برادری

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

اخوّت ، مصدر «أخ» و به معنای برادری، دوستی و مصاحبت آمده است. معنای اصلی و حقیقی «أخ»، شریک در ولادت یا شیرخوارگی است که برادر نَسَبی و رضاعی را شامل می‌شود و در دیگر مفاهیم مانند هم قبیلگی، مشارکت در کار و صنعت، دین و دوستی، به صورت استعاره و مجاز به کار رفته است. [۱]

تاریخچه کاربرد واژه اخوت

طرح برادری و استفاده از این واژه، از ابتکارات اسلام است. در صدر اسلام پیامبر صلوات الله علیه به همراه هفتصد و چهل نفر در منطقه «نخیله  » حضور داشتند که جبرئیل نازل شد و فرمود: «خداوند میان فرشتگان عقد برادری بسته است. حضرت نیز میان اصحابش عقد اُخوّت بست و هر کس با دیگری که همفکرش بود برادر می‌شد. مثلاً: ابوبکر با عمر ، عثمان با عبدالرحمن ، سلمان با ابوذر ، طلحه با زبیر ، مصعب با ابو ایوب انصاری، حمزه با زیدبن حارثه، ابودرداء با بلال، جعفر طیار با معاذبن جبل، مقداد با عمار، عایشه با حفصه، ام السلمه با صفیه و شخص پیامبر صلوات الله علیه با حضرت علی علیه السلام برادر شدند.» [۲] در جنگ احد ،پیامبر اکرم صلوات الله علیه دستور داد دو نفر از شهدا (عبداللّه بن عمر وعمربن جموح ) را که میانشان برادری برقرار شده بود در یک قبر، دفن کنند. [۳]

برادری نسبی

از اشتراک بی‌واسطه در پدر و مادر یا یکی از آن دو پدید می‌آید و آثار و احکام ویژه حقوقی، فقهی و اخلاقی دارد. برادری علاوه بر نسب، از راه رضاع نیز حاصل می‌شود.

احکام برادری

اهمّ مواردی که «برادری» «خواهری» از نظر فقهی دارای حکم است، عبارت است از:

میراث

میراث که بنا به اجماع همه مذاهب، در صورت فقدان افراد طبقه اول یعنی پدر، مادر و فرزندان، نوبت به افراد طبقه دوم یعنی برادر و خواهر خواهد رسید. در جزئیات این حکم، آرای متفاوت وجود دارد. [۴] [۵] [۶] [۷] [۸]

حِضانت برادر یا خواهر خردسال

حِضانت برادر یا خواهر خردسال که برخی از فقها به وجود چنین حقی فتوا داده اند. [۹] [۱۰] [۱۱] [۱۲]

پرداخت هزینه زندگی برادر تهیدست

وجوب یا استحباب پرداخت هزینه زندگی برادر یا خواهر تهیدست. [۱۳] [۱۴] [۱۵]

پذیرفتن گواهی یک نفر به سود برادر

پذیرفتن گواهی یک نفر به سود برادر یا خواهر که برخی ازفقه ای مذاهب عامّه نسبت به آن تردید کرده اند. [۱۶] [۱۷] [۱۸] [۱۹]

برادری دینی و عاطفی

در قرآن

قرآن برای ایجاد روح دوستی و همکاری و همبستگی بین مؤمنان و در جامعهدینی [۲۰] آنان را برادر یکدیگر خوانده است. [۲۱] برخی مفسّران، این تعبیر را تشبیه بلیغ، برخی استعاره [۲۲] و برخی قراردادِ (اُخُوَةٌ اعتباریّةٌ) دینی با آثار اجتماعی خاصّ [۲۳] دانسته‌اند و حتی به نقل فخر رازی [۲۴] از برخی لغتنویسان عرب ، کاربرد کلمه «اِخْوَه  » (برادران نَسَبی) به جای اِخْوان (برادرانی که با یکدیگر دوست اند) در این آیه به منظور تأکید بر این پیوند بوده است. [۲۵] طباطبائی [۲۶] این گزارشقرآنی را، گذشته از جنبه اخباری آن، متضمّن انشاء نیز می‌داند، بدین بیان که مؤمنان باید با یکدیگر برادر باشند. لازمه قطعی این برادری، البته دعوت به اصلاح و پرهیز از نزاع و اختلاف در مناسبات اخلاقی و در سطح اجتماعی است. [۲۷] [۲۸] در قرآن [۲۹] نیز بر نقش ایمان در نابود کردن کینه‌ها و منازعات و ایجاد روح دوستی و همدلی و به تعبیر قرآن برادری، تأکید شده است.

در احادیث

در احادیث به جنبه های گوناگون «برادری دینی  » اشاره شده است، از جمله این‌که برادری دینی از هر پیوند نَسَبی و خویشاوندی پایدارتر است [۳۰] وگسستن آن نکوهیده [۳۱] باید همواره از حال برادر دینی، بویژه اگر مدتی غایب شود، خبر گرفت [۳۲] راز برادر دینی را نگاه داشت، عیب او را باز نگفت [۳۳] در سختی و آسودگی باید به او نیکی کرد [۳۴] از جدال ، مباهات ، فخر فروشی ، عنادورزی و حسد نسبت به برادر دینی دوری جست و با او به انصاف و عطوفت رفتار کرد. [۳۵] [۳۶] نشانه های برادر دینی خصلتهایی چون: مواسات ، یاری رساندن در راه فرمانبرداری از خدا، گوشزد کردن لغزشهای انسان به او، خیرخواهی، پوزش پذیری، بی نیاز سازی به هنگام نیاز، ترس زدایی از انسان و از همه مهم‌تر اهتمام ورزی به نماز است. [۳۷] [۳۸] [۳۹] [۴۰] [۴۱] [۴۲] [۴۳] [۴۴]

در آغاز اسلام

مؤاخاة

براساس بسیاری از روایات ، پیامبر اسلام صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم میان هر دو تن از صحابه خود پیوند برادری برقرار کرد که در تاریخ اسلام با نام «مؤاخاة  » شناخته می‌شود. [۴۵] [۴۶] [۴۷] [۴۸] برخی از منابع شیعی این کار را پس از نزول آیه ۱۰ سوره حجرات دانسته اند. [۴۹] [۵۰]

تعداد مؤاخاة

امّا بنابر گزارش‌های دیگر مؤاخاة دوبار انجام شده است؛ بار نخست، پیش از هجرت و در میان مسلمانان مکّه و بار دوم در نخستین ماههای پس از هجرت، میان مهاجرین و انصار . [۵۱] [۵۲]

شماره اشخاص در مؤاخاة

در شماره اشخاصی کهمؤاخاه بین آنان انجام گرفت اختلاف نظر هست. به گفته برخی، تعداد آنان نود تن بوده است که بعدها اشخاص دیگری نیز به آنان اضافه شده اند [۵۳] و به گفته برخی دیگر، تا سیصد تن نیز می‌رسیده است. [۵۴] در منابع تاریخی و حدیثی، نامهای کسانی که با یکدیگر «برادر» شدند، آمده است. [۵۵] [۵۶] [۵۷] [۵۸]

اساس مؤاخاة

طبق این منابع، پیوند برادری گاهی بین دو تن از مهاجران، گاهی بین دو تن از انصار و گاهی بین یک نفر از مهاجران و یک نفر از انصار بر قرار شده بود. پیوند برادری بین صحابه بر اساس رعایت حق و مواسات نسبت به دیگری بود. [۵۹]

توارث در مؤاخاة

برخی، ارث بردن از یکدیگر (توارُث ) را نیز به آن اضافه کرده و گفته‌اند که پس از نزول آیه «وَاُولُو اْلاَرح'امِ بَعْضُهُمْ اَوْلی ' بِبَعْضٍ فی کت'ابِ اللّهِ» (به حکم کتاب خدا، خویشاوندان به یکدیگر سزاوارترند) [۶۰] توارث فسخ شده است. [۶۱] [۶۲] [۶۳] در برابر، به اعتقاد برخیمحقّقان ، توارث از مواد مؤاخاه نبود، بلکه عده ای از مسلمانان چنین گمان کرده بودند و با نزول آیه مذکور، خلاف آن روشن شد. گواه بر این نکته، اجرا نشدن توارث میان کشتگان بدر بود، با این‌که این جنگ قبل از نزول آیه روی داد. [۶۴]

پیوند برادری میان پیامبر و حضرت علی

بیشترمورّخان و سیره نویسان به برقراری پیوند برادری میان پیامبر اسلام صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم و علی علیه السّلام، در پایان واقعه مؤاخاه اشاره کرده‌اند و گزارش آن را با عباراتی مشابه آورده اند. [۶۵] [۶۶] [۶۷] [۶۸] [۶۹] [۷۰] [۷۱] [۷۲] [۷۳] در متون حدیثی شیعه نیز همین گزارش آمده است. [۷۴] [۷۵] [۷۶] افزون بر این واقعه، پیامبر اسلام در مواردی دیگر نیز بر برادری خود با علی علیه‌السّلام تأکید کرده است. [۷۷] [۷۸] ازینرو حضرت علی پس از در گذشت پیامبر در مواردی به این پیوند استناد می‌کرد. به نوشته ابن عبدالبرّ [۷۹] و ابن شهر آشوب [۸۰] علی علیه‌السلام بارها می‌گفت که من بنده خدا و برادر پیامبرم، و هر که جز من چنین سخنی بگوید دروغگوست. [۸۱] پیوند برادریپیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم با علی علیه‌السّلام در بین مردم شهرت بسیار داشت و به نوشته ابن ابی الحدید (ج ۱۳، ص ۲۲۱) در روزگار بنی امیّه آنگاه که عدیِّ بن اَرطاة به آن حضرت ناسزا گفت، حسن بصری با گریه بانگ بر آورد: «امروز به کسی ناسزا گفته شد که برادر پیامبر در دنیا و آخرت بود».

انکار مؤاخاة

با اینهمه، برخی ازمؤلفان ، ماجرای مؤاخاة بین مهاجران بویژه مؤاخاة پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم و علی علیه‌السّلام را انکار کرده‌اند از آنرو که کاری لغو و بی ثمر بوده است. [۸۲] [۸۳] در برابر، گفته شده است که این مناقشات، از قبیل رد گزارشی مستند بر پایه ذهنیّات و ناشی از غفلت و ناآگاهی به فلسفه مؤاخاة است؛ زیرا مهاجران از نظر ثروت پیوندهای خانوادگی و توانایی‌های دیگر، یکسان نبودند وپیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم بین آنان پیوند برادری بر قرار ساخت تا از یکدیگر بهره ور شوند. برادریپیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم، علی علیه‌السّلام نیز برخاسته از همبستگی نزدیک آن دو از دوران کودکیِعلی علیه‌السّلام بود که همچنان ادامه داشت.

تفاوت برادری نسبی با برادری دینی

برادری نسبی در روزی گسسته خواهد شد (فلا اَنساب بینهم) [۸۴] ولی برادری دینی حتّی روز قیامت پایدار است. (اِخواناً علی سُرُرٍ متقابِلین [۸۵]

برادری میان زنان مومنه

أُخوت در میان زنان مؤمنه نیز هست، چنانکه در جای دیگر تعبیر اخوّت در مورد زنان نیز بکار رفته است. (وان کانوا اِخوَة رجالاً و نساءً) [۸۶]

قصد قربت در برادری

برادری باید تنها برای خدا باشد، امام علی علیه السلام در این مورد می‌فرماید: مردم(مسلمان) برادرند. اگر برادری آنان برای غیر خدا باشد، آن برادری، دشمنی است و این است سخن خداوند متعال که: « النّاسُ إخـْوانٌ؛ فمَنْ کانَتْ اُخُوّتُهُ فی غیرِ ذاتِ اللّه ِ فهِیَ عَداوةٌ، و ذلکَ قولُهُ عزّ و جلّ:«الأخِلاّءُ یومئذٍ بعضُهم لبعضٍ عدوٌّ إلاّ المتّقین؛ در آن روز، دوستان با هم دشمنند مگر پرهیزگاران.» [۸۷]

مذمّت رها کردن برادری

آنچه مهم‌تر از گرفتن برادر است حفظ برادری است و در روایات از کسانی که برادران دینی خود را رها می‌کنند به شدّت انتقاد شده است تا آنجا که سفارش شده است که اگر برادران، از تو فاصله گرفتند تو با آنان رفت و آمد داشته باش. «صِلْ مَن قَطعک» [۸۸]

حقوق برادری دینی در کلام امام صادق

یکی از یارانامام صادق علیه السلام حق مومن را بر مومن پرسید. امام فرمود: ۱- آسانترین حق این است که آنچه برای خود می‌خواهی برای او نیز بخواهی و آنچه برای خود بد میدانی برای دیگران نیز بد بدانی. ۲- برای برطرف کردن نیازهای او تلاش کنی و رضایت او را جلب کنی امر و خواسته او را اطاعت کنی. ۳- به او با جان، مال، دست، پا و زبانت کمک کنی. ۴- چشم و راهنما و آئینه و پیراهنش باشی. ۵- طوری نباشد که تو سیر باشی و او گرسنه، تو پوشیده باشی و او برهنه و... [۸۹]

حقوق برادری دینی در کلام رسول خدا

رسول خدا صلوات الله علیه در حدیثی می‌فرماید: مؤمن بر مؤمن از جانب خدا هفت حق واجب دارد: ۱- احترام: او را در چشم خود، بالا مرتبه ببیند. ۲- محبت: از عمق دل او را دوست داشته باشد. ۳- مواسات: در مال و اموال خود با او شریک باشد. ۴- حمایت: در مقابل غیبت و بدگوئی دیگران از او حمایت کند. ۵- عیادت: در زمان بیماریش از او عیادت کند. ۶- تشییع: در تشییع جنازه‌ مؤمن، شرکت بکند‌. ۷- یاد خیر: پس از مردن مؤمن جز به خوبی از او یاد نکند. [۹۰]

حقوق برادری دینی در کلام امام سجاد

امام سجاد علیه السلام در ضمن حدیثی می‌فرماید: حقّ برادرت این است که: «وَ أَمَّا حَقُّ أَخِیکَ- فَتَعْلَمُ أَنَّهُ یَدُکَ الَّتِی تَبْسُطُهَا وَ …‌»؛ ۱- او را سلاح نافرمانی خدا قرار نده. ۲- وسیله‌ای برای ستم کردن به خلق خدا قرار نده. ۳-کمک نمودن به او، در برابر دشمنش. ۴- حائل شدن میان او و شیطان‌هایش. ۵- نصیحت و خیرخواهی‌اش. ۶- توجه به او در راه خدا را. این همه در صورتی است که او مطیع فرمان پروردگارش باشد و اوامر او را بخوبی انجام دهد و اگر این طور نباشد باید خدا در نزد تو مقدّم و گرامی‌تر از او باشد. [۹۱]

مساوی بودن مومنین

پیامبر اکرم صلوات الله علیه بعد از تلاوت آیه «انّما المؤ منون اِخوَة» فرمودند: تمام افراد مسلمین برادر و برابر و خون و جان همه آن‌ها در یک سطح و مساوی با هم است و هر گونه تعهد و پیمانی که یک فرد از مسلمانان با کفار داشته باشد از نظر همگی محترم است اگر چه آن یک فرد از نظر موقعیت اجتماعی و یا مالی در سطح پائین‌تری باشد...؛ «و هم یَدٌ علی مَن سَواهم». [۹۲]

ویژگی برادران واقعی در روایات

در روایات، نشانه بهترین برادر را اینگونه می‌خوانیم: پیامبر صلوات الله علیه فرمودند: «بهترین برادران کسی است که با شما در کارهای اخروی مساعدت کند» [۹۳] یعنی تو را در کارهای آخرت یاری رساند. ۱)رسولُ اللّه صلوات الله علیه فرمودند: « بهترین برادران شما کسی است که عیب‌هایتان را به شما اهدا کند.» [۹۴] ۲)امام علی علیه السلام فرمودند: «خَیْرُ الْإِخْوَانِ أَقَلُّهُمْ مُصَانَعَةً فِی النَّصِیحَة؛ [۹۵] بهترین برادر آن است که در نصیحت و ارشاد کمتر ملاحظه کند.» یعنی آنست که مدارای او در نصیحت تو در بدی‌ها کمتر از سایر برادران باشد. ۳)همچنین فرمودند: «بهترین برادر تو کسی است که در راه حق، بر تو زیاد خشم گیرد.» [۹۶] یعنی در آنچه حقّ باشد اگر خلاف حقّ از تو ببیند منع و زجر تو کند. ۴)امام علی علیه السلام می‌فرمایند: «خَیْرُ الْإِخْوَانِ مَنْ لَا یُحْوِجُ إِخْوَانَهُ إِلَی سِوَاه‌؛ [۹۷] بهترین برادر آن است که برادران خویش را نیازمند دیگری نسازد.» یعنی خود کفایت امور ایشان بکند و نگذارد که محتاج به دیگری شوند. ۵)امام علی علیه السلام چنین فرمود: «بهترین برادران تو کسی است که به تو یاری دهد و بهتر از او کسی است که تو را بسنده باشد و اگر به تو نیازمند شد از تو بگذرد.» [۹۸] ۶)امام علی علیه السلام فرمودند: «خیرُ إخْوانِکَ مَن واساکَ بخیرِهِ، و خیرٌ مِنه مَن أغناکَ عن غیرِهِ؛ [۹۹] بهترین برادران تو آن کسی است که با مال خویش تو را یاری رساند و بهتر از او کسی است که تو را از دیگری بی‌نیاز سازد.» ۷)امام علی علیه السلام می‌فرماید: «خیرُ الإخْوانِ مَن کانتْ فی اللّه ِ مَودّتُهُ؛ [۱۰۰] بهترین برادران کسی است که دوستی‌اش برای خدا باشد.» ۸)امام علی علیه السلام چنین می‌فرماید: «خیرُ الإخْوانِ مَن لَم تَکُنْ علَی الدُّنیا اُخوّتُهُ؛ [۱۰۱] بهترین برادران کسی است که برادریش برای دنیا نباشد.» ۹)امام علی علیه السلام فرمودند: «خیرُ الإخْوانِ مَن إذا فَقَدتَهُ لَم تُحبَّ البقاءَ بَعْدَهُ؛ [۱۰۲] بهترین برادران آن کسی است که چون او را از دست دهی، دوست نداشته باشی پس از او زنده بمانی.» ۱۰)امام علی علیه السلام می‌فرماید: «خیرُ إخْوانِکَ مَن سارَعَ إلی الخیرِ و جَذَبَکَ إلَیهِ، و أمَرَکَ بالبِرِّ و أعانَکَ علَیهِ؛ [۱۰۳] بهترین برادران تو کسی است که برای انجام کارهای نیک بشتابد و تو را نیز به نیکوکاری بکشاند و به نیکی فرمانت دهد و در آن یاری‌ات دهد.» ۱۱)امام علی علیه السلام فرمودند: «خیرُ إخْوانِک مَن دَعاکَ إلی صِدْقِ المَقالِ بصدقِ مقالِهِ، و نَدَبکَ إلی أفضلِ الأعمالِ بحُسْنِ أعمالِهِ؛ [۱۰۴] بهترین برادران تو آن کسی است که با راستگویی خود، تو را به راستگویی فراخواند و با نیکو کاری اش تو را به بهترین کارها دعوت کند.»

ویژگی‌های بدترین برادران

در روایات نشانه بدترین برادر را اینگونه می‌خوانیم: امام علی علیه السلام فرمودند: «شَرُّ الإخْوانِ مَن تُکُلِّفَ لَهُ؛ [۱۰۵] بدترین برادر آن است که مایه رنج و زحمت آدمی باشد.» امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «بدترین برادر آنست که نافرمانی خدا را در پیش تو آراسته جلوه دهد.» [۱۰۶] یعنی معصیت خدا را در نظرت زیبا جلوه دهد.

فهرست منابع

(۱) قرآن.

(۲) محمود بن عبدالله آلوسی، روح المعانی، چاپ محمود شکری آلوسی، بیروت.

(۳) عبدالواحد بن محمد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، چاپ اعلمی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.

(۴) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.

(۵) ابن اثیر، اسدالغابه، تهران ۱۳۳۶ ش.

(۶) ابن بطریق، عمدة عیون صحاح الاخبار، چاپ محمودی و بهادری، تهران ۱۴۱۲.

(۷) ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، بیروت ۱۴۰۵، ۱۳۹۰۰.

(۸) ابن حجر عسقلانی، کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة، بیروت، ۱۳۹۰۱.

(۹) ابن حزم، المحلّی، بیروت.

(۱۰) ابن حنبل، فضائل الصحابه، چاپ و صی الله، مکه ۱۴۰۳.

(۱۱) ابن رشد، بدایة المجتهد، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.

(۱۲) ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۰.

(۱۳) ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، قم (۱۳۷۹).

(۱۴) ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، قاهره (۱۳۸۰/۱۹۶۰).

(۱۵) ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.

(۱۶) ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.

(۱۷) ابن مغازلی، مناقب الامام علی بن ابی طالب علیه‌السلام، چاپ محمدباقر بهبودی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.

(۱۸) ابن منظور، لسان العرب، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.

(۱۹) ابن هشام، السیرة النبویه، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شبلی، بیروت.

(۲۰) هاشم بن سلیمان بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، چاپ محمودبن جعفر موسوی زرندی، تهران ۱۳۳۴ ش.

(۲۱) محمد بن عیسی ترمذی، الجامع الصحیح، ج ۵، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت.

(۲۲) محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، بیروت.

(۲۳) محمد بن حسن حرعاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.

(۲۴) احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، مدینه.

(۲۵) علی بن احمد سمهودی، وفاءالوفا، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت.

(۲۶) عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الجامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر، بیروت ۱۹۸۱.

(۲۷) محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴/ ۱۹۷۱ـ۱۹۷۴.

(۲۸) حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلاء.

(۲۹) جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلی اله علیه وآله وسلم، قم ۱۴۰۳.

(۳۰) محمد بن عمرفخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، چاپ افست تهران.

(۳۱) سیدقطب، فی ظلال القرآن، بیروت ۱۳۸۶/۱۹۶۷.

(۳۲) علی بن حسام الدین متقی، کنزالعمال، ج ۱۳، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۹۸۵.

(۳۳) محمدباقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.

(۳۴) جعفر بن حسن محقق حلّی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، چاپ عبدالحسین محمدعلی، نجف ۱۳۸۹/۱۹۶۹.

(۳۵) محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة، قم ۱۳۶۲ ش.

(۳۶) احمد مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، بیروت ۱۹۸۵.

(۳۷) موسوعه جمال عبدالناصر فی الفقه الاسلامی، ج ۴، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۰.

(۳۸) محمدحسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، بیروت ۱۹۸۱.

منبع

دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «برادری»، شماره۸۵۵.

سایت پژوهه

پانویس

  1. فرهنگ قرآن، اکبر هاشمی رفسنجانی ج‌۲، ص۴۸۶.
  2. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی ج۳۸، ص۳۳۵.
  3. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید ج۱۴، ص۲۶۳.
  4. جعفر بن حسن محقق حلّی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۴، ص۹ـ۲۹، چاپ عبدالحسین محمدعلی، نجف ۱۳۸۹/۱۹۶۹.
  5. ابن رشد، بدایة المجتهد، ج۲، ص۳۴۲ـ۳۴۶، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
  6. ابن قدامه، المغنی، ج۷، ص۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  7. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۳۹، ص۱۶۶، بیروت ۱۹۸۱.
  8. موسوعه جمال عبدالناصر فی الفقه الاسلامی، ج ۴، ج۴، ص۵۸ـ۶۰، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
  9. جعفر بن حسن محقق حلّی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۲، ص۳۴۶، چاپ عبدالحسین محمدعلی، نجف ۱۳۸۹/۱۹۶۹.
  10. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۳۱، ص۲۹۶، بیروت ۱۹۸۱.
  11. ابن حزم، المحلّی، ج۱۰، ص۳۲۳، بیروت.
  12. موسوعه جمال عبدالناصر فی الفقه الاسلامی، ج ۴، ج۴، ص۴۰ـ۴۳، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
  13. جعفر بن حسن محقق حلّی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۲، ص۳۵۲، چاپ عبدالحسین محمدعلی، نجف ۱۳۸۹/۱۹۶۹.
  14. ابن حزم، المحلّی، ج۱۰، ص۱۰۰، بیروت.
  15. موسوعه جمال عبدالناصر فی الفقه الاسلامی، ج ۴، ج۴، ص۴۸ـ۵۰، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
  16. جعفر بن حسن محقق حلّی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۴، ص۱۳۰، چاپ عبدالحسین محمدعلی، نجف ۱۳۸۹/۱۹۶۹.
  17. ابن رشد، بدایة المجتهد، ج۲، ص۴۶۴، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
  18. موسوعه جمال عبدالناصر فی الفقه الاسلامی، ج ۴، ج۴، ص۵۱ـ۵۲، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
  19. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۴۱، ص۷۴، بیروت ۱۹۸۱.
  20. سیدقطب، فی ظلال القرآن، ج۷، ص۵۳۰، بیروت ۱۳۸۶/۱۹۶۷.
  21. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۰.
  22. محمود بن عبدالله آلوسی، روح المعانی، ج۲۶، ص۱۵۱، چاپ محمود شکری آلوسی، بیروت.
  23. محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۳۱۶۳۱۷، بیروت ۱۳۹۰۱۳۹۴/ ۱۹۷۱۱۹۷۴.
  24. محمد بن عمرفخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۸، ص۱۲۹، قاهره، چاپ افست تهران.
  25. ابن منظور، لسان العرب، ذیل واژه، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
  26. محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۳۱۵، بیروت ۱۳۹۰۱۳۹۴/ ۱۹۷۱۱۹۷۴.
  27. احمد مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۲۶، ص۱۳۱، بیروت ۱۹۸۵.
  28. سیدقطب، فی ظلال القرآن، ج۷، ص۵۳۰، بیروت ۱۳۸۶/۱۹۶۷.
  29. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۳.
  30. عبدالواحد بن محمد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ج۱، ص۹۴، چاپ اعلمی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
  31. محمدباقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۱۰، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  32. حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۱۹، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلاء.
  33. محمدباقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۱، ص۲۸۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  34. محمد بن حسن حرعاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۸، ص۵۰۳، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  35. محمدباقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۳۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  36. محمدباقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۹۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  37. محمد بن حسن حرعاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۸، ص۵۰۳، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  38. عبدالواحد بن محمد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ج۱، ص۲۳۷، چاپ اعلمی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
  39. عبدالواحد بن محمد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ج۱، ص۳۵۰، چاپ اعلمی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
  40. عبدالواحد بن محمد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ج۱، ص۳۵۳، چاپ اعلمی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
  41. محمدباقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۳۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  42. محمدباقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۹۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  43. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة، ج۱، ص۴۲۶۴، قم ۱۳۶۲ ش.
  44. برای آشنایی بیش‌تر با مطالب حدیث رجوع کنید به، محمدباقر بن محمد تقی مجلسی، ج۱، ص۲۲۱ـ ۲۷۸، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  45. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۵۰، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شبلی، بیروت.
  46. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۵۰، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شبلی، بیروت.
  47. ابن حجر عسقلانی، کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۲، ص۵۰۷، بیروت، ۱۳۹۰۱.
  48. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۸، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۰.
  49. محمدباقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۸، ص۳۴۰ به نقل از ابن شهر آشوب، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  50. هاشم بن سلیمان بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۰۷ به نقل از طوسی، چاپ محمودبن جعفر موسوی زرندی، تهران ۱۳۳۴ ش.
  51. ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۰۹۸، چاپ علی محمد بجاوی، قاهره (۱۳۸۰/۱۹۶۰).
  52. ابن اثیر، اسدالغابه، ج۴، ص۱۶، تهران ۱۳۳۶ ش.
  53. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۷، ص۲۱۷، بیروت ۱۴۰۵، ۱۳۹۰۰.
  54. محمدباقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۳۰، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  55. ابن حنبل، فضائل الصحابه، ج۲، ص۵۹۸، چاپ و صی الله، مکه ۱۴۰۳.
  56. محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴، بیروت.
  57. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۵۱ـ۱۵۳، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شبلی، بیروت.
  58. محمدباقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۸، ص۳۳۳، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  59. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۲، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۰.
  60. انفال/سوره۸، آیه۷۵.
  61. محمدباقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۸، ص۳۳۹، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  62. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۸، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۰.
  63. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۳، ص۲۲۷، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
  64. جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلی اله علیه وآله وسلم، ج۳، ص۵۸، قم ۱۴۰۳.
  65. ابن حنبل، فضائل الصحابه، ج۲، ص۵۹۸، چاپ و صی الله، مکه ۱۴۰۳.
  66. محمد بن عیسی ترمذی، الجامع الصحیح، ج۵، ص۶۳۶، ج ۵، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت.
  67. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۲، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۰.
  68. عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الجامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر، ج۲، ص۷۶، بیروت ۱۹۸۱.
  69. احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۲۶۸، مدینه.
  70. محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴، بیروت.
  71. علی بن احمد سمهودی، وفاءالوفا، ج۱، ص۲۶۸، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت.
  72. ابن مغازلی، مناقب الامام علی بن ابی طالب علیه‌السلام، ج۱، ص۳۷ـ۳۹، چاپ محمدباقر بهبودی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  73. علی بن حسام الدین متقی، کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۰۵، ج ۱۳، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۹۸۵.
  74. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۱۸۴ـ۱۸۹، قم (۱۳۷۹).
  75. ابن بطریق، عمدة عیون صحاح الاخبار، ج۱، ص۲۱۵، چاپ محمودی و بهادری، تهران ۱۴۱۲.
  76. محمدباقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۸، ص۳۳۰۳۴۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  77. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۱۱۷، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
  78. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۲۱، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
  79. ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۰۹۸، چاپ علی محمد بجاوی، قاهره (۱۳۸۰/۱۹۶۰).
  80. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۱۸۶، قم (۱۳۷۹).
  81. محمدباقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۸، ص۳۳۴ به نقل از صدوق و طوسی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  82. به نقل از ابن تیمیّه، ابن حجر عسقلانی، ج۷، ص۲۱۷، فتح الباری، بیروت ۱۴۰۵، ۱۳۹۰۰.
  83. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۳، ص۲۲۷، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
  84. مومنون/سوره۲۳، آیه۱۰۱.
  85. حجر/سوره۱۵، آیه۴۷.
  86. نساء/سوره۴، آیه۱۷۶.
  87. میزان الحکمة، محمد محمدی ری شهری ج۲، ص۱۵۸۴.
  88. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی ج۶۸، ص۴۲۳.
  89. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی ج۷۱، ص۲۲۱.
  90. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی ج۷۱، ص۲۲۲.
  91. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی ج۷۱، ص۱۵.
  92. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی ج۶۷، ص۲۴۲.
  93. مجموعة ورام(تنبیه الخواطر) ج‌۲، ص۱۲۳.
  94. مجموعة ورام(تنبیه الخواطر) ج‌۲، ص۱۲۳.
  95. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، عبد الواحد آمدی، ص۴۱۶.
  96. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، عبد الواحد آمدی، ص۴۱۷.
  97. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، عبد الواحد آمدی، ص۴۱۷.
  98. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، عبد الواحد آمدی، ص۴۱۵.
  99. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، عبد الواحد آمدی، ص۴۱۵.
  100. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، عبد الواحد آمدی ص۴۲۳.
  101. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، عبد الواحد آمدی ص۴۱۷.
  102. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، عبد الواحد آمدی، ص۴۱۷.
  103. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، عبد الواحد آمدی، ص۴۱۷.
  104. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، عبد الواحد آمدی ص۴۱۷.
  105. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی ج‌۷۱، ص۱۶۵.
  106. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی ج‌۷۱، ص۱۹۰-۱۹۱.