احمد بن اسحاق اشعری قمی و گزارش سه بنای منسوب به او

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

مهدی سلیمانی آشتیانی

چکیده

احمد بن اسحاق اشعری قمی از راویان برجستة امامی و از اصحاب امام جواد، امام هادی و امام عسکری (علیه السلام) به شمار می‏آید. وی از یازده شیخ و استاد روایت می‏کند و بیست و سه نفر از راویان شیعی شاگرد و راوی او هستند.

احمد بن اسحاق همچنین وکیل ائمه در قم بوده و به زیارت حضرت ولی عصر(عجل الله فرج الشریف) نائل شده است.

رجالیان و محدثان متقدم، همه وی را به امانت و وثاقت ستوده ‏اند و آثار حدیثی چندی نیز برایش گزارش کرده‏ اند. وی در حُلوان درگذشت.

شرح حال احمد بن اسحاق و گزارشی از مسجد امام حسن عسکری (علیه السلام) در قم که بنا به مشهور به امر امام عسکری (علیه السلام) بنا کرده است و همچنین مطالبی در مورد مرقد و مزار او در سر پل ذهاب و مرقد منسوب به او در قم، از مباحث طرح شده در این مقاله است.

کلیدواژه ‏ها: احمد بن اسحاق اشعری، اشعریان، قم، وکالت، امام حسن عسکری (علیه السلام) ، حُلوان، بقعة شاهزاده ناصر الدین، مسجد امام حسن عسکری (علیه السلام).

مقدمه

جناب احمد بن اسحاق اشعری قمی(رحمه الله علیه) از رجال برجستة شیعه در قم و از کسانی است که توفیق مصاحبت با چهار امام همام را داشته است. وی همچنین مقام نیابت و وکالت امام زمان(عجل الله فرجه الشریف) را در قم دارا بوده و همة رجالیان او را به وثاقت و نیکی ستوده ‏اند. در این نوشتار خُرد، تبار و دودمان، زیست ‏نامه و همچنین معرفی سه بنا که به نوعی ارتباط با این مرد بزرگ دارد خواهد آمد.

اشعریان در تاریخ

اشعریان یا بنو اشعر [۱] طایفة بزرگی از عرب‏های قحطانی هستند که به نبت بن اُدد بن زید بن یشجُب بن عَریب بن زید بن کهلان معروف به اشعر منسوب هستند [۲] در برخی منابع معاصر از آنها به اشاعره هم یاد کرده‏اند که وجهی برای آن سراغ نداریم [۳] به نوشتة کلبی، «اشعر» هفت پسر داشته که هر کدام از آنها سرسلسلة قبیله‏ ای شدند [۴] این قبایل پیش و بعد از اسلام در نواحی مختلفی منزل داشته ‏اند و پراکنده بوده ‏اند که یمن، حجاز، عراق، مصر، شام و ایران از مناطق آنهاست.

اشعریان پس از طلوع اسلام

تاریخ قم جریان اسلام آوردن مالک بن عامر اشعری را آورده که ظاهراً می‏ رساند او نخستین نفر از اشعریان است که به اسلام گرویده است [۵] ، ولی در منابع مشهور، قصة اسلام آوردن جمعی از اشعریان در غالب «وفد الأشعریین» تکرار شده است. در این اخبار از ابوموسی اشعری و برادرانش و دیگرانی ذکر شده که از راه دریا به حجاز آمدند و به مدینه و حضور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مشرّف شدند و پیامبر قبل از آمدن ایشان از ورودشان خبر داده بود و آنها را به گرمی پذیرایی فرمود [۶] اشعریان در مدینه حضور داشتند و ابوعامر اشعری از بزرگان آنها در جنگ حنین به شهادت رسید [۷] آنان پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و در تحولات سیاسی نیم قرن اول به دسته ‏ها و گروه ‏های گوناگون تقسیم شدند و در عراق و شام و ایران پراکنده بودند. بزرگانی از ایشان در کوفه ساکن شدند. از جملة آنان می‏ توان از سعد بن مالک بن عامر اشعری نام برد که در ایام خلافت عثمان بن عفان، نزد وی به شراب‏خواری ولید بن عقبه، امیر کوفه شهادت داد [۸] سائب بن مالک نیز از بزرگان شیعیان کوفه و مردی جنگاور از یاران مختار بن ابی عبیده ثقفی بود و در 67 ق در مصاف با لشکر مصعب بن زبیر کشته شد [۹] فرزندان سعد و سائب در سدة اول، در امور سیاسی عراق و ایران و مبارزات ضد اموی شرکت داشتند و بعضی از آنها به امارتِ برخی از شهرهای ایران نیز منصوب شدند. پس از قتل محمد بن سائب در کوفه به دست حجاج، فرزندان او و دیگر اعضای خاندان اشعری تحت تعقیب قرار گرفتند و ناچار عراق را رها کردند و به جاهای دیگر و از جمله به قم کوچیدند [۱۰]

پایگاه اشعریان در قم

یعقوبی (م 284 ق) در ذکر قم و کمندان می‏ نویسد: «و أهلها الغالبون علیها قومٌ من مذحج [۱۱] ، ثم من الأشعریین و...» [۱۲] سمعانی در الأنساب از کتاب تاریخ ابوالوفای اخسیکتی می‏ نویسد، کسانی از بنی اشعر از جمله عبداللّه‏ و احوص و اسحاق و نعیم و عبدالرحمن، فرزندان اسعد بن مالک بن عامر اشعری، به ناحیة قم رفتند، رئیس آنها عبداللّه‏ بن سعد معروف به عبداللّه‏ سعدان بود که در قم و کَمیدان ساکن شدند و ریاست یافتند [۱۳] در مورد نحوه و سال ورود اشعریان به قم دو نوع گزارش وجود دارد: گزارش نخست، استقرار اشعریان در قم را صلح‏ آمیز نشان می‏ دهد و گزارش دیگر اسکان آنها را قهرآمیز معرفی کرده است.

در مورد سال ورود اعراب اشعری به قم اتفاق نظر وجود ندارد. برخی گزارش‏ها سال 83 هـ ق و برخی دیگر سال 94 هـ ق را زمان ورود آنان به قم اعلام کرده ‏اند. یاقوت حموی ورود آنان را سال 83 هـ ق دانسته، تسلط آنها را بر منطقه قهرآمیز می‏داند [۱۴]

حسن بن محمد حسن قمی روایات متعددی را دربارة مهاجرت فرزندان سعد بن مالک اشعری از کوفه ذکر کرده است؛ از جمله این‏که احوص پسر سعد بن مالک در شورشی شرکت کرده بود و پس از سرکوب شورش به زندان افتاد. برادرش عبداللّه‏ بن سعد به سبب نفوذ و شوکت فراوان، از حجاج بن یوسف آزادی او را درخواست کرد [۱۵]

همچنین گفته شده که به علت بدرفتاری احوص اشعری با روستاییان ایرانی، حجاج وی را زندانی کرده بود. تمام گفته‏ ها شدّت عمل و خشونت حجاج نسبت به خاندان سعد بن مالک اشعری و زندانی کردن آنها را حکایت می ‏کند؛ از این‏رو آنان تصمیم به جلای وطن گرفتند. ابتدا احوص و دو برادرش نعیم و عبدالرحمن به طرف بصره حرکت کردند. سپس عبداللّه‏ بن سعد به آنان پیوست [۱۶]

آنان به قریه ابرشتجان از ناحیه قم رسیدند و در آنجا نخستین بار با ایرانی‏ها روبه ‏رو شدند. به نظر می‏رسد آنچه منجر به تقویت تماس آنها شد، دفع حملة دیلمی ‏ها از ناحیة قم توسط اعراب اشعری بود [۱۷]

ایرانی‏ ها به اعراب اجازة سکونت دادند و اعراب تضمین امنیتی منطقه را برای ایرانی‏ ها به وجود آوردند و در کنار آنان سکونت گزیدند. برخی معتقدند ماندگار شدن آنان در منطقة قم مسالمت ‏آمیز بود؛ زیرا تعداد اعراب اشعری به حدی نبوده است که بتوانند در برابر ایرانی ‏ها به زبان شمشیر سخن گویند و به طریق قوة قهریه بر منطقه استیلا یابند. افزون بر این، آنان از سوی مرکز خلافت عراق تحت تعقیب و پیگرد بودند و مجبور بودند با ملایمت و آرامش برخورد کنند؛ لذا همزیستی مسالمت ‏آمیز بین اشعریان و ایرانیان برقرار می ‏شود. [۱۸]

گرایش مذهبی اشعریان

دربارة مذهب اشعریان ساکن کوفه و دیگر مناطق، با توجه به گرایش‏ های قبایل و افراد و موضع‏ گیری آنها نسبت به مسایل مختلف نمی ‏توان به صورت جزم و اطمینان اظهارنظر کرد. قیام مالک بن عامر اشعری علیه حکومت اموی نیز رنگ و بوی شیعی به معنای مصطلح ندارد [۱۹] ، اما با ورود اشعری‏ها به قم، رنگ و بوی تشیع در این شهر و مناطق هم‏جوار به وضوح بالا گرفت و خیلی زود قم به عنوان یکی از مهم‏ترین پایگاه‏های تشیع در منطقة «جبال» و همة ایران مطرح شد.

از میان آنها عالمان و فقیهان و محدثان و متکلمان بزرگی برخاستند که نقشی برجسته در تاریخ تشیع امامی در ایران و غیر آن داشته ‏اند. موسی بن عبداللّه‏ شاید اول کسی باشد که در قم اظهار تشیع کرد و دیگران به او اقتدا کردند [۲۰]

چهرة قم با تشیع از این به بعد کاملاً درهم آمیخته شده است؛ از این رو دربارة قم گفته ‏اند: «مردم قم همگی مذهب شیعه دارند» [۲۱] و بر «مذهب خود تعصب می‏ورزند» [۲۲] «و هیچ سنی در میان آنها یافت نمی‏شود» [۲۳] و «چون ذکر قم برفت، ذکر مذهب، بی‏فایده باشد، که قمی الّا شیعه نباشد» [۲۴] تاریخ قم نام شمار زیادی از اشعریان را که در قم سکونت کرده‏ اند آورده که مرحوم معلم حبیب‏ آبادی آنها را استخراج و مرتب کرده است [۲۵]

نام شماری از بزرگان اشعریان به شرح زیر است:

  • احوص بن سعد بن مالک اشعری، نخستین کسی که آتشکدة قم را (پیش از سال 98 ق) ویران کرد و به جای آن مسجدی بنا نهاد؛
  • یسع بن عامر بن عمران اشعری، نخستین کسی که در قم دارالخراج ساخت؛
  • سعد بن سعد بن الاحوص بن سعد بن مالک اشعری، از راویان حدیث که از امام رضا و امام جواد (علیه السلام) روایت نموده و در زمینة حدیث تألیفاتی داشته است. از او به عنوان (ثقه) یاد کرده‏اند؛
  • اسحاق بن عبداللّه‏ بن سعد بن مالک اشعری، از راویان حدیث که از امام صادق و امام رضا (علیه السلام) روایت نموده است؛
  • ادریس بن عبداللّه‏ بن سعد اشعری، از بزرگان شیعه و از راویان حدیث که از امام رضا (علیه السلام) روایت نموده است؛
  • زکریا بن ادریس بن عبداللّه‏ بن سعد اشعری مشهور به ابوجریر قمی، از راویان حدیث که از امام صادق و امام رضا و امام ابی الحسن (علیه السلام) روایت نموده است؛
  • سهل بن الیسع بن عبداللّه‏ بن سعد اشعری، از راویان حدیث که از امام موسی کاظم و امام رضا (علیه السلام) روایت نموده است؛
  • عبداللّه‏ بن عامر بن عمران ابن ابی عمر اشعری، از راویان حدیث و از بزرگان و علماء امامیه در قم؛
  • عبدالعزیز بن المهتدی بن محمد بن عبدالعزیز اشعری، از راویان حدیث که از امام رضا (علیه السلام) روایت کرده است؛
  • علی بن محمد بن علی بن سعد اشعری قزدانی مشهور به ابن متویه، کتابی به نام النوادر الکبیر را به او نسبت می‏دهند؛
  • علی بن الریان بن الصلت اشعری، از راویان حدیث که دارای کتابی به نام منثور الأحادیث بوده است؛
  • علی بن اسحق بن عبداللّه‏ بن سعد اشعری، از راویان حدیث که کتابی نیز داشته است؛
  • عیسی بن عبداللّه‏ بن سعد بن مالک اشعری، از راویان حدیث که از امام صادق و امام رضا (علیه السلام) روایت نقل کرده و کتابی به نام مسائل الرضا (علیه السلام) داشته است؛
  • محمد بن عیسی بن عبداللّه‏ اشعری، از بزرگان اشعریان که نجاشی در رجال خود از او با عبارات (شیخ القمیین، وجه الاشاعره و متقدم عند السلطان) یاد می‏کند. خدمت حضرت رضا (علیه السلام) شرفیاب شد و از آن حضرت و امام جواد (علیه السلام) روایت نمود و کتابی به نام الخطب داشته است؛
  • اسماعیل بن آدم بن عبداللّه‏ ابن سعد اشعری، از راویان حدیث است؛
  • اسحق بن آدم بن عبداللّه‏ اشعری، از محدثان که از امام هشتم روایت نموده است؛
  • زکریا بن آدم بن عبداللّه‏ بن سعد اشعری، از فقیهان بزرگ شیعه که از مقام و منزلت والایی برخوردار بوده است تا آنجا که امام رضا (علیه السلام) مردم را جهت آموزش مسایل دینی به او ارجاع می‏داده و درباره او فرموده است: «زکریا بن آدم القمی المأمون علی الدین و الدنیا»

[۲۶]

کتاب‏ هایی در حدیث داشته است. قبر او در قم و در قبرستانی است که به احترام قبر او و یکی دیگر از اشعریان، به قبرستان شیخان معروف است؛

  • آدم بن اسحق بن عبداللّه‏ اشعری، از راویان موثق حدیث؛
  • مرزبان بن عمران بن عبداللّه‏ اشعری، از راویان حدیث که از امام رضا (علیه السلام) روایت نموده و دارای کتابی بوده است؛
  • حمزة بن یعلی اشعری ـ ابو یعلی قمی ـ از راویان حدیث که از امام رضا و امام جواد (علیه السلام) روایت نموده؛
  • الریان بن الصلت اشعری (ابوعلی قم) از فقهاء و راویان حدیث است. دارای کتابی به نام الفرق بین الآل و الأمة بوده است. دو پسر او علی و محمد هر دو از راویان حدیث بوده‏اند؛
  • محمد بن الریان بن الصلت، دارای کتاب مسائل أبی الحسن العسکری بوده است؛
  • عبدالعزیز بن المهتدی بن محمد بن عبدالعزیز اشعری، از راویان موثق حدیث که از امام رضا (علیه السلام) روایت نموده و دارای کتابی بوده است؛
  • موسی بن الحسن بن عامر بن عمران بن عبداللّه‏ بن سعد اشعری (ابوالحسن) فقیهی والامقام که نجاشی از او با عبارات (ثقه، عین، جلیل) یاد کرده است. سی کتاب تألیف کرده که از آن جمله کتاب‏های طلاق، وصایا، فرائض، فضائل، حج، الحرمة، الصلاة، الزکاة، الصیام، یوم و لیلة، الطب است؛
  • محمد بن علی بن محبوب اشعری، از فقیهان والامقام امامیه که نامش در سلسله اسناد بسیاری از روایات آمده است. نجاشی ضمن تجلیل فراوان از او درباره‏اش می‏گوید: «شیخ القمیین فی زمانه، ثقة، عین، فقیه، صحیح المذهب». در مسائل فقهی کتاب‏های فراوانی از خود بر جای گذاشت؛ از آن جمله کتاب‏های النوادر، الصلاة، الجنائز، الزکاة، الحدود، الدیات، الثواب است؛
  • احمد بن ادریس بن احمد اشعری (ابوعلی) از راویان حدیث و فقهای امامیه در قرن سوم هجری، نجاشی از او با عبارات «کان ثقة، فقیهاً فی أصحابنا، کثیر الحدیث» یاد می‏کند. او در سال 306 ق در راه مکه درگذشت؛
  • الحسن ابن علی الزیتونی الأشعری، از راویان حدیث و دارای کتاب نوادر بوده است؛
  • الحسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبیداللّه‏ اشعری، او و پدرش هر دو از راویان موثق حدیث بوده‏اند دارای کتاب نوادر بوده است؛
  • الحسین بن محمد ابن عمران بن ابی‏بکر اشعری، از راویان حدیث و دارای کتاب نوادر بوده است

[۲۷]

فضایل و امتیازات زیادی برای خاندان اشعری در کتاب‏های تراجم و حدیث شیعه نقل شده است. از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که فرمود: «اللّهمّ اغفِر للأشعریین صغیرِهم و کبیرِهم» [۲۸] علامه مجلسی در بحار الأنوار صفحات زیادی را به ذکر فضائل و احادیث وارده دربارة اشعریان اختصاص داده است [۲۹]

پدرِ احمد بن اسحاق

اسحاق بن عبداللّه‏ بن سعد بن مالک الاشعری از راویان ثقه و از چهره‏ های درخشان خاندان اشعری است. نجاشی در معرفی و توثیق او می‏ نویسد: «قمی ثقة. روی عن أبی عبداللّه‏ و أبی الحسن و ابنه أحمد بن اسحاق مشهور. أخبرنا أحمد بن عبدالواحد عن علی بن حبشی عن حمید عن علی بن بزرج عنه» [۳۰] شیخ طوسی در رجال او را در شمار اصحاب امام صادق (علیه السلام) ذکر کرده است [۳۱] همچنین ابن داود و علامه حلی به وثاقت وی تصریح کرده‏اند [۳۲] شیخ عالی مقام ابوجعفر طوسی در دو کتاب تهذیب و استبصار و همچنین در المجالس خود روایاتی را به سند خود از ابن ابی عمیر از اسحاق بن عبداللّه‏ اشعری از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است [۳۳]

شیخ طوسی به سند خود از سهل بن الیسع اشعری از اسحاق بن عبداللّه‏ از امام کاظم (علیه السلام) نیز نقل کرده است [۳۴]

با این وصف، او محضر نورانی امام صادق و امام کاظم (علیه السلام) را درک کرده است. ابن ابی عمیر، زکریا بن آدم و سهل بن الیسع سه شاگرد او هستند و گذشت که به تصریح نجاشی علی بن بزرج نیز شاگرد دیگر او است. مأخذ برخی که احمد بن زید را نیز در شاگردان وی آورده‏ اند دانسته نشد. همچنین او را به استناد شیخ طوسی دارای کتاب دانسته ‏اند که در مطالب شیخ طوسی چنین چیزی یافت نشد [۳۵]

صاحب وسائل روایتی را از کافی نقل می‏ کند که در سند آن «علی بن أحمد بن اسحاق الأشعری عن عبداللّه‏ بن سعید الدغشی» وجود دارد. با این سند به نظر می‏رسد «علی» فرزند احمد بن اسحاق باشد [۳۶] از آنجا که عبداللّه‏ بن سعید الدغشی در طبقة امام صادق (علیه السلام) است و اسحاق بن عبداللّه‏ اشعری نیز مانند اوست، نمی‏ توان گفت نوة او نیز در همین طبقه باشد.

با نظر به متن کافی که صاحب وسائل از آنجا نقل کرده است، مشخص می‏شود در نقل صاحب وسائل اشتباهی رخ داده و سند صحیح «علی بن اسحاق» است که با این وجود مشکلی نخواهد بود و این علی، عموی احمد بن اسحاق است [۳۷] پدر، اجداد و برادران اسحاق بن عبد اللّه‏ از مشاهیر خاندان اشعری بوده ‏اند. برخی از ایشان عبارت‏ اند از: آدم [۳۸]

، ادریس [۳۹] ، ابو بکر [۴۰] ، شعیب [۴۱] ، عبد الملک [۴۲] ، عمران [۴۳] ، عیسی [۴۴] ، موسی [۴۵] ، الیسع [۴۶] و یعقوب [۴۷]

مشایخ احمد بن اسحاق

با نگاهی به اسناد روایاتی که از احمد بن اسحاق رسیده است، مشایخ و اساتید او به دست می ‏آید. ابتدا نام سه امام بزرگوار شیعه را به عنوان تیمم و تبّرک در صدر مشایخ ذکر می ‏کنیم و آنگاه به مشایخ وی اشاره می ‏کنیم:

1. حضرت ابی جعفر الثانی محمّد بن علی الجواد (علیه السلام) ؛

2. حضرت ابی الحسن الثالث علی بن محمد الهادی (علیه السلام) ؛

3. حضرت ابی محمد حسن بن علی الزکی العسکری (علیه السلام) ؛

4. ابومحمد بکر بن محمد بن عبدالرحمن بن نعیم ازدی غامدی؛ او از طایفة جلیل القدر آل نعیم در کوفه و از ثقات اصحاب و راویان امام جعفر بن محمد الصادق و امام موسی بن جعفر الکاظم (علیه السلام) بوده است.

عمری طولانی داشت و دارای «کتاب» حدیث و یا به تعبیر جناب شیخ طوسی «اصل» نیز بوده است. کشّی از او به «خیر فاضل» یاد کرده است [۴۸]

5. ابوالحسن عبدالرحمن سعدان بن مسلم عامری؛ نام او عبدالرحمن و مشهور به سعدان است. عمری طولانی داشت و از حضرات امام صادق و امام کاظم (علیه السلام) روایت دارد. دارای «کتاب» نیز بوده است [۴۹]

6. أبوهاشم داود بن القاسم الجعفری؛

او از راویان و اصحاب جلیل القدر است که نزد ائمة اطهار (علیه السلام) دارای مقام و موقعیت بوده است. خدمت امام رضا، امام جواد، امام هادی، امام عسکری و امام عصر (علیه السلام) رسیده، اخباری را نقل کرده و کتابی نیز داشته است. وی از اولاد جعفر بن ابی‏طالب و هاشمی است [۵۰]

7. عبداللّه‏ بن میمون بن الاسود القداح؛

از ثقات و بزرگان اصحاب و راوی امام صادق (علیه السلام) است. کشی روایتی در مدح او از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده است. وی دارای «کتاب» نیز بوده است [۵۱]

8. یاسر الخادم الرضا (علیه السلام)

او مولی حمزة بن یسع اشعری قمی بوده و شرافت خدمت حضرت سلطان الاولیاء علی بن موسی الرضا(علیه آلاف التحیه و الثناء) را دارا بوده، و از آن حضرت اخبار و مسائلی را نقل کرده است. اصحاب او را توثیق کرده ‏اند [۵۲]

9. حسن بن عباس بن حَریش

او از راویان طبقة امام جواد (علیه السلام) است و رجالی ‏ها وی را تضعیف نموده‏ اند [۵۳] در بصائر الدرجات روایاتی از وی توسط احمد بن اسحاق نقل شده است [۵۴]

10. زکریا بن آدم اشعری

از بزرگان و دانشمندان خاندان اشعری و از راویان صادق اخبار اهل بیت (علیه السلام) است. مسائل و کتابی نیز برای وی نقل شده است(علیه السلام) [۵۵] در طریق صدوق به این بزرگوار، احمد بن اسحاق قرار دارد(علیه السلام) [۵۶]

11. قاسم بن یحیی بن راشد

از راویان امامی است که برخی او را تضعیف کرده ‏اند [۵۷] شیخ کتابی را که آداب امیر المؤمنین (علیه السلام) در آن بوده به وی نسبت داده است [۵۸] روایاتی در بصائر الدرجات از احمد بن اسحاق از او نقل شده است [۵۹]

12. هاشم بن المثنی الحَنّاط

وی از راویان ثقة کوفه و از اصحاب امام صادق (علیه السلام) بوده است [۶۰] در طریق شیخ صدوق به وی، احمد بن اسحاق قرار دارد. سند شیخ چنین است: «فقد رویتُه عن محمّد بن الحسن(رضی الله عنه) عن محمّد بن الحسن الصفار عن إبراهیم بن هاشم و أحمد بن اسحاق بن سعد عن هاشم الحناط» [۶۱]

چنانکه گفته شد، هاشم حنّاط جزء اصحاب امام صادق (علیه السلام) بوده و روایت ابراهیم بن هاشم و احمد بن اسحاق از وی مشکل است؛ لذا مرحوم استاد علی اکبر غفاری (رحمه الله) در پاورقی فقیه احتمال داده است ابن ابی عمیر واسطة بین ابراهیم بن هاشم و احمد بن اسحاق با هاشم حناط بوده باشد که افتاده است [۶۲]

13. عبد اللّه‏ بن عبدالرحمن بن أبی نجران

کتاب‏های رجالی ذکری از او نکرده ‏اند. فقط یک روایت از او در طب الأئمة سراغ داریم که احمد بن اسحاق راوی آن است [۶۳]

14. عبد اللّه‏ بن حَمّاد الانصاری او از شیوخ اصحاب و دارای کتاب‏هایی بوده است. به نقل ابن غضائری در قم ساکن بوده است [۶۴]

راویان احمد بن اسحاق

جناب احمد بن اسحاق واسطة فیض زلال احادیث و گوهر ناب کلمات پیشوایان نور و هدایت است. بخشی از بیانات و سخنان ائمة اطهار (علیه السلام) از طریق این بزرگوار به شاگردان و راویان بعد از او منتقل شده که برای همة عصرها سبب راهنمایی خلق و واسطة رستگاری و فلاح است. کسان و بزرگانی از او استماع حدیث کرده‏ اند که به اسامی ایشان اشاره می ‏کنیم:

1. ابو سعید مراغی [۶۵]

2. احمد بن ادریس بن احمد، ابو علی الأشعری القمی [۶۶]

3. احمد بن علی الفائدی القزوینی [۶۷]

4. احمد بن محمد بن خالد البرقی [۶۸]

5. احمد بن محمد بن عیسی الأشعری [۶۹]

6. احمد بن هارون الفامی [۷۰]

7. حسین بن محمد بن عامر الأشعری القمی [۷۱]

8. سعد بن عبداللّه‏ الأشعری القمی [۷۲]

9. سهل بن زیاد الآدمی [۷۳]

10. عبداللّه‏ بن جعفر الحمیری [۷۴]

11. عبداللّه‏ بن عامر الأشعری [۷۵]

12. علی بن ابراهیم بن هاشم [۷۶]

13. علی بن احمد الرازی

[۷۷]

14. علی بن احمد بن یحیی اشعری [۷۸]

15. علی بن الحسن [۷۹]

16. علی بن سلیمان الزراری [۸۰]

17. علی بن مهزیار [۸۱]

18. محمد بن احمد بن یحیی بن عمران الأشعری [۸۲]

19. محمد بن الحسن الصفار [۸۳]

20. محمد بن جعفر بن احمد بن بُطَّه [۸۴]

21. محمّد بن علاء همدانی واسطی [۸۵]

22. محمد بن یحیی العطار [۸۶]

23. یحیی بن محمد بن جَریح بغدادی [۸۷]

از میان این راویان کسی که بیشترین استفاده را از ابن اسحاق کرده است و بیشترین احادیث را از ایشان نقل کرده است، حسین بن محمد بن عامر اشعری است. وی از خاندان اشعری و از بستگان و فامیل استادش احمد بن اسحاق است و خود از مشایخ ثقة الاسلام کلینی و از روات ثقة امامی به شمار می ‏آید [۸۸]

تعداد روایاتی که از احمد بن اسحاق به نقل از حسین بن محمد در کتب اربعه و وسائل الشیعه وجود دارد، بالغ بر 97 حدیث است که حدود 52 % کل روایات احمد بن اسحاق را شامل می‏ گردد.

شاگرد دیگر احمد بن اسحاق که باید از او به صورت ممتاز ذکر کرد جناب عبداللّه‏ بن جعفر حِمیری است. این بزرگوار که به تعبیر نجاشی «شیخ القمیین و وجههم» بوده، صاحب آثار و کتب زیادی است که معروف‏ ترین آنها قرب الأسناد است

[۸۹]

از حِمیری در کتب اربعه و وسائل الشیعه 37 روایت از جناب احمد بن اسحاق نقل و ضبط شده است. قابل ذکر است که محمّد بن عبد الجبار قمی نقل می‏ کند برخی از اصحاب به وسیلة احمد بن اسحاق سؤالی را دربارة زکات از امام عسکری (علیه السلام) پرسیدند و حضرت جواب فرمود [۹۰] ظاهراً با این نقل نمی‏ توان محمّد بن عبد الجبار را از شاگردان احمد بن اسحاق به شمار آورد؛ چنان‏که برخی از محترمین فرموده‏اند [۹۱] ، البته اگر استناد آنها همین باشد که ما دیدیم و ذکر کردیم.

همچنین جایی هم «عن عدّة من المشایخ و الثقات» ذکر شده است که شخص آن قابل بازشناسی دقیق نیست [۹۲]

از دیدگاه رجالیان

محدثان و بزرگان امامیه از گذشته‏ های دور تا قرون حاضر همگی از احمد بن اسحاق به جلالت و نیکی یاد کرده‏ اند و او و خدماتش را به مکتب امامت ستوده‏ اند. به وثاقت و امانت وی شهادت داده ‏اند و منزلتش را نزد ائمة اطهار (علیه السلام) متذکر شده‏ اند.

اینجا به برخی از این گفته ‏ها و نوشته‏ ها اشاره‏ای کوتاه می‏ نماییم:

برقی (م 274 یا 280 ق) صاحب المحاسن، احمد بن اسحاق را در زمرة اصحاب امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری (علیه السلام) دانسته، در اصحاب امام جواد (علیه السلام) از او به احمد بن اسحاق بن سعد الأشعری القمی و در اصحاب امام حسن عسکری (علیه السلام) کنیة او را نیز ذکر کرده، ولی در اصحاب امام هادی (علیه السلام) به عنوان «احمد بن اسحاق» اکتفا نموده است [۹۳]

کشّی از محمد بن علی بن قاسم قمّی از احمد بن حسین قمّی روایت می ‏کند که محمد بن احمد بن صلت قمی نام ه‏ای برای امام نوشت و قصة احمد بن اسحاق قمّی و نیاز او به هزار دینار برای انجام مراسم حج را یادآوری نمود و معروض داشت اگر سرورم صلاح بداند، دستور فرماید این مبلغ را به او قرض دهم تا پس از بازگشت به شهر خویش آن مبلغ را باز گرداند.

امام (علیه السلام) در جواب نامه این توقیع را فرستاد: «هی له مِنّا صِلةٌ، و إذا رجع فله عندنا سواها»؛ این از طرف من به ایشان بخشایشی است و چون او از سفر بازگشت، غیر از آن مبلغ نیز نزد ما چیزی دارد.

سپس می ‏گوید: و حالِ احمد بن اسحاق به خاطر کسالتی که داشت به گونه ‏ای بود که حتی امید آن نداشت به کوفه برسد [۹۴]

باز شیخ کشّی با چند واسطه از ابی محمد رازی نقل می‏ کند:

من و احمد بن ابی عبداللّه‏ برقی در عسکر بودیم که فرستاده‏ ای از طرف آن «مرد» [۹۵] به نزد ما آمد و گفت: «غائب علیل [۹۶] ، ایوب بن نوح، ابراهیم بن محمد همدانی، احمد بن حمزه و احمد بن اسحاق ثقاتٌ جمیعاً»؛ یعنی امام علیه ‏السلام این افراد را مورد اطمینان می ‏داند.

باز کشّی نقل می ‏نماید که:

احمد بن اسحاق نام ه‏ای برای امام نوشت و اجازه خواست که به سفر حج برود. حضرت نیز به وی اجازه داد و پارچه ‏ای هم برای او فرستاد. احمد بن اسحاق چون پارچه (کفن) را دید گفت: سرورم، خبر وفات مرا داده است و هنگام بازگشت از سفر حج در حُلوان (سر پل ذهاب) درگذشت.

آنگاه شیخ کشّی می ‏افزاید: «أحمد بن إسحاق بن سعد القمی عاش بعد وفاة أبی محمد؛ و أتیتُ بهذا الخبر لیکون أصح لصلاحه و ما ختم له به»؛ یعنی: احمد بن اسحاق بعد از شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) مدتی در قید حیات بود؛ و من این خبر را آوردم تا بدانید او در حالی که نیک‏بخت بود، با عاقبت به خیری چشم از جهان فرو بست [۹۷]

شیخ ابوالعباس نجّاشی نیز نام او را در زمرة اصحاب هر سه امام آورده و او را «وافد القمیین» دانسته است [۹۸] شیخ عالی مقام طوسی در رجال او را در شمار اصحاب امام جواد و امام عسکری (علیه السلام) ذکر کرده است [۹۹] همچنین ایشان در الفهرست می‏فرماید: احمد بن اسحاق بن عبداللّه‏ بن سعد بن مالک بن الأحوص الأشری أبوعلی کبیر القدر، و کان من خواص أبی محمد (علیه السلام) و رأی صاحب الزمان (علیه السلام) ، و هو شیخ القمبین و وافدهم...» [۱۰۰] از قدمای رجالیان و دانشمندان که بگذریم، در قرون بعد از آنها نیز احمد بن اسحاق در نظر صاحبان رأی و بصیرت دارای مقام و موقعیتی است. ابن شهر آشوب (م 558 ق) می‏گوید او از یاران خاص امام حسن عسکری (علیه السلام) بوده و امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) را ملاقات نموده است [۱۰۱] ابن داوود (زنده در 707 ق) نیز او را ثقه و در زمرة اصحاب هر سه امام دانسته و می‏گوید او امام زمان(عجل الله فرجه الشریف) را دیده است [۱۰۲] علاّمه حلّی (م 726 ق) نیز او را ثقه و وافد قمیین دانسته و می‏گوید: او از امام جواد و امام هادی (علیه السلام) روایت نقل می‏کند و از یاران خاص امام حسن عسکری است [۱۰۳]

میرزا محمد استرآبادی (م 1028 ق) ضمن توثیق احمد بن اسحاق می‏ گوید: او از امام جواد و هادی (علیه السلام) روایت نقل می ‏کند و از اصحاب خاص امام حسن عسکری (علیه السلام) و بزرگ مردم قم بوده و امام زمان(عجل الله فرجه الشریف) را دیده است.

استرآبادی همچنین از ربیعة الشیعه ابن طاووس نقل می‏ کند: «إنّه من الوکلاء و إنّه من السفراء و الأبواب المعروفین الذین لا تختلف الشیعة القائلون بإمامة الحسن بن علی (علیه السلام) فیهم» [۱۰۴] ؛ یعنی: احمد بن اسحاق از وکلای امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) و سفیران معروف آن حضرت (در غیبت صغری) بوده، که شیعیانِ قائلِ به امامت امام حسن عسکری (علیه السلام) تردیدی درباره آنان -وکلا- نداشتند.

مرحوم اردبیلی نیز اجمالی از شرح حال وی را آورده است [۱۰۵] دیگر رجالیان نیز از احمد بن اسحاق به نیکی یاد کرده‏اند [۱۰۶]

محدّث نوری (م 1320 ق) نیز دربارة او می‏گوید:

«احمد بن اسحاق اشعری از بزرگان اصحاب ائمه (علیه السلام) و صاحب مراتب عالیه در نزد ایشان و از وکلای معروف بود ... و حضرت، کافورِ خادم را برای او فرستاد در حلوان، و غسل و کفن او به دست کافور و همراهان بود؛ و حلوان همین ذهاب معروف است که در راه کرمانشاهان است به بغداد؛ و قبر آن معظّم در نزدیک رودخانة آن قریه است به فاصلة تقریباً هزار قدم از طرف جنوب و بر آن قبر بنای محقری است... و قبرش را مزار معتبری باید قرار داد که از برکت صاحب قبر و به توسط او به فیض‏های الهیه برسند» [۱۰۷]

در محضر چهار امام معصوم (علیه السلام)

از امتیازات برجستة جناب احمد بن اسحاق اشعری این است که به شرف دیدار و فضیلت آستان‏ بوسی چهار تن از ائمة گرامی اهل بیت (علیه السلام) نائل آمده است:

به تصریح شیخ طوسی ابن اسحاق وی از اصحاب امام جواد (علیه السلام) است و حتی نجاشی فرموده که وی از آن امام همام روایت نیز نقل کرده است [۱۰۸]

البته با جستجویی که در متون روایی موجود انجام شد، روایتی از آن امام همام به نقل از احمد بن اسحاق به دست ما نرسیده است.

او علاوه بر درک محضر امام هادی (علیه السلام) روایاتی از ایشان نقل کرده است [۱۰۹] در مسندی که در پیش‏روست، روایاتی چند از آن امام بزرگوار نقل شده است [۱۱۰]

احمد بن اسحاق از اصحاب و یاران و وکلای مشهور امام عسکری (علیه السلام) بوده است. او همچنین روایات زیادی از آن امام همام نقل کرده است [۱۱۱]

او از کسانی است که فیض دیدار حضرت حجت (علیه السلام) را هم در زمان حیات امام عسکری (علیه السلام) و هم بعد از شهادت آن حضرت داشته است و از وکلای ناحیه مقدسه به شمار می ‏آید [۱۱۲]

مقام وکالت و نیابت

دوران امامت ائمة اطهار (علیه السلام) در طول حکومت عباسی مشحون از گرفتاری و فشار عوامل حکومت نسبت به امامانِ شیعه و پیروان ایشان بود و ارتباط با ائمه برای مردم در بسیاری از سال‏ها و دوران‏ ها به دشواری و سختی ممکن می ‏شد.

از سویی به طور طبیعی وجود امام (علیه السلام) در مدینه و بعدها در سامرا باعث می ‏شد امکان دست‏یابی و شرف‏یابی به محضر مبارک ایشان برای همة علاقه ‏مندان و شیعیان فراهم نباشد.

در این زمان شبکة وسیع وکالت تأسیس شد و بسیاری از خواص اصحاب به عنوان وکیل امام (علیه السلام) مسؤولیت ارتباط بین امام و شیعیان را به عهده گرفتند. برخی از مهم‏ترین علل و انگیزه ‏های تشکیل شبکة وکالت این چنین است:

  • جوّ خفقان و دشواری ارتباط مستقیم امامان و شیعیان؛
  • عدم دسترسی شیعیان به ائمه به خاطر حبس، شهادت و غیبت؛
  • آماده‏سازی شیعیان برای شرایط عصر غیبت

[۱۱۳]

در اینکه آیا وکالت موجب توثیق یک راوی می‏ شود و یا فقط حسن و مقام او را به اثبات می ‏رساند بین دانشمندان علوم رجال و درایه اختلاف است، ولی آنچه مسلم است وکالت امام (علیه السلام) برای یک نفر نشانة مقام و منزلت اوست [۱۱۴]

جناب احمد بن اسحاق اشعری قمی از وکلای ائمه در قم و نواحی آن بوده است. در مورد وکالت ایشان به موارد زیر می ‏توان استشهاد کرد:

  • شیخ طوسی در فهرستش آورده است: «کان من خواصّ أبی محمد (علیه السلام) و رأی صاحب الزمان؛ و هو شیخ القمیین و وافدهم...»

[۱۱۵] نجاشی نیز دربارة وی گفته است: «کان وافد القمیین و روی عن أبی جعفر الثانی و أبی الحسن (علیه السلام) و کان خاصّة ابی محمّد (علیه السلام) ...» [۱۱۶] بدین ترتیب، مصاحبت وی با سه امام جواد و هادی و عسکری (علیه السلام) اثبات می ‏شود؛ و اینکه وی به نمایندگی از سوی مردم قم به حضور ائمه (علیه السلام) مشرّف می ‏شده و وجوه شرعی و نامه ‏های آنان را عرضه می‏ کرده نیز از کلمة «وافد القمیین» قابل استفاده است.

  • در تاریخ قم از وی به عنوان وکیل امام عسکری (علیه السلام) در امور موقوفات قم یاد شده است؛ و در ادامه به جریانی اشاره کرده که: «احمد بن اسحاق قمی» یکی از سادات قم به نام «حسین بن حسن» را که به صورت عَلَنی شُرب خمر می‏کرد طرد نمود. پس از آن، هنگامی که به قصد تشرّف به خدمت امام عسکری (علیه السلام) به سامرّا رفت. آن حضرت وی را به ملاقات نپذیرفت! و پس از الحاح و اظهار تأثر از سوی «احمد بن اسحاق» به وی فرمود: «چرا با آن سید چنان رفتار کردی؟!» و احمد بن اسحاق نیز پس از بازگشت، از آن سید دلجویی فراوان کرد. این امر باعث شد که سید مزبور متحول شود و راه توبه در پیش گیرد

[۱۱۷]

طبری شیعی نیز به وکالتش برای امام عسکری (علیه السلام) تصریح کرده است [۱۱۸] مصاحبت وی با امام جواد (علیه السلام) تنها می ‏تواند احتمال وکالتش برای آن جناب را تقویت کند، اما وکالتش برای امامَین عسکریین (علیه السلام) از قراینی غیر از آنچه از تاریخ قم نقل شد، قابل استفاده است. نام وی در ردیف چند تن وکیلی است که ضمن توقیع صادر شده از سوی امام هادی (علیه السلام) توثیق شدند.

چنان‏که روایتی نیز تأیید بر وکالت او از جانب امامَین عسکریین (علیه السلام) است. شیخ طوسی به نقل از وی چنین آورده است:

«روزی به امام هادی (علیه السلام) عرض کردم که گاه موفق به تشرف به حضور شما می ‏شوم و گاه نه. در این موارد که نمی ‏توانم با شما دیدار کنم به چه کسی مراجعه کنم و قول چه کسی را بپذیرم و امر چه کسی را اطاعت کنم؟ آن جناب فرمود: این ابو عمرو مورد وثوق و امین است و آنچه به شما بگوید از جانب من گفته و آنچه به شما برساند از جانب من رسانده است» [۱۱۹]

پس از رحلت آن حضرت به نزد امام عسکری (علیه السلام) رفته و نظیر آن سؤال را مطرح کردم و آن جناب نیز در پاسخ فرمود: «این ابو عمرو مورد وثوق و امین نزد ماضی (امام هادی (علیه السلام) ) و نزد من است و آنچه بگوید از جانب من گفته و آنچه به شما برساند از جانب من رسانده است» [۱۲۰]

این روایت می‏تواند مؤید وکالت او از جانب امام هادی و امام عسکری (علیه السلام) باشد.

  • قرینة دیگر بر وکالت او و نیز جایگاه والایش نزد امام هادی (علیه السلام) روایت ابن شهر آشوب است مبنی بر اینکه آن حضرت به هر یک از «احمد بن اسحاق» و «علی بن جعفر» و «عثمان بن سعید» به سبب نیاز مالی آنان سی هزار دینار عطا فرمود!

[۱۲۱] و مشخص است که «علی بن جعفر» و «عثمان بن سعید» هر دو وکیل آن حضرت بودند و نفس اعطای چنین مالی از نشانه‏ های وکالت است.

  • شاهد دیگر بر وکالت «احمد بن اسحاق»، روایت کلینی است مبنی بر تشرف وی به حضور امام عسکری (علیه السلام) و درخواست نمونه دست‏خط از آن جناب، که آن حضرت نیز در پاسخ فرمود: «ای احمد! خط گاهی با قلم درشت و گاهی با قلم ریز نوشته می ‏شود؛ از این جهت دارای اختلاف می ‏شود؛ پس تردید مکن!». سپس آن حضرت قلم و دوات طلبید و ضمن اینکه قلم را در دوات فرو می‏بُرد برای وی خطی نگاشت

[۱۲۲]

  • شیخ صدوق نام احمد بن اسحاق را در ردیف آن دسته از وکلایی آورده است که موفق به رؤیت حضرت حجت شده‏ اند

[۱۲۳]

و شیخ طوسی نیز نام او را در زمره کسانی که توقیع برای ایشان صادر شده آورده است [۱۲۴]

شاید از این‏گونه تصریحات بتوان استفاده کرد که وکالت احمد بن اسحاق در عصر غیبت صغری نیز ادامه داشته است [۱۲۵]

در پرتو خورشید

درک شرف دیدار آخرین ذخیرة الهی و بازماندة انبیا و اولیا حضرت حجت بن الحسن المهدی ـ أرواح من سواه فداه ـ آرزوی هر دوست‏دار و شیعه خاندان عصمت و طهارت (علیه السلام) است.

از کسانی که به این فضیلت و مکرمت نائل شده ‏اند و دیده به دیدار آن یگانة دوران ‏ها باز کرده ‏اند، جناب احمد بن اسحاق اشعری قمی است. طرفه اینکه او چنان اعتبار و منزلتی نزد امام حسن عسکری (علیه السلام) داشته است که بنا به نقل صدوق، امام عسکری (علیه السلام) پس از ولادت فرزند گرامیش حضرت مهدی (علیه السلام) ، طی نامه‏ ای به احمد بن اسحاق بشارت این ولادت را به وی ابلاغ می ‏فرماید [۱۲۶]

«احمد بن اسحاق» در پاسخ سؤال حضرت دربارة عکس ‏العمل مردم نسبت به این خبر و شک و تردید آنان نسبت به وجود مهدی (علیه السلام) می ‏نویسد: «ای سید من! هنگامی که خبر ولادت سید و مولای ما به ما رسید، هیچ مرد یا زن یا بچه ‏ای که به حد بلوغ در فهم رسیده باشد در میان ما نبود مگر آنکه معترف به حق شد» [۱۲۷]

احمد بن اسحاق در سفری که پس از این به سامرّا کرد موفق شد جمال دل‏آرای حضرت مهدی (علیه السلام) را که طفلی سه ساله بود رؤیت کند و کلام این طفل را که به نحو معجزه ‏آسایی به سخن آمد شنید که گفت: «أنَا بقیة اللّه‏ فی أرضه و المنتقم من أعدائه؛ فلا تطلب أثراً بعد عین یا أحمد بن اسحاق!» [۱۲۸]

در دوران غیبت صغری نیز احمد بن اسحاق مورد عنایت حضرت بقیة اللّه‏ الاعظم (علیه السلام) بود و توثیقات و نامه ‏های آن حضرت برای وی صادر شده است.

تصریح شیخ طوسی در این‏باره چنین است: «و قد کان فی زمان السفراء المحمودین أقوامٌ ثقاتٌ تَرِدُ علیهم التوقیعاتُ من قِبَل المنصوبینَ للسفارة من الأصل؛ و منهم أحمد بن إسحاق و جماعة یخرج التوقیعات فی مدحهم» [۱۲۹]

در همین راستاست نام ه‏ای که او به ناحیة مقدّسه ارسال کرد و همراه آن، نامة جعفر کذّاب را که به یکی از شیعیان ارسال کرده و وی را به سوی خود فرا خوانده بود نیز ضمیمه نمود؛ و جواب امام عصر (علیه السلام) نیز ضمن توقیعی به دست «احمد بن اسحاق» واصل شد. در این روایت، به نام کامل احمد بن اسحاق به این صورت تصریح شده است:

«عن أبی الحسین محمد بن جعفر الأسدی (رضی الله عنه) عن سعد بن عبداللّه‏ الأشعری عن الشیخ الصدوق أحمد بن إسحاق بن سعد الأشعری: أنّه رجاء بعض أصحابنا یعلمه أن جعفر بن علی کتب إلیه کتاباً یعرّفه نفسه و یعلمه أنّه لَقیم بعد أخیه، و أنّ عنده من علم الحلال و الحرام ما یحتاج إلیه، و غیر ذلک من العلوم کلّها. قال أحمد بن إسحاق: فلما قرأت الکتاب، کتبت إلی صاحب الزمان (علیه السلام) ، و صیرتُ کتاب جعفر فی درجه، فخرج إلی الجواب فی ذلک: بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم أتانی کتابک...» [۱۳۰]

به سوی دوست

چراغ عمرِ نایب الامام جناب احمد بن اسحاق اشعری قمی پس از عمری مشحون از خیرات و حسنات و با کارنامه‏ ای درخشان در خدمت به معارف اسلامی، در سایة الطاف و عنایات ائمه اطهار (علیه السلام) به خاموشی گرایید و صبح حیات اخروی او در جوار رحمت الهی و رفاقت با انبیا و اولیا طلوع کرد.

در مورد تاریخ وفات او و اینکه آیا در دوران امامت حضرت عسکری (علیه السلام) درگذشته است یا تا اوایل غیبت صغری نیز در قید حیات بوده دو نظر و دو روایت متعارض وجود دارد:

1. روایتی که حاکی از درگذشت ایشان در زمان امام عسکری (علیه السلام) است:

شیخ عالی مقامِ صدوق از سعد بن عبداللّه‏ اشعری نقل کرده است که احمد بن اسحاق با جمعی از اهل قم خدمت امام عسکری (علیه السلام) رسید و ضمن ارائة وجوهات و رؤیت حضرت ولی عصر (علیه السلام) ، در وقت وداع به امام عسکری (علیه السلام) عرض کرد: «ای پسر رسول خدا! رفتن ما نزدیک شد و اندوهمان افزون گشت. از خداوند می‏خواهیم که بر جدّت محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلم) و پدرت علی مرتضی (علیه السلام) و مادرت سیدة النّساء (سلام الله علیها) و بر دو آقای اهل بهشت؛ عمویت (امام حسن مجتبی (علیه السلام) ) و پدرت (امام حسین (علیه السلام) ) و ائمّة طاهرین پس از آنها (علیهم السلام) صلوات فرستد و نیز صلوات خداوند مشمول حال شما و فرزند بزرگوارتان گردد. امیدواریم که خداوند به شما بزرگی مرحمت کند و دشمنتان را ذلیل و خوار گرداند و این سفر را آخرین زیارت ما قرار ندهد.

وقتی احمد بن اسحاق جملة آخر را بیان نمود، چشمان آن حضرت پر از اشک شد؛ به طوری که بر گونه‏ هایش جاری گشت و سپس فرمود:

ای احمد بن اسحاق، خودت را در دعا کردن به زحمتِ بیهوده نینداز؛ زیرا در بازگشت از سفر، خداوند را ملاقات خواهی کرد.

احمد بن اسحاق از شنیدن این سخن به زمین افتاد واز حال رفت. وقتی به حال آمد، عرضه داشت: شما را به خدا و به حُرمت جدّت سوگند می ‏دهم که مرا به پارچه ‏ای مفتخر فرمایید که آن را کفن خود سازم. آن حضرت از زیر بالشی که به آن تکیه داده بود، سیزده دِرهم بیرون آورد و فرمود: این را بگیر و جز این، خرج نکن؛ زیرا آنچه را خواستی (کفن) از دست نخواهی داد. و بدان که خدای تبارک و تعالی، اجر نیکوکاران را ضایع نمی ‏گذارد.

و بدین ترتیب از خدمت آن بزرگوار مرخص شدیم، تا به سه فرسخی «حُلوان» رسیدیم. احمد بن اسحاق در آنجا تب کرد و سخت مریض شد؛ به گونه ‏ای که امیدی به بهبودی خود نداشت. بنابراین، زمانی که به «حُلوان» رسیدیم و در یکی از کاروانسراها اقامت کردیم. احمد بن اسحاق یکی از اهالی آن‏جا را که می‏شناخت نزد خود فرا خواند و به ما گفت: امشب را جای دیگری بروید و مرا تنها بگذارید. ما هم پذیرفتیم و به محل استراحت دیگری رفتیم.

اما هنگامی که نزدیک صبح شد، یکباره فکرم متوجّه نکته ‏ای گشت و بلافاصله چشمانم را گشودم. ناگهان «کافور»، خادم امام حسن عسکری (علیه السلام) را در مقابل خود دیدم که می‏گوید:

«خداوند عزای شما را نیکو گردانَد! برخیزید و او را دفن کنید که او نزد آقایتان گرامی‏تر از شما بود»؛ و سپس از دیدگانمان غایب شد. ما بی‏درنگ بر سرِ جسد احمد بن اسحاق جمع شدیم و به گریه و زاری پرداختیم تا آنکه او را دفن کردیم [۱۳۱]

2. روایات و قرائنی که حاکی از حیات احمد بن اسحاق بعد از شهادت امام عسکری (علیه السلام) است:

از جمله روایاتِ متعارض با روایتِ یاد شده، روایت کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی از «عبداللّه‏ بن جعفر حمیری» است. وی گوید:

پس از شهادت امام عسکری (علیه السلام) ، سالی به قصد انجام حج حرکت کرده و در مدینة السلام (بغداد) بر «احمد بن اسحاق» وارد شدم و ابوعمرو (عثمان بن سعید) را نزد وی دیدم. پس با اشارة «احمد بن اسحاق» از ابوعمرو درباره جانشین امام عسکری (علیه السلام) پرسش کردم و او گفت او (صاحب الزمان (علیه السلام)) را دیده ‏ام [۱۳۲]

روایت دیگر که آن نیز قرینه بر بقای «احمد بن اسحاق قمی» تا اوایل عصر غیبت است، روایت کلینی از «سعد بن عبداللّه‏ اشعری» است، مبنی بر اینکه پس از شهادت امام عسکری (علیه السلام) ، برخی از وکلا همچون «حسن بن نضر» و «أبا صِدام» و غیر آنها نسبت به اموال شرعی که در دست ایشان باقی مانده بود دچار بلاتکلیفی شده بودند! از این‏رو، «حسن بن نضر» تصمیم می ‏گیرد تا ضمن انجام سفر حج، در عراق دربارة این امر تحقیق کند. وی پس از ورود به بغداد خانه ‏ای کرایه کرده و در آنجا ساکن می ‏شود و رفته رفته وکلای مقیم بغداد که یکی از آنان «احمد بن اسحاق» بوده، در یک برنامة حساب ‏شده، اموالی را به خانة مزبور می ‏آورند! و او سرانجام با دریافت توقیع ناحیة مقدّسه، مأمور رساندن آن اموال به «سُرَّ مَن رآی» می ‏شود؛ و پس از بردن اموال به خانه عسکریین (علیه السلام) که محل سکونت و یا ملاقات ‏های امام مهدی (علیه السلام) نیز بود، از پس پرده صدای حضرت را می ‏شنود که او را به طرد هرگونه شک و تردید از خود فرا می‏خواند! و در جریان این ملاقات، حضرت دو قطعه پارچه به وی داد که در حقیقت کفن او بود [۱۳۳] علاوه بر این روایات، دلایل دیگری وجود دارد که بر وکالت و حیات احمد بن اسحاق در عهد امام عصر (علیه السلام) دلالت می ‏کند. مهم‏تر از همه شاید تصریح و بیان شیخ کشی در رجال است که می‏گوید:

سفیر سوم ناحیة مقدّسة مهدویه (علیه السلام) اشاره کرده که گوید: «احمد بن اسحاق ضمن نام ه‏ای (از ناحیه مقدّسه) برای انجام حج طلب اذن نمود و به او اذن داده شد و پارچه‏ ای نیز برایش ارسال شد؛ و ارسال این پارچه موجب شد که «احمد بن اسحاق» به قرب زمان مرگش واقف شود! و لذا با دیدن آن گفت: مرگم به من ابلاغ شده است. و هنگامی که از سفر حج باز می ‏گشت، در حلوان رحلت نمود [۱۳۴]

لازم به ذکر است روایت سعد بن عبداللّه‏ اشعری مبنی بر وفات احمد بن اسحاق در زمان امام عسکری (علیه السلام) علاوه بر تعارض با روایات اخیر و دلایل دیگر دارای ضعف سند و حتی تقطیع و افتادگی است که آن را از ظرف استدلال خارج می ‏کند [۱۳۵]

در نتیجه می‏توان احتمال قوی داد یا مطمئن بود که درگذشت احمد بن اسحاق اشعری در زمان امامت و غیبت صغرای حضرت ولی عصر (عج) اتفاق افتاده است.

آثار

عالمان عامه بر این باورند که حدیث تا پایان قرن اول هجری تدوین نشده است. سیوطی می ‏گوید:

تدوین حدیث به سال 100 هجری و به امر عمر بن عبدالعزیز آغاز شد. بخاری از نامة عمر بن عبدالعزیز به ابوبکر بن حزم و دستور برای کتابت و گسترش حدیث گزارش داده است، [۱۳۶] اما در میان خاصه و شیعه کتابت حدیث به دوران رسول اکرم باز می ‏گردد.

بسیاری از روات و محدثان بزرگ امامی علاوه بر اینکه شفاهاً واسطة انتقال روایات و کلمات ائمة معصومین (علیهم السلام) بوده ‏اند، از همان صدر اسلام و حتی در دوران صحابه تدوین و کتابت حدیث را آغاز کرده ‏اند. وجود گزارش دربارة صحیفة النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)، کتاب علی (علیه السلام) و کتاب فاطمه(سلام الله علیها) را باید دلیل بر اولین مکتوبات حدیثی در عصر رسالت و امامت دانست [۱۳۷]

بعد از ائمة متقدم نیز همواره راویان جلیل القدر شیعی در تکاپوی نوشتن و انتقال زلال معارف امامی به نسل‏های بعد بوده‏اند و شاگرد نامدار مکتب اهل البیت (علیهم السلام) جناب احمد بن اسحاق قمی نیز در این میان سهمی دارد. اگر چه اکنون ما از کتب و مصنفات یا به تعبیری از اصول احمد بن اسحاق به صورت مستقل و مدون چیزی در دست نداریم، ولی ذکر این آثار در میان کتب تراجم و رجال و همچنین فهارس آمده است. کتب و آثار او به این شرح است:

  • کتاب علل الصوم

نجاشی از ابوالحسن علی بن عبدالواحد خمری و احمد بن الحسین نقل می‏کند که این کتاب را دیده بودند و آن را با وصف «کبیر» تعریف کرده‏اند [۱۳۸]

  • کتاب علل الصلاة

شیخ طوسی این عنوان را نقل کرده و سند خود را نیز حسین بن عبید اللّه‏ و ابن ابی جنید از احمد بن محمد بن یحیی العطار از سعد بن عبد اللّه‏ از مؤلّف یاد کرده است [۱۳۹]

  • مسائل الرجال لأبی الحسن الثالث (علیه السلام)

نجاشی این کتاب را نیز گزارش می‏کند و متذکر شده که آن جمع‏آوری احمد بن اسحاق بوده است. او سند خود را به کتاب‏های احمد بن اسحاق این‏گونه معرفی کرده است: «أخبرنی إجازةً أبوعبداللّه‏ القزوینی عن أحمد بن محمد بن یحیی بن سعد عنه بکتبه» [۱۴۰] شیخ طوسی نیز در الفهرست ضمن اشاره به این دو کتاب سند خود را به آنها ذکر فرموده است: «أخبرنا بهما الحسین بن عبیداللّه‏ و ابن أبی جنید عن أحمد بن محمد بن یحیی العطار [عن أبیه] عن سعد بن عبداللّه‏ عنه» [۱۴۱]

مزار و مدفن احمد بن اسحاق

حُلوان

گفته‏ اند که احمد بن اسحاق در حُلوان درگذشت و همان‏جا دفن شد [۱۴۲] قزوینی (م 682 ق) در آثار البلاد و أخبار العباد حُلوان را این‏گونه معرفی کرده است: «شهری است میانة همدان و بغداد، شهری بزرگ و آباد بوده، حال خراب است. انار و انجیر بسیار خوب در آنجا به عمل می‏آید و چشمه‏های گرم گوگردی در نزدیک آن شهر بسیار است... خلیفه منصور با لشکر به آنجا آمد و چون مهدی عباسی نیز گذارش به آن موضع افتاد، آن مکان را خوش دیده، در آنجا نزول کرد. هارون الرشید نیز در وقت لشکرکشی به خراسان به آن موضع وارد شد» [۱۴۳] ذکر این شهر و اخبار مربوط به آن در منابع کهن تاریخی و جغرافیایی دیگری نیز آمده است [۱۴۴]

قابل ذکر است که این منطقه و افراد منسوب به آن را که حلوانی نامیده می ‏شوند، نباید با حلوانِ طبس در استان یزدِ ایران و همچنین حلوانِ قاهره در مصر اشتباه کرد و افراد منسوب به آنها را خلط نمود [۱۴۵]

سر پل ذهاب

از نوشته تاریخ‏دان ‏های قرون ششم و هفتم مشخص می‏ شود که شهر حلوان به ویرانی گراییده است، ولی در کنار یا نزدیکی این شهرِ ویران شده، شهر ذهاب (زهاب) یا سرپل ذهاب بنا شده است. امروزه این منطقه از شمال به شهرستان جوانرود، از شرق و جنوب شرقی به اسلام‏ آباد غرب، از جنوب و جنوب غربی به گیلانِ غرب و از غرب به شهرستان قصر شیرین و خاک کشور عراق محدود می ‏شود. نام این شهر از ذهاب به سر پل ذهاب تغییر کرده است و علت آن پل مشهور این منطقه بر روی رودخانة اروند است.

برخی از اماکن مهم تاریخی در این منطقه که نشان از تاریخ بلند آن دارد عبارتند از:

مسجد عبداللّه‏ بن عمر در روستای شالان از توابع ریجاب، کاروان‏سرای ایلخانی (بیستون) یا کاخ خسرو، طاق‏گرا در گردنة پاتاق بر سر راه کرمانشاه به سرپل ذهاب و در کنار راه باستانی سنگ فرشی، نقش برجستة آنوبانی نی (پادشاه مقتدر لولوبی)، گورْ دخمة دیره، در جادة سر پل ذهاب به دیره و نزدیکی روستای گلین که اهالی آن را فرای کن یا تاق (اتاق) فرهاد می‏نامند، گور دخمة دکان داوود (ابن مکان مورد توجه اهل حقِ منطقه است) و... قابل ذکر است که سنگ نوشته آنوبانی نی که اثری بر جای مانده از «آنوبانی نی» پادشاه لولویی‏ ها از اقوام زاگرس‏نشین و متعلق به آریایی‏ های کهن می‏ باشد، در سر پل ذهاب و بر صخره‏ای معروف به «میان‏کل» قرار دارد و از قدیمی‏ ترین و کهن‏ ترین هنرهای معماری روی سنگ به شمار می‏رود [۱۴۶]

در صدر اسلام این منطقه از اولین دروازه‏ های ورودی اسلام به ایرانِ ساسانی بود و با فتح آن در واقع پایه ‏های اقتدار حکومت ایران در هم شکست. بعد از اسلام، حلوان و ذهاب اهمیت خود را حفظ کرد و مورد توجه و رفت و آمد بود.

گفته شده که ابوعماره حمزه بن حبیب بن عماره بن اسماعیل کوفی قاری مشهور قرآن، در سال 156 ق در حلوان درگذشته و همان‏جا مدفون است. از دیگر مشاهیر حلوان در دوره اسلامی می ‏توان به احمد بن علی بدران بن ابوبکر حلوانی، یحیی بن علی بن بزار، احمد بن محمد عاصم حلوانی، ابوسهل حلوانی، خانای قبادی، مفتی زه هاوی و جمیل زه هاوی اشاره کرد [۱۴۷]

ترکیب جمعیتی امروزه سر پل ذهاب را بیشتر سه گروه کردستان یعنی جاف، کلهر و گوران تشکیل می ‏دهند. جاف‏ها به کردی جافی (سورانی) و مردم کلهر و گوران با کردی کلهری (کرمانشاهی) صحبت می‏ کنند. مردمان ایل جاف اهل سنت و شافعی مذهب ‏اند و کلهرها شیعه و گوران بیشتر اهل حق (یارستان) هستند.

شیعیان مراسم مذهبی خود را در مصلی و بقعه جناب احمد بن اسحاق انجام می‏دهند و اهل سنت معمولاً در مسجد قادری الحسینی ـ که آن را سید محمدطاهر حسینی هاشمی در سال 1350 ش ساخته است ـ اجتماع می ‏کنند و اهل حق نیز در جمخانه مراسم خود را برگزار می ‏کنند [۱۴۸]

مرقد مطهر

از گذشته ‏های دور حرم مطهر و مدفن پاک نایب الامام جناب احمد بن اسحاق اشعری قمی (رحمه الله) در سر پل ذهاب مورد توجه و اقبال اهالی منطقه و همچنین زائران و مسافران عتبات عالیات و محل دعا و مناجات و اقامة شعائر اسلامی و توجه و توسل به اهل بیت عصمت و طهارت (علیه السلام) بوده است.

محدث عالی‏ مقام میرزا حسین نوری طبرسی (م 1320 ق) در نجم الثاقب از این حرم یاد کرده و لزوم تعمیر و آبادی آن را متذکر شده است:

«حُلوان همین زهاب معروف است که در راه کرمانشاه است به بغداد، و قبر آن معظم (احمد بن اسحاق) در نزدیک رودخانة آن قریه است به فاصلة تقریباً هزار قدم از طرف جنوب؛ و بر آن قبر بنای محقری است خراب و از بی‏ همتی و بی ‏معرفتی اهل ثروت آن اهالی، بلکه اهل کرمانشاه و متردّدین چنین بی‏نام و نشان مانده و از هزار نفر زوّار یکی به زیارت آن بزرگوار نمی ‏رود، با آنکه کسی که امام (علیه السلام) خادم خود را به طی‏ الارض با کفن برای تجهیز او بفرستد و مسجد معروف قم را به امر آن جناب بنا کند و سال ‏ها وکیل در آن نواحی باشد، بیشتر و بهتر از این باید با او رفتار کرد و قبرش را مزار معتبری باید قرار داد که از برکت صاحب قبر و به توسط او به فیض‏ه ای الهیه برسند [۱۴۹] جناب آقای احمد توکلی کرمانی در گزارشی مفصل از ساختمان قدیمی مقبره در گذشته‏ های دور آورده است:

«... مقبره وی قبل از بنای فعلی دارای سه اتاق کوچک بود که در عمق 50/1 متری زمین قرار داشته و زائرین با گذشتن از سه پله وارد مقبره می‏ شدند. آن گودی موقعیت قبلی سطح زمین را در دوازده قرن قبل نمایان می‏ ساخت، ولی متأسفانه آن موقعیت از دست رفته و سطح فعلی مقبره یک متر و نیم الی دو متر از سطح اوّلی مرتفع ‏تر شده است» [۱۵۰]

در حدود سال 1335 ش حجة الاسلام آقای ابوالمعالی از ائمة جماعات سر پل ذهاب برای احداث بنای آبرومندی اقدام کردند و ضمن نقش ه‏ای مفصل کار را شروع کردند. چون هزینه سنگین بود و کار بزرگ و کمک‏ های مالی نرسید، کار نیمه کاره رها شد و چند سال معطل ماند.

پس از مدتی با کمک افراد خیر و نیک‏ اندیش عملیات ساختمانی دوباره آغاز شد و بنای مناسبی ساخته شد. مشخصات ساختمان احداثی در این دوره چنین است:

این ساختمان از دو قسمت پهلوی یکدیگر تشکیل شده است: قسمت اول عبارت است از یک ایوان در طرف شمال که درب ورودی در آن قرار گرفته، وارد رواقی می‏ شود که در چهار طرف مقبره ساخته شده است. در وسط رواق، مقبره قرار گرفته که اطاق هشت گوش ه‏ای است با قطر 80/4 متر و سقف گردپوشی شبیه گنبد روی آن به ارتفاع 9 متر دارد. در وسط این مقبره ضریحی فلزی به ارتفاع یک متر و طول یک و نیم متر روی قبر نصب شده است. در چهار طرف این مقبره درهایی به خارج باز شده است.

قسمت دوم این ساختمان عبارت است از یک سالن که در طرف قبلة مقبره قرار گرفته و در طرف مشرق و مغرب آن در هر طرف سه عمارت تودرتو ساخته شده است [۱۵۱]

بنای جدید مرقد

از سال 1368 به همت جمعی از نیکوکاران و علاقه ‏مندان و با همکاری ادارة کل اوقاف و امور خیریه استان کرمانشاه فعالیت ‏های زیادی برای ترمیم، بازسازی و نوسازی ساختمان مرقد و حرم مطهر جناب احمد بن اسحاق قمی آغاز شد. در طول چند سال این ساختمان در مساحتی حدود 2200 متر مربع بنا و در عرصه‏ ای در حدود 100 هزار متر احداث و ترمیم گردید. این بنا دارای زائرسرا جهت توقف و استراحت علاقه ‏مندان نیز می ‏باشد. [۱۵۲] همچنین در سال 1387 کتابخانه‏ ای با بیش از پنج هزار عنوان کتاب در اطراف حرم مطهر احداث گردیده است.

مرقدی منسوب به سه نفر

از دیرباز بقعة شاهزاده ناصرالدین واقع در خیابان آذر و مقابل مسجد امام حسن عسکری (علیه السلام) در قم، گاهی به مقبرة احمد بن اسحاق قمی نسبت داده می‏ شده است [۱۵۳]

محدّث قمّی فرموده محتمل است احمد بن اسحق بن ابراهیم بن موسی بن ابراهیم بن امام موسی کاظم (علیه السلام) در بقعة شاهزاده ناصرالدین مدفون باشد. وی اضافه می‏ کند آن چیزی که بین مردم قم شهرت یافته دائر بر این است که این بقعه از احمد بن اسحق می ‏باشد و منظور هم همین احمد است نه احمد بن اسحق موسوی، پس می‏ توان گفت که در بقعة مزبور دو تن مدفونند: یکی شاهزاده ناصر و دیگری احمد بن اسحق موسوی؛ و چون احمد بن اسحق موسوی قبلاً دفن شده است بقعه به نام او مشهور گردیده شد [۱۵۴]

این احتمال و شهرت جایی ندارد؛ به این دلیل که احمد بن اسحق موسوی که نسبت کامل وی احمد بن اسحاق بن ابراهیم بن موسی بن ابراهیم بن موسی الکاظم است، در جوار شاهزاده حمزه در محله‏ای به همین نام در میانة خیابان آذر قم مدفون است و دارای بقعه و بارگاه می‏ باشد که در لوح مزارش هم نام او تصریح و نوشته شده است [۱۵۵]

امّا مدفون در این بقعه مقابل مسجد امام حسن عسکری (علیه السلام) ، ظاهراً سید جلیل القدر ناصر الدین علی بن مهدی بن محمّد بن حسین بن زید بن محمّد بن احمد بن جعفر بن محمّد بن عبدالرحمن بن محمّد البطحانی [۱۵۶] بن قاسم بن حسن بن زید بن امام حسن مجتبی (علیه السلام) باشد که در اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم می‏ زیسته است [۱۵۷]

دلیل بر دفن ناصر الدین بطحانی در این بقعه تصریح صاحب عمدة الطالب است که می ‏نویسد: «المدفون بِشق قم فی المدرسة الواقعة بمحلة سورانیک» [۱۵۸] در مورد جمله عمدة الطالب چند نکته وجود دارد:

  • شِق، از اصطلاحات دیوانی است که در مساحّی و خراج به کار می‏رفته و به ناحیه ‏ای کوچک‏تر از کوره که بیرون شهر و خارج از بارة شهر بوده و محله‏ ای نزدیک شهر به حساب می ‏آمده اطلاق می‏ شده است. این اصطلاح در سده‏ های هشتم و نهم که عصر ابن عنبه صاحب عمدة الطالب و تاج الدین حسن قمی صاحب ترجمه تاریخ قم است به کار می‏ رفته و این دو نفر در آثار خود از کلمه «شق» استفاده کرده ‏اند

[۱۵۹] ؛ و البته ناصرالدین بطحانی نیز در همین تاریخ در گذشته است [۱۶۰]

  • وجود محلة سورانیک

[۱۶۱] در قم از قرائن چندی قابل قبول است. به عنوان نمونه از شخصی به نام «سورین قمی» در عهد بهرام در تاریخ قم یاد شده است [۱۶۲] که می‏تواند محله سورانیک منسوب به وی باشد.

همچنین محله ‏ها یا ده‏ هایی به نام سوراناباد، سورن آباد، سوران و باب سوران در قم بوده است که ممکن است همه نام یک محل بوده باشد [۱۶۳] نتیجه اینکه سوران و سورین در قم بی سابقه نیست و می ‏تواند سورانیک منسوب به آنها باشد.

  • برخی این کلمه را سورایپک نوشته ‏اند و متذکر شده‏ اند که در عصر سلطان برکیارق بن ملکشاه سلجوقی، امیر ایپک در قم مدرسه ‏ای ساخت که این بقعه جز آن مدرسه شده و ناصر الدین بطحانی هم در آن مدفون شده است

[۱۶۴]

بنیان تقوی (مسجد امام حسن عسکری (علیه السلام)

روزی که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) اولین مسجد اسلام را در قبا بنا کرد، شاید کسی فکر نمی‏ کرد که هزاران هزار مسجد در سراسر عالم تأسیس خواهد شد و میلیون ‏ها نفر هر صبح و شام در این بناهای پاک، خداوند را صدا می ‏کنند و در برابرش سر تسلیم به خاکِ عبادت می ‏سایند.

در قم که امروز و گذشته از مهم‏ترین مراکز و مناطق شیعی در جهان بوده است، مسجدی مشهور و بزرگ هست که به نام مطهر و مبارک یازدهمین پیشوای پارسایان حضرت ابی محمد حسن بن علی الزکی العسکری (علیه السلام) مزین است.

مردم قم از دیر زمان معتقد بوده‏ اند که بخشی از مسجد کنونی به امر مبارک امام حسن عسکری (علیه السلام) و بنا بر مشهور، به دست وکیل خاصّ ایشان جناب احمد بن اسحاق اشعری قمی و از محلّ سهم مبارک امام (علیه السلام) در قرن سوم هجری احداث شده است. شهرت چیزی در میان مردم، که از نسلی به نسل دیگر رسیده است، جزء معتبرترین اسناد محسوب می ‏شود [۱۶۵]

گرچه ظاهر بنای کنونی این مسجد زیاد قدیمی نیست، اما در قدمت و سابقة دیرینه ساختمان و بنای اصلی آن گفته شده که: «بعید نیست این مسجد «مسجد عتیق» ـ نخستین مسجد بنا شده در این منطقه ـ باشد که در روزگاران قدیم معبد آتش‏ پرستان زرتشتی بوده است و پس از طلوع خورشید اسلام و محو دوران آتش ‏پرستی، «احوص بن سعد اشعری» آن را ویران ساخته، بر جای آن مسجد مزبور را ساخته باشد. البته ممکن است آن "مسجد جامع ابوالصّدیم حسین بن علی بن آدم اشعری" باشد» [۱۶۶]

از بنای قدیم و کهن آن اطلاع درستی نداریم. آنچه امروز موجود است از بناهای مربوط به قرون 11 و 12 است. بخشی از ساختمان این مسجد اثر کلبعلی بن استاد سلطان قمی در 1129 ق است؛ و بخشی از ساختمان این اثر هم به همت حاج محمد ابراهیم تاجر قمی و حاج علینقی تاجر کاشانی و فرزندش حاج محمد علی کاشانی ساخته شده است [۱۶۷]

وقف‏نامه ‏ای از قرن نهم

تولیت و امامت جماعت مسجد امام (علیه السلام) در قم از قرن نهم به بعد از مناصب مهم و تأثیرگذار در این شهر بوده است. نام مسجد و متولیان آن در اسناد و احکام آستانة مقدسة قم زیاد تکرار شده است.

شهرتِ انتساب این مسجد به نام مبارک امام حسن عسکری (علیه السلام) از اسناد، احکام و وقف‏نامه ‏ها مشهود است. به عنوان نمونه امیر یوسف خواجه فرزند شیخ علی بهادر (از امرای دوره تیموریان) در 20 رمضان سال 842 اجزاء قرآنی را وقف بر مسجد جامع عتیق قم، منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام) واقع در بیرون درب ساوه نموده است. متن وقف‏نامه چنین است:

«وقف وحبس هذا الجزءَ مع الأجزاء التسعة والعشرین الباقیة من کلام اللّه‏ رب العالمین والصندوق المسدس المجلد المتین الأمیر الأعظم الکبیر الأفخم غیاث الدولة والدنیا والدین الأمیر یوسف خواجة بهادر بن الأمیر السعید الکبیر الشهید مظفر الدولة والدین الأمیر شیخ علی بهادر ـ عمّت مَعدَلَتُه ـ علی المسجد الجامع العتیق الخارج درب ساوه من دروب مدینة قم ـ حماها اللّه‏ عن الآفات والحوادث ـ المنسوب الی الامام الهمام الحسن العسکری (علیه السلام) خالصا للّه‏ تعالی وابتغاء لمرضاته والزلفی لدیه فی جناته، لیقرأ فیه خصوصاً أیام الجمعات وقفاً صحیحاً شرعیاً مؤبَّداً مخلَّداً مشروطاً علی أن لا یخرج منه ولا یقرأ خارجَه. تقبّل اللّه‏ منه بقبول حسن! فی العشرین من رمضان لسنة اثنین و أربعین وثمانمئة هجریة» [۱۶۸]

جایگاه مسجد امام قم در دوره معاصر

انتساب این مسجد به امام عسکری (علیه السلام) و اخلاص بانیان و احیاگران آن و موقعیت جغرافیایی و برخورداری‏اش از امامان جمعه و جماعتِ پرآوازه و تأثیرگذار، موجب رونق و اقبال عمومی نسبت به این مسجد شده است. در این مکان مقدس ائمّة جماعت لایقی چون حضرات آیات: شیخ ابوالقاسم قمی، میرزا محمّد فیض قمی، سید صدر الدّین صدر، محمّد میرزا کبیر قمی، حاج میرزا ابوالفضل زاهدی، حاج آقا مرتضی حائری یزدی، حاج آقا رضا صدر، آقا شیخ عباسعلی شاهرودی و آقا سید ابوالقاسم روحانی به هدایت مردم پرداخته ‏اند.

امروزه نیز بزرگانی همچون حضرات آیات سید محمدعلی روحانی، حاج آقا مهدی فیض، حاج شیخ محمود زاهدی و آقای شاهرودی اقامة جماعت دارند و باید از مرحوم آیة اللّه‏ حاج سید حسین بدلاء قمی و همچنین آیة اللّه‏ سید محمدعلی آل غفور جزایری که در سال‏ های اخیر فوت کرده‏ اند نیز یاد نمود. روحشان قرین رحمت حق باد.

این مسجد که از شمال به خیابان آذر، از غرب به رودخانه (خیابان حضرتی) و از سمت شرق به خیابان آستانه محدود است، دارای چند شبستان می‏ باشد. شبستان ‏های مسجد، با ستون‏های آجری قدیمی و سه درب ورودی که از خیابان ‏های اطراف به درون آن باز می‏ شود، جلوه‏ای خاص به آن بخشیده است.

از پشت بام مسجد نیز برای برگزاری نماز جماعت، در ایام تابستان استفاده می ‏شود. ضرورت تلاش برای توسعه، آبادانی و رونق در خور این جایگاه ملکوتی، مرحوم آیة اللّه‏ العظمی حاج سید محمّد رضا گلپایگانی(رحمه الله) را بر آن داشت تا با خرید هفت هزار متر از زمین ‏های سمت قبله، به بازسازی و توسعة آن بپردازد.

پس از ارتحال آن فقیه سعید، کلنگ توسعة مسجد، در سال 1377 ش، با زیربنای 24 هزار متر توسّط آیة اللّه‏ العظمی صافی گلپایگانی زده شد و با نظارت و عنایات ایشان و همیاری دلسوزانة مؤمنان نیکوکار، ساخت و ساز این بنای بزرگ به طرز باشکوهی در حال انجام است.

قابل ذکر این‏که در دوران اخیر، و گویا از زمان مرجعیت زعیم بزرگ شیعه آیة اللّه‏ العظمی حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی، «اعتکاف» در این مسجد شروع شد و پس از آن بر میزان استقبال اقشار مردم مؤمن و متدین افزوده گردید و در سال‏ های اخیر رشد و گسترش فوق‏ العاده ‏ای پیدا کرد؛ به گونه ‏ای که در بعضی از سال ‏ها از شهرهای اطراف نیز برای درک برکات و فیوضات «اعتکاف»، به قم آمده و در این مکان مقدّس، معتکف شده‏ اند.

همچنین در این مسجد، مجتهدان و مدّرسان عالی مقام و ناموری، صاحب کرسی تدریس بوده و حوزه ‏های بزرگ علمی در شبستان ‏های مسجد تشکیل می‏ گردید. چنان‏که بزرگانی چون حضرات آیات: سید محمّد محقق داماد، سید محمّد رضا گلپایگانی، محمّد تقی ستوده، سید محمد باقر سلطانی طباطبایی و دیگران به آموزش فقه و اصول اشتغال داشتند و برخی از اساتید نیز تفسیر قرآن، نهج البلاغه، ادبیات و طب تدریس می ‏کردند.

آیة اللّه‏ میرزا ابوالفضل زاهدی قمی، کتابخانه ‏ای را در زیرزمین مسجد تأسیس نمود که اینک در حدود 4/000 جلد کتاب در آن موجود است [۱۶۹] به هر حال قرن ‏هاست که این مسجد مبارک به نام نامی حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) و مشهور به همت نایب الامام جناب احمد بن اسحاق اشعری قمی پابرجا و محل رفت و آمد خداجویان است. تا باد چنین باد!

جرعه ‏ای از دریا

احمد بن اسحاق اشعری راوی ده‏ها روایت از پیشوایان هدایت و نور برای جویندگان راه سعادت بوده است. 134 حدیث در منابع روایی شیعه وجود دارد که ابن اسحاق در طریق آن قرار دارد و همچنین 17 روایت نیز از دیگران نقل شده که به نوعی مربوط به احمد بن اسحاق می‏شود. برای حسن ختام این نوشتار حدیثی را از مجموعة ارزشمندی که به وسیله او نقل شده ذکر می‏کنیم: حَدَّثَنا أحمدُ بن إسحاقَ بْنُ سَعْدٍ عَنِ الْأَزْدِی قالَ: قالَ أبو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) : أَبْلِغْ مَوالِینا عَنَّا السَّلامَ وَ أخْبِرْهُمْ أَنّا لَن نُغْنِی عَنْهُمْ مِنَ اللّهِ شَیئاً إِلّا بِعَمَلٍ، وَ أنَّهُمْ لَنْ ینالوا وَلایتَنا إِلّا بِعَمَلٍ أوْ وَرَعٍ، وَ أنَّ أشَدَّ النّاسِ حَسْرَةً یوْمَ الْقِیامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلاً ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَی غَیرِهِ [۱۷۰] امام صادق (علیه السلام) فرمودند: سلام ما را به شیعیان و پیروان ما ابلاغ کن و بگو: ما نمی‏توانیم شما را از عذاب الهی نجات دهیم؛ و قطعاً آنچه نزد خدا است جز به عمل به‏دست نمی‏آید؛ و شیعیان ما تنها با عمل و ورع به ولایت ما می‏رسند ؛ و روز قیامت بیشترین حسرت را کسانی می‏خورند که از عدل و داد سخن بگویند، سپس با آنچه گفته‏اند مخالفت نمایند.

فهرست منابع و مآخذ

1- ابن اثیر، مبارک بن محمّد، النهایة فی غریب الحدیث والأثر، قم: مؤسسة إسماعیلیان، 1364 ش .

2- ابن بسطام، عبد الله، طبّ الأئمّة (علیه السلام) ، تحقیق : محسن عقیل، بیروت: دار المحجّة البیضاء، 1414 ق .

3- ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الأمم، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1412ق.

4- ابن حزم الأندلسی، أحمد بن سعید، جمهرة أنساب العرب، نشر: دار الکتب العلمیة، بیروت 1403 ق .

5- ابن‏ خردادبه، عبید اللّه‏ بن عبد اللّه، المسالک و الممالک، تهران: حسن قره‏چانلو، 1370.

6- ابن حوقل نصیبی، ابو القاسم، صورة الأرض، بیروت: دار صادر، بی‏تا.

7- ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر و دار بیروت ، 1377 ق .

8- ابن شهرآشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، نجف: المطبعة الحیدریة، 1380ق.

9- ــــــــــــــ مناقب آل أبی طالب، تحقیق: یوسف بقاعی، بیروت: دار الأضواء، 1412 ق / 1991 م .

10- ابن طاووس، سید علی بن موسی، إقبال الأعمال، تهران: دار الکتب الإسلامیة ، 1367 ق.

11- ابن عنبه، احمد بن علی، عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب، نجف: المطبعة الحیدریة، 1380.

12- ابن غضائری، احمد بن حسین، الرجال، تحقیق: محمد رضا حسینی جلالی، قم: دارالحدیث، 1422ق.

13- ابن کلبی، هشام بن محمّد، نسب مَعَد و الیمن الکبیر، تحقیق ناجی حسن، بیروت: عالم الکتب، 1408ق.

14- ارباب، محمّد تقی بیک، تاریخ دار الایمان قم، به کوشش حسین مدرسی طباطبایی، قم: بی نا، بی تا.

15- اردبیلی، محمد بن علی، جامع الرواة و إزاحه الاشتباهات، بیروت: دارالاضواء، 1403ق.

16- استرآبادی، محمدبن علی، منهج المقال فی تحقیق أحوال الرجال، قم: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) ، 1422ق.

17- اسکافی، محمّد بن همام، التمحیص، تحقیق ونشر مدرسة الإمام المهدی(عج)، قم: چاپ اول، 1404ق.

18- اشعری قمی، محمّد بن حسن، تاریخ قم، ترجمه تاج الدین حسن قمی، تحقیق محمدرضا انصاری قمی، قم: انتشارات کتابخانه آیة اللّه‏ مرعشی نجفی، 1385.

19- اعرجی، محسن، عدة الرجال، قم: إسماعیلیان، 1415ق.

20- باقری بیدهندی، ناصر، احمد بن اسحاق قمی امین امامت، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1376.

21- باقری بیدهندی، ناصر «اشعریان قم»، مجموعة رسائل کنگره بزرگداشت حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام)

22- بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، قم: انتشارات جامعه مدرسین قم، 1409ق.

23- بخاری، محمّد بن إسماعیل، الجامع الصحیح، تحقیق مصطفی دیب البغا، بیروت: دار ابن کثیر، 1410ق.

24- برقی، احمد بن محمّد، الرجال، تحقیق: جواد القیومی، نشر القیوم، 1419ق.

25- ـــــــــــــــ ، المحاسن، تحقیق سید جلال الدین حسینی (محدّث ارموی)، تهران: دار الکتب الإسلامیة.

26- پاک، محمدرضا، فرهنگ و تمدن اسلامی در قم ـ قرن سوم، قم: زائر، 1383.

27- پاک نیا، عبدالکریم، «احمد بن اسحاق قمی سفیر نور»، ستارگان حرم، قم: زائر، 1379.

28- توکلی کرمانی، احمد، احمد بن اسحاق قمی سفیر حضرت امام زمان (علیه السلام) ، بی جا، 1346.

29- جابلقی بروجردی، علی اصغر، طرائف المقال فی معرفة طبقات الرجال، تحقیق مهدی الرجائی، قم: مکتبة آیة اللّه‏ المرعشی، 1410ق.

30- جباری، محمد رضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمّه (علیه السلام) ، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382.

31- جزایری، عبدالنبی بن سعدالدین، حاوی الأقوال فی معرفة الرجال، قم: ریاض الناصری، 1418ق.

32- جَزَری، ابن الأثیر، اُسدُ الغابة فی معرفة الصحابة، تحقیق : علی محمّد معوّض ، بیروت : دار الکتب العلمیة ، 1415 ق .

33- جیهانی، ابو القاسم بن احمد، أشکال العالم، ترجمه علی بن عبد السلام کاتب، با مقدمه و تعلیقات فیروز منصوری، مشهد: آستان قدس رضوی، 1368.

34- حرّ عاملی، محمّد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة فی تحصیل مسائل الشریعة، تحقیق و نشر مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، قم، 1409 ق .

35- حسینی، محمّد بن علی، الإکمال، ریاض: دار اللواء، 1412ق.

36- حسینی خلخالی، محمّد باقر، «مقابر قم»، مجموعه رسائل کنگرة بزرگداشت حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام)، قم: زائر، 1384.

37- حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الأقوال فی معرفه الرجال، تحقیق جواد القیومی، قم: مؤسسة نشر الفقاهه، 1417ق.

38- حلی، علی بن داود، الرجال، تحقیق: محمد صادق آل بحر العلوم، قم: منشورات الرضی.

39- حمیری، ‏ ابن عبد المنعم، الروض المعطار فی خبر الأقطار، بیروت: مؤسسة ناصر للثقافه، 1980م.

40- خراسانی، محمدهاشم، منتخب التواریخ، تحقیق: مروج الاسلام، تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1347.

41- خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، بیروت: مؤسسة البلاغ،: 1411ق.

42- الخطیب، محمّد عجاج، أصول الحدیث، علومه و مصطلحه، بیروت: دار الفکر، 1421ق.

43- خوافی، احمد بن محمّد، مجمل فصیحی، تصحیح و تحقیق: محسن ناجی نصر آبادی، تهران: اساطیر، 1386.

44- الخوئی، السید أبو القاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، قم: مرکز نشر آثار الشیعة ، چهارم .

45- دوانی، علی، مفاخر اسلام، تهران: امیر کبیر، 1363.

46- دومورگان، ژان ژان ماری، مطالعات جغرافیایی، تبریز: چهر، 1339.

47- راوندی، سعید بن عبداللّه، الخرائج والجرائح، تحقیق و نشر مؤسّسة الإمام المهدی عج، قم 1409ق .

48- روخانی، بابا مردوخ، تاریخ مشاهیر کرد، تهران: سروش، 1371.

49- سلطانی، محمّد علی، جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان، با مقدمه عبد الحسین نوایی، تهران: سها، 1374.

50- سمعانی، عبد الکریم بن محمّد، الأنساب ، تحقیق عبد اللّه‏ عمر البارودی، بیروت: دار الجنان.

51- سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، الجامع الصغیر، بیروت : دار الفکر ، 1401 ق .

52- ـــــــــــــــــــــــــ، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، تحقیق: احمد عمر هاشم، بیروت: دارالکتاب العربی، 1414ق.

53- شراب، محمّد محمّد حسن، المعالم الأثیرة فی السنة و السیرة، بیروت: دار القلم، دار الشامیه، 1411ق.

54- شهید ثانی، زین الدین بن علی، الرعایة فی علم الدرایة، قم: کتابخانه آیة اللّه‏ مرعشی نجفی، 1408ق.

55- صالحی شامی، محمّد بن یوسف، سُبُل الهدی والرَّشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق : علی محمّد معوّض، بیروت : دار الکتب ، 1414 ق .

56- صدر، سید حسن، نهایة الدرایة فی شرح الرساله، تحقیق ماجد الغرباوی، قم: نشر مشعر.

57- صدر حاج سید جوادی، احمد، دایرة المعارف تشیع، تهران: نشر شهید سعید محبی، 1375.

58- صدوق، محمّد بن علی، التوحید، تحقیق: سید هاشم حسینی تهرانی، قم: جامعه مدرسین.

59- ــــــــــــــ ، علل الشرائع، قم: مکتبة الداوری، افست از طبع مکتبة الحیدریة، نجف، 1385 ق / 1966 م .

60- ــــــــــــــ کمال الدین وتمام النعمة، تحقیق علی اکبر غفاری، قم: مؤسّسة النشر الإسلامی، 1405ق.

61- صفار، محمّد بن حسن، بصائر الدرجات، قم: کتابخانة آیة اللّه‏ مرعشی، قم ، چاپ اول 1404ق .

62- طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، تحقیق: ابراهیم بهادری ومحمّد هادی به، تهران: اسوه، 1413 ق .

63- طبری، جریر بن رستم، دلائل الإمامة، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیة، قم: مؤسسة البعثة، 1413 ق .

64- طریحی، فخرالدین بن محمد، جامع المقال فیما یتعلق بأحوال الحدیث و الرجال، تحقیق: محمد کاظم طریحی، تهران: کتابفروشی جعفری.

65- دینوری، احمد بن داود، الأخبار الطوال، تهران: نشر نی، 1368.

66- طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، تحقیق ونشر مؤسّسه آل البیت(علیهم السلام) لإحیاء التراث ، قم ، 1417 ق .

67- طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال (رجال الکشّی)، تحقیق سید مهدی الرجائی ، قم: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، 1404 ق/1362.

68- ـــــــــــــــ ، الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، تصحیح سید حسن موسوی خرسان، بیروت: دار الأضواء، 1406 ق.

69- ـــــــــــــــ ، الأمالی، تحقیق و نشر مؤسّسة البعثة، قم 1414 ق .

70- ـــــــــــــــ ، تهذیب الأحکام فی شرح المقنعة، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1364ش.

71- ـــــــــــــــ ، الرجال، تحقیق: جواد القیومی، قم: انتشارت جامعه مدرسین قم، 1415ق.

72- ـــــــــــــــ ، الغیبة، تحقیق عباد اللّه‏ طهرانی وعلی احمد ناصح، قم: مؤسّسه المعارف الإسلامیه، چاپ اول، 1411ق.

73- ـــــــــــــــ ، الفهرست، تحقیق جواد القیومی، قم: موسسة نشر الفقاهه، 1417ق.

74- عسقلانی، محمّد بن حَجَر، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق ولی عارف، بیروت: دار الفکر، 1403ق .

75- ‏علیاری، علی بن عبداللّه، بهجة الآمال فی شرح زبدة المقال، تهران: بنیاد فرهنگ اسلامی کوشانپور.

76- فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، تحقیق دکتر مهدی مخزومی و دکتر ابراهیم سامرائی، دار الهجرة، قم 1405 ق .

77- فقیه محمدی، محمد مهدی، انوار پراکنده، قم: مسجد مقدس جمکران، 1376.

78- فقیهی، علی اصغر، تاریخ مذهبی قم، قم: زائر، 1378.

79- فیض، عباس، انجم فروزان، قم: بی‏نا، 1322.

80- فیض، عباس، گنجینة آثار قم، قم: مهر استوار 1349.

81- فیومی، أحمد بن محمّد، المصباح المنیر، قم: مؤسسة دار الهجرة، 1414 ق .

82- قرطبی، محمّد بن عبد البرّ، الاستیعاب فی أسماء الأصحاب، تحقیق علی محمّد معوّض و عادل أحمد عبد الموجود، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1415ق.

83- قزوینی، زکریا بن محمّد، آثار البلاد و أخبار العباد، تهران: مؤسسه علمی اندیشه جوان، 1366.

84- قلقشندی، احمد بن علی، صبح الأعشی فی صناعة الإنشاء، مصر: وزارة الثقافة والإرشاد القومی، 1383ق.

85- قمی، عباس، الأنوار البهیة، قم: دار الذخائر، 1370ش.

86- ـــــــــــــ ، منتهی الآمال فی تاریخ النبی و الآل، تهران: کتابخانه و مطبعه علمی، 1355ق.

87- ـــــــــــــ ، هدیة الزائرین و بهجة ‏الناظرین، تصحیح: سید محمدتقی کشفی، تهران: دهقان، 1379.

88- کاظمی، عبد النبی، تکملة الرجال، تحقیق و تقدیم: محمّد صادق بحر العلوم، قم: انوار الهدای، 1425.

89- کتانی، محمّد بن جعفر، الرسالة المستطرفة، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1400ق.

90- کحاله، عمر رضا، معجم قبائل العرب، دمشق: مطبعة الهاشمیة.

91- کچوئی قمی، محمّد علی، أنوار المشعشعین فی بیان حالات الرواة القمیین، تحقیق محمّدرضا انصاری قمی، قم: کتابخانه آیة اللّه‏ العظمی مرعشی، 1381.

92- کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفّاری، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1388 ق .

93- مادلونگ، ویلفرد، فرقه‏های اسلامی، ترجمه ابو القاسم سری، تهران: اساطیر، 1381.

94- مامقانی، عبداللّه، تنقیح المقال فی علم الرجال، تحقیق: محیی الدین المامقانی، قم: مؤسسه آل البیت، 1423ق. ‏ 95- مامقانی، عبداللّه، مقباس الهدایة فی علم الدرایة، تحقیق: محمدرضا المامقانی، بیروت: مؤسسة آل‏البیت، 1411ق.

96- مجلسی، محمّد باقر بن محمّد تقی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار ، بیروت: مؤسسة الوفاء ، 1403ق.

97- مدرسی طباطبائی، حسین، تربت پاکان، قم: مهر، 1335.

98- مسعودی، مجید، پس از دیدار، قم: دلیل ما، 1386.

99- مصطفوی، سید حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، تهران، مرکز نشر کتاب، 1395ق.

100- مظفری معارف، حسن، تاریخچه و احکام مساجد و مشاهد قم، مشهد: بی نا، بی تا.

101- مفید، محمّد بن نعمان (منسوب)، الاختصاص، تصحیح: علی اکبر غفّاری، قم: انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم .

102- منجم، اسحاق بن حسین، آکام المرجان فی ذکر المدائن المشهورة فی کلّ مکان، تصحیح محمّد آصف فکرت، مشهد: آستان قدس رضوی، 1370.

103- مؤسسة الإمام هادی (علیه السلام) ، أحمد بن إسحاق الثقة المرضی، قم: پیام امام هادی علیه‏السلام، 1428ق.

104- نجاشی، احمد اسدی کوفی، الرجال، قم: جامعه مدرسین، 1407 ق .

105- نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، اصفهان: حسینیة عمادزاده، 1412ق.

106- وحید بهبهانی، محمّد باقر بن محمّد اکمل، فوائد الوحید، تحقیق محمّد صادق بحر العلوم، قم: مکتب الإعلام الإسلامی، 1404ق.

107- یعقوبی، احمد بن ابو یعقوب، البلدان، نجف: المطبعة الحیدریة، 1377ق.

108- یوسفی اشکوری، سید حسن، «اشعریان»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی (زیر نظر محمد کاظم موسوی بجنوردی)، تهران: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، 1369.

پانویس

  1. اشعر به معنای پرمو است واُدد را به این لقب خوانده اند. ر.ک: الإکمال ابن ماکولا، ج1، ص87 .
  2. جمهرة أنساب العرب، ص398؛ الأنساب، ج1، ص266؛ الطبقات الکبری, ج3, ص25 .
  3. المعالم الاثیرة فی السنة والسیرة، ص28 .
  4. نسب معد والیمن الکبیر، ج1، ص339؛ معجم قبائل العرب، ج1، ص31.
  5. تاریخ قم، ص267 .
  6. ر.ک:الطبقات الکبری، ج1، ص348؛ الإصابة، ج4، ص561؛ سبل الهدی، ج6، ص273؛ المنتظم، ج3، ص304 .
  7. الاستیعاب، ج4، ص1704؛ أسد الغابة، ج3، ص446 .
  8. تاریخ قم، ص291.
  9. الأخبار الطوال، ص307؛ تاریخ قم، ص284؛ رجال النجاشی، ص81، رقم 198 .
  10. ر.ک:مدخل «اشعریان»، سید حسن یوسفی اشکوری، دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
  11. مذجج بن کهلان بن سباء از عرب های عاریه و اهل یمن بوده اند. ر.ک: صبح الأعشی، ج4، ص221 .
  12. البلدان، ص84؛ الروض المعطار فی خیر الأقطار، ص437 .
  13. الأنساب، ج10، ص485؛ جمهرة أنساب العرب، ص397؛ تربت پاکان، ج2، ص12 .
  14. معجم البلدان، ج4، ص397 .
  15. تاریخ قم، ص245 .
  16. همان، ص246 .
  17. پیشین، ص248 .
  18. پیشین، ص249 .
  19. ر.ک: مقالات تاریخی، رسول جعفریان، ج1، ص377؛ فرقه های اسلامی، مادلونگ، ص130 .
  20. تنقیح المقال، ج3، ص257؛ تاریخ قم، ص277-279؛ معجم البلدان، ج4، ص397؛ الأنساب، سمعانی، ج4، ص542-543.
  21. المسالک والمالک، ص166 .
  22. أشکال العالم، ص143 .
  23. صورة الأرض، ص315.
  24. معجم البلدان، ج4، ص451 .
  25. ر.ک: «اشعریان قم » مجموعة رسائل کنگره بزرگداشت حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام)، به تصحیح: ناصر باقری بید هندی .
  26. بحار الأنوار، ج2، ص151، ج60.
  27. ر.ک: «اشعریان» دایرة المعارف تشیع .
  28. بحار الأنوار، ج60، ص212.
  29. ر.ک: بحار الأنوار، ج60، ص212-221 .
  30. رجال النجاشی، ص73، رقم174.
  31. رجال الطوسی، ج1، ص162، رقم1837.
  32. رجال ابن داود، ج1، ص52، رقم160؛ خلاصة الأقول، ص11، رقم6؛ رجال البرقی، ج1، ص28 .
  33. وساءل الشیعة، ج1، ص253؛ تهذیب الأحکام، ج1، ص6، ج5؛ الاستبصار، ج1، ص79، ج246 .
  34. تهذیب الأحکام، ج5، ص172، ج575وص173، ج580وص200، ج664وص290، ج985؛ الاستبصار، ج2، ص248، ج870وج2، ص249، ج875وص259، ج915وص303، ج1083.
  35. «احمد بن اسحاق قمی سفیر نوری» عبد الکریم پاک نیا، ستارگان حرم، ج4، ص103.
  36. وسائل الشیعة، ج17، ص400، ج22841 .
  37. الکافی، ج5، ص153، ج17.
  38. رجال الطوسی، ص143، رقم17.
  39. رجال النجاشی، ص174، رقم458.
  40. رجال البرقی، ص106، رقم721.
  41. رجال البرقی، ص84، رقم 351 .
  42. رجال الطوسی، ص234، رقم173.
  43. رجال الطوسی، ص256، رقم543.
  44. رجال الطوسی، ص258، رقم569 .
  45. رجال الطوسی، ص307، رقم437.
  46. الکافی، ج3، ص176، ج1؛ بحار الأنوار، ج91، ص243، ج5 .
  47. رجال البرقی، ص83، رقم338؛ تهذیب الأحکام، ج6، ص174، ج23.
  48. ر.ک: رجال النجاشی، ص108، رقم 273؛ الفهرست طوسی، ص434، رقم 687؛ رجال الطوسی، ص332، رقم 1987؛ رجال الکشی، ص592، ج1107؛ رجال البرقی، ص40، رجال ابن داود، ص73، رقم به خلاصة الأقوال، ص26، رقم 1 .
  49. ر.ک: رجال النجاشی، ص192، رقم 515؛ فهرست الطوسی، ص226، رقم 336؛ رجال الطوسی، ص215، رقم 336؛ رجال البرقی، ص24؛ رجال ابن داود، ص171، رقم686؛ خلاصة الأقوال، ص271، رقم 32 .
  50. ر.ک: رجال النجاشی، ص156، رقم 411؛ فهرست الطوسی، ص181، رقم 277؛ رجال الطوسی، ص375، رقم 5553؛ رجال الکشی، ص571، ج1080؛ رجال البرقی، ص56؛ خلاصة الأقوال، ص68، رقم 94؛ رجال ابن داود، ص146.
  51. ر.ک: رجال النجاشی، ص213، رقم 557؛ فهرست الطوسی، ص295، رقم 443؛ رجال الطوسی، ص231، رقم 3131، رجال الکشی، ص289، ج731؛ رجال البرقی، ص22؛ رجال ابن داود، ص214، رقم 891؛ خلاصة الأقوال، ص108، رقم 29.
  52. ر.ک: رجال النجاشی، ص453، رقم 1228؛ فهرست الطوسی، ص515، رقم 821؛ رجال الطوسی، ص369، رقم 5491؛ رجال البرقی، ص51، رجال ابن داود، ص370، رقم 1656 .
  53. رجال النجاشی، ص60، رقم 138؛ رجال ابن غضائری، ص51 .
  54. بصائر الدرجات، ص152، ج6وص299، ج15وص462، ج5وص473، ج9 .
  55. فهرست الطوسی، ص206، رقم 308؛ رجال النجاشی، ص174، رقم 458.
  56. الفقیه، ج4، ص470.
  57. رجال ابن غضائری، ص86؛ خلاصة الأقوال، ص248، رقم 6؛ رجال ابن داود، ص494، قم 391.
  58. فهرست الطوسی، ص371، رقم577.
  59. بصائر الدرجات، ص244، ج16و17.
  60. رجال النجاشی، ص435، رقم 1167؛ رجال الطوسی، ص319، رقم 4755 .
  61. الفقیه، ج4، ص449 .
  62. برخی از محققان زکریا بن محمّدمؤمن را نیز در عداد مشایخ احمد بن اسحاق ذکر کرده اند او از واقفیه ودر طبقه شاگردان امام صادق (علیه السلام) است. روایتی را شیخ طوسی در تهذیب به این سند نقل کرده است: «محمد بن یعقوب علی الحسین بن محمّد عن احمد بن اسحاق عن زکریا بن محمّدعن ابن ابی یعفور». چنانکه محققان محترم در برنامة درایة النور فرموده اند. این سند دارای اشکال است وظاهرآً به جای زکریا بن محمّدباید«بکر بن محمّد» باشد.
  63. طب الأئمه، ص81؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج5، ص46، رقم 8442 .
  64. رجال النجاشی، ص218، رقم 568؛ رجال الطوسی، ص240، رقم 5062؛ رجال ابن غضائری، ص78.
  65. الغیبة، طوسی، ص151؛ بحار الأنوار، ج51، ص161، ج12 .
  66. الکافی، ج1، ص72، ج10.
  67. تهذیب الأحکام، ج3، ص94، ج254؛ معجم رجال الحدیث، ج2، ص174، رقم714 .
  68. تهذیب الأحکام، ج2، ص308، ج1349؛ رجال النجاشی، ص76، رقم182 .
  69. الفقیة، ج4، ص187، ج5429؛ فهرست الطوسی، ص67، رقم 85.
  70. وسائل الشیعة، ج7، ص416، ج9734؛ رجال الطوسی، ص413، رقم 5978 .
  71. الکافی، ج1، ص33، ج9؛ رجال النجاشی، ص66، رقم 156.
  72. وسائل الشیعة، ج14، ص587، ج21987؛ رجال النجاشی، ص177، رقم 467.
  73. سائل الشیعة، ج19، ص136، ج2431؛ رجال النجاشی، ص185، رقم 490.
  74. وسائل الشیعة، ج1، ص77، ج173؛ رجال النجاشی، ص219، رقم 573 .
  75. الکافی، ج7، ص296، ج3؛ رجال النجاشی، ص218، رقم 570.
  76. الفقیه، ج4، ص470؛ رجال النجاشی، ص260، رقم 680 .
  77. کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص408، ص7 .
  78. علل الشرایع، ص342، ذیل ج4.
  79. علل الشرایع، ج2، ص342-343، ج4 .
  80. تهذیب الأحکام، ج3، ص64، ج316؛ رجال النجاشی، ص260، رقم 681.
  81. تهذیب الأحکام، ج2، ص206، ج13؛ رجال النجاشی، ص253، رقم 664 .
  82. وسائل الشیعة، ج5، ص348، ج6755؛ رجال النجاشی، ص384، رقم 939.
  83. وسائل الشیعة، ج14، ص501، ج19691؛ رجال النجاشی، ص354، رقم941.
  84. وسائل الشیعة، ج7، ص416، ج9734؛ رجال النجاشی، ص273، رقم 1019 .
  85. بحار الأنوار، ج31، ص120وج97، ص351، ج1 .
  86. الکافی، ج1، ص143، ج4؛ رجال النجاشی، ص353، رقم 946.
  87. بحار الأنوار، ج12، ص120وج98، ص351، رقم 946 .
  88. رجال النجاشی، ص96، رقم 156؛ رجال الطوسی، ص424، رقم 6106؛ خلاصة الأقوال، ص52، رقم 24.
  89. رجال النجاشی، ص219، رقم 573؛ فهرست الطوسی، ص389، رقم 5727؛ رجال الکشی، ص65، رقم 1124؛ خلاصة الأقوال، ص106، رقم 20.
  90. الفقیه، ج2، ص17، ج1600.
  91. احمد بن اسحاق قمی امین امامت، ص70.
  92. بحار الأنوار، ج51، ص24-25 .
  93. رجال البرقی، ص59و60.
  94. رجال الکشی، ص557، رقم 1051 .
  95. به خاطر«تقیّه» نام امام عصر (عجل الله فرجه الشریف) را نمی بردند وبه کنایه از ایشان یاد می کردند .
  96. منظور از غائب علیل، علی بن جعفر یمانی یا یمنی است که گویا بیمار وعلیل بوده است.
  97. رجا ل الکشی، ص557، رقم 1051 .
  98. رجال النجاشی، ص91، رقم 225.
  99. رجال الطوسی، ص373، رقم 5526.
  100. فهرست الطوسی، ص63، رقم78.
  101. معالم العاماء، ص14، ش69 .
  102. رجال ابن داوود، ص36، ش59.
  103. خلاصة الأقوال، ص15، رقم 8.
  104. منفج المقل، ص31و32، اعلام الوری، ج1، ص444 .
  105. جامع الرواة، ج1، ص42و43 .
  106. بهجة الآمال فی شرح زبدة المقال، ج3، ص18، ج12؛ منتهی الآمال، ج2، ص737، تنقیح المقال، ج1، ص50، ش294طرائف المقال فی معرفة طبقات الرجال، ج1، ص275و276، ش1845؛ معجم الرجال الحدیث، ج2، ص43-50، ش428-433؛ قاموس الرجال، ج1، ص393-398، ش291.
  107. نجم الثاقب، باب ششم، ص355و356.
  108. رجال الطوسی، ص373، رقم 5526؛ رجال النجاشی، ص91، رقم 225.
  109. رجال النجاشی، ص91، رقم 225؛ رجال البرقی، ص139، رقم 1611 .
  110. ر.ک: الکافی، ج1، ص329، ج1؛ مناقب آل ابی طالب، ج3، ص512؛ کمال الدین وتمام النعمة، ص408، ج7 .
  111. رجال الطوسی، ص397، رقم 5817؛ دلائل الإمامة، ص272؛ جامع الرواة، ج1، ص42؛ بحار الأنوار، ج50، ص323، ج17؛ کمال الدین وتمام النعمة، ص222؛ الغیبة طوسی، ص251، ج220وص354، ج315؛ الکافی، ج1، ص513، ج27.
  112. کمال الدین وتمام النعمة، ص408، ج7و ص442، ج16؛ الغیبة طوسی، ص151 .
  113. ر.ک: سازمان وکالت ونقش آن در عصر ائمة (علیهم السلام)، ج1، ص48-57 .
  114. ر.ک: حاوی الأقول، ج1، ص101؛ تکلمة الرجال، ج1، ص51؛ عدة الرجال، ج1، ص134؛ نهایة الدرایة، ص417؛ جامع المقال، ص27؛ مقباس الهدایة، ج2، ص258؛ تنقیح المقال، ج1، ص21؛ المفوائد وحید، ص45؛ منهج المقال، ص21 .
  115. فهرست الطوسی، ص63، رقم 78.
  116. رجال النجاشی، ص91، رقم 225 .
  117. تاریخ قم، ص211 .
  118. دلائل الامامة، ص272 .
  119. الغیبة طوسی، ص215 .
  120. همان .
  121. الماقب ابن شهر آشوب، ج4، ص409 .
  122. الکافی، ج1، ص513؛ ج17 .
  123. کمال الدین وتمام النعمة، ص442، ج16.
  124. الغیبة، طوسی، 174-176 .
  125. آنچه ذکر شد خلاصة دلایل و شواهدی است که محقق گرامی جناب آقای دکتر جباری آنها را به تفصیل بحث کرده اند. برای بررسی بیشتر ر.ک: سازمان وکالت نقش آن در عصر ائمّة (علیهم السلام)، محمد رضا جباری، ص548-556 .
  126. کمال الدین وتمام النعمة، ص433، ص16 .
  127. همان، ص22، ج9 .
  128. همان، ص384، ج1.
  129. الغیبة طوسی، ص257-258.
  130. همان، ص174-176؛ الاحتجاج، طبرسی، ص486-489 .
  131. کمال الدین وتمام النعمة، ج2، ص454-465، ج21؛ الاحتجاج، ج2، ص563-580، ج341.
  132. الغیبة، طوسی، ص146.
  133. الکافی، ج1، ص517، ج4 .
  134. رجال الکشی، ص557، ج1051 .
  135. این بحث را محقق گرامی جناب آقای محمد رضا جباری به تفصیل ذکر کرده اند که عمدة استفادة ما در این بخش از مطالب ایشان بوده است. ر.ک: أحمد بن اسحاق الثقة المرضی، ص43-44، سازمان وکالت ونقش آن در عصر ائمّه (علیهم السلام)، ج2، ص548-556؛ مفاخر اسلام، علی دوانی، ج2، ص37 .
  136. ر.ک: تدریب الراوی، ج1، ص41؛ الجرح والتعدیل، ج9، ص337.
  137. برای آگاهی بیشتر ر.ک: «تدوین حدیث، کتابت» محمد علی مهدوی راد، علوم حدیث، ش2، زمستان 1375.
  138. رجال النجاشی، ص91، رقم 225.
  139. فهرست الطوسی، ص63، رقم 78.
  140. همان.
  141. فهرست الطوسی، ص63، رقم 78.
  142. رجال الکشی، ص557، ج1051؛ کمال الدین وتمام النعمه، ج2، ص454، ج21؛ الاحتجاج، ج2، ص563-580، ج341 .
  143. آثار البلاد وأخبار العباد، ص430 .
  144. ر.ک: آکام المرجام فی ذکر المدائن المشهورة فی کلّ مکان، ص68، البلدان، یعقوبی، ص75؛ الروض المعطار فی خبر الأقطار، ص195.
  145. معجم البلدان، ج2، ص290و292و294.
  146. ر.ک: سایت جامع گردشگری ایران؛ مطالعات جغرافیایی، ژاک دومرگان، ج2، ص110و118 .
  147. ر.ک:جغرافیای تاریخی وتاریخ مفصل کرمانشاهان، سر پل ذهاب در گذر تاریخ مشاهیر کردو ... .
  148. معجم البلدان، ج2، ص292.
  149. نجم الثاقب، ص273 .
  150. احمدبن اسحاق قمی سفیر حضرت امام زمان(علیهم السلام)، ص139-140.
  151. همان، ص140-145.
  152. پس از دیدار، ص115 .
  153. منتخب التواریخ، ص493؛ مقابر قم، ص112 .
  154. منتهی الآمال، ص330، هدیة الزائرین وبهجة الناظرین، ص464 .
  155. انجم فروزان، ص157؛ انوار پراکنده، ص341 .
  156. منسوب به بطحان در مدینه است.ر.ک: عمدة الطالب، ص72 .
  157. أنوار المشعشین، ج2، ص120-121.
  158. عمدة الطالب، چاپ نجف، ص72و (چاپ انصاریان) ص67.
  159. ر.ک: عمدة الطالب، ص51؛ تاریخ قم، ص49و316 .
  160. اینکه برخی بزرگان به استناد نسخة عمدة الطالب کتابخانة مسجد اعظم قم فرموده اند ممکن است عبارت عمدة الطالب«بشق بم»باشد، مشکل می نماید ر.ک:تربت پاکان، ج2، ص19 دوست دانشمندم جناب آقای محمد هادی خالقی تذکر دادند معمول کتاب های مربوط به بم را جستجو کرده اند، از هیچ ناصر الدین نامی یا علی بن مهدی نامی که در بم دفن شده باشدویا محلی به نام سورانیک، گزارشی وجود ندارد .
  161. این کلمه از «سوران» وحرف نسبت«یک» ترکیب شده که معلوم است منسوب به سورانیا سورین است. مانند نزدیک که منسوب به نزد است ویا تاریک که منسوب به تار است .
  162. تاریخ قم، ص236و254 .
  163. تاریخ قم، ص87و168و236و254و324وهمچنین در : مجمل فصیحی وخلاصة البلدان قاضی قمی .
  164. گنجینه آثار قم، ج2، ص686؛ انوار پراکنده، ص323-332.
  165. تربت پاکان قم، ج2، ص686؛ انوار پراکنده، ص323-332.
  166. ر.ک: تربت پاکان قم، ج2، ص115-116؛ تاریخچه واحکام مساجد ومشاهیر قم، ص19؛ تاریخ مذهبی قم، ص138-139؛ خلاصة البلدان، ص185؛ فرهنگ وتمدن اسلامی در قم قرن سوم، ص76-77 .
  167. ر.ک: تاریخ قم، ص142-145.
  168. تربت پاکان قم، ج2، ص118-119 .
  169. «سیمای مسجد امام حسن عسگری علیه السلام»، کوثر، ش60، 1382ش
  170. قرب الإنساب، ص33، ج106؛ بحار الأنوار، ج2، ص28، ج7؛ مستطرفات السرائر، ص625 .