استغفار

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

درخواست آمرزش از خداوند را اِستغفار گویند. مورد بحث در فقه استغفار گفتاری است که از آن در باب‌هایی مانند طهارت ، صلات ، صوم ، حج ، تجارت ، ظهار و کفّارات به مناسبت سخن گفته شده است

محتویات

معنای لغوی استغفار

واژه استغفار به معنای درخواست مغفرت [۱] از ریشه «غ‌ـ‌ف‌ـ‌ر» در لغت به معنای پوشش است [۲] [۳] ، چنان که گفته می‌شود: «اصبغ ثوبک بالسواد فهوأغفر لوسخه = لباست را رنگ سیاه کن تا در برابر چرک پوشاننده‌تر باشد». [۴] به کلاه‌خود نیز از آن جهت که سر را از آسیبها می‌پوشاند، مِغفَر می‌گویند [۵] و پارچه‌ای را که به‌صورت آستر، یک سوی لباس را پوشش می‌دهد، غَفَر می‌نامند. [۶]

معنای اصطلاحی استغفار

استغفار در اصطلاح، به معنای درخواست زبانی یا عملی [۷] آمرزش [۸] و پوشش گناه [۹] از پیشگاه خداوند ، و هدف از آن درخواست مصونیت از آثار بد گناه و عذاب الهی است. [۱۰] [۱۱] برخی، واژه استغفار در آیاتی از قرآن را به ایمان [۱۲] ، اسلام [۱۳] یا گزاردن نماز [۱۴] تفسیر کرده‌اند که به مصادیق استغفار در مقام عمل اشاره دارند.

انواع استغفار

استغفار یا قولی است مانند گفتن «استغفر اللّه» و یافعلی مانند انجام دادن عملی که موجب آمرزش انسان می‌گردد.

اقسام استغفار از نظر حکم شرعی

استغفار گرچه فی نفسه مستحب است، لیکن گاهی به جهت عوارضی واجب یا حرام می‌گردد. از این رو، استغفار به لحاظ حکم سه گونه است:

استغفار مستحب

استغفار از آن جهت که بهترین دعا و عبادت به شمار می‌رود، در همۀ حالات به ویژه موارد ذیل مستحب است: [۱۵] بین دو سجدۀ نماز ؛

[۱۶] بعد از تسبیحات اربعه ؛ [۱۷] در قنوت به خصوص‌ قنوت نماز وتر ؛

[۱۸] هنگام سحر ؛ [۱۹] برای میّت هنگام تشییع جنازه ، دفن و زیارت قبر او؛ [۲۰] [۲۱] [۲۲] در نماز باران ؛ [۲۳] در ماه رمضان ؛ [۲۴] برای ترک برخی آداب و سنن مانند استغفار برای لطمه زدن بر سر و صورت خود به عنوان کفّارۀ آن. [۲۵]

استغفار واجب

استغفار به عنوان کفّارۀ واجب بر محرم در صورت جدال کمتر از سه بار و فسوق ، [۲۶] یا بدل کفّارۀ واجب بر کسی که توان انجام هیچ یک از خصال کفّاره (آزاد کردن برده ، گرفتن دو ماه روزه یا اطعام یا پوشاندن شصت فقیر ) را ندارد واجب است. [۲۷] البته بدلیّت استغفار در کفّارۀ ظهار در صورت ناتوانی از پرداخت کفّاره ، مورد اختلاف است. [۲۸] در وجوب استغفار در نماز میّت [۲۹] [۳۰] و نیز از سوی غیبت کننده برای کسی که او را غیبت کرده، اختلاف است. [۳۱] [۳۲]

استغفار حرام

استغفار برای مشرکان و کفّار - به نصّ قرآن کریم [۳۳] - و نیز مخالفان و منافقان ، حرام است. [۳۴]

مفاهیم استغفار در قرآن

مفهوم آمرزش خواهی ۶۸ بار در قرآن آمده‌است: ۴۳ مورد از آن در هیئتهای گوناگون باب استفعال، ۱۷ مورد در قالب «إغفر»، سه مورد به صیغه «یغفر»، دو مورد «تغفر» و یک بار به‌صورت «مغفرة» به‌کار رفته است. [۳۵] در دو آیه نیز فرمان استغفار با واژه «حِطَّة» آمده و نقل شده‌است که خداوند به بنی اسرائیل فرمان استغفار داد تا مشمول مغفرت الهی قرار گیرند. [۳۶] [۳۷]

عناوین کیفیت پوشاندن گناه

کیفیّت پوشاندن گناه از بحث استغفار خارج است و از جمله افعال الهی به شمار می‌رود و از آن تحت عناوین غفران ، عفو ، تکفیر سیّئه و تبدیل آن به حسنه بحث می‌شود.

اهمیت استغفار از خدا

در ‌شریعت اسلامی ، استغفار به‌صورت بهترین عبادت و دعا مطرح، و فراوانی انجام دادن آن توصیه شده و شاخص‌ترین تعبیر از آن، با جمله «استغفر‌الله»‌است. [۳۸] [۳۹] [۴۰] استغفار از عبادت‌هایی است که در شریعت مقدس، نسبت به آن، ترغیب و تشویق بسیار شده است؛ [۴۱] چندان که بیشتر دعاهایی که از معصومان علیهم السّلام به یادگار مانده،- با عبارات و الفاظ گوناگون- متضمّن استغفار است.

تفاوت استغفار و توبه

فرمانتوبه پس از امر به استغفار در آیات ۳، ۵۲ و ۹۰ سوره آل عمران [۴۲] [۴۳] [۴۴]

«واَنِ‌استَغفِروا رَبَّکُم ثُمَّ توبوا اِلَیهِ» به دو دلیل، نشان دهنده مغایرت مفهوم استغفار و توبه است:

۱. عطف توبه بر استغفار با کلمه «ثمّ» که فاصله و ترتیب را می‌رساند. ۲. اصل در کلام هر گوینده‌ای تأسیس و اراده معنای جدید است. بنابراين تفاوت آن با توبه این است که توبه ، بازگشت به سوی پروردگار با پشیمانی از عمل بد خویش است، ولی استغفار، درخواست مغفرت و آمرزش از او است. البته در این که قوام استغفار به توبه است یا نه، میان فقها اختلاف است. [۴۵] [۴۶] [۴۷]

وجوه مغایرات توبه و استغفار

درباره مغایرت استغفار با توبه، وجوهی گفته شده که می‌توان آنها را در دو وجه خلاصه کرد: ۱.‌استغفار، آمرزش خواهی از گناهان برای پیراستن روح از آلودگیها و نابودی باورها و اعمالی، مانند شرک و معصیت است و توبه، اقدام برای آراستن روح به صفات پسندیده ، مانند توحید و ایمان و امتثال فرمانهای الهی است، در نتیجه استغفار، طلب آمرزش ؛ ولی توبه بازگشت به خدا در مقام عمل است. [۴۸] [۴۹] [۵۰] ۲. منظور از استغفار، درخواست آمرزش از گناهان پیشین، و مقصود ازتوبه ، پشیمانی و بازگشت به خدا درباره گناهانی است که امکان دارد در آینده واقع شود. [۵۱] [۵۲] [۵۳] با توجّه به تفاوت معنای توبه و استغفار، توبه به‌صورت مکمّل استغفار در جهت رسیدن به هدف آن، یعنی آمرزش مطرح است. [۵۴] عده‌ای در تفاوت میان استغفار و توبه به تفاوت متعلّق آن دو اشاره کرده و استغفار را به گناهان کوچک ، و توبه را به گناهان بزرگ مربوط دانسته‌اند. [۵۵] در یک آیه ، استغفار پس از توبه آمده و برآن عطف شده است: «اَفَلا یَتوبونَ اِلَی اللّهِ ویَستَغفِرونَهُ» [۵۶] ؛ امّا چون عطف در این آیه با «واو» که برای جمع است صورت پذیرفته، با مغایرت استغفار و توبه منافاتی ندارد. برخی امر به توبه پس از استغفار را در آیات سوره هود ، تأکید همان امر اوّل و «ثمّ» را به معنای واو دانسته‌اند. [۵۷] [۵۸] برخی نیز معتقدند چنانچه در موردی استغفار به تنهایی به‌کار رفته باشد، معنای توبه را نیز دربردارد.

[۵۹]

اهمّیت استغفار

اهمّیت استغفار از جهات گوناگونی قابل تبیین است: ۱.‌پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)و دیگر پیامبران به استغفار سفارش کرده و عموم مردم بدان فرمان داده شده‌اند، چنان که ۸‌آیه ، به آمرزش خواهی ترغیب عمومی کرده و نزدیک به ۳۰ آیه، از استغفار پیامبران سخن به میان آورده و ۵ آیه نیز شخص رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) را به آن مأمور کرده است. [۶۰] ۲.‌فرشتگان برای مؤمنان [۶۱] و اهل زمین استغفار می‌کنند. [۶۲] ۳.‌ درخواست آمرزش گناه ، صفت پرهیزکاران معرّفی شده است [۶۳]

«...‌لِلَّذینَ اتَّقَوا... اَلَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا اِنَّنا ءامَنّا فَاغفِر‌لَنا».

[۶۴]

آثار استغفار

در آیات و روایات ، آثار سازنده و ارزشمندی از قبیل صلاح جامعه، نزول برکات الهی ، و مصونیّت از عذاب دنیوی و اخروی برای آن بیان شده است که با تفصیل بیشتر ارائه می‌گردد. [۶۵] [۶۶]

[۶۷]

[۶۸] [۶۹]

پیشگیری از عذاب الهی

براساس آیه‌۳۳ سوره انفال [۷۰] تا زمانی که مردم اهل استغفار باشند، خداوند آنان را عذاب نخواهد کرد: «...‌وما‌کانَ‌اللّهُ مُعَذِّبَهُم وهُم یَستَغفِرون». ابتدای آیه یاد شده، به عامل دیگر پیشگیری از عذاب، یعنی وجود رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در میان مردم اشاره دارد. مفسّران درباره این آیه، شأن نزول‌های خاص و احتمالات گوناگونی ذکر کرده‌اند؛ ولی آیه، این قانون کلّی را دربردارد که وجود رسول خدا (صلی الله علیه وآله)در میان مردم و استغفار مردم، هر دو عامل امنیّت آنان در برابر بلاها ی سخت و سنگین و مجازاتهای دردناک طبیعی و غیر طبیعی، همانند سیل ، زلزله و جنگهای ویرانگر است. [۷۱] حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام)می‌فرماید: در روی زمین، دو ابزار امنیّت از عذاب الهی وجود داشت: یکی از آن دو وجود پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)بود که با رحلت آن حضرت برداشته شد؛ ولی دیگری که استغفار است، همواره برای همگان وجود دارد، پس بدان تمسّکجویید. آنگاه آیه پیشین را تلاوت‌ کردند. [۷۲]

آمرزش گناهان

در آیه ۱۰ سوره نوح [۷۳] در پی فرمان حضرت نوح (علیه السلام) به استغفار، صفت بسیار بخشنده بودن خداوند مطرح شده است: «فَقُلتُ استَغفِروا رَبَّکُم اِنَّهُ کانَ غَفّارا». وصف غفّار ، همانند اوصاف غفور ، رحیم [۷۴] و ودود [۷۵] ... به وعده مهم و بشارت بزرگ الهی به آمرزش گناهان و نزول رحمت بر بندگان اشاره دارد. [۷۶] در روایتی استغفار از گناه ، عامل زدوده‌شدن زنگارهای گناه از روح انسان و بخشیدن جلای معنوی به روح، دانسته شده‌است. [۷۷]

افزایش روزی

آیات ۱۱‌ـ‌۱۲ سوره نوح [۷۸] به نجات از خشک‌سالی با آمدن بارانهای فراوان، رفع فقر و تنگ‌دستی و زیاد شدن درآمد و روزی اشاره دارد: «یُرسِلِ السَّماءَ عَلَیکُم مِدرارا ویُمدِدکُم بِاَمول...».

ازدیاد فرزندان

بر اساس آیه ۱۲ سوره نوح [۷۹] رفع مشکل بی‌فرزندی، یا ازدیاد فرزندان از آثار استغفار شمرده شده است: «ویُمدِدکُم بِاَمول وبَنینَ...».

رفاه و عمر طولانی

استغفار واقعی عامل دستیابی انسان به زندگی خوب و زیبای توأم با ثروت ، رفاه، امنیّت و عزّت است [۸۰] [۸۱] [۸۲]

«ویَجعَل لَکُم جَنّـت ویَجعَل لَکُم اَنهـرا»، چنان‌که در آیه ۳ سوره هود

[۸۳] ازاین دنیای خوب مادّی به متاع نیکو یاد شده است: «واَنِ استَغفِروا رَبَّکُم ثُمَّ توبوا اِلَیهِ یُمَتِّعکُم مَتـعـًا حَسَنـًا». برخی نیز متاع حسن را عمر دراز، قناعت ، رها کردن مردم و روی‌آوری به خداوند در نتیجه آمرزش‌خواهی دانسته‌اند. [۸۴] در نقلی، حسن بصری اشخاصی را که از خشکسالی، فقر و تنگدستی و نداشتن فرزند رنج می‌بردند و‌برای رفع آن در پی راه حلّی بودند، به استغفار سفارش و به آیات ۱۰‌ـ‌۱۲ سوره نوح [۸۵] استناد ‌کرده است. [۸۶]

ضرورت استغفار

فرمان و تشویق به استغفار در بسیاری از آیات [۸۷] و توبیخ ترک آن در برخی دیگر، چون «اَفَلا یَتوبونَ اِلَی اللّهِ ویَستَغفِرونَهُ» [۸۸] ،ضرورت استغفار همگان را روشن می‌سازد، زیرا از یک سو انسانهای عادی بر اثر غفلت ، نادانی و سرکشی غرایز حیوانی و هوای نفس ، همواره در معرض گناه هستند، ازاین‌رو نیاز به استغفار و ضرورت آن، جهت پالایش و تصفیه روحشان امری بدیهی می‌نماید. و از سوی دیگر، هیچ‌کس نمی‌تواند حقوق الهی را آن‌گونه که شایسته مقام ربوبی است، به جای آورد، بلکه به اندازه معرفت و شناخت خویش به این مهم می‌پردازد، بر این اساس، حتّی پارسایان حقیقی نیز از کارها و عبادتهای خود شرم داشته، خویش را در پیشگاه خداوند متّهم ، بلکه مقصر می‌دانند و ضرورت استغفار را درک می‌کنند. [۸۹]

برترین زمان استغفار

استغفار به زمان و مکان خاص و وضعیّت ویژه‌ای محدود نیست؛ ولی در حالات و موقعیّتهای مختلف زمانی و مکانی، نقش ویژه خود را دارد و بیشتر مقرون به پذیرش از ناحیه خداوند است، چنان که شب ، بستر مناسبی برای نزول فیض الهی: «اِنّا اَنزَلنـهُ فی لَیلَةِ القَدر» [۹۰] ، و برای عروج عبد  : «سُبحـنَ الَّذی اَسری بِعَبدِهِ لَیلاً» [۹۱] است.

سحر و بعضی از شب‌ها

قرآن کریم در آیات ۱۷ سوره آل‌عمران [۹۲]

«المُستَغفِرینَ بِالاَسحار» و ۱۸ سوره ذاریات

[۹۳]

«وبِالاَسحارِ هُم یَستَغفِرون» با صراحت، سَحَر را برای استغفار برمی‌گزیند و در آیه ۹۸ سوره یوسف

[۹۴]

«قالَ سَوفَ اَستَغفِرُ لَکُم رَبّی» طبق نظر قریب به اتّفاق مفسّران ، برتری استغفار در سحر در مقایسه با زمانهای دیگر را گوشزد می‌کند.

در آیه اخیر، آنگاه که فرزندان خطاکار یعقوب (علیه السلام)از وی خواستند تا برای گناهانی که در حقّ پدر و برادر خود مرتکب شده‌اند برای آنان از خداوند آمرزش بطلبد. یعقوب (علیه السلام)گفت: در آینده برایتان از خدا آمرزش می‌طلبم. بیشتر روایات ناظر به آیه یاد شده تصریح می‌کنند که منظور او از آینده، سَحَر بوده است. [۹۵] [۹۶] [۹۷] برخی دیگر از مفسّران نیز زمانهای دیگری، چون شب جمعه [۹۸] [۹۹] [۱۰۰] [۱۰۱] ، شبهای سیزدهم تا پانزدهم رجب [۱۰۲] [۱۰۳] ، و وقت نماز شب [۱۰۴] را مناسب برای این آمرزش‌ طلبی دانسته‌اند.

علل اهمیت استغفار در سحرگاه

برخی از رازهای اهمیّت استغفار در سحرگاه را می‌توان چنین تبیین کرد. ۱.‌سحرگاه خوش‌ترین اوقات خواب به شمار می‌آید و کسی که در این زمان از لذّت خواب، چشم بپوشد و به عبادت خدا بپردازد، اطاعت و بندگی او کامل‌تر خواهد بود. [۱۰۵] سحرگاه، یعنی بخشی از شب که در آن آرامش خاصّی حکمفرماست، زمینه مناسبی برای دعا بوده، استغفار و عبادت در آن تأثیر بسزایی دارد: «اِنَّ ناشِئَةَ الَّیلِ هِیَ اَشَدُّ وطــًا واَقوَمُ قیلا». [۱۰۶]

منظور از استغفار‌کنندگان در سحرگاهان

استغفار‌کنندگان در سحرگاهان [۱۰۷] را این گروهها دانسته‌اند: ۱.‌برگزار کنندگان نماز صبح به‌صورت جماعت . [۱۰۸] [۱۰۹] [۱۱۰] ۲. کسانی که در سحرگاه ۷۰ بار استغفار می‌کنند. [۱۱۱] ۳. افرادی که هنگام طلوع فجر صادق ، بیدار و شاهد آن‌اند. [۱۱۲] ۴. کسانی‌که تا وقت سحر مشغول نماز بوده، آنگاه به استغفار و دعا می‌پردازند. [۱۱۳] [۱۱۴] [۱۱۵] ۵. آنان که درقنوت رکعت اخیر نماز شب (وتر )، ۷۰ بار از خدا درخواست بخشش‌دارند. [۱۱۶] در آیه‌ ای نیز خداوند پس از آنکه به حجگزاران فرمان می‌دهد به سوی سرزمین مِنا کوچ کنند، به آنان دستور استغفار می‌دهد: «ثُمَّ اَفیضوا مِن حَیثُ اَفاضَ النّاسُ واستَغفِروا اللّهَ...». [۱۱۷]

الفاظ استغفار

استغفار در شریعت مقدّس با الفاظ مختلفی بیان شده است مانند «استغفر اللّه» و «اللّهم اغفر لی». برخی تصریح کرده‌اند که استغفار قولی باید از ریشۀ «غفر» باشد؛ همان گونه که در تحمید ، تسبیح و تکبیر چنین است. [۱۱۸]

اجابت استغفار

پذیرش استغفار از سوی خداوند حتمی است، زیرا: ۱. برخی آیات به پذیرش استغفار از سوی خداوند تصریح دارد: «ومَن یَعمَل سوءًا اَو یَظلِم نَفسَهُ ثُمَّ یَستَغفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفورًا رَحیمـا» [۱۱۹] ، «ومَن یَغفِرُ الذُّنوبَ اِلاَّ اللّهُ» [۱۲۰] ، «فَاستَغفِروهُ ثُمَّ توبوا اِلَیهِ اِنَّ رَبّی قَریبٌ مُجیب» [۱۲۱] . نیز خداوند در آیه ۶۰ سوره غافر [۱۲۲]

«اُدعونی اَستَجِب لَکُم» وعده استجابت دعا داده و استغفار، به‌صورت یکی از بهترین دعاها

[۱۲۳] [۱۲۴] [۱۲۵] مشمول این وعده الهی است و وعده پذیرش استغفار می‌تواند سبب تشویق به آن باشد. ۲. با توجّه به اینکه آیات فراوانی از قرآن کریم به استغفار امر می‌کند [۱۲۶] ، عدم پذیرش آن از سوی خداوند ، بعید به نظر می‌آید. ۳.‌بسیاری از اوصاف الهی چون غفور ، غفّار، عفوّ و‌... خود بشارت به بخشش الهی است که در استغفار، مطلوب است.

وساطت در استغفار

واسطه‌ جویی و واسطه‌پذیری برای استغفار، در قرآن کریم تأیید و تثبیت شده است، چنان که به وسیله‌جویی برای تقرّب به خدا به‌صورت مطلق امر شده است: «وابتَغوا اِلَیهِ الوَسیلَةَ». [۱۲۷]

انواع وساطت برای استغفار

برخی آیات، واسطه‌جویی دیگران از رسول خدا و وساطت حضرت را برای آنها در استغفار، مطرح کرده می‌فرماید: «...‌ولَو اَنَّهُم اِذ ظَـلَموا اَنفُسَهُم جاءوکَ فَاستَغفَروا اللّهَ واستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ‌...». [۱۲۸] و در برخی دیگر، خداوند به رسول خویش فرمان می‌دهد تا برای خود و مردم مؤمن استغفار کند: «واستَغفِر لِذَنبِکَ ولِلمُؤمِنینَ والمُؤمِنـتِ». [۱۲۹] در آیاتی نیز استغفار برای پدر و مادر [۱۳۰] [۱۳۱] و دیگر خویشاوندان [۱۳۲] و مؤمنان [۱۳۳] [۱۳۴] عملی پسندیده دانسته شده است. مفهوم برخی از آیات نیز، مانند ۱۱۳ سوره توبه [۱۳۵] که در آن رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و مؤمنان از استغفار برای مشرکان منع شده‌اند بر جواز استغفار برای مؤمنان دلالت دارد: «ما کانَ لِلنَّبِیِّ والَّذینَ ءامَنوا اَن یَستَغفِروا لِلمُشرِکینَ‌...». [۱۳۶] افزون بر آیات یاد شده، آیات ۹۷‌ـ‌۹۸سوره یوسف [۱۳۷]

«قالوا یـاَبانَا استَغفِر لَنا... قالَ سَوفَ اَستَغفِرُ لَکُم‌رَبّی...» نیز به خوبی بر جواز وسیله‌جویی در استغفار دلالت دارد، زیرا هنگامی که فرزندانیعقوب پیامبر، از وی وساطت آمرزش از خدا را برای خود خواستند، حضرت به آنان وعده داد که در آینده برایشان از خداوند آمرزش بطلبد.

خصوصیات واسطه برای استغفار از خدا

به نظر برخی مفسّران ، استفاده قرآن از عنوان «رسول  » در آیه ۶۴ سوره نساء [۱۳۸] به این معنا اشاره دارد که واسطه باید دارای مقام معنوی و منزلت قابل توجّهی نزد خدا باشد. کسی که مقام رسالت ویژه اوست و بدان، مورد تکریم واقع شده، این شایستگی را دارد که واسطه در حاجت‌ طلبی از خدا باشد و خداوند هرگز شفاعت او را رد نکند. [۱۳۹] البتّه پذیرش نقش واسطه در آمرزش خواهی با لزوم وجود قابلیّت در توسّل جویان و مغفرت‌طلبان، جهت تأثیر استغفار برای آنان منافاتی ندارد. [۱۴۰]

عدم منافات وساطت با توحید

واسطه‌جویی در آمرزش‌خواهی با توحید منافاتی ندارد و به رغم نظر ابن‌تیمیّه و پیروان وهّابی او، بدعت و شرک نبوده [۱۴۱] ، بلکه امری مطلوب و راهی مؤثّر برای پذیرش استغفار و جذب لطف الهی است. [۱۴۲] [۱۴۳] شأن نزول [۱۴۴] [۱۴۵] و روایات [۱۴۶] [۱۴۷] ذیل آیه ۶۴ سوره نساء [۱۴۸]

اعتراض نکردن یعقوب (علیه السلام) به فرزندان خویش که از وی درخواست وساطت در استغفار کرده‌اند [۱۴۹] مؤید این مطلب است. [۱۵۰] [۱۵۱] ضمن اینکه در نگاه قرآن ، آمرزش فقط از آنِ خداوند بوده [۱۵۲] ،رسول و دیگران فقط واسطه درخواست آمرزش هستند. [۱۵۳] [۱۵۴]

ممنوعیّت استغفار برای مشرکان

آیه ۱۱۳ سوره توبه [۱۵۵] پیامبر (صلی الله علیه وآله) و مؤمنان را از استغفار برای مشرکان باز می‌دارد: «ما کانَ لِلنَّبِیِّ والَّذینَ ءامَنوا اَن یَستَغفِروا لِلمُشرِکینَ ولَو کانوا اولی قُربی...» منع یاد شده، به سبب عدم تأثیر استغفار برای مشرکان: «اِنَّ اللّهَ لا یَغفِرُ اَن یُشرَکَ بِهِ» [۱۵۶] [۱۵۷] و بیهوده بودن آمرزش‌خواهی در حق آنان است. [۱۵۸] از سویی استغفار، نوعی اظهار محبّت به مشرکان و پیوند با ایشان است که در بسیاری از موارد از آن نهی شده است. [۱۵۹]

علت ممنوعیّت استغفار برای مشرکان

برخی منع استغفار برای مشرکان را به این سبب دانسته‌اند که در بین متمایل شدگان به ایمان و اسلام ، نوعی مفسده پدید می‌آید، زیرا در صورت پذیرش استغفار برای مشرکان، این گمان پدید می‌آید که مؤمنان در این جهت هیچ‌گونه برتری بر مشرکان ندارند. [۱۶۰]

علت استغفار حضرت ابراهیم برای آذر

قرآن کریم پس از طرح ممنوعیّت استغفار برای مشرکان در آیه ۱۱۳ سوره توبه [۱۶۱] ، به سرّ استغفار ابراهیم (علیه السلام)برای آزر اشاره می‌کند که این آمرزش‌خواهی، زمانی بوده که ابراهیم (علیه السلام)همچنان به ایمان آوردن وی امیدوار بوده است، به‌همین سبب برای هدایت آزر به راه راست ، به وی وعده آمرزش خواهی داد و به این وعده وفا کرد. امّا زمانی که دشمنی او با خدا آشکار شد، از وی تبرّی جست: «وما کانَ استِغفارُ اِبرهیمَ لاَِبیهِ اِلاّ عَن مَوعِدَة وعَدَها اِیّاهُ فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ اَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّاَ مِنهُ اِنَّ اِبرهیمَ لاََوّ‌هٌ حَلیمٌ‌». [۱۶۲] مضمون روایتی در این زمینه این است که ابراهیم (علیه السلام)ایمان آوردن آزر را شرط استغفار برای او قرار داد و پس از آنکه دشمنی آزر با خدا برای حضرت روشن شد، از وی بیزاری جست. [۱۶۳] [۱۶۴] [۱۶۵] [۱۶۶] [۱۶۷]

شأن نزول آیه ممنوعیّت استغفار برای مشرکان

در شأن نزول آیه ۱۱۳ سوره توبه [۱۶۸] آمده است که گروهی از مسلمانان ، از رسول خدا (صلی الله علیه وآله)پرسیدند: آیا برای نیاکان ما که در زمان جاهلیّت مرده‌اند، از خدا بخشش نمی‌طلبی؟ خداوند با نزول آیه یاد شده به‌آنها پاسخ داد که پیامبر و مؤمنان ، حقّ استغفار برای مشرکان را ندارند. [۱۶۹] [۱۷۰] در شأن نزول دیگری در منابع شیعه و اهل سنّت آمده است که علی (علیه السلام)آمرزش‌طلبی مسلمانی را برای پدر و مادر مشرک خویش شنید و به او اعتراض کرد. وی‌گفت: پس چگونه ابراهیم برای والدین مشرک خویش از خدا آمرزش خواست؟ علی (علیه السلام)پرسش او را به رسول‌خدا (صلی الله علیه وآله)رسانید، آنگاه آیات ۱۱۳‌ـ‌۱۱۴ سوره توبه [۱۷۱] نازل شد. [۱۷۲] [۱۷۳] [۱۷۴] در شأن نزول دیگری مقصود، استغفار رسول‌خدا (صلی الله علیه وآله)برای ابوطالب‌ [۱۷۵] [۱۷۶] [۱۷۷] یا‌آمنه [۱۷۸]

[۱۷۹]

[۱۸۰] دانسته شده، درحالی‌که این شأن نزول به ادلّه‌متعدّد از سوی محقّقان ردّ شده است؛ از جمله:

ضعف شأن نزول مذکور

۱. ضعف خبر یاد شده به دلیل نقل آن از سوی سعید‌بن‌مسیب که برخی از منابع رجالی از او مذمّت ، و برخی نیز از اظهار نظر درباره وی خودداری کرده‌اند [۱۸۱]

، افزون بر این، بعضی از منابع دیگر، روایت سعید‌بن‌مسیب را به سبب دشمنی او با اهل بیت (علیهم السلام) فاقد اعتبار می‌دانند. [۱۸۲]

[۱۸۳] ۲. ‌مشهور، بلکه مسلّم است که سوره توبه در سال نهم هجری نازل شده، درحالی‌که وفات ابوطالب (علیه السلام)در سال دهم بعثت بوده است [۱۸۴] [۱۸۵]

[۱۸۶] ، بنابراین، شأن نزول یاد شده در متن خود از جهت تاریخی دارای تضاد است، تا جایی که برخی از تفاسیر در حلّ آن، توجیهات نامقبولی چون دو بار نازل شدن این آیه [۱۸۷]

[۱۸۸]

یا امکان استغفار پیامبر (صلی الله علیه وآله)برای ابوطالب از زمان وفات او تاهنگام نزول آیه را مطرح کرده‌اند. [۱۸۹] ولی به این نکته که چگونه پیامبر(صلی الله علیه وآله)سالها به عموی مشرک خود اظهار دوستی و ابراز محبّت داشته، اشاره نکرده‌اند، درحالی‌که خداوند، آشکارا و مکرّر او را از محبت به مشرکان بازداشته بود. [۱۹۰] [۱۹۱] ۳. در بخشی از همین شأن نزول، ابوطالب اظهار داشت که من بر دین عبدالمطّلب هستم و موحّد بودن عبدالمطّلب از نظر شیعه و بسیاری از اهل‌سنّت، مسلّم است. [۱۹۲] [۱۹۳] از عبّاس‌بن‌عبدالمطّلب نیز نقل می‌شود که ابوطالب پیش از وفات ، به توحید و رسالت اقرار کرد [۱۹۴] و اشعار به جای مانده از وی، مؤیّد این مطلب است. [۱۹۵]

[۱۹۶] برخی نیز معتقدند ابوطالب ایمان خود را کتمان می‌کرد تا بدینوسیله بتواند از رسول‌اکرم (صلی الله علیه وآله)بهتر حمایت کند. [۱۹۷]

[۱۹۸] در روایات اهل بیت (علیهم السلام) نیز ابوطالب به اصحاب کهف [۱۹۹] و مؤمن آل‌فرعون [۲۰۰] تشبیه شده است. امام‌رضا (علیه السلام)به ابان فرمود: اگر‌به‌ایمان ابوطالب اقرار نداری، سرانجام تو‌آتش‌است. [۲۰۱]

[۲۰۲]

بی‌تأثیر بودن استغفار برای منافقان

بی‌تأثیر بودن آمرزش‌خواهی برای منافقان در دو آیه از قرآن کریم آمده است: «سَواءٌ عَلَیهِم اَستَغفَرتَ لَهُم اَم لَم تَستَغفِر لَهُم لَن یَغفِرَ اللّهُ لَهُم...= برای آنان یکسان است؛ چه برایشان آمرزش بخواهی یانخواهی. خدا هرگز ایشان را نخواهد بخشود». [۲۰۳] شبیه به همین مضمون، در جای دیگر می‌فرماید: چه برایشان آمرزش بخواهی یا نخواهی (یکسان است؛ حتّی )اگر برایشان ۷۰ بار آمرزش بخواهی، خدا آنها را نمی‌آمرزد: «استَغفِر لَهُم اَو لا تَستَغفِر لَهُم اِن تَستَغفِر لَهُم سَبعینَ مَرَّةً فَلَن یَغفِرَ اللّهُ لَهُم». [۲۰۴] کلمه«سبعین» به معنای ۷۰ در این آیه، مبالغه و فراوانی در بیان حکم یاد شده را می‌رساند. [۲۰۵] [۲۰۶]

علت بی‌تأثیر بودن استغفار برای منافقان

در ادامه آیه ، علّت بی‌تأثیر بودن استغفار برای آنان را کفر ایشان به خدا و رسول ، و نبودن زمینه هدایت در گروه فاسقان می‌شمرد: «...‌ذلِکَ بِاَنَّهُم کَفَروا بِاللّهِ ورَسولِهِ واللّهُ لا‌یَهدِی القَومَ الفـسِقین». [۲۰۷] با توجّه به اینکهمنافقان بر اعتقاد باطل و رفتار زشت خویش اصرار داشتند و اصرار بر رفتار زشت نیز مانع پذیرش استغفار است: «فَاستَغفَروا لِذُنوبِهِم... ولَم یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلوا...» [۲۰۸] چگونه ممکن است استغفار برای آنان مؤثّرباشد؟ بسیاری از تفاسیر اهل‌سنّت ، ضمن نقل روایاتی، استغفار رسول‌خدا(صلی الله علیه وآله)برای منافقان را سبب نزول آیه ۸۰ سوره توبه [۲۰۹] دانسته‌اند. [۲۱۰] [۲۱۱] این نظر به دو جهت مخدوش است: ۱.‌آیات سوره توبه در اواخر عمر نبیّ‌اکرم (صلی الله علیه وآله)نازل شده، درحالی‌که همه سوره‌های مکّی و بیشتر سوره‌ها و آیات مدنی ، پیش از آن فرود آمده است و تدبّر در آن نشان می‌دهد که هرگز امیدی در نجات کافران و منافقان نبوده و نمی‌توان تصوّر کرد که وضع آنان بر رسول خدا پنهان بوده یا از بی‌تأثیر بودن استغفار برای آنان خبر نداشته است تا بخواهد با اصرار در استغفار برای آنان زمینه آمرزششان را فراهم سازد.

۲. با توجّه به اصرار منافقان بر اعتقاد باطل خویش، آمرزش‌خواهی برای ایشان باعث ترغیب آنان به ادامه روش و اعتقاد'باطل آنان می‌شد و این کار چگونه از رسول‌اکرم (صلی الله علیه وآله)ممکن‌است؟ [۲۱۲] [۲۱۳]

آداب استغفار در روایات

در روایات ، آداب و شرایطی مانند پشیمانی از عمل بد خویش، تصمیم بر عدم ارتکاب گناه در آینده و ادای حقوق مردم، برای تحقّق استغفار حقیقی ذکر شده است. [۲۱۴]

استغفار کنندگان

بیشترین آیات در این زمینه به استغفار انسانهای عادی مربوط است: «رَبَّنا فَاغفِر لَنا ذُنوبَنا» [۲۱۵] و مقصود از آن، آمرزش‌خواهی برای گناهان است و در یک جا به استغفار «ربّیّون » اشاره کرده است. [۲۱۶] مقصود از «ربّیّون  » کسانی هستند که به پروردگار عالم اختصاص پیداکرده و به جز خداوند به چیز دیگری اشتغال ندارند. [۲۱۷] در پاره‌ای آیات نیز از استغفارپیامبران و فرشتگان سخن به میان آمده است:

‌پیامبران

استغفار انبیا(علیهم السلام) برای خویش که حدود ۳۰ آیه از قرآن به آن اشاره دارد، به دلیل عصمت آنان از هر گناه، به معنای آمرزش‌خواهی از گناه یعنی مخالفت با اوامر و نواهی مولوی نیست. [۲۱۸] [۲۱۹] به نظرشیعه و بسیاری ازفقیهان از اصحاب مالک ، ابوحنیفه و شافعی ، پیامبران الهی از همه گناهان حتّی صغایر معصوم‌اند، زیرا همه مردم مأمورند از گفتار و رفتار آنان پیروی کنند و این فرمان با ارتکاب گناه ـ‌هرچند صغیره‌ـ از سوی آنان سازگاری ندارد. [۲۲۰] [۲۲۱] نیز قرآن ، پیامبران را با وصف «مخلَصین  » ستوده است. [۲۲۲] [۲۲۳] [۲۲۴] و طبق آیات ۸۲‌ـ‌۸۳ سوره ص [۲۲۵] ،شیطان برای اغوای بندگان مخلَص خدا راهی ندارد: «فَبِعِزَّتِکَ لاَُغویَنَّهُم اَجمَعین اِلاّ عِبادَکَ مِنهُمُ المُخلَصین»، بر‌این‌اساس، آمرزش خواهی انبیا(علیهم السلام)از جنبه‌های گوناگون قابل تبیین است:

علل استغفار انبیاء

الف. استغفار انبیا (علیهم السلام) نوعی تعلیم به امّت‌هاست تا بتوانند به وسیله آمرزش خواهی، ضمن جبران‌گناهان خویش، رحمت الهی را شامل حال خود کنند. [۲۲۶] [۲۲۷] [۲۲۸] ب. منظور، آمرزش‌خواهی از ترک اَوْلی [۲۲۹] [۲۳۰] [۲۳۱]

، یعنی انجام دادن کار خوب با ترک کار بهتر است. ج. مقصود از استغفار انبیا (علیهم السلام)، استغفار آنان از گناهان امّت خویش است. [۲۳۲] [۲۳۳] [۲۳۴] این مطلب در خصوص رسول خاتم (صلی الله علیه وآله)نیز نقل شده است. [۲۳۵] [۲۳۶] د. استغفار پیامبران (علیهم السلام) برای دفع و پیشگیری است و استغفار دیگران جنبه رفع دارد و از گناهانی که انجام داده‌اند، آمرزش می‌طلبند. [۲۳۷] [۲۳۸] هـ‌. چون دعوت انبیا (علیهم السلام) و از جمله پیامبر‌خاتم (صلی الله علیه وآله) آثار گوناگونی داشت که برای مردم در ظاهر، دردناک و شوم بود و آن را گناه می‌پنداشتند، پیامبران از خدا می‌خواستند که این آثار از دید مردم پوشیده بماند تا آنان را مجرم ندانند، آن‌گونه که مردم مکّه ، رسول خدا را جنگ ‌طلب و بی‌اعتنا به سنّتها ی راستین می‌پنداشتند. امّا پس از صلح حدیبیّه و فتح مکّه واقعیّت بر آنها آشکار شد، چنان‌که درباره موسی ابن‌عمران در قرآن آمده است: آنان را بر من (دعوی) گناهی است: «لَهُم عَلَیَّ ذَنبٌ» [۲۳۹] ، در صورتی که کشتن مرد قبطی گناه نبود، بلکه یاری شخص ستم‌ دیده بود؛ ولی‌در نظر مردم گناه به شمار می‌رفت و درخواست آمرزش حضرت موسی به این معنا بود که این امر بر مردم پوشیده بماند تا وی را مجرم ندانند. [۲۴۰] [۲۴۱] در آیه ۱۲۹ سوره اعراف [۲۴۲] نیز آمده است: قوم موسی وی را سبب اذیت خویش می‌دانستند: «قالوا اُوذینا مِن قَبلِ اَن تَأتِیَنا ومِن بَعدِ ما جِئتَنا».

استغفار انبیاء و مقام نبوت

گذشته از وجوه یاد شده، برخی استغفار پیامبران را با توجّه به مقام رفیع آنان، این گونه تبیین کرده‌اند: الف. پیامبران همچون دیگر انسانها، برای زندگی طبیعی خویش ناچار بودند بخشی از اوقات خود را برای رفع نیازهای مادّی مانند خوردن و آشامیدن و‌... به‌کار گیرند و چون به همین مقدار، از سیر در ملکوت اعلای ربوبی باز می‌ماندند، از خدای خویش طلب آمرزش می‌کردند. [۲۴۳] [۲۴۴]

[۲۴۵] ب.انبیا در استغفار خود از خدا می‌خواهند که به غیر او، مانندفرشته ، وحی یا مقامات معنوی خویش توجّه نکنند، زیرا توجّه به این امور در محضر خداوند، نوعی حجاب از مشاهده او شمرده‌می‌شود. [۲۴۶] ج. چون انبیا هرلحظه در حال عروج به مقامات بالاتر هستند، در هر مرتبه، از مرتبه پیش استغفار می‌کنند. [۲۴۷] [۲۴۸]

[۲۴۹] وجوه یاد شده، درباره آمرزش طلبی دیگر پیشوایان معصوم نیز جاری است، زیرا آنان نیز بسیار استغفار می‌کردند؛ مانند استغفارهای حضرت‌امیر (علیه السلام) در دعای کمیل و امام سجاد (علیه السلام)در دعای ابوحمزه ثمالی . [۲۵۰]

نظر اهل سنت در این باب

آمرزش‌طلبی پیامبران در نظر برخی از اهل‌سنّت که حتّی ارتکاب گناهان کبیره را از ایشان محتمل می‌دانند، به معنای درخواست تبدیل گناهان بزرگ بهگناهان کوچک یا درخواست مصونیت از اصرار بر صغایر است. [۲۵۱] گروهی دیگر از آنان با نفی احتمال ارتکاب گناه بزرگ، استغفار آنان را آمرزش خواهی از گناهان کوچکی که پیش یا پس از بعثت از آنان سرزده است، می‌دانند [۲۵۲] تا بدین وسیله، ضمن جبران خطاها ازثواب کارهایشان کاسته نشود. [۲۵۳] برخی نیز استغفار آنان را، آمرزش‌خواهی از سهوی می‌دانند که ممکن است از آنان سر بزند. [۲۵۴]

فرشتگان

در آیه ۵ سوره شوری [۲۵۵]

فرشتگان مستغفران برای اهل زمین دانسته شده‌اند: «ویَستَغفِرونَ لِمَن فِی الاَرضِ». و در آیه ‌۷ سوره غافر [۲۵۶] از آنان با وصف استغفار کنندگان برای مؤمنان یاد شده است: «یَستَغفِرونَ لِلَّذینَ ءامَنوا»، با این تفاوت که در آیه نخست، استغفار همه فرشتگان برای همه اهل زمین ، و در آیه دوم استغفار فرشتگان حامل عرش الهی و گِرداگرد آن برای مؤمنان مطرح است، گرچه در هر دو آیه از استغفار فرشتگان برای دیگران سخن به میان آمده و هرگز در جایی از قرآن سخنی از استغفار آنان برای خویش گفته نشده است.

عدم استغفار فرشتگان برای خود

برخی دلیل آن را پاک بودن فرشتگان از هرگونه گناه می‌دانند و [۲۵۷] [۲۵۸] برخی دیگر آن را برای رعایت ادب دانسته که دعا کننده خود را فراموش و از دیگری یاد می‌کند. [۲۵۹] امّا این وجه بافرمان خداوند به رسول خویش سازگار نیست که در آن، استغفار برای خویش را بر استغفار برای دیگران مقدمّ کرده است:«واستَغفِر لِذَنبِکَ ولِلمُؤمِنینَ...».

[۲۶۰] مگر آنکه گفته شود منظور، استغفار فرشتگان برای دیگران پس از استغفار برای خویش است [۲۶۱] که این توجیه نیز مستلزم تقدیر و حذف و خلاف اصل و ظاهر است.

علل عدم برتری فرشتگان بر انبیاء

البتّه استغفار نکردن فرشتگان برای خویش بر خلاف تصوّر برخی مفسّران [۲۶۲] ، برتری آنان بر انبیا را ثابت نمی‌کند. درباره اینکه در یک آیه از استغفار فرشتگان برای اهل زمین [۲۶۳] و در آیه دیگر از استغفار آنان فقط برای مؤمنان [۲۶۴] سخن به میان آمده، وجوهی گفته شده است: الف. گرچه آنان برای همه اهل زمین استغفار می‌کنند، استغفارشان برای مؤمنان آمرزش‌خواهی از گناه است؛ ولی برای مشرکان ، با توجّه به نهی قرآن کریم از آن، درخواست سبب آمرزش ، یعنی هدایت و ایمان برای آنان است. [۲۶۵] بعضی نیز احتمال داده‌اند که مقصود از استغفار فرشتگان برای اهل زمین، طلب ایمان برای آنان یا عدم نزول عذاب دنیایی بر آنان باشد. [۲۶۶] ب. تعبیر «لِمَن فِی الاَرضِ» در عموم صراحت ندارد، بنابراین، هم می‌تواند همه اهل زمین و هم بعضی از آنها مقصود باشد. [۲۶۷] ج. ممکن است گفته شود عموم آیه ۵ سوره شوری [۲۶۸] به وسیله آیه ۷ سوره غافر [۲۶۹] تبیین شده و در نتیجه، فرشتگان فقط برای مؤمنان بخشودگی می‌طلبند. [۲۷۰] د. فرشتگان ، جز مؤمنان هیچ‌کس را نمی‌بینند، زیرا بر اساس آیه ۱۲۲‌ سوره انعام [۲۷۱] مؤمن نورانی است و دیده‌می‌شود. [۲۷۲]

منبع

دانشنامه موضوعی قرآن


فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۴۶۸-۴۶۹.

پانویس

  1. شمس العلوم، ج‌۸، ص‌۴۹۸۲.
  2. لسان‌العرب، ج‌۵، ص۲۶.
  3. النهایه، ج‌۳، ص‌۳۷۳، «غفر».
  4. مفردات، ص‌۶۰۹، «غفر».
  5. لسان العرب، ج‌۱۰، ص‌۹۱.
  6. النهایه، ج‌۳، ص‌۳۷۴.
  7. مفردات، ص‌۶۰۹.
  8. کشف الاسرار، ج‌۲، ص‌۴۶.
  9. التحریرو التنویر، ج‌۴، ص‌۹۲.
  10. التحریرو التنویر، ج‌۴، ص‌۹۲.
  11. مفردات، ص‌۶۰۹.
  12. الکشاف، ج‌۲، ص‌۴۰۲.
  13. التفسیرالکبیر، ج‌۱۵، ص‌۱۵۸.
  14. مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۱۴.
  15. وسائل الشیعة ج۷، ص۱۸۰.
  16. العروة الوثقی ج۱، ص۶۸۳.
  17. العروة الوثقی ج۱، ص۶۵۸.
  18. العروة الوثقی ج۱، ص۶۹۹.
  19. جواهر الکلام ج۷، ص۳۳.
  20. جواهر الکلام ج۴، ص۲۸۹.
  21. جواهر الکلام ج۴، ص۳۰۷.
  22. جواهر الکلام ج۴، ص۳۲۳.
  23. جواهر الکلام ج۱۲، ص۱۳۱.
  24. وسائل الشیعة ج۱۰، ص۳۰۴.
  25. جواهر الکلام ج۳۳، ص۱۹۳.
  26. مناسک مراجع، م۳۷۲ و مناسک مراجع، م۳۷۷.
  27. جواهر الکلام ج۳۳، ص۲۹.
  28. جواهر الکلام ج۳۳، ص۱۶۰-۱۶۳.
  29. جواهر الکلام ج۱۲، ص۳۴-۴۷.
  30. جواهر الکلام ج۱۲، ص۸۸.
  31. جواهر الکلام ج۲۲، ص۷۲.
  32. مصباح الفقاهة ج۱، ص۵۱۹-۵۲۲.
  33. توبه/سوره۹، آیه۱۱۳.
  34. جواهر الکلام ج۱۲، ص۴۷-۵۱.
  35. المعجم المفهرس، ص‌۶۳۴، «غفر».
  36. بقره/سوره۲، آیه۵۸.
  37. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۱.
  38. البرهان، ج‌۵، ص‌۶۴‌ـ‌۶۵.
  39. نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۳۸.
  40. نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۳۸.
  41. وسائل الشیعة ج۷، ص۱۷۶.
  42. هود/سوره۱۱، آیه۳.
  43. هود/سوره۱۱، آیه۵۲.
  44. هود/سوره۱۱، آیه۹۰.
  45. مسالک الافهام ج۹، ص۵۳۵.
  46. جواهر الکلام ج۳۳، ص۱۶۳.
  47. رسائل فقهیة (شیخ انصاری)، ص۵۶.
  48. جامع‌البیان، مج‌۷، ج‌۱۱، ص‌۲۳۴.
  49. فی ظلال القرآن، ج‌۴، ص‌۱۸۵۳.
  50. المیزان، ج‌۱۰، ص‌۱۴۰‌‌۱۴۱.
  51. التفسیر الکبیر، ج‌۱۷، ص‌۱۸۱.
  52. اطیب‌البیان، ج‌۷،‌ص‌۶.
  53. تفسیر قرطبی، ج‌۹، ص‌۳.
  54. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۲۱۴.
  55. تفسیر قرطبی، ج‌۹، ص‌۵.
  56. مائده/سوره۵، آیه۷۴.
  57. مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۳۱۴.
  58. تفسیر قرطبی، ج‌۹، ص‌۴.
  59. مدارج السالکین، ج‌۱، ص‌۳۳۴‌ـ‌۳۳۵.
  60. المعجم الاحصائی، ج‌۳، ص‌۱۰۵۸، «غفر».
  61. غافر/سوره۴۰، آیه۷.
  62. شوری/سوره۴۲، آیه۵.
  63. نمونه، ج‌۲، ص‌۴۶۳.
  64. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۶-۱۵.
  65. جواهر الکلام ج۱۲، ص۱۳۲.
  66. نوح/سوره۷۱، آیه۱۰-۱۲.
  67. هود/سوره۱۱، آیه۵۲.
  68. اعراف/سوره۷، آیه۹۶.
  69. انفال/سوره۸، آیه۳۳.
  70. انفال/سوره۸، آیه۳۳.
  71. نمونه، ج‌۷، ص‌۱۵۴‌‌۱۵۵.
  72. نهج البلاغه، حکمت ۸۸.
  73. نوح/سوره۷۱، آیه۱۰.
  74. نساء/سوره۴، آیه۱۱۰.
  75. هود/سوره۱۱، آیه۹۰.
  76. جامع البیان، مج‌۴، ج‌۵، ص‌۳۷۱.
  77. عدة الداعی، ص‌۲۶۵.
  78. نوح/سوره۷۱، آیه۱۲-۱۱.
  79. نوح/سوره۷۱، آیه۱۲.
  80. مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۴۳.
  81. التفسیر الکبیر، ج‌۳۰، ص‌۱۳۷.
  82. المیزان، ج‌۱۰، ص‌۳۰۰.
  83. هود/سوره۱۱، آیه۳.
  84. تفسیر قرطبی، ج‌۹، ص‌۴.
  85. نوح/سوره۷۱، آیه۱۲-۱۰.
  86. مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۴۳.
  87. المعجم المفهرس، ص‌۶۳۴، «غفر».
  88. مائده/سوره۵، آیه۷۴.
  89. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳.
  90. قدر/سوره۹۷، آیه۱.
  91. اسراء/سوره۱۷، آیه۱.
  92. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۷.
  93. ذاریات/سوره۵۱، آیه۱۸.
  94. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۸.
  95. مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۴۰۳.
  96. تفسیر قرطبی، ج‌۹، ص‌۲۶۲.
  97. الصافی، ج‌۳، ص‌۴۶.
  98. جامع البیان، مج‌۸، ج‌۱۳، ص۸۵.
  99. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۴۰۳.
  100. التفسیرالکبیر، ج‌۱۸، ص‌۲۰۹.
  101. تفسیر قرطبی، ج‌۹، ص‌۲۶۲.
  102. روح المعانی، مج‌۸، ج‌۱۳، ص‌۷۹.
  103. تفسیر قرطبی، ج‌۹، ص‌۲۶۲.
  104. الدرالمنثور، ج‌۴، ص‌۵۸۵.
  105. التفسیرالکبیر، ج‌۷، ص‌۲۱۷.
  106. مزمّل/سوره۷۳، آیه۶.
  107. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۷.
  108. جامع البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۲۸۳.
  109. مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۱۴.
  110. بحار الانوار، ج‌۸۴، ص‌۱۲۰.
  111. جامع البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۳۸۳.
  112. جامع البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۳۸۳.
  113. مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۱۴.
  114. التفسیرالکبیر، ج‌۷، ص‌۲۱۷.
  115. نور الثقلین، ج‌۱، ص‌۳۲۱.
  116. البرهان، ج‌۱، ص‌۶۰۲.
  117. بقره/سوره۲، آیه۱۹۹.
  118. جواهر الکلام ج۷، ص۳۳.
  119. نساء/سوره۴، آیه۱۱۰.
  120. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۳۵.
  121. هود/سوره۱۱، آیه۶۱.
  122. غافر/سوره۴۰، آیه۶۰.
  123. البرهان، ج‌۵، ص‌۶۵.
  124. نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۳۸.
  125. نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۳۸.
  126. المعجم المفهرس، ص‌۶۳۴، «غفر».
  127. مائده/سوره۵، آیه۳۵.
  128. نساء/سوره۴، آیه۶۴.
  129. محمّد/سوره۴۷، آیه۱۹.
  130. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۱.
  131. نوح/سوره۷۱، آیه۲۸.
  132. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۱.
  133. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۴.
  134. حشر/سوره۵۹، آیه۱۰.
  135. توبه/سوره۹، آیه۱۱۳.
  136. نمونه، ج‌۳، ص‌۴۵۲.
  137. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۸-۹۷.
  138. نساء/سوره۴، آیه۶۴.
  139. التفسیرالکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۶۲.
  140. نمونه، ج‌۳، ص‌۴۵۲.
  141. آیین وهابیت، ص‌۱۴۵.
  142. راهنما، ج‌۳، ص‌۴۵۰.
  143. نمونه، ج‌۳، ص‌۴۵۱.
  144. مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۱۰۵.
  145. التفسیرالکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۶۲.
  146. الدرالمنثور، ج‌۲، ص‌۶۷۸.
  147. نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۵۱۰.
  148. نساء/سوره۴، آیه۶۴.
  149. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۸-۹۷.
  150. شیعه پاسخ می‌دهد، ص‌۱۴۵.
  151. نمونه، ج‌۱۰، ص‌۷۵-۷۶.
  152. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۵۳.
  153. تفسیر نور، ج‌۲، ص‌۳۶۵.
  154. نمونه، ج‌۳، ص‌۴۵۲.
  155. توبه/سوره۹، آیه۱۱۳.
  156. نساء/سوره۴، آیه۴۸.
  157. نساء/سوره۴، آیه۱۱۶.
  158. المیزان، ج‌۹، ص‌۳۵۱.
  159. نمونه، ج‌۸، ص‌۱۵۵.
  160. التحریر والتنویر، ج‌۱۱، ص‌۴۴.
  161. توبه/سوره۹، آیه۱۱۳.
  162. توبه/سوره۹، آیه۱۱۴.
  163. نورالثقلین، ج‌۲، ص‌۲۷۴.
  164. تفسیر عیاشی، ج‌۲، ص‌۱۱۴.
  165. بحار الانوار، ج‌۱۱، ص‌۷۷.
  166. بحار الانوار، ج‌۱۱، ص‌۸۸.
  167. بحار الانوار، ج‌۱۲، ص‌۱۵.
  168. توبه/سوره۹، آیه۱۱۳.
  169. مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۱۱۵.
  170. نمونه، ج‌۸، ص‌۱۵۵.
  171. توبه/سوره۹، آیه۱۱۴-۱۱۳.
  172. جامع‌البیان، مج‌۷، ج‌۱۱، ص‌۶۰.
  173. التفسیرالکبیر، ج‌۱۶، ص‌۲۰۹.
  174. تفسیر عیاشی، ج‌۲، ص‌۱۱۴.
  175. جامع‌البیان، مج۷، ج۱۱، ص۵۶‌ـ‌۵۷.
  176. التفسیرالکبیر، ج‌۱۶، ص‌۲۰۸.
  177. تفسیر قرطبی، ج‌۸، ص‌۱۷۳.
  178. الکشاف، ج‌۲، ص‌۳۱۵.
  179. التفسیر‌الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۲۰۸.
  180. الدرالمنثور، ج‌۴، ص‌۳۰۲.
  181. معجم رجال الحدیث، ج‌۹، ص‌۱۳۸‌‌۱۴۵.
  182. نمونه، ج‌۸، ص‌۱۵۹.
  183. الغدیر، ج‌۸، ص‌۵۶.
  184. الکشاف، ج۲، ص‌۳۱۵.
  185. التفسیرالکبیر، ج‌۱۶، ص‌۲۰۸.
  186. تفسیر قرطبی، ج‌۸، ص‌۱۷۳.
  187. تفسیر المنار، ج‌۱۱، ص‌۵۷‌ـ‌۵۸.
  188. نمونه، ج‌۸، ص‌۱۵۸.
  189. التفسیرالکبیر، ج‌۱۶، ص‌۲۰۸.
  190. نمونه، ج۸، ص۱۵۷۱۵۸.
  191. الغدیر، ج۸، ص۱۰ـ۱۱.
  192. مجالس المؤمنین، ج‌۱، ص‌۱۶۳.
  193. اوائل المقالات، ص‌۴۵‌‌۴۶.
  194. شرح نهج‌البلاغه، ج‌۱۴، ص‌۲۶۶.
  195. اسنی‌المطالب، ص۳۷.
  196. الغدیر، ج۷، ص۳۵۰‌‌۳۸۴.
  197. اسنی المطالب، ص‌۳۳.
  198. شرح نهج البلاغه، ج‌۱۴، ص‌۲۷۴.
  199. الکافی، ج‌۱، ص‌۴۴۸.
  200. جواهر الفقه، ص‌۲۴۹.
  201. بحار الانوار، ج‌۳۵، ص‌۱۱۰.
  202. بحار الانوار، ج‌۳۵، ص‌۱۵۶.
  203. منافقون/سوره۶۳، آیه۶.
  204. توبه/سوره۹، آیه۸۰.
  205. التفسیرالکبیر، ج‌۱۶، ص‌۱۴۸.
  206. المیزان، ج‌۹، ص‌۳۵۱‌‌۳۵۲.
  207. توبه/سوره۹، آیه۸۰.
  208. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۳۵.
  209. توبه/سوره۹، آیه۸۰.
  210. الدرالمنثور، ج‌۴، ص‌۲۵۴.
  211. التفسیرالکبیر، ج‌۱۶، ص‌۱۴۷.
  212. التفسیرالکبیر، ج‌۱۶، ص‌۱۴۷.
  213. المیزان، ج‌۹، ص‌۳۵۴.
  214. بحار الانوار ج۶، ص۲۷.
  215. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۹۳.
  216. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۴۷-۱۴۶.
  217. المیزان، ج‌۴، ص‌۴۱.
  218. المیزان، ج‌۶، ص‌۳۶۸.
  219. المیزان، ج‌۱۸، ص‌۲۵۴.
  220. تفسیر قرطبی، ج‌۱، ص‌۲۱۱‌ـ‌۲۱۲.
  221. المیزان، ج‌۶، ص‌۳۶۷.
  222. ص/سوره۳۸، آیه۴۶.
  223. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۴.
  224. مریم/سوره۱۹، آیه۵۱.
  225. ص/سوره۳۸، آیه۸۳-۸۲.
  226. التوبة فی ضوء القرآن، ص‌۱۹۴.
  227. التوبة فی ضوء القرآن، ص۲۸۴.
  228. التوبة فی ضوء القرآن، ص‌۳۰۳.
  229. التفسیرالکبیر، ج‌۲۸، ص‌۶۱.
  230. روح‌المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۶، ص‌۸۴.
  231. نمونه، ج‌۲۱، ص‌۴۵۲.
  232. التفسیرالکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۶۲.
  233. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۶۳.
  234. تنزیه انبیاء، ص‌۱۷۸.
  235. التفسیرالکبیر، ج۳۲، ص۱۶۲.
  236. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰ ص‌۴۶۳.
  237. الفرقان، ج‌۲۳، ص‌۴۰۶.
  238. البصائر، ج‌۳۰، ص‌۲۲۷‌ـ‌۲۳۶.
  239. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۴.
  240. نمونه، ج۲۲، ص۱۹‌‌۲۱.
  241. المیزان، ج۱۸، ص۲۵۴.
  242. اعراف/سوره۷، آیه۱۲۹.
  243. تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج‌۱۰، ص‌۶۱۹.
  244. کشف الغمه، ص‌۲۵۵.
  245. المیزان، ج‌۶، ص‌۳۶۶.
  246. تفسیر موضوعی، ج‌۱۱، ص‌۱۶۰.
  247. روح المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۶، ص‌۸۴.
  248. روح المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۶۳.
  249. التفسیرالکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۶۲.
  250. مصباح المتهجد، ص‌۴۰۵، ۵۸۴.
  251. التفسیرالکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۶۲.
  252. کشف‌الاسرار، ج‌۹، ص‌۱۹۱.
  253. التفسیرالکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۶۲.
  254. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۶۳.
  255. شوری/سوره۴۲، آیه۵.
  256. غافر/سوره۴۰، آیه۷.
  257. التفسیرالکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۴۶
  258. الفرقان، ج‌۲۳، ص‌۴۰۶.
  259. الفرقان، ج‌۲۳، ص‌۴۰۶.
  260. محمّد/سوره۴۷، آیه۱۹.
  261. الفرقان، ج‌۲۳، ص‌۴۰۶.
  262. التفسیرالکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۴۶.
  263. شوری/سوره۴۲، آیه۵.
  264. غافر/سوره۴۰، آیه۷.
  265. المیزان، ج‌۱۸، ص‌۱۱.
  266. التفسیرالکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۴۵.
  267. التفسیرالکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۴۵.
  268. ‌شوری/سوره۴۲، آیه۵.
  269. غافر/سوره۷، آیه۴۰.
  270. التفسیرالکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۴۵.
  271. انعام/سوره۶، آیه۱۲۲.
  272. تفسیر موضوعی، ج‌۳، ص‌۳۴۴.