خیریه ها و سازمان های مردم نهاد چه تفاوتی دارند؟

از ویکی خیر
پرش به: ناوبری، جستجو

نشست تخصصی "ایثار خداداد" من اگر بخواهم بگویم ما در ایران کجا قرار گرفته ایم. باید بگویم در ایران هیح سمنی در حوزه عرضه کننده دانت نداریم چون این قضیه حتما رویکرد علمی نیاز دارد. حتما قدرت شبکه سازی نیاز دارد که در آن توانمند نیستیم.

خیریه ها جزء نمادهای جهان سنتی هستند، سابقه شان طولانی است. نهادهای مردم نهادی هستند که تقریبا در همه کشورها نقش مؤثری داشتند و با سازوکارهای جهان سنتی خودشان را تا امروز، یعنی تا دنیای مدرن، حفظ کردند. در عین حال سمن ها هم که نماد جهان مدرن هستند، در کنار آنها پديد آمدند، رشد کردند و امروز کنار خیریه ها برخی ازامور و فعالیت های مردم را دنبال می کنند. وقتی که نهادهای جهان مدرن پدید می آیند، این سؤال مطرح می شود که آیا همچنان به نمادها و نهادهای جهان سنتی نیاز داریم؟ خیلی از مواقع این درذهن روشنفکران پديده آمده است که گویی نهادهای جهان سنتی مزاحمان جهان نوین اند و اگر می خواهیم مدرن باشیم پس نهادهای مدرنیته را بسازیم، بهاء بدهیم و با آنها کار کنیم. ایثار خداداد طی سال های گذشته در حوزه سمن ها فعالیت داشته است، بسیاری او را می شناسند و جزء کسانی است که علاقه مند به توانمندی ایران است. به همین خاطر تلاش می کند تا در فضای امروز جهان و ایران بگوید که توانمندی ایران با کدام يك از این دو نهاد اجتماعی، یعنی سازمان مردم نهاد یا مؤسسات خیریه، محقق می شود. شاید شق سومی هم بشود مطرح کرد و آن این است که بگوییم هردوی اینها چطور می توانند در کنار هم فعالیت کنند و البته به توانمندی ایران هم كمك کنند. این مطلب خلاصه نشست آقای ایثار خداداد با عنوان «خیریه یا سمن؟» است که در تاریخ ۱۳۹۶/ ۱ /۹ در بنیاد خيريه راهبری آلاء برگزار شده است.

اصلی

افرادی که در خیریه ها و سمن ها کار میکنند به چند دسته تقسیم می شوند: گروه اول افرادی اند که با تجارب بسیار خوبی از کارهای دولتی می آیند. این دوستان سازمانی با ساختار اداری را قبلا هدایت کردند؛ بنابراین یک سازمان اداری هم ایجاد می کنند، کاملا مکانیکی و غیرافقی. گروه دوم در بخش خصوصی حضور داشتند، بعد وارد این عرصه شدند.

از آنجایی که در بخش خصوصی بر بحث بهره ور بودن فرایندهای سازمان حساس هستند، این افراد در بخشی از ایده های سازمانی خیلی قوی عمل می کنند؛ ولی در بخشی دیگر از موضوع ها نمی توانند پیش بروند.

گروه سوم که اسمشان را گذاشته ام آدم های خیلی خوب ، افرادی اند که تجربه کار تشکیلاتی و ساختاری را اصلا ندارند و فقط به واسطه حس مسئولیت آمدند. البته نه اینکه دو گروه قبلی حس مسئولیت نداشتند، حتما داشتند. به قول عزیزی حضور در این عرصه لیاقت می خواهد و هرکسی به این لیاقت نمی رسد. این گروه بسیار می توانند موفق تر از دو گروه قبلی باشند؛ ولی معمولا در کشور ما بسیار ضعیف تر از دو گروه قبلی عمل می کنند چون واقعا کار تشکیلاتی بلد نیستند.

برای اینکه به تفاوت های سمن با خیریه برسیم لازم است کمی در ادبیات کلی این موضوع همسو شویم. در هر کشوری ۳ مدل سازمان داریم:

سازمان های دولتی، سازمان های خصوصی و سازمان هایی که اصطلاحا می گویند بخش سوم. روابط اینها در کشورهای مختلف متفاوت است. در بعضی جاها کاملا جدا از هم اند، گاهی وقت ها جدا از هم اند؛ ولی میزان تأثیرگذاری شان باهم فرق می کند.

در برخی جاها نیز، مانند رویکرد شوری سابق، همان دو بخش یا وجود ندارند یا اگر وجود دارند کامل دردل دولت اند، استقلالی ندارند. کشور ما هم تقریبا چنین فضایی دارد؛ یعنی دولت خیلی بزرگ تر از دو بخش دیگر است، گرچه جاهایی هم پوشانی دارند.

اصلی

چرا سازمان های بخش سوم در دنیا مطرح شدند؟

رویکردهای متفاوتی در بحث توسعه در دنیا وجود دارد، اینکه مسئول توسعه درجامعه چه کسی است: دولت، بخش خصوصی یا بخش سوم ؟ مثلا برخی به شدت اعتقاد دارند توسعه باید از دولت شروع شود، مثال ایشان هم کشورهایی نظیر چین و برزیل هستند که در چند سال اخیر توسعه یافتند.

اما بحث توسعه از کی شروع شد؟ زمانی که جنگ جهانی دوم تمام شد کشورهای بسیاری ویران شده بودند، در آن زمان بحث این بود که چه کسی باید کشور را بسازد؟ ابتدا نگاه این بود که موتور توسعه را در دولت بگذاریم و دولت مسئول آبادانی بشود.

بعد از مدتی متوجه شدند نماد دولت، قدرت است و قدرت امری فساد پذیر است. اگر همه موضوعات در اختیار دولت باشد، عملا بیشترین کیفیت و بهره وری را با کمترین هزینه نمی توان انتظار داشت.

کم کم دنیا به سمت خصوصی سازی رفت. تقریبا در دهه ۵۰ و اوایل دهه ۹۰ میلادی بحث خصوصی سازی مطرح شد و موتور توسعه به دست بخش خصوصی افتاد. نتیجه آن شد که بهره وری افزایش یافت، اتلاف منابع کمتر شد و مردم فرصت انتخاب بیشتری یافتند. اگر همه ابعاد توسعه در اختیار بخش خصوصی باشد، چون نماد بخش خصوصی سود است، اگر به سود نرسد خدماتی ارائه نمی دهد؛ یعنی کسی که پول ندارد نمی تواند از خدماتی نظیر درمان و آموزش و... استفاده کند. تقریبا در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی این نگاه به وجود آمد که موتور توسعه باید در بخش سوم باشد.

بخش سوم نمادش داوطلبانگی و همکاری است. دیگر مثل دولت از ابتدا قدرتی ندارد و مثل بخش خصوصی متعلق به شخص خاصی نیست. اصلا شعارش این است: «از مردم، برای مردم، به وسیله مردم). تمرکز کشورها امروزه بربخش سوم است، در این حد که وقتی می خواهند دو کشور را باهم مقایسه کنند دیگر قدرت نظامی اش را نمی سنجند، پویایی جامعه مدنی اش را باهم می سنجند، اینکه میزان مشارکت مردم در سرنوشتشان چقدر است؟ اینجاست که مثلا سرانه کار داوطلبانه می شود نماد توسعه.

سازمان های بخش سوم چه سازمان هایی هستند؟

سازمان های بخش سوم متشکل از سازمان های متنوعی هستند:

1. سمن ها؛

۲. خیریه ها؛

۳. تشکل های کارفرمایی و کارگری؛

4. اتحادیه ها؛

5. احزاب؛

6. رسانه ها.

سامان دادن به بی تعادلی ای که دولت و بخش خصوصی در جامعه ایجاد کرده اند، بزرگ ترین کار بخش سوم است.

بخش سوم بیشتر سراغ موضوعاتی می رود که منتهی به توسعه پایدار شود؛ چون هدفش حرکت های ماندگار است. در بخش سوم اگر قرار باشد سازمانی از هر نوع شکل بگیرد، به اصلی اساسی نیاز دارد به نام اعتماد.

امروزه می گویند بزرگ ترین زیرساخت برای سرمایه اجتماعی کشور اعتماد است: «اعتمادمردم به مردم، اعتماد مردم به دولت و اعتماد دولت به مردم». اگر در کشوری اعتماد از بین برود، آن جامعه به سمت نابودی می رود.

متأسفانه وضعیت اعتماد در کشور ما مطلوب نیست و آن قدر که بر توسعه سخت در سال های گذشته تمرکز کردیم، بر توسعه نرم تمرکز نکردیم.

ویژگی های سازمانهای بخش سوم

سازمان های بخش سوم ویژگی هایی دارند، این ویژگی ها شامل مباحثی نظیر دموکرات بودن، پاسخگوو شفاف بودن، اخلاق مدار بودن، غیرسیاسی بودن، قدرت نمایندگی اعضا و... است.

پاسخگویی شفاف: این موضوعی است که هیچ وقت بخش خصوصی و دولتی نمی تواند در این سطح به پای بخش سوم برسد.

سازمان خصوصی از نظر مالی فقط موظف است به ذی نفعان خودش پاسخ بدهد؛ ولی سازمان بخش سومی در حیطه سمن ها موظف است به هرکس که از او مطالبه کند پاسخگو باشد؛ چون هیچ چیز پنهانی ندارد.

اخلاق مداری: نیاز به توضیح ندارد و برای همه روشن است. غیرسیاسی بودن: کلا سازمان های بخش سوم، غیر از احزاب، قرار نیست وارد فعالیت های سیاسی بشوند؛ اما این سازمان ها به شدت مسئولیت سیاسی دارند.

به این معنی که سمن ها موظف اند مطالبات اعضایشان را قبل از انتخابات از آن نامزدها مطالبه کنند و اگر نامزدی پذیرفت، بدون در نظر گرفتن اینکه متعلق به چه جریانی است، به جامعه هدفش معرفی بکند.

قدرت نمایندگی اعضایشان را داشته باشد: در سمن ها بحثی هست به اسم مشمولیت که با مشروعیت فرق میکند. مشروعیت یعنی چقدر قانونی هستیم. ولی مشمولیت یعنی اینکه اگر در حوزه بیماران دیابتی فعالیم و در ایران مثلا۱ میلیون بیمار دیابتی هست ، زمانی می توانیم بگوییم نماینده این اعضا هستیم که حداقل ۸۰۰ هزار نفر از این افراد عضو ما باشند.

خیلی از سمن های ما، حتی قدرت نمایندگی جامعه هدفشان را ندارند. غیرانتفاعی اند: به این معنا که کسب و کاری در کار نیست و اگرهم باشد الزاما سودش خرج همان مأموریت سمن می شود. و داوطلبانه اند: منظورمان داشتن نیروی داوطلب نیست، .

منظور این است که هیئت مدیره ، هیئت امناء مؤسسین، همه با آن لياقت وطلبیده شدن آنجا هستند، نه اینکه به اجبار آمده باشند. مستقل اند: سمن ها باید استقلال خود را حفظ کنند.

اگر قرار باشد فردی از نهادی سیاسی یا نهادی خصوصی در هیئت مدیره باشد و از این قضیه بخواهد استفاده بکند، دیگر استقلال وجود ندارد.

با مسئولیت اجتماعی اند: سمن ها از ابتدا باید روی مسئولیت اجتماعی شان حساس باشند. قرار نیست خدماتی به اعضا بدهند که به جامعه صدمه بزند؛ مثلا محیط زیست صدمه ببیند، اختلاف طبقاتی یا تبعیض ایجاد شود.

خیلی وقت ها حرکت های سمن ها عقیم می ماند به این دلیل که وارد منطقه ای می شوند؛ ولی حاضر نیستند به اصول فرهنگی، مذهبی، بومی آن منطقه احترام بگذارند؟ پویایی: سمن حتما پویا، آینده نگر و هدفمند پیش می رود.

نقش های کلی سازمان های بخش سوم

سمن ها حرکت دهنده اجتماعی اند، اصلاح کننده اند، آینده نگرند، تعلیم دهنده و مشاورند. خلاقیت و نوآوری، تأسیس کنندگی، حمایت کنندگی، سخنگویی از ویژگی های دیگر سازمان های این بخش است.

مورد مهم دیگراینکه ناظر ودیدبان هستند. بسیاری از چالش هایی که در کشورمان داریم ، به علت نبود یک نهاد بخش سوم ناظراست.

اکثر آمارهای جهانی که در دنیا راجع به رتبه بندی های مختلف عرضه می شود، از دولت ها یا بخش خصوصی گرفته نمی شود. آن آمارها را از افرادی می گیرند که به نوعی شخصیت های حقیقی یا حقوقی در بخش سوم هستند. چون بخش سوم قرار است اخلاق مدار باشد، پی سود و قدرت نباشد، پس آمارهایش هم می تواند مطمئن تر باشد.

روابط دولت با بخش سوم

رابطه بیگانگی: اصلا از پتانسیل همدیگر خبر ندارند، نه دولت می داند این سمن چه قابلیت هایی دارد، نه سمن می داند دولت چه قابلیت هایی برایش ایجاد می کند. این رابطه کلا بازنده - بازنده است.

رابطه بدبینانه: به همدیگر سوء ظن دارند. سمن می گوید دولت می خواهد مرا حذف کند، دولت هم می گوید که اصلا تو برای چه هستی؟ باهم رقابت دارند. باز هردو بازنده اند.

رابطه ابزاری: در این رابطه معمولا بخش سوم در اختیار دولت است. در واقع ابزار دولت می شود. بازهم طرفی برنده است، طرفی بازنده .

رابطه تعاملی: منظور این است که دو طرف بلدند از ظرفیت های یکدیگر استفاده بکنند. منظور این نیست که الزاما دولت باید به سمن ها بگوید که من برایتان چه کار کنم؟ دولت ها در پی حل مشکلات خودشان اند. این قدرت سمن است که چگونه نیاز دولت را با اهداف خودش گره بزند، اعمال نفوذ بکند و از این موضوع بتواند خروجی بگیرد.

چرخه عمر سازمانها

سازمان در بخش خصوصی بعد از شکل گیری و گذران دوران طفولیت و رشدش به بلوغ می رسد. وقتی به بلوغ می رسد، شروع نابودی اش است.

در دنیا سازمان ها در این نقطه دو رویکرد دارند یا مهندسی مجدد می کنند اگر محصولشان هنوز موردتقاضا است ، آن را چابک تر و قوی تر می کنند یا اینکه محصول و خدماتشان را کلا عوض می کنند. ملاک ما الان بخش خصوصی یا دولتی نیست.

این را فقط از این منظر گفتم که وقتی مدیری دولتی یا خصوصی وارد بخش سوم می شود، در نگاهش با این چرخه عمر به آن سمن نگاه می کند. این نگاه صدماتی می تواند بزند؛ چون چرخه سمن ها کاملا متفاوت است. در مرحله یک، سمن «باشگاه» است، گروهی از مؤسسین یا افرادی که هم نیاز بودند، مثلا بیماران خاص، دور همدیگر جمع شدند برای ایجاد صدایی واحد. هیئت مدیره اول شکل می گیرد.

کارها کاملا داوطلبانه است و همان هیئت مؤسس امور را انجام می دهد. هیچ کس را ندارند، خودشان هستند و خودشان! اگر که بتوانند دوام بیاورند به مرحله «دبیرخانه کوچک» می رسند. در این دبیرخانه کوچک سیستم اجرایی و دفتری کوچک و دو سه تا نیرو اینها را پیدا میکنند و تمام تلاش شان این است که با نهادها ارتباط بگیرند، چرا؟ چرا این قدر به دنبال برقراری ارتباط اند؟ همه تلاششان این است که بگویند: « ما هستیم، ما را ببینید.

ما داریم باری از روی دوش جامعه برمیداریم»؛ ولی در عمل خدمات جذابی نمی تواند به اعضاء نشان بدهند؛ چون خیلی ساختارمندند و خیلی وقت ها در این مرحله حذف می شوند. به صورت درون زا حذف می شوند؛ یعنی اعضاء خودشان گروه را رها می کنند.

اگر بتوانند دوام بیاورند وارد مرحله «دبیرخانه تخصصی» می شوند. در دبیرخانه تخصصی دیگر ساختار سازمانی حرفه ای دارند. بخش های اجرایی دارند و می توانندخدمات متنوع به اعضا بدهند.

تأثیرگذاری شان بر سیاست های دولت شروع می شود. قانون گذاری نمی کنند، بلکه بر وضع قانون تأثیر می گذارد. اگر قرار است تصمیمی راجع به مثلا بیماران دیابتی گرفته شود، مسئولان حتما نظر این گروه را می خواهند.

شاید الزاما حرفشان را گوش نکند ولی می دانند اگر بخواهند به گروهی برسند که فعال این حیطه اند باید سراغ این افراد بروند. اگر دوام بیاورند به مرحله «عرضه کننده دانش» می رسند. مرجع آن موضوع در کل کشور می شوند، چه برای بخش خصوصی، چه برای دولت و چه برای سایر سمنها.

اگر قرار باشد سمنی در همان مأموریت شکل بگیرد حتما می آید سراغ این سمن و از آنها مشورت می خواهد. اگر قرار باشد دولت قانونی برای آن موضوع وضع کند حتما می آید نظر آنها را می گیرد.

سمن های ما در ایران در کدام مرحله بلوغ هستند؟

من اگر بخواهم بگویم ما در ایران کجا قرار گرفته ایم، باید بگویم در ایران هیچ سمنی در حوزه عرضه کننده دانش نداریم؛ چون این قضیه حتما رویکرد علمی نیاز دارد، حتما قدرت شبکه سازی نیاز دارد که در آن توانمند نیستیم.

همین الآن شبکه هایی بین سمن های ما هست که برای صدای واحدتری می خواهد شکل بگیرد؛ اما اصول شبکه سازی را رعایت نکرده اند. اصول شبکه سازی زیاد است من مثلا برخی از آنها را بگویم: مثلا شبکه حق ندارد وارد فعالیت اعضای خودش بشود. به عنوان مثال ما شبكه ایکس داریم که زیرمجموعه اش ۱۰ تاسمن است اما می بینیم خدماتی که شبکه دارد عرضه می کند با خدماتی که یکی از اعضایش دارد یکی است. این به این معنی است که آن سمن در کار سایر اعضا دخالت می کند.

گاهی وقت ها اعضای شبکه اصلا مأموریت شان دیگر با مأموریت شبکه نمی خواند. شبکه وقتی شکل می گیرد بعداز تأسیس دیگر می گوییم باید برخی بروند بیرون و بعضی اعضای جدید بیایند؛ چراکه مثلا این هماهنگی را پیدا نکرده است. یا میگوییم قدرت شبکه بالا به پایین و پایین به بالا نحوه استفاده کردنش تعریف دارد.

فرض کنید سمنی حق دارد برود روبروی فلان نهاد بگوید من عضو فلان شبکه هم هستم؛ یعنی آقای مسئول، اگر من را رد بکنی، من به یک شبکه بالاتری هم وصلم، قدرت مطالبه گری من رفته بالا. ولی معکوسش را خیلی نباید استفاده بکنیم.

بگوییم فلان رئیس شبکه زنگ می زند به فلان وزیر راجع به حقوق فلان عضوش صحبت می کند، پس شما دارید رانت ایجاد می کنید؟ ولی کلا در ایران سمن عرضه کننده دانش نداریم؛ اما به اندازه انگشتان یک دست یا شاید بشود گفت دو دست، دبیرخانه تخصصی داریم. ۹۹٪ سمن های ما در مرحله باشگاه و دبیرخانه کوچک اند؛ طیفی این وسط درواقع بالا پایین می شوند. بعضی ها نزدیک شدند به سمت دبیرخانه تخصصی، بعضی ها ابتدای دبیرخانه کوچک اند.

خیریه ها و سازمانهای مردم نهاد چه تفاوتی دارند؟

برویم سراغ آن بحث اساسی مان «خیریه ها و سازمان های مردم نهاد چه تفاوتی دارند؟ » ببینید بحثی که ما داریم این است که فکر کنم همه باهم پذیرفتید که خیریه پایه سمن است.

نکته ای هم بگویم، هرچیزی که از من می شنوید حاصل مدیریت سازی داخلی است. حاصل این است که درواقع در دل سازمان های کشور ، هم من و هم همکارانم تلاش کردیم به این نقطه برسیم.

ما کشوری هستیم که توانایی ملی مذهبی بالایی داریم، هرجایی هم سمنی قوی شده از حالت خیریه آغاز کرده است. اصلا آن قسمت باشگاه از دید من خیریه است. چیزی که باید بدانیم این است که ما یک طیف هستیم.

در بحث خیریه و سمن هم می خواهم بگویم این طیف هست. د اولین تفاوت اساسی که این دو سر طیف بین خیریه و سازمان های مردم نهاد دارد این است که خیریه ها بی نهایت تمرکزشان در گرفتن حمایت از حامی هایشان، گرفتن حمایت های نقدی است؛ ولی سمن قبل از حمایت های نقدی بیشتر در پی گرفتن حمایت های اعتباری و تخصصی است.

پس سمن ها تمرکزشان صرفا روی کمک های نقدی نیست، به تخصص فرد و اعتبار فرد قبل از پولش نیاز دارند. خیریه ها تمرکز در سطح آسيب دارند ولی سازمان های مردم نهاد به ریشه آسیب نزدیک می شود؛ یعنی چه؟ یعنی اینکه من اگر کودک کاری می بینم و برایم مهم است که این در سرما نلرزد، اگر خیریه داشته باشم حتما به آن بچه لباس گرم میدهم . ولی اگر سمن باشم فقط لباس گرم نمیدهم ! بررسی می کنم اصلا چرا این بچه اینجاست؟

به دبیرخانه تخصصی برسم می گویم که چرا اصلا کودک کار ایجاد می شود؟ اگر دیدیم جایی ۳۰ سال است که فقط دارد سبد کالا می دهد به خانواده ها، مطمئن باشید در مرحله خیریه مانده است. با اینکه وقتی ۳۰ سال سابقه کار دارد؛ یعنی خدای اعتبار است، خدای شفافیت است! خیریه ها به حداقل های ممکن برای جامعه هدفشان می پردازند.

ماهی می دهند ولی سمن ها برایشان مهم است که فرد به استقلال برسد، به خصوص در حق انتخابش، پس روی ماهیگیری یاد دادن تمرکز می کنند. و خیریه ها منفعل و مقطعی اند؛ ولی سمن ها آینده نگر، هم افزا، مستمر، پویا و پایدار.

سمن هیچ رقابتی با سمن دیگری ندارد. در رویکرد خیریه می شود این جدایی ها را ایجاد کرد؛ ولی در رویکرد سمن اصلا چیزی به اسم جدایی یا رقابت نداریم.

یکی از دردهای ما در حوزه کسانی که در بخش خصوصی و بخش دولتی خیلی علمی کار کردند بعد وارد سمن ها می شوند، اینها به مسائلی مثل برنامه ریزی استراتژیک دید دارند؛ سریع شروع می کنند می گویند اولین گام طراحی سازمان موفق، داشتن رویکردهای برنامه استراتژیک است، بعد رویکردهای مدیریت کیفیت است، بعد بقیه ابزارهای مدیریتی. وقتی سند استراتژی اینها را بررسی می کنیم می بینیم ب مدل دیوید برنامه ریزی استراتژیک کردند! ایرادش چه است؟ مدل دیوید برای بخش خصوصی است.

مدل دیوید در فضایی تعریف می شود که قرار است دو تا شرکت باهم رقابت کنند، ما در سمن ها رقابتی نداریم. جامعه پویا، در بطن خودش انواع و اقسام سمن ها را دارد.

یکی به درجه بلوغ رسیده، یکی به درجه بلوغ کودک . در چنین حالتی نمی توانیم بگوییم حیوانات مهم نیستند، هرکدام وزن خودش را دارد.خیریه ها حمایت کننده اند ولی سمن ها توانمندسازوظرفیت ساز و اصلاح کننده اند.

ما در بهترین حالت فقط توانمندسازی میکنیم. فردی کار با کامپیوتر بلد نیست، به او این مهارت را می آموزیم اما در عمل، در سطح جامعه، چقدر ظرفیت استفاده از آن را دارد؟

مثلا فرد درجایی کار میکند که کامپیوتر ندارد؛ بنابراین این مهارت به کارش نمی آید. سمن ها تفاوت مهمشان این است که جدای از اینکه توانمندسازی می کنند، باید ظرفیت سازی هم بکنند.

گاهی اوقات ما استاد تربیت عقاب در قفسیم! عقاب را پرورش می دهیم اما می گذاریمش در قفس که جای پرواز ندارد. سمن ها تفاوت مهمشان این است که جدای از اینکه توانمندسازی می کنند ظرفیت سازی هم می کنند: اول اینکه کالا به طرف نمیدهند، بلکه به او یاد میدهند چطوری کالا را خودش ایجاد کند؛ دوم اینکه ظرفیت را هم ایجاد میکنند.