موسسه خیریه حضرت زینب

از ویکی خیر
نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ ژوئن ۲۰۱۵، ساعت ۰۷:۲۹ توسط Wikikhair (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

گزارشی از یک دلگردی در موسسه ای ساده ولی عمیق

زندگی در کلان شهر تهران انسان را به واقعیت های تلخی آشنا می کند آسیب های اجتماعی بسیاری که در اطرافمان می بینیم و یا از نزدیکانمان می شنویم، آسیب هایی نظیر اعتیاد، بزهکاری والدین، و… که پیامد تلخی دارد “کودک بی سرپست و یا کودک بد سرپرست”، غنچه های نشکفته جامعه که از رسیدگی، تربیت و به طور کلی سرپرستی اولیا صالح و شایسته محروم هستند. این محرومیت به علت شرایط سنی کودکان بسیار خطرناک است و آنان را آسیب پذیر می کند. با رجوع به پرونده های کانون اصلاح و تربیت به وضوح می توان دید که اکثریت مطلق این بچه ها یا بی سرپرست بوده اند و یا بد سرپرست اما خیلی از ما ساده از کنار این مسئله مهم می گذریم. هستند کسانی در اطراف ما که مشاهده این کودکان خواب راحت را از آنان گرفته و ترجیح می دهند با دست های خالی اما همتی عالی در صدد رفع مشکلات کودکان بی سرپرست و بد سرپرست بربیایند. خانم خلیلییکی از خیرین شهر تهران است که با تاسیس و مدیریت موسسه حضرت زینب (س) آینده ای روشن برای دختران آسیب پذیر و آسیب دیده پایتخت رقم می زند.

وقتی وارد موسسه شدیم جو صمیمی و مذهبی مرکز توجه ما را به خود جلب کرد از همان ابتدا با استقبال خانم خلیلی مواجه شدیم و دیدیم که ایشان نه تنها مدیر موسسه بلکه مادر بچه ها هستند. موسسه حضرت زینب از سال ۸۴ با اخذ مجوز از بهزیستی در قالب یک خیریه رسمی با محوریت نگهداری از دختران ۶ تا ۱۸ سال در میدان خراسان تاسیس شده است.


با توضیحات خانم خلیلی متوجه شدیم اکثر دختران حاضر در موسسه، بچه های طلاق و یا خانواده های بزهکار و معتاد هستند به همین دلیل شرایط مناسبی از نظر تربیتی، تحصیلی و مذهبی نداشته اند. از ایشان پرسیدم با این مشکلات متعدد شما چطور این خلا ها را پر می کنید ایشان پاسخ دادند: «با محبت! رابطه عاطفی برقرار می کنیم تا خلا کمبود محبت بچه ها را پر کنیم. هیچ چیز را به آن ها اجبار نمی کنیم فقط محبت می کنیم آن ها خودشان به همان سمتی که ما می خواهیم حرکت می کنند.» با تعجب گفتم الان خیلی از خانواده ها نمی توانند با بچه هایشان چنین رابطه ای برقرار کنند شما چطور این کار را انجام می دهید؟ خانم خلیلی توضیح دادند «بچه ها بزرگتر ها را الگو قرار می دهند و از آن ها یاد می گیرند. لازم به امر و نهی نیست، بچه ها از کسانی که دوست شان دارند تقلید می کنند. ما حتی یکبار هم نگفتیم که چادر سر کنید، خودشان از ما چادر طلب می کنند و محجبه می شوند. چرا؟ چون ما را دوست دارند و ما هم چادری هستیم بچه ها چادری می شوند، نماز می خوانیم پس بچه ها هم نماز می خوانند. دخترها درس می خوانند چون می دانند که اگر شاگرد اول شوند ما خوشحال می شویم در واقع برای خوشحالی ما درس می خوانند.» پرسیدم خانم خلیلی واقعا اجباری در کار حجاب و نماز نیست؟ گفتند «بارها بازرس آمده و تعجب کرده! حتی یکبار یکی شان اعتراض کرد که چرا بچه ها را مجبور می کنید چادر داشته باشند گفتم از خودشان بپرس آیا مجبور هستند یا نه؟ به چند تا از دختر ها گفت هیچ کدام حاضر نشدند چادر از سر بردارند همه گفتند که حجاب را دوست دارند.»

حق با خانم خلیلی بود وقتی سر زده به اتاق هایشان رفتیم همه اتاق ها تمیز و مرتب بود همه بچه ها از مدرسه با چادر به موسسه می آمدند و با دیدن ما چادر را از سر بر نمی داشتند.« ببینید ما که نمی دانستیم شما به اتاق ها هم تشریف می آورید بدون هماهنگی بوده و اینطور نیست که به خاطر شما تمیز شده باشد همیشه تمیز است بچه ها وقتی از مدرسه می آیند داخل موسسه چادرشان را بر می دارند اما تا وقتی که شما اینجا هستید حجاب می گیرند در صورتی که ما فرصت هماهنگی با بچه ها را نداشتیم، خودشان حجاب و چادر را دوست دارند»

با خانم خلیلی به اتاق عمومی موسسه رفتیم. اتاقی بزرگ، مبله شده و مجلل که محل اجتماع دختران و برنامه های عمومی موسسه بود. با توضیحات خانم خلیلی متوجه شدیم نه تنها برنامه های معمول موسسه نظیر مراسم های مذهبی، تولد بچه ها و… بلکه مراسم خواستگاری، بله برون و برنامه های مربوط به ازدواج دختران نیز در همین اتاق برگزار می شود.« وقتی برای دختران ما خواستگار می آید در اینجا مراسم خواستگاری و بله برون رو برگزار می کنیم. تا الان چند نفر از بچه های ما ازدواج کرده اند و ما هم از تشکیل خانواده آن ها حمایت می کنیم و مثل بچه خودمان تحقیق می کنیم اینطور نیست که هرکس که بیاید اجازه بدهیم با دخترهای ما ازدواج کند.» در مورد هزینه های ازدواج دختران و خرید و تهیه جهیزیه می پرسم خانم خلیلی می گویند « امروز در جامعه متاسفانه هزینه ازدواج به شدت بالاست اما بچه های ما خیلی کم توقع هستند من خودم با آن ها برای خرید می روم هر چه که ارزان تر باشد آن را انتخاب می کنند هر چه اصرار می کنم حاضر نمی شوند مثلا لباسی گران تر بر دارند آن ها را طوری تربیت کرده ایم که زندگی ساده اما مذهبی داشته باشند. از نظر اقتصادی مشی ما اعتدال است.»

از خانم خلیلی پرسیدم به غیر از ازدواج در چه صورتی بچه ها از موسسه می روند؟

پاسخ دادند: « بیشتر از ازدواج بچه ها در قالب فرزند خواندگی از موسسه می روند. خانواده ها می آیند و سرپرستی بچه ای را برعهده می گیرند. البته شرایطی دارد که باید محقق بشود اگر خانواده ی خوبی باشند ما هم کمک می کنیم. اعتقاد ما این است که هیچ جایی برای بچه، خانه و خانواده نمی شود. ما هر چقدر هم خوب باشیم و به بچه محبت کنیم بچه به خانواده احتیاج دارد. مخصوصا دخترها که از این جهت خیلی اسیب پذیر تر هستند برای همین ما هم حمایت می کنیم. یکبار یک مادری آمد بچه ای از ما گرفت بعد یک سال آمد یک بچه دیگر هم گرفت می گفت بچه های شما تربیت کامل دارند و خیلی خوب هستند»

موسسه حضرت زینب در عین حالیکه امکانات مالی متوسطی دارد اما به خوبی اداره می شود وقتی از هر طبقه و بخش مرکز بازدید می کردیم متوجه می شدیم که مدیریت و کادر مرکز به خوبی از حداقل امکانات بیشترین بهره را می گیرند اما تهیه حداقل امکانات هم برای خیریه ها چالش بزرگی است از این رو سوال بعدی را پیرامون حامی های مالی موسسه مطرح کردم که ایشان پاسخ دادند « افراد خیری هستند که کمک های مختلف، نقدی و غیر نقدی می کنند بعضی از آن ها من را می شناسند و به خاطر من کمک می کنند. همسایه های ما هم جز خیرین هستند که به ما کمک می کنند اما من هیچ وقت نگذاشتم حامی ها با دختران روبه رو شوند تا ترحم آمیز با بچه ها برخورد کنند. تا الان اجازه نداده ام و تا هستم اجازه نمی دهم خیری پول نقد دست بچه ها بدهد اینطوری شخصیت بچه ها کوچک می شود بعد دست بچه ها پیش حامی ها دراز می شود، که این خوب نیست! بعضی موسسات که می روی بچه ها را گدا صفت بار آورده اند تا حامی را می بینند، می گویند: این رو بخر! اونو بخر! حتی یک مورد هم تا به حال بچه های ما وقتی غریبه ای دیده اند پولی طلب نکرده اند. حتی اگر خیری یا مثلا یکی از اقوام بچه ها، لباسی بخرد اجازه نمی دهیم لباس را به بچه بدهد این ها دختر بچه هستند خیلی حساس اند اگر دختری مثلا لباس تازه ای به تن کند بچه های دیگر غصه می خورند ما لباس را از خیر یا فامیل می گیریم صبر می کنیم به بهانه ای مثلا تولد یکی از ائمه برای همه بچه ها می خریم، بعد پخش می کنیم. بین بچه ها تبعیض قائل نمی شویم، برای همین هم هیچ مشکلی دختران ما با همدیگر ندارند. حتی یک مورد دشمنی و کینه وجود ندارد اگر باشد قهر های زود گذر است»


با هم به کارگاه موسسه می رویم جاییکه تعدادی از کارهای دستی بچه ها حضور داشت مثل گل های تزئینی، چرم دوزی، ظروف سفالی، جواهرات بدلی و.. لوازم مختلفی که توسط دختران موسسه درست شده بود. خانم خلیلی با اشتیاق فراوان و مثال زدنی که گویی محصولات فرزندان اش را به ما نشان می دهد گفتند «برای بچه ها کلاس برگزار می کنیم و هر مهارتی که دوست داشته باشند و از ما بخواهند تا جایی که بتوانیم شرایط اش را فراهم می کنیم. کارهای دستی دختران ما در بازارچه خیریه به فروش میرسد. استعداد بچه ها خیلی بالاست و با یک برنامه ریزی و بودجه کافی می شود از این استعداد و مهارتی که بچه ها دارند در جهت اشتغال زایی و کارآفرینی استفاده کرد. سعی می کنیم بچه ها تک بعدی نباشند اگر کلاس آموزشی داریم معلم خصوصی می گیریم، تابستان کلاس های فوق برنامه ای مثل همین چرم دوزی، گلدوزی و.. هم برگزار می کنیم. با شهرداری هماهنگ کرده ایم استخر هم بچه ها را می بریم. سعی کرده ایم برنامه های موسسه متنوع باشه برنامه های ما هم جنبه مذهبی داشته باشد هم آموزشی هم تفریحی، تا بچه ها خسته نشوند. برنامه اردو هم داریم هر سال به زیارت مشهد مقدس می رویم پارسال خیری پیدا شد و اردو شیراز هم داشتیم. سال ۹۱ هم خیر دیگری تقبل کرد به کربلا رفتیم.

پرسیدم آیا تا به حال شده کسی بیاید از تجربیات شما استفاده کند؟

با تواضع و فروتنی گفتند بله اتفاق افتاده، کسانی خواسته اند مراکزی مشابه مرکز ما را تاسیس کنند آمدند اینجا بازدید کرده اند برایشان وقت گذاشتم و ریز کارها را برایشان تعریف کردم هر کس که بیاید و بخواهد ما به او کمک می کنیم. اصلا با کار جمعی است که به تکامل می رسیم اگر خیریه ها به هم کمک کنند به تکامل می رسیم. شما فرض کنید خیریه ها با هم در ارتباط باشند از تجربیات هم استفاده کنند مشکلات حل می شود. می توانند از نظرات و ایده های هم استفاده کنند، حتی از نیروهای هم استفاده کنند.

خانم های دیگری هم مثل خانم خلیلی در موسسه حضور دارند و فعالیت می کنند در مورد آنان که مربیان موسسه حضرت زینب هستند از ایشان سوال کردم، گفتند « خدارو شکر ما بهترین کادر و مربیان را داریم شما نمی دانید چقدر کار با این بچه ها سخت است و چقدر مربیان ما سختی کشیده اند که بچه ها به اینجا رسیده اند. این دخترهای ما خانواده شان خیلی مشکل داشتند این مشکلات هنوز هم دامن گیر آن هاست. بچه ها خیلی آسیب دیده هستند بعضی ها مشکلات عصبی دارند در شرایط خیلی سختی بودند به همین خاطر خیلی بی پناه هستند بعضی جاها بچه ها را فریب می دهند اما ما صادقانه با آن ها مواجه می شویم اول فکر می کنند ما شعار می دهیم ، اما این طور نیست خدا بین ما و بچه ها حائل است هرگز در حق بچه ها خیانت نمی کنیم. مربیان ما مثل مادر برای این بچه ها وقت می گذارند. هر پنج کودک را به یک مربی می سپاریم تا مربیان زمان و انرژی کافی برای رسیدگی به دختران را داشته باشند. بعضی از مربیان ما حتی یک ریال هم وجه در یافت نمی کنند یکی از این مربیان خانم زارع هستند.


از خانم زارع می خواهیم در گفت و گو شرکت کنند و از کار در موسسه حضرت زینب بگویند ابتدا اکراه دارند و حاضر به مصاحبه نمی شوند با اصرار ما قبول می کنند خانم زارع می گویند «خانم خلیلی را قبل از مدیریت موسسه می شناختم و ایشان استاد من بودند وقتی برای من داستان موسسه را تعریف کردند قبول کردم که در خدمت شان باشم و در این موسسه خدمت گذار باشم» خانم خلیلی وارد گفت وگو می شوند و می گویند «خانم زارع شکسته نفسی می کنند ایشان از بهترین مربیان ما هستند و به گونه ای با بچه ها ارتباط گرفته اند که مثل مادر بزرگ او را دوست دارند» خانم زارع ادامه می دهند« همان طور که خانم خلیلی فرمودند ما به بچه ها محبت می کنیم این محبت نه به این معنا که آن ها را لوس کنیم، نه! تعادل را حفظ می کنیم. بچه ها هم متوجه می شوند و دلسوزی را می فهمند. طوری با آن ها رفتار می کنم که انگار همسن و سال هم هستیم همه مربیان اینجا با بچه ها صمیمی هستند همه را اینجا خاله صدا می کنند. رفتار خوب کادر با همدیگر و با بچه ها باعث شده بچه ها هم نسبت به هم دلسوز و مهربان باشند و ما اینجا یک خانواده هستیم پنج نفری که من مربی آن ها هستم یک خانواده کوچک هستند در دل خانواده بزرگ تر که مرکز حضرت زینب (س) است بچه ها با هم رابطه خواهری دارند، آن کسی که خواهر بزرگتر است در درس، انضباط و.. به خواهر کوچکتر کمک می کند. خانم خلیلی اینقدر خوب اینجا را اداره کردند که فعالیت های خیر ایشان در حال گسترس است.»

به خانم خلیلی گفتم مگر جای دیگری هم فعالیت خیریه دارید؟

پاسخ دادند «بله هر چقدر هم کار خیر کنیم باز هم کم است. مشکلات زیاد است! سه خواهر بودند که بهزیستی به ما تحویل داد، گرسنه بودند ظاهرا یک روزی بود که هیچ چیزی نخورده اند آن روز ما ناهار زرشک پلو داشتیم برایشان آوردیم گفتند: پس کی غذا می آورید؟ تا به حال زرشک پلو ندیده بودند! اصلا تا به حال برنج نخورده بودند! فقط نان را غذا می دانستند! خب انسان وقتی این صحنه را می بیند چطور می تواند بی توجه باشد؟! بعد از تجربه موفق موسسه حضرت زینب، بهزیستی سال ۸۹ از ما خواست موسسه حضرت زینب ۲ را نیز اداره کنیم که در سمت میدان هلال احمر بود. آنجا واقعا خرابه ای بود که ما تحویل گرفتیم چه ظاهری و چه باطنی! که به یاری خدا با همین سبک مدیریت که در زینب ۱ داشتیم زینب دو را نیز اداره کردیم و زمین تا آسمان وضعیت آنجا فرق کرده است. خود مسئولین بهزیستی متعجب شدند همچنین موسسه عسکرالمهدی رو هم از سال ۸۰ پروانه فعالیت گرفتیم و در حال حاضر ۸۵۰ خانوار تحت پوشش داریم و الان ۴ شعبه در کرج، قیامدشت، رباط کریم و شهریار هم راه انداختیم و برای بهبود وضعیت افراد نیازمند تلاش می کنیم در همین عسکر المهدی کسانی بودند که تحت پوشش بودند اما امروز جزو خیرین و بانی های موسسه هستند خداروشکر»

فعالیت های مستمر و موثر خانم خلیلی ذهنم را مشغول کرد تا از خانواده ایشان بپرسم که آیا خودشان بچه ای هم دارند؟ گفتند «بله پنج فرزند دارم چهار پسر و یک دختر.» با تعجب پرسیدم چطور وقت می کنید؟ پاسخ دادند «از ابتدای انقلاب فعال بودم در انجمن اسلامی مدرسه، سپاه، بسیج و به طور کلی در خط امام و انقلاب بودیم و فعالیت می کردیم. همین طور در مدرسه عالی شهید مطهری درس خواندم و مدرس هم بوده ام، ائمه به ما می آموزند که در جامعه اسلامی نباید بی تفاوت بود به همین خاطر هر جا که می توانستم خدمت کنم حضور پیدا کردم فقط چند سالی چون معتقد بودم بچه را باید مادر تربیت کند فعالیت ها متوقف شد تا زمانی که آخرین فرزندم ۳ ساله بود که مجدد کار را شروع کردم و تا روزی که بتوانم ادامه می دهم اگر ایمان باشد برنامه و پشتکار باشد مشکل وقت پیدا نمی شود»

به خانم خلیلی گفتم شاید خیلی از خوانندگان گزارش خودشان خیر باشند و یا قصد داشته باشند دست به کار خیری بزنند رمز موفقیت خود را بیان کنید و توصیه ای هم اگر برای خیرین جوان دارید بفرمایید «به نظرم رمز موفقیت امید به خدا، پشتکار، الگو گرفتن و توسل به ائمه اطهار است توسل به ائمه راه گشاست در آن حد نیستم که توصیه ای بکنم اما توکل به خداوند توسل به ائمه را فراموش نکنند تلاش و کوشش کنند و زود خسته نشوند از تجربیات دیگران استفاده کنند با خیرین دیگر ارتباط داشته باشند و قبل از شروع فعالیت شناخت و اطلاعات کافی داشته باشند»