آثار اجتماعی وقف اسلامی در ایران (قسمت چهارم)

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

مؤلف: حجت الاسلام والمسلمین سید احمد سجادی

چکيده

کشور ايران در دوره‌هاي مختلف و امروزه داراي مردمي با گرايش‌هاي مذهبي و ديني متفاوت است ولي از آنجايي که اکثر مردم را مسلمانان و خصوصاً شيعيان تشکيل مي‌دهند به آثار اجتماعي وقف اسلامي در ايران اشاره مي‌کنيم و باز با توجه به گستردگي آثار اجتماعي وقف اسلامي در ايران، در اين تحقيق به بيست و يک بُعد از اين آثار پرداخته و به اسناد موجود در سازمان‌ اوقاف و امور خيريه و ليست نيات واقفين که در سال 1391 به اهتمام دفتر اسناد اوقافي سازمان اوقاف و امور خيريه از تمامي اسناد وقفي موجود در کشور استخراج شده اشاره مي‌نماييم. در قسمت‌هاي قبلي اين مقاله، به هفده بُعد از آثار اجتماعي وقف که عبارت بودند از: امنيت اجتماعي، عدالت اجتماعي، حل معضلات و مشکلات فردي و اجتماعي، آبادي شهرها، نوع‌دوستي، کمک به نيازمندان، رفع نيازهاي مردم، برگزاري مراسم ديني، ايجاد اماکن مذهبي، اهتمام به کتابخانه‌ها، کارآفريني، توسعه‌ي پايدار، تأمين بهداشت و درمان، گسترش رفاه، کاهش فقر مادي، رونق گردشگري و ايجاد رقابت سالم و مفيد اشاره نموديم و در قسمت پاياني به چهار بُعد ديگر از اين آثار که عبارتند از: ارائه آموزش، پرداخت مبالغ کمک آموزشي و شهريه، ايجاد ارتباط سالم در جامعه و ايجاد فرهنگ صحيح مي‌پردازيم. کليد واژه‌ها: وقف، ايران، وقف اسلامي، آثار اجتماعي وقف. ارائه آموزش بُعد هيجدهم اجتماعي وقف، کارکرد آموزشي وقف است. [۱] يکي ديگر از مهم ترين کارکردهاي وقـف در جامعه اسـلامي از گذشته هاي دور تا کنون کارکرد آموزشي و فرهنگي است. ابعاد آموزشي و فرهنگي وقـف در جوامع اسـلامي بسيار گسترده است. وقـف به عنوان يک منبع مستمر مالي مراکز علمي، پشتوانه مردمي داشته است و چه بسيار مدارس و مراکز علمي در جهان اسـلام از طريق وقـف ايجاد و گسترش يافته اند و بسياري از عالمان بزرگ با استفاده از درآمدهاي اوقاف توانسته اند به مدارج علمي عالي برسند. از طريق تقويت مالي مدارس اسـلامي توسط وقـف، اين مدارس توانستند در فرهنگ نظام تعليم و تربيت جهاني تأثير بگذارند. امروزه نيز استفاده از درآمدهاي وقـف براي ساخت دانشگاه ها، خوابگاه هاي دانشجويي، تأسيس کتابخانه هاي عمومي، برگزاري کنگره‌هاي جهاني، مسابقات قرآن کريم در سطح بين‌المللي از کارکردهاي فرهنگي و آموزشي وقـف مي باشد. همچنان که از ديرباز ايرانيان توانسته اند از طريق مدارس ديني و حوزه‌هاي علميه موقوفه بهترين شـاهکارهاي خود را به جهانيان معرفي کرده و در تمام جهان اثرآفريني کنند و علم و دانش آن ها را از طريق اوقاف گسترش و رواج دهند. اين نکته حائز اهميت است که در قديم، فقط مدارس علميه و مراکز علمي جايگاه علم و دانش نبوده بلکه در مساجد نيز کرسي‌هاي درس برقرار بوده است، لذا بسياري از مدارس علميه يا در کنار مسجد بودند و يا در درون خود جايي را براي مسجد اختصاص مي‌دادند همچنان که مساجد جامع در حکم نخستين دانشگاه‌هاي عمومي براي آموزش در امر دين و دنياي مسلمانان بودند که اين امر در تأسيس مسجدالنبي در مدينه منوره به عنوان خانه خدا مدّ نظر پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و همه نو مسلمانان قرار گرفت. از اين رو در ابتداي ترويج اسلام خصوصاً در ايران نهادهاي عبادي همان کارکرد آموزشي را داشت که با پشتوانه مشروع‏ترين و مقبول‏ترين اموال موقوفه تأسيس گرديد. با فزوني آمد و شد مسلمانان به مساجد، کم کم و به مرور زمان، ديگر نهادهاي آموزشي چون دارالقرآن، دارالعلم، مکتب‌ خانه، مدرسه، دارالحديث و کتابخانه، مدرسه و حوزه به عنوان رسمي‏ترين نهادهاي آموزشي علمي در سرزمين‏هاي اسلامي در جوار مساجد بنيان گرديد، بانيان و واقفان اين مراکز بيشتر توانگران نيکوکار بودند که به ترغيب عالمان ديني، خدمت به علم و عالمان را وظيفه و رسالت انساني خود مي‏دانستند. عالمان و دانشمندان نيز به فراخور توان مالي خود اموال يا خانه شخصي را وقف بر تعلم و تعليم شاگردان خود مي‏کردند. در تاريخ آموزش اسلامي از اين گونه نهادهاي آموزشي نمونه‏هاي بسيار وجود داشته است. همه تاريخ‌نگاران اذعان دارند، ايران خاستگاه نخستين نهادهاي آموزش اسلامي با عنوان «مدرسه» بوده است. اين مراکز از اواخر سده سوم در خراسان آغاز و سپس توسعه‌اي روز افزون يافت و دامنه‏اش به تدريج تمام کشور ايران را فرا گرفت و از آن پس مدارس بسيار و برخوردار از پشتوانه مالي موقوفات شخصي، گروهي يا حکومتي در ايران تأسيس گرديد؛ و اين امر تا بدان‌جا پيش رفت که از ماوراءالنهر در خاور تا اندلس در باختر دنياي اسلام مدارس علمي ساخته شد که ابن‏خلدون مورخ و جامعه ‏شناس شهير مغربي، پيشرفت دامنه دانش و آموزش در مشرق زمين را مرهون خوي ميهمان‌نوازي و بخشندگي و نيکوکاري ايرانيان در حق دست‏اندرکاران و پويندگان راه دانش برشمرده است. [۲] در عصر حکمراني سامانيان «ابوالحسن محمد بن شعيب بيهقي»(م 324 هـ.ق) مدرس و مفتي شافعيان خراسان که از نزديکان «ابوالفضل بلعمي»(م 329 هـ.ق) وزير دانشمند ايراني بود، در کوي سيار نيشابور مدرسه‏اي تأسيس کرد و مبالغي هنگفت از اموال خود را براي اداره اين مدرسه و کمک به دانشجويان شاغل به تحصيل در آن وقف کرد. [۳] اين مدرسه خصوصي بيش از صد سال پيش از مدارس نظاميه تأسيس گرديده که بسياري از نويسندگان قديم از آن‌ها به عنوان کهن‏ترين مدارس در جهان اسلام ياد کرده‏اند. [۴] حدود يک سده پس از تأسيس اين مدرسه که به بيهقيه معروف گرديد، بيهقي ديگري به نام «ابوالحسن علي بن حسين» از دوستان و نزديکان «ابوالعباس اسفرايني» وزير دستگاه غزنويان، اين مدرسه را از نو بازسازي و اموالي را بر آن وقف کرد. [۵] سرپرستي موقوفات اين مدرسه بر عهده «ابوصالح مؤذن احمد بن عبدالملک نيشابوري»(م470 هـ.ق) و پس از او پسرش «ابوالفضائل» بود که هر دو در اين مدرسه اقامت داشتند و درآمد حاصله از موقوفات آن را در تعميرات و تأمين معاش و نوشت‌افزار استادان و دانشجويان مدرسه صرف مي‏کردند. [۶] گفتني است که يکي از استادان بنا‌م و جامع الاطراف اين مدرسه «ابومنصور عبدالقاهر بغدادي»(م 429 هـ.ق) دانش آموخته همين بيهقيه بود که نه تنها بسياري از رشته‏هاي علمي را به صورت رايگان به دانشجويان آموزش مي‏داد، از ثروت سرشار خود نيز به صورت وقف براي حمايت مالي از استادان و طلاب بيهقيه هزينه‌هاي فراوان کرد [۷] و توانست شاگردان بزرگي را در اين مدرسه تربيت نمايد؛ از جمله «ضياءالدين ابوالمعالي»(م 478 هـ.ق) از عالمان شافعي خراسان و رييس مدرسه نظاميه نيشابور و استاد «محمد غزالي» از دانش آموختگان اين بيهقيه بوده است. [۸] «ابن‏حبان بستي»(م 354 هـ.ق) از ديگر بانيان مدارس و کتابخانه ‏هاي موقوفه در جهان اسلام است. او در بيش از چهل مرکز علمي دنياي اسلام از محضر محدثان، فقيهان و عالمان بنام دانش آموخت و پس از آن در بازگشت و اقامت در نيشابور، عبادتگاهي براي آموزش دانشجويان خود وقف کرد و پس از چند سال خدمات آموزشي در اين عبادتگاه در زادگاه خود بست رحل اقامت افکند و خانه بزرگ خود را مدرسه‏اي موقوفه کرد تا دانشجويان بومي و غيربومي در آن اقامت کنند و با برخورداري از مدد معاش و ابزار آموزشِ رايگان به تحصيل بپردازند. او همه مصنفات خود در چندين رشته علمي را که بالغ بر پنجاه عنوان و حدود چهارصد کتاب و رساله بود و دستيابي به آن‌ها براي اهل مطالعه و تحقيق غير ممکن مي‏نمود، بر کتابخانه اين مدرسه وقف کرده، به وصي خود نوشت استفاده و استنساخ از اين کتاب‌ها براي همگان رايگان است به شرط آن که کتابي را از کتابخانه بيرون نبرند. [۹]

پس از ابن حبان، سيد رضي(م 406 هـ.ق) و برادرش سيد مرتضي علم الهدي(م 436 هـ.ق) که هر دو از اديبان و فقيهان دانشمند عصر آل‏بويه بودند کتابخانه‏ هاي معتبر خود را به صورت مدرسه‌اي با شکوه درآورده و با عنوان دارالعلم وقف امور علمي و ديني کرده و در اختيار طالبان دانش نهادند. سيد رضي چندان پشتوانه مالي بر دارالعلم خود تدارک ديده بود که هر يک از دانشجويان بي‏نياز از کمک‏هاي حکومتي با در اختيار داشتن کليدي شبانه‏روزي مي‏توانست نيازهاي خود را از انبار دارالعلم تأمين کند. [۱۰] تأسيس مدارس و نظاميه در نيمه ‏هاي سده پنجم هجري قمري تحولي بزرگ و بي‏سابقه در تاريخ آموزش ايران و بلکه جهان اسلام ايجاد کرد. خواجه نظام‏الملک طوسي(م 485 هـ.ق) وزير توانا و با اقتدار آلب ارسلان(455 - 465 ه‏ق) و پسر و جانشين او ملکشاه سلجوقي(465 -485 هـ.ق) با اهتمامي وافر و با بذل مال و جان در مقابل داعيان اسماعيليه به‌پا خاست و مدارسي را که به نظاميه شهرت يافت، براي مقابله با تبليغات جامع الازهر فاطميان مصر تأسيس کرد و با تشکيلات و امکانات مالي و مقررات آموزشي و اداري دقيق در شهرهاي خراسان و جبال و عراق و جزيره و آسياي صغير گسترش داد که بسيار گسترده‏تر از جامع الازهر بود. پرآوازه‏ترين اين مدارس که در حکم دانشگاه‌هاي کهن سده‏هاي ميانه اسلامي است، نظاميه بغداد بود که خواجه مبالغي هنگفت از دارايي شخصي و درآمد وزير از خزانه دولت را براي آن هزينه يا وقف کرد و موقوفاتي براي آن تعيين کرد. هدف خواجه از تعيين اين موقوفه‏ها براي آن بود که پشتوانه مالي مدرسه در روزگارانِ پس از او مورد اختلاس يا تجاوز و مصادره غاصبان قرار نگيرد؛ از اين رو به ابوسعيد صوفي نماينده خود در کار ساختمان نظاميه بغداد دستور داد که در اطراف مدرسه بازارهايي وقف بر آن بسازد، علاوه بر آن حمام‏ها، دکان‏ها، کاروانسراها و... خريد و همه را وقف نظاميه کرد تا مخارج آن را از محل درآمد اين موقوفات تأمين نمايد. به دستور خواجه صورت مفصل موقوفات و اموال مدرسه در دفاتري مخصوص به اين کار ثبت و ضبط گرديد و براي آن ضوابط و شرايط و مقررات مؤکد نوشت و مسئولان و متوليان پس از خود را به اجراي مفاد آن ملزم ساخت. خواجه نظام‏الملک سهم قابل ملاحظه‏اي از درآمد موقوفات مدرسه را به خريد و استنساخ کتاب براي کتابخانه نظاميه اختصاص داده بود و چندان نپاييد که در اين کتابخانه موقوفه گنجينه‏اي غني از کتاب‏هاي نفيس فراهم گرديد و امير عميد ابونصر متصدي اوقاف نظاميه در جمادي الاخر سال 462 صورتي از کتاب‌هاي موقوفه مدرسه و کتاب‌هايي را که پس از آن به کتابخانه اهدا شده بود در حضور اعيان و اشراف بغداد قرائت کرد. با گسترش دامنه تأسيس مدارس و نهضتي که از پرتو مدارس نظاميه در جهان اسلام ايجاد شد ديگر پيروان مذاهب نيز به تأسيس مدارس موقوفه تشويق و ترغيب شدند؛ و اين همه باعث ترويج علم و دانش در مرزهاي اسلامي و ايران گشت و در بسياري از شهرها مدارس وقفي ايجاد شد. آقاي عبدالحسين زرين کوب، استاد دانشگاه تهران در کتاب معروف خود، «فرار از مدرسه»، که سرگذشت ابوحامد امام محمد غزالي دانشمند بزرگ اسلامي و از پرورش يافتگان مدارس وقفي و همچنين مدرس نظاميه بغداد است، درباره تعداد مدارس وقفي در آن دوره مي‌نويسد: مدارس توس از شهرت مدارس جرجان و نيشابور برخوردار نبود ولي با اين همه اوقاف نيکوکاران و خيرات توانگران شهر، طالبان علم و فقيهان آنجا را باز به آن اندازه معاش مي‌داد که با فراغ خاطر به کسب دانش بپردازد. [۱۱] ولي متأسفانه در حمله مغول و خصوصاً لشکرکشي هولاکو به بغداد بسياري از موقوفات مدارس بزرگ مانند نظاميه و مستنصريه مدارس علميه و کتابخانه‌هاي وقفي آسيب فراوان ديد. ياقوت حموي از کتابخانه‏ هاي موقوفه مرو در آستانه حمله مغول به اين شهر گزارش مي‌دهد که بسيار تکان دهنده است. ياقوت گفته است: من در مرو شاه جان روزگار مي‏گذرانيدم. در آنجا کتاب‌ها در علوم و آداب و نوشته ‏ها از صاحبان درک و فهم چندان يافت مي‏شد که مرا از ياد کسان و زادگاه و دوست و همسالان بازمي‏داشت. در آنجا بر گمشده خود دست يافته و به آرزوي ديرين رسيده و به سان آزمندي به اين گنجينه ‏ها روي آورده بودم... اما چندان نپاييد که مصيبت ويراني گريبان خراسان را گرفت و من در سال 616 هـ.ق مروي را وداع گفتم که در نيکوترين احوال روزگار مي‏گذرانيد، و اگر يورش مرگبار تاتار بر آن روي نمي‏نمود بر آن بودم که تا زنده‏ام از آن دل برنکنم که مردمي نرم‌خوي و نيک‌رفتار و انبوهي از کتاب‌هاي ارزشمند داشت. در حالي اين شهر را وداع گفتم که ده کتابخانه موقوفه داشت و من مانندش را در انبوهي و نفاست در دنيا نديده بودم. [۱۲] ياقوت آن گاه از اين کتابخانه‏ها نام برده و يادآور شده که دسترسي به کتاب‌هاي اين کتابخانه‏ هاي موقوفه بسيار آسان بود. وي مي‌گويد: من همواره دويست مجلد يا بيشتر از اين کتاب‌ها را که دويست دينار ارزش داشت بدون گروي در خانه‏ام نگاه مي‏داشتم و در آن‌ها مي‏کاويدم و از دانش‏هايش بهره مي‏بردم. انس با اين کتاب‏ها هر شهر و ديار ديگر را از ياد من برده و فکر زن و فرزند را از خاطرم زدوده بود. بيشترين بهره‏هاي اين کتاب(معجم البلدان) و ديگر کتاب‌ها که تأليف کرده‏ام حاصل خوشه‏هايي است که از خرمن دانش اين گنجينه‏ها چيده‏ام. [۱۳] اين شيوه استفاده ياقوت از کتابخانه‏ هاي موقوفه مرو در حدود هشت سده پيش که درست با مقررات و نحوه کتابداري پيشرفته‏ترين کتابخانه‏هاي دانشگاهي در جهان امروز هماهنگي داشته، سندي است افتخارآميز از موقوفاتي که منافع معنوي آن متوجه محققان و دانش‌ پژوهان شده است. تأثير معنوي اين نهادهاي وقفي و عام‏المنفعه در همان روزگاران چندان عميق بوده است که همين ياقوت محروم از مزاياي مادي که عمري را به آوارگي در سر کار علم و کسب معنويت سپري ساخت، پس از فرار از دم تيغ مغولان و آن گاه که به حوزه عراق بازگشت، حاصل عمر و حيات معنوي خود را که مشتي کتاب از مصنفات خود و يا آثار علمي ديگران بود همه را بر کتابخانه مسجد زيدي بغداد وقف کرد و در اختيار ابن‏اثير مؤلف تاريخ معروف به کامل‌‌التواريخ قرارداد تا او اين کتاب‌هاي موقوفه را به آن کتابخانه حمل کند. [۱۴] اوج شکوه نيکوکاري واقفان اموال موقوفه و بهره‏گيري از آن در بنيان و نگاهداشت نهادهاي دانش و آموزش، درخشش دورانديشي مرد بزرگ و نامدار ايراني خواجه نصيرالدين طوسي(م 672 هـ.ق) و خواجه رشيدالدين فضل‌الله همداني(م 718 هـ.ق) است که تاتار بيگانه از فرهنگ و تمدن را وامدار دانش و درايت خويش ساخته، در صدر وزيران عصر مغول و ايلخانان خوش درخشيدند و در آن سياه روزگار تاريخ سياسي اجتماعي ايران براي احياي ميراث معنوي اين مرز و بوم مردانه به پا خاستند و به مدد موقوفات سر رشته گسسته دانش و معرفت را با سر انگشت تدبير از نو به هم پيوستند. خواجه نصيرالدين طوسي مسئوليت و نظارت بر کل موقوفات قلمرو وسيع هولاکو را بر عهده گرفت و نسبت به ترميم ويراني‏ها و تأمين زندگي دست‌اندرکاران دانش کوشش فراوان کرد [۱۵] و با وقف کتاب‌هايي که در اثر حمله مغول‌ها و يورش تاتار پراکنده شده بود را در مراغه گردآورد و کتابخانه موقوفه چهارصد هزار مجلدي براي دانشمندان آن دوران تدارک ديد و سپس دانشگاه و رصدخانه بزرگ پايتخت ايلخانان را بنيان نهاد. [۱۶] در سده هفتم، موقوفات «غازاني خان» به نام «شنب غازان» [۱۷] و همچنين موقوفات «خواجه رشيدالدين فضل‌الله همداني» به نام «ربع رشيدي» به گونه‏اي گسترده در نمودار فرهنگي و نيکوکاري در تبريز پديد آمدند که به انگيزه‏هاي چندي در آن سده‏ها، در شمار برجسته‏ ترين و فراگيرترين موقوفات در زمينه موقوفات علمي و دانشگاهي جاي دارند، به ويژه که اين موقوفات نام شاهان مغولي سده هفتم را زنده نگه داشته است. در شنب غازان، به جز گنبد آرامگاه که در سال 702 هـ.ق پايان يافته و داراي ويژگي‌هاي باور نکردني است بناهاي مذهبي چندي نيز ساخته شده بود که درخور توجه بوده است که از آن شمار است: مسجد جامع، مدرسه شافعيه، مدرسه حنيفيه، خانقاه دارالسياده، جهت اقامت سادات، رصد خانه، دارالشفاء، بيت‌الکتب(کتابخانه) بيت‌القانون و...» اين موقوفات داراي وقفنامه‏اي بوده است که متأسفانه، همچون خود شنب از ميان رفته است، ولي وقفنا‌مه ربع رشيدي، به جاي مانده است اگر چه از ربع آباد و پر از جنب و جوش و شکوه آن، اينک به جز «ربع و اطلال و دمن» چيزي بر جاي نيست. اميرالشعرا معزي گوينده تواناي سده‌ي پنجم در سروده‌ي «ديار يار» در باره مصائب وارد شده با تخريب ربع رشيدي مي‏گويد:

اي ساربان منزل مکن جز در ديار يار من تا يک زمان زاري کنم بر ربع و اطلال و دمن‏

ربع از دلم پر خون کنم خاک دمن گلگون کنم اطلال را جيحون کنم از آب چشم خويشتن... [۱۸] از درآمد هنگفت و چشمگير موقوفات ربع رشيدي نيمي به فرزندان خواجه رشيدالدين مي‏رسيد و نيمي ديگر براي هزينه‏هاي جاري ربع رشيدي اختصاص مي‏يافت. ولي جالب توجه اين است که هزينه‏ هايي لايروبي قنوات، کود، سهم زارعان املاک و تعمير اماکن و غيره بر سهم اولاد، از برتري و اولويت برخوردار بوده‏اند. در عهد صفويه با توجه به ايجاد مراکز و مدارس متعدد آموزشي، موقوفات بسياري به عنوان پشتوانه مادي اين مدارس که عمدتاً حوزه‌هاي علميه را تشکيل مي‌دادند منظور گرديده است. به شهادت کتاب‏هاي معتبري چون عالم آراي عبـاسي، قصص خاقاني و خلد برين، اين موقوفات در دوران صفويه ارزش مادي بسياري داشته و عوايد آن مبالغ شگفت‏آوري را شامل مي‏شده است. وقفنامه موقوفات سلطنتي را شيخ بهاءالدين عاملي در زمان شاه‏ عباس اول نوشته است و رسيدگي به کار اوقاف را اشخاصي مانند علامه مير محمد باقر داماد(م 1040 هـ.ق)، علامه ملا محسن فيض کاشاني(م 1091 هـ.ق)، علامه ملا عبدالله‏ شوشتري(م 1173 هـ.ق)، شيخ لطف‏اللّه‏ ميسي عاملي و ميرزا رضي، وزير شاه ‏عباس، عهده‏دار بوده‏اند. اهميت وقف در عصر صفويه به ويژه در زمان شاه ‏عباس اول به نحوي بوده است که وي گفته است جميع اشياء سرکار من و آنچه اطلاق مالکيت بر آن توان کرد، حتي اين دو انگشتري که در دست دارم، وقف است، ليکن مشروط بر آن است که به هر مصرفي که رأي صواب نماي اشرف که متولي آن‌هاست، اقتضا نمايد. [۱۹] اگر چه شاه عباس به گفته خود، همه اموال و دارايي ‏هاي خود را وقف نموده و بدين ترتيب بناهاي بسياري در اصفهان و ساير شهرهاي ايران به وجود آمده است که برخي از اين ابنيه و آثار هنوز بر جاي مانده و بسياري از آن‌ها نيز با گذشت زمان و بر اثر مصائب و سوانح از بين رفته است، ليکن در سرتاسر حيات اين سلسله، مساجد، مدارس و بسياري از اماکن عام‏المنفعه پشتوانه‏ هاي بسياري داشته است که در بيان نکات مربوط به مدارس و نهادهاي آموزشي آن دوره به پاره‏اي از اين وقفيات اشاره خواهيم کرد. از جمله اين نهادهاي آموزشي مي‏توان از مدارسي مانند سلطانيه(امام صادق عليه السلام)، کاسه ‏گران، نيم‏آورد و غيره نام برد که ميزان قابل توجهي از املاک و مستغلّات وقفي، باعث رونق آن‌ها و فراهم آمدن امکانات، چه براي محصل يا طلبه و يا مدرّس و استاد شده است. در وقفنامه ‏هاي اين دوره مکرر به مواردي برخورد مي‏کنيم که وقف‌کنندگان منتهاي دقت خويش را به کار بسته‏اند تا از حيف و ميل شدن عوايد موقوفات و به مصرف صحيح نرسيدن آن جلوگيري کنند و به خصوص در اواخر وقفنامه با ذکر برخي آيات و روايات کوشيده‏اند موجبات تنبّه متوليان را فراهم سازند، و در بعضي از آن‌ها مکرر توصيه کرده‏اند که بعد از واقف، توليت با اصلحِ اولاد اوست، مانند آنچه در کتيبه مدرسه ملا عبدالله‏ اصفهان موجود است. در اين وقفنامه‏ها رعايت حال طلاب و کمک‏هاي مادي و معنوي به آن‌ها به شرط دارا بودن تقوا و داشتن فعاليت‏هاي علمي توصيه شده، و اين موضوع حتي در کتيبه مدرسه شفيعيه دردشت اصفهان آمده است، و نيز در پايان هر وقفنامه، فرد متجاوز را به لعنت خداوند و نفرين رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه اطهار عليهم السلام تهديد کرده‏اند و مخصوصاً تأکيد کرده و تذکر داده‏اند که موقوفات بايد به همان مصارفي برسد که وقف کننده نيت آن را داشته و معين کرده است. هر مدرسه‏اي که بنا مي‏شد، مواردي از املاک و مستغلّات را وقف آن مي‏نمودند و خود بانيان مدارس، معمولاً حافظان و متصديان عايدات موقوفات آن هم به شمار مي‏رفتند. در برخي از وقفنامه‌ها، متولي وقف داراي اختياراتي از جمله تعيين مدير، اساتيد و همچنين يکي از متصديان عمده پذيرش و قبول طالبان علم در مدرسه است. در اين دوران تعدد مدارس علميه در اصفهان زياد شد و اشتياق به دانش آموزي ديني کثرت يافت و همه طالبين علوم ديني و مدرسان فقه جعفري را از تمام شهرهاي اسلامي به سوي اصفهان کشاند و اين شهر را به عنوان مرکز جهاني تشيع مطرح کرد که عالمان فراواني در اين شهر سکني گزيدند و امروزه با آن که نام بسياري از آن‌ها را مي‌دانيم، از اکثر آن عالمان وارسته هيچ اطلاعي در دست نيست. کثرت مدارس علميه در شهر اصفهان باعث شد واقفان آن‌ها شرايطي خاص براي تحصيل و استقرار در آن مدارس تعيين نمايند تا سطح علمي مدارس به نقطه قابل قبول ارتقا يابد. اين شرايط که تماماً در راستاي ارج نهادن به مقام علم و عالم است به چند دسته مهم تقسيم مي‌شود:

>شرايط مدرس و معلم >شرايط طلاب و دانش‌پژوهان >تنظيم درآمد و مخارج مدارس

شرايط مدرس و معلم

اگر چه در همه وقفنامه‌ها به صراحت به اين موضوع مهم نپرداخته‏اند و غالباً نظر و رأي متولي را براي گزينش مدرس کافي دانسته‏اند، اما برخي از واقفان که به کيفيت کار مدرسه خود اهميت زيادي مي‏دادند، شرايط خاصي را براي پذيرش مدرس در مدرسه عنوان مي‏کردند که اهم آن، تقيد به تشيع اثني عشري، حضور به موقع در مدرسه و گاه اقامت در مدرسه و تسلط بر علوم ديني، رسيدگي و نظارت بر امور مدرسه و طلبه‌ها و عدم فرادهي برخي از علوم خصوصاً فلسفه بوده است. براي مثال عباس قلي‏خان گفته است که مدرس مدرسه‏اش بايد مرد فاضلي باشد که تسلط وافي در علوم عربيت و کلام و نصيب وافري از فقه اماميه و اخبار و احاديث اهل بيت رسالت عليهم السلام و اطلاع کاملي بر تفاسير آيات با قرائات قرآنيه داشته باشد. [۲۰] و يا در وقفنامه مدرسه نيم‌آور چنين آورده شده است: «و در هفته، پنج يوم در صفه مدرسه به افاده علوم دينيه و معارف يقينيه اشتغال نمايد. [۲۱] » البته در کنار همه اين شرايط بودجه‌هايي را از موقوفات براي امرار معاش اساتيد در نظر گرفته مي‌شد و همچنين مسأله حق‌التدريس مدرسان از مواردي بود که غالباً از سوي واقفان مورد توجه قرار مي‏گرفت. در سال 1094 هـ.ق امام وردي بيگ، حق‌التدريس مدرس را روزانه دويست و پنجاه دينار تبريزي مشخص کرده است. حکيم‌الملک سالانه پانزده تومان تبريزي را به اين کار اختصاص داده است. شاه سلطان حسين در سال 1123 هـ.ق مبلغ پنجاه تومان تبريزي براي مدرسي که متوليِ تعيين کرد؛ البته وي شرايط مدرس و چگونگي تدريس و آن چه را او بايد تدريس کند مشخص کرده است. آقا کمال، خازن شاه سلطان حسين که مدرسه خود را به نام شاه «مدرسه سلطان حسينيه» خوانده است در وقفنامه‌اي که در سال 1125 هـ.ق تنظيم کرده، مقرري رييس مدرسه را روزانه دويست دينار تبريزي قرار داده است. و يا شيخ علي خان زنگنه در وقفنامه خود در جايي که صحبت از مواجب ناظر مي‏کند به صراحت بيان مي‏دارد که: «هر ساله مبلغ پنج تومان تبريزي... به عالمي غير متظاهر به فسق از سکنه بلده همدان» بابت نظارت بر امور مسجد و مدرسه پرداخت شود. [۲۲]

شرايط طلاب و دانش‌پژوهان

از ميان مواردي که در رونوشت وقفنامه مدرسه سلطانيه اصفهان(مدرسه امام صادق عليه السلام) به چشم مي‏خورد، در باب وظايف طلاب مدرسه است، از جمله اين که طلاب مدرسه بايد به علوم شرعي مانند احاديث اهل‏بيت عليهم السلام، تفسير، فقه و اصول و همچنين فراگيري مقدمات آن مانند صرف و نحو اشتغال داشته باشند و نيز هر يک از طلاب بايد به قدر متعارف و معهود به اين درس‏ها مشغول باشند و حداقل يک درس طلاب بايد يکي از کتاب‏هاي مشهور احاديث اهل‏بيت عليهم السلام باشد. همچنين با توجه به مخالفت با برخي از علوم عقلي در سال‌هاي انحطاط عصر صفوي در حوزه‏هاي علميه و مدارس آن زمان، در وقفنا‏مه اين نهاد آموزشي هم اين نکته تصريح شده است؛ در قسمتي از اين وقفنا‏مه آمده است که طلاب بايد از مباحثه درباره کتاب‏هاي حکمت و آثار مربوط به تصوف در مدرسه احتراز نمايند. از ديگر شرايط که در وقفنا‏مه‌هاي مدارس براي طلاب آورده شده اقامت دائم در مدرسه و پيشرفت در علم است، واقف مدرسه اماميه شيراز قيد کرده است که: «و چون يکي از سکنه آنجا به قصد عود اختيار سفر نمايد تا چهل يوم که عود نمايد به حجره، احق و اولي است». همچنين در باب درس خواندن و اهتمام به فراگيري علوم سخت‌گيري خاصي شده و در وقفنامه آمده است «هر يک از طلبه که به قدر هفت سال در مدرسه بوده اثر ترقي در ايشان ظاهر نگردد، متولي و ناظر مختارند که او را اخراج و ديگري را ساکن سازند». [۲۳] واقف مدرسه مريم بيگم اصفهان با سخت‌گيري بيشتري قيد کرده است که: «اگر يک سال بر احدي بگذرد که ترقي در حال او به حسب علم و عمل نشده باشد يا مظنون مدرس شود که قابل ترقي نيست از مدرسه اخراج شود». [۲۴] برخي از واقفان شرط اشتغال به تحصيل طلاب را عدم اشتغال ديگر در حين تحصيل دانسته‌اند، در وقفنامه مدرسه کاسه‌گران اصفهان آمده است: «متولي در حيني که حجرات مزبوره را به طلبه مي‏دهد اولاً تحقيق احوال ايشان نمايد که به غير از تحصيل علوم دينيه به کسب ديگر مشغول نباشند و اگر احدي از ايشان متأهل باشد شرط نمايد که در هفته چهار شب در حجره مدرسه که مختص اوست بيتوته نمايد و چراغ جهت مطالعه علوم دينيه روشن سازد» واقف در ازاي شرطي که قرار داده فکر معاش طلاب را نيز کرده است. در جايي ديگر در وقفنا‏مه گفته: «هر يوم مبلغ پنجاه دينار به طلبه سکنه [۲۵] هر حجره از حجرات مدرسه مزبور دهند و اگر حاصل موقوفات زياده از حجره‏اي پنجاه دينار باشد، دو شخص را در يک حجره جاي داده، هر حجره هر يوم مبلغ يکصد دينار تبريزي رسانند». [۲۶] همان گونه که ذکر شد گاه در اواخر دوره صفوي در برخي مدارس عدم گرايش به حکمت و عرفان جزو شروط اعلام شده بود. در واقع مطالعه اين گونه کتاب‏ها را در زمره مفاسد اخلاقي محسوب مي‏کردند. نمونه بارز آن، وقفنا‏مه مدرسه مريم بيگم است که در سال 1016 هـ.ق بر لوح سنگي حک و در محل مدرسه نصب شده بود. در اين وقفنا‏مه به صراحت قيد شده که: «بايد که کتاب‏هاي علوم وهميه يعني علوم شکوک و شبهات که به علوم عقليه و حکمت مشهور و معروف است مثل شفا و اشارات و حکمت‌العين و شرح هدايت و امثال ذلک به شبهه دخول در مقدمات علوم ديني نخوانند» [۲۷] همچنين شيخ علي خان زنگنه در وقفنا‏مه خود شرط کرده که: «هر گاه مدرس و طلبه به افاده و استفاده علوم حکميه که مخالف شريعت باشد بدون نقض و ابطال و غير آن اشتغال نمايند شهريه ايشان را قطع نموده اخراج نمايند». [۲۸] در مقابل اين شروط واقفان تسهيلاتي را براي طلبه‏ها در نظر گرفته بودند. آنان مقداري از درآمد موقوفه را براي مدد معاش اختصاص داده بودند. همچنين بودند افراد ديگري که اگر چه جزو واقفان مدارس نبودند اما براي طلاب مبالغي را وقف کرده بودند، که اين مبالغ مي‏توانست هزينه زندگي ساده آنان را تأمين کند تا آنان با فراغ بال به امر تحصيل بپردازند. حقوق طلاب نيز يا سرانه پرداخت مي‏شد و يا به هر حجره مبلغي معين تعلق مي‏گرفت. در وقفنا‏مه مدرسه سلطانيه قيد شده است که: «حجره‏اي يک صد دينار تسليم ساکنين آن‌ها نمايند خواه در آن حجره يک نفر و خواه دو نفر ساکن باشند». البته برخي از واقفان بيشتر شدن تعداد طلاب را در يک حجره مشروط به رضايت طلبه ساکن در آن کرده‏اند. گاهي نيز ميزان مقرري به طور يکسان تقسيم نمي‏شد بلکه بر اساس پيشرفت علمي آنان بود. واقف مدرسه اماميه شيراز نحوه تقسيم مقرري را اين گونه معين کرده است: «در وجه نه نفر از طلبه که اعلام رتبه از باقي من جهة العلم باشند هر يک مبلغ هشتاد دينار تبريزي و نه نفر از اواسط را هر يک مبلغ هفتاد دينار تبريزي و هشت نفر از ادني مرتبه من الباقي را هر يک مبلغ شصت دينار تبريزي معين برساند». [۲۹] غيبت از مدرسه مي‏توانست دلايل گوناگوني داشته باشد. همان طور که پيش‌تر گفته شد طلاب متأهل حق داشتند در هفته چند شب مدرسه را ترک کنند. خروج از مدرسه براي عيادت خانواده نيز اگر چه به صراحت قيد نشده اما طبيعي است که ممنوع نبوده است. اما بيشترين مدت غيبت از مدرسه خروج به قصد زيارت اماکن مقدسه بود. معدودي از واقفان علاوه بر پرداخت پول براي معاش سالانه، يک دست لباس نيز براي طلبه‏ها در نظر گرفته بودند. عباس قلي خان مقرر کرده است که «در تحويل عقرب هر سال به جهت هر يک از سکنه مدرسه، يک دست ملبوس ضروري نسق نموده بلا تعلل به ايشان» داده شود. [۳۰]

تنظيم درآمد و مخارج مدارس

شيوه‏ اداره‏ مدارس بر اساس وقفنامه ‏ها در دوره‏ صفوي. علي رغم آن که مخارج روزمره مدارس مبالغ قابل توجهي را شامل مي‏شد، تحصيل در مدارس اين دوره بر خلاف بسياري از مدارس جهان آن روز به صورت رايگان بود و به همين دليل بانيان مدارس مي‏بايست از راهي ديگر مخارج مدرسه را تأمين مي‌کردند. به عبارت ديگر اگر قرار بود اين مدارس به حيات خود ادامه دهند، بايستي افرادي حقيقي يا حقوقي مخارج آن‌ها را بر عهده مي‏گرفتند و يا براي آن‌ها منبع درآمدي ايجاد مي‏کردند. گذشته از آن که يکي از بهترين شيوه‏ه اي ايجاد درآمد براي مدارس، وقف املاک و مستغلّات بود. حال اگر جنبه ديني و مذهبي اين مدارس را در نظر بگيريم مي‏توانيم ميل و اشتياق يک جامعه دين‏دار جهت حمايت از اين مراکز را به خوبي درک کنيم. اين درست چيزي است که در تمام طول تاريخ اسلام در جوامع مختلف انجام پذيرفته است. در واقع در اين جوامع افراد بسياري يافت مي‏شوند که براي کسب ثواب اخروي و يا اعتبار دنيوي حاضر به تخصيص اموال خود براي مدارس مي‏باشند. بدين ترتيب در اين دوره مدارس بسياري بر پايه وقف ساخته شد و يا افرادي پيدا شدند که اموالي را بر مدارس موجود وقف نمودند. شاردن در اين مورد گفته است که «در ايران مدارس طلبه نشين چندان زياد، و عايدت آن‌ها آن قدر است که از چهارصد هزار تومان معادل چهار ميليون و پانصد هزار ليور درمي‏گذرد». [۳۱] درآمد حاصله در تمام مدارس يکسان نبود حتي برخي از مدارس قادر به پرداخت وجه معاشي به طلاب خود نبودند و يا مقدار آن قليل بود اما با اين وجود حتي حجره‏هاي اين گونه مدارس نيز خالي نمي‏ماندند [۳۲] و بستگي زيادي به تمکن مالي واقف و يا دست‌ و دلبازي او داشت. اما مخارج از نظر تنوع تقريباً يکسان بودند، اما از نظر مقدار تفاوت داشتند چرا که برخي مدارس بزرگ‏تر بوده و طلاب بيشتري را در خود جاي مي‏دادند؛ و برخي کوچک‏تر بودند. همچنين ميزان کمک ‌هزينه معاش طلاب و حق‌التدريس مدرس در تمام مدارس يکسان نبود. علاوه بر اين وسعت مدرسه مخارج جانبي بيشتري را به دنبال داشت. به هر حال اين مخارج هم متنوع بودند و هم متفاوت. به طور کلي مخارج عبارت بودند از: پرداخت حقوق ديواني [۳۳] ، هزينه ‏هاي جاري رقبات وقفي [۳۴] ، هزينه مرمت بنا، پرداخت حق‌التوليه و حق‌النظاره، پرداخت حقوق کارکنان مدرسه شامل مدرس، مستخدم، مؤذن و نيز پرداخت هزينه‏هاي روشنايي، تهيه آب آشاميدني و پر کردن آب حوض، هزينه سوخت جهت زمستان، پرداخت وجهي به طلاب و..... در برخي وقفنامه ‏ها براي يکايک موارد فوق هزينه مشخصي در نظر گرفته شده است. از جمله در برخي از وقفنامه ‏هاي مدارس اصفهان شرح مفصلي از اين موارد همراه با ميزان حق‌الزحمه هر کدام آورده شده است. در بعضي وقفنامه‏ هاي ديگر به رأي و نظر متولي واگذار شده و يا آن که تنها هزينه برخي از موارد ذکر شده و مشخص گرديده است. در چنين وقفنامه‏ هايي بر پرداخت هزينه‏هاي ضروري حق‌التوليه واقف اشاره مي‏کند که «ما بقي به رأي متولي به مصارف وظايف مدرس و طلبه و مؤذن و خادم مدرسه» برسد. گاهي نيز خواسته شده باقي مانده درآمد موقوفات به طور تساوي ميان طلاب تقسيم گردد. گاهي نيز مقاديري از درآمد يک موقوفه به مدرسه و ساکنان آن اختصاص يافته است، از جمله در وقفنامه‏ ملا محمد باقر سبزواري [۳۵] ، وي شش سهم از ده سهم موقوفه را براي «اعانت طلاب ساکن در آن و خادم و مستحفظ و چراغ و روشنايي مدرسه و حجرات طلاب و غيره و تعزيه‌داري در ايام عاشورا و ريسمان و حق‌الشرب و تنقيه فاضلاب»، آن هم به طريقي که متولي صلاح بداند اختصاص داده است. سازمان اوقاف و امور خيريه امروز مفتخر است -که با دارا بودن دانشگاه علوم و معارف قرآن کريم که در حال حاضر داراي بيست و دو شعبه در سطح کشور است و بيش از پنجاه هيأت علمي داشته و بيش از سيصد استاد در آن به تدريس مشغول هستند و داراي شش هزار دانشجو مي‌باشد- يکي از گسترده‌ترين دانشگاه‌هاي قرآني را اداره مي‌نمايد. در کشور ايران وقف توانسته بسياري از افراد خيرانديش را به سوي خود جلب نمايد و آن‌ها مدارسي را براي تحصيل در مقاطع ابتدايي تا سطوح عالي وقف نمايند و يا اموالي را براي اداره چنين مدارس وقف کنند. تبلور اراده خيرين مدرسه‌ساز براي ساخت صد‌ها هزار کلاس درس و وقف آن براي فعاليت‌هاي آموزشي يکي از اين ظرفيت‌هاست. بنا بر آمار رسمي مجمع خيرين مدرسه ساز کشور، نيکوکاران و افراد خير با مشارکت گسترده خود در امر مقدس مدرسه‌سازي، بار سنگيني را از دوش دولت و وزارت آموزش و پرورش برداشته‌اند و تاکنون سي و سه درصد از مدارس کشور توسط خيرين مدرسه‌ساز کشور احداث شده است. [۳۶] علاوه بر وقف از آنجايي که وزارت آموزش و پرورش در زمان‌هاي گذشته عهده‌دار امورات وقف در کشور بوده بهترين زمين‌هاي موقوفه‌اي را تصرف کرده و دبستان، دبيرستان و... در آن بنا کرده و البته اجاره‌هاي آن را براي اجراي نيات واقفان پرداخت مي‌نمايد. ولي موقوفات توانسته مدارس را در درون خود جاي دهد که براي نمونه مي‌توان به مدارسي که در خيابان ارديبهشت اصفهان است اشاره کرد که تماماً وقف مسجد لنبان است. بايد توجه داشت که آمار مدارس وقفي جداي از مدارسي است که به عنوان خيرين مدرسه‌ساز به صورت انبوه و با نيت خيريه‌اي ساخته شده که اگر آن‌ها نيز به نيت وقف ساخته مي‌شدند بقاي بيشتري براي آن‌ها متصور بود. برخي از واقفان مجتمع‌هاي آموزشي ايجاد کرده‌اند که براي مثال در موقوفات امروز مي‌توان به سلسه مدرسه‌هاي البرز اشاره کرد که مرحوم حسين علي البرز موقوفاتي را براي اين تأسيس و گسترش مدارس و بالا بردن کيفيت آموزش، اختصاص داده است [۳۷] بنياد فرهنگي البرز در اسفند ماه 1342 در تهران تأسيس و هدف اين بنياد شکوفا نمودن استعدادهاي نهفته نسل جوان و دانش‌پژوه کشور بوده و به همين منظور بنا شده بود به همين خاطر اقدامات زير را سرلوحه برنامه خود قرار داده بود:

1ـ اعطاي جوايز حُسن تحصيل به دانش‌آموزان و دانشجويان

2ـ اعطاي جوايز به دانشمندان و پژوهندگان و مخترعين

3ـ اعطاي کمک ‌هزينه تحصيلي به دانشجويان به صورت وام بدون بهره

4ـ کمک به چاپ و نشر کتاب‌هاي علمي و مذهبي

5ـ احداث مدارس و مراکز آموزشي اين بنياد از تاريخ تأسيس تا سال 1357 که انقلاب اسلامي ايران به وقوع پيوست توانسته بود به 1452 نفر دانشجو کمک ‌هزينه تحصيلي و وام اشتغال به کار بدون بهره پرداخت کند؛ و نيز در همين زمان توانست به تعداد بسياري از دانش‌آموزان و دانشجويان رتبه ي اول و دانشمندان و پژوهندگان و مخترعان و مکتشفان جوايزي اعطا کند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي مرحوم البرز طي نامه مورخ 24 / 1 / 58 به محضر امام خميني (قدس سره) توليت موقوفات را از منقول و غير منقول و وجوه نقدينه به عهده مقام منيع ايشان واگذار نمودند تا معظم له با در نظر گرفتن مواد اساسنامه و وقفنا‌مه هر طور صلاح مي‌دانند اقدام لازم را معمول فرمايند. حضرت امام نيز پس از تحقيق و تفحص پيرامون عملکرد بنياد البرز، سازمان اوقاف و امور خيريه را موظف نمودند: براي اداره امور بنياد و عمل به مندرجات اساسنا‌مه و وقفنا‌مه هيأتي مرکب از امنا و معتمدين و يک نفر روحاني مورد اعتماد تعيين و معرفي نمايند. لذا از سال 1359 تاکنون بنياد فرهنگي البرز توسط هيأت امناي منتخب سازمان اوقاف و امور خيريه اداره گرديده و پيشرفت‌هاي چشمگيري نصيب اين موسسه خيريه و فرهنگي شده است. اساسنامه بنياد فرهنگي البرز به گونه‌اي تنظيم شده است که توسعه ي آن را ممکن مي‌سازد: «چنانچه ذخاير بنياد به پايه‌اي برسد که براي ايجاد بناي جديدي کافي باشد با تصويب هيأت امنا، مديرعامل وقت اجازه دارد اقدام به خريد يا ايجاد ساختمان بنمايد مشروط بر آن که رعايت تمام جوانب و شئون بنياد از جهت منافع آتي و مصالح آن شده باشد.» موضوع توسعه که در اين موقوفه به صورت پويا لحاظ شده، بايد در تمامي موقوفات جديد لحاظ گردد تا هيچ موقوفه‌اي از انتفاع خارج نشود. در اساسنامه‌هاي ثبتي و يا وقفنامه‌ها مي‌توان با آگاهي دادن به واقفان به گونه‌اي عمل کرد که هم عين موقوفه و هم مصارف آن قابل توسعه، تبديل و تغيير باشد البته بايد جهات شرعي و قانوني در اين امر چنان لحاظ شود که موجبات سوء استفاده را فراهم نسازد و تبديل و تغيير بهانه‌اي براي تصاحب و تصرفات غير معمولِ موقوفات، در اختيار صاحبان قدرت قرار ندهد. در اساسنا‌مه ي بنياد فرهنگي البرز به اين مورد توجه شده است؛ در ماده ي دهم چنين آمده است: «تبديل به احسن نمودن هر يک از مايملک غير منقول بنياد بايد به تصويب هيأت امنا برسد و پس از تأييد رييس ديوان عالي کشور و يا قائم مقام رسمي او برابر مقررات سازمان اوقاف و امور خيريه عمل شود.» توجه به يکي از آمارها نشان مي‌دهد که بنياد فرهنگي البرز قابليت لازم را جهت توسعه دارد. از سال 1358 تا سال 1378 تعداد دانشجوياني که از کمک‌هاي تحصيلي بنياد برخوردار بوده‌اند حدود پنج هزار نفر بوده است و اين با توجه به آماري که در گذشته بوده رقمي بسيار بالا را نشان مي‌دهد و نيز تعداد ساختمان‌هاي بنياد از چهار ساختمان امروزه داراي بيش از هفده ساختمان شده است. پروژه بزرگي نيز در خيابان لاله‌زار نو با موقعيت تجاري و اداري احداث شده و به اين وسيله هشتاد و پنج رقبه به رقبات بنياد مي‌افزايد. با توجه به وظايفي که در اساسنامه در جهت ترويج علم و فرهنگ و شکوفا کردن استعدادهاي نهفته و بعضاً محروم اين مرز و بوم بر عهده بنياد فرهنگي البرز نهاده شده است اين موسسه به جز تکميل پروژه‌هاي عمراني اقتصادي و آموزشي که به آن اشاره شد، فعاليت‌هايي انجام داده است که بسيار وسيع است و در اين مقال نمي‌توان به همه آنها اشاره کرد.

>مدارس بنياد فرهنگي البرز

مدارس بنياد فرهنگي البرز

يکي از نيات بنياد فرهنگي البرز که در اساسنا‌مه نيز به آن اشاره شده است مدرسه‌سازي مي‌باشد که به لطف خداوند متعال تاکنون حدود سي هزار مترمربع بناي مفيد آموزشي توسط بنياد ساخته شده و به آموزش و پرورش تحويل داده شده است. نام برخي از اين مجتمع‌هاي آموزشي از اين قرار است: هنرستان يادگار حضرت امام با زيربناي سه هزار مترمربع و داراي بيست کلاس، هنرستان اميرکبير با زيربناي دو هزار و پانصد مترمربع و داراي بيست کلاس، مدرسه البرز با زيربناي سه هزار مترمربع، مدرسه راهنمايي فخرالزمان با زيربناي دو هزار و پانصد مترمربع با دوازده کلاس در تهران، دبيرستان البرز با زيربناي چهار هزار مترمربع، خوابگاه دانش‌آموزي با زيربناي هزار مترمربع در شهر آشتيان، دو مدرسه به نام البرز با زيربناي دو هزار و دو هزار و پانصد مترمربع در اهواز، مدرسه حضرت امام خميني (رحمت الله) با زيربناي هزار مترمربع در شهرستان خمين و مدرسه البرز با زيربناي دو هزار مترمربع در شهرستان تکاب از استان آذربايجان غربي. از ديگر فعاليت‌هاي اين موسسه مي‌توان به «اعطاي جوايز حُسن تحصيل دانش‌آموزان نمونه شهر تهران» و وام تحصيلي اشاره کرد. اين واقف خيرانديش شادروان حسين علي البرز در روز بيست و شش مهرماه سال 1377 به علت کهولت سن و بيماري دار فاني را وداع گفت ولي نام نيک و آثار جاويدانش باقي ماند و وقف او همچنان استمرار داشته و به خدمت‌رساني مشغول است. برخي از واقفان به تأسيس مدرسه اهتمام نکرده‌اند ولي اموالي را براي تأسيس مدارس اختصاص داده‌اند که در جدول نيت‌هاي واقفان به آن برمي‌خريم براي نمونه، احداث مدارس شبانه روزي براي يتيمان و فقرا(811709001)، احداث مدارس(811709002) احداث مدرسه ناشنوايان(811709005)، احداث مراکز آموزشي فني حرفه‌اي(811709006)، احداث دبستان روستايي(811709023)، احداث کودکستان(811709025)، و بعضي از واقفان اموالي را براي توسعه مدرسه‌هاي ديگر اختصاص داده‌اند(811709018) و يا مدرسه خاصي را مدّ نظر قرار داده اموالي را براي توسعه آن وقف نموده‌اند، مانند جهت مدرسه سادات(811709019)، و يا براي تعميرات و نگهداري مدرسه(811709008) اموالي را وقف کرده‌اند.

پرداخت مبالغ کمک آموزشي و شهريه

بّعد نوزدهم اجتماعي وقف، تأمين شهريه و هزينه‌هاي دانش‌پژوهان ديني است. [۳۸] در بُعد قبل بيان شد که در گذشته علاوه بر وقف مدارس علميه، موقوفاتي را براي پرداخت به دانش‌ پژوهان آن مدارس اختصاص مي‌دادند تا طلاب بدون هيچ دغدغه خاطري فقط به تحصيل بپردازند و هر يک از مدارس بسته به تعداد طلاب، جايگاه هر يک و تعداد موقوفات به طلاب هزينه‌هايي پرداخت مي‌نمودند و در قبال آن شرايطي براي تحصيل آن‌ها و ماندن آنان در مدرسه داشته‌اند. اين موقوفات از آن جهت بوده که تأمين هزينه تحصيل و زندگاني طلاب علوم ديني و روحانيون معظم از طريق به‌کارگيري راه‌کار شريف وقف و وجوه شرعيه مانند خمس، زمينه‌اي را فراهم ‌آورد که طي آن، پايداري، استقلال عمل و عدم وابستگي مالي حوزه‌هاي علوم ديني به اعتبارات دولتي محفوظ بماند. به گواه تاريخ، استقلال مذکور همواره استواري، نشاط و طراوت شجره‌ي طيبه اسلام را فراهم آورده و راه تسلط حکومت‌هاي جابر به مدارس علوم ديني را که سدي نفوذ ناپذير در برابر آنان و بيگانگان بوده‌اند بسته است. امروزه نيز وقف با پايين آوردن هزينه‌ي اشتغال به تحصيل جوانان، به ويژه آنان که در مناطق محروم ساکن هستند، جهت ارتقاي سطح معرفت و تحصيل ايشان هزينه‌هايي را به دانش‌ پژوهان مي‌پردازد که اين عمل شريف توانسته موجبات کشف و شکوفايي استعدادهاي درخشاني را فراهم آورد که به واسطه‌ي نبود امکانات، در محاق بي‌اعتنايي واقع شده‌اند و جامعه از برکات وجودشان محروم مانده است. توجه به اين نکته ضروري است که دانشگاه علوم و معارف قرآن که توسط سازمان اوقاف و امور خيريه اداره مي‌شود در واقع يک دانشگاه غيرانتفاعي است ولي هيچ هزينه‌اي از دانشجويان اخذ نمي‌گردد و هزينه آن را اوقاف به عهده دارد و در واقع شهريه‌اي را از سوي هر يک از دانشجويان به دانشگاه پرداخت مي‌نمايد و از اين راه هزينه تحصيل آن‌ها را عهده‌دار شده است. برخي از واقفان اموالي را براي کمک به دانش‌پژوهان وقف نموده و به صورت مستقيم هزينه تحصيل دانش‌آموزان را عهده‌دار شده‌اند و يا با دادن لوازم کمک آموزشي و پوشاک به نوعي خواسته‌اند بار هزينه‌اي آن‌ها را در راه کسب علم و دانش کاهش دهند. از آنجايي که نيات واقفان در اين زمينه متعدد و فراوان است به چند نمونه اشاره مي‌شود: هزينه خرج تحصيل دانش‌آموزان استثنايي(811703001)، دانش آموزان بي‌بضاعت(811703002)، دانشجويان بي‌بضاعت با استعداد(811703027)، دانشجويان بي‌بضاعت(811703026)، هزينه تحصيلي اطفال بي بضاعت(811703004)، تهيه لباس شب عيد محصلين بي بضاعت(811703005)، لباس براي اطفال محصل بي‌بضاعت(811703009)، لباس و کفش براي اطفال فقير مدارس(811703011)، لباس براي محصلين(811703015)، جهت لباس و غذاي سادات مشغول تحصيل(811703021) و خريد کتاب براي دانش آموزان بي بضاعت(811703003).

ايجاد ارتباط سالم در جامعه

بُعد بيستم ايجاد ارتباطات سالم است. در دنياي کنوني که تمامي علوم گسترش يافته و پراکندگي جمعيتي به اوج خود رسيده ارتباطات مي‌تواند نقش اساسي در يکپارچه‌سازي انگيزه‌ها براي حرکت‌ها و اقدامات زيربنيان ايفا نمايد. ارتباطات مي‌تواند قلوب مردم را به يکديگر نزديک کرده، اهداف مشترک را کشف نموده تا بر اساس آن برنامه‌ريزي صورت گرفته و اقداماتي در جهت منافع ديني و دنيايي صورت پذيرد. با چنين دستاورد عظيم، جامعه‌شناسان در پي عواملي هستند که بتواند ارتباطات مردمي و معنوي را گسترده‌تر نموده و مردم را از خودزدگي به سوي مردمي‌شدن و از ارتباطات دروني به ارتباطات بروني کشانده و انسان عصر معاصر را به سوي تصميم‌سازي عمومي و تفکر جمعي وادار نمايد، از همين رو کرسي‌هاي هم‌انديشي منطقه‌اي و جهاني ايجاد شده و حاکمان منتخب مردمي در سياست‌گذاري‌هاي برخواسته از دمکراسي‌ها به ايفاي نقش مي‌پردازند. تمام اين حرکت‌ها از روي ارتباط جمعي و همگاني صورت گرفته است. از سويي ديگر عالمان ديني از هر کيش و مذهبي نيز سعي در آن دارند بين مردم و معبود ارتباط ايجاد نموده و آن‌ها را به اطاعت، عبادت و بندگي بيشتر نزديک نمايند. در دين مبين اسلام نيز يک ارتباط دو سويه بين خداوند متعال با بندگان به وسيله نماز، دعا، تلاوت قرآن و انجام دستورات ديني برقرار گرديده به گونه‌اي که مي‌توان گفت تمام علوم ديني از فقه، کلام، تفسير، اخلاق بر اساس ارتباط بيشتر مردم با خداوند در شناخت و انجام دستورات او پايه‌ريزي گرديده است. وقف يکي از دستورات مترقي ديني است که توانسته نقش بسيار مهمي را در ارتباط مردم با مردم و مردم با خداوند، و مردم با معنويت ايجاد نمايد و واقفان و خيرين با نيت‌هاي خيرخواهانه و در جهت رضايت خداوند توانسته‌اند چنين ارتباطاتي را برقرار نمايند. با مروري به وقف‌هاي ايجاد شده و نيت واقفان پي مي‌بريم وقف در مواقع و مواضع متعددي، ارتباطات تنگاتنگي برقرار کرده که اهم آن را مي‌توان در موارد زير برشمرد.

>ارتباط مردم با مردم >ارتباطات مردم با اولياء الهي >ارتباط مردم با خدا

ارتباط مردم با مردم

ر.ک «وقف در تمدن عثماني، محمد علي اونال» عنوان «رقابت مردم در امور خيريه». بسياري از واقفان با قصد ارتباط با محرومان جامعه، اماکن و اموالي را وقف کرده تا به صورت مستقيم يا با استفاده از اموال و درآمد از موقوفات به امورات آن‌ها رسيدگي شود. در اين ميان به وقف‌هايي برمي‌خوريم که توانسته ارتباط مردم را با يکديگر بر محور خداجويي برقرار نمايد و حرکت‌هاي مردمي را شکل دهد، وقف مساجد و اماکن مذهبي علاوه بر آن که ايجادگر ارتباط مردم با خدا است، عاملي براي ارتباطات بيشتر مردم با يکديگر و در نتيجه اتخاذ تصميم‌هاي يکپارچه است، شايد همين علت باعث شده که سفارشات فراواني از سوي ائمه هدي عليهم السلام و بزرگان دين براي حضور در جماعت مردم و مساجد صورت گيرد تا انسان را از حرکت‌هاي فردي به سوي حرکت‌هاي گروهي(آن هم برخواسته از معنويت الهي که در مساجد صورت مي‌گيرد) سوق دهد. شکل ديگر ارتباط مردمي در وقف، ارتباط صاحبان اموال با مردم محروم به زيباترين شکل است. واقف که سال‌ها است اموالي را وقف نموده بدون هيچ منتي منافعي را نصب استفاده کننده عين موقوفه و افرادي که از منافع بهره مي‌برند نموده و ارتباطي بين خود با مردم برقرار کرده و در برخي موارد نيز بين تمام بهره‌وران از منافع وقف نيز ارتباط برقرار گرديده است.

ارتباطات مردم با اولياء الهي

ر.ک وقف در سيره پيامبر و امامان شيعه. انسان در طول برنامه‌هاي معنوي خود بايد علاوه بر ارتباط مستمر با عموم مردم، ارتباط با خوبان و مردم صالح را بيشتر مدّ نظر قرار داده و از اين مسير به ارتفاع مراحل معنوي خود بيفزايد. در قرآن کريم بر اين ارتباط تأکيد شده و فرموده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ [۳۹] ‌ اي کساني که ايمان آورده‏ايد، از خدا پروا کنيد و با راستان باشيد. صادقان همان اولياء الهي که در رأس آن ائمه اطهار عليهم السلام هستند، مي‌باشند. اين ارتباط بايد به گونه‌اي باشد که قلوب انسان‌ها را به حضرات معصومين عليهم السلام پيوند زند تا دستورات آن‌ها به عمق جان انسان دنيازده نشسته و سعادت او را در پي داشته باشد. واقفان با وقف حسينيه‌ها و اماکن زيارتي و يا ساخت و تجهيز بقاع متبرکه و يا وقف اموالي براي هزينه‌کرد در راه حضرات ائمه معصومين عليهم السلام و امامزادگان، اسباب چنين ارتباطي را مهيا مي‌نمايند. به راستي چه آثار گران‌قدري در ايجاد چنين ارتباطاتي وجود داشته که از صدر اسلام تاکنون واقفان در پي هزينه‌کرد بيشتر براي بهره‌مندي مردم از چشمه جوشان و پرخروش برکات حضرات معصومين عليهم السلام بوده‌اند. اين ارتباط‌ها زندگي بسياري از مردم را تحت‌الشعاع قرار داده و توانسته عموم مردم خداجوي را متخلق به آداب، متشرع به احکام و متوحد الهي گرداند که آن چنان جذب دين شده‌اند که حاضرند تمام جان و اموال خود را در راه اعتلاي دين و بقاي اسلام فدا نمايند. بي‌شک در ايجاد چنين فضاهايي در جامعه، واقفان بهره‌اي فراوان داشته‌اند.

ارتباط مردم با خدا

ر.ک «ملاحظات اجتماعي و انساني در متن وقفنامه‌هاي کردستان ايران» عنوان«وقف جلوه‌گاهي از ايماني راسخ به خدا و آخرت». هدف از بعثت تمام انبياء الهي ايجاد ارتباط بين مردم دنيازده با خالق هستي و عبادت و بندگي به درگاه الهي مي‌باشد. اگر انسان سر به سجده به پيشگاه خداوند ساييد و بنده او شد، توانسته در مسير خلقت گام برداشته و به والايي خود نزديک‌تر گردد که خداوند فرمود: وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ‌ [۴۰] و جنّ و انس را نيافريدم جز براي آن که مرا بپرستند. در طول تاريخ اسلام وقف در خدمت ارتباط هرچه بيشتر مردم با خداوند بوده و اولين گام‌ها و وقف‌هاي اسلامي نيز بر همين اساس پايه‌ريزي گرديده است. وقف مساجد و يا اموالي که براي اداره مسجد شده براي آن بوده تا بتواند مردم را به سوي خداوند متعال رهنمون باشد و ارتباط زميني را به سوي ارتباط والاي آسماني تبديل نمايد. وقف اموال براي انجام مراسم حج و هزينه‌کرد براي حاجيان، از ديگر موقوفاتي است که در پي ارتباط بيشتر مردم با خداوند صورت گرفته است.

ايجاد فرهنگ صحيح

بُعد بيست و يکم وقف، فرهنگ‌سازي ديني و اجتماعي وقف است. [۴۱] وقف يکي از مهم‌ترين عوامل فرهنگ‌ پروري و تمدن‌سازي در مشرق زمين بوده است. در گذشته‌هاي نه چندان دور، بيشترين مراکز علمي، بهداشتي، تربيتي، آموزشي، خدماتي، عبادي و انواع بناهاي عام‌المنفعه در کشورهاي اسلامي، به دست و همت واقفان و نيکوکاران پديد مي‌آمد. و همان گونه که گفته شد براي استمرار عمر اين موقوفات نيز تدابيري انديشه مي‌شد تا به حيات خود ادامه دهند و براي نسل‌هاي بعد نيز باقي بمانند. کافي است برخي اخبار بازمانده از مراکز فرهنگي قديم را يک‌بار از نظر بگذرانيم تا دريابيم که سنت و فرهنگ وقف، چه خدمات شگفتي به فرهنگ و تمدن اسلامي کردند. اين نيز گفتني است که وقف، اختصاصي به فرهنگ مسلمانان و کشورهاي اسلامي ندارد. زرتشتيان، کليميان، مسيحيان و پيروان ديگر اديان آسماني نيز به گونه‌هايي وقف را باور دارند و حتي بسياري از مراکز و بنيادهاي فرهنگي و تحقيقاتي در دنياي امروز از طريق نوعي وقف به وجود آمده‌اند و به فعاليت مشغول‌ هستند. بنابراين وقف را مي‌توان يک «کمک‌رساني بزرگ بشري» دانست که مسلمان، مسيحي، کليمي و زرتشتي را در زير چتر خود گردآورده است. بزرگ‌ترين مدارس علمي جهان اسلام، مانند نظاميه‌هاي نيشابور و بغداد، با تکيه بر موقوفات اداره مي‌شدند و بسا دانشمندان، مدرسان و حتي مردماني محروم که جز درآمدهاي وقفي، راه ديگري براي امرار معاش نداشتند. وقف در تاريخ اسلامي، تجلي برکت و توسعه بوده است. در سده‌هاي نخستين اسلام و ادوار آغازين، دين نوپاي اسلام با مجاهدت و همت مسلمانان در تخصيص موقوفات - به صورت‌هاي گوناگون- گسترش يافت. گسترش و افزايش موقوفات و تنوع رقبات موقوفه به تدريج به شکل‌گرفتن مراکز علمي و عبادي در نقاط مهم قلمرو اسلامي، از جمله ايران، بغداد، مصر، شام و ترکيه منجر گشت که در واقع مکان‌هايي ثابت براي تجمع و اقامت مسلمانان بودند. اين تجمع‌ها، نتايج درخشاني براي مسلمانان به دنبال داشت که تأثير سنت وقف در حوزه اسلامي را نشان مي‌دهد. وقف با پشتوانه‌اي اجتماعي و اقتصادي، موقعيت‌هاي شايسته‌اي را براي تعليم و تعلم و نقد علوم عقلي و نقلي اعم از: فقه، حديث، تفسير، فلسفه، کلام و... در مدارس اسلامي فراهم آورد تا با تمهيدات لازم(از جمله کتابخانه‌ها و محيط مدارس) بتواند در راه تأليف و تحرير آثار ديني، نقشي اساسي در تمدن اسلامي و ايراني ايفا نمايد؛ و در نتيجه موقوفات با کمک به گسترش محيط و فضاي مساجد و افزايش جمعيت آن مسلمانان را به مثابه انسان‌هاي مقيد و معتقد به اصول ديني ساخت. پس آثار وقف در ايران توانست فرهنگ ديني و مذهبي را گسترش دهد و از گزند حوادث حفظ نمايد، عالمان ديني در همين مدارس وقفي به علم و معلومات خود افزودند و در مساجد وقفي به موعظه مردم و انتقال علوم ديني به مردم پرداختند و باز مردم در حسينيه‌ها، تکيه‌ها و بقاع متبرکه وقفي به توسل به اهل‌البيت عليهم السلام و راز و نياز با خداوند پرداختند و حوائج خود را در کنار سقاخانه‌هاي وقفي از خالق بي‌نياز مطالبه کردند، و فرهنگ دين‌ مداري و دين‌خواهي در بين مردم به همين امور حفظ و استمرار يافت. آري از جنبه اجتماعي، نقش موقوفات در گسترش و تجهيز مراکز ديني و فراهم آوردن توانايي اقتصادي براي دانشمندان بزرگ اسلامي، اين امکان را فراهم آورد تا به عنوان نهادي اجتماعي، نه فقط گره‌گشاي مشکلات اقتصادي جامعه اسلامي باشد، بلکه همچنين مي‌توان آن را به عنوان ملجأ و پناهگاهي امن براي مردم و پشتوانه‌اي معنوي در بحرا‌ن‌هاي اجتماعي شمرد. همچنين وقف را مي‌توان يکي از مهم‌ترين عوامل رشد فرهنگ و ادب فارسي دانست. اگرچه شاعران و اديبان فارسي‌زبان همواره به آسيب‌ شناسي وقف نيز توجه کرده و نکات سودمندي را تذکر داده‌اند، اما کتمان نمي‌توان کرد که بخش عظيمي از سرمايه‌هاي ادبي و فرهنگي ايرانيان محصول پشتيباني‌هاي واقفان و موقوفات بوده است. به عبارت ديگر، نصيحت‌ها و هشدارهاي گويندگان بزرگ زبان فارسي درباره نحوه استفاده از سرمايه‌هاي وقفي، ناشي از احساس وامداري آنان به وقف بوده است؛ نه اين که نسبت به اين سنت حسنه و عامل گسترش فرهنگ و دانش، اعتراضي داشته باشند؛ زيرا وقف، عبادتي مفيد و اثرگذار است و بزرگ‌ترين واقف عالم، خداوند است:

موقوفه بهشت برين را به نام ما بنموده وقف، واقف جنت مکان او [۴۲] ماهيت وقف توانست در کشور ايران فرهنگي را ايجاد کند که اولاً مردم ثروتمند را ترغيب به امورات خير و انجام اقدامات خداپسندانه در تأسيس مساجد و مدارس و اماکن عام‌المنفعه گرداند و ثانياً ديگران را از استفاده بي‌رويه از اين موهبت که با نيت خيرانديشانه فراهم آمده، باز دارد. البته هرچند شاهد آن هستيم که بسياري از موقوفات از وقفيت خود خارج شده و هم اکنون آثاري از وقف بودن آن به جاي نيست ولي بايد اذعان داشت موقوفه‌خواراني که چنين بليه‌هايي را بر وقف‌ها آورده‌اند افرادي محدود ولي دنياطلب و اکثراً از وابستگان به دستگاه‌هاي حاکم بوده و اين اعمال ربطي به عموم مردم نداشته است.

نتيجه گيري و پايان

آثار وقف در جوامع اسلامي بسيار زيادتر از احصاء است و در ايران نيز نمي‌توان تمام ابعاد سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي وقف را برشمرد. در اين بين آثار اجتماعي وقف ارتباطي تنگاتنگ با ديگر آثارِ فرهنگي، اقتصادي و سياسي داشته و مي‌تواند به عنوان يک اثر همه جانبه در جوامع مطرح گردد. در ميان آثار اجتماعي، وقف اسلامي نيز گستردگي خاص خود را دارد که با توجه به بررسي آن در محدوده کشور ايران مي‌توان اين آثار را در ابعاد مختلفي بيان نمود که در اين مقال به بيست و يک اثر اجتماعي وقف اشارت شده است. هر يک از اين ابعاد نشانگر اثري از آثار وقف در جامعه ايران است که برخي از آن‌ها با هم تداخل دارد ولي بيانگر آثار و ابعاد فراوان وقف در جامعه ايران مي‌باشد.

منابع

کتاب

قرآن کريم

2ـ آشنايي با شهر تاريخي اصفهان، لطف الله هنرفر، گلها، اصفهان، 1373ش

3ـ اخلاق در قرآن، ناصرمکارم شيرازي با همکاري جمعي از فضلا و دانشمندان، مدرسه الامام علي ابن ابيطالب عليه السلام، قم، 1377ش

4ـ الاغاني، علي بن حسين ابوالفرج اصفهاني، مؤسسة المصريه، قاهره، 1323ق

5ـ البداية و النهاية، ابن‏کثير، مکتبة المعارف بيروت الطبعة الثانية، 1977م

6ـ بررسي روش اداري و آموزشي ربع رشيدي، محمد مهدي بروشکي، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي، مشهد، 1365ش

7ـ بينش اسلامي و پديده‌هاي جغرافيايي(مقدمه‌اي بر جغرافياي سرزمين‌هاي اسلامي)، عباس سعيدي رضواني، آستان قدس رضوي، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي، مشهد، 1368ش

8ـ التاج الجامع للاصول في احاديث الرسول، منصورعلي ناصف، داراحياء الکتب العربيه، قاهره، بي‌تا

9ـ تاريخ ابن‏خلدون، مقدمه، ترجمه و تدوين گنابادي، نشر کتاب، تهران، 1359ش

10ـ تاريخ اصفهان و ري و همه جهان، ميرزاحسن‏خان شيخ جابري انصاري، چاپ حسين عمادزاده، اصفهان، 1322ش

11ـ تاريخ الموصل، سعيد ديوه‌جي، المجمع العلمي العراقي، موصل، 1402ق

12ـ تاريخ بيست ساله‌ايران: مقدمات تغيير سلطنت، حسين مکي، وزارت فرهنگ و آموزش عالي، علمي و فرهنگي، تهران، 1370ش

13ـ تاريخ بيهق، ابوالحسن بيهقي، فروغي، تهران، 1308ش

14ـ تاريخ چين: از جامع‌التواريخ خواجه رشيدالدين فضل‌الله، وانگ دان، مرکزنشردانشگاهي، تهران، 1379ش

15ـ تاريخ علم کمبريج، کالين رونان، ترجمه حسن افشار، نشر مرکز، تهران، 1371ش

16ـ تاريخ کاشان، عبدالرحيم ضرابي(سهيل کاشاني)، انتشارات فرهنگ ايران زمين، تهران، 1335ش

17ـ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، شمس‌الدين محمد بن احمد الذهبي، تحقيق عمر عبدالسلام تدمري، دارالکتاب العربي، بيروت، 1413ق

18ـ تاريخ تمدن اسلامي، جرجي زيدان، ترجمه علي جواهر کلام، اميرکبير، 1344ش

19ـ تاريخ و جغرافي دارالسلطنه تبريز، نادر ميرزا، ستوده، تبريز، 1373ش

20ـ تاريخ يزد، جعفربن محمدبن حسن جعفري، به کوشش ايرج افشار، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1343ش

21ـ تاريخچه اوقاف اصفهان، عبدالحسين سپنتا، اداره کل اوقاف اصفهان، اصفهان، 1346ش

22ـ التبيان في تفسير القرآن، شيخ الطوسي، تحقيق وتصحيح أحمد حبيب قصير العاملي، مکتب الإعلام الإسلامي، 1409ق

23ـ تحرير الوسيله، الامام سيد روح الله خميني، جامعه مدرسين حوزه علميه، قم، 1374ش

24ـ تحرير المجلة، محمد الحسين آل کاشف الغطاء، مکتبة المرتضوية، نجف، بي‌تا

25ـ تذکرة الفقهاء، ابومنصور الحسن بن يوسف بن المطهر الحلي، المکتبة المرتضوية، تهران، 1388ق

26ـ التربية و التعليم في الاسلام، سعيد ديوه‏جي، مکتب التراث العربي، موصل، بي‌تا

27ـ التعريفات، علي بن محمدعلي شريف جرجاني، دارالکتاب العربي، بيروت، 1405ق

28ـ التفسيرالکبير، فخر رازي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1387ش

29ـ تلخيص مجمع الاداب في معجم الالقاب، عبدالرزاق بن احمد ابن فوطي، وزارة الثقافة والارشاد القومي، دمشق، 1962م

30ـ التوقيف علي مهمات التعاريف، عبدالرووف بن تاج‌العارفين مناوي، عالم الکتب، قاهره، 1410ق

31ـ جامع‌البيان في تفسير القرآن، ابي جعفر محمد بن جرير طبري، دارالمعرفه، بيروت، 1409ق

32ـ جامع‌التواريخ، تصحيح محمد روشن و مصطفي موسوي، تهران: البرز، 1373ش

33ـ جامع‌الخيرات وقفنامه رکن الدين حسيني يزدي، رکن الدين حسيني يزدي، به کوشش محمد تقي دانش پژوه و ايرج افشار، فرهنگ ايران زمين، تهران، 1341ش

34ـ جامع عباسي، بهاءالدين محمد بن الحسين بن عبدالصمد العاملي، فراهاني، تهران، بي‌تا

35ـ الجامع لاحکام القرآن(تفسير قرطبي)، محمد بن احمد قرطبي، دارالبيان العربي، قاهره، 1429ق

36ـ جامع مفيدي، محمد مفيد مستوفي بافقي، به کوشش ايرج افشار، اساطير، تهران، 1385ش

37ـ الحوادث الجامعه و التجارب النافعه في المائة السابعه، کمال الدين ابوالفضل عبدالرزاق ابن فوطي، دارالفکر الحديث، بيروت، 1407 هـ.ق

38ـ دايرة المعارف قرآن کريم، مرکز فرهنگ و معارف قرآن کريم، مؤسسه بوستان کتاب، قم، 1386ش

39ـ ديوان اشعار ملک الشعراي بهار، محمدتقي بهار، آزاد مهر، تهران، 1382ش

40ـ ذکرةالملوک، ميرزا سميعا، به کوشش محمد دبير سياقي، تعليقات استاد مينورسکي، اميرکبير، تهران، 1368ش

41ـ راهنماي آثار تاريخي آذربايجان شرقي، اسماعيل ديباج، چاپخانه شفق، تبريز، 1334ش

42ـ الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية، زين‌الدين علي عاملي الشهيد الثاني، منشورات مکتبة الداوري، قم، 1410 هـ.ق

43ـ ساختار وقف در جهان اسلام، ابراهيم بيومي غان، ترجمه صادق عبادي، اسوه، تهران، 1386ش

44ـ سفرنامه از خراسان تا بختياري، هانري رنه دالماني، ترجمه غلامرضا سميعي، انتشارات طاوس، تهران، 1378ش

45ـ سفرنامه ايران و ايرانيان، ادوارد پولاک، ترجمه کيکاووس جهانداري، انتشارات خوارزمي، تهران، 1361ش

46ـ سفرنامه تاورنيه، ژان باتيست تاورنيه، ترجمه ابوتراب نوري، تصحيح دکتر حميد شيراني، کتابفروشي تأييد اصفهان، 1336ش

47ـ سفرنامه ديولافوا، ترجمه فره وشي، انتشارات خيام، تهران، 1361ش

48ـ سفرنامه کمپفر، انگلبرت کمپفر، ترجمه کيکاووس جهانداري، خوارزمي، تهران، 1363ش

49ـ سفرهاي شواليه شاردن، ژان شاردن، ترجمه‏ اقبال يغمايي، توس، تهران، 1374ش

50ـ سنن‌الدار قطني، علي بن عمرالدار قطني، مؤسسة التاريخ العربي، بيروت، 1993م

51ـ سيد جمال‌الدين حسيني پايه گذار نهضت‌هاي اسلامي، صدر واثقي، شرکت سهامي انتشار، تهران، 1348ش

52ـ عالم آراي عباسي، اسکندر بيک منشي‏، به کوشش محمد اسماعيل رضواني، دنياي کتاب، تهران، 1377ش

53ـ عروةالوثقي، سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي، مکتبة داوري، بي‌تا

54ـ علم و تمدن در اسلام، حسين نصر، ترجمه احمد آرام، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، 1384ش

55ـ فرار از مدرسه، عبدالحسين زرين کوب، اميرکبير،‏ تهران، 1387ش

56ـ الفروق اللغويه، حسين بن عبدالله عسکري، دارالکتب العلميه، بيروت، 1421 هـ.ق

57ـ فرهنگ ايران زمين، زيرنظر و به کوشش ايرج افشار، سخن، تهران، 1386ش

58ـ فرهنگ قرآن، اکبرهاشمي رفسنجاني و محققان مرکز فرهنگ ومعارف قرآن، مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، 1389ش

59ـ فرهنگ معارف اسلامي شامل اصطلاحات مربوط به علوم، جعفر سجادي، شرکت مولفان و مترجمان ايران، تهران، 1362ش

60ـ الفقه علي المذاهب الخمسة (الجعفري، الحنفي، المالکي، الشافعي، الحنبلي)، محمد جواد مغنية، مؤسسة الصادق‏، تهران، بي‌تا

61ـ فوات الوفيات، محمد بن شاکربن احمد الکتبي، دارالکتب العلميه، بيروت، 1380ش

62ـ القاموس المحيط، محمدبن يعقوب فيروزآبادي، مطبعه دارالمأمون، مصر، بي‌تا

63ـ الکامل في‌التاريخ، علي بن الکرم محمد بن عبدالکريم الشيباني المعروف ابن الأثير، دار صادر ودار بيروت للطباعة والنشر بيروت 1965م

64ـ کتابچه‏ موقوفات يزد، عبدالوهاب طراز، تصحيح ايرج افشار، فرهنگ ايران زمين، بي‌تا

65ـ الکافي، محمد بن يعقوب بن اسحاق (کليني)‏، تصحيح علي اکبر غفاري و محمد آخوندي، دار الکتب الإسلامية، تهران‏، 1407 هـ.ق‏

66ـ کتابخانه‌هاي عمومي و نيمه عمومي عربي در قرن وسطي، يوسف العش، ترجمه اسدالله علوي، آستان قدس رضوي، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي، مشهد، 1372ش

67ـ کشف الاسرار و عدة الابرار، احمد بن محمد ميبدي، دانشگاه تهران، تهران، 1331ش

68ـ گزارش ياقوت از کتابخانه‏هاي مرو، نورالله کسايي، مجموعه‏ ارج‏نامه ايرج، تهران، توس، 1377ش

69ـ گنج سخن، ذبيح‌الله صفا، موسسه وانتشارات وچاپ، تهران، 1355ش

70ـ لسان العرب، ابن منظور المصري، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1988م

71ـ لغت‌نامه، علي اکبر دهخدا، دانشگاه تهران، تهران، 1337ش

72ـ مالک و زارع در ايران، آن کاترين سواين فورد لمتون، ترجمه منوچهر اميري، تهران، 1345ش

73ـ مجمع البيان في تفسير القرآن، فضل بن حسن طبرسي، موسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1415 هـ.ق

74ـ مجموعه‏ قوانين و مقررات اوقافي، گردآورنده: سازمان اوقاف و امور خيريه، انتشارات اسوه، تهران، 1368ش

75ـ تاريخ مختصرالدول، غريغوريوس ملطي معروف به ابن عبري، موسسه نشر منابع الثقافة الاسلاميه، قم، بي تا

76ـ المختصر النافع، محقق حلي، مؤسسه بعثت، تهران، 1410 هـ.ق

77ـ مدارس نظاميه و تأثيرات علمي و اجتماعي آن، نور الله کسايي، تهران، امير کبير، 1374ش

78ـ مدينه اسلامي، محمد عبدالستار عثماني، ترجمه علي چراغي، اميرکبير، 1376ش

79ـ معجم‌الادباء، ياقوت حموي، بيروت، دارالفکر، 1400 هـ.ق

80ـ معجم مقاييس اللغة، ابوالحسين احمد بن فارس بن زکريا، مکتب الاعلام الاسلامي، قم، 1363ش

81ـ المفتاح الفلاح، محمد بن حسين شيخ بهايي، حکمت، تهران، 1366ش

82ـ المفردات في غريب القرآن، حسين بن محمد راغب اصفهاني، دفتر نشر کتاب، تهران، 1404 هـ.ق

83ـ مقدمه‏اي بر فرهنگ وقف، احمد صادقي گلدر، کومه، قم، 1385ش

84ـ مکتبة الاوقاف العامة، تاريخ‌ها و نوادر، مجلة الرسالة الاسلامية، بغداد، 1969م

85ـ المکتبات في الاسلام: نشاتها و تطورها و مصائرها، محمد ماهر حماده، موسسه الرساله، بيروت، 1414هـ.ق

86ـ من لا يحضره الفقيه، محمد بن علي ابن بابويه‏، تصحيح علي اکبر غفاري، دفتر انتشارات اسلامي، قم‏، 1413هـ.ق

87ـ منتخب السياق، صريقيني، ابواسحاق، تحقيق محمد کاظم محمودي، قم، 1362ش

88ـ المنتظم، ابوالفرج عبدالرحمان ابن‏الجوزي، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفي عبدالقادر عطا، بيروت، دارالکتب العلميّة، 1412 هـ.ق

89ـ موطأ، مالک بن أنس، محقق: محمد فؤاد عبدالباقي، ناشر: مصطفي البابي الحلبي، 1406 هـ.ق

90ـ موقوفه‏ محمد نمازي در شيراز، نادر رياحي ساماني، اسوه، تهران، بي‌تا

91- الميزان تفسير القران، سيد محمد حسين طباطبايي، موسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1393 هـ.ق

92ـ نفح‌الطيب من غصن الاندلس الرطيب، حمد بن محم المقري التلمساني، دارصادر، بيروت، 1968م

93ـ نگاهي به وقف و آثار اقتصادي و اجتماعي آن، سليمي فر، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي، مشهد، 1370ش

94ـ نگاهي کوتاه به سنت نبوي وقف، سازمان اوقاف و امور خيريه، اسوه، تهران، 1364ش

95ـ نگاهي درباره وقف و تعاريف و اصطلاحات وقف در احکام شرعي و قوانين مدني، گردآوري: آستان قدس رضوي، مشهد، 1367ش

96ـ وسائل الشيعة، محمد بن حسن حر عاملي، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم‏، 1409 هـ.ق

97ـ وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان، ابن خلکان، تصحيح احسان عباس، قم 1364ش

98ـ وقف از ديدگاه حقوق و قوانين، محمد امينيان مدرس، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي آستان قدس رضوي، مشهد، 1384ش

99ـ وقف در فقه اسلامي و نقش آن در شکوفايي اقتصاد اسلامي، محمد حسن حائري(يزدي)، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي آستان قدس رضوي، مشهد، 1380ش

100ـ وقفنامه ربع رشيدي، به کوشش مجتبي مينوي و ايرج افشار، سلسله انتشارات انجمن آثار ملي، تهران، 1356ش

101ـ وقف و ساختار کتابخانه‌هاي اسلامي، يحيي محمود ساعاتي، ترجمه احمد اميري، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي آستان قدس رضوي، مشهد، 1374ش

102ـ وقف و سير و تحولات قانونگذاري در موقوفات، نادر رياحي ساماني، نويد، شيراز، 1382ش

103ـ يادگارهاي يزد، ايرج افشار، انجمن آثار ملي، تهران، 1354ش

104ـ يادنامه خواجه نصيرالدين طوسي، همايش خواجه نصيرالدين طوسي، دانشگاه تهران، تهران، 1363ش

مقالات

105ـ ابعاد اقتصادي وقف، فرزانه صفايي، همايش وقف و تمدن اسلامي، اصفهان، 1387ش

106ـ اصفهان، سرزمين وقف، محمدعلي خسروي، ميراث جاويدان، شماره 20

107ـ ارکان الوقف في الفقه الإسلامي (دراسة فقهية مقارنة)، محمد عبدالرزاق و سيد إبراهيم طباطبايي

108ـ انگيزه‏ها و آثار رواني و تربيتي وقف، عباس معدن‏دار آراني، ميراث جاويدان، شماره 7

109ـ اوقاف کويت، تجربيات و چشم اندازها، عبدالله طارق و محسن ايماني، ميراث جاويدان، شماره 55

110ـ اوقاف، علي اکبر شهابي، ايرانشهر، ج2

111ـ بررسي وقف بر اساس مباني اجتهادي از ديدگاه فقهاي مذاهب اسلامي، محمد ابراهيم جناتي، ميراث جاويدان، شماره 27

112ـ بهره‏ وري موقوفات، موانع، راه‌کارها، يحيي کريمي، ميراث جاويدان، شماره 31

113ـ تحصيلات، سفرها آثار علمي و خدمات آموزشي ابن‏حبان بستي، نورالله کسايي، مجله‏ تحقيقات اسلامي، سال 10، شماره 1، 1374ش

114ـ تحليلي فضايي کالبدي بازار اصفهان، سيروس شفقي، فصلنامه‏ تحقيقات جغرافيايي، شماره 60

115ـ تحول نهاد وقف و دورنماي آينده‏ آن؛ مطالعه‏ تطبيقي- تاريخي، ناصر کاتوزيان، نقد و نظر، شماره 21

116ـ تحول نهاد وقف، نادر رياحي ساماني، همايش وقف و تمدن اسلامي، اصفهان، آبان 1387، ج 3، ص 369

117ـ تعزيه، هنر وقفي ايران و ميراث جاويداني از قلمرو آيين و ايمان، جابر عناصري، ميراث جاويدان، شماره 3

118ـ چهار وقفنامه از چهار مدرسه‏ اصفهان در دوره‏ صفوي، نزهت احمدي، مجموعه مقالات «در باب اوقاف صفوي»، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شوراي اسلامي، تهران، 1390ش

119ـ دو وقفنا‏مه کتاب از عهد صفوي، رضا مختاري، ميراث جاويدان، شماره‏ 13

120ـ راهکار وقف در حل مشکلات جامعه، بيژن شهرامي، ميراث جاويدان، شماره‌42

121ـ ربع رشيدي: مجتمع بزرگ وقفي، علمي و آموزشي در تبريز، سيد حسين اميريان، ميراث جاويدان، شماره 27

122ـ سرگذشت دانش و دانشمندان در حمله مغول، فصلنامه‏ پژوهش، شماره 4

123ـ سقاخانه‏هاي قديمي تهران، رحمان احمدي ملکي، ميراث جاويدان، شماره 23

124ـ شيوه‏ اداره‏ مدارس بر اساس وقفنامه‏ها در دوره‏ صفوي، نزهت احمدي، ميراث جاويدان، شماره 37

125ـ عضدالدوله ديلمي و بيمارستان عضدي بغداد، نورالله کسايي، مجموعه‏ مقالات همايش بين المللي تاريخ پزشکي، مؤسسه‏ توسعه‏ دانش و آموزش

126ـ فرهنگ حقوقي وقف(مشتمل بر توضيح اصطلاحات حقوقي، قواعد، موضوعات واحکام وقف و ساير اصطلاحات مرتبط)، دلاور برادران، ميراث جاويدان، شماره 6

127ـ مباني مديريت موقوفات در اسلام‏، سيد محمد مهدي هاشمي نسب، ميراث جاويدان، شماره 30

128ـ مجالات الوقف المؤثرة في الدعوة الي الله تعالي، مقتدي حسن بن محمد ياسين، کتاب «اثر الوقف علي الدعوة الي الله تعالي»، کويت، ص111

129ـ مجالات الوقف و مصارفه في القديم و الحديث، احمد بن إبراهيم حيدري، کتاب «الوقف و القضاء»، رياض، وزارة الشؤون الاسلامية و الاوقاف و الدعوة و الارشاد، ج2، ص815

130ـ مجتمع‌هاي وقفي فرهنگي بنياد فرهنگي البرز، سيد ناصر هاشم‏ زاده، ميراث جاويدان شماره 27

131ـ مراکز علمي و آموزشي و رابطه آنها با نهاد وقف، نادر پورارشد، ميراث جاويدان، شماره‌39

132ـ مسجد گوهرشاد مشهد و موقوفات آن، محمود يزدي مطلق، ميراث جاويدان، شماره ‌35

133ـ ملاحظات اجتماعي و انساني در متن وقفنامه‌هاي کردستان ايران، سوران کردستاني، ميراث جاويدان، شماره‌ 40

134ـ منابع موقوفات آستان قدس رضوي و فهرست واقفان مشهد مقدس، عزيزالله عطاردي، ميراث جاويدان، شماره 36

135ـ موقوفات ايرانيان در عراق، محمد رضا انصاري قمي، ميراث جاويدان، شماره‌ 9

136ـ موقوفات زنان در ايران، محمد علي خسروي، ميراث جاويدان، شماره 10

137ـ موقوفات شيخ علي خان زنگنه، نعمت الله قاسمي، ميراث جاويدان، شماره 55

138ـ نقش صدر(رييس اوقاف) در حکومت صفويه، نفيسه مرتضوي، ميراث جاويدان، شماره 76

139ـ نقش وقف در آبادي شهرها، اشرف‌السادات باقري، ميراث جاويدان، شماره 55

140ـ نقش وقف در تأمين مالي توسعه گردشگري، حسين پيراسته و محمد زاهدي، همايش وقف و تمدن اسلامي، اصفهان، آبان 1387، ج 2، ص52

141ـ نقش وقف کتاب در تمدن اسلامي، محمد علي سلطاني، همايش وقف و تمدن اسلامي، اصفهان، آبان 1387، ج 3، ص413

142ـ نگاهي تحليل‏گرانه به عمران روستايي در ايران، حسين آسايش، فصلنامه‏ تحقيقات جغرافيايي، شماره 34

143ـ وقف به مثابه الگوي کارآفريني اجتماعي پايدار در اسلام، حبيب‌الله سالارزهي، همايش وقف و تمدن اسلامي، اصفهان، آبان 1387، ج 2، ص449

144ـ وقف پشتوانه نهادهاي علمي در احياي تمدن اسلامي، مرتضي مرتضوي کاخکي و حجت الله برامکي يزدي، همايش وقف و تمدن اسلامي، اصفهان، آبان 1387، ج 3، ص191

145ـ وقف در اصفهان(پراکندگي جغرافيايي موقوفات و آثار اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي آن)، سيروس شفقي، ميراث جاويدان، شماره ‌19

146ـ وقف در تمدن عثماني، محمد علي اونال، ميراث جاويدان، شماره 21

147ـ وقف در سيره‏ پيامبر و امامان شيعه، محمد علي چناراني، ميراث جاويدان، شماره‌ 39

148ـ الوقف مکانته و أهميتة الحضارية، فواز بن علي بن جنيدب الدهاس، عربستان، وزارة الشؤون الاسلامية و الاوقاف، 1420ق

149ـ وقفنامه مدرسه مريم بيگم، عفت خوشنودي، ميراث جاويدان، شماره 74

150ـ وقفنامه مدرسه‏ مقيميه‏ شيراز، فاطمه حاتمي، ميراث جاويدان، شماره‌ 44

151ـ وقف و امنيت اجتماعي «دولت و وقف به عنوان نهاد جامعه مدني: تأثيرگذاري‌ها و تأثيرپذيري‌هاي متقابل در مقوله امنيت»، رضا سيمبر، همايش وقف و تمدن اسلامي، اصفهان، آبان 1387، ج 3 ص153

152ـ وقف، مفهومه، فضله، ارکانه، شروطه، انواعه، محمود عبدالرحمن عبدالمنعم، اولين همايش اوقاف در کشور عربستان، در مکه مکرمه، دانشگاه أم‌القري، وزارت شؤون اسلامي و اوقاف و دعوت و ارشاد، 1422ق

153ـ وقف و تمدن اسلامي (مجموعه مقالات همايش وقف و تمدن اسلامي)، سازمان اوقاف و امور خيريه، سازمان چاپ و انتشارات، تهران، 1387ش

154ـ وقف و نقش آن در توسعه اقتصادي و اجتماعي، صادق بختياري، ميراث جاويدان، شماره‌ 39

پانویس

  1. ر.ک مراکز علمی و آموزشی و رابطه آنها با نهاد وقف.
  2. تاریخ ابن خلدون، ج2، ص881.
  3. ناریخ بیهقی، ص158.
  4. مدارس نظامیه وتأثیرات علمی اجتماعی آن، ص75.
  5. تاریخ بیهقی، بیهقی، ص172.
  6. منتخب السیاق، صص132-133.
  7. وفیات الاعیان، ص203.
  8. همان، صص167-168.
  9. تحصیلات، سفرها، آثار ملی وخدمات آموزشی، ابن حبان بستی، صص69-81.
  10. همان، صص231-235.
  11. فرار از مدرسه، ص167.
  12. گزارش یاقوت از کتابخانه های مرو، ص417.
  13. همان، ص425.
  14. همان، صص415-423
  15. ابو فوطی بغدادی، الحوادث الجامعة بغداد، ص350.
  16. ر.ک: وقفنامه ربع رشیدی، سلسله انتشارات انجمن آثار ملی، 1356 ه ش؛ ومقاله «سر گذشت دانش و دانشمندان در حمله مغول»صص314-315.
  17. شنب: گنبد در برخی قسمت های آذربایجان به اراضی مسطح ومزروع وچمنزار ومخصوصا جاهایی که برنج می کارند وسطح آن ها با رودخانه مساوی است و از آن مشروب می شوند«شام» می گویند. این محل پیش از ساخته شدن مقبره غازان خان «شام غازان» نامیده می شد وپس از در گذشت او به سبب گنبد ومقبره او «شب غازان»نام گرفت، ر.ک: چهل مقاله، صص1-3.
  18. برگرفته از کنج سخن ج1، ص291.
  19. عالم آرای عباسی، ج2، ص761.
  20. این نکته اشاره ظریفی دارد که در دوره مورد نظر غالبا فرزندان حرفه پدر را دنبال می کردند. از این روی فرزندان یک عالم بزرگ احتمال بسیاری داشت که از علما زمان خود باشند.
  21. چهار وقفنامه از چهار مدرسه اصفهان در دوره صفوی.
  22. موقوفات شیخ علی خان زنگنه.
  23. وقفنامه مدرسه مقیمیه شیراز.
  24. وقفنامه مدرسه مریم بیگم.
  25. قید طله سکة به این دلیل است روزانه افرادی پاک درس مدرسین حاضر می شدند که در زمره طلاب اصلی مدرسه نبودند.
  26. وقفنامه مدرسه مریم بیگم.
  27. همان.
  28. موقوفات شیخ علی خان زنگنه.
  29. وقفنامه مدرسه مقیمیه شیراز.
  30. شیوه اداره مدارس براساس وقفنامه ها در دوره صفوی.
  31. سفرهای شوالیه شاردن، ج3، ص938.
  32. همان.
  33. برخی واقفان در زمره شروط وقفنامه قید کرده اند که عمال دولتی به هیچ عنوان در این موقوفه مدخل سازند. اما بیشتر وقفنامه ها پرداخت حقوق دیوانی از اولین پرداخت ها واز جمله مخارج ضروری محسوب شده است.
  34. مانند هزینه کشت وزرع در املاک زراعی، لایروبی قنوات، مرمت بناهای مانند کاروانسرا، دکان وغیره.
  35. وی از علمای برجسته اواخر دوره صفویه است واز معدود علمایی است که مبادرت به ساخت مدرسه ووقف آن کرده باشد.
  36. مصاحبه رییس مجمع خیرین مدرسه ساز کشور، به نقل از روزنامه کیهان، مورخ 25/2/85.
  37. مجتمع های وقفی فرهنگی بنیاد فرهنگی البرز.
  38. ر.ک«راهکار وقف در حل مشکلات جامعه»، عنوان«تأمین شهریه طلاب، دانشجویان ودانش آموزان».
  39. سوره مبارکه توبه، آیه 9.
  40. سوره مبارکه ذاریات، آیه 56.
  41. ر.ک وقف وتمدن اسلامی.
  42. دیوان ملک الشعرای بهار.