آرزوی بهشت (قرآن)

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

موجودی که از نطفه‌ای بی ارزش آفریده شده از نظر مادی شرافتی ندارد، اگر شرفی هست به خاطر ایمان و عمل صالح است که کافران فاقد آنند، پس چگونه انتظار دارند در باغهای بهشتی گام بنهند؟

درخواست ناممکن

ورود کافران به بهشت امری ناممکن و آرزویی بی جاست: «ایطمع کل امری منهم ان یدخل جنة نعیم• کلا انا خلقنـهم مما یعلمون» آیا هر یک از آنها طمع دارد که در بهشت پر نعمت الهی وارد شود؟• هرگز چنین نیست، ما آنها را از آنچه خودشان می‌دانند آفریده‌ایم! . [۱] این استفهام انکاری است، می‌پرسد چه چیز ایشان را واداشته که اطراف تو را بگیرند، آیا این طمع وادارشان کرده که یک یکشان با اینکه کافرند داخل بهشت شوند؟ نه، بدانند که کافران چنین امیدی نباید داشته باشند.

طمع نافع

در این جمله طمع به داخل شدن در بهشت را به یک یک کفار نسبت داده، نه به جماعت آنان، و نفرموده : (ایطمعون ان یدخلوا - آیا طمع دارند که داخل شوند؟) ولی مسأله اهطاع را به همه نسبت داد و فرمود: «مهطعین» (این کافران را چه می‌شود که با سرعت نزد تو می‌آیند) [۲] ، و این بدان جهت بوده که طمع در سعادت و رستگاری وقتی نافع است که در دل فرد طمع کار پیدا شود و او را وادار کند به ایمان و عمل صالح، نه طمع قائم به جماعت، بدان جهت که جماعت است، پس طمع مجموع من حیث المجموع در سعادت تک تک افراد کافی نیست. و اگر داخل شدن در بهشت را به صیغه مجهول از باب افعال آورد، برای آن بود که اشاره کند به اینکه داخل شدنشان در بهشت به اختیار و خواست خودشان نیست، بلکه اگر چنین فرض و طمعی درست باشد کس دیگری ایشان را داخل بهشت می‌کند، و او خدای تعالی است، که اگر بخواهد چنین می‌کند، و البته هرگز نمی‌خواهد، چون خود او چنین مقدر کرده که کفار داخل بهشت نشوند. [۳]

معاد مشرکان

مشرکان خود خواه و خودپرست از این ادعاهای بی اساس بسیار داشتند، و مرفه بودن زندگی مادی خود را که غالبا از طرق نامشروع و غارتگری و مانند آن حاصل شده بود، دلیل بر بلندی مقامشان در پیشگاه خدا و محبوبیت نزد پروردگار می‌پنداشتند، سپس با یک مقایسه بی معنی مقامات والائی در قیامت برای خود قائل بودند. درست است که آنها به معاد البته به آن صورتی که قرآن بیان می‌کرد، عقیده نداشتند ولی گاه به صورت احتمال روی آن بحث می‌کردند که اگر معادی باشد ما در جهان دیگر چنین و چنان خواهیم بود، شاید این سخن را از روی استهزا نیز می‌گفتند.

آب گندیده و غرور

در اینجا قرآن مجید به پاسخ آنها پرداخته، می‌گوید: هرگز چنین نیست که آنها وارد باغهای پر نعمت بهشت شوند، چرا که ما آنها را از آنچه خودشان می‌دانند آفریده‌ایم. در حقیقت خداوند می‌خواهد با این جمله اولا غرور آنها را درهم بشکند، زیرا می‌گوید: خودتان بهتر می‌دانید که ما شما را از چه چیز آفریده‌ایم؟ از نطفه‌ای بی ارزش، از آبی گندیده و پست، پس این همه غرور و نخوت برای چیست؟

خلق نطفه

ثانیا پاسخی به استهزا کنندگان معاد می‌گوید که اگر شما در امر معاد شک دارید بروید و حال نطفه را بررسی کنید، و ببینید چگونه از یک قطره آب بی ارزش موجودی بدیع می‌سازیم که در تطورات جنینی هر روز خلقت و آفرینش تازه‌ای به خود می‌گیرد. آیا خالق انسان از نطفه قادر نیست که بعد از خاک شدن لباس حیات در تن انسان بپوشاند.

طمع بهشت و گناه

ثالثا اینها چگونه طمع بهشت دارند با اینکه در صحیفه اعمال خود این همه عمل گناه دارند، زیرا موجودی که از نطفه‌ای بی ارزش آفریده شده از نظر مادی شرافتی ندارد، اگر شرفی هست به خاطر ایمان و عمل صالح است که این ها فاقد آنند، پس چگونه انتظار دارند در باغهای بهشتی گام بنهند؟ [۴] [۵] [۶] [۷]

منبع

فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «آرزوی بهشت».

پانویس