از خیر قدسی تا خیر عرفی؛ بررسی پیامدهای مرزبندی بین امور خیر در جامعه ایرانی
محتویات
- ۱ چکیده
- ۲ مقدمه
- ۳ امر خیر و نیکوکاری
- ۴ عرفی شدن و ابعاد آن
- ۵ افول دین
- ۶ همنوایی با این دنیا
- ۷ رهایی جامعه از قید دین
- ۸ جابجایی باورها و نهادهای دینی
- ۹ تقدس زدایی از عالم
- ۱۰ حرکت از جامعهای «مقدس» به جامعهای «عرفی»
- ۱۱ عرفی شدن، عرف گرایی، لائیسیته
- ۱۲ جمعبندی از مفهوم عرفی شدن
- ۱۳ سطوح و ابعاد عرفی شدن
- ۱۴ تجربههای امر خیر در ایران؛ از تناظرهای مبهم تا تلفیقهای نوین
- ۱۵ تلفیقهای نوین؛ در جستجوی اصلاح
- ۱۶ نتیجهگیری
- ۱۷ فهرست منابع
- ۱۸ پانویس
چکیده
از آنجا که محتوای باورهای اسلامی فراتر از تعریف متداول در تمایز بین امر خیر و فعالیت اجتماعی، جامعه مسلمان ظرفیت بازتعریفِ معنای خیر را به اعمِّ معنای «کنش اجتماعی به نفع دیگران» دارد، معنای خیر و نیکوکاری در یک گستره مفهومی شامل شکلهای متنوع کار خیر میشود. در مقابل، مشارکت عملیِ دینداران در امور خیر، گاه منحصر به روایتهای سنتی و محدودی از امور خیر و نیکوکاری میشود که به سهم خود پیامدهای اجتماعی مهمی در جهتدهی به فعالیتهای خیر در جامعه دینی دارد. در این مقاله با بررسی نظری آنچه از نظر بازیگران و ذینعانِ امر خیر بهعنوان «خیر» تعریف میشود، به بررسی انتقادی مرزبندی بین انواع امور خیر در ایران پرداخته شده است. آنچه از سوی نهاد دین و نهادهای رسمی حاکمیتیِ فعال در حوزه امر خیر انجام میشود از یک سو و آنچه از سوی مؤسسات و متولیان غیردولتی از سوی دیگر بهعنوان «امور خیر و نیکوکاری» تعریف میشود، مورد بررسی قرار گرفته است. این مقایسه نشان میدهد که بخش مهمی از نهادهای دینی رسمی در کشور، همچون مساجد با تعریفی تنگ دامنه از امر خیر عملاً گستره وسیعی از فعالیتهای نیکوکاری را فعالیتهایی با حداقل ثواب و پاداش الهی تلقی کردهاند. در مقابلِ این مرزبندی تعمّدی، برخی از مؤسسات خیریه غیردولتی نیز با مرزبندی میان خود و نهاد رسمی دین، تلاش دارند تا فعالیتهای خود را از فعالیتهای مرتبط با نهاد رسمی دین متفاوت نشان دهند. در نهایت، پیامد هر دو فرایند یادشده در جهت تقویت فرایند عرفیشدن، از طریق عرفیسازی «امر خیر» در جامعه دینی خواهد بود.
واژگان کلیدی
امر خیر، نیکوکاری، دین، خیر قدسی، عرفیشدن
مقدمه
طبق نظر برخی از نظریهپردازان منتقدِ نظریه کلاسیکِ عرفی شدن، آنچه احتمال عرفی شدن جوامع مسلمان را بهشدت با تردید مواجه میسازد، تعریف دامنه حضور و نقشآفرینی اسلام در تمامی عرصههای زندگی و بخشهای مختلف نظام اجتماعی است.
بر این اساس، در بررسی احتمالات عرفی شدن در جوامع مسلمانی همچون ایران نیز کسانی همچون شجاعیزند(1381) معتقدند که برخلاف مسیحیت که ورود آن به عرصه اجتماعی، به معنای نزول از جایگاه قدسی و ورود به عرصه عرفی خواهد بود، ذاتِ اسلام به دلیل امکان و حتی توصیه به حضور و نقشآفرینی در عرصههای اجتماعی، ازاینجهت مانع عرفی شدن خواهد بود.
بر این اساس، حتی میتوان گفت، فراتر از تعریف متداول در تمایز بین امر خیر و فعالیت اجتماعی، جامعه مسلمان ظرفیت بازتعریفِ معنای خیر را به اعمِّ معنای «هر نوع کنش اجتماعی به نفع دیگری (اعم از انسان، حیوان یا طبیعت)» دارد. از سوی دیگر، آنچه در مورد عرفی شدن یا قدسی ماندن یک جامعه در حوزههای گوناگون زندگی اجتماعی و در سطوح مختلف تحلیل(سطح کلان ساختاری، سطح میانی و نهاد و سطح فردی و خرد) میتوان گفت، همواره موکول به آزمون و بررسی شواهد تجربی از واقعیتهای مشاهدهشده است.
یکی از حوزههای واقعیت اجتماعی که با چارچوبهای دینی در یک جامعه بهویژه جامعهای همچون ایران درهمتنیده، امور خیریه و بشردوستی است.
انواع امور خیریه و فعالیتهای مربوط به آن بهویژه در چارچوبهایی همچون وقف و نذر با اهداف مختلف با چنین اهدافی شکلگرفته و در حافظه تاریخی جامعه دینی تثبیت شده و استمرار یافتهاند. از سوی دیگر و با پیچیدهتر شدن مناسبات و نظام اجتماعی، نیازهای نوینی ازجمله در حوزه امور خیر شکلگرفته است.
در بستر این تحولات اجتماعی بخش مهمی از نهادهای دینی رسمی در کشور، همچون مساجد با تعریفی خاص از امر خیر عملاً گستره وسیعی از فعالیتهای نیکوکاری را فعالیتهایی بدون داشتن معنای قابل ملاحظهای از ثواب و پاداش الهی تلقی کردهاند.
در مقابل این مرزبندی تعمّدی، برخی از مؤسسات خیریه غیردولتی نیز در تقابل با گفتمان یادشده و با مرزبندی میان فعالیتهای خود و آنچه نهاد رسمی دین به آن میپردازد، تلاش دارند تا فعالیتهای خود را از نوع فعالیتهای مربوط به نهاد رسمی دین در جامعه ایرانی متفاوت نشان دهند.
در این مقاله آنچه از سوی نهاد دین و نهادهای رسمی حاکمیتیِ فعال در حوزه امر خیر انجام میشود از یکسو و آنچه از سوی مؤسسات و متولیان غیردولتی و غیر وابسته با حاکمیت بهعنوان «امور خیر و نیکوکاری» تعریف میشود، موردبررسی قرارگرفته است. بنابراین، محور اصلی این مقاله پاسخ به این پرسش است که تمایز گذاری تعمدی بین انواع خیر در جامعه و طرد برخی امور خیر از دایره امور خیر دینی، چه دلالتهایی برای عرفی شدن یا قدسی ماندن جامعه دینی ایران خواهد داشت؟
امر خیر و نیکوکاری
دو واژه امر خیر(نیکوکاری) [۲] و بشردوستی [۳] غالباً بهجای یکدیگر استفاده میشوند. درعینحال باوجود شباهتهای مفهومی زیاد، تفاوتهایی هم بین آنها وجود دارد. هر دو واژه کنش برای کمک یا نشان دادن حسن نیت نسبت به سایر افراد جامعه را توضیح میدهند.
علاوه بر این، هر دو واژه بهعنوان کنش یا عملی بدون چشمداشت برای حمایت، یاری، یا جمعآوری سرمایه مالی برای دیگران هممعنا میشوند.
اما مهمترین تفاوت بین این دو واژه به طرز تلقی عمومی که از آنها در جامعه شکل میگیرد مربوط میشود. بر این اساس، تصور از امر خیر عموماً به یاری به دیگران(انسان یا غیر انسان) مربوط میشود که از طریق بخشش مستقیم – نه لزوماً مالی- برای حل مشکل دیگری معنا میشود.
این کمکها بهطور مستقیم باهدف کاهش نیازمندی و تسکین آلام بشری است. از سوی دیگر، انساندوستی، عشق به نوع انسان و تلاش برای بهبود موقعیت و شرایط دیگران از طریق کمکهای خیرخواهانه یا بخشش(انفاق) است. مردم عموماً چنین بیان میکنند که بشردوستی یک نوع کنش بلندمدت است، درحالیکه کار خیر، عمدتاً بر فعالیت کوتاهمدت و اثر فوری تمرکز دارد.
با یادآوری یک مثل معروف تفاوت ظریف نیکوکاری و بشردوستی بیشتر روشن میشود. همه ما این مثل را شنیده و بهکاربردهایم که اگر به فرد نیازمندی ماهی بدهیم، او فقط برای یک روز سیر خواهد شد. اما اگر به او ماهی گیری یاد بدهیم، برای همه عمر او را سیر کردهایم. درواقع معنای نیکوکاری بیشتر به ماهی دادن به نیازمند و معنای بشردوستی به آموزش ماهی گیری به او مربوط میشود(samples.jbpub.com).
نیکوکاری و بشردوستی همواره طی اعصار و فرهنگهای مختلف به شیوههای متفاوتی تعریف شدهاند. هر دو مفهوم بهنوعی به انگیزه و اشتیاق برای تغییر مثبت در زندگی دیگران مربوط میشود. بشردوستی دقیقاً به معنای ابراز حسن نیت به نوع بشر است. از سوی دیگر نیکوکاری پاسخی همدلانه و نوعدوستانه است که غالباً برای کاهش رنج و سختی و تسکین آلام بشری انجام میگیرد.
هر دو مفهوم به یک نوع رابطه مستقیم یا غیرمستقیم بین فرد توانمندِ یاریگر و دیگران در قلمرو زندگی مدنی و از طریق فعالیتهای داوطلبانه و خودجوش مربوط میشود تا اینکه لزوماً از طریق اقدامات منحصراً دولتی یا بهشدت ساختیافته انجام شود.
بشردوستی بنا بر تعریف عام آن در غرب به معنای عمل داوطلبانه برای خیر عمومی است. بر این اساس، «داوطلبانه» به معنای عمل بدون اجبار و درعینحال رایگان است. همچنین «عمل(کنش)» به فعالیتهایی همچون بخشش، ارائه خدمات، پیوند ارتباطی اشاره دارد.
«خیر عمومی» نیز به فراهم آوردن کالاها یا بهبود کیفیت زندگی افراد نیازمند، بدون تفکیک و استثنا قائل شدن بین آنان است. این بهبود در کیفیت زندگی ممکن است شامل کاهش درد و رنج با تأمین نیازهای اولیهای مثل غذا و سرپناه یا با فراهم آوردن نیازهای غیراساسی مثل تفریح، آموزش و خودشکوفایی باشد.
بهطور سنتی هم سوژه(عامل) و هم ابژه(هدف) بشردوستی، انسان و گروههای انسانی است. درعینحال در قرنهای اخیر، سایر موجودات زنده و خود محیطزیست هممحل توجه و هدفِ فعالیتهای بشردوستی قرارگرفتهاند. البته تعاریف گوناگون دیگری از مفهوم بشردوستی هم وجود دارند که به سنت غیر غربی تعلق دارند(چک، کرامارک و رونی، 2015: 364).
بخش مهمی از تعاریف ارائهشده در سنت غیر غربی متعلق به سنت دینی در جوامع اسلامی است. مبنای این تعاریف عمدتاً دامنه وسیعی از عملِ خیر را شامل میشود.
بهعنوان نمونه، در سنت اسلامی، کار خیر عبارت است از «آنچه عقل یا شرع به آن ترغیب کرده است»( http://wikifeqh.ir). بر این اساس، امر خیر میتواند از ازدواج یا فراهم آوردن زمینه آن برای دیگری تا کمک به تأمین معیشت یک انسان- چه مسلمان و چه غیرمسلمان- و حتی عملی از روی مهربانی با یک حیوان یا گیاه باشد.
درعینحال حتی در سنت فرهنگی جوامع اسلامی نیز تفاوت بین معنای امر خیر(نیکوکاری) و بشردوستی به شکل دیگری در باورها و ارزشهای عمومی جامعه شکلگرفته است.
بهعنوان نمونه، نیکوکاری و کار خیر بیش از مفهوم «بشردوستی»، معنای بخشش مالی و کمک مستقیم به تأمین یا بهبود زندگی سایر انسانهای نیازمند را با خود دارد.
در مقابل، بشردوستی شامل انواع کمکهای غیرمادی و عموم فعالیتهای عامالمنفعه برای بهبود زندگی و سلامت انسان تعریف میشود. این تفاوت با نگاهی به اهداف چهارگانه جمعیت هلالاحمر و صلیب سرخ جهانی بهخوبی نمایان خواهد بود.
همه کشورها و جوامع عضو فدراسیون جهانی صلیب سرخ و هلالاحمر، علاوه بر تعهد به اصول هفتگانه (انسانیت و بشردوستی [۴] ، بیغرضی [۵] ، بیطرفی [۶] ، عدم وابستگی و استقلال [۷] ، خدمات داوطلبانه [۸] ، وحدت و یگانگی [۹] و جهانشمولی [۱۰] ). چهار هدف اصلی را دنبال میکنند که عبارتاند از:
1- تلاش برای تسکین آلام بشری،
2- تأمین احترام انسانها،
3- حمایت از زندگی و سلامت انسانها و
4- کوشش در جهت برقراری دوستی و تفاهم متقابل و صلح پایدار میان ملتها(javananhelal.ir).
در این میان، هدف اول از اهداف اصلی یادشده، تلاش برای تسکین آلام بشری است، هدفی که از طریق فعالیتهای داوطلبانه در چارچوبی بشردوستانه تعقیب میشود.
درعینحال، نهادی غیردولتی و عامالمنفعه مانند هلالاحمر، دربردارنده مجموعه فعالیتهایی است که هم شامل فعالیتهای یاریگری در بحران و امدادرسانی در بروز حوادث و مخاطرات و هم شامل کمکهای خیر و نیکوکاری مستقیم برای بهبود وضعیت اقتصادی و معیشت نیازمندان است.
وظایف سازمان امداد و نجات و سازمان داوطلبان جمعیت هلالاحمر در کشور ما که اولی وظیفه امدادرسانی به حادثه دیدگان در مواقع بحرانی و حادثه و دومی استفاده از توان توانمندان برای کمک به نیازمندان را بر عهده دارد، بهخوبی گویای این دو بخش متمایز از فعالیتهای خیرخواهانه و بشردوستانه است.
اما تمایز مهم دیگر بین امر خیر(نیکوکاری) و بشردوستی در سنت شرقی- اسلامی، به تعریفِ هدف از امر خیر(ابژه) مربوط میشود. در سنت و فرهنگ اسلامی، امر خیر نه فقط شامل انسان مؤمن، بلکه شامل همه انسانها و نهتنها شامل انسانها، بلکه شامل تمامی مخلوقات عالم- که نشانهای از آفرینش خداوند هستند- میشود.
بنابراین، امر خیر در فرهنگ اسلامی فراتر و وسیعتر از بشردوستی است، چراکه بشردوستی حداقل یک تمایز بسیار اساسی با امر خیر دارد و آنهم ابژه است. ابژه در بشردوستی، منحصراً انسان و در امر خیر، تمام عالم خلقت است. این اساسیترین وجه تمایز و تفاوت بین تعاریف شرقی و غربی از دوگانه مفهومی امر خیر- بشردوستی است که در ادامه در بخش 4 بیشتر به آن پرداخته خواهد شد.
عرفی شدن و ابعاد آن
بر اساس یک تعریف عام، عرفی شدن فرایندی است که طی آن موقعیت و اهمیت دین در عرصه اجتماع تنزل مییابد و برداشتهایی صرفاً دنیوی از تعالیم و غایات دینی غالب میشود(همیلتون، 1381). این تنزل در موقعیت و اهمیت دین هم نزد افراد و هم در سطح نهادهای سطح میانی و هم در سطح کلان تعریف میشود.
برخی از جامعهشناسان و عالمان علوم اجتماعی، در تعریف یا مطالعه دین، تمایز بین دو حوزه را مبنای تعریف خود از دین قرار میدهند.
دورکیم در کتاب صور بنیانی حیات دینی(دورکیم، 1383: 63) دین را بر اساس تمایز امر مقدس از امر نامقدس، یا به تعبیر خود، تمایز بین لاهوتی و ناسوتی، تعریف میکند.
همچنین، اسپیرو در تعریف دین، بر تمایز بین «امر انسانی» از «امر فرا انسانی» تأکید دارد. رابرتسون نیز در تعبیری مشابه، امر تجربی را از امر فرا تجربی متمایز میکند(شجاعیزند، 1380الف: 54-56).
اگر قائل به چنین تمایزاتی در تعریف دین باشیم، عرفی شدن را میتوان فرایند حرکت جهان انسانی از حوزه مقدس به نامقدس، از فرا انسانی به انسانی و از تجربی به فرا تجربی، دانست.
نزول اهمیت، اقتدار و جایگاه اجتماعی دین میتواند در مورد ادیان مختلف تعابیر مختلفی پیدا کند. مثلاً در مورد دین مسیحیت که ازجمله ادیانی است که داعیه حضور و حاکمیت اجتماعی ندارد، عرفی شدن به معنی نزول موقعیت و اهمیت دین همراه با نوعی انتقال از ماوراءالطبیعه به طبیعت، از خدا به انسان و از ایمان بهسوی عقل تعریف میشود.
در مقابل، بر اساس روح حاکم بر ادیانی مانند اسلام که در اساس و ماهیت آموزههای آن، بر ضرورت حضور مؤثر اجتماعی و حتی در صورت وجود شرایط، حاکمیت بر جامعه تأکید شده، عرفی شدن با دو مشخصه
1- افول اهمیت و موقعیت دین در سطح فردی و اجتماعی و
2- غلبه قرائتهای تکبعدی و تقابلی در سطح دین که به معنی عدول از رویکرد توأمانی(هم توجه به فرد و هم به جامعه) است، تعریف میشود. بنابراین، مشخصه اصلی و ویژگی عرفی شدن در چنین ادیانی، نزول قرائتهای دینی از رویکرد فردی و اجتماعی توأمان به رویکرد فردی صِرف، است(همان).
مفهوم «عرفی شدن» در جامعهشناسی با شش معنی مورد استفاده قرار میگیرد. البته بیشتر تعاریف و کاربردهایی که در ادبیات مربوطه یافت میشوند امکان دارد تا حدی با این انواع متفاوت بوده و یا تلفیقی از آنها باشند. در ادامه، تعریف مختصری از هر یک از آنها به نقل از شاینر(1383) ارائه میشود.
افول دین
[۱۱] در این تعبیر نمادها، عقاید و نهادهایی که پیشازاین مقبول بودند، اعتبار و نفوذ خود را از دست میدهند. نقطه اوج عرفی شدن در این معنا، جامعه بدون دین است.
موارد زیر معمولاً بهعنوان معرفهای این نوع از تعریف مطرحشدهاند: افزایش نسبت کسانی که بسیاری از اعتقادات تاریخی دین خود را انکار میکنند و یا در مورد درستی آنها تردید دارند، کاهش اعتبار روحانیون، ازدواجهای ثبتشده در کلیسا، عبادت و حضور در کلیسا، و حتی کاهش میزان نقاشیهای دارای زمینه دین.
همنوایی با این دنیا
[۱۲] گروههای دینی و یا جوامع دینی از ماوراء طبیعت روی برمیتابند و بیشازپیش به «این دنیا» رو میآورند. در حوزه اخلاق گرایش به سمت دور شدن از اخلاقی است که ما را برای جهان آخرت مهیا میکند و حرکت به سمت اخلاقی است که با مقتضیات زندگی در جامعهای که ما را احاطه کرده سازگار است. در این تعبیر نقطه اوج عرفی شدن، جامعهای است که کاملاً جذب اهداف عملگرایانه [۱۳] زندگی شده و از این حیث گروه دینی با بقیه گروههای اجتماعی تفاوتی ندارد.
فاوتز در تحلیلی که از دانش مسیحی ارائه میکند همنوایی با این دنیا را برحسب «افزایش انگیزشهای عرفی، عقلانی، و هدفدار و کاهش انگیزشهای عاطفی» میسنجد.
رهایی جامعه از قید دین
[۱۴] جامعه از تعبیر و تفسیرهای دینی که درگذشته بر آنها مبتنی بود جدا میشود تا خود را بهصورت مستقل سامان دهد و در نتیجه دین را در عرصه زندگی فردی محدود میسازد. نقطه اوج این نوع از عرفی شدن پدید آمدن دینی کاملاً درونی که تأثیری برنهادهای اجتماعی و اعمال جمعی ندارد و نیز پدید آمدن جامعهای است که در آن دین هیچ نمودی خارج از حلقه گروههای دینی ندارد.
ازنظر راجر مل، عالِم الهیات و تحلیلگر اجتماعی فرانسوی، عرفی شدن روندی «تاریخی است که نقش اجتماعی دین را زیر سؤال میبرد و صورتهای دیگری از اقتدار را جایگزین اقتدار دینی میکند، و نهایتاً دین را به قلمرو خصوصی زندگی انسان محدود میسازند.»
جابجایی باورها و نهادهای دینی
[۱۵] دانش، الگوهای رفتار و نهادهایی که قبلاً در حوزه قدرت متعالی [۱۶] بود به پدیدههای مخلوق قدرت بشر و در حوزه مسئولیت او تبدیل میگردند. در معنی «رها شدن»، نهادها و یا ترتیبات اجتماعی که عرفی(سکولار) میشوند اموری بهحساب میآیند که لزوماً به قلمرو دین تعلق ندارند درحالیکه در معنی «جابجایی» فرض بر این است که جنبههایی از باورها و تجارب دینی از زمینه مقدس خود به زمینهای کاملاً انسانی منتقل میگردند.
نقطه اوج این روند، دینی است کاملاً انسانی شده و جامعهای است که در آن کلیه نقشهایی که قبلاً بهطور طبیعی بر عهده نهاد دین بود از آنان سلب شده است. به این بیان، شاید بتوان گفت که رفتار اخلاقی فرد نه بر مبنای رعایت شرعیات دینی و قصد تقرب به خدا یا رستگاری، بلکه برای تقید به اصول مدنی و احترام به حقوق اجتماعی دیگران، نمونهای از تغییر تفکر و ذهنیات افراد بهسوی عرفی شدن قلمداد میشود. بر اساس این تعبیر، جابجایی باور به امر خیر از حوزه دین و اخلاقیات دینی به حوزه عرفی و اخلاقیات این جهانی، وجهی از عرفی شدن را نشان میدهد.
تقدس زدایی از عالم
[۱۷] جهان بهتدریج جنبه قدسی خود را از دست میدهد زیرا انسان و طبیعت موضوع تبیین علی و دخل و تصرف قرار میگیرند. به این معنا، نقطه اوج عرفی شدن جامعهای کاملاً «عقلانی» است که پدیدههای ماوراء طبیعی و یا حتی رمزآلود در آن هیچ نقشی بازی نمیکنند.
یکی از مورخان به نام اریک کالر مینویسد که عرفی شدن بدین معنی است «که انسان از دین بینیاز میشود و بر اساس عقل زندگی میکند و با طبیعت فیزیکی شیئیتیافته مواجه میشود». نمونه کلاسیک این دیدگاه مفهوم «افسون زدایی» [۱۸] ماکس وبر است که به معنی روند برگشتناپذیری از عقلانی شدن [۱۹] است.
حرکت از جامعهای «مقدس» به جامعهای «عرفی»
[۲۰] این برداشت ناظر به مفهومی کلی از تغییر اجتماعی است. با تأکید بر چند متغیر در طی چندین مرحله. بر طبق نظر هوارد بکر، که طراح اصلی این برداشت است، مهمترین متغیر مقاومت و یا باز بودن در مقابل تغییر است. بر این اساس، نقطه اوج عرفی شدن جامعهای خواهد بود که در آنهمه تصمیمگیریها بر پایه ملاحظات عقلی و فایدهگرایانه [۲۱] است و آمادگی کامل برای پذیرش تغییر وجود دارد.
عرفی شدن، عرف گرایی، لائیسیته
در تمایز بین عرفی شدن و عرف گرایی بهطور خلاصه باید گفت عرفی شدن به یک فرایند در حال جریان اجتماعی مربوط است. اما عرف گرایی، مربوط به یک گرایش فکری، ایدئولوژیک یا مکتب فکری مربوط است و جنبه ارزشی-توصیهای دارد.
شجاعیزند اشاره میکند که هاروی کاکس، برای پرهیز از افتادن در خلط بین دو مفهوم یادشده، بر تمایز بین عرفی گرایی و عرفی شدن تأکید میکند. او میگوید عرفی شدن، یک جریان تاریخی غیرقابل بازگشتی است که طی آن جوامع از سلطه کلیسا و عقاید تعصبآمیز مابعدالطبیعی آزاد میشوند؛ درحالیکه عرف گرایی یک ایدئولوژی خاصی است که جهانبینی خاصی را تبلیغ میکند و خود درواقع بهمثابه یک دین است(شجاعیزند، 1381: 58-59).
بنابراین باید گفت، بین عرف گرایی و عرفی شدن، تفاوت هرچند ظریف، اما اساسی وجود دارد که توجه به آن در مطالعه این حوزه، اهمیت زیادی دارد. سکولاریسم یا عرف گرایی نیز یک نوع گرایش فکری یا رفتاری است به آن مفهومی که در تعریف سکولاریزاسیون یا عرفی شدن گفته شد. و اما لائیسیته، مفهومی دیگر است که گاه با عرفی شدن یا عرف گرایی، خلط میشود. در یک تعریف اولیه و مقدماتی میتوان گفت که لائیسیته همانگونه که در زادگاهش، فرانسه تعریف و تبیین شده، آن چیزی است که از اتحاد دو مضمون سیاسی، لازم و ملزوم و جداییناپذیر تشکیلشده است:
1- جدایی دولت و بخشهای عمومی جامعه از نهاد دین و کلیسا و مشخصاً استقلال دولت نسبت به ادیان و ارجاعات مذهبی و
2- تضمین و تأمین آزادی از سوی دولت لائیک برای همه اعتقادات اعم از مذهبی و غیرمذهبی. بنابراین، لائیسیته، جدایی دین از سیاست نیست. درعینحال لائیسیته و سکولاریسم و همچنین سکولاریزاسیون نیز متفاوتاند.
منطق لائیسیزاسیون، یک ویژگی کشورهای کاتولیک است. در اینجا دولت و بخش عمومی برای رهایی خود از سلطه کلیسا بسیج میشود و قدرت سیاسی را از دست کلیسا خارج میکنند و حوزه عمل کلیسا را از حاکمیت سیاسی به گستره جامع مدنی انتقال میدهند.
اما در منطق سکولاریزاسیون، با تغییر و تحول توأم و تدریجی دولت، دین و بخشهای مختلف فعالیت اجتماعی مواجهیم. آنجا که کلیسای پروتستان برخلاف کلیسای کاتولیک، نهتنها بهمثابه قدرتی در برابر و در رقابت با دولت عمل نمیکند، بلکه نهادی است در دولت و کموبیش تابع قدرت سیاسی.
در اینجا فرایند دنیوی شدن نهادهای اجتماعی بهطور تدریجی و کموبیش آرام بدون رودررو شدن دولت با کلیسا انجام میشود(وثیق، 1387: 16-19). بنابراین، در مقابل اینکه در سکولاریزاسیون با فرایند نزول دین، موقعیت، اهمیت و اقتدار آن در جامعه مواجهیم، در لائیسیته یک نوع جدایی یا طرد دین از عرصه حاکمیت سیاسی مشاهده میشود. این امر لزوماً به معنی نفی حضور دین در عرصه اجتماعی و جامعه مدنی نیست.
بهطور خلاصه، حداقل دو تفاوت بین عرفی شدن و لائیسیته وجود دارد. اول اینکه لائیسیته کل حضور اجتماعی دین را نفی نمیکند، اما عرفی شدن ماهیتاً توأم با نزول در موقعیت و اقتدار اجتماعی دین خواهد بود. دوم اینکه عرفی شدن، در دل خود ایدئولوژی عرف گرا را دارد، اما لائیسیته، ماهیتاً نه یک ایدئولوژی، بلکه یک نوع بینش سیاسی ناظر بر جدایی دین و دولت(به معنای عام قدرت و حاکمیت سیاسی و فراتر از حکومت [۲۲] ) است. بر این اساس جامعه لائیک و جامعه عرفی یا سکولار نیز از هم متمایز میشوند. جامعه لائیک اساساً به تمایز دو حوزه دین و اجتماع بهطور عام و تمایز بین دین و دولت بهطور خاص مربوط میشود. بهعبارتدیگر، اساساً لائیسیته ممکن است لزوماً به حذف دین از عرصه اجتماع منجر نشود، درحالیکه عرفی شدن فرایند رسیدن به جامعهای است که دین در عرصه اجتماع حضور ندارد و حتی ممکن است فرجام آن، جامعه و مردم بیدین باشد.
جمعبندی از مفهوم عرفی شدن
در یک جمعبندی از تعاریف ارائهشده، میتوان گفت، «عرفی شدن شامل فرایندی اجتماعی که از طریق آن، جایگاه، اقتدار، نقش و نفوذ اجتماعی نهادین، تأثیر اجتماعی و اهمیت دین در جامعه نزول یافته و تا حد کمترین میزان خود در این مؤلفهها بهپیش میرود.» تعریف یادشده برای انجام پژوهش حاضر در مراحل مختلف آن نیز کارایی و مناسبت خواهد داشت.
باوجوداین تعاریف و مباحث در باب مفهوم عرفی شدن، برخی ابعاد ظریفترِ موضوع باید مدنظر قرار گیرد. بهویژه وقتی موضوع مورد مطالعه، عرفی شدن در یک جامعه مسلمان و مرتبط با دین اسلام باشد، سؤالات جدیدی پیش خواهد آمد؛ سؤالاتی که درعینحال محور آنها میتواند در مورد تمامی ادیان و عرفی شدن در جوامع مبتنی بر آنها نیز مصداق داشته باشد.
در اینجا پرسش اساسی این است که عرفی شدن حتی به تعبیر ساده آن –یعنی نزول جایگاه و اهمیت اجتماعی دین، چه معناها و دلالتهای مفهومی میتواند داشته باشد؟ آیا اگر اسلام، آنطور که دیویس(1387: 8) به آن معتقد است، لازم باشد از راست کیشی خود کوتاه آید تا بتواند در دنیای امروز ادامه حیات دهد، در آن صورت، آنچه در حال زندگی است، نامش «اسلام» خواهد بود؟ از این پرسش، پرسشی دیگر نیز پیش میآید و آن اینکه آیا هر تغییری در یک موجودیت مثلاً اسلام، آن را قلب ماهیت میکند؟ اگر اینگونه است، پس «به زبان روز درآمدن دین» که در آموزههای اسلامی نیز از سوی بزرگان دین توصیه میشود، چه ابعاد و دامنهای میتواند داشته باشد؟ اگر هم اینطور نیست و پاسخ پرسش یادشده منفی است، چه حدی از تغییر و بهبیاندیگر تغییر در چه بخشهایی از اسلام میتواند ماهیت آن را تغییر دهد؟ تغییر در چه بخشهایی از دین، به اصلِ اسلامی ماندنِ آنچه پس از تغییر میماند، خدشه وارد نمیسازد؟
بحث اخیر وقتی جذابتر میشود که موضوع رابطه دین و حوزه سیاست را نیز وارد آن کنیم. در اینجا بحث از این است که آیا سپردن نقشهای اجتماعی که پیشازاین در اختیار نهاد دین و کنش گران وابسته به آن بود، به نهادهای تخصصی و غیردینی، عرفی شدن تلقی میشود یا خیر؟ در این مورد حتی برخی از علما در مقاطع مختلف از چنین کاری-واگذاری برخی امور تخصصی به نهادها یا افراد متخصص- حمایت کرده و آن را نه تن دادن به جریان عرفی شدن، بلکه توجه به مقتضیات زمانی و مکانی در دین دانستهاند. نمونه چنین رخدادی از تاریخ مشروطه در ایرانِ با جمعیتِ غالب مسلمان، قابلمشاهده است.
با ورود اندیشههای مدرن به ایران در دوره قاجاریه، تقریباً از نخستین اندیشهها، تفکیک امور عرفی از امور قدسی بود و آن را لازمه مدرن شدن و ترقی قلمداد میکردند.
درگذشته تاریخی ایران بسیاری از نهادهای عرفی-آموزشوپرورش، قضاوت و ثبتاسناد و املاک- در دست نهاد دین بود. با سیطره گفتمان تجدد و طرح تقسیم و تخصیص نقشها، باوجود واکنشهای منفی، علمای اصولی، تخصیص نقشها و تفکیک امور عرفی را از حوزه وظایف علم بهتدریج پذیرفتند؛ آنهم بر اساس تبیین دینی و شرعی.
پیچیده شدن امور در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و به پیامد آن، تخصصی شدن آنها و ضرورت سپردن آن امور به افرادی با تخصص مربوطه، زمینه پذیرش امور عرفی توسط علمای اصولی را فراهم کرد.
اکنون در زمان حاضر، حتی در حوزۀ فرهنگ نیز هیچ عالمی قائل نیست که مثل گذشته یک روحانی به همه امور فرهنگی رسیدگی کند. بنابراین، ضرورت نهادی بانام وزارت فرهنگ، وزارت آموزشوپرورش و وزارت علوم را میپذیرند و –سالها پس از مشروطه- در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی، بر آن صحه میگذارند.
در حوزه قضا هم علما امروزه سیستم قضایی مدرن را میپذیرند و حتی حاضر میشوند که یک تحصیلکرده حقوق در دانشگاه- و نه لزوماً یک طلبه تا چه رسد به مجتهد- بر مسند قضاوت بنشیند.
همینطور در حوزه سیاسی و اجتماعی، موارد بسیاری از امور عرفی مانند پارلمان، قانون و تفکیک قوا را که در زمانی بدعت و خلاف شرع تلقی میشد، امروزه میپذیرند و آنها را در قالب گفتمان اسلام سیاسی تبیین میکنند. بنابراین گفتمان اسلام سیاسی بر اساس نقش مقتضیات زمان و مکان در اجتهاد و مصلحت، به تبیین امور عرفی در چارچوب دین و شریعت میپردازد و تلاش میکند این امور عرفی را در دایره شریعت بپذیرد.
تجربه یک صدسال گذشته نشان داده که بسیاری از امور و نهادهایی که زمانی مخالف اسلام و بدعت تلقی میشد، امروز بدون شبههای پذیرفتهشده است. بهویژه پس از انقلاب اسلامی، روند پذیرش این امور عرفی در قالب گفتمان اسلام سیاسی شتاب بیشتری نیز به خود گرفته است(نباتیان، 1384: 109-110).
استدلالهای بالا تا حدی با نگاه تحلیلی که شجاعیزند(1386) در نقد تفکر همزیستی یا امکان همزیستی دین و مدرنیته دارد، متفاوت است. او با تمایز قائل شدن بین دو مفهوم «مدرن شدن» و «نو شدن»، مدرن شدن را با توجه به مرتبط بودن به تجربه و زمینه غربی آن، واجد ویژگیهای خاصی میداند که ملازم با عرفی شدن در جوامع مسیحی- غربی بوده است.
درنتیجه، پدیدهای که همراهیِ تامّی با عرفی شدن دارد و شاید از عوامل آن به شمار رود، خود نمیتواند با نقیضِ عرفی شدن، یعنی دینی بودن و ماهیت آن، یعنی دین، همزیستی مسالمتآمیز داشته باشد.
ازاینرو شجاعیزند درعینحال که نو شدن دین بهمقتضای زمان را ممکن و حتی لازم میبیند، همزیستی آن را با مدرنیته ناممکن میداند. اما در مقابل تحلیل شجاعیزند، توجه به پذیرش نقش نهادهای عرفی و گسترش این نقش در کنار نقشهای سنتی نهاد دین، ما را به این نتیجه میرساند که حتی رابطه بین دین و مدرنیته نیز حداقل در دو سطح مفهوم شناختی و عملکردی قابلبررسی است.
شاید در سطح مفهوم شناختی آنچنانکه شجاعیزند بحث کرده، تناقضها و تقابلهایی بین دین و مدرنیته قابلمشاهده باشد، اما در عرصه عمل، اقتضائاتِ مصلحتِ زندگی در جامعه پیچیده امروز که به تعبیر دورکیم، هم ازنظر تراکم مادّی و هم تراکم اخلاقی دچار پیچیدگی است، چارهای جز واسپاری نقشهای اجتماعی مهم به نهادهای عرفی و کاهشِ بار نهاد دین باقی نمیگذارد.
درعینحال، احتمالاً خود شجاعیزند هم تصدیق میکند که این به معنای تن دادنِ دین به جریان عرفی شدن نیست. درعینحال روند یادشده، نشاندهنده نوعی همنشینی دین و مدرنیته در جلوهگاه جامعه جدید است؛ واقعیتی که در سطح عملکردی قابل مشاهده است و ظاهراً با تحلیل یاد شده در سطح مفهوم شناختی در تقبل قرار میگیرد.
بنابراین مشاهده میشود که در اینجا بر اساس استدلالی مشابه با برخی صاحب نظران جامعهشناس(شجاعیزند، 1381) و علما(سبحانی، 1383) اسلام بهعنوان دینی که مدعای حضور و توجه توأمان به آخرت و دنیا را دارد، بر خود میداند تا بهمقتضای زمان، برخی از حوزههای اندیشه و عمل را تغییر دهد یا در برخی حوزههای عمل پیشینِ خود با شیوهها و ابزارهای جدید وارد شود و بر این اساس، هیچیک از این تغییرات به معنای عرفی شدن دین نخواهد بود.
سطوح و ابعاد عرفی شدن
بر اساس نظر برخی از پژوهشگران عرفی شدن فرايندي چند بعدی است كه حداقل در سه سطح رخ میدهد. بعد نخست، شامل آن بخش از فرايند عرفی شدن میشود كه در سطح خود دين و نهاد دين اتفاق میافتد. بعد دوم بعد کاملاً خرد يا بعد فردي آن است. و بعد سوم آن بعد كلان يا اجتماعي است. طبقهبندی يادشده از سطوح يا بسترهاي وقوع عرفي شدن تقريباً دربردارنده سطوح مورداشاره در كار برخي از صاحب نظران كلاسيك و نوين جامعهشناسی دين كه به مسئله عرفي شدن پرداختهاند میباشد.
كارل دابلر [۲۳] ، براي عرفي شدن، سه بعد كلان(جامعوی [۲۴] )، سطح ميانه [۲۵] (خرده سيستمها) و سطح خرد [۲۶] (فرد) را قائل است. عرفي شدن در سطح كلان به عرفي شدن جامعه مربوط میشود. در اين فرايند، تفكيك هرچه بيشتر ساختاري و عملكردي نهادها و سازمانهای اجتماعي رخ میدهد. عرفی شدن در سطح مياني، به عرفی شدن درون دين، به تغيير و تحولات ایجادشده در نهادها، نمادها و حوزههای مربوط به خود دين مربوط میشود. درنهایت، عرفی شدن در سطح فردي، به شخصي شدن دين و بهطورکلی فرايند عرفی شدن در جنبه هاي مربوط به رفتار فردي مربوط میشود.
سطح جامعوی عرفی شدن در طبقهبندی دابلر، سطحی است که مفاهیمی مانند تمایزیابی نهادی یا قطعهبندی شدن [۲۷] (لاکمن، 1969)، خودمختاری [۲۸] (برگر، 1967 و ویلسون، 1969)، عقلانی شدن [۲۹] (برگر، 1967 و ویلسون، 1969)، جامعویشدن [۳۰] (ویلسون، 1967)، افسون زدایی از دنیا [۳۱] (وبر، 1920 و برگر 1967)، خصوصی شدن [۳۲] (برگر، 1967، لاکمن، 1967) و عمومیت یافتن یا عامگرایی [۳۳] (بلا، 1967 و پارسونز، 1967) در این سطح معنا مییابند. ازآنجاکه جوامع مدرن در راستای مسیرهای کارکردی به لحاظ ساختاری تمایزیافتهاند، هریک از خرده سیستمها حوزههای متفاوتی از کارکردها را توسعه بخشیدهاند(حوزههایی همچون اقتصاد، سیاست، علم، خانواده). ارتباط هریک از خرده نظامها مبتنی بر واسطۀ خاص آن خرده نظام است(پول، قدرت، درستی، عشق) و هریک بهنوبه خود ارزشها(موفقت، تفکیک قوا، اعتبار و پایایی، تقدم عشق) و هنجارهای متناظر با خود را هم توسعه داده است.
در مقابلِ دین، هریک از خرده نظامهای یادشده مدعای خودمختاری و رد غلبه مرجعیتوارِ دین را دارند. رهایی نهاد آموزش از حاکمیت کلیسا، جدایی کلیسا از دولت، رد نظر کلیسا در مورد کنترل موالید و سقطجنین، فراغت محتوای ادبیات و هنر از دین و توسعۀ علم بهعنوان یک نظرگاهِ خودمختار عرفی، همگی مواردی ازایندست هستند.
در سطح میانه عرفی شدن مفاهیمی همچون متکثرشدن [۳۴] (مارتین، 1978)، نسبیتگرایی [۳۵] (برگر، 1967) و این دنیایی شدن [۳۶] (لاکمن، 1990) معنا میشوند. در سطح میانه، متکثرشدن نتیجۀ بازار دینی [۳۷] است، جایی که ادیان مختلف برای جذب روح افراد باهم رقابت میکنند و درعینحال برای کنار هم بودن توافق دارند.
درنهایت در سطح خرد، مفاهیمی مانند فردی شدن [۳۸] (بلا و دیگران، 1985)، کلاژهشدن [۳۹] (لاکمن، 1979)، بیاعتقادی [۴۰] (برگر، 1967) و نزول دینداری کلیسایی [۴۱] (مارتین، 1978) مصداق پیدا میکند.
مباحث یادشده دابلر را به این نتیجه میرساند که موقعیت دینی در سطح فردی منحصراً نمیتواند بر اساس عرفی شدن نظام اجتماعی تحلیل شود. عوامل دیگری همچون فردی شدن تصمیمات، غیر سنتی شدن تحرک اجتماعی، فردگرایی منفعتگرا و معناگرایی فردی [۴۲] نیز در این فرایند مؤثرند. بر این اساس، در فرایند عرفی شدن، افراد موجودیتهای فرا مادی را بر اساس مدل معینی که جامعه فراهم میآورد، شخصی میکنند.
همچنین عقلانیت ابزاری گرایشی را در افراد به وجود میآورد تا خودشان یا متخصصان مشکلاتشان را حل کنند و آنها را بر اساس جهانهای فیزیکی، اجتماعی و روانشناخت جهتدهی کنند(دابلر، 1999: 2-12). در یک جمعبندی میتوان گفت، عرفی شدن حداقل دو سطح «درونی دین» و «جامعوی» دارد. البته بعد جامعوی خود دربردارندۀ سطوح «ساختاری» و «فردی» است.
تجربههای امر خیر در ایران؛ از تناظرهای مبهم تا تلفیقهای نوین
خیر دینی-خیر سنتی
آنچه از امر خیر(نیکوکاری) در فرهنگ دینی سنتی جامعه ایرانی مرسوم بوده و تا امروز هم تا حدی غلبه خود را حفظ کرده، توجه به امور خاصی بهعنوان امور خیر دینی بوده است. در این معنا امر خیر دینی، امری است که موجب رضایت و خشنودی خداوند و ثواب و پاداش ویژه در پیشگاه الهی است.
این دایره معنایی از امور خیر درعینحال که دارای تنوع بسیار در مصادیق است، محدود و تنگ دامنه باقیمانده است. از یک سو مصداقهای این تلقی سنتی از امور خیر شامل دایره وسیعی از امور است که نهتنها مؤمنان مسلمان، بلکه انسان غیرمسلمان را هم در برمیگیرد. علاوه بر این، خیرِ دینی سنتی، علاوه بر انسان، شامل نوع حیوان، گیاه و تمامی مخلوقات هستی هم میشود.
دایره بهرهمندان از امر خیر به این دلیل وسیع و گسترده است که در باور اسلامی، تمام گیتی جلوه خالق متعال و نشانهای از ذات اوست. پس ازاینجهت، برخلاف تلقی غربی- مسیحی از تمایز امور دینی و امور عرفی(امور مقدس و امور غیر مقدس یا لاهوتی و ناسوتی)، در تلقی و باور اسلامی، تمام عالم هستی به دلیل اتصال به ذات الهی، جلوهای از تقدس در خود دارند. به همین دلیل عملِ خیر هم شامل تمامی مخلوقات میشود.
در مقابل این باور به تنوع و وسعت در اهدافِ کار خیر، آنچه در عمل خیر در سنت دینی نهادینه شده، در چارچوب محدود باقیمانده و بهمرور با ساختیافتگی هرچه بیشتر نهاد دین(بهویژه حوزه علمیه و مسجد) گونههای متنوعی از امور خیر را طرد کرده، یا تلقی خنثی از داشتن ثواب الهی در مورد آن داشته است.
خیر غیردینی - خیر نوین
درنتیجه رویهای که در بخش بالا به آن اشاره شد، رویهای معکوسی از سوی برخی مؤسسات و گروههای اجتماعی که خود را اساساً مستقل از دین تعریف کردهاند شکلگرفته و طی دهههای گذشته در ایران در حال تقویت شدن است.
بر این اساس، این مؤسسات و گروههایی از جامعه با استفاده از چارچوبهای نوینی از فعالیتهای خیر و با تمرکز بر انواع خاصی از امور خیر بهویژه با تأکید بر تلقی عامِ انسانی – و نه لزوماً دینی- از آن امور، فعالیت و برنامههای خیریه خود را با رویکردی نوعدوستانه و در چارچوب مفهومِ عامِ بشردوستی(به معنای منطبق با سنت غیر شرقی آن) جهتدهی کردهاند.
این فعالیتها، عمدتاً شامل برنامههای حمایت از بیماران خاص و نیازمند به حمایتهای ویژه، دفاع از حقوق حیوانات و فضای سبز و همچنین محیطزیست و اقلیم بوده است.
در برخی موارد همجهت دهی فعالیتهای این بخش از گروههای اجتماعی معطوف به مسائل و آسیبهای اجتماعی جامعه بوده است. بسیاری از فعالیتهای یادشده بهویژه خود را فارغ از مفاهیم و چارچوبهای اسلامی همچون نذر و وقف به معنای دینی آن میدانند. درعینحال، بیشتر این امور خیر، مواردی بودهاند که بخشهای نهادی شده و رسمی دین که متولی امر خیرِ دینی به شمار میروند از ورود به آن امتناع کردهاند.
تلفیقهای نوین؛ در جستجوی اصلاح
با تعامل هر دو شکل سنتی و نوین، امروزه شاهد شکلگیری حرکتهای اجتماعی بشردوستانه یا خیرخواهانه با عناوینی هستیم که محتوایی نوین، اما چارچوب دینی دارد.
بر این اساس، فعالیتهایی برای توسعه کتابخوانی در جامعه در چارچوب نذر قرارگرفته و نذر کتاب نامیده شده است. علاوه بر این، نذر شادی، شکلهای نوین وقف برای اهداف علمی و تعریف نوینی همچون زکات دانش، نمونههایی از چنین ترکیبهای نوینی است. اینگونه از تلاشها با درک ساختار فرهنگ دینی جامعه ایرانی و با تکیهبر ظرفیت موجود در چارچوبهای سنتی امور خیر، در پی بازتعریف امور خیر نوینِ مهم دارای اولویت در ظرف نذر و وقف هستند.
گروههای مشارکتکننده در چنین طرحهایی نیز بهتبع ماهیت تلفیقی آن، شامل هر دو گروه از افراد با دغدغههای دینی یا با دغدغههای عام بشردوستانه هستند که هریک بر اساس چارچوب ایدئولوژی متفاوت خود در پی عمل انسان دوستانه برای دیگران هستند.
درعینحال، این شکلهای جدید از فعالیتهای خیریه و عامالمنفعه، همچنان بدون ورود جدی نهادهای رسمی دین حتی به این نوع فعالیتهای بازتعریف شده در چارچوبهای دینی شکلگرفته و پیگیری میشود.
این امتناع نهادهای رسمی دینی از ورود به امور خیر نوین به سهم خود، موجب تفکیک امور خیر دینی از امور خیر غیردینی و درنتیجه یک نوع تفکیک قطعهبندی حوزه فرهنگی در جامعه دینی و بهتبع آن کمک به فرایند عرفی شدن جامعه خواهد شد. این بخش از فرایند عرفی شدن را بهنوعی میتوان عرفی شدن امر خیر در جامعه دینی دانست.
نتیجهگیری
این روزها که توسعه مصداقهای نوین خیر، از چالشهای آموزش خیرخواهانه، دیوار و یخچال مهربانی گرفته تا همیاری آموزش برای کودکان کار و بسیاری دیگر از امور خیر نوین در جامعه ایران مشاهده میشود، دلالتهای از یک وضعیت دوگانه اجتماعی قابلتشخیص است.
هرچند که موضوعات خیر نوین امروزه حتی در ابعاد دینی خود هم گسترش پیداکرده و منجر به مواردی مانند نذر کتاب، نذر شادی و مانند آن شده، اما همچنان مسئله بارز، عدم ورود جدیِ نهاد رسمی دین بهویژه مساجد به امور خیر نوین است.
در تمامروزهای سال، مؤسسات خیریه مذهبی و مردم زیادی با نیت خیرات و کمک به نیازمندان پیشقدم میشوند.
علاوه بر این بخش زیادی از نذرهای مردم مذهبی(با توجه به اینکه نذر یک امر خیرِ ذاتاً دینی است) بهطور مستمر در مساجد، هیئتهای مذهبی و حتی منازل، صرف پخت و توزیع غذا بین مردم میشود. هرچند که البته بخش زیادی از آنها واقعاً بین نیازمندان توزیع میشود، اما در مقابل میزان هزینه کردِ نذورات در این بخشها، هنوز فعالیتها و موضوعات گوناگونی هستند که بهعنوان امور خیر، چندان موردتوجه نهاد رسمی دین و گروههای مربوط به آن نیستند.
این موضوعات شامل موارد متنوعی، از توجه و حمایت از کودکان و حتی زنان و معتادان خیابانی گرفته تا ترویج کتاب و کتابخوانی بین عموم گروههای اجتماعی و از مهارتآموزی به گروههای محروم تا توسعه کسبوکارهای اجتماعی با محوریت مسجد، را شامل میشوند. که نیازمند توجه بیشتر در اثر بازتعریفِ و توسعه مفهوم خیر، صواب و ثواب از سوی نیکوکاران دیندار و بانیان خیر در جامعه دینی است.
در خلال مصاحبههای ساخت نیافته با برخی از مردم و فعالان امور خیر در ایران، چنین اظهارشده که گویی تلقی و ادراک عمومی از امر خیر منحصر به مواردی مانند تأمین خوراک، معیشت، جهیزیه عروس، هزینه درمان نیازمندان، کمک به ساخت مسجد، ساخت مدرسه، بازسازی حرم ائمه، نذری دادن و مانند آن است(مواردی که در جای خود مؤثر و خیر، اما همگی همچنان در چارچوب امر خیر سنتی است).
از سوی دیگر، مواردی همچون امور خیر نوین که مثالهایی از آن در بالا گفته شد، گویی اموری هستند که به بخش «عرفی(Secular)» جامعه واگذارشده است. از این نظر، بسیاری از دینداران جامعه امروزی ما کمک مالی به ساخت مسجد، یا هزینه کردن برای دادن نذری درراه امام حسین(ع) ثواب زیادی دارد، اما اطمینان ندارند که کمک به ترویجِ «نذر شادی»، «نذر کتاب» یا کمک به آموزش کودکان خیابانی، یا حمایت از زنان کارتنخواب چنین جایگاهی داشته باشد.
مسئله یادشده، در مورد مسجد عینیت و برجستگی بیشتری دارد. مساجد شهرهای ما بیش از آنکه محلی برای «اجتماعِ جماعتِ دینداران» برای کارکردهای گوناگون، ازجمله «امور خیر» باشند، جایی برای «نمازِ جماعتِ دینداران» در دو یا حداکثر سه وعدهگاه روزانهاند. درنتیجه آنچه حداکثر از مساجد شاهد هستیم، فعالیتهای سازماندهی شده، یا پراکنده برای کمک به نیازمندان به شکلهای سنتی آن است. بنابراین، بخش مهمی از نهادهای دینی رسمی در کشور، همچون مساجد با تعریفی تنگ دامنه از امر خیر عملاً گستره وسیعی از فعالیتهای نیکوکاری را فعالیتهایی بدون داشتن معنای قابلملاحظهای از ثواب و پاداش الهی تلقی کردهاند.
آنها با تمرکز خاص بر تعداد محدودی از انواع متنوع خیر، تبلیغ و اهتمام بر آنها، عملاً سایر مصداقهای عمل نیکوکارانه و سایر فعالیتهای اجتماعی عامالمنفعه را از شمول امر خیر دینی خارج کردهاند. با این کار، نهاد رسمی دین در ایران موجب تقسیم حوزه مفهومیِ عام امر خیر در جامعه دینی به دو حوزه خیر «مقبول» و «غیرمقبول» از دیدگاه خود شدهاند.
این در حالی است در مفهومِ عام اسلامی، تمام حوزه «کنشِ اجتماعی به نفع دیگران» بهمثابه امر خیر تعریفشده بود. در مقابل این مرزبندی تعمّدی برخی از گروهها و مؤسسات خیریه غیردولتی نیز در تقابل با گفتمان یادشده و با مرزبندی میان فعالیتهای خود و آنچه نهاد رسمی دین به آن میپردازد، تلاش دارند تا فعالیتهای خود را از نوع فعالیتهای مربوط به نهاد رسمی دین در جامعه ایرانی متفاوت نشان دهند.
هرچند بسیاری از کسانی که در طرحهایی همچون دیوار و یخچال مهربانی، کمپینهای عدالت آموزشی، همیاریِ کودکان کار، نذر شادی و مانند آن پیشقدم شدهاند، از گروههای دیندار جامعه بودهاند، اما این فعالیت، بیشتر یک نوع کنشِ فردی بوده است.
درنتیجه بازهم کنش فردیِ یک انسان دیندار در جهت امور خیر نوین بدون آنکه در چارچوب نظام سیاستگذاری و تعریف وسیع و گسترده از امور خیر- مطابق با چارچوبها و ظرفیتهای اسلام- قرار گیرد، همچنان در مسیر رویههای از رویههای جاری در مسیر عرفی شدن معنا خواهد شد.
درنتیجه آنچه گفته شد، به نظر میرسد که امر خیر در جامعه ایرانی تا حدی به دونیمه تقسیمشده؛ امر خیرِ قدسی [۴۳] و امر خیر عرفی [۴۴] چنین تفکیکی علاوه بر کاهش قدرت رقابتپذیری مسجد در مقابل سایر نهادهای خیریه، امکان تعریف امور خیر نوین را در حوزههای وسیع و متنوع بر بستر چارچوبهای دینی همچون «نذر» و «وقف» سلب میکند. این در حالی است که تعریف اسلام از حوزه مفهومی «خیر»، عملی برجهت خشنودی الهی از طریق عمل بر اساس عقل و شرع است که شامل تمامی موجودات و مخلوقات عالم- ازجمله حیوان و انسان، مسلمان و غیرمسلمان- میشود.
علاوه بر این ظرفیتهای بسیار وسیع خیّران و مؤسسات خیریه مذهبی نیز همچنان صرف حوزههای موازی و مشابه سنتی میشود؛ بدون آنکه امکان صرف بخشی از این منابع خیر برای امور نوین خیر به کار گرفته شود. درنهایت آنچه حاصل میشود، یک جامعه تفکیکشده است که حتی در امور خیر نیز مرزی ظریف بین امور خیر دینی و امور خیر غیردینی کشیده میشود.
رهایی از چنین مسئلهای نیازمند عزم تمامی کنشگرانِ دیندار امر خیر اعم از خیّران و مؤسسات خیریه با ماهیت دینی، برای ورود به حوزههای امر خیر نوینی است که باوجود اولویتدار بودن، بر زمینماندهاند، یا از سوی بازیگرانی اداره میشوند که عملاً به آن امور ماهیتی غیردینی دادهاند.
کنشِ عملیِ کنشگران و بانیان خیرِ دینی در این مورد، خودبهخود به گسترش مفهومِ خیر دینی و جلوگیری از پررنگ شدن تمایز گذاری بین امر خیر دینی و امر خیر غیردینی در جامعه دینی خواهد شد و از این طریق میتواند حرکتی در خلاف مسیر عرفی شدنِ امور خیر در ایران را جهتدهی و سازماندهی کند.
در این مسیر نقش نهادهای سنتی اما همچنان اثرگذار مانند مسجد از اهمیتی اساسی برخوردار است. علاوه بر این، تأکید بر مردمی بودن و اصیل ماندن حرکتهای خیر غیردولتی، مستقل از دخالتهای اعتماد زدای حاکمیتی هم ضرورتی بنیادین دارد.
فهرست منابع
هميلتون، ملكلم،(1381)، «جامعهشناسي دين»، ترجمه محسن ثلاثي، تهران، موسسه فرهنگي انتشاراتي تبيان، چاپ دوم.
دورکیم، امیل(1383)، «صور بنیانی حیات دینی»، ترجمه باقر پرهام، تهران، انتشارات علمی، چاپ اول.
شجاعي زند، عليرضا، (1381)، «عرفي شدن در تجربه مسيحي و اسلامي»، تهران، انتشارات باز.
شاینر، لاری،(1383)، «مفهوم سکولارشدن در پژوهشهای تجربی»، ترجمه سیدحسینسراجزاده، در: چالشهای دین و مدرنیته، تهران، انتشارات طرح نو، صص 17 تا 41.
وثيق، شيدان،(1387)، «لائيسيته چيست؟ و نقدي بر نظریهپردازیهای ايراني درباره لائيسيته و سكولاريسم»، تهران، نشر اختران، چاپ دوم.
نباتیان، محمد اسماعیل،(1384)، «دین و عرفی شدن در ایران معاصر»، مجله علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم(ع)، شماره 32، زمستان 1384، صص 97-126
پایگاه ویکی فقه، www.wikifeqh.ir، 10/11/95 پایگاه سازمان جوانان www.javananhelal.ir، 10/11/95
Berger, Peter L.(1967), “The Sacred Canopy: Elements of a Sociological Theory of Religion”, Garden city, DJ: Doubleday.
Dobbelaere, Karel,(1999), “Toward an Integrated Perspective of the Processes Related to the Descriptive Concept of Secularization”, Sociology of Religion, V. 60, No. 3, pp. 229-247
Cheek, Dennis W, (2015), France Michal Kramarek and Patrick Rooney(2015), Charity and Philanthropy: Overview, International Encyclopedia of the Social & Behavioral Sciences, 2nd edition, Volume 3, pp. 364-370
samples.jbpub.com/9780763766788/66788_CH01_Dietlin.pdf
پانویس
- ↑ عضو هیأت علمی دانشگاه علوم انتظامی امین، mrpouyafar@gmail.com
- ↑ Charity
- ↑ Philanthropy
- ↑ Humanity
- ↑ Impartiality
- ↑ Neutrality
- ↑ Independence
- ↑ Voluntary service
- ↑ Unity
- ↑ Universality
- ↑ Decline of Religion
- ↑ Conformity with “this world”
- ↑ pragmatic
- ↑ Disengaagement of Society from Religion
- ↑ Transposition of Religious Beliefs and Instituttion
- ↑ divin power
- ↑ Desacralization of the world
- ↑ disenchantment
- ↑ rationalization
- ↑ Movement from a sacred to Secular Society
- ↑ utilitarian
- ↑ دولت در اینجا به معنای عام آن چیزی است که از معادل لاتین government مدنظر است. این معنا فراتر از معنای قدرت اجرایی یا همان تعبیر «حکومت» در کشور است که معادل state است. درواقع، دولت به عنای عام، علاوه بر قدرت اجرایی شامل قوه قانونگذاری و قضایی و دیگر نهادهای دولتی نیز میشود.
- ↑ Karl Dobbelaere
- ↑ Societal
- ↑ meso-level
- ↑ micro-level
- ↑ Segmentation
- ↑ Autonomization
- ↑ Rationalization
- ↑ Societalization
- ↑ Disenchantment of the world
- ↑ Privatization
- ↑ Generalization
- ↑ Ploralization
- ↑ Relativization
- ↑ This-worldliness
- ↑ religious market
- ↑ Individualization
- ↑ Bricolage
- ↑ Unblief
- ↑ Decline of Church Religiosity
- ↑ Expressive-Individualistic
- ↑ Sacred Charity
- ↑ Secular Charity.