حزن
حُزْنْ، سختی زمین را میگویند و نفس را بخاطر غمی که برای آن بوجود می آید و موجب سختی و دگرگونی آن میشود، حزین میگویند که خلاف فرح و شادی است. [۱] هرگاهانسان چیزی را که مالک آن بوده است و آن را دوست داشته و یا خود را قادر بر تملک آن میدانسته، از دست بدهد، حُزن بر او عارض میشود. [۲]
محتویات
حزن در آیات
کلمه حزن با مشتقاتش در کل آیات قرآن ۴۲ مرتبه به کار رفته است که ۲۶ آیه مکی و ۱۶ آیه مدنی میباشد و در اکثر این آیات خداوند حزن را به صورت منفی بیان نموده و پرهیز از حزن دستور کار آیات میباشد که ما در این جا به نمونه هایی از آیات اشاره میکنیم.خداوند درقرآن کریم میفرماید: «صبر کن و صبر تو فقط برای خداو به توفیق خدا باشد وبخاطر (کارهای) آنها اندوهگین و دلسرد نشو و از توطئههای آنها در تنگنا قرار مگیر.» [۳] «به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل میشوند که «نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است.» [۴] این آیات وسیلهای برای تسلی و دلداری و تقویت روحی مؤمنین است. خداوند ماندن مؤمن بر اندوه را جایز نمیداند، بلکه آن را مایه تنبه و عبرت قرار داده است تا او را به سوی فرح و سرور هدایت کند. «نجوا تنها از سوی شیطان است. می خواهد با آن مؤمنان غمگین شوند. ولی نمی تواند هیچ گونه ضرری به آن ها برساند جز به فرمان خدا. پس مؤمنان تنها بر خداتوکل کنند.» [۵]
حزن در روایات
در روایات نیز، در مواردی از حزن به عنوان یک فضیلت یاد شده و مواردی نیز به عنوان رذیلت آمده است که به برخی از آنان اشاره میکنیم.
۱. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: بر شما باد حزن، پس همانا کلید قلب است. [۶] ۲. امام علی(ع) فرمودند: در معرفی انسان کامل میفرمایند: کسی که جامه زیرین او اندوه و لباس رویین او ترس از خداست. [۷] ۳. پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: کسی که اندوهش بسیار است، بدنش بیمار شود. [۸] طبق آیات وروایات فراوانی که این زمینه موجود است، حزن به دو رقم مذموم و ممدوح تقسیم میشود که برای روشن شدن این مطلب ابتدا به تعریف آن و سپش به ذکر عوامل ایجاد کننده و در نهایت عوامل نابود کننده آن میپردازیم.
حزن مذموم
حزن مذموم، همان حزن به جهت از دست دادن منفعت دنیوی و یا رسیدن به مصیبت است که بطور مستقیم و غیر مستقیم در آیات و روایات مورد نهی واقع است. خداوند صحنه پایانی غزوه احد را این گونه بیان می کند: «(به خاطر بیاورید) هنگامی را که از کوه بالا میرفتید، و(جمعی در وسط بیابان پراکنده شدند، و از شدت وحشت) به عقب ماندگان نگاه نمی کردید. پیامبر از پشت سر شما را صدا میزد. سپس اندوه ها را یکی پس از دیگری به شما جزا داد. این بخاطر آن بود که دیگر برای ازدست رفتن (غنایم جنگی) غمگین نشوید، و نه بخاطرمصیبت هایی که بر شما وارد میگردد.» [۹] علامه طباطبایی در ذیل این آیه، دو احتمال میدهند که هر دو احتمال دلیل بر مذموم بودن حزن ناشی از دست دادن منفعت دنیوی و یا رسیدن به مصیبت است. بنابر احتمال اول خداوند غم دیگری را به مسلمانان به عنوان پاداش داد تا بر اثر این غم مسلمانان از آنچه از دست داده بودند و یا از مصائبی که به آنها رسیده بود محزون و دلگیر نشوند و این غم باعث زوال حزن و اندوه اولیه شده بود. بنابر احتمال دوم، غم دوم عبارت است از غمی که به سبب حمله ناگهانی مشرکین بعد از نافرمانی نگهبانان، از پشت سر بر آنها وارد شد. لذا دو غم بر مومنان وارد شد که هر دو مذموم است؛ یکی غم اختلاف و کشمکش و پراکنده شدن در زمین و دیگری غم حمله از پشت و غافلگیر شدن. [۱۰]
عوامل بوجود آورنده حزن مذموم
۱. شوق و رغبت به دنیا: امام صادق(ع) میفرمایند: شوق و رغبت به دنیا موجب غم و حزن است. [۱۱] زیرا شادیهای دنیا زودگذر است و از پس آن اندوه و غمی است. بنابراین علاقه به آنها در واقع دلبستگی به امور فانی و زودگذر است و وقتی انسان چیزی را که به آن علاقه دارد، از دست بدهد دچار حزن و اندوه میشود.
۲. چشم داشتن به ثروت دیگران: امام باقر(ع) میفرمایند: هر کس به آنچه در اختیار مردم است چشم دوزد، حزن و تأسفش طولانی شود. [۱۲] زیرا این فرد یکسره در حال مقایسه خود و دیگران است و از کم و کاستیهای زندگی خود غمگین و ناراحت است.
۳. حسادت: امام علی(ع) میفرمایند: ستمگری را شبیه تر به مظلوم از حسود ندیدم، که نفس اندوه او دائمی و قلب او متحیر و سرگردان و حزن و اندوهش لازم و همیشگی است. [۱۳] ۴. ناامیدی: یکی دیگر از عواملی که موجب حزن و اندوه میگردد، ناامیدی است. امام علی(ع) میفرماید: اگر ناامیدی بر دل انسان چیره شود تأسف خوردن، او را از پای درآورد. [۱۴] فردی که ناامید است، احساس حقارت وبدبختی میکند و این حس حقارتاو را از عمل کردن باز میدارد و در نتیجه موجب حزن و اندوه او میشود.
۵. آه و ناله و ناشکیبایی: امام علی(ع) میفرمایند: از جزع و فزع بپرهیز که باعث اندوه میشود. [۱۵] جزع در لغت به معنای صبر نکردن بر آنچه بر انسان نازل شده است، می باشد. [۱۶] از این روایت میتوان استفاده کرد که آه و ناله شدید و بدون جهت نه تنها موجب رفع حزن نمیشود، بلکه بر آن می افزاید. اینان انسانهایی هستند که دوست دارند همیشه ناله کنند و روز خود را با حزن و اندوه به پایان برسانند، در حالیکه میتوانند با توجه به نعمتهای خدا به زندگی شیرینی و نشاط ببخشند.
۶. شک: طبق فرموده امام صادق(ع) خداوند حزن و اندوه را در شک و سخط قرار داده است. [۱۷] ۷. افکار منفی: ریشه هر احساس افسردگی و اندوهی در تفکری منفی است و در اثر همین افکار منفی، انسان بیروحیه و سنگین شده و دچار احساس شکست و ناکامی میگردد. اگر انسان از کارها، برداشت درستی داشته باشد، احساسات او هم واقعی است و اگر درک و تصور او اشتباه باشد، واکنش او هم غیرطبیعی و خلاف واقع خواهد بود. بنابراین باید احساسات دردناک ناشی از تعریف های ذهنی را کنار گذاشت، چون اعتباری ندارند. [۱۸]
عوامل نابود کننده حزن مذموم
۱. صبر و یقین: صبر در لغت به معنای بازداشتن نفس به جهت رسیدن مکروهی به آن از جزع و فزع است. صبر موجب غم زدایی و آرامش روحی است. چنانچه امام علی(ع) میفرمایند: با اراده های صبورانه و حسن یقین غمهای وارده بر خود را دور نما. [۱۹] شخص مومن با اعتقاد به ثوابو پاداش الهی بر صبر، با صبوریغم و اندوه را از خود میزداید و آرام می گیرد چرا که او اعتقاد دارد: «صابران، اجر و پاداش خود را بی حساب دریافت میدارند.» [۲۰] در مرتبه بالاتر، او بر این باوراست که درود و رحمت الهی شامل او شده است. لذا دلیلی بر غمگین بودن نمیبیند.
۲. اعتقاد به قضا و قدر الهی: شخص معتقد به قضا وقدر الهی هر آنچه را که خدا بر او مقدر کند، خیر میداند. پس محزون نیست. چنانچه امام علی(ع) میفرمایند: اعتماد کردن بهقدر الهی، چه طرد کننده خوبی برای غمهاست. [۲۱] ۳. پناه بردن به خدا: امام علی(ع) میفرماید: هنگامی کهفزع و ناله زیاد شود، پس آنکس که به او پناه برد شود خداست.
۴. استغفار زیاد و گفتن ذکرهای مخصوص: امام صادق(ع) میفرماید: هر کس زیاد استغفار نماید،خداوند او را از هر غمی و از هر تنگیای خارج سازد و او را روزی دهد از جایی که گمان نمیکند. [۲۲] روشن است که استغفا تنها ذکر زبانی نیست، بلکه نوعی توجه به خدا و یاد اوست که با این توجه و یاد، دل آرام میگیرد.اما در مورد اذکار، هر ذکری از آن جهت که بادخداست باعث آرامش دل میشود. اما ذکرهای مخصوصی در روایات آمده است که خواص مخصوصی دارند.پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: جمله لاحول و لا قوه الا بالله نود و نه درد را شفا می دهد که سادهترین آن اندوه است. [۲۳] ۵. توجه به نسبی بودن شادی و غم در دنیا: باید توجه کرد که در دنیا شاید و غم مطلق نیست، هر چه در عالم دنیاست در مرز نابودی است. چنانچه برخی علما میفرمایند: دل بستگی ومحبت به چیزی که آخر آن فنا و زوال است، خلاف مقتضای عقل و دانش و مخالف طریقت آگاهی و بینش است. [۲۴]
حزن ممدوح
روایات بسیاری وجود دارد که با توجه به مضامین آن در می یابیم که در مقابل حزن مذموم، حزنی نیز وجود دارد که از طرفائمه معصومین(ع) مورد تایید بوده است.امام سجاد(ع) می فرماید: خداوند هر قلب غمناکی را دوست میدارد. [۲۵] امام صادق(ع) میفرماید: در [[کتاب][] علی(ع) خواندم که همانا مومن شب و روز را به پایان نمی برد در حالیکه حزین و غمناک است و بجز این حالت برای او شایسته نیست. [۲۶]
مصادیق حزن ممدوح
۱. حزن به جهت نادانی و گمراهی مردم: از آیات و تواریخبه خوبی استفاده میشود که انبیاء الهی از گمراهی و نادانی مردم و از اینکه به بیراهه بروند، رنج بسیار میبرند. خداوند در قرآن میفرماید: «گویی میخواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایماننیاورند.» [۲۷] ۲. حزن دلسوزانه و مشفقانه نسبت به مردم: خداوند میفرماید: «به یقین، رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مومنان رئوف و مهربان است.» [۲۸] پس پیامبر و معصومین(ع) هم حزن و اندوه دارند که این یک حزن و اندوه خاص است که در راستای بندگی خدا و یکی از مصادیق یاد خداست.
۳. حزن به حهت از دست دادن نیکیها: از دست دادن نیکیها و فرصتها برای انجام اعمال شایسته برای انسان مومن حزن آور است. چنانچه امام علی(ع) میفرماید: همانا از دست دادن فرصتها اندوه است. [۲۹] این حزن،حزن ممدوح است، مشروط بر اینکه شخص تصمیم بر جبران گذشته نماید و با استفاده از زمان حال به کسب نیکی و اعمال شایسته بپردازد. اما اگر شخص تنها افسوس گذشته را بخورد بدون جبران، این حزن ارزشمندی نیست بلکه نکوهیده است.
۴. حزن به جهت مصائب اهل بیت: امام صادق(ع) میفرماید: کسی که بر ما غمگین و از ظلم بر ما اندوهگین شود، نفس کشیدن او تسبیح و غم او برای ما عبادت است. [۳۰] این حزن ممدوح است، زیرا یاد اولیاء خدا و دوستان او، نمونه ای از یاد خداست.
منبع
پانویس
- ↑ اصفهانی، راغب؛ مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۱۱۵
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان، علامه محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هفتم، تابستان ۱۳۷۵، ج۴، ص۳۹
- ↑ نحل/سوره۱۶،آیه۱۲۷
- ↑ فصلت/سوره۴۱،آیه۳۰
- ↑ مجادله/سوره۵۸،آیه۱۰
- ↑ پاینده، ابوالقاسم؛ نهج الفصاحه، نشر جاویدان، تهران، ۱۳۵۴، ح۱۹۷۱
- ↑ دشتی، محمد؛ نهج البلاغه، قم، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمونین، پاییز۱۳۸۱، خطبه ۸۷
- ↑ مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۶۴، ج۷۴، ص۱۶۱
- ↑ آل عمران/سوره۳،آیه۱۵۳
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان، علامه محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج۴، ص۷۰
- ↑ مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۴۰
- ↑ مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۷۲
- ↑ ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، دارالحدیث، چاپ پنجم ۱۳۸۴، ج۲، ص۴۲۳
- ↑ دشتی، محمد؛ نهج البلاغه، قم، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین، پاییز۱۳۸۱، خطبه ۸۲
- ↑ مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، ج۷۹، ص۱۴۴
- ↑ معجم الوسیط
- ↑ مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، ج۶۷، ص۱۵۲
- ↑ برنز، دیوید؛ شناخت درمانی، ترجمه، قراچه داغی، مهدی، تهران، نشر مترجم، ۱۳۷۱، چاپ ششم، ص۴۶
- ↑ مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۱۱
- ↑ زمر/سوره۳۹،آیه۱۰
- ↑ ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، ج۲، ص۲۹۴
- ↑ ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، ج۷، ص۳۵۲
- ↑ ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، ج۳، ح۳۷۹۷
- ↑ نراقی، احمد؛ معراج السعاده، قم، موسسه فرهنگی انتشاراتی طوبای محبت، چاپ اول، ۱۳۸۵، ص۵۸۳
- ↑ مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۸
- ↑ مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۷۱
- ↑ کهف/سوره۱۸،آیه۶
- ↑ توبه/سوره۹،آیه۱۲۸
- ↑ آمدی، عبدالواحد بن تمیمی؛ تصنیف غررالحکم و دررالحکم، تحقیق، درایتی، مصطفی؛ مکتب الاعلام الاسلامی، ص۴۷۴، ح۱۰۸۳۱
- ↑ آمدی، عبدالواحد بن محمد تمیمی؛ مهجم غررالحکم و دررالحکم، تحقیق، درایتی، مصطفی؛ مکتب العمال الاسلامی، ۱۴۰۳، ص