
+
 
همانطور که ذکر شد قديمترين حوزه علميه شهرستان خوي، حوزه علميه نمازي است. اين مدرسه در زمان حاکميت دنبليها در خوي درحدود سال 1200 ق. به ‏وسيله حاج ‏محمّد، داماد آيت الله شيخ‏محمّد نمازي براي محل تدريس وي در جنب منزلش احداث شده است. بناي اوّليه مدرسه يک‏طبقه و چوب‏پوش بوده و تقريباً ده حجره مسکوني داشته که بعداً در تاريخ 1296ق به همت مرحوم حاج‏ابراهيم‏بن زين‏العابدين مشهور به نواده بيت‏الله در دو طبقه تحتاني و فوقاني، با طاق‏بند آجري تجديد بنا شده که داراي سي حجره مسکوني بود. 
+
به عنایت حضرت باری دیگر کتابخانه های وقفی بر مدرسهء نمازی خوی – که تعداد آن ها از ده کتابخانه متجاوز است – در مقالات دیگر معرفی خواهد شد.
سنگ نوشته‏ء اين بازسازي که تاکنون باقي مانده و در زير زمين مدرسه نصب شده چنين است:
+
== شهر خوی==  
«هو. تباعاً لمرضاة الله و رجاءً لما هو خير عنده که فرموده و الباقيات الصالحات خير عند ربک ثوابا اين زمان فيروزنشان عهد خديو دوران... ناصرالدين شاه قاجار دامت دولته، بنده فقير ابن المرحوم آقا زين‏العابدين الحاج ابراهيم الشهير بنواده بيت‏الله از بناي مدرسه پرداخت سنه 1296».  
+
شهر خوی ملقب به دارالصفا در عرض 38 درجه شمالی و طول 45 درجه شرقی در غرب سرزمین پهناور [[ایران]] اسلامی واقع شده و از شهرهای بنام آذربایجان به ‏شمار می‏رود. این شهر که اکثر قریب به اتفاق آن پیرو مذهب حقّه شیعه اثناعشری می ‏باشند خاستگاه بزرگان و اندیشمندان زیادی بوده است و در این راستا از قرن سیزدهم به بعد حوزه‏ های علمیه چندی در این شهر تأسیس شده و [[وقف]] شده ، که عبارتند از:
پس از آن اين مدرسه با اعانت مرحوم حاج ‏يحيي سلماسي - باني مسجد سلماسي در محله يخچال قاضي قم - و مباشرت آيت‏الله حاج سيدعلي اصغر صادقي و مرحوم حجت‏الاسلام حاج شيخ‏علي مجتهدي مرمّت و تعمير گرديد.
 
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، به امر حضرت امام خميني - قدس سره -  و کمک و مساعدت علماي محل، اين مدرسه دوباره تجديد بنا گرديد و در سال 1363ش. برابر با 1408ق. بناي آن اتمام يافت. اين بنا داراي پنج طبقه و حدود چهل حجره مسکوني و داراي تجهيزات کامل مي‏باشد سالانه حدود صد تا صد و پنجاه نفر طلبه، تحصيلات مقدماتي را تا اتمام لمعتين در اين مدرسه طي کرده تا جهت ادامه تحصيلات عالي روانه حوزه علميه قم شوند. 
 
بزرگان زيادي در اين مدرسه تحصيل نموده و درجات عاليه علم و عمل را پيموده‏اند از جمله: حضرت آيت الله العظمي حاج سيد ابوالقاسم خويي (قدس سره)، شهيد آيت الله حاج ميرزا ابراهيم دنبلي خويي، حکيم و فيلسوف مشهور ملاعبدالله زنوزي، علامه ميرزا محمد حسن زنوزي، علامه حاج ميرزا حبيب‏الله هاشمي خوئي صاحب شرح نهج‏البلاغه و آيت اللَّه سيد ابراهيم علوي - شاگرد  فلسفي امام خميني - و عالمان مبرز ديگر، که ذکر آنها از حوصله اين مقال خارج است.
 
==2. مسجد آيت الله نمازي==  
 
پس از تاسيس مدرسه نمازي، حسين خان بيات ماکوئي در سال 1238ق مسجدي جهت اقامه نماز توسط آيت الله نمازي، در جنب مدرسه نمازي احداث و وقف نمود که الان هم به نام مسجد شيخ معروف و دائر است.
 
دانشمند و شاعر معروف، سيد عبدالرسول بن محمد حسن زنوزي متخلص به فنا (م 1369ق) در تاريخ بناي مسجد شيخ قطعه‏اي سروده، که ماده تاريخ ساخت آن است و بر سر در ورودي اين مسجد بر روي سنگ حک شده است. فنا مي‏گويد:
 
 
   
 
   
در زمان جلوس جمجاهي
+
الف: حوزه علمیه نمازی، تأسیس درحدود 1200 ه’ .ق.
که بود زيب تخت خاقاني
+
 
 +
ب: مدرسه خان، تأسیس حسینقلی‏خان دنبلی در سال 1208 ه’ .ق.
 +
 
 +
ج: مدرسه حاج‏ آقاحسین امام جمعه، تأسیس در 1250 ه’ .ق.
 +
 
 +
د: مدرسه شفیعیه، تأسیس حاج ‏شفیع خویی در سال 1266 ه’ .ق.
 +
 
 +
از چهار حوزه علمیه ذکرشده امروزه مدرسه نمازی پابرجا و دایر می‏ باشد و مدرسه خان که در صحن مسجد خان فعلی بوده تخریب شده و در محل آن اداره نظمیه (سابق) ایجاد شده است. و مدرسه حاج آقاحسین امام جمعه که جنب مسجد ملاحسن واقع بوده ازبین رفته و مدرسه شفیعیه که جنب مسجد شفیعیه فعلی واقع بوده به صورت مخروبه درآمده و قسمتی از محوطه آن نیز توسط بعضی ادارات تصرف شده است.
 +
 
 +
 
 +
 
 +
=== تاسیس و وقف حوزه علمیه نمازی===
 +
 
 +
همانطور که ذکر شد قدیمترین حوزه علمیه شهرستان خوی، حوزه علمیه نمازی است. این مدرسه در زمان حاکمیت دنبلیها در خوی درحدود سال 1200 ق. به ‏وسیله حاج ‏محمّد، داماد آیت الله شیخ‏محمّد نمازی برای محل تدریس وی در جنب منزلش احداث شده است. بنای اوّلیه مدرسه یک‏طبقه و چوب‏پوش بوده و تقریباً ده حجره مسکونی داشته که بعداً در تاریخ 1296ق به همت مرحوم حاج‏ابراهیم‏بن زین‏العابدین مشهور به نواده بیت ‏الله در دو طبقه تحتانی و فوقانی، با طاق‏بند آجری تجدید بنا شده که دارای سی حجره مسکونی بود.
 +
 
 +
سنگ نوشته‏ء این بازسازی که تاکنون باقی مانده و در زیر زمین مدرسه نصب شده چنین است:
 +
 
 +
«هو. تباعاً لمرضاه الله و رجاءً لما هو خیر عنده که فرموده و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا این زمان فیروز نشان عهد خدیو دوران... ناصرالدین شاه قاجار دامت دولته، بنده فقیر ابن المرحوم آقا زین‏العابدین الحاج ابراهیم الشهیر بنواده بیت ‏الله از بنای مدرسه پرداخت سنه 1296».
 
   
 
   
ماه برج شرف سپهر جلال
+
پس از آن این مدرسه با اعانت مرحوم حاج ‏یحیی سلماسی - بانی مسجد سلماسی در محله یخچال قاضی قم - و مباشرت آیت ‏الله حاج سیدعلی اصغر صادقی و مرحوم حجت ‏الاسلام حاج شیخ‏علی مجتهدی مرمّت و تعمیر گردید.
مهر شاهي و ظلّ يزداني
+
 
 +
بعد از پیروزی [[انقلاب اسلامی ایران]]، به امر حضرت امام خمینی - قدس سره -  و کمک و مساعدت علمای محل، این مدرسه دوباره تجدید بنا گردید و در سال 1363ش. برابر با 1408ق. بنای آن اتمام یافت. این بنا دارای پنج طبقه و حدود چهل حجره مسکونی و دارای تجهیزات کامل می‏باشد سالانه حدود صد تا صد و پنجاه نفر طلبه، تحصیلات مقدماتی را تا اتمام لمعتین در این مدرسه طی کرده تا جهت ادامه تحصیلات عالی روانه حوزه علمیه قم شوند. 
 +
بزرگان زیادی در این مدرسه تحصیل نموده و درجات عالیه علم و عمل را پیموده‏اند از جمله: حضرت آیت الله العظمی حاج سید ابوالقاسم خویی (قدس سره)، شهید آیت الله حاج میرزا ابراهیم دنبلی خویی، حکیم و فیلسوف مشهور ملاعبدالله زنوزی، علامه میرزا محمد حسن زنوزی، علامه حاج میرزا حبیب‏الله هاشمی خوئی صاحب شرح نهج‏البلاغه و آیت اللَّه سید ابراهیم علوی - شاگرد  فلسفی امام خمینی - و عالمان مبرز دیگر، که ذکر آنها از حوصله این مقال خارج است.
 +
==مسجد آیت الله نمازی==
 +
پس از تاسیس مدرسه نمازی، حسین خان بیات ماکوئی در سال 1238ق مسجدی جهت اقامه نماز توسط آیت الله نمازی، در جنب مدرسه نمازی احداث و [[وقف]] نمود که الان هم به نام مسجد شیخ معروف و دائر است.
 +
 
 +
دانشمند و شاعر معروف، سید عبدالرسول بن محمد حسن زنوزی متخلص به فنا (م 1369ق) در تاریخ بنای مسجد شیخ قطعه ‏ای سروده، که ماده تاریخ ساخت آن است و بر سر در ورودی این مسجد بر روی سنگ حک شده است. فنا می‏گوید: 
 
   
 
   
شاه عباس خسرو قاجار
+
در زمان جلوس جمجاهی / که بود زیب تخت خاقانی
باني کشور جهانباني
 
 
   
 
   
يکي از چاکران درگاهش
+
ماه برج شرف سپهر جلال /مهر شاهی و ظلّ یزدانی
که مزيّن به نام او خاني
 
 
   
 
   
فخر ايل بيات ماکوئي
+
شاه عباس خسرو قاجار /بانی کشور جهانبانی
هادم کفر و شرع را باني
 
 
   
 
   
مسجدي ساخت تا شود برپا
+
یکی از چاکران درگاهش /که مزین به نام او خانی
پايه کعبه مسلماني
 
 
   
 
   
گفت تاريخ اين مقام «فنا»
+
فخر ایل بیات ماکوئی / هادم کفر و شرع را بانی
کرد معمور کعبه ثاني
 
 
   
 
   
(مواد التواريخ، حسين نخجواني: ص 54.  مصرع «کرد معمور کعبه ثاني» به حساب ابجد برابر با 1238 است که تاريخ بناي مسجد شيخ است).
+
مسجدی ساخت تا شود برپا / پایه کعبه مسلمانی
==3. آيت الله شيخ محمد نمازي==  
+
آيت الله شيخ محمد نمازي خويي عالمي بود عامل، فاضل و زاهد، و چون دائماً مشغول نماز بود بدين جهت وي را نمازي لقب دادند. از محل تحصيل و استادان وي اطلاعي در دست نيست و ياد او به وسيله مدرسه نمازي (که محل تدريسش بوده) و مسجد شيخ (که محل برگزاري نماز او بوده) و بازماندگان دانشمندش ماندگار گرديده است.   
+
گفت تاریخ این مقام «فنا» / کرد معمور کعبه ثانی
آخوند نمازي در مسجد و مدرسهء ياد شده مزبور انجام وظيفه مي‏کرد تا اينکه در حدود سال 1250ق در خوي، دارفاني را وداع گفت.  
+
 +
(مواد التواریخ، حسین نخجوانی: ص 54.  مصرع «کرد معمور کعبه ثانی» به حساب ابجد برابر با 1238 است که تاریخ بنای مسجد شیخ است).
 +
==آیت الله شیخ محمد نمازی==  
 +
آیت الله شیخ محمد نمازی خویی عالمی بود عامل، فاضل و زاهد، و چون دائماً مشغول [[نماز]] بود بدین جهت وی را نمازی لقب دادند. از محل تحصیل و استادان وی اطلاعی در دست نیست و یاد او به وسیله مدرسه نمازی (که محل تدریسش بوده) و مسجد شیخ (که محل برگزاری نماز او بوده) و بازماندگان دانشمندش ماندگار گردیده است.   
 +
 
 +
آخوند نمازی در مسجد و مدرسه یاد شده مزبور انجام وظیفه می‏کرد تا اینکه در حدود سال 1250ق در خوی، دارفانی را وداع گفت.  
 +
 
 +
===دانشمندان خانوادهء آیت الله نمازی===
 +
پس از آیت الله نمازی خاندانش در خوی مشلعدار علم و معرفت دینی بوده‏ اند. دانشمندانی از این خاندان که پس از آخوند مصدر خدمات فرهنگی و دینی در خوی بوده و مدرسه نمازی را بر پا نگه داشته ‏اند عبارتند از: 
 +
 
 +
====شیخ محمد جعفر نمازی====
 +
وی فرزند شیخ محمد نمازی است و در مسجد شیخ در جایگاه پدرش اقامه جماعت می‏ نمود و نماز جماعتش به اندازه‏ ای مورد علاقه مردم بود که برای [[نماز]] صبحش از یک فرسخی شهر می‏ آمدند. شیخ جعفر نمازی در وعظ و ارشاد بی نظیر بود به طوری که او را با عالم معاصرش خطیب شهیر شیخ جعفر شوشتری مماثل می دانستند.
 +
 
 +
از ملا محمد جعفر نمازی اثری به نام حدائق الاشارات در احوال پنج تن آل عبا علیهم السلام، در پنج جلد، بر جای مانده که نشانگر قدرت وی در بیان عقائد و تسلط به اخبار و احادیث است. این کتاب سر نوشت عجیبی دارد. سه مجلد آن تاکنون مفقود گردیده و نسخه‏ ای از آن شناسایی نشده است. مجلد امیر المؤمنین آن نیز تا چند سال قبل نسخه منحصر آن در نزد یکی از عالمان شهر خوی بوده ولی هم اکنون آن نیز ناپدید شده است. 
 +
 
 +
خوشبختانه از مجلد مربوط به حضرت فاطمه زهرا علیهماالسلام، تاکنون چهار نسخه باقی مانده است. ولی در هیچ کدام از نسخه ‏های خطی نامی از مؤلف برده نشده است. 
  
>1/3. دانشمندان خانوادهء آيت الله نمازي
+
ملا محمد جعفر نمازی تا آخر عمر در خوی مشغول افادات و افاضات بوده و تاریخ فوت وی را میرزا ابوالقاسم امین الشرع خویی در خاطراتش، سال 1296ق، در شهر خوی، ضبط نموده است.
1/3. دانشمندان خانوادهء آيت الله نمازي
+
====شیخ عبدالوهاب نمازی====
پس از آيت الله نمازي خاندانش در خوي مشلعدار علم و معرفت ديني بوده‏اند. دانشمنداني از اين خاندان که پس از آخوند مصدر خدمات فرهنگي و ديني در خوي بوده و مدرسه نمازي را بر پا نگه داشته‏اند عبارتند از
+
وی فرزند ملا محمد جعفر نمازی است. برای تحصیل به [[نجف اشرف]] مهاجرت نمود و در [[نجف]] از شاگردان مرحوم سید کاظم یزدی و خواص اصحاب وی بود. بعد از مراجعتش به خوی در مسجد خانوادگی شان (مسجد شیخ) امامت جماعت و تدریس می ‏نمود. ملا عبد الوهاب نمازی قریحه شعری هم داشت و منظومه‏ ای به عربی در [[ارث]] و [[نکاح]]، از وی باقی مانده است.
  
>1/1/3. شيخ محمد جعفر نمازي
+
وفات وی در سن هشتاد و هشت سالگی در سال 1358ق در خوی اتفاق افتاد و در کنار قبر آخوند ملا زین العابدین نوائی مدفون گردید.
>2/1/3. شيخ عبدالوهاب نمازي
+
====ملا محمدرضا پیشنماز====
>3/1/3. ملا محمدرضا پيشنماز
+
وی یکی دیگر از فرزندان ملا محمد نمازی می‏ باشد. تحصیلاتش در [[نجف]] و [[کربلا]] صورت گرفته است. از آثار او تحریر کتاب قوانین الاصول میرزای قمی در کاشان در سال 1225ق (موجود به شماره 134 در کتابخانه خطی مدرسه نمازی خوی) و تحریر مجموعه رسایل وحید بهبهانی در کربلا در سال 1223ق (موجود در کتابخانه مزار سید یعقوب مقبره در خوی) در دست است.   
>4/1/3. ملا محمد بن محمد رضا نمازي
 
1/1/3. شيخ محمد جعفر نمازي
 
وي فرزند شيخ محمد نمازي است و در مسجد شيخ در جايگاه پدرش اقامه جماعت مي‏نمود و نماز جماعتش به اندازه‏اي مورد علاقه مردم بود که براي [[نماز]] صبحش از يک فرسخي شهر مي‏آمدند. شيخ جعفر نمازي در وعظ و ارشاد بي نظير بود به طوري که او را با عالم معاصرش خطيب شهير شيخ جعفر شوشتري مماثل مي دانستند.
 
از ملا محمد جعفر نمازي اثري به نام حدائق الاشارات در احوال پنج تن آل عبا عليهم السلام، در پنج جلد، بر جاي مانده که نشانگر قدرت وي در بيان عقائد و تسلط به اخبار و احاديث است. اين کتاب سر نوشت عجيبي دارد. سه مجلد آن تاکنون مفقود گرديده و نسخه‏اي از آن شناسايي نشده است. مجلد امير المؤمنين آن نيز تا چند سال قبل نسخه منحصر آن در نزد يکي از عالمان شهر خوي بوده ولي هم اکنون آن نيز ناپديد شده است. 
 
خوشبختانه از مجلد مربوط به حضرت فاطمه زهرا عليهماالسلام، تاکنون چهار نسخه باقي مانده است. ولي در هيچ کدام از نسخه‏هاي خطي نامي از مؤلف برده نشده است. 
 
ملا محمد جعفر نمازي تا آخر عمر در خوي مشغول افادات و افاضات بوده و تاريخ فوت وي را ميرزا ابوالقاسم امين الشرع خويي در خاطراتش، سال 1296ق، در شهر خوي، ضبط نموده است.
 
2/1/3. شيخ عبدالوهاب نمازي
 
وي فرزند ملا محمد جعفر نمازي است. براي تحصيل به نجف اشرف مهاجرت نمود و در نجف از شاگردان مرحوم سيد کاظم يزدي و خواص اصحاب وي بود. بعد از مراجعتش به خوي در مسجد خانوادگي شان (مسجد شيخ) امامت جماعت و تدريس مي‏نمود. ملا عبد الوهاب نمازي قريحه شعري هم داشت و منظومه‏اي به عربي در ارث و نکاح، از وي باقي مانده است.
 
وفات وي در سن هشتاد و هشت سالگي در سال 1358ق در خوي اتفاق افتاد و در کنار قبر آخوند ملا زين العابدين نوائي مدفون گرديد.
 
3/1/3. ملا محمدرضا پيشنماز
 
وي يکي ديگر از فرزندان ملا محمد نمازي مي‏باشد. تحصيلاتش در نجف و کربلا صورت گرفته است. از آثار او تحرير کتاب قوانين الاصول ميرزاي قمي در کاشان در سال 1225ق (موجود به شماره 134 در کتابخانه خطي مدرسه نمازي خوي) و تحرير مجموعه رسايل وحيد بهبهاني در کربلا در سال 1223ق (موجود در کتابخانه مزار سيد يعقوب مقبره در خوي) در دست است.
 
همچنين دستخطي از وي در آخر نسخه ش 186 مدرسه نمازي و تملکي در آغاز نسخه ش 186 و 66 مدرسه نمازي وجود دارد.
 
4/1/3. ملا محمد بن محمد رضا نمازي
 
وي نوه ملا محمدنمازي باني مدرسه نمازي مي‏باشد. تأليفاتي در فقه و اصول از وي باقي مانده که عبارتند از:  
 
  
الف) الدروس الحائرئية، که تقريرات درس استادش سيد ابراهيم قزويني که در کربلا نوشته است. نسخه منحصر آن در ضمن کتابهاي مرحوم آيت الله سيد ابراهيم علوي در کتابخانه سيد يعقوب مقبره در خوي نگهداري مي‏شود.  
+
همچنین دستخطی از وی در آخر نسخه ش 186 مدرسه نمازی و تملکی در آغاز نسخه ش 186 و 66 مدرسه نمازی وجود دارد.
 +
====ملا محمد بن محمد رضا نمازی====
 +
وی نوه ملا محمدنمازی بانی مدرسه نمازی می‏ باشد. تألیفاتی در فقه و اصول از وی باقی مانده که عبارتند از:  
  
ب) حاشيه قواعد الاحکام، که آن را در سال 1285ق در مدرسه صالحيه قزوين تاليف نموده و نسخه آن به شماره 186 در مدرسه نمازي خوي نگهداري مي‏شود.
+
*الدروس الحائرئیه، که تقریرات درس استادش سید ابراهیم قزوینی که در [[کربلا]] نوشته است. نسخه منحصر آن در ضمن کتابهای مرحوم آیت الله سید ابراهیم علوی در کتابخانه سید یعقوب مقبره در خوی نگهداری می‏شود.   
==4. کتابخانه مدرسه نمازي خوي==
 
کتابخانه مدرسه نمازي در سال 1370ق در مدرسه نمازي خوي ايجاد گرديد. و اکثر کتب آن از طرف علما و افراد خيّر محل وقف شده است. هم اکنون اين کتابخانه داراي سه مخزن مي‏باشد:  
 
  
الف) مخزن کتب چاپي جديد که متجاوز از بيست هزار عنوان کتاب در موضوعات مختلف علوم اسلامي، تفسير، حديث، فقه، اصول، فلسفه و عرفان و کلام و... را شامل است.  
+
*حاشیه قواعد الاحکام، که آن را در سال 1285ق در مدرسه صالحیه قزوین تالیف نموده و نسخه آن به شماره 186 در مدرسه نمازی خوی نگهداری می‏شود.
 +
==کتابخانه مدرسه نمازی خوی==
 +
کتابخانه مدرسه نمازی در سال 1370ق در مدرسه نمازی خوی ایجاد گردید.  و اکثر کتب آن از طرف علما و افراد خیر محل [[وقف]] شده است. هم اکنون این کتابخانه دارای سه مخزن می‏ باشد: 
  
ب) مخزن کتاب چاپ سنگي، که متجاوز از دو هزار کتاب نفيس چاپ سنگي است.
+
*مخزن کتب چاپی جدید که متجاوز از بیست هزار عنوان کتاب در موضوعات مختلف علوم اسلامی، تفسیر، حدیث، فقه، اصول، فلسفه و عرفان و کلام و... را شامل است.  
  
ج) مخزن نسخه‏هاي خطي، که شامل هزار نسخه خطي در بيش از دو هزار عنوان است. کتابخانه مدرسه نمازي با داشتن اين نسخه‏ها يکي از نفيس‏ترين کتابخانه‏هاي خطي آذربايجان و ايران به شمار مي‏آيد.
+
*مخزن کتاب چاپ سنگی، که متجاوز از دو هزار کتاب نفیس چاپ سنگی است..   
==5. آقا ابراهيم شيخ الاسلام خوي==
 
شيخ الاسلام آقا ابراهيم بن فتح الله شريف حسيني خويي (م 1233ق) از عالمان برجسته و عارف مسلک شهر خوي است. 
 
شيخ الاسلام نقش مهمي در تاريخ فرهنگي و سياسي خوي داشتهو و متاسفانه تاکنون پژوهي جدي در بارهء وي و بازماندگانش که قريب به صد سال شيخ الاسلام شهر خوي بدانها مفوض بوده، انجام نشده است.   
 
  
>1/5. پدر شيخ الاسلام (شهيد  فتح اللَّه شريف حسيني)
+
*مخزن نسخه‏های خطی، که شامل هزار نسخه خطی در بیش از دو هزار عنوان است. کتابخانه مدرسه نمازی با داشتن این نسخه‏ها یکی از نفیس‏ترین کتابخانه‏های خطی آذربایجان و ایران به شمار می‏آید.
>2/5. شيخ الاسلام خويي
+
==آقا ابراهیم شیخ الاسلام خوی==
>3/5. مولي فتح علي بن فتح اللَّه بن عبد اللَّه خويي
+
شیخ الاسلام آقا ابراهیم بن فتح الله شریف حسینی خویی (م 1233ق) از عالمان برجسته و عارف مسلک شهر خوی است.
>4/5. مولي اسماعيل بن فتح اللَّه بن عبد اللَّه خويي
+
 
>5/5. فتحعلي بن اسماعيل خويي
+
شیخ الاسلام نقش مهمی در تاریخ فرهنگی و سیاسی خوی داشته و و متاسفانه تاکنون پژوهی جدی در باره وی و بازماندگانش که قریب به صد سال شیخ الاسلام شهر خوی بدانها مفوض بوده، انجام نشده است.
>6/5. مولي علي نقي خويي
+
 
>7/5. مولي محمد خويي
+
===پدر شیخ الاسلام (شهید فتح اللَّه شریف حسینی)===
>8/5. محمد تقي خويي
+
 
>9/5. علي نقي بن ابراهيم خوئي
+
اولین شخصی که از خاندان شیخ الاسلام در خوی می‏شناسیم ملا فتح الله بن عبداللَّه خویی است. در این مورد آگاهی ما مرهون نگارشِ عالمانه علامه محمد حسن فانی زنوزی هستیم. زنوزی در کتاب ارزشمند بحرالعلوم (این کتاب تاکنون به چاپ نرسیده، و ما از نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی استفاده نموده ‏ایم) در ذکر جمعی از عالمان معاصر خود، اولین نفر ملا فتح را ذکر نموده و می‏نویسد:   
>10/5. فتح الله بن ابراهيم شريف حسيني خوئي
+
«المولی الجلیل فتح اللَّه بن عبد اللَّه الخویی، فهو عالم فاضل نبیل جلیل، ماهر فی العقلیات، قرء فی الاصبهان علی الفضلاء، و تأهّل هناک، ثمّ رجع مع الاهل و العیال الی المحروسه و اقام بها وکان ظریفاً لطیفاً، مائلاً الی المطائبه و المزاح، متواظعاً لأرباب الفقر و الصلاح و ساعیاً فی جوائجهم بالغدو و الرواح کثیر البکاء و العویل فی تعزیه سید الشهداء علیه و علی آبائه افضل الصلوات الملک الجلیل. سافر الی زیارت بیت اللَّه الحرام فی العام السادس و الثمانین بعد المائه و الالف من الهجره و استهشد فی تلک السنه بایدی السرّاق فی الطریق قبل الوصول الی البیت العتیق رحمه اللَّه و نجّاه عن النار الحریق».   
>11/5. احمد خويي
 
>12/5. آقا محمدرضا بن فتح اللَّه شريف حسيني خويي
 
>13/5. آقا محمد حسن شريف حسيني
 
>14/5. آقا محسن شريف حسيني
 
>15/5. آقا فتح الله شريف حسيني معروف به شيخ الاسلام
 
1/5. پدر شيخ الاسلام (شهيد فتح اللَّه شريف حسيني)  
 
اولين شخصي که از خاندان شيخ الاسلام در خوي مي‏شناسيم ملا فتح الله بن عبداللَّه خويي است. در اين مورد آگاهي ما مرهون نگارشِ عالمانه علامه محمد حسن فاني زنوزي هستيم. زنوزي در کتاب ارزشمند بحرالعلوم (اين کتاب تاکنون به چاپ نرسيده، و ما از نسخه خطي کتابخانه مجلس شوراي اسلامي استفاده نموده‏ايم) در ذکر جمعي از عالمان معاصر خود، اولين نفر ملا فتح را ذکر نموده و مي‏نويسد:   
 
«المولي الجليل فتح اللَّه بن عبد اللَّه الخويي، فهو عالم فاضل نبيل جليل، ماهر في العقليات، قرء في الاصبهان علي الفضلاء، و تأهّل هناک، ثمّ رجع مع الاهل و العيال الي المحروسة و اقام بها وکان ظريفاً لطيفاً، مائلاً الي المطائبة و المزاح، متواظعاً لأرباب الفقر و الصلاح و ساعياً في جوائجهم بالغدو و الرواح کثير البکاء و العويل في تعزية سيد الشهداء عليه و علي آبائه افضل الصلوات الملک الجليل. سافر الي زيارت بيت اللَّه الحرام في العام السادس و الثمانين بعد المائة و الالف من الهجرة و استهشد في تلک السنة بايدي السرّاق في الطريق قبل الوصول الي البيت العتيق رحمة اللَّه و نجّاه عن النار الحريق».   
 
 
<ref>
 
<ref>
 
بحر العلوم، محمد حسن بن عبد الرسول زنوزی، مخلوط.  
 
بحر العلوم، محمد حسن بن عبد الرسول زنوزی، مخلوط.  
 
</ref>
 
</ref>
بدين ترتيب آقا فتح اللَّه در راه مکه به دست دزدان طريق، در سال 1186ق، شربت شهادت نوشيد.   
+
 
آقا فتح سه پسر داشت به نامهاي فتحعلي و ابراهيم و اسماعيل و دختري نيز داشت که دو فرزند اهل علم داشت به نامهاي آقا علي نقي و آقا احمد که همه از عالمان و دانشمندان به نام عصر خود بودند.
+
بدین ترتیب آقا فتح اللَّه در راه مکه به دست دزدان طریق، در سال 1186ق، شربت شهادت نوشید.   
2/5. شيخ الاسلام خويي
+
آقا فتح سه پسر داشت به نام های فتحعلی و ابراهیم و اسماعیل و دختری نیز داشت که دو فرزند اهل علم داشت به نام های آقا علی نقی و آقا احمد که همه از عالمان و دانشمندان به نام عصر خود بودند.
آقا ابراهيم فرزند شهيد فتح الله فرزند عبد اللَّه شريف حسيني خويي مشهور به شيخ الاسلام خويي. او معروف‏ترين شخص خاندان خود بوده و در کتابهاي تراجم از وي ياد شده است.   
+
===شیخ الاسلام خویی===
آقا ابراهيم کوچکتر از برادرش فتحعلي و بزرگتر از برادر ديگرش اسماعيل بوده است. وي مقدمات علوم را در خوي فرا گرفت. سپس براي ادامه تحصيل به همراه برادرش اسماعيل، مدتي به اصفهان رفته و از علماي معروف آن ديار خصوصاً مرحوم ملا علي نوري فيلسوف بزرگ استفاده کرد و براي ادامه تحصيل راهي عتبات عاليات شد و بعد از چند سالي به خوي برگشت.  آقا ابراهيم خويي بعد از درگذشت ملا حسن شيخ الاسلام (باني مسجد ملا حسن در خوي)، مقام شيخ الاسلامي شهر خوي را به عهده گرفت.   
+
آقا ابراهیم فرزند شهید فتح الله فرزند عبد اللَّه شریف حسینی خویی مشهور به شیخ الاسلام خویی. او معروف‏ترین شخص خاندان خود بوده و در کتاب های تراجم از وی یاد شده است.   
علامه محمد حسن زنوزي -که معاصر شيخ الاسلام خويي بوده- در کتابش بحرالعلوم، در باره وي چنين نوشته است:
+
 
«المولي ابراهيم و المولي اسماعيل ابنا المولي فتح اللَّه الخويي، عالمان فاضلان صالحان عابدان عارفان کاملان، قرءا اولاً علي فضلاء المحروسة ثمّ سافرا بعد مسافرة اخيهما الاکبر المولي فتحعلي الي اصبهان، ثمّ الي العراق، ثمّ الي الطوس، فقرءا في تلک البلاد و استکملا في العلقليات و النقليات، الّا انّهما مايلان کثيراً الي العرفان، ثمّ رجعا الي المحروسة فتصديا بأمر الوعظ و النصيحة و الارشاد. و لهما قريحة عجيبة و سليقة غريبة. اطال اللَّه بقاهما»  
+
آقا ابراهیم کوچکتر از برادرش فتحعلی و بزرگتر از برادر دیگرش اسماعیل بوده است. وی مقدمات علوم را در خوی فرا گرفت. سپس برای ادامه تحصیل به همراه برادرش اسماعیل، مدتی به اصفهان رفته و از علمای معروف آن دیار خصوصاً مرحوم ملا علی نوری فیلسوف بزرگ استفاده کرد و برای ادامه تحصیل راهی عتبات عالیات شد و بعد از چند سالی به خوی برگشت.  آقا ابراهیم خویی بعد از درگذشت ملا حسن شیخ الاسلام (بانی مسجد ملا حسن در خوی)، مقام شیخ الاسلامی شهر خوی را به عهده گرفت.   
 +
 
 +
علامه محمد حسن زنوزی -که معاصر شیخ الاسلام خویی بوده- در کتابش بحرالعلوم، در باره وی چنین نوشته است:
 +
 
 +
«المولی ابراهیم و المولی اسماعیل ابنا المولی فتح اللَّه الخویی، عالمان فاضلان صالحان عابدان عارفان کاملان، قرءا اولاً علی فضلاء المحروسه ثمّ سافرا بعد مسافره اخیهما الاکبر المولی فتحعلی الی اصبهان، ثمّ الی العراق، ثمّ الی الطوس، فقرءا فی تلک البلاد و استکملا فی العلقلیات و النقلیات، الّا انّهما مایلان کثیراً الی العرفان، ثمّ رجعا الی المحروسه فتصدیا بأمر الوعظ و النصیحه و الارشاد. و لهما قریحه عجیبه و سلیقه غریبه. اطال اللَّه بقاهما»  
 
<ref>
 
<ref>
 
بحر العلوم، علامه محمد حسن زنوزی .(نسخه عکسی نگارنده) .  
 
بحر العلوم، علامه محمد حسن زنوزی .(نسخه عکسی نگارنده) .  
 
</ref>
 
</ref>
ديوان بيگي نيز در باره وي چنين مي‏نويسد:   
+
دیوان بیگی نیز در باره وی چنین می ‏نویسد:   
«صاحب علم و فضل و زهد و تقوي، در کربلاي معلي تحصيل علوم ظاهر کرده و خدمت مرحوم نور علي شاه رسيده، از جانب ايشان مأمور به ارشاد ظاهر و باطن شده، ولي در بدو امر خيلي زحمت کشيده، چنانچه نزد آقا محمد شاه از او سعايت کردند و به تهرانش طبيده چوبش زد و امر کرد تا در حوض آبش انداخته چوب بزنند. دو ساعت از زير آب بيرون ننموده بر تغيّرش افزوده، گفت حوض را خالي کنند. در آن حال طفلي از فتحعلي شاه از بام افتاده، سبب تنبيه آقا محمد خان شده دست از او بداشت. بعد از آن که نجات يافت بر سر کار خود رفت و به ملاحظه آن صدمه، تا تواند خود و فقرا را حفظ کند، تکيه به سلطنت ظاهري داده رتبه شيخ الاسلامي تبريز يافت. سفري هم به سفارت روم رفت و در آن جا خيلي محترم بود. در سال هزار و دويست و سي و اند در تبريز بدرود جهان نموده است».  
+
 
 +
«صاحب علم و فضل و زهد و تقوی، در کربلای معلی تحصیل علوم ظاهر کرده و خدمت مرحوم نور علی شاه رسیده، از جانب ایشان مأمور به ارشاد ظاهر و باطن شده، ولی در بدو امر خیلی زحمت کشیده، چنانچه نزد آقا محمد شاه از او سعایت کردند و به تهرانش طبیده چوبش زد و امر کرد تا در حوض آبش انداخته چوب بزنند. دو ساعت از زیر آب بیرون ننموده بر تغیرش افزوده، گفت حوض را خالی کنند. در آن حال طفلی از فتحعلی شاه از بام افتاده، سبب تنبیه آقا محمد خان شده دست از او بداشت. بعد از آن که نجات یافت بر سر کار خود رفت و به ملاحظه آن صدمه، تا تواند خود و فقرا را حفظ کند، تکیه به سلطنت ظاهری داده رتبه شیخ الاسلامی تبریز یافت. سفری هم به سفارت روم رفت و در آن جا خیلی محترم بود. در سال هزار و دویست و سی و اند در تبریز بدرود جهان نموده است».  
 
<ref>
 
<ref>
حدیقة لشعراء، سید احمد دیوان بیگی، ج2، ص1049 .  
+
حدیقه لشعراء، سید احمد دیوان بیگی، ج2، ص1049 .  
 
</ref>
 
</ref>
امين الشرع خويي که معاصر نوه آقا ابراهيم خوي (آقا محمد رضا شيخ الاسلام است) در خاطراتش در شرح حال شيخ الاسلام خويي چنين مي‏نويسد:   
+
 
«از جمله خلد مقام مولانا آقا ابراهيم خويي - قدس سره - از علماي عاملين و اتقياي کاملين بوده و از علمايي است که مابين علم و عمل را جمع کرده و حاوي علوم شريعت و طريقت و حقيقت و صاحب مقامات عاليه و کرامات باهره بوده است. و پوشيده نماند مقصود مصنف از ارباب طريقت و حقيقت العياذ بالله نه بعضي از دراويش و متصوفه است که به طريق لاقيدي و بي مبالاتي رفتار کرده و پشت پا بر احکام شريعت مقدسه مي‏زنند و به رياضات غير مشروعه و شهيق و نهيق و رقص کردن عبادت مي‏نمايند. حاشا لله تعالي، بلکه مقصود ما اشخاصي است که به رياضات شرعيه و عبادات موظفه و زهد و تکلف و مجاهدات نفسانيه خود را به مقام بصيرت قلبيه و کشف سرائر باطنيه رسانيده و عارف بالله گرديده‏اند. کما لا يخفي. و اين الثري من الثريا و ما لتراب و ربّ الارباب. فتدبّر جيّداً.  
+
امین الشرع خویی که معاصر نوه آقا ابراهیم خوی (آقا محمد رضا شیخ الاسلام است) در خاطراتش در شرح حال شیخ الاسلام خویی چنین می‏ نویسد:   
بالجمله آقا ابراهيم مرحوم در طريقت مريد و فرزند مرحوم نور علي شاه بوده، گويا اوقاتي که آن مرحوم در نجف اشرف مشغول به تحصيل و تکميل ظاهر بوده به خدمت نور علي شاه رسيده و مريد وي گرديده و شخصي حکايت کرد که مي‏فرموده است: «نور علي شاه در آن اوقات بتصرف ولايتي ديده بصيرت مرا با چند نفر از رفقايم باز کرده و حلقه‏هاي ارواح مومنين و مجامع ايشان را در وادي السلام نجف اشرف عيناً به ماها ارائه نمود».
+
 
در سلطنت فتحعلي شاه به واسطه پاره‏اي حوادث و تهمت، شاه بر وي غصب کرده و به طهران احضار مي‏نمايد.   
+
«از جمله خلد مقام مولانا آقا ابراهیم خویی - قدس سره - از علمای عاملین و اتقیای کاملین بوده و از علمایی است که مابین علم و عمل را جمع کرده و حاوی علوم شریعت و طریقت و حقیقت و صاحب مقامات عالیه و کرامات باهره بوده است. و پوشیده نماند مقصود مصنف از ارباب طریقت و حقیقت العیاذ بالله نه بعضی از دراویش و متصوفه است که به طریق لاقیدی و بی مبالاتی رفتار کرده و پشت پا بر احکام شریعت مقدسه می‏زنند و به ریاضات غیر مشروعه و شهیق و نهیق و رقص کردن عبادت می‏ نمایند. حاشا لله تعالی، بلکه مقصود ما اشخاصی است که به ریاضات شرعیه و عبادات موظفه و [[زهد]] و تکلف و مجاهدات نفسانیه خود را به مقام بصیرت قلبیه و کشف سرائر باطنیه رسانیده و عارف بالله گردیده‏ اند. کما لا یخفی. و این الثری من الثریا و ما لتراب و ربّ الارباب. فتدبّر جیداً.  
روزي که مولانا به خدمت پادشاه مي‏رسند به سبب افساد مفسدين شاه را به غايت درجه غضبناک يافته پس با آن جناب بناي اهانت و تعريض گذاشته مي‏گويد: آقا ابراهيم مي‏گويند تو صوفي هستي. مولانا مي‏فرمايد: من نمي‏دانم مقصود شما از صوفي کيست و چيست. مي‏گويد: اگر صوفي نيستي به نور علي شاه لعنت بکن. در جواب مي‏فرمايد: «نور از اسماء الله است آن را لعنت نتوان کرد و علي هم اسم مبارک شاه اوليا است و او را هم ناسزا نتوان گفت ليکن به شاهش هزار لعنت باد» شاه مغرور جاهل بي‏باک مانند تنوره آتش مشتعل گرديده حکم مي‏کند که سر مولانا را به حوض آبي فرو آويخته و تا سينه در ميان آب برده و بپاهايش چوب بسيار مي‏زنند. يک ساعت نجومي چندانکه يقين مي‏کند که ديگر مولانا در آب خفه گرديد آن وقت مي‏گويد: بکشيد بيرون. چون سرش را از آب خارج مي‏نمايند صيحه «يا علي» بي اختيار از باطنش در غايت رعوبي و وحشتناکي سر مي‏زند که بدن منحوس شاه از آن صيحه به لرزه درآيد. آن وقت مي‏گويد: آقا ابراهيم راست بگو اين چه بوالعجبي بود که در ظرف يک ساعت نجومي هنوز خفه نشدي مولانا مي‏فرمايد: بلي مرشد من سي سال قبل بر اين مرا بحبس نفس امر کرده و آموخته بود حالا معلوم کردم که به جهت چنين روزي بوده است.  
+
 
پس شاه رو به محمد خان قراگوزلوي مرحوم که با مولانا هم طريقت بوده‏اند، کرده مي‏گويد: محمد خان حالا بيا و مرشد خود را بردار ببر. محمد خان در کمال جسارت مي‏گويد: قربان مرشدم نيست ولي برادر طريق و مهمان من است البته مي‏برم و به جان منّت قبول مي‏کنم پس وي را بر پشت خود سوار کرده و به منزل مي‏آورد. و از اين گفته محمد خان نيز قدري بر دلتنگي شاه مي‏افزايد.  
+
بالجمله آقا ابراهیم مرحوم در طریقت مرید و فرزند مرحوم نور علی شاه بوده، گویا اوقاتی که آن مرحوم در نجف اشرف مشغول به تحصیل و تکمیل ظاهر بوده به خدمت نور علی شاه رسیده و مرید وی گردیده و شخصی حکایت کرد که می ‏فرموده است: «نور علی شاه در آن اوقات بتصرف ولایتی دیده بصیرت مرا با چند نفر از رفقایم باز کرده و حلقه ‏های ارواح مومنین و مجامع ایشان را در وادی السلام [[نجف اشرف]] عیناً به ماها ارائه نمود».
بعد از چند وقتي روزي از محمد خان از مولانا احوال پرسي کرده و مي‏گويد: برو از قول من به آقا ابراهيم بگو که اگر مي‏خواهد من او را مرخص و آزاد کنم مدت يک سال است به طهران بارش نيآمده و خشک‏سالي است و از اين جهت مردم به غايت وحشت و دهشت دارند اگر او مرد خداست از خداي خود بارش طلب کند محمد خان آمده به مولانا ابلاغ مي‏نمايد مي‏فرمايد برو بگو به چشم من متعهد شدم که بارش آمده و رحمت حق به طهران نازل شود. محمد خان گفته مولانا را به شاه مي‏رساند مجدداً مي‏گويد: چون محتمل است که اتفاقاً بارش بوده، بايد وقت را تعيين بنمايد تا دل من مطمئن گردد. محمد خان گويد: من دو مرتبه به مولانا گفتم: که شاه چنين گفته مختصر تأملي کرده گفت: بگو روز جمعه اول زوال وعده‏گاه من است. محمد خان گويد: من تنگ حوصله شده از غايت دلتنگي گفتم: «آقا ابراهيم چوخ يالان اولمسون» يعني مگر شما را با خدا قرابت و خويشاوندي هست در مقابل پادشاه قهاري که بهانه جوئي مي‏کند و مقصودش اتلاف نفس تو است به اين جسارت تعيين وقت مي‏کني بلکه بارش نيآمد در جواب چه خواهي گفت. مولانا مي‏فرمايد: همانا تو خداوند خود را نشناخته‏اي برو و آنچه را که گفتم به شاه برسان.  
+
 
بالجمله محمد خان کيت و کيت مطلب را به شاه مي‏گويد و شاه منتظر بوده است تا روز موعد برسد. راوي گويد که من در انتظار تمام بودم که روز وعده برسد تا چه پيش آيد از اين جهت غالباً ملتفت به حال مولانا بودم ببينم وي چه مي‏کند به گمان اين که دعائي يا ندبه‏اي و گريه و خصوع و خشوعي اظهار کرده مثلاً دعاي کميل‏ابن‏زيادي يا صحيفه سجاديه‏اي خواهد خواند و گريه و ناله خواهد کرد و به چه جور به خداي خود متوسل خواهد شد. ديدم ابداً چنين کاري از وي سر نزده و در کار نيست بلکه به همان قرار مرسوم مشغول صحبت و انس با احباب است چندآنکه روز وعده رسيد و از قضا آن روز را چند نفر مهمان عزيز و محترم بر مولانا وارد گرديد و وي مشغول محابه و موادّه و پذيرايي بود و من مکرر خيال مي‏کردم که رفته وي را متذکر شوم گويا اين مرد فراموش گفته که امروز روز موعد شاه است. طاقت نياورده عاقبت اظهار کردم که آقا امروز جمعه و موعد ما است فرمود: مي‏دانم علي الله. باز با رفقا و مهمانان بناي صحبت و عشرت گذاشته چندانکه قريب به ظهر مهمانها برفتند و منزل خالي گرديد. آنگاه مولانا تجديد وضويي فرمود به نمازگاه خود که پستويي بود برفت و به من فرمود که شما ابداً به توجه و حالت من متعرض نشده و با من گفتگويي نکنيد که خيال و توجهات مرا به باطن آشفته ننمايد. همين قدر که از بيرون منتظر باشيد هر وقت هوا ابر شد به من مژده بدهيد پس مرحوم داخل خلوت گرديده و من در بيرون با نهايت پريشاني و انتظار نشسته بودم و يقين داشتم که اگر بارش نيايد و موعد بگذرد شاه اين مرد به جهتي هلاک خواهد کرد و هوا به غايت صاف و گرم و روشن بود و ابداً آثار بارندگي ديده نمي‏شد تا اذان ظهر گذشت و ربعي هم زياد بگذشت ناگاه بيرون شده به هوا نگاه کردم ديدم قطعه ابري از جانب شميران به هوا بلند گرديده و از يک طرف افق طهران نمودار شد آمده گفتم: آقا بشارت باد که قطعه ابري از افق پيدا شده و از پنجره نگاه کردم ببينم وي بچه مشغول است ديدم مربع به هر دو زانو نشسته و سر به زانو نهاده و متوجه عالم غيب و غريق بحر توجه به باطن است و گاهي سر بر آورده به زبان خود مي‏گويد: «جانم ياغ گوزوم ياغ» يعني جان من ببار و چشم من ببار باز متوجه مي‏شود. محمد خان گويد قسم به خداي يگانه که هنوز ربعي از آن نگذشته بود که ديدم قطعه ابر سياهي به فوريت تمامي افق را فرو گرفت و چندي نگذشت که بناي باريدن گذاشت آن وقت فرياد کردم آقا مژده ات باد بارش آمد و درياي فيض الهي چنان در حرکت و جنبش آمد که سه روز و شب بارندگي شديدي بود و بعضي خانه‏ها که در ممرّ سيل واقع شده بود خراب گرديد آن وقت فرمود: برادر حالا ديدي که تو خداي خود را هنوز نشناخته‏اي!  
+
در سلطنت [[فتحعلی شاه]] به واسطه پاره‏ای حوادث و تهمت، شاه بر وی غصب کرده و به [[طهران]] احضار می ‏نماید.  
 +
   
 +
روزی که مولانا به خدمت پادشاه می‏رسند به سبب افساد مفسدین شاه را به غایت درجه غضبناک یافته پس با آن جناب بنای اهانت و تعریض گذاشته می‏گوید: آقا ابراهیم می‏ گویند تو صوفی هستی. مولانا می‏ فرماید: من نمی‏دانم مقصود شما از صوفی کیست و چیست. می‏ گوید: اگر صوفی نیستی به نور علی شاه لعنت بکن. در جواب می ‏فرماید: «نور از اسماء الله است آن را لعنت نتوان کرد و علی هم اسم مبارک شاه اولیا است و او را هم ناسزا نتوان گفت لیکن به شاهش هزار لعنت باد» شاه مغرور جاهل بی‏ باک مانند تنوره آتش مشتعل گردیده حکم می‏ کند که سر مولانا را به حوض آبی فرو آویخته و تا سینه در میان آب برده و بپاهایش چوب بسیار می‏ زنند. یک ساعت نجومی چندانکه یقین می‏ کند که دیگر مولانا در آب خفه گردید آن وقت می ‏گوید: بکشید بیرون. چون سرش را از آب خارج می ‏نمایند صیحه «یا علی» بی اختیار از باطنش در غایت رعوبی و وحشتناکی سر می‏زند که بدن منحوس شاه از آن صیحه به لرزه درآید. آن وقت می ‏گوید: آقا ابراهیم راست بگو این چه بوالعجبی بود که در ظرف یک ساعت نجومی هنوز خفه نشدی مولانا می‏ فرماید: بلی مرشد من سی سال قبل بر این مرا بحبس نفس امر کرده و آموخته بود حالا معلوم کردم که به جهت چنین روزی بوده است.  
 +
 
 +
پس شاه رو به محمد خان قراگوزلوی مرحوم که با مولانا هم طریقت بوده‏اند، کرده می‏ گوید: محمد خان حالا بیا و مرشد خود را بردار ببر. محمد خان در کمال جسارت می‏ گوید: قربان مرشدم نیست ولی برادر طریق و مهمان من است البته می‏ برم و به جان منّت قبول می ‏کنم پس وی را بر پشت خود سوار کرده و به منزل می ‏آورد. و از این گفته محمد خان نیز قدری بر دلتنگی شاه می‏ افزاید.  
 +
بعد از چند وقتی روزی از محمد خان از مولانا احوال پرسی کرده و می‏ گوید: برو از قول من به آقا ابراهیم بگو که اگر می‏خواهد من او را مرخص و آزاد کنم مدت یک سال است به طهران بارش نی آمده و خشک‏سالی است و از این جهت مردم به غایت وحشت و دهشت دارند اگر او مرد [[خدا]]ست از خدای خود بارش طلب کند محمد خان آمده به مولانا ابلاغ می‏ نماید می‏فرماید برو بگو به چشم من متعهد شدم که بارش آمده و رحمت حق به طهران نازل شود. محمد خان گفته مولانا را به شاه می‏رساند مجدداً می‏گوید: چون محتمل است که اتفاقاً بارش بوده، باید وقت را تعیین بنماید تا دل من مطمئن گردد. محمد خان گوید: من دو مرتبه به مولانا گفتم: که شاه چنین گفته مختصر تأملی کرده گفت: بگو روز جمعه اول زوال وعده‏ گاه من است. محمد خان گوید: من تنگ حوصله شده از غایت دلتنگی گفتم: «آقا ابراهیم چوخ یالان اولمسون» یعنی مگر شما را با [[خدا]] قرابت و خویشاوندی هست در مقابل پادشاه قهاری که بهانه جوئی می‏کند و مقصودش اتلاف نفس تو است به این جسارت تعیین وقت می‏کنی بلکه بارش نیآمد در جواب چه خواهی گفت. مولانا می‏فرماید: همانا تو [[خداوند]] خود را نشناخته ‏ای برو و آنچه را که گفتم به شاه برسان.  
 +
 
 +
بالجمله محمد خان کیت و کیت مطلب را به شاه می‏گوید و شاه منتظر بوده است تا روز موعد برسد. راوی گوید که من در انتظار تمام بودم که روز وعده برسد تا چه پیش آید از این جهت غالباً ملتفت به حال مولانا بودم ببینم وی چه می‏ کند به گمان این که دعائی یا ندبه‏ ای و گریه و خصوع و خشوعی اظهار کرده مثلاً دعای کمیل‏ ابن ‏زیادی یا [[صحیفه سجادیه]] ‏ای خواهد خواند و گریه و ناله خواهد کرد و به چه جور به خدای خود متوسل خواهد شد. دیدم ابداً چنین کاری از وی سر نزده و در کار نیست بلکه به همان قرار مرسوم مشغول صحبت و انس با احباب است چندآنکه روز وعده رسید و از قضا آن روز را چند نفر مهمان عزیز و محترم بر مولانا وارد گردید و وی مشغول محابه و موادّه و پذیرایی بود و من مکرر خیال می‏کردم که رفته وی را متذکر شوم گویا این مرد فراموش گفته که امروز روز موعد شاه است. طاقت نیاورده عاقبت اظهار کردم که آقا امروز جمعه و موعد ما است فرمود: می‏دانم علی الله. باز با رفقا و مهمانان بنای صحبت و عشرت گذاشته چندانکه قریب به ظهر مهمان ها برفتند و منزل خالی گردید. آنگاه مولانا تجدید وضویی فرمود به نمازگاه خود که پستویی بود برفت و به من فرمود که شما ابداً به توجه و حالت من متعرض نشده و با من گفتگویی نکنید که خیال و توجهات مرا به باطن آشفته ننماید. همین قدر که از بیرون منتظر باشید هر وقت هوا ابر شد به من مژده بدهید پس مرحوم داخل خلوت گردیده و من در بیرون با نهایت پریشانی و انتظار نشسته بودم و یقین داشتم که اگر بارش نیاید و موعد بگذرد شاه این مرد به جهتی هلاک خواهد کرد و هوا به غایت صاف و گرم و روشن بود و ابداً آثار بارندگی دیده نمی‏ شد تا اذان ظهر گذشت و ربعی هم زیاد بگذشت ناگاه بیرون شده به هوا نگاه کردم دیدم قطعه ابری از جانب شمیران به هوا بلند گردیده و از یک طرف افق طهران نمودار شد آمده گفتم: آقا بشارت باد که قطعه ابری از افق پیدا شده و از پنجره نگاه کردم ببینم وی بچه مشغول است دیدم مربع به هر دو زانو نشسته و سر به زانو نهاده و متوجه عالم غیب و غریق بحر توجه به باطن است و گاهی سر بر آورده به زبان خود می‏گوید: «جانم یاغ گوزوم یاغ» یعنی جان من ببار و چشم من ببار باز متوجه می‏ شود. محمد خان گوید قسم به خدای یگانه که هنوز ربعی از آن نگذشته بود که دیدم قطعه ابر سیاهی به فوریت تمامی افق را فرو گرفت و چندی نگذشت که بنای باریدن گذاشت آن وقت فریاد کردم آقا مژده ات باد بارش آمد و دریای فیض الهی چنان در حرکت و جنبش آمد که سه روز و شب بارندگی شدیدی بود و بعضی خانه‏ ها که در ممرّ سیل واقع شده بود خراب گردید آن وقت فرمود: برادر حالا دیدی که تو خدای خود را هنوز نشناخته ‏ای!  
 +
 +
جهان را صاحبی باشد خدا نام / کزو شوریده دریا گردد آرام
 
   
 
   
جهان را صاحبي باشد خدا نام
+
مؤلف تاریخ گوید: این قضیه اگر چه به طریق اجمال در میان مردم خوی مشهور و معروف بوده و من آن را از افواه رجال شنیده بودم لیکن به این تفصیل که ذکر شد آن را از خلد مقام آقا فتح الله شیخ الاسلام نوه همین آقا ابراهیم مرحوم شنیدم و وی نیز روایت می‏کرد که در زمان مرحوم علاء الدوله امیر نظام در چمن درشک در سلماس اردو زده بودند و من به جهت مهمی و شکایتی به اردو برفتم و در آنجا با مرحوم اعتضاد السلطنه قراگوزلوی همدانی اتفاق ملاقات افتاده بعد از آنکه مرا معرفی کردند معلوم گردید که اعتضاد السلطنه نوه همان محمد خان قراگوزلو بوده پس از حصول معرفت و آشنایی از طرفین اعتضاد السلطنه همین تفصیل را به قراری که مشروحاً ذکر شد از جدّ خود محمد خان قراگوزلو - رحمه الله علیه - تفصیلاً به مرحوم آقا فتح الله شیخ الاسلام روایت کرده بود. و آن مرحوم نیز بر این بنده حکایت نمودند
کزو شوريده دريا گردد آرام
 
 
   
 
   
مؤلف تاريخ گويد: اين قضيه اگر چه به طريق اجمال در ميان مردم خوي مشهور و معروف بوده و من آن را از افواه رجال شنيده بودم ليکن به اين تفصيل که ذکر شد آن را از خلد مقام آقا فتح الله شيخ الاسلام نوه همين آقا ابراهيم مرحوم شنيدم و وي نيز روايت مي‏کرد که در زمان مرحوم علاء الدوله امير نظام در چمن درشک در سلماس اردو زده بودند و من به جهت مهمي و شکايتي به اردو برفتم و در آنجا با مرحوم اعتضاد السلطنه قراگوزلوي همداني اتفاق ملاقات افتاده بعد از آنکه مرا معرفي کردند معلوم گرديد که اعتضاد السلطنه نوه همان محمد خان قراگوزلو بوده پس از حصول معرفت و آشنايي از طرفين اعتضاد السلطنه همين تفصيل را به قراري که مشروحاً ذکر شد از جدّ خود محمد خان قراگوزلو - رحمة الله عليه - تفصيلاً به مرحوم آقا فتح الله شيخ الاسلام روايت کرده بود. و آن مرحوم نيز بر اين بنده حکايت نمودند 
+
و بعد از ظهور این کرامت عظمی دیگر فتحعلی شاه با مولانا بنای مهربانی گذاشته و تبدیل به محبت و ملاطفت می‏ نماید.   
و بعد از ظهور اين کرامت عظمي ديگر فتحعلي شاه با مولانا بناي مهرباني گذاشته و تبديل به محبت و ملاطفت مي‏نمايد.   
+
 
و آن مرحوم پسر ملا فتح الله ايرواني است که بعد از استيلاي روس به ايروان مهاجرت کرده به خوي اقامت مي‏نمايند و در اواخر از جانب فتحعلي شاه به عنوان رسالت و سفارت به اسلامبول تشريف مي‏برند»
+
و آن مرحوم پسر ملا فتح الله ایروانی است که بعد از استیلای روس به ایروان مهاجرت کرده به خوی اقامت می ‏نمایند و در اواخر از جانب فتحعلی شاه به عنوان رسالت و سفارت به اسلامبول تشریف می‏برند»
 
<ref>
 
<ref>
 
خاطرات امین الشرع خویی، ابوالقاسم بن اسدالله امام جمعه خویی ملقب به امین الشرع.(نسخه عکسی نگارنده).  
 
خاطرات امین الشرع خویی، ابوالقاسم بن اسدالله امام جمعه خویی ملقب به امین الشرع.(نسخه عکسی نگارنده).  
 
</ref>
 
</ref>
از شيخ الاسلام هم اکنون چند اثر باقيمانده است، بدين ترتيب:   
+
از شیخ الاسلام هم اکنون چند اثر باقیمانده است، بدین ترتیب:   
الف) نسخه‏اي از جلد اوّل شرح توحيد صدوق قاضي سعيد قمي است که شيخ با خط نستعليق بسيار زيبا، در ربيع‏الاول 1202ق در قمشه اصفهان آن را تحرير نموده است. اين نسخه به ش (309) در کتابخانه مدرسه نمازي خوي نگهداري ميشود. در هامش اين نسخه حاشيه‏هايي از آقا فتح اللَّه فرزندآقا ابراهيم و آقا محمد رضا فرزند آقا فتح اللَّه مذکور و آقا فتح اللَّه فرزند آقا محمد رضاي مذکور که هر سه شيخ الاسلام خوي بودند به چشم مي‏خورد.   
+
 
ب) نسخه‏هاي خطي باقيمانده از کتابخانه وي است که در اول همه آنها وقفنامه به خط وي موجود است. در اين مورد در کتابخانه شيخ الاسلام سخن خواهيم گفت.
+
الف) نسخه ‏ای از جلد اوّل شرح توحید صدوق قاضی سعید قمی است که شیخ با خط نستعلیق بسیار زیبا، در ربیع ‏الاول 1202ق در قمشه اصفهان آن را تحریر نموده است. این نسخه به ش (309) در کتابخانه مدرسه نمازی خوی نگهداری می شود. در هامش این نسخه حاشیه ‏هایی از آقا فتح اللَّه فرزندآقا ابراهیم و آقا محمد رضا فرزند آقا فتح اللَّه مذکور و آقا فتح اللَّه فرزند آقا محمد رضای مذکور که هر سه شیخ الاسلام خوی بودند به چشم می‏خورد.   
ج) مسجدي که هم اکنون به نام وي به نام مسجد آقا ابراهيم در خوي دائر و در خيابان محله در پشت حسينه ميرزا ابراهيم واقع شده است.   
+
 
اين مسجد را شيخ الاسلام خوي آقاابراهيم شريف حسيني خويي در سال 1230ق بنا نهاده و بعد از وي تجديد بنا شده است. بايد توجه داشت که باني حسينه آية الله شهيد حاج ميرزا ابراهيم دنبلي خويي (شهادت در سال 1325ق) است و بنايد وي را با آقا ابراهيم شيخ الاسلام اشتباه گرفت.
+
ب) نسخه ‏های خطی باقیمانده از کتابخانه وی است که در اول همه آنها وقفنامه به خط وی موجود است. در این مورد در کتابخانه شیخ الاسلام سخن خواهیم گفت.
يکي از وقايع مهمي که در زندگي آقا ابراهيم شيخ الاسلام خويي اتفاق افتاده، سفارت وي به درگاه سلاطين عثماني است. در تمامي مصادر شرح حال وي به اين مسئله تصريح شده و اولين مصدر در اين زمينه روضة الصفا (ج 9، ص 347 و 440) مي باشد و در مصادر ديگر به نقل از آن ياد شده است.  
+
 
 +
ج) مسجدی که هم اکنون به نام وی به نام مسجد آقا ابراهیم در خوی دائر و در خیابان محله در پشت حسینه میرزا ابراهیم واقع شده است.   
 +
 
 +
این مسجد را شیخ الاسلام خوی آقاابراهیم شریف حسینی خویی در سال 1230ق بنا نهاده و بعد از وی تجدید بنا شده است. باید توجه داشت که بانی حسینه آیه الله شهید حاج میرزا ابراهیم دنبلی خویی (شهادت در سال 1325ق) است و بناید وی را با آقا ابراهیم شیخ الاسلام اشتباه گرفت.
 +
 
 +
یکی از وقایع مهمی که در زندگی آقا ابراهیم شیخ الاسلام خویی اتفاق افتاده، سفارت وی به درگاه سلاطین عثمانی است. در تمامی مصادر شرح حال وی به این مسئله تصریح شده و اولین مصدر در این زمینه روضه الصفا (ج 9، ص 347 و 440) می باشد و در مصادر دیگر به نقل از آن یاد شده است.  
 
<ref>
 
<ref>
 
درباره ماموریت شیخ الاسلام خویی در این سفارت به مقاله «شیخ الاسلام خویی سفیر فتعلی شاه قاجار»(منتشر شده در فصلنامه پیام بهارستان، نشریه کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ش4، تابستان 1388ش) مراجعه شود.  
 
درباره ماموریت شیخ الاسلام خویی در این سفارت به مقاله «شیخ الاسلام خویی سفیر فتعلی شاه قاجار»(منتشر شده در فصلنامه پیام بهارستان، نشریه کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ش4، تابستان 1388ش) مراجعه شود.  
 
</ref>
 
</ref>
>1/2/5. وفات شيخ الاسلام
+
====وفات شیخ الاسلام====
1/2/5. وفات شيخ الاسلام  
+
در گذشت شیخ الاسلام در کتاب ها به درستی ثبت نشده است. در اغلب مصادر نوشته ‏اند که وی بعد از سال 1230 در تبریز در گذشته است.   
در گذشت شيخ الاسلام در کتابها به درستي ثبت نشده است. در اغلب مصادر نوشته‏اند که وي بعد از سال 1230 در تبريز در گذشته است.   
+
 
ولي وقف نامه‏اي از شيخ الاسلام در دست است که در آن در جمادي الثاني 1233ق، نسخه‏اي از درر النجفيه مرحوم بحراني را وقف نموده است.   
+
ولی وقف نامه ‏ای از شیخ الاسلام در دست است که در آن در جمادی الثانی 1233ق، نسخه‏ ای از درر النجفیه مرحوم بحرانی را [[وقف]] نموده است.   
نوه شيخ الاسلام خويي (آقا محمد رضا بن فتح اللَّه بن آقا ابراهيم)، در نسخه‏اي از مثنوي معنوي وفات جدّش آقا ابراهيم را در سال 1233 ق، ثبت نموده و ماده تاريخي هم برايش ساخته، بدين عبارت:
+
 
«1233 بموت العالم مات العالم، تاريخ وفات رضوان آرامگاه آقاابراهيم طاب‏ثراه است. راقمها الداعي لترويح روحه المطهر محمدرضا بن آقا فتح الله طاب ثراه. تاريخ التحرير 24 جمادي‏الثاني من شهور 1266»  
+
نوه شیخ الاسلام خویی (آقا محمد رضا بن فتح اللَّه بن آقا ابراهیم)، در نسخه‏ ای از مثنوی معنوی وفات جدّش آقا ابراهیم را در سال 1233 ق، ثبت نموده و ماده تاریخی هم برایش ساخته، بدین عبارت:
 +
 
 +
«1233 بموت العالم مات العالم، تاریخ وفات رضوان آرامگاه آقاابراهیم طاب‏ ثراه است. راقمها الداعی لترویح روحه المطهر محمدرضا بن آقا فتح الله طاب ثراه. تاریخ التحریر 24 جمادی‏الثانی من شهور 1266»  
 +
 
 
<ref>
 
<ref>
 
مثنوی معنوی، نسخه خطی ش390مدرسه نمازی.  
 
مثنوی معنوی، نسخه خطی ش390مدرسه نمازی.  
 
</ref>
 
</ref>
ولي اخيراً تصويري از کتاب آداب المسافرين نوشته محمد تقي خويي (خواهر زاده شيخ الاسلام خويي)، به عنايت دانشمندِ گرانمايه منوچهر صدوقي سها زيد عزّه العالي، به دست نگارنده رسيد که در آن شيخ الاسلام خويي را در سال 1235ق در قيد حيات دانسته است. و گويا وفاتش قريب به اين سال اتفاق افتاد است.
+
 
3/5. مولي فتح علي بن فتح اللَّه بن عبد اللَّه خويي
+
ولی اخیراً تصویری از کتاب آداب المسافرین نوشته محمد تقی خویی (خواهر زاده شیخ الاسلام خویی)، به عنایت دانشمندِ گرانمایه منوچهر صدوقی سها زید عزّه العالی، به دست نگارنده رسید که در آن شیخ الاسلام خویی را در سال 1235ق در قید حیات دانسته است. و گویا وفاتش قریب به این سال اتفاق افتاد است.
ملي فتحعلي که فرزند بزرگ پدر بود بعد از شهادت پدرش در سال 1186ق، راهي اصفهان و عراق گرديد و بعد از تکميل تحصيلات به خوي باز گشته دوبار سفرحج گزارد و در خوي به قضاوت و اجراي احکام مشغول گرديد و تا سال 1213ق در قيد حيات بوده است.   
+
 
نسخه‏اي از شوارق الالهام مولي عبدالرزاق فياض لاهيجي (م 1051ق) در دست است که در 27 صفر 1200 براي همين آقا فتحعلي نوشته شده و در چند جا حاشيه هايي از وي براين کتاب موجود است. (شوارق الالهام، نسخه خطي ش 192 مدرسه نمازي خوي)  
+
=== مولی فتح علی بن فتح اللَّه بن عبد اللَّه خویی===
متوفاي 10 ربيع الاول 1254ق به نقل از نسخه ش 29 خادم حسيني
+
ملی فتحعلی که فرزند بزرگ پدر بود بعد از شهادت پدرش در سال 1186ق، راهی اصفهان و عراق گردید و بعد از تکمیل تحصیلات به خوی باز گشته دوبار سفرحج گزارد و در خوی به قضاوت و اجرای احکام مشغول گردید و تا سال 1213ق در قید حیات بوده است.   
4/5. مولي اسماعيل بن فتح اللَّه بن عبد اللَّه خويي
+
 
مولي اسماعيل که کوچکترين فرزند شهيد عبداللَّه خويي بوده، همراه با برادر خود ولي ابراهيم راهي اصفهان و عراق و مشهد گرديده و تحصيل خود را در علوم عقلي و نقلي تکيمل نموده و به خوي برگشت. علاقه زيادي به عرفان داشت و در خوي به وعظ و ارشاد مشغول بود. از تاريخ فوت وي اطلاعي در دست نيست و تا سال 1213ق در قيد حيات بوده است.   
+
نسخه ‏ای از شوارق الالهام مولی عبدالرزاق فیاض لاهیجی (م 1051ق) در دست است که در 27 صفر 1200 برای همین آقا فتحعلی نوشته شده و در چند جا حاشیه هایی از وی براین کتاب موجود است.  
متوفاي 1252ق به نقل از نسخه ش 29 خادم حسيني
+
 
5/5. فتحعلي بن اسماعيل خويي
+
(شوارق الالهام، نسخه خطی ش 192 مدرسه نمازی خوی)  
آقا فتحعلي بن اسماعيل بن فتح اللَّه بن عبد اللَّه خويي، او در سال 1214ق در خوي متولد شده و از فيلسوفان و متکلمان خوي است که در اصفهان نزد مولي محمد رضا تبريزي شاگرد ملا محمد اسماعيل واحد العين تحصيل کلام و فلسفه نموده است.
+
 
او در اصفهان طبق يادداشتي که خود قلمي نموده، يازده نسخه خطي را به دست خود تحرير نموده که دو نسخه از آن در دست است.
+
متوفای 10 ربیع الاول 1254ق به نقل از نسخه ش 29 خادم حسینی
اولي نسخه اي از شوارق الالهام في شرح تجريد الکلام مولي عبدالرزاق بن علي‏بن حسين فياض لاهيجي (1051) است که شامل مقصد اوّل (امور عامه) از کتاب مذکور است. اين نسخه را عموي وي که هم نامش بوده (فتحعلي بن فتح اللَّه) در 27 صفر 1200ق براي خود نويسانيده است. پس از آن فتحعلي بن اسماعيل در حالي که سي ويک سال بيشتر نداشته حاشيه‏هاي آن را تحرير نموده و در روز چهار شنبه 1 رمضان 1245ق در حاشيه آن تحرير نموده است. (شوارق الالهام، نسخه خطي ش 192 مدرسه نمازي خوي)  
+
 
او در حاشيه اين نسخه حاشيه‏هاي استادش محمدرضا و محمدعلي نوري، عبدالرزاق لاهيجي (شارح) و استاد الاستادش محمد اسماعيل خواجويي را به طور دقيق و با خط زيبا تحرير نموده و در پايان چنين مرقوم نموده است: «قد فرغت من تسويد الحواشي و استنساخها من خط الاستاد ادام‏الله بقائه ناقلاً من خط استاده يوم الاربعاء 14 رمضان 1245 و کنتُ ابن احد و ثلثين و کان هذا في ايام الاشتغال بتعلم المشاعر و تدرسه عند الاستاد دام‏ظله و انا الذليل ابن اسماعيل فتحعلي».  
+
===مولی اسماعیل بن فتح اللَّه بن عبد اللَّه خویی===
او در شوال 1243ق به خواندن اين کتاب نزد استادش مشغول گرديده و در ربيع الاول 1247ق به مباحثه همين کتاب مشغول شده است.   
+
مولی اسماعیل که کوچکترین فرزند شهید عبداللَّه خویی بوده، همراه با برادر خود ولی ابراهیم راهی اصفهان و عراق و مشهد گردیده و تحصیل خود را در علوم عقلی و نقلی تکیمل نموده و به خوی برگشت. علاقه زیادی به عرفان داشت و در خوی به وعظ و ارشاد مشغول بود. از تاریخ فوت وی اطلاعی در دست نیست و تا سال 1213ق در قید حیات بوده است.   
استاد وي آقا محمد رضا تبريزي است که خود شاگرد محمد اسماعيل اصفهاني مشهور به واحد العين بوده است. تبريزي ساکن اصفهان و در سال 1247ق در قيد حيات بوده و مشاعر ملاصدرا و شوارق الالهام تدريس مي‏کرده است.  
+
 
آقا فتحعلي در 33 سالگي نسخه ديگري از شوارق (از اوّل مقصد ثاني جواهر و اعراض تا اول مقصد ثالث) را در 19 رجب 1247ق در اصفهان شروع به تحرير نموده و در 7 رمضان 1247ق به پايان رسانده، و آن را مقابله و تصحيح نموده. کتابش را بر اولادش وقف نموده است. (شوارق الالهام نسخه ش 550 مدرسه نمازي خوي، اين نسخه در 174 برگ، 24 سطر، به اندازه 12×23 سانتي‏متر، واقع شده است.)
+
متوفای 1252ق به نقل از نسخه ش 29 خادم حسینی
6/5. مولي علي نقي خويي
+
 
او خواهرزاده شهيد ملا فتح الله خويي است. زنوري در بحرالعلوم در شرح حال وي مي‏نويسد:
+
===فتحعلی بن اسماعیل خویی===
«علي نقي الخويي، کان فاضلاً صالحاً تقيّاً نقيّاً حسن الخلق و الخصال رضي الحال و الفعال، سافر الي العراق فزار الائمة (ع) و قرأ علي العلماء و استکمل فرجع الي المحروسة و سکن بها الي اخر العمر. توفي رحمة اللَّه فجأةً في سنة التسعة و التسعين بعد المأة و الالف. و قد قيل في تاريخه بالعجيمة:
+
آقا فتحعلی بن اسماعیل بن فتح اللَّه بن عبد اللَّه خویی، او در سال 1214ق در خوی متولد شده و از فیلسوفان و متکلمان خوی است که در [[اصفهان]] نزد مولی محمد رضا تبریزی شاگرد ملا محمد اسماعیل واحد العین تحصیل کلام و [[فلسفه]] نموده است.
 +
 
 +
او در [[اصفهان]] طبق یادداشتی که خود قلمی نموده، یازده نسخه خطی را به دست خود تحریر نموده که دو نسخه از آن در دست است.
 +
 
 +
اولی نسخه ای از شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام مولی عبدالرزاق بن علی‏بن حسین فیاض لاهیجی (1051) است که شامل مقصد اوّل (امور عامه) از کتاب مذکور است. این نسخه را عموی وی که هم نامش بوده (فتحعلی بن فتح اللَّه) در 27 صفر 1200ق برای خود نویسانیده است. پس از آن فتحعلی بن اسماعیل در حالی که سی ویک سال بیشتر نداشته حاشیه ‏های آن را تحریر نموده و در روز چهار شنبه 1 رمضان 1245ق در حاشیه آن تحریر نموده است. (شوارق الالهام، نسخه خطی ش 192 مدرسه نمازی خوی)  
 +
 
 +
او در حاشیه این نسخه حاشیه‏ های استادش محمدرضا و محمدعلی نوری، عبدالرزاق لاهیجی (شارح) و استاد الاستادش محمد اسماعیل خواجویی را به طور دقیق و با خط زیبا تحریر نموده و در پایان چنین مرقوم نموده است: «قد فرغت من تسوید الحواشی و استنساخها من خط الاستاد ادام‏الله بقائه ناقلاً من خط استاده یوم الاربعاء 14 رمضان 1245 و کنتُ ابن احد و ثلثین و کان هذا فی ایام الاشتغال بتعلم المشاعر و تدرسه عند الاستاد دام‏ظله و انا الذلیل ابن اسماعیل فتحعلی».  
 +
 
 +
او در شوال 1243ق به خواندن این کتاب نزد استادش مشغول گردیده و در ربیع الاول 1247ق به مباحثه همین کتاب مشغول شده است.   
 +
 
 +
استاد وی آقا [[محمد رضا تبریزی]] است که خود شاگرد محمد اسماعیل اصفهانی مشهور به واحد العین بوده است. تبریزی ساکن اصفهان و در سال 1247ق در قید حیات بوده و مشاعر ملاصدرا و شوارق الالهام تدریس می‏ کرده است.  
 +
 
 +
آقا فتحعلی در 33 سالگی نسخه دیگری از شوارق (از اوّل مقصد ثانی جواهر و اعراض تا اول مقصد ثالث) را در 19 رجب 1247ق در [[اصفهان]] شروع به تحریر نموده و در 7 رمضان 1247ق به پایان رسانده، و آن را مقابله و تصحیح نموده. کتابش را بر اولادش [[وقف]] نموده است. (شوارق الالهام نسخه ش 550 مدرسه نمازی خوی، این نسخه در 174 برگ، 24 سطر، به اندازه 12×23 سانتی‏متر، واقع شده است.)
 +
===مولی علی نقی خویی===
 +
او خواهرزاده شهید ملا فتح الله خویی است. زنوری در بحرالعلوم در شرح حال وی می ‏نویسد:
 
   
 
   
خوشا بر حال آن صاحب سعادت
+
«علی نقی الخویی، کان فاضلاً صالحاً تقیاً نقیاً حسن الخلق و الخصال رضی الحال و الفعال، سافر الی العراق فزار الائمه (ع) و قرأ علی العلماء و استکمل فرجع الی المحروسه و سکن بها الی اخر العمر. توفی رحمه اللَّه فجأه فی سنه التسعه و التسعین بعد المأه و الالف. و قد قیل فی تاریخه بالعجیمه:   
که تاريخش خوشا بر حال آن شد»
 
7/5. مولي محمد خويي
 
او خواهرزاده ديگر شهيد ملا فتح الله خويي است. زنوري در بحرالعلوم در شرح حال وي مي‏نويسد:
 
«المولي الجليل محمد الخويي اخو المولي علي نقي و ابن اخت المولي فتح اللَّه، علام فاضل سالک گامل حکيم عارف اديب جامع شاعر منشي‏ء مورّخ ماهر في اکثر العلوم و له حظّ في الخط لطيف ظريف شريف کزيم الخصال، رضي الفعال مليح الاقوال و هم من افاضل الخلان الوفا و اماثل اخوان الصفا بين وبينه صداقة صادقة و رفاقة خالصة. سافر الي اصفهان ثمّ الي العراق و قرء علي الفضلاء و استکمل في العلوم و الاخلاق فرجع الي المحروسة ثمّ سافر الي الحج ثمّ الي العتبات و بعد الرجوع اقام بها و تصدي بامره و له بالفارسية اشعار. اطال اللَّه بقاه».
 
8/5. محمد تقي خويي
 
محمد تقي بن محمد خويي منصور عليشاه (متولد 1204ق در خوي و متوفاي 1274ق) خواهر زاده شيخ الاسلام آقا ابراهيم خويي است و لقب طريقتي وي منصور عليشاه است. کتابي در عرفان و تاريخ تصوف نگاشته به نام آداب المسافرين که در روز پنجشنبه 28 صفر 1256ق تأليف آن را به پايان رسانده و نسخه اصل به خط وي در دانشگاه تهران به شماره 2409 (فهرست نسخ خطي دانشگاه تهران ،ج 9، ص 1034) در 258 برگ، 15 سطري، در اندازه 21×5/15 سانتي متر، نگهداري مي‏شود. 
 
وي در نزد دايي خود آقا ابراهيم و فرزند وي آقا فتح اللَّه تحصيل کرد و به مجذوبعلي شده همداني دست ارادت داد. عاقبت در سال 1274ق بدرود حيات گفت. 
 
وي کتاب تعقيبات و اعمال هفته به عربي از مؤلف ناشناخته (نسخه ش 357 مدرسه نمازي خوي) را به اولاد ذکور فتح الله بن ابراهيم وقف نموده و توليت آن را به خديجه الرفاني بيگم‏جان خانم زوجه مرحوم فتح‏الله واگذار نموده است. چند حاشيه از محمدتقي خويي در حاشيه کتاب مذکور ديده مي‏شود. 
 
وي را برادري بود به نام عبدالکريم که او نيز از اهل علم بود و بعداً به تصوف گرائيد.
 
9/5. علي نقي بن ابراهيم خوئي
 
علي نقي ملقب به حاجي پسر بزرگ شيخ الاسلام آقا ابراهيم خويي است. آقا ابراهيم کتابهايش را بر وي و پسر ديگرش فتح اللَّه معروف به آقا و خواهر زاده خود احمد آقا وقف نموده است.
 
10/5. فتح الله بن ابراهيم شريف حسيني خوئي
 
فتح اللَّه ملقب به آقا پسر بزرگ شيخ الاسلام آقا ابراهيم خويي است. آقا ابراهيم کتابهايش را بر وي و پسر ديگرش علي نقي معروف به حاجي و خواهر زاده خود احمد آقا وقف نموده است. 
 
آقا فتح اللَّه جانشين پدر در مقام شيخ الاسلامي و ارشاد بود و مدتي را از سال 1336 تا 1339 در تبريز به سر برده است. 
 
او بر کتابهاي متعددي حاشيه نوشته که نشانگر فضل و دانش اوست و در سال 1252ق دار فاني را وداع کرد . 
 
آقا فتح اللَّه چند نسخه را بر اولادش وقف نموده و مهرش به شکل مربعي با سجع «الواثق بالله الغني فتح‏الله شريف حسيني» در اول آنها به چشم مي‏خورد، اين کتابها عبارتند از: 
 
1. مجموعه ش 347 مدرسه نمازي، شامل: 1- الاسلام والايمان و 2- فيما ورد في صدر هذه الامة هر دو از: ملاحيدر علي شيرواني (قرن 12)، وقف در سال 1227؛ 
 
2. مجموعه ش 326 مدرسه نمازي، شامل: 1- معالم‏الدين و ملاذالمجتهدين از: شيخ حسن‏بن زين‏الدين عاملي (1011) و 2- زبدةالاصول از: شيخ بهاءالدين محمدبن حسين عاملي (1031)، وقف در سال 1238ق، آقا فتح الله طي يادداشتي مرقوم نموده که معالم را از اول تا آخر با احمد بن علي اکبر مباحثه نموده، و در 12 صفر 1244 به پايان رسانده است او همچنين حاشيه‏هايي بر معالم نوشته است ؛
 
3. نسخه ش 197 مدرسه نمازي، شرح الالفية شهيد اول از: شيخ حسين‏بن عبدالصمد عاملي (984)، در سال 1240ق؛  
 
4. نسخه ش 198 مدرسه نمازي، الفوائد الملية بشرح الرسالة النفلية از: شهيد دوم زين‏الدين‏بن علي عاملي (966)، در سال 1240ق؛ 
 
5. نسخه ش 88 مدرسه نمازي، الصافي في تفسيرالقرآن‏از: ملا محسن فيض کاشاني (1091) با توليت پسرش محمدرضا در سال 1250ق وقف نموده است. 
 
همسر وي نيز اهل علم بوده و محمد تقي شريف حسيني خويي نسخه ش 357 مدرسه نمازي خوي در تعقيبات و اعمال هفته به عربي از مؤلف ناشناخته را وقف اولاد ذکور فتح‏الله‏بن ابراهيم نموده و توليت آن را به خديجه الرفاني بيگم‏جان خانم زوجه مرحوم فتح‏الله واگذار نموده است.
 
11/5. احمد خويي
 
او خواهر زاده آقا ابراهيم شيخ الاسلام خويي است که آقا ابراهيم کتابهايش را بر وي و دو فرزندش علي نقي و فتح اللَّه وقف نموده است.
 
12/5. آقا محمدرضا بن فتح اللَّه شريف حسيني خويي
 
او نوه آقاابراهيم شيخ الاسلام است. و خود پس از پدر مقام شيخ الاسلامي خوي را و به همين دليل به آقا محمدرضا شيخ الاسلام معروف بود. در سال 1296 قمري جهان فاني را وداع و به دارفاني خراميد. 
 
آقا محمد رضا داراي ذوق شعري عالي بود و به «رضا» تخلص مي‏کرد و اشعار عرفاني عالي انشاء کرده که نمونه‏هايي از آن چنين است:
 
 
   
 
   
چشمي نه چشم آنکه به ياري نظر نکرد
+
خوشا بر حال آن صاحب سعادت / که تاریخش خوشا بر حال آن شد»
دستي نه دست آنکه دعايي به بر نکرد
+
===مولی محمد خویی===
 +
او خواهرزاده دیگر شهید ملا فتح الله خویی است. زنوری در بحرالعلوم در شرح حال وی می ‏نویسد:
 +
«المولی الجلیل محمد الخویی اخو المولی علی نقی و ابن اخت المولی فتح اللَّه، علام فاضل سالک گامل حکیم عارف ادیب جامع شاعر منشی‏ء مورّخ ماهر فی اکثر العلوم و له حظّ فی الخط لطیف ظریف شریف کزیم الخصال، رضی الفعال ملیح الاقوال و هم من افاضل الخلان الوفا و اماثل اخوان الصفا بین وبینه صداقه صادقه و رفاقه خالصه. سافر الی [[اصفهان]] ثمّ الی [[العراق]] و قرء علی الفضلاء و استکمل فی العلوم و الاخلاق فرجع الی المحروسه ثمّ سافر الی الحج ثمّ الی العتبات و بعد الرجوع اقام بها و تصدی بامره و له بالفارسیه اشعار. اطال اللَّه بقاه».
 +
=== محمد تقی خویی===
 +
محمد تقی بن محمد خویی منصور علیشاه (متولد 1204ق در خوی و متوفای 1274ق) خواهر زاده شیخ الاسلام آقا ابراهیم خویی است و لقب طریقتی وی منصور علیشاه است. کتابی در عرفان و تاریخ تصوف نگاشته به نام آداب المسافرین که در روز پنجشنبه 28 صفر 1256ق تألیف آن را به پایان رسانده و نسخه اصل به خط وی در دانشگاه تهران به شماره 2409 (فهرست نسخ خطی دانشگاه تهران ،ج 9، ص 1034) در 258 برگ، 15 سطری، در اندازه 21×5/15 سانتی متر، نگهداری می‏شود. 
 +
وی در نزد دایی خود آقا ابراهیم و فرزند وی آقا فتح اللَّه تحصیل کرد و به مجذوبعلی شده همدانی دست ارادت داد. عاقبت در سال 1274ق بدرود حیات گفت. 
 +
وی کتاب تعقیبات و اعمال هفته به عربی از مؤلف ناشناخته (نسخه ش 357 مدرسه نمازی خوی) را به اولاد ذکور فتح الله بن ابراهیم وقف نموده و تولیت آن را به خدیجه الرفانی بیگم‏جان خانم زوجه مرحوم فتح‏الله واگذار نموده است. چند حاشیه از محمدتقی خویی در حاشیه کتاب مذکور دیده می‏شود. 
 +
وی را برادری بود به نام عبدالکریم که او نیز از اهل علم بود و بعداً به تصوف گرائید.
 +
=== علی نقی بن ابراهیم خوئی ===
 +
علی نقی ملقب به حاجی پسر بزرگ شیخ الاسلام آقا ابراهیم خویی است. آقا ابراهیم کتابهایش را بر وی و پسر دیگرش فتح اللَّه معروف به آقا و خواهر زاده خود احمد آقا وقف نموده است.
 +
=== فتح الله بن ابراهیم شریف حسینی خوئی===
 +
فتح اللَّه ملقب به آقا پسر بزرگ شیخ الاسلام آقا ابراهیم خویی است. آقا ابراهیم کتابهایش را بر وی و پسر دیگرش علی نقی معروف به حاجی و خواهر زاده خود احمد آقا وقف نموده است. 
 +
آقا فتح اللَّه جانشین پدر در مقام شیخ الاسلامی و ارشاد بود و مدتی را از سال 1336 تا 1339 در تبریز به سر برده است. 
 +
او بر کتابهای متعددی حاشیه نوشته که نشانگر فضل و دانش اوست و در سال 1252ق دار فانی را وداع کرد . 
 +
آقا فتح اللَّه چند نسخه را بر اولادش وقف نموده و مهرش به شکل مربعی با سجع «الواثق بالله الغنی فتح‏الله شریف حسینی» در اول آنها به چشم می‏خورد، این کتابها عبارتند از: 
 +
1. مجموعه ش 347 مدرسه نمازی، شامل: 1- الاسلام والایمان و 2- فیما ورد فی صدر هذه الامه هر دو از: ملاحیدر علی شیروانی (قرن 12)، وقف در سال 1227؛ 
 +
2. مجموعه ش 326 مدرسه نمازی، شامل: 1- معالم‏الدین و ملاذالمجتهدین از: شیخ حسن‏بن زین‏الدین عاملی (1011) و 2- زبدهالاصول از: شیخ بهاءالدین محمدبن حسین عاملی (1031)، وقف در سال 1238ق، آقا فتح الله طی یادداشتی مرقوم نموده که معالم را از اول تا آخر با احمد بن علی اکبر مباحثه نموده، و در 12 صفر 1244 به پایان رسانده است او همچنین حاشیه‏هایی بر معالم نوشته است ؛
 +
3. نسخه ش 197 مدرسه نمازی، شرح الالفیه شهید اول از: شیخ حسین‏بن عبدالصمد عاملی (984)، در سال 1240ق؛ 
 +
4. نسخه ش 198 مدرسه نمازی، الفوائد الملیه بشرح الرساله النفلیه از: شهید دوم زین‏الدین‏بن علی عاملی (966)، در سال 1240ق؛ 
 +
5. نسخه ش 88 مدرسه نمازی، الصافی فی تفسیرالقرآن‏از: ملا محسن فیض کاشانی (1091) با تولیت پسرش محمدرضا در سال 1250ق وقف نموده است. 
 +
همسر وی نیز اهل علم بوده و محمد تقی شریف حسینی خویی نسخه ش 357 مدرسه نمازی خوی در تعقیبات و اعمال هفته به عربی از مؤلف ناشناخته را وقف اولاد ذکور فتح‏الله‏بن ابراهیم نموده و تولیت آن را به خدیجه الرفانی بیگم‏جان خانم زوجه مرحوم فتح‏الله واگذار نموده است.
 +
11/5. احمد خویی
 +
او خواهر زاده آقا ابراهیم شیخ الاسلام خویی است که آقا ابراهیم کتابهایش را بر وی و دو فرزندش علی نقی و فتح اللَّه وقف نموده است.
 +
12/5. آقا محمدرضا بن فتح اللَّه شریف حسینی خویی
 +
او نوه آقاابراهیم شیخ الاسلام است. و خود پس از پدر مقام شیخ الاسلامی خوی را و به همین دلیل به آقا محمدرضا شیخ الاسلام معروف بود. در سال 1296 قمری جهان فانی را وداع و به دارفانی خرامید. 
 +
آقا محمد رضا دارای ذوق شعری عالی بود و به «رضا» تخلص می‏کرد و اشعار عرفانی عالی انشاء کرده که نمونه‏هایی از آن چنین است:
 
   
 
   
عاشق نه آنکه تير چو آيد ز شصت دوست
+
چشمی نه چشم آنکه به یاری نظر نکرد / دستی نه دست آنکه دعایی به بر نکرد  
مژگان به هم فرو زد و جان را سپر نکرد  
 
 
   
 
   
از ما بريده دوست به ديگر نهاده دل
+
عاشق نه آنکه تیر چو آید ز شصت دوست / مژگان به هم فرو زد و جان را سپر نکرد  
بي‏چاره اين دلم سر ياري دگر نکرد  
 
 
   
 
   
گفتم مگر دمي ز وصالش خبر دهد
+
از ما بریده دوست به دیگر نهاده دل / بی‏چاره این دلم سر یاری دگر نکرد  
عمرم به آخر آمد و روزي خبر نکرد  
 
 
   
 
   
ز آه «رضا» خبر به تو باد صبا نداد
+
گفتم مگر دمی ز وصالش خبر دهد / عمرم به آخر آمد و روزی خبر نکرد  
يا داد خود در آن دل سنگت اثر نکرد  
 
 
   
 
   
و همچنين از غزليات اوست:
+
ز آه «رضا» خبر به تو باد صبا نداد / یا داد خود در آن دل سنگت اثر نکرد
 
   
 
   
آن دل کيست که آشفته آن کامل نيست
+
و همچنین از غزلیات اوست:
خود مگر سنگ شود کآن به حقيقت دل نيست
 
 
   
 
   
بهر توحيد خود آن صورت حق بينا بس
+
آن دل کیست که آشفته آن کامل نیست / خود مگر سنگ شود کآن به حقیقت دل نیست
کآيتي در حق توحيد چنين نازل نيست
 
 
   
 
   
موشکافان همه انگشت تعجب خايان
+
بهر توحید خود آن صورت حق بینا بس / کآیتی در حق توحید چنین نازل نیست
در ميان تو کسي نيست که آن جاهل نيست
 
 
   
 
   
عين عقل است که مجنون توام مي‏خوانند
+
موشکافان همه انگشت تعجب خایان / در میان تو کسی نیست که آن جاهل نیست
کآنکه مجنون نشد از عشق رخت عاقل نيست
 
 
   
 
   
بر همه سال بيا بر سر خاکم نظري
+
عین عقل است که مجنون توام می‏خوانند / کآنکه مجنون نشد از عشق رخت عاقل نیست
بين که بار غمت از رستخيزم زايل نيست
 
 
   
 
   
تا دلم ميل به آن صورت حق بين انداخت
+
بر همه سال بیا بر سر خاکم نظری / بین که بار غمت از رستخیزم زایل نیست
دگر از هر دو جهان بر دگري مايل نيست
 
 
   
 
   
آفرين بر نفس دلکش موزون «رضا»
+
تا دلم میل به آن صورت حق بین انداخت / دگر از هر دو جهان بر دگری مایل نیست
سِحري نيکو نه مسحره بابل نيست
 
 
   
 
   
آقا محمد رضا نسخه‏اي از الفوائد الصمدية شيخ بهاءالدين محمدبن حسين عاملي (1031) را در سال 1257ق در کربلا براي برادرش محمد حسن تحرير نموده است. (نسخه ش 362 مدرسه نمازي خوي)
+
آفرین بر نفس دلکش موزون «رضا» / سِحری نیکو نه مسحره بابل نیست
13/5. آقا محمد حسن شريف حسيني
+
آقا محمد حسن بن فتح الله بن ابراهيم شريف حسيني، برادر کوچکتر آقا محمد رضاست و آفا محمد رضا فوائد الصمديه شيخ بهايي را در سال 1247ق در کربلا به جهت وي تحرير نموده است. (نسخه ش 362 مدرسه نمازي خوي)
+
آقا محمد رضا نسخه‏ ای از [[الفوائد الصمدیه]] [[شیخ بهاءالدین محمدبن حسین عاملی]] (1031) را در سال 1257ق در [[کربلا]] برای برادرش محمد حسن تحریر نموده است. (نسخه ش 362 مدرسه نمازی خوی)
14/5. آقا محسن شريف حسيني
+
===آقا محمد حسن شریف حسینی===
آقا محمد حسن بن فتح الله بن ابراهيم شريف حسيني، اطلاع ما از وي مرهون دو يادداشت از ملا حسنعلي ايرواني است او در دو نسخه از نسخه‏هاي کتابخانه شيخ الاسلام چنين نوشته است:   
+
آقا محمد حسن بن فتح الله بن ابراهیم شریف حسینی، برادر کوچکتر آقا محمد رضاست و آفا محمد رضا [[فوائد الصمدیه]] شیخ بهایی را در سال 1247ق در کربلا به جهت وی تحریر نموده است. (نسخه ش 362 مدرسه نمازی خوی)
«اين کتاب از جناب آقامحسن خلف مرحوم فتح‏الله پيش حسن علي ايرواني امانت است».  
+
===آقا محسن شریف حسینی===
 +
آقا محمد حسن بن فتح الله بن ابراهیم شریف حسینی، اطلاع ما از وی مرهون دو یادداشت از ملا حسنعلی ایروانی است او در دو نسخه از نسخه‏های کتابخانه شیخ الاسلام چنین نوشته است:   
 +
«این کتاب از جناب آقامحسن خلف مرحوم فتح‏الله پیش حسن علی ایروانی امانت است».  
 
<ref>
 
<ref>
 
نسخه خطی ش 193وش 230 کتابخانه مدرسه نمازی خوی .  
 
نسخه خطی ش 193وش 230 کتابخانه مدرسه نمازی خوی .  
 
</ref>
 
</ref>
 
(Placeholder2)  
 
(Placeholder2)  
اطلاع ديگري از وي در دست نيست.
+
اطلاع دیگری از وی در دست نیست.
15/5. آقا فتح الله شريف حسيني معروف به شيخ الاسلام  
+
===آقا فتح الله شریف حسینی معروف به شیخ الاسلام===
آقا فتح اللَّه بن محمد رضا بن فتح اللَّه بن ابراهيم بن فتح اللَّه بن عبداللَّه شريف حسيني خويي معروف به آقا فتح اللَّه شيخ الاسلام، او تا سال 1336ق در قيد حيات بوده ولي پس از آن اطلاعي از وي به دست نيآمده است.   
+
آقا فتح اللَّه بن محمد رضا بن فتح اللَّه بن ابراهیم بن فتح اللَّه بن عبداللَّه شریف حسینی خویی معروف به آقا فتح اللَّه شیخ الاسلام، او تا سال 1336ق در قید حیات بوده ولی پس از آن اطلاعی از وی به دست نیآمده است.   
آقا فتح الله ذوق شعري عالي داشت، نمونه‏اي از اشعارش مثنوي زير است:  
+
آقا فتح الله ذوق شعری عالی داشت، نمونه‏ ای از اشعارش مثنوی زیر است:  
 
   
 
   
شنيدم که روزي رسول مجيد
+
شنیدم که روزی رسول مجید / حبیب خداوند فرد وحید
حبيب خداوند فرد وحيد
 
 
   
 
   
به تمکين و عزت به منبر نشست  
+
به تمکین و عزت به منبر نشست / فقیری پریشان دلی پای جست  
فقيري پريشان دلي پاي جست  
 
 
   
 
   
به پيغمبر پاک دل در سؤال  
+
به پیغمبر پاک دل در سؤال / برون کرد در سر عنان مقال  
برون کرد در سر عنان مقال  
 
 
   
 
   
بفرمود شاهنشه انس و جان  
+
بفرمود شاهنشه انس و جان / که باشد که او را به بَرد زبان  
که باشد که او را به بَرد زبان  
 
 
   
 
   
عطا ديده برخواست يعني عمر  
+
عطا دیده برخواست یعنی عمر / میان بسته امر نبی را کمر  
ميان بسته امر نبي را کمر  
 
 
   
 
   
برون برد و گفتش که اينک در آر  
+
برون برد و گفتش که اینک در آر / زبان را، فقیرش بنالید زار  
زبان را، فقيرش بناليد زار  
 
 
   
 
   
علي آن شاهنشاه ملک کرم  
+
علی آن شاهنشاه ملک کرم / به الهام باری بیرون زد قدم  
به الهام باري بيرون زد قدم  
 
 
   
 
   
بفرمود شاهنشه ملک و دين
+
بفرمود شاهنشه ملک و دین  /که با اینت اینک چه کار و چه کین
که با اينت اينک چه کار و چه کين
 
 
   
 
   
بگفتا که هادي راه رشاد  
+
بگفتا که هادی راه رشاد / به قطع زبانش کنون حکم داد  
به قطع زبانش کنون حکم داد  
 
 
   
 
   
بخنديد شه گفت هين دست دار  
+
بخندید شه گفت هین دست دار / نه این است فرمان آن شهریار
نه اين است فرمان آن شهريار
 
 
   
 
   
که با تيغ احسان بفرمود شه  
+
که با تیغ احسان بفرمود شه / بریدش زبان  ای خطا کرده ره  
بريدش زبان  اي خطا کرده ره  
 
 
   
 
   
هزار آفرين گفتش و مرحبا  
+
هزار آفرین گفتش و مرحبا / که تو در صوابی من اندر خطا  
که تو در صوابي من اندر خطا  
 
 
   
 
   
و لولا علي هلک العمر  
+
و لولا علی هلک العمر / حدیثی است معروف از آن بی شمر  
حديثي است معروف از آن بي شمر  
 
 
   
 
   
ز فتح اللهت اي شه دادگر  
+
ز فتح اللهت ای شه دادگر / به روز قیامت مگردان نظر  
به روز قيامت مگردان نظر  
 
 
   
 
   
که اميد واريش بردار تست  
+
که امید واریش بردار تست / بحبّ تو و حبّ اولاد تست  
بحبّ تو و حبّ اولاد تست  
 
 
   
 
   
اين رباعي هم از اوست که در سال 1296ق سروده است:  
+
این رباعی هم از اوست که در سال 1296ق سروده است:  
 
   
 
   
دل اوست که غير دوست آنجا نبود  
+
دل اوست که غیر دوست آنجا نبود / در وی به جز از محبتش، جا نبود  
در وي به جز از محبتش، جا نبود  
 
 
   
 
   
آن دل که به غير دوست کاشانه بود  
+
آن دل که به غیر دوست کاشانه بود / از بودن او چه سود کاشا نبود  
از بودن او چه سود کاشا نبود  
 
 
   
 
   
آقا فتح الله وقتي با پدرش به روستاي قره قوش از روستاهاي خوي رفته بود. ولي در آنجا حالش گرفته شده و هواي شهر گريبانگيرش مي‏شود. به ناچاز نامه‏اي منظوم به پدر نوشته و اجازه مرخصي مي‏گيرد. خود او اين مطلب را تحرير نموده بدين عبارت:  
+
آقا فتح الله وقتی با پدرش به روستای قره قوش از روستاهای خوی رفته بود. ولی در آنجا حالش گرفته شده و هوای شهر گریبانگیرش می‏شود. به ناچاز نامه‏ای منظوم به پدر نوشته و اجازه مرخصی می‏گیرد. خود او این مطلب را تحریر نموده بدین عبارت:  
«در خدمت آقا سلمه الله تعالي به قره قوش رفته بودم و از فرقت ياران و دوري دوستان دلتنگ گشته، با اين چند بيت که به حضور آقا فرستاده، تقاضاي رخصت مراجعت کرده و وي هم اذن فرموده، و ابيات اين است :  
+
 
 +
«در خدمت آقا سلمه الله تعالی به قره قوش رفته بودم و از فرقت یاران و دوری دوستان دلتنگ گشته، با این چند بیت که به حضور آقا فرستاده، تقاضای رخصت مراجعت کرده و وی هم اذن فرموده، و ابیات این است :  
 
   
 
   
امروز دو روز است که اندر قره قوشم  
+
امروز دو روز است که اندر قره قوشم / در آتش هجرت چو خم باده به جوشم  
در آتش هجرت چو خم باده به جوشم  
 
 
   
 
   
هر ساعتم از هجر تو بر ديده چو ساليست
+
هر ساعتم از هجر تو بر دیده چو سالیست / یا آنکه فراق از رخ خدمت شده دوشم  
يا آنکه فراق از رخ خدمت شده دوشم  
 
 
   
 
   
دل گويدم هر دم که شوم باز به کويت
+
دل گویدم هر دم که شوم باز به کویت / در خوف پدر لیک زبان بسته خموشم  
در خوف پدر ليک زبان بسته خموشم  
 
 
   
 
   
از حال دل خسته شده چند بگويم
+
از حال دل خسته شده چند بگویم / دانی که چه آید به سر اندر قره قوشم  
داني که چه آيد به سر اندر قره قوشم  
 
 
   
 
   
بيدار مرا ديده خونبار چو پروين
+
بیدار مرا دیده خونبار چو پروین /از کیک بود تا به سحر جوش و خروشم  
از کيک بود تا به سحر جوش و خروشم  
 
 
   
 
   
از بوي قغ و کرمه دماغم شده ناخوش  
+
از بوی قغ و کرمه دماغم شده ناخوش / از صوت خر و گاو و کچی کر شده گوشم  
از صوت خر و گاو و کچي کر شده گوشم  
 
 
   
 
   
يا کُرک پر از کيک به يک گوشه‏ء خانه  
+
یا کُرک پر از کیک به یک گوشه‏ء خانه / از تیر تو گه شاد و گه از هجر تروشم  
از تير تو گه شاد و گه از هجر تروشم  
 
 
   
 
   
چاي سحرم چون متعفن شده آبي
+
چای سحرم چون متعفن شده آبی / ناهار یکی داسّز دوسّز کله دوشم  
ناهار يکي داسّز دوسّز کله دوشم  
 
 
   
 
   
گر بخت مساعد شد و زين دهکده رفتم  
+
گر بخت مساعد شد و زین دهکده رفتم /زین پس رخ من خاک در باده فروشم   
زين پس رخ من خاک در باده فروشم   
 
 
<ref>
 
<ref>
 
عائده 316 از مجموع الفوائد ومخزن العوائد نگارنده.(مخطوط) .
 
عائده 316 از مجموع الفوائد ومخزن العوائد نگارنده.(مخطوط) .
سطر ۳۵۶: سطر ۳۵۷:
 
»  
 
»  
 
   
 
   
آقا محمد رضا حواشي و يادداشت هايي بر نسخه‏هاي خطي کتابخانه جدش نگاشته است. از جمله حاشيه هايي بر کتاب انس المنقطعين الي عبادة رب‏العالمين از: جمال‏الدين ابي‏عبدالله محمدبن اسماعيل‏بن حسن معافي موصلي (630)، که در سال 1336 به آن اشتغال داشته است. (نسخه 430 مدرسه نمازي خوي)  
+
آقا محمد رضا حواشی و یادداشت هایی بر نسخه‏های خطی کتابخانه جدش نگاشته است. از جمله حاشیه هایی بر کتاب انس المنقطعین الی عباده رب‏العالمین از: جمال‏الدین ابی‏عبدالله محمدبن اسماعیل‏بن حسن معافی موصلی (630)، که در سال 1336 به آن اشتغال داشته است. (نسخه 430 مدرسه نمازی خوی)  
در نسخه ش 543 همان مدرسه نيز يادداشتي است بدين عبارت:   
+
 
«ولادت منور صبيه آقا فتح الله شيخ‏الاسلام 5 رمضان 1313».  
+
در نسخه ش 543 همان مدرسه نیز یادداشتی است بدین عبارت:   
ادامه در شماره بعدي
+
 
==تصاوير==  
+
«ولادت منور صبیه آقا فتح الله شیخ‏الاسلام 5 رمضان 1313».  
+
ادامه در شماره بعدی
>1
+
==تصاویر==  
>2
+
 
>3
 
>4
 
  
 +
<gallery>
 +
Khouyi 1.JPG|تصویر در فصلنامه آمده است
 +
Khouyi 2.JPG|تصویر در فصلنامه آمده است
 +
Khouyi 3.JPG|تصویر در فصلنامه آمده است
 +
Khouyi 4.JPG|تصویر در فصلنامه آمده است
 +
</gallery>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
+
</div>
[[رده:میراث جاویدان شماره 96]]
+
[[رده:میراث جاویدان شماره 69]]
  
 
[[رده:مقالات]]
 
[[رده:مقالات]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۴۵

علی صدرایی خویی

چکیده

نویسنده مقاله در پی معرفی کتابخانه وقفی شیخ الاسلام خویی می باشد ولی برای روشن نمودن اذهان خوانندگان ، ابتدا به معرفی شهر خوی پرداخته و سپس چهار حوزه علمیه این شهر را نام برده و به معرفی حوزه علمیه نمازی و آیت الله نمازی و چهار تن از خاندان ایشان به نام های شیخ محمد جعفر ، شیخ عبدالوهاب، ملا محمد نمازی و ملا محمدرضا پیش نماز می پردازد . در این مقاله ، کتابخانه مدرسه و شیخ الاسلام خویی و چهارده تن از خاندان ایشان به نامهای فتح اللَّه شریف حسینی ،مولی فتح علی بن فتح اللَّه خویی، مولی اسماعیل بن فتح اللَّه خویی، فتحعلی بن اسماعیل خویی، مولی علی نقی خویی، مولی محمد خویی، محمد تقی خویی، علی نقی بن ابراهیم خوئی، فتح الله بن ابراهیم شریف حسینی خوئی، احمد خویی، آقا محمدرضا بن فتح اللَّه شریف حسینی خویی، آقا محمد حسن شریف حسینی، آقا محسن شریف حسینی، آقا فتح الله حسینی معرفی می گردند .

نویسنده در پی آن است که در مقاله شماره بعد به معرفی کتاب های کتابخانه بپردازد.

کلید واژه ها شهر خوی – مدرسه علمیه شهر خوی – حوزه علمیه نمازی – مسجد نمازی – شیخ الاسلام نمازی – خاندان شیخ الاسلام

در آمد

شهر خوی یکی از شهرهای فرهنگی مهم ایران زمین است در این شهر واقفان خیر خواه برای تقویت فرهنگ دینی حوزه های علمیهء متعددی را وقف و تاسیس نموده اند یکی از این مدارس دینی کهن شهر خوی مدرسه نمازی است این مدرسه در طی بیش از دو قرن و نیم فعالیت علمی و فرهنگی خود دانشمندان زیادی را پرورش و به جامعه علمی تحویل داده است.

در کنار تدریس و تحصیل علوم در این مدرسه ، کتابخانه ای توسط عالمان شهر در سال 1365 ق به صورت وقفی تاسیس گردید که تاکنون بیش از نیم قرن در این شهر دائر بوده و مورد استفاده دانشمندان و دانش پژوهان قرار گرفته است . با تاسیس و شکوفایی کتابخانه مدرسه نمازی عالمان مهم شهر کتابخانه های خود را که حاوی کتاب های مهم خطی و چاپی بوده به این کتابخانه وقف نمودند که از این رهگذر گنجینه ای نفیس از متون کهن و آثار نایاب و کمیاب در این کتابخانه فراهم گردید. در این مقاله کتابخانهء شیخ الاسلام خویی که یکی از کتابخانه های مهم وقف شده بر مدرسه نمازی خوی معرفی می باشد ، در سه بخش معرفی می گردد .

بخش نخست : این بخش شامل چند مطلب است : معرفی مدرسه نمازی خوی ، آیت الله شیخ محمد نمازی واقف و موسس مدرسه نمازی و خاندان علمی وی ، شیخ الاسلام خویی و عالمان خاندان او ؛

بخش دوم : معرفی کتابخانهء شیخ الاسلام خویی و گزارشی از 68 کتاب باقیمانده از کتابخانهء وی به ترتیب الفبا از الف تا طاء؛

بخش سوم : معرفی 45 اثر دیگر باقیمانده از کتابخانه شیخ الاسلام به ترتیب الفبا از حرف عین تا یا.

به عنایت حضرت باری دیگر کتابخانه های وقفی بر مدرسهء نمازی خوی – که تعداد آن ها از ده کتابخانه متجاوز است – در مقالات دیگر معرفی خواهد شد.

شهر خوی

شهر خوی ملقب به دارالصفا در عرض 38 درجه شمالی و طول 45 درجه شرقی در غرب سرزمین پهناور ایران اسلامی واقع شده و از شهرهای بنام آذربایجان به ‏شمار می‏رود. این شهر که اکثر قریب به اتفاق آن پیرو مذهب حقّه شیعه اثناعشری می ‏باشند خاستگاه بزرگان و اندیشمندان زیادی بوده است و در این راستا از قرن سیزدهم به بعد حوزه‏ های علمیه چندی در این شهر تأسیس شده و وقف شده ، که عبارتند از:

الف: حوزه علمیه نمازی، تأسیس درحدود 1200 ه’ .ق.

ب: مدرسه خان، تأسیس حسینقلی‏خان دنبلی در سال 1208 ه’ .ق.

ج: مدرسه حاج‏ آقاحسین امام جمعه، تأسیس در 1250 ه’ .ق.

د: مدرسه شفیعیه، تأسیس حاج ‏شفیع خویی در سال 1266 ه’ .ق.

از چهار حوزه علمیه ذکرشده امروزه مدرسه نمازی پابرجا و دایر می‏ باشد و مدرسه خان که در صحن مسجد خان فعلی بوده تخریب شده و در محل آن اداره نظمیه (سابق) ایجاد شده است. و مدرسه حاج آقاحسین امام جمعه که جنب مسجد ملاحسن واقع بوده ازبین رفته و مدرسه شفیعیه که جنب مسجد شفیعیه فعلی واقع بوده به صورت مخروبه درآمده و قسمتی از محوطه آن نیز توسط بعضی ادارات تصرف شده است.


تاسیس و وقف حوزه علمیه نمازی

همانطور که ذکر شد قدیمترین حوزه علمیه شهرستان خوی، حوزه علمیه نمازی است. این مدرسه در زمان حاکمیت دنبلیها در خوی درحدود سال 1200 ق. به ‏وسیله حاج ‏محمّد، داماد آیت الله شیخ‏محمّد نمازی برای محل تدریس وی در جنب منزلش احداث شده است. بنای اوّلیه مدرسه یک‏طبقه و چوب‏پوش بوده و تقریباً ده حجره مسکونی داشته که بعداً در تاریخ 1296ق به همت مرحوم حاج‏ابراهیم‏بن زین‏العابدین مشهور به نواده بیت ‏الله در دو طبقه تحتانی و فوقانی، با طاق‏بند آجری تجدید بنا شده که دارای سی حجره مسکونی بود.

سنگ نوشته‏ء این بازسازی که تاکنون باقی مانده و در زیر زمین مدرسه نصب شده چنین است:

«هو. تباعاً لمرضاه الله و رجاءً لما هو خیر عنده که فرموده و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا این زمان فیروز نشان عهد خدیو دوران... ناصرالدین شاه قاجار دامت دولته، بنده فقیر ابن المرحوم آقا زین‏العابدین الحاج ابراهیم الشهیر بنواده بیت ‏الله از بنای مدرسه پرداخت سنه 1296».

پس از آن این مدرسه با اعانت مرحوم حاج ‏یحیی سلماسی - بانی مسجد سلماسی در محله یخچال قاضی قم - و مباشرت آیت ‏الله حاج سیدعلی اصغر صادقی و مرحوم حجت ‏الاسلام حاج شیخ‏علی مجتهدی مرمّت و تعمیر گردید.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به امر حضرت امام خمینی - قدس سره - و کمک و مساعدت علمای محل، این مدرسه دوباره تجدید بنا گردید و در سال 1363ش. برابر با 1408ق. بنای آن اتمام یافت. این بنا دارای پنج طبقه و حدود چهل حجره مسکونی و دارای تجهیزات کامل می‏باشد سالانه حدود صد تا صد و پنجاه نفر طلبه، تحصیلات مقدماتی را تا اتمام لمعتین در این مدرسه طی کرده تا جهت ادامه تحصیلات عالی روانه حوزه علمیه قم شوند. بزرگان زیادی در این مدرسه تحصیل نموده و درجات عالیه علم و عمل را پیموده‏اند از جمله: حضرت آیت الله العظمی حاج سید ابوالقاسم خویی (قدس سره)، شهید آیت الله حاج میرزا ابراهیم دنبلی خویی، حکیم و فیلسوف مشهور ملاعبدالله زنوزی، علامه میرزا محمد حسن زنوزی، علامه حاج میرزا حبیب‏الله هاشمی خوئی صاحب شرح نهج‏البلاغه و آیت اللَّه سید ابراهیم علوی - شاگرد فلسفی امام خمینی - و عالمان مبرز دیگر، که ذکر آنها از حوصله این مقال خارج است.

مسجد آیت الله نمازی

پس از تاسیس مدرسه نمازی، حسین خان بیات ماکوئی در سال 1238ق مسجدی جهت اقامه نماز توسط آیت الله نمازی، در جنب مدرسه نمازی احداث و وقف نمود که الان هم به نام مسجد شیخ معروف و دائر است.

دانشمند و شاعر معروف، سید عبدالرسول بن محمد حسن زنوزی متخلص به فنا (م 1369ق) در تاریخ بنای مسجد شیخ قطعه ‏ای سروده، که ماده تاریخ ساخت آن است و بر سر در ورودی این مسجد بر روی سنگ حک شده است. فنا می‏گوید:

در زمان جلوس جمجاهی / که بود زیب تخت خاقانی

ماه برج شرف سپهر جلال /مهر شاهی و ظلّ یزدانی

شاه عباس خسرو قاجار /بانی کشور جهانبانی

یکی از چاکران درگاهش /که مزین به نام او خانی

فخر ایل بیات ماکوئی / هادم کفر و شرع را بانی

مسجدی ساخت تا شود برپا / پایه کعبه مسلمانی

گفت تاریخ این مقام «فنا» / کرد معمور کعبه ثانی

(مواد التواریخ، حسین نخجوانی: ص 54. مصرع «کرد معمور کعبه ثانی» به حساب ابجد برابر با 1238 است که تاریخ بنای مسجد شیخ است).

آیت الله شیخ محمد نمازی

آیت الله شیخ محمد نمازی خویی عالمی بود عامل، فاضل و زاهد، و چون دائماً مشغول نماز بود بدین جهت وی را نمازی لقب دادند. از محل تحصیل و استادان وی اطلاعی در دست نیست و یاد او به وسیله مدرسه نمازی (که محل تدریسش بوده) و مسجد شیخ (که محل برگزاری نماز او بوده) و بازماندگان دانشمندش ماندگار گردیده است.

آخوند نمازی در مسجد و مدرسه یاد شده مزبور انجام وظیفه می‏کرد تا اینکه در حدود سال 1250ق در خوی، دارفانی را وداع گفت.

دانشمندان خانوادهء آیت الله نمازی

پس از آیت الله نمازی خاندانش در خوی مشلعدار علم و معرفت دینی بوده‏ اند. دانشمندانی از این خاندان که پس از آخوند مصدر خدمات فرهنگی و دینی در خوی بوده و مدرسه نمازی را بر پا نگه داشته ‏اند عبارتند از:

شیخ محمد جعفر نمازی

وی فرزند شیخ محمد نمازی است و در مسجد شیخ در جایگاه پدرش اقامه جماعت می‏ نمود و نماز جماعتش به اندازه‏ ای مورد علاقه مردم بود که برای نماز صبحش از یک فرسخی شهر می‏ آمدند. شیخ جعفر نمازی در وعظ و ارشاد بی نظیر بود به طوری که او را با عالم معاصرش خطیب شهیر شیخ جعفر شوشتری مماثل می دانستند.

از ملا محمد جعفر نمازی اثری به نام حدائق الاشارات در احوال پنج تن آل عبا علیهم السلام، در پنج جلد، بر جای مانده که نشانگر قدرت وی در بیان عقائد و تسلط به اخبار و احادیث است. این کتاب سر نوشت عجیبی دارد. سه مجلد آن تاکنون مفقود گردیده و نسخه‏ ای از آن شناسایی نشده است. مجلد امیر المؤمنین آن نیز تا چند سال قبل نسخه منحصر آن در نزد یکی از عالمان شهر خوی بوده ولی هم اکنون آن نیز ناپدید شده است.

خوشبختانه از مجلد مربوط به حضرت فاطمه زهرا علیهماالسلام، تاکنون چهار نسخه باقی مانده است. ولی در هیچ کدام از نسخه ‏های خطی نامی از مؤلف برده نشده است.

ملا محمد جعفر نمازی تا آخر عمر در خوی مشغول افادات و افاضات بوده و تاریخ فوت وی را میرزا ابوالقاسم امین الشرع خویی در خاطراتش، سال 1296ق، در شهر خوی، ضبط نموده است.

شیخ عبدالوهاب نمازی

وی فرزند ملا محمد جعفر نمازی است. برای تحصیل به نجف اشرف مهاجرت نمود و در نجف از شاگردان مرحوم سید کاظم یزدی و خواص اصحاب وی بود. بعد از مراجعتش به خوی در مسجد خانوادگی شان (مسجد شیخ) امامت جماعت و تدریس می ‏نمود. ملا عبد الوهاب نمازی قریحه شعری هم داشت و منظومه‏ ای به عربی در ارث و نکاح، از وی باقی مانده است.

وفات وی در سن هشتاد و هشت سالگی در سال 1358ق در خوی اتفاق افتاد و در کنار قبر آخوند ملا زین العابدین نوائی مدفون گردید.

ملا محمدرضا پیشنماز

وی یکی دیگر از فرزندان ملا محمد نمازی می‏ باشد. تحصیلاتش در نجف و کربلا صورت گرفته است. از آثار او تحریر کتاب قوانین الاصول میرزای قمی در کاشان در سال 1225ق (موجود به شماره 134 در کتابخانه خطی مدرسه نمازی خوی) و تحریر مجموعه رسایل وحید بهبهانی در کربلا در سال 1223ق (موجود در کتابخانه مزار سید یعقوب مقبره در خوی) در دست است.

همچنین دستخطی از وی در آخر نسخه ش 186 مدرسه نمازی و تملکی در آغاز نسخه ش 186 و 66 مدرسه نمازی وجود دارد.

ملا محمد بن محمد رضا نمازی

وی نوه ملا محمدنمازی بانی مدرسه نمازی می‏ باشد. تألیفاتی در فقه و اصول از وی باقی مانده که عبارتند از:

  • الدروس الحائرئیه، که تقریرات درس استادش سید ابراهیم قزوینی که در کربلا نوشته است. نسخه منحصر آن در ضمن کتابهای مرحوم آیت الله سید ابراهیم علوی در کتابخانه سید یعقوب مقبره در خوی نگهداری می‏شود.
  • حاشیه قواعد الاحکام، که آن را در سال 1285ق در مدرسه صالحیه قزوین تالیف نموده و نسخه آن به شماره 186 در مدرسه نمازی خوی نگهداری می‏شود.

کتابخانه مدرسه نمازی خوی

کتابخانه مدرسه نمازی در سال 1370ق در مدرسه نمازی خوی ایجاد گردید. و اکثر کتب آن از طرف علما و افراد خیر محل وقف شده است. هم اکنون این کتابخانه دارای سه مخزن می‏ باشد:

  • مخزن کتب چاپی جدید که متجاوز از بیست هزار عنوان کتاب در موضوعات مختلف علوم اسلامی، تفسیر، حدیث، فقه، اصول، فلسفه و عرفان و کلام و... را شامل است.
  • مخزن کتاب چاپ سنگی، که متجاوز از دو هزار کتاب نفیس چاپ سنگی است..
  • مخزن نسخه‏های خطی، که شامل هزار نسخه خطی در بیش از دو هزار عنوان است. کتابخانه مدرسه نمازی با داشتن این نسخه‏ها یکی از نفیس‏ترین کتابخانه‏های خطی آذربایجان و ایران به شمار می‏آید.

آقا ابراهیم شیخ الاسلام خوی

شیخ الاسلام آقا ابراهیم بن فتح الله شریف حسینی خویی (م 1233ق) از عالمان برجسته و عارف مسلک شهر خوی است.

شیخ الاسلام نقش مهمی در تاریخ فرهنگی و سیاسی خوی داشته و و متاسفانه تاکنون پژوهی جدی در باره وی و بازماندگانش که قریب به صد سال شیخ الاسلام شهر خوی بدانها مفوض بوده، انجام نشده است.

پدر شیخ الاسلام (شهید فتح اللَّه شریف حسینی)

اولین شخصی که از خاندان شیخ الاسلام در خوی می‏شناسیم ملا فتح الله بن عبداللَّه خویی است. در این مورد آگاهی ما مرهون نگارشِ عالمانه علامه محمد حسن فانی زنوزی هستیم. زنوزی در کتاب ارزشمند بحرالعلوم (این کتاب تاکنون به چاپ نرسیده، و ما از نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی استفاده نموده ‏ایم) در ذکر جمعی از عالمان معاصر خود، اولین نفر ملا فتح را ذکر نموده و می‏نویسد: «المولی الجلیل فتح اللَّه بن عبد اللَّه الخویی، فهو عالم فاضل نبیل جلیل، ماهر فی العقلیات، قرء فی الاصبهان علی الفضلاء، و تأهّل هناک، ثمّ رجع مع الاهل و العیال الی المحروسه و اقام بها وکان ظریفاً لطیفاً، مائلاً الی المطائبه و المزاح، متواظعاً لأرباب الفقر و الصلاح و ساعیاً فی جوائجهم بالغدو و الرواح کثیر البکاء و العویل فی تعزیه سید الشهداء علیه و علی آبائه افضل الصلوات الملک الجلیل. سافر الی زیارت بیت اللَّه الحرام فی العام السادس و الثمانین بعد المائه و الالف من الهجره و استهشد فی تلک السنه بایدی السرّاق فی الطریق قبل الوصول الی البیت العتیق رحمه اللَّه و نجّاه عن النار الحریق». [۱]

بدین ترتیب آقا فتح اللَّه در راه مکه به دست دزدان طریق، در سال 1186ق، شربت شهادت نوشید. آقا فتح سه پسر داشت به نام های فتحعلی و ابراهیم و اسماعیل و دختری نیز داشت که دو فرزند اهل علم داشت به نام های آقا علی نقی و آقا احمد که همه از عالمان و دانشمندان به نام عصر خود بودند.

شیخ الاسلام خویی

آقا ابراهیم فرزند شهید فتح الله فرزند عبد اللَّه شریف حسینی خویی مشهور به شیخ الاسلام خویی. او معروف‏ترین شخص خاندان خود بوده و در کتاب های تراجم از وی یاد شده است.

آقا ابراهیم کوچکتر از برادرش فتحعلی و بزرگتر از برادر دیگرش اسماعیل بوده است. وی مقدمات علوم را در خوی فرا گرفت. سپس برای ادامه تحصیل به همراه برادرش اسماعیل، مدتی به اصفهان رفته و از علمای معروف آن دیار خصوصاً مرحوم ملا علی نوری فیلسوف بزرگ استفاده کرد و برای ادامه تحصیل راهی عتبات عالیات شد و بعد از چند سالی به خوی برگشت. آقا ابراهیم خویی بعد از درگذشت ملا حسن شیخ الاسلام (بانی مسجد ملا حسن در خوی)، مقام شیخ الاسلامی شهر خوی را به عهده گرفت.

علامه محمد حسن زنوزی -که معاصر شیخ الاسلام خویی بوده- در کتابش بحرالعلوم، در باره وی چنین نوشته است:

«المولی ابراهیم و المولی اسماعیل ابنا المولی فتح اللَّه الخویی، عالمان فاضلان صالحان عابدان عارفان کاملان، قرءا اولاً علی فضلاء المحروسه ثمّ سافرا بعد مسافره اخیهما الاکبر المولی فتحعلی الی اصبهان، ثمّ الی العراق، ثمّ الی الطوس، فقرءا فی تلک البلاد و استکملا فی العلقلیات و النقلیات، الّا انّهما مایلان کثیراً الی العرفان، ثمّ رجعا الی المحروسه فتصدیا بأمر الوعظ و النصیحه و الارشاد. و لهما قریحه عجیبه و سلیقه غریبه. اطال اللَّه بقاهما» [۲] دیوان بیگی نیز در باره وی چنین می ‏نویسد:

«صاحب علم و فضل و زهد و تقوی، در کربلای معلی تحصیل علوم ظاهر کرده و خدمت مرحوم نور علی شاه رسیده، از جانب ایشان مأمور به ارشاد ظاهر و باطن شده، ولی در بدو امر خیلی زحمت کشیده، چنانچه نزد آقا محمد شاه از او سعایت کردند و به تهرانش طبیده چوبش زد و امر کرد تا در حوض آبش انداخته چوب بزنند. دو ساعت از زیر آب بیرون ننموده بر تغیرش افزوده، گفت حوض را خالی کنند. در آن حال طفلی از فتحعلی شاه از بام افتاده، سبب تنبیه آقا محمد خان شده دست از او بداشت. بعد از آن که نجات یافت بر سر کار خود رفت و به ملاحظه آن صدمه، تا تواند خود و فقرا را حفظ کند، تکیه به سلطنت ظاهری داده رتبه شیخ الاسلامی تبریز یافت. سفری هم به سفارت روم رفت و در آن جا خیلی محترم بود. در سال هزار و دویست و سی و اند در تبریز بدرود جهان نموده است». [۳]

امین الشرع خویی که معاصر نوه آقا ابراهیم خوی (آقا محمد رضا شیخ الاسلام است) در خاطراتش در شرح حال شیخ الاسلام خویی چنین می‏ نویسد:

«از جمله خلد مقام مولانا آقا ابراهیم خویی - قدس سره - از علمای عاملین و اتقیای کاملین بوده و از علمایی است که مابین علم و عمل را جمع کرده و حاوی علوم شریعت و طریقت و حقیقت و صاحب مقامات عالیه و کرامات باهره بوده است. و پوشیده نماند مقصود مصنف از ارباب طریقت و حقیقت العیاذ بالله نه بعضی از دراویش و متصوفه است که به طریق لاقیدی و بی مبالاتی رفتار کرده و پشت پا بر احکام شریعت مقدسه می‏زنند و به ریاضات غیر مشروعه و شهیق و نهیق و رقص کردن عبادت می‏ نمایند. حاشا لله تعالی، بلکه مقصود ما اشخاصی است که به ریاضات شرعیه و عبادات موظفه و زهد و تکلف و مجاهدات نفسانیه خود را به مقام بصیرت قلبیه و کشف سرائر باطنیه رسانیده و عارف بالله گردیده‏ اند. کما لا یخفی. و این الثری من الثریا و ما لتراب و ربّ الارباب. فتدبّر جیداً.

بالجمله آقا ابراهیم مرحوم در طریقت مرید و فرزند مرحوم نور علی شاه بوده، گویا اوقاتی که آن مرحوم در نجف اشرف مشغول به تحصیل و تکمیل ظاهر بوده به خدمت نور علی شاه رسیده و مرید وی گردیده و شخصی حکایت کرد که می ‏فرموده است: «نور علی شاه در آن اوقات بتصرف ولایتی دیده بصیرت مرا با چند نفر از رفقایم باز کرده و حلقه ‏های ارواح مومنین و مجامع ایشان را در وادی السلام نجف اشرف عیناً به ماها ارائه نمود».

در سلطنت فتحعلی شاه به واسطه پاره‏ای حوادث و تهمت، شاه بر وی غصب کرده و به طهران احضار می ‏نماید.

روزی که مولانا به خدمت پادشاه می‏رسند به سبب افساد مفسدین شاه را به غایت درجه غضبناک یافته پس با آن جناب بنای اهانت و تعریض گذاشته می‏گوید: آقا ابراهیم می‏ گویند تو صوفی هستی. مولانا می‏ فرماید: من نمی‏دانم مقصود شما از صوفی کیست و چیست. می‏ گوید: اگر صوفی نیستی به نور علی شاه لعنت بکن. در جواب می ‏فرماید: «نور از اسماء الله است آن را لعنت نتوان کرد و علی هم اسم مبارک شاه اولیا است و او را هم ناسزا نتوان گفت لیکن به شاهش هزار لعنت باد» شاه مغرور جاهل بی‏ باک مانند تنوره آتش مشتعل گردیده حکم می‏ کند که سر مولانا را به حوض آبی فرو آویخته و تا سینه در میان آب برده و بپاهایش چوب بسیار می‏ زنند. یک ساعت نجومی چندانکه یقین می‏ کند که دیگر مولانا در آب خفه گردید آن وقت می ‏گوید: بکشید بیرون. چون سرش را از آب خارج می ‏نمایند صیحه «یا علی» بی اختیار از باطنش در غایت رعوبی و وحشتناکی سر می‏زند که بدن منحوس شاه از آن صیحه به لرزه درآید. آن وقت می ‏گوید: آقا ابراهیم راست بگو این چه بوالعجبی بود که در ظرف یک ساعت نجومی هنوز خفه نشدی مولانا می‏ فرماید: بلی مرشد من سی سال قبل بر این مرا بحبس نفس امر کرده و آموخته بود حالا معلوم کردم که به جهت چنین روزی بوده است.

پس شاه رو به محمد خان قراگوزلوی مرحوم که با مولانا هم طریقت بوده‏اند، کرده می‏ گوید: محمد خان حالا بیا و مرشد خود را بردار ببر. محمد خان در کمال جسارت می‏ گوید: قربان مرشدم نیست ولی برادر طریق و مهمان من است البته می‏ برم و به جان منّت قبول می ‏کنم پس وی را بر پشت خود سوار کرده و به منزل می ‏آورد. و از این گفته محمد خان نیز قدری بر دلتنگی شاه می‏ افزاید. بعد از چند وقتی روزی از محمد خان از مولانا احوال پرسی کرده و می‏ گوید: برو از قول من به آقا ابراهیم بگو که اگر می‏خواهد من او را مرخص و آزاد کنم مدت یک سال است به طهران بارش نی آمده و خشک‏سالی است و از این جهت مردم به غایت وحشت و دهشت دارند اگر او مرد خداست از خدای خود بارش طلب کند محمد خان آمده به مولانا ابلاغ می‏ نماید می‏فرماید برو بگو به چشم من متعهد شدم که بارش آمده و رحمت حق به طهران نازل شود. محمد خان گفته مولانا را به شاه می‏رساند مجدداً می‏گوید: چون محتمل است که اتفاقاً بارش بوده، باید وقت را تعیین بنماید تا دل من مطمئن گردد. محمد خان گوید: من دو مرتبه به مولانا گفتم: که شاه چنین گفته مختصر تأملی کرده گفت: بگو روز جمعه اول زوال وعده‏ گاه من است. محمد خان گوید: من تنگ حوصله شده از غایت دلتنگی گفتم: «آقا ابراهیم چوخ یالان اولمسون» یعنی مگر شما را با خدا قرابت و خویشاوندی هست در مقابل پادشاه قهاری که بهانه جوئی می‏کند و مقصودش اتلاف نفس تو است به این جسارت تعیین وقت می‏کنی بلکه بارش نیآمد در جواب چه خواهی گفت. مولانا می‏فرماید: همانا تو خداوند خود را نشناخته ‏ای برو و آنچه را که گفتم به شاه برسان.

بالجمله محمد خان کیت و کیت مطلب را به شاه می‏گوید و شاه منتظر بوده است تا روز موعد برسد. راوی گوید که من در انتظار تمام بودم که روز وعده برسد تا چه پیش آید از این جهت غالباً ملتفت به حال مولانا بودم ببینم وی چه می‏ کند به گمان این که دعائی یا ندبه‏ ای و گریه و خصوع و خشوعی اظهار کرده مثلاً دعای کمیل‏ ابن ‏زیادی یا صحیفه سجادیه ‏ای خواهد خواند و گریه و ناله خواهد کرد و به چه جور به خدای خود متوسل خواهد شد. دیدم ابداً چنین کاری از وی سر نزده و در کار نیست بلکه به همان قرار مرسوم مشغول صحبت و انس با احباب است چندآنکه روز وعده رسید و از قضا آن روز را چند نفر مهمان عزیز و محترم بر مولانا وارد گردید و وی مشغول محابه و موادّه و پذیرایی بود و من مکرر خیال می‏کردم که رفته وی را متذکر شوم گویا این مرد فراموش گفته که امروز روز موعد شاه است. طاقت نیاورده عاقبت اظهار کردم که آقا امروز جمعه و موعد ما است فرمود: می‏دانم علی الله. باز با رفقا و مهمانان بنای صحبت و عشرت گذاشته چندانکه قریب به ظهر مهمان ها برفتند و منزل خالی گردید. آنگاه مولانا تجدید وضویی فرمود به نمازگاه خود که پستویی بود برفت و به من فرمود که شما ابداً به توجه و حالت من متعرض نشده و با من گفتگویی نکنید که خیال و توجهات مرا به باطن آشفته ننماید. همین قدر که از بیرون منتظر باشید هر وقت هوا ابر شد به من مژده بدهید پس مرحوم داخل خلوت گردیده و من در بیرون با نهایت پریشانی و انتظار نشسته بودم و یقین داشتم که اگر بارش نیاید و موعد بگذرد شاه این مرد به جهتی هلاک خواهد کرد و هوا به غایت صاف و گرم و روشن بود و ابداً آثار بارندگی دیده نمی‏ شد تا اذان ظهر گذشت و ربعی هم زیاد بگذشت ناگاه بیرون شده به هوا نگاه کردم دیدم قطعه ابری از جانب شمیران به هوا بلند گردیده و از یک طرف افق طهران نمودار شد آمده گفتم: آقا بشارت باد که قطعه ابری از افق پیدا شده و از پنجره نگاه کردم ببینم وی بچه مشغول است دیدم مربع به هر دو زانو نشسته و سر به زانو نهاده و متوجه عالم غیب و غریق بحر توجه به باطن است و گاهی سر بر آورده به زبان خود می‏گوید: «جانم یاغ گوزوم یاغ» یعنی جان من ببار و چشم من ببار باز متوجه می‏ شود. محمد خان گوید قسم به خدای یگانه که هنوز ربعی از آن نگذشته بود که دیدم قطعه ابر سیاهی به فوریت تمامی افق را فرو گرفت و چندی نگذشت که بنای باریدن گذاشت آن وقت فریاد کردم آقا مژده ات باد بارش آمد و دریای فیض الهی چنان در حرکت و جنبش آمد که سه روز و شب بارندگی شدیدی بود و بعضی خانه‏ ها که در ممرّ سیل واقع شده بود خراب گردید آن وقت فرمود: برادر حالا دیدی که تو خدای خود را هنوز نشناخته ‏ای!

جهان را صاحبی باشد خدا نام / کزو شوریده دریا گردد آرام

مؤلف تاریخ گوید: این قضیه اگر چه به طریق اجمال در میان مردم خوی مشهور و معروف بوده و من آن را از افواه رجال شنیده بودم لیکن به این تفصیل که ذکر شد آن را از خلد مقام آقا فتح الله شیخ الاسلام نوه همین آقا ابراهیم مرحوم شنیدم و وی نیز روایت می‏کرد که در زمان مرحوم علاء الدوله امیر نظام در چمن درشک در سلماس اردو زده بودند و من به جهت مهمی و شکایتی به اردو برفتم و در آنجا با مرحوم اعتضاد السلطنه قراگوزلوی همدانی اتفاق ملاقات افتاده بعد از آنکه مرا معرفی کردند معلوم گردید که اعتضاد السلطنه نوه همان محمد خان قراگوزلو بوده پس از حصول معرفت و آشنایی از طرفین اعتضاد السلطنه همین تفصیل را به قراری که مشروحاً ذکر شد از جدّ خود محمد خان قراگوزلو - رحمه الله علیه - تفصیلاً به مرحوم آقا فتح الله شیخ الاسلام روایت کرده بود. و آن مرحوم نیز بر این بنده حکایت نمودند

و بعد از ظهور این کرامت عظمی دیگر فتحعلی شاه با مولانا بنای مهربانی گذاشته و تبدیل به محبت و ملاطفت می‏ نماید.

و آن مرحوم پسر ملا فتح الله ایروانی است که بعد از استیلای روس به ایروان مهاجرت کرده به خوی اقامت می ‏نمایند و در اواخر از جانب فتحعلی شاه به عنوان رسالت و سفارت به اسلامبول تشریف می‏برند» [۴] از شیخ الاسلام هم اکنون چند اثر باقیمانده است، بدین ترتیب:

الف) نسخه ‏ای از جلد اوّل شرح توحید صدوق قاضی سعید قمی است که شیخ با خط نستعلیق بسیار زیبا، در ربیع ‏الاول 1202ق در قمشه اصفهان آن را تحریر نموده است. این نسخه به ش (309) در کتابخانه مدرسه نمازی خوی نگهداری می شود. در هامش این نسخه حاشیه ‏هایی از آقا فتح اللَّه فرزندآقا ابراهیم و آقا محمد رضا فرزند آقا فتح اللَّه مذکور و آقا فتح اللَّه فرزند آقا محمد رضای مذکور که هر سه شیخ الاسلام خوی بودند به چشم می‏خورد.

ب) نسخه ‏های خطی باقیمانده از کتابخانه وی است که در اول همه آنها وقفنامه به خط وی موجود است. در این مورد در کتابخانه شیخ الاسلام سخن خواهیم گفت.

ج) مسجدی که هم اکنون به نام وی به نام مسجد آقا ابراهیم در خوی دائر و در خیابان محله در پشت حسینه میرزا ابراهیم واقع شده است.

این مسجد را شیخ الاسلام خوی آقاابراهیم شریف حسینی خویی در سال 1230ق بنا نهاده و بعد از وی تجدید بنا شده است. باید توجه داشت که بانی حسینه آیه الله شهید حاج میرزا ابراهیم دنبلی خویی (شهادت در سال 1325ق) است و بناید وی را با آقا ابراهیم شیخ الاسلام اشتباه گرفت.

یکی از وقایع مهمی که در زندگی آقا ابراهیم شیخ الاسلام خویی اتفاق افتاده، سفارت وی به درگاه سلاطین عثمانی است. در تمامی مصادر شرح حال وی به این مسئله تصریح شده و اولین مصدر در این زمینه روضه الصفا (ج 9، ص 347 و 440) می باشد و در مصادر دیگر به نقل از آن یاد شده است. [۵]

وفات شیخ الاسلام

در گذشت شیخ الاسلام در کتاب ها به درستی ثبت نشده است. در اغلب مصادر نوشته ‏اند که وی بعد از سال 1230 در تبریز در گذشته است.

ولی وقف نامه ‏ای از شیخ الاسلام در دست است که در آن در جمادی الثانی 1233ق، نسخه‏ ای از درر النجفیه مرحوم بحرانی را وقف نموده است.

نوه شیخ الاسلام خویی (آقا محمد رضا بن فتح اللَّه بن آقا ابراهیم)، در نسخه‏ ای از مثنوی معنوی وفات جدّش آقا ابراهیم را در سال 1233 ق، ثبت نموده و ماده تاریخی هم برایش ساخته، بدین عبارت:

«1233 بموت العالم مات العالم، تاریخ وفات رضوان آرامگاه آقاابراهیم طاب‏ ثراه است. راقمها الداعی لترویح روحه المطهر محمدرضا بن آقا فتح الله طاب ثراه. تاریخ التحریر 24 جمادی‏الثانی من شهور 1266»

[۶]

ولی اخیراً تصویری از کتاب آداب المسافرین نوشته محمد تقی خویی (خواهر زاده شیخ الاسلام خویی)، به عنایت دانشمندِ گرانمایه منوچهر صدوقی سها زید عزّه العالی، به دست نگارنده رسید که در آن شیخ الاسلام خویی را در سال 1235ق در قید حیات دانسته است. و گویا وفاتش قریب به این سال اتفاق افتاد است.

مولی فتح علی بن فتح اللَّه بن عبد اللَّه خویی

ملی فتحعلی که فرزند بزرگ پدر بود بعد از شهادت پدرش در سال 1186ق، راهی اصفهان و عراق گردید و بعد از تکمیل تحصیلات به خوی باز گشته دوبار سفرحج گزارد و در خوی به قضاوت و اجرای احکام مشغول گردید و تا سال 1213ق در قید حیات بوده است.

نسخه ‏ای از شوارق الالهام مولی عبدالرزاق فیاض لاهیجی (م 1051ق) در دست است که در 27 صفر 1200 برای همین آقا فتحعلی نوشته شده و در چند جا حاشیه هایی از وی براین کتاب موجود است.

(شوارق الالهام، نسخه خطی ش 192 مدرسه نمازی خوی)

متوفای 10 ربیع الاول 1254ق به نقل از نسخه ش 29 خادم حسینی

مولی اسماعیل بن فتح اللَّه بن عبد اللَّه خویی

مولی اسماعیل که کوچکترین فرزند شهید عبداللَّه خویی بوده، همراه با برادر خود ولی ابراهیم راهی اصفهان و عراق و مشهد گردیده و تحصیل خود را در علوم عقلی و نقلی تکیمل نموده و به خوی برگشت. علاقه زیادی به عرفان داشت و در خوی به وعظ و ارشاد مشغول بود. از تاریخ فوت وی اطلاعی در دست نیست و تا سال 1213ق در قید حیات بوده است.

متوفای 1252ق به نقل از نسخه ش 29 خادم حسینی

فتحعلی بن اسماعیل خویی

آقا فتحعلی بن اسماعیل بن فتح اللَّه بن عبد اللَّه خویی، او در سال 1214ق در خوی متولد شده و از فیلسوفان و متکلمان خوی است که در اصفهان نزد مولی محمد رضا تبریزی شاگرد ملا محمد اسماعیل واحد العین تحصیل کلام و فلسفه نموده است.

او در اصفهان طبق یادداشتی که خود قلمی نموده، یازده نسخه خطی را به دست خود تحریر نموده که دو نسخه از آن در دست است.

اولی نسخه ای از شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام مولی عبدالرزاق بن علی‏بن حسین فیاض لاهیجی (1051) است که شامل مقصد اوّل (امور عامه) از کتاب مذکور است. این نسخه را عموی وی که هم نامش بوده (فتحعلی بن فتح اللَّه) در 27 صفر 1200ق برای خود نویسانیده است. پس از آن فتحعلی بن اسماعیل در حالی که سی ویک سال بیشتر نداشته حاشیه ‏های آن را تحریر نموده و در روز چهار شنبه 1 رمضان 1245ق در حاشیه آن تحریر نموده است. (شوارق الالهام، نسخه خطی ش 192 مدرسه نمازی خوی)

او در حاشیه این نسخه حاشیه‏ های استادش محمدرضا و محمدعلی نوری، عبدالرزاق لاهیجی (شارح) و استاد الاستادش محمد اسماعیل خواجویی را به طور دقیق و با خط زیبا تحریر نموده و در پایان چنین مرقوم نموده است: «قد فرغت من تسوید الحواشی و استنساخها من خط الاستاد ادام‏الله بقائه ناقلاً من خط استاده یوم الاربعاء 14 رمضان 1245 و کنتُ ابن احد و ثلثین و کان هذا فی ایام الاشتغال بتعلم المشاعر و تدرسه عند الاستاد دام‏ظله و انا الذلیل ابن اسماعیل فتحعلی».

او در شوال 1243ق به خواندن این کتاب نزد استادش مشغول گردیده و در ربیع الاول 1247ق به مباحثه همین کتاب مشغول شده است.

استاد وی آقا محمد رضا تبریزی است که خود شاگرد محمد اسماعیل اصفهانی مشهور به واحد العین بوده است. تبریزی ساکن اصفهان و در سال 1247ق در قید حیات بوده و مشاعر ملاصدرا و شوارق الالهام تدریس می‏ کرده است.

آقا فتحعلی در 33 سالگی نسخه دیگری از شوارق (از اوّل مقصد ثانی جواهر و اعراض تا اول مقصد ثالث) را در 19 رجب 1247ق در اصفهان شروع به تحریر نموده و در 7 رمضان 1247ق به پایان رسانده، و آن را مقابله و تصحیح نموده. کتابش را بر اولادش وقف نموده است. (شوارق الالهام نسخه ش 550 مدرسه نمازی خوی، این نسخه در 174 برگ، 24 سطر، به اندازه 12×23 سانتی‏متر، واقع شده است.)

مولی علی نقی خویی

او خواهرزاده شهید ملا فتح الله خویی است. زنوری در بحرالعلوم در شرح حال وی می ‏نویسد:

«علی نقی الخویی، کان فاضلاً صالحاً تقیاً نقیاً حسن الخلق و الخصال رضی الحال و الفعال، سافر الی العراق فزار الائمه (ع) و قرأ علی العلماء و استکمل فرجع الی المحروسه و سکن بها الی اخر العمر. توفی رحمه اللَّه فجأه فی سنه التسعه و التسعین بعد المأه و الالف. و قد قیل فی تاریخه بالعجیمه:

خوشا بر حال آن صاحب سعادت / که تاریخش خوشا بر حال آن شد»

مولی محمد خویی

او خواهرزاده دیگر شهید ملا فتح الله خویی است. زنوری در بحرالعلوم در شرح حال وی می ‏نویسد: «المولی الجلیل محمد الخویی اخو المولی علی نقی و ابن اخت المولی فتح اللَّه، علام فاضل سالک گامل حکیم عارف ادیب جامع شاعر منشی‏ء مورّخ ماهر فی اکثر العلوم و له حظّ فی الخط لطیف ظریف شریف کزیم الخصال، رضی الفعال ملیح الاقوال و هم من افاضل الخلان الوفا و اماثل اخوان الصفا بین وبینه صداقه صادقه و رفاقه خالصه. سافر الی اصفهان ثمّ الی العراق و قرء علی الفضلاء و استکمل فی العلوم و الاخلاق فرجع الی المحروسه ثمّ سافر الی الحج ثمّ الی العتبات و بعد الرجوع اقام بها و تصدی بامره و له بالفارسیه اشعار. اطال اللَّه بقاه».

محمد تقی خویی

محمد تقی بن محمد خویی منصور علیشاه (متولد 1204ق در خوی و متوفای 1274ق) خواهر زاده شیخ الاسلام آقا ابراهیم خویی است و لقب طریقتی وی منصور علیشاه است. کتابی در عرفان و تاریخ تصوف نگاشته به نام آداب المسافرین که در روز پنجشنبه 28 صفر 1256ق تألیف آن را به پایان رسانده و نسخه اصل به خط وی در دانشگاه تهران به شماره 2409 (فهرست نسخ خطی دانشگاه تهران ،ج 9، ص 1034) در 258 برگ، 15 سطری، در اندازه 21×5/15 سانتی متر، نگهداری می‏شود. وی در نزد دایی خود آقا ابراهیم و فرزند وی آقا فتح اللَّه تحصیل کرد و به مجذوبعلی شده همدانی دست ارادت داد. عاقبت در سال 1274ق بدرود حیات گفت. وی کتاب تعقیبات و اعمال هفته به عربی از مؤلف ناشناخته (نسخه ش 357 مدرسه نمازی خوی) را به اولاد ذکور فتح الله بن ابراهیم وقف نموده و تولیت آن را به خدیجه الرفانی بیگم‏جان خانم زوجه مرحوم فتح‏الله واگذار نموده است. چند حاشیه از محمدتقی خویی در حاشیه کتاب مذکور دیده می‏شود. وی را برادری بود به نام عبدالکریم که او نیز از اهل علم بود و بعداً به تصوف گرائید.

علی نقی بن ابراهیم خوئی

علی نقی ملقب به حاجی پسر بزرگ شیخ الاسلام آقا ابراهیم خویی است. آقا ابراهیم کتابهایش را بر وی و پسر دیگرش فتح اللَّه معروف به آقا و خواهر زاده خود احمد آقا وقف نموده است.

فتح الله بن ابراهیم شریف حسینی خوئی

فتح اللَّه ملقب به آقا پسر بزرگ شیخ الاسلام آقا ابراهیم خویی است. آقا ابراهیم کتابهایش را بر وی و پسر دیگرش علی نقی معروف به حاجی و خواهر زاده خود احمد آقا وقف نموده است. آقا فتح اللَّه جانشین پدر در مقام شیخ الاسلامی و ارشاد بود و مدتی را از سال 1336 تا 1339 در تبریز به سر برده است. او بر کتابهای متعددی حاشیه نوشته که نشانگر فضل و دانش اوست و در سال 1252ق دار فانی را وداع کرد . آقا فتح اللَّه چند نسخه را بر اولادش وقف نموده و مهرش به شکل مربعی با سجع «الواثق بالله الغنی فتح‏الله شریف حسینی» در اول آنها به چشم می‏خورد، این کتابها عبارتند از: 1. مجموعه ش 347 مدرسه نمازی، شامل: 1- الاسلام والایمان و 2- فیما ورد فی صدر هذه الامه هر دو از: ملاحیدر علی شیروانی (قرن 12)، وقف در سال 1227؛ 2. مجموعه ش 326 مدرسه نمازی، شامل: 1- معالم‏الدین و ملاذالمجتهدین از: شیخ حسن‏بن زین‏الدین عاملی (1011) و 2- زبدهالاصول از: شیخ بهاءالدین محمدبن حسین عاملی (1031)، وقف در سال 1238ق، آقا فتح الله طی یادداشتی مرقوم نموده که معالم را از اول تا آخر با احمد بن علی اکبر مباحثه نموده، و در 12 صفر 1244 به پایان رسانده است او همچنین حاشیه‏هایی بر معالم نوشته است ؛ 3. نسخه ش 197 مدرسه نمازی، شرح الالفیه شهید اول از: شیخ حسین‏بن عبدالصمد عاملی (984)، در سال 1240ق؛ 4. نسخه ش 198 مدرسه نمازی، الفوائد الملیه بشرح الرساله النفلیه از: شهید دوم زین‏الدین‏بن علی عاملی (966)، در سال 1240ق؛ 5. نسخه ش 88 مدرسه نمازی، الصافی فی تفسیرالقرآن‏از: ملا محسن فیض کاشانی (1091) با تولیت پسرش محمدرضا در سال 1250ق وقف نموده است. همسر وی نیز اهل علم بوده و محمد تقی شریف حسینی خویی نسخه ش 357 مدرسه نمازی خوی در تعقیبات و اعمال هفته به عربی از مؤلف ناشناخته را وقف اولاد ذکور فتح‏الله‏بن ابراهیم نموده و تولیت آن را به خدیجه الرفانی بیگم‏جان خانم زوجه مرحوم فتح‏الله واگذار نموده است. 11/5. احمد خویی او خواهر زاده آقا ابراهیم شیخ الاسلام خویی است که آقا ابراهیم کتابهایش را بر وی و دو فرزندش علی نقی و فتح اللَّه وقف نموده است. 12/5. آقا محمدرضا بن فتح اللَّه شریف حسینی خویی او نوه آقاابراهیم شیخ الاسلام است. و خود پس از پدر مقام شیخ الاسلامی خوی را و به همین دلیل به آقا محمدرضا شیخ الاسلام معروف بود. در سال 1296 قمری جهان فانی را وداع و به دارفانی خرامید. آقا محمد رضا دارای ذوق شعری عالی بود و به «رضا» تخلص می‏کرد و اشعار عرفانی عالی انشاء کرده که نمونه‏هایی از آن چنین است:

چشمی نه چشم آنکه به یاری نظر نکرد / دستی نه دست آنکه دعایی به بر نکرد

عاشق نه آنکه تیر چو آید ز شصت دوست / مژگان به هم فرو زد و جان را سپر نکرد

از ما بریده دوست به دیگر نهاده دل / بی‏چاره این دلم سر یاری دگر نکرد

گفتم مگر دمی ز وصالش خبر دهد / عمرم به آخر آمد و روزی خبر نکرد

ز آه «رضا» خبر به تو باد صبا نداد / یا داد خود در آن دل سنگت اثر نکرد

و همچنین از غزلیات اوست:

آن دل کیست که آشفته آن کامل نیست / خود مگر سنگ شود کآن به حقیقت دل نیست

بهر توحید خود آن صورت حق بینا بس / کآیتی در حق توحید چنین نازل نیست

موشکافان همه انگشت تعجب خایان / در میان تو کسی نیست که آن جاهل نیست

عین عقل است که مجنون توام می‏خوانند / کآنکه مجنون نشد از عشق رخت عاقل نیست

بر همه سال بیا بر سر خاکم نظری / بین که بار غمت از رستخیزم زایل نیست

تا دلم میل به آن صورت حق بین انداخت / دگر از هر دو جهان بر دگری مایل نیست

آفرین بر نفس دلکش موزون «رضا» / سِحری نیکو نه مسحره بابل نیست

آقا محمد رضا نسخه‏ ای از الفوائد الصمدیه شیخ بهاءالدین محمدبن حسین عاملی (1031) را در سال 1257ق در کربلا برای برادرش محمد حسن تحریر نموده است. (نسخه ش 362 مدرسه نمازی خوی)

آقا محمد حسن شریف حسینی

آقا محمد حسن بن فتح الله بن ابراهیم شریف حسینی، برادر کوچکتر آقا محمد رضاست و آفا محمد رضا فوائد الصمدیه شیخ بهایی را در سال 1247ق در کربلا به جهت وی تحریر نموده است. (نسخه ش 362 مدرسه نمازی خوی)

آقا محسن شریف حسینی

آقا محمد حسن بن فتح الله بن ابراهیم شریف حسینی، اطلاع ما از وی مرهون دو یادداشت از ملا حسنعلی ایروانی است او در دو نسخه از نسخه‏های کتابخانه شیخ الاسلام چنین نوشته است: «این کتاب از جناب آقامحسن خلف مرحوم فتح‏الله پیش حسن علی ایروانی امانت است». [۷] (Placeholder2) اطلاع دیگری از وی در دست نیست.

آقا فتح الله شریف حسینی معروف به شیخ الاسلام

آقا فتح اللَّه بن محمد رضا بن فتح اللَّه بن ابراهیم بن فتح اللَّه بن عبداللَّه شریف حسینی خویی معروف به آقا فتح اللَّه شیخ الاسلام، او تا سال 1336ق در قید حیات بوده ولی پس از آن اطلاعی از وی به دست نیآمده است. آقا فتح الله ذوق شعری عالی داشت، نمونه‏ ای از اشعارش مثنوی زیر است:

شنیدم که روزی رسول مجید / حبیب خداوند فرد وحید

به تمکین و عزت به منبر نشست / فقیری پریشان دلی پای جست

به پیغمبر پاک دل در سؤال / برون کرد در سر عنان مقال

بفرمود شاهنشه انس و جان / که باشد که او را به بَرد زبان

عطا دیده برخواست یعنی عمر / میان بسته امر نبی را کمر

برون برد و گفتش که اینک در آر / زبان را، فقیرش بنالید زار

علی آن شاهنشاه ملک کرم / به الهام باری بیرون زد قدم

بفرمود شاهنشه ملک و دین /که با اینت اینک چه کار و چه کین

بگفتا که هادی راه رشاد / به قطع زبانش کنون حکم داد

بخندید شه گفت هین دست دار / نه این است فرمان آن شهریار

که با تیغ احسان بفرمود شه / بریدش زبان ای خطا کرده ره

هزار آفرین گفتش و مرحبا / که تو در صوابی من اندر خطا

و لولا علی هلک العمر / حدیثی است معروف از آن بی شمر

ز فتح اللهت ای شه دادگر / به روز قیامت مگردان نظر

که امید واریش بردار تست / بحبّ تو و حبّ اولاد تست

این رباعی هم از اوست که در سال 1296ق سروده است:

دل اوست که غیر دوست آنجا نبود / در وی به جز از محبتش، جا نبود

آن دل که به غیر دوست کاشانه بود / از بودن او چه سود کاشا نبود

آقا فتح الله وقتی با پدرش به روستای قره قوش از روستاهای خوی رفته بود. ولی در آنجا حالش گرفته شده و هوای شهر گریبانگیرش می‏شود. به ناچاز نامه‏ای منظوم به پدر نوشته و اجازه مرخصی می‏گیرد. خود او این مطلب را تحریر نموده بدین عبارت:

«در خدمت آقا سلمه الله تعالی به قره قوش رفته بودم و از فرقت یاران و دوری دوستان دلتنگ گشته، با این چند بیت که به حضور آقا فرستاده، تقاضای رخصت مراجعت کرده و وی هم اذن فرموده، و ابیات این است :

امروز دو روز است که اندر قره قوشم / در آتش هجرت چو خم باده به جوشم

هر ساعتم از هجر تو بر دیده چو سالیست / یا آنکه فراق از رخ خدمت شده دوشم

دل گویدم هر دم که شوم باز به کویت / در خوف پدر لیک زبان بسته خموشم

از حال دل خسته شده چند بگویم / دانی که چه آید به سر اندر قره قوشم

بیدار مرا دیده خونبار چو پروین /از کیک بود تا به سحر جوش و خروشم

از بوی قغ و کرمه دماغم شده ناخوش / از صوت خر و گاو و کچی کر شده گوشم

یا کُرک پر از کیک به یک گوشه‏ء خانه / از تیر تو گه شاد و گه از هجر تروشم

چای سحرم چون متعفن شده آبی / ناهار یکی داسّز دوسّز کله دوشم

گر بخت مساعد شد و زین دهکده رفتم /زین پس رخ من خاک در باده فروشم [۸] »

آقا محمد رضا حواشی و یادداشت هایی بر نسخه‏های خطی کتابخانه جدش نگاشته است. از جمله حاشیه هایی بر کتاب انس المنقطعین الی عباده رب‏العالمین از: جمال‏الدین ابی‏عبدالله محمدبن اسماعیل‏بن حسن معافی موصلی (630)، که در سال 1336 به آن اشتغال داشته است. (نسخه 430 مدرسه نمازی خوی)

در نسخه ش 543 همان مدرسه نیز یادداشتی است بدین عبارت:

«ولادت منور صبیه آقا فتح الله شیخ‏الاسلام 5 رمضان 1313». ادامه در شماره بعدی

تصاویر

پانویس

  1. بحر العلوم، محمد حسن بن عبد الرسول زنوزی، مخلوط.
  2. بحر العلوم، علامه محمد حسن زنوزی .(نسخه عکسی نگارنده) .
  3. حدیقه لشعراء، سید احمد دیوان بیگی، ج2، ص1049 .
  4. خاطرات امین الشرع خویی، ابوالقاسم بن اسدالله امام جمعه خویی ملقب به امین الشرع.(نسخه عکسی نگارنده).
  5. درباره ماموریت شیخ الاسلام خویی در این سفارت به مقاله «شیخ الاسلام خویی سفیر فتعلی شاه قاجار»(منتشر شده در فصلنامه پیام بهارستان، نشریه کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ش4، تابستان 1388ش) مراجعه شود.
  6. مثنوی معنوی، نسخه خطی ش390مدرسه نمازی.
  7. نسخه خطی ش 193وش 230 کتابخانه مدرسه نمازی خوی .
  8. عائده 316 از مجموع الفوائد ومخزن العوائد نگارنده.(مخطوط) .