بر انگیختن و اعتماد به شهروندان

از ویکی خیر
نسخهٔ تاریخ ‏۱ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۱۷ توسط Wikikhair (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

اسکیپ استیت[۱]، به عنوان معاون من و افسر ارشد عملیاتی در ایندیانا پولیس، پرده از ناکارآمدی شدیدی در اداره ی شهر برداشت.

هنگامی که او پشت تلفن آمار تکان دهنده ای از وضعیت عملکرد دولتی داد، متوجه شدم که اوضاع باید بد باشد. ایالت ایندیاناپولیس خواستار برنامه هایی برای نوین سازی فرآیندهایی شده بود که با استفاده از آن، شهروندان بتوانند صلاحیت های خود را به شکلی بهینه تر از پیش برای استفاده از مزایای سلامت، رفاه، غذا و ناتوانی ها احراز نمایند. استیت کشف کرد که مردم فقیر ایندیانا، ۲٫۵ میلیون بار در سال، بیهوده به دفاتر رفاه مراجعه می نمودند، که این معادل میلیونها ساعت کاری از دست رفته، میلیون ها ساعت در اتوبوس و میلیون ها ساعت در تلاش برای پیدا کردن پرستار بچه توسط شهروندانی می شد که کمترین توانایی مالی را داشتند.

آیا هیچ کدام از ما می توانیم تصور کنیم چندین بار به یک رستوران فست فود برویم و سفارش بدهیم تا بالاخره همبرگر مورد علاقه مان را دریافت کنیم؟ مطمئنا این دردسر باعث می شود تا برای یافتن گزینه ی بهتر در خیابان ها چرخی بزنیم. در یک بازار مصرف گرا، درخواست ها و توقعات خود را با پول مشخص می کنیم. افراد نمی توانند این کار را در یک انحصار دولتی انجام دهند. در سیستم های ارائه ی خدمات اجتماعی، مشتریان به ندرت حق انتخاب دارند. حتی برون سپاری مشکل آفرین ایندیاناپولیس جهت ارتقای خودکفایی خانواده ها نیز تلاشی در جهت کار آمد کردن یک سیستم انحصاری بود. با این وجود، دریافتیم که کار آفرینان مدنی با شدت بخشیدن به توقعات، نیازها و درخواست ها، موفق به شکستن این مرزهای کارآیی شدند. فصل ۴ به ارائه ی چالش ها و لزوم تأمین مالی عملکرد و نتایج قابل اندازه گیری پرداخت. در نبود بازار، چه کسانی تقاضا را برای کیفیت بهتر بر می انگیزانند؟ طبق تعریف، تأمین مالی دولتی قسمتی از روند سیاسی است، در حالی که تأمین مالی خدمات انسان دوستانه بر اساس روابط و یا عملکردها است. تغییر هنگامی اتفاق می افتد که عموم مردم چه مشتریان، چه مالیات دهندگان، یا اعضاء نگران جامعه هم انتظار نتایج بهتر داشته باشند و هم طبق آنها عمل کنند. در این فصل بر شهروند و صدا و حضورش تمرکز می کنیم. شهروندان را به تصویر می کشیم، هر چند نه به عنوان قربانیانی که باید با دولت به لابی گری بپردازند بلکه به عنوان شرکت کنندگانی که در رشد خود و جامعه شان سهیم هستند. ما شهروندان را به دیده ی کسانی می بینیم که در شبکه ای از ارتباطات ارزشمند با جامعه ی خود مشغول به کارند و شاید هم توسط خدمات دولتی حمایت می شوند. اما نه به عنوان مراجعینی منزوی که برنامه هایی تجویزی را از شخصی حرفه ای و برگزیده دریافت می کنند.

در حین حرفه ی عمومی ام، مشوق فعالیت های شهروندی بودم، اما رسیدن به این امر را دشوار دانستم. ما به عنوان حرفه ای ها، چه در دولت و چه در بخش اجتماعی وسیع تر، به دنبال راه هایی برای پیاده سازی توانایی های مان جهت ایجاد تغییر هستیم. انطباق ورودی یا مداخلات شهروندان می تواند به راحتی و به دلایل کوچک دردسرساز، پرسروصدا و غیر ضروری باشد.

قسمت اول این فصل شهروندان را به عنوان همسایگان درگیر در حل مشکلات و افراد نگران خواستار توجهات سیاسی و داخلی برای مشکلات اساسی و نیازمند راه حل های نوآورانه و مؤثر، به تصویر می کشد. ما به دنبال بسیج نمودن تقاضای عمومی جهت خروجی های بهتر هستیم، نه به عنوان رویکردی قطعی برای سازماندهی، بلکه در عوض از آن جایی که این امر به روش های مورد استفاده توسط کارآفرینان مدنی مرتبط است، از آنها پرسیده ایم که آنها چگونه فضایی برای نوآوری خلق نموده اند. قسمت دوم فصل به شهروندان به عنوان «مشتریان» مورد اعتمادی نگاه می کند که می بایست در یک دنیای پیچیده که در آن طبق تعریف مأموران اداری، به ناحق جهت تصمیم گیری برای دیگران گماشته شده اند، تصمیمات خود را بگیرند. قسمت سوم به این موضوع می پردازد که کار آفرینان مدنی موفق چگونه شهروندانی را که به آنها خدمت می کنند، در سطح بالاتری مشارکت داده و به عنوان بخشی از راه حل، انتظار ایفای نقش بیشتر و دریافت بیشتری از آن ها دارند.

پانویس

  1. Skip Stitt